بخش 4

26 . مراد از احادیث فساطیط ( خیمه ها ) چیست و چه رابطه ای با تحریف قرآن دارد ؟ 27 . آیا احادیثی که از وجود نام ائمه ( علیهم السلام ) 28 . اخباری که در ظاهر دلالت بر تحریف قرآن به نقیصه می کنند ، چگونه پاسخ داده می شوند ؟ 29 . حاصل بررسی ها درباره ی احادیثی که مُوهِم به تحریف قرآن اند چیست ؟ 30 . چه افرادی از امامیه بر سلامت قرآن از تحریف گواهی داده اند ؟ 31 . داوری اهل سنت درباره ی دیدگاه های امامیه در زمینه ی سلامت قرآن از تحریف چیست ؟ 32 . احادیث تحریف نما در منابع اهل سنت به چند دسته تقسیم می شوند ؟ 33 . ضرورت بررسی احادیث تحریف نما در مصادر اهل سنت چیست ؟ الف ) مقایسه ی مضامین احادیث تحریف نما با آیات قرآن ب ) مقایسه ی مضامین احادیث تحریف نما در مصادر شیعه و اهل سنت ج ) بررسی و نقد نظریه ی نسخ التلاوة 34 . احادیثی که دلالت بر لحن و خطا در نگارش قرآن کریم دارند ، کدام اند ؟ 35 . دیدگاه اهل سنت درباره ی این دسته از احادیث ( احادیث دال بر لحن و خطا در نگارش قرآن ) چیست ؟


75


بديهي است هرگز نمي توان با استناد به اين قرائات ، سخن از تحريف قرآن گفت ؛ چون :

اولاً ، اثبات متن قرآن تنها با تواتر لفظي ـ و نه با خبر واحد ـ امكان پذير است .

ثانياً ، اختلاف در قرائات دليل بر اختلاف در متن وحي نيست . قرآن يك حقيقت است و قرائات حقيقتي ديگر . قرآن مجموعه ي الفاظ وحي و همانندناپذير است و قرائات ، ادا و چگونگي بيان الفاظ وحي مي باشد و اين دو با يكديگر متفاوت اند ؛ بنابراين ، اگر در ادا و چگونگي قرائتِ لفظي از الفاظ قرآن اختلافي باشد ، به متن آيه آسيبي نمي رساند .

از جمله احاديث اين گروه حديثي است كه شيخ الطائفه طوسي از شيخ خود مرحوم مفيد ( ره ) با سند از غالب بن الهذيل نقل مي كند . وي مي گويد :

سألت أبا جعفر ( عليه السلام ) عن قوله تعالي { وَامْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَي الْكَعْبَيْنِ . . . } ( 1 ) علي الخفض هي أم علي النصب ؟ قال : بل هي علي الخفض ؛ از امام باقر ( عليه السلام ) درباره ي اين آيه پرسيدم آيا [ ارجلكم عطف بر لفظ رؤوسكم ] به كسر است يا [ عطف بر محل برؤوسكم ] به نصب ؟ امام فرمود : [ عطف بر لفظ رؤسكم و ] به كسر است . ( 2 )

هم اكنون در قرآن « ارجلكم » با علامت نصب خوانده مي شود .

حديث ديگر از ثقة الاسلام كليني با سند خود از حريز از امام صادق ( عليه السلام ) است . حريز مي گويد :

امام آيه ي شريفه ي : { فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ } ( 3 ) را با افزودن حرف « من » چنين قرائت كردند : { . . . أنْ يَضَعْنَ ـ مِنْ ـ ثِيابِهِنَّ } . » ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره ي مائده ( 5 ) ، آيه ي ، 6 .

2 . محمد بن حسن شيخ طوسي ، تهذيب الاحكام في شرح المقنعة ، تعليق حسن الموسوي الخرسان ، ج 1 ، ص 71 .

3 . بر آنان باكي نيست لباسشان را برگيرند . ( سوره ي نور ( 24 ) ، آيه ي 60 ) .

4 . ابو جعفر كليني ، پيشين : ج 8 ، ص 200 ، رقم 241 .


76


حديثي ديگر از ثقة الاسلام كليني از قول ابابصير است كه وي مي گويد :

امام صادق ( عليه السلام ) كلمه ي « ينطق » در آيه ي شريفه ي { هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ } ( 1 ) را ، كه به صورت فعل معلوم است ، با فعل مجهول « يُنْطَق » قرائت كردند و فرمودند :

هرگز كتاب سخن نگفته و نمي گويد ، ليكن رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) سخن گوي كتاب است . . . و سوگند به خدا ، جبرائيل آيه را چنين بر محمد ( صلّي الله عليه وآله ) نازل كرد ، ليكن اين موردي از كتاب خداست كه تحريف شده است [ و آن را به صورت « يَنطق » با فعل معلوم قرائت كردند ] . ( 2 )

هيچ كس از اماميه ، از اين نوع احاديث ، تحريف به معناي تغيير در متن آيات وحي را برداشت نكرده ، جز محدث نوري كه براي اثبات پندار خود به آنها متشبث شده است ؛ در حالي كه ( همان طور كه گفتيم ) اين احاديث خبر واحدند و نمي توان با خبر واحد ، موضوع بسيار بااهميتي مانند تحريف قرآن را اثبات كرد . شيخ مفيد مي گويد :

اگر كسي بپرسد كه چگونه مي توان به درستي اين مطلب اذعان كرد كه قرآنِ موجود بدون هيچ كاستي يا افزايشي همان سخن خداست ، در حالي كه شما از امامان معصوم ( عليهم السلام ) روايت داريد كه آنان برخي از آيات را بر خلاف قرائت موجود ، قرائت مي كردند ؟ [ به طور نمونه ] آنان چنين قرائت مي كردند : « كنتم خير ائمة اُخرجت للناس » ، « وكذلك جعلناكم ائمة وسطاً » و « يسألونك الانفال »

و اين قرائت ها بر خلاف مصحف موجود [ كه در آن « خيرُ أمّة » ، « جعلناكم أمّة » و « يسألونك عن الانفال » با حرف « عن » ] است .

در پاسخ خواهم گفت : اين اخبار ، أخبار آحادند و نمي توان به صحت آنها يقين پيدا كرد و اين نوع قرائت را از ناحيه ي خدا دانست ؛ بنابراين ، ما در اين اخبار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اين كتاب ماست كه به حق بر زيان شما سخن گويد . ( سوره ي جاثيه ( 45 ) ، آيه ي 29 ) .

2 . ابوجعفر كليني ، همان ، ص 50 ، رقم 11 .


77


توقف مي كنيم و طبق مصحف موجود قرائت كرده ، از آن عدول نخواهيم كرد ؛ چه اين كه مي توان گفت : هر دو قرائت از ناحيه ي خدا نازل شده است . همان طور كه مخالفان ما از اهل سنت نيز بر اين باورند كه قرآن با قرائت هاي گوناگون نازل شده است [ بدون آن كه به مسأله ي تحريف قرآن ارتباطي داشته باشد ] . ( 1 )

26 . مراد از احاديث فساطيط ( خيمه ها ) چيست و چه رابطه اي با تحريف قرآن دارد ؟

گروهي از احاديث ، كه آنها را احاديث خيمه ها ناميديم ، داراي اين مضمون اند :

در عصر ظهور حضرت حجة بن الحسن ( عليه السلام ) خيمه هايي برافراشته مي شود و در آنها قرآني بر وفق مصحف امام علي ( عليه السلام ) به مردم آموزش داده مي شود ؛ در اين هنگام براي آنان كه قرآن موجود را از بر كرده اند دشوارتر است تا آن قرآن را بياموزند ؛ چون ترتيب آيات آن بر خلاف ترتيب آيات قرآن موجود است ؛ از جمله روايت شيخ مفيد به صورت مرسل از جابر جعفي از امام باقر ( عليه السلام ) است كه چنين نقل مي كند :

اذا قام قائم آل محمد ( صلّي الله عليه وآله ) ضرب فساطيط لمن يعلّم الناس القرآن علي ما انزل الله ، فأصعب ما يكون علي من حفظه اليوم ، لأنه يخالف فيه التأليف ؛ هنگامي كه قائم آل محمد ( صلّي الله عليه وآله ) قيام كند ، خيمه هايي براي آموزگاران قرآن برپا مي كند تا قرآن را به همان صورتي كه خداوند نازل كرده است ، آموزش دهند ؛ در اين صورت ، براي افرادي كه قرآن موجود را از بر كرده اند دشوارتر از ديگران خواهد بود [ تا آن را بياموزند ] ؛ چون [ ترتيب آيات در ] آن قرآن ، مخالف [ با ترتيب آيات در ] قرآن موجود است .

