بخش 7

استدلال به آیه برای بعد از وفات پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) تطبیق آیه برای بعد از وفات پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) تطبیقات اهل بیت ( علیهم السلام ) شبهه پاسخ آیه دوم کیفیت استدلال مصادیق وسیله در آیه ‹وسیله› 1. قربت و نزدیکی 2. اطاعت 3. ایمان 4. اولیاء عمومیت لفظ (وسیله) عمومیت لفظ وسیله در روایات اهل سنت شبهه: توسل عمر به زنده‌ها نه مرده‌ها پاسخ عمومیت وسیله در روایات اهل بیت ( علیهم السلام ) آیه سوم



151


توسل به ارواح اوليا از ديدگاه قرآن

در قرآن كريم به موضوع توسل به ارواح اوليا اشاره شده و به آن ترغيب شده است. اينك به برخي از آيات در اين باره اشاره مي‌كنيم:

آيه اول

خداوند متعال مي‌فرمايد:

{وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً} (نساء: 64)

و اگر اين مخالفان هنگامي كه به خود ستم كردند [و فرمان‌هاي خدا را زير پا گذاردند] به نزد تو مي‌آمدند و از خدا طلب آمرزش مي‌كردند و پيامبر هم براي آنها استغفار مي‌كرد، خدا را توبه پذير و مهربان مي‌يافتند.

ممكن است كسي ادّعا كند كه آيه، ظهور در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دارد، ولي به تنقيح مناط و اخذِ ملاك، مي‌توان آن را به عصر بعد از وفاتشان نيز تعميم داد؛ زيرا انسان هميشه و در هر زمان گناه‌كار است و به وسيله‌اي نياز دارد تا او را براي طلب مغفرت از خداوند واسطه قرار



152


دهد. از همين رو، صحابه بعد از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با تمسك به اين آيه از آن حضرت، طلب استغفار مي‌نمودند. اين مطلب علي الخصوص با اثبات حيات برزخي و وجود ارتباط بين عالم برزخ و دنيا هموارتر خواهد شد.(1)

استدلال به آيه براي بعد از وفات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )

برخي از علماي اهل سنت به اين آيه (نساء: 64) براي بعد از وفات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز استدلال كرده‌اند:

1. سامري حنبلي در كتاب ‹المستوعب› در باب زيارت قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مي‌نويسد:

ثم يأتي الزائر حائط القبر، فيقف ناحيته، و يجعل القبر تلقاء وجهه، و القبلة خلف ظهره، و المنبر عن يساره، ثم ذكر

كيفية السلام و الدعاء، و فيه: اللهم انك قلت في كتابك لنبيّك ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : {وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً} و انّي قد اتيت نبيك مستغفراً، فاسألك أن توجب لي المغفرة كما اوجبتها لمن اتاه في حياته.(2)

آن‌گاه زائر كنار ديوار قبر مي‌آيد و قبر را در برابر صورت و قبله را پشت سر خود و منبر را طرف چپ خود قرار مي‌دهد، آن‌گاه نحوه سلام و دعا را ذكر كرده كه در آن چنين آمده است: بار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. ر.ك: بحث "حيات برزخي".

2. المستوعب، سامري حنبلي، ج‌4، صص‌273 ـ 275.

خدايا! در كتابت به پيامبرت فرمودي: (و اگر آنان هنگامي كه به خود ظلم كردند نزد تو بيايند و طلب مغفرت از خدا كرده و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز براي آنان درخواست مغفرت كند خدا را توبه‌پذير رحيم خواهند يافت)، و همانا من خدمت پيامبر تو آمده‌ام در حالي كه استغفاركننده‌ام، پس از تو مي‌خواهم كه مرا مستوجب بخشش خود كني همان‌گونه كه در مورد كساني كه در زمان حيات حضرت به نزدش آمدند، چنين كردي.

2. عيسي بن عبدالله بن محمد بن مانع حميري مي‌نويسد:

فهذه الآية عامة تشمل حالتي الحياة و الوفاة؛ لانّ القاعدة المقررة في الأصول انّ الفعل إذا وقع في سياق الشرط كان عاماً؛ لانّ الفعل في معني النكرة لتضمنه مصدراً منكراً، و النكرة الواقعة في سياق النفي أو الشرط تكون للعموم وضعاً.(1)

اين آيه عموميّت دارد و شامل زمان حيات و وفات مي‌شود؛ زيرا كه قاعده‌اي در علم اصول مقرر است و آن اينكه فعل هرگاه در سياق شرط باشد عموميت پيدا مي‌كند؛ زيرا فعل در معناي نكره است به جهت متضمن‌بودنِ مصدرِ نكره، و نكره واقع در سياق نفي يا شرط، وضعاً براي عموم است.

او همچنين مي‌نويسد:

فهذه الآية و ان كانت نزلت بسبب المنافقين المتحاكمين إلي الطاغوت، فهي عامة تشمل كل عاص و مقصّر؛ لانّ ظلم النفس المذكور فيها يشمل كل معصية.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. التأمل فيحقيقة التوسل، حميري، ص‌468.

