بخش 2

3 . به کدام دسته از احادیث برای سلامت قرآن از تحریف استدلال شده است و چه کسانی این دلیل را مد نظر قرار داده اند ؟ 4 . شواهد تاریخی بر سلامت قرآن از تحریف چیست و چه کسانی به آن استناد کرده اند ؟ 5 . دلیل عقلیِ سلامت قرآن از تحریف چیست ؟ نتیجه 6 . آیا مذهب محققان شیعه و اجماع طایفه ی آنان ، بر سلامت قرآن از تحریف است ؟ گفتار دوم : بررسی مبانی نقد روایات تحریف قرآن 7 . قرآن به طور کلی چه رویکردی درباره ی پندار تحریف و احادیث تحریف نما دارد ؟ 8 . ریشه ی اعتقاد به تحریف قرآن چیست ؟ 9 . در اندیشه ی اهل بیت ( علیهم السلام ) 10 . نزد دانشمندان اهل سنت ، معیار و میزان بودن قرآن در بررسی روایات چه جایگاهی دارد ؟ 11 . تحلیل مفاهیم واژه های کلیدی در روایات تحریف نما ، چه تأثیری در فهم درست این روایات دارد ؟ 12 . واژه ی #171; اقراء #187; که در برخی از روایات تحریف نما به کار رفته است به چه معناست ؟ 13 . واژه ی #171; تنزیل #187; که در برخی از روایات تحریف نما به کار رفته ، به چه معناست ؟


25


وصف سوم از منشأ و راز اين حقيقت پرده بر مي دارد ؛ چون واژه ي « عزيز » به معناي شكست ناپذير و غير قابل نفوذ ، و تحريف نوعي شكست و نفوذپذيري است . واژه ي « باطل » نيز به معناي نقيض حق ، چيزي را گويند كه ثبات ندارد و تباهي و فساد مي پذيرد ، و خداوند كه مي فرمايد : { لا يَأْتيهِ الْباطِلُ } ( = باطل به آن راه نمي يابد ) هر نوع تغيير و تبديلي را در قرآن نفي مي كند ؛ زيرا با توجه به اعجاز قرآن ( در محتواي غني و معارف هماهنگ و سراسر بر حق قرآن كه با نظمي خاص در مجموعه ي آيات و جملات يك سوره و مفاد آن قرار دارد ) ، هر گونه تغيير و تبديل ، به محتوا و نظم و هماهنگي قرآن آسيب مي رساند و آن را مصداق تباه شونده و فسادپذير مي گرداند ؛ در حالي كه اين آيه با تعبير { مِنْ بين يديهِ و لا مِن خلفِهِ } ( از پيش رو و از پشت سر ) به طور كلي در هر زمان و از هر جهت چنين امري را منتفي دانسته است .

جمله ي پاياني اين آيه بيانگر اين نكته است كه قرآن به اين دليل قابل تحريف و تغيير نيست كه از سوي خداوند حكيم و ستوده فرود آمده است ؛ خداوندي كه كارهايش هدف دار و بدون نقص ، و خود ، برخوردار از همه ي كمال هاست ؛ بنابراين اگر قرآن تحريف شده باشد نقض غرض و ناسازگار با حكيم بودن خداوند است .

مجموع تعابير اين دو آيه روشن مي كند كه صيانت قرآن از هر نوع تغيير و تحريفي ، هم از درون ، به لحاظ عزيز بودن و نفوذ ناپذيري ، و هم از برون ، به دليل نگهباني خداوند ، تضمين شده است .

در استدلال به اين آيات بر سلامت قرآن از تحريف ، مناقشاتي صورت گرفته است كه در بخش دوم بررسي خواهد شد .

اسامي برخي از دانشمندان اماميه كه به اين آيات در زمينه ي سلامت قرآن از تحريف استناد جسته اند عبارت است از :

شيخ الطائفه ابوجعفر طوسي ( 1 ) ( م . 460هـ . ق ) ، امين الاسلام طبرسي ( 2 ) ( م . قرن ششم هـ . ق ) ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر . ك : محمد بن حسن طوسي ، التبيان في تفسير القرآن ، ج 6 ، ص 320 .

2 . ر . ك : فضل بن حسن طبرسي ، مجمع البيان في علوم القرآن ، ج 6 ، ص 509 و جوامع الجامع ، ص 236 .


26


حسين بن علي خزاعي ابوالفتوح رازي ( 1 ) ( م . قرن ششم هـ . ق ) ، شيخ محمد ابن ادريس حلي ( 2 ) ( م . 598 هـ . ق ) ، محمد بن الحسن شيباني ( 3 ) ( از دانشمندان شيعه در قرن هفتم هـ . ق ) ، كمال الدين كاشفي ( 4 ) ( م . قرن نهم هـ . ق ) ، محمد بن علي النقي الشيباني ( 5 ) ( م . پيش از 994 هـ . ق ) ، ملا فتح الله كاشاني ( 6 ) ( م . 988 هـ . ق ) ، شيخ ابو الفيض ناكوري ( 7 ) ( م . 1004 هـ . ق ) ، شيخ محمد بن حسن حارثي ( 8 ) ، معروف به شيخ بهائي ( م . 1030 هـ . ق ) ، محمد بن ابراهيم شيرازي ( 9 ) ، معروف به ملاصدرا ( م . 1050 هـ . ق ) ، ملا عبدالله شبروني ( فاضل توني ( 10 ) م . 1071هـ . ق ) ، محمد محسن فيض كاشاني ( 11 ) معروف به ملامحسن فيض ( م . 1091 هـ . ق ) ، شريف لاهيجي ( 12 ) ( م . حدود1097 هـ . ق ) ، نور الدين محمد بن مرتضي كاشاني ( 13 ) ( م . 1115هـ . ق ) ، محمد بن محمدرضا قمي ( 14 ) ( قرن دوازدهم هـ . ق ) ، شيخ جعفر كبير ( 15 ) ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر . ك : روض الجِنان و روح الجَنان ، ج 1 ، ص 31 .

2 . ر . ك : محمد ادريس حلي ، المنتخب من تفسير القرآن و النكت المستخرجة من كتاب التبيان ، تحقيق رجالي ، ج 2 ، ص 246 .

3 . ر . ك : محمد بن حسن شيباني ، نهج البيان عن كشف معاني القرآن ، تحقيق درگاهي ، ج 3 ، ص 184 .

4 . ر . ك : كمال الدين حسين كاشفي ، مواهب عليّة ، تصحيح سيد محمد رضا جلالي ، ج 2 ، ص 336 .

5 . ر . ك : محمد بن علي نقي شيباني ، مختصر نهج البيان عن كشف معاني القرآن ، تحقيق درگاهي ، ص 262 .

6 . ر . ك : فتح الله كاشاني ، منهج الصادقين در الزام مخالفين ، ج 5 ، ص 154 و خلاصة منهج الصادقين تصحيح شعراني ، ج 4 ، ص 59 .

7 . ر . ك : ابوالفيض ناكوري ، سواطع الإلهام ، تحقيق سيد مرتضي آيت الله زاده شيرازي ، ج 3 ، ص 214 .

8 . ر . ك : محمد بن حسن حارثي ، رسالة العروة الوثقي ( تفسير سوره ي حمد ) ، ص 16 ، و محمد جواد بلاغي ، آلاء الرحمن في تفسير القرآن ، ج 1 ، ص 26 .

9 . ر . ك : محمد بن ابراهيم شيرازي ، تفسير القرآن الكريم ، تصحيح محمد خواجوي ، ج 5 ، ص 19 .

10 . ر . ك : عبدالله شبروني ، الوافية عن الاصول ، ص 148 .

11 . ر . ك : محمد حسن فيض كاشاني ، تفسير الصافي ، ج 3 ، ص 102 ، و الاصفي في تفسير القرآن ، تحقيق محمد حسين داريتي ، ج 1 ، ص626 .

12 . ر . ك : محمد بن شريف لاهيجي ، تفسير شريف لاهيجي ، تصحيح جلال الدين ارموي ، ج 2 ، ص 658 .

13 . ر . ك : محمد بن مرتضي كاشاني ، تفسير المعين ، تصحيح علي اكبر غفاري ، ج 2 ، ص 650 .

14 . ر . ك : محمد بن محمدرضا قمي ، كنز الدقائق و بحر الغرائب ، تحقيق حسين درگاهي ، ج 7 ، ص 104 .

15 . ر . ك : شيخ جعفر كبير ، كشف الغطاء ، كتاب القرآن ، ص 229 .


27


معروف به كاشف الغطاء ( م . 1228 هـ . ق ) ، سيد عبد الله شبّر ( 1 ) ( م . 1242 هـ . ق ) ، سيدحسين كوه كمري ( 2 ) ( م . 1299 هـ . ق ) و بسياري ديگر از قرآن پژوهشان و مفسران اماميه در دو قرن اخير ( 3 ) .

