بخش 4
3. توسل به برکت اولیای الهی 4. توسل به ذات اولیا در برزخ 5. توسل به دعای پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) مقدمات بحث از موارد اختلافی شرک نبودن توسل نزد ابن تیمیه عدم جواز تکفیر معتقدان به توسل فتاوای وهابیان در موضوع توسل انتقاد اهل سنت از وهابیان در مسأله توسل 1. شیخ محمّد طاهر یوسف تیجانی مالکی اشعری 2. شیخ احمد زینی دحلان 3. محمّد زکی ابراهیم 4. ضیاءالدین خلیل بن اسحاق مالکی 5. قسطلانی 6. حسن بن علی سقاف شافعی فقهیبودن مسأله توسل فقهیبودن توسل نزد محمد بن عبدالوهاب
|
|
و نه سودي ميبخشد؛ و ميگويند: اينها شفيعان ما نزد خدا هستند.
موارد اختلاف در حكم توسل
برخي از موارد توسل، مورد اختلاف علماي مذاهب اسلامي است به اين نحو كه وهابيان آنها را جايز نميدانند، ولي عموم مسلمانان جايز ميشمارند. اينك به اين موارد اشاره ميكنيم:
1. توسل به جاه و مقام اوليا در برزخ
وهابيان اين قسم را جايز نميدانند.
گروه دائمي بحثهاي علمي و فتواي وهابيان ميگويد:
... ثالثاً: ان يسأل الله بجاه انبيائه أو ولي من اوليائه، بان يقول: أللّهم إنّي أسألك بجاه نبيّك أو بجاه الحسين مثلا فهذا لايجوز؛ لانّ جاه اولياء الله و ان كان عظيماً عندالله و خاصة حبيبنا محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، غير انّه ليس سبباً شرعياً ولا عادياً لإستجابة الدعاء...(1)
... سوم آنكه از خدا بخواهد به آبروي انبيائش يا وليي از اوليائش به اينكه بگويد: بارخدايا! از تو ميخواهم به آبروي پيامبرت يا مثلا به آبروي حسين كه اين جايز نيست؛ زيرا آبروي اولياي خدا گرچه نزد خداوند عظيم است خصوصاً حبيب ما محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) جز آنكه سبب شرعي و عادي براي استجابت دعا به حساب نميآيد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اللجنة الدائمة للبحوث العلمية و الافتاء، ج1، صص334 و 335.
2. توسل به حق ولي خدا
گروه دائمي بحثهاي علمي و فتواي وهابيان ميگويد:
... الرابع: ان يسأل العبد ربّه حاجته مقسماً بوليّه أو نبيّه أو بحق نبيه او اوليائه؛ بان يقول: أللّهم إنّي أسألك كذا بوليّك فلان أو بحقّ نبيّك فلان، فهذا لايجوز؛ فانّ القسم بالمخلوق علي المخلوق ممنوع، و هو علي الله الخالق اشدّ منعاً. ثم لاحق لمخلوق علي الخالق بمجرد طاعته له سبحانه حتّي يقسم به علي الله أو يتوسّل به... .(1)
... چهارم اينكه بنده از پروردگارش حاجت خود را با قسم به وليش يا پيامبرش يا به حق پيامبرش يا اوليائش بخواهد، به اينكه بگويد: بارخدايا! من از تو فلان چيز را به حق فلان وليّت يا به حق فلان نبيات ميخواهم، و اين جايز نيست؛ زيرا قسم به مخلوق بر مخلوق ممنوع است، و بر خداي خالق منعش شديدتر ميباشد. وانگهي هيچ مخلوقي بر خالقش به جهت اطاعت خداي سبحان، حقي ندارد تا به آن بر خدا قسم ياد كرده، يا به او توسل جويد... .
3. توسل به بركت اولياي الهي
شيخ عبدالعزيز بن باز از مفتيان وهابي ميگويد:
التوسل بجاه فلان أو ببركة فلان أو بحقّ فلان بدعة وليست من الشرك... .(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. همان.
2. مجموع فتاوي و مقالات متنوعة، ج4، ص311.
توسل به آبروي فلان شخص، يا به بركت فلان كس، يا به حقِ فلان ولي، بدعت است اما شرك به حساب نميآيد... .
4. توسل به ذات اوليا در برزخ
گروه دائمي فتواي وهابيان ميگويد: ‹لايجوز التوسل بذات النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ولا غيره من الأنبياء و الصالحين...› ( 1 )؛ ‹توسل به ذات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و غير او از انبيا و صالحان جايز نيست...›.
مقصود آنان توسل به ذات پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و ديگر پيامبران در اين زمان است كه آنان در عالم برزخ قرار دارند.
5. توسل به دعاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در برزخ
ابن تيميه در اين باره ميگويد:
و هذا بأن تطلب من النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ان يدعو لك، كما تقول للحي: ادع لي، و كما كان الصحابة يطلبون من النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) الدعاء، فهذا مشروع في الحي، و أمّا الميت من الأنبياء و الصالحين فلم يشرع لنا ان نقول: ادع لنا ولا أسأل ربّك...فلم يفعل هذا أحد من الصحابة و التابعين، ولا أمر به أحد من الأئمة ولا ورد فيه حديث...(2)
و اين به آن است كه از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بخواهي كه برايت دعا كند، همانگونه كه به شخص زنده ميگويي: برايم دعا كن، و همانگونه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. البدع و المحدثات و ما لااصل له، صص 265 و 266.
