بخش 6

شنیدن اموات در عالم برزخ از دیدگاه اهل سنت نظر ابن تیمیه درباره شنیدن اموات پاسخ به شبهات شبهه اول: نشنیدن صدای اهل دنیا پاسخ قرائن استقلال نظر مشرکان درباره اولیائشان اشکال پاسخ شبهه دوم: نفی قدرت اجابت دعا از اموات پاسخ شبهه سوم: غفلت مردگان از دعای زنده‌ها پاسخ شبهه چهارم: نفی شعور از اموات پاسخ شبهه پنجم: نفی سماع از اموات پاسخ بهره‌مندی اموات از زنده‌ها فتاوای وهابیان وجود ارتباط بین حیات برزخی و حیات مادّی 1. آیات 2. روایات


125



126


شنيدن اموات در عالم برزخ

موضوع شنيدن اموات در عالم برزخ صداي اهل دنيا و اطلاع آنان از نيت زنده‌ها مورد اختلاف بين وهابيان و ديگر پيروان مذاهب اسلامي است. اينك جا دارد تا اين موضوع را نيز مورد بحث قرار دهيم.

شنيدن اموات در عالم برزخ از ديدگاه قرآن

از برخي آيات قرآن مي‌توان موضوع شنيدن اموات را اثبات نمود:

1. خداوند متعال مي‌فرمايد: (إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتي)؛ $مسلّماً تو نمي‌تواني سخنت را به گوش مرده‌دلان برساني›. (نمل: 8)

گرچه در اين آيه نفي سماع از اموات كرده ولي در آيه شهيدان آنان را ميّت ندانسته است آنجا كه مي‌فرمايد:

(وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ) (آل عمران: 169)

[اي پيامبر!] هرگز گمان مبر كساني كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده‌اند.



127


( اولاً: اوليا و شهدا موضوعاً از آيه عدم شنيدن خارجند.

( ثانياً: مراد از موتي در آيه كفار مرده‌دلانند كه انذار و تبشير رسول خدا در آنان تأثير نداشت. از اين رو، از موضوع بحث ما خارج است و دلالت بر نشنيدن اموات مسلمانان ندارد.

2. خداوند متعال خطاب به پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مي‌فرمايد:

(وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ) (زخرف: 45)

از رسولاني كه پيش از تو فرستاديم بپرس: آيا غير از خداوند رحمان معبوداني براي پرستش قرار داديم؟!

سؤال‌كردن از انبياي پيشين فرع بر آن است كه سؤال او را بشنوند.

3. خداوند متعال درباره حضرت صالح ( عليه السلام ) و قومش مي‌فرمايد:

(فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دارِهِمْ جاثِمِينَ * فَتَوَلَّي عَنْهُمْ وَقالَ يا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلكِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ) (اعراف: 78 و 79)

سرانجام زمين لرزه آنها را فرا گرفت؛ و صبحگاهان، [تنها] جسم بي‌جانشان در خانه‌هاشان باقي مانده بود. [صالح] از آنها روي برتافت؛ و گفت: اي قوم من! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ كردم، و شرط خيرخواهي را انجام دادم، ولي[چه كنم كه] شما خيرخواهان را دوست نداريد!

از اينكه حضرت صالح با قوم خود سخن گفته به دست مي‌آيد كه اموات در عالم برزخ مي‌شنوند.



128


شنيدن اموات در عالم برزخ از ديدگاه روايات

از برخي روايات نيز مي‌توان موضوع شنيدن اموات را استفاده نمود:

1. انس بن مالك از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل كرده كه فرمود:

أَلْعَبْدُ إِذا وُضِعَ فِي قَبْرِهِ وَتَوَلّي وَذَهَبَ أَصحابُهُ حَتّي إِنَّهُ لَيَسْمَعَ قَرْعَ نِعالِهِمْ، أَتاهُ مَلَكانِ فَأَقْعَداهُ فَيَقُولانِ لَهُ: ما كُنْتَ تَقُولُ فِي هذَا الرَّجُلِ مُحَمَّدٍ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ؟...(1)

بنده چون در قبرش گذاشته مي‌شود و اصحاب او پشت كرده و مي‌روند به طوري كه صداي كفش‌هاي آنان را مي‌شنود، دو فرشته نزد او مي‌آيند و او را مي‌نشانند و به او مي‌گويند: ديدگاه تو درباره اين مرد [محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ] چيست؟...

2. مسلم به سندش از عايشه نقل كرده كه گفت:

كانَ رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كُلَّما كانَ لَيْلَتُها مِنْ رَسُولِ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) يَخْرُجُ مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ إِلَي الْبَقِيعِ فَيَقُولُ: أَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ دارِ قَوْمٍ مُِؤْمِنِينَ وَأَتاكُمْ ما تُوعَدُونَ غَداً مُؤَجَّلُونَ...(2)

رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هر شبي كه نوبت عايشه بود آخر شب به قبرستان بقيع مي‌رفت و مي‌فرمود: درود بر شما اي خانه قوم مؤمنين، و آمد شما را آنچه كه به شما وعده داده شده بود كه در آينده به شما خواهد رسيد...

