بخش 6
فتوای علمای هندوستان درباره کیفیت نیّت زیارت پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) اسامی امضاکنندگان پاسخ از علمای هند تأیید فتوا از سوی علمای مکه تأیید فتوا از سوی علمای مدینه تأیید فتوا از سوی علمای ازهر تأیید فتوا از سوی علمای شام دلیل وهابیان بر حرمت شدّ رحال برای زیارت قبور اولیا پاسخ استدلال: قرائن تعیین مستثنی منه 1. شهرت روایت شهر بن حوشب 2. تفسیر شارحان حدیث 3. فهم اصحاب 4. استدلال به لفظ #171;زیارت#187; مورد حدیث #171;لاتشدّ الرحال#187; حکم نهی در حدیث #171;لا تشدّ الرحال#187; نقد شبهات شدّرحال شبهه اول: مغالطهای از ابنتیمیه پاسخ شبهه دوم: استدلال به اولویت پاسخ تقسیم زیارت به شرعی و بدعی نقد برکات زیارت قبور انبیا و اولیای الهی
طرف بقيع و أحد بيرون آمد تا حقّ اصحابش را ادا نمايد، و چه كسي باوفاتر از او بوده است؟!
فتواي علماي هندوستان درباره كيفيت نيّت زيارت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
سؤالي اينگونه از علماي هندوستان شده است:
ما قولكم في شدّ الرحال إلي زيارة سيد الكائنات عليه افضل الصلوات و التحيات، و علي آله و صحبه؟ أي الأمرين أحبّ إليكم و أفضل لدي اكابركم للزائر؟ هل ينوي وقت الإرتحال للزيارة زيارته عليه الصلاة و السلام، أم ينوي المسجد أيضاً؟ و قد قال بعضهم: إنّ المسافر إلي المدينة لاينوي إلاّ المسجد النبوي.(1)
چيست نظر شما درباره بار سفر بستن به جهت زيارت سيد كائنات ـ بر او بهترين درودها و تحيّات و بر آل و اصحابش باد ـ كدامين نزد شما بزرگان برتر و بهتر براي زائر است؟آيا هنگام حركت كردن براي زيارت،نيت زيارت آن حضرت عليه الصلاة و السلام را نمايد؟ يا مسجد را نيز نيّت كند؟ برخي از علما گفتهاند: مسافر به مدينه تنها بايد نيت مسجد نبوي را داشته باشد.
پاسخ علماي هندوستان چنين بوده است:
بسم الله الرحمن الرحيم. و منه نستمد العون و التوفيق و بيده ازمة التحقيق، حامداً و مصلّياً و مسلماً.
عندنا و عند مشايخنا زيارة قبر سيد المرسلين (روحي فداه) من اعظم القربات و اهمّ المثوبات، و أنجح لنيل الدرجات، بل قريبة
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الزيارة النبوية، ص 128.
من الواجبات، و ان كان حصوله بشدّ الرحال و بذل المهج و الأموال. و ينوي وقت الإرتحال زيارته عليه الف الف تحية و سلام، و ينوي معها زيارة مسجده ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و غيره من البقاع و المشاهد الشريفة، بل الأولي ما قاله العلامة الكمال ابن الهمام ان يجرد النية لزيارة قبره عليه الصلاة و السلام، ثمّ يحصل له اذا قدم لزيارة المسجد لانّ في ذلك تعظيمه و اجلاله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) . و يوافقه قوله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : (من جاءني زائراً لاتحمله إلاّ زيارتي كان حقاً علي ان أكون شفيعاً له يوم القيامة).(1)
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر، و از او طلب ياري و كمك و توفيق داريم و به دست اوست زمام تحقيق، در حالي كه حمد و درود و سلام ميفرستيم.
نزد ما و نزد مشايخ ما زيارت قبر سرور فرستاده شدگان ـ كه روح ما فداي او باد ـ از بزرگترين اعمال قربي و مهمترين ثوابهاست كه براي رسيدن به درجات بهترين راه است، بلكه به واجب نزديك است، گرچه حاصل شدن آن به بستن بار سفر و دادن خونها و اموال باشد. و او بايد هنگام حركت قصد زيارت او را داشته باشد او كه هزار هزار تحيت و سلام برايش باد، و همراه با آن نيت زيارت مسجد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و غير آن از بقعهها و مشاهد شريفه را مينمايد. بلكه بهتر، آن چيزي است كه علامه كمال بن همام گفته كه او تنها به نيت زيارت قبر پيامبر ـ عليه الصلاة و السلام ـ ميآيد، و چون زيارت قبر آن حضرت بر او فراهم شد مسجد را نيز زيارت ميكند؛ چرا كه در اين كار زيادي تعظيم و تجليل از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است. و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الزيارة النبوية، صص 128 ـ 129.
موافق با اين مطلب قول پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است كه فرمود: (هركس تنها به جهت زيارت من بيايد بر من لازم است كه شفيع او در روز قيامت باشم).
