بخش 11
3. سلف و توسل به پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) 4. تابعین و توسل به پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) 5. توسل مالک بن انس 6. توسل محمّد بن ادریس شافعی 7. توسل احمد بن حنبل 8. توسل ابوحنیفه توسل اندیشمندان اهل سنت به اولیا محدثان اهل سنت 1. حافظ ابوالشیخ اصفهانی 2. حافظ ابوالطیب مکّی فاسی 3. حافظ ابوالمحاسن بن حمزه حسینی دمشقی 4. حافظ ابوزرعه عراقی 5. حافظ ابن ابیالدنیا 6. حافظ ابن آبار 7. حافظ ابن جوزی 8. حافظ ابن قیسرانی 9. حافظ ابن مقرئ اصفهانی 10. حافظ ابن حبان 11. حافظ ابن حجر عسقلانی 12. حافظ ابن عساکر 13. حافظ ابن کثیر 14. احمد بن حرب 15. حافظ خطیب بغدادی 16. حافظ سخاوی 17. حافظ سیوطی 18. محدث عجلونی 19. حافظ کلاباذی 20. حافظ کلاعی 21. محدث لکنوی ابوالحسنات 22. حافظ محاملی 23. حافظ منذری 24. حافظ هیثمی 25. محدث محمد عابد سندی 26. حافظ عبدالحق اشبیلی 27. محدث احمد عبداللطیف زبیدی 28. حافظ ابن ماکولا 29. حافظ خلال شیخ حنابله فقهای اهل سن
|
|
كه به پيامبرت دارم.
ابن حجر عسقلاني ميگويد:
و قد بيّن الزبير بن بكار في ‹الانساب› صفة ما دعا به العباس في هذه الواقعة، و الوقت الذي وقع فيه ذلك، فاخرج باسناد له انّ العباس لما استسقي به عمر قال: أللّهم انّه لم ينزل بلاء إلاّ بذنب ولم يُكشف إلاّ بتوبة، و قد توجّه القوم بي إليك لمكاني من نبيّك و هذه ايدينا إليك بالذنوب و نواصينا إليك بالتوبة، فاسقنا الغيث، فأرخت السماء مثل الجبال حتّي أخصبت الأرض و عاش الناس.(1)
زبير بن بكار در كتاب ‹الانساب› كيفيت دعاي عباس را در آن واقعه توصيف كرده و زماني را كه در آن اين واقعه اتفاق افتاد را بيان نموده است. او به سندش نقل كرده كه چون عمر از عباس تقاضاي طلب باران نمود گفت: بارخدايا! بلايي جز به گناه نازل نميشود و جز به توبه دفع نميگردد، و مردم مرا به جهت قرابتي كه با پيامبرت دارم واسطه به سوي تو قرار دادهاند، و اين دستهاي ماست كه پر از گناه به سوي تو دراز است و به سوي تو بازگشتهايم، پس به ما باران عطا فرما. در آن هنگام بود كه از آسمان مثل كوهها باران آمد به حدّي كه سبزهها رشد كرده و مردم به زندگي خود ادامه دادند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. فتح الباري، ج2، ص577.
توسل صحابه، تابعين و امامان اهل سنت به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
با مراجعه به احاديث و كتب تاريخي پي ميبريم كه صحابه بعد از وفات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به آن حضرت توسل جستهاند. اينك به نمونههايي از آن اشاره ميكنيم:
1. توسل امام علي ( عليه السلام ) و عباس كنار قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
محمّد بن عمر واقدي ميگويد:
... جاء عبدالله بن قرط من اليرموك بكتاب أبيعبيدة إلي عمر بن الخطاب، فلمّا أراد الرجوع حضر روضة رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ليسلم عليه، و لقي علي بن أبيطالب ( عليه السلام ) و العباس و طلب منهما الدعاء، فرفعا أيديهما و قالا: أللّهم انّا نتوسّل بهذا النبي المصطفي و الرسول المجتبي الذي توسل به آدم فاجبت دعوته و غفرت خطيئته إلاّ سهلت علي عبدالله طريقه و طويت له البعيد و ايدت اصحاب نبيك بالنصر، انك سميع الدعاء.(1)
... عبدالله بن قرط از يرموك با نامه ابوعبيده نزد عمر بن خطاب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. فتوح الشام، واقدي، ج1، ص136.
آمد، و چون خواست بازگردد نزد روضه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آمد تا بر او سلام دهد كه علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) و عباس را ملاقات كرد و از آن دو درخواست دعا نمود. آنان دستها را به دعا برداشته و عرضه داشتند: بارالها! ما متوسل ميشويم به پيامبر مصطفي و رسول برگزيده كه آدم به او توسل جست، و خواسته او را اجابت كرده و خطايش را پوشاندي، كه بر عبدالله راهش را آسان كرده و دور را بر او نزديك سازي و ياران پيامبرت را نصرت دهي؛ زيرا كه تو شنونده دعايي.