3. عايشه از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل كرده كه فرمود: از عايشه نقل شده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح بخاري، ج 1، ص 448؛ صحيح مسلم، ج 4، ص 2200.

2. صحيح مسلم، ج 2، ص 699.

ما مِنْ رَجُلٍ يَزُورُ قَبْرَ أَخِيهِ وَيَجْلِسُ عِنْدَهُ إِلاَّ اسْتَأنَسَ وَرَدَّ عَلَيْهِ حَتّي يَقُومُ.(1)

هيچ مردي نيست كه به زيارت قبر برادرش برود و نزدش بنشيند جز آنكه نسبت به او انس مي‌گيرد و جواب او را مي‌دهد تا آن شخص از آن مكان برخيزد.

4. طبراني به سندش از انس بن مالك نقل كرده كه گفت:

لَمّا ماتَتْ فاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ أُمُّ عَلِيٍّ دَخَلَ عَلَيْها رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فَجَلَسَ عِنْدَ رَأسِها فَقالَ: رَحِمَكِ اللهُ يا أُمِّي! كُنْتِ أُمِّي بَعْدَ أُمِّي، تَجُوعيِنَ وَتَشْبَعِينِي، وَتَعْرِينَ وَتَكْسِينِي وَتَمْنَعِينَ نَفْسَكَ طِيبَ الطَّعامِ وَتُعْطِينَنِي، تُرِيدِينَ بِذلِكَ وَجْهَ اللهِ وَالدّارَ الآخِرَةَ...(2)

چون فاطمه بنت اسد مادر امام علي از دنيا رحلت نمود رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر او وارد شد و كنار سر او نشست و فرمود: رحمت خدا بر تو اي مادرم! تو براي من بعد از مادرم مادري مي‌كردي؛ به خودت گرسنگي مي‌دادي ولي مرا سير مي‌كردي، و خودت برهنه بودي ولي مرا مي‌پوشاندي، خودت را از بهترين غذاها محروم مي‌كردي ولي به من آن غذاها را مي‌دادي و قصدت از اين كارها رضايت خدا و اجر اخروي بود...

5. بخاري و مسلم نقل كرده‌اند:

إِنَّ النَّبِيَّ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) قالَ لأَهْلِ الْبِئْرِ وَاسْمُهَا الْقَلِيبُ الَّتِي أُلقِيَ فِيها جَماعَةٌ مِنَ الْكُفّارِ فِي بَدْرٍ: هَلْ وَجَدْتمْ ما وَعَدَكُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ حَقّاً، فَإِنِّي قَدْ وَجَدْتُ ما وَعَدَنِي اللهُ حَقّاً.(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. كنزالعمال، ج 15، ص 656.

2. المعجم الأوسط، طبراني، صص 356 ـ 357؛ مستدرك حاكم، ج 3، ص 108 و...

3. فتح الباري، ج 7، ص 301؛ صحيح مسلم، ج 4، ص 2203.

همانا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به اهل چاهي كه اسمش قليب بود و در منطقه بدر جماعتي از كشته‌هاي كفار در آن افتاده بودند فرمود: آيا شما آنچه را كه خدا و رسولش وعده داده حق يافتيد؟! من كه آنچه را خدايم برايم وعده كرده بود حق يافتم.

6. بخاري و مسلم از انس نقل كرده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود:

أَلْعَبْدُ إِذا وُضِعَ فِي قَبْرِهِ وَتَوَلّي وَذَهَبَ أَصْحابُهُ حَتّي إِنَّهُ يَسْمَعُ قَرْعَ نِعالِهِمْ أَتاهُ مَلَكانِ فَأَقْعَداهُ.(1)

بنده چون در قبرش گذاشته شود و يارانش پشت نمايند و بروند تا اينكه صداي كفش آنها را بشنود دو فرشته آمده و او را مي‌نشانند.

اگر كسي بگويد كه اين حديث مربوط به ابتداي دفن اوست محمد عابد سندي انصاري حنفي در جواب آن گفته است:

فهو خلاف الظاهر، بل الظاهر انّ هذه الحالة حاصلة في القبر سرمداً؛ لما سقناه فيه من الأدلة التي تقتضي ثبوت سماع الميت دواماً.(2)

اين احتمال خلاف ظاهر است، بلكه ظاهر اين است كه اين حالت تا ابد در قبر حاصل است؛ به جهت آنچه كه از ادله ذكر كرديم كه مقتضي ثبوت سماع ميت به طور دوام است.

شنيدن اموات در عالم برزخ از ديدگاه اهل سنت

برخي از علماي اهل سنت معتقد به شنيدن اموات در عالم برزخ مي‌باشند:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح بخاري، ح 1338 و 1374؛ صحيح مسلم، ح 7216.

2. التوسل، ص 35.

1. شيخ محمود شلتوت مي‌گويد:

و الذي ترشد إليه الآثار الدينية انّها تخرج من بدن الإنسان فيكون الموت، و انّها تبقي ذات ادراك، تسمع السلام عليها و تعرف من يزور قبر صاحبها، و تدرك لذة النعيم و ألم الجحيم.(1)

آنچه كه از آثار ديني استفاده مي‌شود اين است كه روح از بدن انسان بيرون مي‌آيد و مرگ تحقق مي‌يابد و آن روح داراي ادراك باقي مي‌ماند و سلام بر خود را مي‌شنود و كسي را كه به زيارت قبرش بيايد مي‌شناسد و لذت نعمت و درد آتش را درك مي‌كند...

