بخش 1

دیباچه پیشگفتار فتواهای وهابیان بقای روح در معارف اسلامی 1. ترکیب انسان از روح و جسم 2. استمرار حیات بعد از انتقال از دنیا 3. وجود ارتباط بین حیات برزخی و حیات مادّی الف) آیات

ديباچه

تاريخ انديشه اسلامي همراه فراز و فرودها و آكنده از تحول و دگرگوني‌‌ها و تنوع برداشت‌‌ها و نظريه‌‌هاست. در اين تاريخ پرتحول، فرقه‌‌ها و مذاهب گوناگون و با انگيزه‌‌ها و مباني مختلفي ظهور نموده و برخي از آنان پس از چندي به فراموشي سپرده شده‌‌اند و برخي نيز با سير تحول همچنان در جوامع اسلامي نقش‌آفرينند، اما در اين ميان، فرقه وهابيت را سير و سرّ ديگري است؛ زيرا اين فرقه با آنكه از انديشه استواري در ميان صاحب‌نظران اسلامي برخوردار نيست، اما بر آن است تا انديشه‌‌هاي نااستوار و متحجرانه خويش را به ساير مسلمانان تحميل نموده و خود را تنها ميدان‌دار انديشه و تفكر اسلامي بقبولاند.

از اين‌‌رو، شناخت راز و رمزها و سير تحول و انديشه‌‌هاي اين فرقه كاري است بايستة تحقيق كه استاد ارجمند جناب آقاي علي‌اصغر رضواني با تلاش پيگير و درخور تقدير به



15


زواياي پيدا و پنهان اين تفكر پرداخته و با بهره‌‌مندي از منابع تحقيقاتي فراوان به واكاوي انديشه‌‌ها و نگرش‌‌هاي اين فرقه پرداخته است.

ضمن تقدير و تشكر از زحمات ايشان، اميد است اين سلسله تحقيقات موجب آشنايي بيشتر با اين فرقه انحرافي گرديده و با بهره‌گيري از ديدگاه‌هاي انديشمندان و صاحب‌نظران در چاپ‌هاي بعدي بر ارتقاي كيفي اين مجموعه افزوده شود.

انه ولي التوفيق

مركز تحقيقات حج

گروه كلام و معارف


16


پيشگفتار

از مسائل مورد اختلاف بين مسلمانان و وهابيان، حيات برزخي است. اين مسئله منشأ اختلاف در مسائل ديگر؛ از قبيل: استعانت از ارواح اولياي الهي، و استغاثه به آنان، توسل به اولياي الهي بعد از وفاتشان و... شده است. عموم مسلمانان قائل به حيات برزخي و زندگي اموات؛ خصوصاً اولياي الهي در عالمي مابين عالم دنيا و آخرت به نام برزخند، بر خلاف وهابيان كه به حيات برزخي ولو براي اولياي الهي، اعتقادي ندارند؛ از همين رو استعانت از آنان، استغاثه و توسل به آنان را جايز ندانسته بلكه از مظاهر بارز شرك مي‌دانند. در حقيقت توجّه به اولياي الهي را به مانند توجّه به سنگ، بي اثر و خاصيت مي‌دانند؛ زيرا معتقدند كه اوليا بعد از مرگ هيچ ارتباطي با دنيا ندارند و هيچ نوع تصرّفي نيز نمي‌توانند داشته باشند. اكنون به بررسي اين مسئله زير بنايي مي‌پردازيم.


17



18


فتواهاي وهابيان

1. بن باز مي‌گويد:

قد علم من الدين بالضرورة و بالأدلة الشرعية انّ رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) لا يوجد في كلّ مكان، و انّما يوجد جسمه في قبره فقط في المدينة المنورة، أمّا روحه ففي الرفيق الأعلي في الجنة...(1)

به ضرورت دين و ادله شرعي دانسته شده كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در هر مكاني موجود نيست و فقط جسم او در قبرش در مدينه منوره است، ولي روحش در جايگاه اعلي در بهشت است...

وي در جاي ديگر مي‌گويد:

... أمّا كونه ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) يري المسلّم عليه فهذا لا اصل له و ليس في الآيات و الأحاديث ما يدل عليه، كما انّه عليه الصلاة و السلام لا يعلم احوال اهل الدنيا ولا ما يحدث منهم؛ لأنّ الميت قد انقطعت صلته بأهل الدنيا...(2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مجموع فتاوا، بن باز ، ج 1، ص 408.

2. مجموع فتاوا، ج 2، ص 765.

... و امّا اينكه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مي‌بيند كسي را كه بر او سلام مي‌كند، اين اصل و مدركي ندارد، و در آيات و احاديث شاهدي بر آن موجود نيست، همان‌گونه كه پيامبر عليه الصلاة و السلام از احوال اهل دنيا و آنچه در آن حادث مي‌شود اطلاعي ندارد؛ زيرا ميت ارتباطش با دنيا قطع مي‌گردد.

