بخش 2

2 ـ 2 ـ تفاسیر اهل سنّت 2 ـ 2 ـ 1 ـ نقد و بررسی عقاید مفسران اهل سنّت درباره نزول آیه تبلیغ 2 ـ 3 ـ تحقیقی درباره شأن نزول آیه تبلیغ 4 ـ بررسی چند مسأله پیرامون آیه تبلیغ 4 ـ 1 ـ فلسفه واقعه غدیر چه بود ؟


25


الف ـ در آيه تبليغ به مسأله مهمي اشاره شده است كه اگر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آن را به گوش مردم نرساند ، رسالت پروردگار را ابلاغ نكرده است . ( 1 ) و به عبارت ديگر اين مسأله چيزي معادل اصل نبوت و رسالت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده است كه در صورت عدم ابلاغ آن اصل رسالت ناقص مي شده است . ( 2 ) چرا كه مي فرمايد : ( وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ) .

يعني : اگر اين كار را نكني رسالت او را ادا نكرده اي .

ب ـ اين مسأله چيزي از قبيل نماز ، روزه ، حج و ساير عبادات اسلامي و يا اعتقادات ديني مثل توحيد و معاد نبوده است . زيرا آيه تبليغ در سوره مائده قرار دارد و سوره مائده در شمار آخرين سوره هايي است كه بر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نازل گرديد و حتي طبق برخي از رواياتي كه در تفاسير شيعه و سنّي آمده است ، آخرين سوره اي است كه بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نازل شد ( 3 ) و تا اين تاريخ براي مردم علاوه بر معرفي اصول اعتقادي مانند توحيد ، نبوت و معاد ، تمام احكام عبادي و مسائل حلال و حرام نيز نازل شده و به مردم ابلاغ گرديده بود . به طوري كه بعدها عايشه در حديثي خطاب به مسروق گفت : « اگر كسي براي تو نقل كند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . التفسير الكاشف ، ج1 ، ص96

2 . همان ، ج1 ، ص97 ، جوامع الجامع ، ج1 ، ص350

3 . از جمله بنگريد به تفسير تبيان شيخ طوسي ، ج1 ، ص413 ؛ تفسير القرآن العظيم ، ج2 ، ص81


26


كه محمد ( صلّي الله عليه وآله ) حكمي از آنچه خدا بر او نازل كرده است را كتمان ساخته ، او دروغ گفته است . » ( 1 )

ج ـ مسأله مورد نظر در آيه تبليغ ، مسأله اي خطير بوده است ؛ به گونه اي كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در ابلاغ آن واهمه داشت و نگراني ها و ملاحظاتي را مدّ نظر قرار داده بود . لذا خداوند با پيام : ( . . . وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ) ، حمايت خود را از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اعلام نمود و در ابلاغ آن مسأله از سوي حضرتش دستور قطعي داد .

د ـ كساني كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نگران مخالفت و احتمالا شورش آن ها بوده است ، مشركان قريش نبوده اند . چرا كه در اين زمان ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بر جزيرة العرب سيطره داشت و با برچيده شدن بت پرستي در سال هشتم هجري ، ديگر اثري از نفوذ و قدرت مشركان بر جاي نمانده بود . و نيز آنان ، مخالفان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از اهل كتاب نبوده اند . چرا كه در پايان عمر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) اهل كتاب نيز قدرت و نفوذي در عربستان نداشتند ؛ به خصوص كه يهوديان در نبردهاي مختلف خود با مسلمانان قلع و قمع شدند و نفوذ آن ها از عربستان برچيده شد ( 2 ) .

بنابراين مصداق « ناس » در عبارت قرآني : ( وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنْ النَّاسِ ) ، كساني جز منافقان درون جامعه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير القرآن العظيم ، ج2 ، ص80

2 . در اين باره در مباحث بعد بحث بيشتري از نظر خواهد گذشت .


27


اسلامي نبوده اند كه با حسّاسيت فراوان تحوّلات اجتماعي را دنبال كرده و نگران رهبري جامعه اسلامي پس از رحلت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده اند و پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) در معرفي علي ( عليه السلام ) به جانشيني خود ، به طوري كه خواهد آمد از مخالفت گروه ديگري غير از آنان واهمه نداشته است .

هـ ـ با توجه به نكات فوق روشن مي شود كه تنها مسأله مهم كه ابلاغ آن تا آن زمان به صورت همگاني و علني صورت نگرفته بود ، مسأله ولايت و رهبري امت اسلامي پس از رحلت پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) و معرفي مصداق آن يعني علي ( عليه السلام ) بوده است كه حسّاس ترين قضيه در آن شرايط بود . و از آنجا كه امامت و رهبري ، اصلي در طول نبوت و رسالت به شمار مي رود ، خداي متعال به رسول خود ( صلّي الله عليه وآله ) اخطار نمود كه :

( وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ) .

و پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) با مقدمه هاي مناسبي كه در حديث غدير وجود دارد ـ مثل : « ايّها النّاس من اولي الناس بالمؤمنين من انفسهم » ( 1 ) به انجام رسالت الهي خود مبادرت ورزيد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صورت هاي گوناگون اين حديث را بنگريد در : مسند احمدبن حنبل به رقم هاي 641 ، 950 ، 964 و . . مستدرك حاكم ، ج3 ، ص323 ، خصائص نسايي به رقم هاي 9 و 79 ، اسد الغابة ، ج3 ، ص605 و . . .


