بخش 3
4 ـ 2 ـ رابطه آیه تبلیغ با آیات قبل و بعد آن چیست ؟ 4 ـ 3 ـ چرا در آیه تبلیغ نام علی ( علیه السلام ) 4 ـ 4 ـ چرا پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) 4 ـ 5 ـ در حدیث غدیر « مولا » به چه معنی است ؟
|
50 |
|
نظر گذشت ، جوانب مختلف اين واقعه به دست مي آيد . در عين حال دقّت در روايات مذكور نشان مي دهد كه هيچ ارتباطي بين اين حادثه و واقعه غدير خم ، بنا به دلايل ذيل وجود ندارد :
الف : در هيچ يك از روايات ذكر شده ، تصريح و يا اشاره اي به واقعه غدير خم و اجتماع مسلمانان در اين منطقه وجود ندارد . و با آنكه در برخي از روايات گذشته ، بحث از ولايت علي ( عليه السلام ) و سرپرستي آن حضرت بعد از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به ميان آمده ، معهذا هيچ اشاره اي به غدير خم در اين روايات ديده نمي شود . از سياق روايات مربوط به واقعه يمن مي توان دريافت كه شكايت چند تن از صحابه از علي ( عليه السلام ) ، در مكّه ( در جريان حجّة الوداع ) و يا در مدينه ( 1 ) ( پس از مراجعت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از سفر ) رخ داده است .
ب : مفاد روايات مربوط به واقعه يمن نشان مي دهد كه اشخاصي كه از علي ( عليه السلام ) و شيوه مديريت او به محضر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) شكايت برده اند ، اشخاصي محدود در سطح خالد بن وليد ، بريده اسلمي و حداكثر 4 نفر بوده اند . چون اساساً جمعيت قابل توجّهي در مأموريت يمن همراه با علي ( عليه السلام ) نبودند ، بلكه افراد معدودي حضرت را در اين سفر همراهي كردند و تعداد ناراضيان بسيار اندك بوده است .
ج : از تدبّر در روايات به دست مي آيد كه افراد ناراضي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . المعجم الاوسط ، ج6 ، ص162
|
51 |
|
به طور خصوصي با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ملاقات كردند و نيز نظر خود را در بدگويي از علي ( عليه السلام ) با ارسال نامه به محضر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ابراز داشتند . به عبارت ديگر شكايت از علي ( عليه السلام ) موضوعي اجتماعي و فراگير نبود كه نيازي به جمع آوري همه مردم در اجتماعي بزرگ مثل واقعه غدير باشد . امّا پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) با گفتن : « إنّه منّي وأنا منه وهو وليّ كلّ مؤمن من بعدي » ( آن هم چند بار ) واقعه يمن و شكايت برخي از اصحاب از علي ( عليه السلام ) را به فرصتي جهت طرح شايستگي هاي علي ( عليه السلام ) تبديل ساخت .
د : اگر فرض كنيم كه هدف از برپايي واقعه غدير مسأله رفع كدورت صحابه از علي ( عليه السلام ) و سفارش به دوستي با آن حضرت باشد ، اوّلا آيا معقول است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در انجام اين كار بيش از 20 روز تعلل كند ؟ ( چون اين كدورت قبل از ذي الحجّه و رفع آن در هيجدهم ذي الحجّه واقع شده است ) ثانياً اين كار يعني اعلام دوستي و همدلي با علي ( عليه السلام ) چه خطري داشته كه خداوند با وعده ( والله يعصمك من الناس ) رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را موظّف به انجام آن سازد ؟
از آنچه به تفصيل گذشت ثابت مي شود كه برپايي واقعه غدير ارتباطي با مأموريت يمن ندارد و فلسفه كار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در روز غدير امر مهم تري بوده كه اين امر چيزي جز تعيين رهبري و جانشيني پس از خود و معرفي مصداق آن يعني علي ( عليه السلام ) نبوده است .
|
52 |
|
4 ـ 2 ـ رابطه آيه تبليغ با آيات قبل و بعد آن چيست ؟
اكثر آيات سوره مائده درباره اهل كتاب نازل شده و آيه تبليغ هم در بين اين آيات قرار دارد . بر اين اساس چنانكه گفته شد ، برخي از مفسران اهل سنّت معتقدند كه مفاد آيه تبليغ نيز درباره اهل كتاب است ؛ زيرا در غير اين صورت آيه تبليغ از نظر مفهوم از آيات قبل و بعد از خود منقطع خواهد شد و چنين چيزي زيبنده قرآن نمي باشد .
