بخش 8

شبهه: نکوهش کافران به جهت اتخاذ وسیله پاسخ توسل به ارواح اولیا در روایات اهل بیت ( علیهم السلام ) 1. روایات اهل بیت ( علیهم السلام ) 2. احادیث اهل سنت حدیث اول: روایت عثمان بن حنیف ناقلان حدیث سند حدیث کلام باعلوی درباره سند حدیث عثمان بن حنیف کلام غماری درباره سند حدیث عثمان بن حنیف

نزد آنها آمد، به او كافر شدند؛ پس لعنت خدا بر كافران باد!

ابن اسحاق در سيره‌اش از عاصم بن عمر بن قتاده و او از مرداني از قومش نقل كرده كه گفتند:

لم يكن أحد من العرب اعلم بشأن رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) منّا، كان معنا يهود، و كانوا اهل كتاب، و كنّا اهل وثن، و كنّا إذا بلغنا منهم ما يكرهون قالوا: انّ نبياً مبعوثاً الآن قد اضلّ زمانه نتبعه نقتلكم معه قتل عاد و إرم، فلمّا بعث الله تعالي رسوله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اتبعناه و كفروا به، ففيهم انزل الله تعالي: {وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَي الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللهِ عَلَي الْكافِرِينَ}.(1)

كسي از عرب داناتر از ما به شأن رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نبود. يهود كه اهل كتاب بودند با ما زندگي مي‌كردند و ما بت‌پرست بوديم، و چون از ناحيه ما سختي به آنها مي‌رسيد آنان مي‌گفتند: پيامبري الآن مبعوث شده كه اهل زمان او گمراهند، ما از او پيروي كرده و همراه او با شما مي‌جنگيم همان‌گونه كه با قوم عاد و ارم جنگيديم. ولي چون خداوند متعال رسولش ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را مبعوث كرد ما از او پيروي كرده و آنان به او كافر شدند، و درباره آنها بود كه خداوند متعال اين آيه را نازل كرد.

اين سند صحيح و ثابت است؛ چرا كه ابن اسحاق تصريح به سماع آن نموده، و ‹عاصم بن عمر بن قتاده› ثقه است و شيوخ او نيز جماعتي هستند كه برخي برخي ديگر را جبران كرده و تقويت مي‌نمايند. لذا سند اين خبر صحيح و مشهور است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. دلائل النبوة، بيهقي، ج‌2، صص ‌75 و 76؛ تفسير طبري، ج‌1، ص‌455.

ابن جوزي در تفسير اين آيه مي‌نويسد:

يستفتحون: يستنصرون، و كانت اليهود إذا قاتلت المشركين استنصروا باسم نبي الله محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) .(1)

يستفتحون يعني طالب ياري مي‌كردند و يهود هرگاه با مشركان مي‌جنگيدند به پيامبر خدا محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ياري مي‌جستند.

ابوحيان اندلسي در تفسير خود مي‌گويد:

يستفتحون أي يستحكمون أو يستعملون أو يستنصرون، يقولون إذا دهمهم العدو: أللّهم انصرنا عليهم بالنبي المبعوث في آخر الزمان الذي نجد نعته في التوراة.(2)

يستفتحون يعني طلب حكم يا كار يا نصرت مي‌كردند. هنگامي كه دشمن به آنان هجوم مي‌برد مي‌گفتند: بار خدايا! ما را به حق پيامبري كه در آخرالزمان مبعوث مي‌شود و صفت او را در تورات يافته‌ايم، ياري فرما.

همين مطلب را نيز زمخشري، و خازن و اسماعيل حقي، و شيخ زاده در حاشيه خود بر تفسير بيضاوي و آلوسي در تفاسير خود از اين آيه بيان كرده‌اند.(3)

ابن قيم جوزيه از ابن عباس نقل كرده كه گفت:

كانت يهود خيبر تقاتل غطفان، فلمّا التقوا هزمت يهود خيبر، فعاذت اليهود بهذا الدعاء فقالت: أللّهم انّا نسألك بحق محمد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. زاد المسير، ج‌1، ص‌114.

2. البحر المحيط، ج‌1، ص‌303.

3. الكشاف، زمخشري، ج‌1، ص‌349؛ الخازن، ج‌1، ص‌65؛ روح البيان، حقي، ج‌1، ص‌179؛ حاشيه شيخ زاده، ج‌1، ص‌349؛ روح المعاني، آلوسي، ج‌1، ص‌179.

النبي الأمي الذي وعدتنا ان تخرجه لنا في آخر الزمان إلاّ نصرتنا عليهم. قال: فكانوا إذا التقوا دعوا بهذا الدعاء، فهزموا غطفان، فلما بعث النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كفروا به، فانزل الله عزّوجلّ: {وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَي الَّذِينَ كَفَرُوا} يعني بك يا محمد.(1)

يهود خيبر با قبيله غطفان مي‌جنگيدند و چون رو در رو مي‌شدند يهود خيبر فرار مي‌كردند. يهود به اين دعا پناه بردند و گفتند: بارالها! همانا از تو مي‌خواهيم به حقّ محمّد پيامبر امّي كه ما را وعده دادي تا در آخر الزمان او را بر ما مبعوث نمايي، اينكه ما را بر آنان ياري ده. مي‌گويد: آنان چون رو در روي يكديگر قرار مي‌گرفتند اين دعا را مي‌خواندند و مردان قبيله غطفان فرار مي‌كردند. و چون پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مبعوث شد به او كفر ورزيدند، و خداوند عزّوجلّ فرو فرستاد: ‹آنان از قبل، درخواست پيروزي بر كافران را داشتند›؛ يعني به واسطه تو اي محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) .

