بخش 8
سیره مسلمین در تبرک رأی ابن تیمیه و احمد بن حنبل در تبرک : کمک گرفتن از اولیای الهی انواع استعانت ( کمک گرفتن ) از غیر ادله جواز یا رجحان استعانت از اولیا ( استغاثه ) بررسی شبهات کتابشناسی توصیفی قسم ، نذر و ذبح برای غیر خدا الف ) قسم خوردن به غیر خداوند دلیل وهابیون حکم قسم بر خدا به حقّ مخلوق دلیل وهابیون ب ) حکم ذبح برای غیر خداوند ج ) حکم نذر برای غیر خداوند
175 |
سيره مسلمين در تبرك
الف ) سيره صحابه در تبرك به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در زمان حياتش :
محمد طاهر مكّي مي گويد : « تبرك به آثار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) سنت صحابه بوده است كه اين سنت را تابعين و صالحين مؤمن نيز دنبال نموده اند . تبرك به آثار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در عصر آن حضرت واقع شد و حضرت بر كسي انكار نكرد و اين خود دليل قاطعي بر مشروعيت تبرك است ، زيرا اگر اين چنين نبود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مردم را از آن نهي مي كرد ؛ خصوصاً با در نظر گرفتن اين نكته كه غالب صحابه ايمان هاي قوي داشته و تابع دستورهاي پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) بوده اند . ( 1 )
ابن حجر مي گويد : « هر مولودي كه در عصر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده قطعاً پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را ديده است ، زيرا اصحاب انگيزه فراواني داشتند تا فرزندان خود را به نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آورده تا به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) متبرك ساخته و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) او را تحنيك كند . ( 2 ) حتي گفته شده كه بعد از فتح مكه ، اهالي آن فرزندانشان را نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي آوردند تا دست مباركش را بر سرشان كشيده و دعاي به بركت نمايد . » ( 3 )
در اين زمينه روايات فراواني است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم :
1 ـ عايشه نقل مي كند : صحابه دائماً فرزندان خود را نزد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مي آوردند تا آنان را تحنيك كرده و مبارك گرداند . ( 4 )
2 ـ امّ قيس فرزندش را ـ كه هنوز غذا نخورده بود ـ نزد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آورد و او را در دامن آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) قرار داد . . . . ( 5 )
ابن حجر در شرح اين حديث مي گويد : « از اين حديث استفاده مي شود كه تحنيك
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تبرك الصحابة بآثار الرسول ( صلّي الله عليه وآله ) ، ص 7 .
2 . تحنيك ، عبارت است از اولين خوردني كه به طفل مي خورانند از تربت يا چيزي ديگر .
3 . الاصابة ، ترجمه وليد بن عقبه ، ج 3 ، ص 638 ، رقم 9147 .
4 . مسند احمد ، ج 7 ، ص 303 ، ح 25243 .
5 . صحيح بخاري ، ج 1 ، ص 62 ، كتاب الغسل .
176 |
طفل و تبرك به اهل فضل مستحب است » . ( 1 )
3 ـ انس مي گويد : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را ديدم كه حلاّق سر مباركش را مي تراشيد و اصحاب دور وجودش طواف مي كردند تا اگر دانه مويي از سر حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) جدا شود بر دستان آنها قرار گيرد . ( 2 )
4 ـ ابي حجيفه مي گويد : خدمت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) رسيدم ، در حالي كه وضو مي گرفت و مردم بر هم سبقت مي گرفتند تا از آب وضوي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بهره ببرند . هر كس از آن آب بر مي داشت ، براي تبرك به خود مي ماليد و كسي هم كه به آن دسترسي پيدا نمي كرد از رطوبت ديگري استفاده مي برد . ( 3 )
عروه از مسور و ديگران نقل مي كند : هنگام وضوي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ، نزديك بود كه مردم به دليل هجوم آوردن براي تبرك از آب وضوي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) خودشان راهلاك كنند . ( 4 )
5 ـ سعد مي گويد : از اصحاب رسول خدا شنيدم كه مي گفتند : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) كنار چاه بضاعه آمد و با دلوي از چاه آب كشيد و با آن وضو گرفت و بقيه آن را داخل چاه ريخت . بعد از اين جريان هرگاه شخصي مريض مي شد ، از آن چاه آب مي كشيدند و او را مي شستند ؛ و فوراً شفا مي يافت . ( 5 )
6 ـ ابو ايوب انصاري مي گويد : بعد از آن كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وارد خانه ما شد ؛ من براي حضرتش غذا مي آوردم ، هنگامي كه ظرف غذا را بر مي گرداندم ، من و همسرم از محل دست هاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در غذا به نيت تبرك برداشته و استفاده مي كرديم . ( 6 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فتح الباري ، ج 1 ، ص 326 ، كتاب الوضوء .
2 . صحيح مسلم با شرح نووي ، ج 15 ، ص 83 ، مسند احمد ، ج 3 ، ص 591 .
3 . صحيح بخاري ، ج 1 ، ص 55 ، كتاب الوضوء ، باب استعمال فضل وضوء الناس .
4 . همان .
5 . الطبقات الكبري ، ج 1 ، ص 2 ، ح 184 .
6 . البداية و النهاية ، ج 3 ، ص 201 ؛ سيره ابن هشام ، ج 2 ، ص 144 .
177 |
رأي ابن تيميه و احمد بن حنبل در تبرك :
ابن تيميه در كتاب اقتضاء الصراط المستقيم نقل مي كند : « احمد بن حنبل و غير او اجازه داده اند تا انسان منبر و جا دستي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را بر روي منبر براي تبرك مسح نمايد ، ولي مسح قبر آن حضرت را رخصت نداده اند . ولي برخي ديگر از اصحاب ما روايتي از احمد نقل كرده كه مسح قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را نيز جايز شمرده است .
ب ) تبرك صحابه و تابعين به آثار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بعد از وفاتش
بخاري در صحيح بابي را به اين مضمون ذكر كرده است . « آنچه از زره ، عصا ، شمشير ، ظرف ، انگشتر و . . . مو ، كفش و . . . از چيزهايي كه صحابه و ديگران به آنها بعد از وفات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تبرك مي جستند . » ( 1 )
1 ـ نقل است كه معاويه هنگام وفات وصيت كرد كه با پيراهن ، شلوار ، قبا و مقداري از موي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دفن شود . ( 2 )
2 ـ عمر بن عبدالعزيز هنگام وفاتش دستور داد : مو و ناخني از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را آورده و در كفنش قرار دهند . ( 3 )
3 ـ ابن سعد مي گويد : در حنوط انس بن مالك ، كيسه اي از مشك و مويي از موهاي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را قرار دادند . ( 4 )
4 ـ ابن سيرين مي گويد : به عبيده گفتم : نزد ما مقداري از موي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از طرف انس يا اهل او باقي مانده كه براي من محبوب تر است از دنيا و آخرت . ( 5 )
5 ـ صفيه مي گويد : هرگاه عمر بر ما وارد مي شد دستور مي داد تا كاسه اي كه از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نزد ما بود به او دهيم ، سپس آن را از آب زمزم پر مي نمود و از آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صحيح بخاري ، ج 4 ، ص 46 ، باب ما ذكر من درع النبي ( صلّي الله عليه وآله ) و عصاه و سيفه . . . .
