بخش 7
دلیل چهارم دلیل پنجم دلیل ششم دلیل هفتم دلیل هشتم دلیل نهم دلیل دهم دلیل یازدهم و دوازدهم 4 . درباره ی ادله ی سلامت قرآن از تحریف چه مناقشه هایی صورت گرفته و پاسخشان چیست ؟ 5 . مناقشه ی محدث نوری در دلالت آیه ی حفظ ( آیه ی نهم از سوره ی حجر ) بر سلامت قرآن از تحریف چیست و پاسخ آن کدام است ؟ 6 . مناقشه ی محدث نوری در استدلال به آیات شریفه ی 41 و 42 سوره ی فصلت بر سلامت قرآن از تحریف چیست و پاسخ آن کدام است ؟ 7 . تحریف گرایان در نقد ادله ی روایی سلامت قرآن از تحریف چه می گویند و چگونه پاسخ داده می شود ؟ 8 . آیا اندیشه ی تحریف گرایی در قرآن بدون تناقض گویی است ؟ 9 . در ردّ کتاب فصل الخطاب و نقد دیدگاه های محدث نوری چه کتاب هایی نوشته شده است ؟ 10 . آیا با فرض وقوع تحریف در آیات قرآن می توان حجیّت ظواهر قرآن را باور داشت ؟
|
150 |
|
بسياري از اهل سنت و جماعتي از شيعه سخن از آيات و كلماتي از قرآن دارند و بر اين باورند كه تلاوت آن آيات و كلمات همراه با حكمشان و يا تنها تلاوتشان نسخ شده است . . . و چون نظريه ي نسخ التلاوة قابل دفاع نيست ، اين آيات و كلمات بايد خواسته يا ناخواسته از قرآن ساقط شده باشند ؛ بدون آن كه بگوييم تلاوت آنها از ناحيه ي خدا و رسولش منسوخ است . ( 1 )
اولا ، در منابع شيعي آيه اي كه تلاوتش نسخ شده باشد تنها يك مورد است و آن آيه ي رجم است كه در آن مي گويد : « الشيخ والشيخة إذا زنيا فارجموهما . . . ؛ حكم زناي محصنه رجم است . . . » ( 2 ) اين خبري واحد و معارض با اخباري است كه حكم زناي محصنه را مستند به سنت مي داند ( 3 ) . ما به زودي درباره ي اين مطلب بحث بيش تري خواهيم داشت .
ثانياً ، هر چند نظريه ي نسخ التلاوة باطل است ـ همان طور كه جمعي از خود اهل سنت بر بطلان آن دليل آورده اند ـ ليكن اين به معناي اسقاط يا سقوط آيات و كلمات قرآن نيست ، بلكه رواياتي كه حكايت از اين مطلب دارند ، اخبار آحاد و غير قابل استنادند و با ادلّه ي سلامت قرآن از تحريف در تعارض اند و ساقط خواهند بود .
دليل چهارم
« مصحف امام علي » و تفاوت محتوايي آن با قرآن موجود . محدث نوري در اين زمينه چنين آورده است :
امير مؤمنان مصحفي مخصوص به خود داشت كه پس از وفات پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) جمع آوري كرد . . . اين مصحف ، بنا به روايات ، با قرآن موجود از نظر تأليف و ترتيب سوره ها متفاوت است و در آن اضافاتي است كه در قرآن موجود نيست
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . همان ، ص 82 .
2 . مانند محمد بن حسن طوسي ، التبيان ، ج 1 ، ص 13 .
3 . محمد بن حسن طوسي ، العدة في الاصول ، تحقيق محمد رضا انصاري ، ج 2 ، ص 514 . محقق كتاب در حاشيه مصادر اين حديث را از منابع فريقين آورده است .
|
151 |
|
و از جنس آيات قرآن مي باشد . . . . ( 1 )
ما به لحاظ اهميت اين مصحف و نيز توجه ويژه اي كه ديگران در نقد ديدگاه هاي شيعه به آن دارند ، به طور گسترده درباره ي آن بحث كرديم ( ؤ بخش اول ، پرسش 21ـ23 ) و در آن جا چند مطلب را به اثبات رسانديم :
اولا ، اصل وجود مصحف امام علي ( عليه السلام ) بنا به مدارك و مصادر فريقين ، ثابت است .
ثانياً ، تفاوت محتواي مصحف امام علي ( عليه السلام ) با مصحف موجود تنها در ترتيب سوره ها و تبيين و تفسير آيات است .
ثالثاً ، وجود اضافه ها در مصحف امام علي ( عليه السلام ) از جنس تفسير و تأويل آيات است .
رابعاً ، شبهات ديگران درباره ي محتواي اين مصحف ناشي از عدم دقت كافي در مدارك و اسناد آن است . ( ؤ پرسش 20 )
دليل پنجم
استناد به مصحف عبد الله بن مسعود . محدث نوري اين دليل را چنين شكل داده است :
عبد الله بن مسعود مصحفي معتبر داشته كه طبق مدارك و شواهد ، اضافاتي در آن بود كه در مصحف موجود نيست و اين مستلزم عدم مطابقت آيات مصحف موجود با آياتي است كه خداوند نازل كرده است . ( 2 )
سپس به استناد روايات به برخي از مواردي كه در مصحف ابن مسعود است اشاره مي كند و چنين اقرار مي كند :
بسياري از اين اخبار ضعيف و برخي از آنها از طريق اهل سنت اند . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . فصل الخطاب ، ص 120 .
2 . همان ، ص 135 .
3 . همان ، ص 135 . محدث نوري 27 مورد از موارد اختلاف مصحف ابن مسعود با قرآن موجود بر شمرده است . 19 مورد از منابع اهل سنت و 8 مورد از منابع اماميه . همان ، ص 136 ـ 139 .
|
152 |
|
تفاوت مصحف ابن مسعود با مصحف موجود ، در اضافات تفسيري و تبديل برخي از كلمات دشوارياب قرآن به كلمه اي ديگر جهت شرح و توضيح آنهاست . اين نكته با توجه به پژوهشي كه درباره ي واژه هاي « اقراء » ، « تنزيل » و « تأويل » در لسان روايات صورت گرفت ( ؤ بخش اول ، پرسش هاي 11 ـ 14 ) و نيز شواهد و مداركي كه نشان مي دهد صحابه در مصحفشان تفسير آيات را مي نوشتند ، كاملا مورد پذيرش است و مشكلي به بار نمي آورد . ابن جزري در اين باره مي نويسد :
چه بسا صحابه تفسير آيات قرآن را كه از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) مي گرفتند در قرائت آيات به قصد شرح و تفسير به كار مي بردند و در مواردي در مصحفشان آنها را ثبت مي كردند ، بدون آن كه دچار اشتباه شوند و آيات قرآن را با تفسير آنها خلط كنند . ( 1 )
بنابراين ، اگر تفاوت مصحف ابن مسعود ( و مصاحف ديگران ) با مصحف موجود درباره ي شرح و تفسير آيات باشد ، اين قابل قبول است و خللي به سلامت قرآن از تحريف نمي زند ، ولي اگر اين تفاوت در متن آيات و حقيقت قرآن باشد ، همين اختلاف دليل بر بي اعتباري آنهاست ؛ چون اخبار آنها واحدند و با قرآن موجود كه به صورت متواتر نقل شده و ادلّه ي قطعي بر سلامت آن از تحريف وجود دارد ، معارض است .
