بخش 11

ایمان پدر و اجداد پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) ادله ایمان پدر و اجداد پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) ایمان پدر و اجداد پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) أ ـ روایات شیعه : ب : روایات اهل سنّت نقد ادله قائلین به عدم ایمان آباء النبی ( صلّی الله علیه وآله ) دلیل اول دلیل دوّم کیفیت صلوات بر پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) فضیلت صلوات الف ) صلوات در قرآن ب ) صلوات در روایات کیفیت صلوات بر پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) الف ) در نماز ب ) در غیر نماز آل پیامبر چه کسانی اند ؟ فلسفه تشریع صلوات جایگاه آل محمّد در اسلام


252


ايمان پدر و اجداد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )

كلمات علماي شيعه :

علماي شيعه اماميه بر اين مطلب اتفاق دارند كه پدران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از حضرت آدم ( عليه السلام ) تا عبدالله ، مؤمن و موحّد بوده اند . اينك به نقل برخي از كلمات آنان اشاره مي كنيم :

1 ـ محدّث بزرگوار ، ابوجعفر علي بن حسين بن بابويه ، مشهور به « شيخ صدوق ( رحمه الله ) » در اين زمينه مي نويسد : « اعتقادما درباره پدر و اجداد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آن است كه همه آنها از حضرت آدم ( عليه السلام ) تا پدرش مسلمان بوده اند . » ( 1 )

2 ـ شيخ مفيد ( رحمه الله ) در توضيح اين جمله صدوق مي نويسد : « پدر و اجداد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تا حضرت آدم ( عليه السلام ) موحّد بوده و بر حسب آنچه ابوجعفر شيخ صدوق ( رحمه الله ) فرموده به خداوند ايمان آورده بودند ، و شيعه كه فرقه بر حقّ است بر اين امر اجماع دارد » . ( 2 )

او نيز در جاي ديگر مي فرمايد : « علماي اماميّه اتفاق نموده اند كه پدر و اجداد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از حضرت آدم ( عليه السلام ) تا عبدالله بن عبدالمطلب به خداوند ـ عزّوجلّ ـ ايمان آورده و به توحيد اعتراف نموده اند . » ( 3 )

3 ـ شيخ الطائفه ، ابوجعفر طوسي ( رحمه الله ) مي نويسد : « نزد اصحاب ما به اثبات رسيده و در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تصحيح الاعتقادات ، ص117

2 . همان .

3 . اوائل المقالات ، ص51


253


ميان آنان كافر وجود نداشته است . و دليل آنان در اين مسأله اجماع فرقه بر حقّ است . و در جاي خود به اثبات رسيده كه اجماع آنان به جهت دخول معصوم در بين آنها حجّت است . و در اين مسأله اختلافي بين اماميه نيست . »

4 ـ مفسّر عالي قدر شيعه ابوعلي طبرسي ( رحمه الله ) نيز در تفسير آيه شريفه { يا أبتِ لا تَعْبُد الشيطان } ، ضمن بيان اين مطلب كه اين خطاب متوجّه پدر بزرگِ مادري ابراهيم ( عليه السلام ) مي باشد ، و نام پدر حقيقي ابراهيم « تارُخ » است ؛ مي نويسد : « اجماع طائفه بر آن است كه پدر و اجداد پيامبر ما ( صلّي الله عليه وآله ) تا حضرت آدم ( عليه السلام ) همه مسلمان و موحّد بوده اند . » ( 1 )

5 ـ مرحوم مجلسي ( رحمه الله ) مي نويسد : « اماميّه بر اين اتفاق دارند كه پدر و مادر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، و تمام اجداد او تا حضرت آدم ( عليه السلام ) مسلمان بلكه از صديقين اند : گروهي نبي مرسل و دسته اي ديگر از اوصياي معصوم بوده اند . شايد برخي از آنان اسلام خود را به جهت تقيه يا مصلحت ديني اظهار نكرده باشند . » ( 2 )

اين عقيده شيعه آنچنان مشهور و معروف بوده است كه فخر رازي در تفسيرش از شيعه نقل مي كند : « آنان معتقدند كه هيچ يك از آباء پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و اجدادش كافر نبوده اند ، آنان كافر بودن پدر ابراهيم را انكار كرده آذر را عموي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) مي دانند . » ( 3 )

عبارات موافقين اماميّه :

گروهي از علماي اهل سنّت با نظر اماميّه در مورد ايمان پدر و اجداد پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) هم رأي شده اند . اينك به نقل برخي از آن عبارات مي پردازيم :

1 ـ آلوسي بغدادي در ذيل آيه شريفه { وَتَقَلُّبَكَ فِي السّاجِدِينَ } ، مي نويسد : « به آيه شريفه بر ايمان پدر و مادر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) استدلال شده است ، همانگونه كه بسياري از بزرگان اهل سنّت اين استدلال را پذيرفته اند . . . » ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع البيان ، ج3 ، ص516

2 . بحار الانوار ، ج15 ، ص117

3 . مفاتيح الغيب ، ج4 ، ص103

4 . روح المعاني ، ج19 ، ص137


254


او نيز در جاي ديگر مي نويسد : « آنچه گروه زيادي از اهل سنّت بر آن اعتماد نموده اند آن است كه آذر پدر حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) نبوده است . آنان چنين ادعا نموده اند كه در بين پدران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هيچ شخص كافري وجود نداشته است . و اگر كسي همانند فخر رازي ادعا كند كه اين قول تنها مدعاي شيعه است ، ناشي از كمي تتبع و جستجو گري اوست . »

2 ـ كتاني در كتاب « نظم المتناثر » از قول باجوري مي نويسد : « احاديثي كه دلالت دارد بر اينكه همه پدران و مادران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بر توحيد بوده ، و هرگز به كفر ، عيب و پليدي و هر چيزي كه اهل جاهليت بر آن بوده اند ، مبتلا نگشته اند ، به حدّ تواتر است . » ( 1 )

3 ـ جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر سيوطي ، عالم برجسته اهل سنّت بر ايمان پدر و اجداد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تأكيد و پاي فشاري كرده و كتابهايي را در اين موضوع تأليف نموده است .

