بخش 6
44 . نظریه ی #171; نسخ التلاوة #187; چیست و چه جایگاهی در بررسی مضامین احادیث تحریف نما دارد ؟ 45 . آیا در پاسخ به احادیث تحریف نما نظریه ی نسخ التلاوة ، نظریه ای درست و قابل قبول است ؟ الف ) این اخبار ، اخبارِ آحادند . ب ) عدم سنخیت محتوای آیات موهوم با آیات قرآن ج ) نسخ آیات مزعوم پس از انقطاع وحی 46 . حاصل بررسی های اهل سنت درباره ی احادیثی که موهم به تحریف قرآن اند چیست ؟ 47 . دیدگاه امامیه درباره ی احادیث تحریف نما در منابع اهل سنت چیست ؟ بخش دوم بررسی و نقد تردیدها و افتراها گفتار اول : بررسی و نقد تردیدها 1 . موضوع کتاب فصل الخطاب محدث نوری چیست ؟ 2 . محدث نوری در مقدمه های کتاب فصل الخطاب چه مباحثی را مطرح کرده و پاسخ آنها چیست ؟ 3 . ادلّه ی محدث نوری بر وجود نقصان و خلل در قرآن چیست و چه پاسخی دارد ؟ دلیل اول دلیل دوم دلیل سوم
|
125 |
|
ظاهر كلام اين دو نفر از گرايش به تحريف قرآنِ موجود ، است .
44 . نظريه ي « نسخ التلاوة » چيست و چه جايگاهي در بررسي مضامين احاديث تحريف نما دارد ؟
بيش تر اهل سنت در بررسي احاديثي كه دلالت بر تحريف به نقيصه دارند به نظريه ي « نسخ التلاوة » روي آورده اند . آنان ( طبق اين نظريه ) ، مضامين اين احاديث را آياتي مي دانند كه ابتدا از ناحيه ي خدا نازل شده اند و سپس الفاظ آنها همراه با حكمشان منسوخ شده است ( نسخ التلاوة با حكم ) و يا تنها تلاوتش منسوخ شده و حكمش باقي است ( نسخ التلاوة بدون حكم ) .
برخي از اهل سنت براي اثبات درستي نظريه ي نسخ التلاوة به دو آيه در قرآن استناد كرده اند :
يك : آيه ي شريفه ي :
{ ما نَنْسَخْ مِنْ آيَة أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْر مِنْها أَوْ مِثْلِها . . . } ؛ ( 1 ) هيچ آيه اي را نسخ نكرديم و يا از ياد [ مردم ] نبرديم ، جز آن كه بهتر از آن يا مانند آن را آورديم .
دو : آيه ي شريفه ي :
{ وَإِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَة . . . } ؛ ( 2 ) و هنگامي كه آيه اي را به جاي آيه ي ديگر قرار مي دهيم . . . .
اهل سنت بر اين باورند كه طبق اين دو آيه امكان اين كه آياتي از قرآن نسخ شود و يا در اذهان فراموش گردد و به جاي آنها آيات ديگري نازل شود ، هست ؛ بنابراين آياتي كه اين احاديث از آن حكايت مي كنند هم جزو همان آيات منسوخه اند كه ابتدا بر حضرت رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نازل شده و سپس از جانب خود خدا نسخ و يا به آياتي ديگر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سوره ي بقره ( 2 ) ، آيه ي 106 .
2 . سوره ي نحل ( 16 ) ، آيه ي 101 .
|
126 |
|
تبديل شده اند ؛ از اين روست كه اكنون در قرآن موجود اثري از آنها نيست .
ابن حزم اندلسي درباره ي آيه ي رجم مي گويد :
اين آيه اي از قرآن بود كه لفظش نسخ شد ، ولي حكمش باقي است . ( 1 )
ابو شامه ( 2 ) و طحاوي ( 3 ) نيز بر همين باورند . سيوطي هم مي گويد :
از اين نمونه ها كه آيه اي از قرآن بعد از نزول ، نسخ شده باشد [ و اكنون در قرآن نيست ] زياد است . ( 4 )
سپس سيوطي رأي عبد الله بن عمر را كه گفته بود « بسياري از قرآن از دست رفته است . » و نيز رأي عايشه درباره ي سوره ي احزاب را كه آيات آن را بيش از حد كنوني مي دانست ، بر « نسخ التلاوة » حمل مي كند . ( 5 )
ابن حزم نيز پس از آوردن قول ابي بن كعب درباره ي تعداد آيات سوره ي احزاب ـ كه تعداد آن را بيش از حد كنوني مي دانسته است ـ و حكم به صحت سند آن ، مي نويسد :
اگر الفاظ آن آيات نسخ نشده بود ، بدون ترديد اُبيّ بن كعب آن را تلاوت مي كرد ؛ شاهد آن هم اين است كه ابي بن كعب مي گويد : « سوره ي احزاب به اندازه ي سوره ي بقره بود » و نگفته هم اكنون به اندازه ي سوره بقره است ؛ بنابراين مقدار زيادي از الفاظ اين سوره نسخ شده اند . ( 6 )
آلوسي نيز در اين باره قاعده ي كلي به دست مي دهد و مي گويد :
هنگام جمع قرآن توسط ابابكر ، آياتي كه متواتر نبودند و تلاوتشان منسوخ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ابن حزم ، المحلي ، ج 11 ، ص 434 .
2 . به نقل از : مَقدِسي ، المرشد الوجيز ، ص 42 .
3 . همان .
4 . جلال الدين سيوطي ، الاتقان ، ج 2 ، ص 81 .
5 . همان .
6 . ابن حزم ، المحلي ، ج 11 ، ص 234 .
|
127 |
|
بود ، در قرآن نوشته نشد ، ليكن كساني كه نسخ آنها را نشنيده بودند باز آنها را به عنوان آيات قرآن تلاوت مي كردند . . . . ( 1 )
سپس آلوسي بعد از آوردن تعدادي از احاديثي كه دلالت بر نقصان قرآن دارند ، چنين ادامه مي دهد :
. . . احاديث در اين باره بيش از آن است كه به شمارش در آيد ؛ ليكن ( همان طور كه گفتيم ) جملگي اين احاديث بر « نسخ التلاوة » حمل مي شوند . ( 2 )
زرقاني و ديگران نيز همين راه را پيموده اند . ( 3 ) برخي از اهل سنت به شدت از نظريه ي نسخ التلاوة دفاع مي كنند ، تا جايي كه هر كس در آن مناقشه كند ، او را متهم به تظاهر به دفاع از قرآن مي كنند ؛ به طور نمونه ، دكتر قفاري ، درباره ي آية الله خوئي كه در اين نظريه مناقشات جدي دارد ( و به زودي خواهيد ديد ) ، مي نويسد :
. . . گويي او مي خواهد اين راه درست را ببندد و اين قاعده ي ثابت و استوار از ناحيه ي خدا را انكار كند ، تا آنچه در درون دلش درباره ي تحريف قرآن نهفته است ، به اثبات رسد ! ! ( 4 )
بنا به ديدگاه اين دسته از دانشمندان اهل سنت ، كه نظريه ي نسخ التلاوة را پذيرفته اند ، نيازي نيست آيات قرآن با تواتر اثبات شوند و يا نسخ آيات به صورت متواتر باشد . شايد به همين دليل است كه تنها عده ي اندكي از صحابه از اين آيات موهوم اطلاع يافته و آنها را تلاوت مي كردند ، بدون آن كه از نسخ اين آيات نيز آگاهي داشته باشند ـ همان طور كه آلوسي احتمال داده است ـ ( 5 ) مانند : عايشه ، عمر بن خطاب ، عبد الله بن عمر ، ابي بن كعب و ابو موسي اشعري و ديگران .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . آلوسي ، روح المعاني ، ج 1 ، ص 45 .
