بخش 7
توسل فتواهای وهابیان فلسفه توسل : انواع توسل موارد اتفاق بر جواز موارد اتفاق بر عدم جواز 1 ـ توسّل به طاغوت 2 ـ توسل به بتان موارد اختلاف 1 ـ توسل به جاه پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) دیدگاه علمای اهل سنت 2 ـ توسل به دعای پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) منع از توسل ، از بدعت های امویان 3 ـ توسل و تبرک به آثار پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) تبرّک معنای تبرک تبرک در قرآن کریم تبرک در روایات تبرک در تاریخ
154 |
توسل
يكي ديگر از موارد اختلاف بين وهابيان و ساير مسلمين ، توسل به اولياي الهي يا به تعبيري ، وسيله قرار دادن آنان نزد خداوند متعال است . وهابيان آن را جايز نمي دانند ، اما عموم مسلمين نه تنها آن را جايز مي شمارند ، بلكه در طول تاريخ به آن عمل كرده اند . توسل انواع و اقسامي دارد كه نزد عموم مسلمين برخي از آن ها صحيح و بعضي باطل و دسته اي ديگر مورد اختلاف هست ؛ به همين دليل هركدام را با حكم آن ها بيان مي نماييم .
تعريف توسل :
توسل در لغت : خليل بن احمد مي گويد : « توسل از وسلت الي ربّي وسيلة است ؛ يعني انجام دادم عملي را تا به سبب آن به سوي خدا نزديك شوم . . . . » ( 1 ) ابن منظور افريقي مي نويسد : « وسيله چيزي است كه انسان به سبب آن به مقصود خود رهنمون مي شود . » ( 2 )
توسل در اصطلاح : مقصود از توسل آن است كه بنده چيزي يا شخصي را نزد خداوند واسطه قرار دهد تا او وسيله قربش به خدا گردد . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ترتيب العين ، ماده « وسل » .
2 . لسان العرب ، ماده « وسل » .
3 . ر . ك : آلوسي ، تفسير روح المعاني ، ج6 ، ص124 ـ 128 .
155 |
فتواهاي وهابيان
1 ـ شيخ عبدالعزيز بن باز مفتي سابق حجاز مي گويد : « توسل به جاه ، و بركت يا حقِ كسي بدعت است ، ولي شرك نيست ؛ از همين رو هرگاه كسي بگويد : « اللّهم إنّي أسألك بجاه أنبيائك أو بجاه وليّك فلان أو بعبدك فلان أو بحقّ فلان او بركة فلان » جايز نيست ، بلكه بدعت و شرك آلود است . » ( 1 )
2 ـ شيخ صالح بن فوزان مي گويد : « هركس به خالق و رازق بودن خداوند ايمان آورد ، ولي در عبادت واسطه هايي بين خود و خداوند قرار دهد ، در دين خدا بدعت گذارده است . . . و اگر به وسائط متوسل شود ( به جهت جاه و مقام آنان ) بدون آن كه آنان را عبادت كند ، اين بدعت حرام و وسيله اي از وسائل شرك است . . . » ( 2 )
3 ـ گروه فتواي وهابيون ، در جواب سؤالي از توسل مي گويند : « توسل به ذات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و غيرِ او ( از انبيا و صالحان ) جايز نيست . هم چنين توسل به جاه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و غير او حرام است ، زيرا اين عمل بدعت و از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) يا صحابه حكمي در اين مورد نرسيده است . . . » ( 3 )
4 ـ ناصر الدين الباني مي گويد : « من معتقدم : كساني كه به اوليا و صالحان و . . . توسل مي كنند از راه حقّ گمراه اند . . . » ( 4 )
فلسفه توسل :
توسل وسيله و واسطه قرار دادن چيزي بين خود و مطلوب است . وسيله بر دو قسم است : گاهي از امور مادي است ؛ مثل آب و غذا كه وسيله رفع تشنگي و گرسنگي است . و زماني نيز از امور معنوي است ؛ مثل گناه كاري كه خدا را به مقام و جاه يا حقيقت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قسم مي دهد تا از گناهش بگذرد . در هر دوصورت وسيله لازم است ، زيرا خداوند متعال
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . شيخ بن باز ، مجموع فتاوي و مقالات متنوعة ، ج4 ، ص311 .
2 . المنتقي من فتاوي الشيخ بن فوزان ، ج2 ، ص54 .
3 . البدع و المحدثات و ما لا اصل له ، ص265 ـ 266 .
4 . فتاوي الالباني ، ص432 .
156 |
جهان آفرينش را به بهترين صورت آفريده است ؛ آن جا كه مي فرمايد : { الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْء خَلَقَهُ } ؛ ( 1 ) « آن خدايي كه همه چيز را به بهترين صورت آفريده است . »
جهان براساس نظام علّت ومعلولي واسباب و مسببات ، براي هدايت و رشد و تكامل انسان ها آفريده شده است و نيازمندي هاي طبيعي بشر با عوامل و اسباب عادي برآورده مي گردد . فيوضات معنوي خداوند ، همچون هدايت ، مغفرت و آمرزش نيز براساس نظامي خاص بر انسان ها نازل مي شود و اراده حكيمانه خداوند بر اين تعلق گرفته كه امور از طريق اسباب خاص و علل معين به انسان ها برسد . بنابراين ، همان گونه كه در عالم ماده نمي توان پرسيد : چرا خداوند متعال زمين را با خورشيد نوراني كرده و خود بيواسطه به چنين كاري دست نزده است ؟ در عالم معنا نيز نمي توان گفت : چرا خداوند مغفرت خويش را به واسطه اولياي الهي ، شامل حال بندگان مي كند ؟ شهيدمطهري مي فرمايد :
« فعل خدا ، داراي نظام است . اگر كسي بخواهد به نظام آفرينش اعتنا نداشته باشد گمراه است . به همين جهت است كه خداي متعال ، گناه كاران را ارشاد فرموده است كه درِ خانه رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) بروند و علاوه بر اين كه خود طلب مغفرت كنند ، از آن بزرگوار بخواهند كه براي ايشان طلب مغفرت كند . قرآن كريم مي فرمايد : { وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤوُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحِيماً } ؛ ( 2 ) « اگر ايشان هنگامي كه [ با ارتكاب گناه ] به خود ستم كردند ، نزد تو مي آمدند و از خدا آمرزش مي خواستند و پيامبر هم براي ايشان طلب مغفرت مي كرد ، خدا را توبه پذير مهربان مي يافتند . » ( 3 )
از همين رو مي بينيم كه در قرآن و سنت تأكيد فراواني بر وسيله و توسل شده است . خداوند متعال مي فرمايد : { يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ . . . } ؛ ( 4 ) « اي مؤمنين تقوا پيشه كنيد و براي رسيدن به او وسيله طلب نماييد . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سجده ( 32 ) آيه 7 .