دليل ششم
وجود مصحف ابي بن كعب و تفاوت آن با مصحف موجود . محدث نوري در اين دليل نيز مي خواهد تفاوت مصحف ابي بن كعب را با مصحف موجود نشانه ي نقصان در قرآن محسوب كند . ايشان مي نويسد :
مصحف موجود مشتمل بر آن چه در مصحف ابي بن كعب است ، نيست و چون
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . محمد ابن الجزري ، النشر في القرائات العشر ، تصحيح : علي محمد الضياع ، ج 1 ص 23 و به مضمون آن نيز از قاضي ابوبكر باقلاني نقل شده است . ر . ك : بدرالدين زركشي ، البرهان في علوم القرآن ، تحقيق : محمد ابو الفضل ابراهيم ، ج 1 ، ص 235 .
|
153 |
|
هر چه كه در مصحف ابي بن كعب است ، درست و معتبر مي باشد ، پس اين مصحف تمام آيات نازل شده از ناحيه ي خدا را در بر نخواهد داشت . ( 1 )
مصحف ابي بن كعب مشتمل بر دو دعاست كه به نام « سوره ي خلع » و « سوره ي حفد » ( ؤ بخش اول ، پرسش 43 ) ناميده شدند و نيز اضافاتي كه ( مانند مصحف ابن مسعود ) از سنخ قرائت و شرح و تفسير آيات مي باشد ؛ بنابراين ، چون اين تفاوت ها در متن آيات نيست به سلامت قرآن از تحريف خدشه اي وارد نمي كند ؛ و همان طور كه درباره مصحف ابن مسعود گفتيم ، اگر نتوان تأويلي درست براي اين نوع تفاوت ها ، كه با خبر واحد نقل شده و با ادلّه ي سلامت قرآن از تحريف نيز معارض اند ، يافت ، همين تفاوت ها دليل بر بي اعتباري مصحف ابي بن كعب خواهد بود . اعتبار و صحت مصحف ابي بن كعب نيز دليلي بر تفاوت جوهري آن مصحف با قرآن موجود نيست و شايد از همين روست كه ائمه ي اطهار ( عليهم السلام ) دستور به قرائت همين قرآن داده اند ، در روايتي چنين مي خوانيم :
. . . اقرءوا كما عُلِّمتم ؛ [ قرآن را ] همان گونه كه آموخته ايد قرائت كنيد . ( 2 )
و نيز به يكي از ياران خود مي فرمايند :
إقرأ كما يقرء الناس ؛ [ قرآن را ] بخوان همان گونه كه مردم مي خوانند . ( 3 )
به زودي خواهيد ديد محدث نوري در دليل هاي پنجم و ششم خود دچار تناقض گويي آشكاري است .
دليل هفتم
گردآوري قرآن توسط عثمان و نابود كردن ساير مصاحف . محدث نوري مي گويد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ميرزا حسين نوري ، همان ، ص 144 .
2 . ابو جعفر محمد بن يعقوب كليني ، الكافي ، تصحيح : علي اكبر الغفاري ، ج 2 ، ص 633 ، رقم 23 .
3 . همان ، ج 2 ، ص 631 ، رقم 14 و نيز ج 2 ، ص 619 ، رقم 2 .
|
154 |
|
هنگامي كه عثمان خليفه شد ، مصاحف متفرقه را جمع و با كمك زيد بن ثابت و ديگران . . . مصحف موجود را گرد آورد و ساير مصاحف را سوزاند و از بين برد . . . اين كار توسط عثمان ، ناگزير موجب سقوط برخي از كلمات و آيات قرآن گرديده است . ( 1 )
مدرك محدث نوري درباره ي تدوين مصحف توسط عثمان و رخدادهاي مربوط به آن ، چيزي جز روايات اهل سنت نيست . اگر اين روايات از تحريف در متن آيات قرآن حكايت كنند ، اعتباري نخواهند داشت ؛ چون اسلام در عصر عثمان گسترش يافته بود و امكان نقص و كاستن در متن آيات توسط عثمان يا ديگران منتفي است و بر فرض هم كه امكان اين كار فراهم باشد و به وقوع پيوسته باشد ، بايد اين انگيزه اي نيرومند براي قاتلان عثمان به شمار رود و آنان براي قتل عثمان نيازي به دليلي ديگر مانند مخالفت عثمان با سيره ي شيخين درباره ي بيت المال مسلمين و . . . نداشتند ؛ و بر امام علي نيز لازم بود تا قرآن را پس از قتل عثمان به اصل خود برگردانند و به استناد تحريف قرآن توسط عثمان روشن ترين و نيرومندترين حجت را بر عليه خون خواهان وي اقامه كنند ؛ در حالي كه امام علي ( عليه السلام ) درباره ي اموال به غارت رفته و حيف و ميل هاي عثمان ، با شدّت برخورد كرده و فرموده اند :
به خدا سوگند اگر آنها را بيابم كه مهريه ي زنان قرار داده اند و با آن كنيزان را خريداري كرده اند [ نيز به بيت المال ] برمي گردانم . ( 2 )
حال اين مسأله را با تحريف قرآن مقايسه كنيد . آيا اگر چنين تحريفي در قرآن صورت گرفته بود ، امام ( عليه السلام ) ساكت مي نشست ؟ !
بنابراين به نظر ما و طبق مدارك و شواهد ، انگيزه ي عثمان در توحيد مصاحف ، رفع اختلاف مسلمين در قرائت قرآن و نيز اختلاف تفسيرهايي بود كه هر كدام از صحابه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ميرزا حسين نوري ، همان ، ص 149 .
2 . ر . ك : نهج البلاغة ، خطبه ي 15 .
|
155 |
|
به اندازه ي توفيقشان از محضر نبي اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) تلقي و احياناً با نوشتن در مصحفشان به ديگران منتقل كرده بودند ؛ بنابراين ، كاري كه عثمان كرد افزون بر الغاي قرائت هايي كه از پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) اخذ نشده بود ، يكدست كردن مصحف و حذف تأويل و تفسير از متن آيات بوده است .
دليل هشتم
اخباري كه اهل سنت در كتاب هايشان آورده اند . محدث نوري در اين زمينه مي نويسد :
اخباري زياد در دست رس ماست كه از طريق اهل سنت روايت شده اند و به طور صريح بر نقصان و تغيير قرآن دلالت مي كنند . ( 1 )
محدث نوري در اين دليل حدود صد روايت از مصادر اهل سنت نقل مي كند . اين روايات در ضمن پنج گروه از ديدگاه دانشمندان خود اهل سنت مورد بررسي قرار گرفت ، ( ؤ بخش اول ، پرسش 34 ـ 46 ) و اماميه نيز به اين روايات پاسخ داده اند ( ؤ بخش اول ، پرسش 48 ) . هرگز به استناد اين روايات ، با وجود چالش هاي گوناگون در آنها ، نمي توان قايل به تحريف قرآن شد . محدث نوري در ضمن اين دليل به افسانه ي « سوره ي نورين » ( ؤ پرسش 11 ـ 19 ) مي پردازد .
دليل نهم
نام اوصياي نبي اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در كتاب هاي پيشينيان . محدث نوري با استناد به برخي از روايات مي گويد :
خداوند نام اوصياي خاتم انبيا و دختر گرامي اش را در كتاب هاي آسماني گذشته ذكر و آنان را با برخي از صفات و ويژگي هايشان معرفي كرده است . . . اكنون چگونه ممكن است نام مبارك آنان در قرآن كه بر كتاب هاي پيشين چيره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ميرزا حسين نوري ، همان ، ص 171 .
|
156 |
|
است و سيطره دارد و بايد تا روز واپسين به آن تمسك شود ، فرو گذاشته باشد ؟ بنابراين ، نام آنان در قرآن بوده ، ليكن با تحريف ساقط شده است . ( 1 )
در اين باره بايد گفت كه از اين روايات ـ بر فرض تماميت سند ـ چيزي بيش از اين استفاده نمي شود كه در كتاب هاي گذشتگان اوصاف جانشينان خاتم الانبيا ( صلّي الله عليه وآله ) و نيز صديقه ي طاهره ( عليها السلام ) بوده است ؛ همان طور كه در قرآن نيز به همين شكل است و اگر تصريحي از نام مبارك آنان است از باب تفسيري است كه انبياي گذشته براي امت هايشان داشته اند ؛ افزون بر اين ، محدث نوري در اين دليل نيز دچار تناقض هاي آشكاري است ( ؤ پرسش 8 ) .