2 . همان .
3 . محمد بن عبد العظيم زرقاني ، مناهل العرفان ، ج 2 ، ص 225 .
4 . قفاري ، اصول مذهب الشيعة ، ص 247 ـ 248 و 1053 .
5 . آلوسي ، روح المعاني ، ج 1 ، ص 45 .
|
128 |
|
45 . آيا در پاسخ به احاديث تحريف نما نظريه ي نسخ التلاوة ، نظريه اي درست و قابل قبول است ؟
آنچه در اين جا مد نظر ماست ، بررسي تطبيقي نظريه ي « نسخ التلاوة » است ؛ يعني بر اين فرض كه در مقام ثبوت هر سه نوع نسخ ( نسخ تلاوت با حكم ، نسخ تلاوت بدون حكم ، نسخ حكم بدون تلاوت ) ممكن باشند و مفاد آن دو آيه ( 106 سوره ي بقره و 101 سوره ي نحل ) نيز به نظريه ي نسخ التلاوة نظر داشته باشد ، آيا در مقام تطبيق و اثبات ، مضمون اين احاديث ، كه از نقصان قرآن خبر مي دهند ، مي تواند مشمول نسخ التلاوة شود ، يا آن كه در اين مقام با اشكالات جدي روبه روست .
در اين جا نيازي نيست به ادلّه ي اماميه و مناقشات آنان در ردّ اين نظريه بپردازيم ، بلكه دليل ها و مناقشه هاي گروهي از قدما و متأخران خود اهل سنت بر ناكارآمدي و ابطال اين نظريه كافي است :
مناقشات اهل سنت را به سه دسته مي توان تقسيم كرد :
الف ) اين اخبار ، اخبارِ آحادند .
بديهي است كه با خبر واحد ، اثبات آيات قرآن و يا نسخ آنها امكان پذير نيست . زركشي در مورد آيه ي موهوم رضاع مي گويد :
قاضي ابو بكر ( م . 430 هـ . ق ) در كتابش ( الإنتصار ) از قول عده اي مي گويد : اخباري كه درباره ي آيه ي مزعوم رضاع است ، اخبار آحادند و با اخبار آحاد هرگز نمي توان به آيات وحي و نسخ آنها قطع پيدا كرد ؛ اخباري كه در اين مورد حجيت ندارند و از اعتبار ساقط اند . ( 1 )
ابو جعفر نحاس ( م . 338 هـ . ق ) نيز نسخ التلاوة بدون حكم را مردود مي شمرد و درباره ي حديث رجم مي گويد :
هر چند سند اين حديث صحيح است ، ليكن مضمون آن در رديف قرآن ، كه به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . زركشي ، البرهان ، ج 2 ، ص 39 ـ 40 ، و ر . ك : سيوطي ، الاتقان ، ج 2 ، ص 85 .
|
129 |
|
صورت متواتر است ، نخواهد بود . ( 1 )
ابو عبد الله بن ظفر صاحب كتاب الينبوع في التفسير نيز بر همين باور است كه با خبر واحد نمي توان متن قرآن را به اثبات رساند ( 2 ) و شوكاني نيز از همين منظر به اين احاديث مي نگرد و مي گويد :
آن چه با تواتر اثبات نشده ، قرآن نيست .
و ابن جزري نيز در يك قاعده ي كلي مي نويسد :
هر آن چه بيرون از مصحف عثمان قرار دارد [ يعني همين مصحفِ موجود ] يقيني به قرآن بودن آن نيست ؛ چون با خبر واحد نقل شده است . ( 3 )
افرادي ديگر از قدماي دانشمندان اهل سنت ، ( 4 ) و همين طور از معاصران ، مانند : رشيد رضا ( 5 ) ، صبحي صالح ( 6 ) ، رافعي ( 7 ) ، مصطفي زيد ( 8 ) و ديگران را مي توان نام برد كه مناقشه ي ( به حق ) آنان بر نظريه ي نسخ التلاوة همين است كه نمي توان با خبر واحد اصل قرآن و نسخ آن را به اثبات رساند .
ب ) عدم سنخيت محتواي آيات موهوم با آيات قرآن
روشن است هر آيه ي نسخ شده ، بايد مانند آيات ديگر قرآن ، اوصاف ويژه ي قرآن را از نظر محتوا و اسلوب و جهات فصاحت و بلاغت و . . . در حد اعجاز دارا باشد ؛ چون بنا به نظريه ي نسخ التلاوة ، آنها نيز در ابتدا جزو متن قرآن بوده اند ، ولي بعداً نسخ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نحاس ، الناسخ والمنسوخ ، ص 10 ـ 11 .
2 . به نقل از : صبحي صالح ، مباحث في علوم القرآن ، ص 265 .
3 . محمد بن محمد ابن الجزري ، النشر في قراءات العشر ، تصحيح علي محمد الضبّاع ، ج 1 ، ص 32 .
4 . ر . ك : نگارنده ، سلامة القرآن ، ص 159 .
5 . رشيد رضا ، المنار ، ج 1 ، ص 413 ـ 415 .
6 . صبحي صالح ، مباحث في علوم القرآن ، ص 265 ـ 266 .
7 . اعجاز القرآن ، ص 44 .
8 . النسخ في القرآن ، ج 1 ، ص 283 .
|
130 |
|
شده اند ؛ ليكن هر كس كه اندك آشنايي با آيات قرآني داشته باشد ، اذعان مي كند كه اين موارد هرگز وحي قرآني نيستند ؛ چون نه تنها در آنها مضامين بلند ، گوارايي ، طراوت و ديگر اوصاف كلام خدا يافت نمي شود ، بلكه تناقض و اختلاف نيز به چشم مي خورد . اگر آنها از ناحيه ي خدا بودند ، جاي اين اضطراب و اختلاف نبود . خداوند سبحان مي فرمايد :
{ . . . وَلَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً } ( 1 ) ؛ اگر [ قرآن ] از ناحيه ي غير خدا بود ، در آن اختلاف زياد مي يافتند .