2. عايشه و توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
دارمي از ابوالجوزاء اوس بن عبدالله نقل كرده كه گفت:
قحط أهل المدينة قحطاً شديداً، فشكوا إلي عايشة فقالت: انظروا قبر النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فاجعلوا منه كوي إلي السماء حتّي لا يكون بينه و بين السماء سقف. قال: ففعلوا، فمطرنا مطراً حتّي نبت العشب و سمنت الإبل.(1)
وقتي اهل مدينه را قحطي شديدي فرا گرفت، آنان از اين امر به عايشه شكايت بردند، او گفت: نظر به قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كرده و از آن سوراخي را به طرف آسمان باز نماييد به طوري كه بين قبر و آسمان سقفي نباشد. او گفت: آنان اينچنين كردند. لذا باران زيادي بر ما نازل شد به حدّي كه علفها روييده و شترها چاق شدند.
شيخ محدث، محمود سعيد ممدوح بعد از نقل اين حديث آن را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سنن الدارمي، ج1، صص43 و 44.
تصحيح كرده است.(1)
سيد علي بن محمد بن يحيي بعد از تحسين اين حديث و ردّ بر كساني كه اين حديث را تضعيف كردهاند ميگويد:
و يكفينا من هذه القصة انّها دليل علي انّ عائشة ام المؤمنين تعلم انّ رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) لازال بعد وفاته رحيماً و شافعاً لأمته، و انّ من زاره و استشفع به شفع له، كما فعلت امّ المؤمنين، و ليس هو من قبيل الشرك أو من وسائل الشرك، كما يَلغَط به هؤلاء المكفِّرون و المظلّلون، فانّ عائشة و من شهدها لم يكونوا ممّن يجهلون الشرك ولا ما يمت إليه. فالقصة تدمغ هؤلاء و تثبت انّ النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) يهتم بأمته في قبره ولم يكن توفي و انتهي.(2)
كافي است ما را اين قصه كه دليل باشد بر اينكه عايشه ام المؤمنين ميداند به طور حتم رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دائماً بعد از وفاتش رحيم و شافع امتش ميباشد، و اينكه هر كس به زيارت او رفته و او را شفيع خود قرار دهد براي او شفاعت خواهد نمود، همانگونه كه ام المؤمنين چنين انجام داد، و اين عمل از قبيل شرك يا از وسايل آن نيست آنگونه كه افراد تكفيري و نسبت گمراهيدهنده به غلط ميگويند؛ چرا كه عايشه و كساني كه شاهد آن قصه بودند كساني نبودند كه جاهل به شرك بوده و يا از آن چيزي كه به شرك منجر ميشود بياطلاع باشند. پس اين قصه بيني آنها را به خاك ماليده و ثابت ميكند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در قبرش نيز به فكر امتش ميباشد و اينگونه نيست كه وفات يافته و تمام شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. رفع المنارة، ص203.
2. هداية المتخبّطين، سيد علي بن محمد بن يحيي، ص55.
3. سلف و توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
ابن تيميه در كتاب ‹التوسل و الوسيلة› مينويسد:
هذا الدعاء الذي فيه توسل بالنبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و نحوه قد روي انّه دعا به السلف، و نُقِلَ في ذلك آثار عن السلف، و هو موجود في دعاء كثير من الناس.(1)
اين دعا كه در آن توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است و نحو آن روايت شده كه سلف به آنها دعا مينمودند، و در اين باره از سلف آثاري نقل شده و در دعاي بسياري از مردم موجود است.
در اينجا ابن تيميه تصريح به توسل سلف يعني صحابه و تابعين و تابعين تابعين به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كرده است.
4. تابعين و توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
واقدي نقل ميكند:
... و ابتلي المسلمون عند فتح دير ابي القدس حين قاتلوا الروم مع كثرتهم، فخرج كمين عظيم و غاب المسلمون في اوساطهم و لم يبق من المسلمين أحد غير جريح من المشركين، فالتجأ عبدالله بن جعفر إلي ربّه و كان صاحب راية و قال في دعائه: يا من خلق خلقه و ابلي بعضهم ببعض، و جعل ذلك محنة لهم، أسألك بجاه محمد النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) إلاّ ما جعلت لنا من امرنا فرجاً و مخرجاً.(2)
... مسلمانان در جنگ با روم به هنگام فتح دير ابيالقدس به كمين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. التوسل و الوسيلة، ص98.