شبهه: نكوهش كافران به جهت اتخاذ وسيله

وهابيان منكر توسل به برخي آيات استدلال مي‌كنند؛ مي‌گويند خداوند متعال مي‌فرمايد:

{قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلا تَحْوِيلاً * أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلي رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُوراً} (اسراء: 56 و 57)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. هداية الحياري في اجوبة اليهود و النصاري، ابن قيم جوزيه، ص‌493.

بگو: كساني را كه غير از خدا ]معبود خود[ مي‌پنداريد، بخوانيد! آنها نه مي‌توانند مشكلي را از شما برطرف سازند، و نه تغييري در آن ايجاد كنند. كساني را كه آنان مي‌خوانند، خودشان وسيله‌اي [براي تقرب] به پروردگارشان مي‌جويند، وسيله‌اي هر چه نزديك‌تر؛ و به رحمت او اميدوارند؛ و از عذاب او مي‌ترسند؛ چرا كه عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهيز و وحشت است!

در اين آيه خداوند متعال، مشركان را به جهت اتخاذ وسيله و صدا زدن آن موارد نكوهش قرار داده است...

پاسخ

آيه دلالت بر توبيخ كساني دارد كه غير از خداوند سبحان را خداي خود قرار داده و با نظر تقرب به خدا آنها را مي‌پرستند، همان‌گونه كه خداوند متعال درباره آنها نقل مي‌كند: {ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَي اللهِ زُلْفي}؛ ‹اينها را نمي‌پرستيم مگر به‌خاطر اينكه ما را به خداوند نزديك كنند›. (زمر: 3)

و كساني كه مي‌گويند: اين آيه عموميت داشته و شامل كساني كه به انبيا و اوليا توسل مي‌كنند نيز مي‌شود سخت در اشتباه‌اند؛ چرا كه نص خاص را در معناي عام آن به كار گرفته‌اند؛ لذا از چند جهت ادعايشان قابل مناقشه است:

1. آيه فوق آن‌گونه كه در صحيح بخاري آمده1 درباره عبادت‌كنندگان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح بخاري، ح 4715؛ صحيح مسلم، ح 3030.

جنّ است و بايد بر آنها اكتفا شود و فعلي كه به آن خطاب شده‌اند يعني ‹ادعو› مثبت است و فعل مثبت، عام نيست.

2. بر فرض اينكه خطاب در ‹ادعو› عام باشد و حمل بر استغراق شود معناي آن اين است كه عمومش شامل عبادت‌كنندگان جن و ملائكه و بت‌ها مي‌شود و هرگز شامل كساني كه خدا را با توسل به پيامبر يا امامشان مي‌خوانند نمي‌شود؛ چرا كه عمل اينها با مشركان قابل مقايسه نيست.

3. معناي {ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ} اين است كه از آنها سؤال كرده و طلب كنيد، و اين معنا هرگز در مورد توسل به اوليا وجود ندارد؛ زيرا توسل كننده، اوليا را وسيله برآورده شدن حاجاتش از سوي خداوند قرار داده است.

4. اگر مقصود از {أُولَئِكَ} همان مشركان باشند دو مفعول {يَدْعُونَ} در آيه سوم محذوف است و نمي‌تواند جمله ما بعد باشد و جمله {زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ} مانع اين تقدير است. لذا تقدير آيه اين‌گونه است: ‹يدعونهم آلهة› و دو مفعول آن ‹هم› و ‹آلهة› مي‌باشد، همان‌گونه كه ابن حجر عسقلاني اين تقدير را قبول كرده است.(1)

نتيجه اينكه آيه مورد بحث در مذمت كفار و مشركان است و هرگز شامل مؤمناني كه در درخواست حوائجشان از خداوند متعال به اوليا توسل مي‌كنند نمي‌شود.

و اگر مقصود از {أُولَئِكَ}، {الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ} باشد؛ يعني جن كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. فتح الباري، ج‌8، ص‌398.

اسلام آورده و نزد خدا وسيله آورده‌اند و ادامه آيه در مدح اينهاست، به طور قطع ربطي به توسل‌كنندگان به اولياي الهي ندارد.

عبدالله بن مسعود در شأن نزول آيه مي‌گويد:

نزلت في نفر من العرب كانوا يعبدون نفراً من الجنّ فاسلم الجنّيون و الإنس الذين كانوا يعبدونهم لايشعرون، نزلت: {أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلي رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ}.(1)

اين آيه در شأن عده‌اي از عرب نازل شده كه تعدادي از جن را مي‌پرستيدند و جنّيان اسلام آوردند و انسان‌هايي كه ايشان را عبادت مي‌كردند اين را ندانستند كه اين آيه نازل شد: آنان كساني هستند كه مي‌خوانند و به سوي خدا وسيله را طلب مي‌كنند.