ج ) { وَقالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا القُرآنَ مَهْجُوراً } ( 4 ) ؛ و پيغمبر [ در روز رستاخيز ] مي گويد : اي پروردگار من ، قوم من اين قرآن را كنار نهادند .

موضوع شكايت حضرت اين است كه چرا مردم درباره ي قرآن كوتاهي كردند و آن را به كناري نهادند ، نه آن كه چرا قرآن را تحريف و تبديل كردند . باز اين شِكْوه در صورتي معنا مي دهد كه از پيش پذيرفته باشيم كه قرآن مصون از هر نوع تحريف و تبديلي بر صفت هدايتگري اش باقي است و مردم تا روز قيامت مي توانند به آن چنگ زنند و نجات يابند ؛ اما اگر فرض كنيم قرآن دست خوشِ دگرگوني و تحريف شده است يا در آينده چنين مي شود ، جايي براي اين شِكوه نمي ماند .

باز آياتي كه در آنها قرآن از هر نوع ريب و ترديد مُنزّه شمرده شده است ، هم اصل نزول قرآن را بدون شك و ترديد از ناحيه ي خدا مي شناسد و مي فرمايد :

( تَنْزِيلُ الْكِتَابِ لاَ رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ ) ؛ ( 5 ) كتابي فرو فرستاده از پروردگار جهانيان بدون شكي در آن .

و هم در هدايتگري و بقا ساحت قدسي قرآن را از هر نوع عيبي پاك مي داند و مي فرمايد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر . ك : سيد عبدالله شبّر ، تفسير القرآن الكريم ، ص 714 .

2 . به نقل از : سيد علي حسيني ميلاني ، التحقيق في نفي التحريف عن القرآن الشريف ، ص 27 .

3 . ر . ك : نگارنده ، سلامة القرآن عن التحريف ، ص 21 .

4 . سوره ي فرقان ( 25 ) ، آيه ي 30 .

5 . سوره ي سجده ( 37 ) ، آيه ي 32 .


28


{ ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُديً لِلْمُتَّقِينَ } ؛ ( 1 ) آن كتابي بدون ريب و شك است ، هدايت كننده ي متقيان .

هر نوع احتمال تحريف و تغييري درباره ي قرآن موجب راه يافتن شك و ريب در اين كتاب مي شود و به طور دايم ذهن را به خود مشغول مي كند كه مبادا آنچه مايه ي هدايت و تحقق اهداف اين كتاب است ، با تحريف ، دگرگون يا حذف شده باشد ؛ ليكن اين آيات ، به دليل نكره در سياق نفي ، هر نوع ترديدي را در اين باره بي مورد مي داند .

البته نبايد احتمال داد كه آيات مورد استناد در عدم تحريف ، خود تحريف شده اند ؛ زيرا اين نوع تحريف ، تحريف به زياده است كه هيچ قائلي ندارد ؛ حتي تحريف گرايان نيز هرگز اين آيات را در زمره ي آيات تحريف شده محسوب نكرده اند ؛ افزون بر آن ، تحريف آيات مورد بحث ، خلاف مقصود تحريف كنندگان را اثبات مي كند ؛ چه اين كه مقايسه ي ساختار و محتواي اين آيات با آيات قبل و بعد آنها نيز نشان مي دهد كه آنها مجموعه اي منسجم و به هم پيوسته اند و تمام اوصاف اعجازي قرآن را دارند ، به گونه اي كه هيچ ترديدي در قرآن بودن آنها نيست .

3 . به كدام دسته از احاديث براي سلامت قرآن از تحريف استدلال شده است و چه كساني اين دليل را مد نظر قرار داده اند ؟

بر سلامت قرآن از تحريف به احاديث بي شماري در گروه هاي متعدد ، مي توان استدلال كرد . البته اين به معناي نياز قرآن به احاديث در اين باره نيست ؛ چون در واقع اين احايث اند كه بايد اعتبارشان را از قرآن دريافت كنند و صحت و سُقمشان را با محك قرآن به دست آورند ؛ ليكن چون نوع اين احاديث در گواه بودنشان بر سلامت قرآن از تحريف ، از سوي خود قرآن تأييد مي شود ، مورد استناد قرار گرفته اند . برخي از اين احاديث در چند دسته بدين شرح اند :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره ي بقره ( 2 ) ، آيه ي 2 .


29


الف ) احاديث ثقلين ، كه نزد فريقين متواترند ، ( 1 ) تمسك به قرآن و عترت را واجب مي دانند . اگر قرآن تحريف شده باشد ، هدايت كننده نيست و نبايد به آن تمسك جست ، ليكن اين احاديث تمسك به قرآن را تا ابد واجب و ضروري مي دانند ، پس پندار تحريف قرآن باطل است .

ب ) احاديث متعدد از اهل بيت ( عليهم السلام ) كه با صراحت يا با اشاره بر سلامت قرآن از تحريف دلالت دارند ؛ از جمله حديثي در « اصل » ( 2 ) حسين بن عثمان از امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده است كه حضرت مي فرمايد :

ما بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ قُرآنٌ ( 3 ) ؛ آنچه كه بين دو جلد قرار دارد قرآن است [ بدون كم و زياده ] .

و بخشي از نامه ي امام باقر ( عليه السلام ) كه به يكي از ياران خود به نام سعد الخير چنين مي نگارند :

. . . و كان مِن نَبذِهم الكتابَ أن أقاموا حُروفَه وَحرّفوا حُدودَه ؛ ( 4 ) از جمله بي اعتنايي آنان به قرآن اين است كه الفاظ قرآن را به پاداشتند ، ولي حدود و معارفش را تحريف كردند .

استاد معرفت درباره ي اين حديث مي گويد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مير حسين حامد ، عبقات الانوار ، ج 1 و 2 و نيز ر . ك : حسين راضي ، الهوامش التحقيقية لكتاب المراجعات ، و عبدالحسين شرف الدين ، المجمع العالمي لاهل البيت ، ص 327 .

2 . « اصل » اصطلاحي در عرف حديث پژوهان شيعي است و به نوشته اي گويند كه از كتابي ديگر گرفته نشده و نويسنده آن را بدون واسطه از معصوم فراهم كرده باشد . براي توضيح بيش تر ر . ك : مقدمه المعجم المفهرس لالفاظ احاديث بحار الانوار ، ص 46 .

3 . كتاب الاصول الستة عشر .

4 . محمد بن يعقوب كليني ، الكافي : ج 8 ، ص 53 ، ح 16 . اين حديث با سند صحيح آورده شده است ؛ نيز ر . ك : محمد بن ايوب الضريس ( از دانشمندان اهل سنت ، م . 294 ق . ) ، فضائل القرآن ، تحقيق غزوة بدير ، ص 26 ـ 27 . وي با دو سند از ابن مسعود چنين نقل مي كند : « . . . پس از شما زماني خواهد رسيد كه در آن حروف قرآن حفظ مي شود ، ليكن حدود آن تباه مي گردد » .


30


عبارت امام صراحت دارد كه در الفاظ قرآن تحريفي صورت نگرفته ؛ چون مي فرمايد الفاظ قرآن را به پا داشتند [ كنايه از اين كه حفظ كردند ] هر چند آنان احكام قرآن را تغيير دادند و دستوراتش را تباه ساختند . ( 1 )

و نيز احاديثي ديگر كه به خاطر رعايت اختصار از ذكرشان خودداري مي شود .

ج ) احاديثي كه در صدد بيان بلنداي مرتبه ي قرآن در زندگي هدايتي انسان هاست ( 2 ) .

د ) احاديثي كه قرآن را به طور مطلق معيار درستي و نادرستي انديشه ها و روايات مي شناسد ( 3 ) و آن چه را با قرآن هماهنگي ندارد ، مردود مي شمرد . درباره ي اين گروه از احاديث بررسي بيش تري خواهيم داشت .

هـ ) روايات بي شماري در ابواب گوناگون فقهي ، ( 4 ) مانند احاديث « باب درخواست شفا از قرآن » ، « باب توسل به قرآن » ، « باب حفظ و از بر كردن قرآن » ، « باب آداب تلاوت قرآن » ، « باب سوگند به قرآن » و باب هاي ديگري كه هر كدام ده ها روايت را در بردارند .

اگر قرآنِ موجود تحريف شده بود ، نمي توانستيم اين آثار فقهي را براي قرآن اثبات كنيم . در ميان گروه هاي گوناگون احاديث مذكور ، احاديث صحيح السند نيز فراوان به چشم مي خورد .

قدما و متأخران اماميه براي نيل به دو هدف به روايات استناد كرده اند :

اول : اثبات سلامت قرآن از تحريف ؛

دوم : ساقط كردن احاديث تحريف نما ، در صورتي كه تأويلي درست براي معناي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محمدهادي معرفت ، صيانة القرآن عن التحريف ، ص 50 .