2. ابن قيم جوزيه مي‌گويد:

و السلف مجمعون علي هذا، و قد تواترت الآثار منهم بانّ الميّت يعرف زيارة الحي له و يستبشر به.(2)

پيشينيان بر اين مطلب اجماع دارند. و خبرهاي متواتر از آن رسيده كه ميت زيارت افراد زنده از او را مي‌فهمد و از آن خوشحال مي‌شود.

نظر ابن تيميه درباره شنيدن اموات

ابن تيميه مي‌گويد:

فامّا سماع الميت للأصوات من القرائة و غيرها حق... و كذلك قد ذكر طائفة من العلماء من اصحاب احمد، و ذكروا فيه آثاراً: (انّ الميت يتألم بما يفعل عنده من المعاصي). فقد يقال ايضاً: انّه يتنعم بما يسمعه من القرائة و ذكر الله.(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الفتاوي، ص 19.

2. الروح، ص 9.

3. اقتضاء الصراط المستقيم، ص 379.

امّا اينكه ميت صداي قرائت‌ها و ديگر امور را مي‌شنود اين امر حق است... و همچنين طائفه‌اي از علما از اصحاب احمد اين مطلب را ذكر كرده‌اند، و در اين باره آثاري را يادآور شده‌اند كه ميّت از گناهاني كه نزد او انجام مي‌گيرد آزار مي‌بيند. و گاهي نيز گفته مي‌شود كه ميت به آنچه از قرائت [قرآن] و ذكر خدا مي‌شنود متنعم مي‌گردد.

پاسخ به شبهات

بعد از تبيين موضوع شنيدن اموات در عالم برزخ، اينك به بررسي شبهات آن مي‌پردازيم:

شبهه اول: نشنيدن صداي اهل دنيا

خداوند متعال مي‌فرمايد:

(ذلِكُمُ اللهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ * إِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ) (فاطر: 13 و 14)

اين است خداوند، پروردگار شما؛ حاكميّت [در سراسر عالم] از آن اوست: و كساني را كه جز او مي‌خوانيد [و مي‌پرستيد] حتي به اندازه پوست نازك هسته خرما مالك نيستند! اگر آنها را بخوانيد صداي شما را نمي‌شنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمي‌گويند؛ و روز قيامت، شرك [و پرستش] شما را منكر مي‌شوند، و هيچ كس مانند [خداوند آگاه و] خبير تو را [از حقايق] باخبر نمي‌سازد.



133


گفته شده كه در آية دوم شنيدن صداهاي عالم دنيا در عالم برزخ نفي شده است.

پاسخ

( اولاً: از تاريخ استفاده مي‌شود ديدگاه مشركان درباره غير خدا از موجوداتي كه مي‌پرستيدند اعتقاد به خالقيت يا ربوبيت استقلالي آنها بوده است.

ابن هشام نقل مي‌كند:

حدثني بعض اهل العلم: انّ عمرو بن لحي خرج من مكّة إلي الشام في بعض أموره، فلمّا قدم مأب من ارض البلقاء و بها يومئذ العماليق... رأهم يعبدون الأصنام فقال لهم: ما هذه الأصنام الّتي أراكم تعبدون؟ قالوا له: هذه اصنام نعبدها فنستمطرها فتمطرنا و نستنصرها فتنصرنا. فقال لهم: أفلا تعطونني منها صنماً فأسير به إلي أرض العرب فيعبدوه؟ فأعطوه صنماً يقال له: هبل، فقدم به مكة فنصبه و امر الناس بعبادته و تعظيمه.(1)

برخي از اهل علم حديث كرده كه عمرو بن لحي به جهت كاري از مكّه به طرف شام حركت كرد، و چون به مآب از سرزمين بلقاء رسيد كه عمالقه در آنجا زندگي مي‌كردند... آنان را مشاهده كرد كه بت مي‌پرستيدند. گفت: اين چه بت‌هايي است كه شما آنها را مي‌پرستيد؟ گفتند: اينها بت‌هايي است كه آنها را مي‌پرستيم و از آنها باران مي‌خواهيم براي ما باران مي‌فرستند و ياري مي‌طلبيم ما را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. السيرة النبوية، ج 1، ص 101.

ياري مي‌كنند. عمرو به آنان گفت: آيا به من از ميان آنها بتي نمي‌دهي تا به سرزمين عرب برده و آن را عبادت كنيم؟ آنان بت هبل را به او دادند. او آن بت را به مكّه آورده و در آنجا نصب نمود و مردم را دستور داد تا آن را عبادت كرده و تعظيم نمايند.

( ثانياً: سياق آية مورد اشكال دلالت بر آن دارد كه چون مشركان ديدگاه استقلالي به اولياي خود و نيز بت‌ها داشتند مورد مذمت قرار گرفته‌اند. لذامي‌فرمايد كه آنها گوش به دعايشان نمي‌دهند و اگر هم بدهند حاجت آنها را اجابت نمي‌كنند. و در ذيل آيه مي‌فرمايد: (روز قيامت به شرك شما كفر مي‌ورزند). از اينجا معلوم مي‌شود كه آنها ديدگاه شرك آلود در رابطه با بت‌ها يا اوليا داشتند.