بخاري و مسلم به سندشان از ابن مسعود درباره آيه فوق نقل كرده‌اند كه گفت:

كان نفر من الإنس يعبدون نفراً من الجنّ، فاسلم النفر من الجنّ، فاستمسك الآخرون بعبادتهم.(2)

عده‌اي از انسان‌ها برخي از اجنّه را مي‌پرستيدند، آن افراد از جن اسلام آوردند ولي آن افراد از انسان‌ها به عبادتشان ادامه دادند.

ابن حجر عسقلاني در شرح اين حديث مي‌گويد:

استمر الانس الذين كانوا يعبدون الجن علي عبادة الجنّ، و الجنّ لايرضون بذلك لكونهم اسلموا، و هم الذين صاروا يبتغون إلي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح بخاري، ح4714؛ صحيح مسلم، ح3030 و 30.

2. صحيح بخاري، ح 4715؛ صحيح مسلم، ح 3030.

ربّهم الوسيلة.(1)

انسان‌هايي كه جن را عبادت مي‌كردند كار خود را ادامه دادند ولي اجنه از اين كار راضي نبودند، چرا كه آنان اسلام آوردند، و آنان همان كساني بودند كه به سوي پروردگارشان وسيله طلب مي‌كردند.

بغوي در تفسير آيه {أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلي رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ} مي‌گويد:

يعني الذين يدعونهم المشركون انّهم آلهة يعبدونهم. قال ابن عباس و مجاهد: و هم عيسي و امّه و عزير و الملائكة و الشمس و القمر و النجوم، {يَبْتَغُونَ} أي: يطلبون إلي ربّهم الوسيلة، أي القربة. و قيل: الوسيلة الدرجة العليا، أي يتفرعون إلي الله في طلب الدرجة العليا. و قيل: الوسيلة كل ما يتقرب به إلي الله تعالي. و قوله: {أَيُّهُمْ أَقْرَبُ} معناه: ينظرون ايّهم أقرب إلي الله فيتوسلون به...(2)

يعني آن كساني كه مشركان آنها را الهه خوانده و عبادت مي‌كردند. ابن عباس و مجاهد گفته‌اند، مقصود از آنها عيسي و مادرش و عزير و ملائكه و خورشيد و ماه و ستارگانند. {يَبْتَغُونَ} يعني طلب مي‌كنند به سوي پروردگارشان وسيله يعني مايه تقرب را. و گفته شده: وسيله به معناي درجه عالي است، يعني به سوي خداوند در طلب درجه عالي تضرع مي‌كنند. و گفته شده: وسيله هر چيزي است كه به سبب آن به سوي خداوند متعال تقرب جسته

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. فتح الباري، ج‌8، ص‌398.

2. معالم التنزيل، بغوي، ج‌3، ص‌503.

مي‌شود. و قول خداوند: {أَيُّهُمْ أَقْرَبُ} يعني منتظرند كه كدامين از آنها نزديك‌تر به خدايند تا به آن توسل جويند...

علامه طباطبايي ( رحمه الله ) مي‌نويسد:

و الوسيلة علي ما فسروه هي التوصل و التقرب، و ربّما استعملت بمعني ما به التوصل و التقرب، و لعله هو الأنسب بالسياق بالنظر إلي تعقيبه بقوله: {أَيُّهُمْ أَقْرَبُ} و المعني: والله اعلم أولئك الذين يدعونهم المشركون من الملائكة و الجن و الإنس يطلبون ما يتقربون به إلي ربّهم، يستعملون ايّهم اقرب حتّي يسلكوا سبيله و يقتدوا بأعماله ليتقربوا إليه تعالي كتقربه {وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ} من كل ما يستمدونه به في وجودهم {وَ يَخافُونَ عَذابَهُ} فيطيعونه و لا يعصونه {إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُوراًً} يجب التحرز منه.

و التوسل إلي الله ببعض المقربين إليه علي ما في الآية الكريمة قريب منه قوله: {يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ} غير ما يرومه المشركون من الوثنيين، فانّهم يتوسلون إلي الله و يتقربون بالملائكة الكرام و الجنّ و الأولياء من الإنس، فيتركون عبادته تعالي ولا يرجونه ولا يخافونه، و انّما يعبدون الوسيلة و يرجون رحمتها و يخافون سخطها، ثم يتوسلون إلي هؤلاء الأرباب و الآلهة بالأصنام و التماثيل، فيتركونهم و يعبدون الأصنام و يتقربون إليهم بالقرابين و الذبائح.

و بالجملة يدّعون التقرب إلي الله ببعض عباده أو اصنام لبعض خلقه، ثم لا يعبدون إلاّ الوسيلة المستقلّة بذلك، و هو يرجونها و يخافونها مستقلة بذلك من دون الله، فيشركون بإعطاء الإستقلال



183


لها في الربوبية و العبادة...(1)

وسيله آن‌گونه كه تفسير كرده‌اند به معناي رساندن و تقرب است و چه بسا استعمال مي‌شود به معناي چيزي كه به وسيله آن رسانده شده و نزديك مي‌گردد، و گويا اين معنا مناسب‌تر با سياق آيه است به جهت تعقيب وسيله در آيه به {أَيُّهُمْ أَقْرَبُ} و معنا اين است: و خداوند بهتر مي‌داند، آن كساني كه مشركان آنها را مي‌خوانند از ملائكه و جن و انس، طلب مي‌كنند چيزي را كه به آن نزد پروردگارشان تقرب مي‌جويند، فكر مي‌كنند كه كداميك از آنها قرب بيشتري به خدا دارند تا راه او را گرفته و به اعمالش اقتدا كنند تا همانند او به خداوند متعال تقرب جويند (و اميد رحمت او را دارند) از هر چه كه به آن در وجودشان استمداد مي‌نمايند (و از عذاب او خوف دارند). لذا او را اطاعت كرده و معصيت نمي‌كنند (همانا عذاب پروردگار تو بر حذر داشته شده است) و واجب است از آن اجتناب شود.