اسامي امضاكنندگان پاسخ از علماي هند
كساني كه از علماي هندوستان پاي اين فتوا را امضا كردهاند عبارتند از:
1. علامه محدث رشيد احمد كنكوهي؛
2. علامه شيخ محدث خليل احمد سهارنفوري؛
3. علامه محدث شيخ محمود حسن ديوبندي؛
4. علامه شيخ مير احمد حسن حسيني؛
5. علامه محدث شيخ عزيز الرحمان ديوبندي؛
6. علامه مرشد شيخ اشرف علي تهانوي؛
7. علامه شيخ شاه عبدالرحيم رانفوري؛
8. شيخ حاج حكيم محمدحسن ديوبندي؛
9. مولوي قدرة الله؛
10. مولوي مفتي كفاية الله؛
11. علامه شيخ محمد يحيي سهارنفوري.(1)
تأييد فتوا از سوي علماي مكه
اين فتوا را تعدادي از علماي مكه مكرمه تأييد كردهاند از قبيل:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الزيارة النبوية، صص 130 ـ 131.
1. علامه شيخ محمد سعيد بن محمد بابصيل، مفتي شافعيه، و رئيس علما در مكه مكرمه و امام و خطيب مسجدالحرام.
2. شيخ احمد رشيد خان نواب.
3. شيخ علامه فقيه، مفتي، محمد عابد بن حسين مالكي، مفتي مالكيه در مكه مكرمه.
4. شيخ علامه، محقق، محمد علي بن حسين مالكي، امام و مدرس در مسجد الحرام.(1)
تأييد فتوا از سوي علماي مدينه
فتواي علماي هند را تعدادي از علماي مدينه نيز تأييد كردهاند از قبيل:
1.علامه فقيه سيد احمد بن اسماعيل برزنجي؛
2. شيخ مالكيه در حرم نبوي، شيخ احمد جزايري؛
3. سيد محمد زكي برزنجي؛
4. شيخ عمر حمدان محرسي، محدث مشهور؛
5. شريف احمد بن مأمون بلغيثي؛
6. شيخ موسي كاظم؛
7. شيخ ملامحمد خان؛
8. شيخ خليل بن ابراهيم؛
9. شيخ محمد عزيز وزير تونسي؛
10. شيخ محمد سوسي خياري؛
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الزيارة النبوية، ص 131.
11. حاج احمد بن محمد خير شنقيطي؛
12. شيخ محمد بن عمر فلاني؛
13. شيخ احمد بن احمد اسعد؛
14. شيخ محمد منصور بن نعمان؛
15. شيخ احمد بساطي؛
16. شيخ محمد حسن سندي؛
17. شيخ محمود عبدالجواد.(1)
تأييد فتوا از سوي علماي ازهر
برخي از علماي ازهر نيز فتواي علماي هند را تأييد كردهاند از قبيل؛
1. شيخ سليم البشري، شيخ ازهر؛
2. شيخ محمد ابراهيم قاياتي.(2)
تأييد فتوا از سوي علماي شام
تعداد بسياري از علماي شام نيز فتواي علماي هند را تأييد كردهاند از قبيل:
1. شيخ فقيه، محدث، محمد ابوالخير، معروف به ابن عابدين حسيني، از احفاد ابن عابدين صاحب فتوا؛
2. شيخ مصطفي بن احمد شطّي حنبلي؛
3. شيخ محمود رشيد عطار دمشقي، شاگرد شيخ بدرالدين، محدث شام؛
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الزيارة النبوية، صص 131 ـ 132.
2. الزيارة النبوية، ص 132.
4. شيخ محمد بوشي حموي؛
5. شيخ محمد سعيد حموي؛
6. شيخ علي بن محمد دلال حموي؛
7. شيخ محمد اديب حوراني؛
8. شيخ عبدالقادر لبابيدي؛
9. شيخ محمد سعيد لطفي حنفي؛
10. شيخ فارس بن احمد شقفه؛
11. شيخ مصطفي حداد حموي.1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الزيارة النبوية، صص 132 ـ 133.
دليل وهابيان بر حرمت شدّ رحال براي زيارت قبور اوليا
عمده دليل وهابيان بر حرمت زيارت قبور ـ حتي قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ـ روايت ابوهريره از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است كه فرمود: «شدّ رحال و بار سفر بستن جايز نيست، مگر به سوي سه مسجد: مسجد النبي، مسجد الحرام و مسجد الاقصي».(1)
پاسخ استدلال:
در مستثنا منه اين حديث دو احتمال است:
اول: اينكه مستثنا منه، «مسجدٌ من المساجد» باشد؛ يعني اصل حديث اينگونه باشد: «لا تشدّ الرحال إلي مسجد من المساجد إلاّ إلي ثلاثة مساجد».
دوم: مستثنا منه «مكان من الأمكنة» باشد، به تقدير: «لا تشدّ الرحال إلي مكان من الأمكنة إلاّ إلي ثلاثة مساجد»؛ بار سفر بسته نميشود به هيچ مكاني از مكانها مگر به سوي سه مسجد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحيح بخاري، ج 2، ص 136؛ صحيح مسلم، ج 4، ص 126.
بنابر معناي اوّل دليلي بر حرمت «شدّ رحال» براي زيارت قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيست؛ زيرا قبر پيامبر مسجد نيست.