2 . ر . ك : محمد بن مسعود عياشي ، تفسير العياشي ، تصحيح رسولي محلاتي ، ج 1 ، ص 3 و 6 ، و نهج البلاغه ، خطبه ي 181 و الكافي ، « كتاب فضل القرآن » ، ص 600 .

3 . ر . ك : محمد بن مسعود عياشي ، همان ، ج 1 ، ص 8 .

4 . ر . ك : محمد باقر مجلسي ، بحار الانوار ، ج 92 ، « كتاب القرآن » ، ص 13 ـ 43 و ص 175 ـ 372 و ج 93 ، « كتاب القرآن » و محمد رضا حكيمي ، الحياة ، باب السادس ، ص 41 به بعد .


31


آنها يافت نشود ؛ چون در مقام تعارض احاديث ، ناگزير احاديثي كه سندشان ضعيف و دلالتشان نامفهوم و يا مخالف با قرآن باشد ساقط اند و آنها روايات تحريف نما هستند .

برخي از دانشمندان اماميه كه به گروهي از اين احاديث استناد كرده اند عبارت اند از : شيخ ابو جعفر صدوق ( 1 ) ( م . 382 هـ . ق ) ، شيخ الطائفه طوسي ( 2 ) ( م . 460 هـ . ق ) ، ابو المكارم قوام الدين حسني ( 3 ) ( م . قرن هفتم هـ . ق ) ، علي بن عبد العالي ( 4 ) معروف به محقق كركي ( م . 940 هـ . ق ) ، محمد بن ابراهيم شيرازي ( 5 ) معروف به صدر المتألهين ( م . 1050 هـ . ق ) ، سيد محمد مهدي طباطبائي ( 6 ) ( م . 1155 هـ . ق ) ، شيخ جعفر كبير ( 7 ) معروف به كاشف الغطاء ( م . 1228 هـ . ق ) ، سيد حسين كوه كمري ( 8 ) ( م . 1299 هـ . ق ) و از دانشمندان عصر حاضر مانند علامه طباطبائي ( م . 1402 هـ . ق ) و ديگران ( 9 ) .

علامه طباطبائي در اين زمينه چنين مي نگارد :

افزون بر آيات قرآن [ در اثبات سلامت قرآن از تحريف ] اخباري بسيار از پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) از طريق شيعه و سني نقل شده كه فرموده است : در هنگام بروز فتنه ها و براي حل دشواري ها به قرآن پناه بريد . . . و همين طور حديث شريف ثقلين كه از طريق شيعه و سني به حد تواتر نقل شده است . . . و باز اخباري بسيار كه از طريق رسول خدا و پيشوايان اهل بيت ( عليهم السلام ) رسيده و دستور داده اند اخبار و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محمد بن علي ابو جعفر صدوق ، الاعتقادات ، ص 103 .

2 . محمد بن حسن طوسي ، التبيان في تفسير القرآن ، ج 1 ، ص 3 ـ 4 .

3 . محمد بن ابو فضل حسني ، تفسير البلابل و القلاقل ، ج 1 ، ص 244 و 258 .

4 . به نقل از : محمد جواد بلاغي ، آلاء الرحمن في تفسير القرآن ، ج 1 ، ص 26 .

5 . محمد بن ابراهيم شيرازي ، شرح اصول الكافي ، ص 199 ، 202 و 205 .

6 . الفوائد في علم الاصول ، مبحث « حجية الكتاب » ، به نقل از : سيد علي حسيني ميلاني ، التحقيق في نفي التحريف عن القرآن الشريف ، ص 25 .

7 . شيخ جعفر كبير ، كشف الغطاء ، ص 229 .

8 . بشري الوصول الي اسرار علم الاصول ، به نقل از : سيد علي حسيني ميلاني ، همان ، ص 27 .

9 . مانند : سيد ابو القاسم خوئي ، البيان في تفسير القرآن ، ص 221 به بعد ؛ ابوالفضل مير محمدي ، بحوث في تاريخ القرآن و علومه ، ص 30 و محمد هادي معرفت ، صيانة القرآن عن التحريف ، ص51 به بعد .


32


احاديثشان را بر قرآن ، به طور مطلق ( بدون آن كه اختصاص به حديثي دون حديثي ديگر داشته باشد ، ) عرضه كنند . روشن است اگر كتاب الهي تحريف شده بود ، معنايي براي اين گونه احاديث نبود . . . و همين طور اخباري ديگر . . . ( 1 ) .

4 . شواهد تاريخي بر سلامت قرآن از تحريف چيست و چه كساني به آن استناد كرده اند ؟

در اين دليل به عنايت ويژه ي مسلمانان در تمام ابعادِ جمع آوري ، حفظ ، ضبط قرائت و نگارش قرآن ، و انس بي پايان و قداستي كه اين كتاب از همان اوان نزول در ژرفاي جانشان داشته و حساسيت فوق العاده اي كه آنان نسبت به كوچك ترين تغيير در اين زمينه از خود نشان مي دادند ، تأكيد مي شود . اين عنايت ويژه هر نوع ترديدي را درباره ي تحريف قرآن مي زدايد .

نخستين كسي كه از اماميه به اين دليل توجه كرده ، سيد مرتضي علم الهدي ( م . 436 هـ . ق ) است كه با استدلالي متين و شواهدي نيرومند به طرح بحث پرداخته است . ايشان مي گويد :

ما در كتاب مسائل الطرابلسيات روشن ساختيم ، قرآن به طور درست همان گونه كه بوده نقل شده بدون آن كه در آن ، نقصان ، تبديل يا تغيير و دگرگوني رخ داده باشد .

در آن جا گفتيم ، بداهت اين مطلب كه قرآنِ در دست ما ، همان قرآنِ نازل شده بر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) است ، مانند علم به وجود شهرها و حوادث بزرگ و رويدادهاي عظيم و كتاب هاي مشهور و اشعار مدون است كه هيچ كس در وجود آنها شك و ترديدي به خود راه نمي دهد .

در آن كتاب متذكر شديم ، عنايت شديد و انگيزه هاي قوي مسلمين بر نقل قرآن و حفظ و حراست از آن از حد نقل حوادث ، رويدادها و كتاب ها به مراتب بيش تر است . . . علم به جزئيات قرآن مانند علم به كلّيت آن است . . . و ناگفته پيداست كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محمد حسين طباطبائي ، الميزان في تفسير القرآن ، ج 12 ، ص 107 ـ 108 .


33


عنايت به قرآن و ضبط آن بسي فراتر از عنايت به ضبط و ثبت كتاب سيبويه و دواوين شاعران است و هرگز قابل مقايسه نيست . ( 1 )

پس از علم الهدي نيز گروهي ديگر شيوه ي او را پيموده اند ؛ از جمله :

محمد بن علي بن شهرآشوب ( 2 ) ( م . 558 ق . ) شيخ سديد الدين محمود حمصي ( 3 ) ( م . اوايل قرن هفتم ) ، حسن بن يوسف مُطَهّر ( 4 ) ، معروف به علاّمه حلي ( م . 726 هـ . ق ) ، احمد بن محمد بن فهد الحلي ( 5 ) ( م . 841 هـ . ق ) ، زين الدين العاملي البياضي ( 6 ) ( م . 877 هـ . ق ) ، مولي محقق اردبيلي ( 7 ) ( م . 993 هـ . ق ) ، حسن بن زين الدين ( 8 ) ( م . 1011 هـ . ق ) ، محمد بن حسن الحر العاملي ( 9 ) معروف به شيخ حر ( م . 1104 هـ . ق ) ، سيد محمد طباطبائي ( 10 ) ( م . 1242 هـ . ق ) ، محقق تبريزي ( 11 ) ( م . 1307 هـ . ق ) ، شرف الدين العاملي ( 12 ) ( م . 1381هـ . ق ) ، امام روح الله موسوي خميني ( 13 ) ( م . 1409 هـ . ق ) و سيد ابو القاسم الخوئي ( 14 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . علي بن حسين علم الهدي ، الذخيرة في علم الكلام ، ص 361 .

2 . ر . ك : محمد بن علي بن شهر آشوب ، مثالب النواصب ، مخطوط ، ورقه ي 428 نسخه ي لكنهو و ورقه ي 471 نسخه ي مدرسه ي سپهسالار .

3 . ر . ك : محمود حمصي ، المنقذ من التقليد ، ص 477 ـ 478 .

4 . ر . ك : حسن بن يوسف مطهر ، أجوبة المسائل المهنائية ، ص 24 .

5 . ر . ك : احمد بن محمد حلي ، عدّة الداعي و نجاح الساعي ، ص 327 .

6 . ر . ك : زين الدين عاملي بياضي ، الصراط المستقيم الي مستحقي التقديم ، تصحيح محمد باقر بهبودي ، ج 1 ، ص 45 .

7 . ر . ك : احمد اردبيلي ، مجمع الفوائد و البرهان في شرح ارشاد الاذهان ، ج 2 ، ص 218 .