در پاسخ به اين سؤال بايد گفت : حتي به فرض كه ثابت شود آيه تبليغ ارتباطي به ماقبل و مابعد خود ندارد ، باز نمي توان به صورت قاطع نزول آيه تبليغ در مورد حادثه غدير را منتفي دانست . زيرا در اين صورت تناسب آيه تبليغ با آيات قبل و بعد آن تناسب استطرادي فرض شده و به عقيده دانشمندان علوم قرآني ، يكي از وجوه مهم تناسب آيات و سوره ها در قرآن تناسب استطرادي ( 1 ) است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . در توضيح تناسب استطرادي بايد گفت : اين تناسب در جايي است كه قرآن ضمن بيان يك مساله اصلي بنابر مصالحي رشته كلام را قطع كرده و مطلب جديدي به ذهن مخاطب خود القا مي كند ، سپس مجدداً به كلام قبلي بازگشته و آن را ادامه مي دهد ، در عين حال كلام استطرادي با كلام اصلي داراي نوعي رابطه و پيوند است . به عنوان مثال به عقيده زمخشري آيه شريفه : « يا بني آدم قد انزلنا عليكم لباساً يواري سوادكم و ريشا . . . » ( الاعراف ، 26 ) ـ كه در آن از نعمت لباس سخن رفته است ـ كلامي بر سبيل استطراد است . زيرا كلام اصلي در اوايل سوره اعراف درباره سرگذشت آدم و حوا ، تخلّف آنها در خوردن از درخت ممنوعه و در نتيجه افتادن لباس از اندام آن ها و تلاش جهت پوشاندن خود با برگهاي درختان است . در چنين فضايي سخن از نعمت لباس براي بني آدم از باب تناسب استطرادي وارد شده كه بي ارتباط با زمينه اصلي كلام هم نمي باشد . و از اين گونه موارد مي توان به وجود آيه « لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً لله . . . » ( النساء ، 172 ) در بين آيات مربوط به تخطئه نصاري در غلوّ آنان نسبت به حضرت مسيح اشاره كرد . تفصيل را نك : الاتقان ، ج3 ، ص 373 ، كشاف ، ج 2 ، ص 97 ، البرهان ، ج 1 ، ص 41 .
|
53 |
|
اما به عقيده بسياري از محقّقان آيه تبليغ در عين آن كه درباره واقعه غديرخم نازل شده است ، با آيات قبل و بعد از خود نيز هماهنگ بوده و بدون ارتباط نمي باشد .
مثلا محمّدتقي مدرسي مي نويسد : « قرآن حكيم پس از آنكه مسلمانان را به ولايت تامّه در برابر جامعه اسلامي فرمان داد و آنان را از قبول ولايت كفّار و مشركان ( و يهود و نصاري ) به شدّت نهي فرمود ، اكنون رسول الله و همه حاملان رسالت الهي را ـ چون ربّانيون و احبار ـ مؤكّداً فرمان مي دهد كه در تبليغ رسالت با هيچ كس مدارا نكنند و راه آشتي در پيش نگيرند ، لذا معلوم است كه سياق سخن در اين موضوع ولايت يا رهبري است . زيرا همين امر بود كه رسول خدا از تأخير تبليغ آن ، بيمناك مرتد شدن مردم بود . » ( 1 ) در عين حال براي درك بهتر ارتباط آيه تبليغ با
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . تفسير هدايت ، ج2 ، ص367 ، با عنوان : ولايت قلّه رفيع ايمان .
|
54 |
|
آيات ما قبل و ما بعد آن مي توان گفت كه :
ـ خداوند متعال در آيه 51 از سوره مائده به مؤمنان تأكيد كرده است كه از ولايت يهود و نصارا احتراز كنند و به دنبال آن در آيات 52 و 53 از كساني كه تمايل به پذيرش ولايت آنان پيدا كرده اند ، به شدت انتقاد فرموده است .
در آيه 55 اين سوره آيه معروف ولايت ذكر شده است كه در آن بر ولايت خدا و رسول او و نيز مؤمناني كه نماز به پا مي دارند و زكات پرداخت مي كنند ـ در حالي كه در ركوع به سر مي برند ـ تأكيد شده است .
ضمناً طبق روايات وارده در شأن نزول آيه ، مؤمناني كه در حال ركوع زكات داده اند ـ در زمان نزول آيه ـ مصداقي جز علي ( عليه السلام ) ندارند . ( 1 )
خداوند در آيه 57 اين سوره ، مجدداً به مؤمنان تكليف مي كند كه از پذيرش ولايت مسخره كنندگان در دين ـ اعمّ از اهل كتاب و كافران ـ خودداري كنند و با چنين فضا و زمينه اي آيات سوره مائده ادامه پيدا مي كند تا آن كه در آيه 67 اين سوره خطاب به رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمايد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . اين موضوع تقريباً مورد اجماع روايات و ديدگاه هاي مفسران قرار دارد . از جمله بنگريد به الكشاف ، ج1 ، ص649 ، معالم التنزيل ، ج2 ، ص49 ، تفسير القرآن العظيم ، ج2 ، ص74 ، مدارك التنزيل ، ج1 ، ص418 ، التبيان ، ج3 ، ص559 و نيز بحار الانوار ، ج35 ، ص183 ـ 206
|
55 |
|
( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنْ النَّاسِ . . . ) .
و از آنجا كه در آيات قبل به نوعي سخن از ولايت به ميان آمده است ، مفاد آيه تبليغ نيز ـ چنان كه به تفصيل گذشت ـ چيزي جز اعلام عمومي ولايت و رهبري علي ( عليه السلام ) نمي باشد .
