بخش 1

دیباچه بخش اول: البانی، محدث وهابیان پیشگفتار بخش اول شرح حال البانی

ديباچه

تاريخ انديشه اسلامي همراه فراز و فرودها و آكنده از تحول و دگرگوني‌‌ها و تنوع برداشت‌‌ها و نظريه‌‌هاست. در اين تاريخ پرتحول، فرقه‌‌ها و مذاهب گوناگون و با انگيزه‌‌ها و مباني مختلفي ظهور نموده و برخي از آنان پس از چندي به فراموشي سپرده شده‌‌اند و برخي نيز با سير تحول همچنان در جوامع اسلامي نقش‌آفرينند، اما در اين ميان، فرقه وهابيت را سير و سرّ ديگري است؛ زيرا اين فرقه با آنكه از انديشه استواري در ميان صاحب‌نظران اسلامي برخوردار نيست، بر آن است تا انديشه‌‌هاي نااستوار و متحجرانه خويش را به ساير مسلمانان تحميل نموده و خود را تنها ميدان‌دار انديشه و تفكر اسلامي بقبولاند.

از اين‌‌رو، شناخت راز و رمزها و سير تحول و انديشه‌‌هاي اين فرقه كاري است بايستة تحقيق كه استاد ارجمند جناب آقاي علي‌اصغر رضواني با تلاش پيگير و درخور تقدير به



16


زواياي پيدا و پنهان اين تفكر پرداخته و با بهره‌‌مندي از منابع تحقيقاتي فراوان به واكاوي انديشه‌‌ها و نگرش‌‌هاي اين فرقه پرداخته است.

ضمن تقدير و تشكر از زحمات ايشان، اميد است اين سلسله تحقيقات موجب آشنايي بيشتر با اين فرقه انحرافي گرديده و با بهره‌گيري از ديدگاه‌هاي انديشمندان و صاحب‌نظران در چاپ‌هاي بعدي بر ارتقاي كيفي اين مجموعه افزوده شود.

انه ولي التوفيق

مركز تحقيقات حج

گروه كلام و معارف



17


بخش اول: الباني، محدث وهابيان

بخش اول:

الباني، محدث وهابيان



18



19


پيشگفتار بخش اول

محمّد ناصرالدين بن نوح نجاتي بن آدم، ملقب به (الباني) منسوب به كشور (الباني) مي‌باشد و كنيه او ابو عبدالرحمان است.

او در سال 1332ه‍ .ق در شهر (اشقو درة) پايتخت وقت الباني متولد شد و در خانواده‌اي فقير رشد نمود. پدرش حاج نوح از مدارس پايتخت عثماني (آستانه) فارغ التحصيل شد و به كشورش به جهت تعليم احكام دين بازگشت.

و چون پادشاه احمد زوگو حاكم بر الباني شد و بر روش همسايگانش از اهل كتاب حكومت‌راني كرد، حاج نوح نجاتي به دمشق هجرت نمود و در آنجا مستقر شد و در آن هنگام كه فرزندش نه ساله بود او را به مدرسه ابتدايي فرستاد، ولي به مدارس حكومتي اكتفا نكرد و خود به تدريس پسرش پرداخت و سپس او را به



20


دوستش شيخ سعيد برهاني سپرد.(1)

وي بعدها به عنوان يكي از محدثان برجسته سلفي‌گري شناخته شد. از اين رو ضروري است به شرح حال و بيان ديدگاه‌هاي وي پرداخته شود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الالباني الامام، عبدالقادر الجنيد، صص 1 ـ 4.

شرح حال الباني

يكي از بزرگان علماي وهابي كه نزد آنان متخصص در علم حديث مي‌باشد محمّد ناصر الدين الباني است، و وهابيان در مباحث حديثي به او مراجعه كرده و آراء او را در مورد احاديث از حيث ضعف و صحت اخذ مي‌كنند و آن قدر در حق او غلو مي‌كنند كه درباره او تعبيراتي از قبيل (داناترين شخص روي زمين به سنت)، (محدث عصر)، (امام دعوت)، (ناصر سنت)، (محدث متقن) و (علامه متفنن) مي‌نمايند. و اين در حالي است كه مي‌دانند او طلب علم نكرده و علم حديث و جرح و تعديل را نزد استاد متخصص يا غير متخصص فرا نگرفته است، و اين امري است كه پيروان او آن را از علما مخفي مي‌دارند.

او كسي بود كه از آلباني با پدرش به بلاد عرب آمد و در دمشق سكني گزيد و تا سال چهارم ابتدايي درس خواند. سپس پدرش به او قرائت قرآن و تجويد و صرف و مقداري از فقه حنفي ياد داد.

آن‌گاه يكي از دوستان پدرش به نام سعيد برهاني كتاب (مراقي الفلاح



22


بامداد الفتاح) را كه در فقه حنفي است بر او تدريس كرد و نيز درس‌هايي را در علم بلاغت نزد او آموخت و سپس به شغل نجاري پرداخت...

او پس از مدتي روي به علم حديث آورد و اهل فتوا شد ولي فتاوايي داد كه موجب وهن در دين بود و اين در حالي است كه وهابيان فتاوا و كلمات او را ميزان و معيار در شناخت حق از باطل مي‌دانند.