8 . ر . ك : حسن بن زين الدين ، معالم الدين و ملاذ المجتهدين ، ص 147 ـ 148 .

9 . به نقل از : عبد الحسين شرف الدين ، الفصول المهمة في تأليف الامة ، ص 166 . شايان ذكر است كه شيخ حر عاملي ، رساله اي به نام « رسالة تواتر القرآن » نگاشته اند . ر . ك : محمد بن حسن حر عاملي ، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة ، ج 1 ، ص 86 .

10 . ر . ك : محمد طباطبايي ، مفاتيح الاصول ، ص 322 .

11 . ر . ك : موسي تبريزي ، اوثق الوسائل بشرح الرسائل ، ص 91 .

12 . ر . ك : عبدالحسين شرف الدين ، أجوبة مسائل جار الله ، ص 28 و 163 .

13 . ر . ك : امام خميني ، تهذيب الاصول ، تقرير شيخ جعفر سبحاني ، ج 2 ، ص 165 .

14 . ر . ك : سيد ابوالقاسم خوئي ، البيان في تفسير القرآن ، ص 123 ـ 124 .


34


( م . 1413 هـ . ق ) .

5 . دليل عقليِ سلامت قرآن از تحريف چيست ؟

در اين دليل با پيوند چند مقدمه به شرح زير ، سلامت قرآن از تحريف اثبات مي شود :

الف ) خداوند حكيم قرآن را براي هدايت بشر فرستاد ؛

ب ) اين كتاب آخرين كتاب آسماني وآورنده ي آن نيزآخرين فرستاده ي خداست ؛

ج ) اگر اين كتاب تحريف شده باشد ، كتاب آسمانيِ ديگر و يا پيامبري ديگر راه درست را به مردم نشان نخواهد داد و در اين صورت مردم به بيراهه مي روند ، بدون آن كه تقصيري متوجه آنان باشد ؛

د ) اين گمراهي با ساحت اقدس پروردگار جهان ناسازگار ، و مخالف حكمت الهي در هدايت بشريت است .

نتيجه

پس قرآن بايد از هر نوع تغيير و تحريفي مصون باشد . ( 1 )

اين دليل به گونه هاي ديگر نيز تقرير شده است .

6 . آيا مذهب محققان شيعه و اجماع طايفه ي آنان ، بر سلامت قرآن از تحريف است ؟

با شناخت ادله ي مذكور و اسامي گروهي از دانشمندان اماميه ، كه ملاحظه كرديد ، مي توان به اين نكته اذعان كرد كه سلامت قرآن ، مذهب محققان شيعه و اجماع طايفه ي آنان به پيروي از پيشوايان معصومشان مي باشد ؛ و از همين رو امامان شيعه ( عليهما السلام ) و جمعي از بزرگان در زمان هاي گوناگون ، بر سلامت قرآن از تحريف ادعاي اجماع كرده اند از جمله : امام هادي ( عليه السلام ) مي فرمايد :

جملگي امت با اتفاق بدون اختلاف ، بر اين باورند كه قرآن حق است و ترديدي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عبدالله جوادي آملي ، قرآن در قرآن ، ص 315 .


35


در آن نيست . آنان در اين اتفاق نظر راست انديش اند . . . . ( 1 )

اين گواهي از ناحيه ي امام معصوم ( عليه السلام ) بر حقانيت قرآن و عدم ترديد در آن نزد تمام مسلمانان از هر مسلك و مشربي كافي است كه هر نوع ترديدي را در اين زمينه بزدايد ؛ از جمله دانشمندان شيعي كه در مقاطع گوناگون به اجماع شيعه درباره ي سلامت قرآن از تحريف گواهي داده اند ، عبارت اند از :

در قرن پنجم سيد مرتضي علم الهدي ( 2 ) ( م . 436 هـ . ق ) ، در قرن ششم امين الاسلام طبرسي ( 3 ) ، در قرن يازدهم شهيد قاضي نور الله شوشتري ( 4 ) ( م . 1019 هـ . ق ) ، در قرن سيزدهم شيخ جعفر كبير ( 5 ) ، معروف به كاشف الغطاء ( م . 1228 هـ . ق ) ، ابو القاسم جيلاني ( 6 ) ( م . 1231 هـ . ق ) و سيد محمد شهشهاني ( 7 ) ( م . 1289 هـ . ق ) ، و در قرن اخير نيز جمعي ديگر از دانشمندان اماميه مانند : شيخ محمد حسن آشتياني ( 8 ) ( م . 1409 هـ . ق ) ، سيد محسن امين العاملي ( 9 ) ( م . 1371 هـ . ق ) ، شيخ محمد حسين كاشف الغطاء ( 10 ) ( م . 1373 هـ . ق ) ، شيخ عبد الحسين احمد الاميني ( 11 ) ، معروف به علامه اميني ( م . 1390 هـ . ق ) و امام روح الله موسوي خميني ( 12 ) ( م . 1409 هـ . ق ) را مي توان نام برد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محمد باقر مجلسي ، همان ، ج 2 ، ص 225 .

2 . علي بن حسين علم الهدي ، همان ، ص 363 .

3 . فضل بن حسن طبرسي ، همان ، ج 1 ، الفن الخامس ، ص 15 .

4 . به نقل از : محمد جواد بلاغي ، همان ، ج 1 ، ص 25 .

5 . شيخ جعفر كبير ، همان ، « كتاب القرآن » ، ص 299 .

6 . به نقل از : سيد علي حسيني ميلاني ، همان ، ص 92 .

7 . به نقل از : سيد ابو القاسم خوئي ، همان ، ص 200 .

8 . محمدحسن آشتياني ، بحر الفوائد في شرح الفرائد ، ص 99 .

9 . محمد امين عاملي ، نقض الوشيعة أو الشيعة بين الحقائق و الأوهام ، ص 160 .

10 . ر . ك : محمدحسين كاشف الغطاء ، اصل الشيعة و اصولها ، ص 133 .

11 . ر . ك : عبدالحسين اميني ، الغدير في الكتاب و السنة و الادب ، ج 2 ، ص 101 .

12 . امام خميني ، همان ، ص 343 .


36


گفتار دوم : بررسي مباني نقد روايات تحريف قرآن

گفتار دوم :

بررسي مباني نقد روايات تحريف قرآن

بدون شك نقد مقبول از روايات تحريف نما ، به يك سلسله مباني معقول وابسته است . رويكرد اين گفتار با يازده پرسش به اين مطلب است كه در ضمن آن به مقايسه ي اجمالي احاديث تحريف نما در منابع فريقين و نيز بيان ديدگاه هاي دانشمندان فريقين در بررسي اسانيد روايات مي پردازيم .

7 . قرآن به طور كلي چه رويكردي درباره ي پندار تحريف و احاديث تحريف نما دارد ؟

قرآن خود به طور مستقل عهده دار اثبات سلامت خويش از تحريف شده و با آيات متعددي راه را براي هر نوع انديشه يا حديثي كه سخن از تحريف دارد ، بسته است ؛ بنابراين اگر احاديث دلالت كننده بر تحريف مي توانستند بر حجيت سندي و دلالي خود باقي باشند ، به طور قطع و در گام نخست ، خود قرآن مضامين آنها را امضا مي كرد ؛ ليكن قرآن نه تنها آنها را امضا نكرده ، بلكه برعكس رويكرد قرآن به احاديث بي شماري است كه در تعارض با آنهاست و از نزاهت قرآن از تحريف حكايت دارد . بر اين اساس بايد در علاج روايات تحريف نما توجه داشت كه چون خود قرآن تبيين وحي را به عهده ي سنت نهاده و احاديث حكايت كننده ي سنت هستند ، تنها در حوزه ي تبيين وحي به صورت شرح و تفسير ، تأويل ، بيان شأن نزول ها ، جري و انطباق ، قرائاتِ مستند و . . . اعتبار دارند و به كار مي آيند ؛ در غير اين صورت از حجيت ساقط اند ؛ چون حجيت


37


آنها در حدوث و بقا به قرآن وابسته است . اين نكته با شيوه ي معصومان ( عليهم السلام ) ، از طريق رواياتِ متواتر كه قرآن را معيار مطلق براي ارزيابي هر نوع حديثي مي شناسند ، به خوبي قابل درك است . بداهت اين مطلب هنگامي جلوه مي كند كه توجه داشته باشيم در احاديث ، احتمال وضع و جعل و راه يافتن انديشه هاي غاليان و اسراييليات و . . . وجود دارد و نيز طبيعت مسأله ( اثبات تحريف قرآن به وسيله ي روايات ) ، با اهميت فوق العاده اش ، اقتضا مي كند كه احاديث آن در عين اصالت سند ، فراوان و از نظر دلالت نيز شفاف و نصِ در مراد باشند ؛ در غير اين صورت به جاي آن كه راه نما باشند گمراه كننده اند و دست انسان را از قرآن و سنت كوتاه مي كنند ؛ چون در اين فرض قرآن قادر به هدايت نيست ، آدمي را به مقصد نمي برد و با آسيبِ تحريف از كار مي افتد و نمي تواند ميزان صحت و سقم اخبار باشد ؛ بنابراين ، آيا پذيرفتني است با آن كه معصومان ، مُبيِّن وحي و هم عدل قرآن ( به دليل حديث ثقلين ) ( 1 ) و وارثان واقعي اين كتاب اند و با تطهير ويژه اي كه خداوند به آنان ارزاني داشته ( 2 ) و روحشان را با حقيقت قرآن پيوند داده است ، بر خلاف آيات قرآن و تعاليم آن سخني برانند ؟ !

