بخش 4
شیعه در عصر امام حسن ( علیه السلام ) شیعه در عصر امام حسین ( علیه السلام ) شیعه در عصر امام سجاد ( علیه السلام ) شیعه در عصر « امام محمدباقر ( علیه السلام ) شیعه در عصر « امام جعفر صادق ( علیه السلام ) شیعه در عصر « امام موسی کاظم ( علیه السلام ) شیعه در عصر « امام رضا ( علیه السلام ) شیعه در عصر « امام جواد ( علیه السلام ) شیعه در دوران « امام هادی ( علیه السلام ) شیعه ، در عصر « امام حسن عسکری ( علیه السلام ) شیعه ، در عصر « امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) « شیعه » در قرنهای دیگر
76 |
شيعه در عصر امام حسن ( عليه السلام )
هنگامي كه امام حسن ( عليه السلام ) مجبور به مصالحه با معاويه گرديد يكي از خطراتي كه امام ( عليه السلام ) احساس مي كرد امنيت شيعيان حضرت علي ( عليه السلام ) بود . ازاين رو در قرارداد خود با معاويه تصريح كرد كه بايد امنيت به اصحاب امام علي ( عليه السلام ) داده شود . معاويه نيز آنرا پذيرفت . ولي در همان روز اوّل معاويه اعلام كرد كه آن تعهدات را نمي پذيرد و زير پا مي گذارد .
ابن ابي الحديد از ابي الحسن مدائني روايت مي كند : « معاويه در نامه خود به واليان چنين نوشت : من ذمه خود را از هركسي كه روايتي در فضيلت ابي تراب و اهل بيتش نقل نمايد ، بري كردم . بعد از اين دستور خطبا در هر منطقه بر منبر شروع به لعن علي ( عليه السلام ) و تبرّي از او و اهل بيتش نمودند . شديدترين مردم در بلا و مصيبت اهل كوفه بودند . زيرا آن هنگام در كوفه تعداد زيادي از شيعيان وجود داشتند . معاويه ، « زياد » را والي بصره و كوفه نمود . او شيعيان را خوب مي شناخت ، بر اساس دستور معاويه هرجا كه شيعيان را مي يافت به قتل مي رساند ، و يا اينكه آنان را ترسانده دست و پاي آنان را قطع مي نمود و چشمان آنان را از حدقه درآورده به دار آويزان مي كرد . همچنين عده اي را نيز از عراق تبعيد نمود . لذا هيچ شيعه معروفي در عراق باقي نماند . . . . » ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ2 . شرح ابن ابي الحديد ، ج 11 ، ص 44 .
77 |
ابن أعثم مي نويسد : « زياد ، دائماً در پي شيعيان بود و هركجا آنان را مي يافت به قتل مي رساند ، به طوري كه شمار زيادي را كشت . او دست و پاي مردم را قطع و چشمانشان را كور مي كرد . البته خود معاويه نيز جماعتي از شيعيان را به قتل رساند . ( 1 ) معاويه خود دستورِ به دار آويختن گروهي از شيعيان را صادر كرد . ( 2 ) زياد شيعيان را در مسجد جمع مي كرد ، تا از علي ( عليه السلام ) اظهار بي زاري جويند . ( 3 ) او در بصره نيز در جستجوي شيعيان بود و با يافتن آنها آنان را به قتل مي رساند . ( 4 ) عده اي از صحابه و تابعين به دستور معاويه به شهادت رسيدند .
در سال 53هجري معاويه حجر بن عدي و اصحابش را به قتل رساند و او اولين كسي بود كه به همراه اصحابش به شيوه قتل صبر در اسلام كشته شد . ( 5 )
عمرو بن حمق خزاعي ، صحابي عظيم را كه امام حسين ( عليه السلام ) او را سيّدالشهدا ناميد ، بعد از آنكه معاويه او را امان داد ، به قتل رساند . ( 6 )
مالك اشتر ، يكي از اشراف و بزرگان عرب و يكي از فرماندهان جنگ هاي امام علي ( عليه السلام ) بود . معاويه او را در مسير مصر به وسيله سمّ ، به دست يكي از غلامانش به قتل رسانيد . ( 7 ) رشيد هجري ، از شاگردان امام علي ( عليه السلام ) و خواص وي بود ، زياد دستور داد كه از علي ( عليه السلام ) برائت جسته و او را لعنت كند ، او امتناع ورزيد . ازاين رو دو دست و دو پا و زبان او را بريده و به دار آويخت . ( 8 )
جويريه بن مهر عبدي ؛ را به جرم داشتن ولايت عليّ ( عليه السلام ) دستگير نموده و بعد از جداكردن دو دست و دو پاي او ، بر شاخه درخت خرما به دار آويخت .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الفتوح ، ج 4 ، ص 203 .
2 . المحبر ، ص 479 .
3 . مختصر تاريخ دمشق ، ج 9 ، ص 88 .
4 . همان .
5 . مروج الذهب ، ج 3 ، ص 3 ، سير اعلام النبلاء ، ج3 ، ص642 .
6 . سير اعلام النبلاء ، ج 4 ، ص 34 .
7 . شذرات الذهب ، ج 1 ، ص 91 .
8 . شرح ابن ابي الحديد ، ج 2 ، ص 294 .
78 |
شيعه در عصر امام حسين ( عليه السلام )
ابن ابي الحديد مي گويد : « وضع تا وقتي كه حسن بن علي ، از دار دنيا رحلت نمود ، اينچنين بود . در اين هنگام مصيبت و فتنه بر شيعيان بيشتر شد ، كار به جائي رسيد كه شيعيان در بين مردم از جان خويش ترس داشتند و يا از شهر خود فرار كرده و به طور پنهاني زندگي مي كردند . ( 1 )
امام محمد باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد : « بيشتر مصيبت براي ما و شيعيان ، بعد از رحلت امام حسن ( عليه السلام ) بود كه در آن زمان در هر شهر ، شيعيان ما را مي كشتند و دستها و پاهاي آنها را به اين گمان كه شيعه هستند از بدن جدا مي كردند . هركسي كه متّهم به دوستي و ارتباط با ما مي شد ، او را زنداني نموده و يا اموالش را غارت مي كردند يا خانه اش را خراب مي نمودند و اين مصيبت و بلا هم چنان شدت يافت تا زمان عبيدالله ابن زياد » ( 2 )
سال شصت هجري قمري ، معاويه هلاك شد و پسرش يزيد ، طبق بيعتي كه پدرش از مردم براي وي گرفته بود ، زمام حكومت اسلامي را در دست گرفت . به شهادت تاريخ ، يزيد ، هيچ گونه شخصيت ديني نداشت . حتي در زمان حيات پدرش ، جواني بود كه به اصول و قوانين اسلام ، اعتنا نمي كرد و جز عيّاشي و بي بندوباري و شهوتراني ، كاري نمي دانست . در سه سال حكومت خود فجايعي را به راه انداخت كه در تاريخ ظهور اسلام ، با آن همه فتنه ها كه انجام گرفته ، بي سابقه بود .
