بخش 5
خاستگاه توسل نزد وهابیان منع از توسل از بدعتهای بنیامیه توسل از دیدگاه علمای اهل سنت 1. نورالدین سمهودی 2. دکتر عبدالملک سعدی 3. قسطلانی 4. ابن الحاج ابوعبدالله عبدری مالکی 5. حسن بن علی سقاف شافعی 6. زینی دحلان 7. خلیل احمد سهانپوری 8. عیسی بن عبدالله حمیری 9. نووی 10. شیخ محمد حامد حموی 11. ابن قیم جوزیه 12. سبکی شافعی 13. سید محمد متولی شعراوی 14. زرقانی 15. ابن قدامه حنبلی 16. محمد بن علوی مالکی
|
|
عندنا قول الجمهور من انّه مكروه، فلاننكر علي من فعله، و لا انكار في مسائل الإجتهاد...(1)
در توسل به صالحان باكي نيست. و گفتار احمد كه تنها به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل ميشود با گفتارشان كه به مخلوق استغاثه نميگردد [تهافتي نيست] و فرق بين اين دو جدّاً ظاهر است و بحث ما از اين قبيل نيست؛ زيرا برخي توسل به صالحان را رخصت داده و برخي به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اختصاص دادهاند و اكثر علما از آن نهي كرده و مكروه دانستهاند، اين مسأله از مسائل فقهي است گرچه قول صحيح نزد ما همان قول جمهور است كه مكروه ميباشد. لذا بر كسي كه چنين كاري انجام ميدهد انكار نخواهيم كرد؛ زيرا در مسائل اجتهادي جاي انكار نيست...
او در نامه خود به اهالي قصيم مينويسد:
... و الله يعلم انّ الرجل افتري علي أموراً لم أقلها ولم يأت أكثرها علي بالي... فمنها: قوله: إنّي اكفر من توسل بالصالحين، و انّي اكفر البوصيري لقوله: يا أكرم الخلق و انّي اقول: لو اقدر علي هدم قبة رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) لهدمتها، ولو اقدر علي الكعبة لأخذت ميزابها و جعلت لها ميزاباً من خشب، و انّي احرّم زيارة قبر النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و انّي انكر زيارة قبر الوالدين و غيرهما و انّي اكفر من حلف بغيرالله، و انّي اكفر ابن الفارض و ابن عربي... جوابي عن هذه المسائل ان اقول: {سُبْحانَكَ هذا بُهْتانٌ عَظِيمٌ}...(2)
... و خدا ميداند كه اين مرد به من اموري را تهمت زده كه قائل به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مجموعه مؤلفات محمد بن عبدالوهاب، قسم سوم، ص68.
2. الرسالة الاولي من الرسائل الشخصيه، مجموعه مؤلفات محمد بن عبدالوهاب، قسم پنجم.
آن نبوده و بيشتر آنها بر خاطر من نيامده است... از جمله آنها اينكه من كسي را كه به صالحان توسل كند تكفير ميكنم و نيز بوصيري را به جهت اينكه خطاب به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) گفته (يا اكرم الخلق) تكفير مينمايم، و اينكه ميگويم: اگر قدرت بر خراب كردن گنبد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پيدا كنم آن را خراب مينمايم. و اگر بر كعبه دست يابم ناودان آن را برداشته و به جاي آن ناوداني از چوب قرار ميدهم، و من زيارت قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را حرام ميدانم و نيز زيارت قبر پدر و مادر و ديگران را انكار ميكنم، و كسي را كه به غير خدا قسم بخورد تكفير ميكنم و نيز ابن فارض و ابن عربي را كافر ميدانم... جواب من از اين مسائل اين است كه ميگويم: (منزهي تو اين تهمت بزرگ است).
او همچنين ميگويد:
... فكون بعض يرخص بالتوسل بالصالحين و بعضهم يخصّه بالنبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، و اكثر العلماء ينهي عن ذلك و يكرهه، فهذا المسألة من مسائل الفقه و ان كان الصواب عندنا قول الجمهور من انّه مكروه، فلاننكر علي من فعله ولا انكار في مسائل الإجتهاد، و لكن انكارنا علي من دعا لمخلوق اعظم ممّا يدعو الله تعالي و يقصد القبر يتضرّع عند ضريح الشيخ عبدالقادر أو غيره يطلب فيه تفريج الكربات و اغاثة اللهفات و اعطاء الرغبات، فأين هذا ممّن يدعوالله مخلصاً له الدين لايدعو مع الله احداً ولكن يقول في دعائه: أسألك بنبيك أو بالمرسلين أو بعبادك الصالحين أو يقصد قبراً معروفاً أو غيره يدعو عنده، لكن لايدعو إلاّ الله
|
|
مخلصاً له الدين، فاين هذا ممّا نحن فيه.(1)
... اينكه برخي توسل به صالحان را رخصت داده و برخي آن را مختص به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دانسته، و اكثر علما از آن نهي كرده و مكروه ميدانند، اين از مسايل فقه است، گرچه صواب نزد ما همان قول جمهور است كه مكروه ميباشد. لذا ما بر كسي كه متوسل به اوليا شود انكار نميكنيم؛ چرا كه اين مسأله از مسائل اجتهادي است. ولي انكار ما بر كسي است كه مخلوقي را بيشتر از خدا بخواند، و قصد قبر كند و كنار ضريح شيخ عبدالقادر و يا ديگران تضرّع نمايد و از او بخواهد تا گرفتاريهايش را برطرف نمايد و در مصائب او را نجات دهد و آنچه ميخواهد به او عطا نمايد. اين كجا و كسي كه خدا را خالصانه ميخواند و همراه او هيچ كسي را شريك در دعاي خود نميداند، ولي در دعايش ميگويد: (از تو ميخواهم به پيامبرت يا به انبياي مرسلين يا به بندگان صالحت، يا قصد قبر معروف و يا غير معروفي كند تا در كنار آن دعا نمايد ولي دعا را خالصانه براي خدا انجام ميدهد، اين كجا با آنچه ما در آن هستيم.
