بخش 6
دشمنی حنابله با اهل بیت ( علیهم السلام ) تأثیر عقیده در جرح و تعدیل تقسیم مصاحبت به شرعی و عامی اختصاص فضایل به مهاجرین و انصار لزوم اتفاق امت در تحقق اجماع مناقشه در حدیث «کتاب الله و سنّتی» نقد نظریه عدالت صحابه ردّ و مناقشه در تمام فضایل معاویه دفاع از شیعه در مورد عبدالله بن سبأ مناقشه در خلافت عمر دفاع از امام علی ( علیه السلام ) دفاع از بیعت با امام علی ( علیه السلام ) نسبت کذب به برخی از علمای اهل سنت ادعای غلو اهل سنت در نسبت اجتهاد ادعای اغفال شدن معاصرین از اهل سنت کتابنامه
الرسول متعمّداً، ممّن ترك بعض ما جاء به الرسول ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) متأولا.(1)
كلام شيخ عجيب است، او بين منكر عمدي چيزي از آنچه كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آورده با كسي كه از روي تأويل برخي از آنچه را كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آورده ترك ميكند فرق نميگذارد.
14. او همچنين ميگويد:
انّ العلماء في عهد الشيخ يعرفون الأبواب الفقهية التي فيها حكم المرتد و لم يقولوا باستباحة الدماء و الأموال الجماعي الذي يفعله الشيخ و اتباعه، و انّما يحكم علي الشخص بمفرده بعد قيام الحجة عليه.(2)
همانا علماي در عصر شيخ ]محمد بن عبدالوهاب[ ابواب فقهي را به خوبي ميدانستند، ابوابي كه در آنها حكم مرتد است، و هرگز قائل به مباح بودن خونها و اموال عموم مسلمين نشدهاند، امري كه شيخ و پيروانش انجام ميدهند، و آن علما تنها بر شخصي خاص چنين حكمي داشتند آن هم بعد از قيام حجت بر او.
15. او در جاي ديگر خطاب به محمد بن عبدالوهاب ميگويد:
فما رأيك فيمن تأول بانّ الاستغاثة بالنبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) جائزة عند قبره؛ لانّ النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) حي في قبره؟! لاريب انّ من يري هذا الرأي من تأويل، بل لهم في ذلك حديث عثمان بن حنيف. ثم قد يأتي آخر و يقول لك: لماذا تذهب إلي رجل صالح و تطلب منه ان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. همان، ص 18.
2. نقض كشف الشبهات، صص 22 ـ 24.
يدعو الله لك؟ لماذا لا تدعو الله مباشرة؟ اليس في هذا مشابهة لعمل الكفار في اتخاذ هؤلاء واسطة بينك و بين الله؟ ألم يقل الله: (فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ...) و هكذا يمكن لآخر يضيق عليك حتي يكفرك مثلما ضيقت علي الآخرين حتي كفرتهم. نعم يستطيع آخر ان يلزمك بما الزمت به الآخرين فيقول لك: النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) له خصوصية، و قد امر الله المنافقين أن يأتوا إليه ليستغفر لهم؛ لانّ اتيانهم إليه دليل ظاهري علي التوبة...(1)
رأي تو درباره كسي كه با تأويل معتقد به جواز استغاثه به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كنار قبرش شده است؛ چيست به اين اعتقاد كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در قبرش زنده ميباشد؟! شكي نيست كسي كه چنين اعتقادي دارد داراي جانبي از تأويل است، بلكه آنان در اين مسأله به حديث عثمان بن حنيف استدلال ميكنند. سپس شخص ديگري ميآيد و به تو ميگويد: چرا بهنزد شخص صالحي رفته واز او ميخواهي تا براي تو دعاكند؟ چرا از خداوند بهطور مستقيم درخواست نميكني؟ آيا اين عمل تشابه بهعمل كفار در گرفتن واسطه بين خود وخداوند نيست؟ آيا خداوند نفرموده: (همانا من نزديكم و درخواست دعاكننده را در صورتي كه مرا بخواند پاسخ ميدهم...). و همچنين ممكن است ديگري را در تنگنا قرارداده وتكفير نمايد همانگونه كه تو ديگران را در تنگنا قرار داده و آنان را تكفير نمودي. آري ديگري ميتواند تو را ملزم كند به آنچه تو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نقض كشف الشبهات، صص 25 ـ 26.
ديگران را به آن ملزم ساختي و به تو بگويد: پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) داراي خصوصيتي است، چنانكه خداوند منافقان را دستور داده تا نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آمده و او نيز برايشان استغفار نمايد؛ زيرا آمدن آنان نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دليل ظاهري بر توبه است...
|
|
برخي از افكار ديگر حسن بن فرحان مالكي
احمد بن حنبل و نهي از تقليد
حسن بن فرحان مالكي ميگويد:
انّ احمد بن حنبل نفسه بشر يخطيء و يصيب، و هو الذي حثّ اتباعه علي ترك التقليد.(1)
همانا احمد بن حنبل خودش بشري است كه گاهي خطا كرده و گاهي به صواب ميرسيد، و او كسي است كه پيروانش را بر ترك تقليد وادار و تشويق كرده است.