ثم انّها تدل علي الإستشفاع بالنبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) في حالتي حياته و وفاته؛ لانّ كلاً من فِعلي المجيئ و الإستغفار وقع في سياق الشرط، و الفعل في سياق الشرط يدلّ علي العموم، و الإستشفاع في حال الحياة ظاهر ليس فيه خلاف.(1)

اين آيه گرچه شأن نزولش منافقيني است كه حكم و قضاوت را نزد طاغوت برده‌اند، ولي عموميت داشته و شامل هر معصيت كار و مقصّر مي‌شود؛ زيرا ظلم به نفسي كه در آن ذكر شده شامل هر معصيتي مي‌شود. و نيز اين آيه دلالت بر درخواست شفاعت از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در حال حيات و مرگ او دارد؛ زيرا هر كدام از فعل آمدن و استغفار در سياق شرط واقع شده، و فعل در سياق شرط دلالت بر عموم دارد، و درخواست شفاعت در حال حيات ظاهر است و خلافي در آن نيست.

تطبيق آيه براي بعد از وفات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )

برخي از صحابه و تابعين اين آيه را براي بعد از وفات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز به كار برده‌اند:

1. محمد بن حرب باهلي مي‌گويد:

دخلت المدينة فانتهيت إلي قبر النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، فإذا اعرابي يوضع علي بعيره فاناخه و عقله، ثم دخل إلي القبر فسلّم سلاماً حسناً و دعا دعاءً جميلاً ثم قال: بأبي أنت و أمّي يا رسول الله! إنّ الله خصك بوحيه و انزل عليك كتاباً و جمع لك فيه علم الأولين و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. التأمل في حقيقة التوسل، ص‌120؛ اتحاف الأذكياء، سيد عبدالله غماري، ص‌13.

الآخرين و قال في كتابه و قوله الحق: {وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً} و قد اتيتك مقراً بالذنوب، مستشفعاً بك إلي ربك و هو ما وعدك، ثم التفت إلي القبر فقال:

يا خير من دفنت بالقاع اعظمه فطاب من طيبهنّ القاع و الأكم

أنت النبي الذي ترجي شفاعته عند الصراط إذا ما زلت القدم

لولاك ما خلقت شمس ولا قمر ولا نجوم ولا لوح ولا قلم

صلّي الإله عليك الدهر اجمعه فأنت أكرم من دانت له الأمم

نفسي الفداء لقبر انت ساكنه فيه العفاف و فيه الجود و الكرم

ثم ركب راحلته، فما اشك إن شاء الله إلاّ انّه راح بالمغفرة، ولم يسمع بأبلغ من هذا قطّ.

انصرف الاعرابي، فغلبني عيني، فرأيت النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) في النوم فقال: يا عتبي! الحق الأعرابي و بشرّه انّ الله قد غفرله.

و في رواية: فرقدت فرأيت النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وهو يقول: الحق بالرجل و بشرّه بانّ الله عزّوجلّ قد غفر له بشفاعتي.(1)

وارد مدينه شده و به سوي قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) رفتم كه ناگهان شخصي اعرابي را ديدم كه از شترش پياده شد و آن را خوابانيد و پايش را بست، آن‌گاه وارد مقبره حضرت ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شد و سلام خوبي كرده و دعاي زيبايي نمود، سپس فرمود: پدر و مادرم فداي تو اي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. القربة الي ربّ العالمين بالصلاة علي محمّد سيد المرسلين، ابن بشكوال، صص‌121و122؛ الدرر الثمينة في اخبار المدينة، ابن النجار، صص‌223 و 224؛ مثير العزم الساكن، ابن الجوزي، ج‌، صص‌301 و 303؛ مختصر تاريخ دمشق، ابن منظور، ج‌، ص‌.

رسول‌ خدا! همانا خداوند تو را به وحيش اختصاص داده و بر تو كتابي نازل نمود و برايت در آن علم اولين و آخرين را جمع كرد، و در كتابش فرمود كه فرموده‌اش حق است: (و به طور حتم اگر كساني كه به خود ظلم كردند نزد تو آمده و طلب مغفرت از خدا كرده و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز بر آنان طلب مغفرت مي‌نمود خداوند را توبه پذير و رحيم خواهند يافت)، و من نزد تو آمده و به گناهانم اقرار مي‌كنم و تو را شفيع خود به نزد پروردگارت قرار مي‌دهم، و اين چيزي است كه خداوند به تو وعده داده است. آن گاه رو به قبر حضرت كرد و گفت:

اي بهترين كسي كه در اين بقعه استخوان‌هايت دفن شده و از بوي خوش آن، بقعه و خاك‌ها خوشبو شده‌اند.

تو پيامبري هستي كه اميد به شفاعتت در كنار صراط مي‌باشد، هنگامي كه قدم‌ها مي‌لغزد.

اگر تو نبودي خورشيد و ماه و ستاره‌ها و لوح و قلم خلق

نشده بود.

درود فرستاد خداوند بر تو در تمام روزگاران، و تو كريم‌ترين كسي هستي كه امت‌ها به او ايمان آورده است.

جانم فداي قبري كه تو ساكن آن هستي، قبري كه در آن عفاف و جود و كرم است.