8 . ريشه ي اعتقاد به تحريف قرآن چيست ؟

ريشه ي تحريف گرايي ، غفلت از حاكميت مطلق قرآن بر تمام روايات و انديشه هاست . تحريف گرايان ، روايات را حاكم بر قرآن مي شناسند ، در حالي كه روايات ، بنا به خود قرآن و نص صريح معصومان ( عليهم السلام ) در اخبار عرض ، محكوم قرآن اند . تحريف گرايان از روح حاكم بر تعاليم وحي فاصله گرفته اند و از اين رو ديدگاه هاي سست و باور نكردني ارائه مي دهند ؛ به طور نمونه ، يكي از ادلّه ي تحريف گرايي ، تشبّث به حديثي مرسل است كه مي گويد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . در مورد سندها و منابع حديث ثقلين ، ر . ك : لجنة التحقيق في مسألة الإمامة ، « كتاب الله وأهل البيت في حديث الثقلين » ؛ مير حامد حسين هندي ، عبقات الأنوار : ج 1 ، ص 17 ـ 327 و ج 2 ، ص 10 ـ 392 ، و شيخ حسين راضي ، الهوامش التحقيقية لكتاب المراجعات ، ص 326 .

2 . محمد حسين طباطبائي ، الميزان في تفسير القرآن ، ج 16 ، ص 309 به بعد و ر . ك : ولي الله نقي پور ، بررسي شخصيّت اهل بيت در قرآن ، ص 256 .


38


تناسبي بين دو جمله ي آيه ي شريفه ي { . . . وَإِنْ خِفْتُم أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامَي فَانْكِحُوا ما طَابَ لَكُم مِنَ النِّسَاءِ . . . } ( 1 ) ؛ ( . . . و اگر مي ترسيد درباره ي يتيمان عدالت نورزيد ، پس با زناني كه براي شما پاكيزه قرار داده شده ، ازدواج كنيد . . . ) نيست ؛ زيرا جمله ي نخست درباره ي عدالت با يتيمان و جمله ي دوم درباره ي ازدواج با زنان پاكدامن است واين دو تناسبي با يكديگر ندارند . پس بين اين دو جمله بايد چيزي حذف شده باشد ( 2 ) ، ليكن اگر اندكي در سياق آيات تأمل گردد و در سنت هاي جاهلي در غارت اموال دختران يتيم و ستم و جفا به آنان مطالعه شود ( 3 ) ، پيوند و تناسب بين اين دو جمله از آيه به خوبي معلوم خواهد شد . شاهد اين تناسب هم آيه ي 127 همين سوره است ؛ بنابراين ، چگونه مي توان به حديثي كه مي گويد : « بين اين دو جمله از آيه ، يك سوم قرآن ساقط شده است » گردن نهاد ؟ آن هم حديث مرسلي كه تنها در يك منبع ( 4 ) آمده و صريحاً با ادله ي سلامت قرآن از تحريف مخالف است و در آن زنديقي فرض شده كه در مقام مناظره با امام ( عليه السلام ) مي گويد : چرا بين اين دو جمله از آيه تناسبي نيست . آيا ممكن است امام بهانه به زنديق بدهند و بگويند يك سوم قرآن از بين اين دو جمله ساقط شده است ؟ آيا اساساً چنين چيزي معقول است كه بين دو جمله از يك آيه ، يك سوم الفاظ قرآن حذف شده باشد ؟ !

نمونه اي ديگر حديثي از كتب اهل سنت است كه در منابع متعدد با سندهاي گوناگون نقل شده است . مي گويد :

اُبيّ بن كعب در سوره ي « البيّنة » چنين قرائت مي كرد : { لو أَنَّ ابنَ آدَمَ سَأَلَ وادِياً مِنْ مَال فَاُعْطِيه لَسَأَلَ ثانياً فَسأَلَ ثالثاً ولا يُمْلأُ جَوفُ ابنِ آدَمَ إِلاَّ التُرابُ وَيَتُوبُ اللهُ عَلي مَن تابَ ذَلكَ الدّينُ القَيمُّ عِنْدَ الله الْحَنيفية غَيرُ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره ي نساء ( 4 ) ، آيه ي 3 .

2 . ميرزا حسين نوري ، فصل الخطاب ، ص 270 .

3 . براي توضيح بيش تر ر . ك : محمد حسين طباطبائي ، همان ، ج 4 ، ص 166 به بعد .

4 . اين حديث تنها در كتاب الاحتجاج با سند مرسل آمده است . ر . ك : احمد بن علي طبرسي ، الاحتجاج علي اهل اللجاج ، تحقيق بهادري ، ج 1 ، ص 377 ـ 378 .


39


المُشْرِكَة وَلاَ الْيَهُودِيّة وَلاَ النّصرانيّة . } ( 1 ) ؛ چون فرزند آدم سرزميني پر از مال درخواست كند و به وي داده شود ، سرزمين دوم را مي خواهد ؛ پس چون به وي داده شود سومي مي خواهد و شكم آدمي را جز خاك پر نمي كند و هر كه توبه كند ، خدا توبه اش را مي پذيرد ، اين است آيين پايدار نزد خدا بدون كژي و بدون دوگانگي ، نه آيين يهودي و نه نصراني .

و احاديثي ديگر در اين زمينه كه بيش تر اهل سنت آنها را آياتي از قرآن مي دانند كه بعداً نسخ شده اند ( 2 ) ! آيا هيچ قرآن شناسي به خود اجازه مي دهد كه اين متن را با وجود پريشاني هاي روشن ، انحطاط عبارات ، بيگانگي آن با بلاغت قرآن و حتي وجود غلط هاي آشكار در آن ( مانند توصيف دين به غير مشركة ) ، از آيات قرآن محسوب كند و آنها را آيات منسوخه بنامد ! ؟ تمام اين مشكلات به دليل تفكر حاكميت اخبار بر آيات قرآن و نشناختن ساختار و محتواي قرآن در ارائه ي تعاليم وحي و نيز تعلق خاطرِ ارزيابي نشده به اصحاب و ارباب كتب حديث و بيگانگي با قرآن است . شيخ جعفر كبير در اين زمينه سخني نغز دارد . وي مي گويد :

شگفتا از گروهي كه گمان مي برند احاديث كه از آنها قرن ها گذشته و زبان به زبان گشته و از اين كتاب به آن كتاب انتقال يافته ، سالم [ بدون كم و كاست ] به دست ما رسيده است و اگر در اين مدت نقص و كاستي در آنها رخ مي داد آشكار و فراگير مي شد ، ليكن نقصان قرآن در همه ي زمان ها پنهان مانده واكنون تنها براي آنان هويدا گشته است ! ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قاسم بن سلام ، فضائل القرآن ، ص 192 و نيز ر . ك : عمر بن شبّه ، تاريخ المدينة المنورة ، تحقيق فهيم محمد شلتوت ، ص 707 و 712 و جلال الدين سيوطي ، الاتقان في علوم القرآن ، ج 2 ، ص 25 ، و ابوعبدالله حاكم نيشابوري ، المستدرك علي الصحيحين ، با اشراف يوسف عبدالرحمن مرعشلي ، ج 2 ، ص 531 .

2 . علي بن احمد حزم ، المحلي ، تحقيق لجنة احياء التراث العربي ، ج 11 ، ص 234 و نيز ر . ك : عبد الرحمن مَقدسي ، المرشد الوجيز الي علوم تتعلق بالكتاب العزيز ، تحقيق طيّار قولاچ ، ص 42 ، و جلال الدين سيوطي ، همان ، ج 2 ، ص 81 .

3 . شيخ جعفر كبير ، همان ، ص 300 .


40


9 . در انديشه ي اهل بيت ( عليهم السلام ) قرآن ، معيار مطلق در نقد و ارزيابي اخبار و انديشه ها معرفي شده است . اين تلقي از قرآن چه تأثيري در مسأله ي سلامت قرآن از تحريف دارد ؟

در سيره ي معصومان ( عليهم السلام ) ، هر نوع انديشه اي كه از قرآن بريده باشد مردود و از منش الهي و روش واقع بينانه ي قرآن محوريِ آنان بيرون است .