حديث ديگر از مرحوم كليني است . وي با سند خود از سالم بن سلمه چنين نقل مي كند :

مردي نزد امام صادق ( عليه السلام ) قرآن مي خواند و من كلماتي را مي شنيدم كه بر طبق قرائت رايج مردم نبود . امام ( عليه السلام ) به وي فرمود : از اين قرائت خودداري كن و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . شيخ مفيد ، المسائل السروية ، المسألة التاسعة ، ص 78 .


78


همان طور كه مردم قرائت مي كنند قرآن بخوان ، تا آن كه قائم ما ( عج ) ظهور كند ، فاذا قام القائم ( عليه السلام ) قرأ كتاب الله عزّ وجلّ علي حده وأخرج المصحف الذي كتبه علي ( عليه السلام ) ؛ پس حضرت هنگام ظهور ، كتاب خدا را بر حد [ واقعي اش ] قرائت مي كند و مصحفي را كه امام علي نگاشته است ظاهر مي سازد . ( 1 )

اخباري ديگري نيز به همين معنا هست . ( 2 ) مجموعه ي اين اخبار با اخباري كه درباره ي مصحف امام علي ( عليه السلام ) است ، پيوند ناگسستني دارد ؛ هر دو گروه درباره ي يك قرآن كه همان مصحف امام علي ( عليه السلام ) است خبر مي دهند .

در پاسخ به پرسش هاي 21 و 22 درباره ي وجود ، ساختار و محتواي مصحف امام علي ( عليه السلام ) و مناقشاتي كه درباره ي آن شده است ، به تفصيل بحث كرديم . توجه به تعبير « قرأ » در نوع اين روايات ، كه اعم از قرائت متن آيات همراه با شرح و تفسير است ( ؤ پرسش 14 ) مدلول واقعي آنها را روشن مي كند استاد معرفت در بررسي مفاد اين احاديث مي فرمايد :

. . . در اين حديث كه مي فرمايد : « . . . قرأ كتاب الله علي حدّه . . . » ؛ يعني حضرت قرآن را بر همان بافت و قرائت واقعي بر طبق آنچه كه خدا نازل كرده بدون هيچ تغييري ، قرائت خواهند كرد ؛ بدون آن كه چيزي از خصوصيات زماني ، مكاني ، موردي و . . . نزول قرآن از دست برود . ( 3 )

27 . آيا احاديثي كه از وجود نام ائمه ( عليهم السلام ) در قرآن حكايت مي كنند ، بر تحريف قرآن دلالت دارند ؟

اين احاديث كه نسبت به گروه هاي ديگر از كميّت بيش تري برخوردارند ، در منابع اهل سنت نيز كم و بيش يافت مي شوند ؛ از جمله حديث ثقة الاسلام كليني با سند خود از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . شيخ مفيد ، الارشاد في معرفة حجج العباد ، ج 2 ، ص 386 .

2 . ابوجعفر كليني ، همان ، ج 2 ، ص 619 ، رقم 2 و ص 633 ، رقم 23 .

3 . محمد هادي معرفت ، همان ، ص 269 .


79


ابي الحسن ( عليه السلام ) است كه امام مي فرمايد :

ولاية علي بن أبي طالب مكتوبة في جميع صحف الأنبياء ولن يبعث الله رسولاً إلاّ بنبوة محمد و ولاية وصيّه ( صلّي الله عليه وآله ) ؛ ولايت علي بن ابي طالب در تمام كتاب هاي انبيا نوشته شده است و خداوند هيچ پيغمبري را مبعوث نكرد مگر آن كه [ جزو رسالتش ] نبوت محمد و ولايت جانشين وي را خبر داد . ( 1 )

مضمون اين حديث در منابع اهل سنت ، در كتاب شواهد التنزيل از حاكم حسكاني ، از دانشمندان اهل سنت در قرن پنجم هجري ، نيز نقل شده است . وي با سند خود از عبد الله بن مسعود چنين مي آورد :

قال النبي ( صلّي الله عليه وآله ) يا عبد الله أتاني الملك فقال : يا محمد { واسأل من أرسلنا من قبلك من رسلنا } علي من بعثوا . قلت : علي ما بعثوا ؟ قال : علي ولايتك وولاية علي بن أبي طالب ؛ پيامبر فرمودند : اي عبد الله بن مسعود ، فرشته ي وحي نزد من آمد ؛ پس [ اين آيه را ] گفت : اي محمد { بپرس از كساني كه پيش از تو از پيامبران فرستاديم } براي چه چيز به رسالت مبعوث شدند . گفتم : براي چه مبعوث شدند ؟ گفت : بر [ اعلان ] ولايت تو و ولايت علي بن ابي طالب . ( 2 )

حاكم نيشابوري ، مؤلف كتاب پرآوازه ي مستدرك علي الصحيحين ، همين حديث را در كتاب معرفة علوم الحديث نقل كرده است . ( 3 ) ابن عساكر نيز در شرح حال اميرمؤمنان علي ( عليه السلام ) در كتاب معروف خود ، تاريخ مدينة دمشق به نقل از حاكم نيشابوري ( 4 ) ، و نيز خطيب خوارزمي در كتاب المناقب ( 5 ) و ثعلبي در تفسير الكشف والبيان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابوجعفر كليني ، همان ، ج 1 ، ص 437 ، رقم 6 .

2 . عبيدالله الحاكم الحسكاني ، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ، تحقيق محمدباقر المحمودي ، ج2 ، ص222

3 . ابو عبد الله الحاكم النيسابوري ، معرفة علوم الحديث ، تصحيح المعظم حسين ، النوع 24 ، ص 92 .

4 . علي بن الحسن ( المعروف بابن عساكر ) ترجمة الامام علي ( عليه السلام ) من تاريخ دمشق ، تحقيق محمد باقر المحمودي ، ج 2 ، ص 79 ، رقم 602 .

5 . موفق بن احمد الخوارزمي ، المناقب ، تحقيق مالك المحمودي ، فصل 19 ، ص 221 .


80


اين حديث را آورده اند . ( 1 )

تمام اين افراد از دانشمندان نامور اهل سنت به شمار مي آيند .

حديثي ديگر از تفسير عياشي از امام صادق ( عليه السلام ) بدين شرح است :

{ لو قرئ القرآن ـ كما انزل ـ لألفيتنا فيه مسمّين } ؛ اگر قرآن همان طور كه نازل شده خوانده مي شد ، ما را با نام در آن مي يافتيد . ( 2 )

مضمون اين حديث از امام باقر ( عليه السلام ) نيز نقل شده است ( 3 ) .

روايت ديگري از امام باقر ( عليه السلام ) در كتاب هاي كافي و تفسير عياشي ذكر شده است . امام مي فرمايد :

نزل القرآن علي أربعة أرباع : ربع فينا وربع في عدوّنا وربع سنن وامثال وربع فرائض وأحكام ( 4 ) ؛ قرآن بر چهار بخش نازل شده است : يك چهارم درباره ي [ فضايل و مناقب ] ما ، يك چهارم درباره ي دشمنان ما ، يك چهارم سنت ها و أمثال و يك چهارم فرايض و احكام .

مضمون اين حديث در كتاب كنز الفوائد كراجكي با سندهاي متعدد از ابن عباس ( 5 ) و نيز كتاب تفسير فرات كوفي آن هم با چند سند از أصبغ بن نُباته از امام علي ( عليه السلام ) نيز نقل شده است . ( 6 )

ابن مغازلي شافعي ( م . 483 ق . ) نيز با سند خود از ابن عباس نظير همين حديث را از پيغمبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) چنين نقل مي كند :

. . . فقال النبي ( صلّي الله عليه وآله ) [ لاصحابه ] مم تعجبون ، ان القرآن أربعة أرباع : فربع فينا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . احمد بن محمد الثعلبي ، الكشف والبيان في تفسير القرآن ، مخطوط : جزء 4 ، ص 335 .

