بخش 2
ب) روایات 4. بقای نفس بعد از مرگ از نظر فخر رازی دلیل اول دلیل دوم حقیقت حیات برزخی از دیدگاه سید بن علوی مالکی حیات برزخی اولیا حیات برزخی اولیا از دیدگاه قرآن کریم آیه اول نکات آیه حیات مطلقة شهیدان پیامبر اسلام ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) حقیقت مرگ پیامبران برتری مداد علما بر خون شهدا آیه دوم آیه سوم حیات برزخی اولیا در روایات اهل سنت حدیث اول: نماز موسی ( علیه السلام ) حدیث دوم: حیات انبیا در قبرها
انسان در عالم برزخ با حيات مادي و انسانهاي زنده ارتباط برقرار است؛ به اين معنا: هنگامي كه انسانها در عالم مادي آنان را صدا ميزنند ميشنوند و هنگامي كه از آنان سؤال و درخواست ميكنند، به اذن خداوند متعال جواب ميدهند. اينك به برخي از آيات و روايات در اين مورد اشاره ميكنيم:
الف) آيات
يك ـ خداوند متعال در خصوص قوم صالح ميفرمايد:
(فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دارِهِمْ جاثِمِينَ * فَتَوَلَّي عَنْهُمْ وَقالَ يا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلكِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ) (اعراف: 78 و 79)
سرانجام، زمينلرزه آنها را فرا گرفت؛ و صبحگاهان، (تنها) جسم بيجانشان در خانههايشان باقي مانده بود. (صالح) از آنها روي برتافت؛ و گفت: اي قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ كردم، و به شرط خيرخواهي را انجام دادم، ولي (چه كنم كه) شما خيرخواهان را دوست نداريد.
دو ـ درباره قوم شعيب نيز شبيه اين گفتوگو بيان شده است.(1)
سه ـ در قرآن آمده است:
(وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ) (زخرف: 45)
از رسولاني كه پيش از تو فرستاديم بپرس: آقا غير از خداوند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اعراف: 91 ـ 93.
رحمان معبوداني براي پرستش قرار داديم؟
كه ظاهر آيه دلالت بر لزوم پرسش رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از خود آن انبيا دارد با آنكه آن انبيا در عالم برزخند.
شيخ محمود شلتوت ميگويد:
آنچه از آثار ديني استفاده ميشود اين است كه هنگام خروج روح از بدن، مرگ حاصل ميشود و او؛ در حالي كه داراي ادراك است باقي ميماند؛ كسي كه بر او درود ميفرستد ميشنود، زائرين قبرش را ميشناسد و لذت نعمتها و درد عذاب را در عالم برزخ درك ميكند.(1)
شيخ الاسلام عزّالدين بن عبدالسلام در فتاواي خود ميگويد: $ظاهر اين است كه ميّت، زائر خود را ميشناسد؛ زيرا ما امر شدهايم به سلام بر او، و شارع امر نميكند به خطاب كسي كه نميشنود...›.(2)
ب) روايات
يك ـ پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود:
هر مسلماني بر قبر برادر مؤمنش كه او را در دنيا ميشناخته عبور كند و از او سؤال كند، خداوند روحش را برميانگيزد تا جواب او را بدهد.(3)
دو ـ در روايت از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ثابت شده كه فرمودهاند: $مردگان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الفتاوي، شلتوت، ص 19.
2. فتاوي شيخ الاسلام عزالدين بن عبدالسلام، ص 431.
3. الروح، ابن قيم، ص 9.
صداي كفش تشييعكنندگان را ميشنوند›.(1)
سه ـ ابن قيّم جوزيه در كتاب $الروح› ميگويد:
سلف بر اين مطلب اجماع كرده و به تواتر رسيده است كه شخص مرده، كساني را كه به زيارتش ميآيند ميشناسد و از آمدنشان مسرور ميشود.(2)
چهار ـ ابن ابيالدنيا در كتاب $القبور› از عايشه نقل ميكند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود:
هر كس به زيارت قبر برادر مؤمنش رود و نزد قبرش بنشيند، مرده با او انس ميگيرد، و جواب سلامش را ميدهد، تا هنگامي كه برخيزد و برود.(3)
پنج ـ همچنين از ابوهريره نقل شده است كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود: $هر كس بر قبر شخصي عبور كرده و بر صاحب آن درود فرستد، صاحب قبر، او را شناخته و سلامش را جواب ميدهد›.(4)
شش ـ بيهقي از سعيد بن مسيّب نقل ميكند: ما با علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) داخل قبرستان مدينه شديم. حضرت ( عليه السلام ) ندا داد: $اي اهل قبرستان! سلام و رحمت خدا بر شما باد، از خبرهاي خود بر ما ميگوييد يا ما شما را خبر دهيم؟› سعيد ميگويد: $صدايي شنيديم كه در جواب ميگويد: $وَ عَلَيْكُمُ السَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ يا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ› خبر ده ما را از آنچه اتفاق افتاد. حضرت ( عليه السلام ) فرمود:
اما زنان شما به همسري ديگران در آمدند، اموال شما تقسيم شد، و اولاد شما نيز در زمره ايتام در آمدند. ساختمانهايي كه بنا كرديد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. همان.