2 . السيرة الحلبيه ، ج 3 ، ص 109 ؛ الاصابه ، ج 3 ، ص 400 و تاريخ دمشق ، ج 59 ، ص 229 .
3 . طبقات ابن سعد ، ترجمه عمر بن عبدالعزيز ، ج 5 ، ص 406 .
4 . همان ، ج 7 ، ص 25 ، ترجمه انس .
5 . صحيح بخاري ، ج 1 ، ص 51 ، كتاب الوضوء ، باب الماء الذي يغسل شعر الانسان .
178 |
مي آشاميد و به قصد تبرك بر صورتش مي پاشيد . ( 1 )
6 ـ انس مي گويد : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بر امّ سليم وارد شد و در آن جا مشكي از آب ديد كه بر ديوار آويزان شده بود ؛ آن گاه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ايستاده از آن آب آشاميد . امّ سليم مشك را برداشته و دهانه آن را بريده و براي تبرك نزد خود نگاه داشت . ( 2 )
7 ـ ابن سيرين نقل مي كند : نزد انس بن مالك ، عصايي از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بود كه بعد از وفاتش آن را با او بين پهلو و پيراهنش دفن نمودند . ( 3 )
8 ـ ابراهيم بن عبدالرحمن بن عبدالقاري مي گويد : ابن عمر را ديدم كه دستش را بر جايگاه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در منبر كشيده و به صورت خود مي ماليد . ( 4 )
9 ـ يزيد بن عبدالله بن قسيط مي گويد : « جماعتي از اصحاب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را ديدم كه وقتي مسجد از جمعيت خالي مي شد ، دست بر دستگيره منبر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) گذارده ، آن گاه دعا مي نمودند » . ( 5 )
10 ـ داود بن صالح مي گويد : « روزي مروان به روضه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وارد شد ، ديد شخصي صورتش را بر روي قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) گذارده است . به او گفت : آيا مي داني چه مي كني ؟ هنگامي كه آن شخص صورتش را برداشت مروان ديد كه او ابوايوب است . ابوايوب در جوابش فرمود : من به جهت اين سنگ نيامده ام ، بلكه به خاطر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آمده ام . ( 6 )
11 ـ ابن عساكر به سند خود از امام علي ( عليه السلام ) نقل مي كند : بعد از دفن رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فاطمه ( عليها السلام ) بر بالاي قبر پدرش ايستاد و مشتي از خاك قبر را برداشته و بر ديدگانش ماليد و فرمود :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الاصابه ، ترجمه فراس ، ج 3 ، ص 202 ؛ اسد الغابه ، ج 4 ، ص 352 .
2 . مسند احمد ، ج 7 ، ص 520 ، ح 26574 ؛ طبقات ابن سعد ، ج 8 ، ص 313 .
3 . البداية و النهايه ، ج 6 ، ص 6 .
4 . طبقات ابن سعد ، ج 1 ، ص 254 ، ذكر منبر الرسول ( صلّي الله عليه وآله ) .
5 . همان .
6 . المعجم الاوسط ، ج 1 ، ص 94 ، الجامع الصغير ، ص 728 و . . .
179 |
ماذا علي من شمّ تربة أحمد * * * أن لا يشمّ مدي الزمان غواليا
صُبّت عليّ مصائب لو أنّها * * * صُبّت علي الأيّام عدن ليالياً ( 1 )
12 ـ سمهودي نقل مي كند : عبدالله بن عمر دست راستش را بر قبر شريف پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي ماليد و بلال نيز صورتش را . آن گاه از عبدالله بن احمد بن حنبل نقل مي كند كه اين عمل به جهت شدت محبت بوده ، و بدين جهت تعظيم و احترام اشكالي ندارد . ( 2 )
13 ـ ابوالدرداء مي گويد : « شبي بلال مؤذن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در عالم رؤيا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را زيارت نمود . حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) به او فرمود : اين چه جفايي است كه در حق ما نمودي ! آيا وقت آن نشده كه به زيارت ما بيايي ؟ بلال محزون و خائف از خواب بيدار شد ؛ فوراً سوار بر مركب خود شد و به سوي مدينه حركت نمود و مستقيماً به كنار قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آمد و شروع به گريه كرد ، در حالي كه صورتش را به قبر مبارك مي ماليد . حسن و حسين ( عليهما السلام ) بر او وارد شدند ، بلال آنان را در بغل گرفت و بوسيد » . ( 3 )
14 ـ نافع نقل مي كند : ابن عمر را ديدم كه نماز مي گزارد در مكان هايي كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نماز خوانده بود . . . » . ( 4 )
ابن حجر در شرح اين حديث مي گويد : « از اين عمل ابن عمر استفاده مي شود كه دنبال نمودن آثار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و تبرك به آنها مستحب است » . ( 5 )
15 ـ ابن عبدالبرّ مي گويد : « ابن عمر از آثار رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بسيار متابعت مي نمود و در مواقف عرفه و ديگر مواضع به دنبال مكاني مي رفت كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در آن وقوف نموده بود » . ( 6 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وفاء الوفا ، ج 4 ، ص1405 .
2 . همان .
3 . تاريخ دمشق ، ج 7 ، ص 137 ؛ تهذيب الكمال ، ج 4 ، ص 289 ، اسد الغابه ، ج 1 ، ص 244 .
4 . صحيح بخاري ، ج 1 ، ص 130 .
5 . فتح الباري ، ج 1 ، ص 469 .
6 . الاستيعاب ، ج 2 ، ص 342 .
180 |
كمك گرفتن از اولياي الهي
مسلمانان به طور اتفاق استغاثه و كمك گرفتن از اولياي الهي را جايز دانسته ، بلكه آن را راجح و در راستاي توحيد مي دانند ، زيرا اگر از اولياي الهي ، يعني پيامبر و ائمه معصومين طلب كمك كرده و از آنها مدد مي جويند به اين خاطر نيست كه آنان را مستقل در تأثير دانسته و از آنها حاجت و كمك مي خواند ، بلكه از آن جهت است كه اولياي الهي مقرّب درگاه خداوند و مظهر صفات جمال ، كمال ، اسماي الهي ، قدرت ، علم و مانند آن شده اند و به اذن و اراده و مشيّت الهي در اين عالم تصرف دارند : { وَما تَشاؤُنَ إِلاّ أَنْ يَشاءَ اللهُ } .