( ثالثاً: از آيات قرآن استفاده مي‌شود كه مشركان شرك در خالقيت و ربوبيت داشته‌اند:

خداوند متعال مي‌فرمايد:

(قُلْ أَ غَيْرَ اللهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ) (انعام: 164)

بگو:آيا غير خدا، پروردگاري را بطلبم، در حالي كه او پروردگار همه چيز است؟!

همچنين مي‌فرمايد:

(أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَهُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ) (رعد: 16)

آيا آنها همتاياني براي خدا قرار دادند به‌خاطر اينكه آنان همانند خدا آفرينشي داشتند، و اين آفرينش‌ها بر آنها مشتبه شده است؟! بگو: خدا خالق همه چيز است؛ و اوست يكتا و پيروز.



135


( رابعاً: پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) خوفي از وقوع امت در شرك نداشته است.

بخاري به سندش از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل كرده كه فرمود:

... وَاللهِ ما أَخافُ عَلَيْكُمْ أَنْ تُشْرِكُوا بَعْدِي وَلكِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ أَنْ تُنافِسُوا فِيها.(1)

به خدا سوگند! من از اينكه بعد از من مشرك شويد نمي‌هراسم بلكه از آن بيم دارم كه در امر دين با هم نزاع كنيد...

مالك از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل كرده كه فرمود: $لا يَجْتَمِعُ دِينانِ فِي جَزِيرَةِ الْعَرَبِ› ( 2 )؛ $دو دين در جزيرة العرب جمع نمي‌شود›.

مسلم به سندش از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل كرده كه فرمود:

إِنَّ الشَّيْطانَ قَدْ أَيِسَ أَنْ يَعْبُدَهُ الْمُصَلُّونَ فِي جَزِيرَةِ الْعَرَبِ، وَلكِنْ فِي التَّحْرِيشِ بَيْنَهُمْ.(3)

همانا شيطان مأيوس شد از اينكه نمازگزاران در جزيرة العرب او را عبادت كنند ولي از نزاع بين آنان مأيوس نشده است.

بخاري به سندش از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل كرده كه فرمود:

مَنْ يُرِدِ اللهُ بِهِ خَيْراً يَفْقَهْهُ فِي الدِّينِ، وَإِنَّما أَنَا قاسِمٌ وَاللهُ يُعْطِي، وَلا يَزالُ أَمْرُ هذِهِ الأُمَّةِ مُسْتَقِيماً حَتّي تَقُومَ السّاعَةُ أَوْ يَأتِي أَمْرُ اللهِ تَعالي...(4)

به هر كسي كه خداوند اراده خير داشته باشد او را فقيه در دين مي‌كند، و همانا من تقسيم‌كننده و خداوند عطاكننده است، و هميشه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح بخاري، ح 1344.

2. موطأ مالك، رقم 1388.

3. صحيح مسلم، ح2812.

4. صحيح بخاري، ح 7460.

امر اين امّت مستقيم است تا قيامت برپا شده يا امر خداي متعال برسد...

( خامساً: ديدگاه مشركان مطابق آيات قرآن استقلال نظر درباره بت‌ها و اوليايشان و پرستش آنها بوده است و حال آنكه هيچ مسلماني نظر استقلالي به انبيا و اوليا نداشته و آنها را نمي‌پرستد.

خداوند متعال مي‌فرمايد:

(إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً) (عنكبوت: 17)

آنهايي را كه غير از خدا پرستش مي‌كنيد، مالك هيچ رزقي براي شما نيستند.

و نيز مي‌فرمايد:

(قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَلا فِي الأَرْضِ) (سبأ: 22)

بگو: كساني را كه غير از خدا [معبود خود] مي‌پنداريد بخوانيد! [آنها هرگز گرهي از كار شما نمي‌گشايند، چرا كه] آنها به اندازه ذرّه‌اي در آسمان‌ها و زمين مالك نيستند.

قرائن استقلال نظر مشركان درباره اوليائشان

1. عنوان شرك؛ زيرا در مفهوم شرك عرضيت نهفته است نه طوليت.

2. عنوان (مَعَ اللهِ)؛ كه به معناي معيّت و عرضيت است.

خداوند متعال مي‌فرمايد: (لا تَجْعَلْ مَعَ اللهِ إِلهاً آخَرَ)؛ $هرگز معبود ديگري را با خدا قرار مده›. (اسراء: 22)

3. تعبير (مِنْ دُونِهِ)؛ كه به معناي قطع ارتباط از خداوند متعال است.



137


و نيز مي‌فرمايد: (قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ)؛ $بگو: كساني را كه غير از خدا [معبود خود] مي‌پنداريد، بخوانيد›. (اسراء: 56)

4. تعبير به $عدم ملك›؛ كه دلالت دارد بر اينكه مشركان اعتقاد به ملكيت براي بت‌ها يا اولياي خود داشته‌اند.