از اينجا استفاده ميشود در مورد جايگاه توسل كه عقيدتي است يا فقهي نزد وهابيان اختلاف وجود دارد.
خاستگاه توسل نزد وهابيان
با آنكه محمدبن عبدالوهاب توسل را از مسائل فقهي ميداند اما برخي از وهابيان معاصر آن را از مسائل عقيدتي برشمردهاند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مجموعه مؤلفات محمد بن عبدالوهاب، قسم سوم، ص68.
محمد بن صالح عثيمين از علماي وهابي در اين باره مينويسد:
بالنسبة للتوسل فهو داخل في العقيدة؛ لانّ المتوسل يعتقد انّ لهذه الوسيلة تأثيراً في حصول مطلوبه و دفع مكروهه، فهو في الحقيقة من مسائل العقيدة؛ لانّ الإنسان لايتوسل بشيء إلاّ و هو يعتقد انّ له تأثيراً فيما يريد.(1)
نسبت به توسل بايد گفت كه آن داخل در عقيده است؛ زيرا توسلكننده اعتقاد دارد كه اين وسيله داراي تأثير در رسيدن به خواسته و دفع كراهت از اوست، پس توسل در حقيقت از مسايل اعتقادي است؛ زيرا انسان به چيزي توسل نميكند، مگر آنكه اعتقاد دارد كه آن وسيله در آنچه ميخواهد تأثيرگزار است.
منع از توسل از بدعتهاي بنياميه
داود بن ابيصالح ميگويد:
اقبل مروان يوماً فوجد رجلا واضعاً وجهه ـ جبهته ـ علي القبر، فأخذ مروان برقبته ثم قال: هل تدري ما تصنع؟ فأقبل عليه فإذا ابوأيوب الأنصاري، فقال: نعم، إنّي لم آتِ الحجر، إنّما جئت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، و لم آت الحجر. سمعت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) يقول: (لاتبكوا علي الدين إذا وليه اهله، و لكن أبكوا علي الدين إذا وليه غير أهله).(2)
مروان روزي وارد مسجد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شد و مشاهده كرد كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. فتاوي ابن عثيمين، ج3، ص100.
2. المستدرك علي الصحيحين، ج4، ص560؛ وفاء الوفاء، ج4، صص1359 و 1404، مجمع الزوائد، ج4، ص2.
مردي صورت يا پيشاني خود را بر روي قبر حضرت گذاشته است. مروان گردن او را گرفت و گفت: آيا ميداني كه چه ميكني؟ او به صورت آن مرد نگاه كرد ديد كه ابوايوب انصاري است. او گفت: آري ميدانم كه چه ميكنم، من به جهت اين سنگها نيامدهام، بلكه براي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آمدهام نه سنگها. از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شنيدم كه ميفرمود: (بر دين نگرييد اگر اهلش متولي آن شد، بلكه بر دين آن وقتي بگرييد كه غير اهلش متولّي آن شود).
|
|
توسل از ديدگاه علماي اهل سنت
علماي اهل سنت غير از وهابيان توسل به ارواح اوليا خصوصاً پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را پذيرفتهاند. اينك به ديدگاههاي برخي از آنان اشاره ميكنيم:
1. نورالدين سمهودي
او مينويسد:
اعلم انّ الاستغاثة و التشفع بالنبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و بجاهه و بركته إلي ربّه تعالي من فعل الأنبياء و سير السلف الصالح واقع في كلّ حال، قبل خلقه و بعد خلقه، في حياته الدنيوية و مدّة البرزخ و عرصات القيامة. و إذا جاز السؤال بالأعمال ـ كما في حديث الغار الصحيح و هي مخلوقة ـ فالسؤال بالنبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) أولي. و في العادة انّ من له عند شخص قدر فتوسّل به إليه من غيبته، فإنّه يجيب اكراماً للمتوسّل به. و قديكون ذكر المحبوب أو المعظّم سبباً للاجابة.(1)
بدان كه استغاثه و درخواست شفاعت به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و به آبرو و بركت او نزد خداي متعال، از فعل انبيا و سيره و روش سلف صالح
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. وفاء الوفاء، ج4، ص1372.
است كه در هر حال واقع شده است، قبل از خلقت و بعد از خلقتش، در حيات دنيوياش و در مدت برزخ و عرصات قيامت. و اگر درخواست به واسطه اعمال جايز است ـ آنگونه كه در حديث صحيح غار وارد شده كه مخلوق است ـ پس درخواست به
واسطه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به طريق اولي جايز ميباشد. و امري عادي است، شخصي كه نزد ديگري آبرويي دارد و در غيبتش به او توسل ميجويد، آن شخص به جهت تكريم وسيله، درخواستش را اجابت ميكند. و گاهي ذكر محبوب يا شخص تعظيم شده سبب اجابت دعاست.