اسامي كتابهايي كه او در اين باره تأليف كرده است ، عبارتند از :

أ ـ مسالك الحنفاء في نجاة آباء المصطفي .

ب ـ الدرج المنيفة في الآباء الشريفة .

ج ـ المقامة السندسيّة في النسبة المصطفويّة .

د ـ التعظيم والمنّة في أنّ أبوي رسول الله في الجنّة .

ر ـ السبل الجليّة في الآباء العليّة .

س ـ نشر العلمين في اثبات عدم وضع حديث احياء ابويه ( صلّي الله عليه وآله ) واسلامهما علي يديه . ( 2 )

و از جمله كساني كه قائل به ايمان پدر و اجداد پيامبر بزرگوار رسول گرامي هستند ، عبارتند از : مسعودي و يعقوبي . و نيز ظاهر كلام ماوردي ، و رازي در « اسرار التنزيل » و سنوسي و تلمساني نيز به ايمان پدران بزرگوار رسول گرامي اسلام تصريح كرده اند . ( 3 )

از قاضي ابوبكر بن عربي پرسيدند : چه مي گويي در مورد كسي كه بگويد : پدر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . النظم المتناثر ، ص202

2 . بحار الانوار ، ج15 ، ص124 ، الصحيح من سيرة النبي ، ج2 ، ص186

3 . الصحيح من سيرة النبي ( صلّي الله عليه وآله ) ، ج2 ، ص186 .


255


رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در آتش است ؟ !

گفت : چنين كسي ملعون است ؛ زيرا خداوند فرمود : { إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِي الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ } ، و اذيتي بالاتر از اين نيست كه كسي درباره پدر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بگويد او در آتش جهنّم است . ( 1 )

وي از ابو نعيم اصفهاني نقل ميكند : « براي عمر بن عبدالعزيز نويسنده اي آوردند كه پدرش كافر بود ، عمر بن عبدالعزيز گفت : اگر از فرزندان مهاجر بود بهتر بود . نويسنده پاسخ داد : پدر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هم كافر بود ! عمر بن عبدالعزيز خشمگين شد و گفت : اين مرد هرگز نبايد در دستگاه خلافت نويسندگي كند . » ( 2 )

مفسّر و محدّث مشهور عجلوني ضمن اينكه خود اين عقيده را دارد ، مي نويسد : « بسياري از علما درباره اسلام پدر و مادر پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) كتاب تأليف كرده اند ـ خداوند بر سعي آنها جزاي خير دهد ـ از جمله آنان حافظ سخاوي است ، زيرا او در « المقاصد » گفته است كه در اين موضوع يك جلد كتاب نوشته است . » ( 3 )

وي اين عقيده را به تعدادي ديگر نيز نسبت مي دهد و مي گويد : « به اين مسلك طائفه بسياري از حفاظ محدثين و غير محدثين ميل پيدا كرده اند ، از آن جمله ابن شاهين و حافظ ابوبكر بغدادي و سهيلي و قرطبي و محبّ طبري را مي توان نام برد . » ( 4 )

ولي جماعت بسياري از اهل سنّت بر اين باورند كه پدر و مادر پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) و اجداد او كافر بوده اند ، حتّي برخي از آنان در اثبات اين موضوع كتاب و رساله نيز تأليف كرده اند ، همانند ابراهيم حلبي و علي القاري .

فخر رازي مي گويد : « اصحاب ما بر اين گمانند كه پدر پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) كافر بوده است . » ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الدرج المنفيه ، ص17

2 . همان ، 17

3 . كشف الخفاء ، ص62

4 . همان ، ص65

5 . مفاتيح الغيب ، ج4 ، ص103


256


ادله ايمان پدر و اجداد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )

شيعه اماميه بر مدعاي خود ـ كه همانا ايمان جميع آباء پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است ـ دلايلي ذكر كرده اند كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم :

1 ـ اجماع شيعه اماميه بر ايمان جميع آباء پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) .

2 ـ استدلال به قول خداوند متعال : {  الَّذي يَراكَ حينَ تَقُومُ ، وَتَقَلُّبَكَ فِي السّاجِدينَ } ( 1 ) معناي آيه آن است كه خداوند متعال روح پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را از سجده كننده اي به ساجدي ديگر منتقل مي كند ؛ طبق اين معنا آيه دلالت دارد بر اين كه جميع آباء پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مسلمان بوده اند . لذا در ذيل اين آيه از ابن عباس ، امام باقر و امام صادق روايت شده است : همانا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پياپي از صلب پيامبري به پيامبر ديگر منتقل مي شد . ( 2 )

سيوطي از ابن عباس در ذيل آيه شريفه نقل مي كند كه فرمود : « پيامبر دائماً در اصلاب انبيا بود تا آنكه مادرش او را به دنيا آورد . »

و نيز از مجاهد در ذيل آيه نقل مي كند كه گفت : « رسول خدا از صلب پيامبري به صلب پيامبري ديگر و آنگاه به عنوان پيامبر خدا مبعوث شد . » ( 3 )

3 ـ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « لم يزل ينقلني الله من أصلاب الطاهرين الي أرحام المطهّرات ، حتّي أخرجني في عالمكم ، و لم يدنسني بدنس الجاهلية ؛ ( 4 ) خداوند مرا دائماً و پي در پي از صلب هاي پاكان به رحم هاي زنان پاك منتقل نمود ، تا آن كه مرا در عالم شما وارد كرد ، و مرا به پليدي جاهليّت مبتلا نكرد . »

اگر در ميان آباء پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) افراد كافري وجود داشت هرگز جميع آنان را به طهارت متصف نمي ساخت ، با آن كه خداوند متعال مي فرمايد : {  إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ } .

4 ـ ممكن است بر ايمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تا حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) به قول خداوند متعال در حكايت از قول ابراهيم و اسماعيل استدلال شود كه فرمود : {  وَاجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . شعراء ( 26 ) آيات 118 ـ 119 .

2 . تاريخ الخميس ، ج 1 ، ص 234 و 235 ، البحر المحيط ، ج 7 ، ص 47 .