ابطال حصر در مذاهب اربعه
او ميگويد:
فالإسلام يجب الانتساب إليه و ترك الانتساب إليه كفر مخرج من الملة باجماع المسلمين قاطبة. أما المذهب فلا يجب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. قرائة في كتب العقائد، ص 10.
الإنتساب إليه، بل قد يحرم إذا اقترن هذا الانتساب بردّ الحق المخالف للمذهب.(1)
اسلام چيزي است كه بايد به آن منتسب شد و ترك انتساب به آن كفر است و به اتفاق مسلمانان كسي را كه چنين نموده از ملت اسلام خارج ميكند، ولي انتساب به مذهب واجب نيست، بلكه در برخي موارد حرام ميباشد، اگر اين انتساب با ردّ حقي همراه باشد كه مخالف با مذهب است.
ورود اسرائيليات در كتابهاي اسلامي
او در رابطه با وارد شدن برخي عقايد و انكار يهود و نصارا در كتابهاي اسلامي ميگويد:
و خاصة تلك المشتملة علي التجسيم، و تشبيه الله بالانسان، سواء كان منها مكذوباً علي النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) أو ما كان مكذوباً علي بعض الصحابة و التابعين، أو كان ممّا تسرّب إلي الكتب من الإسرائيليات المأخوذة عن اليهود و النصاري.(2)
علي الخصوص رواياتي كه مشتمل بر تجسيم و تشبيه خداوند به انسان است، چه آن رواياتي كه به دروغ به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نسبت داده شده يا آن رواياتي كه به دروغ بر بعضي از صحابه يا تابعين نسبت دادهاند يا رواياتي از اسرائيليات برگرفته شده از يهود و نصارا كه به كتابهاي ]اسلامي[ رسوخ پيدا كرده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. قرائة في كتب التاريخ، ص 10.
2. قرائة في كتب العقائد، ص 122.
دشمني حنابله با اهل بيت ( عليهم السلام )
حسن بن فرحان ميگويد:
انّ الحنابلة لديهم حساسية كبيرة من الثناء علي أميرالمؤمنين علي بن ابيطالب] ( عليه السلام ) [ وأهل بيته! بينما ينتشر بينهم، الثناء علي بنيامية
و خاصة معاوية و ابنه يزيد... انّ المناهج التعليمية عندنا في المملكة تسببت في انتشار النصب بين عموم طلبة العلم!!1
همانا نزد حنابله حساسيت زيادي در مورد مدح بر اميرمؤمنان علي بن ابي طالب] ( عليه السلام ) [ و اهل بيت اوست، در حالي كه در ميان آنها مدح بر بنياميه بهويژه معاويه و فرزندش يزيد به طور فراوان مشاهده ميشود...شيوة آموزش نزد ما در مملكت ]سعودي[ موجب سرايت دشمني بين عموم طالبان علم با اهل بيت ( عليهم السلام ) شده است.
تأثير عقيده در جرح و تعديل
وي ميگويد:
و العقيدة لها تأثير سييء علي الجرح و التعديل و لو لم يكن من اثر إلاّ التظالم الموجود بسببها لكفي، فتجد كل طائفة من المسلمين تحاول توثيق الرجال الذين ينتمون إليها في العقيدة، و يضعفون رجال الطوائف الأخري و لو كانوا من اوثق الناس و اصلحهم و اضبطهم للرواية، و لعلّ ابرز آثار العقيدة علي الجرح و التعديل عند الحنابلة تضعيف ثقات المخالفين و توثيق ضعفا،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. قرائة في كتب العقائد، ص 127.
الموافقين، و من ذلك؛ تضعيف ثقات الشيعة و خاصة فيما يروونه في فضائل علي...(1)
عقيده تأثير سويي بر جرح و تعديل دارد، و اگر اثري به جز ظلمي كه از ناحيه عقيده بر جرح و تعديل رسيده نداشت كافي به نظر ميرسيد؛ زيرا هر طايفهاي از مسلمانان را مشاهده ميكني كه افرادي را توثيق ميكند كه در عقيده به او وابسته است و در مقابل افرادي را از طائفه ديگر تضعيف ميكند گرچه از موثقترين و صالحترين و ضابطترين افراد در نقل روايت است. و شايد از بارزترين آثار عقيده در جرح و تعديل نزد حنابله، تضعيف ثقات مخالفين و توثيق ضعفاي از موافقين است، كه نمونه آن تضعيف ثقات شيعه و بهويژه كساني است كه فضائل علي را نقل ميكنند...