2. فتوح الشام، واقدي، ج1، ص74.
بزرگي گرفتار شدند، بهطوري كه مسلمانان از صحنه گريخته و جز تعدادي از مجروحان دشمن در صحنه نماند. در اين هنگام عبدالله بن جعفر كه صاحب پرچم بود به پروردگارش پناه برد و در دعايش گفت: اي كسي كه مخلوقات را خلق كردي و برخي را به برخي مبتلا نمودي و آن را محنت براي آنان قرار دادي از تو ميخواهم به جاه محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كه براي ما از امرمان فرج و مخرجي قرار دهي.
ذهبي در كتاب ‹سير اعلام النبلاء› در شرح حال محمد بن منكدر اين منقبت را ذكر كرده است:
كان يضع خدّه علي قبر النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و قال: استعين بقبر النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) .(1)
او صورتش را بر روي قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ميگذاشت و ميگفت: به قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) استعانت ميجويم.
صالح ابن ابيالأخضر ميگويد:
سمعت الزهري يقول: اعتللت علة اشرفت منها علي لقاء ربّي، فضاق بذلك ذرعي، فلم اجد احداً أتوسل به بقلّتي غير علي بن الحسين ( عليه السلام ) ، فأتيته فسألته الدعاء. فقال لي: ايّما احبّ اليك؛ ادعو انا و تؤمنّ انت؟ فقلت: دعاؤك افضل و تُتبع دعاؤك تأميناً منك و منّي ـ فرفع يديه و قال: أللّهم انّ ابن شهاب قد فزع إلي بالوسيلة إليك بآبائي، فبما تعلم بالإخلاص من آبائي و امّهاتي إلاّ جدت علينا بما قد آمل ببركة دعائي و اسكب له من الرزق و ارفع له من القدر و غيره مايصيره كهفاً لما علّمته من العلم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سير اعلام النبلاء، ترجمه محمد بن منكدر.
قال الزهري: فو الذي نفسي بيده ما اعتللت، و لامرّ بي ضيق و لابؤس مذ دعا بهذه الدعوات، و إنّي لفي دعة من العيش إلي وقتي هذا، و ما اؤمله من مغفرة الله و رحمته اكثر من ذلك، بدعاء علي بن الحسين ( عليه السلام ) .(1)
از زهري شنيدم كه ميگفت: مرضي بر من عارض شد و نزديك به مرگ رسيدم و زندگي بر من تنگ آمد، و به جهت دست خالي بودنم كسي را نيافتم كه به او توسل جويم جز علي بن الحسين ( عليه السلام ) ، لذا نزد او آمدم و از او درخواست دعا كردم. حضرت به من فرمود: كداميك براي تو بهتر است، من دعا كنم و تو آمين بگويي؟ من عرض كردم: دعاي شما افضل است، چرا كه دعاي شما آمرزيده ميشود در حالي كه آمين آن از شما و من باشد. حضرت دستان خود را بالا برد و عرض كرد: بارخدايا! همانا ابن شهاب به سوي من استغاثه كرده و پدران مرا نزد تو وسيله آورده است، پس به حق اخلاصي كه از پدران و مادران من ميداني بر ما جود فرما؛ زيرا من اميد به بركت دعايم دارم. و از روزي بر او بريز و مقدرات و امور او را به حدّي بالا ببر كه حافظ او باشد به خاطر آنچه او را يادداري از علم.
زهري ميگويد: سوگند به كسي كه جانم به دست اوست بعد از آن، هرگز مريض نشدم، و بر من تنگدستي و گرفتاري عارض نشد از آن زمان كه حضرت برايم اينگونه دعا نمود. لذا تا اين زمان در زندگي خوبي به سر ميبرم، و آنچه از رحمت و مغفرت خدا آرزو دارم از اين بيشتر است، و اينها همه به دعاي علي بن حسين ( عليه السلام )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المستغيثين بالله، ابن بشكوال، ص43.
ميباشد.
ائمه مذاهب فقهي اهل سنت نيز در مقام عمل، اهل توسل بودهاند. در ذيل به نمونههايي اشاره ميشود:
5. توسل مالك بن انس
از مالك بن انس نقل شده كه گفت:
انّه سأله الخليفة المنصور: إذا زرت النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فهل أتوجّه إليه ام إلي القبلة؟ فأجابه الإمام مالك: و لِمَ تصرف وجهك عنه و هو وسيلتك و وسيلة ابيك آدم إلي الله تعالي؟ بل استقبله و استشفع به فيشفعه الله.(1)
خليفه منصور از او سؤال كرد: هرگاه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را زيارت كردم آيا به او رو كنم يا به قبله؟ امام مالك گفت: چرا صورتت را از او برميگرداني در حالي كه او وسيله تو و وسيله پدرت آدم نزد خداوند متعال است؟ بلكه رو به او كن و به او طلب شفاعت نما كه خداوند شفاعت او را خواهد پذيرفت.