3 . الدرّ المنثور ، ج5 ، ص98

4 . مجمع البيان ، ج 4 ، ص 322 ؛ تفسير الرازي ، ج 24 ، ص 174 ؛ السيرة الحلبية ، ج 1 ، ص 30 ؛ الدرّ المنثور ، ج 5 ، ص 98 ؛ البحر المحيط ، ج 7 ، ص 47 ؛ تاريخ الخميس ، ج 1 ، ص 234 ؛ بحار الانوار ، ج 15 ، ص 117 و . . . .


257


ذُرّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ } ( 1 ) با ضميمه آيه : {  وَجَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً في عَقِبِهِ } ؛ ( 2 ) از اين دو آيه استفاده مي شود كه بايد كلمه « الله » در ذريه حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) تا روز قيامت باقي بماند . و تا روز قيامت بايد جماعتي از ذريه ابراهيم ( عليه السلام ) باشد كه خداوند متعال را به فطرت خود عبادت نمايد . گويااين مطلب اجابت خداوند متعال از دعاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) است كه به خدا عرض كرد : { وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ اْلأَصْنامَ } ؛ « من و فرزندانم را از عبادت بت ها دور كن . » و نيز عرض كرد : {  رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي } ؛ « بار پروردگارا ! من و ذريّه ام از نماز گزاران قرار ده » .

5 ـ از جمله ادله ايمان عبدالمطلب ـ جدّ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ـ كلام و دعاي او هنگام هجوم ابرهه حبشي به مكه براي خراب نمودن كعبه است ، زيرا در اين هنگام حضرت عبدالمطلب ( عليه السلام ) به بتان پناه نبرد ، بلكه براي حمايت كعبه بر خداوند متعال توكّل نمود ! ( 3 )

حتي ممكن است بگوييم كه عبدالمطلب ( عليه السلام ) عارف به شأن و مقام و آينده درخشان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده است ، و لذا هنگام طفوليت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) براي استسقا و طلب باران او را به صحرا برد . و اين به جهت اعتقاد به منزلتي بس عظيم براي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده است . ( 4 )

به همين دليل در تاريخ مشاهده مي كنيم كه عبدالمطلب ( عليه السلام ) درباره رسول خدا در سنين كودكي اش به ام ايمن سفارش مي كند كه هرگز از او غفلت نكند . ( 5 )

ايمان پدر و اجداد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از ديدگاه روايات

با مراجعه به روايات شيعه و عامه پي خواهيم برد كه روايات فراواني وجود دارد كه به طور وضوح و آشكار دلالت بر ايمان پدر و اجداد پيامبر اسلام دارد ، اينك به برخي از آنها اشاره مي كنيم :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره ( 2 ) آيه 128 .

2 . زخرف ( 43 ) آيه 28 .

3 . السيرة الحلبيه ، ج 1 ، ص 43 ـ 62 ؛ الكامل في التاريخ ، ج 1 ، ص 260 ، و بحارالانوار ، ج 5 ، ص 130 .

4 . السيرة الحلبيه ، ج 1 ، ص 182 ؛ الملل و النحل شهرستاني ، ج 2 ، ص 248 .

5 . سيره زيني دحلان در حاشيه سيره حلبيه ، ج 1 ، ص 64 ؛ تاريخ يعقوبي ، ج 2 ، ص 10 .


258


أ ـ روايات شيعه :

1 ـ كليني ( رحمه الله ) به سندهاي خود از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند كه فرمود : « جبرئيل بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نازل شد و عرض كرد : اي محمّد ! خداوند ـ جلّ جلاله ـ بر تو درود مي فرستد و مي فرمايد : همانا من آتش را حرام نمودم بر صلبي كه تو را فرود آورده ، و رَحِمي كه تو را حمل كرده ، و دامني كه تو را كفالت كرده است » . ( 1 )

2 ـ شيخ طوسي ( رحمه الله ) به سند خود از جابر بن عبدالله انصاري از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در حديثي نقل مي كند : « خداوند چون خواست مرا خلق كند ، مرا نطفه اي سفيد و پاك آفريد . آنگاه آن را در صلب پدرم آدم ( عليه السلام ) قرار داد . و پيوسته آن نطفه را از صلب پاكي به رحم پاكي تا نوح و ابراهيم ( عليهما السلام ) منتقل نمود ، و اينچنين بود تا به عبدالمطلب رسيد . پس مرا بدي هاي جاهليت اصابت نكرده است . » ( 2 )

3 ـ امير المؤمنين علي ( عليه السلام ) در صفات انبيا مرسلين مي فرمايد :

« پيامبران را در بهترين جايگاه به وديعت گذارد و در بهترين مكان ها استقرارشان داد . از صلب كريمانه پدران به رحم پاك مادران منتقل فرمود كه هرگاه يكي از آنان درگذشت ديگري براي پيشبرد دين خدا بپاخواست تا آنكه كرامت اعزام نبوت از طرف خداي سبحان به حضرت محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) رسيد . نهاد اصلي وجود او را از بهترين معدن استخراج كرد . و نهال وجود او را در اصيل ترين و عزيزترين سرزمين ها كاشت و آبياري كرد . او را از همان درختي كه ديگر پيامبران و امينان خود را از آن آفريد ، به وجود آورد ، كه عترت او بهترين عترت ها و خاندانش بهترين خاندان ها و درخت وجودش بهترين درختان است . در حرم امن الهي روييد و در آغوش خانواده كريمي بزرگ شد . شاخه هاي بلند آن سر به آسمان كشيد كه دست كسي به ميوه آن نمي رسد . » ( 3 )

4 ـ شيخ صدوق به سندش از علي ( عليه السلام ) نقل مي كند كه فرمود : « به خدا سوگند ! پدرم و جدّم عبدالمطلب و هاشم و عبدمناف هرگز بتي را سجده نكردند . از او سؤال شد : پس

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كافي ، ج1 ، ص446 ، ح21

2 . امالي طوسي ، ص499 ، ح1095

3 . نهج البلاغه ، خطبه 94


259


چه چيزي را عبادت مي كردند ؟ فرمود : رو به خانه خدا نماز مي گزارده و بر دين حضرت ابراهيم بوده و به آن تمسك مي جستند . »