در صورت دوّم نيز اخذ به عموم روايت ممكن نيست؛ كه گفته شود بار سفر بستن به سوي هيچ مكاني جايز نيست، زيرا لازمه آن حرمت هر نوع سفري است؛ اگرچه به قصد زيارت هم نباشد، بلكه براي تجارت، علمآموزي و... باشد كه هيچ كس قائل به آن نيست. وانگهي نهي از شدّ رحال براي زيارت غير از اين سه مسجد، نهي تحريمي نيست، بلكه ارشادي است؛ زيرا در هر شهري مسجد وجود دارد و سفر براي زيارت مسجد در شهري ديگر ضرورتي ندارد و اين بر خلاف زيارت قبور اولياي الهي است كه آثار و بركاتي عظيم بر آن مترتب است كه در جاي خود به آن اشاره خواهيم كرد.
غزالي نيز به اين نكته التفات پيدا كرده، ميگويد:
و يدخل في جملته زيارة قبور الأنبياء ( عليهم السلام ) و زيارة قبور الصحابة و التابعين و سائر العلماء و الاولياء، و كلّ من يتبرك بمشاهدته في حياته يتبرك بزيارته بعد وفاته، و يجوز شدّ الرحال لهذا الغرض، و لا يمنع من هذا قوله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : (لا تشدّ الرحال إلاّ إلي ثلاثة مساجد)؛ لأنّ ذلك في المساجد، فانها متماثلة في الفضيلة بعد هذه المساجد....(1)
و داخل در آن جمله است زيارت قبور انبيا، صحابه، تابعين و ساير علما و اوليا. پس به طور كلي هر كس كه در حال حيات به او تبرك جسته ميشود، در حال ممات نيز ميتوان به زيارتش تبرك
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. احياء العلوم، غزالي، ج 2، ص 247.
جست. لذا شدّ رحال براي تحقق اين غرض جايز ميگردد. و اين موضوع با حديث پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : (لا تشدّ الرحال إلاّ إلي ثلاثة مساجد) منافات و تعارض ندارد؛ زيرا حديث مربوط به مساجد است و مساجد از آنجا كه همه در فضيلت يكسانند، ترجيحي در سفر براي آنها نيست، مگر اين سه مسجد كه به جهت خصوصيتي كه دارند، سفر به خاطر آنها اشكالي ندارد و اين مسئله غير از سفر براي زيارت قبور اولياي الهي است.
دكتر عبدالملك سعدي ميگويد:
انّ النهي عن شدّ الرحال إلي المساجد الأخري لأجل انّ فيه اتعاب النفس دون جدوي أو زيادة ثواب؛ لأنه في الثواب سواء، بخلاف الثلاثة.(1)
نهي از شدّ رحال به مساجد ديگر به جهت آن است كه زحمتي بيفايده است؛ زيرا ثواب مساجد يكسان است، مگر سه مسجد.
قرائن تعيين مستثني منه
1. شهرت روايت شهر بن حوشب
در روايت شهر بن حوشب مستثني منه مسجد آمده است.
محمود سعيد ممدوح ميگويد:
و رواية شهر بن حوشب في تعيين المستثني منه مشهورة و قد اخرجها احمد في المسند (3/64، 93)، و ابويعلي في مسنده (3/65): و شهر حسن الحديث و ان كان فيه بعض الضعف. و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. البدعة، عبدالملك سعدي، ص 60.
ذكره الذهبي فيمن تكلم فيه و هو موثق، (ص 100)، فهو ممّن يحسن حديثه عند الذهبي أيضاً.
فهذان الحافظان جبلان في الحفظ و معرفة الرجال ذهبا إلي تحسين حديث شهر بن حوشب، فلاتنظر بعد لتشغيب الألباني...(1)
و روايت شهر بن حوشب در تعيين مستثني منه مشهور است و آن را احمد در (مسند) و ابويعلي در (مسند) تخريج كردهاند. و حافظ در (فتح الباري) گفته: (شهر) حسن الحديث است گرچه در او ضعفي وجود دارد. و ذهبي او را در جمله كساني آورده كه درباره آنان سخن گفته شده ولي موثّقند. پس او از جمله كساني است كه نزد ذهبي حديثشان حسن است.
پس اين دو حافظ كه كوهي در حفظ و شناخت رجالند نظرشان بر تحسين حديث شهر بن حوشب است، پس بعد از اين نظر به حرفهاي بيربط الباني نكن...
2. تفسير شارحان حديث
شارحان صحيح بخاري و ديگران از علماي اهل سنت مستثني منه در اين حديث را «مسجد» گرفتهاند.
الف) كرماني در شرح صحيح بخاري در ذيل اين حديث ميگويد:
و الإستثناء مفرّغ... فههنا تقديره: لاتشدّ إلي مسجد إلاّ إلي ثلاثة. وقد وقع في هذه المسألة في عصرنا مناظرات كثيرة في البلاد الشامية، و صنف فيها رسائل من الطرفين لسنا الآن لبيانها.(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. رفع المنارة لتخريج احاديث التوسل و الزيارة، ص 99.
2. شرح كرماني بر صحيح بخاري، ج 7، ص 12.
و استثناء مفرّغ است... پس اين حديث تقديرش اينگونه است: بار سفر به سوي هيچ مسجدي بسته نميشود، مگر سه مسجد. و در اين مسأله در عصر ما مناظرات زيادي در شهرهاي شام شده و رسالههايي از دو طرف درباره آن تصنيف گشته كه ما الآن درصدد بيان آنها نيستيم.