2. همان.
3. همان.
4. فيض القدير، ج 5، ص 487.
دشمنانتان در آنها ساكن شدند. اين خبرهايي است كه نزد ماست، شما چه خبرهايي داريد؟
سعيد ميگويد:
مردهاي به صدا درآمد و گفت: هر آينه كفنها پاره شد، موها ريخت، پوستها از بدن جدا شد، حدقهها بر صورتها ريخت و از بينيها چرك بيرون آمد. آنچه را فرستاده بوديم يافتيم، و آنچه را به جا گذارديم، خسارت ديديم...(1)
ابن قيم جوزيه در بحثي در اين باره كه آيا مردگان زيارت افراد زنده را درك ميكنند؟ ميگويد: $همين كه كسي به زيارت ميّت ميآيد، ميگويند: $زائر› اين خود دليل بر اين است كه مرده، زائر را ميشناسد؛ زيرا اگر او را نشناسد به زيارت كننده، زائر گفته نميشود›.(2)
هفت ـ بخاري و مسلم نقل كردهاند: $هرگاه مرده داخل قبر گذارده شود، صداي كفش تشييعكنندگان را ميشنود›.(3)
هشت ـ ابوهريره ميگويد: پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هرگاه به قبرستان ميرفت، با اهل قبور اين چنين سخن ميگفت:
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ أَهْلِ الدِّيارِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُسْلِمِينَ، وَإِنّا إِنْ شاءَ اللهُ بِكُمْ لاحِقُونَ، أَسْأَلُ اللهَ لَنا وَلَكُمُ الْعافِيَةَ.(4)
سلام بر شما اي ساكنان ديار [برزخ] كه از افراد با ايمان و مسلمانيد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. حقيقة التوسل و الوسيله، موسي محمّد علي، ص 242.
2. الروح، ص 8.
3. فتح الباري، ج 3، ص 205.
4. تلخيص الحبير، ج 2، ص 137.
و همانا اگر خدا بخواهد ما به شما ملحق ميشويم، از خداوند براي ما و شما عافيت را طلب ميكنم.
نه ـ ابن عباس ميگويد:
يكي از اصحاب بر سر قبري خيمه زد؛ در حالي كه نميدانست آنجا قبر مردهاي است، ناگهان صداي قرائت سوره ملك به گوش او رسيد، تا وقتي كه سوره را ختم كرد. نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آمد و عرض كرد: اي رسول خدا! من بر قبري خيمه زدم؛ در حالي كه نميدانستم قبر است، ناگهان صداي سوره ملك را از آنجا شنيدم. حضرت ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود: اين سوره مانع از عذاب و نجات دهنده انسان از عذاب قبر است.(1)
4. بقاي نفس بعد از مرگ از نظر فخر رازي
فخر رازي در كتاب $المطالب العالية› براي اثبات بقاي نفس و حيات آن همراه با علم و قدرت به ادله اي تمسك كرده است.
دليل اول
فخر رازي ميگويد:
لمّا كان المدبّر لهذا الجسد و المتولّي لإصلاح حاله هو النفس، و من المعلوم انّ النفس انّما تتولّي ذلك بسبب كونها حية عالمة قادرة،فحينئذ يتوقف صلاح هذا الجسد علي كون النفس موصوفة بالحياة و العلم و القدرة، فلو كانت النفس موصوفة بهذه الصفات، و هذه الصفات موقوفة علي صلاح حال البدن لزم توقف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحيح ترمذي، كتاب فضائل القرآن.
كل واحد منهما علي الآخر، و ذلك دور، و الدور باطل.(1)
چون تدبيركننده بدن و متولي اصلاح حال آن همان نفس است و معلوم است كه نفس از آن جهت كه زنده، عالم و قادر است متولي آن ميباشد، لذا صلاح اين جسد متوقف است بر اينكه نفس موصوف به حيات و علم و قدرت باشد، و اگر نفس موصوف به اين صفات شده و اين صفات موقوف بر صلاح حال بدن است لازم ميآيد كه هر كدام از آن دو متوقف بر ديگري گردد، و اين دور است و دور باطل ميباشد.
دليل دوم
فخر رازي ميگويد:
قد ثبت انّ النفس الناطقة جوهر ليس بجسم ولا في جسم البتة، و يمتنع ان يحصل بينه و بين الأجسام قرب او بعد او مناسبة، و ليس بينها و بين هذا البدن الاّ انّ هذا البدن محل تصرف ذلك الجوهر في منزل عمله و دار مملكته. كما انّ الرجل المعين يكون ساكناً في دار و متصرفاً فيها، فاذا خربت تلك الدار و خرجت عن الصلاح و السداد، لم يلزم موت ذلك المتصرف و بطلانه. و هذا يجري مجري العلوم الضرورية، و الشك و الشبهة انّما يتولد بسبب انّ الوهم يسبق إلي انّ الشيء حالّ في هذا البدن و سار فيه، فتسبق حينئذ إلي الوهم انّه يجب موتها بموت البدن.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المطالب العالية، ج7، ص 214.