سنت معصومان ( عليهم السلام ) در اين زمينه در احاديث « عَرضُ الأخبار علي كتابِ الله » ( ارائه كردن احاديث بر كتاب خدا ) ، متجلي است . آنان در مقاطعِ گوناگونِ زماني به اين نكته توجه تام داشته اند ، به گونه اي كه اين احاديث به شكل متواتر در آمده و مانند قاعده اي قطعي در مصادر و آراي اماميه رايج شده است . ( 1 )

گروهي از اين احاديث در مقام علاج اخبار متعارض است و فرمان مي دهد : هر دو دسته اخبار متعارض را به قرآن عرضه كنيد و آن را كه موافق قرآن است بگيريد و ديگري را طرد كنيد ؛ مانند روايت الميثمي ( 2 ) ، عبد الرحمن بن ابي عبد الله ( 3 ) ، الحسن بن الجهم ( 4 ) و عمر بن حنظله ( 5 ) و . . . .

گروهي ديگر از اين احاديث به صورت مطلق فرمان مي دهد كه هر نوع خبر و انديشه اي را بايد به قرآن عرضه نمود و آنچه را با قرآن موافق نيست ـ نه آن كه مخالف است ـ و با آن هماهنگي ندارد ، فرو گذاشت ؛ مانند روايت السكوني از ابي عبد الله امام صادق ( عليه السلام ) كه مي فرمايد :

قال رسول الله : إنَّ عَلي كلِّ حَقٍّ حَقيقةً وعَلي كلِّ صَواب نوراً فَما وافَقَ كِتابَ اللهِ فَخُذُوهُ وما خالَفَ كتابَ اللهِ فَدَعُوه ( 6 ) ؛ بر هر حقي ، حقيقتي و بر هر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر . ك : محمد بن حسن حر ، وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة ، ج 27 ، باب 9 ، از ابواب صفات قاضي ، ص 86 .

2 . همان ، ص 87 ، ح 29 .

3 . همان ، ص 90 ، ح 40 .

4 . همان ، ص 90 ، ح 41 .

5 . همان ، ص 91 ، ح 42 .

6 . الكافي ، ج 1 ، ص 69 ، ح 4 ، و نيز ر . ك : محمد بن مسعود عياشي ، تفسير العياشي ، ج 1 ، ص 8 .


41


[ انديشه ي ] درستي ، نوري حاكم است [ و اين حقيقت و نور كتاب خداست ] پس آنچه را موافق كتاب خداست بگيريد و هر آنچه مخالف آن است ، فرو گذاريد .

و خبرهايي چون خبر عبد الله بن ابي يعفور ( 1 ) ، ايّوب بن راشد ( 2 ) ، ايّوب بن حرّ ( 3 ) ، هشام ابن حكم ( 4 ) ، جميل بن دُرّاج ( 5 ) ، جابر بن يزيد الجُعفي ( 6 ) ، سدير الصيرفي ( 7 ) و . . . مانند اين خبرند .

از مجموع اين اخبار استفاده مي شود كه قرآن به طور مطلق ميزان هر نوع خبر و انديشه اي است ؛ و اين بدان معناست كه قرآن بايد از عصر نزولش تا هميشه متواتر باشد و هيچ نوع دگرگوني و تحريفي در آن راه نيابد ؛ در غير اين صورت ، با بروز شك ، كارآمديِ اين ميزان ساقط خواهد شد .

جمعي از دانشمندان اماميه به دليل همين انديشه اخبار تحريف نما را به دليل مخالفت با قرآن به كلي ساقط كرده اند ( 8 ) و گروهي ديگر مانند ابو جعفر كليني ( م . 329هـ . ق ) در طليعه ي كتاب پر ارج كافي اخبار عرض را معياري شامل بر همه ي أخبار مي شناسند ( 9 ) تا هم چنان راه را براي رسيدن به چشمه هاي علوم اهل بيت ( عليهم السلام ) ، بنماياند .

فقهانيزدرمقام افتابر اين معيار تأكيدورزيده اند ؛ مانندشيخ طائفه طوسي ( م . 460هـ . ق ) كه در مقام افتا خبرهاي صحيح السند را به دليل مخالفت با قرآن مردود مي شمرد . ( 10 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الكافي ، ج 1 ، ص 69 ، ح 3 .

2 . همان ، ح 5 .

3 . وسائل الشيعة ، ج 27 ، باب 9 ، ص 86 ، ح 35 .

4 . محمد بن حسن طوسي ، الامالي ، ج 1 ، ص 236 .

5 . محمد بن مسعود عياشي ، همان ، ج 1 ، ص 9 ، ح 1 .

6 . همان ، ح 6 .

7 . الكافي ، ج 1 ، ص 69 .

8 . ر . ك : نگارنده ، همان ، ج 1 ، ص 44 .

9 . الكافي ، ج 1 ، ص 8 .

10 . محمد بن حسن طوسي ، الاستبصار فيما اختلف فيه من الأخبار ، تحقيق حسن موسوي خراساني ، ج4 ، ص287


42


هدف آنان كه كتاب هاي فقهي « احكام القرآن » را تدوين كرده اند نيز ، تسهيل در شناخت اين ميزان الهي است ؛ مانند كتاب فقه القرآن ، تأليف قطب الدين هبة الله راوندي ( م . 573 هـ . ق ) و كنز العرفان في فقه القرآن تأليف مقداد بن عبد الله سيوري ( م . 836 هـ . ق ) و كتاب هاي متعدد ديگر در اين زمينه از قدما و متأخرين اماميه كه نگاشته شده است .

به نظر ما ، احاديث عرض اخبار بر قرآن ، در بين ادلّه ي رواييِ سلامت قرآن از تحريف ، نيرومندتر از بقيه است و به زودي خواهيد ديد كه مناقشات تحريف گرايان در اين اخبار چيزي جز سردرگمي و تناقض گويي نيست .

10 . نزد دانشمندان اهل سنت ، معيار و ميزان بودن قرآن در بررسي روايات چه جايگاهي دارد ؟

با آن كه انديشه ي ميزان بودن قرآن در بين دين پژوهان اماميه جاي رد و انكار ندارد ، در بين برخي از اهل سنت مورد ترديد قرار گرفته است . دارمي در كتاب سنن خود بابي تحت عنوان « السُّنَةُ قاضِيَةٌ علي كتابِ اللهِ » ( 1 ) گشوده و عبد الرحمن بن مهدي و يحيي بن معين ( 2 ) اخبار عرض را ساخته و پرداخته ي زنادقه مي شناسند ( 3 ) و ابوبكر بيهقي نيز در ابطال اين اخبار مي گويد :

اگر خود اين اخبار را به قرآن عرضه كنيم ، در قرآن چيزي كه آنها را تأييد كند ، نيست و ناگزير ساقط اند . ( 4 )

غافل از آن كه همين كه قرآن تبيين خود را به عهده ي سنت نهاده ( 5 ) ، معنايش اين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نيز ر . ك : ابومحمّد عبدالله بن مسلم بن قتيبة ، تأويل مختلف الحديث ، ص 199 .

2 . به نقل از : يوسف ابن عبدالبر ، جامع بيان العلم و فضله ، ج 2 ، ص 233 .

3 . عون المعبود في شرح سنن ابن ابي داود ، ج 4 ، ص 230 .

4 . احمد بن حسين بيهقي ، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشريعة ، تخريج عبد المعطي قلعجي ، ج 1 ، ص 26 .

5 . ر . ك : سوره ي نحل ( 16 ) ، آيه ي 44 ( ما قرآن را بر تو تازل كرديم تا براي مردم آنچه را بر آنان فرود آمده تبيين كني ) .


43


است كه قرآن به احاديث ، كه حكايتگر سنت هستند ، در حدوث و بقا اعتبار بخشيده است ، پس احاديث بايد در مدار تبيين قرآن باشند و جز اين اعتباري ندارند ؛ وهمين طور اين آيه كه مي فرمايد : { . . . فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْء فَرُدُّوهُ إِلَي اللّهِ وَالرَّسُولِ . . . } ؛ ( . . . پس اگر در چيزي نزاع كرديد آن را به خدا و رسول واگذاريد ) واگذاري اختلاف ها ـ كه شامل روايات هم مي شود ـ به خدا ، با ارجاع آنها به محكمات قرآن صورت مي گيرد .

شايد از همين روست كه اهل سنت در علاج اخبار تحريف نما به معيار قرآن كم تر توجه كرده اند ؛ البته برخي از اهل سنت ، مانند محمد عبده ، ( 1 ) معيار و ميزان بودن قرآن را پذيرفته اند و نيز به عايشه ، همسر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نسبت داده اند كه به اين معيار توجه داشته است . ( 2 )

11 . تحليل مفاهيم واژه هاي كليدي در روايات تحريف نما ، چه تأثيري در فهم درست اين روايات دارد ؟

بررسي مفاهيم الفاظ كليدي و توجه به سير تحول تاريخي آنها ، بسياري از دشواري ها را در فهم درست روايات تحريف نما آسان مي كند . چه بسا امروز از الفاظ اين روايات مفاهيمي را درك مي كنيم كه اگر با معاني اين الفاظ در عصر صدورشان مقايسه شود ، بسيار دور از هم و حتي با يكديگر بيگانه خواهند بود .