ابن جماعه در كتاب ‹هداية السالك الي المذاهب الاربعة في المناسك› مينويسد:
رواه الحافظان ابن بشكوال، ثم القاضي عياض في ‹الشفاء› ولا يلتفت إلي قول من زعم انّه موضوع، لهواه الذي اراده.(2)
اين قصه را حافظ ابن بشكوال و سپس قاضي عياض در ‹الشفاء› نقل كردهاند، لذا التفات به قول كسي كه ميگويد: اين حديث
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الشفا، قاضي عياض، ج2، صص40 و 41.
2. هداية السالك، ج3، ص1381.
جعلي است نميشود؛ چراكه طبق هواي نفسش چنين گفته است.
6. توسل محمّد بن ادريس شافعي
بيهقي در كتاب ‹مناقب الشافعي› از محمد بن ادريس شافعي اين اشعار را نقل كرده است:
آل النبي ذريعتي و هم إليه وسيلتي
أرجو بهم أعطي غداً بيدي اليمين صحيفتي1
آل پيامبر ( عليهم السلام ) راه من هستند و آنان به سوي خداوند وسيله من ميباشند. به آنان اميد ميبندم كه در روز قيامت به دست راستم نامة اعمالم داده شود.
ربيع بن سليمان از شافعي نقل كرده كه گفت:
دخلت المدينة في اليوم الثامن بعد صلاة العصر، فأتيت مسجد رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و دنوت من القبر، فسلّمت علي رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و لُذت بقبره...(2)
روز هشتم بعد از نماز عصر وارد مدينه شدم و به مسجد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) رفتم و نزديك قبر آمده و به حضرت سلام داده و بر قبرش پناه بردم...
7. توسل احمد بن حنبل
محمّد ناصرالدين الباني در كتاب ‹التوسل، انواعه و احكامه› از احمد بن حنبل نقل كرده كه چون سخن از حديث ضرير به ميان آورده قائل به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مناقب الشافعي، بيهقي، ج1، صص 68 و 69.
2. السفر، ص25.
جواز توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شده است.(1)
ذهبي در كتاب ‹معجم شيوخ الذهبي› ميگويد:
و قد سئل احمد بن حنبل عن مسّ القبر النبوي و تقبيله، فلم ير بذلك بأساً. رواه عنه عبدالله بن احمد.(2)
از احمد بن حنبل در مورد مسح كردن قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و بوسيدن آن سؤال شد؟ پس او باكي در آن نديد. و اين مطلب را عبدالله بن احمد از او روايت كرده است.
ابونعيم اصفهاني ميگويد: اين سند بر احمد بن حنبل قرائت شد:
علي بن موسي الرضا، عن أبيه موسي بن جعفر، عن أبيه الصادق جعفر بن محمد، عن ابيه أبيجعفر محمد بن علي، عن أبيه السجاد علي بن الحسين زين العابدين، عن أبيه الحسين بن علي، عن علي بن أبيطالب ( عليهم السلام ) . قال لي احمد بن حنبل: ان قرأت هذا الاسناد علي مجنون برئ من جنونه.(3)
علي بن موسي الرضا، از پدرش موسي بن جعفر، از پدرش صادق جعفر بن محمّد، از پدرش ابوجعفر محمد بن علي، از پدرش سجاد علي بن الحسين زين العابدين، از پدرش حسين بن علي، از علي بن ابيطالب ( عليهم السلام ) . احمد بن حنبل به من گفت: اگر اين سند را بر ديوانهاي بخواني از جنونش بهبودي خواهد يافت.
و ابونعيم نيز ميگويد:
و كان بعض سلفنا من المحدثين إذا روي هذا الاسناد قال: لو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. التوسل (انواعه و احكامه)، ص76.
2. معجم شيوخ الذهبي، ص55.
3. تاريخ اصبهان، ابونعيم اصبهاني، ج1، ص138.
قرئ هذا الاسناد علي مجنون لأفاق.(1)
برخي از سلف ما از محدثين چون اين سند خوانده ميشد ميگفت: اگر اين سند بر ديوانه خوانده ميشد بهبودي پيدا ميكرد.