قريب به اين معنا يعني توسل به خداوند به وسيله برخي از مقربان به سوي او آن‌گونه كه از اين آيه كريمه استفاده مي‌شود قول خداوند متعال است: (اي كساني كه ايمان آورده‌ايد تقوا پيشه كرده و به سوي او وسيله آوريد)، غير از آن كاري كه بت‌پرستان مشرك دنبال مي‌كنند؛ زيرا آنان به سوي خدا توسل كرده و به ملائكه كرام و جن و اولياي از انس تقرب مي‌جويند، ولي عبادت خداوند متعال را ترك كرده و اميد به او ندارند و از او نمي‌هراسند. و تنها وسيله

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الميزان في تفسير القرآن، ج‌7، صص‌127 و 128 (با اندكي اختلاف).

را عبادت كرده و رحمت او را اميد دارند و از غضب او مي‌هراسند. آن‌گاه توسل مي‌جويند به آن ارباب و خدايان با بت‌ها و تمثال‌ها، و آنها را رها كرده و تنها بت‌ها را مي‌پرستند و به سوي آنها با قرباني‌ها و ذبح شده‌ها تقرب مي‌جويند.

خلاصه اينكه آنان ادعاي تقرب به خدا به وسيله برخي از بندگانش يا بت‌هاي برخي از مخلوقاتش دارند، سپس عبادت نمي‌كنند جز وسيله را به طور مستقل و از او اميد داشته و از او به صورت مستقل بدون خداوند خوف دارند. لذا به اين جهت كه به آنها عنوان استقلال در ربوبيت و عبادت داده‌اند مشرك مي‌شوند...


185



186


توسل به ارواح اوليا در روايات اهل بيت ( عليهم السلام ) و اهل سنت

1. روايات اهل بيت ( عليهم السلام )

از امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده كه فرمود:

إذا اردت ان تقوم إلي صلاة الليل فقل: أللّهم إنّي أتوجّه إليك بنبيك نبي الرحمة و آله و اقدمهم بين يدي حوائجي، فاجعلني بهم وجيهاً في الدنيا و الآخرة و من المقربين، أللّهم ارحمني بهم و لاتعذّبني بهم، و اهدني بهم ولا تضلني بهم، و ارزقني بهم و لاتحرمني بهم، و اقض لي حوائجي للدنيا و الآخرة، إنّك علي كلّ شيء قدير و بكلّ شيء عليم.(1)

هرگاه خواستي براي نماز شب به پا خيزي پس بگو: بارالها! من به وسيله پيامبرت؛ پيامبر رحمت و آل او به سوي تو رو مي‌كنم و آنان را در برابر حوائجم قرار مي‌دهم، پس مرا به واسطه آنان آبرومند و از مقربان در دنيا و آخرت قرار ده. بارالها! مرا به خاطر آنان رحم كن و به خاطر آنان عذاب نكن و به آنان هدايت نما و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. من لايحضره الفقيه، ج1، ص‌483.

گمراه مگردان، و روزي بده و محروم نگردان و حوائج دنيا و آخرتم را برآورده نما، كه به طور حتم تو بر هر كاري قدرت داري و به هر چيزي دانايي.

از امام سجاد ( عليه السلام ) نقل شده كه در دعايي مي‌فرمايد:

أسألك يا سيدي و ليس مثلك شيء، بكلّ دعوة دعاك بها نبي مرسل، أو ملك مقرب، أو مؤمن امتحنت قلبه بالإيمان، و استجبت دعوته، و أتوجه إليك بنبيّك نبي الرحمة، و اقدمه بين يدي حوائجي. يا رسول الله! بأبي أنت و أمّي و أهل بيتك الطيبين، إنّي أتوجّه بك إلي ربّي و اقدمك بين يدي حوائجي.(1)

از تو مي‌خواهم اي سرور من! كه مثل تو كسي نيست، به هر دعايي كه پيامبر مرسل يا فرشته مقرب يا مؤمني كه قلبش را به ايمان امتحان نمودي، و دعاي او را مستجاب نمودي، و به سوي تو رو مي‌كنم به واسطه پيامبرت پيامبر رحمت، و او را براي حوائجم پيش مي‌آورم، اي رسول خدا! پدر و مادرم به فداي تو و اهل بيت پاكت، همانا من به وسيله تو به سوي خدا رو مي‌كنم و تو را (براي برآورده شدن) حوائجم پيش مي‌كشم.

و نيز مي‌فرمايد:

أسألك بحق نبيّك محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، و أتوسل إليك بالأئمة الذين اخترتهم لسرّك و اطلعتهم علي خفيك و اخترتهم بعلمك، و طهّرتهم و اخلصتهم و اصطفيتهم و اصفيتهم و جعلتهم هداة مهديين و ائتمنتهم علي وحيك، و عصمتهم عن معاصيك، و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. اقبال الاعمال، سيد بن طاووس، ص‌166.