اما در آيه 68 سوره مائده ـ يعني يك آيه بعد از آيه تبليغ ـ بار ديگر خطاب متوجه اهل كتاب شده و نسبت به آنان آمده است : ( قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلي شَيْء حَتّي تُقِيمُوا التَّوْراةَ وَاْلإِنْجِيلَ وَما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ . . . ) يعني : « اي اهل كتاب ، شما بر هيچ چيزي نيستيد ( آيين صحيحي نداريد ) مگر آن كه تورات و انجيل و آنچه را از سوي پروردگارتان بر شما نازل شده ( يعني قرآن ) ، به پا داريد و . . . » . به عقيده ما عمل به اين آيه شريفه توسط اهل كتاب جز اعتراف به حقّانيت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و ولايت علي ( عليه السلام ) نتيجه اي در بر ندارد . زيرا مطابق آيات قرآن ، نشانه هاي پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) در تورات و انجيل مذكور بوده و اهل كتاب نيز به اين حقيقت واقف بوده اند ، لكن آنان از باب حسادت و عناد به كتمان حقايق اقدام مي نمودند . ( 1 ) و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بنگريد به سوره اعراف آيه 157 با فراز : ( يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَاْلإِنْجِيلِ ) و سوره بقره آيه 146 و سوره انعام آيه 20 كه مي فرمايد : ( الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ. . . ) .
|
56 |
|
در واقع به نوعي خواهان ادامه سلطه و ولايت خود بودند .
با توجه به اين تحليل ، چنان كه برخي از مفسران نوشته اند : « مفاد آيه تبليغ دستوري است كه از سوي خدا به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) براي اعلام استقلال مسلمانان از يهود و انتقال ولايت و خلافت از آنان به مسلمانان نازل شده و همچنين تأكيد بر اين كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) اين مطالب را صريحاً به مردم ابلاغ كند و هراسي از دشمنان به دل راه ندهد كه خداوند او را محافظت خواهد كرد . در اين صورت مراد از « النّاس » ( مردمي كه بيم زيان رساندن از سوي آنان مي رود ) اعمّ از يهوديان و كافران و مسلمان نماهاي منافق است ؛ چرا كه آن ها فكر مي كردند چون پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پسر و جانشيني ندارد ، با مرگ او همه چيز تمام مي شود و آن ها بار ديگر سلطه خود را پس از مرگ رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) باز خواهند يافت و بديهي است كه آيات پيشين مبني بر كنار گذاردن ولايت يهود و نصارا و تمسك به ولايت خدا و پيامبر و پس از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به ولايت علي ( عليه السلام ) ، دشمنان را سخت ناراحت سازد و در صدد توطئه برآيند ؛ چون اين ابلاغ در واقع به منزله سلب ولايت و خلافت زمين از يهود و نصارا و انتقال آن به مسلمانان و ادامه آن بعد از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) است » ( 1 ) .
همچنين مي توان آيه تبليغ را زمينه و عاملي جهت مقايسه وضعيت احتمالي مسلمانان در آينده و سرنوشتي كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . تفسير كاشف ، ج3 ، ص152
|
57 |
|
يهوديان و نصرانيان بدان دچار شده ، در نظر گرفت و از آن اين پيام را دريافت نمود كه : « اي رسول ما ! امت اسلامي نيز مانند يهود و نصارا نيازمند آن هستند كه بعد از تو مولا و رهبري داشته باشند تا از رهنمود او بهرهور گردند . اگر امت اسلامي بعد از تو بي مولا و رهبر بمانند به سرنوشتي بدتر و شوم تر از سرنوشت يهود و نصارا دچار خواهند گشت . از اين رو مفاد آيتي را كه از سوي پروردگارت بر تو نازل شد و اولين مولاي مؤمنين را كه بعد از تو بايد بر مسند بنشيند و با ذكر يك نشاني به حضورت معرفي كرد ، به مردم ابلاغ كن و آن كسي را كه در حال ركوع انفاق مي كرد : ( الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ ) ( 1 ) به مردم بشناسان » ( 2 ) .
بدين ترتيب : « روابط و همگوني آيات نشان مي دهد كه آيه تبليغ در عين ارتباط كامل با قوم يهود ، بر مهم ترين چيزي كه بر پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) نازل شده و نيز پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) مأمور به ابلاغ آن است يعني اعلام پايان خلافت و ولايت يهود و آغاز ولايت خدا ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و علي ( عليه السلام ) ، دلالت مي كند » . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . المائده : آيه 55
2 . معاني القرآن ، ج1 ، ص118 و نيز بنگريد به پژوهشي در نظم قرآن ، ص109
3 . تفسير كاشف ، ج3 ، ص158
|
58 |
|
4 ـ 3 ـ چرا در آيه تبليغ نام علي ( عليه السلام ) وجود ندارد ؟
يكي از اشكالاتي كه در بحث امامت قابل طرح است آنكه با توجّه به اين موضوع كه امامت از جمله مسائل اعتقادي است ، چرا در آيات قرآن به ويژه « آيه تبليغ » نام علي ( عليه السلام ) وارد نشده ، بلكه تنها تعبير اجمالي ( ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ ) به چشم مي خورد . در پاسخ بايد گفت : اين اشكال براي كساني كه نسبت به روش قرآن در طرح مباحث گوناگون اعتقادي ، اجتماعي ، تاريخي ، و . . . بدون اطلاع بوده ، علاوه بر آن آيات قرآن را جدا از شرايط تاريخي عصر نزول ، اسباب نزول آيات و نيز قرائن متصله و منفصله تفسيري ، مورد توجّه و احياناً تفسير قرار مي دهند ، به ظاهر اشكال واردي است . امّا در صورتي كه اوّلا به سبك و روش قرآن ـ در طرح بسياري از مطالب خود به شكل اجمالي ـ توجّه شود ، ثانياً مبناي قرآن جهت روشن كردن مطالب اجمالي مدّنظر قرار گيرد ، آن وقت اشكال ياد شده دفع و مشخص مي شود كه حقايق قرآن براي طالبان حقيقت به شكل كاملا مطلوب بيان شده است . به عبارت ديگر كافي است كه دو مطلب به شرح زير مورد توجّه مخاطبان آيات الهي واقع شود :
الف : قرآن كريم در بسياري از زمينه ها از جمله زمينه هاي اعتقادي ، اجتماعي ، تاريخي و احكام عبادي به نحو اجمال سخن رانده است .