به نظر مي رسد آنان كه از احاديث تحريف نما معناي تحريف لفظي قرآن را برداشت كرده اند ، از اين نكته غافل بوده اند . آنان از تعابيري مانند : « كنّا نُقْرأ كذا ؛ ما چنين إقراء مي كرديم » ، « تنزيله كذا ؛ تنزيل آيه به اين صورت است » ، « هكذا نَزَلَتِ الآية ؛ آيه چنين نازل شده است » ، « حَرَّفوا كتابَ اللهِ ؛ كتاب خدا را تحريف كردند » و . . . تحريف لفظي آيات را استفاده كرده اند ، غافل از اين كه اين برداشت با معاني اصطلاحي اين تعابير در روايات تفاوت زيادي دارد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . به نقل از : محمود ابو ريّة ، اضواء علي السنة المحمدية ، ص 411 .

2 . همان ، ص 430 .


44


پيش از آن كه به تحليل مفهومي اين الفاظ بپردازيم ، به اين پرسش اساسي توجه مي كنيم كه آيا آنان كه در عصر معصومان ( عليهم السلام ) حضور داشتند ، آن چه از معارف قرآن ـ به مقتضاي توفيقشان در حين نزول وحي و تلقي معارف آن از معصومان ( عليهم السلام ) ـ دريافت مي كردند ، در چه قالبي به ديگران انتقال مي دادند ؟ در بين آنان چه الفاظ و تعابيري براي انتقال معارف وحي رايج بوده است ؟ با كاوش در مصادر و منابع خواهيم ديد ، از تعابير مذكور در كنار تعبيرهاي « هكذا تفسيرها ؛ تفسير آيه چنين است » و يا « هكذا معناها ؛ معناي آيه اين است » ، استفاده مي شده است .

12 . واژه ي « اقراء » كه در برخي از روايات تحريف نما به كار رفته است به چه معناست ؟

« إقراء » در لغت مصدر ثلاثي مزيد از ماده « ق ، ر ، أ » به معناي ، « به سخن آوردن » است و هنگامي كه گفته مي شود « أقرَأَهُ القرآن » يعني او را قرائت قرآن آموخت . ( 1 )

دانشمند بزرگوار ، سيد مرتضي عسكري ( مدظله ) درباره ي معناي اصطلاحي اين تعبير در روايات ، بحثي گسترده همراه با سير تحول تاريخي آن گشوده كه چكيده ي آن بدين شرح است :

معناي « اقراء » در زمان رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) تا چند سال بعد از ايشان ، تعليم تلاوة الفاظ آيات همراه با تعليم معناي آنها بوده است ، و اصطلاحاً « مُقْريء » به كسي مي گفتند كه الفاظ قرآن را با معنا و معارف آن تعليم دهد . . . . پس از آن كه فراگيري قرآن رواج يافت ، واژه ي « إقراء » تنها به معناي تعليم معناي آياتي به كار رفت كه نيازمند به تفسير باشد . نمونه اي از اين مورد در صحيح بخاري است كه مي گويد : عبد الله بن عباس مي گويد « در سال 23 هـ . ق . به عبدالرحمن بن عوف ، قرآن را إقراء مي كردم . » و اين در حالي است كه عبدالرحمن بن عوف در سال سوم هجرت ايمان آورده و در عصر نزول وحي حاضر بوده است . وي انسان ناآگاهي نبوده تا عبد الله بن عباس وي را آموزش تلاوت الفاظ قرآن دهد ؛

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابراهيم انيس عبد الحليم منتصر ، المعجم الوسيط ، ماده ي « ق . ر . أ » ، ص 722 .


45


بنابراين مراد از اين كه مي گويد وي را « اقراء » مي كردم اين است كه به وي تفسير قرآن را آموزش مي دادم . ( 1 )

بنابراين معناي « إقراء » در عصر نزول وحي ، تعليم تلاوت الفاظ قرآن ، همراه با تعليم معاني و معارف آن بوده است . پس اگر به طور نمونه عبدالله بن مسعود درباره ي آيه ي 67 سوره ي مائده مي گويد : { يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ ـ إنَّ عَليَّاً مَولَي المُؤمنينَ ـ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ . . . } هكذا كنّا نُقرء الآية علي عَهْدِ رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) } ( 2 ) ؛ ( اي رسول آن چه بر تو از سوي پروردگارت فرود آمده ، برسان ـ به تحقيق علي مولاي مؤمنان است ـ و اگر چنين نكني ، رسالت آن را نرسانده اي . . . ) ، در اين جا مراد عبد الله بن مسعود اين نيست كه تعبير « ان عليّاً مولي المؤمنين » در ضمن آيات ، وحي قرآني است ، تا وجود اين تعبير در متن قرآن موجب پندار تحريف قرآن شود ، بلكه مرادش اين است كه اين آيه ي شريفه را در مقام تعليم الفاظ و معاني چنين مي خوانديم ؛ تا قاري قرآن آنچه را كه در فهم درست آيه دخالت مستقيم دارد بياموزد .

و يا به طور نمونه روايتي كه مي گويد : « اُبيّ أقْرَءُنا ؛ ابي بن كعب در قرائت برتر از ديگران است . » به همين معناست ؛ يعني ابي بن كعب در آشنايي با الفاظ وحي قرآني ، درك معاني آنها ، شناخت تفسير حضرت رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) از قرآن و ناسخ و منسوخ آيات ، از ديگران كار آمدتر بوده است . ( 3 )

بنابراين شأن مُقرئ قرآن همين بود كه الفاظ آيات وحي را همراه با معارف آن تعليم دهد ، تا آن كه به دستور خلفا قرآن را از تبيين و تفسير حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) تجريد كردند ( 4 ) و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سيد مرتضي عسكري ، القرآن الكريم و روايات المدرستين ، ج 1 ، ص 291 .

2 . جلال الدين سيوطي ، الدر المنثور في التفسير بالمأثور ، ج 2 ، ص 131 و نيز ر . ك : علي بن عيسي اربلي ، كشف الغُمّة في معرفة الأئمة ، تعليق سيد هاشم رسولي ، ج 1 ، ص 219 .

3 . يوسف بن عبد البر ، الاستيعاب في معرفة الاصحاب ، تحقيق علي محمد البجاوي ، ج 1 ، ص 131 و نيز ر . ك : محمد بن عيسي بن سورة ترمذي ، الجامع الصحيح ، تحقيق احمد محمد شاكر ، ج 5 ، ص 666 .

4 . مسأله ي تجريد قرآن از تفسير و تبيين ، مانند شعاري در عصر خلفا به ويژه خليفه ي دوم در آمد . ر . ك : محمد ابن جرير طبري ، تاريخ الامم و الملوك ، تحقيق محمد ابو الفضل ابراهيم ، ج 4 ، ص 204 ؛ محمد بن سعد منيع ، ج 5 ، ص 188 ، و شمس الدين ذهبي ، تذكرة الحفاظ ، ج 1 ، ص 7 .


46


به تدريج نقطه هاي آغاز اختلاف در فهم آيات به وجود آمد و با گذشت زمان بر سر تأويل ( = معنا و مراد آيات ) و تنزيل ( = مورد نزول آيات و تفسير آنها ) اختلاف كردند . ( 1 )

13 . واژه ي « تنزيل » كه در برخي از روايات تحريف نما به كار رفته ، به چه معناست ؟

« تنزيل » از ماده « ن ، ز ، ل » مصدر ثلاثي مزيد ، به معناي فرود آوردن است ( 2 ) و در اصطلاح روايات نيز به همين معناي لغوي است كه شامل فرود آوردن وحي قرآني و وحي غير قرآني ، كه به آن وحي تفسيري مي گويند ، مي شود .

برخي بدون توجه به شواهد و قراين ، اين واژه را تنها به معناي فرود آوردن آيات وحي قرآني مي شناسند ، ليكن دليلي براي اين اختصاص وجود ندارد ، بلكه مي توان گفت كه در اصطلاح روايات ، اين واژه بيش تر براي فرود آوردن معنا و تفسير قرآن به كار رفته است .

قرآن مي فرمايد :

{ لا تُحَرِّك بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرآنَهُ * فَإذا قَرَأنَاهُ فَاتَبِّعْ قُرآنَهُ * ثُمَّ إنَّ عَلَيْنا بَيَانَه } ( 3 ) ؛ زبانت را براي شتاب در آن به حركت در نياور . * بر ماست جمع و قرائت قرآن . * پس هر گاه آن را خوانديم ، آن گاه پيروي كن . * آن گاه برماست بيان [ و شرح ] آن .