و أما ان قدرنا جوهراً مجرداً ليس بينه و بين هذا البدن مناسبة، لا بالقرب ولا بالبعد ولا بوجه من وجوه المناسبة، إلاّ من وجه واحد، و هو انّ ذلك البدن كان دار مملكة ذلك الجوهر و محل تصرفه، ثم انّه خرجت هذه الدار، فالعلم الضروري حاصل بانّ هذا القدر لايقتضي عدم ذلك الجوهر ولا يغيّر حالا من احواله، و هذا البيان انّه لايلزم من موت البدن موته.(1)
ثابت شده كه نفس ناطقه جوهر است نه جسم و نه حلولكننده در جسم، و ممتنع است كه بين او و بين اجسام قرب و يا بُعد يا مناسبتي حاصل گردد، و بين آن و بين اين بدن نيست مگر اينكه اين بدن محلّ تصرف آن جوهر در منزل عمل او و خانه مملكت اوست.همانگونه كه شخص معيني ساكن در خانه اي و متصرف در آن خانه است و چون آن خانه خراب گردد و از صلاح و استحكام بيرون آيد، اين امر مستلزم مرگ آن تصرفكننده و بطلان او نميگردد و اين از علوم ضروري است و شك و شبهه در آن از آن جهت پديد ميآيد كه انسان خيال ميكند آن شيء در آن بدن حلول كرده و در آن جاري است، لذا خيال ميكند كه مرگ او به مرگ بدن واجب ميشود.
ولي اگر فرض كرديم جوهر مجردي را كه بين او و بين آن بدن مناسبتي نباشد؛ نه به قرب و نه به بُعد و نه به هيچ وجهي از وجوه مناسبت مگر از يك جهت، و آن اينكه اين بدن خانه مملكت آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المطالب العالية، ج 7، ص 213.
جوهر و محلّ تصرف آن است، حال آن هنگامي كه از آن خانه خارج شود علم بديهي حاصل است به اينكه اين مقدار مقتضي عدم آن جوهر را ندارد و هيچ حال از احوال او را تغيير نميدهد؛ و اين به جهت آن است كه از مرگ بدن مرگ آن جوهر لازم نميآيد.
حقيقت حيات برزخي از ديدگاه سيد بن علوي مالكي
محمّد بن علوي مالكي مينويسد:
الحياة البرزخية حياة حقيقية، و هذا ما دلت عليه الآيات البينات و الأحاديث المشهورة الصحيحة. و هذه الحياة الحقيقية لا تعارض وصفهم بالموت، كما جاء ذلك في الكتاب العزيز؛ اذ يقول: (وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ) و يقول: (إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ).
انّ معني قولنا عن الحياة البرزخية بانّها حقيقة أي ليست خيالية أو مثالية كما يتصوّرها بعض الملاحدة ممن لاتتسع عقولهم للإيمان إلاّ بالمشاهد المحسوس دون الغيب الذي لايطيق العقل البشري تصوره ولا تسليم كيفيته لقدرة الله جلّ جلاله.
انّ وقفة تأمل قصيرة عند قولنا عن الحياة البرزخية بانّها حقيقة لاتبقي من الاشكال ادني ذرة حتّي عند من يقصر فهمه و ذوقه عن تعقل المعاني. فكلمة (حقيقية) ليست إلاّ لنفي الباطل و طرد الوهم و نفي الخيال الذي قد يقع في ذهن الانسان المتشكك المرتاب في احوال عالم البرزخ و عالم الآخرة و غيرها من العوالم الإخري كالنشر و البعث و الحشر و الحساب... و لقد
|
|
تظافرت الاحاديث و الآثار التي تثبت بانّ الميت يسمع و يحسّ و يعرف، سواء كان مؤمناً ام كافراً.(1)
حيات برزخي، حياتي است حقيقي، و اين آن چيزي است كه آيات روشن و احاديث مشهور صحيح بر آن دلالت دارد. و اين حيات حقيقي با توصيف آنان به مرگ تعارض و منافات ندارد، آنگونه كه در كتاب عزيز آمده آنجا كه ميگويد: (و ما براي بشري قبل از تو جاودانگي قرار نداديم) و ميگويد: (و تو خواهي مرد همانگونه كه آنان ميميرند).
مقصود ما از حيات برزخي اين است كه حقيقي است نه خيالي يا مثالي آنگونه كه برخي از افراد ملحد تصور ميكنند از كساني كه عقولشان كشش ايمان را ندارد مگر از راه مشاهده حسّي نه غيبي كه عقل بشري از تصور آن عاجز است و نميتواند تسليم كيفيت آن براي قدرت خداوند جل جلاله شود.