سال اول ، حضرت حسين بن علي ( عليه السلام ) را كه سبط پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) بود ، با فرزندان و خويشان و ياران و شيعيانش ، با فجيع ترين وضع ، به شهادت رساند و زنان و كودكان و اهل بيت پيامبر را به همراه سرهاي بريده شهداء ، در شهرها گرداند . ( 3 )
سال دوّم مدينه را قتل عام كرد و جان و مال و آبروي مردم آن ديار را تا سه روز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . شرح ابن ابي الحديد ، ج 11 ، ص 44 .
2 . شرح ابن ابي الحديد ، ج 11 ، ص 44 .
3 . تاريخ يعقوبي ، ج 2 ، ص 216 و تاريخ ابي الفداء ، ج 1 ، ص 190 و مروج الذهب ، ج 3 ، ص 64 .
79 |
براي لشكريانش مباح نمود . ( 1 )
و در سال سوّم كعبه مقدسه را خراب كرد و آن را به آتش كشيد . ( 2 )
شيعه در عصر امام سجاد ( عليه السلام )
بعد از هلاكت « يزيد بن معاويه » و سست شدن پايه هاي حكومت امويان ، شيعيان در كوفه به دنبال « فرمانده اي » براي خود بودند ، تا جماعت متفرق آنان را جمع نمايد و عقده به جامانده از شهادت حسين ( عليه السلام ) را شفابخشد .
بعد از مدتي ، « مختار » برعليه « بني اميّه » قيام نمود ، شيعيان به دور او جمع شدند او لشكري را به فرماندهي « ابراهيم بن مالك اشتر » به سوي لشكر شام روانه ساخت و آن لشكر را شكست داد و فرمانده اش « ابن زياد » را به قتل رسانيد ؛ اين امر آرزوي اهل بيت ( عليهم السلام ) شيعيان بود .
بعد از شكست لشكريان شام ، « مختار » و شيعيان ، قوت گرفتند . به نقل ابن عبد ربّه در « عقدالفريد » ، مختار شيعيان را دستور داد تا در كوچه هاي كوفه ، شبانه بگردند و ندا دهند : « يا لثارات الحسين » . ( 3 )
ابوالفداء ، در مورد حوادث سال 66هجري ، مي نويسد : « در اين سال ، مختار در كوفه به طلب خون « حسين ( عليه السلام ) » قيام نمود ، جماعت زياد دور او جمع شدند ، او بر كوفه تسلط پيدا كرد و مردم نيز با او بر كتاب خدا و سنت رسول و طلب خون اهل بيت ( عليهم السلام ) بيعت نمودند .
خانم « دكتر ليثي » مي نويسد : « شهادت امام حسين ( عليه السلام ) در كربلا ، واقعه تاريخي بزرگي بود كه منجر به تبلور جماعت شيعه و ظهور او به عنوان يك فرقه متميّز ، كه داراي مبادي سياسي و رنگ ديني است ، گرديد . . . واقعه كربلا ، در رشد و نموّ روح شيعه و زيادشدن آنها ، تأثير مهمي گذاشت . جماعت شيعه بعد از شهادت امام حسين ( عليه السلام ) به مانند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تاريخ ابي الفداء ، ج1 ، ص192
2 . همان .
3 . العقد الفريد ، ج2 ، ص230 ، جهاد الشيعه ، ص27
80 |
جماعت منظم با رويه سياسي متين ، در جامعه ظهور پيدا نمود . » ( 1 )
از طرفي « عبدالله بن زبير » در مكه قيام كرده و نُه سال رياست كرد . امويان ، در اين نُه سال ، با وي درگير بودند . شيعيان در اين موقعيت مناسب ، خدمت حضرت امام سجّاد ( عليه السلام ) مي رسيدند و فرصتي براي بيان مظلوميت سيدالشهدا ، در ميان مردم ، پديد آمد .
بني مروان ، با پيروزي بر « آل زبير » حكومت شبه جزيره را به دست گرفتند . بعد از گسترش نفوذ « عبدالملك مروان » بر بلاد اسلامي و محكم شدن پايه هاي حكومتي او ، به فكر مقابله با اهل بيت ( عليهم السلام ) و شيعيان افتاد . امام شيعيان در آن زمان ، امام زين العابدين ( عليه السلام ) بود .
عبدالملك ، براي اين كه از مقام آن حضرت بكاهد ، او را از مدينه به شام آورد ، ولي بعد از ظهور فضائل و معارف از آن حضرت ، محبت امام ، در ميان مردم بيشتر گرديد .
مركز تجمع شيعيان در آن زمان ، كوفه بود . عبدالملك به قصد ريشه كن كردن تشيع از كوفه ، شخصي را به نام « حجاج » به آن ايالت فرستاد .
امام باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد : « حجاج سركار آمد و تا توانست ، شيعيان را به قتل رساند و به هر گمان و تهمتي آنان را دستگير نمود . كار به جائي رسيد كه اگر كسي به او زنديق يا كافر مي گفتند بهتر بود از اين كه او را شيعه علي ( عليه السلام ) بگويند . » ( 2 )
ابن ابي الحديد ، از « مدائني » نقل مي كند : « هنگامي كه « عبدالملك بن مروان » به ولايت رسيد ، بر شيعه بسيار سخت گرفت و « حجاج بن يوسف » را بر آنان گماشت . مردم به بغض علي ( عليه السلام ) و موالات دشمنان آن حضرت به او تقرب جستند و هرچه را توانستند در فضل دشمنان عليّ ، روايت جعل كردند و در لعن بر علي ، كوتاهي ننمودند . » ( 3 )
ابن سعد ، در « طبقات » ، از « منهال » نقل مي كند : « من بر علي بن حسين ، وارد شدم و به آن حضرت عرض كردم : چگونه صبح كرديد ؟ خدا امر تو را اصلاح كند ؟ حضرت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تاريخ ابي الفداء ، ج1 ، ص194
2 . شرح ابن ابي الحديد ؛ ج 3 ، ص 15 .
3 . شرح ابن ابي الحديد .