محمد خطيب در اين زمينه مي نويسد :
نزد هر خردمندي آشكار است ، آياتي كه در آنها ادعاي نسخ التلاوة شده است ، مانند : « إنا أنزلنا المال لاقام الصلوة وايتاء الزكاة ولو ان لابن آدم وادياً لاحبّ . . . » ، « ان الله سيؤيد هذا الدين باقوام لاخلاق لهم » و « يا ايها الذين آمنوا لا تقولوا ما لا تفعلون فتكتب شهادة في اعناقكم . . . » ( و نمونه هاي زياد ديگري كه در اين جا مجال گفتن تمام آنها نيست ) از سنخ كلام خالق نيست و در آن گوارايي و تازگي و خرّمي سخن خدا وجود ندارد . چگونه مي توان اين الفاظ را به پروردگار جهان نسبت داد ، در حالي كه بشر از سخافت الفاظ آنها مشمئز و دل زده مي شود ؟ ! ( 2 )
صبحي صالح نيز مي گويد :
از كتاب صحيح ابن حبّان استفاده مي شود آيه اي كه ادّعا شده الفاظش منسوخ است ، از سوره ي احزاب مي باشد و از سوره ي نور نيست ، اين ، هم دلالت بر اضطراب آيه ي مزعوم مي كند و هم سنخيتش را با قرآن ابطال مي نمايد . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سوره ي نساء ( 4 ) ، آيه ي 64 .
2 . محمد خطيب ، الفرقان ، ص 157 ـ 158 .
3 . صبحي صالح ، مباحث في علوم القرآن ، ص 266 .
|
131 |
|
علامه محمد جواد بلاغي نجفي ( م . 1352 ق ) از دانشمندان اماميه ، نيز ، با ژرف بيني ، مضامين اين آيات موهوم را كاويده و از غلط ها و اختلاف هاي موجود در آنها پرده برداشته است ( 1 ) .
ج ) نسخ آيات مزعوم پس از انقطاع وحي
نسخ آيات قرآن تنها به عصر نزول وحي اختصاص دارد ، ليكن لحن برخي از اين اخبار دلالت بر نسخ بعد از وفات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و انقطاع وحي مي كند ؛ و اين اشكالي جدي است . آنان كه اين آيات مزعوم را گزارش كرده اند ، از تلاوت آنها بعد از وفات پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، خبر مي دهند ، اما هرگز نمي توان پذيرفت كه پس از پايان وحي و بعد از وفات پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نسخ ( يا انساء ) امكان پذير باشد . عايشه درباره ي آيه ي موهوم رضاع و نيز درباره ي مقدار آيات سوره ي احزاب مي گويد :
فتوفّي رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) وهُنّ مما نقرأ من القرآن ؛ پيغمبر خدا از دنيا رفتند و ما اين آيات را از قرآن قرائت مي كرديم .
سوره ي احزاب در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دويست ( 200 ) آيه داشت و عثمان نتوانست بيش از مقدار موجود از اين سوره را گرد آورد . ( 2 )
عمر بن الخطاب هم درباره ي آيه ي رجم مي گويد :
به خدا سوگند ، اگر نمي گفتند عمر در كتاب خدا چيزي افزوده است ، من آيات رجم را ، همان طور كه نازل شده ، در قرآن مي افزودم . ( 3 )
اين لحن گفتار ، صريح در عدم نسخ اين آيات در عصر نزول وحي است ؛ بلكه عايشه نه تنها آيات رضاع را قرائت مي كرده ، بلكه به مضمون آن عمل مي كرده است . در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . محمد جواد بلاغي ، آلاء الرحمن ، ص 20 .
2 . ر . ك : مالك بن انس ، الموطأ ، كتاب الرضاع ، ج 2 ، ص 605 ؛ ابن سلاّم ، فضائل القرآن ، ص 190 ، و سيوطي ، در المنثور ، ج 5 ، ص 180 .
3 . قاسم بن سلام ، فضائل القرآن ، ص 191 .
|
132 |
|
كتاب موطأ مالك و صحيح مسلم و كتاب هاي ديگر مي خوانيم :
عايشه أم المؤمنين ، به آيه ي رضاع عمل مي كرد و هر كس از مردان را دوست مي داشت نزدش آيند [ براي آن كه با وي محرم شوند ] ، به خواهرش ام كلثوم دختر ابي بكر و يا دختران خواهرش دستور مي داد به وي 5 بار از شير خود بخورانند . . . . ( 1 )
فراموش نكنيم كه اين رخداد در زندگي عايشه ، پس از وفات پيغمبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) است .
به هر حال ، با اين مناقشه ها و با آن كه ناقلان اين روايات هرگز از نسخ آنها سخني نگفته اند و در متن اين روايات نيز سخني از نسخ آنها نيست ، ديگران ، به جاي آن كه اين روايات را يكسره ساقط بدانند كوشيده اند با اختراع نظريه ي « نسخ التلاوة » يا « انساء » ، آنها را توجيه كنند ؛ هر چند جمعي از دانشمندان اهل سنت ، با تفطن به همين نكته ، مي گويند :
در حديث [ رضاع ] تعبيري كه به كار رفته ، اشكال جدي به بار مي آورد و آن ، سخن عايشه است كه مي گويد : بعد از وفات پيغمبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) اين آيات قرائت مي شدند . ( 2 )
سرخسي كه با نگاهي واقع بينانه اين احاديث را به نقد كشيده است ، مي نويسد :
دليل بر بطلان اين قول [ نسخ التلاوة ] سخن خداوند تعالي است كه مي فرمايد : { إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنّا لَهُ لَحافِظُونَ } ( 3 ) ؛ ما خودمان قرآن را نازل كرديم و خودمان هم عهده دار حفظ آن [ از هر نوع تغيير و دگرگوني ] مي باشيم . از اين آيه روشن مي شود كه نسخ هيچ چيزي از قرآن بعد از وفات حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) روا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مالك بن انس ، الموطأ ، كتاب الرضاع ، ص 605 ، و ر . ك : مسلم ، صحيح ، كتاب الرضاع ، باب رضاعة الكبير ، رقم 26 و 27 و 28 .
2 . نحاس ، الناسخ والمنسوخ ، ص 13 .
3 . سوره ي حجر ( 15 ) ، آيه ي 9 .
|
133 |
|
نيست و اخباري كه نقل شده اند ، جملگي خبر واحد و بي مقدارند و مُهر صحت بر آنها نخورده است . ( 1 )
حاصل آن كه ، تطبيق نظريه ي نسخ التلاوة بر مفاد اين اخبار با مناقشه هاي جدي روبه روست و هرگز نمي توان مفاد اين اخبار را در رديف آيات وحي و نسخ آنها به حساب آورد . ناگزير ، با توجه به اختلاف ديدگاه هاي خود اهل سنت در اين باره ، اين نظريه هرگز قابل دفاع نخواهد بود .
46 . حاصل بررسي هاي اهل سنت درباره ي احاديثي كه موهم به تحريف قرآن اند چيست ؟
همان طور كه ملاحظه شد ، اهل سنت ديدگاه يكساني درباره ي سندهاي دسته هاي گوناگون از روايات تحريف نما ندارند . گروهي از آنان بر صحت و اعتبار آنها تأكيد ميورزند و گروهي ديگر ، در نقطه ي مقابل ، سندهاي آنها را ضعيف و مجعول قلمداد مي كنند . شيوه ي آنان درباره ي علاج مضامين اين احاديث نيز ـ به ويژه در احاديث تحريف به نقيصه ـ به فراخور محتواي روايات ، متفاوت بود ؛ از جمله علاج هاي آنان ، حمل اخبار بر « شرح و تفسير آيات » ، « سنت » ، « حديث قدسي » و « دعاي مأثور » بود . اين نوع علاج ها در بين اهل سنت ، در مقايسه با نظريه ي نسخ التلاوة ، رونق كم تري دارد .