2 . نساء ( 4 ) آيه 64 .
3 . مجموعه آثار ، ج1 ، ص264 .
4 . مائده ( 5 ) آيه 35 .
157 |
انواع توسل
توسل و وسيله قرار دادن براي رسيدن به خداوند و حوائج خود بر چند نوع است :
1 ـ برخي از آنها به اتفاق مسلمانان جايز است ؛
2 ـ دسته اي به اتفاق مسلمانان جايز نيست ؛
3 ـ گروهي ديگر مورد اختلاف بين وهابيان و مسلمانان است .
موارد اتفاق بر جواز
1 ـ توسل به خدا به ذات و اسماء و صفاتش
خداوند متعال مي فرمايد : { وَلِلّهِ اْلأَسْماءُ الْحُسْني فَادْعُوهُ بِها . . . } ؛ ( 1 ) « و براي خدا است اسم هاي پسنديده ، پس او را به آنها بخوانيد . »
ترمذي به سند خود از بريده نقل مي كند : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) شنيد كه مردي خداوند را به ذات ، صفات و اسمائش قسم مي دهد و مي گويد : « اللّهم إنّي أسألك بأنّي أشهد أنّك أنت الله لا اله إلاّ أنت الأحد الصمد الذي لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفواً أحد » پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « تو خدا را به اسم اعظم اش خواندي ، اسمي كه اگر به آن خوانده شود اجابت مي كند و اگر به آن سؤال شود عطا مي كند . » ( 2 )
شيخ عبدالعزيز بن باز مي گويد : « . . . توسل بايد به اسماي خدا ، صفات و توحيد او باشد ؛ همان گونه كه در حديث صحيح وارد شده است . . . » . ( 3 )
2 ـ توسل به طاعت و ايمان
توسّل همراه عمل صالح از بهترين وسائط نزد خداوند متعال و از موارد اتفاق بين مسلمين است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اعراف ( 7 ) آيه 80 .
2 . صحيح ترمذي ، ج5 ، ص515 ، ح3475 .
3 . مجموع فتاوي و مقالات متنوعه ، ج4 ، ص311 .
158 |
آلوسي در ذيل آيه شريفه : { وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ . . . } مي گويد : « خداوند امر به ادايِ طاعات نموده است . » ( 1 )
حضرت ابراهيم و فرزندش اسماعيل ساختن خانه خدا را عملي براي تقرّب به خداوند متعال قرار داده بودند . خداوند در اين باره مي فرمايد : { وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْماعِيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ } ؛ ( 2 ) و [ نيز يادآوريد ] هنگامي را كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاي خانه [ كعبه ] را بالا مي بردند و [ مي گفتند ] پروردگارا ! از ما بپذير ، كه تو شنوا و دانايي . آن گاه از خداوند حاجتشان را طلبيده و عرض مي كنند : { رَبَّنا وَاجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنا مَناسِكَنا وَتُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوّابُ الرَّحِيمُ } ؛ ( 3 ) « پروردگارا ! ما را تسليم فرمان خود قرار ده و از دودمان ما ، امّتي كه تسليم فرمانت باشند [ بهوجود آور ] و طرز عبادتمان را به ما نشان بده و توبه ما را بپذير كه تو توبه پذير و مهرباني . »
شيخ عبدالعزيز بن باز مي گويد : « هم چنين يكي از اقسام توسّل جايز ، توسل به اعمال صالح است ؛ در روايت آمده است : گروهي در غاري محبوس شدند و هركدام با وسيله قرار دادن اعمال صالح خود از خداوند خواستند كه او را نجات دهد : يكي خدا را به نيكي به پدر و مادر قسم داد . ديگري ، به عفت از زنا سوگند داد . آن يكي به اداي امانت ياد كرد ؛ در اين هنگام خداوند همه آنان را نجات داد . » ( 4 )
مصطفي محمود در ذيل آيه : { وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ } مي گويد : « وسيله هر انساني عملش است و بهترين عمل متابعت كردن از رسول و الگو قرار دادن او در تمام اعمال است . . . » . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . روح المعاني ، ج6 ، ص124 .
2 . بقره ( 2 ) آيه 127 .
3 . بقره ( 2 ) آيه 128 .
4 . سنن ترمذي ، حديث 3475 ، مجموع فتاوي و مقالات متنوعه ، ج4 ، ص311 .
5 . مصطفي محمود ، من اسرار القرآن ، ص76 و 77 .
159 |
3 ـ توسل به قرآن كريم
احمد بن حنبل از عمران بن حصين نقل مي كند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « قرآن بخوانيد و با آن از خداوند سؤال و درخواست كنيد . . . » . ( 1 )
4 ـ توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در روز قيامت
توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در قيامت يعني اين كه مردم در روز قيامت حضرت را وسيله قرار داده و از او بخواهند تا نزد خداوند از آنها شفاعت كند . بخاري از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند : « مؤمنان در روز قيامت دور هم جمع مي شوند ، و مي گويند : چه خوب است اگر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ما را شفاعت كند . . . آن گاه نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آمده و از وي طلب حاجت مي كنند ؛ آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) نيز از آنان شفاعت مي كند .
