بخش 8
پاسخ به شبهات شبهه اول: عدم بهرهمندی مردهها از زندهها پاسخ دیدگاه علمای اهل سنت درباره آیه 39 نجم شبهه دوم: عمل انسان پس از مرگ قطع میشود پاسخ بهرهمندی زندهها از ارواح اولیا فتاوای وهابیان بهرهمندی زندهها از ارواح اولیا از دیدگاه قرآن بهرهمندی زندهها از ارواح اولیا از دیدگاه روایات
پشت سر ابن عباس بر جنازهاي نماز خواندم، او فاتحة الكتاب را قرائت نمود و گفت: بايد بدانند كه فاتحة الكتاب سنت است.
نسايي و ديگران از ابي امامه سهل بن حنيف نقل كردهاند كه گفت:
انّ رجلا من اصحاب النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اخبره انّ السنة في الصلاة علي الجنائز. ان يكبّر الامام ثم قرأ بفاتحة الكتاب.(1)
همانا مردي از اصحاب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) او را خبر داد كه سنت در نماز بر جنازهها اين است كه امام تكبير بگويد، سپس فاتحة الكتاب را قرائت نمايد.
خطاب به اموات در قبرستان
قابوس بن ابيظبيان از پدرش و او از ابن عباس نقل كرده كه گفت:
مرّ رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بقبور المدينة، فاقبل عليهم بوجهه فقال: السلام عليكم يا اهل القبور، يغفر الله لنا و لكم، انتم سلفنا و نحن بالأثر.(2)
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر قبرهاي مدينه گذر كرد و رو به آنها كرده و فرمود: درود بر شما اي اهالي قبرها! خداوند ما و شما را بيامرزد، شما بر ما پيشي گرفتيد و ما به دنبال شما خواهيم آمد.
از اينكه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اهالي قبور را مورد خطاب قرار ميدهد استفاده ميشود كه آنان حيات برزخي داشته و صداي زندهها را ميشنوند و خيرات و بركات از زندهها به اموات ميرسد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سنن نسايي،ج4، ص 75؛ سنن بيهقي، ج4، ص 39 و...
2. سنن ترمذي، ج2، ص258.
سند حديث
( اولاً: اين حديث را ترمذي حسن دانسته است.
( ثانياً: گرچه نسايي قابوس بن ابي ظبيان را قوي ندانسته و ابن حبان او را رديء الحفظ ميداند كه از پدرش منفرداتي را نقل كرده كه اصلي ندارد، ولي همانگونه كه اشاره شد ترمذي اين حديث او را به اعتبار شواهدش تحسين كرده؛ چرا كه همين مضمون در احاديث صحيح السند آمده است.
( ثالثاً: ترمذي به طور كلّي حديث قابوس بن ابي ظبيان از پدرش را لذاته تحسين كرده است تا چه رسد به شواهد داشتن آن.
( رابعاً: ابن حبان حتي يك دليل نياورده كه مؤيّد ادعاي او باشد.
( خامساً: الباني روايت قاموس بن ابي ظبيان از پدرش را از نظر سندش حَسَن ميداند.(1)
( سادساً: اين حديث شواهدي نيز دارد؛ آنجا كه به سند صحيح از بريده نقل شده كه گفت:
لما فتح رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مكة اتي حرم قبر فجلس اليه، فجعل كهيئة المخاطب، و جلس الناس حوله...(2)
چون رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مكه را فتح كرد نزد حريم قبري آمد و روبهروي آن نشست و همچون هيئت شخص مخاطب قرار گرفت، در حالي كه مردم به دور او بودند...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. حاشيه المعجم الكبير، طبراني، ج12، ص 83.
2. المصنف، ابن ابي شيبه، ج3، ص 29.
اصل اين حديث در صحيح مسلم آمده است.