ب) بدر الدين عيني در شرح صحيح بخاري ميگويد:
... إنّ المراد باعمّ العام ما يناسب المستثني نوعاً و وصفاً كما إذا قلت: ما رأيت إلاّ زيداً، كان تقديره: ما رأيت رجلا أو أحداً إلاّ زيداً، لا ما رأيت شيئاً أو حيواناً إلاّ زيداً. فههنا تقديره: لاتشدّ إلي مسجد إلاّ إلي ثلاثة.(1)
... همانا مراد به اعم عام چيزي است كه به لحاظ نوع و وصف مناسب با مستثني باشد، مثل آنكه بگويي: نديدم، مگر زيد را، كه تقدير آن اين است كه: نديدم مردي يا احدي را مگر زيد، نه اينكه تقدير اين باشد: نديدم چيزي يا حيواني را مگر زيد. پس در اين جا تقديرش عبارت است از اينكه: بار سفر به هيچ مسجدي بسته نميشود مگر سه مسجد.
ج) ابن حجر در شرح صحيح بخاري ميگويد:
قال بعض المحققين: قوله: (إلاّ إلي ثلاثة مساجد)، المستثني منه محذوف، فامّا ان يقدر عاماً فيصير: لا تشد الرحال إلي مكان في أي أمر كان إلاّ إلي الثلاثة، أو اخص من ذلك. لاسبيل إلي الأول؛ لا فضائه إلي سدّ باب السفر للتجارة و صلة الرحم و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. عمدة القاري، ج 6، ص 276.
طلب العلم و غيرها، فتعين الثاني. و الأولي أن يقدر ما هو اكثر مناسبة و هو: لاتشدّ الرحال إلي مسجد للصلاة إلاّ إلي الثلاثة. فيبطل بذلك قول من منع شدّ الرحال إلي زيارة القبر الشريف و غيره من قبور الصالحين. و الله اعلم.(1)
برخي از محققان گفتهاند: سخن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : (مگر به سوي سه مسجد)، مستثني منه محذوف است، كه يا عام در تقدير گرفته ميشود كه چنين باشد:(بار سفر به هيچ مكاني براي هيچ كاري بسته نميشود مگر به سه مسجد)، يا از اين اخص است، و راهي به تقدير اول نيست؛ به جهت منجر شدن به سدّ باب سفر به جهت تجارت و صله رحم و طلب علم و غير آن. لذا متعيّن تقدير دوم است. و سزاوارتر آنكه چيزي تقدير گرفته شود كه مناسبت بيشتري دارد و آن اينكه: (براي هيچ مسجدي به جهت نماز بار سفر بسته نميشود مگر آن سه مسجد). پس به اين باطل ميشود گفته كسي كه بار سفر بستن به جهت زيارت قبر شريف پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و ديگر قبور صالحان را منع كرده است. و خداوند داناتر است.
د) محمد ابراهيم محمد سالم ميگويد:
احتجاج المانعين بحديث (لاتشد الرحال...) لايسلم لهم؛ فانّ تحقيق الحديث لغوياً انّ الإستثناء فيه من نوع الإستثناء المفرغ، أي يجب أن يكون فيه المستثني من جنس المستثني منه ليندرج تحته، و علي هذا فيكون معني الحديث: لاتشدّ الرحال إلي مسجد إلاّ إلي المساجد الثلاثة. و شرحه النووي بقوله: لافضيلة
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. فتح الباري، ج 3، ص 66.
في شدّ الرحال إلي مسجد غير هذه الثلاثة. و نقل هذا الشرح عن جمهور العلماء. و قوي هذا المعني رواية سيدنا أحمد بن حنبل من طريق شهر بن حوشب و هي: لاينبغي للمصلّي ان يشد رحاله إلي مسجد تبتغي فيه الصلاة غير المسجد الحرام و المسجد الأقصي و مسجدي هذا. و قال الحافظ ابن حجر: و شهر حسن الحديث.(1)
احتجاج مانعين به حديث (لاتشد الرحال) نميتواند مطلب را به نفع آنان تمام كند؛ زيرا تحقيق حديث از نظر لغوي اين است كه استثناء در آن استثناي مفرغ است؛ يعني در آن واجب است كه مستثني از جنس مستثني منه باشد تا در ذيل آن مندرج شود. بنابراين معناي حديث اينچنين ميشود: بار سفر به سوي هيچ مسجدي نبنديد جز آن سه مسجد. نووي آن را اينگونه شرح كرده: فضيلتي در بار سفر بستن به مسجدي غير از اين سه مسجد نيست. و اين شرح از جمهور علما نقل شده است. و اين معنا را روايت آقاي ما احمد بن حنبل از طريق شهر بن حوشب تقويت ميكند كه (براي نمازگزار سزاوار نيست بار سفر به مسجدي ببندد تا در آن نماز گزارد غير از مسجدالحرام و مسجد الأقصي و اين مسجد من). و حافظ ابن حجر گفته: شهر [بن حوشب] حديثش حسن است.
3. فهم اصحاب
با مراجعه به روايات پي ميبريم كه اصحاب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز از حديث (شدّ رحال) همين معنا يعني عدم حرمت و كراهت را فهميدهاند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الردود الشاملة، ص 10؛ فتح الباري، ج 3، ص 53.