دليل دهم
اختلاف قاريان هفتگانه يا دهگانه در كلمات قرآن . حاصل ادعاي محدث نوري در اين جا بدين شرح است :
بدون ترديد از ناحيه ي قاريان هفتگانه يا دهگانه اختلافات زيادي در كلمات قرآن و حروف و هيئت آنها به وجود آمده است و چون قرآن در تمام مراتبش به يك صورت و بدون تغيير و دگرگوني نازل شده پس آن چه در وجوه اختلاف در قرائات گفته اند [ غير از يك وجه كه به صورت ناشناخته و مردّد در ميان آنهاست ] با آن چه خداوند به صورت معجزه نازل كرده مطابقت ندارد و اين حكايت از تحريف قرآن موجود مي كند . ( 2 )
سپس محدث نوري چنين ادامه مي دهد :
هر چند با اين دليل نمي توان نقصان سوره يا آيه و حتي كلمه اي را به اثبات رساند ؛ چون اختلاف قاريان [ در شكل و اداي كلمات است نه در اصل كلمه يا آيه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . همان ، ص 183 .
2 . همان ، ص 209 ـ 210 .
|
157 |
|
يا سوره و ] شامل اين موارد نمي شود ، ليكن با عدم قول به فصل مي توان به اين نتيجه نيز رسيد [ يعني هر كس اختلاف قاريان را در اداي كلمات و حروف قرآن پذيرفته ، به نقصان سوره يا آيه و خود كلمات نيز گردن نهاده است ! ! ] . ( 1 )
اين دليل از محدث نوري مبتني بر عدم پذيرش تواتر قرائات هفتگانه يا دهگانه است ؛ چون نزد كساني كه اين تواتر به اثبات رسيده ، همه ي اختلاف ها در هيئت كلمات و حروف قرآن از ناحيه ي خداست و مشكلي به بار نمي آورد ؛ اما اگر اين تواتر به اثبات نرسد ( همان گونه كه محققان اماميه و جمعي از اهل سنت بر آن اند ) ( 2 ) ناگزير اين قرائات با خبر واحد خواهند بود و احتمال تقصير يا قصور در آنها هست ، ليكن بايد ديد چه تلازمي بين تواتر قرائات با تواتر قرآن وجود دارد ؛ آيا با نفي تواتر قرائات ، تواتر كلمات قرآن نيز منتفي مي شود ؟ برخي مانند ابوسعيد فرج ابن لب مفتي بلاد اندلس بر اين باور بوده كه هر كس تواتر قرائات هفتگانه را انكار كند به كفر گراييده است ؛ چون قول او منجر به عدم تواتر كلمات قرآن خواهد شد ( 3 ) ؛ و برخي مانند محدث نوري ـ به دليل اين كه قرائات با خبر واحد نقل شده اند ـ عدم تطابق قرائات را با آن چه خدا نازل كرده ، نتيجه مي گيرند و از آن تحريف قرآن را به دست مي آورند ؛ اما اين پندارها هيچ كدام درست نيست ؛ چون هيچ ملازمه اي بين اين دو وجود ندارد . هر كس تواتر قرائات را منكر شود نمي تواند منكر تواتر اصل كلمات قرآن گردد . متن كلمات و آيات قرآن حقيقتي است و اختلاف در شكلِ كلمات و چگونگي اداي آنها ، حقيقتي ديگر ؛ چون هر چه براي نقل آن انگيزه هاي زياد و شديد وجود داشته باشد ، به تواتر نقل مي شود و انگيزه ي مسلمانان براي نقل متن كلمات و آيات قرآن به قدري شديد بود كه قابل وصف نيست ( چون قرآن اساس دين آنان و معجزه اي الهي است ) بنابراين ، حتي اگر قاريان هفتگانه يا دهگانه هم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . همان ، ص 210 .
2 . ر . ك : بدرالدين زركشي ، همان ، ج 1 ، ص 319 و نيز عبد الرحمن مَقدِسي ، المرشد الوجيز ، ص 178 و ابوالقاسم خويي ، همان : ص 153 ـ 156 . ايشان تصريحات دانشمندان را بر عدم تواتر قرائات هفتگانه آورده اند .
3 . ر . ك : محمد عبدالعظيم زرقاني ، همان ، ص 428 و نيز : عبدالرحمن مقدسي ، همان ، ص 146 .
|
158 |
|
وجود نداشتند ، باز قرآن به تواتر ثابت بود و جريان دايمي قداست و صحّت آن به اين افراد منحصر نبود .
بنابراين ، ديدگاه محدث نوري كه پنداشته اختلافات قاريان در اداي كلمات قرآن موجب خلل به جوهره ي كلمات و آيات قرآن مي شود و تحريف قرآن را نتيجه مي دهد ، از اساس ناتمام است ؛ گويي محدث نوري متوجه اين نكته بوده است كه مي خواهد دليل خود را با « عدم قول به فصل » تكميل كند غافل از اين كه :
اولاً ، عدم قول به فصل غير از قول به عدم فصل است ؛
ثانياً ، حتي يك نفر را نمي توان يافت كه بين نقصان سوره ها ، آيات و كلمات قرآن ، با اختلاف در هيئت و چگونگي اداي كلمات قرآن قايل به تلازم باشد ؛
ثالثاً ، ادله ي سلامت قرآن از تحريف ، هر گونه اختلاف در اداي كلمات قرآن را كه بخواهد به جوهره ي كلمات سرايت كند ، به گونه اي كه موجب تغيير معنا و عدم دست يابي به مراد واقعي خدا شود ، منتفي مي سازد .
جاي بسي شگفتي است كه محدث نوري در اين جا ، ناخواسته ، با عبارت : « . . . انّ المصحف الموجود غير مطابق لما انزل عليه [ أي علي النبي ] اعجازاً . . . ؛ مصحف موجود با آن چه خداوند به صورت معجزه نازل كرده است ، مطابقت ندارد . . . » ، در معجزه بودن قرآن مناقشه مي كند كه نتيجه ي آن اسقاط تحدي قرآن خواهد بود . ( ؤ پرسش 8 )
دليل يازدهم و دوازدهم
انبوهي از احاديث از منابع اماميه . محدث نوري در دليل يازدهم اخباري را مطرح ، و ادعا مي كند كه اين اخبار دلالت بر خلل و نقصان در كلمات قرآن موجود دارند . تعداد اين اخبار 61 روايت و به صورت كلي است ، بدون آن كه به طور مشخص جاي نقصان و تحريف را در آيات و سوره هاي قرآن نشان دهد . ( 1 ) دليل دوازدهم نيز مشتمل است بر انبوهي از احاديث در اين زمينه كه از ابتداي قرآن تا انتهاي آن به طور مشخص موارد آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ميرزا حسين نوري ، همان ، ص 234 ـ 250 .
|
159 |
|
بيان شده و تعداد آنها بالغ بر 1062 روايت است ( 1 ) . درباره ي اين دو دسته روايات توجه به چند نكته لازم است :
يك . اين احاديث تكرار همان احاديثي است كه محدث نوري در ادله ي دهگانه ي ديگر بدانها استناد كرده است ؛ از طرف ديگر در اين دو دليل نيز احاديث تكراري به وفور يافت مي شوند و باز احاديث مسند آنها همان احاديث مرسل اند كه گاهي با سند و گاهي بدون سند و به صورت مرسل نقل شده اند ؛ بنابراين ، تعداد واقعي اين احاديث به مراتب كم تر از آن است كه در نگاه اول به چشم مي خورد .
دو . بيش تر اين احاديث ضعيف و ساختگي اند و در دانش رجال ، راويانشان ضعيف ، متهم ، مجهول و . . . قلمداد شده اند ؛ مانند : احمد بن محمد سياري ( 2 ) ، سهل بن زياد ادمي ( 3 ) ، ابراهيم بن اسحاق نهاوندي ( 4 ) ، حسين بن حمدان خصيبي ( يا حصيني ) ( 5 ) ، محمد بن علي ابو سمينه كوفي ( 6 ) ، محمد بن سليمان ديلمي ( 7 ) ، حسن بن علي بن ابي حمزه ( 8 ) و . . .