نكته ي اساسي درك تمايز بين دو نوع گرايش در اهل سنت در اين زمينه است كه ريشه ي آن در تفكر « قرآن محوري » و « حديث محوري » است . آنان كه قرآن محوري را اساس انديشه ي خود مي دانند ، هر نوع حديثي را ـ هر چند در نهايت صحت و قوت ـ در صورت مخالفت با قرآن و عدم توجيه معقول ، ساختگي و بي اعتبار مي دانند و در اين مسير هيچ ترديدي به خود راه نمي دهند . آنان ساحت قدسي قرآن را والاتر از آن مي دانند كه اين نوع پندارها به آن راه يابد . براي آنان اين نكته هويداست كه حجيّت احاديث در حدوث و بقا به قرآن وابسته است ؛ چون خود قرآن سِمَت تبيين وحي را به عهده ي سنت نهاده است و احاديث نيز حاكي از سنت اند و هرگز اعتبار و صحت سند به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . الاصول ، ج 2 ، ص 78 ، به نقل از : سيوطي ، الاتقان ، ج 3 ، ص 85 .
|
134 |
|
تنهايي نمي تواند متن احاديث را اعتبار بخشد ، هر چند راوي اين حديث از صحابه و منبع آن نيز كتاب هاي صحاح ، سنن و مسانيد معتبر باشند .
در برابر اين جريان ، انديشه ي حديث محوري مطرح است . در اين تفكر ، تعلق به صحابه و اصحاب صحاح و مسانيد و سنن به حدي است كه احدي به خود جرأت نمي دهد از روايات ـ در صورت عدم توجيه معقول ـ بگذرد و خود را از حيرت نجات دهد ؛ از اين رو ، يا به مفاد اين احاديث گردن مي نهند و قول به تحريف را مي پذيرند ، يا به طور سربسته مي گويند : « بايد اين احاديث تأويل شوند . » بدون آن كه از نوع اين تأويل پرده بردارند ؛ و يا به تئوري نسخ التلاوة روي مي آورند ، تا از يك سو ، سلامت قرآن از تحريف مخدوش نشود و از سوي ديگر راه خرده گيري بر راويان اين احاديث و مؤلفان كتاب ها بسته شود ؛ غافل از اين كه اين نظريه و مانند آن با مناقشه هاي جدي روبه روست و هرگز قابل دفاع نيست .
بنابراين ، جاي دارد همه ي ما در حفظ حريم مقدس قرآن ، همسو با خود آيات وحي ، كه از هر جهت سلامت اين كتاب را تضمين كرده است ، از تعلق خاطر و تعصبات ناروا به غير قرآن دست شسته ، كتاب خدا را مورد بي مهري قرار ندهيم .
47 . ديدگاه اماميه درباره ي احاديث تحريف نما در منابع اهل سنت چيست ؟
دانشمندان اماميه ، بدون آن كه ترديد كنند ، اين سنخ از روايات در منابع اهل سنت را باطل مي شمرند ، مگر آن كه تأويلي درست براي آنها بيابند .
ما در اين جا ، بنا به اقتضاي حجم بحث ، تنها به ذكر ديدگاه چند تن از قدماي اماميه از جمله : فضل بن شاذان ( م . 206 ق . ) ، سيد مرتضي علي بن حسين علم الهدي ( م . 436 ق . ) ، شيخ ابوعلي فضل بن حسن طبرسي ( م . 538 ق . ) ، رضي الدين علي بن طاووس حلي ( م . 664 ق . ) و حسن بن يوسف بن مطهر ( علامه حلي م . 726 هـ . ق . ) و چند نفر از متأخران ، مانند : شيخ محمد جواد بلاغي نجفي ( م . 1352ق . ) ، سيد محمدحسين طباطبايي ( علامه طباطبائي ، م . 1402 ق . ) ، آية الله سيد ابوالقاسم خوئي ( م . 1413 ق . ) ، آية الله سيد مرتضي عسكري و استاد محمد هادي معرفت ، اكتفا خواهيم كرد .
|
135 |
|
ابن شاذان كه در نقد احاديث تحريف نما در منابع اهل سنت ، به صورت نسبتاً گسترده اي بحث كرده است ، در بخشي از گفتار خود مي نويسد :
شما از ابن مسعود روايت مي كنيد وِي « معوذتان » را جزو قرآن نمي دانسته و در مصحفش ثبت نكرده بود ، از سوي ديگر روايت مي كنيد هر كس آيه اي از كتاب خدا را انكار كند در مقام كفر به خدا قرار مي گيرد و جملگي اقرار داريد « معوذتان » جزو قرآن است . . .
اگر « معوذتان » جزو قرآن نيست ، آنان كه اين دو سوره را در قرآن ثبت كردند ، راه هلاكت پيمودند واگر جزو قرآن است ، آنان كه انكار كردند به هلاكت رفتند . . . بنابراين ، اگر آنچه درباره ي ابن مسعود نقل كرديد حق باشد ، . . . كدام اهانت بزرگ تر از اين اهانت به اصحاب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) خواهد بود [ كه ناگزير يك طرف به هلاكت رفتند ] . ( 1 )
سيد مرتضي علم الهدي نيز در كتاب معروف خود درر الفوائد و غرر القلائد ( امالي ) در ردّ و ابطال پندار وجود خطا در الفاظ قرآن ، بياني ژرف و مستدل ارائه مي كند ( 2 ) كه به علت طولاني شدن بحث از ذكر متن آن خودداري مي كنيم .
امين الإسلام شيخ طبرسي نيز در ابطال احاديث تحريف نما در چند موضع سخن گفته است ؛ از جمله ، درباره ي توهم وجود لحن و خطا و لغزش كاتبان وحي مي نويسد :
آنچه از عروه از عايشه نقل شده . . . كه عايشه به عروه مي گويد : « كاتبان وحي به خطا رفته اند » و نيز آنچه از برخي نقل شده كه « در كتاب خدا چيزهايي از خطا و لحن است و خود عرب زبانان در هنگام خواندن ، آن را درست مي خوانند . . . » به اين روايات هيچ التفاتي نيست و ساقط اند ؛ چون اگر چنين بود صحابه كه به طور
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . فضل بن شاذان ، الايضاح ، ص 229 . صاحب كتاب مفتاح الكرامة ، ( محمد جواد حسيني عاملي ، ( از دانشمندان قرن سيزدهم ) نيز مي گويد : « معوذتان بدون خلاف بين دانشمندان جزو قرآن است » ، ج 2 ، ص 387 .