81 |
فرمود : من پيرمردي مثل تو در اين شهر نمي بينم ، نمي داني كه چگونه صبح كرديم ؟ اگر نمي داني ، من تو را باخبر نمايم ؛ ما در ميان قوم خود به مانند بني اسرائيل در ميان آل فرعون ( ! ! ) صبح نموديم ، كه فرزندان آنان را ذبح كرده و زنان آنان را به كنيزي مي بردند . كار ما به جايي رسيده كه شيخ و سيّد ما را بر بالاي منابر ، لعن و دشنام مي دهند و با اين عمل به سوي دشمنان ما تقرّب پيدا مي كنند . . . » ( 1 )
قنبر ، غلام علي ( عليه السلام ) ، از جمله كساني است كه به دست حجاج ، به شهادت رسيد . حجاج ، به بعضي از نزديكان خود مي گويد : « دوست دارم به يكي از اصحاب ابي تراب ( علي ( عليه السلام ) ) دست پيداكنم . به او گفتند : ما از قنبر كسي را به علي ( عليه السلام ) نزديكتر نمي دانيم . حجاج ، كسي را به دنبال او فرستاد و او را نزد حجاج آورد ، حجاج به او گفت : تو قنبري ؟ گفت : آري ! حجاج گفت : از دين علي تبرّي بجو ! قنبر گفت : آيا تو مي تواني مرا به افضل از دين علي راهنمائي نمائي ؟ حجاج گفت : من تو را خواهم كشت . كدام قتلي براي تو محبوب تر است ، آن را انتخاب نما ! قنبر در جواب گفت : مرا اميرالمؤمنين خبر داده است كه بدون حق ، ذبح خواهم شد . حجاج نيز ، دستور داد تا سر او را مانند گوسفند از تن جدانمايند . » ( 2 )
كميل بن زياد ، از شيعيان و خواص علي ( عليه السلام ) مي باشد ، حجاج در زمان ولايتش در كوفه او را طلب كرد . لكن كميل فرار نمود و در مكاني مخفي گشت . حجاج حقوق قومش را قطع نمود . كميل ، با مشاهده اين وضع ، با خود گفت : « من پيرمردي هستم كه عمرم به سرآمده است ، سزاوار نيست كه من سبب محروميت قومم گردم . » لذا خود را تسليم حجاج نمود ، حجاج ، با مشاهده كميل گفت : « من از مدّتها منتظر تو بودم » كميل در جواب فرمود : « خشنود مباش ، زيرا از عمر من چيزي باقي نمانده است ، هركاري مي خواهي انجام بده ، بازگشت انسان به سوي خداست و بعد از قتل من نيز حسابي هست . اميرالمؤمنين مرا خبر داده كه تو قاتل مني . » حجاج گفت : « پس حجت بر تو تمام شد . » در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . طبقات ابن سعد ، ج 5 ، ص 219 و تهذيب الكمال ، ج 20 ، ص 399 .
2 . الشيعة والحاكمون ، ص 95 .
82 |
اين هنگام دستور داد تا گردن او را بزنند . » ( 1 )
از ديگر شيعيان سعيد بن جبير است . او مردي معروف به تشيع و زهد و عبادت و عفّت بود . حجاج دستور داد او را دستگير كردند ، و بعد از مشاجرات زياد بين اين دو حجاج دستور داد تا سرنش را از بدن جدا كنند . ( 2 )
در چنين شرائطي ، كه تصور نابودي اهل بيت ( عليهم السلام ) مي رفت ، امام سجّاد ( عليه السلام ) فعاليت را شروع نمود . و در اين راه ، موفقيت زيادي كسب كرد . ( 3 )
امام سجّاد ( عليه السلام ) توانست به شيعه ، حياتي تازه بخشد . و زمينه را براي فعاليتهاي امام باقر ( عليه السلام ) و امام صادق ( عليه السلام ) فراهم آورد . به گواهي تاريخ ، امام سجّاد ( عليه السلام ) در طول سي و چهار سال فعاليت ، شيعه را از دشوارترين بحرانهاي حيات خويش عبور داد ؛ بيست سال حاكميت حجاج بر عراق و سلطه عبدالملك بن مروان بر كل قلمرو اسلامي ، جهت گيري روشني براي كوبيدن شيعيان بود . . . ، حجاج كسي بود كه شنيدن لفظ كافر ، براي او از شنيدن لفظ شيعه ، آرامش بيشتري داشت . ( 4 )
روش فقهي حضرت سجاد ( عليه السلام ) نقل احاديث پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از طريق علي ( عليه السلام ) بود كه شيعيان تنها آن احاديث را درست مي دانستند . بدين صورت شيعه اولين قدمهاي فقهي خود را در مخالفت با انحرافات موجود برداشت .
شهر مدينه با توجه به كجروي هايي كه از آغاز اسلام در آن انجام شده بود عليه شيعه ، تحريك گرديده بود . بنابراين ، جاي مناسبي براي رشد شيعه به شمار نمي رفت .
امام سجاد ( عليه السلام ) مي فرمود كه : « دوستداران واقعي ما در مكه و مدينه به بيست نفر نمي رسد . » ( 5 ) در عين حال ، در عراق ، افراد بيشتري به اهل بيت ( عليهم السلام ) علاقه مند بودند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . شرح ابن ابي الحديد ، ج 17 ، ص 149 .
2 . سير اعلام النبلاء ، ج4 ، ص321 .
3 . دراسات وبحوث في التاريخ والاسلام ، ج 1 ، ص 61 .
4 . الامام الصادق ، ابوزهره ، ص 111 .
5 . شرح ابن ابي الحديد ، ج 4 ، ص 104 .
83 |
شيعه در عصر « امام محمدباقر ( عليه السلام ) »
دوران امامت امام باقر ( عليه السلام ) ، مصادف با ادامه فشارهاي خلفاي بني اميه و حكّام آنها بر شيعيان عراق بود . عراق مركز اصلي شيعه محسوب مي گرديد .
شيعيان هرساله در مراسم حج ، با امام تماس داشتند . اين تماس ها معمولا يا در مكه و يا در بازگشت و عبور از مدينه ، صورت مي گرفت . با توجه به برخي اخبار ، مردم عراق از رفتن نزد امام باقر ( عليه السلام ) در مدينه ، نهي شده بودند . ( 1 )
مشكل « غُلات » در اين دوران ، يكي از مشكلات براي شيعيان بود . شمار اين گروه رو به فزوني بود . وقتي كه امام ( عليه السلام ) آنها رااز خودطردكرد ، اصحاب آن حضرت نيز « غُلات » را از جمع خود بيرون راند . « مغيرة بن سعيد » و « بيان بن سمعان » ، كه هردو از معروفترين شخصيتهاي غاليان و از رهبران آنها بودند ، توسط اصحاب امام باقر ( عليه السلام ) تكفير شدند .
تأكيد امام باقر ( عليه السلام ) به عمل گرايي شيعيان ، به طور غيرمستقيم ، در مقابل تمام فرقه هايي كه به عمل صالح اعتنايي نداشتند ، صورت مي گرفت .