سه . مصادري كه محدث نوري اين روايات را از آنها گرفته است در عرف محققان جاي چون و چراي فراوان دارد ؛ مانند :
تفسير ابي جارود ( زياد بن منذر سرحوب . م . 150 ق . ) كه از طريق ابوسهل كثير بن عياش نقل شده و شيخ طوسي وي را تضعيف كرده است . ( 9 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . همان ، ص 250 ـ 350 .
2 . ر . ك : ابوالعباس احمد بن علي النجاشي ، رجال النجاشي ، تحقيق محمد جواد النائيني ، ج 2 ، ص 865 و سيد ابوالقاسم خويي ، معجم رجال الحديث ، ج 2 ، ص 282 ، رقم 871 و نيز : احمد بن حجر العسقلاني ، لسان الميزان ، ج 1 ، ص 382 ، رقم 800 .
3 . ر . ك : سيد ابوالقاسم خويي ، همان ، ج 8 ، ص 337 ، رقم 5629 .
4 . همان ، ج 1 ، ص 71 ، رقم 102 .
5 . همان ، ج 5 ، ص 224 ، رقم 3372 .
6 . همان ، ج 17 ، ص 3119 .
7 . همان ، ج 16 ، ص 136 ، رقم 10882 .
8 . همان ، ج 5 ، ص 14 ، رقم 2928 .
9 . به نقل از سيد ابوالقاسم خويي ، همان ، ج 7 ، ص 322 .
|
160 |
|
كتاب الاستغاثة از علي بن احمد ابي القاسم كوفي ( م . 325 ق . ) ، كه نجاشي درباره ي وي مي گويد :
وي در پايان كارش به غلوّ گراييد و مذهبش فاسد شد . وي كتاب هاي زيادي نگاشته ، ليكن بيش تر آنها فاسد است .
شيخ طوسي نيز همين ديدگاه را درباره ي وي دارد . ( 1 )
تفسير منسوب الي امام حسن عسكري ( عليه السلام ) كه به روايت علي بن محمد سيار و شاگردش ، يوسف بن علي بن زياد است كه هر دو مجهول اند ( 2 ) و متن خود تفسير نيز نشان مي دهد كه با گفتار معصوم سنخيتي ندارد ؛
كتاب مشارق الانوار از حافظ رجب برسي ؛ ( 3 )
كتاب دبستان مذاهب از آذر كيوان زردشتي كه در آن سوره ي نورين آمده است ؛
رساله اي كه نام هاي گوناگون دارد و به افراد متعددي منسوب است ؛ از جمله با نام « رسالة الناسخ و المنسوخ » منسوب به سعد بن عبد الله اشعري ( م . 301 ق . ) ، « ما ورد في صنوف آيات القرآن » منسوب به محمد بن ابراهيم نعماني ( م . 360 ق . ) و « رسالة المحكم والمتشابه » منسوب به علم الهدي سيد مرتضي ( م . 436 ق . ) ؛
كتاب القرائات يا كتاب التنزيل والتحريف از احمد بن محمد سياري ، كه محدث نوري بيش از31 اين روايات را از اين كتاب گرفته است ؛ اين كتاب در عرف محققان جاي چون و چراي فراوان دارد ( 4 ) و همه ي رجال شناسان مؤلف آن را نيز تضعيف كرده اند . ( 5 )
تعداد 129 حديث از اين باب از كتاب پر ارج مجمع البيان لعلوم القرآن از علامه فضل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ر . ك : همان ، ج 11 ، ص 246 ـ 247 .
2 . ر . ك : همان ، ج 17 ، ص 157 .
3 . ر . ك : محمد باقر مجلسي ، بحار الانوار ، الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار ، ج 1 ، ص 10 . ايشان مي گويد : « اين كتاب مشتمل بر اموري است كه از غلوّ و خلط و اشتباه حكايت دارد » .
4 . ر . ك : ابوالعباس النجاشي ، همان ، ج 2 ، ص 865 و نيز : ابوجعفر طوسي ، الفهرست ، ص 411 و سيد ابوالقاسم خويي ، همان ، ج 2 ، ص 282 ، رقم 871 .
5 . ر . ك : ابوالعباس النجاشي ، همان ؛ ابوجعفر طوسي ، همان و سيد ابوالقاسم خويي ، همان ، رقم 47 .
|
161 |
|
ابن حسن طبرسي است . تمامي اين احاديث از نظر سند مرسل و در محتوا نيز جملگي راجع به قرائات هستند و خود مؤلف مجمع البيان نيز آنها را در بخش قرائات آورده و در مقدمه ي تفسيرش هم به باور راسخ خود بر سلامت قرآن از تحريف تصريح مي كند . ( 1 )
تعداد 83 حديث نيز از كتاب گرانسنگ كافي است . مرحوم ابوجعفر كليني آنها را در باب « النكت والنتف » آورده است . از اين تعداد ، تنها 8 حديث صحيح يا موثق اند ( 2 ) ودلالتي بر تحريف به معناي مورد نزاع ندارند .
تعداد 88 حديث نيز از تفسير عياشي است . احاديث اين تفسير مرسل يا مقطوع اند و قريب به اتفاق آنها ظهوري در تحريف لفظي و نقصان در متن آيات ندارد .
هشتاد و هشت حديث اين باب از تفسير منسوب به علي بن ابراهيم قمي است كه نمي توان آن را تأليف ايشان دانست . همان گونه كه از مقدمه ي آن به دست مي آيد ، مدوِّن اين تفسير فردي غير از علي بن ابراهيم است و شرح حالي هم براي وي در كتاب هاي رجالي نيست ( 3 ) .
سيد مرتضي عسگري كه تك تك اين اخبار را از نظر سند و مضمون بررسي كرده است تحت عنوان « نتائج البحوث » مي نويسد :
محدث نوري و احسان الهي ظهير ، به اين اخبار كه برخي از آنها در كتاب هاي فريقين به طور مشترك نقل شده اند استناد كرده اند تا تحريف و نقصان در آيات خدا را به اثبات رسانند . ما به فضل خدا تك تك اسانيد و مضامين اين روايات را بررسي كرديم و به اين نتيجه رسيديم :
در اين اخبار هيچ خبري با سند صحيح يافت نمي شود [ جز چند حديث كه از تعداد انگشتان دست تجاوز نمي كند ، از جمله حديث صحيح السند كه در كافي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . فضل بن حسن طبرسي ، مجمع البيان لعلوم القرآن ، تحقيق محلاتي و طباطبائي ، ج 1 ، ص83 .
2 . ر . ك : محمد باقر مجلسي ، مرآة العقول ، ج 5 ، ص 160 به بعد ، شماره هاي اين احاديث عبارت اند از : 17 ، 72 ، 74 ، 76 ، 78 ، و 83 .
3 . ر . ك : شيخ جعفر سبحاني ، كليات في علم الرجال ، ص 312 و علي بن ابراهيم قمي ، تفسير [ المنسوب الي ] القمي ، تصحيح السيد طيب الموسوي ، ص 15 ـ 16 از مقدمه ي تفسير .
|
162 |
|
آمده است ( ؤ بخش اول ، پرسش 29 ، قسم چهارم ) ] در سلسله سند اين روايات افرادي قرار دارند كه دانشمندان رجال ، آنان را ضعيف الحديث ، فاسد المذهب ، دروغ گو ، متهم در دين ، غلو كننده و . . . ناميده اند چه اين كه مراد از متون و مضامين اكثر اين احاديث نيز تحريف معنايي و اسقاط و نقصان در تفسير و بيان آيات قرآن است كه خللي به سلامت قرآن از تحريف نمي زند و از موضع نزاع بيرون است . ( 1 )
تتبع گسترده و بررسي هاي همه جانبه ي علامه عسگري درست و قابل پذيرش است ؛ چه اين كه علامه بلاغي نجفي ( م . 1352 ق . ) هم عصر محدث نوري نيز در مقدمه ي تفسير گران بهاي خود ( 2 ) ، علامه شعراني در حاشيه بر كتاب الوافي ( 3 ) و بالاخره هر كس كه در كتاب فصل الخطاب درنگ كرده به همين نتيجه رسيده است ( 4 ) . ما نيز اخبار مورد استناد محدث نوري را در شش گروه مورد بررسي قرار داديم ( ؤ بخش اول ، پرسش 20ـ28 ) و در آن جا ملاحظه كرديد كه همه ي اين اخبار با تحريف لفظي در متن آيات قرآن بيگانه اند و در صورتي كه نتوان با توجه به قراين دروني و بيروني آنها ، تأويلي درست براي آنها يافت ، ناگزير به دليل تعارض با ادله ي سلامت قرآن از تحريف ، ساقط خواهند بود .