2. دكتر عبدالملك سعدي
او ميگويد:
إذا قلت: أللّهم إنّي توسلت إليك بجاه فلان نبي أو صالح فهذا أيضاً ممّا ينبغي ان لايحصل بجوازه خلاف؛ لانّ الجاه ليس هو ذات المتوسّل به، بل مكانته و مرتبته عندالله، و هي حصيلة الاعمال الصالحة؛ لانّ الله تعالي قال عن موسي ( عليه السلام ) : {وَكانَ عِندَ اللهِ وَجِيهاً} و قال عن عيسي ( عليه السلام ) : {وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَالآخِرَةِ} فلاينكر علي من يتوسل بالجاه إذا كنّا منصفين؛ لانّه لايحتمل نسبة التأثير إلي المتوسل به؛ إذ ليس هو المقصود، بل المتوسل به جاهه و مكانته عندالله لاغير...(1)
هرگاه بگويي: بارخدايا! من آبروي فلان نبي يا صالح را به سوي تو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. البدعة في مفهومها الاسلامي، ص45.
وسيله ميآورم، اين از جمله كارهايي است كه خلافي در آن سزاوار نميباشد؛ زيرا آبرو همان ذات وسيله نيست، بلكه منزلت و مقام او نزد خداست، و آن حاصل اعمال صالح است؛ زيرا خداوند متعال در مورد موسي ( عليه السلام ) فرمود: (او نزد خدا آبرومند است). و درباره عيسي ( عليه السلام ) فرمود: (او در دنيا و آخرت آبرومند است).
پس ما اگر منصف باشيم نبايد بر كسي كه توسل به جاه داشته
انكار نماييم؛ زيرا نسبت تأثير به وسيله داده نشده است، چون او مقصود نيست، بلكه توسل به آبرو و منزلت او نزد خداست نه
چيز ديگر...
او نيز در مورد قصه استسقاء عمر از عباس عموي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
ميگويد:
انّ عمر لم يقل: و اليوم نستسقي بالعباس بن عبدالمطلب، بل قال: بالعباس عمّ نبيّك، فالوجاهة حصلت له؛ لانّه عمّ النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) الميّت، و هذا اعتراف بانّ جاه النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بعد موته مازال باقياً حتّي سري إلي عمّه العباس.(1)
همانا عمر نگفته: امروز باران را به وسيله عباس بن عبدالمطلب طلب ميكنيم؛ بلكه گفته: باران را به وسيله عباس عموي پيامبرت ميخواهيم. پس آبرو براي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است، چون كه او عموي حضرت ميباشد گرچه حضرت از دنيا رحلت نموده است. و اين اعترافي است به اينكه آبروي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بعد از مرگش دائماً باقي است تا اينكه به عمويش عباس سرايت كرده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. البدعة في مفهومها الاسلامي، ص45.
3. قسطلاني
او مينويسد:
و ينبغي للزائر ان يكثر من الدعاء و التضرّع و الإستغاثة و التشفع و التوسل به ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، فجدير بمن استشفع به ان يشفعه الله فيه. قال: و انّ الإستغاثة هي طلب الغوث، فالمستغيث يطلب من المستغاث به اغاثته أن يحصل له الغوث. فلافرق بين ان يعبّر بلفظ الإستغاثة أو التوسل أو التشفع أو التوجه أو التجوّه...(1)
براي زائر سزاوار است كه بسيار دعا و تضرّع و استغاثه و درخواست شفاعت و توسل به او ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نمايد. و سزاوار است براي كسي كه درخواست شفاعت از او ميكند اينكه خدا او را شفيع در حقش قرار دهد. او نيز ميگويد: و استغاثه به معناي درخواست پناه دادن است. پس درخواست كننده پناه از پناهدهنده ميخواهد تا او را پناه دهد. و در اين مسأله فرقي بين استغاثه يا درخواست شفاعت يا خواستن به جاه و آبرو نيست...
4. ابن الحاج ابوعبدالله عبدري مالكي
او مينويسد:
... فإن كان الميّت المزار ممّن ترجي بركته، فيتوسّل إلي الله تعالي به... ثم يتوسل بأهل تلك المقابر ـ أعني بالصالحين منهم ـ في قضاء حوائجه و مغفرة ذنوبه، ثم يدعو لنفسه و لوالديه و لمشايخه و لأقاربه و لأهل تلك المقابر و لأموات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المواهب اللدنية، ج4، ص593.