28


و ـ و آخرين نكته آن كه : به تناسب آيه تبليغ كه در آن خداوند مي فرمايد : ( وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ . . . ) . پس از آن كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) علي ( عليه السلام ) را به جانشيني خود معرفي نمود ، آيه : ( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ دِيناً ) ، نازل گرديد كه نشان مي دهد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بدون واهمه به ابلاغ اوامر الهي اقدام نمود و با ابلاغ آخرين فريضه الهي ( 1 ) مسأله كمال دين و تمام شدن نعمت هاي الهي به مسلمانان در همان حيات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تحقق يافت .

2 ـ 2 ـ تفاسير اهل سنّت

مفسّران اهل سنّت در تفسير آيه تبليغ بر دو مطلب بيشتر تأكيد كرده اند كه عبارتند از :

الف ـ آيه تبليغ در مكه و در ابتداي دعوت پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) نازل گرديد و هدف از نزول آن ، ترغيب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به ابلاغ آيات و احكام الهي به مشركان بوده است . و با توجه به سيطره كفار و مشركان در مكه ، خداوند به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . امام باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد : فرائض الهي يكي پس از ديگري نازل مي شد و آخرين فريضه ، امر ولايت بود كه خداوند درباره آن نازل فرمود : ( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي ) . امام ( عليه السلام ) سپس اضافه كرد : در واقع خداوند مي فرمايد : بعد از اين ، واجب و فريضه ديگري نازل نخواهم كرد چون ( نزول ) واجبات را براي شما كامل ساختيم . بنگريد به الكافي ، ج1 ، ص289 تفسير عياشي ، ج1 ، ص322


29


رسول خود ( صلّي الله عليه وآله ) وعده دادكه او را از شرّ دشمنانش حفظ كند .

ب ـ آيه تبليغ در مدينه نازل شده و با نزول آن رسول گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) موظف گرديد كه حقايق اسلام را بدون واهمه به اهل كتاب ابلاغ كند . خداي متعال نيز وعده فرمود كه پيامبر خود را از كيد يهود و نصارا حفظ نمايد .

قابل ذكر است كه علاوه بر اين دو نظر ، احتمالات ديگري نيز در تفاسير اهل سنت آمده است كه اكثر آن ها بر نزول آيه تبليغ در مدينه دلالت مي كند . ( 1 ) به عنوان مثال فخر رازي در تفسير آيه تبليغ ده احتمال را ذكر كرده و از جمله در احتمال دهم مي نويسد : « اين آيه در فضيلت علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) نازل گرديد و پس از نزول آن ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دست علي را گرفت و فرمود :

« من كنت مولاه فهذا علي مولاه . الّلهمّ وال من والاه و عاد من عاداه » .

در اينجا بود كه عمر با علي ( عليه السلام ) ملاقات كرد و گفت : اي پسر ابوطالب ! اين مقام گواراي تو باد كه مولاي من و مولاي هر مرد و زن مؤمني شدي » . فخر رازي سپس ادامه داده است : « اين مطلب از ابن عباس ، بَراءبن عازب و محمدبن علي امام باقر ( عليه السلام ) روايت شده است ( 2 ) .

فخر رازي پس از آن نظر انتخابي خود را به اين صورت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير معالم التنزيل ، ج2 ، ص51 ـ 52

2 . تفسير مفاتيح الغيب ، ج12 ، ص50


30


ذكر كرده است : « روايات و نظرات در باب آيه تبليغ گرچه فراوان است . اما اولي آن است كه بگوئيم خداوند پيامبر خود را از مكر يهود و نصارا در امان نگه داشت و به او فرمان داد تا بدون واهمه به تبليغ حقايق ديني بپردازد . دليل اين نظر آن است كه آيات قبل و بعد از آيه تبليغ درباره اهل كتاب است و بعيد است كه اين آيه از نظر موضوع از آيات قبل و بعد از خود منقطع و بيگانه باشد » ( 1 ) .

از مفسران ديگر كه درباره آيه تبليغ سخن رانده است ، شيخ محمد عبده در تفسير المنار است . او برخلاف فخر رازي معتقد است كه آيه تبليغ در مكه نازل گشت و هدف از نزول آن ابلاغ فرامين و احكام الهي به مشركان بوده است . سخن صاحب تفسير المنار چنين شروع مي شود : « آنچه به ظاهر از آيه تبليغ به ذهن متبادر مي شود آن كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در اوايل دعوت خود مأمور گرديد كه اسلام را در بين عموم مردم تبليغ كند ؛ چنان كه مفسران ، خصوصاً در تفاسير روايي به اين مطلب تصريح كرده اند . اگر اين فرض صحيح نباشد ، احتمال دارد مراد از آيه ، ابلاغ حقايق اسلام به اهل كتاب باشد ؛ اهل كتابي كه در آيات بعد سخن از آنان رفته است . گويي كه خداوند فرموده است : « بلّغ ما انزل اليك في شأن اهل الكتاب » . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير مفاتيح الغيب ، ج12 ، ص50

2 . تفسير المنار ، ج6 ، ص467


31


قابل توجه است كه بسياري از مفسّران اهل سنّت ـ همانند فخر رازي ـ در تفسير آيه تبليغ به طرح ماجراي غديرخم پرداخته و اين جريان را به عنوان يك واقعه تاريخي تأييد مي كنند ، اما در عين حال تلاش كرده اند كه اولاً : رابطه آيه تبليغ را با ماجراي غديرخم مورد انكار قرار دهند . و ثانياً : در حديث : « من كنت مولاه فهذا علي مولاه » مولي را به معني دوست و ياور تفسير كنند ( 1 ) .