از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل شده كه فرمود:

سَيَأتِي عَلَي النّاسِ سَنَواتٌ خُدّاعاتُ يُصَدَّقُ فِيهَا الكاذِبُ وَيُكَذَّبُ فِيهَا الصّادِقُ، وَيُؤتَمَنُ فِيهَا الخائِنُ، وَيُخَوَّنُ فِيهَا الأَمينُ، وَيَنطِقُ فِيهَا الرُّوَيبَضَةُ. قِيلَ: وَمَا الرُّوَيبَضَةُ؟ قالَ: َالرَّجُلُ التّافَهُ فِي اَمرِ العامَّةِ.(1)

زود است كه بر مردم سال‌هاي سخت و دشواري برسد كه در آن شخص دروغگو تصديق و شخص راستگو تكذيب و شخص خائن مورد اعتماد و شخص امين خيانت كار به حساب مي‌آيد، و در آن سال‌ها رويبضه به نطق مي‌آيد. گفته شد: رويبضه چيست؟ فرمود: مرد بي‌ارزش كه در امر عموم مردم سخن مي‌گويد.

خداوند متعال از مهم‌ترين اسباب گمراهي و انحراف و فتواي بدون علم را پيروي از هواي نفس دانسته آنجا كه مي‌فرمايد:

(فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُديً مِنَ اللهِ إِنَّ اللهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ) (قصص:50)

اگر پيشنهاد تو را نپذيرند، بدان كه آنان تنها از هوس‌هاي خود پيروي مي‌كنند! و چه كسي گمراه‌تر است از آن كس كه پيروي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1339.

هواي نفس خويش كرده و هيچ هدايت الهي را نپذيرفته؟ به يقين خداوند گروه ستمكاران را هدايت نمي‌كند!

و نيز خداوند متعال مردم را به طور عموم و اهل علم را به طور خصوص از تحريف احكام و فتواي بدون علم نهي كرده و از خطر و جرم آن بر حذر داشته و شديدترين عذاب را براي آن مقرر فرموده آنجا كه مي‌فرمايد:

(فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ) (بقره: 79)

پس واي بر آنها كه نوشته‌اي با دست خود مي‌نويسند، سپس مي‌گويند: اين، از طرف خداست. تا آن را به بهاي كمي بفروشند. پس واي بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند؛ و واي بر آنان از آنچه از اين راه به دست مي‌آورند!

و نيز مي‌فرمايد:

(وَ لَوْ لا فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيا وَالآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِيما أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذابٌ عَظِيمٌ * إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَهُوَ عِنْدَ اللهِ عَظِيمٌ) (نور: 14ـ 15)

و اگر فضل و رحمت الهي در دنيا و آخرت شامل حال شما نمي‌شد، به خاطر اين گناهي كه كرديد عذاب سختي به شما مي‌رسد! به ياد بياوريد زماني را كه اين شايعه را از زبان يكديگر مي‌گرفتيد، و با دهان خود سخني مي‌گفتيد كه به آن يقين نداشتيد؛ و آن را ساده و كوچك مي‌پنداشتيد در حالي كه نزد خدا بزرگ است!

و مي‌فرمايد:

(وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَهذا حَرامٌ



24


لِتَفْتَرُوا عَلَي اللهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَي اللهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ) (نحل: 116)

به خاطر دروغي كه بر زبانتان جاري مي‌شود (و چيزي را مجاز و چيزي را ممنوع مي‌كنيد)، نگوييد: اين حلال است و آن حرام، تا بر خدا افترا ببنديد به يقين كساني كه به خدا دروغ مي‌بندند، رستگار نخواهند شد!

بخاري و ديگران از عبدالله بن عمرو بن عاص نقل كرده‌اند كه گفت: از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شنيدم كه مي‌فرمود:

إِنَّ اللهَ لايَقبِضُ العِلمَ اِنتِزاعاً يَنتَزِعُهُ مِنَ العِبادِ، وَلكِنْ يَقبِضُ العِلمَ بِقَبضِ العُلَماءِ، حَتّي إذا لَم يُبْقِِ عالِماً اِتَّخَذَ النّاسُ رَؤُساً جُهّالاً، فَسُئِلُوا فَأَفتَوا بِغَيرِ عِلمٍ فَضَلُّوا وَاَضَلُّوا.(1)

همانا خداوند علم را از بندگانش نمي‌گيرد ولي علم را با گرفتن عالمان اخذ مي‌كند، و چون عالمي باقي نمي‌ماند مردم به سراغ سركرده‌هاي جاهلي مي‌روند و آنها مورد سؤال و پرسش واقع مي‌شوند، و فتوا به غير علم مي‌دهند، و هم خود را گمراه كرده و هم ديگران را گمراه مي‌نمايند›.

كليني به سندش از امام علي ( عليه السلام ) نقل كرده كه در خطبه‌اي فرمود:

أَيُّهَا النّاسُ! إِنَّما بَدءُ وُقُوعِ الفِتَنِ أَهواءٌ تُتَّبَعُ وَأَحكامٌ تُبتَدَعُ، يُخالَفُ فِيها كِتابُ اللهِ، يَتَوَلّي فِيها رِجالٌ رِجالاً، فَلَو أَنَّ الباطِلَ خَلصَ لَم يَخفَ عَلي ذِي حِجي، وَلَو أَنَّ الحَقَّ خَلَصَ لَم يَكُنِ اختِلافٌ، وَلكِن يُؤخَذُ مِن هذا ضِعثٌ وَمِن هذا ضِعثٌ، فَيُمزَجانِ فَيَجيئانِ مَعاً، فَهُنالِكَ اسْتَحوَذَ الشَّيطانُ عَلي أَولِيائِهِ وَنَجَا الَّذِينَ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح بخاري، ج1، ص 34.


| شناسه مطلب: 73718