المسلمين و لأحيائهم و ذرّيتهم إلي يوم الدين و لمن غاب عنه من اخوانه و يجأر إلي الله تعالي بالدعاء عندهم. و يكثر التوسل بهم إلي الله تعالي؛ لانّه سبحانه و تعالي اجتباهم و شرّفهم و كرّمهم. فكما نفع بهم في الدنيا ففي الآخرة اكثر. فمن
أراد فليذهب إليهم و يتوسل بهم؛ فإنّهم الواسطة بين الله تعالي
و خلقه. و قد تقرّر في الشرع و علم ما لله تعالي بهم من الاعتناء...(1)
... اگر ميّتي كه زيارت ميشود از جمله كساني است كه اميد
بركت از او ميرود به او براي رسيدن به خدا توسل ميشود... آنگاه به اهل آن مقبرهها توسل ميشود يعني به صالحان از آنها تا حوائجش برآورده و گناهانش آمرزيده شود. سپس براي خود و پدر و مادر و اساتيد و نزديكانش و براي اهالي آن مقبرهها و اموات مسلمانان و زندهها و ذريه آنها تا روز قيامت دعا ميكند و براي هركس كه از برادرانش غايبند، و با دعا نزد آنان به خداي متعال پناه ميبرد و زياد آنان را وسيله به سوي خود قرار ميدهد؛ زيرا خداوند متعال و سبحان آنان را انتخاب كرده و شرافت داده و تكريم نموده است. و همانگونه كه به آنها در دنيا نفع خواهد برد در آخرت بيشتر نفع ميبرد. و هركس خواست بايد نزد آنها رود و به آنان توسل جويد؛ چرا كه آنان واسطه بين خداي متعال و خلق اويند، و در شرع ثابت شده و اعتناي خداي متعال به آنان دانسته شده است...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المدخل، ج1، ص254.
5. حسن بن علي سقاف شافعي
او ميگويد:
فالتوسل و الإستغاثة و التشفع بسيّد الأنام نبيّنا محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مصباح الظلام، من الأمور المندوبات المؤكّدات، و خصوصاً عند المدلهمّات، و علي ذلك سار العلماء العاملون، و الأولياء العابدون، و السادة المحدّثون، و الأئمة السالفون، كما قال السبكي فيما نقل عند صاحب (فيض القدير)1: (و يحسن التوسل و الإستغاثة و التشفع بالنبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) إلي ربّه، ولم ينكر ذلك أحد من السلف ولا من الخلف...).
حتّي نص السادة الحنابلة في مصنّفاتهم الفقهيّة علي استحباب التوسل بسيّدنا رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، و نقلوا ذلك عن الإمام أحمد أنّه يستحبّه، كما في كتاب الإنصاف فيما ترجح من الخلاف2، و غيره. و نقل ابن كثير في (البداية و النهاية)3: انّ ابن تيمية أقرّ اخيراً في المجلس الذي عقده له العلماء العاملون الربانيّون المجاهدون بالتوسل و أصرّ علي إنكار الإستغاثة، مع انّه يقول في رسالة خاصة له في الإستغاثة بجوازها بالنبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فيما يقدر عليه المخلوق.
و اعتمد الإمام الحافظ النووي استحباب التوسل و الإستغاثة و التشفع في مصنّفاته كما في حاشية الإيضاح علي المناسك له4، و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. فيض القدير، ج2، ص135.
2. الانصاف فيما ترجح من الخلاف، ج2، ص456.
3. البداية و النهاية، ج14، ص45.
4. حاشية الايضاح علي المناسك، صص450 و 498.
في شرح المهذب ‹المجموع› ( 1 )، و في الأذكار2، و هو مذهب الشافعية و غيرهم من الأئمة المرضيّين المجمع علي جلالتهم و ثقتهم... .(3)
پس توسل و استغاثه و درخواست شفاعت از بزرگِ مردمان، پيامبر ما محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، چراغ تاريكيها، از امور مستحب و مؤكّد است، خصوصاً در گرفتاريها. و اين روش علماي عامل و اولياي عابد و بزرگان محدث و امامان سلف است آنگونه كه بنابر نقل صاحب ‹فيض القدير› از سبكي نقل شده كه گفت: و حُسن دارد توسل و استغاثه و درخواست شفاعت از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نزد خداوند، و هيچ يك از متقدمين و متأخرين اين مطلب را انكار نكردهاند... حتي اينكه بزرگان حنابله در تصنيفات فقهي خود بر استحباب توسل به آقاي ما رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) تصريح كرده و آن را از امام احمد نقل كردهاند كه او نيز مستحب ميدانسته است آنگونه كه در كتاب (الانصاف فيما ترجح من الخلاف) و ديگر كتابها آمده است. و ابن كثير در كتاب (البداية و النهاية) نقل كرده كه ابن تيميه اخيراً در مجلسي كه علماي عامل، ربّاني، مجاهد تشكيل دادند به جواز توسل اقرار كرده گرچه بر انكار استغاثه اصرار نموده است، با اينكه در رسالهاي جداگانه قائل به جواز استغاثه به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شده در اموري كه مقدور مخلوق است.
و امام حافظ نووي بر استحباب توسل و استغاثه و درخواست شفاعت در مصنفاتش همانند (حاشيه الايضاح علي المناسك) و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. شرح المهذب (المجموع)، ج8، ص274.
2. كتاب الأذكار، باب أذكار الحجّ، ص307.
3. مقدمة إرغام المبتدع الغبي بجواز التوسل بالنبي9، از غماري.
(شرح المهذب ‹المجموع›) و (الاذكار) اعتماد كرده است و اين مذهب شافعيه و غير آنها از اماماني است كه مورد رضايت بوده و بر جلالت و وثاقت آنان اجماع است... .