2 . علم الهدي ، غرر الفوائد و درر القلائد ( الامالي ) ، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم ، ج 1 ، ص 205ـ 206 .
|
136 |
|
مستقيم قرآن را از پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي گرفتند ، مردم را بدين صورت غلط آموزش نمي دادند . ( 1 )
ابن طاووس نيز در بحث با ابو علي محمد بن عبد الوهاب جبايي ، از دانشمندان اهل سنت ، ديدگاه وي را چنين نقد مي كند :
ما در تفسير تو ديده ايم كه مي گويي { بسم الله الرحمن الرحيم } آيه ي قرآن نيست و در روايات آن را آيه ي قرآن نمي داني ، اين پندار به اين معناست كه در قرآن 113 آيه افزوده شده كه از قرآن نيستند . . . ، ليكن اين توهم باطل است ؛ چون قرآن از زيادت و نقصان مصون است ؛ همان طور كه عقل و شرع بر آن دلالت مي كنند . ( 2 )
علامه حلي ( ره ) نيز اين پندار را كه گفته شده اُبيّ بن كعب دو سوره ي خلع و حفد را جزو قرآن مي دانسته ، به صورت مستدل ابطال كرده است . ( 3 )
علامه بلاغي نيز در مقدمه ي تفسير پر ارج خود پس از آن كه درباره ي تاريخ قرآن بحث مي كند ، چنين مي آورد :
هرگز در تاريخ چيزي مانند قرآن نمي توان يافت كه به اين صورت متواتر و بقايش به همان صورت روشن و بديهي باشد . خود خداوند هم در سوره ي حجر ( آيه ي 9 ) وعده داد و فرمود : { إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنّا لَهُ لَحافِظُونَ } . ( 4 )
آن گاه علامه بلاغي به ذكر احاديث اهل سنت درباره ي جمع آوري قرآن مي پردازد و از تعارض و پريشاني محتواي آنها پرده برمي دارد و سپس به احاديث تحريف نما در باره ي سوره ي « لم يكن » توجه مي كند و بعد از ذكر مواردي از اضطراب و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . طبرسي ، مجمع البيان ، ج 1 ، ص 90 ، و ج 2 ، ص 214 ـ 215 .
2 . علي ابن طاووس ، سعد السعود ، ص 144 ـ 145 .
3 . حسن بن يوسف بن مطهر حلي ، تذكرة الفقهاء ، ج 3 ، ص 262 ـ 263 .
4 . محمدجواد بلاغي ، آلاء الرحمن ، ص 15 .
|
137 |
|
انحطاط و غلط در فقرات اين روايات مي گويد :
اين پريشاني و انحطاط كافي است تا اين روايات بي مايه را ساقط كند . ( 1 )
سپس علامه در ادامه ي نقد و بررسي اين احاديث ، به افسانه ي غرانيق اشاره مي كند و مي نويسد :
بسياري از كتاب هاي تفسير روايي اهل سنت به اين دروغ زشت پرداخته اند . . . و چنين گمان كرده اند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) سوره ي نجم را در مكه در محفل مشركان قرائت مي كرد ، تا آن كه در اثناي قرائت آيات { أَ فَرَأَيْتُمُ اللاّتَ وَالْعُزّي * وَمَناةَ الثّالِثَةَ الاُْخْري } شيطان بر او ـ نعوذ بالله ـ كلامي را القا كرد . . .
اگر چنين باشد چه به روز امت هاي بيچاره و هاديان آنها خواهد بود ! آنان كه از إدخال كلام شيطان در وحي و يا در كلام رسول و يا تلاوت او مصون نيستند [ ومعلوم نيست آن چه براي آنان گفته مي شود وحي است يا القاي شيطان ! ] اين چه نوع پندار سخيف و باطلي است ؟ ! آيا لااقل آنان در اين نكته درنگ نكردند كه آيه ي { ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُول وَلا نَبِيّ إِلاّ إِذا تَمَنّي أَلْقَي الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ } ( كه گفته اند پس از آن ماجرا براي تسلّي خاطر پيامبر به خاطر اندوهي كه بر اثر القاي شيطان در وحي و ابلاغ حضرت بود ، نازل شد ) در سوره ي حج است و سوره ي حج مدني است و پس از هجرت حضرت نازل شده ( چون در آن اجازه ي قتال آمده و امر به جهاد شده است ) و با خرافه ي غرانيق ، كه گفته شده همراه با آيات سوره ي نجم در مكه نازل شده است ، ده سال فاصله دارد ؟ ! ( 2 )
و بالاخره عنان سخن را به نقد داخلي دو سوره ي مزعوم خلع و حفد مي سپارد و مي گويد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . همان .
2 . همان : ص 13 ـ 14 . ايشان در كتاب « الهدي الي دين المصطفي » ( ص 123 ـ 124 ) نيز به نقد اين اسطوره پرداخته است .
|
138 |
|
ما به راوي اين دو سوره نمي گوييم ، اين دو سوره با فصاحت و بلاغت سوره هاي قرآن هيچ شباهتي ندارند ( هم اكنون ) از اين مطلب صرف نظر مي كنيم ؛ ليكن از غلط هاي فاحش و چشم گير اين دو سوره چگونه مي توان گذشت [ تا آنها را به مضامين قرآن نزديك كنيم ] ؟ ! ( 1 )
سپس مرحوم بلاغي اغلاط اين دو سوره ي موهوم را برملا مي كند .
علامه طباطبايي هم بحث گسترده اي را ، طي چند فصل ، تحت عنوان « كلام في أن القرآن مصون عن التحريف » گشوده اند و ، در فصل سوم ، به ذكر اخبار تحريف نما از طريق شيعه و اهل سنت مي پردازند و سپس ، با پاسخ هاي در خور و نقد متين ، از بطلان اين احاديث پرده برمي دارند و آن گاه در ادامه ي سخن خود مي گويند :
سخن كوتاه كنيم ؛ احتمال خطا ، دست برد و جعل در روايات تحريف نما هست ـ احتمالي قوي با توجه به شواهد و قراين ـ اين احتمال حجيت شرعي و عقلايي اين روايات را ساقط كرده از اعتبار مي اندازد ؛ حتي احاديثي كه در اين باب با سند صحيح نقل شده اند ؛ چون حجيّت سند و عدالت رجال نمي تواند وجود دست برد در اصول و جوامع روايي را از جانب ديگران برطرف كند . . .
برخي از اين احاديث از آيات و سوره هايي حكايت مي كنند كه هر كس آنها را با قرآن مقايسه كند ، خواهد ديد به هيچ روي آنها با قرآن شباهتي ندارند ؛ مانند سوره هاي « خلع » و « حفد » . . .
اي كاش مي دانستيم چه طور مي شود آيات و يا سوره هايي از قرآن ساقط شود و از چشم تمام مسلمين ، جز عده اي كم ، پنهان بماند ؛ با آن كه انگيزه ها براي نقل قرآن و اشتياق براي گرفتن ، فهم و فراگيري قرآن بسيار زياد بوده است و پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نيز نهايت تلاش خود را در رساندن قرآن و تعليم و بيان آن داشته اند ! . . . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . همان : ص 24 .