تقسيم مصاحبت به شرعي و عامي
حسن بن فرحان مالكي ميگويد:
هؤلاء الذين قالوها ليسوا من أصحاب الصحبة الخاصة (الشرعية) و انّما هم الطلقاء قالوها يوم حنين، و كانوا حديثي عهد بكفر.(2)
اين كساني از صحابه كه دربارة آن چنين حرفهايي گفتهاند از اصحاب مصاحبت خاص (شرعي) نيستند، بلكه آنان آزادشدگاني هستند كه در روز حنين چنين گفتهاند، وتازه از كفر بازگشته بودهاند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. قرائة في كتب العقائد، ص 132.
2. نقض كشف الشبهات، ص 24.
وي در ادامه مينويسد:
و علي هذا فلاحجة للذين يستدلون بهذه الآيات علي وجوب السكوت عن دراسة التاريخ مثل قوله تعالي: (وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَلإِِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالإِْيمانِ
وَلا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ). و ذكر الظالمين بظلمهم و العادلين بعدلهم حتّي يعرف الناس موطن القدوة و التأسي من السلف.(1)
و بنابراين دليل و حجتي نيست براي كساني كه به اين آيات بر وجوب سكوت از بحث در تاريخ استدلال ميكنند، مثل قول خداوند متعال: (]همچنين [كساني كه بعد از آنها ]بعد از مهاجران و انصار] آمدند و ميگويند: پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشي گرفتند بيامرز، و در دلهايمان حسد و كينهاي نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحيمي!)، و بايد ظلم ظالمان و عدالت عادلان ذكر شود تا مردم بدانند كه الگو از چه كساني بپذيرند و به چه افرادي از سلف اقتدا نمايند.
او همچنين ميگويد:
و هذه الصحبة الشرعية هي التي كان فيها النصرة و التمكين في ايام الضعف و الذلّة، و هي الصحبة الممدوحة في القرآن الكريم و السنة النبوية، بمعني انّ كل آيات القرآن الكريم التي اثنت علي (الذين مع النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ) انّما كان الثناء منصبّاً علي المهاجرين و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نقض كشف الشبهات، ص 31.
الأنصار فقط، و ليس هناك مدح عام لمن كان مع النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) إلاّ و هو منصرف لهؤلاء، لا لغيرهم.(1)
و اين مصاحبت شرعي همان است كه در آن نصرت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و تمكين در برابر فرمان او در ايام ضعف و ذلّت مسلمانان است، و آن مصاحبتي است كه در قرآن كريم و سنت نبوي مورد ستايش قرار گرفته، به اين معنا كه تمام آيا قرآن كريم كه همراهان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را مدح كرده مدحشان تنها مربوط به مهاجران و انصار است، و هيچ مدح عامي بر همراهان و مصاحبان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيست جز آنكه منصرف به آنهاست نه غير آنها.
حسن بن فرحان در جايي ديگر مينويسد:
الصحبة الشرعية في تلك الصحبة التي اثني عليها الله و رسوله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) جزماً، و نزلت الآيات في وصفها، و كانت أيام الضعف و الذلة، أيام حاجة الاسلام و النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) إلي النصرة، تلك الصحبة التي ان ورد الثناء علي الاصحاب أو الأمر بعدم سبّهم أو الأمر باقتداء بهم، فلاتنصرف هذه المعاني إلاّ للصحبة الشرعية. و هذا لايعني عدم الثناء علي الصالحين في أي زمن، و انّما يعني احترام خصوصية السابقين الذين فضّلهم الله و رسوله، و هم المهاجرون و الأنصار...(2)
مصاحبت شرعي آن مصاحبتي است كه خدا و رسولش به طور جزم بر آن مدح كرده و آيات در وصفش نازل شده و آن در ايام ضعف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. قرائة في كتب العقائد، ص 25.
2. همان، صص 57ـ59.
و خواري بوده است. ايام احتياج اسلام و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به ياري، مصاحبتي كه اگر مدح بر اصحاب يا امر به عدم سبّ آنها يا امر
به اقتدا به آنان وارد شود، اين معاني منصرف نميشود، مگر
بر مصاحبت شرعي. و اين به معناي عدم مدح صالحان در هر
زمان نيست، بلكه به معناي احترام خصوصي بر سابقين است كه
خدا و رسولش آنان را فضيلت داده كه همان مهاجران و انصار باشند...
اختصاص فضايل به مهاجرين و انصار
او در اين باره ميگويد:
اصحاب النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) الصحبة الشرعية ليسوا إلاّ المهاجرين و الأنصار.(1)
اصحاب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كه مصاحبت شرعي داشتهاند جز مهاجران و انصار نيستند.
لزوم اتفاق امت در تحقق اجماع
حسن بن فرحان مالكي در توضيح حديث «لا تَجْمَعُ اُمَّتي عَلي ضَلالَةٍ» ميگويد:
و الحديث و ان كان فيه كلام من حيث الثبوت، لكن «الامة» فيه لاتعني بعض الأمة، و انّما كلّ امة الإجابة، كلّ المسلمين باختلاف مذاهبهم الفقهية و العقدية و السياسية. و من زعم بانّ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الصحابة بين الصحبة اللغوية و الصحبةالشرعية، حسن بن فرحان مالكي، ص 25.
النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اراد من (امتي) انّها تعني المحدثين أو اصحاب المذاهب الأربعة فقد جازف...(1)
گرچه در ثبوت صدور اين حديث (از پيامبر) بحث است، ولي كلمه «امت» در آن به معناي برخي از امت نيست، بلكه مراد همه كساني است كه اجابت كردهاند؛ يعني تمام مسلمانان با اختلاف مذاهب فقهي و عقايدي و سياسي. و كسي كه گمان كند كه پيامبر از كلمه «امتي» خصوص محدثين يا اصحاب مذاهب اربعه را قصد كرده گزافهگويي كرده است...
مناقشه در حديث «كتاب الله و سنّتي»
حسن بن فرحان مالكي ميگويد:
الحديث: تَرَكْتُ فِيكُمُ ثَقَلَينِ لَنْ تَضِلُّوا ما تَمَسَّكْتُم بِهِمَا: كِتابِ اللهِ وَعِتْرَتِي أَهلَ بَيْتِي، حديث صحيح، بل عدّة بعض العلماء متواتراً، و أصله في صحيح مسلم، و قد عارضه بعض جهلة أهل السنة بحديث: (... كتاب الله و سنّتي) و هو حديث ضعيف عند محقّقي أهل السنة، مع انّه يمكن الجمع بينهما.(2)
حديثي كه در آن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ميگويد: «در ميان شما دو چيز گرانبها گذاشتم كه اگر به آن دو تمسك كنيد هرگز گمراه نخواهيد شد: كتاب خدا و عترتم اهل بيتم»، حديثي صحيح است، بلكه برخي از علما آن را متواتر به حساب آورده و اصل آن در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. قرائة في كتب العقائد، ص 59.
2. همان، ص 71 (حاشيه).
صحيح مسلم است. و برخي از جاهلان اهل سنت آن را معارض با حديث «كتاب الله و سنتي» دانستهاند، در حالي كه اين حديث نزد محققان
اهل سنت ضعيف است، خصوصاً كه ميتوان بين آن دو را جمع نمود.
نقد نظريه عدالت صحابه
او در اين زمينه دو كتاب تأليف كرده است؛
1. الصحبة و الصحابة بين الاطلاق اللغوي و التخصيص الشرعي.
2. مع الشيخ عبدالله السعد فيالصحبة و الصحابة.
اين كتاب، دفاعيه از ردّ بر كتاب اولي است.
او در مصاحبهاي كه در مجله «المجلة»» داشته ميگويد:
فقام اهل السنة و غلوا في جانب الصحابة و نقلوا الآيات و الاحاديث الّتي تحمل الثناء و لم ينقلوا الآيات و الاحاديث الّتي تنقل العتب، بل و الذم في بعض المواقف... فعند ما ذهب التيجاني للعراق كانت الصورة الذهنية عن الصحابة صورة تشبه عقيدة الشيعة في الأئمة الاثني عشر الذين يعتقدون فيهم العصمة، فلذلك تفاجأ عند ما اكتشف خطأ عمر في تحريم متعة الحجّ
أو خطأ عثمان في الإتمام في الصلاة بالحجّ أو اعطائه بعض اقربائه الولايات و الأموال. فانهارت عنده هذه الصورة المبالغ
|
|
فيها...(1)
اهل سنت در حقّ صحابه غلو كرده و تنها آيات و رواياتي را نقل كردهاند كه در بر دارنده ستايش آنان است، ولي آيات و رواياتي كه دلالت بر سرزنش و مذمت آنان در برخي مواقف دارد هرگز نقل نكردهاند... و لذا چون تيجاني به عراق ميآيد با صورت ذهني خاصي از صحابه وارد ميشود كه شبيه عقيده شيعه درباره امامان دوازده گانه است كه اعتقاد به عصمت باشد، و هنگامي كه براي او خطاي عمر در تحريم متعه حج يا خطاي عثمان در اتمام نماز صبح در حج يا عطاياي او به برخي از اقوامش از قبيل رياستها و اموال را كشف ميكند، متحير شده و آن صورت غلوآميز باعث ميشود كه دست از مذهب اهل سنت بردارد...
ردّ و مناقشه در تمام فضايل معاويه
حسن بن فرحان ميگويد:
كل الاحاديث في فضل معاوية مكذوبة كما نصّ علي ذلك جمع من اهل العلم منهم اسحاق بن راهويه و ابن عبد البرّ و النسايي و الحاكم و ابوعلي النيسابوري و البخاري و ابن الجوزي و ابن القيم و ابن حجر و غيرهم...(2)
تمام احاديثي كه در باب فضايل معاويه آمده دروغ است همانگونه كه برخي از اهل علم همچون اسحاق بن راهويه، ابن عبدالبر، نسايي،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مجله "المجلّة".