2 . عياشي ، همان ، ج 1 ، ص 13 ، رقم 4 .

3 . همان : ج 1 ، ص 13 ، رقم 5 .

4 . ابو جعفر كليني ، همان ، ج 2 ، فضل القرآن ، ص 627 ، رقم 4 ، و ر . ك : عياشي ، همان ، ج 1 ، ص 9 ، رقم 1 .

5 . محمد بن علي كراجكي ، كنز الفوائد ، تحقيق عبدالله نعمه .

6 . فرات بن ابراهيم ، تفسير فرات كوفي ، تحقيق محمد الكاظم ، ص 46 ، رقم 1 ـ 2 .


81


اهل البيت خاصة وربع في أعدائنا وربع حلال وحرام وربع فرائض واحكام والله انزل في علي كرائم القرآن ( 1 ) ؛ پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) [ به ياران خود ] فرمود : از چه در شگفتيد ! قرآن چهار بخش است : يك چهارم به طور خاص درباره ي ما اهل بيت ، يك چهارم درباره ي دشمنان ما ، يك چهارم حلال و حرام و يك چهارم فرايض و احكام . به خدا سوگند كرايم قرآن درباره ي علي ( عليه السلام ) نازل شده است .

قُندوزي حنفي نيز اين حديث را آورده است ( 2 ) و غياث الدين بن همام مي گويد :

حافظ ابوبكر بن احمد بن موسي بن مردويه با سند خود از علي ـ كرم الله وجهه ـ نيز اين حديث را نقل كرده است . ( 3 )

حاكم حسكاني نيز اين حديث را ذكر كرده است ( 4 ) .

آيا اين اخبار حكايت از تحريف قرآن دارند ؟ آيا نام هاي ائمه ي طاهرين در قرآن بوده و بر اثر تحريف ساقط شده اند ؟

به نظر ما هيچ محققي به خود اجازه نمي دهد به استناد اين اخبار سر از پندار تحريف درآورد و بگويد : يك چهارم آيات قرآن درباره ي اهل بيت بوده كه با تحريف اسقاط شده است ؟ ! چطور چنين چيزي ممكن است ، در حالي كه اگر به مفاهيم « تنزيل » و « اقراء » توجه كنيم ( ؤ پرسش هاي 13 ، 14 و 15 ) و شأن نزول آيات و جري و تطبيق و مصداق كامل آيات را در نظر آوريم ، به روشني در مي يابيم مراد معصوم ( عليه السلام ) از اين كه مي فرمايد : « يك چهارم قرآن درباره ماست » . و يا مي فرمايد : « اگر قرآن همان طور كه نازل شده خوانده مي شد ، ما را با نام مي يافتيد » . و . . . بيان نشانه هاي ويژه و صفات روشن اهل بيت ( عليهم السلام ) در قرآن است ؛ به گونه اي كه هر صاحب درك و قرآن شناسِ به دور از هوي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . علي بن محمد شافعي ، مشهور به ابن مغازلي ، مناقب الامام علي بن ابي طالب ، تحقيق محمد باقر البهبودي ، ص 328 ، رقم 375 .

2 . ر . ك : سليمان بن ابراهيم القندوزي الحنفي ، ينابيع المودة ، چ اسلامبول ، ص 126 و چ نجف ، ص 148 .

3 . قياس الدين ، حبيب السير ، ج 2 ، ص 13 .

4 . الحاكم الحسكاني ، شواهد التنزيل ، ج 1 ، ص 44 ـ 45 و 47 .


82


و هوس با تدبر در آيات ، بدون ترديد ، ولايت اهل بيت و فضايل و مناقب آنها را مي يابد . كافي است روايات شيعه و اهل سنت را در اين زمينه ملاحظه كنيم . طبق اين روايات ، شأن نزول و تأويل بسياري از آيات درباره ي عترت رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) به ويژه امام علي ( عليه السلام ) است ؛ ( 1 ) به طور نمونه ، ابن عساكر از قول ابن عباس مي نويسد :

ما نزل في أحد من كتاب الله تعالي ما نزل في علي ؛ در كتاب خدا درباره ي احدي به اندازه ي [ امام ] علي ( عليه السلام ) آيه نازل نشده است . ( 2 )

طبراني و خوارزمي و ديگران از قول ابن عباس نقل مي كنند :

ما أنزل الله { يا أيّها الذين آمنوا } إلاّ وعليّ اميرها وشريفها ولقد عاتب الله أصحاب محمد في غير مكان وما ذكر عليّاً إلاّ بخير ؛ خداوند هيچ آيه اي را خطاب به مؤمنان نازل نكرد ، جز آن كه علي ( عليه السلام ) سرآمد آنهاست . خداوند اصحاب محمد ( صلّي الله عليه وآله ) را در مواردي متعدد سرزنش كرده ، ليكن درباره ي علي ( عليه السلام ) جز خير و خوبي ياد نكرده است . ( 3 )

و باز اين حديث مشهور از زبان مبارك پيغمبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمايد :

إنّ منكم من يقاتل علي تأويل القرآن كما قاتلتُ علي تنزيله ؛ از شما كسي است كه بر طبق تأويل قرآن مي جنگند ، همان طور كه من بر طبق تنزيل قرآن جنگيدم . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر . ك : حسكاني ، وي ده ها روايت در كتاب شواهد التنزيل خود در اين زمينه آورده است .

2 . ابن عساكر ، ترجمة الامام علي بن ابي طالب من تاريخ دمشق ، ج 2 ، ص 428 ، رقم 935 ـ 940 .

3 . طبراني ، المعجم الكبير ، ج 11 ، رقم 11687 ؛ خوارزمي ، المناقب ، ص 179 و نيز ر . ك : حسكاني ، همان ، ج 1 ، ص 53 ؛ : محمد بن سليمان الكوفي ، مناقب الامام امير المؤمنين علي بن ابي طالب ، تحقيق محمد باقر المحمودي ، ج 1 ، رقم 67 و 81 ؛ ابو نعيم اصفهاني ، همان ، ج 1 ، ص 64 .

4 . احمد بن شعيب نسائي ، خصائص امير المؤمنين علي بن ابي طالب ، تحقيق محمد الكاظم المحمودي ، ص 166 ، رقم 156 . اين حديث مدارك و سندهاي متعددي دارد كه محقق كتاب در پانوشت ها به آنها اشاره كرده است .


83


اين حديث حكايت از اين دارد كه امام علي ( عليه السلام ) و سپاهيانشان ، بخشي از تأويل آيات قرآن ، و آنان كه در برابر امام صف آرايي كردند ، تأويل بخشي ديگر از همان آياتي مي باشند كه در ظاهر تنزيلي درباره ي پيغمبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و دشمنان ايشان نازل شده است ؛ بنابراين ، اين كه مي فرمايد : « ربع قرآن درباره ي اهل بيت و ربع آن درباره ي دشمنان آنهاست » ، به اين معناست كه ربع تأويل قرآن درباره ي عترت و ربع تأويل آن درباره ي دشمنان آنهاست ؛ چون دشمن يك نفر از آنها دشمن همه ي آنهاست . اين نكته از مضامين احاديث متعددي استفاده مي شود كه مي گويد :

قرآن [ مانند موجودي زنده ] دايم در جريان و سريان است و آيات آن در هر زمان بر گروهي تطبيق مي شود . ( 1 )

شاهد بر اين معنا از اين گروه از روايات ، احاديثي است كه تصريح مي كند نام ائمه ي اطهار به صورت مشخص در قرآن به كار نرفته است . در بين اين احاديث حديث صحيح السند نيز هست ؛ از جمله حديث ثقة الاسلام كليني با سند صحيح از ابابصير كه مي گويد :

سألت أبا عبد الله ( عليه السلام ) عن قوله تعالي : { أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الاَْمْرِ مِنْكُمْ . . . } قال : نزلت في علي والحسن والحسين ، قلت : إنّ الناس يقولون فما باله لم يسمّ عليّاً وأهل بيته في كتاب الله ؟ قال ( عليه السلام ) فقولوا لهم : إنّ رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) نزلت عليه الصلاة ولم يسمّ لهم ثلاثاً ولا أربعاً ، حتي كان رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) الذي فسّر لهم ذلك ؛ از امام صادق درباره ي [ معناي ] آيه ي { أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الاَْمْرِ مِنْكُمْ . . . } پرسيدم . امام فرمود : اين آيه درباره ي علي و حسن و حسين ( عليهما السلام ) نازل شده است . گفتم : مردم مي گويند چرا نام علي و اهل بيتش در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مانند حديثي كه عياشي از امام باقر ( عليه السلام ) به اين صورت نقل مي كند : « . . . ولو ان الآية اذا نزلت في قوم ثم مات اولئك القوم ماتت الآية لما بقي من القرآن شيء ، ولكن القرآن يجري أوّله علي آخره مادامت السماوات والارض . . . ؛ اگر آيه اي تنها درباره ي قومي نازل شده باشد ، آن قوم كه بميرند آيه هم مي ميرد و از قرآن چيزي باقي نمي ماند ، ليكن قرآن دايم در جريان است تا زماني كه آسمان ها و زمين برپاست » . عياشي ، همان ، ج 1 ، ص 10 ، رقم 7 .