|
59 |
|
ب : طبق نصّ قرآن ، از جمله آيه 44 سوره نحل و آيه 2 سوره جمعه ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مأمور تبيين حقايق قرآن براي مردم است . ( 1 ) ضمناً رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نيز جهت امتثال امر پروردگار با دو روش قولي و فعلي به تبيين همه آيات قرآن اقدام نمود و مطابق برخي از روايات در مسير آموزش حقايق قرآن ده آيه ده آيه به تعليم حقايق آيات مبادرت ميورزيد . ( 2 )
حال بايد گفت : اگر قرار باشد كه سنن قولي و فعلي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در زمينه آياتي چون : ( أقيموا الصلاة وآتوا الزكاة ) ( 3 ) يا ( أتمّوا الحجّ والعمرة لله ) ( 4 ) حجّت واقع شده و مسلمانان اقامه نماز ، پرداخت زكات و برگزاري حج و عمره خود را بر اساس آن تنظيم كنند ، چرا قول و فعل رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در تعيين مصاديق اهل بيت در آيه تطهير ( 5 ) يا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . در آيه 44 سوره نحل خداوند مي فرمايد : ( وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ ) يعني : ( اي رسول ما ) اين ذكر ( قرآن ) را بر تو فرستاديم تا براي مردم آنچه نازل شده تبيين نمايي . و در سوره جمعه نيز خداوند با بيان : ( . . . يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة و . . ) در ارتباط با قرآن از دو شأن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پرده برمي دارد كه عبارتند از : الف : تلاوت آيات الهي براي مردم ، ب : تعليم حقايق كتاب و حكمت براي آنان .
2 . تفسير القرآن العظيم ، ج1 ، ص4
3 . البقره ، آيه 43
4 . همان ، آيه 196
5 . الاحزاب ، آيه 33
|
60 |
|
تبيين مفاد ( ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ ) در آيه تبليغ مورد توجّه قرار نگيرد ؟ آيا مي توان حجّيت قول و فعل رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را تنها محدود به آيات معيّني از قرآن دانست ؟ يا آنكه احاديث وارده در زمينه رفتار رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) پيرامون آيات تبليغ ، اولواالامر ، تطهير و . . . از قوّت و شهرت كمتري برخوردار است ؟ كه هرگز چنين نيست . اين استدلالي است كه امام صادق ( عليه السلام ) در پاسخ سؤال ابوبصير به كار برده و او را قانع ساخته است . طبق اين حديث ابوبصير گويد :
از امام صادق ( عليه السلام ) سؤال كردم : آيه ( اطيعوا الله وأطيعوا الرسول وأولي الامر منكم ) ، ( 1 ) درباره چه كساني نازل گرديد ؟
امام ( عليه السلام ) فرمود : « اين آيه در شأن علي و دو فرزندش حسن و حسين ( عليهم السلام ) نازل گرديد . »
ابوبصير گويد : باز سؤال كردم كه : مردم مي گويند از چه جهت خداوند نام علي ( عليه السلام ) و خاندانش را نبرده است ؟ امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : « در پاسخ به مردم بگوييد : دستور نماز خواندن بر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نازل گرديد ، در حالي كه سخني از سه ركعت و چها ركعت در ميان نبود ، و اين رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بود كه ركعات نماز را تفسير كرد . دستور پرداخت زكات نازل شد ، امّا در آن نيامده بود كه از چهل درهم يك درهم بپردازيد ، و اين رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بود كه نصاب زكات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . النساء ، آيه 59
|
61 |
|
را تفسير كرد . دستور حج نازل شد در حالي كه در آن نيامده بود كه هفت نوبت طواف كنيد ، و اين رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بود كه مراسم طواف را تفسير كرد . بر همين پايه فرمان خدا نازل گشت كه : « از خدا و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) اطاعت كنيد و نيز از آنان كه از بين شما صاحبان امر باشند . » كه مصداق آن درباره علي و حسن و حسين ( عليهم السلام ) ثابت و پابرجا ماند . زيرا در ارتباط با اين دستور بود كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « هر مؤمني كه من سرپرست و مولاي او هستم ، علي مولا و سرپرست او خواهد بود . » و باز فرمود : « به شما مؤمنان سفارش مي كنم كه از كتاب خدا و خاندان من جدا مشويد كه من از خدا خواسته ام كه ميان قرآن و خاندانم جدايي نيفكند تا قيامت كه بر حوض كوثر آنان را به من ملحق مي سازد و خداوند پذيرفت » . . . بدانيد كه اگر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) لب فرومي بست و خاندان خود را معرفي نمي كرد ، خاندان فلان و بهمان مدّعي مي شدند كه ما صاحب الأمر شماييم . » ( 1 )
علاوه بر پاسخ ياد شده ، مي توان به مصلحت هاي ديگري جهت عدم ذكر نام امامان در آيات قرآن اشاره كرد . از جمله آنكه ، آيات قرآن ، اخبار و حوادث عصر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و معرفي اشخاص و جريان ها را به گونه اي گزارش كرده تا حساسيت خاصي جهت تحريف و از بين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . الكافي ، ج1 ، ص287
|
62 |
|
بردن قرآن به وجود نيايد و همين موضوع يكي از دلايل عدم ذكر اسامي شخصيت هاي متعالي و در نقطه مقابل شخصيت هاي مذموم از منافقان و جزء آن است . ضمناً روش قرآن در بيان مسائل اجتماعي ، تأكيد بر طرح اوصاف و ويژگي هاي افراد و جريان هاي مؤثر است تا معرفي صريح اشخاص و مصاديق هر جريان . و از اين جهت اين فرصت را براي مخاطبان خود فراهم مي آورد كه به تطبيق آن ويژگي ها بر خود اقدام كنند . به عنوان نمونه در شرايطي كه بر اساس تفاسير معتبر ، مصاديق ابرار در سوره دهر يا انسان ، علي ( عليه السلام ) و فاطمه ( عليها السلام ) هستند ، ( 1 ) معهذا با بيان ويژگي هاي اين نيكوكاران اين امكان وجود دارد كه هر كس بتواند به روش آنان تأسي كرده و به تدريج در مصاديق ابرار قرار گيرد .