2. زيارة القبور، صص24 و 25.
كه صحابه از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ميخواستند كه برايشان دعا كند، و اين امري مشروع در مورد شخص زنده ميباشد، ولي در مردگان از انبيا و صالحان براي ما مشروع نيست كه بگوييم: براي ما دعا كن يا از پروردگارت بخواه...؛ زيرا هيچ يك از صحابه و تابعين چنين درخواستي را نكرده و هيچ يك از پيشوايان به آن امر نكردهاند و در حديثي نيز وارد نشده است...
مقدمات بحث از موارد اختلافي
قبل از شروع در بحث از موارد اختلافي توسل و حكم آن، به مقدماتي در اين رابطه اشاره ميكنيم:
1. اختلاف در مسايل فرعي امري معمول بوده و از زمان صحابه تاكنون رايج بوده است، ولي نبايد اين مسأله موجب نزاع و خصومت و كشتار در بين مسلمانان گردد.
2. وظيفه عموم مردم در مسايل اختلافي رجوع به علماي متدين و متعبد است كه بدون تعصب براي مردم فتوا داده و وظيفه آنها را بيان ميدارند.
3. از عصر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و صحابه و تابعين هيچگونه انكاري درباره توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و اولياي الهي نبوده تا آنكه ابن تيميه از علماي قرن هفتم به عنوان اولين مخالف سرسخت توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، ظهور و بروز كرد.
4. هدف ما در اين بحث كم كردن اختلاف بين مسلمانان و رسيدن به حق و حقيقت است، شايد خداوند متعال از اين طريق لطف كرده و
|
|
امت اسلامي را به وحدت رساند.
5. كسي نميتواند ادعا كند كه به جهت رفع اختلاف بين عموم مسلمانان بهتر است كه از اين مسأله گذشته و همانند وهابيان توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را انكار كنيم تا امت اسلامي يكپارچه شوند؛ زيرا اگر اين راه براي اتحاد يا وحدت مسلمانان پيشنهاد شود لازم ميآيد كه بسياري از عقايد و اعمال و رفتار مسلمانان كنار گذاشته شود تا به اين هدف نايل گرديم. وانگهي چرا وهابيان كه در اقليت قرار دارند با پذيرش اين مسأله داخل در جرگه عموم مسلمانان نميشوند.
6. گاهي گفته ميشود: چرا حاجات خود را بدون واسطه از
خداوند نميخواهيم؟ در جواب ميگوييم: رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) چنين كرده
و به ما نيز آن را تعليم داده است؛ همانگونه كه به اثبات خواهيم
رساند. وانگهي نظام معنويات همانند نظام ماديات نظام اسباب و مسببات است.
وهبي سليمان غاوجي ميگويد:
انّ المؤمن العالم و المتأدب بأدب العلماء من العامة يقول و يعتقد انّ الأمور جميعاً بيد الله تعالي، ولا يكون في الكون خير أو شرّ إلاّ باذن الله تعالي و ارادته، لكن الله سبحانه و له المثل الأعلي جعل ثمة اسباباً، فاذا شاء الله تعالي تحقق المقصود بعد تلك الأسباب و إذا شاء لم يتحقق، و التوسل و دعاء الغير لنا من ذلك السبيل ايضاً.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. محق التقول، صص 14 و 15.
همانا مؤمن عالم و ادب پذير به ادب علما از عموم مردم ميگويد و معتقد است كه تمام امور به دست خداوند متعال است، و در عالم، خير يا شرّي جز به فرمان خداوند متعال و اراده او نيست، ولي خداي سبحان كه براي او مَثَل اعلي است اسبابي را در دنيا قرار داده است و چون خداي سبحان آن را اراده كند مقصود او بعد از آن اسباب تحقق مييابد، و اگر هم بخواهد تحقق نمييابد؛ توسل و دعاي غير براي ما نيز از همين قبيل است.
7. گاهي گفته ميشود كه چرا به توسل به ذات و اسماي حسناي الهي اكتفا نميكنيد كه مورد اتفاق بين عموم مسلمانان است تا اختلاف برطرف گردد؟ در جواب ميگوييم: توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و اعمال صالح و... نيز قابل اثبات ميباشد؛ همانگونه كه به آنها خواهيم پرداخت.
8. توسل يكي از راههاي دعا و بابي از ابواب توجه به خداوند متعال است. لذا مقصود اصلي، خداوند متعال ميباشد، و كسي كه به او توسل شده، واسطه و وسيله تقرب به خداست.
9. شخص توسلكننده اگر معتقد باشد كه فردي كه به او توسل كرده به طور مستقل نفع رسانده و ضرر ميرساند به خداوند متعال شرك ورزيده است. لذا بايد ديدگاه استقلالي درباره او نداشته باشد.
10. انسان مسلمان تا ميتواند بايد از تكفير ديگران برحذر
باشد... .
11. ما معتقديم كه خداوند متعال خالق مستقل در عالم است و تمام افعال به قدرت او باز ميگردد و او تنها مدبر مستقل و پروردگار عالم است.
|
|
12. محبت خداوند متعال در رأس محبتهاست و ما او را از همه كس بيشتر دوست داريم، و هرگز توسل به اوليا اين قاعده را در ما نقض نكرده است.