محمد بن عبدالله بن طاهر ابوالعباس خزاعي ميگويد:
كنت واقفاً علي رأس أبي و عنده أبن محمد بن حنبل و اسحاق بن راهويه و ابوالصلت الهروي فقال أبي: ليحدثني كل رجل منكم بحديث، فقال ابوالصلت: حدثني علي بن موسي الرضا و كان و الله رضاً كما سمّي... ثم ذكر السلسة المتقدمة، فقال بعضهم: ما هذا الاسناد؟! فقال له أبي: هذا سعوط المجانين، إذا سعط به المجنون برأ.(2)
من بالاي سر پدرم ايستاده بودم و نزد او احمد بن محمد بن حنبل و اسحاق بن راهويه و اباصلت هروي بود. پدرم گفت: هر كدام از شما حديثي نقل كند. اباصلت گفت: علي بن موسي الرضا مرا حديث كرد، او كه به خدا سوگند مورد رضاي خداست آنگونه كه نام نهاده شده است... آنگاه سلسله پيشين را ذكر كرد. سپس برخي گفتند: اين سند چيست؟ پدرم به او گفت: اين دواي ديوانههاست كه هرگاه به ديوانه داده شود بهبودي يابد.
عبدالرحمان بن ابيحاتم رازي ميگويد:
كنت مع أبي بالشام فرأيت رجلاً مصروعاً فذكرت هذا الإسناد، فقلت: أجرب بهذا، فقرأت عليه هذا الإسناد فقام الرجل فنفض
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. حلية الاولياء، ج3، ص191.
2. طبقات الشافعية، سبكي، ج1، صص119و120؛ تاريخ بغداد، ج5، ص418.
ثيابه و مرّ.(1)
من با پدرم در شام بوديم كه مردي را ديدم كه مرض صرع داشت، اين سند را بر او ذكر كردم، سپس گفتم: آن را به اين مرد تجربه ميكنم، پس آن سند را بر او قرائت كردم كه آن مرد [خوب شد] و برخواست و لباسش را تكاند و رفت.
ابن تيميه ميگويد:
هذا الدعاء أي الدعاء بحديث الأعمي: أللّهم إنّي أتوجه إليك بنبيك محمّد... و نحوه دعا به السلف، و نقل عن أحمد بن حنبل في منسك المروزي التوسل بالنبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) في الدعاء.(2)
اين دعا يعني دعا به حديث كور كه عبارت است از اين كلمات: اللّهم انّي اتوجه اليك بنبيك بمحمّد... و نحو آن از جمله دعاهايي است كه سلف به آن خدا را خوانده و از احمد بن حنبل در منسك مروزي نقل شده كه در دعا به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است.
او نيز ميگويد:
و ذكر الإمام احمد بن حنبل الدعاء عند القبر الشريف فقال: و سل الله حاجتك متوسلاً إليه بنبيّه ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) تقض من الله عزّوجلّ.(3)
امام احمد بن حنبل دعايي را كنار قبر شريف ذكر كرده و ميگويد: از خدا حاجتت را بخواه در حالي كه به پيامبرش براي رسيدن به او توسل جستهاي، كه در اين صورت از جانب خداوند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. التدوين في اخبار قزوين، ج3، ص482.
2. التوسل و الوسيلة، ص65.
3. الردّ علي الأخنائي، ابن تيميه، ص168.
عزّوجلّ برآورده خواهد شد.
محمّد ناصرالدين الباني در كتاب ‹التوسل، انواعه و احكامه› مينويسد:
انّ من صحّ عنده انّ توسل الأعمي كان بذاته ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فلا شيء عليه، و عليه ان يقف عنده ولا يزيد عليه، أي لا يزيد علي التوسل بالنبي كما نقل عن العز بن عبد السلام و الإمام احمد.(1)
آنكه نزد او به طور صحيح ثابت شده كه توسل شخص كور به ذات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بوده بر او چيزي نيست. لذا او ميتواند بر آن توقف كرده و چيزي بر آن نيفزايد، يعني بر توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) چيزي زياد نكند، آنگونه كه از عز بن عبدالسلام و امام احمد نقل شده است.
او نيز در شرحش بر كتاب ‹العقيدة الطحاوية› مينويسد:
... فأجاز الإمام احمد التوسل بالرسول ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وحده، و اجاز غيره كالإمام الشوكاني التوسل به و بغيره من الأنبياء، و الصالحين.(2)
... امام احمد تنها توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را اجازه كرده و غير او همچون امام شوكاني توسل به آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و به غير او از انبيا و صالحان را نيز اجازه دادهاند.
8. توسل ابوحنيفه
از ابوحنيفه نقل شده كه در نصيحت خود به ابويوسف ميگويد:
و اكثر من زيارة القبور و المشايخ و المواضع المباركة، و اقبل من العامة ما يقصون عليك من رؤياهم للنبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) في المساجد و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. التوسل، انواعه و احكامه، ص74.