2. مع الشيخ عبدالله السعد، ص 150.
حاكم، ابوعلي نيشابوري، بخاري، ابن جوزي، ابن قيم، ابن حجر و ديگران به آن اشاره كردهاند.
دفاع از شيعه در مورد عبدالله بن سبأ
برخي ميگويند: مؤسس شيعه شخصي يهودي به نام عبدالله بن سبأ بوده كه اسلام آورده و سپس مردم را به حضرت علي ( عليه السلام ) دعوت كرده است، در حالي كه مطابق آيات قرآن و روايات فريقين چنين نظريهاي باطل است و بطلان آن به حدي است كه حسن بن فرحان مالكي با آنكه سنّي است در مقابل آن موضعگيري كرده است. او در اين باره ميگويد:
انّني امتلك عن احداث الفتنة اسانيد صحيحة تفسّر لي كيف حدثت الفتنة و ليست بحاجة لأسانيد سيف و أمثاله من الضعفاء و الكذابين الذين يفسرون لي احداث الفتنة تفسيراً مختلفاً، فهذا لبّ ما نفيته في مسألة عبدالله بن سبأ.
أمّا مسألة وجوده فهي تحت البحث و الدراسة، ولا ريب انّ نفيي لدور عبدالله بن سبأ في الفتنة هو نفي لـ 95% من اخبار عبدالله بن سبأ؛ لانّ بقية الأسانيد ـ من غير سيف ـ انّما تتحدث عن رجل يغلو في علي بن أبيطالب فقط، و لا ريب انّ نفيي لأخبار عبدالله بن سبأ في الفتنة سيأتي علي رسالة د. سليمان العودة الّتي كان الهدف منها اثبات دور عبدالله بن سبأ في احداث الفتنة في صدر الاسلام، و علي هذا آمل ان يعرف القرّاء سرّ الدفاع المستميت من د. سليمان عن سيف بن عمر؛ لانّ سقوط سيف يعدّه العودة سقوطاً كاملا لرسالته، بينما أنا اعتبر رجوع الدكتور
|
|
إلي الحق خيراً له و للتاريخ من التمادي في الباطل. و لو رجع إلي نفي اساطير ابن سبأ في الفتنة فانّه يسجل بهذا سابقة انصاف لم نعهد صدورها من كثير من الأكاديميين. ثمّ انّ رجوعه الي نفي اخبار ابن سبأ في الفتنة لا يعني انتقاصاً لرسالته أو انّه لايستحقها، و له في الشافعي اسوة حسنة، فقد كان له مذهب قديم و مذهب جديد.
و انا علي سبيل المثال كنت اثبت دور ابن سبأ كاملا حتي بحثته و كنت اثبت القعقاع بن عمرو و صحبته حتي تبيّن لي انّ المصدر الوحيد في هذا هو سيف، فرجعت إلي نفي دور ابن سبأ في الفتنة و إلي نفي وجود قعقاع؛ لانّ المنهج يوجب علينا ألا نبقي مجالا للشكوك و العواطف والأحاسيس...(1)
به دست من سندهاي صحيح از حوادث فتنه رسيده كه براي من تفسير ميكند كه چگونه فتنه حادث شده است و لذا احتياجي به سندهاي سيف و امثال او از ضعفا و دروغگويان ندارم كه حوادث فتنه را به طور مختلف و خلاف واقع تفسير ميكنند، و اين خلاصه آن چيزي است كه من در مورد عبدالله بن سبأ نفي ميكنم.
امّا مسأله وجود او تحت بحث و درس است، و شكي نيست كه انكار موقعيت عبدالله بن سبأ از ناحيه من در مورد فتنه در حقيقت انكار 95% از روايات عبدالله بن سبأ ميباشد؛ زيرا بقيه سندها ـ از غير سيف ـ تنها سخن از مردي ميگويد كه در شأن علي بن ابي طالب غلو نموده است. و شكي نيست كه انكار من نسبت به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. آراء و اصداء حول عبدالله بن سبأ و روايات سيف، ص 339.