13. پناه و پناهدهنده واقعي و حقيقي خداست و هر پناهي كه ديگران ميدهند از جانب اوست و خداست كه به دست آنان اموري را جاري كرده است.
14. انبيا و اوليا هر چه انجام ميدهند به اذن و اراده و مشيت و خواست خداوند سبحان است، همانگونه كه خداوند متعال ميفرمايد: {مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ}؛ ‹كيست كه در نزد او، جز به فرمان او شفاعت كند؟!› (بقره: 255)
شرك نبودن توسل نزد ابن تيميه
از عبارت ابن تيميه و ديگران كه در ابتداي كتاب به آن اشاره شد استفاده ميشود كه توسل به اموات بدعت است نه شرك.
او ميگويد:
... الثانية: ان يقال للميت أو الغائب من الأنبياء و الصالحين: ادع الله لي أو ادع لنا ربك أو أسأل الله لنا... فهذا أيضاً لا يستريب عالم انّه غير جايز و انّه من البدع التي لم يفعلها أحد من سلف الأمة...(1)
... دوم اينكه به ميت يا غايب از انبيا و صالحان خطاب شود: براي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. قاعدة جليلة في التوسل و الوسيلة، صص 164 ـ 168.
من نزد خدا دعا كن، يا براي ما نزد پروردگارت دعا نما، يا براي ما از خداوند بخواه... اين را نيز هيچ عالمي شك نكرده كه جايز نيست و اينكه اينگونه درخواست از جمله بدعتهايي است كه هيچ يك از سلف امت انجام نداده است...
عدم جواز تكفير معتقدان به توسل
بسياري از علماي اهل سنت و حتي ابن تيميه كه وهابيان او را شيخ الاسلام مينامند با تكفير متوسلان به اولياي الهي مخالفند.
1. ابن تيميه بعد از ذكر اختلاف آراي فقها در مسأله توسل ميگويد:
ولم يقل أحد انّ من قال بالقول الأول يعني من قال بجواز التوسل فقد كفر، ولا وجه لتكفيره؛ فانّ هذه مسألة خفية ليست أدلتها جلية ظاهرة، و الكفر انّما يكون بإنكار ما علم من الدين بالضرورة أو بإنكار الأحكام المتواترة و المجمع عليها و نحو ذلك... بل المكفّر بمثل هذه الأمور يستحق من غليظ العقوبة و التعزير ما يستحقه امثاله من المفترين علي الدين، لا سيما مع قول النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : من قال لأخيه: كافر، فقد باء بها احدهما...(1)
و هيچ كس نگفته كسي كه قائل به قول اول باشد يعني كسي كه قائل به جواز توسل باشد كافر است، و وجهي براي تكفير او نيست؛ چرا كه اين مسألهاي پيچيده است و ادله آن آشكار و ظاهر نيست. و كفر عبارت است از انكار آنچه از دين به ضرورت دانسته شده و يا انكار احكامي كه متواتر و اجماعي و نحو آن است... بلكه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مجموع فتاوي ابن تيميه، ج1، ص106.
تكفيركننده به مثل اين امور، مستحق غليظترين عقوبت و تعزير است، عقوبتي كه امثال او از تهمتزنندگان بر دين آن را مستحق ميباشند، خصوصاً با قول پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كه فرمود: هر كس كه به برادرش نسبت كفر دهد يكي از آن دو كافرند...
2. حسن بن عنام احسائي كه از اصحاب محمد بن عبدالوهاب بوده در شرح افكار او در كتابي به نام ‹روضة الأفكار و الأفهام لمرتاد حال الإمام› مينويسد:
هذه المسألة التوسل من مسائل الفقه، ولا انكار في مسائل الإجتهاد.(1)
مسأله توسل از مسائل فقهي است و در مسائل اجتهادي جاي هيچ انكاري نميباشد.
3. سعد بن حمد بن عتيق نجدي كه از رهبران دعوت محمد بن عبدالوهاب است در رسالههايي كه در اداره بحوث علمي و افتاء رياض چاپ شده مينويسد:
نحن لا نشدّد في ذلك التوسل علي من فعله مستدلاً بالحديث.(2)
ما در مسأله توسل و كسي كه آن را انجام داده و به حديث استدلال ميكند، هرگز شدت به خرج نميدهيم.
4. سيد صديق حسن خان قنوجي كه از علماي هند بوده و محمد بن عبدالوهاب را در دعوتش ياري كرده است در اين باره ميگويد:
و مسألة التوسل بالأنبياء و الصالحين ممّا اختلف فيه أهل العلم،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. رفع المنارة، ص50؛ من كتاب السهسواني، ص183.
2. رسائل النجدي، ص34.
و بلغت النوبة فيه إلي ان كفّر بعضهم بعضاً أو بدّع أو ضلل، والأمر ايسر من ذلك و اهون مما هنالك.(1)
مسأله توسل به انبيا و صالحان از جمله مسائلي است كه اهل علم در آن اختلاف كردهاند به حدّي كه نوبت به تكفير يكديگر يا نسبت دادن به بدعت و گمراهي رسيده است، در حالي كه امر در اين مسأله سادهتر و سهلتر از آن ميباشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نزل الابرار، صديق حسن خان قنوجي، ص37.