گروه فتواي وهابيان مي گويند : « . . . روز قيامت مؤمنان به ترتيب به حضرت آدم ، نوح ، ابراهيم ، موسي و عيسي پناه مي آورند و همگي عذر مي خواهند . حضرت عيسي ( عليه السلام ) مي فرمايد : به نزد محمد ( صلّي الله عليه وآله ) رويد ، زيرا او بنده اي است كه خداوند گناهان گذشته و آينده او را آمرزيده و از او بخواهيد تا شما را شفاعت كند . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نيز به سجده افتاده و براي آنان از درگاه الهي طلب مغفرت و غفران مي كند . . . » . ( 2 )
5 ـ توسل به آثار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در زمان حيات
توسل ، گاهي با وسيله قرار دادن خودِ شخص است ، زماني با اثرش و هنگامي نيز به مكاني است كه آن شخص بزرگوار را در خود جاي داده است .
احمد بن حنبل و ديگران نقل مي كنند : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هنگامي كه وضو مي گرفت ، مردم به جهت تبرك به آب وضوي حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) نزديك بود كه خود را به هلاكت اندازند . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مسند احمد ، ج4 ، ص445 .
2 . البدع و المحدثات و ما لا اصل له ، ص265 ـ 266 ؛ صحيح بخاري ، حديث 7440 ؛ صحيح مسلم ، حديث193 .
3 . صحيح بخاري ، ج1 ، ص55 ؛ مسند احمد ، ج4 ، ص329 .
160 |
6 ـ توسل به دعاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حال حيات
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) به اين دليل كه شخصيّتي عظيم و جليل القدر است ، دعايش رد نمي شود ، لذا مي توان براي رسيدن به خواسته خود از خدا به دعاي او توسل جست .
برادران حضرت يوسف ( عليه السلام ) بعد از آن كه به خطا و اشتباه و گناهشان پي برده و پشيمان گشتند ، از پدرشان خواستند تا براي آنان دعا كند . خداوند در اين زمينه مي فرمايد : { قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئِينَ ؛ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ } ؛ ( 1 ) « گفتند : پدر ! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه كه ما خطاكار بوديم . . . » هم چنين در مذمّت منافقان مي فرمايد : { وَإِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ } ؛ ( 2 ) « هنگامي كه به آنان گفته شود : بياييد تا رسول خدا براي شما استغفار كند ، سرهايشان را [ از روي استهزا و كبر و غرور ] تكان مي دهند و آنها را مي بيني كه از سخنان تو اعراض كرده و تكبر ميورزند . »
7 ـ توسل به ذات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قبل از آمدن به دنيا
حاكم نيشابوري نقل مي كند : « حضرت آدم ( عليه السلام ) بعد از آن كه خطايي از او سرزد ، عرض كرد : بارخدايا تو را به حقّ محمد سوگند مي دهم از من بگذري ! خداوند فرمود : اي آدم چه كسي به تو اين كلمات را ياد داد ؟ ! عرض كرد : بارخدايا ! بر ساق عرش ديدم چنين نوشته شده است : « لا إله إلاّ الله ، محمّد رسول الله » از اين فهميدم كه رسول تو كريم ترين انسان ها نزد توست ، زيرا اسم او را با اسم خودت مقرون ساختي . خداوند فرمود : آري ، تو را بخشيدم ، او آخرين پيامبران و از ذريه تو است و اگر او نبود تو را خلق نمي كردم » . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . يوسف ( 12 ) آيه 97 ـ 98 .
2 . منافقون ( 63 ) آيه 5 .
3 . مستدرك حاكم ، ج2 ، ص615 .
161 |
8 ـ توسل به انبيا و اوليا در حياتشان
ابن تيميه مي گويد : ترمذي به طريق صحيح نقل كرده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به شخصي دستور داد ، اين چنين خدا را بخواند : « اللّهم إنّي أسألك وأتوجّه إليك بنبيّك . » ( 1 ) ابوبكر نزد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آمد و عرض كرد : من قرآن را فرا مي گيرم ، ولي آن را فراموش مي كنم . حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : بگو : « اللّهمّ إنّي أسألك بمحمّد نبيّك و . . . » . ( 2 )
موارد اتفاق بر عدم جواز
برخي از اقسام توسّل به اتفاق مسلمين جايز نيست كه عبارتند از :
1 ـ توسّل به طاغوت : خداوند متعال مي فرمايد : { يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَي الطّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ } ؛ ( 3 ) « مي خواهند براي داوري نزد طاغوت و حكّام باطل بروند با اين كه به آنها دستور داده شده كه به طاغوت كافر شوند . »
2 ـ توسل به بتان : خداوند مي فرمايد : { وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَلا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللهِ } ؛ ( 4 ) « آنها غير از خدا چيزهايي را مي پرستند كه نه به آنان زيان مي رساند ونه سودي مي بخشد ومي گويند : اينهاشفيعان مانزد خدا هستند . »
موارد اختلاف
همان گونه كه اشاره شد ، وهابيان و عموم مسلمانان در برخي از اقسام توسل اختلاف دارند كه عبارت است از :
1 ـ توسل به ذات حقّ ، مقام و جاه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و اولياي الهي در حيات برزخي ؛
2 ـ توسل به دعاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و اولياي الهي در حيات برزخي ؛
3 ـ توسل به آثار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و اوليا در حيات برزخي .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجموعة الرسائل و المسائل ، ج1 ، ص13 .
2 . التوصل إلي حقيقة التوسل ، ص310 به نقل از جامع الاصول .
3 . نساء ( 4 ) آيه 60 .
4 . يونس ( 10 ) آيه 18 .
162 |
1 ـ توسل به جاه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حيات برزخي
اين قسم طبق نظر عموم مسلمين جايز است ، ولي وهابيان آن را نه تنها جايز ندانسته بلكه شرك آلود مي دانند .