با كمترين تأملي در گفته ما درباره حيات برزخي كه حقيقي است كوچكترين اشكالي باقي نميماند حتي نزد كساني كه فهم و ذوقشان از فهم و درك معاني قاصر است. پس كلمه (حقيقي) نيست مگر به جهت نفي باطل و طرد وهم، و نفي خيال كه گاهي در ذهن انسان شكاك و متردد در احوال عالم برزخ و عالم آخرت و ديگر عوالم همچون نشر و بعث و حشر و حساب... پديد ميآيد، و به طور حتم احاديث و آثار بسياري ثابت ميكند ميت ميشنود و حسّ ميكند و ميشناسد؛ چه مؤمن باشد يا كافر.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مفاهيم يجب ان تصحح، محمد بن علوي مالكي، ص 159.
وي همچنين حيات برزخي را عمومي دانسته و در اين باره
ميگويد:
ذكرنا فيما تقدم انّ الحياة البرزخية حياة حقيقية، و انّ الميت يسمع و يحسّ و يعرف، سواء أ كان مؤمناً أم كافراً، و انّ الحياة و الرزق و دخول الأرواح الجنة ليست مختصاً بالشهيد، كما دلت علي ذلك النصوص الثابتة. و هذا هو الصحيح الذي عليه الأئمة و جماهير اهل السنة.
و من هنا فانّ القول بحياة الأنبياء من فضول القول، و هو امر ظاهر كالشمس لايحتاج إلي اثبات، بل انّ الصواب هو ان تقرّر بانّ حياتهم اكمل و اجل و اتم و اعظم. و هكذا حياة الناس علي ظهر الأرض في الدنيا؛ فانّها درجات و مقامات و
مراتب متفاوتة.(1)
در آنچه كه گذشت ذكر كرديم همانا حيات برزخي حيات حقيقي است، و اينكه ميت ميشنود و حس ميكند و ميشناسد،چه مؤمن باشد يا كافر، و اينكه حيات و رزق و دخول ارواح در بهشت مختص به شهيدان نيست، آنگونه كه بر اين مطلب نصوص ثابت دلالت ميكند. و اين نظر صحيحي است كه پيشوايان و جمهور اهل سنت بر آن توافق كردهاند. و از اينجاست كه سخن گفتن درباره حيات انبيا نياز به گفتن ندارد؛ چرا كه امري ظاهر ميباشد همچون خورشيد كه به اثبات احتياج ندارد؛ بلكه درست آن است كه گفته
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مفاهيم يجب ان تصحح، ص 165.
شود حيات آنان كاملتر و برتر و تمامتر و عظيمتر است. و همچنين است حيات مردم روي زمين در اين دنيا، كه داراي درجات و مقامات و مراتب متفاوتي است.
|
|
حيات برزخي اوليا
حيات برزخي اوليا از ديدگاه قرآن كريم
آيات متعددي از قرآن دلالت بر حيات برزخي اوليا دارد، اينك به چند نمونه اشاره ميكنيم:
آيه اول
خداوند متعال ميفرمايد:
(وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ) (آل عمران: 169)
[اي پيامبر!] هرگز گمان مبر كساني كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزي داده ميشوند.
نكات آيه
1. آيه مربوط به عالم برزخ است به قرينه ادامه آيه:
|
|
(فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ) (آل عمران: 170)
آنها بهخاطر نعمتهاي فراواني كه خداوند از فضل خود به ايشان بخشيده است، خوشحالند؛ و بهخاطر كساني كه هنوز به آنها ملحق نشدهاند [مجاهدان و شهيدان آينده] بشارت ميدهند؛ [زيرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان ميبينند؛ و ميدانند].
از جمله (وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ) استفاده ميشود كه آنان در عالم برزخند و هنوز وارد قيامت نشدهاند. لذا به كساني كه در دنيا هستند و به آنان ملحق نگشتهاند بشارت ميدهند. و اگر مقصود آيه قيامت باشد، دنيايي نيست كه به افراد آن بشارت دهند.
2. به قرينه مقابله احياء با اموات مقصود آن است كه شهيدان عوارض مرگ را ندارند.
3. خداوند همه جا هست و لذا مراد به (عِنْدَ رَبِّهِمْ) خصوص بهشت نيست.
4. ميتوان از راه اولويت قطعي با جهاد اكبر حكم آيه را بر اولياي الهي نيز تعميم داد؛ زيرا اگر شهيدان كه در جهاد اصغر (جهاد در جبهة جنگ) به شهادت رسيدهاند، زندهاند به طريق اولي كساني كه در جهاد اكبر كه جهاد با نفس است نفس امارة خود را نابوده كردهاند نزد خداوند متعال زنده ميباشند.