4 . درباره ي ادله ي سلامت قرآن از تحريف چه مناقشه هايي صورت گرفته و پاسخشان چيست ؟
هر چند ادله ي سلامت قرآن از تحريف روشن و استوارند ، برخي در ادله ي قرآني ، روايي و شواهد تاريخي سلامت قرآن از تحريف مناقشه كرده آنها را در دلالت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سيد مرتضي عسگري ، القرآن الكريم و روايات المدرستين ، ج 3 ، ص 231 و 847 .
2 . محمد جواد بلاغي نجفي ، آلاء الرحمن في تفسير القرآن ، ج 1 ، ص 26 .
3 . ر . ك : ملا محسن فيض كاشاني ، كتاب الوافي ، ج 20 ، ص 232 ـ 234 .
4 . سيد عبدالرضا شهرستاني ، المعارف الجلية في تبويب اجوبة المسائل الدينية ، ص 18 ؛ محمد هادي معرفت ، صيانة القرآن عن التحريف ، ص 235 ، و امام خميني ، تهذيب الاصول ، تقرير الشيخ جعفر السبحاني ، ج 2 ، ص 165 و . . .
|
163 |
|
بر مراد كافي نمي دانند . به نظر مي رسد اشكال هاي محدث نوري در اين ادله حاصل جمع تمام مناقشه هاست .
5 . مناقشه ي محدث نوري در دلالت آيه ي حفظ ( آيه ي نهم از سوره ي حجر ) بر سلامت قرآن از تحريف چيست و پاسخ آن كدام است ؟
محدث نوري درباره ي دليل قرآني آيه ي ( حفظ ) ، { اِنّا نَحنُ نَزّلنا الذّكرَ وَاِنّا لَهُ لَحافِظُونَ } ؛ مي گويد :
اين آيه در زمره ي آيات متشابه است ؛ چون واژه ي « ذكر » در آن مشترك بين قرآن و رسول خداست . . . و اگر ذكر به معناي قرآن باشد ، مراد از حفظ آن ، حفظ در برابر شبهه هاي معاندان است . . . بلكه براي تحقق مفهوم اين آيه ، حفظ يك نسخه از قرآن نزد محمد و آل او ( درود خدا بر آنها باد ) كافي است . . . و ژرف نگري اقتضا مي كند بگويم ، وعده ي خدا به حفظ قرآن تنها و تنها در قلب شريف حضرت رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) است و در هيچ جاي ديگري و در كتاب ها و دفاتر و سينه ها وعده به نگهباني اش نداده است . ( 1 )
اولا ، اما اشكالاتي بر اين سخن وارد است ، از جمله : اگر محدث نوري آيات پيش از اين آيه را مي ديد ، هرگز در معناي « ذكر » ترديد نمي كرد ، آيات ششم تا هشتم سوره ي حجر از ترديد و اتهام كافران در باره ي نزول وحي خبر مي دهد و مي فرمايد :
و گفتند اي كسي كه بر تو ذكر نازل شده ، همانا تو ديوانه اي . . .
قطعاً مراد از واژه ي « ذكر » در آيه ، قرآن است ؛ سپس آيه ي مورد بحث ، كه آيه ي نهم است ، در ادامه ي پاسخ به اين انكار و اتهام ، واژه ي « ذكر » را به كار برده است ، كه مراد از آن نيز به طور قطع قرآن مي باشد و ، به اصطلاح ، « الف و لام » در آن براي عهد ذكري است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . فصل الخطاب ، ص 359 ـ 360 .
|
164 |
|
ثانياً ، اين ادعا نيز كه مراد از حفظ ، حفظ قرآن در برابر شبهه ي معاندان است ، ادعاي بدون دليل ، بلكه مخالف با اطلاق آيه است ؛ اطلاقي كه شامل هر نوع تحريفي ، از جمله اسقاط و دگرگوني است و هيچ نوع حفظي هم اهميتش از اين نوع حفظ بيش تر نيست ، بلكه آيه در اين معنا ـ با توجه به زمينه ي بحث آنـ ظاهرتر است ؛ چون شبهه ها و ترديدهاي كافران در اين جا درباره ي دخالت نيروهاي غيرالهي در فرود آوردن قرآن و انتساب قرآن به غير خداست و ربطي به شبهه سازي در معارف و محتواي قرآن ندارد و قرآن با تأكيدهاي پي درپي بر نگهباني بر سلامت قرآن از هر نوع دست بردي در حين نزول و استمرار نگهباني پس از نزول ، خبر مي دهد .
ثالثاً ، چطور ممكن است معارف و محتواي قرآن در برابر شبهات معاندان پا برجا بماند ، با آن كه بنا به استناد محدث نوري به حديثي در اين زمينه ، بيش از 32 از آيات قرآن با تحريف ساقط شده اند . چون اگر همبستگي محتواي معارف قرآن را همراه با فصاحت و بلاغت قرآن در نظر آوريم ، خواهيم ديد گاهي افزودن يا كاستن يك حرف ، مطلب حقي را باطل مي كند و اسقاط تعبيري از آيات ، محتوا و نيز فصاحت و بلاغت آيات را به كلي مخدوش مي سازد ، چه رسد به اين كه 32 از آيات ساقط شده باشد !
رابعاً ، چطور محدث نوري مي گويد مفهوم اين آيه با حفظ يك نسخه از قرآن نزد معصوم تحقق مي يابد ، و چون پاسخ ژرف نگري مي دهد مي گويد : وعده ي حفظ قرآن تنها در قلب حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) تحقق دارد ؟ ! آيا هدف از نزول قرآن و نحوه ي بيان آيه ي شريفه اقتضا ندارد كه قرآن نازل شده بر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در ميان مردم محفوظ بماند تا با دست يابي به آن زمينه ي فهم و باور و عمل به آنچه خداوند براي هدايتشان نازل كرده فراهم آيد ؟ آيا با حفظ قرآن تحريف شده در ميان مردم ، يا حفظ نسخه ي مصون از تحريف در نزد معصوم چنين هدايتي به بار مي آيد ؟ آيا در اين صورت ، نيازي به اين همه عظمت و اهميت ، كه آيه ي شريفه بر آن تأكيد دارد ، مي بود ؟ اگر به زعم محدث نوري ، قرآنِ تحريف شده باز هم سِمَت هدايتي اش را دارد و مردم را به مقصد مي رساند ، چرا بايد در قلب حضرت مصون از تحريف باشد ؟ بلكه در آن جا نيز با تحريفش ، باز بر سَمت هدايتگري باقي است و نيازي به وعده ي خدا بر حفظ قرآن در
|
165 |
|
قلب حضرت نيست ؛ بنابراين ، اگر قرآن در قلب شريف حضرت مصون از تحريف مي ماند و خداوند وعده به حفظ آن داده ، براي آن است كه حجت را بر همه ي مردم تمام كند و اتمام حجت جز با وعده به حفظ قرآن در تمام مراحل از تلقي وحي ، تلاوت و ابلاغ آيات و سپس بقاي آنها به همان صورت ، تحقق نمي يابد و اين وعده در باره ي قرآن كه آخرين كتاب جاودانه است و بر كتاب هاي ديگر آسماني هِيمَنه و سيطره دارد و ميزان حقانيت معارف آنهاست ( 1 ) تا روز قيامت ادامه خواهد داشت .