آن‌گاه سوار بر مركب خود شد، و من شك ندارم ـ اگر خدا بخواهد ـ جز آنكه او با مغفرت الهي رفت، و به بليغ‌تر از اين هرگز چيزي شنيده نشد.

مرد اعرابي رفت و خواب بر چشمان من غلبه نمود، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را



157


در عالم رؤيا ديدم كه فرمود: اي عتبي! به دنبال اعرابي برو و او را بشارت ده كه به طور حتم خداوند او را بخشيده است. و در روايت ديگر آمده كه گفت: خوابيدم و در عالم رؤيا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را مشاهده كردم در حالي كه مي‌فرمود: به دنبال آن مرد برو و او را بشارت ده كه خداي عزّوجلّ به شفاعت من او را بخشيده است.

ابن كثير نيز اين ماجرا را از عتبي آورده است.(1)

2. ابن سمعاني به سندش از امام علي ( عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود:

قدم علينا اعرابي بعد ما دفن رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بثلاثة ايام، فرمي بنفسه علي قبر النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و حثا من ترابه علي رأسه و قال: يا رسول الله! قلت فسمعنا قولك و وعيت فوعينا عنك، و كان فيما انزل الله عليك: {وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً} وقد ظلمت نفسي وجئتك تستغفر لي. فنودي من القبر: انّه قد غفرلك.(2)

مردي اعرابي بعد از سه روز از دفن رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر ما وارد شد و خود را بر قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) انداخت و خاك قبر را بر سر ريخت و گفت: اي رسول خدا! فرمودي و ما فرموده‌ات را شنيديم و برگرفتي و ما نيز از تو گرفتيم، و از آن جمله كه بر تو نازل شد اين آيه بود: (و به طور حتم اگر كساني كه بر خود ظلم كرده‌اند نزد تو آمده و از خدا طلب مغفرت نمايند و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز براي ايشان درخواست مغفرت كند به طور حتم خدا را توبه‌پذير و رحيم خواهند يافت). و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تفسير ابن كثير، ج‌، ص‌.

2. كنز العمال، ج‌4، صص‌258 و 259.

من به خود ظلم كرده‌ام و نزد تو آمده‌ام تا برايم استغفار نمايي. در اين هنگام از داخل قبر ندا داده شد كه به طور حتم بخشيده شدي.

اين قصه را عده‌اي از علماي اهل سنت حسن شمرده و آن را در كتاب‌هاي خود نقل كرده‌اند از آن جمله:

الف) ابومحمد ابن قدامه مقدسي حنبلي.(1)

ب) ابوالفرج ابن قدامه مقدسي حنبلي.(2)

ج) نووي شافعي.(3)

د) ابن كثير دمشقي.(4)

ه‍ ) قرطبي مالكي.(5)

3. نووي در كتاب ‹المجموع› مي‌گويد:

و من احسن ما يقول اي الحاج المتوسل و المستشفع به ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ما حكاه الماوردي و القاضي ابوالطيب و سائر اصحابنا عن العتبي مستحسنين له، ثم ذكر القصة.(6)

و از بهترين چيزي كه حاجي توسل كننده و درخواست شفاعت‌كننده از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مي‌گويد چيزي است كه ‹ماوردي› و قاضي ‹ابوالطيب› و ديگران از اصحاب ما از عتبي نقل كرده و آن را حسن دانسته‌اند. آن‌گاه قصه را نقل مي‌كند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. المغني، ابن قدامه، ج‌3، ص‌588 و 589.

2. الشرح الكبير، ابن قدامه، ج‌3، ص‌494.

3. المجموع، ج‌8، ص‌274؛ الأذكار، ص‌195.

4. تفسير ابن كثير، ج‌1، ص‌492.

5. تفسير قرطبي، ج‌5، صص‌265 و 266.

6. المجموع، ج‌8، ص‌274.

4. شيخ عيسي بن عبدالله حميري مي‌گويد:

ثم انّ الإمام النووي حينما قال بالإستحسان لقصة العتبي و غيره من العلماء لم يقولوا باطلاً فالقصة ذات أصل صحيح من الكتاب و السنة؛ امّا من الكتاب فهي الآية المتقدمة، بل و آيات أخري سردناها في هذا السفر في الأدلة من الكتاب. امّا السنة فقد صحّ في ذلك رواية الضرير و بلال بن الحارث، و رواية الدارمي في فتح الكوة و غيرها من الأدلة في السنة قد اسهبنا من ذكرها في ادلة السنة من هذا الكتاب.

إذا قد صحّ معني هذه الروايات الضعيفة بما احتفت به من ادلة لمعناها من الكتاب و السنة، فارتفعت من درجة الضعف إلي درجة القبول، فهي صحيحة المعني بلا ريب، كما انّ تعدد الروايات دليل قوي علي ثبوتها، كما هو مقرر في علم مصطلح الحديث. و ليس كل حديث ضعيف يبطل العمل به، كما لا يلزم انّ كل حديث صحيح يجب العمل به؛ فكم من حديث ضعيف ثبت العمل به؛ كما هو الحال في جلسة الإستراحة بين الركعتين، فقد ثبت الجلوس بين الركعتين في صحيح البخاري، ولكن لم يثبت عند بعض أهل العلم العمل به، كما هو عند المالكية و الأحناف و اخذوا برواية عبدالله بن عمر من طريق عبدالرزاق. و أيضاً الصاق القدم بالقدم كما في رواية أنس في البخاري حديث صحيح ولم يثبت العمل به و عُمل بالرواية الضعيفة التي أخرجها الترمذي في سننه، كما قرّر ذلك خاتمة المحدثين الإمام