رضيتهم لخلقك، و خصصتهم بعلمك، و اجتبيتهم و حبوتهم و جعلتهم حججاً علي خلقك و امرت بطاعتهم علي من برأت. و اتوسل إليك في موقفي اليوم أن تجعلني من خيار وفدك.(1)

از تو مي‌خواهم به حق محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و وسيله مي‌آورم نزد تو اماماني را كه آنان را براي سرّت اختيار نمودي و بر امور مخفيت مطّلع ساختي و آنان را به علمت اختيار كردي و پاكشان كرده و خالصشان نمودي و آنان را برگزيده و تصفيه نمودي و هدايت گراني قرار دادي كه هدايت شده‌اند و آنان را بر وحيت امين كردي، و از گناهانت محفوظشان نمودي، و براي (ارشاد) خلقت به آنان رضايت دادي، و به علمت اختصاصشان داده و انتخاب كرده و برگزيدي، و آنان را حجت‌هاي بر خلقت نمودي، و دستور به اطاعت از آنان به مخلوقات دادي. و به سوي تو وسيله مي‌آورم در جايگاهم امروز كه مرا از جمله بهترين‌هاي وارد شدگان بر خودت قرار دهي.

كليني به سندش از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده كه اميرمؤمنان ( عليه السلام ) در دعاي ‹سريع الاجابة› اين‌گونه فرمود:

... و أتوجّه إليك بمحمد و أهل بيته، و أسألك بك و بهم، أن تصلّي علي محمد و آل محمد، و أن تفعل بي...(2)

... و به سوي تو روي مي‌كنم به محمد و اهل بيتش، و از تو مي‌خواهم به وسيله تو و به‌واسطه ايشان، اينكه بر محمّد و آل محمّد درود فرستي و اينكه با من چنين نمايي...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. كتاب المزار، ص‌159؛ اقبال الاعمال، ص‌363؛ مصباح كفهمي، ص667؛ مصباح المتهجد، ص‌694.

2. كافي، ج2، ص‌582.

و نيز از امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده كه در دعايي ديگر اين چنين عرضه مي‌دارد:

... ثم خذ لحيتك بيدك اليسري و ابك أو تباك و قل: يا محمد، يا رسول الله! اشكو إلي الله و إليك حاجتي و إلي أهل بيتك الراشدين حاجتي، و بكم اتوجّه إلي الله في حاجتي...(1)

... سپس محاسن خود را به دست چپ بگير و گريه كن يا تباكي نما و بگو: اي محمّد، اي رسول خدا! شكوه مي‌كنم به سوي خدا و به سوي تو از حاجتم، و به اهل بيت راشدين تو در حاجتم، و به شما رو مي‌كنم نزد خدا در حاجتم...

و نيز به سندش از امام باقر ( عليه السلام ) نقل كرده كه مي‌فرمايد:

إذا أردت أمراً تسأله ربّك، فتوضأ و أحسن الوضوء، ثم صلّ ركعتين، و عظم الله و صلّ علي النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و قل بعد التسليم: أللّهم إنّي أسألك بانّك ملك، و أنت علي كل شيء قدير مقتدر، و بانّك ما تشاء من امر يكون. أللّهم إنّي أتوجه إليك بنبيّك محمّد نبي الرحمة. يا محمّد! يا رسول الله! إنّي أتوجه بك إلي الله ربّك و ربّي لينجح لي طلبتي. أللّهم بنبيّك انجح لي طلبتي بمحمّد...ثمّ سلّ حاجتك.(2)

هرگاه خواستي چيزي را از پروردگارت بخواهي پس وضو بگير و رعايت آداب آن بنما و سپس دو ركعت نماز گزار و خدا را تعظيم نما و بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) درود فرست و بعد از سلام بگو: بارالها! همانا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. كافي، ج3، ص‌476.

2. همان، ص‌478.

من تو را مي‌خوانم به اينكه تو سلطاني، و اينكه تو بر هر چيز قادر و مقتدري، و به اينكه تو هرچه مي‌خواهي موجود مي‌شود. بارالها! همانا من به سوي تو رو مي‌كنم به پيامبرت محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، پيامبر رحمت. اي محمد! اي رسول خدا! همانا من به سوي تو رو مي‌كنم نزد پروردگار تو و پروردگارم تا خواسته‌ام را برآورده سازد، بارالها! به پيامبرت محمّد خواسته‌ام را برآورده نما... آن گاه حاجتت را درخواست كن.

و شيخ صدوق1 به سندش از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده كه در دعايي عرضه مي‌دارد:

و أسألك بالحق الذي جعلته عند محمّد و الأئمة... و تسمهم إلي آخرهم انْ تصلي علي محمّد و أهل بيته، و ان تقضي حاجتي، و ان تيسر لي عسيرها و تكفيني مهمّها...(1)

و از تو مي‌خواهم به حقي كه آن را نزد محمّد و امامان

قرار داده‌اي... (نام تمام آنان را به زبان جاري ساز)، اينكه بر

محمّد و اهل بيتش درود فرستي، و اينكه حاجتم را برآورده

نمايي، و اينكه دشوارش را آسان نمايي، و مهمش را بر من

كفايت كني...