ابن حزم در كتاب $المحلّي› ميگويد:
و امّا الشهداء فانّ الله عزّوجلّ يقول: (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ * فَرِحِينَ بِما
|
|
آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ)1، ولا خلاف بين المسلمين في انّ الأنبياء ( عليهم السلام ) ارفع قدراً و درجة و اتمّ فضيلة عند الله عزّوجلّ و اعلي كرامة من كلّ من دونهم، و من خالف في هذا فليس مسلماً.(2)
و اما شهيدان، خداوند عزّوجلّ ميفرمايد: (مپنداريد كه شهيدان راه خدا مردهاند، بلكه زندهاند و در نزد پروردگارشان روزي داده ميشوند...) و خلافي نيست بين مسلمانان در اينكه ارزش و درجه انبيا بالاتر و فضيلتشان نزد خداوند عزّوجلّ تمامتر و كرامتشان از ديگران تمامتر است و هر كس در اين مسأله مخالفت كند مسلمان نيست.
حيات مطلقة شهيدان
خداوند متعال در قرآن كريم در دو آيه اشاره به حيات و زندهبودن شهيدان بعد از رحلت از اين دنيا اشاره كرده است؛ چنانكه ميفرمايد:
(وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ) (آل عمران: 169)
[اي پيامبر!] هرگز گمان مبر كساني كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زندهاند، ونزد پروردگارشان روزي داده ميشوند.
همچنين ميفرمايد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. آل عمران: 169.
2. المحلّي، ج1، ص 25.
(وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَلكِنْ لا تَشْعُرُونَ) (بقره: 154)
و به آنها كه در راه خدا كشته ميشوند، مرده نگوييد! بلكه آنان زندهاند، ولي شما نميفهميد!
مي توان اخذ به اطلاق آيه دوم در مورد زنده بودن و حيات شهدا در عالم برزخ نمود، و نميتوان ادعا كرد كه قيد (عِنْدَ رَبِّهِمْ) آن را تقييد و تخصيص ميزند؛ زيرا امكان دارد كه قيد براي(يُرْزَقُونَ) باشد.
طبري در تفسير اين آيه مينويسد:
و لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله: هو ميت؛ فانّ الميت من خلقي من سلبتُه حياته و اعدمته حواسه، فلا يلتذّ لذّة ولا يدرك نعيماً؛ فانّ من قتل منكم و من سائر خلقي في سبيلي، احياء عندي في حياة و نعيم و عيش هنّي و رزق سنّي، فرحين بما آتيتهم من فضلي و حبوتهم به من كرامتي.(1)
درباره كساني كه در راه خدا كشته شدهاند نگوييد: او مرده است؛ چرا كه مرده از خلقم كسي است كه زندگي را از او سلب كرده و حواسش را نابود ساخته ام، و لذا لذّتي نبرده و نعمتي را درك نميكند، ولي كساني كه از بين شما و از ديگر مخلوقاتم در راه من كشته شود آنان نزد من زنده بوده و در حيات و نعمت و زندگي گوارا و روزي فراوان به سر ميبرند، و به آنچه از فضلم به آنها داده و از كرامتم بخشيدم شادند.
سيوطي ميگويد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تفسير طبري، ج 2، ص 42.
و قد قال تعالي في الشهداء: (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ) و الانبياء اولي بذلك، فهم اجلّ و اعظم، و ما نبي إلاّ و قد جمع مع النبوة وصف الشهادة، فيدخلون في عموم لفظ الآية.(1)
خداوند متعال درباره شهيدان فرمود: ([اي پيامبر!] گمان مبر هرگز كساني كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند بلكه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزي داده ميشوند)، و پيامبران سزاوارتر به آن هستند؛ چرا كه آنان جليلتر و بزرگوارترند. و هيچ پيامبري نيست جز آنكه با نبوت وصف شهادت را جمع كرده لذا داخل در عموم آيهاند.
او همچنين ميگويد:
... فثبت كونه ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) حياً في قبره بنص القرآن؛ امّا من عموم اللفظ، و امّا من مفهوم الموافقة.(2)
پس ثابت شد كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در قبرش زنده است، به نص قرآن، يا از عموم لفظ، و يا از مفهوم موافقت.
ابوالعباس احمد بن عمر قرطبي ميگويد:
و قد صحّ انّ الشهداء احياء يرزقون، و وجد منهم من لم يتغير في قبره من السنين، و إذا كان هذا في الشهداء، كان في الأنبياء أحري و اولي.(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 148.
2. الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 149.
3. المفهم لما اشكل من كتاب صحيح مسلم، ج 6، ص 192.
و به طور صحيح روايت شده كه شهيدان زندهاند روزي ميخورند. و ديده شده از شهيدان كساني كه سالها از شهادتشان گذشته و هرگز تغييري در جسدشان پديد نيامده است. و اگر اين وضعيت شهداست در مورد انبيا اين وضعيت سزاوارتر و اولي است.
قرطبي در تفسير آيه شهدا ميگويد:
امّا من تأوّل في الشهداء انهم احياء، بمعني انّهم سيحيون، فبعيد يردّه القرآن و السنة؛ فانّ قوله تعالي: (بَلْ أَحْياءٌ) دليل علي حياتهم، و انّهم يرزقون ولا يرزق إلاّ حي.(1)
اما كسي كه زنده بودن شهيدان را اينگونه معنا كرده كه بعداً زنده خواهند شد، اين تفسير بعيدي است كه قرآن و سنت آن را ردّ ميكند؛ زيرا قول خداوند: (بَلْ أَحْياءٌ) دليل بر حيات آنهاست و اينكه آنان روزي ميخورند، و هرگز جز شخص زنده روزي نميخورد.