شبيه اين حديث را مالك بن انس از علقمة بن ابيعلقمه، از مادرش نقل كرده كه گفت: از عائشه شنيدم كه ميگفت:
قام رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ذات ليلة، فلبس ثيابه، ثم خرج. قالت: فامرت جاريتي بَريرة تتبعه، فتبعته حتي جاء البقيع، فوقف في ادناه ما شاء الله ان يقف، ثم انصرف، فسبقته بريرة فاخبرتني فلم اذكر له شيئاً، حتي اصبحت، ثم ذكرت ذلك له فقال: (انّي بعثت إلي اهل البقيع لأصلّي عليهم).(1)
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شبي برخاست و لباسش را پوشيد و از منزل خارج شد. عايشه گفت: من كنيزم (بريره) را به دنبال او فرستادم، و او پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را دنبال كرد تا به بقيع رسيد و در ابتداي آن مقداري كه خدا اراده كرده بود توقف كرد، و سپس بازگشت و قبل از او بريره آمد و مرا به آن خبر داد. من به حضرت چيزي نگفتم تا آنكه صبح شد و سپس به او تذكر دادم. حضرت فرمود: (من مأمور شدم كه به سوي اهل بقيع روم تا بر آنان درود فرستم).
و ميدانيم كه درود فرستادن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با خطاب كردن به آنان است به اين نحو كه: (درود خدا بر شما باد).
اين حديث از حيث سند صحيح و رجال آن رجال ثقه ميباشند، و الباني تنها به جهت وجود ام علقمة بن ابيعلقمه در سند آن، اين حديث را تضعيف كرده است، در حالي كه حافظ ابن حجر در كتاب $التقريب›
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الموطأ، مالك بن انس، ج1، ص 242.
رقم (8680) او را كه (مرجانه) نام داشته (مقبوله) دانسته است.
وانگهي دو نفر ثقه كه يكي فرزند او و ديگري بكير بن اشجع باشند از او روايت كردهاند. و نيز ابن حبان او را در كتاب $الثقات› آورده است.(1) و حاكم نيشابوري نيز حديث او را تصحيح كرده و ذهبي با او موافقت نموده است.(2)
تلقين ميت
اسحاق بن عبدالله بن جعفر از پدرش نقل كرده كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود:
لقنوا موتاكم: لا اله الاّ الله الحليم الكريم، سبحان الله ربّ العرش العظيم، الحمدلله ربّ العالمين. قالوا: يا رسول الله! كيف للاحياء؟ قال: اجود و اجود.(3)
به مردههاي خود لا اله الاّ الله الحليم الكريم، سبحان الله ربّ العرش العظيم، الحمدلله ربّ العالمين را تلقين كنيد. گفتند: اي رسول خدا! چگونه است براي زندهها؟ حضرت فرمود: بهتر است، بهتر است.
سند حديث
سند اين حديث حسن است؛ زيرا اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابي طالب هاشمي تابعي است كه شرط ابن حبان در (الثقات) را دارا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الثقات، ج5، ص 466.
2. المستدرك علي الصحيحين، ج1، ص 488.
3. سنن ابن ماجه، ج1، ص465.
ميباشد، و حافظ ابن حجر او را مستور و از طبقه سوم دانسته كه حديث مستورين مورد قبول واقع شده است.
قرائت $يس› بر ميّت
ابن مبارك، از سليمان تيمي، از ابوعثمان، از پدرش، از معقل بن يسار نقل كرده كه گفت: پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود: $اقروءا (يس) علي موتاكم› ( 1 )؛ $(يس) را بر مردگان خود بخوانيد›.
تصحيح حديث
( اولاً: اين حديث حسن است و ابن حبان در كتاب $الاحسان› رقم حديث (3002) و سيوطي آن را تصحيح كرده و منذري در $تخريج احاديث المهذب› آن را حديث حسن دانسته است.(2)
( ثانياً: سليمان بن طرخان تيمي را ابن حجر در كتاب $التقريب› رقم (2575) در طبقه چهارم آورده يعني او تابعي است كه تعدادي از صحابه را درك كرده و شيخش ابوعثمان گويا از بزرگان تابعين باشد كه ابن حبان او را در كتاب $الثقات› ج7، ص 664 آورده و حديثش را صحيح دانسته كه فردي ثقه به نام سليمان تيمي از او روايت كرده است، و لذا ميل به قبول حديثش قوي است.
( ثالثاً: اين حديث شواهدي نيز دارد از آن جمله:
احمد بن حنبل در مسندش از ابوالمغيره، و او از صفوان نقل كرده كه گفت:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سنن ابيداود، ج2، ص63.
2. البدر المنير، ج4، ل227.