فتاواي وهابيان در موضوع توسل
1. شيخ عبدالعزيز بن باز ميگويد:
التوسل بجاه فلان أو ببركة فلان أو بحق فلان بدعة و ليست من الشرك، فاذا قال: اللّهمّ إنّي أسألك بجاه انبيائك أو بجاه وليّك فلان أو بعبدك فلان أو بحقّ فلان أو بركة فلان فذلك لايجوز و هو من البدع و من وسائل الشرك؛ لانّه لم يرد عن النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ولا عن الصحابة فيكون بدعة...(1)
توسل به جاه يا بركت يا حقّ فلان شخص بدعت است ولي شرك نيست، لذا اگر كسي بگويد: بار خدايا! از تو ميخواهم به جاه انبيا و فلان وليات، يا به حقّ فلان عبدت، يا به حقّ يا بركتِ فلان شخص، اين جايز نيست، بلكه از بدعتها و وسايل شرك است؛ زيرا از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و صحابه نرسيده است، لذا بدعت ميباشد...
2. شيخ صالح بن فوزان الفوزان ميگويد:
من آمن بانّ الله هو الخالق الرازق ولكنّه يجعل بينه و بين الله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مجموع فتاوي و مقالات متنوعة، ج4، ص311.
وسائط في العبادة فقد ابتدع في دين الله ما لم يأذن به الله؛ لانّ الله سبحانه أمر بعبادته بدون اتخاذ وسائط. ثمّ ان كان هذا يتقرب إلي الوسائط بشيء من العبادة كالذبح للأولياء و الصالحين و النذر لهم و طلب قضاء الحوائج من الموتي و يستغيث بهم فهذا شرك اكبر يخرج عن الملة. و ان كان يتوسّل بالوسائط لحقهم أو جاههم دون أن يعرف لهم شيئاً من العبادة فهذا يعتبر بدعة محرمة و وسيلة من وسائل الشرك. و علي كل حال لا يجوز اتخاذ الوسائط بين الله و بين العبد في العبادة و الدعاء؛ لانّ الله امر بعبادته و دعائه دون اتخاذ وسائط...(1)
كسي كه ايمان دارد كه خداوند همان خالق روزيرساننده است، ولي بين خود و خدا واسطههايي در عبادت قرار دهد، او در دين خدا چيزي را بدعت گذاشته كه خداوند به آن اذن نداده است؛ زيرا خداوند سبحان دستور به عبادتش بدون قرار دادن واسطه داده است. و اگر اين فرد به اين وسائط تقرب جسته و آنها را با اموري چون ذبح و نذر براي اوليا و صالحان و درخواست حوائج از مردگان عبادت كنند و به آنها استغاثه نمايند، اينها شرك اكبر است كه او را از ملت اسلام بيرون ميكند. ولي اگر وسائط را وسيله به خاطر حقّ يا جاه و مقام آنها قرار دهد بدون آنكه براي آنها حقّ عبادت قائل شود، اين عمل، بدعتِ حرام و وسيلهاي از وسائل شرك است. در هر حال وسيله قرار دادن بين خدا و بنده، در عبادت و خواندن او
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المنتقي من فتاوي الشيخ صالح بن فوزان الفوزان، ج2، ص54.
جايز نيست؛ زيرا خداوند بندگانش را به عبادت و خواندن خود بدون گرفتن وسيله امر كرده است...
3. گروه دائمي افتاي وهابيان ميگويد:
لايجوز التوسل بذات النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و لاغيره من الأنبياء و الصالحين، ولا يجوز ايضاً التوسل بجاهه ولا بغيره؛ لانّ ذلك بدعة لم ينقل عنه ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ولا عن اصحابه.(1)
توسل به ذات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و غير او از انبيا و صالحان جايز نيست. و نيز توسل به مقام پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و غير او جايز نميباشد؛ زيرا آن عمل بدعتي است كه از او و اصحابش نقل نشده است.
4. ناصرالدين الباني درباره متوسلين ميگويد:
انا اقول... هؤلاء ضالّون عن الحق، ولا اشكال في اطلاق هذا التعبير اسلامياً حين اقول: انّهم ضالّون عن الحقّ، فانّ الله عزّوجلّ اطلق علي نبيّه ( عليه السلام ) انّه حينما كان قبل نزول الوحي يقول: {وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدي}.(2)
من ميگويم... اين افراد از حق گمراهند و به لحاظ حكم اسلام در اين تعبير كه ميگويم: اين افراد از حق گمراهند، اشكالي نيست؛ چرا كه خداوند عزّوجلّ اين تعبير را قبل از نزول وحي بر پيامبرش نموده است آنجا كه ميفرمايد: (خدا تو را گمراه ديد پس هدايت نمود)!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. البدع و المحدثات و ما لا اصل له، صص265 و 266.
2. فتاوي الألباني، ص432.