بسياري از شيعيان عراق در اثر فشار و اختناق موجود ، انتظار داشتند كه امام ( عليه السلام ) به عراق آمده و دست به شمشير ببرد . ولي امام باقر ( عليه السلام ) مأمور به تقيه بود . لذا ، برخي از آنها نسبت به امامت آن حضرت دچار ترديد گشتند . آگاهي كافي درباره امامت به آنها نمي رسيد و به همين جهت گروهي به « زيد » ، برادر امام گرويدند و انشعابي را بوجود آوردند . هرچند زيد هفت سال زودتر از برادرش ، در كوفه وفات يافت . امّا در همين دوره و پس ا زآن ريشه هاي گرايش به زيد در ميان شمار زيادي از شيعيان رشد كرد .
مخالفت با مصالح « امويان » ، موجب اختلافات كمتري در ميان شيعيان مي گشت . اما به موازات فروكش كردن فشارهاي سياسي بر آنان ، مسئله « غُلات » به تدريج دامنه بيشتري گرفت ؛ به طوري كه مسأله مهم در زمان امام صادق ( عليه السلام ) مسأله « غُلات » محسوب مي گرديد . فشار امويها ، جز در دو سال حكومت « عمر بن عبدالعزيز » ، ( از سال 99 تا 110 ) در تمام دوران حكومت آنان به شدت ادامه داشت .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مختصر تاريخ دمشق ، ج 23 ، ص 83 .
84 |
شيعه در عصر « امام جعفر صادق ( عليه السلام ) »
در اين دوره ، به علت ضعف امويان و درگيري هاي آنان ، امام ( عليه السلام ) و شاگردانش فرصت بيشتري براي نشر مكتب اصيل اسلامي يافتند . اين موقعيت ، تا اوائل خلافت منصور و دومين خليفه عباسي نيز ادامه داشت .
عباسيان ، خود را « خونخواه » آل ابي طالب مي دانستند . و مردم را به خوشنودي آل محمّد ( عليهم السلام ) دعوت مي كردند ؛ بنابراين نمي توانستند در آغاز با اهل بيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مخالفت نمايند .
در سال 140 هجري ، منصور بر مخالفان خود پيروز گشت و خطر نفوذ رهبري مذهبي شيعيان اهل بيت ( عليهم السلام ) را بيشتر احساس كرد و به سراغ آنان رفت . ابتدا از « بني الحسن » آغاز نموده ؛ « عبدالله بن حسن » و فرزندانش را دستگير ساخت و به زندان افكند و سپس دستور قتل همه آنان را داد . سپس به محدودساختن حوزه درس « جعفر بن محمد ( عليه السلام ) » در مدينه و تهديد و محاصره امام ( عليه السلام ) و شيعيانش پرداخت . زيرا از توجّه مردم و تشكّل شيعيان به شدّت هراسناك بود ، و موقعيّت خود را در خطر مي ديد ، و پس از بارها تهديد و فراخواني سرانجام ، امام را در مدينه مسموم كرد .
شيعه در عصر « امام موسي كاظم ( عليه السلام ) »
امام كاظم ( عليه السلام ) در سال 148 ، بعد از شهادت پدرش ، رهبري شيعيان را برعهده گرفت . اختلافي كه بين شيعيان بوجود مي آمد ، غالباً ناشي از تعيين امام بعدي بود . گاه بنابر دلايل سياسي ( وحشت از حاكميت عباسيان ) امام ( عليه السلام ) براي بسياري از شيعيان خود ناشناخته مي ماند .
شدت اختناق « منصور » درباره « علويان » بويژه امام صادق ( عليه السلام ) كه عظمتي فراوان در ميان جامعه كسب كرده بود ، موجب سردرگمي ميان برخي از شيعيان نسبت به رهبري آينده شده بود .
بعضي از فرزندان امام صادق ( عليه السلام ) داعيه رهبري داشتند و اين موجب پراكندگي
85 |
شيعيان مي شد . مشكل ديگر آنان دور بودن از شهرها و محل سكونت بود . . . با توجه به دلايل فوق ، بعد از امام صادق ( عليه السلام ) نيز انشعاباتي رخ داد .
اسماعيل بن جعفر بن محمد ، فرزند بزرگتر امام صادق ( عليه السلام ) بود . بسياري از شيعيان وي را رهبر آينده مي دانستند . وي در حيات پدر ، فوت كرد . به طوري كه در روايت آمده است امام صادق ( عليه السلام ) اصرار داشتند تا شيعيان با ديدن جنازه او به مرگش يقين كنند . با اين وجود ، عدّه اي بعد از آن حضرت ، با داعيه « مهدويت اسماعيل » و بهانه هاي ديگر ، فرقه اي به نام « اسماعيليه » در شيعه بوجود آوردند .
شيعيان راستين كساني بودند كه مدعي امامت را با طرح سؤالات خاصي ، ارزيابي مي كردند و آنگاه كه در امامت وي به يقين مي رسيدند ، او را به وصايت مي پذيرفتند .
هشام بن سالم مي گويد : « همراه مؤمن الطاق در مدينه بودم ، مشاهده كرديم كه عده اي در خانه عبدالله بن جعفر بن محمد گرد آمده و مسائلي را از او درباره زكات مي پرسند . ما نيز سؤالاتي درباره زكات از وي پرسيديم ، ليكن وي جواب صحيحي به ما نداد . آنگاه بيرون آمديم و نمي دانستيم كه از فرقه هاي مرجئه ، قدريه ، زيديه ، معتزله و خوارج چه گروهي را بپذيريم . دراين حال ، شيخي را ديديم كه او را نمي شناختيم . فكركرديم جاسوسي از جاسوسان منصور است ولي برخلاف اين احتمال او ما را به خانه ابوالحسن موسي بن جعفر برد . هنوز آنجا بوديم كه فضيل و ابوبصير ، وارد شده و پرسشهايي نمودند و بر امامت وي يقين حاصل نمودند . آنگاه مردم از هر سو ، دسته دسته مي آمدند ، به جز گروه عمار ساباطي و شمار اندكي كه عبدالله بن جعفر را قبول داشتند . » ( 1 )
هشام بن سالم ، عبدالله بن ابي يعفور ، عمر بن يزيد بيّاع السابري ، محمد بن نعمان ، مؤمن طاق ، عبيد بن زراره ، جميل بن دراج ، ابان بن تغلب و هشام بن حكم كه از بزرگان شيعه و اهل علم به شمار مي آمدند امامت موسي بن جعفر را پذيرفتند .
تنها كساني كه به امامت آن حضرت نگرويدند « عبدالله بكير » و « عمار بن موسي ساباطي » بودند . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي ، ج 1 ، ص 351 .
2 . فرق الشيعه ، ص 79 .