گروه فتواي وهابيان مي نويسند : « توسل به ذات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و غير او ( از انبيا و صالحان ) جايز نيست هم چنين توسل به جاه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و غيرِ او حرام است . . . » . ( 1 )
دليل جواز و رجحان
براي جواز و رجحان اين نوع توسل مي توان به ادله اي تمسك كرد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم :
1 ـ طبراني در المعجم الكبير به سند صحيح از عثمان بن حنيف نقل مي كند : شخصي به جهت حاجتي مكرّر نزد عثمان به عفّان مراجعه مي نمود ، ولي عثمان به خواسته اش توجهي نمي كرد ؛ تا اين كه در بين راه عثمان بن حنيف را ـ كه خود راوي است ـ ملاقات كرده و از اين موضوع شكايت كرد . عثمان بن حنيف به او گفت : آبي را آماده كن و وضو بگير ؛ به مسجد برو و دو ركعت نماز بگزار و بعد از اتمام نماز ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را وسيله قرار ده و بگو : « اللّهم إنّي أسألك و أتوجّه إليك بنبيّك محمّد صلّي الله عليه و سلّم نبيّ الرحمة ، يا محمّد إنّي أتوجّه بك إلي ربّي فتقضي لي حاجتي » ، آن گاه حاجت خود را به ياد آور .
عثمان بن حنيف مي گويد : شخص يادشده آن اعمال را انجام داد ، آن گاه به سوي خانه عثمان روان شد ، فوراً دربان آمد و او را نزد عثمان بن عفان برد ، عثمان نيز او را احترام شاياني كرد . سپس حاجتش را به طور كامل برآورد و به او گفت : من همين الآن به ياد حاجت تو افتادم و هرگاه بعد از اين از ما حاجتي خواستي به نزد ما بيا . . . آن گاه عثمان ابن حنيف گفت : اين دستور از من نبود ، بلكه روزي خدمت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بودم كه نابينايي نزد حضرت آمد و از كوري چشم خود شكايت نمود . حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) ابتدا پيشنهاد كرد كه صبر كند ولي او نپذيرفت . سپس به او همين دستور را داد و آن شخص نيز بعد از اداي آن بينا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . البدع و المحدثات و ما لا اصل له ، ص265 ـ 266 .
163 |
شد و به مقصود خود رسيد .
اين حديث را جماعت كثيري از اهل سنت نقل كرده اند ؛ امثال : حاكم نيشابوري ، ( 1 ) ابن عبدالبر ، ( 2 ) ابونعيم اصفهاني ، ( 3 ) ذهبي ، ( 4 ) حافظ هيثمي ، ( 5 ) متقي هندي ( 6 ) و ديگران .
2 ـ دارمي در سنن خود از ابوالجوزاء أوس بن عبدالله نقل مي كند : در مدينه قحطي شديدي پديد آمد . عده اي نزد عايشه آمده و از اين امر شكايت كردند . عايشه گفت : به سراغ قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) رويد و از آن جا دريچه اي به سوي آسمان باز كنيد تا بين قبر حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) و آسمان فاصله اي نباشد . آنان چنين كردند . خداوند نيز به بركت توسل به حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) باران فراواني به آنها عنايت كرد ، تا آن كه سبزي ها رشد كرده و شتران چاق شدند . . . . ( 7 )
از آن جا كه حديث به دليل وجود سعيد بن زيد در سند آن ، ( 8 ) موافق با عقيده « الباني » نبوده درصدد تضعيف آن برآمده است ، در حالي كه سعيد بن زيد از رجال مسلم است و يحيي بن معين او را توثيق نموده است . هم چنين بخاري ، ابن سعد ، عجلي ، ابوزرعه ، ابوجعفر دارمي و برخي ديگر از رجاليين اهل سنت او را توثيق نموده اند . ( 9 )
3 ـ قسطلاني نقل مي كند : « عربي بركنار قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ايستاد و عرض كرد : بارخدايا ! امر كردي تا بندگان را آزاد كنيم ، اين حبيب تو است و من بنده تو ، مرا از آتش جهنم به حقّ پيامبرت آزاد گردان . هاتفي ندا داد : اي مرد ! چرا آزادي از جهنم را تنها بر خودت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المستدرك علي الصحيحين ، ج3 ، ص108 .
2 . الاصابه ، ج4 ، ص382 .
3 . حلية الاولياء ، ج3 ، ص121 .
4 . سير اعلام النبلاء ، ج2 ، ص118 ، رقم7 .
5 . مجمع الزوائد ، ج9 ، ص256 .
6 . كنزالعمال ، ج13 ، ص636 ، ح37608 .
7 . سنن دارمي ، ج1 ، ص43 .
8 . التوسل انواعه و احكامه ، ص128 .
9 . تهذيب التهذيب ، ج4 ، ص29 .
164 |
خواستي و براي جميع مؤمنين نخواستي ؟ برو كه تو را آزاد نمودم » . ( 1 )
ديدگاه علماي اهل سنت
1 ـ نورالدين سمهودي مي گويد : « استغاثه و شفاعت و توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و جاه و بركت او نزد خداوند از كردار انبيا و سيره سلف صالح بوده و در هر زماني انجام مي گرفته است ؛ چه قبل از خلقت و چه بعد از آن ، حتي در حيات دنيوي و در برزخ . هرگاه توسل به اعمال صحيح است ؛ همان گونه كه در حديث غار آمده ، توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اولي است . . . » . ( 2 )
2 ـ دكتر عبدالملك سعدي مي گويد : « هرگاه كسي بگويد : أللّهمّ إنّي توسلت إليك بجاه نبيّ أو صالح ؛ كسي نبايد در جواز آن شك كند ، زيرا جاه همان ذات كسي نيست كه به او توسل شده ، بلكه مكانت و مرتبه او نزد خداوند است و اين ، حاصل و خلاصه اعمال صالح او است . خداوند متعال در مورد حضرت موسي ( عليه السلام ) مي فرمايد : { وَكانَ عِنْدَ اللهِ وَجِيهاً } ؛ ( 3 ) و نزد خدا آبرومند بود . . . » . ( 4 )
3 ـ قسطلاني مي گويد : « بر زائر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) سزاوار است كه زياد دعا و تضرّع و استغاثه ، طلب شفاعت و توسل به ذات پاك رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نمايد . . . » . ( 5 )
4 ـ زرقاني در شرح آن مي گويد : « . . . بايد به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) توسل جست ، زيرا توسل به آن حضرت سبب فروريختن كوه هاي گناهان است . . . » .