عمر بن شبّه در كتاب «تاريخ المدينة المنورة» به سندش از عايشه دختر سعد بن ابي وقاص نقل كرده كه گفت:
سمعت أبي يقول: لأن اصلي في مسجد قباء ركعتين أحبّ إلي من أن أتي بيت المقدس مرتين. ولو يعلمون ما في قباء لضربوا إليه اكباد الابل.(1)
از پدرم شنيدم كه ميفرمود: اگر در مسجد قبا دو ركعت نماز گزارم نزد من بهتر است از آنكه دوبار به بيت المقدس آيم. و اگر بدانند آنچه را از ثواب كه در قباست شترها را به سوي آن روانه ميكنند.
ابن حجر درباره اين حديث ميگويد: «اسناده صحيح» ( 2 )؛ «سند آن صحيح است».
عبدالرزاق در «المصنف» به سند حسن از عمر بن خطاب نقل كرده كه گفت:
لو كان مسجد قباء في افق من الآفاق ضربنا إليه اكباد المطي.(3)
اگر مسجد قبا در افقي از افقها ميبود ما مركبها را به سوي آن روانه مينموديم.
فاكهي در كتاب «تاريخ مكة» با سندي كه باكي در آن نيست از عايشه دختر سعد نقل كرده كه گفت:
كان سعد يقول: لو كنت من اهل مكة ما اخطأني جمعة لا اصلي فيه ـ يعني مسجد الخيف ـ ولو يعلم الناس ما فيه لضربوا إليه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 42.
2. فتح الباري، ج 3، ص 69.
3. المصنف، ج 5، ص 133.
اكباد الابل، و لانّ اصلّي في مسجد الخيف ركعتين احبّ إلي من ان أتي بيت المقدس مرتين فاصلّي فيه.(1)
سعد ميگفت: اگر من از اهل مكه بودم تمام جمعهها را در مسجد خيف نماز ميگزاردم، و اگر مردم ميدانستند چه بركاتي در آن مسجد است شترها را به سوي آن ميراندند. و اگر من در مسجد خيف دو ركعت نماز گزارم نزد من بهتر است از آنكه دو بار به بيت المقدس آمده و در آنجا نماز گزارم.
4. استدلال به لفظ «زيارت»
در روايات سخن از زيارت قبور و نيز زيارت قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به ميان آمده است، و گفته شده كه لفظ زيارت دلالت بر انتقال از مكاني به مكان ديگر دارد، چه اينكه مكان مبدأ تا مقصد دور باشد يا نزديك.
محمود سعيد ممدوح در اين باره مينويسد:
لفظ الزيارة يلزم منه الإنتقال من مكان لآخر، فالشارع يحضّ علي الإنتقال من مكان لآخر من أجل زيارة القبور... الحديث عام لايخصصه شيء. و قد تقرر انّ الأمر إذا ثبت ثبت لوازمه.
ثم المرجع عند الإختلاف هو الشرع. قال الله تعالي {فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَي اللهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}.(2)
و قد سمّي الشارع السفر زيارة، و هو نصّ لايحتمل التأويل.
فقد اخرج مسلم في صحيحه (4/1988): انّ رجلا زار اخاً في قرية أخري، فارصد الله علي مدرجته ملكاً، فلمّا أتي عليه قال:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تاريخ مكة، رقم 2596.
2. نساء: 59.
أين تريد؟ قال: أريد أخاً في تلك القرية. قال: هل لك عليه من نعمة تربّها؟ قال: لا، غير إنّي أحببته في الله عزّوجلّ. فقال: إنّي رسول الله إليك، بأنّ الله احبّك كما أحببته.
فالشارع قد سمّي السفر و هو الإنتقال من قرية لأخري زيارة، و عليه فلفظ الزيارة يحتمل السفر و عدمه. فقصر لفظ الزيارة علي أحد نوعيها و هو الزيارة التي بدون سفر تحكم في النص و مخالفة الشرع، و الله اعلم.(1)
كلمه (زيارت) مستلزم انتقال از مكاني به مكان ديگر است؛ زيرا شارع تشويق به انتقال از مكاني به مكان ديگر به جهت زيارت قبور كرده است...، حديث عام است و چيزي آن را تخصيص نميزند. و در جاي خود ثابت شده كه امر اگر ثابت شد لوازمش نيز ثابت ميگردد. سپس مرجع هنگام اختلاف همان شرع است. خداوند متعال فرمود: (پس اگر در چيزي نزاع كرديد آن را به خدا و رسول بازگردانيد اگر شما به خدا و روز قيامت ايمان داريد، كه اين كار خير بوده و بازگشت نيكي دارد). و شارع سفر را زيارت ناميده و آن نصّي است كه احتمال تأويل در آن نميرود. مسلم در صحيحش تخريج كرده كه مردي به زيارت برادرش به قريهاي ديگر رفت، خداوند در راه او فرشتهاي گذاشت و چون به آنجا رسيد به او گفت: كجا ميروي؟ گفت: به دنبال برادرم در آن قريه ميروم. گفت: آيا براي تو بر گردن او منّتي است كه آن را پاس ميداري؟ گفت: هرگز، جز آنكه او را در راه خداي عزّوجلّ دوست دارم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. رفع المنارة، صص 88 ـ 89.