6. زيني دحلان
او ميگويد:
و من تتبع أذكار السلف و الخلف و أدعيتهم و أورادهم وجد فيها شيئاً كثيراً في التوسل، ولم ينكر عليهم أحد في ذلك حتّي جاء هؤلاء المنكرون، ولو تتبعنا من أكابر الأمّة في التوسل لامتلأت بذلك المصحف، و فيما ذكر كفاية و مقنع لمن كان بمرأي من التوفيق و مسمع.(1)
هر كس ذكرهاي متقدمين و متأخرين و ادعيه و اوراد آنها را پيگيري كند در آنها موارد بسياري از توسل را مييابد، و كسي بر آنها در اين امور انكار نكرده است تا آنكه منكران آمدند. و اگر ما از بزرگان امت در مورد توسل جستوجو كنيم كتابمان با آنها پر ميشود، و در آنچه ذكر شد كفايت و بي نيازي است براي كسي كه در معرض توفيق و شنيدن است.
7. خليل احمد سهانپوري
او ميگويد:
عندنا و عند مشايخنا يجوز التوسل بهم في حياتهم و بعد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الدرر السنيّة، زيني دحلان، ص31.
وفاتهم، بأن يقول: أللّهم إنّي أتوسّل إليك بفلان أن تجيب دعوتي و تقضي حاجتي، كما صرّح به الشاه محمّد اسحاق دهلوي و المهاجر المكي و رشيد احمد الكنكومي.(1)
نزد ما و مشايخ ما توسل به اوليا در زمان حيات و بعد از وفاتشان جايز است، به اينكه انسان بگويد: بارخدايا! من به واسطه فلان شخص به سوي تو رو ميكنم و از تو ميخواهم كه خواستهام را اجابت كرده و حاجتم را برآورده كني، همانگونه كه شاه محمّد اسحاق دهلوي و مهاجر مكي و رشيد احمد كنكومي به آن تصريح كردهاند.
8. عيسي بن عبدالله حميري
او مينويسد:
انّ موضوع التوسل لا يستحق كل ما أثير حوله من شقاق و نزاع و كثرة الجدل فيه؛ فانّ سؤال الله ببركة ولي من اوليائه أو بجاه أهل بيت نبيّه ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) لا ينبغي أن يختلف علي جوازه اثنان إذا وجد الإنصاف، فالأدلة تبرهن علي صحة التوسل بالذات؛ لانّ الذات اصل للمعني، و صلاح المعني من صلاح الذات و فساده من فسادها؛ إذ انّ اوّل من امر بالواسطة هو الرحمن سبحانه، و أول واسطة هو آدم، و أول معترض هو الشيطان الرجيم، اعاذنا الله منه، و أول مستجيب هم الملائكة الكرام عليهم السلام، ولو انصف الناس في بحثه لما وصلوا إلي الشقاق و الفراق.(2)
همانا موضوع توسل اين اندازه مستحق اختلاف و نزاع و كثرت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المهند علي المفنّد، صص86 و 87.
2. التأمل فيحقيقة التوسل، صص48 و 49.
جدال در آن نيست؛ زيرا درخواست از خداوند به بركت وليّي از اوليائش يا به جاه و مقام اهل بيت پيامبرش ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) سزاوار نيست كه بر جواز آن دو نفر اختلاف كنند اگر انصاف پيدا شود. پس ادله بر صحت توسل به ذات اوليا اقامه برهان ميكند؛ زيرا ذات، اصل معناست و صلاح معنا از صلاح ذات و فساد معنا از فساد ذات نشأت ميگيرد؛ چون كه اول كسي كه امر به واسطه كرد، خداوند رحمان سبحانه و اول واسطه آدم و اول اعتراضكننده شيطان رانده شده بود، خداوند ما را از شرّ او نجات دهد، و اول درخواستكنندة اجابت ملائكه كرام ( عليهم السلام ) بودند. و اگر مردم در بحث، انصاف ميدادند هرگز به اين اختلاف و افتراق كشيده نميشدند.
9. نووي
محيي الدين ابوزكريا نووي شارح صحيح مسلم در كتاب ‹الأذكار› درباره كيفيت زيارت قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مينويسد:
... ثم يرجع إلي موقفه الأول قُبالة وجه رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فيتوسل به في حق نفسه و يتشفع به إلي ربّه سبحانه و تعالي، و يدعو لنفسه و لوالديه و اصحابه و احبابه و من احسن إليه و سائر المسلمين، و ان تجهد في اكثار الدعاء، و يغتنم هذا الموقف الشريف، و يحمدالله تعالي و يسبحه و يكبره و يهلله، و يصلّي علي رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، و يكثر من كل ذلك...(1)
...آنگاه به جايگاه اول خود در برابر صورت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) باز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الأذكار من كلام سيد الأبرار، نووي، ص217.
ميگردد و در حق خودش به او توسل ميجويد و او را به سوي پروردگار سبحانه و تعالي شفيع ميآورد، و براي خود و پدر و مادر و اصحاب و دوستانش و كساني كه به او نيكي كردهاند و ديگر مسلمانان دعا ميكند، و در دعا نمودن زياد كوشش مينمايد، و اين موقعيت شريف را غنيمت ميدارد و خداوند متعال را ستايش كرده و او را تسبيح و تكبير و تهليل ميگويد و بر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) درود ميفرستد، و زياد اين كارها را انجام ميدهد...