6 . مناقشه ي محدث نوري در استدلال به آيات شريفه ي 41 و 42 سوره ي فصلت بر سلامت قرآن از تحريف چيست و پاسخ آن كدام است ؟
محدث نوري در مورد استدلال به آيات شريفه ي : { . . . وَإِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ * لاَ يأَتِيهِ الباطِلُ مِنْ بَيْنَ يَدَيْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مُنْ حَكِيم حَمِيد } ( 2 ) ( . . . و به طور قطع آن كتابي عزيز است * باطل از روبه رو و پشت سر به آن راه نمي يابد ، فرود آمده از ناحيه ي خداوند حكيم و ستوده ) در تحريف ناپذيري قرآن ، چنين مناقشه مي كند :
هر چند حذف و تغيير و تبديل از مصاديق باطل مي باشند ، ليكن مراد آيه اين ها نيست ؛ چون : اولاً ، ظاهر آيه اين است كه در قرآن چيزي كه مستلزم بطلان محتواي آن باشد ، مانند تناقض در احكام قرآن يا كذب در گزارش ها و سرگذشت هاي آن ، راه ندارد ، همان طور كه روايات در تفسير آيه مي گويد : « باطل از ناحيه ي تورات و انجيل و زبور در قرآن راه نمي يابد و كتابي نيز بعد از قرآن نمي آيد تا محتواي قرآن را باطل كند . » و « باطل در گزارش هاي قرآن از گذشتگان و در گزارش هاي قرآن از آيندگان ، وجود ندارد . » بنابراين با اين تفسيرِ اهل بيت چگونه مي توان معناي باطل را در حذف و تغيير ، گسترش داد ؟
ثانياً ، اين معنا از باطل با منسوخ التلاوة كه اهل سنت باور دارند ، نقض مي شود .
ثالثاً ، اين معنا با قرآن سوزي عثمان نقض مي شود چون كار او ورود تحريف به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ر . ك : سوره ي مائده ( 5 ) ، آيه ي 48 .
2 . سوره ي فصلت ( 41 ) ، آيه ي 41ـ42 .
|
166 |
|
قرآن بود .
رابعاً ، نفي باطل با حفظ يك نسخه نزد اهل بيت تحقق دارد و نياز به حفظ تمام نسخه هاي موجود نيست . ( 1 )
اين مناقشه ها نيز مانند مناقشه در دلالت آيه ي پيشين ، سست و بي مايه است ؛ زيرا :
اولاً ، نحوه ي بيان آيات شريفه ، مطلق و بدون قيد است و اختصاص دادن آن به اين نوع خاص از محفوظ بودن دليل مي خواهد و در متن اين احاديث نيز هيچ قيدي ذكر نشده است .
ثانياً ، چطور الفاظ و عبارات قرآن در آن سطح وسيعي كه تحريف گرايان مد نظر دارند ، ساقط و دگرگون شده ، ولي باز معارف قرآن با حقانيت خود باقي است و چيزي كه مستلزم بطلان محتواي آن باشد ، در آن راه نمي يابد ؟ بلكه راه نيافتن باطل به قرآن خود بهترين گواه بر سلامت قرآن از هر نوع تحريفي است .
ثالثاً ، خود محدث نوري كه منسوخ التلاوة را سراب مي داند ، ( 2 ) چطور اين جا آن را از مصاديق باطلي مي شمرد كه در قرآن راه يافته است ؟ افزون بر آن با ابطال نظريه ي نسخ التلاوة نمي توان گفت آياتي كه ادعا شده تلاوتشان نسخ شده ، واقعاً آيات قرآني اند و تنها نسخشان باطل ولي اصلشان به عنوان آيات قرآن باقي است ؛ چون اين آيات به تواتر اثبات نشده اند و از نظر محتوا نيز سنخيتي با آيات قرآن ندارند . ( ؤ بخش اول ، پرسش 46 )
رابعاً ، نقض محدث نوري به قرآن سوزي عثمان ، خود ، عين مدعاست . نخست بايد اثبات شود كاري كه عثمان كرده موجب از دست رفتن متن آيات وحي شده است ، تا بتوان آن را به عنوان نقض مطرح كرد ؛ ليكن اثبات اين مطلب منتفي است ؛ همان گونه كه در بررسي دليل هفتم محدث نوري گذشت و پاسخ به مناقشه ي چهارم نيز پيش از اين بيان شد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . فصل الخطاب ، ص 361 ـ 362 .
2 . همان ، ص 105 .
|
167 |
|
7 . تحريف گرايان در نقد ادله ي روايي سلامت قرآن از تحريف چه مي گويند و چگونه پاسخ داده مي شود ؟
تحريف گرايان در نقد ادلّه ي روايي سلامت قرآن از تحريف نيز حرفي براي گفتن ندارند ؛ جز آن كه سردرگمي و تناقض گويي خود را بيش تر به نمايش مي گذارند ؛ به طور نمونه ، درباره ي روايات عرض اخبار بر قرآن كه در بيش تر جوامع روايي ما از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) وارد شده ( 1 ) ـ كه در مدلول مطابقي ، ميزان بودن مطلق قرآن و حاكميت آن را بر اخبار و آرا ؛ و در مدلول التزامي ، سلامت قرآن را از هر نوع تغيير و تحريفي به اثبات مي رساند ( چون با وجود تحريف ، مقياس قرآن دچار ترديد شده از كار مي افتد ) ـ مناقشه مي كنند و مي گويند : « اين اخبار حمل بر تقيه مي شود . ( 2 ) » ! و چون خودشان به سخافت اين مناقشه پي مي برند ، از خود مي پرسند : چطور ممكن است اين اخبار كه ريشه ي نبوي دارند ( از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نيز نقل شده اند ) در مورد تقيه صادر شده باشند ؟ پس تقيه بايد موضوعاً منتفي باشد . پس از اين ، چون براي سردرگمي خود پاسخي نمي يابند ، با كلمه « فتأمل » از آن مي گذرند ( 3 ) !
محدث نوري نيز كه اذعان مي كند اخبار عرض از پيامبر و ائمه ( عليهم السلام ) به صورت متواتر نقل شده اند و اگر قرآن تحريف و دگرگون شده بود عرض اخبار بر آن وجهي نداشت ( 4 ) ، پس از اين اعتراف چنين مناقشه مي كند :
اين اخبار منافاتي با ميزان بودن قرآن ندارد ؛ چون آن بخش از اين اخبار كه از پيامبر اكرم رسيده منافاتي با تغيير قرآن بعد از ايشان ندارد و آن بخش هم كه از ائمه ي اطهار است قرينه مي شود بر اين كه آن چه از قرآن ساقط شده به ميزان بودن قرآن زياني نمي رساند و قرآن در عين اين كه تحريف شده ، مانعي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ر . ك : شيخ محمد بن حسن حر عاملي ، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة ، ج 27 ، باب 9 از ابواب صفات قاضي ، ص 86 .
2 . ر . ك : ميرزا حبيب الله خويي ، منهاج البراعة في شرح نهج البلاغه ، ج 2 ، ص 75 .
3 . همان ، ج 2 ، ص 77 .
4 . فصل الخطاب ، ص 363 .
|
168 |
|
از عرض اخبار بر آن نيست ؛ افزون بر آن ، اين معيار تنها براي آيات الاحكام است . . . هر چند ( بر خلاف ديدگاه برخي ) به نظر ما در آيات الاحكام نيز تحريف به نقيصه راه يافته است . ( 1 )
مناقشات محدث نوري از چند نظر باطل است :
الف ) چرا بايد احاديث رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در اين باره را مقيد تا وفاتشان كنيم ؟ در حالي كه حضرت به طور مطلق مي فرمايد :
قرآن معيار است و بايد در هنگام فتنه ها و شبهات به آن پناه برد .
ب ) محدث نوري به طور صريح با مدلول اين اخبار مخالفت مي كند ؛ چون در حقيقت روح مناقشه ي ايشان اين است كه قرآن بايد محكوم اخبار از جمله اخبار تحريف نما باشد و ، با اين اخبار ، تحريف قرآن به اثبات رسد ؛ سپس ، براي درك مقدار تحريف ، دو باره بايد قرآن به اخبار عرض ارائه شود ، تا اخبار عرض ، تعيين كند كه چه مقدار از قرآن ساقط شده و آيا آن چه از قرآن ساقط شده به ميزان بودن قرآن و اعجاز آن زيان مي زند يا نه ؟ !