اما وهابيون برخلاف اجماع مسلمين اين مسئله را شديداً تحريم كرده ، بلكه آن را بزرگ تر از شرك جاهليت مي دانند . لذا جا دارد كه اين مسئله را مورد بحث قرار دهيم :
فتواهاي وهابيون
1 ـ ابن تيميه ـ مؤسس عقايد وهابيون ـ مي گويد : « از اقسام شرك آن است كه كسي به شخصي كه از دنيا رفته بگويد : مرا درياب ، مرا كمك كن ، از من شفاعت كن ، مرا بر دشمنم ياري كن و امثال اين درخواست ها كه تنها خدا بر آن قدرت دارد . » ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1ـ الهديّة السنيّة ، ص 40 .
181 |
در جايي ديگر اين درخواست را شرك صريح دانسته و مي گويد « كسي كه اين گونه بگويد بايد توبه كند ، اگر توبه نكرد كشتنش واجب مي گردد . » ( 1 )
2 ـ محمّد بن عبدالوهّاب مي گويد : « صدا زدن غير خدا و كمك گرفتن از غير او موجب ارتداد از دين و داخل شدن در زمره مشركين و عبادت كنندگان بت هاست و حكم آن اين است كه مال و خونش حلال مي گردد ، مگر توبه كند . » ( 2 )
3 ـ شيخ عبدالعزيز بن باز مي گويد : « هركسي از مردم در هر جاي كره زمين بگويد : اي رسول خدا ! اي نبيّ خدا ! اي محمّد ! كمك كن مرا ، درياب مرا ، ياري كن مرا ، شفا ده مريضان مسلمين را ، هدايت كن گم شده مسلمين را و مانند آن ، براي خدا شريك در عبادت قرار داده است . » ( 3 )
در جايي ديگر مي گويد : « شكّي نيست كه استغاثه كنندگان به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، اوليا ، انبيا ، ملائكه يا جنّ ، اين عمل را به اين اعتقاد انجام مي دهند كه آنان دعايشان را شنيده و از احوالشان اطلاع دارند و حاجتشان را برآورده خواهند كرد ، اين امور انواعي از شرك اكبر است ، زيرا غيب را غير از خدا كسي ديگر نمي داند . و نيز اموات ؛ چه انبيا و چه غير انبيا اعمال و تصرفاتشان در عالم دنيا با مرگ منقطع گرديده است . » ( 4 )
هم چنين مي گويد : « و امّا صدا زدن ميّت و استغاثه به او و طلب مدد از او ، همه از انواع شرك اكبر و از عمل عبادت كنندگان بت ها در عهد پيامبر است . » ( 5 )
انواع استعانت ( كمك گرفتن ) از غير
كمك گرفتن از غير ، انواع و اقسامي دارد كه درذيل به هريك از آنها با حكم شان اشاره مي كنيم :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1ـ زيارة القبور ، ص 17 و18 .
2ـ كشف الارتياب ، ص 214 .
3ـ مجموع فتاوي بن باز ، ج 2 ، ص 549 .
4ـ همان ، ص 552 .
5ـ همان ، ص 746 .
182 |
1 ـ كمك گرفتن از انسان در زمان حيات
اين خود به چند نوع تقسيم مي شود :
الف ـ استعانت در مسائل عادي : كمك گرفتن در كارهاي عادي كه اسباب طبيعي دارد ، زيربناي اساسي تمدّن بشري است ، زيراحيات بشربراساس تعاونوكمك به يكديگر است . اين مطلب از هيچ جهت و نزد هيچ كس قابل انكار نيست . ولذا خداوند متعال از قول ذي القرنين مي فرمايد : { فَأَعِينُونِي بِقُوَّة أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْماً } ؛ ( 1 ) « پس شما با قوّت بازو به من كمك كنيد تا سدّي محكم بسازم تا به كلّي مانع از دست برد به شما شود . »
ب ـ استعانت به دعاي غير :
يكي ديگر از انواع استعانت ، كمك گرفتن از ديگران به صورت دعاكردن است ، يعني التماس دعاگفتن . اين مورد نيز اشكالي ندارد و قرآن نيز در موارد بسياري به آن اشاره كرده است ؛ مثلا كمك نگرفتن از دعاي ديگران را از صفات منافقين شمرده و مي فرمايد : { وَإِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ } ؛ ( 2 ) « و هرگاه به آنان بگوييد بياييد تا رسول خدا براي شما از حقّ آمرزش طلبد ، سرپيچي مي كنند و مي بيني كه با تكبّر و نخوت روي مي گردانند . »
در جايي ديگر كمك گرفتن از دعاي مؤمنين را حاجتي فطري مي داند و درباره برادران يوسف مي فرمايد : { قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئِينَ . قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ } ؛ ( 3 ) « برادران يوسف عرضه داشتند : اي پدر ! بر تقصيرات ما از خدا آمرزش بخواه كه درباره يوسف خطا كرده ايم . پدر گفت : به زودي از درگاه خدا براي شما آمرزش مي طلبم كه او بسيار آمرزنده و مهربان است . »
درباره استغفار مؤمنين هم مي فرمايد : { وَالَّذِينَ جاؤُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَلاِِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالاِْيمانِ } ؛ ( 4 ) « و آنان كه پس از مهاجران و انصار آمدند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1ـ كهف ( 18 ) آيه 95 .
2ـ منافقون ( 63 ) آيه 5 .
3ـ يوسف ( 12 ) آيه 97 و98 .
4ـ حشر ( 59 ) آيه 10 .
183 |
و دائم به دعا به درگاه خدا عرض مي كنند : پروردگارا بر ما و برادران ديني ما كه در ايمان ، پيش از ما شتافتند ببخش . »
اين مورد را ابن تيميه قبول كرده و مي گويد : « از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به نقل صحيح رسيده كه فرمود : هرگاه كسي از نهاد دل براي برادر دينيش دعا كند ؛ به طور حتم خداوند ملكي را موكّل مي كند تا هنگام دعا به او بگويد : براي تو مثل آن چيزي است كه براي او خواستي . » ( 1 )
ج ـ كمك گرفتن از وليّ خدا در امور غيرعادي :
يكي ديگر از موارد استعانت از زنده ، كمك گرفتن از او در امور غيرعادي ؛ مثل شفاي مريض از راه غيرطبيعي و مانند آن است ، در صورتي كه قدرت اعجاز داشته باشد . اين مورد نيز شكي در جوازش نيست ، چون در واقع اعتقاد داشتن به قدرت اولياي الهي و معجزات آنهاست ، لكن با اعتقاد به اين كه همه امور به دست خداست و تا خداوند نخواهد و اراده نكند كاري انجام نمي گيرد ، و منافاتي با توحيد در خالقيت و ربوبيت ندارد .