و در صحيفه سجاديه آمده است:

أللّهم فإنّي أتقرّب إليك بالمحمّدية الرفيعة، و العلوية البيضاء، و أتوجه إليك بهما ان تعيذني من شرّ كذا و كذا، فإنّ ذلك لايضيق عليك في وجدك ولا يتكأدك في قدرتك و أنت علي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. من لايحضره الفقيه، ج1، ص‌556.

كل شيء قدير.(1)

بار خدايا! پس من به وسيله منزلت بلند پايه محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و مقام علي ( عليه السلام ) به سوي تو تقرّب مي‌جويم و به سبب آنان به درگاهت روي مي‌آورم كه مرا از شرّ و بدي آنچه از شر آن پناه مي‌طلبند پناه دهي؛ زيرا پناه دادن تو مرا در برابر توانگريت بر تو دشوار نيست و تو را در برابر توانائيت در رنج نمي‌افكند و تو بر هر چيز توانايي.

و نيز در صحيفه سجاديه آمده است:

... و أتوجّه إليك بنبيك محمد نبي الرحمة، و اقدمه بين يدي حوائجي. يا رسول الله! بأبي أنت و أمي و أهل بيتك الطيّبين، إنّي أتوجه إلي ربك و اقدمك بين يدي حوائجي. يا رباه يا الله، يا رباه يا الله، إنّي أسألك بك فليس كمثله شيء، و أتوجه إليك بمحمد نبي الرحمة و بعترته الطيبين، و اقدمهم بين يدي حوائجي، أن تعتقني من النار، و تكفيني و جميع المؤمنين و المؤمنات كل ما اهمّنا من أمر الدنيا و الآخرة...(2)

... و به سوي تو رو مي‌كنم به پيامبرت محمّد، و او را در برابر حوائجم قرار مي‌دهم. اي فرستاده خدا! پدر و مادرم فداي تو و اهل بيت پاكت، من به سوي پروردگارت رو مي‌كنم و تو را براي حوائجم پيش مي‌آورم، اي پروردگار من اي خدا، اي پروردگار من اي خدا، همانا من از تو مي‌خواهم به خودت كه كسي مثل تو نيست، و به سوي تو رو مي‌كنم به محمد پيامبر رحمت و به عترت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيفه سجاديه، دعاي 49.

2. اقبال الاعمال، دعاي روز دوازدهم ماه رمضان، ص‌169.

پاكش، و آنان را در برابر حوائجم پيش مي‌آورم، اينكه مرا از آتش دوزخ آزاد سازي، و كفايت كني من و تمام مرد و زن مؤمن را در هر امر مهمي از امور دنيا و آخرت...

كليني به سند خود از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) مي‌فرمود: هر كس قبل از شروع نماز اين كلمات را بگويد با محمّد و آل محمّد محشور خواهد شد:

أللّهمّ إنّي أتوجّه إليك بمحمّد و آل محمّد، و اقدّمهم بين يدي صلاتي، و أتقرّب بهم إليك، فاجعلني بهم وجيهاً في الدنيا و الآخرة و من المقربين...(1)

بار خدايا! همانا من به وسيله محمّد و آل محمّد به سوي تو روي مي‌آورم، و آنان را از نمازم پيش مي‌اندازم و به وسيله آنان به سوي تو تقرّب مي‌جويم، پس مرا به خاطر آنان با آبرو در دنيا و آخرت و از مقربان درگاهت قرار ده...

و نيز به سندش از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: هرگاه به نماز ايستادي بگو:

أللّهمّ إنّي أقدم إليك محمّداً بين يدي حاجتي و أتوجّه به إليك، فاجعلني به وجيهاً عندك في الدنيا و الآخرة و من المقربين. اجعل صلاتي به مقبولة، و ذنبي به مغفوراً و دعائي به مستجاباً، إنّك أنت الغفور الرحيم.(2)

بار خدايا! همانا محمّد را پيش روي حوائجم قرار مي‌دهم و به توسط

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. كافي، ج‌2، ص‌544.

2. همان، ج‌3، ص‌309.

او به تو روي مي‌كنم، پس مرا به توسط او در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان درگاهت قرار ده. نمازم را به واسطه او مقبول و گناهم را به وسيله او آمرزيده و دعايم را به آبروي او مورد اجابت گردان، كه همانا تو بخشنده مهرباني.

كليني به سندش از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود:

من دخل علي سلطان يهابه فليقل: بالله استفتح و بالله استنجح و بمحمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) أتوجّه، أللّهمّ ذلل لي صعوبته و سهّل لي حزونته، فانّك تمحو ما تشاء و تثبت و عنده امّ الكتاب.(1)

هر كس بر پادشاهي وارد شود كه از او خوف دارد پس بگويد: تنها به خداوند طلب گشايش مي‌كنم و به او طلب پيروزي مي‌نمايم و به محمّد توجّه مي‌كنم، بارخدايا! دشواري او را بر من رام و گرفتاري او را بر من آسان گردان؛ زيرا تو آنچه را بخواهي محو يا اثبات مي‌كني، و نزد خداست اصل كتاب.

كليني به سندش از امام باقر ( عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: شخصي نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آمد و عرض كرد:

اي رسول خدا! من عيال‌وارم و ديني به گردن دارم و وضعم خراب است دعايي يادم بده تا با آن از خدا بخواهم تا به من روزي دهد تا بتوانم دينم را بپردازم و خرجي عيالم را تأمين نمايم.