حدثني المشيخة انّهم حضروا غضيب بن الحارث الثمالي حين اشتد سوقه فقال: هل منكم من احد يقرأ (يس). قال: فقرأها صالح بن شريح السكوني، فلمّا بلغ اربعين منها قبض، قال: فكان المشيخة يقولون: اذا قرئت عند الميت خفف عنه بها. قال صفوان: و قرأها عيسي بن المعتمر عند ابن معبد.(1)
مشايخ ما حديث كردهاند هنگام شدت مرض غضيب بن حارث ثمالي نزد او حاضر شدند، او گفت:آيا كسي ميتواند سوره (يس) را بخواند؟ راوي ميگويد: صالح بن شريح سكوني شروع به قرائت كرد و چون چهل آيه را تلاوت نمود او از دنيا رحلت نمود. مشايخ ميگفتند: هرگاه سوره (يس) بر مرده خوانده شود در عقاب تخفيف داده خواهد شد. صفوان ميگويد: عيسي بن معتمر آن را نزد ابن معبد خواند.
رجال سند اين حديث همگي ثقه هستند و اين سند را حافظ ابن حجر در كتاب $الاصابة› تحسين كرده است.(2) و صفوان همان ابن عمرو سكسكي است كه شيوخ او جماعتي از تابعين ميباشد كه يكديگر را انجبار و پشتيباني ميكنند. و غضيف بن حارث ثمالي صحابي است، و درخواست قرائت سوره (يس) هنگام احتضار ميت احتياج به دليل شرعي دارد و توقيفي است و جايي براي رأي در آن نيست. و مقصود به مشيخه جماعتي از تابعين است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مسند احمد، ج4، ص 105؛ الطبقات الكبري، ابن سعد، ج7، ص443.
2. الاصابة، ج3، ص 184.
|
|
|
|
|
|
پاسخ به شبهات
بعد از اثبات اصل موضوع اينك به پاسخ شبهات موضوع ميپردازيم:
شبهه اول: عدم بهرهمندي مردهها از زندهها
مطابق برخي از آيات ثوابي از زندهها به مردهها نميرسد؛ چنانكه خداوند متعال ميفرمايد: (وَ أَنْ لَيْسَ لِلإِْنْسانِ إِلاَّ ما سَعي)؛ $و اينكه براي انسان بهره اي جز سعي و كوشش او نيست›. (نجم: 39)
پاسخ
( اوّلاً: اين آيه بنابر نقل سيوطي در كتاب $شفاء الصدور› منسوخ است به آيه (وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ...)؛ $كساني كه ايمان آوردند و فرزندانشان به پيروي از آنان ايمان اختيار كردند...› (طور: 21)1؛ زيرا از اين آيه استفاده ميشود كه به انسان از راه ذريهاش خيرات ميرسد.
( ثانياً: ممكن است مقصود از آيه اين باشد كه هرچه انسان از جزا ميبيند نتيجه اعمالش ميباشد و در اين زمينه به كسي ظلم نميشود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. شفاء الصدور، ص 402.
و لذا در آيه بعد ميفرمايد: (وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُري)؛ $و اينكه تلاش او بهزودي ديده ميشود›. (نجم: 40)
اين معنا تأييد ميشود به آيات ديگر، از آن جمله آنجا كه خداوند متعال ميفرمايد:
(لَها ما كَسَبَتْ وَعَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ) (بقره: 286)
(انسان،) هر كار (نيكي) را انجام دهد، براي خود انجام داده؛ و هر كار (بدي) كند، به زيان خود كرده است.
و نيز ميفرمايد:
(فَالْيَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَلا تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) (يس: 54)
امروز به هيچ كس ذرّهاي ستم نميشود، و جز آنچه را عمل ميكرديد جزا داده نميشويد.
( ثالثاً: اگر به ظاهر آيه آنگونه كه برخي معنا كردهاند اخذ شود با روايات بسيار زيادي كه در كتب فريقين و در ابواب گوناگون آمده كه ثواب صدقه، نماز، حج، روزه، قرائت قرآن و دعاي خير فرزند به ميت ميرسد، منافات دارد.