حضرت سليمان از حاضرين طلب كرد تا تخت بلقيس را از يمن در يك لحظه به اردن ـ كه محلّ حكومتش بود ـ بياورد : { أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ } ؛ ( 2 ) « كدام يك تخت بلقيس را پيش از آن كه تسليم امر من شود خواهيد آورد ؟ »
هدف حضرت سليمان ( عليه السلام ) اين بود كه تخت بلقيس به صورت غيرطبيعي نزد او حاضر شود ، آن گاه مي فرمايد : { قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ . . . } . ( 3 ) « و آن كس كه به علم كتاب الهي دانا بود گفت : من پيش از آن كه چشم برهم زني تخت را بدين جا مي آورم ، چون سليمان سرير را نزد خود مشاهده كرد . . . »
خداوند متعال اعمال خارق عادت را به حضرت مسيح نسبت داده و مي فرمايد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1ـ رسالة زيارة القبور ، ص 155 .
2 ـ نمل ( 27 ) آيه 38 .
3ـ همان ، 40 .
184 |
{ وَتُبْرِئُ اْلأَكْمَهَ وَاْلأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتي بِإِذْنِي } ؛ ( 1 ) « و آن گاه كه كور مادرزاد و پيس را به امر من شفادادي و مردگان را به امر من از قبر بيرون آوردي . »
اگر كار خارق العاده از شخص سر مي زند ، درخواست آن كار از آن شخص اشكالي ندارد .
فرق بين افعال غيرعادي از خداوند و انسان اين است كه خداوند تنها فاعل وقادري است كه در كارهايش وابسته به كسي نيست و خود مستقل در عمل است ، به خلاف ديگران كه متّكي به او هستند .
2 ـ كمك گرفتن از ارواح اولياي الهي بعد از مرگ :
مسئله استعانت از ارواح اوليا و استغاثه به آنان بعد از وفاتشان ، از مهم ترين مسائل باب استعانت از غير است ؛ خواه به صورت دعا باشد يا طلب اعجاز . اين نوع استعانت را وهابيون از اقسام شرك دانسته و شديداً با آن مقابله مي كنند .
ادله جواز يا رجحان استعانت از اوليا ( استغاثه )
با مراجعه به روايات پي مي بريم كه كمك گرفتن از اولياي الهي ( استعانت ) و استغاثه به آنان نه تنها اشكالي ندارد ، بلكه رجحان نيز دارد ، زيرا سيره و سنت بزرگان دين اين گونه بوده است كه هنگام شدايد به وليّي از اولياي الهي پناه مي بردند . اينك به برخي از روايات اشاره مي كنيم :
1 ـ بخاري به سند صحيح از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند كه فرمود : « همانا خورشيد در روز قيامت چنان به مردم نزديك مي شود كه از شدّت گرما عرق تا نصف گوش مردم را خواهد گرفت ، در اين هنگام مردم به حضرت آدم و سپس به حضرت موسي و در آخر به حضرت محمّد پناه مي برند ، تا بين خلايق حكم شود . » ( 2 )
از اين حديث استفاده مي شود كه در كارهايي كه با قدرت خداوند انجام مي گيرد ؛
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مائده ( 5 ) آيه 110 .
2ـ فتح الباري ، شرح صحيح بخاري ، ج 3 ، ص 338 ، كتاب الزكاة ، رقم 52 .
185 |
مي توان به ديگران متوسل شد ، لكن با اين اعتقاد كه همه امور به اذن و مشيّت الهي صورت مي پذيرد .
2 ـ طبراني و ابويعلي در مسند خود و ابن السنّي در عمل اليوم والليلة به سند صحيح از عبدالله بن مسعود روايت كرده است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « هرگاه حيوان يكي از شما در بيابان گم شد اين گونه صدا زنيد : اي بندگان خدا ! نگه داريد بر من ، اي بندگان خدا نگه داريد بر من ، زيرا خداوند در روي زمين كساني را دارد كه حيوان او را حفظ كنند . » ( 1 )
طبراني بعد از نقل حديث مي گويد : اين مطلب از مجرّبات است .
شبيه اين حديث را بزار از ابن عباس نقل كرده كه فرمود : « همانا خداوند در روي زمين غير از حافظان ملائكه اي دارد كه هرچه از برگ درختان مي ريزد مي نويسند ، لذا اگر كسي در بيابان گرفتار شد بگويد : اي بندگان خدا مرا ياري كنيد . » ( 2 )
ابن حجر عسقلاني در « امالي الأذكار » بعد از نقل حديث آن را حسن دانسته ، وحافظ هيتمي نيز تمام رجال آن را ثقه مي داند .
3 ـ ابن حجر عسقلاني در فتح الباري مي گويد : ابن ابي شيبه به سند صحيح از مالك دينار ـ خزينه دار عمر ـ چنين نقل مي كند : « در زمان عمر قحطي بر مردم عارض شد ، شخصي كنار قبر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آمد و به او استغاثه نمود و عرض كرد : اي رسول خدا ! براي امّتت باران بخواه ، زيرا آنان هلاك شدند . » ( 3 )
از آن جا كه اين درخواست بدون شك در منظر صحابه بوده و كسي او را منع نكرده ، خود دليل بر جواز و رجحان استغاثه به ارواح اولياي الهي است .
4 ـ دارمي در سننش به سند صحيح از ابوالجوزاء اوس بن عبدالله نقل مي كند كه گفت : « قحطي شديدي بر مدينه عارض شد ، مردم از وضع موجود نزد عايشه شكايت آوردند . عايشه دستور داد تا به سراغ قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) رفته و از آن ، دريچه اي به سوي آسمان باز كنند تا سقفي بين قبر و آسمان مانع نباشد . آنان نيز چنين كردند . راوي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مجمع الزوائد ، ج 1 ، ص 132 .
2ـ شرح ابن علاّن بر كتاب امالي الأذكار ، ج 5 ، ص 151 .
3ـ فتح الباري ، ج 2 ، ص 495 .
186 |
مي گويد : بعد از اين عمل آن قدر باران آمد كه سبزي ها رشد نموده و شتران چاق شدند . » ( 1 )
5 ـ اجماع مسلمين بعد از وفات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تا اين زمان بر استغاثه و استمداد از ارواح اولياي الهي بوده است و اين اجماع از جايگاه خاصي نزد اهل سنت برخوردار است .