و چنان كه مي دانيم اين عقيده ، ديدگاه اكثر علماي اهل سنت است كه بدون آن كه به نفي ماجراي غدير خم بپردازند ، عملا تلاش مي كنند كه ارتباط واقعه غدير را با امامت و رهبري علي ( عليه السلام ) انكار كرده و آن را در حدّ سفارش پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) به دوستي با علي ( عليه السلام ) تنزّل دهند .

2ـ2ـ1ـ نقد و بررسي عقايد مفسران اهل سنّت درباره نزول آيه تبليغ

2ـ2ـ1ـ1ـ بررسي فرض نخست ـ نزول آيه در مكه

عده اي از مفسران بر اين عقيده اند كه آيه تبليغ در مكه نازل شده و هدف از نزول آن سفارش خداوند به رسول خود در تبليغ احكام دين به مشركان بوده است . به عقيده آنان ، از آنجا كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در مكه در شرايط ضعف به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . از جمله بنگريد به تفسير المنار ، ج6 ، ص465 ، روح المعاني ، ج6 ، ص194 ـ 195


32


سر مي برد لازم بود كه خداوند آن حضرت را از حمايت خود مطمئن ساخته و نسبت به ابلاغ حقايق اسلام به مشركان دلگرم سازد .

اين مفسران در تأييد نظر خود به رواياتي استناد كرده اند كه بر مسئوليت ابوطالب در حفاظت از جان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دلالت مي كند . در يكي از اين روايات آمده است : « هر گاه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از منزل خارج مي گشت ، ابوطالب عده اي را به دنبال او گسيل مي داشت كه از وي مراقبت كنند ؛ تا آن كه آيه : ( وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنْ النَّاسِ ) ، نازل گرديد . در اين زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به عموي خود گفت : اي عمو خداوند مرا حفظ مي كند و ديگر نياز نيست كه كسي را به مراقبت از من بگماري » ( 1 ) . و مطابق روايت ديگر ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « خداوند مرا از شر جن و انس حفظ مي كند » ( 2 ) . و از اينجا روشن مي شود كه پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) در مكه بدون خوف و واهمه به اداي رسالت الهي خود مشغول گرديد . اما به دلايلي بايد گفت كه اين نظر يعني مكّي النّزول بودن آيه تبليغ و مسأله حفاظت از جان رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در مكه و منتفي شدن مراقبت از آن حضرت آنهم به دليل : ( وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنْ النَّاسِ ) ، نظريه باطلي است و مهم ترين دلايل عبارتند از :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير القرآن العظيم ، ج2 ، ص81 ، تفسير مراغي ، ج2 ، ص160

2 . تفسير القرآن العظيم ، ج2 ، ص81


33


الف ـ چنانكه قبلاً گذشت سوره مائده به اتفاق نظر مفسران در مدينه نازل شده است ؛ ( 1 ) و بلكه از آخرين سوره هاي نازله در مدينه است ( 2 ) . بنابراين چگونه ممكن است كه آيه تبليغ در مكه نازل شده باشد ؟ برخي از مفسران در پاسخ به اين سؤال گفته اند : « سوره مائده در مدينه نازل شده به استثناي آياتي از آن كه در مكه نازل شده است » و مقصودشان همان آيه تبليغ يا آيه اكمال است ( 3 ) . اما در نقد اين پاسخ بايد گفت كه در اثبات اين ادعا نه دليل قطعي از روايات وجود دارد و نه دليل قانع كننده از ادلّه عقلي . زيرا به فرض كه آيه تبليغ در مكه نازل شده و در اواخر عمر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در سوره مائده جاگذاري شده باشد ، سؤالي كه مطرح است آن كه : در اين سال هاي نسبتاً طولاني اين آيه در كجا قرار داشته و به چه شكل قرائت مي شده است ؟ آيا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اين آيه را بايگاني فرمود تا ديگر آيات سوره مائده نازل شود و آن وقت آيه را در رديف آيات سوره مائده قرار دهد ؟

اين سؤالي است كه در برابر آن پاسخ روشن و قانع

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ثعالبي ، قرطبي و شوكاني در تفاسير خود نوشته اند : « هذه السورة مدنية بالاجماع » ، بنگريد به الجواهر الحسان ، ج1 ، ص404 ، الجامع لأحكام القرآن ، ج6 ، ص30 ، فتح القدير ، ج2 ، ص3

2 . تفسير تبيان ، ج1 ، ص433

3 . از جمله بنگريد به تفسير البحر المحيط ، ج4 ، ص323 ؛ تفسير معالم التنزيل ، ج2 ، ص5 ، تفسير المراغي ، ج2 ، ص160


34


كننده اي وجود ندارد . به همين دليل ابن كثير دمشقي پس از نقل حديث مربوط به مراقبت از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در مكه و نزول : ( وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنْ النَّاسِ ) ، نوشته است : « هذا حديث غريب و فيه نكارة . فانّ هذه الآية مدنية و هذا الحديث تقتضي انها مكّيّة » . يعني : اين روايت حديث غريبي است و خلاف مشهور است . زيرا آيه تبليغ مدني است در صورتي كه مقتضاي حديث آن است كه آيه در مكه نازل شده باشد » ( 1 ) .