حسن بن علي سقاف شافعي در ذيل كلام نووي ميگويد:
فانظر رحمك الله تعالي و هداك كيف استحسن العلماء و منهم الإمام النووي هذه الصيغة في نداء النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، و طلب العفو و ان يستغفر الله له، و نحن لانفعل إلاّ ذلك ولا نستحب إلاّ هذا، و لانزيد علي ما ورد في الأحاديث المتقدمة أو ما جاء عن العلماء الكبار في العلم، ولا نعتقد في المخلوقين انهم يرزقون بذاتهم أو يحيون و يميتون، فالله تعاليبيّن لنا في كتابه انّ اسناد الفعل لغيره علي طريق المجاز ليس شركاً، ولكن ماذا نصنع بمن لا يُدرك المجاز و ينكره اشدّ الإنكار.
قال تعالي في شأن سيّدنا عيسي عليه الصلاة و السلام: {وَ أُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِ الْمَوْتي بِإِذْنِ اللهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ}1؛ فلو قال شخص انّ سيّدنا عيسي ( عليه السلام ) كان يحيي الموتي و يبريء الاكمه و الأبرص لم يكن كافراً، مع انّ الله تعالي هو محيي الموتي حقيقة، و هو الذي يبرئ الاكمه و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. آل عمران: 49.
الأبرص، و كلّنا يعتقد انّ التأثير لله لا لسيدنا عيسي عليه الصلاة و السلام. و كذلك إذا استغاث رجل برسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) راجياً ان يدعو الله له في تفريج مصيبته أو كربه معتقداً انّه حي في قبره يبلغه سلام امته اينما كانوا، و تعرض عليه اعمالهم، لم يكن ذلك شركاً عند من تجرد عن العصبية و اتقي الله تعالي، بل سيستحق انّ ذلك سنة وردت بها الأحاديث الصحيحة، و نصّ عليها علماء الأمة الثقات من السلف و المحدثين.(1)
پس نظر كن ـ خداوند متعال تو را بيامرزد و هدايت كند ـ چگونه علما از آن جمله امام نووي اينگونه سخن گفتن و صدازدن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و درخواست عفو و طلب مغفرت از خدا را براي خود حسن شمردهاند و ما انجام نميدهيم، مگر همين را مستحب نميدانيم؛ مگر همين را بر آنچه در احاديث پيشين آمده يا آنچه از علماي بزرگ در علم رسيده چيزي را زياد نميكنيم و در حق مخلوقين معتقد نيستيم كه آنان به طور مستقل روزي ميدهند يا زنده كرده و ميميرانند؛ زيرا خداوند متعال براي ما در كتابش تبيين كرده كه اسناد فعل به غيرش به طريق مجاز شرك نيست، ولي ما چه كنيم با كساني كه مجاز را نميفهمند و آن را شديداً انكار مينمايند. خداوند متعال در شأن سرور ما عيسي عليه الصلاة و السلام فرمود: (و به اذن خدا كور و مبتلا به بيماري پيسي را بهبودي ميبخشم و مردگان را به اذن خدا زنده ميكنم و به شما خبر ميدهم از آنچه ميخوريد و آنچه را در خانههاي خود ذخيره ميكنيد). پس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحيح شرح العقيدة الطحاوية، صص731 و 732.
اگر شخصي بگويد: سرور ما عيسي ( عليه السلام ) مرده زنده ميكرد و مرض كوري و برص را شفا ميداد او كافر نميباشد، با اينكه خداوند متعال زنده كننده مردگان به طور حقيقي است و اوست كه مرض كوري و پيسي را بهبودي ميدهد و همه ما معتقديم كه تأثير براي خداست نه براي سرور ما عيسي عليه الصلاة والسلام. و همچنين است اگر پناه ببرد شخصي به رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به اميد اينكه از خدا بخواهد تا او را از مصيبت يا گرفتارياش برهاند با اعتقاد به اينكه او در قبرش زنده بوده و سلام امتش هر جا كه باشد به او ميرسد و اعمال آنان بر او عرضه ميگردد، اين اعتقاد شركآلود نيست نزد هر كس كه از تعصب تهي باشد و از خداوند متعال بترسد، بلكه به اين نتيجه ميرسد كه اين مطلب، سنتي است وارد شده در احاديث صحيح كه علماي مورد اعتماد از سلف و محدثان بر آن تصريح كردهاند.
او در كتاب ‹المجموع› مينويسد:
و اعلم انّ زيارة قبر الرسول ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) من أهم القربات و انجح المساعي... ثم يأتي القبر الكريم فيستدبر القبلة و يستقبل جدار القبر، و يقف في مقام الهيبة و الإجلال فيقول: ألسلام عليك يا رسول الله... و يتوسل به في حق نفسه و يستشفع به إلي ربّه سبحانه و تعالي.(1)
و بدان كه زيارت قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از مهمترين اموري است كه موجب تقرّب به خدا است و از مهمترين كوششهايي است كه به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المجموع، ج8، ص272.
ثمر مينشيند... آنگاه به سوي قبر كريم آمده و پشت به قبله كرده و رو به ديوار قبر مينمايد و در مقام هيبت و اجلال ميايستد و ميگويد: درود بر تو اي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ... و در حق خود به او توسل ميجويد و او را شفيع نزد پروردگارش سبحانه و تعالي ميآورد.
10. شيخ محمد حامد حموي
او ميگويد:
يجوز التوسل إلي الله سبحانه و تعالي برسله و انبيائه عليهم الصلاة و السلام و علي آلهم، و باوليائه، فانّه جائز و سائغ عند اهل الحق، بل انّه مستحب؛ إذ هو من اسباب اجابة الدعاء، و ليس فيه ادني شبه بشرك...(1)
توسل نزد خداوند سبحانه و تعالي به رسولان و انبيائش كه درود
و سلام خدا بر آنان و بر آل آنان باد و نيز به اولياي او كه خشنودي خدا بر آنان باد نزد اهل حق جايز، بلكه مستحب است؛ زيرا كه اين امر از اسباب اجابت دعاست و هيچ شبهه شرك در آن وجود ندارد.