6 ـ بيهقي در كتاب الشعب و ابن عساكر از طريق عبدالله بن احمد بن حنبل و نيز عبدالله بن احمد در كتاب المسائل ( 2 ) به سند صحيح ـ كه الباني ( 3 ) نيز به صحت آن اعتراف كرده ـ نقل مي كند : از پدرم شنيدم كه مي گفت : « من پنج بار حج گزاردم كه دو بار آن سواره و سه بار آن پياده بود ، يا دو بار آن پياده و سه بار آن سواره بود . در يكي از سفرها راه را گم كردم . در حالي كه پياده بودم ، شروع به گفتن اين جمله نمودم : « يا عباد الله دلّونا علي الطريق ؛ اي بندگان خدا ما را به مسير سفر راهنمايي كنيد . » همين طور كه اين جمله را تكرار مي كردم ناگهان خود را در مسير يافتم .
7 ـ قسطلاني در المواهب اللدنيّة از كتب سيره نبوي نقل مي كند كه ابوبكر در روز وفات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بر آن حضرت وارد شد ، درحالي كه ملافه اي بر روي پيامبر انداخته بودند ، آن را كنار زده و صورت حضرت را بوسيد و عرض كرد : پدر و مادرم به فداي تو اي رسول خدا ، تو در زمان حيات و مماتت پاك بودي ! از ما نزد پروردگارت ياد فرما . ( 4 )
8 ـ در تاريخ ثبت است كه صحابه شعارشان هنگام جنگ با مرتدين ( از اهل يمامه و تابعين مسيلمه كذّاب ) اين بود : يا محمّداه ، يا محمّداه . ( 5 )
9 ـ هم چنين نقل شده است كه عقبة بن عامر كسي بود كه خبر فتح دمشق را براي عمر به مدينه آورد . هنگام آمدن به مدينه هفت روز در راه بود ، ولي در بازگشت از مدينه به دمشق دو روز و نصفي بيشتر طول نكشيد و اين به بركت دعا و استغاثه اي بود كه در كنار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سنن دارمي ، ج 1 ، ص 43 .
2ـ المسائل ، ص 217
3ـ سلسلة الأحاديث الضعيفة ، ج 3 ، ص 111 .
4ـ حقيقة التوسل والوسيلة ، موسي محمّد علي ، ص 264 ، به نقل از المواهب اللدنية .
5ـ همان .
187 |
قبر پيامبر انجام داد ، لذا خداوند متعال مسافت او را كوتاه كرد . ( 1 )
10 ـ سمهودي به سند خود از امام علي ( عليه السلام ) چنين نقل مي كند : عربي باديه نشين بعد از سه روز از دفن رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وارد مدينه شد ، خود را بر روي قبر پيامبر انداخت و خاك قبر را بر سر خود ريخت و عرض كرد : اي پيامبر ! اين آيه را تلاوت كردي و ما هم شنيديم : { إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحِيماً } من نيز به نزد تو آمده ام تا استغفار نمايم . ( 2 )
11 ـ ابوبكر مقري مي گويد : « من و طبراني و ابوالشيخ در حرم رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بوديم در حالي كه گرسنگي شديد بر ما عارض شده بود ، آن روز را به پايان رسانديم ، وقت عشا كنار قبر رسول خدا آمديم و عرض كرديم : اي رسول خدا ! ما گرسنه ايم . . . در اين هنگام ملاحظه نموديم كه كسي درب را مي كوبد ، باز نموديم ديديم كه شخصي علوي با دو نفر غلام با زنبيلي از غذا كنار درب ايستاده اند ، علوي آنها را به ما هديه نمود . پس از صرف غذا به ما گفت : آيا به رسول خدا شكايت برديد ؟ الآن رسول خدا را در عالم رؤيا ديدم ، به من فرمود تا مقداري از غذا نزد شما آورم . » ( 3 )
بررسي شبهات
وهابيون بر مدّعاي خود ـ حرمت استعانت از اولياي الهي و شرك بودن استغاثه به آنان ـ به ادله اي واهي تمسك كرده اند كه در ذيل به نقد و بررسي آنها مي پردازيم :
شبهه اوّل
كسي كه به اولياي الهي استغاثه مي كند معتقد به علم غيب آنهاست ؛ درحالي كه علم غيب مخصوص خداوند است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1ـ همان .
2ـ وفاء الوفاء ، سمهودي ، ج 4 ، ص 1361 .
3ـ وفاءالوفاء ، ج 4 ، ص 1380 .
188 |
جواب :
علم غيب نه تنها براي اولياي الهي ـ اعمّ از رسول و امام ـ امكان دارد ، بلكه ضرورت هم دارد كه در رساله مستقلي به اين موضوع پرداخته ايم . هم چنين حيات برزخي اموات و ارتباط آنها با دنيا ؛ مخصوصاً اولياي الهي به اثبات رسيده است .
حافظ هيثمي در مجمع الزوائد به سند صحيح از انس بن مالك نقل كرده است كه رسول خدا فرمود : « انبيا در قبورشان زنده اند و نماز به جاي مي آورند . » ( 1 ) و نيز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « علم من بعد از وفاتم همانند علم من در زمان حيات من است . » ( 2 )
دارمي به سند خود از سعيد بن عبدالعزيز نقل مي كند كه او وقت نماز را با همهمه اي كه از داخل قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي شنيد ، مي شناخت . ( 3 )
شبهه دوّم
ترمذي از ابن عباس نقل كرده كه گفته است : « هرگاه چيزي خواستي از خدا بخواه و هرگاه كمك خواستي از خدا طلب نما . » ( 4 )
جواب :
حديث به اين نكته اشاره دارد كه انسان از هركس كمك مي خواهد بايد به اين اعتقاد باشد كه همه امور به دست خدا و به اراده و مشيّت اوست ، اگر كسي نيز كاري انجام مي دهد به لطف و عنايت و خواست اوست . لذا در آخر حديث مي خوانيم : « بدان كه همه مردم اگر اجتماع كنند تا به تو نفعي برسانند هرگز نمي توانند ، مگر اين كه خداوند بر تو مقدر كرده باشد . و هم چنين اگر همه مردم اجتماع كنند تا بر تو ضرري برسانند هرگز نمي توانند ، مگر آن كه خداوند بخواهد . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مجمع الزوائد ، ج 8 ، ص 211 .
2ـ كنزالعمال ، ج 1 ، ص 507 ، رقم حديث 2181 .
3ـ سنن دارمي ، ج 1 ، ص 56 ، رقم 93 .