زمخشري در تفسير آيه : ( إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ ) ( 2 ) يعني : همانا ولي ( و سرپرست ) شما خدا و رسول او هستند و نيز كساني كه ايمان آورده اند ، همان ها كه نماز بپا مي دارند و در حالي كه در ركوع به سر مي برند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . از جمله بنگريد به الكشاف ، ج4 ، ص670 ، مفاتيح الغيب ، ج30 ، ص244 ، انوار التنزيل ، ج2 ، ص552 و مجمع البيان ، ج10 ، ص611
2 . المائده ، آيه 55
|
63 |
|
زكات مي دهند ، نخست شأن نزول آيه را ـ كه درباره علي ( عليه السلام ) است ـ نقل كرده و سپس به طرح سؤالي مي پردازد و آن اينكه : « اگر كسي بگويد چگونه صحيح است كه آيه در شأن علي ( عليه السلام ) نازل شده باشد ، در صورتي كه لفظ ( الذين ) به صورت جمع به كار رفته است ، خواهم گفت : در اين آيه با آنكه آيه درباره يك فرد نازل شده ، لفظ جمع به كار رفته تا آنكه ساير مردم نيز به چنين كاري ترغيب شوند و به ثوابي مانند ثواب علي ( عليه السلام ) دست يازند » . ( 1 )
البته سخن زمخشري سخن بسيار درستي است جز آنكه تاريخ سراغ ندارد كه پس از علي ( عليه السلام ) كس ديگري در حال ركوع به انفاق مال خود دست زده باشد .
4 ـ 4 ـ چرا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از اعلام ولايت علي ( عليه السلام ) واهمه داشت ؟
با وجود تأكيدهاي مكرّر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بر افضليت علي ( عليه السلام ) در بين صحابه ، به دلايل زير مخالفت هايي با رهبري علي ( عليه السلام ) وجود داشته است :
الف ـ علي ( عليه السلام ) در بين اصحاب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) داراي فضايل و مناقبي است كه احدي در آن ها با آن حضرت شريك نمي باشد . علي ( عليه السلام ) خود در سخني شمار اين فضايل را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . الكشاف ، ج1 ، ص649 و نيز بنگريد به مدارك التنزيل و حقايق التأويل ، ج1 ، ص418
|
64 |
|
هفتاد مورد اعلام فرموده است ( 1 ) . از جمله اين فضايل نزول آيات و سوره هايي از قرآن در شأن آن حضرت است كه به عنوان نمونه مي توان به آيات ليلة المبيت ، ولايت ، مباهله ، تطهير ، اولوالامر ، تبليغ ، سقاية الحاج ، مودّت ، نجوي ، خير البريه ، و . . . سوره دهر اشاره كرد .
خلق حماسه هاي بزرگ در جنگ هاي بدر ، احد ، احزاب ، فتح مكه و انجام مأموريت هاي مهم مانند ابلاغ آيات ابتداي سوره توبه در جمع مشركان ، مأموريت يمن ، ماندن در مدينه در جريان جنگ تبوك ، شركت در جريان مباهله ، گوشه هاي ديگري از اين فضايل اختصاصي را نشان مي دهد . در گفتوگوي سعدبن ابيوقاص با معاويه ، كه مسلم در صحيح خود آن را نقل كرده است ، آمده است كه علي ( عليه السلام ) داراي سه فضيلت اختصاصي بوده است كه سعد حاضر نبود يكي از اين فضايل را ( در صورتي كه دارا بود ) با شتران سرخ مو عوض كند . اين فضايل از نظر سعدبن ابيوقاص ، نقش آفريني علي ( عليه السلام ) در جنگ خيبر ، شركت علي ( عليه السلام ) در جريان مباهله و صدور حديث منزلت درباره او بود ( 2 ) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . البرهان في تفسير القرآن ، ج4 ، ص309 ذيل تفسير آيه نجوي ، ضمناً تفصيل اين فضائل هفتادگانه را بنگريد به كتاب البيان الجلي في أفضلية مولي أميرالمؤمنين ، ص230 با عنوان : الفضائل السبعين التي تفرّد بها علي وليس لاحد فيها نصيب .