لذا از ابن حجر عسقلاني در $فتح الباري› و شوكاني در $نيل الأوطار› نقل شده كه اين آيه مقيد است به مواردي كه از ناحيه ديگري ثوابي از صدقه يا نماز يا حج يا روزه يا قرائت قرآن و يا دعاي خير فرزند برسد كه در اين صورت ثوابي به ميت ميرسد.(1)
( رابعاً: مطابق برخي از آيات، از طرف زندهها خيرات به مردهها ميرسد؛
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. حقيقة التوسل و الوسيلة، موسي محمّد علي، ص 166.
خداوند متعال ميفرمايد:
(إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتي وَنَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَآثارَهُمْ) (يس: 12)
به يقين ما مردگان را زنده ميكنيم و آنچه را از پيش فرستادهاند و تمام آثار آنها را مينويسيم.
و نيز ميفرمايد: (...أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ)؛ $... فرزندانشان را (در بهشت) به آنان ملحق ميكنيم›. (طور: 21)
و نيز ميفرمايد:
(وَ الَّذِينَ جاؤُا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَلإِِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالإِْيمانِ) (حشر: 10)
(همچنين) كساني كه بعد از آنها ]= بعد از مهاجران و انصار[ آمدند و ميگويند: پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشي گرفتند بيامرز.
ابوهريره از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل كرده كه فرمود:
إذا مات الانسان انقطع عنه عمله إلاّ من ثلاثة: صدقة جارية أو علم ينتفع به أو ولد صالح يدعو له.(1)
هرگاه انسان بميرد عملش قطع خواهد شد مگر از سه چيز؛ صدقه جاريهاي از خود به جاي گذارد، و يا اثري علمي داشته باشد كه از آن نفع برده شود يا فرزند صالحي داشته باشد كه بر او دعا كند.
عايشه ميگويد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحيح مسلم، ج5، ص73.
انّ رجلا اتي النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فقال: يا رسول الله! انّ امّي افْتُلِتَتْ نفسها و لم توص و اظنّها لو تكلمتْ تصدقتْ، أفلها اجرٌ ان تصدقتُ عنها؟ قال: نعم.(1)
شخصي نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آمد و عرض كرد: اي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ! مادرم مرگش ناگهاني بود و لذا به كسي وصيت نكرد و چنين ميانديشم كه اگر توانايي سخن گفتن داشت صدقه ميداد، آيا اگر از ناحيه او صدقه دهم پاداشي به او ميرسد؟ حضرت ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود: آري.
نسائي و ديگران از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل كردهاند كه فرمود: $اقرؤا يس عند موتاكم› ( 2 )؛ $سوره ياسين را بر اموات خود قرائت نماييد›.
ديدگاه علماي اهل سنت درباره آيه 39 نجم
1. سيوطي در كتاب $شرح الصدور› ميگويد:
اختلف في وصول ثواب القرائة للميّت، فجمهور السلف و الأئمّة الثلاثة علي الوصول، و خالف في ذلك إمامنا الشافعي، مستدلا بقوله تعالي(وَ أَنْ لَيْسَ لِلإِْنْسانِ إِلاَّ ما سَعي).(3)
و أجاب الأولون عن الآية بأوجه:
أحدها: انّها منسوخة بقوله تعالي: (وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحيح بخاري، ج 5، ص 389 .
2. مسند احمد، ج 5، صص 26و27؛ سنن ابيداود، ح 3121 و... .
3. نجم: 39.
ذُرِّيَّتُهُمْ)1 الآية، أدخل الأبناء الجنّة بصلاح الآباء.
الثاني: انّها خاصة بقوم ابراهيم و قوم موسي(هما)، فامّا هذه الأمّة فلها ماسعت و ما سُعِي لها، قاله عكرمة.
الثالث: انّ المراد بالإنسان هنا الكافر، فامّا المؤمن فله ماسعي و ماسُعِي له. قاله الربيع بن انس.
الرابع: ليس للإنسان إلاّ ما سعي من طريق العدل، فأمّا من باب الفضل، فجائز أن يزيده الله تعالي ما شاء. قاله الحسين بن الفضل.