4ـ صحيح ترمذي ، ج 4 ، ص 76 ، ح 2635 .
189 |
شبهه سوّم
برخي از وهابيّون براي حرمت استغاثه ، به حديث عبادة بن صامت از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) تمسك كرده اند كه آن حضرت فرمود : « هرگز به من استغاثه نمي شود ، بلكه تنها بايد به خداي متعال استغاثه نمود . » ( 1 )
جواب :
اين حديث از حيث سند ضعيف است ، زيرا ابن حجر هيثمي مكرّر ابن لهيعه را تضعيف نموده است ؛ خصوصاً اين كه با احاديث صحيح ديگر كه در جواز بلكه استحباب استغاثه صراحت دارند ، منافات دارد .
شبهه چهارم
خداوند متعال مردم را از خواندن و صدا زدن غير خودش نهي كرده و فرموده : { وَأَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَداً } ؛ ( 2 ) « و مساجد مخصوص خداست پس نبايد با خدا احدي غير از او را پرستش كنيد . »
و نيز مي فرمايد :
{ لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْء } . ( 3 )
{ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَلا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ } ( 4 )
{ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ } ( 5 )
{ أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلي رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ } ( 6 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1ـ مجمع الزوائد ، ج 8 ، ص 40 .
2ـ جنّ ( 72 ) آيه 18 .
3ـ رعد ( 13 ) آيه 14 .
4ـ اعراف ( 7 ) آيه 197 .
5ـ همان ، 194 .
6ـ اسراء ( 17 ) آيه 57 .
190 |
{ وَلا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا يَنْفَعُكَ وَلا يَضُرُّكَ } ( 1 )
{ إِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ } ( 2 )
{ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللهِ مَنْ لا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ } ( 3 )
{ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ } ( 4 )
جواب :
مقصود از دعا در مجموع اين آيات مطلق دعا و خواستن نيست ؛ بلكه دعا و نداي خاصّي است كه با قصدِ آن معنا مرادف با معناي عبادت مي شود و آن معناي الوهيت و يا ربوبيّت است . به علاوه اين كه مجموع اين آيات مربوط به بت پرستاني است كه گمان مي كردند بت هايشان ( يا آن موجوداتي كه اين بت ها رمز آنهاست ) برخي از شئون تدبير را مالك اند . لذا براي آنها استقلال در فعل و تصرف قائل بودند . پر واضح است كه هر نوع تواضع براي كسي و درخواست از كسي غير از خداوند با اين اعتقاد عبادت او محسوب شده و شرك است . اين قيد به خوبي از برخي آيات ديگر استفاده مي شود ؛ از جمله :
{ فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ شَيْء } ؛ ( 5 ) « و غير از خدا همه خدايان باطلي را كه مي پرستيدند هيچ رفع هلاكت از آنان ننمود . »
{ وَلا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ } ؛ ( 6 ) « و غير خداي يكتا كه به خدايي مي خوانند قادر بر شفاعت كسي نيستند . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1ـ يونس ( 10 ) آيه 106 .
2ـ فاطر ( 35 ) آيه 14 .
3ـ احقاف ( 46 ) آيه 5 .
4ـ غافر ( 40 ) آيه 60 .
5ـ هود ( 11 ) آيه 101 .
6ـ زخرف ( 43 ) آيه 86 .
191 |
{ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِير } ؛ ( 1 ) « و به غير او معبوداني را كه به خدايي مي خوانيد در جهان داراي پوست و هسته خرمايي نيستند . »
{ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلا تَحْوِيلاً } ؛ ( 2 ) « پس نمي توانند دفع ضرر و تغيير حالي از شما كنند . »
بنابراين ، علت مذمت مشركين از طرف خداوند اين بوده كه آنان معتقد به تدبير و تصرف بتان به نحو استقلال و بدون اذن و مشيّت خداوند بوده اند .
حسن بن علي سقاف شافعي مي گويد : « معناي آيه : { وَأَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَداً } اين است كه غير خدا را عبادت نكنيد و در كنار او اين بت ها را نپرستيد ؛ بت هايي كه { اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً } با آن كه خداوند مي فرمايد : { أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ } . هم چنين معناي آيه : { وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِير * إِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَكُمْ * وَيَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ } ( 3 ) اين است : غير از خدا كساني كه عبادت مي كنيد مالك هيچ چيز بر شما نيستند ؛ اگر لفّافه هسته خرما هم باشد . ( 4 )
كتابشناسي توصيفي
علماي اهل سنت در ردّ عقيده وهابيون مبني بر حرمت و شرك بودن استغاثه ، كتاب هايي نوشته اند كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم :
1 ـ مصباح الظلام في المستغيثين بخير الأنام في اليقظة والمنام ، شمس الدين ابوعبدالله محمّد بن موسي بن نعمان مراكشي .
2 ـ البكري في الردّ ، علي ابن تيمية .
3 ـ شواهد الحقّ في الاستغاثة بسيّد الخلقِ ، يوسف بن اسماعيل نهباني .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فاطر ( 35 ) آيه 13 .
2ـ اسراء ( 17 ) آيه 56 .
3ـ فاطر ( 35 ) آيه 13 .
4ـ الاغاثة بادلة الاستغاثة ، ص 31 و32 .
192 |
4 ـ الإغاثة بأدلّة الاستغاثة بالنبيّ ( صلّي الله عليه وآله ) ، حسن بن علي سقاف شافعي .
5 ـ نفحات القرب والاتصال بإثبات التصرف بالأولياء بعد الانتقال ، شهاب الدين ابي العباس حموي حنفي .
6 ـ أنوار الانتباه بحلّ النداء بيا رسول الله ، احمدرضا افغاني .
7 ـ شفاءالسقام ، سبكي .
8 ـ غوث العباد ، حمامي .
193 |
قسم ، نذر و ذبح براي غير خدا
از جمله موضوعات حرام يا شرك آلود نزد وهابيون ، قسم ، نذر و ذبح كردن براي غير خدا است . اكنون براي روشن شدن ، از اين سه موضوع را بررسي مي كنيم .
الف ) قسم خوردن به غير خداوند
ابن تيميه مي گويد : « علما اتفاق نموده اند كه قسم به غير خدا منعقد نمي شود . » ( 1 ) و نيز مي گويد : « قسم خوردن به غير خداوند مشروع نيست ، زيرا از آن نهي شده است يا به نهي تحريمي و يا تنزيهي . و علما در اين مسئله بر دو قول اند و قول صحيح نهي تحريمي است . » ( 2 )
صنعاني مي نويسد : « همانا قسم به غير خداوند شرك كوچك است . » ( 3 )
ادله جواز قسم به غير خداوند
1 ـ در آيات قرآن كريم مشاهده مي نماييم كه خداوند متعال در بسياري از موارد به غير خود قسم خورده است ، و اگر اين عمل منكر و سوء بود خداوند نبايد آن را انجام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجموعة الرسائل و المسائل ، ج 1 ، ص 209 .