5 ـ و نيز به سندش از جابر بن يزيد جعفي از جابر بن عبدالله انصاري نقل مي كند كه فرمود : « از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) سؤال شد كه شما كجا بوديد در حالي كه آدم در بهشت بود ؟ فرمود : من در صلب او بودم كه در آن حال به سوي زمين فرود آمديم . من در كشتي در صلب پدرم نوح بودم . و هنگام پرتاب شدن ابراهيم در آتش در صلب او قرار داشتم . . . خداوند ـ عزّوجلّ ـ همواره مرا از اصلاب پاك به رحم هاي پاك و مطهّر منتقل مي ساخت در حالي كه هدايت گر و هدايت شده بودند . » ( 1 )

همين مضمون را بسياري از علماي اهل سنّت همانند : متقي هندي در ( كنز العمال ) و سيوطي در ( در المنثور ) نيز نقل كرده اند .

ب : روايات اهل سنّت

1 ـ ترمذي به سند خود روايت كرده است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « همانا خداوند مردم را آفريد و من را در ميان بهترين آنان و بهترين فرقه ها و بهترين دو دسته قرار داد . سپس قبيله ها را اختيار كرد و مرا در بهترين قبيله قرار داد . و نيز خانواده ها را اختيار نمود آنگاه مرا در بهترين خانواده قرار داد . پس من بهترين مردم از جهت نَفْس و خانواده ام . » ( 2 )

2 ـ قندوزي حنفي از طبراني به سندش نقل مي كند كه رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « من همواره از شخصي اختيار شده به شخصي ديگر اختيار شده منتقل شدم . » ( 3 )

3 ـ هيتمي به سندش از ابن عباس در تفسير آيه شريفه { وَتَقَلُّبَكَ فِي السّاجِدِينَ } نقل مي كند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « از صلب پيامبري به صلب پيامبري ديگر منتقل شدم تا آنكه به پيامبري رسيدم . » ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير برهان ، ج3 ، ص192 ، ح2 .

2 . سنن ترمذي ، ج5 ، ص544 ، ح3607

3 . ينابيع المودّه ، ج1 ، ص15

4 . مجمع الزوائد ، ج7 ، ص86


260


نقد ادله قائلين به عدم ايمان آباء النبي ( صلّي الله عليه وآله )

قائلين به عدمِ ايمان آباء پبامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به برخي از ادلّه تمسّك كرده اند كه آنها را ذكر كرده و پاسخ مي دهيم :

دليل اول

در قرآن كريم به كفر آزر ، پدر ابراهيم ( عليه السلام ) تصريح شده است ؛ آن جا كه مي فرمايد : {  وَما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهيمَ ِلأَبيهِ إِلاّ عَنْ مَوْعِدَة وَعَدَها إِيّاهُ فَلَمّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوُّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهيمَ َلأَوّاهٌ حَليمٌ } ؛ ( 1 ) « و طلب آمرزش ابراهيم براي پدرش جز براي وعده اي كه به او داده بود ، نبود . [ ولي ] هنگامي كه براي او روشن شد كه وي دشمن خداست ، از او بيزاري جست . راستي ، ابراهيم دلسوزي بردبار بود . »

پاسخ

اولاً ، ابن حجر ادعاي اجماع مورخّان را كرده است كه آزر ، پدر ابراهيم ( عليه السلام ) نبوده ، بلكه عمو يا جدّ مادري اش بوده ؛ بنابر اختلافي كه در نقل آن رسيده است . ( 2 )

اسم حقيقي پدر ابراهيم ( عليه السلام ) « تارخ » است . ( 3 ) و اطلاق « اب » بر عمو به جهت توسّع و مجازگويي است .

و اين نظير قول خداوند است كه مي فرمايد : {  أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَإِلهَ آبائِكَ إِبْراهيمَ وَإِسْماعيلَ وَإِسْحاقَ إِلهًا واحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ } ( 4 ) « شما كي و كجا بوديد هنگامي كه يعقوب را مرگ فرارسيد و به فرزندان خود گفت : بعد از من كه را مي پرستيد ؟ گفتند خداي تو و خداي پدران تو ابراهيم و اسماعيل و اسحاق را كه خداي يگانه است و ما فرمانبردار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . توبه ( 9 ) آيه 114 .

2 . السيرة النبويه ، ج 1 ، ص 37 .

3 . تاريخ الخميس ، ج 1 ، ص 235 .

4 . بقره ( 2 ) آيه 133 .


261


اوييم . » در اين آيه خداوند متعال اسماعيل را از آباء يعقوب بر شمرده است ، در حالي كه از آباء او نبوده ، بلكه عموي او محسوب مي شود .

ثانياً ، بين « أب » و « والد » فرق است ، زيرا « أب » اطلاق بر مربّي ، عمو و جدّ نيز مي شود ، به خلاف والد كه تنها بر پدر بدون واسطه اطلاق مي گردد ، لذا در آيه فوق تعبير به « أب » آمده است ، ولي در سوره ابراهيم خداوند متعال اين چنين از حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) نقل مي كند كه به خداوند متعال عرض كرد : {  رَبَّنَا اغْفِرْ لي وَلِوالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ } . ( 1 ) « بار خدايا روزي كه حساب به پا مي شود تو در آن روز سخت به من و والدين من و همه مؤمنان از كرم ببخشا . »

دليل دوّم

مسلم و غير او روايت كرده اند كه شخصي از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پرسيد : پدرت كجاست ؟ حضرت فرمود : در آتش . او هنگامي كه به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پشت كرد حضرت او را خواست و به او فرمود : همانا پدر من و تو در آتشند . ( 2 )

پاسخ

اين حديث از جهاتي باطل است :

اوّلاً ، بنابه ادله اي كه قبلاً به آنها اشاره شد ، جميع آباء پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مؤمن بوده اند .