آيا اين نوع داوري مخالفت صريح با مدلول أخبار عرض نيست ؟ آيا اخبار عرض به طور روشن و قطعي قرآن را حاكم و ميزان نمي شناسد ؟ پس چطور محدث نوري ميزان را به روايات مي دهد و قرآن را محكوم روايات مي داند ؟ ! البته در انديشه ي « حديث محوريِ » محدث نوري ( به جاي قرآن محوري ) اين نوع داوري شگفت نيست .
ج ) به چه دليل اخبار عرض تنها درباره ي آيات الاحكام صادر شده در حالي كه معصومان ( عليهم السلام ) در مقام بيان ضابطه اي كلي آنها را ارائه كرده اند و تعابيرشان نيز اطلاق دارد و اگر به نظر محدث نوري ، قرآن در آيات الاحكام نيز دچار تحريف به نقيصه شده ( 2 ) ، چطور قرآن در باره ي اين آيات ( كه به نظر ايشان تنها در همين مورد قرآن معيار است ) معيار و ميزان خواهد بود . آيا اين تناقض گويي نيست ؟ !
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . همان ، ص 363 .
2 . همان ، ص 270 و 363 .
|
169 |
|
8 . آيا انديشه ي تحريف گرايي در قرآن بدون تناقض گويي است ؟
* تحريف گرايي نوعاً با تناقض گويي آميخته است ؛ از جمله ي تناقض ها در ديدگاه محدث نوري ديدگاه وي در باره ي أخبار عرض بود كه پيش از اين بيان شد . اينك چند نمونه ي ديگر را با هم ملاحظه مي كنيم :
يك . محدث نوري در دليل دهم در كتاب فصل الخطاب مي گويد :
قرآن در تمام مراتبش به يك صورت و بدون تغيير و دگرگوني نازل شده ، پس آنچه در وجوه اختلاف در قرائات گفته اند ، غير از يك وجه كه به صورت ناشناخته و مردّد بين آنهاست ، با آنچه خداوند نازل كرده مطابقت ندارد و اين از تحريف قرآن موجود حكايت مي كند . ( 1 )
اين دليل با آنچه كه محدث نوري از دليل چهارم و پنجم مي گويد متناقض است ؛ چون ، در دليل چهارم قرائت عبد الله بن مسعود و در دليل پنجم قرائت اُبيّ بن كعب را معتبر و هر دو را از ناحيه ي خدا مي داند و مي گويد : « كيفيت قرائت هر دو مربوط به حقيقت قرآن مي شود » ( 2 ) ( نه آن كه در كيفيت اداي كلمات قرآن باشد ) . اين در حالي است كه اين دو نفر در قرائت قرآن اختلاف هاي فراواني دارند و بنا به پندار محدث نوري بايد اين اختلاف هاي فراوان از ناحيه ي خدا باشد ( چون هر دو قرائت مربوط به حقيقت قرآن مي شود ) ، ليكن در اين جا مي گويد : « قرآن در تمام مراتبش به يك صورت از ناحيه ي خدا نازل شده است » . و اين تناقض گويي است ؟ ! بنابراين محدث نوري براي آن كه دچار اين تناقض نشود ، بايد همانند محققان بپذيرد كه اختلاف مصاحف عبد الله بن مسعود و ابي بن كعب به جوهره ي آيات سرايت نمي كند و وجود اين دو مصحف ( و نيز مصاحف ديگر ) دليلي براي تحريف قرآن نخواهد بود .
دو . محدث نوري در دليلي ديگر بر اثبات مدعايش چنين مي گويد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . همان ، ص 209 .
2 . همان ، ص 136 و 144 .
|
170 |
|
خداوند نام جانشينان آخرين پيامبر خود و نيز نام دختر پيامبر ، صديقه ي طاهره را با برخي از صفات و ويژگي هاي آنان در تمام كتاب هاي پيشين ذكر كرده است . اكنون چگونه مي شود كه نام آنان را در قرآن كه بر تمام كتاب هاي پيشين سيطره و حاكميت دارد و بايد تا روز واپسين به آن تمسك شود ، فرو گذاشته باشد ؟ بنابراين نام آنان در قرآن بوده ليكن با تحريف ساقط شده است . ( 1 )
اين دليل ، ناخواسته خودش را ابطال مي كند ؛ چون اگر به گمان نوري ، نام جانشينان پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در اين كتاب حذف شده باشد ، در اين صورت قرآن سِمَت حاكميت خود را بر كتاب هاي ديگر از دست مي دهد و نبايد به آن تمسك كرد ، بلكه بايد دست كم در اين مورد به كتاب هاي ديگر تمسك شود و آنها هيمنه و سيطره بر قرآن پيدا كنند و اين مخالف صريح خود قرآن است كه مي فرمايد :
{ وَأَنْزَلْنا إِلَيْكَ الكتابَ بِالحَقِّ مُصدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الكِتابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ . . . } ؛ و ما بر تو كتابي به حق فرو فرستاديم كه تصديق كننده هر آنچه كه پيش روي تو از كتاب [ هاي پيشين ] است و بر آن هيمنه و سيطره دارد . . . ( 2 )
سه . محدث نوري پس از بيان اختلاف هاي قُرّا در اداي كلمات و حروف قرآن مي گويد :
چون قرآن در تمام مراتبش بدون تغيير و اختلاف نازل شده است [ چنين نتيجه مي شود ] . . . مصحف موجود با آن چه كه خداوند به عنوان معجزه نازل كرده ، مطابقت ندارد . ( 3 )
اگر اختلاف قُرّا در اداي كلمات قرآن را به حساب اختلاف در متن خود كلمات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . همان ، ص 183 .
2 . سوره ي مائده ( 5 ) ، آيه ي 48 .
3 . فصل الخطاب ، ص 209 ـ 210 .
|
171 |
|
بگذاريم و از تفاوت در شكل اداي كلمات با متن آنها چشم پوشي كنيم ، چگونه مي توان به اين نتيجه ي شگفت انگيز تن داد و اعجاز قرآن موجود را ساقط كرد . در اين صورت سند رسالت باطل شده ، تحدي قرآن لغو مي شود و بايد بتوان مانند قرآن آورد . آيا اين نوع داوري ها با آيات متعدد در زمينه ي تحدي قرآن مخالف نيست ؟ ( 1 ) آيا تاكنون كسي توانسته است مانند قرآن بياورد ؟ خود محدث نوري هم مي گويد :
افزودن سوره يا تبديل سوره اي از قرآن به سوره ي ديگر ممتنع است ؛ چون خداوند مي فرمايد { وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْب مِمّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَة مِنْ مِثْلِهِ . . . } ؛ « اگر در آن چه بر بنده ي خود نازل كرده ايم شك داريد ، سوره اي مانند آن بياوريد . . . » بلكه افزودن آيه و تبديل آيه اي به آيه ي ديگر نيز امكان پذير نيست . ( 2 )
به هر حال ، شايد همين تناقض ها و نيز تشبث هاي محدث نوري به اخبار ضعيف ، كه نوعاً دلالتشان بر مراد وي ناكافي است ، وي را در گرايش به تحريف ، تنها قرار داده است ؛ همان طور كه خودش نيز به آن معترف است ( 3 ) .
9 . در ردّ كتاب فصل الخطاب و نقد ديدگاه هاي محدث نوري چه كتاب هايي نوشته شده است ؟
دانشمندان اماميه همواره بر تحريف ناپذيري قرآن استدلال كرده ، در برابر تحريف گرايي واكنش هاي تندي نشان داده اند ؛ كه در بخش اول ديدگاه هاي آنان را ملاحظه كرديد . آنان به ويژه در يك قرن اخير و پس از تأليف فصل الخطاب ميرزا حسين نوري ( م . 1320 ق . ) به پژوهش هاي گسترده و همه جانبه اي در اثبات سلامت قرآن از تحريف و ردّ افتراها و ابطال پندارها دست زده اند كه از جمله ي آنها مي توان به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مانند آيه ي 23 از سوره ي بقره و آيه ي 88 از سوره ي إسراء .