2. ناصرالدين الباني محدّث وهابي در مقدمه كتاب $الآيات البيّنات في عدم سماع الأموات› مي‌گويد:

... بعد ما تبيّن للعديد من اهل الفضل و العلم اهميّة موضوعه و احتياج الجماهير إلي الإطلاع عليه، لا سيمّا من كان منهم لا يزال يعيش في اوحال الجاهلية الأولي من الإستغاثة بغير الله و الإستعانة بالأنبياء و الصالحين الأموات و غيرهم من عباد الله، متوهّمين انّهم يسمعونهم حين ينادون و انّهم علي الإستجابة لهم قادرون...(1)

... بعد از آنكه اهميت موضوع بحث براي تعدادي از اهل فضل و علم روشن شد و احتياج مردم به اطلاع از آن، به‌ويژه كساني كه هميشه در باتلاق‌هاي جاهليت زندگي مي‌كنند، اهميت بحث در مباحثي؛ از قبيل: استغاثه به غير خدا، استعانت از ارواح انبيا و صالحين و غير اين ها، به توهّم اينكه آنان صدايشان را مي‌شنوند و اينكه آنان بر اجابت درخواستشان قدرت دارند... روشن مي‌شود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مقدمة الآيات البيّنات في عدم سماع الاموات، نعمان آلوسي، ص1.

بقاي روح در معارف اسلامي

قبل از شروع در اصل بحث و نقد سخنان وهابيان در حيات برزخي اوليا جا دارد به موضوعاتي اشاره نماييم:

1. تركيب انسان از روح و جسم

متكلمان انسان را مركب از دو حقيقت مي‌دانند: روح و جسم. و بر آن دلايلي اقامه كرده‌اند كه به برخي از آنها اشاره مي‌كنيم:

الف) هر انساني افعال خود را به يك حقيقتي به اسم $من› نسبت مي‌دهد و مي‌گويد: من انجام دادم، من زدم و...، اين من كيست؟ آيا اين حقيقت غير از نفس است كه از آن به روح تعبير مي‌شود؟ همچنين هر انساني اعضا و جوارح مادي خود را به حقيقتي به نام $من› نسبت مي‌دهد و مي‌گويد: قلب من، شكم من، قدم من و... اين من كيست؟ آيا غير از روح و نفس است؟

ب) هر يك از انسان‌ها اين حس را دارد كه شخصيتش در تغييرات روزگار ثابت بوده و در آن تغيير و تحوّل وجود ندارد، با وجود تغييراتي كه در جسم و بدن اوست، آيا آن شخصيت، همان روح و نفس او نيست؟

ج) گاهي انسان ممكن است نسبت به هر چيزي حتّي اعضاي بدن خودش غافل باشد؛ امّا از يك چيز كه همان خوديت اوست، غافل نمي‌شود. آيا اين همان نفس و روح او نيست؟ فخر رازي مي‌گويد: $گاهي من عالم و آگاه به خودم هستم؛ در حالي كه از همه اجزايم غافلم و اين خوديت، همان نفس و روح است›.(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مفاتيح الغيب، ج 4، ص 149.

قرآن نيز به اين حقيقت اشاره كرده و مي‌فرمايد:

(يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلي رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي) (فجر: 27ـ 30)

تو اي روح آرام يافته، به سوي پروردگارت بازگرد در حالي كه هم تو از او خشنودي و هم او از تو خشنود است، سپس در سلك بندگانم در آي، و در بهشتم وارد شو.

از اينكه خداوند متعال به نفس خطاب مي‌كند: $برگرد› بايد از جايي و چيزي برگردد كه همان دنيا و جسم باشد، پس انسان از روح و جسم تشكيل شده است.

همچنين مي‌فرمايد:

(فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ * وَأَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ) (واقعه: 83 و 84)

پس چرا هنگامي كه جان به گلوگاه مي‌رسد (توانايي بازگرداندن آن را نداريد؟) و شما در اين حال نظاره مي‌كنيد (و كاري از دستتان ساخته نيست).

روح با حلقوم فرق مي‌كند، لذا آيه دلالت بر وجود دو حقيقت در انسان دارد؛ جسم و روح.

2. استمرار حيات بعد از انتقال از دنيا

از آيات قرآن به طور وضوح استفاده مي‌شود كه مرگ انسان، پايان حياتش نيست؛ بلكه انتقال از حياتي به زندگي ديگر است. انسان با مرگ وارد عالم جديدي مي‌شود كه گسترده‌تر از عالم مادي است:

الف) خداوند متعال مي‌فرمايد:



22


(اللهُ يَتَوَفَّي الأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضي عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الأُخْري إِلي أَجَلٍ مُسَمًّي إِنَّ فِي ذلِكَ لآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ) (زمر: 42)

خداست كه وقت مرگ، ارواح خلق را مي‌گيرد و آن را كه هنوز وقت مرگش فرا نرسيده، روحش را در حال خواب قبض مي‌كند. سپس آن را كه حكم به مرگش كرده جانش را نگاه مي‌دارد و آن را كه حكم به مرگ نكرده به بدنش مي‌فرستد تا وقت معين، در اين كار نيز ادله قدرت الهي براي انديشمندان است.