160


الكشميري في فيض الباري...(1)

آن‌گاه امام نووي و غير او از علما چون قائل به استحسان در قصه عتبي شدند حرف باطلي نزده‌اند، پس قصه داراي اصل صحيح از كتاب و سنت است؛ امّا كتاب عبارت باشد از آن آيه‌اي كه گذشت. و اما سنت، در اين مورد روايت ضرير و بلال بن حارث و روايت دارمي در مورد باز كردن سوراخ از مقبره حضرت ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و ديگر از ادله روايات است كه آنها را در ضمن ادله سنت از اين كتاب ذكر كرديم.

و چون اين روايات ضعيف با آنچه كه از ادله محفوف به معناي آن از قرآن و سنت تصحيح شد از درجه ضعف بالا رفته و به درجه قبول رسيده است. لذا اين روايات از حيث معنا بدون شك صحيح مي‌باشد، همان‌گونه كه تعدد روايات، دليل قوي بر ثبوت آنهاست، همان‌گونه كه در علم مصطلح حديث تقرير يافته است. و اين‌طور نيست كه هر حديث ضعيفي عمل به آن باطل باشد، همان‌گونه كه هر حديث صحيحي هم عمل به آن واجب نيست؛ چه بسيار حديث ضعيفي كه عمل به آن ثابت شده همان‌گونه كه در مورد جلسه استراحت بين دو ركعت آمده است؛ چراكه جلوس بين دو ركعت در صحيح بخاري ثابت شده ولي عمل به آن نزد برخي از اهل علم ثابت نشده است، همان‌گونه كه مالكيه و احناف مي‌گويند، و آنان در اين مسأله به روايت عبدالله بن عمر كه از طريق عبدالرزاق نقل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. التأمل في حقيقة التوسل، صص‌124 و 125.

شده اخذ كرده‌اند. و نيز چسبيدن قدم‌ها به يكديگر و جفت‌شدن آنها ]در حال نماز[ آن‌گونه كه در روايت انس در كتاب بخاري آمده، حديثي صحيح است ولي عمل به آن ثابت نشده و در مقابل به روايت ضعيفي عمل شده كه ترمذي آن را در سنن خود آورده است، همان‌گونه كه اين مطلب را خاتمه محدثان امام كشميري در (فيض‌الباري) تقرير نموده‌اند...

5. عز بن جماعه در كتاب ‹هداية السالك› مي‌نويسد:

ولله درّ هذا الأعرابي حيث استنبط من الآية الكريمة المجئ إلي زيارته بعد موته، مستغفراً؛ فانّ ذلك اظهر في قصد التعظيم و صدق الإيمان، و استغفار الرسول ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بعد الموت حاصل؛ لانّه الشفيع الأكبر يوم القيامة و الوسيلة العظمي في طلب الغفران و رفع الدرجات من بين سائر ولد آدم. و المجئ إليه ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بعد موته تجديد لتأكيد التوسل به إلي الله سبحانه و تعالي وقت الحاجة، و شتان بين هذا الأعرابي و بين من ضلّه الله فحرم السفر إلي زيارته ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، و هو من اعظم القربات كما قدمناه.(1)

نزد خدا خير اين اعرابي باشد كه چگونه از اين آيه كريمه آمدن به زيارت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بعد از مرگش را با حالت استغفار استنباط كرده است؛ زيرا كه اين عمل ظاهرتر در قصد تعظيم و صدق ايمان است، و استغفار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بعد از مرگ حاصل است؛ زيرا كه او بزرگ‌ترين شفيع و وسيله بزرگ در درخواست مغفرت و ترفيع درجات از بين تمام اولاد حضرت آدم مي‌باشد. و آمدن به سوي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بعد از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. هداية السالك، ج‌3، ص‌1384.

مرگش، تجديد تأكيد توسل به او نزد خداوند سبحان و بلندمرتبه در وقت حاجت است، و چه قدر فرق است بين اين اعرابي و بين كسي كه خداوند او را گمراه كرده و سفر براي زيارت آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را كه از بزرگ‌ترين قربت‌هاست ـ آن‌گونه كه گفتيم ـ تحريم كرده است.

تطبيقات اهل بيت ( عليهم السلام ) نسبت به آيه شريفه

از امام صادق در دعايي چنين نقل شده است:

أللّهم و اعطه الدرجة و الوسيلة من الجنة، و ابعثه مقاماً محموداً يغبطه به الأولون و الآخرون، أللّهم انك قلت و قولك الحق: {وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً} و انّي اتيت نبيّك مستغفراً تائباً من ذنوبي. يا رسول الله انّي أتوجه إلي الله و ربّك ليغفر لي ذنوبي.(1)

بارالها! و به او درجه و وسيله‌اي از بهشت عطا كن، و او را به مقام محمود برسان، مقامي كه اولين و آخرين بر آن غبطه خورند. بارالها! همانا تو فرمودي و قول تو حق است ‹و اگر اين مخالفان، هنگامي كه به خود ستم مي‌كردند (و فرمان‌هاي خدا را زير پا مي‌گذاردند)، به نزد تو مي‌آمدند؛ و از خدا طلب آمرزش مي‌كردند›؛ و پيامبر هم براي آنها استغفار مي‌كرد؛ خدا را توبه‌پذير و مهربان مي‌يافتند). و همانا من به نزد پيامبرت آمده‌ام در حالي كه استغفار مي‌كنم و از گناهانم توبه مي‌نمايم. اي رسول خدا! همانا من به واسطه تو به سوي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 565.