2 . فصل الخطاب ، ص 33 .
3 . همان ، ص 35 .
|
172 |
|
كتاب هاي زير اشاره كرد :
كشف الارتياب في عدم تحريف الكتاب ، تأليف محمد بن ابي القاسم مشهور به معرِّب تهراني ( م . 1313ق . ) اين كتاب كم تر از 4سال پس ازانتشار فصل الخطاب نگاشته شده است .
حفظ الكتاب الشريف عن شبهة القول بالتحريف ، تأليف سيد محمد حسين شهرستاني ( م . 1315 ق . ) .
تنزيه التنزيل ، علي رضا حكيم خسرواني كه در سال 1371 به چاپ رسيده است .
الحجة علي فصل الخطاب في ابطال القول بتحريف الكتاب ، تأليف عبدالرحمن محمدي هيدجي در سال 1372 ق .
البرهان علي عدم تحريف القرآن از ميرزا مهدي بروجردي در سال 1374 ق .
آلاء الرحيم في الردّ علي التحريف ميرزا عبد الرحيم مدرس خياباني در سال 1381 ق .
بحر الفوائد في شرح الفرائد ( ضمن بحث حجيّت ظواهر قرآن ) تأليف ميرزا محمد حسن آشتياني ( م . 1319 ) .
آلاء الرحمن في تفسير القرآن ( مقدمه ي تفسير ) به قلم علاّمه شيخ محمد جواد بلاغي نجفي ( م / 1352 ق ) .
نقض الوشيعة في عقائد الشيعة ( در پاسخ به اتهامات موسي جار الله ) تأليف سيد محسن امين عاملي ( م / 1371 ق ) .
اجوبة مسائل جار الله والفصول المهمة از سيد عبدالحسين شرف الدين ( م . 1381 ق ) .
الميزان في تفسير القرآن ( ذيل آيه ي نهم از سوره ي حجر ) علاّمه محمد حسين طباطبائي ( م . 1402 ق . )
البيان في تفسير القرآن ( مقدمه ي تفسير ) آية الله سيد ابوالقاسم خويي ( م . 1413 ق . )
تهذيب الاصول ( ضمن بحث حجيت ظواهر القرآن ) و انوار الهداية از امام خميني ( م . 1409 ق . )
صيانة القرآن عن التحريف تأليف استاد محمد هادي معرفت .
القرآن الكريم و روايات المدرستين ( در 3 جلد ) تأليف آية الله سيد مرتضي عسكري .
حقائق هامة حول القرآن الكريم به قلم جعفر سيد مرتضي عاملي .
|
173 |
|
التحقيق في نفي التحريف ، تأليف سيد علي ميلاني . سلامة القرآن من التحريف وتفنيد الافترائات علي الشيعة الامامية ، و . . . از نگارنده .
و . . .
10 . آيا با فرض وقوع تحريف در آيات قرآن مي توان حجيّت ظواهر قرآن را باور داشت ؟
در واقع اين پرسش به ثمره ي عملي تحريف ناپذيري قرآن مي پردازد . در اين جا دو ديدگاه وجود دارد : گروهي بر اين باورند كه با احتمال تحريف قرآن و دگرگون شدن آيات ، شواهد و قراين دروني براي درك مراد واقعي خداوند از دست مي رود و در اين صورت ظواهر قرآن در رساندن مراد و مقصود خداوند متعال دچار آسيب شده ، مفسر را به مراد واقعي خداوند نمي رساند . در برابر اين ديدگاه ، گروهي ديگر مي گويند : بر فرض احتمال تحريف در الفاظ قرآن ، ظواهر قرآن بر حجيّتشان باقي اند و در رساندن مراد خدا ، خللي به آنها وارد نمي شود . دليل آنان اين است كه در برابر اخبار تحريف نما ، اخبار بي شماري بر وجوب پيروي از همين قرآن و پذيرش احكام آن در دست ماست ، و وجه جمع اين اخبار با اخبار تحريف نما ـ در صورت صحت ـ اين است كه اگر تحريف به زيادي و نقصان در قرآن رخ داده باشد ، مُخلّ به مقصود باقي مانده ي قرآن نيست و إلاّ معصومان ( عليهم السلام ) ما را به پيروي از همين قرآن فرا نمي خواندند ( 1 ) .
برخي از فقها بر اين استدلال چنين افزوده اند : اگر فرض كنيم در قرآن بر اثر تحريف رخنه اي باشد ، چون علم ما به صورت اجمالي است و يقين نداريم اين رخنه ، در ظواهر قرآن ، كه مفسر با آن سروكار دارد ، رخ داده است ( شايد در نصوص و در مبهمات و . . . قرآن باشد ) ، ظواهر قرآن بر حجتش پابرجاست و بر فرض هم كه در ظواهر قرآن خللي باشد ، باز به صورت علم اجمالي است و به طور يقين نمي توان گفت كه اين خلل در آيات الاحكام كه مأمور به رجوع به آن ها هستيم ، مي باشد ( 2 ) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ر . ك : ملا محسن فيض كاشاني ، الصافي في تفسير القرآن ، ج 1 ، ص 66 و ابوالفضل ميرمحمدي ، بحوث في تاريخ القرآن و علومه ، ص 319 .
2 . شيخ مرتضي انصاري ، فرائد الاصول ، تحقيق : عبدالله نوراني ، ج 1 ، ص 66 و محمد كاظم خراساني ( آخوند خراساني ) ، كفاية الاصول ، ج 2 ، ص 62 .
|
174 |
|
اولاً ، اين انديشه ناشي از عدم دقت در بافت قرآن است . آيات اين كتاب با يكديگر مرتبط و به هم پيوسته اند ، قرآن مي فرمايد :
{ اللّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ . . . } ؛ ( 1 ) خداوند بهترين سخن را نازل كرد ، كتابي [ كه آياتش ] شبيه به يكديگر و منعطف به يكديگر . . .
در احاديث نيز مي گويد : آيات قرآن يكديگر را تصديق مي كنند ( 2 ) و پاره اي با پاره ي ديگر سخن مي گويند و بر يكديگر گواهي مي دهند ( 3 ) ؛ بنابراين ، اگر در برخي از اين بناي به هم پيوسته خللي وارد شود ، به تمام آن سرايت مي كند .
ثانياً ، اگر به احاديث تحريف نما گردن نهيم ، در آن ها نشانه هاي تحريف در آيات الاحكام نيز هست . ( 4 )
ثالثاً ، ما تنها با آيات الاحكام سروكار نداريم ، بلكه خود فقها نيز در مباحث علم اصول فقه به آياتي غير از آيات الاحكام استناد مي كنند ؛ مانند آيه ي « نبأ » ( آيه ي 6 سوره ي حجرات ) در اثبات حجيّت خبر واحد . ( 5 )
رابعاً ، مأموريت ما در رجوع به آيات قرآن و از جمله آيات الاحكام و پيروي از اوامر و نواهي آن نيز طبق اخبار است . اين اخبار ، مانند هر خبر ديگر ، پيش از هر چيز بايد با قرآن محك بخورند و با خلل در بخشي از قرآن ( كه گفتيم به تمام آن سرايت مي كند ) ، كارايي قرآن به عنوان ميزان و معيارِ صحت و سقم هر نوع خبر و انديشه اي ، ساقط شده ، آن اخبار نيز غير قابل استناد مي شوند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سوره ي زمر ( 39 ) ، آيه ي 33 .
2 . نهج البلاغه ، همان ، خطبه ي 1 و 17 .
3 . همان ، خطبه ي 31 .
4 . فصل الخطاب ، ص 263 و 270 .
5 . شيخ مرتضي انصاري ، فرائد الاصول ، ص 116 و محمد كاظم خراساني ، همان ، ج 1 ، ص 105 .