2 . همان ، ج 1 ، ص 17 .
3 . تطهير الاعتقاد ، ص 14 .
194 |
مي داد ؛ خداوند مي فرمايد : { لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ } ؛ ( 1 ) « خداوند متعال تجاهر به كلام سوء را دوست ندارد . » اينك به نمونه اي از قسم هاي خداوند به غير خودش اشاره مي نماييم :
خداوند متعال تنها در سوره « الشمس » ، به هفت چيز از مخلوقاتش قسم خورده است : خورشيد ، ماه ، روز ، شب ، آسمان ، زمين ، نفس انسان . و در سوره نازعات ( 79 ) آيه 1 ـ 3 ، به سه چيز قسم خورده است . در سوره مرسلات ( 77 ) آيه 1 تا 3 ، به دو چيز از مخلوقات خود قسم خورده است . و نيز در سوره طارق ، قلم ، عصر ، بلد ، تين ، ليل ، فجر و طور ، به غير خود قسم خورده است .
2 ـ در روايات فراواني كه از طريق شيعه و سنّي رسيده قسم خوردن به غير خداوند فراوان مشاهده مي شود :
مسلم در صحيح نقل مي كند كه شخصي نزد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آمد و عرض كرد : اي رسول خدا ! كدامين صدقه اجرش نزد خداوند عظيم تر است ؟ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : آگاه باش قسم به پدرت . . . ( 2 ) كه در اين حديث پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به پدر سؤال كننده قسم خورده است .
و در حديث ديگر ، به سندش نقل كرده كه شخصي از نجد نزد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آمد تا درباره اسلام از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) سؤال كند . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به او فرمود : پنج نماز در روز و شب به جاي آور . او سؤال نمود : آيا غير از اين نيز بر من واجب است ؟ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : خير . . . مگر آن كه بخواهي مستحبي به جاي آوري . و نيز روزه ماه رمضان بر تو واجب است . آن گاه سائل عرض كرد : آيا غير از اين بر من واجب است ؟ حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : خير . . . مگر آن كه بخواهي مستحبي انجام دهي . آن گاه آن مرد پشت كرد در حالي كه با خود مي گفت : به خدا سوگند بر اين تكاليف زياد نمي كنم و از آن كم نمي نمايم . آن گاه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : قسم به پدرش ، رستگار شد ، اگر راست مي گويد . يا فرمود : داخل بهشت شد به پدرش قسم ، اگر راست مي گويد . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نساء ( 4 ) آيه 148 .
2 . صحيح مسلم ، ج3 ، ص94 ، كتاب الزكاة ، باب أفضل الصدقة .
3 . صحيح مسلم ، ج1 ، ص32 باب ماهو الاسلام .
195 |
در حديثي كه احمد در مسندش نقل كرده در ذيل آن آمده است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به مخاطب خود فرمود : « به جان خود سوگند اگر به معروف سخن به گويي و از منكر نهي كني بهتر از آن است كه ساكت باشي . » ( 1 )
امام علي ( عليه السلام ) در نامه اي به معاويه چنين مي نويسد : « به جان خود سوگند اگر به عقل خود نظر كني ـ نه هواي نفست ـ هر آينه مرا مبرّاترين مردم خواهي ديد از خون عثمان . » ( 2 )
مالك بن انس نقل مي كند كه ابوبكر به دزدي كه زيورآلات دخترش را دزديده بود گفت : « به پدرت قسم شب تو شب دزدان نبود . » ( 3 )
دليل وهابيون
وهابيون براي حرمت قسم به غير خدا به برخي از رواياتي تمسك كرده اند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از قسم خوردن به پدران نهي كرده است . ( 4 )
جواب از اين احاديث آن است كه جهت نهي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از قسم خوردن مسلمانان به پدران خود در آن زمان ، آن بوده كه در غالب موارد آنها مشرك وبت پرست بوده اند و حرمت و كرامتي نداشتند تا به آنها قسم خورده شود . و لذا در برخي روايات چنين آمده است : « به پدران و طاغوت ها قسم نخوريد . » ( 5 )
اين كه در اين روايت طاغوت ها در كنار آباء قرار گرفته مشخص است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پدران كافر آنها را قصد كرده است .
و امّا اين كه در برخي روايات به طور مطلق از قول پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل شده كه : « هر كس به غير خدا قسم بخورد به تحقيق مشرك شده است . » ( 6 ) اشاره به قَسَم مخصوص دارد كه همان قسم به « لات » و « عزّي » باشد كه در ميان عرب رسم بوده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مسند احمد ، ج 5 ، ص 225 .
2 . نهج البلاغه ، 367 .
3 . موطأ مالك رقم حديث 29 .
4 . ر . ك سنن ترمذي ، ج 4 ، ص 109 ؛ سنن ابن ماجه ، ج 1 ، ص 277 ؛ مسند احمد ، ج 2 ، ص 69 .
5 . سنن نسايي ، ج 7 ، ص 7 ؛ سنن ابن ماجه ، ج 1 ، ص 278 .
6 . بيهقي ، السنن الكبري ، ج 10 ، ص 29 .
196 |
حكم قسم بر خدا به حقّ مخلوق
از جمله موضوعاتي كه وهابيون جايز نمي دانند قسم خوردن به خداوند به حقّ مخلوق است . مثل اين كه گفته شود : خدايا تو را قسم مي دهم به حقّ پيامبرت كه حاجتم را برآوري .
ابن تيميه مي گويد : « بر خداوند متعال قسم خورده نمي شود به هيچ يك از مخلوقاتش ، لذا جايز نيست كه انسان بگويد : قسم مي خورم بر تو اي پروردگارم به حقّ ملائكه ات و امثال اين تعبير ، بلكه تنها به خداوند و اسماء و صفاتش قسم خورده مي شود . » ( 1 )
رفاعي مي گويد : « قسم خوردن بر خداوند به حقّ مخلوقاتش امري خطير و قريب به شرك است ، اگر خود شرك نباشد . » ( 2 )
دليل وهابيون
رفاعي مي گويد : چيزي كه به آن قسم خورده مي شود بايد از آنچه بر او قسم خورده مي شود اعظم باشد ، پس لازمه قسم به مخلوق بر خدا آن است كه مخلوق از خالق اعظم باشد .
در جواب مي گوييم : لازمه قسم به چيزي يا كسي بر خداوند آن است كه آنچه به آن قسم خورده شده نزد خداوند محترم است نه آن كه از خدا اعظم باشد .