84


كتاب خدا نيامده است ؟ حضرت فرمود : به آنان بگو ، بر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نماز نازل شد ، ولي نامي از 3 ركعت و 4 ركعت آن در قرآن نيست ؛ تا آن كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) [ تعداد ركعات و احكام نماز را ] براي مردم تفسير كردند [ درباره ي اولي الامر نيز همين طور ، شرح و تفسير آن به عهده ي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) است ] . ( 1 )

آية الله خوئي در پي اين حديث مي نويسد :

اين حديث صحيح بر تمام آن روايات حاكم است [ يا لااقل نص در مراد ، و آن روايات ظاهر در مرادند ] و مراد آنها را روشن مي كند به اين كه نام ائمه ( عليهم السلام ) در قرآن با صفات و ويژگي هايشان و نه با ذكر نام متعارف آنها ، آمده است . ( 2 )

امام خميني ( رض ) نيز سخن نغزي دارد كه بايد قول فصل در اين زمينه به حساب آيد . ايشان مي فرمايد :

اگر كتاب الهي پر از نام اهل بيت و نام امير مؤمنان و اثبات وصايت و امامت ايشان با اسم بوده است [ و سپس با تحريف ساقط شده ] ، چرا خود امام علي ، فاطمه ، حسن و حسين ( عليهم السلام ) و نيز سلمان ، ابوذر ، مقداد ، عمار و سايرين از ياران امام علي ( عليه السلام ) ، كه دايم بر خلافت امام علي ( عليه السلام ) احتجاج مي كردند ، هرگز به آن آيات احتجاج نكردند ؟ !

چرا آنان به احاديث نبوي [ در تفسير آيات ] استدلال مي كردند ، با آن كه قرآن در ميان آنان بوده است ؟ ! ( 3 ) .

28 . اخباري كه در ظاهر دلالت بر تحريف قرآن به نقيصه مي كنند ، چگونه پاسخ داده مي شوند ؟

ظاهر اين اخبار از اسقاط برخي از كلمات يا جمله هايي از آيات وحي خبر مي دهد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابو جفعر كليني ، همان ، ج 1 ، ص 286 .

2 . سيد ابوالقاسم خويي ، همان ، ص 231 .

3 . امام خميني ، انوار الهداية ، ص 243 ـ 247 .


85


اين اخبار را مي توان در چند دسته مورد بررسي قرار داد :

دسته ي اول : اخباري كه با صراحت نشان مي دهند كه عبارت حذف شده ، شرح و تفسير آيه است ؛ مانند اين حديث از ثقة الاسلام كليني ( ره ) كه قرائت امام علي ( عليه السلام ) از اين آيه را چنين گزارش مي دهد :

{ وَإِذا تَوَلّي سَعي فِي الاَْرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ } ( 1 ) بظلمه وسوء سريرته . ( 2 )

امام در مقام تفسير آيه ، ستمگري و نهاد زشت مفسدان را علت پايمال كردن كِشت و نسل مي شناسند .

حديث ديگري نيز از ثقة الاسلام كليني از امام صادق ( عليه السلام ) درباره ي آيه ي { وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا } نقل شده است كه مي فرمايد :

قال : { وان تلووا ـ الأمر ـ وتعرضوا ـ عمّا أُمرتم به ـ فَإِنَّ اللّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً } ( 3 )

ظاهر حديث از تفسير و شرح آيه خبر مي دهد .

دسته ي دوم : احاديثي كه در پي آنها سخن از « تنزيل » و « تأويل » آيه است ؛ مانند اين حديث از امام صادق ( عليه السلام ) كه مي فرمايد :

{ وَكُنْتُمْ عَلي شَفا حُفْرَة مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها ـ بمحمد ـ } ( 4 )

قال : هكذا والله نزل بها جبرائيل علي محمد ( عليهما السلام ) ( 5 ) .

و باز حديثي ديگر از امام باقر ( عليه السلام ) است كه مي فرمايد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره ي بقره ( 2 ) ، آيه ي 205 .

2 . ابوجعفر كليني ، الكافي ، ج 8 ، ص 289 ، رقم 435 .

3 . همان : ج 1 ، ص 421 ، رقم 45 ، آيه ي 135 از سوره ي نساء .

4 . سوره ي آل عمران ( 3 ) ، آيه ي 103 .

5 . ابوجعفر كليني ، الكافي ، ج 8 ، ص 183 ، رقم 208 .


86


نزل جبرئيل بهذه الاية هكذا : ( 1 ) { فَأَبي أَكْثَرُ النّاسِ ـ بولاية علي ـ إِلاّ كُفُوراً } ( 2 )

حديثي ديگر نيز از عمار ساباطي است كه از امام صادق ( عليه السلام ) درباره ي آيه ي زير چنين نقل مي كند :

قال تعالي بشأن علي ( عليه السلام ) : { أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَقائِماً يَحْذَرُ الاْخِرَةَ وَيَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ ـ أن محمداً رسول الله ـ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ ـ أن محمداً رسول الله و أنّه ساحر كذّاب ـ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الاَْلْبابِ } ( 3 ) ثم قال ابو عبدالله ( عليه السلام ) : هذا تأويل يا عمار . ( 4 )

اين احاديث بر اين دلالت ندارند كه زياده ها از جنس وحي قرآني بوده سپس با تحريف ساقط شده اند ، بلكه محتوا و سبك اين احاديث ، با توجه به شرح واژه هاي « تنزيل » و « تأويل » ـ كه پيش از اين گذشت ـ به خوبي نشان مي دهد كه مراد از اين زياده ها ، شرح و تفسير آيه ، به عنوان تأويل و يا تنزيل از جانب خداست ؛ چون ـ همان طور كه گفتيمـ هر آن چه از سوي خدا نازل مي شود حتماً نبايد وحي قرآني باشد ، بلكه نوعي وحي براي شرح و تفسير آيات وجود دارد كه آن هم نازل شده از سوي خداست و تأويل و يا تنزيل آيه شناخته مي شود . در واقع امام معصوم ( عليه السلام ) با تعبير « هكذا نزل جبرائيل ؛ جبرئيل آيه را اين چنين نازل كرد » ، بر اين مطلب تأكيد ميورزند كه اگر آيه را با اين معنايي كه گفتيم درك كنيد ، به مقصود خدا به همان گونه كه جبرائيل نازل كرده راه يافته ايد ، در غير اين صورت ، از واقعيت آيه دور شده ايد .

بر فرض هم كه تعبير « هكذا نزل » ظهور در معناي آيه نداشته باشد ، قرينه ي ادله ي سلامت قرآن از تحريف ، به آن ظهور مي بخشد .

محققان اماميه نيز همين معنا را از احاديث برداشت كرده اند ؛ از جمله سيد علي بن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الكافي ، ج 1 ، ص 425 ، رقم 64 .

2 . سوره ي اسراء ( 17 ) ، آيه ي 89 .

3 . سوره ي زمر ( 39 ) ، آيه ي 9 .

4 . الكافي ، ج 8 ، ص 204 ـ 205 ، رقم 246 .