روايات عبدالله بن سبأ در فتنه در پاسخ رساله دكتر سليمان عوده خواهد آمد، رساله اي كه درصدد اثبات موقعيت عبدالله بن سبأ در فتنه حوادث صدر اسلام است. بنابراين آرزو دارم كه خوانندگان
پي به سرّ دفاع بيجهت دكتر سليمان عوده از سيف بن عمر ببرند؛ زيرا سقوط سيف از اعتبار باعث ميشود كه به طور كامل رساله او از اعتبار ساقط گردد، در حالي كه من ميگويم: اگر دكتر به حقّ رجوع كند براي او بهتر است، و اگر به تاريخ مراجعه نمايد از فرو رفتن در باطل براي او بهتر ميباشد. و اگر منكر قصه دروغين ابن سبأ در فتنه گردد با اين كار خود، سابقه انصاف را به جاي خواهد گذاشت كه از بيشتر افراد دانشگاهي سراغ نداريم. وانگهي بازگشت او از روايات عبدالله بن سبأ و تأثير او در فتنه به معناي نقص وارد شدن بر رساله او نيست يا اينكه او مستحق رساله نوشتن نباشد؛ زيرا با اين عملش ميتواند شافعي را براي خود الگو قرار دهد؛ زيرا او مذهب قديم و مذهب جديد داشته است. از باب مثال، من سابقاً موقعيت ابن سبأ را به طور كامل تثبيت ميكردم تا اينكه بحث و تفحص نمودم و به خلاف آن رسيدم. و نيز وجود قعقاع بن عمرو، و صحابيبودن او را ثابت ميدانستم تا اينكه برايم روشن شد كه تنها مصدر آن سيف است، و لذا موقعيت ابن سبأ را در فتنهها و نيز وجود قعقاع را انكار كردم؛ زيرا اتخاذ روش صحيح موجب ميشود كه جايي را براي شكها و عواطف و احساسات براي ما نگذارد...
مناقشه در خلافت عمر
|
|
حسن بن فرحان ميگويد:
و قبل وفاة ابي بكر الصديق كان قد اوصي بالخلافة لعمر
فكانت هذه الوصية ايضاً محلّ اعتراض من بعض الصحابة الكبار، كعلي و طلحة و غيرهما؛ لغلظة عمر عن الجميع، ولم يذكر لنا التاريخ شيئاً آخر غير الغلظة، لكن في ظنّي انّ
اعتراض من اعترض كان عنده توجس من مسألة الوصية نفسها، اذ كيف يوصي الخليفة إلي أن يخلفه فلان دون مشورة من المسلمين!!1
ابوبكر قبل از وفاتش وصيت به خلافت عمر كرد. اين وصيت، مورد اعتراض از ناحيه برخي از اصحاب بزرگوار همچون علي، طلحه و ديگران واقع شد؛ زيرا عمر نسبت به ديگران تند مزاج بود و تاريخ براي ما چيز ديگري به جز تندي او ذكر نكرده است، ولي به گمان من اعتراض معترضان نزد او شبههاي در مسأله وصيت ايجاد كرده بود؛ زيرا چگونه ميتواند خليفه بدون مشورت با مسلمانان، فلان شخص را جانشين خود قرار دهد!!
دفاع از امام علي ( عليه السلام )
حسن بن فرحان ميگويد:
فلا ريب انّ علياً هو الأصوب ـ يعني في قتاله لأهل الشام ـ لكثرة الأدلة الشرعية و العقلية الّتي معه...(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. قرائة في كتب العقائد، صص 50ـ61.
2. همان، صص 72 و73.
شكي نيست كه كار علي] ( عليه السلام ) [ در مورد جنگ با اهالي شام به واقع نزديكتر بود؛ زيرا ادله شرعي و عقلي زيادي همراه او بود و او را تأييد ميكرد...
دفاع از بيعت با امام علي ( عليه السلام )
او در مقدمه كتاب «بيعة علي بن ابي طالب في ضوء الروايات الصحيحة» ميگويد:
وجدت من يزعم انّ بيعة علي كان مختلفاً فيها و انّ الناس كانوا فرقاً فيها؟! و انّه لم يبايعه كثير من كبار الصحابة، وانّها لم يكن فيها شوري؟! و لا باختيار الصحابة؟! وهم بهذه الأقوال الفاسدة يشككون في شرعية خلافة علي و صحة امامته، حتّي يبرروا اخطاء الخارجين عليه من أهل الجمل و صفين، و هذا علاج بالداء لا بالدواء...(1)
من مشاهده كردم كسي را كه گمان ميكرد كه بيعت با علي ] ( عليه السلام ) [ مورد اختلاف است ومردم در اين مسأله چند دسته شدهاند؟! و اينكه بسياري از بزرگان صحابه با او بيعت نكردهاند و در مورد بيعت با او مشورتي نشده است، و نيز با اختيار صحابه نبوده است. اينان با اينگونه گفتارهاي فاسدخود درصدد تشكيك واردكردن در مشروعيت خلافت علي و صحت امامت او هستند تا اينكه خطاهاي كساني كه از اهل جمل و صفين بر او خروج نمودند را توجيه نمايند، در حالي كه نميدانند اين كارشان در حقيقت علاج با درد است نه با دواء...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بيعة علي بن ابي طالب] ( عليه السلام ) [، حسن بن فرحان مالكي، ص 15.