ب) همچنين مي‌فرمايد:

(وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ) (آل عمران: 169)

(اي پيامبر) هرگز گمان مبر كساني كه در راه خدا كشته شده‌اند، مردگانند، بلكه زنده‌اند و در نزد پروردگارشان روزي داده مي‌شوند...

از آيات ديگر استفاده مي‌شود كه اين حيات برزخي، اختصاصي به شهدا ندارد، بلكه شامل تمام صالحان و كساني كه مطيع دستورات خداوند هستند نيز مي‌شود؛ خداوند متعال مي‌فرمايد:

(وَ مَنْ يُطِعِ اللهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً) (نساء: 69)

و هر كسي كه خدا و رسول را اطاعت كنند، ايشان البته با كساني كه خدا به آنان لطف و عنايت كامل فرموده؛ يعني با پيامبران



23


و صديقان و شهيدان و نيكوكاران محشور خواهند شد و اينان رفيقان نيكويي هستند.

اگر شهدا نزد خدا زنده‌اند و روزي مي‌خورند، پس هر كس مطيع خدا و رسول باشد ـ و به دليل آنكه رسول نيز تابع دستورات رسالت خويش است، شامل خود حضرت نيز مي‌شود ـ او نيز با شهداست، اگر شهدا نزد خدا زنده‌اند، پس اينان نيز زنده‌اند و حيات برزخي دارند.

اگر كسي ـ همانند بن باز ـ بگويد: اينان زنده‌اند، ولي در بهشت نزد خداوند متعال هستند و از احوال اين دنيا اطلاعي ندارند.

در جواب مي‌گوييم: خداوند درباره خود چنين مي‌گويد: (وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ)؛ $و او با شماست هر جا كه هستيد›. (حديد: 4)

و مي‌فرمايد: (أَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ)؛ $به هر سو رو كنيد، خدا آنجاست›. (بقره: 115)

و مي‌فرمايد: (نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ)؛ $و ما به او از رگ قلبش نزديك‌تريم›. (ق: 16)

حال اگر خداوند همه جا و با همه كس هست، پس شهدا نيز زنده‌اند و نزد خداوند روزي داده مي‌شوند. و اولياي الهي كه مطيع خدا و رسولند نيز اين‌گونه‌اند. علم غيب دارند، همان‌گونه كه خدا علم غيب دارد. قرآن مي‌فرمايد:

(يَعْلَمُ خائِنَةَ الأَعْيُنِ وَما تُخْفِي الصُّدُورُ) (غافر: 19)

او چشم‌هايي را كه به خيانت مي‌گردد و آنچه را سينه‌ها پنهان مي‌دارند، مي‌داند.



24


در روايات اسلامي به اين موضوع مهمّ اشاره شده است؛ از جمله بعد از آنكه كشته‌هاي مشركان را در چاه بدر انداختند، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر بالاي چاه آمد و مشركان را اين‌گونه خطاب كرد:

هر آينه شما همسايگان بدي براي رسول خدا بوديد، او را از منزلش بيرون ساخته و از خود طرد نموديد، سپس بر ضدّ او اجتماع نموده و با او محاربه كرديد، من آنچه را كه پروردگارم وعده داده بود، حق يافتم، آيا شما نيز آنچه را پروردگارتان وعده داده بود حق يافتيد؟

شخصي به ايشان عرض كرد: $اي رسول خدا! چگونه شما با سرهايي كه از تن جدا شده است، سخن مي‌گوييد؟› پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود: $به خدا سوگند! تو از آنان شنواتر نيستي...›.(1)

انس بن مالك از پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل مي‌كند كه فرمود: $بنده هنگامي كه در قبرش گذارده مي‌شود و اصحابش او را ترك مي‌كنند، صداي كفش آنها را مي‌شنود...›.(2)

متقي هندي به سند خود از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل مي‌كند كه فرمود: $هر كس وصيت نكند، به او اذن صحبت با مردگان داده نمي‌شود›. گفته شد: $اي رسول خدا! مردگان سخن مي‌گويند؟› فرمود: $آري، به زيارت مي‌آيند›.(3)

3. وجود ارتباط بين حيات برزخي و حيات مادّي

از مجموع آيات و روايات استفاده مي‌شود كه بين حيات برزخي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح بخاري، ج 5، صص 76 و 77.

2. صحيح بخاري، ج 2، ص 123.

3. كنز العمال، ج 16، صص 619 و 620.


| شناسه مطلب: 73726