الخامس: انّ اللاّم في للإنسان بمعني علي، أي ليس علي الانسان إلاّ ما سعي.(2)
در رسيدن ثواب قرائت قرآن به ميت اختلاف كردهاند؛ جمهور سلف و ائمه سه گانه (ابوحنيفه و مالك و احمد بن حنبل) معتقد به رسيدن ثواب به مردگاناند ولي امام ما شافعي در اين مسأله مخالفت كرده و به قول خداوند متعال: (وَ أَنْ لَيْسَ لِلإِْنْسانِ إِلاَّ ما سَعي) استدلال كرده است. ولي علماي سابق از اين آيه چند وجه جواب دادهاند؛
اولاً: اين آيه به آيه ديگر نسخ شده است. خداوند متعال ميفرمايد:(و كساني كه ايمان آورده و ذريه آنها از آنان پيروي كردهاند...) كه مطابق اين آيه خداوند فرزندان را به جهت خوب بودن پدران داخل بهشت كرده است.
ثانياً: اين آيه مخصوص به قوم ابراهيم ( عليه السلام ) و قوم موسي ( عليه السلام ) است، ولي براي اين امت هم جزاي خيراتي است كه خودشان سعي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. طور: 21.
2. شرح الصدور؛ جلال الدين سيوطي، صص 416 و 415.
كردهاند و هم جزاي خيراتي است كه براي آنها سعي شده است. و اين معنا از عكرمه رسيده است.
ثالثاً: مقصود به انسان در اين آيه كافر است، ولي مؤمن هم جزاي سعي خود را ميبيند و هم جزاي سعي و كوشش ديگري به او ميرسد. و اين معنا از ربيع بن انس رسيده است.
رابعاً: اينكه گفته شود: براي انسان نيست مگر آنچه سعي كرده مقصود از طريق عدالت است، ولي از باب فضل جايز است كه خداوند متعال آنچه كه ميخواهد بر او زياد نمايد. اين معنا را حسين بن فضل گفته است.
خامساً: اينكه لام در $للإنسان› به معناي $علي› است؛ يعني نيست بر ضرر انسان مگر آنچه را كه سعي كرده است.
2. ملاعلي قاري حنفي ميگويد:
و تمسّك المانع من ذلك بقوله تعالي: (وَ أَنْ لَيْسَ لِلإِْنْسانِ إِلاَّ ما سَعي)1، و بقوله عليه الصلاة و السلام: (اذا مات ابن آدم انقطع عمله) الحديث. و الجواب: انّ الآية حجة لنا؛ لانّ الذي اهدي ثواب عمله لغيره سعي في ايصال الثواب إلي ذلك الغير، فيكون له ما سعي بهذه الآية، و لايكون له ما سعي إلاّ بوصول الثواب اليه، فكانت الآية حجة لنا لاعلينا. و امّا الحديث فيدلّ علي انقطاع عمله، و نحن نقول به، و انّما الكلام في وصول ثواب غيره اليه...(2)
مانع از اين كار به قول خداوند متعال تمسك كرده كه فرمود: (و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نجم: 39.
2. شرح الفقه الأكبر، ص 225.
اينكه نيست بر انسان مگر آنچه را كه سعي و كوشش كرده است)، و به قول پيامبر عليه الصلاة و السلام كه فرمود: (هر گاه فرزند آدم بميرد عملش قطع خواهد شد...). جواب آن است كه اين آيه دليليبه نفع ماست؛ زيرا كسي كه ثواب عملش را به ديگري هديه ميدهد در رساندن ثواب به آن غير سعي و كوشش كرده است و طبق اين آيه براي اوست آنچه را كه سعي كرده است، و سعي و كوشش او همين رساندن ثواب به ميّت است. پس اين آيه دليلي بر ماست نه بر ضرر ما. و اما حديث، دلالت بر انقطاع عمل ميّت دارد و ما به آن معتقديم، ولي سخن در رسيدن ثواب از ناحيه شخص زنده به مرده است...
شبهه دوم: عمل انسان پس از مرگ قطع ميشود
مسلم به سندش از ابوهريره نقل كرده كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود:
إذا مات الانسان انقطع عنه عمله إلاّ من ثلاثة: إلا صدقة جارية، أو علم ينتفع به، أو ولد صالح يدعو له.(1)
هرگاه انسان بميرد عملش از او قطع ميشود مگر از سه چيز: صدقه جاريه، يا عملي كه از آن نفع برده شود يا فرزند صالحي كه براي او دعا كند.
شيخ بن باز از مفتيان وهابي ميگويد:
... و لكن لايلزم من هذه الحياة انّه يعلم الغيب أو يعلم امور اهل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحيح مسلم، ج5، ص73.