انتقاد اهل سنت از وهابيان در مسأله توسل
علماي اهل سنت در مسأله توسل با تأليف كتابهايي مخالفت خود را با عقيده وهابيان ابراز نمودهاند. اينك به برخي از كلمات آنان در اين كتابها اشاره ميكنيم:
1. شيخ محمّد طاهر يوسف تيجاني مالكي اشعري
او درباره معتقدات وهابيان ميگويد:
و من معتقداتهم الباطلة المهلكة لهم انّهم يعتقدون بانّ كلّ من زار قبر سيدنا محمّد ليردّ عليه السلام و يتوسل به فانّهم يحكمون عليه بالكفر و الشرك؛ لاعتقادهم انّ الزيارة للقبر الشريف و ردّ السلام لساكنه و التوسل به عبادة للقبر، فويل لمن يعتقد ذلك، و لايوجد أحد علي وجه الأرض من المسلمين بل و من الكفّار جميعاً بان يعتقد مرتبة الألوهية أو الربوبية في مخلوق قطّ ما عدا محمّد بن عبدالوهاب الذي اتخذ الهه هواه و اضلّه الله علي علم و ختم علي سمعه و قلبه و جعل علي بصره غشاوة بتغييره و تحريفه للقرآن و الحديث مع تنقيصه الأنبياء و المرسلين و الأولياء و الصالحين، و تنقيصهم تعمّداً كفر باجماع الأئمة الأربعة، و لاسيّما تنقيص سيّدنا محمّد، و انّ محمّد بن عبدالوهاب أصله من قبيلة تميم و هي اكبر قبيلة آذت الرسول...
و انّ محمّد بن عبدالوهاب كان مغضوب الوالد و المشايخ و الأهل، و كان يطرد من بلد إذا بدا وعظه و ارشاده و اظهار عقيدته الفاسدة ذليلا حقيراً مهاناً، إلي ان وصل إلي بلد اهلها
|
|
بادية و رعاة بهائم، ولا يفقهون شيئاً في الدين، و اثر فيهم بهذه العقيدة و اضلّهم و تعاونوا معه، و بهم قد تمكن من نشر دينه الجديد و كفّره علماء مكّة و منع من الحجّ...(1)
از اعتقادات باطل و مهلك وهابيان آن است كه آنان معتقدند به اينكه هر كسي كه به زيارت قبر سيّد ما محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) رود تا بر او درود فرستاده و به او توسل جويد، او محكوم به كفر و شرك است؛ به جهت آنكه زيارت قبر شريف حضرت و ردّ سلام بر ساكن آن و توسل به او را عبادت قبر به شمار ميآورند. پس واي بر كسي كه چنين اعتقادي را دارد، و هرگز كسي از مسلمانان در روي زمين چنين اعتقادي را ندارد، بلكه حتي از كفّار كسي اين عقيده را ندارد كه مرتبه الوهيت يا ربوبيّت براي مخلوق است، جز محمّد بن عبدالوهاب كه خداي خود را هواي نفسش قرار داده و خداوند او را با وجود علم گمراه كرده و بر گوش و قلبش مهر كرده و بر چشمش پردهاي قرار داده است؛ زيرا قرآن و حديث را تغيير و تحريف داده و به انبياي مرسلين و اوليا و صالحان نقص وارد كرده است، و ميدانيم كه نقص وارد كردن به آنها از روي عمد به اجماع امامان چهارگانه كفر است، خصوصاً واردكردن نقص به آقاي ما محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) . و نيز ميدانيم كه محمّد بن عبدالوهاب اصلش از قبيله تميم است، كه بزرگترين قبيلهاي است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را آزار
داده است...
و همانا محمّد بن عبدالوهاب مورد غضب پدر و اساتيد و اهل خود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صاروخ الغارة، صص 9 ـ 11.
بود و هنگامي كه موعظهها و ارشادات و عقايد فاسدش را اظهار ميكرد او را از شهري به شهر ديگر با ذلت و حقارت و اهانت طرد مينمودند تا آنكه به شهر اهل خود رسيد كه همگي باديهنشين و حيوان چران بودند و هيچ چيز از دين نميدانستند. لذا عقيده او در آنها تأثير گذاشته و آنان را گمراه كرد، و همگي او را در آن راه كمك كردند. لذا با كمك و مساعدت آنها توانست دين جديد خود را منتشر كند. و در آن حال بود كه علماي مكه او را تكفير كرده و از حج منعش نمودند...