2 . صحيح مسلم ، ج4 ، ص1871
|
65 |
|
بديهي است كه ظهور چنين فضايلي در شخصيت علي ( عليه السلام ) زمينه ساز حسادت ها و رقابت هاي فراوان در مقابل علي ( عليه السلام ) مي گرديد و در شرايطي به بدگويي هايي درباره آن حضرت نيز مي انجاميد . با چنين زمينه اي طرح رهبري علي ( عليه السلام ) بعد از رحلت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) چه واكنشي مي توانست داشته باشد ؟
ب ـ چنان كه مي دانيم علي ( عليه السلام ) در جنگ هاي اسلام ( از جمله : بدر ، احد ، احزاب ، حنين و . . . ) بسياري از پهلوانان قريش و سران شرك و كفر را به خاك افكند ؛ كساني كه بعدها بستگانشان ـ پس از فتح مكه ـ به اسلام گرويدند . اين موضوع چيزي نبود كه خاطره آن به سرعت از اذهان زدوده شود ؛ آنهم در بين اعراب كه مهم ترين عامل وحدتشان پيوندهاي خوني و اتحادهاي قومي و قبيلگي بود . از اين رو حتي پس از برچيده شدن بت پرستي و مسلمان شدن بزرگان قريش از جمله ابوسفيان ، كينه توزي قريش و به خصوص بني اميه نسبت به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و علي ( عليه السلام ) از بين نرفت و آنان گر چه به ظاهر اسلام را پذيرفته بودند ، اما همواره مترصّد تصفيه حساب با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و خاندان او بودند . حادثه رحلت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نيز نشان داد كه قريش مهم ترين نقش را در تحولات جامعه اسلامي ايفا كرده و نه تنها اهل بيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، كه انصار مدينه را نيز از بسياري از حقوقشان محروم نمود . در اين شرايط رهبري علي ( عليه السلام ) كه
|
66 |
|
ادامه دهنده راه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بود ، براي قريش امري ناگوار به شمار مي آمد و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نگران مخالفت علني آنان و به طور كلي كارشكني منافقان در معرفي علي ( عليه السلام ) به عنوان جانشين خود بود .
ج ـ علي ( عليه السلام ) در همان زمانِ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به عنوان شخصيتي مؤمن و سازش ناپذير ظاهر گرديد . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) درباره او دعا فرمود كه :
« اللهم ادر الحقّ معه حيث دار » ( 1 ) .
« خدايا حق را همواره با او قرار بده » .
با توجه به اين مطلب ، علي ( عليه السلام ) تجسّم ايمان و محور حق و حقيقت بود و در راه رضاي خدا و كسب خشنودي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از هيچ كوششي دريغ نمي كرد . روشن است كه چنين شخصيتي براي بسياري از بيمار دلان و نفاق پيشگان قابل تحمل نبود . به تدريج وجود مبارك علي ( عليه السلام ) به عنوان ميزان و معياري جهت تمايز مؤمنان از منافقان درآمد . چنان كه ابوسعيد خُدري مي گويد : « ما جماعت انصار ، منافقان را از ميزان بغضي كه به علي داشتند مي شناختيم » ( 2 ) .
با توجه به چنين شخصيتي از علي ( عليه السلام ) ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي دانست كه معرفي آن حضرت به عنوان جانشين خود خالي از دشواري نخواهد بود . بهويژه آنكه برخي از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سنن ترمذي ، ج5 ، ص522
2 . همان ، ص593
|
67 |
|
بيماردلان اين تصوّر را به اذهان سرايت مي دادند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با ملاحظات خويشاوندي از پسر عمو و داماد خود جانبداري كرده است . ( 1 ) ضمناً از سخنان برخي از مخالفان و رقيبان علي ( عليه السلام ) بر مي آيد كه آنان جواني علي ( عليه السلام ) را بهانه اي براي دور كردن آن حضرت از صحنه امامت عنوان كردند ( 2 ) .
ناگفته نماند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به جهت تحكيم ارزش هاي اسلامي و از بين بردن فرهنگي كه زاييده نظام جاهليت بود ، عملا جوانان لايق را به مناصب حسّاس مي گمارد كه البته در بسياري از مواقع نسبت به انتصابات رسول گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) واكنش هاي مخالف به عمل مي آمد . به عنوان مثال رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در آخرين روزهاي حيات خود به مسلمانان دستور داد تا در ركاب اُسامة بن زيد بسيج شوند و به سمت تبوك حركت كنند ، اما عده زيادي از مردم از اين دستور تخلف كردند با اين بهانه كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) جواني كم سن و سال را بر قاطبه مهاجرين و انصار امارت داده است . امّا رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) متخلفان را مورد لعنت قرار داد و با همان حال بيماري به مسجد آمده و پس از حمد و ثناي خدا چنين فرمود :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . التفسير الكاشف ، ج3 ، ص97
2 . بنگريد به : الغدير ، ج2 ، صص370 و 371 ، به نقل از شرح ابن ابي الحديد .
|
68 |
|
« هان اي مردم ! من از تأخير حركت سپاه ناراحتم . گويا فرماندهي اسامه بر گروهي از شما گران آمده و زبان به انتقاد گشوده ايد ، ولي اعتراض و سرپيچي شما تازگي ندارد . شما قبلاً از فرماندهي پدر او « زيد » هم انتقاد مي كرديد . به خدا سوگند هم پدر او شايسته اين منصب بود و هم فرزندش براي اين مقام لايق و شايسته است » ( 1 ) .