فرشته گفت: همانا من فرستاده خداوند به سوي تو هستم كه بگويم: خداوند به جهت آنكه او را دوست داري تو را دوست دارد. پس شارع، سفر كه انتقال از قريهاي به قريه ديگر باشد را زيارت ناميده است. بنابراين لفظ زيارت با سفر و غير آن مناسب است، و حصر لفظ (زيارت) بر يكي از آن دو نوع كه زيارت بدون سفر باشد زورگويي در مورد نص و مخالفت با شرع است و خداوند داناتر ميباشد.
مورد حديث «لاتشدّ الرحال»
ابوسليمان خطابي در كتاب «معالم السنن» مينويسد:
هذا ـ أي حديث لا تشدّ الرحال... ـ في النذر، ينذر الإنسان أن يصلّي في بعض المساجد، فإن شاء وفّي به و إن شاء صلّي في غيره، إلاّ أن يكون نذر الصلاة في واحد من هذه المساجد، فانّ الوفاء يلزمه بما نذره فيها. و انّما خصّ هذه المساجد بذلك لانّها مساجد الأنبياء صلوات الله عليهم اجمعين، و قد امرنا بالإقتداء بهم.(1)
و اين ـ يعني حديث (لاتشدّ الرحال)... ـ در مورد نذر است، به اين نحو كه انسان نذر ميكند كه در برخي مساجد نماز گزارد، اگر خواست به آن وفا ميكند وگرنه در غير آن نماز ميخواند، مگر اينكه نذر كرده كه نمازي را در يكي از آن سه مسجد بخواند، كه وفاي به نذرش لازم است. و جهت اختصاصي اين مساجد آن است كه آنها مساجد انبياي الهي هستند ـ درود خداوند بر تمام آنها باد ـ و ما مأمور به پيروي از آنان هستيم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. معالم السنن، ج2، ص 443.
حكم نهي در حديث «لا تشدّ الرحال»
نووي در شرح «صحيح مسلم» مينويسد:
و الصحيح عند أصحابنا و هو الذي اختاره إمام الحرمين و المحققون: انّه لايحرم ولا يكره. قالوا: و المراد انّ الفضيلة التامة انّما هي في شدّ الرحال إلي هذه الثلاثة خاصة والله اعلم.(1)
و صحيح نزد اصحاب ما كه مختار امام الحرمين و محققان است اينكه حرام و مكروه نميباشد. گفتهاند: مراد اين است كه فضيلت تامه همانا در بار سفر بستن تنها به جهت اين سه مسجد است. و خداوند داناتر است.
ابومحمد ابن قدامه مقدسي حنبلي ميگويد:
فان سافر لزيارة القبور و المشاهد، فقال ابن عقيل: لا يباح له الترخص؛ لانّه منهي عن السفر إليها. قال النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : (لاتشدّ الرحال إلاّ إلي ثلاثة مساجد). متفق عليه، و الصحيح اباحته و جواز القصر فيه؛ لانّ النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كان يأتي قباء راكباً و ماشياً، و كان يزور القبور و قال: (زوروها تذكركم الآخرة). و أما قوله ( عليه السلام ) : (لاتشدّ الرحال إلاّ إلي ثلاثة مساجد)، فيحمل علي نفي التفضيل، لا علي التحريم، و ليست الفضيلة شرطاً في اباحة القصر، فلايضرّ انتفاؤها.(2)
اگر به جهت زيارت قبور و مشاهد مسافرت كند ابن عقيل گفته: ترخص بر او مباح نيست؛ زيرا از سفر به جهت زيارت قبور نهي شده است. پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود: (بار سفر به جز به سوي سه مسجد بسته نميشود). اين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المجموع، ج 9، ص 106.
2. المغني، ج 2، صص 103 ـ 104.
حديث مورد اتفاق است. ولي صحيح مباح بودن آن و جواز قصر نماز در آن است؛ زيرا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هميشه سواره و پياده به مسجد قبا ميآمد و قبرها را زيارت مينمود و فرمود: (قبور را زيارت كنيد چرا كه شما را به ياد آخرت مياندازد). اما سخن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : (بار سفر به جز بر سه مسجد نبنديد) حمل بر نفي تفضيل ميشود نه بر تحريم، و فضيلت شرط در اباحه سفر نيست. لذا انتفاي آن مضر نميباشد.
اين مطلب را ابوالفرج بن قدامه نيز در «الشرح الكبير» آورده است.(1)
شاهد بر اين مطلب اينكه به سند صحيح كه رجالش رجال «مسلم» است از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل شده كه فرمود:
انّ خير ما رُكبت إليه الرواحل مسجدي هذا و البيت العتيق.(2)
بهترين جايي كه بارهاي سفر به سوي آن بسته ميشد مسجد من و مسجد عتيق است.
از اين حديث استفاده ميشود كه بستن بار به ديگر مساجد و بقعهها جايز است گرچه بهتر به اين دو مسجد ميباشد.
فقيه لغوي مجد الدين فيروز آبادي در كتاب «الصلات و البشر» ميگويد:
أمّا حديث (لا تشدّ الرحال إلاّ إلي ثلاثة مساجد) فلا دلالة فيه علي النهي عن الزيارة، بل هو حجة في ذلك، و من جعله دليلا علي حرمة الزيارة فقد أعظم الجرأة علي الله و رسوله. و فيه برهان قاطع علي غباوة قائله و قصوره عن نيل درجة كيفية الإستنباط و الإستدلال.(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الشرح الكبير، ج 2، ص 93.