و مي‌فرمايد:

(قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلا تَحْوِيلاً) (اسراء: 56)

بگو: كساني را كه غير از خدا [معبود خود] مي‌پنداريد، بخوانيد! آنها نه مي‌توانند مشكلي را از شما برطرف سازند، و نه تغييري در آن ايجاد كنند.

اشكال

گفته شده: مشركان طبق آيات قرآن شرك در خالقيت و ربوبيت نداشتند به دليل آيه (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَالأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللهُ) و آيه: (وَ مَنْ يُدَبِّرُ الأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللهُ)، بلكه شرك آنان تنها در عبوديت بوده است. لذا مطابق اين دو آيه پاسخ آنان در سؤال از خالق و مدبر عالم آن است كه خداوند مي‌باشد.

پاسخ

( اولاً: به قرينه (فَسَيَقُولُونَ) كه با سين آمده دلالت دارد كه با تأمل و تفكر زود است كه اقرار به خداوند نمايند كه ملزم به حكم عقل باشند نه اينكه آنان به اين عقيده معترف بودند.



138


قرطبي در تفسير آن مي‌گويد:

... أو فسيقولون هو الله ان فكروا و انصفوا.(1)

... پس مي‌گويند: او خداست، اگر فكر كرده و انصاف به خرج دهند.

بيضاوي مي‌گويد:

لانّ العقل الصريح قد اضطرهم بأدني نظر إلي الاقرار بانّه خالقها.(2)

زيرا عقل صريح آنان را مجبور خواهد كرد كه با كمترين تأمّل اقرار كنند كه خداوند خالق آنهاست.

شوكاني مي‌گويد:

أي سيكون قولهم في جواب هذه الاستفهام انّ الفاعل لهذه الأمور هو الله سبحانه ان انصفوا و عملوا ما يوجبه الفكر الصحيح و العقل السليم.(3)

يعني زود است كه گفتار آنان در جواب اين سؤال اين باشد كه فاعل اين امور همان خداوند سبحان است، اگر انصاف داده و طبق حكم عقل سليم و فكر صحيح عمل نمايند.

( ثانياً: ذيل آيه اول اين چنين آمده است: (فَأَنَّي يُؤْفَكُونَ) يعني اگر آنان قدري تفكر كنند معتقد به شرك در خالقيت نمي‌شوند.

شبهه دوم: نفي قدرت اجابت دعا از اموات

خداوند مي‌فرمايد:

(إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ * أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الجامع لاحكام القرآن، ج 8، ص 247.

2. انوار التنزيل، ج 1، ص 434.

3. فتح القدير، ج 2، ص 504.

يَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها) (اعراف: 194 و 195)

آنهايي را كه غير از خدا مي‌خوانيد [و پرستش مي‌كنيد]، بندگاني همچون خود شما هستند؛ آنها را بخوانيد، واگر راست مي‌گوييد بايد به شما پاسخ دهند [و تقاضايتان را برآورند!]، آيا [آنهاحداقل همانند خود شما] پاهايي دارند كه با آن راه بروند؟! يا دست‌هايي دارند كه با آن چيزي را بگيرند [و كاري انجام دهند؟!] يا چشماني دارند كه با آن ببينند؟! يا گوش‌هايي دارند كه با آن بشنوند؟!

آيه مي‌گويد آن كساني را كه صدا مي‌زنيد همانند شمايند و قدرت اجابت دعاي شما را ندارند.

پاسخ

( اولاً: مورد آيه بت‌هاي سنگي و چوبي است كه گوش شنوا ندارند.

( ثانياً: همان‌گونه كه قبلاً اشاره شد مشركان ديدگاه استقلالي نسبت به اولياي خود از اموات و بت‌ها در ربوبيت و خالقيت داشته‌اند و آنها را مي‌پرستيدند نه خدا را. لذا خداوند متعال آنها را مذمت مي‌كند، و در قرآن از تعبير (مِنْ دُونِ اللهِ) به كار برده است.

شبهه سوم: غفلت مردگان از دعاي زنده‌ها

خداوند متعال مي‌فرمايد:

(وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللهِ مَنْ لا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ) (احقاف: 5)



140


چه كسي گمراه‌تر است از آن كس كه معبودي غير خدا را مي‌خواند كه تا قيامت هم به او پاسخ نمي‌گويد و از خواندن آنها [كاملاً] بي‌خبر است؟! [و صداي آنها را هيچ نمي‌شنود!]

گفته شده مطابق اين آيه اولياي خدا در عالم برزخ نمي‌شنوند و خواسته‌ها را نيز اجابت نمي‌كنند.

پاسخ

( اولاً: مقصود از آيه بت‌ها هستند.

( ثانياً: بر فرض شمول آيه بر اولياي الهي، مقصود آيه، مذمت به جهت نظر استقلالي به اولياست به قرينه (مِنْ دُونِ اللهِ) نه نظر به اوليا و انبيا به اين عنوان كه آنان بندگان مقرب و واسطه فيض الهي مي‌باشند.