سيوطي از ابن عساكر و او به سندش از اعمش و او از منهال بن عمرو نقل كرده كه گفت:
أَنَا وَاللهِ رَأَيْتُ رَأسَ الْحُسَيْنِ ( عليه السلام ) حِينَ حُمِلَ وَأَنَا بِدِمَشْقٍ وَبَيْنَ يَدَي الرَّأسِ رَجُلٌ يَقْرَأُ سُورَةَ الْكَهْفِ حَتّي بَلَغَ قَوْلَهُ تَعالي: (أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً)2، قالَ: فَأَنْطَقَ اللهُ الرَّأسَ بِلِسانٍ ذَرِبٍ أَيْ فَصِيحٍ فَقالَ: أَعْجَبُ مِنْ اَصْحابِ الْكَهْفِ قَتْلِي وَحَمْلِي.(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تفسير قرطبي، ج 4، ص 270.
2. كهف: 9.
3. شرح الصدور، سيوطي، ص 83.
به خدا سوگند، هنگامي كه دمشق بودم سر حسين ( عليه السلام ) را ديدم در حالي كه آن را حمل ميكردند، مردي سوره كهف را قرائت ميكرد تا به اين آيه رسيد: (أَمْ حَسِبْتَ...)، خداوند آن سر را به نطق درآورد و با صداي فصيح فرمود: عجيبتر از اصحاب كهف كشتن من و حمل سر من است.
از اينكه سر مبارك امام حسين ( عليه السلام ) بعد از مرگ و جداشدن از بدن سخن ميكند معلوم ميشود مرگ بر شهيدان معنا ندارد.
احمد بن حنبل و ابويعلي و طبراني و حاكم در $المستدرك› و بيهقي در $دلائل النبوة› از ابن مسعود نقل كرده كه گفت:
لإن احلف تسعاً انّ رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) قتل قتلا احبّ إلي من ان احلف واحدة انّه لم يقتل؛ و ذلك انّ الله اتخذه نبياً و اتخذه شهيداً.(1)
اگر نُه بار قسم ياد كنم كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كشته شده برايم بهتر است از اينكه يك بار قسم ياد كنم كه او كشته نشده است؛ زيرا خداوند او را پيامبر خود قرار داده و نيز او به مقام شهادت رسيده است.
بيهقي در كتاب $الاعتقاد› مينويسد:
الأنبياء بعد ما قبضوا ردّت إليهم ارواحهم، فهم احياء عند ربّهم كالشهداء.(2)
پيامبران بعد از آنكه قبض روح ميشوند روحهايشان به آنان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 149.
2. الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 149.
بازميگردد، و لذا نزد خداوند همانند شهدا زندهاند.
قرطبي در كتاب $التذكرة› در حديث $صعقه› از استاد خود اين چنين نقل ميكند:
الموت ليس بعدم محض و انّما هو انتقال من حال إلي حال. و يدلّ علي ذلك انّ الشهداء بعد قتلهم و موتهم احياء يرزقون فرحين مستبشرين، و هذه صفة الأحياء في الدنيا، و إذا كان هذا في الشهداء فالأنبياء احقّ بذلك و اولي...(1)
مرگ به معناي عدم محض نيست بلكه عبارت است از انتقال از حالي به حال ديگر. و دليل بر اين مطلب اينكه شهيدان بعد از كشته شدن و مرگشان زنده بوده و روزي ميخورند و شاد بوده و به يكديگر بشارت ميدهند، و اين صفت زندهها در دنياست. و اگر اين مطلب در حق شهداست پس پيامبران به آن سزاوارترند...
ابومنصور عبدالقاهر بغدادي شيخ شافعيه ميگويد:
المتكلمون المحققون من اصحابنا علي انّ نبيّنا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) حي بعد وفاته و انّه يسرّ بطاعات امته و يحزن بمعاصي العصاة منهم و انّه تبلغه صلاة من يصلّي عليه من امته...(2)
متكلمان محقق از اصحاب ما بر اين عقيدهاند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بعد از وفاتش زنده بوده و از طاعات امتش خوشحال ميشود و از معاصي گناهكاران امتش محزون ميگردد، و كساني كه از امتش بر او درود ميفرستند به او ميرسد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 149.
2. الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 149.