ابن كثير در نقد دومين روايت مربوط به مراقبت از جان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و نزول : آيه ( وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنْ النَّاسِ ) ، نيز مي نويسد : « اين حديث هم حديث غريبي است . نظر صحيح آن است كه آيه تبليغ در مدينه نازل شده ، بلكه اين آيه از آخرين آياتي است كه از قرآن نازل شده است . و خدا به حقايق آگاهتر است » ( 2 ) .

ب ـ اين مطلب كه آيه تبليغ در مكه نازل شده و به دنبال آن ، اولاً : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) موظّف به ابلاغ احكام الهي به مشركان گرديد ، و ثانياً : خداوند به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) وعده فرمود كه آن حضرت را از شرّ كافران مكه حفظ كند ، مطلب قابل قبولي نيست و دليل آن نقض هر دو فرض ياد شده به وسيله آيات ديگري از قرآن است . زيرا در قرآن كريم به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير القرآن العظيم ، ج1 ، ص81

2 . همان


35


خصوص در سوره هاي مكي آيات بسياري وجود دارد كه در آن آيات ، خداوند رسول خود را مأمور ابلاغ آيات وحي به مشركان ساخته و به آن حضرت وعده حمايت و ياري در مقابل توطئه دشمنان داده است . دو نمونه از اين وعده ها در سوره هاي علق و حجر وجود دارد كه هر دو از قديمي ترين سوره هاي نازله در مكه مي باشد . در سوره حجر آمده است :

( فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ * إِنّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ * الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ ) ( 1 ) .

« آنچه را مأموريت داري ، آشكارا بيان كن و از مشركان روي گردان . ما شرّ استهزاكنندگان را از تو دفع خواهيم كرد ؛ همان ها كه معبود ديگري با خدا قرار دادند . اما به زودي خواهند فهميد » .

ابن كثير در تفسير اين آيه از قول عبدالله بن مسعود آورده است : « رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مخفيانه به دعوت خود ادامه مي داد تا آن كه آيه : ( فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ ) نازل گرديد . در اينجا بود كه آن حضرت و مسلمانان دعوت خود را علني ساختند ( 2 ) . او سپس در تفسير : ( وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ * إِنّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ ) نوشته

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره حجر ، آيات 94 ـ 96

2 . تفسير القرآن العظيم ، ج2 ، ص579


36


است : « مفهوم اين دو آيه آن است كه : آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به مردم ابلاغ كن و به مشركان كه در صدد بازداشتن تو از ابلاغ آيات الهي هستند توجه مكن و از آن ها مترس ؛ كه خداوند تو را كفايت خواهد كرد » ( 1 ) .

ثعالبي نيز از قول ابن العربي با توجّه به ( إنّا كفيناك المستهزين ) تصريح مي كند كه مراتبي از حفظ الهي نسبت به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در مكّه تحقّق يافته بود . امّا با نزول ( والله يعصمك من الناس ) حفظ و مراقبت الهي نسبت به رسول خود در مدينه كامل شد و خداوند آن حضرت را از شرّ همه مردم حفظ كرد . ( 2 )

با توجه به اين شواهد كه در آن خداوند حمايت قاطع خود را از رسول خود در مكه اعلام كرده است ، قابل قبول نخواهد بود كه تصوّر كنيم رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در انجام مأموريت الهي خود قصور ورزيد و يا نسبت به وعده خداوند در حفظ خودش از شرّ كافران نامطمئن بوده است ، به طوري كه با نزول آيه تبليغ در مكه بار ديگر بر ابلاغ دستورهاي خداوند به مشركان و محفوظ ماندن رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از توطئه هاي دشمنان تأكيد شود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير القرآن العظيم ، ج2 ، ص580

2 . الجواهر الحسان في تفسير القرآن ، ج1 ، ص439


37


2ـ2ـ1ـ2ـ بررسي فرض دوم ـ نزول آيه درباره اهل كتاب

پاره اي از مفسّران اهل سنّت بر اين باورند كه آيه تبليغ درباره ابلاغ حقايق ديني به اهل كتاب نازل گرديد . مهم ترين دليل اين مفسران ، قرار گرفتن آيه تبليغ در سياق آياتي است كه در آن مطالبي نسبت به اهل كتاب طرح شده است . فخر رازي اين عقيده را به عنوان رأي مختار خود انتخاب كرده است . ( 1 ) و به تبع او ابوحيان توحيدي نيز در تفسير ( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ . . . ) مي نويسد : « اي ما انزل اليك من الرّجم و القصاص الذي غيّره اليهود في التّوراة و النّصاري في الانجيل . » ( 2 ) يعني : اي پيامبر آنچه از احكام سنگسار و قصاص بر تو نازل شده ، ابلاغ كن ؛ همان احكامي كه يهوديان نسبت به تورات و نصارا نسبت به انجيل تغيير داده اند . ابوحيان در ادامه مي افزايد : « آنچه از ظاهر آيه استفاده مي شود آن كه : خداوند پيامبر خود را از مكر يهود و نصارا در امان نگه داشت و به او فرمان داد كه به تبليغ هر آنچه از قرآن درباره آن ها نازل شده اقدام كند بدون آن كه به احدي از آنان توجه كند . زيرا كلام قبل و بعد از اين آيه درباره اهل كتاب است و بعيد است كه اين آيه از نظر مفهوم بيگانه از آيات قبل و بعد از خود باشد » ( 3 ) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير مفاتيح الغيب ، ج12 ، ص50