الدنيا، بل ذلك قد انقطع بالموت؛ لقوله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : (إذا مات ابن آدم انقطع عمله إلاّ من ثلاث...)...(1)
... ولي از اين حيات لازم نميآيد كه او علم غيب بداند يا از امور اهل دنيا آگاه باشد، بلكه اين امور به واسطه مرگ قطع شده است؛ زيرا رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود: (هرگاه فرزند آدم مرد عملش قطع ميشود مگر از سه چيز...)...
پاسخ
( اولاً: از آيات قرآن استفاده ميشود كه انسان مؤمن ميتواند از عمل ديگري نفع ببرد اگرچه در آن كوششي نداشته باشد.
خداوند متعال ميفرمايد:
(الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذابَ الْجَحِيمِ) (غافر: 7)
فرشتگاني كه حاملان عرشند و آنها كه گرداگرد آن (طواف ميكنند) تسبيح و حمد پروردگارشان را ميگويند و به او ايمان دارند و براي مؤمنان استغفار ميكنند (و ميگويند:) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چيز را فراگرفته است؛ پس كساني را كه توبه كرده و راه تو را پيروي ميكنند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مجموع فتاوي بن باز، ج 1، صص 417 و 418.
و ميفرمايد:
(وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَلإِِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالإِْيمانِ وَلا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ) (حشر: 10)
(همچنين) كساني كه بعد از آنها ]= بعد از مهاجران و انصار[ آمدند و ميگويند: پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشي گرفتند بيامرز، و در دلهايمان حسد و كينهاي نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحيمي!
مطابق اين آيات فرشتگان و افراد با ايمان براي مؤمنان اعمّ از كساني كه در دنيا زندگي ميكنند يا از دنيا رحلت كردهاند از خداوند متعال طلب مغفرت ميكنند و طلب مغفرت آنها به طور حتم براي مردهها و زندهها تأثير دارد.
( ثانياً: اين حديث دلالت دارد بر اينكه عمل خود انسان با مرگش منقطع ميشود مگر در سه مورد كه از آن جهت كه عملش جاري است عمل خودش به حساب ميآيد، و آن صدقه جاريه و عملي كه از خود به جاي گذاشته و مردم از آن نفع ميبرند و فرزند صالحي كه براي او دعا ميكند، ميباشد. و اين حديث اشاره به اين نكته دارد و دلالت ندارد بر اينكه ميت از عمل ديگري در عالم برزخ نفع نميبرد.
شيخ عبدالله حبشي از علماي اهل سنت مينويسد:
انّه ليس في الحديث الذي رواه ابن حبان: (اذا مات الانسان
|
|
انقطع عمله الاّ...) دلالة علي انّ الميت لاينفع غيره؛ اذ انّ الحديث نفي استمرار العمل التكليفي الذي يتجدّد به للميت ثواب، امّا ان ينتفع غيره فغير ممنوع، بدليل انّ سيّدنا موسي ( عليه السلام ) قال لمحمّد عليه الصلاة و السلام في حديث المعراج: (ارجع فَسَلْ ربّك التخفيف)،(1) و هذا نفع كبير لأمة محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كان بعد موت موسي بسنين عديدة.(2)
در اين حديث كه ابن حبان آن را نقل كرده (اذا مات الانسان انقطع عمله الاّ...) دلالتي نيست بر اينكه ميت از غير خود نفع نميبرد؛ زيرا اين حديث دلالت بر نفي استمرار عمل تكليفي از مكلّف دارد كه تجديدكننده ثواب براي اوست، اما اينكه ديگري از او (ميت) نفع ببرد منع نشده است، به دليل اينكه آقاي ما حضرت موسي ( عليه السلام ) به محمّد عليه الصلاة و السلام طبق حديث معراج گفت: برگرد و از پروردگارت تخفيف بخواه. و اين نفع بزرگي است براي امت محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كه بعد از چند سال از مرگ موسي ( عليه السلام ) بوده است.