87


طاووس ( م . 644 هـ . ق . ) مي گويد :

ابن مغازلي از فقهاي شافعي در كتاب مناقب با سند خود از جابر بن عبدالله انصاري چنين آورده است : پيغمبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در سرزمين مني سخن گفتند ( سپس آن را ذكر مي كند تا كه مي گويد : ) آن گاه اين آيه نازل شد : ( فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ ـ في أمر علي ـ إِنَّكَ عَلي صِراط مُسْتَقِيم ـ وانّ عليّاً لعلم الساعة ـ وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ وَسَوْفَ تُسْئَلُونَ ـ عن علي بن أبي طالب ـ ) . ( 1 )

سپس ابن طاووس مي گويد :

پاره اي از الفاظ مذكور كه بر پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) نازل شده آيات قرآن و پاره اي ديگر تأويل آنهاست . ( 2 )

دسته ي سوم : احاديثي كه در صدد بيان كامل ترين مصداق آيه اند ؛ مانند حديثي از ثقة الاسلام كليني كه با سند مقطوع چنين نقل كرده است :

قرأ رجل عند أبي عبد الله ( عليه السلام ) : { وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ . . . } ( 3 ) فقال : ليس هكذا هي ، إنّما هي : والمأمونون ، فنحن المأمونون . ( 4 )

اين كه امام در اين حديث مي فرمايد : « ليس هكذا هي » يعني : عموم مؤمنان از اين آيه مدنظر نيستند ، بلكه مراد مؤمنان كاملي هستند كه در مقام أمن جاي گرفته اند و آنان كسان ديگري جز ما نيستند . علامه مجلسي نيز در اين زمينه مي گويد :

مراد امام اين است كه « مؤمنان » در اين آيه در برابر « كافران » نيست تا همه ي آنان را شامل شود ، بلكه مراد ، مؤمنان كاملي هستند كه از خطا در امان و از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . به نقل از : محمد باقر مجلسي ، مرآة العقول ، ج 5 ، 58 .

2 . همان .

3 . سوره ي توبه ( 9 ) ، آيه ي 40 .

4 . ابوجعفر كليني ، همان ، ج 1 ، ص 424 ، رقم 62 .


88


لغزش معصوم اند و آنان تنها ائمه ي طاهرين ( عليهم السلام ) مي باشند . ( 1 )

دسته ي چهارم : حديثي كه در مقام بيان كميّت آيات قرآن است :

مرحوم ثقة الاسلام كليني ، با سند خود از امام صادق ( عليه السلام ) چنين خبر مي دهد :

إنّ القرآن الذي جاء به جبرائيل إلي محمد ( صلّي الله عليه وآله ) سبعة عشر ألف آية ؛ قرآني كه جبرائيل براي محمد ( صلّي الله عليه وآله ) آورده است ، هفده هزار آيه دارد . ( 2 )

برخي به ظاهر اين حديث تمسك كرده و آن را دال بر حذف بيش از32 از آيات قرآن دانسته اند . آنان بدون دليل اين حديث را ـ چنان كه گفتيم ـ از جمله دليل هاي خود بر وجود آياتي بيش از آيات قرآن موجود ، در مصحف امام علي ( عليه السلام ) به شمار مي آورند ؛ ليكن اين پنداري بيش نيست و نمي توان به ظاهر اين حديث تمسك كرد . همان طور كه جمله ي محققان اماميه بر اين باورند ؛ چون :

اولاً : در برخي از نسخه هاي كتاب كافي اين حديث به اين صورت آمده است :

{ إنّ القرآن الذي جاء به جبرئيل إلي محمد ( صلّي الله عليه وآله ) سبعة آلاف آية } ؛ قرآني كه جبرئيل براي محمد ( صلّي الله عليه وآله ) آورد هفت هزار آيه دارد . ( 3 )

و عدد هفت هزار ، عددي تقريبي است كه با تعداد آيات قرآن انطباق دارد . محدث فيض كاشاني در الوافي اين حديث را به نقل از كتاب كافي به همين صورت آورده است ؛ ( 4 ) و از نظر بزرگان ، نسخه هايي از كتاب كافي كه نزد فيض كاشاني بودند ، از صحت و اتقان بيش تري برخوردار بوده اند . ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محمد باقر مجلسي ، مرآة العقول ، ج 5 ، ص 79 .

2 . ابو جعفر كليني ، همان ، ج 2 ، ص 634 ، رقم 28 .

3 . محسن فيض كاشاني ، الوافي ، به نقل از : محمد هادي معرفت ، صيانة القرآن عن التحريف ، ص 264 و ر . ك : محسن فيض كاشاني ، الصافي في تفسير القرآن ، تصحيح شيخ حسين الأعلمي ، ج 1 ، ص 49 .

4 . همان .

5 . ر . ك : ميرزا ابوالحسن شعراني ، مقدمه ي الوافي : ج 1 ، ص 2 . مرحوم شعراني در تعليقه بر شرح كافي ملا صالح مازندراني ، بر اين باورند كه لفظ « عشر » در « سبعة عشر » از لغزش هاي نسخه نويسان كتاب كافي و يا از راوي اين حديث است . ( ر . ك : محمد صالح المازندراني ، شرح جامع علي الكافي ، تعليق ميرزا ابو الحسن الشعراني ، ج 11 ، ص 76 ) .


89


ثانياً : بر فرض كه اين حديث به صورت هفده هزار آيه باشد ، اين محدث بزرگ شيعه ، ابو جعفر صدوق ( 386 هـ . ق . ) است كه آن را علاج و عدد زايد بر آيات موجود را حمل بر احاديث قدسي كرده است . ايشان كه در مقام بيان اعتقادات اماميه است مي گويد :

اعتقاد و باور ما اين است كه قرآني كه خداوند بر پيغمبرش محمد ( صلّي الله عليه وآله ) فرو فرستاده ، همين قرآنِ شناخته شده و معروف ميان مردم است و قرآن هرگز بيش از اين نيست . . . و هر كس به ما نسبت دهد قرآن را بيش از اين مي دانيم ، به ما افترا بسته و دروغ مي گويد . . . .

بلكه مي گوييم نوعي از وحي ، كه از جنس وحي قرآن نيست ، به اندازه اي نازل شده كه اگر آن را با تعداد آيات قرآن جمع كنيم ، به 17 هزار آيه مي رسد ؛ مانند اين سخن جبرئيل به پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) [ كه نوعي وحي نازل از سوي خداست ] : « ان الله تعالي يقول لك يا محمد ، دار خلقي و . . . ؛ خداوند تعالي به تو مي گويد : اي محمد ، با آفريده هاي من مدارا كن و . . . » و مانند آن ، كه بسيارند و جملگي وحي غير قرآني هستند ؛ چون اگر [ از سنخ وحي ] قرآني بودند بايد در قرآن مي بودند و هرگز از آن جدا نمي شدند . . . ( 1 )

ثالثاً : اگر پاسخ مرحوم صدوق را كافي ندانيم ، هرگز نمي توانيم به مفاد اين حديث ملتزم شويم ، چون شيوه ي ائمه ( عليهم السلام ) ، براي همگان مشهود است . هرگز آنان در امري بسيار بزرگ ، مانند قرآن ، سخني نمي گويند كه مايه ي حيرت و سرگرداني ديگران شود بدون آن كه دليل و يا حتي مصداقي براي آن بياورند . در « شناخت تفاوت هاي اساسي در روايات فريقين » ، گفتيم شما هرگز ، در هيچ كدام از منابع شيعي معتبر و غير معتبر ، روايتي پيدا نمي كنيد كه آيه اي از آيات قرآن را نشان دهد و از حذف تمام آن از قرآن موجود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابو جعفر صدوق ، الاعتقادات ، ص 84 . شايان ذكر است كه مرحوم صدوق كتاب كافي را منبع اين حديث معرفي نكرده اند تا با پاسخ اول ، تهافت داشته باشد .


90


خبر دهد ، تا مصداقي از دو ثلث قرآني باشد كه طبق اين حديث از قرآن ساقط شده است ، بلكه ـ همان گونه كه گروه هاي گوناگون اين احاديث را ملاحظه كرديد ـ تمام احاديث تحريف نما تنها از حذف كلمه و يا عبارتي از آيه ي قرآن حكايت مي كنند .