86 |
عصر امام كاظم ( عليه السلام ) دوران بسيار سختي براي شيعيان بود . از مهمترين قيامهايي كه در اين دوران برعليه خلفاي عباسي صورت گرفت ، قيام « حسين بن علي ، شهيد فَخ » در زمان حكومت هادي عباسي و جنبش « يحيي و ادريس » ، « فرزندان عبدالله » در زمان هارون بود .
امامان شيعه به لزوم رعايت « تقيه » پافشاري مي كردند و مي كوشيدند شيعيان را به طور پنهاني اداره نمايند . اين وضعيت موجب گرديد ، تاريخ نتواند از حركات سياسي آنها ارزشيابي دقيقي به عمل آورد . رهبري اين حركت و ظرافتي كه در هدايت آن به كار برده شد ، عامل مهمّ استواري شيعه در تاريخ گرديد .
شيعه در عصر « امام رضا ( عليه السلام ) »
مأمون عباسي با طرح « ولايتعهدي » امام رضا ( عليه السلام ) ظاهراً توانست بر مشكلات پيروز گردد و شيعيان و علويان را راضي نگه دارد .
شايد اولين مرحله نفوذ شيعه در دستگاه عباسي ، ماجراي ولايتعهدي امام رضا ( عليه السلام ) باشد . هرچند قبلا « علي بن يقطين » به دستور امام كاظم ( عليه السلام ) براي كمك به شيعيان ، در دستگاه عباسي باقي ماند . ( 1 )
در اين دوران تشيع در ظاهر رنگ سياسي به خود گرفت . و مأمون اظهار تشيع نمود . در نقلي آمده است : « مأمون پس از آمدن به عراق ، سعي كرد امور مملكتي را به كساني كه عقايد شيعي داشتند بسپارد . و بعد از آن كه راضي شد تا از عامه نيز كساني را به مقامي بگمارد ، تصميم گرفت تا در كنار هر نفر از عامه ، يك نفر شيعي نصب كند . ( 2 ) »
بعد از مأمون ، « معتصم عباسي » و « متوكل » اين شيوه را دگرگون ساختند و به دفاع از « اهل حديث » كه به شدت با « معتزله » و « شيعه » مخالف بودند ، پرداختند . متوكّل در دشمني با علويان و شيعيان تا جايي پيش رفت كه دستور خرابي قبر امام حسين ( عليه السلام ) را صادر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحارالانوار ، ج 48 ، ص 136 .
2 . تاريخ تشيع در ايران ، ص 169 .
87 |
كرد و فرمان داد تا زمينهاي گرداگرد آن را شخم زده و كشت كنند . ( 1 )
لكن اين حركت ضدّ شيعي دوام نياورد و پس از روي كار آمدن « مقتدر عباسي » زمينه رشد شيعه در بغداد و نقاط ديگر فراهم شد در اين دوره بسياري از شيعيان برجسته ، داراي مشاغل حكومتي و اداري بوده اند .
شيخ طوسي نقل مي كند : « حكم بن عليا گفت : من فرمانرواييِ بحرين را داشتم و در آنجا به مال زيادي دست يافتم كه مقداري را انفاق كرده و با مقدار ديگر آن ، زمين و . . . خريدم . پس از آن مدتي خمس آن را نزد امام جواد ( عليه السلام ) آوردم . . . ( 2 )
حسين بن عبدالله نيشابوري ، از شيعيان امام جواد ( عليه السلام ) ، مدتي حكومت سيستان را برعهده داشت . ( 3 )
جريان مشاركت شيعيان امامي ، در دستگاه حكومتي ، در دوران آخرين امامان ( عليهم السلام ) رو به گسترش نهاد . در دوران امام يازدهم ( عليه السلام ) و پس از آن در « غيبت صغري » شمار فراواني از شيعيان در دستگاه عباسي ، شغلهاي مهمي به دست آوردند .
آنچه قابل تأمل است ، عدم مشروع بودن خلافت عباسيان و تا سرحدّ وزارت رفتن شيعيان ، بود .
شيعه در عصر « امام جواد ( عليه السلام ) »
در سال 203هجري امام رضا ( عليه السلام ) به شهادت رسيد . تنها فرزند وي امام جواد ( عليه السلام ) بيش از هشت سال نداشت ، شيعيان از اين جهت در نگراني و اضطراب به سر مي بردند . به نوشته مورخان ، در اين دوران شيعيان به حيرت افتاده و دچار اختلاف گشتند . ( 4 ) به همين جهت گروهي از آنان درمنزل « عبدالرحمن بن حجّاج » گردآمدند وضجّه وناله سردادند . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مقاتل الطالبيين ، ص 478 .
2 . استبصار ، ج 2 ، ص 58 .
3 . كافي ، ج 5 ، ص 111 .
4 . دلائل الامامه ، ص 204 .
5 . عيون المعجزات ، ص 119 .
88 |
براي شيعيان مسلم بود كه امام رضا ( عليه السلام ) فرزند خود جواد ( عليه السلام ) را براي جانشيني برگزيده است . ولي خردسالي آن حضرت موجب كاوش بيشتر مردم براي اطمينان خاطر ، گرديد .
اضطراب خاطر موجود ، سبب شد تا برخي از آنها به دنبال « عبدالله بن موسي » ، برادر امام رضا ( عليه السلام ) ، بروند . ولي از آنجا كه حاضر نبودند بدون دليل ، امامت كسي را بپذيرند ، جمعي از آنها ، پيش وي سؤالاتي را مطرح كردند و هنگامي كه او را از جواب دادن ناتوان ديدند ، وي را ترك كردند . ( 1 ) و شمار ديگري نيز به واقفي ها كه بر امام كاظم ( عليه السلام ) توقّف كرده بودند پيوستند ، زيرا طبق نظر نوبختي ، آنان بلوغ را يكي از شرائط امامت مي دانستد . ( 2 )
با اين وجود ، بيشتر شيعيان به امامت امام جواد ( عليه السلام ) گردن نهادند . در ميان آنان كساني ، كميِ سن امام را به خود امام جواد ( عليه السلام ) نيز ، گوشزد كردند . آن حضرت در جواب به جانشيني « سليمان ( عليه السلام ) » از « داود ( عليه السلام ) » اشاره كرد و فرمود : « حضرت سليمان هنگامي كه هنوز كودكي بيش نبود ، گوسفندان را به چرا مي برد حضرت داود او را جانشين خود كرد ، درحالي كه علماي بني اسرائيل ، عمل او را انكار مي كردند . » ( 3 )
شيعيان « امامي » امامت را از جانب خدا مي دانستند ، و به همين جهت كمي سن امام نمي توانست خللي در عقيده آنان ايجاد كند .
شيعيان براي اثبات امامت ، سؤالاتي را مطرح مي نمودند و موقعي كه احساس مي كردند كه مدعي امامت از عهده پاسخ گويي برمي آيد ، ( با وجود نص به امامتشان ) وي را به عنوان امام معصوم مي شناختند .