2. شرح العقيدة الطحاوية، الباني، ص64.
المقابر.(1)
زياد به زيارت قبور و بزرگان و جاهاي مبارك برو و از عموم مردم آنچه از خوابهايي كه از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در مساجد و مقبرهها ميبينند بپذير.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. التامّل فيحقيقة التوسل، ص499 به نقل از كتاب "الطبقات السنية في تراجم الحنفية".
توسل انديشمندان اهل سنت به اوليا
محدثان اهل سنت
بسياري از محدثان اهل سنت اهل توسل به ارواح اوليا بودهاند:
1. حافظ ابوالشيخ اصفهاني
او اينگونه به رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل كرده است: ‹و الشكوي إلي رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) من الجوع› ( 1 )؛ ‹و شكايت نزد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از گرسنگي›.
2. حافظ ابوالطيب مكّي فاسي
او با قولش ‹بمحمّد سيد المرسلين› به رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است.(2)
3. حافظ ابوالمحاسن بن حمزه حسيني دمشقي
او با جمله ‹بجاه المصطفي› به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) متوسل شده است.(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سير اعلام النبلاء، ج16، ص400.
2. ذيل التقييد، ج1، ص69.
3. ذيل تذكرة الحفاظ، ج1، ص315.
4. حافظ ابوزرعه عراقي
ابن جوزي نقل ميكند: ‹أتي النبي امام قبره و قال: أنا جائع› ( 1 )؛ ‹نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كنار قبرش آمده و عرض كردم: من گرسنهام›.
5. حافظ ابن ابيالدنيا
او با كلمه ‹بحق النبي› به پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) متوسل شده است.(2)
6. حافظ ابن آبار
او با اين جمله به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است: ‹يا شافع البرية ان تشفع فيها لبارئ النسم› ( 3 )؛ ‹اي شافع خلايق! شفاعت كن در روز قيامت براي خالق مردم›.
7. حافظ ابن جوزي
او با جمله ‹بحق محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) › به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است.(4)
8. حافظ ابن قيسراني
او ميگويد: ‹توسلوا به إلي الله› ( 5 )؛ ‹به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نزد خداوند توسل
كنيد›.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المنتظم، ابن جوزي، ج9، صص74 و 75.
2. قري الضيف، ج5، ص225.
3. الحلّة السيراء، ج2، ص284.
4. زاد المسير، ج4، ص253.
5. تذكرة الحفاظ، ج4، ص1371.
9. حافظ ابن مقرئ اصفهاني
در كتاب ‹سير اعلام النبلاء› قصهاي درباره توسل او به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و شكايت از گرسنگي نقل كرده است.(1)
10. حافظ ابن حبان
از او چنين نقل شده است:
كان إذا أهمّه امر قصد قبر الإمام علي بن موسي الرضا فينكشف همّه. قال: و هذا شيء جرتبه مراراً.(2)
او چون امر مهمّي برايش اتفاق ميافتاد قصد قبر امام علي بن موسي الرضا [ ( عليه السلام ) ] ميكرد و گرفتاريش برطرف ميشد. و گفت: و اين چيزي است كه چندين بار آن را تجربه كردهام.
11. حافظ ابن حجر عسقلاني
او سخنان بسياري درباره توسل دارد كه در كتاب ‹فتح الباري› و ديگر كتابهايش آورده است.(3)
12. حافظ ابن عساكر
او در كتاب ‹تاريخ مدينة دمشق› درباره يكي از صالحان ذكر كرده: ‹انّ قبره يتبرك به› ( 4 )؛ ‹همانا قبر او به آن تبرك ميشود›.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سير اعلام النبلاء، ج16، ص400.
2. الثقات، ابن حبان، ج8، صص456 و 457.
3. فتح الباري، ج2، ص47.
4. تاريخ مدينة دمشق، ج6، ص443.
13. حافظ ابن كثير
او با قولش: ‹بمحمّد و آله› به پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته1 و نيز احاديث توسل را نقل كرده و تصحيح نموده است.(2)
14. احمد بن حرب
ابن جوزي در كتاب ‹المنتظم› از مناقب احمد بن حرب چنين نقل كرده است: ‹استجابة الدعاء إذا توسل الداعي بقبره› ( 3 )؛ ‹هرگاه دعاكننده به قبر او توسل جويد دعايش مستجاب ميشود›.
15. حافظ خطيب بغدادي
او با جمله ‹بحق محمّد› به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است.(4)
16. حافظ سخاوي
او با جمله ‹و وسيلتنا و سندن› به پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است.(5)
17. حافظ سيوطي
او با جمله ‹بمحمّد و آله› به پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است.(6)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. البداية و النهاية، ابن كثير، ج13، ص192.