خداوند پروردگارم و پروردگارت رو مي‌كنم تا گناهانم را بيامرزد.

شبهه

برخي مي‌گويند:

... أراد الله بذكر استغفار الرسول لهم تعظيم نبيّه و تفخيم منزلته بينهم و تصديق نبوته لا غير، و إلاّ لو انّ ظالماً كان في زمن النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) يسكن في بقعة نائية و يشقّ عليه الوصول إلي رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و أراد أن يتوب فاستغفر الله لذنبه أفلا يتوب عليه؟ أو في عصرنا هذا عصر وفاة الرسول ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و غيبة الحجة القائم[ إذا أراد الظالم أن يتوب توبة نصوحاً إلي أين يذهب؟ ألم يكفه أن يتوجه إلي الله تعالي مستغفراً تائباً منيباً عليه أم لا؟ و هل انّ باب التوبة و الإستغفار موصداً بعد وفاة النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) أم هو مفتوح إلي يوم القيامة.(1)

... مقصود خداوند متعال از ذكر استغفار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) براي آنان تعظيم و بزرگ جلوه دادن شأن و منزلت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بين مردم و تصديق نبوت اوست نه غير آن، وگرنه اگر كسي در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به خود ظلم كرده و در سرزمين دوري زندگي مي‌كند و رسيدن به خدمت رسول براي او دشوار است و مي‌خواهد توبه كند و از خدا به جهت گناهش طلب مغفرت نمايد، آيا توبه او پذيرفته نمي‌شود؟ يا در عصر ما كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فوت كرده و حجت قائم[ غايب است، هرگاه كسي كه به خود ظلم كرده بخواهد توبه بدون بازگشت كند كجا بايد برود؟ آيا كفايت نمي‌كند او را كه به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. معيار الشرك في القرآن الكريم، سيد عز الدين زنجاني، به نقل از برخي از مخالفان.

خداي متعال متوجه شود و با استغفار به سوي او برگردد؟ آيا باب توبه بعد از وفات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بسته است يا تا روز قيامت باز است؟

پاسخ

در زماني كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) زنده بود مردم به نزد او مي‌آمدند و از او درخواست استغفار مي‌كردند و خدا نيز آنان را مورد عفو و بخشش قرار مي‌داد. و كساني كه از مدينه دور بودند و آمدن به نزد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) برايشان دشوار بود به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) متوسل شده و خدا را به حقّ او قسم مي‌دادند و از او طلب استغفار مي‌كردند.

و بعد از وفات رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كساني كه مي‌توانند به زيارت قبر حضرت مشرف شوند در آنجا از حضرت مي‌خواهند كه برايشان استغفار كند و خود نيز استغفار مي‌كنند.

و كساني كه به زيارت قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نمي‌توانند بروند آنها نيز مي‌توانند از راه دور از حضرت بخواهند تا برايشان استغفار كند؛ زيرا ما حيات برزخي را اثبات نموده‌ايم و بُعد منزل در سفر روحاني نيست.

آيه دوم

خداوند متعال مي‌فرمايد:

{يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ} (مائده: 35)

اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! از [مخالفت فرمان] خدا بپرهيزيد! و وسيله‌اي براي تقرب به او بجوييد! و در راه او جهاد كنيد، باشد



165


كه رستگار شويد!

كيفيت استدلال

( اولاً: وسيله كلمه‌اي عام است و شامل هر وسيله‌اي مي‌شود.

( ثانياً: قبل از {وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ} اشاره به تقوا و عمل صالح شده، پس مقصود از وسيله بايد چيزي غير از عمل باشد كه همان ذوات اولياست.

( ثالثاً: در آخر آيه سخن از جهاد به ميان آمده، پس نمي‌تواند وسيله همان جهاد باشد.

زمخشري در تفسير آيه مي‌گويد:

الوسيلة كل ما يتوسل به، أي يقرّب من قرابة أو صنيعة أو غير ذلك.(1)

وسيله هر چيزي است كه به آن چاره‌جويي مي‌شود، يعني به آن تقرب جسته مي‌شود از نزديكان يا وسيله ساخته شده يا غير آن.

سيوطي به سندش از قتاده نقل كرده كه مقصود از ‹وسيله› در آيه فوق ‹قربت› يعني هر چه مايه تقرب است، مي‌باشد.(2)

حاكم نيشابوري از ‹حذيفه› نقل كرده كه شنيد كسي اين آيه را تلاوت مي‌كند، در آن هنگام گفت:

الوسيله القربة، ثم قال: لقد علم المحفوظون من اصحاب محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) انّ ابن ام عبد من أقربهم إلي الله وسيلة.(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الكشاف، زمخشري، ج‌1، ص‌336.