در جريان جنگ تبوك نيز رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) علي ( عليه السلام ) را به جاي خود در مدينه قرار داد و خود با سپاهيان عازم تبوك گرديد . منافقان كه حضور علي ( عليه السلام ) را در شهر مانع اجراي نقشه هاي خود مي دانستند ، زبان به انتقاد گشودند و شايع نمودند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) علي ( عليه السلام ) را در رديف زنان و كودكان قرار داده و به اين جهت از همراه ساختن آن حضرت با خود صرف نظر كرده است . هنگامي كه علي ( عليه السلام ) گزارش اين شايعه پراكني را به گوش رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) رساند ، آن حضرت ضمن دلداري علي ( عليه السلام ) او را مجدداً به مدينه بازگرداند و خطاب به او فرمود :
« انت منّي بمنزلة هارون من موسي الاّ انّه لا نبيّ بعدي » ( 2 ) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . السيرة النبوية ، ج4 ، ص300 ، تاريخ اليعقوبي ، ج2 ، ص113 و سيرة المصطفي ، ص705 ـ 710 با عنوان : جيش اسامه .
2 . صحيح مسلم ، ج4 ، ص1871 ، السيرة النبوية ، ج4 ، ص163 ، تاريخ الطبري ، ج3 ، ص104 ، ارشاد مفيد ، ج1 ، ص206
|
69 |
|
يعني : « تو نسبت به من همانند هارون نسبت به حضرت موسي ( عليه السلام ) هستي ؛ با اين تفاوت كه پيامبري بعد از من نخواهد بود . »
طبيعي است كه وقتي در حيات رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) چنين مواضعي نسبت به انتصاب هاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و به خصوص جانشيني علي ( عليه السلام ) وجود داشته باشد ، ميزان مخالفت ها در تعيين علي ( عليه السلام ) به عنوان جانشين دائمي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بيشتر خواهد بود . و اين همان حقيقتي است كه موجب نگراني رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بود و آن حضرت را در ابلاغ پيام الهي به صورت علني دچار ترديد مي ساخت تا آن كه خداوند با وعده : ( وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِن النَّاسِ ) ، به آن حضرت تكليف نمود كه در اداي رسالت الهي خود تعلّل نكند كه در غير اين صورت رسالت او ناقص خواهد بود .
4 ـ 5 ـ در حديث غدير « مولا » به چه معني است ؟
يكي از مسائلي كه از دير باز بين شيعه و سنّي مطرح بوده است ، بحث در مفهوم « مولا » است . به عقيده شيعه كلمه مولا در عبارت : « من كنت مولاه فهذا علي مولاه » معنايي جز اولي به تصرّف و رهبر ندارد ؛ در حالي كه مفسران اهل سنت كلمه « مولا » را به معناي ناصر و ياور دانسته اند .
صاحب تفسير المنار در اين زمينه مي نويسد : « به عقيده
|
70 |
|
اهل سنت حديث غديرخم بر ولايت سلطه كه عبارت از امامت يا خلافت است ، دلالتي ندارد . زيرا اين لفظ به اين معنا در قرآن وارد نشده است . بلكه مراد از ولايت در اين حديث ولايت نصرت و مودت است كه خداوند با تعبير : ( بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْض ) ( 1 ) آن را درباره مؤمنان و كافران به كار برده است . بنابراين معني حديث چنين خواهد بود كه : هر كس من دوست و ناصر او باشم ، علي ( عليه السلام ) هم دوست و ناصر اوست . يا : هر كس كه مرا دوست دارد و ياري مي رساند ، علي ( عليه السلام ) را هم دوست بدارد و ياري كند . » ( 2 )
در نقد اين نظريه بايد گفت : كلمه مولا در زبان عرب به معاني گوناگوني استعمال شده است كه از جمله مي توان به معاني دوست ، ياور ، سيد ، مالك ، صاحب پيمان و سرپرست و اولي به تصرف اشاره كرد . و در مواردي كه يك كلمه در معاني مختلفي استعمال مي شود ، مطابق عرف حاكم در ادبيات ، قرائن داخلي و خارجي كلام و سخن ، تعيين كننده معناي واقعي آن كلمه خواهد بود . و با توجه به قرائني كه در حديث غدير وجود دارد ، كلمه مولا به معنايي جز سرپرست و رهبر نبايد تفسير شود . تعداد اين قرائن بسيار زياد است و مرحوم علامه اميني در كتاب الغدير تا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . المائده : آيه 51
2 . تفسير المنار ، ج6 ، ص465
|
71 |
|
بيست قرينه از قرائن مختلف را بر شمرده است ( 1 ) . در اينجا به مهم ترين اين قرائن اشاره مي گردد :
الف ـ برخلاف نظر صاحب المنار نه تنها كلمه مولا از نظر لغوي به معناي اولي استعمال شده ، بلكه در قرآن كريم نيز اين كلمه در معناي « اولي » به كار رفته است . شاهد اين مطلب آيه 15 از سوره حديد است كه مي فرمايد :
( فَالْيَوْمَ لاَ يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَلاَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْوَاكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلاَكُمْ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ) .