نسبت كذب به برخي از علماي اهل سنت
او درباره تيجاني ميگويد:
ثمّ زار العراق و كانت الصدمة الكبري له برؤية الشيعة في الواقع و التزامهم بالدين، مع اتهامنا لهم بالخروج عن الاسلام! فعملية اكتشاف الكذب من اخطر الصدمات الّتي تواجه طالب العلم الحرّ، و هي درس لنا حتّي لا نشوّه صورة الآخرين، سواء كانوا شيعة أو غرباً او شرقاً، و انّما تنقل الحقيقة كاملة بما لها و ما عليها حتّي لا نفقد مصداقيتنا مع طلابنا و ابنائنا.(1)
او به زيارت عراق رفت و صدمه بزرگي كه به او زده شد هنگامي بود كه واقعيت شيعه را ديد كه آنان ملتزم به دين هستند، با آنكه ما آنان را متّهم به خروج از اسلام ميكنيم! لذا كشف دروغ از ناحيه او از خطرناكترين صدماتي است كه دانشجوي آزادانديش با آن مواجه است، و اين براي ما درس است تا اينكه چهره ديگران را مشوّه جلوه ندهيم، خواه شيعه باشد يا غربي يا شرقي، بلكه حقيقت را به طور كامل نقل كنيم چه آن طوري كه به نفع آن است يا به ضرر آن تا موقعيت خود را نزد طلاب و فرزندانمان از دست ندهيم.
او همچنين ميگويد:
و من الاسباب العامة الرئيسية في تحول الدكتور التيجاني و غيره من السنة إلي الشيعة: الصورة الذهنية الخاطئة عن الشيعة الّتي صوّرناها تصويراً مشوّهاً بتعميم يخالف الحقيقة.
فعند ما يأتي الدكتور التيجاني إلي الشيعة الذين ينشر غلاة السنة
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مجله المجلّة، شماره 1082، تاريخ 11/11/2000م، تحت عنوان "قرائة في التحولات السنيةللشيعة".
بانّهم ـ اي الشيعة ـ انما يعبدون علياً و يزعمون انّ جبرئيل اخطأ او انّهم يريدون الكيد للاسلام من باب التشيع! و انّهم يمتلكون مصاحف اخري غير مصاحفنا! و انّهم حاقدون علي الاسلام! و يتزاوجون سفاحاً و غير ذلك من التشويهات، بل الافتراءات الّتي قد تزيد شباب السنة شكوكاً إذا اكتشفوا الحقيقة، و إذا فقدوا الثقة في علمائهم و باحثيهم، فلا ينتظر منهم العلماء إلاّ هذا التحول الحاد و الشك بالمنظومة السنية كلها، بل والحقد علي هذا التواطيء في الكذب و التشوية و التعميم. فهذه من الأسباب العامة الّتي يتحمّلها المجتمع السني الّذي يجب عليه ان ينقل الصورة كاملة... نعم، الشيعة الامامية فيهم من يعتقد بتحريف القرآن، لكنّه قلة، و الاغلبية الساحقة من الشيعة يردّون علي هؤلاء، فالتعتيم ابن التشويه.(1)
و از اسباب عمومي و اصلي در تحول دكتر تيجاني و ديگران از تسنن به تشيع صورت ذهني اشتباهي است كه از شيعه ترسيم كرده و آن را به نحوي جلوه دادهايم كه با حقيقت سازگاري ندارد؛ و لذا هنگامي كه دكتر تيجاني به سراغ شيعيان ميرود، آن كساني كه غاليان از اهل سنت آنها را چنين معرفي ميكنند: كه علي را ميپرستند و گمان ميكنند كه جبرئيل خطا كرده است، و اينكه اينان از راه تشيع درصدد ضربه زدن به اسلاماند، و اينكه آنها داراي قرآني غير از قرآن ما هستند و بر ضد اسلام كينه در دل دارند و ازدواج آنها زناست و ديگر شبهات و تهمتهايي كه شك جوانان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مجله المجلّة، شماره 1082، تاريخ 11/11/2000م، تحت عنوان "قرائة في التحولات السنيةللشيعة".
اهل سنت را زياد ميكند هنگامي كه حق را كشف ميكنند، و هنگامي كه اطمينانشان نسبت به علما و بحثكنندگانشان از آنها گرفته شود نبايد علما از آنان انتظاري به جز اين دگرگوني و تحول سريع و شك در حوزههاي تمام اهل سنت را داشته باشند، بلكه به جهت اينگونه توافق بر دروغ و مشوّه ساختن و به جهل كشاندن مردم نسبت به آنان كينه پيدا ميكنند. و اينها از اسباب عمومي است كه جامعه سنّي با آن رو به روست... آري، در ميان شيعه كساني وجود دارد كه معتقد به تحريف قرآن است ولي آنان در اقليتاند در حالي كه اغلب شيعيان بر آنان رد نوشته و سخنان آنها را باطل نمودهاند، پس پوشاندن حقّ، زادة مشوه ساختن آن است.