2. درّ المنثور، سيوطي، ج‌3، ص‌71.

3. المستدرك علي الصحيحين، ج‌2، ص‌312.

وسيله يعني قربت، سپس گفت: به طور حتم محفوظين از اصحاب محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مي‌دانند كه ابن ام عبد (خادم رسول خدا) از نزديك‌ترين ايشان به سوي خدا از نظر وسيله است.

حذيفه كه خود از صحابه است وسيله را به معناي نزديكي به رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) گرفته و چون ‹ابن ام عبد› خادم رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بود حذيفه وي را نزديك‌ترين فرد به خدا مي‌دانست چون وسيله‌اي همانند رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را دارد.

ابوبكر عبدالرحمان مخيون مي‌گويد:

... و قال قوم في الآية: الأمر بالتقوي للعمل، و الوسيلة: الذوات الشريفة، منعاً من التكرار؛ لانّه لو صرفنا الوسيلة للعمل كان تأكيداً لما سبق من الأمر بالتقوي، و إذا صرفناها للذوات الفاضلة كان تأسيساً، و التأسيس خير من التأكيد.(1)

... و قومي درباره آيه گفته‌اند: امر به تقوا براي عمل است و مراد از وسيله همان ذوات شريفه مي‌باشند به جهت جلوگيري از تكرار؛ زيرا اگر وسيله را به معناي عمل بگيريم تأكيد امر به تقوا مي‌شود، ولي اگر آن را منصرف به ذواتي كنيم كه داراي فضيلتند معناي تأسيسي پيدا مي‌كند، و تأسيس از تأكيد بهتر است.

مصاديق وسيله در آيه ‹وسيله›

براي وسيله در آية ‹وسيله› مصداق‌هاي مختلفي ذكر كرده‌اند از قبيل:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سهام الموحدين في حناجر المارقين، ابوبكر مخيوق، ص‌22.

1. قربت و نزديكي

سيوطي در تفسير ‹الدرّ المنثور› از جماعتي در تفسير آيه ‹وسيله› نقل كرده كه مراد به آن قربت است. و نيز از حاكم نيشابوري نقل كرده حذيفه در تفسير آيه ‹وسيله› آن را به ‹قربت› تفسير كرده است.

2. اطاعت

سيوطي نيز در تفسير ‹الدرّ المنثور› از قتاده در تفسير آيه ‹وسيله› نقل كرده كه گفت:

تقرّبوا إلي الله بطاعته و العمل بما يرضيه.(1)

به خدا با اطاعت او و عمل به آنچه او را راضي مي‌كند تقرب جوييد.

3. ايمان

و نيز سيوطي از ‹ابي‌وائل› نقل كرده كه وسيله ايمان است.(2)

4. اولياء

عموميت لفظ (وسيله)

محمد بن علوي مالكي مي‌نويسد:

لفظ (الوسيلة) عام في الآية كما تري، فهو شامل للتوسل بالذوات الفاضلة من الأنبياء و الصالحين في الحياة و بعد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. درر المنثور، ذيل آية شريفه.

2. همان.

الممات، و بالإتيان بالأعمال الصالحة علي الوجه المأمور به، و للتوسل بها بعد وقوعها.(1)

لفظ وسيله در آيه عام است آن‌گونه كه مي‌بيني، پس اين لفظ شامل توسل به نفوس فاضل از انبيا و صالحان، در زمان حيات و بعد از مرگ، و به انجام اعمال صالحي كه به آنها دستور داده شده، و توسل به آنها بعد از وقوعشان انجام شود.

استاد عبدالرحيم فوده مي‌گويد:

هذا ما قاله فضيلة المرحوم الاستاذ الشيخ علي محفوظ في كتابه (الإبداع في مضار الإبتداع)، و يبدو من كلامه انّه يميل إلي جواز التوسل علي المعني الذي لايختلف فيه مسلم مع مسلم، و هو أن يكون المدعو هو الله و المسئول هو الله، و الوسيلة أعم من أن يكون عملا صالحاً يقرب إلي الله أو ولياً تقياً يقود إلي الله، أو يقتدي به في العمل علي ارضاء الله، أو يستشفع به في طلب ما عند الله.(2)

اين آن چيزي است كه جناب مرحوم استاد شيخ علي محفوظ در كتابش (الابداع في مضار الابتداع) گفته است. و از كلامش ظاهر مي‌شود كه او متمايل به جواز توسل است بر معنايي كه هيچ مسلماني در آن اختلاف ندارد، و اينكه خوانده شده همان خداست و سؤال شده هم اوست، و وسيله اعم از آن است كه عمل صالحي باشد كه به آن نزد خدا تقرب جسته مي‌شود، يا ولي پرهيزكاري است

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مفاهيم يجب ان تصحّح، ص‌45.

2. ماهنامه لواء الاسلام، ص‌322.

كه به سوي خدا رهبري مي‌كند، يا به او در عمل براي رضاي خدا اقتدا مي‌گردد، يا در طلب آنچه نزد خداست از او درخواست شفاعت مي‌شود.