شيعيان امامي در سراسر نقاط ، بويژه در عراق ، مدائن و ايران و . . . به سر مي بردند . ( 4 ) شيعيان علاوه بر ارتباط با امام از طريق وكلاي آن حضرت ، در مراسم حج نيز با امام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مناقب ابن شهرآشوب ، ج 2 ، ص 429 و مسند الامام الجواد ، ص 29 .
2 . فرق الشيعة ، ص88
3 . الكافي ، ج 1 ، ص 383 .
4 . الغيبة ، طوسي ، ص212
89 |
ديدار مي كردند .
بنابه روايتي عده اي از شيعيان امام جواد ( عليه السلام ) در مصر مي زيسته اند . در اين روايت ، « علي بن اسباط » مي گويد : « قامت امام را به دقّت مي نگريستم تا آن حضرت را براي اصحابمان در مصر بتوانم توصيف كنم . » ( 1 )
در روايت ديگري آمده است : « يك نفر از شيعيان خراسان خدمت امام جواد ( عليه السلام ) مشرف شد . » ( 2 )
روايت ديگري از « حر بن عثمان همداني » حاكي از آن است كه عده اي از شيعيان « ري » به محضر ايشان شرفياب شدند . ( 3 ) و اين دلالت دارد بر اينكه شيعه در ري فراوان بوده است . ( 4 )
قم ، يكي از مراكز تشيع در دوران امام جواد ( عليه السلام ) بود كه شيعيان آن ارتباط نزديكي با امام ( عليه السلام ) داشتند .
احمد بن محمد بن عيسي ، كه از وي به عنوان « شيخ القميّين » ياد شده است ، از اصحاب امام رضا ( عليه السلام ) و امام جواد ( عليه السلام ) بوده است و تأليفات زيادي در فقه و حديث ، از خود به جاي گذاشته و حتي محضر امام حسن عسكري ( عليه السلام ) را درك كرده است . ( 5 )
صالح بن محمد بن سهل ، يكي ديگر از اصحاب امام جواد ( عليه السلام ) در قم بود كه رسيدگي به امور موقوفات حضرت را در آن شهر عهده دار بود . ( 6 )
به دليل ارتباط امام رضا ( عليه السلام ) و سفر ايشان به خراسان ، شبكه وكلاي ايشان و روابط بين مردم و امامان ، رو به گسترش نهاد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الكافي ، ج 1 ، ص 384 .
2 . الثاقب في المناقب ، ص 208 .
3 . همان كتاب
4 . تاريخ تشيع در ايران ، ص 265 .
5 . مسند الامام الجواد ، ص 265 .
6 . تهذيب ، ج 4 ، ص 140 .
90 |
شيعه در دوران « امام هادي ( عليه السلام ) »
در اين قرن ، بيشتر شيعيان از كوفه بودند ، لقب « كوفي » كه به برخي افراد نسبت داده شده است ، بهترين گواه اين مطلب است .
از دوران امام باقر و امام صادق ( عليهما السلام ) به بعد ، لقب « قمي » در آخر اسم شماري از اصحاب ائمه به چشم مي خورد . اينها اشعري هاي عرب تباري بودند كه در قم مي زيستند . ( 1 )
در زمان امام هادي ( عليه السلام ) ، قم مهمترين مركز تجمّع شيعيان ايران بود و روابط محكمي ميان شيعيان اين شهر و ائمه طاهرين ( عليهم السلام ) وجود داشت .
دو شهر « آبه » يا « ساوه » و « كاشان » تحت تأثير تعليمات شيعي قرار داشتند و از بينش شيعي مردم قم پيروي مي كردند . در پاره اي از روايات « محمد بن علي كاشاني » نام برده شده كه از امام هادي ( عليه السلام ) ، سؤال كرده است . ( 2 )
مردم قم رابطه مالي نيز با امام هادي داشتند ، در اين زمينه ، از « محمد بن داود قمي » و « محمد طلحي » ياد شده است كه از قم و شهرهاي اطراف آن ، اموال و اخبار درباره وضعيت آن سامان را ، به امام ( عليه السلام ) مي رسانيدند . ( 3 )
مردم شيعه ديگر شهرهاي ايران نيز با امامان رابطه داشتند ، اين درحالي بود كه بيشتر شهرهاي ايران به دليل نفوذ قهرآميز « امويان » و « عباسيان » گرايش هاي « سنّي » داشتند . « ديلم » از اواخر قرن دوم هجري ، شيعيان زيادي را در آغوش خود داشت . علاوه بر آن ، عده اي از مهاجران « ديلمي » ، در عراق نيز به مذهب تشيع گرويده بودند .
در روايتي كه حاوي نامه اي از امام هادي ( عليه السلام ) ، به وكيل خود در همدان است ، اين چنين آمده است : « سفارش شما را به دوستداران خود در همدان كرده ام . » ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تاريخ تشيع در ايران ، ج 1 ، بحث قم ، پايگاه تشيع در ايران .
2 . كافي ، ج 1 ، ص 102 وتوحيد ، صدوق ، ص 101 .
3 . مشارق الانوار ، ص 10 و مسند الامام الهادي ، ص 45 .
4 . رجال كشي ، ص 610 .
91 |
شيعه ، در عصر « امام حسن عسكري ( عليه السلام ) »
وقتي كه امام رضا ( عليه السلام ) به خراسان آمد سادات علوي ، به دلايل گوناگوني به نقاط مختلف كشور پهناور اسلامي مهاجرت كردند . اين مهاجرت از زماني كه فشار و اختناق براي مقابله با علويان و شيعيان ، در عراق ، شدت گرفت ، رو به گسترش نهاد .
شيعيان ناچار شدند به مناطق امن تري كوچ نمايند . سرزمين عرب ، به علّت تسلّط روحيات و طرز تفكّر « اموي » ، نمي توانست جاي مناسبي براي آنان باشد . اما در شرق ، بهويژه در ايران زمينه هاي مناسبي براي اين هدف وجود داشت . به اين جهت بسياري از شيعيان به اين سرزمين سرازير شدند و در شهرهايي دور دست و جداي از هم به زندگي پرداختند .
شيعيان نياز مبرمي به ارتباط با يكديگر داشتند ؛ به اين دليل كه امام حاضر داشتند . و نيازمند حل پرسشهاي ديني و يافتن راه حلي براي مسائل سياسي و اجتماعي بودند . براي رسيدن به اين هدف ، از روشهاي مختلف ارتباط ، از قبيل اعزام افراد خاصي نزد امام ( عليه السلام ) و تماس با آن حضرت ، در ايام حجّ و در مدينه و نيز مكاتبه ، استفاده مي كردند .