ثانياً ، حماد بن سلمه اين روايت را از ثابت ، از انس نقل كرده ، ولي « معمر » همين حديث را از ثابت ، از انس به كيفيتي ديگر نقل كرده است كه دلالت بر كفر پدر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )  ندارد . ( 3 )

علماي رجال از اهل سنت تصريح دارند كه معمّر در نقل حديث از حمّاد قوي تر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابراهيم ( 14 ) آيه 41 .

2 . صفة الصفوه به نقل از صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 172 ؛ الاصابه ، ج 1 ، ص 337 ؛ عون المعبود ، ج 12 ، ص 494 ؛ البداية و النهايه ، ج 2 ، ص 280 و تاريخ الخمسين ، ج 1 ، ص 232 .

3 . السيرة الحلبية ، ج 1 ، ص 50 ـ 51 .


262


است ، بلكه مردم در حفظ و ضبط كردن « حمّاد » شك كرده اند . برخي قائلند كه در احاديث حماد امور منكر وجود دارد . ( 1 )

ثالثاً ، اين روايت به سند صحيح با شرط شيخين از سعد بن ابيوقّاص نقل شده ، ولي در ذيل آن اين چنين آمده است : « حيثما مررت بقبر كافر فبشره بالنار ؛ ( 2 ) هرگاه گذرت بر قبر كافري افتاد او را به آتش دوزخ بشارت ده » .

رابعاً ، ممكن است در اين روايت مراد از « ابي » عمو باشد كه همان ابولهب يا ابوجهل يا هر دو باشند ، همان گونه كه لفظ « أب » در آيه قرآن بر عموي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) اطلاق شده است . ( 3 )

سؤال و جواب

در پايان اين بحث به اين سؤال اشاره مي كنيم كه چرا عده اي در اين مسئله اين همه اصرار ميورزند كه آباء پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را تكفير نمايند ؟

در جواب بايد گفت : سبب تكفير آباء پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) چند جهت مي تواند باشد :

1 ـ شريك كردن علي ( عليه السلام ) با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در آباء پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به جهت خصومتي كه با علي ( عليه السلام ) دارند ؛

2 ـ گروهي نمي توانند ببينند كه آباء و اجداد خلفاي بني اميه و ديگران كافر بوده و آباء پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) مؤمن باشند ، لذا در صدد آن برآمدند كه اين فضيلت را از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) سلب كرده تا بين او و ديگران مساوات برقرار كنند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، ج 1 ، ص 51 ؛ تهذيب التهذيب ، ج 3 ، ص 12 ـ 15 .

2 . السيرة الحلبيه ، ج 1 ، ص 51 ؛ البداية و النهايه ، ج 2 ، ص 280 و عبدالرازق ، المصنف ، ج 10 ، ص 454 .

3 . توبه ( 9 ) آيه 114 .


263


كيفيت صلوات بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )

موضوع صلوات و درود فرستادن بر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) از جمله مسائلي است كه اصل آن مورد اتفاق مسلمانان است ، ولي در تفصيل و كيفيّت آن اختلاف است .

اكثر اهل سنت هنگام درود فرستادن براي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) چه در قول يا كتابت آن را به صورت ابتر ادا مي كنند ، يعني تنها بر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) اكتفا كرده و يادي از آل او نمي كنند . برخلاف شيعه اماميه كه آل پيامبر را نيز در درودهايشان شريك مي سازند . اينك برآنيم كه به اين مسئله پرداخته و استجابت صلوات و كيفيت آن را تبيين كنيم .

فضيلت صلوات

الف ) صلوات در قرآن

خداوند متعال مي فرمايد : {  اِنَّ اللهَ وَمَلائِكَتهُ يُصَلّونَ عَلَي النَّبي يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا صَلّوا عَلَيهِ وَسَلِّموا تَسليماً } ؛ ( 1 ) « خدا و فرشتگان به روان پاك اين پيامبر درود مي فرستند ، شما هم اي اهل ايمان بر او صلوات و درود بفرستيد ، و با تعظيم و اجلال بر او سلام گوييد . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . احزاب ( 33 ) آيه 56


264


خداوند متعال در اين آيه شريفه مؤمنان را به صلوات و درود فرستادن و سلام بر پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) امر كرده است ، همان گونه كه خود و ملائكه اش نيز بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) درود مي فرستند . واضح است كه صلوات خداوند بر پيامبرش عبارت از فرستادن رحمت و بالاترين درجات تكريم و تشريف براي آن حضرت است ، و صلوات فرستادن ملائكه و مؤمنين بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) عبارت است از درخواست رحمت و كرم از خداوند براي آن حضرت .

ب ) صلوات در روايات

1 ـ پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « اكثروا الصلاة عليّ ، فانّ صلاتكم عليّ مغفرة لذنوبكم » ؛ ( 1 ) « بسيار بر من درود فرستيد ، زيرا درود فرستادن شما بر من سبب مغفرت و آمرزش گناهان شما خواهد شد » .

2 ـ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « من صلّي حين يصبح عشراً و حين يمسي عشراً ادركته شفاعتي ؛ ( 2 ) هركس بر من هنگام صبح و شام هر كدام ده مرتبه درود فرستد شفاعتم شامل حال او خواهد شد » .

3 ـ ابي هريره از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند كه فرمود : « من صلّي عليّ واحدة صلّي الله عليه عشراً ؛ ( 3 ) هر كس بر من يك بار درود فرستد ، خداوند بر او ده بار درود مي فرستد » .

4 ـ امام حسين ( عليه السلام ) از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده كه فرمود : « البخيل من ذكرتُ عنده فلم يصلّ عليّ ؛ ( 4 ) بخيل كسي است كه نام من نزد او برده شود ، ولي بر من درود نفرستد » .

5 ـ جابر از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده كه فرمود : « من ذكرتُ عنده فلم يصلّ عليّ فقد شقي ؛ ( 5 ) هر كس كه نام من نزد او برده شود ، ولي بر من درود نفرستد شقي است » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كنزالعمال ، ج1 ، ص 436 .

2 . همان ، ص 439 .

3 . صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 306 ، كتاب الصلاة .

4 . مسند احمد ، ج 1 ، ص 201 .

5 . كنزالعمال ، ج 1 ، ص 438 .