2 . تفسير البحر المحيط ، ج4 ، ص321 و نيز بنگريد به معالم التنزيل ، ج2 ، ص51 تفسير الخازن ( باب التأويل ) ، ج2 ، ص62

3 . تفسير البحر المحيط ، ج4 ، ص321


38


اما به دلايل زير اين احتمال نيز احتمال درستي نيست :

الف ـ نه تنها مفسران شيعه بلكه بسياري از مفسران اهل سنّت نيز بر اين مطلب تصريح كرده اند كه آيه تبليغ در اواخر عمر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و مشخصاً در حجّة الوداع نازل شده است ( 1 ) و اهل كتاب در اين زمان در موقعيتي نبوده اند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در ابلاغ حقايق اسلام از آنان واهمه كند .

جهت اطلاع بيشتر يادآور مي شويم كه : يهود و نصارا اصولا نه در مكه و نه در مدينه قدرت و نفوذ چنداني نداشتند كه بتوانند در مقابل پيشرفت اسلام سدّي به شمار آيند . مقارن با بعثت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) چند طايفه يهودي در مدينه زندگي مي كردند ؛ اما آنان از نظر قدرت در اقليت به سر مي بردند ؛ به طوري كه همواره منتظر بودند تا پيامبر خاتم ظهور كرده و آنان با كمك اين پيامبر بر كافران ( از اوس و خزرج ) پيروز شوند ( 2 ) .

پس از آن كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به مدينه هجرت نمود ، در عهدنامه اي كه بين مهاجرين و انصار و طوايف مستقر در مدينه منعقد فرمود ، حقوق طوايف يهودي را محترم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . از جمله بنگريد به مجمع البيان ، ج3 ، ص344 ؛ غرائب القرآن نيشابوري ، ج2 ، ص616 ؛ فتح القدير ، ج2 ، ص60

2 . سوره بقره آيه 89 درباره اين يهوديان مي فرمايد : ( وَ لَمّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَكانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَي الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللهِ عَلَي الْكافِرِينَ ) .


39


شمرد ، ( 1 ) اما پس از چندي آنان به توطئه چيني پرداخته و حتي با مشركان قريش و منافقان مدينه ـ بر ضد مسلمانان ـ هم پيمان شدند . در اينجا بود كه جنگ هايي بين مسلمانان و يهوديان اتفاق افتاد كه مهم ترين اين جنگ ها غزوه بني قريظه و غزوه خيبر مي باشد . نتيجه اين جنگ ها چيزي جز شكست و آوارگي براي يهوديان و به عبارتي برچيده شدن نفوذ آنان از عربستان نبود . شرح اين موضوع در سوره هاي احزاب و حشر وارد شده ( 2 ) و اين موضوع در سال هفتم هجري اتفاق افتاد .

درباره مسيحيان نيز بايد گفت : اين عده اساساً در عربستان و به ويژه مدينه سكونت نداشته اند و تنها در سال نهم هجري گروهي از مسيحيان نجران به مدينه آمدند و در جريان دعوت پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) قرار گرفتند . و چنان كه معروف است بين آنان و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ابتدا توافقي نسبت به اجراي مباهله به عمل آمد اما در روز مباهله مسيحيان از اين كار منصرف شدند و به پرداخت جزيه راضي گشتند . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سيره ابن هشام ، ج2 ، صص147 ـ 150

2 . بنگريد به : سوره احزاب ، آيات 26 و 27 ؛ سوره حشر : آيه 2 ، نيز سيره ابن هشام ، ج3 ، ص244 و 342 ، تاريخ طبري ، ج3 ، ص9 ـ 21 ، سيرة المصطفي ، ص513 و 547

3 . سوره آل عمران : آيه 61 ، معروف به آيه مباهله ، نيز بنگريد به تفسير همين آيه در تفسير القرآن العظيم ، ج1 ، ص375 ، مجمع البيان ، ج2 ، ص762 و شواهدالتنزيل ، ص120 ـ 129


40


با توجه به اين شواهد تاريخي چگونه ممكن است كه در آيه تبليغ ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مأمور به ابلاغ حقايق دين به اهل كتاب باشد ، حال آن كه يهود و نصارا و به طور كلّي اهل كتاب در زمان نزول سوره مائده مقهور پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) و مسلمانان بوده اند ( 1 ) در برخي از سوره ها بر خواري و ذلت آن ها تأكيد شده ، ( 2 ) در پاره اي ديگر از سوره ها از جمله همان سوره مائده عقايد آنان مورد انكار و تخطئه قرار گرفته ، ( 3 ) و حتي در پاره اي از آيات قرآن بر جنگ با اهل كتاب ( مرتدّان و توطئه گران آنان ) تا راضي شدن به پرداخت جزيه فرمان داده شده است ( 4 ) .