2 . محمدحسين طباطبايي ، الميزان ، ج 12 ، ص 117 .
|
139 |
|
سپس علامه به بحث درباره ي نظريه ي « نسخ التلاوة » مي پردازند و پس از ذكر ادله بر بطلان آن مي نويسند :
حق اين است كه روايات تحريف نما كه از فريقين نقل شده و همين طور رواياتي كه درباره ي نسخ تلاوت برخي از آيات است ، با كتاب خدا مخالفت قطعي دارد . ( 1 )
آية الله خويي نيز ، پس از بيان ادله ي صيانت قرآن از تحريف ، به بررسي و نقد شبهات و ابطال ترديدها و شبهات مي پردازد و درباره ي دليل اسقاط احاديث تحريف نما در منابع اهل سنت مي گويد :
اگر به اين احاديث ملتزم شويم ، ناچاريم به تحريف قرآن گردن نهيم ؛ چون نظريه ي نسخ التلاوة ، كه پاسخ اصلي برخي از اهل سنت به اين احاديث است ، [ كارساز نيست ، بلكه ] عين قول به تحريف است ؛ چون نسخ التلاوة يا در عصر پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و از ناحيه ي اوست و يا پس از وفات ايشان است . اگر در عصر حضرت باشد ، نيازمند به اثبات [ به صورت متواتر ] است و [ با خبر واحد هم نمي توان نسخ را ثابت كرد ؛ چون ] جملگي دانشمندان نسخ كتاب را با خبر واحد روا نمي دانند ، بلكه گروهي مانند شافعي و بيش تر ياران وي و اهل ظاهر ، و احمد بن حنبل ، بنا به يك احتمال ، نسخ كتاب را با خبر متواتر نيز نمي پذيرند ؛ حتي آنان كه نسخ را با سنت متواتره ممكن مي دانند ، وقوع آن را منكرند ؛ بنابراين ، چگونه مي توان نسخ اين آيات را به پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نسبت داد ؟ افزون بر آن ، در برخي از اخبار تحريف نما ، نشانه هاي اسقاط آيات پس از وفات حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) وجود دارد ؛ و اگر نسخ پس از وفات پيامبر خدا [ و انقطاع وحي ] از ناحيه ي زمام داران صورت گرفته باشد ، اين همان قول به تحريف است . ( 2 )
آية الله عسكري نيز با گروه بندي احاديث تحريف نما به بررسي و تحليل آنها با
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . همان .
2 . سيد ابوالقاسم خويي ، البيان ، ص 206 .
|
140 |
|
توجه به شرايط صدور و سير تطور تاريخي شان پرداخته است ؛ به طور نمونه : نماز معاوية بن ابي سفيان را ريشه ي جعل رواياتي مي داند كه دال بر زياده ي آيه ي شريفه ي { بسم الله الرحمن الرحيم } در قرآن اند . معاويه در آن نماز « بسمله » را فراموش كرد و سپس ، براي حفظ آبروي خود احاديث را در اين باره ساخت . درباره ي افسانه ي غرانيق نيز اثبات مي كند كه تمام راويان اين افسانه خود شاهد ماجرا نبوده اند و گروهي از زنادقه در اواخر قرن اول و اوايل قرن دوم اين افسانه را ساختند و . . . ( 1 )
آية الله معرفت نيز بحث هاي گسترده و ژرفي را در اين زمينه سامان داده و ضمن ابطال نظريه ي نسخ التلاوه مي گويد :
راه حل اساسي اين احاديث همان راه حل اماميه است كه مي گويند : اين روايات هيچ اعتباري ندارد و ساقط اند . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سيد مرتضي عسكري ، القرآن الكريم وروايات المدرستين ، ج 2 ، ص 35 ـ 67 ، 630 ـ 631 ، و 671 .
2 . محمد هادي معرفت ، همان ، ص 158 ـ 162 .
|
141 |
|
بخش دوم :
بررسي و نقد
ترديدها و افتراها
|
143 |
|
گفتار اول : بررسي و نقد ترديدها
گفتار اول :
بررسي و نقد ترديدها
اين گفتار كه شامل ده پرسش است به بررسي و نقد ديدگاه هاي افرادي پرداخته كه در تحريف ناپذيري قرآن ترديد كرده اند . اساس اين گفتار در مدار ديدگاه هاي محدث نوري است .
1 . موضوع كتاب فصل الخطاب محدث نوري چيست ؟
محدث ميرزا حسين نوري ( م . 1320 ق . ) در كتاب فصل الخطاب به مسئله ي تحريف قرآن پرداخته و راه بهانه ي ديگران را هموار كرده است . اين كتاب مشتمل بر سه مقدمه و دو باب است . مقدمه ي اول درباره ي جمع آوري قرآن در عصر خلفا و مقايسه ي آن با جمع قرآن توسط امام علي ( عليه السلام ) ، و مقدمه ي دوم به بيان موضع نزاع درباره ي تحريف قرآن و مقدمه ي سوم به ارائه ي ديدگاه هاي شيعه درباره ي تحريف ناپذيري قرآن و مناقشه در آنها اختصاص دارد .
باب اول كتاب فصل الخطاب مشتمل بر 12 دليل ( و به عبارت درست تر 12 پندار ) است كه جملگي دربردارنده ي رواياتي از مصادر شيعه و اهل سنت در اثبات پندار تحريف قرآن هستند . بخشي از اين روايات در كتب هر دو فريق است ؛ مانند روايات تشابه امم و مصحف امام علي ( عليه السلام ) ؛ بخشي اختصاص به كتب اهل سنت دارد ، مانند ، مصحف عبد الله بن مسعود ، مصحف ابي بن كعب ، كيفيت جمع قرآن پس از وفات
|
144 |
|
نبي اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نظريه ي نسخ التلاوة ، جمع قرآن توسط عثمان ، اختلاف قاريان هفتگانه ( قراء سبعة ) و رواياتي كه در مصادر اهل سنت است و ظاهرشان بر تحريف قرآن دلالت دارند ؛ و بخشي از اين احاديث نيز ، بنا به گمان محدث نوري ، به كتب شيعه اختصاص دارد ، مانند ؛ ذكر نام جانشينان خاتم پيامبران در كتاب هاي پيشينيان ، و اخباري كه به طور عموم يا به طور خاص در ظاهر دلالت بر تحريف قرآن دارند . باب دوم كتاب محدث نوري نيز به بيان ادلّه ي تحريف ناپذيري قرآن و مناقشه هاي وي در آنها اختصاص دارد .
محدث نوري در اين راهي كه پيموده ـ به اعتراف خود ـ تنهاست . وي چنين مي گويد :
بايد از دليل پيروي كرد هر چند افرادي اندك آن را بپذيرند . . . نبايد از راهي كه روندگان آن اندك اند ترسيد ، بلكه سزاوار نيست آدمي وحشت زده شود و از راه خود باز ايستد . ( 1 )
البته به زودي خواهيد ديد كه هرگز محدث نوري از دليل پيروي نكرده ، بلكه انبوهي از روايات ضعيف با مصادري بي اعتبار را در اين كتاب گرد آورده است ، بدون آن كه به محتوا و مضامين آنها دقت كافي كند .