بنابراين ، چطور ممكن است بيش از ده هزار آيه كاملا از قرآن حذف شده باشد ، بدون آن كه بتوان يك مورد از آن را در منابع پيدا كرد ! پس اين خبر يا مجعول است و يا راوي آن به خطا رفته است و بر فرض صحت صدور و عدم خطاي راوي ، امام ( عليه السلام ) در مقام بيان جملگي وحي نازل شده ، اعم از وحي قرآني و وحي غير قرآني است ؛ همان طور كه مرحوم ابو جعفر صدوق احتمال داده اند ؛ ضمن اين كه با اصل خلقيت اسلام وحديث ثقلين و حكمت الهي و هدايت نمي سازد ؛ چون در اين صورت عمده ي كتاب الهي از بين رفته است .

29 . حاصل بررسي ها درباره ي احاديثي كه مُوهِم به تحريف قرآن اند چيست ؟

احاديث ياد شده ـ با توجه به ادلّه ي قطعيه ي سلامت قرآن از تحريف ، و شواهد دروني و بيروني آنهاـ بر فرض صدورشان از معصوم ( عليه السلام ) ، از جنس بيان مصداق كامل ، شأن نزول آيه ، قرائت خاص ، وحي غير قرآني به صورت تنزيل و تأويل و . . . مي باشد . اگر اين احاديث قابل حمل بر معاني مذكور يا هر معناي معقولي كه خللي بر سلامت قرآن از تحريف وارد نكند ، نباشند ، از اعتبار ساقط اند ؛ چون با ادله ي سلامت قرآن از تحريف ، از جمله خود قرآن معارض اند . اين احتمال نيز وجود دارد كه برخي از اين احاديث ، در شكل اصلي صدورشان از معصوم ، معناي درست و قابل قبولي داشته اند ، ليكن راوي در مقام نقل حديث سهواً يا عمداً الفاظ آن را تغيير داده و موجب شده است حديث به شكل ديگري درآيد و حمل آن بر معناي درست با دشواري رو به رو شود ؛ به طور نمونه ، ممكن است امام فرموده باشد : « نزلت الآية في كذا ؛ شأن نزول يا تفسير آيه چنين است » ، ليكن راوي كلمه ي « في » را حذف كرده و گفته است : « نزلت الآية كذا ؛ آيه چنين نازل شده است » . پيش از اين نيز ملاحظه كرديد ، احاديث متواتر از معصومان ( عليهم السلام ) كه سخن از عرضه ي انديشه ها و اخبار بر قرآن دارند ، به ما انديشه ي قرآن محوري انديشيدن را


91


مي آموزند و ما را از هر نوع سرگرداني و بيراهه نجات مي دهند ؛ بنابراين ، ما با در اختيار داشتن معيار جاودانه و قطعي قرآن از هر نوع توجيه غير معقول در مورد احاديث تحريف نما بي نيازيم و هر گاه نتوانيم آنها را به نحو قابل قبولي توجيه كنيم ، از اعتبار ساقط مي نماييم . خلاف برخي از اهل سنت كه چنين معياري ( عرض روايات بر قرآن ) را دستاوردِ زنادقه مي شناسند و از اين رو گاهي ناچارند به پندارهايي مانند « نسخ التلاوة » پناه ببرند ؛ پنداري كه نه تنها مشكل را حل نمي كند بلكه بر آن مي افزايد . آية الله خويي پس از بيان ادله ي سلامت قرآن از تحريف و بررسي و نقد در خور روايات تحريف نما چنين مي گويد :

از آنچه گفتيم براي خواننده روشن مي شود كه قول به تحريف قرآن ، پندار و خرافه اي است كه جز ناتوان خرد ، يا كسي كه اطراف بحث را خوب نكاويده ، يا كسي كه تحريف را پيش فرض خود قرار داده و به آن گرايش دارد ، بدان قايل نمي شود ؛ اما خردمندِ باانصافِ ژرف نگر هرگز در بطلان تحريف قرآن و خرافه بودن اين پندار ترديد نمي كند . ( 1 )

30 . چه افرادي از اماميه بر سلامت قرآن از تحريف گواهي داده اند ؟

پيش از اين در بررسي ادله ي سلامت قرآن از تحريف گواهي انبوهي از دانشمندان اماميه ( حدود 45 نفر از قدما و متأخران ) را درباره ي سلامت قرآن از تحريف ملاحظه كرديم . آراي اين دانشمندان از كتاب هاي تفسيري ، كلامي ، علوم قرآني ، اصولي و فقهي گرد آمده بود .

افزون بر آنان ، دانشمندان ديگري نيز با صراحت بر تحريف ناپذيري قرآن گواهي داده اند ، مانند : سيد رضي ( م . 406 ق . ) در حقائق التأويل في متشابه التنزيل ( 2 ) ، قطب الدين راوندي ( م . 573 ق . ) در الخرائج والجرائح ( 3 ) ، جمال الدين مقداد سيوري ( م . 826 ق . ) در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابوالقاسم خويي ، همان ، ص 259 .

2 . سيد شريف رضي ، حقائق التأويل في متشابه التنزيل ، شرح محمد رضا آل كاشف الغطاء ، ص 168 .

3 . قطب الدين راوندي ، الخرائج و الجرائح ، تحقيق مؤسسة الامام المهدي ، ص 1004 .


92


كنز العرفان ( 1 ) ، و . . . و از متأخران : شيخ ابراهيم كلباسي ( م . 1262 ق . ) در اشارات الاصول ( 2 ) ، محمد صادق موسوي خوانساري ( م . پس از 1294 ق . ) در ضياء التفاسير ( 3 ) ، شيخ محمد نهاوندي ( م . 1371 ق . ) در نفحات الرحمن ( 4 ) و ديگران .

31 . داوري اهل سنت درباره ي ديدگاه هاي اماميه در زمينه ي سلامت قرآن از تحريف چيست ؟

از اهل سنت ، آنان كه دستي بر تحقيق دارند و منصف اند ، هرگز در داوريِ خود اماميه را متهم به گرايش به تحريف قرآن نمي كنند ؛ چون مي دانند :

ــ در سراسر گيتي ، هر فرقه اي از مسلمين ( و غير مسلمين ) ، تنها با همين قرآن زندگي مي كند ؛

ــ استدلال اماميه بر سلامت قرآن از تحريف و پاسخ هاي آنان به پندارهاي تحريف گرايان ، متين و روشن است ؛

ــ دانشمندان اماميه ( در طول تاريخ ) با صراحت ، بر سلامت قرآن از تحريف گواهي داده اند ؛

ــ بين كتاب هايي كه براي جمع آوري احاديث نگاشته شده اند و در آنها احاديث تحريف نما به چشم مي خورد ، با كتاب هايي كه درصدد بيان محتوا و فقه روايات اند ، كه پس از جرح و تعديل و بررسي صحت و سقم آنهاست ، تفاوت است ؛

ــ در نگاه نخست ، انبوه روايات مُوهِم به تحريف در منابع هر دو فريق يافت مي شوند ، ولي در منابع اهل سنت بيش از منابع شيعه آمده است . شاهد آن ، كتاب فصل الخطاب محدث نوري است كه 7 باب از 12 باب كتابش درباره ي اثبات پندار تحريف ، به منابع اهل سنت نظر دارد ؛

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مقداد سيوري ، كنزالعرفان في فقه القرآن ، تصحيح محمد باقر شريف زاده ، ص 2 ـ 5 .

2 . سيد علي ميلاني ، اشارات الاصول ، ص 26 .

3 . محمد صادق موسوي خوانساري ، ضياء التفاسير ، ج 1 ، ص 465 .

4 . محمد نهاوندي ، نفحات الرحمن في تفسير القرآن ، ص 47 .


93


ــ پندارگرايان و قايلين به تحريف ، تعدادي اندك از غير محققان اند و در هر دو فريق هستند كه به زودي خواهيم ديد ؛

ــ تنوع روايات تحريف نما در منابع اهل سنت و تعارض ديدگاه هاي آنان درباره ي صحت و سقم اين روايات از اماميه بيش تر است ؛

ــ و . . . .