265


6 ـ عايشه مي گويد : از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) شنيدم كه مي فرمود : « لا يقبل صلاة الاّ بطهور ، و بالصلاة عليّ » ؛ ( 1 ) « هرگز نمازي بدون طهارت و درود برمن قبول نخواهد شد » .

7 ـ امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : « من صلّي ولم يصلّ علي النّبي ( صلّي الله عليه وآله ) و تركه عامداً فلا صلاة له ؛ ( 2 ) هركس نماز بخواند و بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) درود نفرستد و آن را عمداً ترك كند نمازش باطل است » .

از همين رو اماميه ، شافعي و احمد در يكي از روايت هايي كه از او نقل شده ، و اسحاق و ابومسعود انصاري به وجوب درود بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در نماز قائل شده اند . ( 3 )

شيخ طوسي ( رحمه الله ) در كتاب خلاف بر وجوب درود بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در نماز ، ادعاي اجماع شيعه كرده ، و آن را طريق احتياط مي داند . هم چنين از آيه سابق و سه روايت نيز استفاده وجوب كرده است . ( 4 )

كيفيت صلوات بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )

الف ) در نماز

فقهاي شيعه اماميه اتفاق دارند بر اين كه در تشهدِ نماز اكتفا به درود فرستادن بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) جايز نيست ؛ بلكه واجب است كه بعد از درود بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، بر آل او نيز درود فرستاده شود . و اين يكي از دو روايت از احمدبن حنبل و يكي از دو قول شافعي است ( 5 ) و اين به دليل وجود رواياتي است كه در كتاب هاي شيعه و سنّي وارد شده است :

1 ـ كعب بن عجره مي گويد : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) دائماً در نمازهاي خود اين چنين مي گفت : « اللّهم صلّ علي محمّد و آل محمّد كما صلّيت علي ابراهيم و آل ابراهيم انّك حميد مجيد . » ( 6 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن دار قطني ، ج 1 ، ص 355 ، ح 4 .

2 . تهذيب الأحكام ، ج4 ، ص 109 ، ح314 .

3 . المجموع ج 3 ص 460 ، المغني ج 1 ص 614 . . .

4 . كتاب الخلاف ، ج 1 ، ص 369 ـ 371 .

5 . المجموع ، ج 3 ، ص 465 ؛ فتح العزيز ، ح 3 ، ص 503 ؛ الشرح الكبير ، ج 1 ، ص 616 و . . . .

6 . صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 350 .


266


شكّي نيست كه متابعت از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در نماز واجب است ؛ زيرا كه آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « هم چنان كه من نماز مي خوانم ، شما نيز نماز بخوانيد » . ( 1 )

2 ـ ابومسعود انصاري مي گويد كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « من صلّي صلاة و لم يصلّ فيها عليّ و علي أهل بيتي لم تقبل منه ؛ ( 2 ) هركس نماز بخواند و در آن به من و اهل بيتم درود نفرستد ، نمازش مورد قبول نيست » .

3 ـ جابر بن يزيد جعفي از امام باقر ( عليه السلام ) و او از ابومسعود انصاري نقل مي كند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « من صلّي صلاة لم يصلّ فيها عليّ و علي اهل بيتي لم تقبل منه ؛ ( 3 ) هرگاه شخصي نمازي بخواند و در آن بر من و اهل بيتم درود نفرستد ، نمازش مورد قبول واقع نمي شود .

ب ) در غير نماز

1 ـ ابومسعود انصاري مي گويد : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وارد مجلس سعد بن عباده شد . بشيربن سعد ـ كه همان ابوالنعمان بن بشير است ـ به رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) عرض كرد : امر كرديد ما را كه درود بر شما بفرستيم ، كيفيت درود را براي ما ترسيم كنيد ؟ . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) لحظاتي سكوت نمود كه ما آرزو كرديم كاش از آن حضرت سؤال نكرده بوديم ؛ آن گاه فرمود : بگوييد : اللّهم صلّ علي محمّد و علي آل محمّد كما صلّيت علي ابراهيم ، و بارك علي محمّد و علي آل محمّد ، كما باركت علي ابراهيم في العالمين انّك حميد مجيد والسلام كما قد علمتم » . ( 4 )

2 ـ ابوسعيد خدري مي گويد : به رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) عرض كرديم : كيفيّت سلام بر تو را دانستيم ، حال كيفيّت درود بر تو چگونه است ؟ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : بگوييد : « اللّهم صلّ علي محمّد عبدك و رسولك ، كما صلّيت علي ابراهيم ، وبارك علي محمّد وآل محمّد ، كما

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري ، ج 1 ، ص 162 ؛ سنن دارمي ، ج 1 ، ص 286 .

2 . سنن دار قطني ، ج 1 ، ص 355 .

3 . همان .

4 . صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 350 ، ح 65 ، كتاب الصلاة .


267


باركت علي إبراهيم » . ( 1 )

3 ـ ابن عباس مي گويد : به رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) عرض كرديم : كيفيت سلام بر تو را دانستيم ، حال كيفيت صلوات بر تو چيست ؟ فرمود بگوييد : « اللّهم صلّ علي محمّد و آل محمّد كما صلّيت علي ابراهيم و آل ابراهيم انّك حميد مجيد ، و بارك علي محمّد و علي آل محمّد كما باركت علي ابراهيم و آل ابراهيم انّك حميد مجيد . » ( 2 ) به همين مضمون امام عليّ ( عليه السلام ) از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند . ( 3 )

4 ـ زيد بن خارجه نقل مي كند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : بر من درود بفرستيد و در دعا كوشش كنيد و بگوييد : « اللّهم صلّ علي محمّد ، و بارك علي محمّد و آل محمّد كما باركت علي ابراهيم و علي آل ابراهيم انّك حميد مجيد » . ( 4 )

5 ـ ابي طلحه مي گويد : به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) عرض كرديم : اي رسول خدا ! كيفيت درود بر تو چيست ؟ فرمود : بگوييد : « اللّهم صلّ علي محمّد و آل محمّد كما صلّيت علي ابراهيم و آل ابراهيم انّك حميد مجيد ، و بارك علي محمّد و آل محمّد كما باركت علي ابراهيم و آل ابراهيم انّك حميد مجيد » . ( 5 )

6 ـ طلحه مي گويد به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) عرض كرديم : كيفيت سلام بر تو را دانستيم ، حال كيفيت درود بر تو چيست ؟ فرمود بگوييد : « اللّهم صلّ علي محمّد و علي آل محمّد ، و بارك علي محمّد و علي آل محمّد ، كما صلّيت و باركت علي ابراهيم و علي آل ابراهيم انّك حميد مجيد . » ( 6 )

به همين مضمون بخاري از كعب بن عجزه و او از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند كه در فصل قبل به آن اشاره شد . ( 7 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري ، ج 3 ، ص 119 ؛ كتاب التفسير ، تفسير سورة الاحزاب .