آري اگر محدث نوري بخواهد از « دليل » پيروي كند ، بايد به تحريف ناپذيري قرآن گردن نهد ؛ چون همان طور كه ملاحظه كرديد ، ادله ي سلامت قرآن از تحريف نيرومند و پابرجايند ؛ از اين رو محدث نوري نه تنها نتوانسته ادلّه ي سلامت قرآن از تحريف را از كار بيندازد و يا حتي در آنها مناقشه هاي جدي كند ، بلكه در ديدگاه خود دچار تناقض گويي هاي فاحشي شده است كه به زودي خواهيد ديد . ما در اين جا به اختصار ادلّه ي ( پنداري ) محدث نوري را بررسي و نقد خواهيم كرد . خوانندگان براي تفصيل بيش تر مي توانند به كتاب هايي كه درباره ي سلامت قرآن از تحريف به ويژه در ردّ بر كتاب فصل الخطاب نوشته شده ( ؤ پرسش 31 ) مراجعه كنند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نوري ، ميرزا حسين ، فصل الخطاب ، ص 35 .
|
145 |
|
2 . محدث نوري در مقدمه هاي كتاب فصل الخطاب چه مباحثي را مطرح كرده و پاسخ آنها چيست ؟
محدث نوري سه مقدمه در اين كتاب دارد . در مقدمه ي اول درباره ي جمع آوري قرآن توسط برخي از صحابه پس از وفات پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بحث مي كند و بر اين باور است كه نفس كيفيّت جمع مذكور موجب نقص و خلل در قرآن خواهد بود . وي سپس با مقايسه ي كيفيت اين جمع با جمع آوري قرآن توسط امام علي ( عليه السلام ) از مدارك فريقين ، تفاوت بين اين دو جمع را تأييدي بر باور خود مي شناسد .
محدث نوري نمي تواند از عنايت ويژه ي مسلمانان در تمام ابعاد جمع آوري ، حفظ ، ضبط قرائت و نگارش قرآن و نيز انس بي پايان و قداستي كه اين كتاب از همان اوان نزول در ژرفاي جانشان داشته است چشم بپوشد و يا طبق شواهد تاريخي ، حساسيّت فوق العاده ي آنان را نسبت به كوچك ترين تغيير در قرآن ، ناديده بگيرد .
افزون بر آن ، ما بحث نسبتاً گسترده اي درباره ي مصحف امام علي ( عليه السلام ) داشتيم ( ؤبخش اول ، پرسش 23 ـ 25 ) و مشخص شد كه مصحف امام علي ( عليه السلام ) با مصحف موجود تفاوتي ندارد و اين دليلي بر عدم نقصان و خلل در قرآن موجود است ؛ در حالي كه اگر ديدگاه سيد مرتضي و همراهان ايشان را درباره ي جمع آوري قرآن و تدوين آن در عصر خود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بپذيريم ( ؤ بخش اول ، پرسش 6 ) مناقشه ي محدث نوري در اين جا موضوعاً منتفي خواهد شد .
محدث نوري در مقدمه ي دوم از احتمال گونه هاي تحريف در قرآن سخن به ميان آورده است . ايشان بر اين باور است كه زيادي سوره يا آيه و نيز تبديل سوره اي به سوره ي ديگر يا آيه اي به آيه ي ديگر منتفي است ؛ ليكن احتمال نقصان سوره يا آيه و نيز زيادي كلمه اي و يا تبديل آن به كلمه ي ديگر وجود دارد ؛ چنان كه امكان جابه جايي در ترتيب سوره ها ، آيات و كلمات قرآن را نيز منتفي نمي داند .
در واقع بسياري از مواردي را كه محدث نوري از گونه هاي تحريف به حساب مي آورد ، از باب قرائت ، بيان نزول يا مورد نزول آيه ، تفسير و بيان اتمّ مصاديق آيات است و از دايره ي تحريف به معناي مورد نزاع بيرون است ؛ مانند آيه ي { يَسْئَلُونَكَ
|
146 |
|
عَنِ الاَْنْفالِ } ( 1 ) كه بدون كلمه ي « عن » نيز قرائت شده است ؛ ( 2 ) يا آيه ي { يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ . . . } ( 3 ) كه در آن تعبير « في علي » براي بيان مورد نزول به كار رفته است ( 4 ) .
و نيز در آيه ي { إِنَّ اللّهَ اصْطَفي آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْراهِيمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلَي الْعالَمِينَ } ( 5 ) كه در برخي از روايات ، « آل ابراهيم » در اين آيه ، به عترت طاهره از آل محمد ( صلّي الله عليه وآله ) تفسير شده است ؛ ( 6 ) چون خداوند كساني را برمي گزيند كه پاك و معصوم باشند و آنان جز برخي از آل ابراهيم كه همان عترت طاهره اند نخواهند بود ( 7 ) و يا آيه ي شريفه ي { كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ . . . } ( 8 ) كه در مقام بيان اتم مصاديق ، به « خير ائمة » ( 9 ) تعبير شده است و . . . ( ؤ بخش اول ، پرسش 22ـ29 ) .
مقدمه ي سوم محدث نوري درباره ي ديدگاه هاي دانشمندان اماميه ( رحمهم الله ) در زمينه ي مورد بحث است . پيش از اين ديدگاه هاي دانشمندان شيعي را ملاحظه كرديد ؛ ( ؤ پرسش 4ـ7 ) بدون ترديد مي توان ادعا كرد كه محققان اماميه به قول بر صيانت قرآن از تحريف اجماع دارند . در اين جا بزرگ ترين لغزش محدث نوري در اين است كه به صاحبان كتاب هاي حديثي و تفاسير روايي ( بالمأثور ) نسبت تحريف مي دهد ؛ حال آن كه شأن آنان جمع آوري احاديث از هر دو گروه است : رواياتي كه بر سلامت قرآن از تحريف دلالت دارند و رواياتي كه در ظاهر دلالت بر تحريف دارند ؛ بدون آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سوره ي انفال ( 8 ) ، آيه ي 1 .
2 . ر . ك : محمد بن جرير طبري ، جامع البيان في تأويل آي القرآن ، ج 6 ، ص 176 و محمد بن حسن طوسي ، التبيان في تفسير القرآن ، ج 5 ، ص 86 .
3 . سوره ي مائده ( 5 ) ، آيه ي 67 .
4 . ر . ك : سيوطي ، جلال الدين ، الدر المنثور ، ج 3 ، ص 17 .
5 . سوره ي آل عمران ( 3 ) ، آيه ي 33 .
6 . ر . ك : سيوطي ، جلال الدين ، پيشين : ج 2 ، ص 179 ـ 180 و شيخ ابو جعفر صدوق ، الامالي ( المجالس ) ، المجلس الثلاثون ، الحديث الاول ، عيون اخبار الرضا ( عليه السلام ) ، ج 1 ، باب 45 ، ص 448 .
7 . فضل بن حسن طبرسي ، مجمع البيان في علوم القرآن ، ج 1 ، ص 735 .
8 . سوره ي آل عمران ( 3 ) ، آيه ي 110 .
9 . ر . ك : محمد بن مسعود عياشي ، كتاب التفسير ( تفسير العياشي ) ، تصحيح : محلاتي ، ج 1 ، ص 195 ، رقم128 .
|
147 |
|
كه آنان در مقام بيان فقه الروايات يا كاوش در معنا و مفاد روايات با توجه به قراين دروني و بيروني و بيان تعارض آنها باشند ؛ مانند : علي بن ابراهيم قمي ، ثقة الاسلام محمد بن يعقوب كليني ، محمد بن ابراهيم نعماني ، محمد بن مسعود عياشي ، فرات كوفي و . . . ؛ جز آن كه بتوان از عناوين ابواب كتاب هاي آنان به ديدگاه هاي آنان در اين زمينه پي برد ، كه به نظر ما عنواني صريح يا حتي ظاهر در اين معنا در اين كتاب ها به چشم نمي خورد و به زودي در بررسي ديدگاه هاي علي بن ابراهيم قمي و ثقة الاسلام كليني خواهيد ديد .