2. شيخ احمد زيني دحلان
شيخ احمد زيني دحلان، مفتي مكه در اواخر سلطنت عثماني درباره محمّد بن عبدالوهاب مينويسد:
كان في ابتداء امره من طلبة العلم في المدينة المنورة ـ علي ساكنها افضل الصلاة و السلام ـ و كان ابوه رجلا صالحاً من اهل العلم، و كذا اخوه الشيخ سليمان، و كان ابوه و اخوه و مشايخه يتفرسون فيه انّه سيكون منه زيغ و ضلال؛ لما يشاهدونه من اقواله و افعاله و نزعاته في كثير من المسائل، و كانوا يوبخونه و يحذرون الناس منه، فحقّق الله فراستهم فيه لما ابتدع ما ابتدعه من الزيغ و الضلال الذي اغوي به الجاهلين و خالف فيه ائمة الدين و توصل بذلك إلي تكفير المؤمنين، فزعم انّ زيارة قبر النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و التوسل به و بالأنبياء و الأولياء و الصالحين و زيارة قبورهم للتبرك شرك، و انّ نداء النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) عند التوسل به شرك، و كذا نداء غيره من الأنبياء و الأولياء و
|
|
الصالحين عندالتوسل بهم شرك. و انّ من اسند شيئاً لغير الله ولو علي سبيل المجاز العقلي يكون مشركاً، نحو: نفعني هذا الدواء، و هذا الولي الفلاني عند التوسل به في شيء. و تمسك بأدلة لاتنتج له شيئاً من مرامه، و أتي بعبارات مزورة زخرفها و لبس بها علي العوام حتّي تبعوه، و الّف لهم في ذلك رسائل حتّي اعتقدوا كفر أكثر أهل التوحيد.(1)
او در ابتداي زندگياش از طالبان علم در مدينه منوّره بود ـ بر ساكن آن بهترين سلام و درود باد ـ پدرش مردي صالح و از اهل علم بود، و همچنين برادرش شيخ سليمان. پدر و برادر و اساتيدش به زيركي در مورد او فهميده بودند كه زود است كه به جهت سخنان و رفتار و انحرافاتي كه از او در بسياري از مسائل مشاهده كردند، از او گمراهي و ضلالت سر زند. لذا او را توبيخ نموده و مردم را از او برحذر داشتند. خداوند فراست و زيركي آنان را ـ به جهت گمراهيها و ضلالتي كه از او سر زد و با آنها جاهلان را منحرف كرده و با امامان دين مخالفت نمود و به آنها مؤمنان را تكفير كرد ـ محقق ساخت. او گمان نمود كه زيارت قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و توسل به او و انبيا و اوليا و صالحان و زيارت قبور آنها به جهت تبرّك شرك است، و نيز صدا زدن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هنگام توسل به او شرك ميباشد، و نيز صدا زدن غير او از انبيا و اوليا و صالحان هنگام توسل به آنان شرك است. و اينكه هر كس چيزي را به غير خدا نسبت دهد گرچه از طريق مجاز عقلي باشد شرك ميباشد؛ مثل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الفتوحات الاسلامية، ج2، ص66.
اينكه بگويد: فلان دوا من را نفع داد، يا فلان ولي هنگام توسل به او در موردي مرا نفع بخشيد. او به ادلهاي تمسك كرده كه هيچ يك از مرامش او را نفع نخواهد داد؛ زيرا عباراتي را آورده كه در آنها مغالطه نموده و زينت داده است و با آنها عوام را به اشتباه انداخته تا او را پيروي نمايند، و براي عوام مردم رسالههايي نوشته تا اينكه معتقد به كفر اكثر اهل توحيد شدند.
او نيز ميگويد:
كان محمّد بن عبدالوهاب الذي ابتدع هذه البدعة يخطب للجمعة في مسجد الدرعية و يقول في كلّ خطبته: و من توسل بالنبي فقد كفر. و كان أخوه الشيخ سليمان بن عبدالوهاب من أهل العلم، فكان ينكر عليه انكاراً شديداً في كلّ مايفعله أو يأمر به، ولم يتبعه في شيء ممّا ابتدعه. و قال له اخوه سليمان يوماً: كم اركان الإسلام يا محمّد بن عبدالوهاب؟ فقال: خمسة، فقال: أنت جعلتها ستة، والسادس: من لم يتبعك فليس بمسلم، هذا عندك ركن سادس للإسلام... .(1)
محمّد بن عبدالوهاب كسي است كه اين بدعت را جعل كرد. او در روز جمعه در مسجد درعيه خطبه ميخواند و در هر خطبهاي ميگفت: هركس به پيامبر توسل كند كافر است. برادرش شيخ سليمان بن عبدالوهاب كه از اهل علم بود شديداً در تمام كارهايي كه انجام ميداد يا به آن امر ميكرد بر او شديداً انكار مينمود، و از هيچيك از بدعتهايش پيروي نميكرد. روزي برادرش سليمان به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الدرر السنية في الردّ عليالوهابية، صص42 و 43.
او گفت: اركان اسلام چند تا است اي محمّد بن عبدالوهاب؟! گفت: پنج تا، او گفت: ولي تو اركان اسلام را شش تا ميداني، و ششم آن را اين ميداني كه كسي كه از تو پيروي نكرده است مسلمان نيست، و اين نزد تو ركن ششم از اركان اسلام است... .
3. محمّد زكي ابراهيم
او ميگويد:
الخلاف هو علي التوسل بالميت الصالح ولم يكن يختلف علي جوازه أحد من السلف إلي القرن السابع، حيث ابتدع ابن تيمية هذا الخلاف الفتان.(1)
اختلاف در توسل به ميّت صالح است، و در جواز آن هيچيك از علماي سلف تا قرن هفتم اختلاف نكرده است تا اينكه ابن تيميه اين اختلافِ فتنهگر را بدعت گذاشت.
4. ضياءالدين خليل بن اسحاق مالكي
او درباره توسل ميگويد:
... و يسأل الله تعالي بجاهه في التوسل به؛ إذ هو محطّ جبال الأوزار و اثقال الذنوب؛ لانّ بركة شفاعته و عظمها عند ربّه لايتعاظمها ذنب. و من اعتقد خلاف ذلك فهو المحروم الذي طمس الله بصيرته و اضلّ سريرته. ألم يسمع قوله تعالي: {وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ...}.(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الافهام و الإفحام، محمّد زكي ابراهيم، ص7.
2. شرح المواهب اللدنية، زرقاني، ج12، ص219.