2. همان، ج7، ص90.
3. المنتظم، ج11، ص211.
4. الجامع لأخلاق الراوي و السامع، ج2، ص261.
5. فتح المغيث في شرح الفية الحديث، ج4، ص410.
6. الاتقان، ج2، ص502.
18. محدث عجلوني
او با جمله ‹و بخير خلقك لم ازل متوسل› ( 1 )؛ ‹و به بهترين خلق تو من هميشه توسل ميجويم›، به پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است.
19. حافظ كلاباذي
او با جمله ‹و بنبيّه اتوسّل› به پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است.(2)
20. حافظ كلاعي
او با نوشتن كتابي به نام ‹مصباح الظلام في المستغيثين بخير الأنام في اليقظة و المنام› به استقبال از توسل و استغاثه به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) رفته است.(3)
21. محدث لكنوي ابوالحسنات
او با قول: ‹متوسلاً بنبيّه› به پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است.(4)
22. حافظ محاملي
او نزد قبر معروف كرخي ميآمد و به او توسل ميجست.(5)
23. حافظ منذري
او با نوشتن رسالهاي به نام ‹زوال الظما في ذكر من استغاث
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كشف الخفاء، ج2، ص55.
2. التعرف لمذهب اهل التصوف، ج1، ص21.
3. كشف الظنون، ج2، ص1706 (به نقل از او).
4. الرفع و التكميل في الجرح و التعديل، ص27.
5. تاريخ بغداد، ج1، ص123.
برسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) من الشدة و العمي› به استقبال توسل و استغاثه به ارواح اوليا رفته است.(1)
24. حافظ هيثمي
او با كلمه ‹بمحمّد و آله› به پيامبر و اهل بيتش ( عليهم السلام ) توسل جسته است.(2)
25. محدث محمد عابد سندي
او با تأليف رسالهاي درباره جواز توسل و استغاثه كه در ردّ ابن تيميه نوشته به استقبال آن رفته است.(3)
26. حافظ عبدالحق اشبيلي
او در كتاب ‹العاقبة في علم التذكير› مينويسد: ‹و يسكن في جوارهم قبور الصالحين تبركاً و توسل› ( 4 )؛ ‹و سكني گزيند در جوار قبور صالحان به جهت تبرك و توسل›.
27. محدث احمد عبداللطيف زبيدي
او با جمله ‹بجاه سيدنا محمّد و آله› به پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است.(5)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. هدية العارفين، ج5، ص586.
2. مجمع الزوائد، ج9، ص420.
3. حصر الشارد في اسانيد محمد عابد، مقدمه كتاب، ج1، ص59.
4. فيض القدير، مناوي، ج1، ص230.
5. التجريد الصريح لأحاديث الجامع الصحيح، ص9.
28. حافظ ابن ماكولا
او درباره قبر يكي از صالحان ميگويد: ‹قبره يتبرك به، قد زرته› ( 1 )؛ ‹به قبر او تبرك جسته ميشود و من آن را زيارت كردم›.
29. حافظ خلال شيخ حنابله
خطيب بغدادي از احمد بن جعفر قطيعي نقل كرده كه گفت:
سمعت الحسن بن ابراهيم أبا علي الخلال و هو شيخ الحنابلة في وقته يقول: ما همّني امر فقصدت قبر موسي بن جعفر يعني الكاظم ( عليه السلام ) فتوسلت به إلاّ سهّل الله لي ما احبّ.(2)
از حسن بن ابراهيم ابوعلي خلال شيخ حنابله در وقتش شنيدم كه ميگفت: هيچ مشكلي برايم پيدا نميشد، جز آنكه قصد قبر موسي بن جعفر يعني كاظم ( عليه السلام ) ميكردم و به او توسل ميجستم و خداوند نيز برايم آنچه را ميخواستم تسهيل و آسان مينمود.
فقهاي اهل سنت
بسياري از فقهاي اهل سنت، اهل توسل به ارواح اوليا خصوصاً پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بودهاند:
1. ابوالاخلاص شرنبلالي
او با جمله: ‹جئنا كما نتوسل بكما إلي سيّدنا رسول الله› ( 3 )؛ ‹آمدهايم تا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الإكمال، ج1، ص267.
2. تاريخ بغداد، ج1، ص120.
3. نور الايضاح، ج1، ص156.
همانگونه كه به شما دو نفر توسل ميجوييم به رسول خدا توسل جوييم›. عملاً توسل را اثبات نموده است.