به طور نمونه از اين گروه مي توان به محمد مديني ، رئيس دانشكده ي شريعت دانشگاه الازهر اشاره كرد . وي مي نويسد :

پناه به خدا اگر گفته شود اماميه به تحريف قرآن باور دارند . تنها رواياتي از اين دست در كتاب هاي آنهاست ؛ همان طور كه در كتاب هاي ما هم هست ؛ رواياتي كه اهل تحقيق از هر دو فريق بطلان آنها را بر ملا كرده اند . اگر كسي مدركي بر صحت گفتار ما مي خواهد ، [ تنها كافي است ] به كتاب اتقان سيوطي رجوع كند ، وي در اين كتاب [ بخشي از اين ] روايات موهم به تحريف را گردآورده است . . .

يكي از اهالي مصر در سال 1948 كتابي به نام الفرقان نگاشت ؛ اين كتاب پر از احاديث نادرست و غير قابل استناد از منابع و مصادر اهل سنت است . آيا به صرف وجود اين احاديث و اين كتاب مي توان گفت : اهل سنت منكر قداست قرآن اند ؟ . . . . ( 1 )

در برابر اين گروه از اهل سنت ، گروهي ديگر ( اساساً از فرقه ي وهابيان ) هستند كه با چشم پوشي از تمام مدارك و شواهد ، و متأسفانه غالباً با خيانت در نقل روايات و عبارات و همراه با ناسزاگويي ، مي كوشند چنين القا كنند كه شيعيان قايل به تحريف اند و درباره ي سلامت قرآن از تحريف تقيه مي كنند . آنان مصحف پنهاني دارند . ديدگاه اساطين اماميه ( مانند شيخ صدوق ، شيخ مفيد ، شيخ طوسي ، علم الهدي و . . . ) دچار تناقض و ترديد است و . . . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجله ي رسالة الاسلام ، ش 4 ، سال 11 ، ص 382 ـ 383 .

2 . ما در بخش دوم به طور مبسوط به بررسي ترديدها و افتراهاي اين گروه خواهيم پرداخت .


94


32 . احاديث تحريف نما در منابع اهل سنت به چند دسته تقسيم مي شوند ؟

در يك تقسيم بندي كلي ، اين روايات را مي توان به پنج دسته تقسيم كرد :

يك : احاديثي كه دلالت بر لحن و خطا در نگارش قرآن كريم دارند ؛

دو : احاديثي كه درباره ي تحريف به زياده در قرآنِ موجود هستند ؛

سه : اخباري كه از القاي شيطان در برخي از آيات و سپس نسخ آن از ناحيه ي خدا پرده بر مي دارند ؛

چهار : رواياتي كه بر تغيير تعدادي از كلمات مصحفِ موجود ، از ناحيه ي برخي از زمام داران ، دلالت دارند ؛

پنج : احاديثي كه از تحريف قرآن به نقيصه حكايت مي كنند .

اين چند دسته غير از رواياتي هستند كه اهل سنت درباره ي نزول قرآن بر هفت حرف آورده اند . اخباري كه در الفاظ و معاني آنها اختلاف زيادي وجود دارد و بطلانشان نزد اهل تحقيق آشكار است .

هم چنين ، اين روايات غير از احاديثي هستند كه درباره ي جمع قرآن در عصر خلفا آورده اند . رواياتي كه در متن آنها تناقض و اضطراب وجود دارد و با خود قرآن و نيز عقل و اجماع مخالفت دارند و از اعتبار ساقط اند . ( 1 )

33 . ضرورت بررسي احاديث تحريف نما در مصادر اهل سنت چيست ؟

به نظر ما ، طرح احاديث تحريف نما و پاسخ اهل سنت به آنها ، حداقل از سه نظر داراي اهميت است :

الف ) مقايسه ي مضامين احاديث تحريف نما با آيات قرآن

هنگامي كه مضامين اين روايات را با آيات قرآن مقايسه مي كنيم ، اوج درخشندگي و اعتلاي ساحت قدسي قرآن بيش از پيش نمايان مي شود ؛ چون محتواي پريشان و خالي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . براي توضيح بيش تر درباره ي اين دو دسته از روايات ر . ك : سيدابوالقاسم خويي ، البيان في تفسير القرآن .


95


از فخامت و شيوايي اين روايات ، گواهي مي دهد كه هيچ ساختار و مضموني نمي تواند با قرآن برابري كند و ناگزير ساقط خواهد بود .

ب ) مقايسه ي مضامين احاديث تحريف نما در مصادر شيعه و اهل سنت

با مقايسه ي مضامين احاديث تحريف نما در منابع فريقين ، تفاوت هاي جوهري آنها شناخته و پاسخ هاي دانشمندان هر دو گروه بهتر درك مي شود . پيش از اين گفتيم كه گروه زيادي از دانشمندان اهل سنت ، با شناخت مصادر هر دو فريق و مقايسه ي پاسخ هاي آنان ، با انصاف داوري مي كنند ؛ آنان ساحت قدسي قرآن و دامن تمام مذاهب را از خرافه ي تحريف پاك مي دانند ؛ ولي گروهي ديگر كه اساساً از انديشه هاي وهابيگري متأثرند ، با چشم پوشي از احاديث تحريف نما در مقام اهل سنت و پاسخ هاي متقن اساطين اماميه ، بي مهابا افترا مي بندند و با داوري هاي غير عادلانه ي خود ، مي كوشند چهره ي شيعه را مخدوش سازند . به طور نمونه دكتر ناصر بن علي القفاري ، كه از اين فرقه است ، چنين داوري مي كند :

هر گاه سخن از احاديث تحريف در مصادر شيعه به ميان آيد ، آنان وجود اين اخبار را با اخباري كه در مصادر اهل سنت است توجيه مي كنند ؛ ليكن اين مقايسه بي مورد است ؛ چرا كه اخبار اهل سنت از باب نسخ آيات است و اين نسخ از ناحيه ي خداست كه مي فرمايد : { ما نَنْسَخْ مِنْ آيَة أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْر مِنْها أَوْ مِثْلِها } ؛ « هيچ آيه اي را نسخ نكرديم ، يا به فراموشي نبرديم ، جز آن كه بهتر از آن يا مانند آن را آورديم . » ولي اخبار شيعه از باب تحريف است و از ناحيه ي بشر ؛ و فاصله ي زيادي بين اين دوهست . . . چگونه مي توان نسخ را مانند قول به تحريف دانست ! اين بيراهه اي آشكار و نقشه اي فريبنده است . ( 1 )

قضاوت درست در مورد اين داوري و مانند آن و نيز رفع اتهام از شيعه در گرو بيان احاديث تحريف نما در مصادر اهل سنت ، و بررسي مضامين آنهاست .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ناصر بن عبد الله علي القفاري ، اصول مذهب الشيعة الامامية الاثني عشرية ، ص 119 ـ 120 .


96


ج ) بررسي و نقد نظريه ي نسخ التلاوة

اساساً پاسخ دانشمندان اهل سنت به روايات تحريف نما مبتني بر تئوري نسخ التلاوة است ( كه به زودي با معناي آن آشنا خواهيم شد ) . ليكن موضع بيش تر دانشمندان اماميه مبتني بر رد و انكار اين تئوري است . قضاوت واقع بينانه درباره ي رد و قبول اين نظريه ، كه تا حدي مي تواند پاسخي مناسب باشد ، درگرو ذكر احاديث تحريف نما در منابع اهل سنت است .

34 . احاديثي كه دلالت بر لحن و خطا در نگارش قرآن كريم دارند ، كدام اند ؟

وجود لحن و خطا در قرآن به نوعي با تحريف در الفاظ قرآن پيوند مي خورد . در اين زمينه چندين حديث در منابع اهل سنت به چشم مي خورد ؛ از جمله : حديثي از قاسم بن سلام ( م . 224 . ق ) كه با سند خود از قول ابن عروة از پدرش چنين نقل مي كند :

از عايشه درباره ي خطا در آيه هاي { إِنْ هذانِ لَساحِرانِ } ( 1 ) ، { وَالْمُقِيمِينَ الصَّلاةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ } ( 2 ) و { إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هادُوا وَالصّابِئُونَ } ( 3 ) پرسيدم . گفت : اين كارِ كاتبان وحي است كه در نگارش قرآن به خطا رفته اند [ بايد به جاي هذان ، المقيمين و الصابئون به ترتيب هذين ، المقيمون والصابئين باشد ] . ( 4 )

باز از عايشه در حديث ديگري چنين نقل شده است :

. . . گواهي مي دهم آيه ي { وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا . . . } ( 5 ) به صورت وَالَّذِينَ يَأْتُونَ ما آتَوْا . . . نازل شده و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) « نيز به اين صورت قرائت » مي كردند ، لكن نادانان تلفظ آيه را تحريف كردند . ( 6 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره ي طه ( 20 ) ، آيه ي 62 .