2. مسند احمد، ج 3، ص 350.
3. الصلات و البشر، ص 127.
اما حديث (لاتشدّ الرحال الاّ الي ثلاثة مساجد) دلالتي بر نهي از زيارت ندارد، بلكه حجت و دليلي است بر جواز زيارت، و كسي كه آن را دليلي بر حرمت زيارت دانسته جرأت بزرگي بر خدا و رسولش داشته است، و در آن برهان قاطعي است بر گمراهي گوينده آن و قصورش از رسيدن به درجه كيفيت استنباط و استدلال.
نقد شبهات شدّ رحال
شبهه اول: مغالطهاي از ابنتيميه
ابن تيميه در اينجا مغالطهاي واضح دارد؛ زيرا او با آنكه مستثنا منه در اين حديث را «مسجد» گرفته، ولي در عين حال به اين حديث بر منع و حرمت شدّ رحال به جهت زيارت قبور انبيا و اوليا و صالحان از راه قياس اولويت استدلال كرده است. او ميگويد:
فإذا كان السفر إلي بيوت الله غير الثلاثة ليس بمشروع باتفاق الأئمّة الأربعة بل قد نهي عنه الرسول ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فكيف بالسفر إلي بيوت المخلوقين الّذين تتّخذ قبورهم مساجد وأوثاناً وأعياداً...(1)
اگر سفر به خانههاي خدا غير از اين سه خانه، به اتفاق امامان چهارگانه مشروع نيست، بلكه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از آن نهي كرده است، پس چگونه است سفر به خانههاي مخلوقين كه قبورشان مساجد و بتها و عيدها قرار گرفته است...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الفتاوي، ابن تيميه.
پاسخ
( اوّلاً: به چه دليل سفر براي زيارت خانههاي خدا غير از اين سه خانه مشروع نيست. قبلاً اشاره شد كه نهي در روايت، تنزيهي و ارشادي است نه مولوي.
( ثانياً: ايشان نسبت تحريم را به رؤساي مذاهب اربعه داده، در حالي كه ما نصّي بر حرمت از آنان نيافتهايم.
( ثالثاً: عدم جواز سفر به غير از مساجد سه گانه ـ بر فرض تسليم ـ دليل نميشود بر اينكه سفر به خانههايي كه {أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ} است به طريق اولي حرام باشد، و اين قياس مع الفارق است؛ زيرا گرچه خانههاي خدا غير از اين سه مسجد همگي در تأثيرگذاري يكسان است ولي در زيارت قبور پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و اولياي الهي اثر ديگري دارد كه يكي از آنها توسل به آن بزرگان و استغاثه به ارواح آنان ميباشد كه در جاي خود رجحان و مشروعيّت آن ثابت شده است.
( رابعاً: ابن تيميه ميگويد: «مسلمانان قبور انبياي خود را بت قرار دادهاند». چه كسي چنين نيّتي را كرده است؟ اين تهمتي بيش نيست؛ همانگونه كه در بحث استغاثه به ارواح اولياي الهي به آن اشاره كرديم.
شبهه دوم: استدلال به اولويت
ابن تيميه ميگويد:
و التقدير في أحد أمرين: أمّا ان يقال: لاتشدّ الرحال إلي مسجد إلاّ إلي المساجد الثلاثة، فيكون نهياً عنها باللفظ، و نهياً عن سائر البقاع التي يعتقد فضيلتها بالتنبيه و الفحوي و طريق الأولي... فإذا
|
|
كان السفر إلي البقاع الفاضلة قد نهي عنه فالسفر إلي المفضولة أولي و أحري....(1)
و تقدير در يكي از دو امر است:يا اين است كه گفته ميشود: بار سفر به هيچ مسجدي جز آن سه مسجد بسته نميشود، كه در اين صورت با لفظ از مساجد ديگر نهي شده و از ديگر بقعهها كه اعتقاد بر فضيلت آنها است با تنبيه و فحوي و اولويت نهي ميشود... و اگر سفر به بقعههاي فضيلت داده شده نهي شده پس از سفر به جهت بقعههايي كه در رتبة بعد از آنهاست به طريق اولي نهي شده است...
پاسخ
ما اين فحوي و اولويت را قبول نداريم؛ زيرا در مورد مساجدي كه خانههاي خدا هستند فرقي بين آنها نيست مگر در سه مسجد؛ مسجدالحرام، مسجد الاقصي، و مسجد النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، ولي بقعه مبارك اوليا خصوصاً بقعهاي كه جسد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در آن جاي داده شده از اين جهت فرق ميكند؛ زيرا رفتن كنار آن موجب جذب بركات شده و انسان را در رسيدن به خداوند متعال ياري ميدهد.
محمود سعيد ممدوح از محدثان معاصر اهل سنت ميگويد:
...إنّ السفر لهذه البقعة الشريفة أولي من السفر للمساجد الثلاثة؛ لانّ البقعة التي ضمّت جسده الشريف افضل من المساجد الثلاثة، ولا يقارن مسلم عاقل بين الجصّ و الحجارة، و بين بقعة ضمّت جسد النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) .(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مجموعة الفتاوي، ج 27، ص 12.