شيخ محمّد عبدالحكيم شرف در مورد آيه فوق مي‌گويد:

هذه الآية نصّ صريح في جواز اتخاذ الوسيلة، و ظاهر انّها مطلقة شاملة للأعمال الصالحة و الذوات الصالحة، ولا يصح قصرها في الأعمال نظراً إلي حديث أصحاب الغار؛ فانّ ذلك الحديث لايدلّ علي الحصر.

و يمكن ان يقال: المعقول انّ اعمالنا الصالحة ليست وسيلة في حضرة الله تعالي إلاّ لانّها صالحة حسنة، مع انّا لا ندري هل هي مقبولة عنده تعالي ام لا؟ فلمّا جاز جعلها وسيلة مع كونها مجهولة القبول، كيف لايجوز اتخاذ نبي الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وسيلة و هو مقبول مكرّم عندالله تعالي قطعاً.(1)

اين آيه نص صريح است در جواز اتخاذ وسيله، و ظاهر است كه آيه مطلق است و شامل اعمال صالح و انسان‌هاي صالح مي‌گردد، و صحيح نيست كه آيه را با توجه به حديث اصحاب غار محصور در اعمال نماييم، زيرا اين حديث دلالت بر حصر ندارد.

و ممكن است كه گفته شود: معقول اين است كه اعمال صالح ما وسيله‌اي در محضر خداوند نيست، مگر از آن جهت كه صالح و حسن است با اينكه ما نمي‌دانيم آيا اين اعمال مقبول نزد خداوند متعال است يا نيست، و چون در عين حال جايز است كه آن را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. من عقائد اهل السنة، عبدالحكيم شرف، ص‌111.

وسيله قرار دهيم با اينكه به قبولي آن جهل داريم، چگونه جايز نباشد كه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را وسيله قرار دهيم در حالي كه او مقبول و مكرم نزد خداوند متعال به طور قطع است.

ابن تيميه از ابونعيم در كتاب ‹دلائل النبوة› نقل كرده كه عمربن خطاب از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) روايت نموده كه فرمود:

لما اصاب آدم الخطيئة رفع رأسه فقال: يا ربّ! بحقّ محمد إلاّ غفرت لي. فاوحي إليه: و ما محمّد؟ و من محمّد؟ فقال: يا ربّ! انّك لما اتممت خلقي رفعت رأسي إلي عرشك فإذا عليه مكتوب: لا إله إلاّ الله، محمد رسول الله. فعلمت انّه أكرم خلقك عليك؛ إذ قرنت اسمه مع اسمك. فقال: نعم قد غفرت لك و هو آخر الأنبياء من ذريتك، و لولاه ما خلقتك. فهذا الحديث يؤيّد الذي قبله، و هما كالتفسير للاحاديث الصحيحة.(1)

چون از آدم آن خطا سر زد سرش را بالا برد و عرضه داشت: اي پروردگار من! به حق محمّد مرا بيامرز. خداوند به او وحي فرستاد كه محمّد چيست؟ و محمّد كيست؟ عرضه داشت: اي پروردگار من! همانا تو چون خلقتم را تمام نمودي سرم را به سوي عرشت بالا بردم ناگهان مشاهده كردم كه بر آن نوشته شده بود: لا اله الاّ الله، محمّد رسول الله. پس دانستم كه او كريم‌ترين مخلوق نزد توست؛ چرا كه نام او را با نام خودت مقرون ساختي. خداوند فرمود: آري، تو را آمرزيدم، و او آخرين پيامبر از ذريه توست، و اگر او نبود تو را خلق نمي‌كردم. پس اين حديث تأييد مي‌كند حديث قبل را، و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مجموعة للفتاوي، ج2، ص‌151 (به نقل از ابونعيم).

هر دو به مانند تفسيري هستند براي احاديث صحيح السند.

از عبارت ابن تيميه در آخر حديث استفاده مي‌شود او وسيله را بر ذات نيز اطلاق كرده است؛ زيرا در ابتدا قصة توسل حضرت آدم ( عليه السلام ) را ذكر كرده و سپس آن را مفسر احاديث صحيح در باب توسل قرار داده است.

عموميت لفظ وسيله در روايات اهل سنت

طبراني در ‹المعجم الكبير› به سند صحيح از عثمان بن حنيف نقل مي‌كند: شخصي به جهت حاجتي مكرّر نزد عثمان بن عفّان مراجعه مي‌نمود، ولي عثمان به خواسته‌اش توجّهي نمي‌كرد؛ تا اينكه در بين راه عثمان بن حنيف را ـ كه خود راوي است ـ ملاقات كرده و از اين موضوع شكايت كرد. عثمان بن حنيف به او گفت: آبي را آماده كن و وضو بگير؛ به مسجد برو و دو ركعت نماز بگزار و بعد از اتمام نماز، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را وسيله قرار ده و بگو:

أللّهم إنّي أسألك و أتوجّه إليك بنبيّك محمّد صلّي الله عليه و سلّم نبي الرحمة، يا محمّد إنّي أتوجّه بك إلي ربّي فتقضي لي حاجتي.

آن‌گاه حاجت خود را به ياد آور.