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود: اي بنده خدا! برو وضوي كاملي بگير سپس دو ركعت نماز به‌جاي آور و ركوع و سجود آن را كامل كن سپس بگو:

يا ماجد يا واحد يا كريم يا دائم، أتوجّه إليك بمحمّد نبيّك نبي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. كافي، ج‌2، ص‌558.

الرحمة. يا محمّد يا رسول الله! إنّي أتوجّه بك إلي الله ربّك و ربّي و ربّ كلّ شيء أن يصلّي علي محمّد و أهل بيته. و أسألك نفحة كريمة من نفحاتك و فتحاً يسيراً و رزقاً واسعاً المّ به شعثي و افضي به ديني و استعين به علي عيالي.(1)

اي داراي مجد، اي واحد، اي كريم، اي دائم، به سوي تو رو مي‌كنم به وسيله پيامبرت محمد، پيامبر رحمت. اي محمد اي رسول خدا! همانا به وسيله تو به سوي خدا روي مي‌كنم كه پروردگار تو و من و هر چيزي است، اينكه درود فرستد بر محمد و اهل بيتش، و از تو درخواست وزيدن وزشي كريم از وزيدن‌هايت و نيز گشايشي آسان و روزي وسيع را دارم تا بتوانم به واسطه آن پراكندگي‌ام را جمع كرده و دينم را بپردازم و به واسطه آن بر عيالم كمك كنم.

2. احاديث اهل سنت

با مراجعه به احاديث اهل سنت نيز پي به رجحان توسل به ارواح اوليا مي‌بريم.

محمد سليمان كردي مي‌گويد:

و امّا التوسل بالأنبياء و الصالحين فهو امر محبوب ثابت في الأحاديث الصحيحة و غيرها، و قد اطبقوا علي طلبه و استدلوا بأمور يطول شرحها، بل ثبت في الأحاديث الصحيحة التوسل بالأعمال الصالحة و هي اعراض، فبالذوات أولي.(2)

و اما توسل به انبيا و صالحان، امري محبوب و ثابت در احاديث

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. كافي، ج‌2، ص‌552.

2. قرة العين بفتاوي علماء الحرمين، ص‌259.

صحيح و غير صحيح است، و علما اتفاق بر صحت درخواست از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) داشته و بر آن به اموري استدلال كرده‌اند كه شرحش طولاني است، بلكه در احاديث صحيحه توسل به اعمال صالح ثابت شده كه اعراض‌اند، و به طريق اولي مي‌توان توسل به ذوات نمود.

اسماعيل تميمي مي‌گويد:

و إذا جاز التوسل بالأعمال الصالحة و هي اعراض جاز التوسل بالذوات الفاضلة بعد موتها من باب أولي.(1)

اگر توسل به اعمال صالح كه اعراضند جايز است توسل به ذوات فاضل بعد از مرگشان به طريق اولي جايز مي‌باشد.

شيخ جعفر كاشف الغطاء مي‌گويد:

انّ من توسل إلي الله بمعظم من قرآن أو نبي أو عبد صالح أو مكان شريف أو بغير ذلك فلا بأس عليه، بل كان آتياً بما هو افضل و أولي...(2)

همانا كسي كه به بزرگي از قرآن يا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) يا عبد صالح يا مكان شريف يا غير آنها به سوي خدا توسل جسته اشكالي ندارد، بلكه كاري كرده كه بهتر و برتر است...

اينك به برخي از احاديث اشاره مي‌كنيم:

حديث اول: روايت عثمان بن حنيف

طبراني در ‹المعجم الكبير› به سند صحيح از عثمان بن حنيف نقل مي‌كند: شخصي به جهت حاجتي مكرّر نزد عثمان بن عفّان مراجعه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. المنح الإلهية في طمس الضلالة الوهابية، ق 39.

2. منهج السداد، ص‌47.

مي‌نمود، ولي عثمان به خواسته‌اش توجّهي نمي‌كرد؛ تا اينكه در بين راه عثمان بن حنيف را ـ كه خود راوي است ـ ملاقات كرده و از اين موضوع شكايت كرد. عثمان بن حنيف به او گفت: آبي را آماده كن و وضو بگير؛ به مسجد برو و دو ركعت نماز بگزار و بعد از اتمام نماز، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را وسيله قرار ده و بگو: ‹أللّهم إنّي أسألك و أتوجّه إليك بنبيّك محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نبي الرحمة، يا محمّد إنّي أتوجّه بك إلي ربّي فتقضي لي حاجتي›. آن‌گاه حاجت خود را به ياد آور.

عثمان بن حنيف مي‌گويد:

شخص ياد شده آن اعمال را انجام داد، آن گاه به سوي خانه عثمان روان شد، فوراً دربان آمد و او را نزد عثمان بن عفّان برد، عثمان نيز او را احترام شاياني كرد. سپس عثمان بن عفّان حاجتش را به‌طور كامل برآورد و به او گفت: من همين الآن به ياد حاجت تو افتادم و هر گاه بعد از اين از ما حاجتي خواستي، نزد ما بيا... .

عثمان بن حنيف گفت:

اين دستور از من نبود، بلكه روزي خدمت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بودم كه نابينايي نزد حضرت آمد و از كوري چشم خود شكايت نمود. حضرت ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ابتدا پيشنهاد كرد كه صبر كند ولي او نپذيرفت. سپس به او همين دستور را داد و آن شخص نيز بعد از اداي آن بينا شد و به مقصود خود رسيد.