2. ابوالحسن مالكي
او با جمله ‹بمحمّد و آله و صحبه› به پيامبر و اهل بيت او ( عليهم السلام ) و اصحابش توسل جسته است.(1)
3. ابوحامد غزالي شافعي
او با جمله:
و قصدنا نبيك مستشفعين به و حقه عليك.(2)
و قصد پيامبر تو كردهايم در حالي كه به او و حق او بر تو شفاعت ميجوييم.
به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است.
4. ابو منصور كرماني حنفي
او درباره آداب زيارت ميگويد:
ان يخاطب الإنسان رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و يقول: انّ فلاناً و فلاناً يستشفع بك يا رسول الله.(3)
اينكه انسان رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را مورد خطاب قرار داده و بگويد: فلان و فلان شخص تو را شفيع قرار دادهاند اي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كفاية الطالب، ج2، ص678.
2. احياء علوم الدين، ج1، ص260.
3. المكتوبات، ص3.
5. ابن ابيالوفاء قرشي حنفي
او با كلمه ‹بجاه رسول الله› به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است.(1)
6. ابن الخطيب
او ميگويد:
و من يتوسل إليه بمحمد نجاه و نفعه.(2)
و هر كس كه به محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نزد خدا توسل جويد، نجات يافته و بهرهمند گشته است.
7. ابن زملكاني شافعي
او كه با ابن تيميه مناظره كرده در عبارتي خطاب به پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ميفرمايد: ‹يا صاحب الجاه› ( 3 )؛ ‹اي صاحب مقام›.
8. ابن الملقن شافعي
او با جمله ‹بمحمد و آله› به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و اهل بيتش ( عليهم السلام ) توسل جسته است.(4)
9. ابن عابدين حنفي
او با جمله ‹بجاه سيد الأنبياء و المرسلين› به پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است.(5)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. طبقات الحنيفة، ج1، ص353.
2. وسيلة الاسلام، ج1، ص31.
3. شواهد الحق، ص383.
4. خلاصة البدر المنير، ج1، ص5.
5. حاشيه ابن عابدين، ج8، ص511.
10. ابن عاشر مالكي
او با جمله ‹بجاه سيد الأنام› به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است.(1)
11. ابن عجيبه حسني
او با جمله ‹بجاه نبيّنا المصطفي› به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است.(2)
12. ابن عطاء الله اسكندري
او با جمله ‹بجاه محمّد› به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است.(3)
13. ابن عقيل حنبلي
او هنگام زيارت قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ميگفت: ‹يا محمّد! إنّي أتوجه بك إلي ربّي› ( 4 )؛ ‹اي محمّد! من به سوي تو رو ميكنم براي رسيدن به پروردگارم›.
14. ابن علان
او با جمله ‹بجاه نبيّك سيد المرسلين› به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است.(5)
15. ابن قاضي شهبه شافعي
او در ترجمه احمد بن علي همداني ميگويد: ‹و الدعاء عند قبره مستجاب› ( 6 )؛ ‹و دعا كنار قبرش مستجاب است›.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المرشد المعين علي الضروري من علوم الدين، ج2، ص300.
2. ايقاظ الهمم في شرح الحكم، ص4.
3. لطائف المنن، ص1211.
4. التذكرة، ص87.
5. شرح الأذكار المسمي بالفتوحات الربانية، ج2، ص29.
6. طبقات الشافعية، ج2، ص155.
16. ابن مفلح حنبلي
او قصه عتبي در توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را ذكر كرده و به آن اقرار نموده است.(1)
17. ابن مياره مالكي
او با جمله ‹نتوسل إليك بجاه أحب الخلق› به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است.
18. محمّد نووي
او با جمله ‹بجاه النبي المختار› به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسل جسته است.(2)
19. ابن قدامه حنبلي
او درباره كيفيت زيارت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ميگويد:
تأتي القبر فتولّي ظهرك القبلة و تستقبل وسطه و تقول: ألسلام عليك أيّها النبي و رحمة الله و بركاته، ألسلام عليك يا نبي الله و خيرته من خلقه... أللّهم اجزِ عنّا نبيّنا افضل ما جزيت به احداً من النبيين و المرسلين، و ابعثه المقام المحمود الذي وعدته، يغبطه به الأوّلون و الآخرون... أللّهم قلت و قولك الحقّ: {وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً} و قد اتيتك يا رسول الله مستغفراً من ذنبي، مستشفعاً بك إلي ربّي...(3)
نزد قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ميآيي و پشت خود را به قبله كرده و رو به وسط
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المبدع، ج3، ص259.
2. نهاية الزين، ج1، ص77.
3. المغني، ابن قدامه، ج3، ص298.