ادعاي غلو اهل سنت در نسبت اجتهاد
حسن بن فرحان ميگويد:
من اسباب نفرة التيجاني عن المذهب السنّي؛ اذ لحظتُ انّ التيجاني اخذ يسخر مَن زعمنا بانّ معاوية اجتهد و هو مأجور علي قتال علي و قتل الصحابة و قتل حجر بن عدي و سبّ علي علي المنابر و استلحاق زياد و مخالفة الاحاديث و ... و ان يزيد مأجور علي قتل الحسين و استباحة الحرّة... .
و حقيقة انّ هذا ليس رأي اهل السنة المتقدمين، انّما رأي من تلبس باسم السنة من النواصب أو ممّن اخذته ردود الأفعال...(1)
من ملاحظه كردم كه از اسباب نفرت تيجاني از مذهب سني آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مجله المجلّة، شماره 1082، تاريخ 11/11/2000م، تحت عنوان "قرائة في التحولات السنيةللشيعة".
است كه مسخره ميكند كساني را كه گمان كردهاند كه معاويه مجتهد است و در جنگ با علي و كشتن صحابه و قتل حجر بن عدي و ناسزا گفتن بر علي بر روي منابر و ملحق كردن زياد به خود و مخالفت با احاديث و... مأجور ميباشد و نيز يزيد بر كشتن حسين و مباح كردن مدينه در واقعه حرّه مجتهد و مأجور است... .
حقيقتاً اين حرف رأي قدماي اهل سنت نيست، بلكه رأي كساني است از نواصب كه اسم اهل سنت را بر خود گذاشته يا درصدد عكس العمل از حرفهاي ديگراناند...
ادعاي اغفال شدن معاصرين از اهل سنت
او همچنين ميگويد:
اغفال اهل السنة المعاصرين لتراجم اهل البيت كالباقر و الصادق و الكاظم و زيد بن علي و عيسي بن زيد و النفس الزكية و غيرهم، فالتيجاني تفاجأ بهؤلاء الأئمة الذين لا يكادون يذكرون في مدارسنا وجامعتنا و لا مراجعنا الحديثة، ثمّ يفاجأ بعلم هؤلاء و فضلهم و شرف بينهم، و ظنّ انّ الامر مبيّت و مدبّر، بينما هو ردّه فعل لا غير مع جهل ايضاً.(1)
اغفال معاصران اهل سنت نسبت به زندگاني اهل بيت همچون باقر و صادق و كاظم و زيد بن علي و عيسي بن زيد و نفس زكيه و ديگران از اسباب ديگر شيعه شدن تيجاني است، او ناگهان با زندگي اين امامان مواجه ميشود، كساني كه در مدارس و دانشگاهها و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مجله المجلّة، شماره 1082، تاريخ 11/11/2000م، تحت عنوان "قرائة في التحولات السنيةللشيعة".
مراكز جديد ما نامي از آنان برده نميشود، او ناگهان مواجه با علم و فضيلت و شرف آنان ميشود، و گمان ميكند اين، كاري است حساب شده تا اهل بيت را چنين مخفي دارند...
|
|
|
|
* قرآن كريم.
* نهج البلاغه.
1. حوار مع المالكي، عبدالله بن سليمان بن منيع، چاپ پنجم.
2. مفاهيم يجب ان تصحح، محمد بن علوي مالكي، المكتبة المصرية، بيروت، 1429ه .ق.
3. التحذير من المجازفة بالتكفير، محمد بن علوي مالكي، دار القاضي عياض للتراث.
4. منهج السلف في فهم النصوص، چاپ دوم، 1419ه . ق.
5. حول الاحتفال بالمولد النبوي، محمد بن علوي مالكي، چاپ دهم، قاهره، مطبعة دار جوامع الكلم، 1418ه . ق.
6. الزيارة النبوية، محمد بن علوي مالكي، 1420ه . ق.
7. قرائة في كتب التاريخ، حسن بن فرحان مالكي، عمان، مركز الدراسات التاريخية، وقم، دار الزهراء.
8. قرائة في كتب العقائد، حسن بن فرحان مالكي، چاپ اول، اردن، مركز الدراسات، 1421هـ . ق.
9. مذكرة في الصحابة، حسن بن فرحان مالكي.
نحو انتقاد التاريخ الاسلامي، حسن بن فرحان مالكي، عمان،
|
|
1.
مركز الدراسات التاريخية.
2. داعية وليس نبياً، حسن بن فرحان مالكي، رياض، مركز الدراسات التاريخية، و عمان، دار الرازي.
3. نقض كشف الشبهات، حسن بن فرحان مالكي.
4. الصحابة بين الصحبة اللغوية والصحبة الشرعية، حسن بن فرحان مالكي، عمان، مركز الدراسات التاريخية.
5. مع الشيخ عبدالله السعد، حسن بن فرحان مالكي، اردن، مركز الدراسات التاريخية.
6. آراء واصداء حول عبدالله بن سبأ وروايات سيف، حسن بن فرحان مالكي، قم، كلية اصول الدين.
بيعة علي بن أبيطالب، حسن بن فرحان مالكي، رياض، مكتبة الت