شبهه چهارم: نفي شعور از اموات

خداوند مي‌فرمايد:

(وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَهُمْ يُخْلَقُونَ * أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ وَما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ) (نحل: 20 و 21)

معبودهايي را كه غير از خدا مي‌خوانند، چيزي را خلق نمي‌كنند؛ بلكه خودشان هم مخلوقند!، آنها مردگاني هستند كه هرگز استعداد حيات ندارند؛ و نمي‌دانند [عبادت‌كنندگانشان] در چه زماني محشور مي‌شوند!

گفته شده مطابق اين آيه اوليا در عالم برزخ مرده‌اند و نمي‌توانند كاري انجام دهند.



141


پاسخ

از ظاهر آيه فوق و آيات ديگر استفاده مي‌شود كه مشركان از آن جهت كه اولياي خود را كه مرده بودند خالق مستقل مي‌دانستند، لذا مورد مذمت قرار گرفته‌اند.

خداوند متعال درباره آنان مي‌فرمايد:

(أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَهُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ) (رعد: 16)

آيا آنها همتاياني براي خدا قرار دادند به‌خاطر اينكه آنان همانند خدا آفرينشي داشتند، و اين آفرينش‌ها بر آنها مشتبه شده است؟! بگو: خدا خالق همه چيز است؛ و اوست يكتا و پيروز!

يعني آنان شرك در خالقيت داشتند و حال آنكه مسلمانان انبيا و اوليا را خالق و شريك خدا نمي‌دانند.

شبهه پنجم: نفي سماع از اموات

خداوند متعال مي‌فرمايد:

(فَإِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتي وَلا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ) (روم: 52)

تو نمي‌تواني صداي خود را به گوش مردگان برساني، و نه سخنت را به گوش كران هنگامي كه روي برگردانند و دور شوند!

همچنين مي‌فرمايد:

(وَ ما يَسْتَوِي الأَحْياءُ وَلاَ الأَْمْواتُ إِنَّ اللهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ) (فاطر: 22)



142


و هرگز مردگان و زندگان يكسان نيستند! خداوند پيام خود را به گوش هر كس بخواهد مي‌رساند، و تو نمي‌تواني سخن خود را به گوش آنان كه در گور خفته‌اند برساني!

مطابق اين دو آيه شنيدن اموات در عالم برزخ نفي شده است.

پاسخ

ابن قيم جوزيه شاگرد ابن تيميه درباره اين آيه مي‌گويد:

امّا قوله: (وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ)فسياق الآية يدلّ علي انّ المراد منها: انّ الكافر الميت القلب لاتقدر علي إسماعه اسماعاً ينتفع به، كما انّ من في القبور لايسمعون شيئاً البتة، كيف و قد اخبر النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) انّهم يسمعون حفق نعال المشيعين، و اخبر انّ قتلي بدر سمعوا كلامه و خطابه، و شرّع السلام عليهم بصيغة الخطاب للحاضر الذي يسمع، و اخبر انّ من سلّم علي اخيه المؤمن ردّ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) .

و قال ايضاً: هذه الآية نظير قوله: (وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ) و قد يقال: نفي اسماع الصمّ مع نفي اسماع الموتي يدلّ علي انّ المراد عدم اهلية كلّ منهما للسماع، و انّ قلوب هؤلاء لما كانت ميتة صماً، كان اسماعها ممتنعاً، و بمنزلة خطاب الميّت و الأصمّ، و هذا حقّ، و لكن لاينفي اسماع الارواح بعد الموت اسماع توبيخ و تقريع بواسطة تعلّقها بالأبدان في وقت ما، فهذا غير الإسماع المنفي.



143


و حقيقة المعني: انّك لاتستطيع ان تسمع من لم يشأ الله ان يسمعه، ان انت إلاّ نذير، أي انّما جعل الله لك الاستطاعة علي الإنذار الذي كلّفك اياه، لاعلي اسماع من لم يشأ الله اسماعه.(1)

و امّا قول خداوند (وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ) سياق آيه دلالت مي‌كند بر اينكه مراد از آن اين است كه كافر دل مرده را قدرت بر شنواندن او به به طوري كه از آن نفع ببرد نداري، همان‌گونه كه مرده‌هاي در قبر چيزي نمي‌شوند. و مقصود خداي سبحان اين نيست كه اصحاب قبور هيچ چيز نمي‌شنوند. چگونه اين مطلب صحيح باشد در حالي كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) خبر داده كه اموات صداي كفش تشييع‌كنندگان را مي‌شنوند، و نيز خبر داده كه كشته‌هاي بدر كلام و خطابش را شنيدند. و نيز درود فرستادن بر ايشان را به صيغه خطاب كه براي حاضري است كه مي‌شنود را مشروع دانسته است. و نيز خبر داده به اينكه هر كس بر برادر مؤمنش سلام كند او جوابش را مي‌دهد.

اين آيه نظير گفته خداوند است كه فرمود: (إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتي وَلا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ). و گاهي گفته مي‌شود: نفي شنواندن به انسان گنگ با نفي شنواندن به مرده‌ها دلالت مي‌كند بر اينكه مراد عدم اهليت هر كدام از آن دو براي شنيدن است، و اينكه قلب‌هاي آنان چون كه مرده و گنگ است بدين جهت شنواندن به آنان ممتنع مي‌باشد و لذا به منزله خطاب به مرده و گنگ است. و اين كلامي است به حق، ولي شنواندن به روح بعد از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الروح، ابن قيم جوزيه، صص 45 ـ 46.