2 . جامع البيان ، ج 22 ، ص 31 ؛ در المنثور ، ج 5 ، ص 216 .

3 . كنزالعمال ، ج 2 ، ص 176 .

4 . سنن نسايي ، ج 3 ، ص 49 ؛ كتاب السهو ، باب كيفية الصلاة علي النبي ( صلّي الله عليه وآله ) .

5 . سنن نسايي ، ج 3 ، ص 48 ؛ مسند احمد ، ج 1 ، ص 162 .

6 . كنز العمال ، ج 2 ، ص 172 ؛ الدّر المنثور ، ج5 ، ص 216 .

7 . صحيح بخاري ، ج 2 ، ص 159 ـ 160 .


268


7 ـ بريده خزايي از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند كه فرمود بگوييد : « اللّهم اجعل صلواتك و رحمتك و بركاتك علي محمّد و علي آل محمّد ، كما جعلتها علي ابراهيم انّك حميد مجيد » . ( 1 )

8 ـ عايشه مي گويد : اصحاب به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) عرض كردند : اي رسول خدا ! ما امر شديم كه بر تو زياد ( شبانه روز ) درود فرستيم ، دوست داريم آن چنان كه شما مي پسنديد درود فرستيم . حضرت فرمود : بگوييد : « اللّهم صلّ علي محمّد و علي آل محمّد كما صلّيت علي ابراهيم و آل ابراهيم ، و ارحم محمداً و آل محمّد كما رحمت ابراهيم و آل ابراهيم ، و بارك علي محمّد و آل محمّد كما باركت علي ابراهيم و آل ابراهيم انّك حميد مجيد » . و امّا سلام همان گونه اي است كه شناختيد . ( 2 )

9 ـ ابن حجر از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده كه فرمود : « بر من درود ناتمام و بريده نفرستيد . » عرض كردند : درود ناتمام چيست ؟ فرمود : « نگوييد : اللّهم صلّ علي محمّد ؛ آن گاه توقف كنيد ، بلكه بگوييد : اللّهم صلّ علي محمّد و علي آل محمّد » . ( 3 )

از همين رو فخر رازي در تفسيرش تاكيد دارد كه صيغه درود بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اين گونه بايد باشد : « اللّهم صلِّ علي محمد و علي آل محمّد » . ( 4 )

آل پيامبر چه كساني اند ؟

با مراجعه به روايات پي مي بريم كه مقصود از اهل بيت ( عليهم السلام ) امامان معصوم هستند .

مسلم از عايشه نقل مي كند : « رسول خدا صبحگاهي در حالي كه بر دوش او كسايي خياطي نشده بود خارج شد . در آن هنگام حسن بن علي وارد شد ، او را داخل كسا كرد ، سپس حسين آمد ، او را نيز داخل آن نمود ، سپس فاطمه آمد او را نيز داخل كسا كرد ، سپس علي ( عليه السلام ) آمد ، او را نيز در آن داخل نمود ، سپس اين آيه را تلاوت كرد : {  إِنَّما يُريدُ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مسند احمد ، ج 5 ، ص 353 .

2 . كنز العمال ، ج 2 ، ص 182 .

3 . الصواعق المحرمة ، ص 225 .

4 . التفسير الكبير ، ج 25 ، ص 277 .


269


اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا } . ( 1 )

ترمذي در صحيحش از عمربن ابي سلمه نقل مي كند : « هنگامي كه آيه تطهير بر پيامبر در خانه ام سلمه نازل شد پيامبر ، فاطمه و حسن و حسين و علي را دعوت كرد و سپس كسا را بر روي آنها كشيد و عرض كرد : بارخدايا ! اينان اهل بيت من هستند ، پس رجس و پليدي را از آنان دور فرما و پاكشان گردان . ام سلمه مي گويد : عرض كردم اي نبيّ خدا ! آيا من نيز از آنها هستم ؟ فرمود : تو در مقام خود هستي » . ( 2 )

هم چنين احمد بن حنبل نقل مي كند : هنگامي كه آيه مباهله نازل شد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) علي و فاطمه و حسن و حسين ( عليهم السلام ) را دعوت نمود و فرمود : « بارخدايا اينان اهل بيت من هستند . » ( 3 )

مي دانيم كه اين چهار نفر از اهل بيت كه مورد توجه خاص پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده اند خصوصيت ندارند ، و اگر در برخي از روايات حصر وجود دارد ، حصر اضافي ، در مقابل غير معصومين است ، نه حقيقي ، و از طرفي ديگر از آن جا كه اين چهار نفر از اهل بيت ( عليهم السلام ) موجود بودند ، آنان را مورد خطاب قرار داده است .

فخر رازي مي گويد : « آل محمّد ( عليهم السلام ) كساني اند كه رجوع امرشان به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است ، و هر كس كه ارتباطش با پيامبر شديدتر و كامل تر باشد ، او آل پيامبر است و شكّي نيست كه فاطمه و علي و حسن و حسين ( عليهم السلام ) شديدترين و وثيق ترين ارتباط را با پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) دارند . اين مطلب به نقل متواتر به اثبات رسيده ، پسواجب است كه آنان آل پيامبر باشند . . . » ( 4 )

فلسفه تشريع صلوات

صلوات و سلام فرستادن مسلمانان بر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) گونه اي تشكّر و سپاسگذاري از زحمات طاقت فرساي 23ساله رسول گرامي اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) است و قدرداني هر مسلمان از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح مسلم ، ج 7 ، ص 130 .