ب ـ اين مطلب كه چون آيه تبليغ در بين آياتي است كه درباره اهل كتاب مطالبي را بيان مي كند پس به ناچار مرتبط با اهل كتاب است ؛ ضرورتاً مطلب درستي نيست . زيرا چنان كه روشن است نزول آيات قرآن و تكميل شدن سوره ها ـ خصوصاً سوره هاي بزرگ مدني ـ امري تدريجي بوده است . و نكته ديگر آن كه : قرار گرفتن آيات در ضمن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الميزان ، ج6 ، ص43

2 . از جمله آيه 61 سوره بقره كه مي فرمايد : ( وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَباؤُ بِغَضَب مِنَ اللهِ ) و نظير آن : سوره آل عمران : آيه 112

3 . از جمله بنگريد به آيات 153 الي 161 از سوره نساء ، آيات 63 به بعد از سوره مائده و سوره توبه آيات 30 و 31

4 . التوبه : آيه 29


41


يك سوره و به عبارتي ترتيب آيات يك سوره لزوماً به معناي ترتيب زماني نزول آن ها و يا مترتب بودن مطالب آن ها نسبت به يكديگر نيست . ترتيب آيات سوره ها اصطلاحاً امري توقيفي است كه مطابق با صلاحديد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) انجام يافته است ( 1 ) . در پاره اي از موارد روابط آيات با يكديگر امري واضح و روشن است و در پاره اي ديگر روابط و تناسب آيات براي ما مبهم و نامشخص مي باشد . اما اين موضوع كه آيه تبليغ به آيات قبل و بعد از خود ارتباط دارد يا خير ، مطلبي است كه در مباحث آينده به آن خواهيم پرداخت .

2 ـ 3 ـ تحقيقي درباره شأن نزول آيه تبليغ

مفسران شيعه و سنّي به عنوان صائب ترين نظر تصريح كرده اند كه آيه تبليغ در حجة الوداع نازل شده است . با اين تفاوت كه مفسران شيعه نزول آيه تبليغ را در ارتباط با واقعه غدير خم دانسته اند ، ( 2 ) در صورتي كه برخي از مفسران

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . القرآن الكريم و روايات المدرستين ، ج1 ، ص213 و تاريخ قرآن ، دكتر راميار ، ص574

2 . بنگريد به : مجمع البيان ، ج3 ، ص344 ؛ تفسير نورالثقلين ، ج1 ، صص651 ـ 658 در روايات مختلف و نيز از مفسران اهل سنت بنگريد به : تفسير فتح القدير ، ج1 ، ص60 ؛ تفسير غرائب القرآن ، ج2 ، ص616 ، شواهد التنزيل ، ج1 ، ص187 ـ 193


42


اهل سنّت اظهار كرده اند كه آيه تبليغ بنا به پاره اي از مناسبت ها ـ كه خواهد آمد ـ در مدينه يا برخي از غزوات نازل شده است ( 1 ) .

علامه اميني در كتاب الغدير با استفاده از مآخذ معتبر اهل سنت ثابت كرده است كه ارتباط آيه تبليغ و واقعه غديرخم در بين اهل سنّت نيز به عنوان يك نظر ، مطرح است ( 2 ) . يعني اين موضوع تنها از ناحيه شيعيان ادّعا نشده بلكه دانشمندان اهل سنت نيز بعضاً نزول آيه تبليغ را با واقعه غديرخم مرتبط داشته و آن را در كتاب هاي خود نقل كرده اند . از جمله نيشابوري در تفسير غرايب القرآن به عنوان نخستين احتمال از قول ابوسعيد خُدري نوشته است : اين آيه در فضيلت علي بن ابي طالب و در روز غديرخم نازل گرديد و پس از آن رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) دست علي ( عليه السلام ) را گرفت و فرمود : « من كنت مولاه فهذا علي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه . . . » . ( 3 ) از سوي ديگر برخي از مفسران اهل سنت كوشيده اند كه رابطه نزول آيه تبليغ و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بنگريد به تفسير معالم التنزيل ، ج2 ، ص52

2 . الغدير ، ج2 ، صص88 ـ 114 كه با استفاده از 30 مأخذ اين مطلب را تحقيق كرده است .

3 . تفسير غرائب القرآن ، ج2 ، ص616 و نيز بنگريد به تفاسير الدر المنثور ، ج2 ، ص 298 ، فتح القدير ، ج2 ، ص60 ، روح المعاني ، ج6 ، ص194 ، مفاتيح الغيب ، ج12 ، ص50


43


واقعه غديرخم را مورد انكار قرار دهند . اين مفسران درباره شأن نزول آيه تبليغ مطالبي ذكر كرده اند كه ابداً قابل توجه و اعتنا نمي باشد . فخر رازي در مقام نقل پاره اي از اين احتمالات نوشته است :

- برخي گفته اند كه آيه تبليغ درباره ابلاغ حكم رجم و قصاص نازل گرديد ( آن هم با توجه به تحريف هايي كه در اين دو حكم واقع شده بود ) .

- برخي بر اين باورند كه آيه تبليغ ناظر به عيبجويي ها و طعن هاي يهوديان نازل گرديد .

- برخي نزول آيه تبليغ را مرتبط به اعلام حكم تخيير از سوي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به زنان خود دانسته اند ( 1 ) .

- برخي گفته اند كه نزول آيه در ارتباط با ابلاغ حكم جهاد است كه مورد كراهت منافقان بوده است ( 2 ) .

در نقد اظهارات ياد شده بايد گفت : هيچ يك از مطالب و يا احكام مذكور در اين احتمالات ، به گونه اي نيست كه اولا : ابلاغ نكردن آن عدم ابلاغ رسالت الهي تلقي شود ؛ و ثانياً : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در بيان اعلام آن ، ترس و واهمه اي به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مقصود از حكم تخيير ، آيات 28 به بعد از سوره احزاب است كه در آن رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) همسران خود را بين طلاق و بهره برداري از زندگاني دنيا و نيز اختيار خدا و رسول و پيشه سازي قناعت مخيّر ساخت .