مرگ به نحو توبيخ و كوبيدن به جهت تعلق آنها به بدن‌ها در يك وقت خاص را نفي نمي‌كند، و اين غير از شنواندني است كه نفي شده است.

و حقيقت معنا اين است كه خداوند مي‌فرمايد: (تو نمي‌تواني به آنها چيزي را بشنواني كه خدا نخواسته آن را بشنوند، و تنها كار تو ترساندن است) يعني خداوند تنها براي تو استطاعت بر انذار را قرار داده و تو را به آن تكليف كرده است، نه بر شنواندن به كسي كه خداوند شنواندن به او را نخواسته است.

حسن بن علي سقاف شافعي در شرح اين آيه مي‌نويسد:

اعلم يرحمك الله تعالي انّ بعض من توهّم انّ الاموات لايسمعون ظنّوا انّ قول الله تعالي (وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ) دليلا علي ذلك، و ليس كذلك، بل هذه الآية دليل علي انّ الكفار المصرّين علي الباطل لن ينتفعوا بما يسمعونه من التذكير و الموعظة بعد ان خرجوا من الدنيا علي كفرهم. فشبّه الله تعالي هؤلاء الكفار المصرّين بالأموات من هذا الوجه. و نصّ علي ذلك اهل التفسير فراجعه.(1)

بدان خداوند تو را رحمت كند كه برخي از كساني كه توهم كرده‌اند مرده‌ها نمي‌شنوند گمان كرده‌اند كه قول خداوند متعال {وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِِ} دليل بر آن است، در حالي كه چنين نيست، بلكه اين آيه دليل بر آن است كه كفاري كه اصرار بر باطل دارند هرگز از تذكر و موعظه بعد از آنكه با حال كفر از دنيا رفتند،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الاغاثة بادلة الاستغاثة، ص 6.

نفع نمي‌برند، همان‌گونه كه مرده‌ها كه بر قبرهايشان وارد شده‌اند از تذكر و موعظه‌اي كه به آنها مي‌دهي نفع نمي‌برند. و خداوند متعال اين كفاري كه اصرار بر كفر دارند را از اين جهت به مرده‌ها تشبيه كرده است. و اين مطلبي است كه اهل تفسير بر آن تصريح كرده است. پس به تفسير مراجعه نماييد.

صابوني در تفسير اين آيه (وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ) مي‌گويد:

انّ المعني اي كما لاينتفع الأموات بعد موتهم و صيرورتهم إلي قبورهم و هم كفّار بالهداية و الدعوة اليها، كذلك هولاء المشركون الذين كتب عليهم الشقاوة لاحيلة لك فيهم و لاتستطيع هدايتهم (إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذِيرٌ)...

و اعلم انّ الله تعالي قال: (إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتي وَلا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ)1، و انت تعلم انّ الأموات لايولّون مدبرين بعد العظة و التذكير، و انّما المراد بذلك الكفار...(2)

معناي آيه اين است كه همان‌گونه كه مرده‌ها بعد از مرگشان و وارد شدن در قبرشان در حالي كه كافر بوده‌اند از هدايت و دعوت به آن نفع نمي‌برند، همچنين اين مشركاني كه بر آنها شقاوت ثابت شده بهره‌اي براي تو در آنها نيست و نمي‌تواني آنان را هدايت كني؛ چرا كه (كار تو تنها ترساندن است)...

و بدان كه خداوند متعال فرمود: (همانا تو نمي‌تواني، سخنت را به گوش مردگان برساني و نمي‌توان كران را هنگامي كه روي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. نمل:80.

2. مختصر تفسير ابن كثير، ج 3، ص 145.

برمي‌گردانند و پشت مي‌كنند فراخواني). و تو مي‌داني كه مرده‌ها بعد از موعظه و تذكر پشت نمي‌كنند، بلكه مقصود به آن كفار است...

طبري در تفسير آيه: (إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتي) مي‌گويد:

انّك يا محمّد! لاتقدر ان تفهم الحق من طبع الله علي قلبه فاماته؛ لانّ الله قد ختم عليه ان لايفهمه. (وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ) يقول: و لاتقدر ان تسمع ذلك من اصمّ الله عن سماعه سمعه: (إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ) يقول: إذا هم ادبروا معرضين عنه لايسمعون له؛ لغلبة دين الكفر علي قلوبهم و لايصغون للحقّ ولا يتدبّرون و لاينصتون لقائله، و لكنّهم يعرضون عنه و ينكرون القول به و الاستماع له.(1)

همانا تو اي محمّد! قدرت نداري كه حق را به كساني كه خداوند بر قلبشان مهر زده و ميرانده است بفهماني؛ زيرا خداوند بر قلبشان مهر زده است. (و تو به شخص كر صدايت را نمي‌شنواني). مي‌گويد: و تو قدرت نداري كه صدايت را به كساني برساني كه خداوند جلوي قدرت سامعه‌اش را از شنيدن گرفته است. (هنگامي كه پشت كنند). مي‌گويد: هنگامي كه آنان پشت كرده و از او اعراض نمايند و گوش به حرف‌هاي او ندهند؛ زيرا دين كفر بر قلب‌هاي آنها غلبه كرده و به حرف حق گوش فرانمي‌دهند و در آن تدبر نكرده و به سخنان گوينده آن التفات نمي‌كنند، بلكه از آن اعراض كرده و از اعتراف و گوش فرادادن به آن سرباز مي‌زنند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تفسير طبري، ج 11، ص 12.