2. رفع المنارة، ص 102.
... همانا سفر به جهت اين بقعه شريف سزاوارتر از سفر به مساجد سهگانه است؛ زيرا بقعهاي كه متضمّن جسد شريف آن حضرت است از آن سه مسجد برتر ميباشد، و هرگز مسلمان عاقلي بين گچ و سنگ و بين بقعهاي كه متضمن جسد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است مقايسه نميكند.
تقسيم زيارت به شرعي و بدعي
شيخ بن باز از مفتيان وهابي زيارت را به شرعي و بدعي تقسيم نموده و ميگويد:
... فصارت في الحقيقة ثلاثة أنواع:
النوع الأوّل: مشروع، وهو أن يزورها للدعآء لأهلها أو لتذكّر الآخرة.
الثاني: أن تزار للقرائة عندها أو للصلاة عندها أو للذبح عندها فهذه بدعة ومن وسائل الشرك.
الثالث: أن يزورها للذبح للميّت والتقرب إليه بذلك، أو لدعآء الميّت من دون الله أو لطلب المدد منه أو الغوث أو النصر، فهذا شرك أكبر نسأل الله العافية، فيجب الحذر من هذه الزيارات المبتدعة. ولافرق بين كون المدعو نبيّاً أو صالحاً أو غيرهما. ويدخل في ذلك مايفعله بعض الجهّال عند قبر النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) من دعائه والاستغاثة به أو عند قبر الحسين أو البدوي أو شيخ عبدالقادر الجيلاني أو غيرهم....(1)
در حقيقت زيارت بر سه نوع است:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مجموع فتاوي و مقالات متنوعة، بن باز، ج 4، ص 344.
نوع اوّل: كه مشروع است، آنكه انسان به زيارت شخصي به جهت دعا بر اهلش برود يا رفتن او به جهت يادآوري آخرت باشد.
نوع دوم: آنكه به جهت قرائت قرآن نزد آن قبر يا خواندن نماز يا قرباني نزد آن قبر برود. كه اين عمل بدعت و از وسايل شرك است.
نوع سوم: آن است كه به زيارت قبر به جهت ذبح براي ميّت و تقرّب از اين راه برود، يا او را صدا زده و غير از خدا از او مدد و ياري و نصرت بخواهد. كه اين شرك اكبر است. از خدا ميخواهيم كه ما را از اين عمل عافيت دهد. پس واجب است كه از انواع زيارتهايي كه بدعت است بر حذر شد. و فرقي در اين جهت نيست بين اينكه كسي را كه انسان صدا ميزند پيامبر باشد يا فرد صالح يا غير از اين دو. و در اينگونه عمل داخل ميشود آنچه را كه برخي از جاهلان كنار قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) انجام ميدهند؛ از قبيل صدا زدن و استغاثه به او يا در كنار قبر حسين يا بدوي يا شيخ عبدالقادر گيلاني يا ديگران...
نقد
( اوّلاً: در بحث قرائت قرآن و دعا و نماز در كنار قبور اولياي الهي به طور مبسوط جواز بلكه رجحان اين عمل را به اثبات رسانديم.
( ثانياً: هرگز يكي از مسلمانان براي ميّت به جهت تقرّب به او قرباني نميكند، بلكه براي خداوند قرباني مينمايد و ثواب آن را براي روح ميت ميفرستد و با اين عمل خود به او متوسّل شده تا در نهايت امر به خداوند سبحان متقرّب گردد.
|
|
( ثالثاً: در بحث استغاثه به ارواح اوليا به طور مبسوط ذكر كرديم كه اينگونه عمل هرگز شرك به حساب نميآيد، در صورتي كه با ديد استقلالي نباشد.
شيخ محمّد زاهد كوثري از علماي ازهر مصر ميگويد:
انّ سعي ابن تيميه في منع الناس من زيارة النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) يدل علي ضغينة كامنة فيه نحو النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، و كيف يتصور الإشراك بسبب الزيارة و التوسل في المسلمين الذين يعتقدون في حقه انه عبده و رسوله و ينطقون بذلك في صلاتهم نحو عشرين مرّة في كل يوم علي اقلّ تقدير، ادامة لذكري ذلك، ولم يزل اهل العلم ينهون العوام من البدع في كل شؤونهم، و يرشدونهم إلي السنة في الزيارة و غيرها إذا حدث منهم بدعة في شيء، ولم يعدونهم في يوم من الأيام مشركين بسبب الزيارة أو التوسل. و اول من رماهم بالإشراك بتلك الوسيلة هو ابن تيميه، و جري خلفه من استباحة أموال المسلمين و دمائهم لحاجة في النفس.(1)
همانا سعي ابن تيميه در منع مردم از زيارت قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دلالت بر خصومت و كينهاي دارد كه در درون او نسبت به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نهفته است، چگونه تصوّر شرك به سبب زيارت و توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) درباره مسلمانان ميرود؟ كساني كه در حق او معتقدند كه او بنده و رسول خدا است، و اين مطلب را در ادامه يادآوري و يادبود او هر روز حدّاقل بيست بار در نماز تكرار ميكنند. هميشه اهل علم، عوام را از بدعتها در تمام شئونات بازمي دارند و آنان را به سنّتها در زيارت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تكملة السيف الصقيل، ص 156.