2 . تفسير مفاتيح الغيب ، ج12 ، ص49 ؛ تفسير معالم التنزيل ، ج2 ، ص52


44


خود راه دهد و نياز به وعده ( وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنْ النَّاسِ ) ، داشته باشد . و گذشته از اين به طوري كه علامه اميني تذكّر داده است هيچ يك از احتمالات ياد شده مبتني بر حديث و روايت صحيحي نبوده و فراتر از حدس و گمان نمي باشد ( 1 ) .

احتمال نزول آيه تبليغ در روز عرفه نيز احتمال قابل قبولي نيست . زيرا خطبه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در روز عرفه در اكثر كتاب هاي حديثي و تاريخي ضبط شده است ( 2 ) . در اين خطبه رسول گرامي اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) مردم را مورد خطاب قرار داده و درباره مسائل اجتماعي و اخلاقي امور سودمندي را به مسلمانان تذكر داده است . اين خطبه به نوعي جهان بيني اسلامي را در حوزه روابط اجتماعي در اسلام ، رعايت حقوق مسلمانان نسبت به يكديگر ، حفظ تقوا و حدود الهي ، رعايت حقوق و شخصيت زنان و مطالبي از اين قبيل را شامل مي شود . روشن است كه تذكر اين مطلب تا آن زمان امري بي سابقه نبوده است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از اعلام آن واهمه نمايد و نياز به وعده الهي در مصونيّت از شرّ مخالفان داشته باشد . ضمناً چنان كه مي دانيم پس از آن كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الغدير ، ج2 ، صص109 ـ 113

2 . از جمله بنگريد به ، الكافي ، ج1 ، ص403 ؛ صحيح مسلم ، ج2 ، ص889 ـ 890 ، سنن ابن ماجه ، ج2 ، ص1015 ، سنن ترمذي ، ج5 ، ص34 ؛ سنن دارمي ، ج1 ، ص74 ، سيره ابن هشام ، ج 4 ، ص250 و تاريخ طبري ، ج3 ، ص150 ـ 152


45


رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به مفاد آيه تبليغ عمل نمود ، آيه اكمال دين يعني : ( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ. . . ) . نازل شد كه مطابق تحقيقات به عمل آمده اين آيه نيز پس از واقعه غديرخم نازل گرديده است ( 1 ) .

4 ـ بررسي چند مسأله پيرامون آيه تبليغ

4 ـ 1 ـ فلسفه واقعه غدير چه بود ؟

مهمترين سؤال در تفسير آيه تبليغ جويا شدن از فلسفه واقعه غدير است . با توجّه به اينكه اصل واقعه غدير ـ به عنوان واقعه اي كه به تواتر پيوسته است ـ مورد انكار كسي قرار ندارد ، سؤال قابل طرح آنكه چرا رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بعد از نزول آيه ، ده ها هزار نفر از مسلمانان را در منطقه اي بياباني متوقّف ساخته و با تصريح به : « من كنت مولاه فهذا علي مولاه » ولايت خود را به علي ( عليه السلام ) تسرّي داد . قسمتي از پاسخ به سؤال ياد شده با معناي « مولي » ارتباط دارد كه در جاي خود خواهد آمد . امّا اجمالا بايد دانست كه دانشمندان اهل سنّت كه در معناي « مولي » بيشتر بر مفهوم دوستي و نصرت تأكيد كرده اند ، فلسفه ماجراي غدير را اقدام رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در زدودن ناراحتي و كينه جمعي از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الكافي ، ج1 ، ص289 ، تفسير القمي ، ج1 ، ص162 ، مجمع البيان ، ج3 ، ص246 ، شواهد التنزيل ، ج1 ، ص156 ـ 160 و نيز بنگريد به الغدير ، ج2 ، صص115 ـ 137


46


مسلمانان نسبت به علي ( عليه السلام ) دانسته و اين مسأله را با مأموريت علي ( عليه السلام ) به يمن و شكايت چند تن از صحابه از علي ( عليه السلام ) در اثناي اين سفر ربط داده اند . به عنوان مثال صاحب تفسير المنار مي نويسد : « برخي گفته اند كه سبب واقعه غدير تبرئه علي ( عليه السلام ) از مطالبي است كه عدّه اي از همراهان علي ( عليه السلام ) در مأموريت يمن نسبت به او ابراز كردند و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به منظور دلجويي از علي ( عليه السلام ) در روز غدير خم به ايراد خطبه اي مبادرت فرمود و در آن رضايت خود را از علي ( عليه السلام ) اعلام كردو ولايت او را به مؤمنان مورد تأكيد قرارداد . » ( 1 )

امّا جهت اطلاع بيشتر از جريان يمن به طوري كه در آغاز اين كتاب اشاره گرديد در سال دهم هجري رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) علي ( عليه السلام ) را با جمعي از مسلمانان جهت انجام مأموريتي به يمن فرستاد . بريده اسلمي در اين خصوص گويد : « پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دو گروه از مسلمانان را به سمت يمن گسيل داشت كه در رأس يك گروه علي ( عليه السلام ) و در رأس گروه ديگر خالد بن وليد قرار داشت . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ضمناً سفارش كرد كه اگر دو گروه در حين سفر مجتمع شدند علي ( عليه السلام ) فرمانده كل باشد . در اين سفر با بني زيد برخورد كرده و با آنان جنگيديم كه در نتيجه مسلمانان بر مشركان غالب شدند . در رابطه با تقسيم غنائم ، كار علي ( عليه السلام ) مورد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير المنار ، ج 6 ، ص465 با اندكي تلخيص .