موسي محمّد علي مي‌گويد:

فليس فيه دلالة علي نفي مطلق السماع من الموتي، و انّما يدلّ علي نفي السماع الّذي ينتفع به، ذلك انّ المراد بمن في القبور في الآية الأولي و بالموتي في الآية الثانية، انّما هم الكفار تشبيهاً لهم بمن في القبور من الموتي. فكما انّ الموتي لايسمعون سماعاً نافعاً و هو السماع الّذي يتم به التخاطب بين السامع و المسموع منه، كذلك الكفار لايسمعون ما يلقيه النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) عليهم من الآيات في انذارهم سماعاً نافعاً يهتدون به إلي الايمان و إلاّ فمطلق السماع ثابت للكفار؛ فانهم يسمعون مايقوله النبي لهم، ولكنّهم لا ينتفعون بما يسمعونه. و يؤيد هذا قوله تعالي بعد هذه الآية: (وَ ما أَنْتَ بِهادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ)1 و قوله سبحانه: (وَ لَوْ عَلِمَ اللهُ فِيهِمْ خَيْراً لأََسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ)2.(3)

در اين آيه اشاره‌اي به نفي مطلق شنيدن از مرده‌ها نشده است، بلكه دلالت بر نفي شنيدني دارد كه داراي نفع باشد؛ زيرا مراد از (مَن فِي الْقُبُورِ) در آيه اوّل و به (مَوْتَي) در آيه دوم، همان كفارند كه به اهل قبور از مردگان تشبيه شده‌اند؛ لذا همان‌گونه كه مردگان چيزي كه به آنها نفع برساند نمي‌شنوند و آن شنيدني است كه تخاطب بين گوينده و شنونده از او تمام مي‌شود، همچنين كفار كه آياتي را كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. نمل: 81.

2. انفال: 23.

3. التوسل و الوسيلة، موسي محمّد علي.

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در انذارشان قرائت مي‌كند شنوايي نافع نسبت به آن آيات ندارند تا به توسط آن آيات به ايمان هدايت يابند، وگرنه اصل شنيدن آيات براي كفار ثابت است؛ زيرا آياتي را كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) براي آنان مي‌خواند مي‌شنيدند، ولي از آنها استفاده نمي‌بردند. تأييد اين مطلب، آيه بعد از آن است كه مي‌فرمايد: $تو نمي‌تواني كوران را از گمراهيشان برهاني، تو فقط مي‌تواني سخن خود را به گوش كساني برساني كه آمادة پذيرش ايمان به آيات ما هستند و در برابر حق تسليمند›. و نيز مي‌فرمايد: $و اگر خداوند در خيري آنها مي‌دانست، (حرف حق را) به گوش آنها مي‌رساند، ولي (با اين حال كه دارند)، اگر حق را به گوش آنها برساند، سرپيچي كرده و روگردان مي‌شوند›.

بهره‌مندي اموات از زنده‌ها

يكي از موضوعات اختلافي بين وهابيان و ديگر علماي مذاهب اسلامي موضوع ارتباط و تعامل بين عالم دنيا و عالم برزخ است، كه وهابيان آن را قبول نداشته و ديگر علما آن را پذيرفتهاند. وهابيان معتقدند كه خيراتي از دنيا به مردگان نميرسد و از جانب ديگر مردگان حتي اولياي الهي نيز نميتوانند براي زندهها كاري انجام دهند. اينك اين موضوع را مورد بحث و بررسي قرار ميدهيم.


149


فتاواي وهابيان

1. صالح بن فوزان از مفتيان وهابي در اين باره مي‌گويد:

و منها اقامة الماتم علي الاموات و صناعة الأطعمة و استئجار المقرئين، و يزعمون انّ ذلك من العزاء، و انّ ذلك ينفع الميت، و كلّ ذلك بدعة لااصل لها...(1)

و از جمله بدعت‌ها برپايي عزا بر اموات و پختن غذاها و اجير كردن قاريان است، به گمان اينكه اين كارها از جمله عزا به شمار مي‌آيد و اينكه ميت از آن نفع مي‌برد، در حالي كه تمام اينها بدعتي است كه براي آن اصلي نيست...

2. ابن عثيمين در جاي ديگر مي‌گويد:

استئجار قاريء ليقرأ القرآن الكريم علي روح الميت من البدع، و ليس فيه اجر لا للقاريء و لا للميت، ذلك لان القاريء انما قرأ للدنيا و المال فقط، و كل عمل صالح يقصد به الدنيا فانّه لا يقرب إلي الله و لا يكون فيه ثواب عند الله، و علي هذا فيكون

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. البدعة، ابن فوزان، ص 31.


| شناسه مطلب: 73731