... و از خداوند متعال ميخواهد به جاه و مقام او در توسل به حضرت؛ زيرا اوست كه كوههايي از عيبها و سنگينيهاي گناهان را نابود ميكند؛ چرا كه بركت شفاعتش و عظمت او نزد پروردگارش هرگز هيچ گناهي با آن مقابله نميكند. و كسي كه معتقد به خلاف آن شود پس او محروم است كه خداوند بصيرتش را گرفته و قلبش را گمراه كرده است. آيا نشنيدهاي گفتار خداي متعال را كه فرمود: (و اگر آن زمان كه به خود ظلم كردند نزد تو ميآمدند...).
5. قسطلاني
او در ‹المواهب اللدنية› نقل كرده:
و قد روي انّ مالكاً لمّا سأله أبوجعفر المنصور العباسي: يا أباعبدالله! أأستقبل رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و ادعو ام استقبل القبلة و أدعو؟ فقال له مالك: ولم تصرف وجهك عنه و هو وسيلتك و وسيلة أبيك آدم ( عليه السلام ) إلي الله عزّوجلّ يوم القيامة.(1)
روايت شده كه چون ابوجعفر منصور عباسي از مالك سؤال كرد: اي ابوعبدالله ! آيا رو به رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نمايم و دعا كنم، يا رو به قبله نموده و دعا نمايم؟ مالك در جواب او گفت: چرا صورتت را از طرف حضرت برميگرداني در حالي كه او وسيله تو و وسيله پدرت آدم ( عليه السلام ) نزد خداي عزّوجلّ در روز قيامت است.
او در ردّ ابن تيميه كه اين قصّه را درباره ‹مالك بن انس› رد كرده ميگويد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. شرح المواهب اللدنية، ج12، ص194.
ولكن هذا الرجل ـ ابن تيمية ـ ابتدع له مذهباً و هو عدم تعظيم القبور، و انّها انّما تزار للترحم و الاعتبار بشرط ان لايُشدّ إليها رحل، فصار كلّ ما خالفه عنده كالصائل لايبالي بما يدفعه، فإذا لم يجد له شبهة واهية يدفعه بها بزعمه، انتقل إلي دعوي انّه كذب علي من نُسب إليه، مجازفة و عدم نصفه، و قد انصف من قال فيه: علمه اكبر من عقله...(1)
ولي اين مرد ـ يعني ابن تيميه ـ مذهبي را بدعت گذاشته است كه همان تعظيمنكردن قبرهاست، و اينكه تنها به جهت ترحّم و عبرت گرفتن بايد زيارت كرد به شرط آنكه به سوي آنها بار سفر بسته نشود. لذا تمام مخالفانش نزد او همانند كسي هستند كه حمله كرده و باكي ندارد كه به چه وسيلهاي او را دفع ميكند. و چون ـ به گمان خود ـ شبهه سستي نداشته باشد تا به وسيله آن از خودش دفاع كند بيجهت و بدون انصاف به نسبتدادن به دروغ روي آورده است. لذا منصفانه در حق او گفتهاند كه عملش از عقلش بيشتر است...
6. حسن بن علي سقاف شافعي
او ميگويد:
فاتضح انّ مجرد النداء أو الإستغاثة أو الخوف أو الرجاء أو التوسل أو التذلل لايسمّي عبادة، فقد يتذلّل الولد لأبيه و الجندي لقائده و يخافه و يرجو منه أشياء، فلايسمّي ذلك عبادة له باتفاق
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. شرح المواهب اللدينة، ج12، ص194.
العقلاء، و ليس مجرد النداء عبادة، ولو كان هذا النداء للأموات. ففي الصحيحين: انّ النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) قال لأهل البئر و اسمها القليب التي ألقي فيها جماعة من الكفار في بدر: (هل وجدتم ما وعدكم الله و رسوله حقاً، فانّي قد وجدت ماوعدني الله حقاً)، خاطب النبي كفار قليب بدر. قال عمر: يا رسول الله! كيف تكلّم اجساداً لا أرواح فيها؟! قال: ما أنتم بأسمع لما اقول منهم غير إنّهم لايستطيعون أن يردّوا علي شيئاً. رواه البخاري (7/301 فتح) و مسلم (4/22203).
و ليس التوسل عبادة للمتوسل به إلي الله، فقد علّم رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) الأعمي أن يقول (أللّهم إنّي أتوجّه إليك بنبيّك محمّد نبي الرحمة، يا محمّد! إنّي أتوجّه بك إلي ربّي في حاجتي...) الحديث، و هو صحيح مشهور بين اهل العلم. رواه الترمذي (5/569) و البيهقي في (دلائل النبوة) (6/166ـ 168) و الحاكم (1/313) و صحّحه علي شرطهما، و اقرّه الذهبي و غيرهم بأسانيد صحيحة. كما انّ الإستغاثة أيضاً بمخلوق ليست عبادة له...(1)
پس واضح شد كه مجرّد صدا زدن يا استغاثه يا خوف و يا رجاء يا توسل يا تذلل، عبادت ناميده نميشود؛ چرا كه پسر نسبت به پدرش كُرنش ميكند و نيز سرباز نزد فرماندهاش تواضع مينمايد و از او ميترسد و اميد چيزهايي را از او دارد، و اين كارها به اتفاق عقلا عبادت به حساب نميآيد؛ زيرا مجرد صدا زدن عبادت نيست گرچه صدا زدن اموات باشد. در صحيح بخاري و مسلم آمده كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. التنديد لمن عدّد التوحيد، صص32 و 33.