ابن قيم در ردّ استدلال به اين حديث ميگويد:
... استدلال ساقط؛ فانّه ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) لم يقل: انقطع انتفاعه، و انّما اخبر عن انقطاع عمله، و امّا عمل غيره فهو لعامله؛ فان وهبه له وصل إليه ثواب عمل العامل لا ثواب عمله هو، فالمنقطع شيء و الواصل إليه شيء
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحيح مسلم، كتاب الايمان، باب الاسراء برسول الله9 الي السموات و فرض الصلوات.
2. صريح البيان، ص 176.
آخر.(1)
... اين استدلالي باطل است؛ زيرا: پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نفرمود: بهرهبري او قطع ميشود، بلكه خبر از انقطاع عمل او داده است، ولي عمل غير ميت براي خود عامل است كه اگر آن را به ميت هديه كند ثواب عمل عامل به ميت ميرسد نه ثواب عمل ميت، پس قطع شده چيزي است و رسيده شده به ميت چيز ديگري است.
شيخ جميل حليم حسيني در كتاب $عمدة الكلام في اثبات التوسل و التبرك بخير الأنام› مينويسد:
انّه ليس في الحديث الذي رواه ابن حبان: (اذا مات الانسان انقطع عمله الاّ من ثلاث: صدقة جارية او علم ينتفع به، او ولد صالح يدعو له) دلالة علي انّ الميت لاينفع غيره، اذ انّ الحديث نفي استمرار العمل التكليفي الذي يتجدّد به للميت ثواب، اما ان ينفع غيره فغير ممنوع، بدليل انّ سيّدنا موسي ( عليه السلام ) قال لمحمد عليه الصلاة و السلام في حديث المعراج: (ارجع فسل ربّك التخفيف)2، هذا نفع كبير لامة محمد، كان بعد موت موسي بسنين عديدة.(3)
حديثي كه ابن حبان روايت كرده: (هرگاه انسان بميرد عملش قطع ميگردد مگر در سه مورد: صدقه جاريه يا عملي كه به آن نفع برده شود يا فرزند صالحي كه براي او دعا كند) دلالتي ندارد بر اينكه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الروح، ابن قيم، ص 321.
2. صحيح مسلم، كتاب الايمان، باب الإسراء برسول الله9 الي السموات و فرض الصلوات.
3. عمدة الكلام، ص 27.
ميت از ديگري نفع نميبرد؛ زيرا حديث در صدد نفي استمرار عمل تكليفي است كه به آن ثوابي براي ميت تجديد ميشود، اما اينكه از غير خودش نفع ببرد ممنوع نشده است، بهدليل اينكه بنابر حديث معراج سيد ما موسي ( عليه السلام ) به محمّد عليه الصلاة و السلام عرضه داشت: (باز گرد و از پروردگارت تخفيف بخواه) و اين (كم شدن نمازهاي واجب) منفعت بزرگي است براي امت محمّد كه بعد از چندين سال از مرگ موسي رسيده است.
|
|
بهرهمندي زندهها از ارواح اوليا
يكي از موارد اختلافي بين وهابيان و علماي ديگر مذاهب اسلامي اين است كه آيا با ارتباط باطني با ارواح اوليا ميتوان از فيوضات معنوي آنان بهرهمند شد يا نه؟ وهابيان آن را انكار كرده و ديگران آن را به ادلة قرآني و روايي ثابت ميدانند.
فتاواي وهابيان
1. ابن تيميه ـ مؤسّس عقايد وهابيان ـ ميگويد:
از اقسام شرك آن است كه كسي به شخصي كه از دنيا رفته بگويد: مرا درياب، مرا كمك كن، از من شفاعت كن، مرا بر دشمنم ياري كن و امثال اين درخواستها كه تنها خدا بر آن قدرت دارد.(1)
در جايي ديگر اين درخواست را شرك صريح دانسته و ميگويد: $كسي كه اينگونه بگويد، بايد توبه كند، اگر توبه نكرد كشتنش واجب ميگردد›.(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الهديّة السنيّة، ص 40.
2. زيارة القبور، صص 17و18.
2. شيخ عبدالعزيز بن باز ميگويد:
فمن قال من الناس في اي بقعة من بقاع الأرض: يا رسول الله! و يا نبي الله أو يا محمد اغثني أو ادركني أو انصرني أو اشفني أو انصر امتك أو اشف مرض المسلمين أو اهد ضالتهم أو ما اشبه ذلك فقد جعله شريكاً لله في العبادة.(1)
هر كسي از مردم در هر جاي كره زمين بگويد: اي رسول خدا، اي نبي خدا، اي محمّد! كمك كن مرا، درياب مرا، ياري كن مرا، شفا ده مريضان مسلمانان را، هدايت كن گم شده مسلمانان را و مانند آن، براي خدا شريك در عبادت قرار داده است.