قدوري مي گويد : « قسم خوردن و خواستن از خداوند به حقّ مخلوقين جايز نيست ؛ زيرا مخلوقات هيچ گونه حقّي بر خداوند ندارند . » ( 3 )
در پاسخ او نيز مي گوييم : در آيات بسياري ، خداوند براي مومنان ، حقّ معيّن است ؛ خداوند متعال مي فرمايد : { وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ } ؛ ( 4 ) « مؤمنين بر ما حقّ دارند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجموعة الرسائل و المسائل ، ج 1 ، ص 21 .
2 . التوصل الي حقيقة التوسل ، ص 217 ـ 218 .
3 . كشف الارتياب ، به نقل از قدوري .
4 . روم ( 30 ) آيه 47 .
197 |
كه ياريشان كنيم . » و نيز در سوره توبه ، آيه 11 و يونس ، آيه 103 و نساء ، آيه 17 به حقوق مردم بر خداوند اشاره شده است .
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « حقّ است بر خداوند كه كساني را كه به جهت عفّت و خويشتن داري از گناه چشم پوشي كرده و ازدواج مي كنند ، ياري نمايد . » ( 1 )
حضرت آدم ( عليه السلام ) به خاطر گفتن : « أسألك بحقّ محمّد الاّ غفرت لي » ، مورد عفو قرار گرفت . ( 2 )
ب ) حكم ذبح براي غير خداوند
از جمله اعمالي كه به جهت آن ، وهابيون مسلمانان را به شرك نسبت داده اند ، موضوع ذبح و نحر براي اموات و اولياي الهي است .
محمّد بن عبد الوهاب مي نويسد : « پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بامشركان جنگيد تا تمام اعمال ؛ از جمله قرباني كردن تنها براي خدا باشد . » ( 3 )
تحقيق مطلب آن است كه : اگر كسي حيواني را با قصد عبادت براي غير خدا ذبح كند ـ همان گونه كه بت پرستان انجام مي دادند ـ اين عمل شرك آلود بوده و از اسلام خارج شده است ، چه اعتقاد به الوهيت آنها داشته باشد و يا آن كه به قصد تقرّب به آنها اين عمل را انجام داده باشد .
ولي اگر كسي حيواني را از طرف انبيا و اوصيا يا مؤمنين ذبح كند تا آن كه ثوابش را بر آنها اهدا نمايد همان گونه كه برخي قرآن مي خوانند و ثواب آن را براي انبيا و اوصيا يا مؤمنين هديه مي نمايند ، شكّي نيست كه در اين عمل اجري عظيم است . و قصد تمام قرباني كنندگان براي اولياي الهي همين قسم دوّم است .
روايت شده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) حيواني را به دست خود قرباني نمود و عرض كرد : « بار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سيوطي ، الجامع الصغير ، ج 2 ، ص 33 .
2 . المستدرك علي الصحيحين ، ج 2 ، ص 615 .
3 . كشف الشبهات ، ص 62 ، چاپ المنار مصر .
198 |
خدايا اين قرباني از طرف من و هر كسي كه از امّتم قرباني نكرده است باشد . » ( 1 )
و در روايتي وارد شده كه امام علي ( عليه السلام ) به طور مستمرّ از طرف رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) قوچ قرباني مي كرد و مي فرمود : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وصيّت كرده كه دائماً از طرف او قرباني كنم . » ( 2 )
بريده روايت كرده كه زني ، از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) سؤال كرد آيا مي توانم از طرف مادرم بعد از فوتش روزه گرفته و حجّ به جاي آورم ؟ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : آري . ( 3 )
ج ) حكم نذر براي غير خداوند
از جمله اعمالي كه وهابيون حكم به تحريم آن نموده اند ، موضوع نذر براي غير خداوند است .
ابن تيميه مي گويد : « علماي ما جايز نمي دانند كه كسي براي قبري يا مجاوران آن چيزي نذر كند ، خواه پول باشد يا روغن چراغ يا شمع يا حيوان و غير اين امور ، وتمام اين نوع نذرها معصيت و حرام است . » ( 4 ) بلكه آنچه از كلمات سيد محسن امين عاملي استفاده مي شود اين است كه وهابيون اين عمل را موجب شرك به خداوند متعال مي دانند . ( 5 )
تحقيق بحث
شكّي نيست كه نذر براي غير خدا به اين قصد كه آن شخص شايستگي براي نذر دارد از آن جهت كه مالك اشيا بوده و زمام امور ، به دست او است ، كفر و شرك محسوب مي شود ؛ زيرا نذر از اعظم عبادات است . ولي اگر مقصود نذر كننده اين باشد كه نذرش در واقع صدقه اي باشد تا ثواب آن را به اولياي الهي هديه نمايد ، قطعاً اشكالي ندارد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مسند احمد ، ج 3 ، ص 356 ؛ سنن ابي داود ، ج 3 ، ص 99 ، حديث 281 ؛ سنن ترمذي ، ج 4 ، ص 77 ، حديث 1505 .
2 . سنن ابي داود ، ج 3 ، ص 94 ، حديث . 2790 .
3 . صحيح مسلم ، ج 2 ، ص 805 ، حديث 1149 .
4 . رسائل الهدية السنيّة ، ص 16 .
5 . كشف الارتياب ، ص 283 .
199 |
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) به دختري كه براي مادرش عملي را نذر كرده بود فرمود : « به نذر خود عمل كن . » ( 1 )
ثابت بن ضحاك از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) روايت كرده كه شخصي به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) عرض كرد كه نذر كرده حيواني را در بوّانه ذبح نمايد ، آيا اين نذر صحيح است . حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : آيا در آن مكان بتي كه عبادت شود ، وجود دارد ؟ عرض كرد : خير . باز حضرت فرمود : آيا در آن مكان عيد مشركين گرفته مي شود ؟ عرض كرد : خير آن گاه حضرت فرمود : به نذر خود وفا كن . ( 2 )
از اين حديث استفاده مي شود كه نذر تنها براي بت ها اشكال دارد و يا آن كه با عقيده شرك آلود همراه باشد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صحيح بخاري ، كتاب الاعتكاف ، حديث 5 و 15 و 16 ؛ صحيح مسلم ، كتاب الايمان ، حديث 27 ؛ سنن ابي داود ، كتاب الايمان ، حديث 22 ؛ سنن ترمذي ، كتاب النذور ، حديث 12 . . . .
2 . سنن أبي داود ، كتاب الايمان ، حديث 22 ، سنن ابن ماجه ، باب الكفارات ، حديث 18 ، مسند احمد ، باب اول ، حديث 90 .