2 . سوره ي نساء ( 4 ) ، آيه ي 162 .

3 . سوره ي مائده ( 5 ) ، آيه ي 69 .

4 . قاسم بن سلام ، فضائل القرآن ، تحقيق وهبي سليمان خارجي ، ص 161 ـ 162 .

5 . سوره ي مؤمنون ( 23 ) ، آيه ي 60 .

6 . احمد بن حنبل ابو عبد الله الشيباني ، المسند ، ج 6 ، ص 95 .


97


ابن عباس نيز مي گويد :

كاتبان وحي در آيه { . . . حَتّي تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا . . . } ( 1 ) به خطا رفته اند و درست آن « حَتّي تَسْتَأْذنِوا وَتُسَلِّمُوا . . . » است . ( 2 )

سيوطي احاديثي ديگر نيز درباره ي خطا در نگارش برخي از كلمات قرآن از ابن مجاهد ( مجاهد بن جبر ، ( از تابعين ، م . 104 ق . ) ( 3 ) ، سعيد بن جبير ( از تابعين ، م . 95 ق . ) ، ابان بن عثمان ( از تابعين ، م . 105 ) ، ضحاك بن مزاحم ( از تابعين ، م . قبل از 100 ق . ) و . . . نقل كرده است ( 4 ) و از عثمان ( خليفه ي سوم ) نقل مي كنند وي پس از آن كه در قرآن نظر كرد ، گفت :

در [ نگارش ] آن خطا مي بينم ، ليكن عرب با [ طبيعت ] زبان خود آن را درست خواهد كرد . ( 5 )

35 . ديدگاه اهل سنت درباره ي اين دسته از احاديث ( احاديث دال بر لحن و خطا در نگارش قرآن ) چيست ؟

اهل سنت در برابر اين احاديث موضع يكساني ندارند . گروهي از آنان ، ضمن تأييد سندهاي اين روايات ، به وجود لحن و خطا در نگارش قرآن قايل شده ، در جست و جوي علت اين خطا بر مي آيند . راغب اصفهاني از جمله ي اين افراد است . وي مي گويد :

چون آنان كه مصحف را مي نوشتند در امر نگارش مهارت نداشتند ، به مشكل و خطا دچار شدند و گفته شده هنگامي كه مصاحف نوشته شد و به عثمان نشان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره ي نور ( 24 ) ، آيه ي 37 .

2 . محمد بن جرير الطبري ، جامع البيان عن تأويل آي القرآن ، ج 18 ، ص 87 و ر . ك : حاكم نيشابوري ، المستدرك علي الصحيحين ، ج 2 ، ص 396 .

3 . جلال الدين سيوطي ، الدر المنثور ، ج 2 ، ص 47 .

4 . همو ، الاتقان ، ج 1 ، ص 316 .

5 . عمر بن شبّه ، تاريخ المدينة المنورة ، تحقيق فهيم محمد شلتوت ، ج 2 ، ص 1013 و ر . ك : فخر رازي ، پيشين : ج 22 ، ص 74 .


98


دادند ، وي گفت : در نگارش آن خطا مي بينم ، ليكن آن را تغيير ندهيد ، عرب زبانان ، خود [ در حين خواندن ] درست مي خوانند . اگر نويسنده از « ثقيف » و املا كننده از « هذيل » مي بود ، چنين مواردي از اشتباه رخ نمي داد ( 1 ) .

برخي ديگر نيز ، كه سند اين احاديث را معتبر مي دانند ، بر اين باورند كه به متن اين احاديث نمي توان گردن نهاد و بايد آنها را تأويل كرد ( بدون آن كه وجه تأويل را بيان كنند ) . ابن جزي كلبي ، خطيب شربيني ( 2 ) ، و ابن حجر عسقلاني ( 3 ) از اين دسته اند . خطيب شربيني مي گويد :

جملگي صحابه و اهل علم ، قول عايشه و ابان بن عثمان [ در مورد وجود لحن و خطا در نگارش قرآن ] و نظر عثمان بن عفان [ كه مي گويد در قرآن لحن مي بينم ] را صحيح مي شمرند . ( 4 )

و ابن حجر عسقلاني نيز ، كه در دفاع از أسناد اين احاديث بر ديگران خرده مي گيرد ، مي نويسد :

جماعتي كه از دانش رجال شناسي بي بهره اند ، صحت احاديث مذكور را انكار دارند ؛ از جمله زمخشري كه ( طبق عادتش ) در اين باره راه افراط پيمود [ و مي گويد نبايد به اين احاديث اعتنا كرد ] . سوگند به خدا اين داوري ، بدون شك ، افتراست . . .

هر چند متن اين احاديث نبايد مورد استناد قرار گيرد ، ليكن شيوه ي پژوهشگران ، تكذيبِ احاديث ، پس از احراز صحت سندشان نيست و بايد تأويلي در خود براي آنها يافت . ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حسين بن محمد الراغب الاصفهاني ، محاضرات الادباء و محاورات الشعراء والبلغاء ، ج 2 ، ص 436 .

2 . خطيب شربيني ، السراج المنير ، ج 1 ، ص 345 .

3 . احمد بن علي ابن حجر العسقلاني ، فتح الباري بشرح صحيح البخاري ، ج 8 ، ص 301 .

4 . ابن جزي كلبي ، التسهيل ، ج 1 ، ص 4 .

5 . ابن حجر عسقلاني ، همان ، ج 8 ، ص 301 .


99


اما بسياري ديگر ، اين نوع احاديث را خبر واحد ، غريب ، ضعيف و غير قابل اعتماد مي شناسند و مواردي كه ، بر حسب ظاهر ، خطا در نگارش محسوب مي شود ، رسم الخط ويژه ي قرآن با حكمتي نهفته در آن مي دانند كه شواهدي فراوان در زبان عرب نيز آن را همراهي مي كند ؛ از جمله ي اين افراد ، طبري ( 1 ) ، ابن انباري ( 2 ) ، ابن كثير ( 3 ) ، زمخشري ( 4 ) ، باقلاني ( 5 ) ، فخر رازي ( 6 ) ، آلوسي ( 7 ) و . . . اند ؛ بطور نمونه ؛ طبري مي نويسد :

اگر در قرآن از جهت نگارش خطا بود ، هرگز اصحاب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در مقام تعليم قرآن ، آن را بدين صورت خطا ، آموزش نمي دادند . . . [ بلكه ] نقل نگارش مرسوم اين الفاظ به همين صورت از ناحيه ي تمام مسلمين ، گوياترين دليل بر صحت آن است و نشان مي دهد كاتبان وحي هرگز از پيش خود در اين باره اعمال سليقه نكرده و راه خطا نپيموده اند . ( 8 )

فخر رازي نيز مي گويد :

مصحف موجود منقول به نقل متواتر از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) است ؛ بنابر اين چگونه ممكن است در آن لحن باشد . ( 9 )

و در جاي ديگر مي افزايد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محمد بن جرير طبري ، همان ، ج 6 ، ص 19 .

2 . به نقل از : ابن حجر عسقلاني ، فتح الباري ، ج 6 ، ص 407 ـ 408 .

3 . ابو الفداء اسماعيل بن كثير الدمشقي ، تفسير القرآن العظيم ، ج 3 ، ص 280 .

4 . جار الله محمود بن عمر زمخشري ، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل ، ج 1 ، ص 582 .

5 . ابوبكر باقلاني ، نكت الانتصار ، ص 127 .

6 . فخر رازي ، همان ، ج 11 ، ص 105 ـ 106 .

7 . محمد الآلوسي ، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني ، تصحيح محمد حسين العرب ، ج 6 ، ص 13 ـ 14 .

8 . ابن جرير طبري ، همان ، ج 6 ، ص 19 .

9 . فخر رازي ، همان ، ج 11 ، ص 105 ـ 106 .


| شناسه مطلب: 73616