47


اعتراض خالد قرار گرفت . خالد از طريق من نامه اي جهت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرستاد و او را از موضوع با خبر ساخت .

بريده گويد : چون به خدمت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) رسيدم ، نامه را تقديم كردم . امّا چون نامه براي آن حضرت خوانده شد من غضب و ناراحتي را در سيماي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مشاهده كردم و عرض كردم : اي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) اين جايي است كه انسان بايد به خدا پناه برد . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : در مورد علي گمان بد مبر كه او از من است و من از اويم و او بعد از من ولي شما خواهد بود ؛ آري او از من است و من از اويم و او بعد از من ولي شما خواهد بود . » ( 1 )

ترمذي گزارش مأموريت يمن را از قول براء بن عازب نقل كرده و در حديث خود آورده است : « چون پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نامه خالد را خواند رنگ مباركش تغيير كرد و سپس فرمود : چه مي گوييد درباره مردي كه خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند ؟ براء بن عازب ( يا بريده ) گفت : از غضب خدا و غضب رسولش به خدا پناه مي برم . من فقط قاصد و پيام آور بوده ام . » ( 2 )

همچنين طبق حديث ديگري در مورد همين مأموريت ، پس از بازگشت همراهان علي ( عليه السلام ) از اين سفر ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مسند احمد بن حنبل ، ج5 ، ص355 حديث 23400 و نيز بنگريد به همين كتاب ، ج5 ، ص350 ، 351

2 . سنن ترمذي ، ج5 ، ص597


48


چهار نفر از صحابه با يكديگر قرار گذاشتند به خدمت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) رفته و آن حضرت را از عملكرد علي ( عليه السلام ) ( در حفظ غنائم و سخت گيري در تقسيم آن ) با خبر سازند . لذا يكي پس از ديگري شروع به سخن كردند و درباره علي ( عليه السلام ) اظهار داشتند كه علي ( عليه السلام ) چنين و چنان كرده ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به سخنان آنان گوش فرا داده امّا سكوت پيشه ساخت . تا آنكه نفر چهارم به ايراد سخن پرداخت و سخناني نظير افراد قبل از خود به زبان آورد . در اينجا بود كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حالي كه خشم از چهره مباركش هويدا بود برخاست و فرمود : « ما تريدون من علي ؟ ما تريدون من علي ؟ إنَّ عليّاً منّي وأنا منه وهو وليّ كلّ مؤمن من بعدي » ( 1 ) يعني : از علي چه مي خواهيد ؟ از علي چه مي خواهيد ( مگر نمي دانيد كه ) علي از من است و من از علي هستم و او ولي و سرپرست هر مؤمني پس از من است .

مطابق حديث ديگر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) كار علي ( عليه السلام ) در تقسيم غنائم و جز آن را تأييد كرده فرمود : « از بدگويي درباره علي دست برداريد كه او در اجراي دستور خدا بسيار دقيق و سخت گير است و هرگز در زندگي او تملّق و مداهنه ( سازش ) وجود ندارد . » ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همانجا ، ج5 ، ص590 ـ 591 ، با اندكي تلخيص ، مستدرك حاكم ، ج3 ، ص324 ، اسدالغابة ، ج3 ، ص604

2 . مستدرك حاكم ، ج3 ، ص346


49


باز در حديث ديگر ، ابن عباس از بريده نقل مي كند كه وي گفت : « همراه علي ، در جهاد يمن شركت كردم ، و سخت گيري او را مشاهده كردم . هنگامي كه به حضور پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) رسيدم علي ( عليه السلام ) را ياد كرده از او بدگويي كردم . امّا مشاهده كردم كه چهره پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تغيير مي كند پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از من پرسيد : « اي بريده ! آيا من در ولايت و سرپرستي مؤمنان از خودشان سزاوارتر به آنان نيستم ؟ » عرض كردم : چرا اي رسول خدا ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « هر كس كه من مولا و سرپرست او هستم علي مولا و سرپرست اوست » . ( 1 )

و بالاخره عبدالله بن بريده از پدر خود نقل مي كند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) علي ( عليه السلام ) را به سوي خالد بن وليد گسيل داشت تا به تقسيم خمس غنائم يا ( مطابق حديثي ) به دريافت خمس غنائم مبادرت كند . خالد به بريده گفت : آيا نمي بيني كه او چگونه به تقسيم پرداخته است . بريده گويد : من از علي ( عليه السلام ) بغض و ناراحتي به دل داشتم . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از من سؤال كرد آيا تو بغض علي ( عليه السلام ) به دل داري ؟ گفتم : آري . فرمود : بغض او را به دل راه مده ( و طبق حديث ديگر : او را دوست داشته باش ) كه او در خمس غنائم سهم بيشتري ( از آن چه تصرف كرده ) دارد . ( 2 )

با توجّه به روايات متعدّدي كه درباره مأموريت يمن از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مسند احمد بن حنبل ، ج5 ، ص348 ، مستدرك حاكم ج3 ، ص324 ، خصائص ، ص 15

2 . مسند احمد بن حنبل ، ج5 ، ص360


| شناسه مطلب: 73609