محمّد بن علي شوكاني در تفسيرش مينويسد:
قد سبق ممّا سبق انّ معني قوله تعالي: (بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ) انّ الشهداء احياء حقيقة، يرزقون الرزق المعروف، فالأنبياء ايضاً احياء حقيقة يرزقون الرزق المعروف؛ لانّ الشهداء انّما وصلوا إلي المقام الرفيع و الحياة الدائمة بمتابعتهم، فهم اولي بهذه الحياة، بل حياتهم ارفع و اعلي.(1)
از آنچه گذشت روشن شد كه معناي گفته خداوند (بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ) آن است كه شهيدان حقيقتاً زندهاند و روزي معروف را ميخورند؛ و انبيا نيز حقيقتاً زندهاند و روزي معروف را ميخورند؛ زيرا شهيدان تنها با پيرويشان از انبيا به آن مقام رفيع و حيات دائمي رسيدهاند، پس انبيا به اين حيات سزاوارترند، بلكه حياتشان بالاتر و عاليتر است.
پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در زمره شهدا
ممكن است كسي بگويد: پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شهيد نشده تا مصداق آية شهدا باشد. در جواب ميگوييم: اولاً: اگر كسي حيات شهيدان را قبول نمايد حيات انبياء به ويژه خاتم آنان را بايد به طرق اولي قبول كند؛ زيرا برتري انبياء بر شهدا بر كسي پوشيده نيست. ثانياً: از برخي روايات استفاده ميشود كه آن حضرت به شهادت رسيده است.
از ابن مسعود نقل شده كه گفت:
لإِنْ أَحْلِفْ تِسْعاً أَنَّ رَسُولَ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) قُتِلَ قَتْلاً أَحَبُّ إِلَي مِنْ أَنْ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تفسير فتح القدير، شوكاني، ج1، ص 399.
أَحْلِفَ يَمِيناً واحِدَةً أَنَّهُ لَمْ يُقْتَلْ.(1)
اگر من نُه بار قسم ياد كنم كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به نحوي كشته شده نزد من بهتر است از اينكه يك بار قسم ياد كنم كه او كشته نشده است.
هيثمي بعد از نقل اين حديث ميگويد:
رواه احمد و رجاله رجال الصحيح.
احمد (بن حنبل) آن را روايت كرده و رجال سند آن رجال صحيح است.
بخاري و بيهقي به سندشان از عائشه نقل كردهاند كه گفت:
كانَ رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) يَقُولُ فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ: لَمْ أَزَلْ أَجِدُ أَلَمَ الطَّعامِ الَّذِي أَكَلْتُ بِخَيْبَرٍ، فَهذا أَوانُ انْقِطاعِ أَبْهَرِي مِنْ ذلِكَ السَّمِّ.(2)
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در مرضي كه با آن از دنيا رحلت كرد ميفرمود: من از زماني كه طعام خيبر را خوردم تا هم اكنون درد آن را در خود احساس ميكنم، ولي الآن زمان خلاصي من از آن سمّ فرا رسيده است.
سيوطي به اين دو حديث با ضميمه آيه (شهداء) بر حيات برزخي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) استدلال كرده است.(3)
حقيقت مرگ پيامبران
محمّد بن علوي مالكي درباره حقيقت مرگ پيامبران مينويسد:
... إلي غير ذلك ممّا يحصل من جملته القطع بانّ موت الأنبياء انّما هو راجع إلي انّهم غيبوا عنّا بحيث لاندركهم و ان كانوا موجودين احياء، و ذلك كالحال في الملائكة؛ فانّهم احياء
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مسند احمد، ج1، ص 381؛ مستدرك حاكم، ج3، ص 58؛ مجمع الزوائد، ج9، ص 34.
2. صحيح بخاري، ج8، ص 131.
3. انباء الأذكياء في حياة الأنبياء، سيوطي، ص 252.
موجودون ولا نراهم.(1)
... و غير اينها از آنچه كه از تمام آنها قطع حاصل ميشود به اينكه مرگ پيامبران راجع است به اينكه از ما غائب شدهاند به حيثي كه ما آنان را درك نميكنيم گرچه موجود بوده و زندهاند. و اين همانند وضعيت ملائكه است؛ زيرا آنان زندهاند و موجود، ولي ما آنها را مشاهده نميكنيم.
محدث خليل احمد از عالمان ديوبند در رساله $المهنّد› مينويسد:
عندنا و عند مشايخنا حضرة الرسالة ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) حي في قبره الشريف...(2)
نزد ما و نزد مشايخ ما ثابت است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در قبر شريفش زنده ميباشد...
شيخ محمّد قاسم نانوتوي، مؤسس دارالعلوم ديوبند در اين باره ميگويد:
انّ حياة النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ذاتية لاتقبل الزوال، و حياة المؤمنين امر عرضي تقبله، فلهذا لاتكون حياة النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) زائلة عندالموت بل مستورة، و تزول حياة المؤمنين جميعها أو نصفها أو ثلثها؛ فعلي تقدير كون التقابل بين الموت و الحياة العدم و الملكة تستتر حياة النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، كما انّ نور الشمس يستتر عند الكسوف، و لايزول علي مزعوم الحكماء.(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مفاهيم يجب ان تصحح، ص 171.
2. المهنّد، ص 13.
3. آب حيات، محمد قاسم نانوتوي، ص 9.