5 ـ ابن الحاج ابوعبيدالله عبدري مالكي مي گويد : « . . . مرده اي كه به زيارتش مي رويم اگر از كساني باشد كه اميد بركت از او مي رود ، بايد به او توسل جست ، و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . قسطلاني ، المواهب اللدنية ، ج4 ، ص584 .
2 . وفاءالوفاء ، ج4 ، ص1372 .
3 . احزاب ( 33 ) آيه 69 .
4 . البدعة في مفهومها الاسلامي ، ص45 .
5 . المواهب اللدنية ، ج4 ، ص593 .
165 |
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در رأس آنها است . . . » . ( 1 )
6 ـ حسن بن علي سقاف شافعي مي گويد : « توسل ، استغاثه و طلب شفاعت از بزرگِ مردم ( محمد ( صلّي الله عليه وآله ) پيامبر و چراغ تاريكي ها ) از امور مستحبي است كه بر آن تأكيد فراوان شده است ، بهويژه هنگام گرفتاري ها . و سيره علماي اهل عمل و اولياي اهل عبادت ، بزرگان محدثين و امامان سلف بر اين بوده است » .
7 ـ نووي در برخي از كتاب هايش قائل به استحباب توسل شده است . ( 2 )
8 ـ غماري در مقدمه كتابش مي نويسد : « قول به استحباب توسل مذهب شافعي و ديگر از امامان شايسته است . كساني كه بر جلالت و وثوق آنان اجماع است » . ( 3 )
9 ـ ابن حجر مكّي از اشعار شافعي اين دو بيت را كه بر توسل شافعي به اهل بيتِ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دلالت دارد نقل مي كند :
آل النبيّ ذريعتي * * * و هم إليه وسيلتي
أرجو بهم أعطوا غداً * * * بيدي اليمين صحيفتي ( 4 )
10 ـ زيني دحلان مي گويد : « هركس كه ذكرهاي پيشينيان و دعاها و اوراد آنان را دنبال كند در آنها مقدار زيادي از توسل به ذوات مقدسه مي يابد . و كسي بر آنان ايراد نگرفت ، تا اين كه اين منكران ( وهابيان ) آمدند . و اگر قرار باشد كه نمونه هاي توسل را جمع كنيم كتابي عظيم مي شود . . . . » ( 5 )
مرحوم علامه اميني در توجيه توسل مي فرمايد : « توسل بيش از اين نيست كه شخصي با واسطه قرار دادن ذوات مقدسه به خدا نزديك شود و آنها را وسيله برآورده شدن حاجات خود قرار دهد ، زيرا آنان نزد خدا آبرومندند ؛ نه اين كه ذات مقدس آنان را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المدخل ، ج1 ، ص254 .
2 . حاشية الايضاح علي المناسك ، ص450 و 498 ؛ شرح المهذّب ( المجموع ) ، ج8 ، ص274 ؛ شرح الاذكار ، باب اذكار الحجّ ، ص307 .
3 . غماري ، مقدمه ارغام المبتدع الغبيّ بجواز التوسل بالنبيّ .
4 . صواعق المحرقة ، ص18 .
5 . زيني دحلان ، الدرر السنية ، ص31 .
166 |
به طور مستقل در برآورده شدن حاجت هايش دخيل بداند ، بلكه آنان را مجاري فيض ، حلقه هاي وصل و واسطه هاي بين مولي و بندگان مي داند . . . با اين عقيده كه تنها مؤثر حقيقي در عالم وجود خداوند سبحان است و تمام كساني كه متوسل به ذوات مقدسه مي شوند همين نيّت را دارند ، حال اين چه ضدّيتي با توحيد دارد ؟ . . . » . ( 1 )
2 ـ توسل به دعاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حيات برزخي
عقيده مسلمانان جواز بلكه رجحان اين نوع توسل است ، ولي در مقابل ، وهابيان قائل به عدم جواز و حرمت آن مي باشند .
ابن تيميه مي گويد : « توسل ؛ يعني اين كه انسان از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) طلب كند تا برايش دعا كند ؛ همان گونه كه شما به انساني زنده مي گويي : براي من دعا كن . همان طور كه صحابه از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي خواستند تا برايشان دعا كند . اين در مورد زنده ها صحيح و مشروع است ، ولي در مورد مردگان از انبيا و صالحان مشروع نيست . . . » . ( 2 )
دليل جواز و رجحان
1 ـ خداوند متعال مي فرمايد : { وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤوُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحِيماً } ؛ ( 3 ) « و اگر اين مخالفان هنگامي كه به خود ستم مي كردند [ و فرمان هاي خدا را زير پا مي گذاردند ] به نزد تو مي آمدند و از خدا طلب آمرزش مي كردند و پيامبر هم براي آنها استغفار مي كرد ، خدا را توبه پذير و مهربان مي يافتند . »
ممكن است كسي ادعا كند كه آيه ، ظهور در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دارد ، ولي به تنقيح مناط و اخذِ ملاك مي توان آن را به عصر بعد از وفاتشان نيز تعميم داد ، زيرا انسان هميشه و در هر زمان گناه كار است و به وسيله اي نياز دارد تا او را براي طلب مغفرت از خداوند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الغدير ، ج3 ، ص403 .
2 . زيارة القبور ، ص24 ـ 25 .
3 . نساء ( 4 ) آيه 64 .
167 |
واسطه قرار دهد . از همين رو ، صحابه بعد از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با تمسك به اين آيه از آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) طلب استغفار مي نمودند . اين مطلب علي الخصوص با اثبات حيات برزخي و وجود ارتباط بين عالم برزخ و دنيا هموارتر خواهد شد . ( 1 )
2 ـ بيهقي و ابن ابي شيبه نقل مي كنند : در زمان خلافت عمر قحطي شديدي بر مردم روي آورد . بلال بن حرث ( رحمه الله ) از اصحاب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) كنار قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آمد و عرض كرد : اي رسول خدا ! براي امتت باران طلب ، زيرا آنان نزديك است كه هلاك شوند . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در عالم رؤيا به او فرمود : زود است كه آنان سيراب شوند . ( 2 ) در اين حديث بلال به دعاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) متوسل شده است .