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به اهل چاهي كه قليب نام داشت و در آن جماعتي از كشتههاي كافران جنگ بدر افتاده بودند خطاب كرده و فرمود: (آيا آنچه را كه خدا و رسولش وعده داده بود حق يافتيد؟! من كه آنچه را خدا وعده داده بود حق يافتم).
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با كافرانِ در چاهِ بدر افتاده صحبت كرد. عمر گفت: اي رسول خدا! چگونه با جسدهايي صحبت ميكني كه روح در آنها نيست؟! حضرت فرمود: شما شنواتر از آنها در آنچه من ميگويم نيستيد، جز آنكه آنان قدرت پاسخ دادن مرا ندارند. بخاري و مسلم اين روايت را نقل كردهاند.
و توسل، عبادت كسي كه به او توسل براي رسيدن به خدا شده، نميباشد؛ زيرا كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شخص كوري را چنين تعليم داد كه بگويد: بارخدايا! همانا من به واسطه پيامبرت محمّد، پيامبر رحمت به سوي تو رو ميكنم. اي محمّد! همانا در حاجتم از خدا به تو رو مينمايم...
اين حديث، صحيح و مشهور بين اهل علم است كه ترمذي و بيهقي در (دلائل النبوة) و حاكم آن را نقل كرده و مطابق شرط بخاري و مسلم تصحيح نموده و ذهبي و ديگران نيز با سندهاي صحيح آن را اثبات كردهاند. همانگونه كه استغاثه به مخلوق نيز عبادت او به حساب نميآيد...
فقهيبودن مسأله توسل
علماي اهل سنت معتقد به فقهي بودن مسأله توسّلند و آن را جزء مسائل اعتقادي نميدانند.
|
|
محمود سعيد ممدوح از محدثان معاصر اهل سنت مينويسد:
التوسل من موضوعات الفروع؛ لانّ حقيقته اتخاذ وسيلة أي قربة إلي الله تعالي. قال الله عزّوجلّ: {يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ}.(1)
و التوسل علي انواع، و أمره يدور بين الجواز و الندب و الحرمة، و ما كان امره كذلك فهو من الأحكام الشرعية التي موضوعها علم الفقه، و اقحام موضوعات الفقه في التوحيد و العقائد خطأ يجب مجانبته...
و السادة الفقهاء يذكرون استحباب التوسل أو جوازه في باب الإستسقاء في كتاب الصلاة و عند زيارة قبر النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) في كتاب الحج.
أما سلك بحث التوسل في العقائد و جعله وسيلة من وسائل الشرك، فبدعة قد حلّت بالمسلمين، و مسلكاً قد زرع العداوة بينهم و نفخ في بوق الخلاف بين الأخ و أخيه، و الأب و ابنه...
و ينبغي علي العقلاء كشف اوزار و اخطار هؤلاء الجهلة و من علي شاكلتهم من المتأجرين بالخلاف بين المسلمين...(2)
توسل از موضوعات فرعي است؛ زيرا حقيقت آن گرفتن وسيله است، يعني چيزي كه موجب تقرّب به خداوند متعال شود. خداوند عزوجل فرمود: ‹اي كساني كه ايمان آوردهايد از (مخالفان فرمان) خدا بپرهيزيد! و وسيلهاي براي تقرّب به او بجوييد!›
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مائده: 35.
2. رفع المنارة، ص38.
و توسل بر چند نوع است و امر آن دائر مدار جواز و ندب و
حرمت ميباشد، و عملي كه امرش اينگونه است از احكام
شرعيهاي است كه موضوع آن علم فقه ميباشد، و وارد كردن موضوعات فقه در توحيد و عقايد خطايي است كه بايد از آن اجتناب جست... و بزرگان از فقها استحباب توسل يا جواز آن را در باب استسقاء در كتاب نماز و زيارت قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كتاب حج آوردهاند.
اما واردكردن بحث توسل در عقايد و قرار دادن آن را وسيلهاي از وسايل شرك بدعتي است كه بر مسلمانان عارض شده و مسلكي است كه عداوت را در بين آنها كاشته و در بوق اختلاف بين برادر و برادرش و پدر و فرزندش دميده است...
و بر عقلاست كه تبعات و خطرهاي اين جاهلان و امثال آنان كه
از راه ايجاد اختلاف بين مسلمانان تجارت ميكنند را كشف نمايند...
فقهيبودن توسل نزد محمد بن عبدالوهاب
از محمد بن عبدالوهاب درباره قول برخي در مسأله استسقاء سؤال شد؛ وي در پاسخ ميگويد:
لابأس بالتوسل بالصالحين و قول احمد: يتوسل بالنبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) خاصة، مع قولهم: انّه لايستغاث بمخلوق؟ فقال: فالفرق ظاهر جداً، وليس الكلام ممّا نحن فيه، فكون بعض يرخص بالتوسل بالصالحين و بعضهم يخصّه بالنبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، و اكثر العلماء ينهي عن ذلك و يكرهه، فهذه المسألة من مسائل الفقه، و ان كان الصواب