« امروز از شما ( منافقان ) و نه از كافران ، فديه اي پذيرفته نمي شود . جايگاه شما آتش است و آتش اولي و سزاوارتر است به شما . و چه بد سرانجامي است . »
چنان كه ملاحظه مي شود لفظ مولا در اين آيه نمي تواند به معناي دوست و ياور باشد بلكه به معني اولي و سزاوارتر است . زمخشري در تفسير آيه به عنوان نخستين احتمال در معناي ( هي مولاكم ) نوشته است : ( هي أولي بكم ) و سپس به شعري از لبيد در اين خصوص استشهاد كرده است . ( 2 ) و طبرسي نيز ( هي مولاكم ) را به اين صورت تفسير كرده است كه : « هي اولي بكم لما اسلفتم من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . الغدير ، ج2 ، صص339 ـ 364 تحت عنوان : قرائن معيّنة .
2 . الكشاف ، ج4 ، ص476
|
72 |
|
الذنوب » ( 1 ) يعني آتش به شما سزاوارتر است به جهت گناهاني كه مرتكب شديد و شمار ديگري از مفسّران كه علاّمه اميني در الغدير به بيان نظر آنها در معناي مولا به معناي اولي در آيه مذكور پرداخته است . ( 2 )
ب ـ چنانكه در بحث فلسفه واقعه غدير گذشت ، مسأله دوستي علي ( عليه السلام ) با مؤمنان و بالعكس مودّت مؤمنان با علي ( عليه السلام ) ، مطلبي نبود كه نياز به تأكيد و بيان داشته باشد . قرآن كريم مي فرمايد :
( وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْض . . . ) . ( 3 )
« مردان و زنان با ايمان برخي نسبت به ديگري ولي و ياور يكديگرند . »
و بالاتر از آن تصريح مي كند كه :
( إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ . . . ) ؛ ( 4 )
« مؤمنان در حكم برادران يكديگرند . »
با توجه به اين حقايق ، چه معنا دارد كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) كاروان عظيم همراهان خود را در بياباني گرم و سوزان نگه دارد و تنها پيام دوستي با علي ( عليه السلام ) را ابلاغ فرمايد ؟ !
ج ـ رسول گرامي اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) قبل از معرفي علي ( عليه السلام ) به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مجمع البيان ، ج9 ، ص355
2 . بنگريدبه : الغدير ، ج2 ، ص297 ـ 301 با عنوان مفعل به معناي افعل .
3 . التوبه : آيه 71
4 . الحجرات : آيه 10
|
73 |
|
عنوان مولاي مؤمنان ، ابتدا مردم را مورد خطاب قرار داد كه :
« الست اولي بكم من انفسكم ؟ » .
« آيا من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر نيستم ؟ »
و بعد از آن كه مردم اقرار كردند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از آنان به خودشان سزاوارتر است حضرت فرمود :
« من كنت مولاه فهذا علي مولاه » .
به گفته علامه اميني اكثر قريب به اتفاق دانشمنداني كه حديث غدير را روايت كرده اند ، حديث را با همين مقدمه ـ يعني : الست اولي بكم من انفسكم ـ ذكر كرده اند ( 1 ) .
با توجه به اين جمله رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) « مولا » معنايي جز اولي به تصرف نخواهد داشت . زيرا سخن رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ناظر به اختياراتي است كه مطابق آيه : ( . . . النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ . . . ) ؛ ( 2 ) خداوند براي رسول خود معين كرده است . بدون شك توجّه به فراز : « ألست أولي بكم من أنفسكم » كه از قسمت هاي قطعي خطبه غدير به شمار مي رود ، مهم ترين قرينه در شناخت معناي « مولا » به اولي به تصرّف يا سرپرست است . اين مطلبي است كه دانشمندان شيعه همانند شيخ صدوق در معاني الاخبار به آن توجّه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . الغدير ، ج2 ، ص340 ، با نقل از 64 نفر از بزرگان اهل سنت .
2 . احزاب ، 6 .
|
74 |
|
ويژه داده اند . ( 1 )
علاّمه اميني در يك استدلال مي نويسد : « اگر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در سخن خود براي مولا غير از معنايي كه در مقدمه كلام خود يعني : « ألست أولي بكم من أنفسكم » وجود دارد ، معناي ديگري اراده فرموده بود ، در اين صورت بايد گفت كه رشته ارتباط بين قسمت هاي مختلف كلام آن حضرت گسيخته شده و سخن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فاقد بلاغت گردد . در حالي كه آن حضرت افصح بلغاء و نيز بليغ ترين كسي است كه به زبان عربي دهن گشوده است ، لذا جز اذعان و اعتراف به ارتباط اجزاء كلام آن حضرت با متّحد دانستن معني كلمه ( مولا ) در مقدّمه و ذي المقدمه ، راهي نيست و حق هم در هر كلامي كه از وحي الهي سرچشمه گرفته جز آن نيست . ( 2 )
د ـ تبريك هايي كه مردم در اين واقعه تاريخي به علي ( عليه السلام ) گفتند ، مخصوصاً تبريك هاي عمر و ابوبكر ، نشان مي دهد كه مسأله غدير چيزي جز مسأله نصب علي ( عليه السلام ) به خلافت نبوده است . زيرا اعلام دوستي با علي ( عليه السلام ) مطلبي نيست كه در خور تبريك عمومي مسلمانان باشد . به طوري كه از روايات تاريخي بر مي آيد ، عمر علي ( عليه السلام ) را ملاقات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . معاني الاخبار ، ص 65 ، معني قول النبي ( صلّي الله عليه وآله ) : « من كنت مولاه فعلي مولاه » .
2 . الغدير ، ج2 ، ص341