نيشابور شيعيان فراواني را در خود جاي داده بود كه ارتباط خوبي با امام ( عليه السلام ) داشتند . اصولا شرق ايران جزو مناطقي است كه در قرنهاي سوم و چهارم ، نام شماري از اصحاب و علماي مشهور ، در تاريخ آن به چشم مي خورد . يكي از اين شخصيتها « فضل بن شاذان » است ، كه مقام ارجمندي در ميان صحابه ائمه و علماي شيعه داشته است . غير از نيشابور ، « بيهق » و « سمرقند » و « طوس » از محلهاي تجمّع شيعيان به شمار مي رفت .
يكي از راههاي ارتباط مردم با امام و بالعكس ، « وكيل » بود . افرادي كه سابقه علمي درخشان و ارتباط استوار با امامان قبلي يا خود آن حضرت داشتند ، و مي توانستند از نظر حديث پشتوانه اي براي شيعيان به شمار آيند ، به عنوان « وكيل » انتخاب مي شدند .
ايجاد رابطه به شيوه مذكور ، موجب احياي شيعيان و عدم هضم آنان در جامعه « تسنّن » گشت .
آموزه هاي شيعي درقالب « كلام » و « حديث » به تمامي جوامع كوچك و پراكنده و دور از قبيل « سمرقند » و « كشّ » فرستاده مي شد . با وجود دور بودن اين مراكز ، بسياري از
92 |
علماي شيعه از اين مناطق برخاسته اند . فرستادگان و نامه هاي پربار و به موقع ائمه ، اشكالات ناشي از دوري راه را برطرف مي ساخت .
يكي از راههاي ارتباطي ديگر ، فرستادن افرادي از طرف شيعيان به محضر آن حضرت بوده است .
از « جعفر بن شريف جرجاني » نقل شده است : « به زيارت خانه خدا مشرف شدم و در سامرا به خدمت امام عسكري ( عليه السلام ) رسيدم ، خواستم اموالي را كه دوستان بهوسيله من فرستاده بودند ، به آن حضرت بدهم . پيش از آن كه بپرسم به چه كسي بدهم ، آن حضرت ( عليه السلام ) فرمود : آنچه را همراه آورده اي به مبارك ، خادم من بسپار . ( 1 )
قم اصلي ترين شهري بود كه انبوهي از شيعيان را در خود جاي داد و از زمان امام صادق ( عليه السلام ) ، به طور مرتب و منظم با امام معصوم ( عليه السلام ) رابطه داشته است .
« احمد بن اسحاق بن عبدالله اشعري » از جمله شخصيتهاي قمي بود كه با امام حسن عسكري ( عليه السلام ) ارتباط داشت . امام حسن عسكري ( عليه السلام ) وي را فردي مورداعتمادمعرفي مي كرد .
سيستم « وكالت » در زمينه ايجاد پيوند بين امام و شيعيان ، بويژه در اخذ وجوهات شرعي براي ساماندهي امور شيعيان نقش خود را ايفا مي كرد .
در « سامرا » ، « بغداد » و « مدائن » ، شيعيان آمار قابل توجهي را تشكيل مي دادند .
شايد « سلمان فارسي » اولين كسي بود كه سنگ بناي تشيع را در « مدائن » نهاد و « حذيفة بن يمان » بر اين اساس بنائي استوار برافراشت .
كوفه نيز در اين زمان و قبل و بعد آن خالي از شيعه نبوده است . كوفه يكي از بزرگترين شهرهاي شيعه نشين به شمار مي رفت .
شيعه ، در عصر « امام مهدي ( عج ) »
برخي از شيعيان قم ، ( بي خبر از رحلت امام عسكري ( عليه السلام ) ) براي پرداخت وجوه خويش به سامرا ، رفتند . كساني آنها را به پيش « جعفر » بردند . قمي ها ، نخست در پي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كشف الغمّة ، ج 2 ، ص 427 .
93 |
امتحان « جعفر » برآمدند ، بدين منظور از وي پرسيدند : آيا از مبلغي كه آورديم اطلاع داري ؟ جعفر گفت : تنها خدا از غيب اطلاع دارد . در نتيجه قمي ها از پرداخت پول به وي خودداري نمودند . در آن هنگام شخصي آنها را به خانه اي هدايت كرد و در آنجا پس از آن كه مبلغ وجوهات به آنها گفته شد ، پول را به شخصي كه درست گفته بود ، تحويل دادند .
جعفر اين موضوع را به « معتمد » گزارش داد و به دستور او ، خانه امام و حتي خانه هاي همسايگان آن حضرت تفتيش مجدد شد . . . ( 1 )
حساسيت شديد دستگاه خلافت و تحريكات جعفر براي كنترل امام دوازدهم بود و علاوه بر آن در صورت عدم دسترسي به آن حضرت ، دست كم بتوانند اعلام كنند كه امام حسن عسكري ( عليه السلام ) فرزند نداشته است . احضار افراد موثق در منزل امام نيز براي اين بود تا به ادعاي خود در اين باره رنگ حقيقت داده و شيعيان را دچار حيرت و سردرگمي سازند . ( 2 )
بر اساس طرح پيش بيني شده ، مسأله ولادت آن حضرت ، از چشم مردم و حتي بيشتر شيعيان به دور ماند .
برخي از شيعيان مورد اعتماد و عده اي وكلاي امام حسن عسكري ( عليه السلام ) و كساني كه در خانه امام ( عليه السلام ) مشغول خدمت بودند ، از ولادت حضرت باخبر شدند .
شيخ مفيد از تعدادي اصحاب و خادمان و ياران نزديك امام عسكري ( عليه السلام ) روايت كرده است كه آنان موفق به ديدار امام زمان ( عليه السلام ) شده اند .
محمد بن اسماعيل بن موسي بن جعفر ، حكيمه خاتون ( دختر امام جواد ( عليه السلام ) ) ، ابوعلي بن مطهر ، عمرو اهوازي وابونصر طريف ( خدمتگذار امام ) از آن جمله بودند . ( 3 )
به اين ترتيب امام حسن عسكري ( عليه السلام ) فرزند خود را به برخي نشان داد و ايشان را جانشين خويش معرفي نمود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كمال الدين ، ص 473 .
2 . الغيبه ، طوسي ، ص 132 .
3 . الارشاد ، ص 35 وينابيع الموده ، 461 .