2 . صحيح ترمذي ، ج 5 ، ص 327 ـ 328 .

3 . مسند احمد ، ج 1 ، ص 185 .

4 . التفسير الكبير ، ج 2 ، ص 166 .


270


نعمت « هدايت » و « ابلاغ پيامبر الهي » كه از بزرگترين نعمت هاي خداوند است لازم مي باشد ، از نظر روان شناسيو علم النفس نيز خود اين صلوات و سلام فرستادن و دعا براي آن حضرت ، موجب تحكيم و ريشه دارتر شدن محبّت به آن حضرت مي شود ، اين عمل ؛ پيروي بيشتر شخص از رهنمودهاي آن حضرت را فراهم مي نمايد .

افزون بر اين صلوات يك دعا است . همچنين كلمه « صلوات » به معناي انعطاف و عطف توجّه خداوند و نزول رحمت الهي است كه مسلمانان هنگام صلوات فرستادن دعا مي كنند و از خداوند مي خواهند كه رحمت بيشتري بر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) و معصومان ( عليهم السلام ) داشته باشد و انوار مقدس و ارواح مطهّر آنان را به درجات بالاتري از قرب ارتقا دهد . ( 1 )

جايگاه آل محمّد در اسلام

موقعيّت اهل بيت پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در پيشگاه خداوند متعال در قرآن و احاديث ؛ بسيار والا و فرازمند مي باشد اگر به نقش مهمّي كه اهل بيت ( عليهم السلام ) طبق بيانات نبوي ( صلّي الله عليه وآله ) در نشر و تبيين فرهنگ اسلام ايفا كرده اند توجّه نماييم ، آن وقت سرّ لزوم صلوات بر آل را بهتر درك خواهيم كرد .

آل محمّد و اهل بيت او ؛ انوار مقدسي هستند كه آيه تطهير در شأن آنان نازل شده ، وولايت آنها را آيات اطاعت « اولي الامر » و « تبليغ » و « اكمال دين » و « اتمام نعمت » ، و « ولايت » گواهي داده است . آنان « اهل الذكر » هستند كه بايد ديگران از آنان سؤال كنند . ستارگاني هستند كه مردم به بركت آنان راه هدايت را مي يابند و محبّت و پيوند با آنان اجر رسالت خاتم انبيا است . آنان نعمت بزرگ خدا براي امّت اسلام اند كه خداوند امّت اسلامي را درباره رفتار با آنان مؤاخذه خواهد كرد .

آنان دانشمنداني هستند كه كلّ علم كتاب نزد آنان است و به عنوان حجّت هاي الهي در مباهله رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) با نصاري نجران شركت كردند . آنها خانواده لؤلؤ و مرجانند ، و به جهت انفاق فراوانشان نه تنها نشان آيه ايثار را از خداوند گرفتند ، بلكه سوره « هل أتي » را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الميزان ، ج16 ، ص338 .


271


خداوند به آنان هديه كرده است . اهل بيت يكي از دو ثقل گرانبها هستند كه پيامبر گرامي اسلام آنان را جايگزين خود در امّت قرار داد و قرين و عِدل قرآن ساخت . آنان كشتي نجات امّت اند كه هر كس تمسّك جويد نجات يابد وگرنه هلاك شود . آنان عليّ و فاطمه و حسن و حسين و نُه امام معصوم از ذريّه امام حسين ( عليهم السلام ) مي باشند .

صلوات ابتر :

شايد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) پس از اين همه تأكيدات فراوان بر لزوم صلوات بر « آل محمّد » باز هم پيش بيني مي كردند كه عدّه اي از مسلمانان اين توصيه را عملي نمي كنند و از درود فرستادن بر آل اجتناب مي كنند ، لذا طبق حديثي كه از ابن حجر نقل كرده است ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در برابر مسلمين فرمود : « لا تصلّوا عليّ الصلاة البتراء ، فقالوا : وما الصلاة البتراء ؟ قال : تقولون : اللّهمّ صلّ علي محمّد و تمسكون . بل قولوا : اللّهم صلّ علي محمّد وآل محمّد ؛ بر من صلوات ناقص نفرستيد . اصحاب پرسيدند : اي رسول خدا ! صلوات ناقص چيست ؟ فرمود : اين كه بگوييد : « اللّهم صلّ علي محمّد » و تا همين جا اكتفا كنيد ، بلكه بگوييد : اللهمّ صلّ علي محمّد وآل محمّد » . ( 1 )

صلوات فرستادن بر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) بدون صلوات بر آل او نه تنها مورد كراهت و نهي از آن است ، بلكه اين كار در نماز باعث قبول نشدن نماز به درگاه خداوند مي شود .

دارقطني و بيهقي از رسول خدا نقل كرده اند كه فرمود : « من صلّي صلاة ولم يصلّ فيها عليّ وعلي أهل بيتي لم تُقبل منه ؛ هر كس نمازي بخواند و در آن بر من و آل من درود نفرستد نماز وي مورد قبول واقع نمي گردد . » ( 2 )

صلوات بر اصحاب

جاي شكّ و ترديد نيست كه تعداد بي شماري از صحابه قابل احترام و داراي ارزشهاي انكار ناپذيرند ، امّا آيا لزوم احترام مي تواند حكم جديدي را در شريعت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الصواعق المحرقة ، ص86 .

2 . الصواعق المحرقه ، ص235 .


272


اسلامي تشريع كند ، و قانوني جديد بر سنّت نبوي بيفزايد و « صلوات » را كه يك شعار و قانون الهي است ـ و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) كيفيّت انجام آن را به امّت اسلامي تعليم داده است ـ تغيير دهد ؟ اگر صلوات بر صحابه مشروع و مورد علاقه خدا و رسول ( صلّي الله عليه وآله ) بود ، چرا آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) اين مطلب را بيان نكرد ، همچنان كه صلوات بر آل را توصيه نمود ؟



| شناسه مطلب: 73828