البته اين نكته به كتاب هاي روايي و تفاسير حديثي شيعه اختصاص ندارد ؛ چه اين كه وجود عنوان « تحريف » بر كتاب هاي كهن هرگز به معناي تحريف قرآن در معناي مورد نزاع دانست ؛ مانند : كتاب القرائات از احمد بن محمد سياري ( م . 256 ق . ) كه به اشتباه كتاب التحريف والتنزيل ناميده شده است و يا كتاب المعاني والتحريف از احمد بن محمد بن خالد برقي ( م . 274 ق . ) و . . . ؛ چون عنوان تحريف در كلام قدما ـ و به تبع آن در اين كتاب ها ـ معناي گسترده اي دارد و هر نوع اختلاف قرائت ، تحريف در معناي آيات ( كه غالب روايات آنهاست ) ، اختلاف در تأليف آيات و . . . را شامل مي شود ؛ و روشن است كه اين معاني از مورد نزاع بيرون اند و نمي توان به اين دليل صاحبان اين كتاب ها را به اعتقاد به تحريف قرآن متهم كرد . ( ؤ پرسش 22 ) .
3 . ادلّه ي محدث نوري بر وجود نقصان و خلل در قرآن چيست و چه پاسخي دارد ؟
محدث نوري 12 دليل براي اثبات مدعاي خود آورده است كه به بررسي آنها مي پردازيم .
دليل اول
تشابه امت ها در رفتار و كردار . محدث نوري در اين باره مي نويسد :
يهوديان و مسيحيان كتاب پيامبرانشان را پس از وفات آنان تغيير دادند و تحريف كردند . اين امت نيز بايد چنين كرده باشد ؛ چون طبق روايات فريقين ، هر
|
148 |
|
چه بني اسرائيل كنند اين امت نيز همان كند . ( 1 )
اولاً ، اگر اين دليل درست باشد ، بايد اين امت در قرآن نيز چيزهاي زيادي افزوده باشند ؛ همان طور كه يهوديان و مسيحيان در تورات و انجيل مطالب زيادي افزوده اند ؛ و اين حتي براي خود محدث نوري نيز پذيرفتني نيست و وي تحريف به زيادي را در قرآن منتفي مي داند .
ثانياً ، امت ها در همه ي وقايع شبيه هم نيستند . چه بسا در امت هاي پيشين حوادثي اتفاق افتاده كه در امت اسلام سابقه ندارد ؛ مانند گوساله پرستي بني اسرائيل ( 2 ) ، سرگرداني آنها در 40 سال پيش از ورود به سرزمين مقدس ( 3 ) ، مسخ تعدادي از آنان به صورت بوزينه وخوك ( 4 ) و . . . ؛ بنابراين مراد احاديث ، تشابه امت ها در برخي از رخدادهاست و كليّت ندارد و تحريف و تغيير قرآن در اين امت جزو اين رخدادها به حساب نمي آيد ؛ البته اگر بر اين مطلب اصرار داريم ، بايد تشابه اين امت را با امت هاي پيشين در تحريف معنايي و تفسير به رأي و عدم پيروي از حد و حدود كتاب الهي بدانيم كه در هر دو امت رخ داده است .
ثالثاً ، اگر اين تشابه از هر جهت باشد و به تمام وقايع امت ها مربوط شود ، ادله ي سلامت قرآن از تحريف بر اين كليّت استثنا مي زند و تشابهي بين اين امت با امت هاي پيشين از اين جهت نخواهد بود .
دليل دوم
چگونگي جمع آوري قرآن پس از وفات پيامبر خدا . محدث نوري مي گويد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ميرزا حسين نوري ، همان ، ص 35 ، درباره ي منابع اين حديث ر . ك : احمد ابن حنبل ، مسند ، ج 18 ، ص 322 ، رقم 11800 در حاشيه ضمن آن كه تصريح به صحت اين حديث شده به اسانيد و مدارك اين حديث نيز اشاره شده است ؛ محمد باقر مجلسي ، بحار الانوار ، « باب افتراق الاُمة بعد النبي ( ص ) علي ثلاث و سبعين فرقة » : ج 28 ، ص 8 و ج 51 ، ص 128 .
2 . سوره ي بقره ( 2 ) ، آيات 51 ، 54 ، 92 و 93 .
3 . سوره ي مائده ( 5 ) ، آيه ي 26 .
4 . سوره ي بقره ( 2 ) ، آيه ي 65 و سوره ي مائده ( 5 ) ، آيه ي 60 .
|
149 |
|
كيفيت جمع قرآن و گردآوري آن پس از وفات حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) به طور طبيعي موجب وقوع تحريف و تغيير در قرآن خواهد بود . ( 1 )
محدث نوري پيش از اين نيز در مقدمه ي اول از مقدمات سه گانه ي كتابش به همين مطلب پرداخته بود . مستند ايشان احاديثي است كه قريب به اتفاق آنها از منابع اهل سنت است . آية الله خوئي 21 روايت در اين زمينه را مورد مطالعه قرار داده و پس از بررسي و مقايسه ي آنها با يكديگر و كشف دوازده مورد تناقض در مضامين آنها ، اين روايات را با قرآن ، حكم عقل و اجماع مخالف مي داند و بالاخره در پايان بحث مي نويسد :
نسبت دادن جمع آوري قرآن به خلفا پنداري بيش نيست و اين مخالف قرآن ، سنت ، اجماع و حكم عقل است ؛ و پندارگرايان به تحريف نمي توانند اين روايات را دليلي بر مدعاي خود بدانند . بر فرض هم بتوانيم ابوبكر را گردآورنده ي قرآن در زمان خلافتش قلمداد كنيم ، ليكن ترديدي نيست كه نمي توان كيفيت جمع ابوبكر را به استناد اين روايات پذيرفت ؛ بلكه جمع آوري قرآن مستند به تواتر [ تمام آيات و كلمات ] قرآن در نزد مسلمين بوده و گردآورنده ي قرآن هر آن چه در سينه ها و . . . به صورت متواتر بوده در مصحف گرد آورده است . ( 2 )
افزون بر آن اگر احاديثي كه از جمع آوري قرآن حكايت مي كنند ، صحيح و قابل استناد براي مدعاي محدث نوري باشند ، وي بايد قايل به تحريف به زيادي در قرآن هم بشود ؛ چون كيفيت جمع مذكور ( بنا به تعبير محدث نوري ) به طور طبيعي مستلزم اين نوع تحريف هم هست ؛ ليكن ايشان تحريف به زياده در قرآن را منكرند ( 3 ) .
دليل سوم
نظريه ي « نسخ التلاوة » و بطلان آن . ايشان مي نويسد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . فصل الخطاب ، ص 97 .
2 . البيان في تفسير القرآن ، ص 257 .
3 . فصل الخطاب ، ص 23 .