ناقلان حديث

اين حديث را جماعت كثيري از اهل سنّت نقل كرده‌اند؛ امثال: حاكم



197


نيشابوري1، ابن عبدالبر2، ابونعيم اصفهاني3، ذهبي4، حافظ هيثمي5، متقي هندي6 و ديگران.

سند حديث

حديث عثمان بن حنيف را عدّه‌اي از علماي اهل سنت تصحيح كرده‌اند؛ از آن جمله:

1. ابن تيميه در ‹قاعدة جليلة في التوسل و الوسيلة›.

او مي‌گويد:

قال الطبراني: روي هذا الحديث شعبة عن أبي‌جعفر و اسمه عمير بن يزيد و هو ثقة، تفرد به عثمان بن عمر عن شعبة. قال ابوعبدالله المقدسي: و الحديث صحيح...

ذَكَر تفرّده بمبلغ علمه و لم تبلغه رواية روح بن عبادة عن شعبة، و ذلك اسناد صحيح يبيّن انّه لم يتفرد به عثمان بن عمر.(7)

طبراني گفته: اين حديث را شعبه از ابوجعفر روايت كرده است، و اسم او عمير بن يزيد است كه ثقه مي‌باشد، و عثمان بن عمر آن را متفرداً از شعبه نقل نموده است. ابو عبدالله مقدسي مي‌گويد: حديث، صحيح است... ايشان حكم به تفرّد حديث به اندازه علمش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. المستدرك علي الصحيحين، ج‌3، ص‌108.

2. الاصابه، ج‌4، ص‌382.

3. حلية الاولياء، ج‌3، ص‌121.

4. سير اعلام النبلاء، ج‌، ص‌.

5. مجمع الزوائد، ج‌9، ص‌256.

6. كنز العمال، ج‌13، ص‌636.

7. قاعدة جليلة في التوسل و الوسيلة، ص‌106.

كرده، ولي روايت روح بن عباده از شعبه به او نرسيده است، كه آن سند صحيحي است كه واضح مي‌كند عثمان بن عمر متفرد به اين حديث نبوده است.

2. طبراني، در كتاب ‹المعجم الكبير› ( 1 )، و ‹المعجم الصغير›.(2)

او بعد از نقل حديث آن را صحيح معرفي كرده است.

3. منذري در كتاب ‹الترغيب و الترهيب›.(3)

او با تصحيح طبراني موافقت نموده است.

4. حافظ هيثمي در كتاب ‹مجمع الزوائد›.(4)

او بعد از نقل حديث مي‌گويد:

و قد قال الطبراني عقبه: و الحديث صحيح بعد ذكر طرقه التي روي بها.

طبراني پشت سر آن نقل كرده كه حديث صحيح است بعد از ذكر طرقي كه به آنها روايت شده است.

5. حاكم نيشابوري در كتاب ‹المستدرك علي الصحيحين.(5)

او بعد از نقل حديث مي‌گويد:

صحيح علي شرط البخاري و لم يخرجاه.

اين روايت طبق شرط بخاري صحيح است گرچه او و مسلم آن را نقل نكرده‌اند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. المعجم الكبير، ج‌9، ص‌30.

2. المعجم الصغير، ج‌1، ص‌306

3. الترغيب و الترهيب، ج‌1، ص‌273.

4. مجمع الزوائد، ج‌2، ص‌279.

5. المستدرك علي الصحيحين.

6. ذهبي در ‹تلخيص المستدرك›.(1)

كلام باعلوي درباره سند حديث عثمان بن حنيف

محدث علي بن محمد بن يحيي باعلوي مي‌گويد:

و اعلم انّ هذه الطائفة يدّعون متابعة السلف، و السلف براء منهم و هم ليسوا طلاب حقّ، فهؤلاء كلّما رأوا حديثاً يخالف مذهبهم نشطوا له تشغيباً و تشفيّاً فيه.

فحديث الأعمي تشعّب فيه كلامهم، فضعّفه جماعة منهم بأبي‌جعفر الراوي له بانّه مجهول تمسكاً بقول الترمذي انّه غير الخطمي، غاضيّن عن تصريح الترمذي للحديث؛ لانّ الحامل لهم التخلص من الحديث؛ و إلاّ فانّ أبا جعفر مشهور بالخطمي في هذا الحديث من رواية شعبة. و روح بن القاسم و حماد بن سلمة و هم تلاميذه، و أعرف الناس به و من كلام ابن أبي‌خيثمة، فقد صرّح بانّه الخطمي، و انّه هو الذي روي شعبة عنه هذا الحديث. و كفي بهذا الإمام الذي يُرجع إليه في تاريخ الرواة. و كذلك الإمام الدولابي في ‹الكني› و الطبراني في ‹المعجم› فسقطت شبهة هؤلاء.

فانبري جماعة آخرون منهم إلي التشبث في زيادة حماد بن سلمة: فان كانت حاجة فافعل مثل ذلك، فقالوا: انّها رواية شاذة و قد اخطأوا، فانّها زيادة من ثقة لاتنافي أصل الحديث، فهي مقبولة كما في علوم الحديث و نصوص علماء المصطلح...(2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. المستدرك علي الصحيحين.

2. هداية المتخبطين، صص‌39 ـ 41.


| شناسه مطلب: 73813