همانا حيات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ذاتي است و قابل زوال نميباشد، و حيات مؤمنان امري عرضي و قابل زوال ميباشد، و لذا حيات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هنگام مرگ زايل نميشود بلكه مستور ميگردد، ولي حيات مؤمنان؛ تمامشان يا نصفشان يا ثلثشان زايل ميشود. و بر فرض اينكه تقابل بين مرگ و زندگي تقابل عدم و ملكه باشد حيات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مستور ميگردد، همانگونه كه نور خورشيد هنگام كسوف مستور ميشود و بنابر گمان حكما زايل نميگردد.
برتري مداد علما بر خون شهدا
جابر بن عبدالله انصاري از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل كرده كه ميفرمايد:
يُوزَنُ حِبْرُ الْعَلَماءِ وَدَمُ الشَّهداءِ فَيُرْجَحُ ثَوابُ حِبْرِ الْعُلَماءِ عَلي ثَوابِ دَمِ الشُّهَداءِ.(1)
مُرَكّب علما و خون شهيدان وزن ميگردد و ثواب مُرَكّب علما بر خون شهيدان ترجيح داده ميشود.
و نيز از ابوهريره نقل شده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود:
يُحاسَبُ النّاسُ بِأَعْمالِهِمْ وَالْعُلَماءُ عَلي حَسَبِ عَمَلِهِمْ، فَيُوزَنُ عَمَلِ أَحَدِهِمْ مَعَ عَمَلِهِ، وَإِنَّ مِدادَ الْعُلَماءِ فِي الْمِيزانِ أَثْقَلُ مِنْ دَمِ الشُّهَداءِ وَأَكْثَرُ ثَواباً يَوْمَ الْقِيامَةِ.(2)
مردم با اعمالشان محاسبه ميشوند و علما بر طبق عملشان، و عمل يكي از آنها با عمل او وزن ميگردد، و همانا مداد علما در ترازو
1. الفردوس بمأثور الخطاب، ج 5، ص 486.
2. الفردوس بمأثور الخطاب، ج 5، ص 486.
|
|
سنگينتر از خون شهيدان است و ثوابش در قيامت بيشتر ميباشد.
سيوطي در كتاب $درّ المنثور› از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل كرده كه فرمود:
يُوزَنُ يَوْمَ الْقِيامَةِ مِدادُ الْعُلَماءِ وَدِماءُ الشُّهَداءِ فَيُرْجَحُ مِدادُ الْعُلَماءِ عَلي دِماءِ الشُّهَداءِ.(1)
روز قيامت مداد علما و خونهاي شهيدان وزن ميشود و مداد علما بر خونهاي شهيدان سنگيني ميكند.
بنابراين وقتي شهيد نزد خدا حيات برزخي دارد و زنده است عالماني كه چنينند به يقين حيات برزخي دارند.
آيه دوم
خداوند متعال ميفرمايد:
(قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ * بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ) (يس: 26 و 27)
به او گفته شد: وارد بهشت شو! گفت: اي كاش قوم من ميدانستند... كه پروردگارم مرا آمرزيده واز گرامي داشتگان قرار داده است!
آيه مربوط به برزخ است؛ زيرا فرد مورد نظر در آيه او ميگويد: اي كاش قوم من ميدانستند... و اين تعبير با اين برداشت سازگاري دارد كه قومش در دنيا باشند، ولي او مرده باشد. لذا از اينكه اهل برزخ چنين سخن ميگويند دلالت بر وجود حيات در عالم برزخ دارد.
آيه سوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. در المنثور، ج 3، ص 423.
خداوند متعال ميفرمايد:
(لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً إِلاَّ سَلاماً وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيها بُكْرَةً وَعَشِيًّا) (مريم: 62)
در آنجا هرگز گفتار لغو و بيهودهاي نميشنوند؛ و جز سلام در آنجا سخني نيست؛ و هر صبح و شام، روزي آنان در بهشت مقرّر است.
از آنجا كه بهشت صبح و شام ندارد پس مقصود از آن، عالم برزخ است كه مؤمنان بعد از عبور از اين دنيا در آن عالم صبح و شام در نعمت و روزي خداوند به سر خواهند برد.
حيات برزخي اوليا در روايات اهل سنت
از احاديث بسياري كه در كتب اهل سنت آمده ميتوان حيات برزخي را ثابت نمود؛ اينك به برخي از آنها اشاره ميشود:
حديث اول: نماز موسي ( عليه السلام ) در قبرش
مسلم از انس بن مالك نقل كرده كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود:
أَتَيْتُ عَلي مُوسي لَيْلَةُ أُسرِيَ بِي عِنْدَ الْكَثِيبِ الأَحْمَرِ وَهُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي قَبْرِهِ.(1)
در شب معراج بر موسي كنار كثيب احمر وارد شدم در حالي كه او ايستاده و در قبرش مشغول نماز بود.
كسي كه در قبرش و در عالم برزخ مشغول دعا يا نماز است، حيات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحيح مسلم، ج2، ص 268.