3 ـ علي ( عليه السلام ) مي فرمايد : « شخصي بعد از سه روز از دفن رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وارد مدينه شد و خود را روي قبر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) انداخت و خاك آن را بر سر ريخت و عرض كرد : اي رسول خدا ! گفتي ، ما هم گفتارت را شنيديم ، از خداوند گرفتي ما نيز از تو گرفتيم ، از جمله آياتي كه بر تو نازل شد ، اين بود : { وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُوكَ } تا آخر آيه . من به خود ظلم كرده ام ، آمده ام تا برايم استغفار نمايي . از داخل قبر ندا داده شد كه تو به طور حتم بخشيده شدي » . ( 3 )
منع از توسل ، از بدعت هاي امويان
حاكم نيشابوري به سند خود از داود بن ابي صالح نقل مي كند : مروان روزي وارد روضه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) شد مردي را ديد كه صورت ( پيشاني ) خود را بر روي قبر گذارده است . مروان دست به شانه اش گذاشت و گفت : مي داني كه چه مي كني ؟ آن مرد سر خود را بلند كرد . مروان ديد او ابوايوب انصاري است . او خطاب به مروان فرمود : آري ، مي دانم كه چه مي كنم ! من به خاطر اين سنگ ها نيامده ام ، بلكه براي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ر . ك : بحث « حيات برزخي » .
2 . زيني دحلان ، الدرر السنيه ، ص18 .
3 . الروض الفائق ، ص380 ؛ وفاءالوفا ، ج4 ، ص1399 ؛ المواهب اللدنية ، ج4 ، ص583 ؛ صالح الاخوان ، ص540 ؛ مشارق الأنوار ، ج1 ، ص121 .
168 |
آمده ام . آن گاه از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرد كه فرمود : « بر دين نگرييد ، اگر كسي كه اهل است والي آن گردد ، بلكه زماني بر دين بگرييد كه غير اهل والي آن شود » . ( 1 )
3 ـ توسل و تبرك به آثار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حيات برزخي
عموم مسلمانان ـ در طول تاريخ ـ قائل به جواز آن بوده و هستند ، ولي وهابيان آن را تحريم نموداند . در بحث « تبرك » و « سنت و بدعت » به فتاواي وهابيان در اين مورد اشاره كرديم .
در اين جا به طور خلاصه به برخي از روايات اشاره مي كنيم :
1 ـ سمهودي شافعي از مطلّب نقل مي كند : بعد از وفات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مردم به خاك قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تبرك جسته و از آن برمي داشتند تا اين كه عايشه مانع شد و دستور داد : ديواري را به دور قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كشيدند تا جسد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مكشوف نگردد . ( 2 )
2 ـ بخاري در كتاب اعتصام به سند خود از أبي برده نقل كرده است : هنگامي كه وارد مدينه شدم ، عبدالله بن سلام را ملاقات كردم ، او به من گفت : به منزل ما بيا تا در ظرفي كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با آن آب آشاميده ، آب خورده و سيراب شوي و در مكاني كه در آن جا نماز گزارده ، نماز بخواني . با او به منزلش رفتم ، با آن ظرف آب آشاميدم ، از خرما تناول نموده و در آن مكان نماز گزاردم . ( 3 )
3 ـ بخاري نيز در كتاب الأدب المفرد ( 4 ) از عبدالرحمن بن رزين روايت كرده كه فرمود : گذرمان بر سرزمين « ربذه » افتاد ، خبردار شديم كه سلمة بن اكوع ( رحمه الله ) از اصحاب رسول خدا در اين سرزمين زندگي مي كند ، لذا خدمت او رسيديم ، بر او سلام كرديم . او دست هايش را بيرون آورد و فرمود : با اين دو دست با پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) بيعت نمودم . . . ما بلند شده و آن را بوسيديم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مستدرك حاكم ، ج4 ، ص560 ، حديث 8571 ؛ شفاء السقام ، ص152 ؛ وفاءالوفا ، ج4 ، ص1353 و 1404 ؛ مجمع الزوائد ، ج4 ، ص2 .
2 . وفاءالوفا ، ج1 ، ص385 .
3 . صحيح بخاري ، ج8 ، ص154 .
4 . الأدب المفرد ، ص144 ؛ الطبقات الكبري ، ج4 ، ص39 .
169 |
تبرّك
تبرك به صالحين و اخيار از امت و اماكن و مشاهد مقدسه و آثار وابسته به آنان ، از ناحيه وهابيون به شدت انكار شده و آن را از مصاديق شرك شمرده اند و با كساني كه قصد تبرك جستن از آثار انبيا و صالحان را داشته باشند مقابله و مبارزه مي كنند . از همين رو ، تبرك يكي از مسائل اختلاف برانگيز بين وهابيون و مسلمين است . به همين جهت جا دارد كه در اين مسئله دور از تعصبات و جنجال ها بحث نماييم تا حقيقت مطلب روشن گردد .
فتاواي وهابيون در حرمت تبرك
1 ـ صالح بن فوزان از مفتيان وهابيون مي گويد : « سجده كردن بر تربت اگر به قصد تبرك به اين تربت و تقرب به ولي باشد ، شرك اكبر است و اگر مقصود از آن تقرب به خدا با اعتقاد به فضيلت اين تربت باشد ، همانند فضيلت زمين مقدس در مسجد الحرام و مسجد نبوي و مسجد الأقصي ، بدعت است . . . » . ( 1 )
2 ـ ابن عثيمين مي گويد : « تبرك جستن به پارچه كعبه و مسح آن از بدعت هاست ، زيرا در اين باره از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) چيزي نرسيده است » . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المنتقي من فتاوي الشيخ صالح بن فوزان ، ج 2 ، ص 86 .
2 . مجموع الفتاوي لابن عثيمين ، رقم 366 .