94 |
شيخ كليني ، از « ضوء بن عِجلي » روايت كرده است كه مردي ايراني از اهالي فارس ، به او گفته بود : « به منظور خدمت براي امام عسكري ( عليه السلام ) به سامراء رفتم و امام مرا به عنوان مسئول خريد خانه پذيرفت . روزي حضرت عسكري ( عليه السلام ) فرزند خود را به من نشان داد و فرمود : « هذا صاحبكم » وي اظهار مي كند كه پس از آن نيز تا رحلت امام ، آن كودك را نديده است . او مي افزايد : « در زماني كه وي آن حضرت را ديد حدود دو سال سن داشته است . » ( 1 )
شايد پراهميت ترين ديدار اصحاب و شيعيان امام عسكري ( عليه السلام ) با حضرت بقية الله ، زماني بود كه « محمد بن عثمان عمروي » از وكلاي خاص امام زمان ( عج ) ، همراه با چهل نفر ديگر در خدمت امام بودند . آن حضرت فرزند خود را به آنان نشان داد و فرمود : « هذا امامكم من بعدي وخليفتي عليكم أطيعوه ولا تتفرقوا من بعدي في أديانكم لتهلكوا ، أما إنكم لا ترونه بعد يومكم هذا ؛ اين امام شما پس از من و جانشين من در ميان شما است . از او فرمان ببريد و پس از من در دين خود اختلاف نكنيد كه در اين صورت هلاك مي شويد و پس از اين هرگز او را نخواهيد ديد . »
درادامه اين روايت آمده است : چند روز پس از آن ، امام عسكري ( عليه السلام ) رحلت كرد . ( 2 )
بعد از رحلت امام عسكري ( عليه السلام ) احتمال ايجاد فرقه هاي انشعابي و افكار ناروا ، فراوان بود زيرا تولد و نگهداري و وصايت امام زمان ( عليه السلام ) به طور كاملا محرمانه انجام شده بود و دوران غيبت نيز آغاز شده و تنها پشتوانه نيرومند امامت حضرت حجت ، ميراث عظيم احاديث موجود ، درباره اصل مهدويت و پاره اي از لوازم آن و در بخش ديگر ، استقرار سيستم ارتباطي قوي و حضور برخي از عناصر سرشناس شيعه ، در ميان اصحاب امام عسكري ( عليه السلام ) و شيعيان آن حضرت بود .
« شيعه » در قرنهاي ديگر
درقرن چهارم هجري عواملي چون سستي اركان خلافت بني عباس و ظهور
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الكافي ، ج 1 ، ص 514 .
2 . منتخب الاثر ، ص 355 وينابيع المودّه ، ص 460 والغيبه ، طوسي ، ص 217 .
95 |
پادشاهان آل بويه ، زمينه اي براي وسعت و نيروي تشيع فراهم ساخت .
پادشاهان آل بويه ( كه شيعه بودند ) ، كمال نفوذ را در مركز خلافت ( بغداد ) داشتند . اين قدرت ، به شيعيان توان مقابله با مخالفان را مي داد . چنان كه مورخان گفته اند ، در اين قرن همه جزيرة العرب ، يا قسمت بزرگ آن به استثناي شهرهاي بزرگ ، شيعه بودند .
شهر « بصره » كه پيوسته مركز تسنن بود و با مردم شهر « كوفه » كه مركز « شيعه » بود به رقابت مذهبي مي پرداختند جماعت زيادي از شيعه را در خود جاي داده بود . همچنين در طرابلس ، نابلس ، طبريّه ، حلب و هرات شيعه بسيار بود و در اهواز و سواحل خليج فارس ، مذهب شيعه رواج داشت . ( 1 )
از قرن پنجم تا اواخر قرن نهم مذهب ، شيعه به همان افزايش كه در قرن چهارم داشت ادامه يافت . پادشاهاني كه مذهب شيعه داشتند به ترويج اين مذهب پرداختند .
شاه خدابنده ( از پادشاهان مغول ) مذهب شيعه را اختيار نمود و اعقاب او ساليان دراز در ايران سلطنت كرده و تشيع را ترويج مي كردند ؛ همچنين سلاطين « آق قويونلو » و « قره قويونلو » كه در « تبريز » حكومت مي كردند . در ترويج تشيّع سهم به سزايي داشتند . ( 2 )
حكومت فاطميان نيز ساليان دراز ، در مصر پابرجا بود . البته قدرت مذهبي مردم با پادشاهان وقت تفاوت مي كرد ، چنان كه پس از برچيده شدن بساط فاطميان و روي كار آمدن سلاطين « آل ايوب » امر بر عكس شد و شيعيان « مصر » و « شام » آزادي مذهبي كلّي از دست دادند . و جمع كثيري از شيعيان ، از دم شمشير گذشتند ؛ از آن جمله ، شهيد اول ( محمد بن محمد مكي ) ، يكي از نوابغ فقه شيعه در سال 786 هجري در دمشق به جرم شيعه بودن ، كشته شد .
روي هم رفته « شيعه » در اين پنج قرن از لحاظ جمعيت ، افزايش يافت و از جهت قدرت و آزادي مذهبي تابع موافقت و مخالفت سلاطين وقت بود و هرگز مذهب تشيع در يكي از كشورهاي اسلامي مذهب رسمي اعلام نشد .
در سال 906 هجري ، جوان سيزده ساله اي به نام اسماعيل صفوي از خانواده شيخ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الحضارة الاسلامية ، ج 1 ، ص 97 .
2 . ر . ك . به : « حبيب السير »
96 |
صفي الدين اردبيلي ، با سيصد نفر به منظور ايجاد يك كشور مستقل و مقتدر شيعه ، از اردبيل قيام كرد و كشورگشايي و برانداختن ملوك الطوايفي ايران را آغاز نمود . پس از جنگهاي خونين با پادشاهان محلي و بويژه پادشاهان « آل عثمان » ، موفق به ايجاد كشوري متحد و شيعه مذهب ، گرديد . ( 1 )
پس از درگذشت شاه اسماعيل صفوي پادشاهان ديگري از سلسله صفوي تا اواسط قرن دوازدهم هجري سلطنت كردند و يكي پس از ديگري رسميت مذهب شيعه اماميه را تأييد و تثبيت نمودند . زماني كه در اوج قدرت بودند ( زمان شاه عباس كبير ) توانستند وسعت اراضي كشور و آمار جمعيت را به بيش از دو برابر ايران كنوني برسانند . ( 2 )
گروه شيعه ، در اين دو قرن تقريباً در ساير نقاط كشورهاي اسلامي به همان حال سابق با افزايش طبيعي خود باقي بوده است .
در سه قرن اخير ، پيشرفت مذهبي شيعه به همان شكل طبيعي سابقش بوده است . تشيع در ايران مذهب رسمي شناخته مي شود ، و همچنين در يمن و عراق اكثريت جمعيت را شيعه تشكيل مي دهد و در همه ممالك بهويژه مسلمان نشين ، تعداد قابل توجهي را به خويش اختصاص داده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ر . ك . به : « روضة الصفا » و « حبيب السير » و . . .
2 . همان .