بخاري به سندش از انس بن مالك نقل كرده كه گفت:

انّ عمر بن الخطاب كان إذا قحطوا استسقي بالعباس بن عبدالمطلب، فقال: أللّهم انّا كنّا نتوسل إليك بنبيّنا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فتسقينا، و



172


انّا نتوسل إليك بعمّ نبيّنا فاسقنا. قال: فيسقون.(1)

همانا عمر بن خطاب چون قحطي مي‌شد به عباس بن عبدالمطلب طلب باران مي‌كرد، پس گفت: بارالها! همانا چنين بود كه ما پيامبرمان را به سوي تو وسيله مي‌آورديم و الآن توسل مي‌جوييم نزد تو به عموي پيامبرمان، پس ما را سيراب گردان. انس بن مالك گفت: همه سيراب شدند.

شبهه: توسل عمر به زنده‌ها نه مرده‌ها

وهابيان مي‌گويند: مطابق اين حديث عمر بن خطاب به عموي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته نه خود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، و از اين عمل استفاده مي‌شود كه توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بعد از وفاتش جايز نيست.

پاسخ

( اولاً: از اين حديث استفاده مي‌شود كه توسل به انسان‌هاي صالح جايز است و اختصاص به اعمال صالح ندارد.

( ثانياً: عمر به عموي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته از آن جهت كه عموي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است. لذا در دعايش گفته: ‹و انّا نتوسل اليك بعمّ نبيّنا فاسقن›، و در حقيقت توسل او به عباس نبوده بلكه به قرابت او با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بوده كه در اصل، توسل به قرب خود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نزد حضرت حق سبحانه و تعالي بوده است.

چنان‌كه در روايتي ديگر چنين آمده است:

انّ عمر توسّل بالعباس، و كان معه علي المنبر، ثم دعا العباس:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح بخاري، ج1، ص‌137.

أللّهم لم ينزل بلاء إلاّ بذنب ولم يكشف إلاّ بتوبة، و قد توجه بي القوم إليك لمكاني من نبيك.(1)

همانا عمر به عباس توسل جست و همراه او بر روي منبر بود، سپس عباس چنين دعا كرد: بارالها! نازل نشده بلايي مگر به جهت گناه و برطرف نمي‌شود مگر با توبه، و مردم به من توجه پيدا كردند به جهت نسبتم با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) .

ابن عبدالبر قرطبي مي‌گويد:

روينا من وجوه عن عمر انّه خرج يستسقي و خرج معه العباس فقال: أللّهم انّا نتقرب إليك بعمّ نبيّك ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و نستشفع به فاحفظ فيه نبيك ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كما حفظت الغلامين لصلاح ابيهما.(2)

روايت شده‌ايم از وجوهي از عمر كه او خارج شد تا طلب باران كند و عباس همراه او بود و گفت: بارالها! ما به سوي تو به عموي پيامبرت ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) تقرب مي‌جوييم و او را شفيع مي‌آوريم، پس حق پيامبرت ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را با او حفظ كن همان‌گونه كه آن دو فرزند را به جهت صلاح پدرشان حفظ كردي.

عموميت وسيله در روايات اهل بيت ( عليهم السلام )

از روايات اهل بيت ( عليهم السلام ) استفاده مي‌شود كه از انواع وسيله براي تقرب به خداوند متعال پيامبراكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و امامان معصومند، گرچه در ادعيه از فرشتگان نيز به عنوان وسيله نام برده شده است.

شيخ طوسي1 در كتاب ‹مصباح المتهجد› در دعايي چنين آورده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. عمدة القاري، محمود بدرالدين عيني، ج7، ص‌32.

2. الاستيعاب، ابن عبدالبر، ج3، ص‌99.

است:

أللّهمّ إنّي أتقرّب إليك بجودك و كرمك، و اتشفّع إليك بمحمّد عبدك و رسولك، و أتوسّل إليك بملائكتك المقرّبين و انبيائك المرسلين، ان تقيلني عثرتي و تستر علي ذنوبي و تغفر لي، و تقلّبني بقضاء حاجتي، ولا تعذّبني بقبيح كان منّي...(1)

بارالها! همانا من به تو به جود و كرمت تقرّب مي‌جويم و محمّد بنده و فرستاده‌ات را به سوي تو شفيع مي‌آورم و به سوي تو به فرشتگان مقرّبت و انبياي مرسلت توسل مي‌جويم تا از لغزشم درگذري و بر گناهم بپوشاني و گناهم را بيامرزي و مرا با برآورده شدن حاجتم قبول نمايي و به كارهاي قبيحي كه از من سر زده مرا مؤاخذه ننمايي...

آيه سوم

خداوند متعال مي‌فرمايد:

{وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَكانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَي الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللهِ عَلَي الْكافِرِينَ} (بقره: 89)

و هنگامي كه از طرف خداوند، كتابي براي آنها آمد كه موافق نشانه‌هايي بود كه با خود داشتند، و پيش از اين، به خود نويد پيروزي بر كافران مي‌دادند [كه با كمك آن، بر دشمنان پيروز گردند.] با اين همه، هنگامي كه اين كتاب و پيامبري را كه از قبل شناخته بودند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مصباح المتهجّد، ص‌358.


| شناسه مطلب: 73812