170 |
3 ـ گروه دائمي مفتيان وهابيون مي گويند : « . . . توجه پيدا كردن مردم به اين مساجد و مسح نمودن ديوارها و محراب ها و تبرك به آنها بدعت و نوعي شرك و شبيه به عمل كفار در جاهليّت است » . ( 1 )
4 ـ بن باز مي گويد : « قرار دادن قرآن در ماشين به جهت تبرك ، اصلي بر آن نبوده و غير مشروع است » . ( 2 )
5 ـ ابن فوزان مي گويد : « تبرك به معناي طلب بركت و او به معناي ثبات خير و طلب خير و زيادتي آن است و اين طلب بايد از كسي باشد كه مالك آن بوده و بر آن قدرت دارد و او همان خداوند سبحان است كه بركت نازل كرده و ثبات مي دهد . هيچ مخلوقي قدرت بر بخشش ، بركت ، ايجاد و ابقاء و تثبيت آن ندارد . لذا تبرك به اماكن و آثار و اشخاص ـ از زندگان و مردگان ـ جايز نيست ، زيرا يا شرك است و يا . . . » . ( 3 )
6 ـ ابن عثيمين نيز مي گويد : « برخي از زائرين دست به محراب و منبر و ديوار مسجد مي كشند ، تمام اينها بدعت است » . ( 4 )
معناي تبرك
تبرك در لغت به معناي طلب بركت است و بركت به معناي زيادت و رشد يا سعادت است . ( 5 ) تبرك به چيزي ؛ يعني طلب بركت از طريق آن شيء . و در اصطلاح به معناي طلب بركت از طريق چيزها يا حقيقت هايي است كه خداوند متعال براي آنها امتيازها و مقام هاي خاصي قرار داده است ؛ همانند لمس كردن يا بوسيدن دست پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) يا برخي از آثار آن حضرت بعد از وفاتش .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اللجنة الدائمة للبحوث العلمية و الافتاء ، ح 3019 .
2 . فتاوي اسلاميه ، ج 4 ، ص 29 .
3 . البدعة ، ص 28 ـ 29 .
4 . دليل الأخطاء ، ص 107 .
5 . لسان العرب ، ج 10 ، ص 390 ؛ صحاح اللغه ، ج 4 ، ص 1075 و النهايه ، ج 1 ، ص 120 .
171 |
تبرك در قرآن كريم
كلمه بركت در قرآن كريم با الفاظ گوناگوني به كار رفته است ؛ براي افاده اين معنا كه برخي از اشخاص يا مكان ها و زمان هاي معيني را خداوند متعال به جهات خاصي نوعي بركت افاضه كرده است .
الف ) بركت در اشخاص
1 ـ خداوند متعال درباره حضرت نوح ( عليه السلام ) و همراهانش مي فرمايد : { اهْبِطْ بِسَلام مِنّا وَبَرَكات عَلَيْكَ وَعَلي أُمَم مِمَّنْ مَعَكَ } ؛ ( 1 ) « اي نوح ! از كشتي فرود آي كه سلام ما و بركات و رحمت ما بر تو و بر آن امم و قبايلي كه هميشه با تو هستند . »
2 ـ هم چنين درباره حضرت عيسي ( عليه السلام ) مي فرمايد : { وَجَعَلَني مُبارَكًا أَيْنَ ما كُنْتُ وَأَوْصاني بِالصَّلاةِ وَالزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا } ؛ ( 2 ) « و مرا هر كجا باشم براي جهانيان مايه رحمت و بركت گردانيد و تا زنده ام به عبادت نماز و زكات سفارش كرد . »
3 ـ در مورد حضرت ابراهيم و فرزندش اسحاق مي فرمايد : { فَلَمّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النّارِ وَمَنْ حَوْلَها } ؛ ( 3 ) « چون موسي به آن آتش نزديك شد او را ندا كردند . آن كس كه در اشتياق اين آتش است يا به گردش در طلب است . . . » .
خداوند متعال مي فرمايد : { وَبارَكْنا عَلَيْهِ وَعَلي إِسْحاقَ } ؛ ( 4 ) « و مبارك گردانيديم بر او و بر اسحاق . »
هم چنين درباره اهل بيت ( عليهم السلام ) ، يا اهل بيت ابراهيم ( عليه السلام ) مي فرمايد : { رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيدٌ } ؛ ( 5 ) « رحمت و بركات خدا مخصوص شما اهل بيت رسالت است ، زيرا خداوند بسيار ستوده و بزرگوار است . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . هود ( 11 ) آيه 48 .
2 . مريم ( 19 ) آيه 31 .
3 . نمل ( 27 ) آيه 8 .
4 . صافات ( 37 ) آيه 113 .
5 . هود ( 11 ) آيه 73 .
172 |
ب ـ بركت در زمان و مكان
لفظ بركت و مشتقّات آن در مورد برخي از اماكن و بخش هايي از زمين يا زمان نيز به كار برده شده است :
1 ـ خداوند متعال راجع به مكه مكرمه مي فرمايد : { إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكًا وَهُدًي لِلْعالَمينَ } ؛ ( 1 ) « همانا اولين خانه اي كه براي مكان عبادت مردم بنا شده مكه است كه در آن بركت و هدايت خلايق است . »
2 ـ در رابطه با مسجد الأقصي و اطراف آن مي فرمايد : { سُبْحانَ الَّذي أَسْري بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَي الْمَسْجِدِ اْلأَقْصَي الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ } ؛ ( 2 ) « پاك و منزه است خدايي كه در شبي بنده خود را از مسجد الحرام به مسجد الاقصي سوق داد كه پيرامونش را مبارك و پرنعمت ساخت . »
3 ـ و درباره شب قدر مي فرمايد : { إِنّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَة مُبارَكَة إِنّا كُنّا مُنْذِرينَ } ؛ ( 3 ) « اين قرآن بزرگ كتابي مبارك و عظيم الشأن است كه بر تو نازل كرديم تا امت در آياتش تفكر كنند . »
تبرك در روايات
با مراجعه به روايات با طيف بسياري از كلمات نبوي و اهل بيت ( عليهم السلام ) مواجه مي شويم كه سخن از تبرك به ميان آورده و محمّد و آل محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) را اشخاص مبارك ، معرفي نموده اند :
1 ـ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كيفيت صلوات چنين دستور داده اند كه بگوييد : « اللّهم صلّ علي محمّد و علي آل محمّد كما صلّيت علي ابراهيم ، و بارك علي محمّد و علي آل محمّد ، كما باركت علي ابراهيم في العالمين انّك حميد مجيد و السلام كما قد علمتم » . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آل عمران ( 3 ) آيه 96 .