در جايي ديگر ميگويد:
ولا شك انّ المستغيثين بالنبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) أو بغيره من الأولياء والأنبياء أو الجن انما فعلوا ذلك معتقدين انهم يسمعون دعاءهم ويقضون حاجتهم، وانهم يعلمون احوالهم، وهذه انواع من الشرك الأكبر؛ لانّ الغيب لا يعلمه إلاّ الله عزوجل، ولانّ الاموات قد انقطعت اعمالهم و تصرفاتهم في عالم الدنيا.(2)
شكّي نيست كه استغاثهكنندگان به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، اوليا، انبيا، ملائكه يا جنّ، اين عمل را به اين اعتقاد انجام ميدهند كه آنان دعايشان را شنيده و از احوالشان اطلاع دارند و حاجتشان را برآورده خواهند كرد، اين امور انواعي از شرك اكبر است؛ زيرا غيب را غير از خدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مجموع فتاوي بن باز، ج 2، ص 549.
2. مجموع فتاوي بن باز، ج 2، ص 552.
كسي ديگر نميداند. و نيز اموات؛ چه انبيا و چه غير انبيا اعمال و تصرفاتشان در عالم دنيا با مرگ منقطع گرديده است.
همچنين ميگويد:
وامّا دعاء الميت و الاستغاثة به وطلب المدد منه، فكل ذلك من الشرك الاكبر، و هو من عمل عباد الاوثان في عهد النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ...(1)
و امّا صدا زدن ميّت و استغاثه به او و طلب مدد از او، همه از انواع شرك اكبر و از عمل عبادتكنندگان بتها در عهد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است...
در اين فتاوا گرچه درخواست كمك از اوليا باطل شمرده شده، ولي از آن جهت است كه وهابيان معتقدند خيرات از مردهها به زندهها نميرسد، همانگونه كه بن باز به صراحت در فتواي اولش به آن اشاره كرده است.
بهرهمندي زندهها از ارواح اوليا از ديدگاه قرآن
آيات و روايات متعدد دلالت دارند بر اينكه ارواح اوليا براي زندگان سودمند هستند.
1. خداوند متعال ميفرمايد:
(وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً) (نساء: 64)
و اگر اين مخالفان هنگامي كه به خود ستم كردند ]و فرمانهاي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مجموع فتاوي بن باز، ج 2، ص 746.
خدا را زير پا گذاردند[ به نزد تو ميآمدند و از خدا طلب آمرزش ميكردند و پيامبر هم براي آنها استغفار ميكرد، خدا را توبه پذير و مهربان مييافتند.
ممكن است كسي ادّعا كند كه آيه، ظهور در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دارد، ولي به تنقيح مناط قطعي و اخذِ ملاك ميتوان آن را به عصر بعد از وفاتشان نيز تعميم داد؛ زيرا انسان هميشه و در هر زمان گناه كار است و به وسيلهاي نياز دارد تا او را براي طلب مغفرت از خداوند واسطه قرار دهد. همانگونه كه در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اين وسيله بود و الطاف خدا به بندگانش همگاني و هميشگي است. از همين رو، صحابه بعد از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با تمسك به اين آيه از آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) طلب استغفار مينمودند. اين مطلب بهويژه با اثبات حيات برزخي و وجود ارتباط بين عالم برزخ و دنيا هموارتر خواهد شد.
ابن سمعاني به سندش از امام علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود:
قدم علينا اعرابي بعد ما دفن رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بثلاثة ايام، فرمي بنفسه علي قبر النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و حثا من ترابه علي رأسه و قال: يا رسول الله! قلت فسمعنا قولك و وعيت فوعينا عنك، و كان فيما انزل الله عليك: (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً) و قد ظلمت نفسي وجئتك تستغفر لي. فنودي من القبر: انّه قد غفرلك.(1)
مردي اعرابي بعد از سه روز از دفن رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر ما وارد شد و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كنز العمال، ج 4، صص 258و259.