اين آيات ، بيان قرآن ، يعني شرح و تفسير آنها را به عهده ي خدا و نازل از جانب او مي شناسد . اين معنا ، از اطلاق آيات شريفه ي { وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي * إنْ هُوَ إلاّ وَحْيٌ يُوحَي } ( 4 ) نيز استفاده مي شود ؛ چه اين كه در برخي از اخبار هم به اين معنا تصريح شده است . در بخشي از خطبه ي غديريه ي پيغمبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) چنين مي خوانيم :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قاسم بن سلام ، فضائل القرآن ، ص 45 .

2 . ابراهيم انيس ، همان ، ماده ي « ن . ز . ل » ، ص 914 .

3 . سوره ي قيامة ( 75 ) ، آيه ي 6 ـ 19 .

4 . سوره ي النجم ( 53 ) ، آيه ي 3 - 4 . وي از روي هوي سخن نمي گويد * آن نيست جز وحي كه [ از سوي خدا ] وحي شده است .


47


. . . اللهمَّ إنَّكَ أنْزَلْتَ عِند تَبيينِ ذلكَ في علي : الْيَومَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم بِإمامته . . . ؛ ( 1 ) خدايا ! تو براي تبيين و توضيح در مورد [ ولايت ] علي چنين نازل كردي : امروز براي شما دينتان را با امامت وي كامل كردم . . . .

دارمي نيز با سند خود از حسّان بن ثابت چنين نقل مي كند :

جبرئيل سنت را بر پيغمبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نازل مي كرد ، همان طور كه قرآن را نازل مي كرد . ( 2 )

بنابراين ، هر آن چيزي كه پيغمبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) درباره ي تفسير و تبيين آيات قرآن مي فرمود ، تنزيل از جانب خداست ؛ پس اگر در مورد آيه اي گفته شود : « هكذا تنزيلها ؛ تنزيل آيه چنين است . » با توجه به قراين و شواهد ، به معناي تبيين و تفسير آيه است ؛ مانند اين روايت از امام صادق ( عليه السلام ) درباره ي آيه شريفه ي : { فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلال مِبين } ( 3 ) كه امام مي فرمايد :

يا مَعْشَرَ المُكَذِّبينَ حَيْثُ أنْبأتُكم رِسالَةَ رَبّي في وِلاية علي ( عليه السلام ) والائمة من بَعْدِه ، مَنْ هُوَ في ضَلال مِبين ، قال كذا اُنْزِلَتْ ( 4 ) ؛ اي گروه تكذيب كنندگان ، چون شما را به پيام پروردگارم درباره ي ولايت علي و پيشوايان پس از وي آگاه كردم [ اكنون خواهيد دانست ] چه كسي در بيراهه ي آشكار است . ( پس امام فرمود : ) آيه اين چنين نازل شده است .

امام در مقام بيان تفسير آيه ، تعبير « كذا اُنْزِلَتْ ؛ آيه چنين نازل شده است . » را به كار برده اند تا نشان دهند اين تفسير واقعي است و از جانب خدا نازل شده است ، نه آن كه از سنخ وحي نازل قرآني باشد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عبد الحسين اميني ، الغدير في الكتاب و السنة و الادب ، ج 1 ، ص 214 ـ 215 .

2 . عبدالله دارمي ، سنن الدارمي ، باب « السنة قاضية علي كتاب الله » ، ج 1 ، ص 145 .

3 . سوره ي ملك ( 67 ) ، آيه ي 29 . « به زودي خواهيد دانست چه كسي در بيراهه ي آشكار است » .

4 . الكافي ، ج 1 ، ص 421 ، ح 45 .


48


علامه مجلسي ( ره ) بعد از ضعيف شمردن سند حديث مي گويد :

مراد امام از تعبيري كه به كار برده اند ، تفسير و شرح آيه است . ( 1 )

شاهد بر اين كه اين نوع تعابير براي شرح و تفسير آيه است ، مقايسه ي چند حديث است كه در آنها تعابير گوناگون براي إفاده ي يك معنا به كار رفته اند ؛ به طور نمونه ، در تفسير آيه ي شريفه ي : { كُلّ شَيء هالِكٌ إلاّ وَجْهَه . . . } ( 2 ) ، احاديث گوناگوني به چشم مي خورد . كليني ( ره ) در روايتي از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند :

إنّما عُنِيَ بِذلكَ وَجهُ الله الّذي يُؤتي مِنه ؛ ( 3 ) مقصود از آيه ، آن جهت الهي است كه مد نظر قرار مي گيرد .

روايت ابن بابويه صدوق از امام باقر ( عليه السلام ) مي گويد :

مَعْناهُ كُلّ شَيء هالِكٌ اِلاّ دينَه وَالْوَجهَ الّذي يُؤتي مِنه ؛ ( 4 ) معناي آيه اين است كه هر چيزي رو به تباهي است جز دين خدا و جهتي كه خدا در آن مد نظر باشد .

و روايت صفّار از امام صادق ( عليه السلام ) مي گويد :

اِنّما عُنِي ذلِك كلّ شَيء اِلاّ وَجْهَه الّذي يُؤتي منه ؛ ( 5 ) مقصود از آيه هر چيزي است جز آن جهت الهي كه مد نظر باشد .

ليكن روايت كتاب احتجاج از امام علي ( عليه السلام ) مي گويد :

فَاِنّما اُنْزِلَت كُل شَيء هالِك اِلاّ دينَه ؛ ( 6 ) آيه چنين نازل شده : هر چيزي رو به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محمد باقر مجلسي ، مرآة العقول ، ج 5 ، ص 57 .

2 . سوره ي قصص ( 28 ) ، آيه ي 88 . « هر چيزي از بين مي رود جز وجه [ چهره ] او . . . » .

3 . الكافي ، ج 1 ، ص 143 .

4 . محمدبن علي ابوجعفر صدوق ، التوحيد ، تصحيح سيد هاشم طهراني ، ص 149 .

5 . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد ، تصحيح محسن كوچه باغي ، ص 19 .

6 . احمد بن علي طبرسي ، الاحتجاج علي اهل اللجاج ، ج 1 ، ص 598 .


49


تباهي است جز دين خدا .

با مقايسه ي تعابير به كار رفته در تفسير اين آيه به خوبي روشن مي شود كه مراد از اصطلاح « فانما انزلت . . . » تفسير و معناي آيه است .

شاهد ديگر اين كه ، خود پيشوايان معصوم ( عليهم السلام ) ، آيات كريمه ي قرآن را در هر باب ، موافق و عين آنچه در قرآن موجود در عصر ماست قرائت و به آنها استناد كرده اند ؛ حتي در آياتي كه اخباري چند آن آيات را تحريف شده معرفي مي كند . اين نيز شاهدي است بر اين كه در اين اخبار كه مي گويد ، آيه فلان جور نازل شده ، تفسير برحسب تنزيل آن است .

گاهي در احاديث تعبير « نَزَلتْ الآيةُ فِي كذا ؛ آيه در فلان مطلب نازل شده است . » نيز به چشم مي خورد ، اين اصطلاح به معناي : « سبب نزول آيه چنين است . » و يا « مدلول آيه و شرح آن از اين قرار است » ، مي باشد و با مسأله ي تحريف لفظي قرآن ارتباطي ندارد ؛ به طور نمونه ، در تفسير منسوب به علي بن ابراهيم قمي چنين مي خوانيم :

{ يا أَيَّها الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْك مِنْ رَبِّكَ } قال : نَزَلَتْ هذه الآيةُ فِي عَليّ { وَاِنْ لَمْ تَفْعَل فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه . . . } ؛ اي رسول آن چه از سوي پروردگارت بر تو فرود آمده ابلاغ كن . ( [ امام ] فرمود : اين آيه درباره ي علي نازل شده است . ) و اگر ابلاغ نكني رسالت آن را نرسانده اي . ( 1 )

ناگفته پيداست تعبير « في علي » در متن آيه نيست ، بلكه شأن نزول آيه و تفسير آن درباره ي ولايت امام علي ( عليه السلام ) است .

14 . واژه ي « تحريف » در اصطلاح روايات به چه معناست ؟

در برخي از احاديث ـ كه تعدادشان انگشت شمار است ـ واژه ي تحريف قرآن به كار رفته است . ( 2 ) مراد از اين واژه ، تحريف معنايي است ؛ يعني استنتاج معناي نادرست از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . علي بن ابراهيم قمي ، تفسير [ منسوب بـ ] القمي ، تصحيح سيد طيب موسوي ، ج 1 ، ص 171 .

2 . محمد بن علي ابن شهرآشوب ، مناقب آل ابي طالب ، تحقيق يوسف البقاعي ، ج 4 ، ص 119 و نيز ر . ك : ابو جعفر صدوق ، الخصال ، تصحيح علي اكبر الغفاري ، باب الثلاثة ، ص 174 .


| شناسه مطلب: 73614