11. ابن قيم جوزيه
او در كتاب ‹طريق الهجرتين› ميگويد:
و يكفي في فضل الأنبياء و شرفهم انّ الله سبحانه و تعالي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الردّ علي اباطيل، ص40.
اختصهم بوحيه و جعلهم امناء علي رسالته، و واسطة بينه و بين عباده و خصّهم بأنواع كراماته... .(1)
در فضيلت انبيا و شرف آنها كافي است كه خداوند سبحانه و تعالي آنان را به وحي اختصاص داده و امينانِ بر رسالتش و واسطه بين خود و بندگانش قرار داده و آنان را به انواع كرامتش اختصاص داده است... .
او نيز در كتاب ‹مفتاح دار السعادة› مينويسد:
لم يعط نبي ما اعطيه، فرفع الله له ذكره، و قرن اسمه باسمه، و جعله سيد الناس كلّهم، و جعله اقرب الخلق إليه وسيلة واعظمهم عنده جاهاً واسمعهم عنده شفاعة... .(2)
به هيچ پيامبري آنچه كه به پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) داده عطا ننموده است، لذا خداوند نام او را بلندمرتبه كرده و اسم او را به اسم خود مقرون ساخته و او را سرور همه مردم قرار داده و او را نزديكترين مردم از حيث وسيله قرب كرده و منزلتش را از همه نزد خود عظيمتر و شفاعت او را از ديگران پذيرفتهتر دانسته است... .
12. سبكي شافعي
قاضي سبكي كه از امامان شافعي بوده و معاصر با ابن تيميه است در ردّ بر او در كتاب ‹شفاء السقام› مينويسد:
اعلم انّه يجوز و يحسن التوسل و الإستغاثة و التشفع بالنبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. طريق الهجرتين، ابن قيم، ج1، صص515 و 516.
2. مفتاح دار السعادة، ابن قيم، ج1، ص301.
إلي ربّه سبحانه و تعالي، و جواز ذلك و حسنه من الأمور المعلومة لكلّ ذي دين، المعروفة من فعل الأنبياء و المرسلين و سير السلف الصالحين، و العلماء و العوام من المسلمين. ولم ينكر أحد ذلك من اهل الأديان، ولا سمع به في زمن من الأزمان حتّي جاء ابن تيمية، فتكلّم في ذلك بكلام يلبس فيه علي الضعفاء الأغمار، و ابتدع ما لم يسبق إليه في سائر الأعصار.
و حسبك انّ انكار ابن تيمية للإستغاثة و التوسل قول لم يقل عالم قبله و صار بين أهل الإسلام مثلة...
و اقول: انّ التوسل بالنبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) جائز في كل حال: قبل خلقه و بعد خلقه، في مدة حياته في الدنيا و بعد موته، و في مدة البرزخ و بعد البعث في عرصات القيامة و الجنة.(1)
بدان كه جايز است و حسن دارد توسل و استغاثه و شفيع قرار دادن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نزد خداوند سبحان و متعال، و جواز آن و حُسنش از امور معلوم نزد هر صاحب ديني و معروف از فعل انبيا و مرسلين و سيره سلف صالحين و علما و عوام از مسلمانان است، و هيچ كس از اهل اديان آن را انكار نكرده و در هيچ زماني از زمانها انكار از كسي شنيده نشده است تا اينكه ابن تيميه آمد و درباره آن سخني گفت كه امر را بر ضعيفانِ فرو رفته در جهل مشتبه ساخت، و بدعتي گذاشت كه در هيچ عصري چنين بدعتي گذاشته نشده بود.
و بس است تو را اينكه انكار ابن تيميه بر استغاثه و توسل، قولي است كه هيچ عالمي قبل از او نگفته، و به آن بين اهل اسلام دو دستگي پيدا شد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. شفاء السقام، ص291.
و من ميگويم: همانا توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) جايز است در هر حال: قبل از خلقتش و بعد از خلقتش، در مدت زندگاني او در دنيا و بعد از مرگ او، در عالم برزخ و بعد از برانگيختهشدن در عرصههاي قيامت و بهشت.
13. سيد محمد متولي شعراوي
او در ردّ مفتي وهابيان ‹بن باز› ميگويد:
و نقول لمن يكفر المتوسلين بالنبي أو الولي: هذّبوا هذا القول قليلاً؛ انّ حدوث مثل هذا القول هو نتيجة عدم الفهم، فالذي يتوسل إلي الله بالنبي أو الولي هو يعتقد انّ له منزلة عند الله، و هل يعتقد احد انّ الولي يجامله ليعطيه ما ليس له عندالله؟ طبعاً لا. و هناك من قال: انّ الوسيلة بالأحياء ممكنة و انّ الوسيلة بالأموات ممنوعة. و نقول له: أنت تضيق امراً متسعاً؛ لأنّ حياة الحي لا مدخل لها بالتوسل؛ فان جاء التوسل بحضرته ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) إلي الله، فانك قد جعلت التوسل بحبك لمن علمت انّه اقرب منك إلي الله، فحبّك له هو الذي يشفع، و اياك ان تظنّ انّه سيأتي لك بما لا تستحق... .(1)
ما به كساني كه توسلكنندگان به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) يا ولي را تكفير ميكنند ميگوييم: كمي در اين گفتارتان تأمل كنيد خواهيد يافت كه حادث شدن مثل اين گفتار نتيجه نفهمي است؛ چراكه توسل كننده به نبي يا ولي نزد خدا، معتقد است كه براي او نزد خداوند منزلتي است. و آيا كسي معتقد است كه شخص ولي مجامله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تفسير القرآن، شيخ شعراوي، صص3107 و 3108.