2 . إسراء ( 17 ) آيه 1 .
3 . دخان ( 44 ) آيه 3 .
4 . صحيح مسلم ، كتاب الصلاة ، باب الصلاة علي النّبي ( صلّي الله عليه وآله ) بعد التشهد ، ج1 ، ص 350 ، ح 65 .
173 |
2 ـ در صحيح بخاري در كيفيت صلوات به رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) چنين آمده است : « اللّهم صلّ علي محمّد عبدك و رسولك ، كما صلّيت علي ابراهيم و بارك علي محمّد و آل محمّد كما باركت علي ابراهيم » . ( 1 )
تبرك در تاريخ
آيا تبرك به مفهوم اصطلاحي آن يك واقعيّت تاريخي است كه در بين امّت هاي صاحب شريعت رايج بوده ، تا از سيره و روش آنان كشف كنيم كه تبرك در بين امّت هاي ديني پيشين نيز امري مشروع بوده است ؟
در پاسخ اين سؤال مي گوييم : تبرك به آثار انبيا ، از جمله مسائلي است كه در امت هاي ديني پيشين نيز سابقه داشته است ، اينك به نمونه هايي از آن اشاره مي كنيم :
1 ـ خداوند متعال در مورد تبرك حضرت يعقوب ( عليه السلام ) به پيراهن فرزندش حضرت يوسف ( عليه السلام ) و فرستادن آن براي پدرش يعقوب ( عليه السلام ) از قول حضرت يوسف ( عليه السلام ) مي فرمايد : { اذْهَبُوا بِقَميصي هذا فَأَلْقُوهُ عَلي وَجْهِ أَبي يَأْتِ بَصيرًا } ؛ ( 2 ) « پيراهن مرا نزد پدرم يعقوب برده بر روي او افكنيد تا ديدگانش بينا شود . »
برادران حضرت يوسف ( عليه السلام ) امر برادر خود را امتثال نموده و پيراهن را برداشته و بر صورت يعقوب ( عليه السلام ) انداختند . پدري كه در فراق فرزندش بر اثر شدّت حزن و زيادي اشك نابينا شده بود . در اين هنگام به اذن خداوند متعال چشمان پدر به بركت پيراهن يوسف ( عليه السلام ) بينا شد . البته خداوند متعال قدرت دارد كه اين عمل را مستقيماً انجام دهد ، ولي از آن جا كه عالم عالِم اسباب و مسببات است و اسباب نيز برخي مادي و برخي معنوي است ، حكمت الهي بر اين تعلق گرفته كه در انبيا و صالحين و آثارشان بركت قرار دهد تا از اين طريق مردم به آنها اعتقاد پيدا كرده و به آنها نزديك شوند و در نتيجه با الگو قرار دادن آنان به خداوند تقربّ پيدا كرده و به ثواب او نائل آيند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صحيح بخاري ، ج 3 ، ص 119 ، كتاب التفسير ، تفسير سورة الاحزاب .
2 . يوسف ( 12 ) آيه 93 .
174 |
2 ـ از جمله موارد ديگري كه قرآن در مورد امت هاي ديني پيشين به آن اشاره كرده ، تبرك جستن بني اسرائيل به تابوتي است كه در آن آثار آل موسي و آل هارون بوده است . خداوند متعال در قرآن كريم قصه پيامبر بني اسرائيل كه بشارت به پادشاهي طالوت داد ، اين چنين حكايت مي كند : { إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التّابُوتُ فيهِ سَكينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمّا تَرَكَ آلُ مُوسي وَآلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ } ؛ ( 1 ) « نشانه پادشاهي او اين است كه آن صندوق [ عهد ] كه در آن آرامش خاطري از جانب پروردگارتان ، و بازمانده اي از آنچه خاندان موسي و خاندان هارون [ در آن ] بر جاي نهاده اند در حالي كه فرشتگان آن را حمل مي كنند به سوي شما خواهد آمد . »
اين تابوت همان تابوتي است كه به امر خدا مادر حضرت موسي ( عليه السلام ) فرزندش را در آن قرار داد و بر روي آب رها نمود ، اين تابوت در بين بني اسرائيل احترام خاصي داشت ؛ به حدّي كه به آن تبرك مي جستند . حضرت موسي ( عليه السلام ) قبل از وفاتش ، الواح و زره خود و آنچه از آيات نبوّت بود در آن قرار داد و نزد وصيّ اش يوشع به وديعه گذارد . اين صندوق نزد بني اسرائيل بود و آن را از ديد مردم پنهان نگه مي داشتند . بني اسرائيل تا مادامي كه تابوت نزدشان بود در عزت و رفاه بودند ، ولي هنگامي كه گناه كرده و به تابوت بي احترامي كردند ، خداوند آن را مخفي نمود . آنان بعد از مدّتي ، آن را از يكي از انبيايشان خواستند ؛ خداوند متعال طالوت را پادشاه آنان كرد و نشانه ملك او ، همان صندوق [ عهد ] بود .
زمخشري مي گويد : « تابوت ، صندوق تورات بوده است ، و هرگاه حضرت موسي ( عليه السلام ) در صدد قتال برمي آمد آن را بيرون آورده و در منظر بني اسرائيل قرار مي داد تا با ديدن آن آرامش پيدا كرده و در جهاد سست نگردند . . . » . ( 2 )
از اين داستان استفاده مي شود كه بني اسرائيل نيز از تابوتي كه آثار حضرت موسي در آن بوده تبرك مي جستند و براي آن احترام خاصي قائل بوده اند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره ( 2 ) آيه 248 .
2 . تفسير كشاف ، ج 1 ، ص 293 .