كرده تا چيزي را كه براي او نزد خدا نيست به او داده شود؟ طبعاً اين چنين نيست. و در اينجا كساني هستند كه ميگويند: توسل به زندهها ممكن است ولي به اموات ممنوع ميباشد. ما در جواب آنها ميگوييم: شما چيزي را تنگ ميكنيد كه وسيع است؛ زيرا حيات زنده هرگز دخالتي در جواز توسل به او ندارد، و اگر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به سوي خدا وسيله آورده شود در حقيقت آن محبت تو به اوست كه شافع تو ميباشد، و بپرهيز از اينكه گمان كني رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) براي تو كاري انجام ميدهد كه مستحق آن نيستي... .
14. زرقاني
او ميگويد:
و نحو هذا في منسك العلاّمة خليل و زاد: و ليتوسّل به ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و يسأل الله تعالي بجاهه في التوسل به؛ إذ هو محطّ جبال الأوزار و اثقال الذنوب؛ لأنّ بركة شفاعته و عظمها عند ربّه لايتعاظمها ذنب. و من اعتقد خلاف ذلك فهو المحروم الذي طمس الله بصيرته و أضلّ سريرته. الم يسمع قوله تعالي: { وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ...}.(1) قال: و لعلّ مراده التعريض بابن تيمية.(2)
و همچنين است مسلك و روش علاّمه خليل. و اضافه ميكند: به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بايد توسّل شود و در توسّل به احترام مقام آن حضرت از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نساء: 64.
2. شرح المواهب اللدنية، ج4، ص593.
خداوند درخواست ميشود؛ چون پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) محلّ نزول كوههاي گناهان و سنگيني آنهاست [كنايه از اين است كه حضرت، شفاعت امّتش را از خداوند ميخواهد] به خاطر اينكه به بركت شفاعت حضرت و عظمت آن نزد پروردگار، هيچ گناهي برابري نميكند و هر كس خلاف اين مطلب را معتقد باشد، محرومي است كه خداوند بصيرتش را پوشانده و سريرتش را گمراه نموده است. آيا او سخن خدا را نشنيده است كه فرمود: ‹و اگر اين مخالفان، هنگامي كه به خود ستم ميكردند (و فرمانهاي خدا را زير پا ميگذارند)، به نزد تو ميآمدند و از خدا طلب آمرزش ميكردند...›. من ميگويم: و شايد مراد او از اين حرف، تعريض و گوشهزدن بر ابن تيميه باشد.
15. ابن قدامه حنبلي
او در آداب زيارت قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مينويسد:
... ثم تأتي القبر فتقول: و قد اتيتك مستغفراً من ذنوبي بك إلي ربّي...(1)
آنگاه به كنار قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ميآيي و ميگويي: من نزد تو آمدهام در حالي كه از گناهانم به واسطه تو به سوي پروردگارم استغفار ميكنم...
16. محمد بن علوي مالكي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الشرح الكبير مع المغني، ج3، صص494 و 495.
او ميگويد:
انّ الإستغاثة و التوسل ان كان المصحح لطلبها هو الحياة كما يقولون، فالأنبياء احياء في قبورهم و غيرهم من عبادالله المرضيين، ولو لم يكن للفقيه من الدليل علي صحة التوسل و الاستغاثة به ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) إلاّ قياسه علي التوسل و الإستغاثة به في حياته الدنيا لكفي، فانّه حي الدارين، دائم العناية بأمته، متصرف باذن الله في شؤونها.(1)
همانا استغاثه و توسل اگر مصحح درخواست آن زنده بودن است، آنگونه كه ميگويند، پس انبيا و ديگران از بندههاي مورد رضايت خداوند در قبرهايشان زنده ميباشند، و اگر براي فقيه دليلي بر صحت توسل و استغاثه به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) جز قياس آن بر توسل و استغاثه به او در حيات دنيا نبود، كفايت ميكرد؛ چرا كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) زنده در هر دو دنياست و دائماً به امتش عنايت مينمايد و به اذن خدا در شئون آنان دخالت ميكند.
او نيز ميگويد: ‹اما دعوي انّ الميت لايقدر علي شيء فهي باطلة› ( 2 )؛ ‹امّا ادعاي اينكه ميت قدرت بر چيزي ندارد باطل است›.
او نيز ميگويد:
انّ الأرواح لها من الإطلاق و الحرية مايمكنها من ان تجيب من يناديها و تغيث من يستغيث بها، كالأحياء سواء بسواء، بل اشدّ و اعظم.(3)
همانا ارواح داراي آزادي و رها بودن هستند به نحوي كه ميتوانند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مفاهيم يجب ان تصحح، ص91.
2. همان، ص92.
3. همان، ص93.