بخش 14

صحابه عدالت صحابه مفهوم صحابه آراء در عدالت صحابی نکات : بررسی ادله اهل سنت بر عدالت صحابه الف ) آیات ب ) روایات ج ـ اجماع جواب از ادله بخش اوّل ؛ پاسخ کلّی 1 ـ برخی از آیات ناظر به برخی دیگر است 2 ـ قول به عدالت کل صحابه مخالف قرآن است 3 ـ قول به عدالت همه صحابه مخالف سنّت نبوی است 4 ـ تعارض قول به عدالت کل صحابه با حقایق تاریخی 5 ـ قول به عدالت همه صحابه با روح اسلام سازگاری ندارد بخش دوم ؛ پاسخ جزئی پاسخ به آیات : پاسخ به روایات الف ـ جواب کلی ب ـ جواب از خصوص هر یک از روایات جواب از اجماع


315


صحابه


317


عدالت صحابه

آيا همه صحابه عادل بوده اند ؟ صحابه به چه كساني اطلاق مي گردد ؟ آيا گناهان صحابه بخشودني است ؟ آيا نبايد در مذمّت صحابه سخن گفت ؟

اين ها مسائلي است كه بين اهل سنت و شيعه اماميه مورد اختلاف واقع شده است . طبق نظر اكثر اهل سنت ، صحابه عادل اند و كسي حقّ ندارد در مذمّت آنان چيزي بگويد . و اگر گناهي نيز از آنان سرزده است ، بخشيدني است . ولي در مقابل ، برخي از اهل سنت و شيعه اماميه ، قائل به عدم عدالت كل صحابه اند ، هر چند افراد خوب و عادل هم در ميان آنان فراوان بوده است . . .

از آن جا كه بحث درباره صحابه آثار فراواني دارد ، لذا به صورت نسبتاً مبسوط مطرح خواهيم نمود .

مفهوم عدالت

عدالت از ماده عدل ، خلاف جور است . ( 1 ) و در اصطلاح محدثان ، اصولي ها و فقيهان هر كدام آن را به معنايي تفسير كرده اند كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم :

1 ـ غزالي مي گويد : « عدالت عبارت است از استقامت در سيره و دين . و حاصل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحابه اللغة ، ج 5 ، ص 1760 ؛ قاموس المحيط ، ج 4 ، ص 13 ؛ مصباح المنير ، ج 2 ، ص 397 .


318


عدالت ، عبارت است از هيئتي راسخ در نفس كه انسان را به ملازمت با تقوا و مروّت وا مي دارد » . ( 1 )

2 ـ سيوطي مي گويد : « اصحاب گفته اند : عدالت ، ملكه يا هيئتي است راسخ در نفس كه مانع مي شود از به جاي آوردن گناه كبيره و صغيره اي كه دلالت بر خسّت نفس داشته باشد ، يا مباحي كه مخّل به مروت باشد » . ( 2 )

3 ـ ابن حجر مي گويد : « عادل كسي است كه داراي ملكه اي باشد كه او را بر ملازمت تقوا و مروت وا دارد . و تقوا عبارت است از اجتناب از اعمال پست مانند شرك ، فسق ، يا بدعت » . ( 3 )

مفهوم صحابه

خليل بن احمد فراهيدي مي گويد : « صحابه : مصدر « صاحبك » و صاحب به معناي نعتي است ؛ ولي در كلام غالباً به معناي اسمي به كار مي رود » . ( 4 )

راغب اصفهاني مي گويد : صاحب به معناي ملازم است ؛ يعني كسي كه ملازم كسي يا چيزي است ، خواه مصاحبتش به بدن باشد ، كه اين معناي حقيقي است و در اكثر اوقات استعمال دارد ، يا به عنايت وهمّت باشد ، كه اين هم يك نوع مصاحبت است ولو مجازاً . . . » . ( 5 ) و به معناي لغوي در قرآن كريم در موارد متعدّد به كار رفته است كه تمام آنها مشترك در معناي معاشرت و ملازمت است .

معناي اصطلاحي صحابه

درباره مفهوم اصطلاحي صحابه ، آراء مختلفي وجود دارد كه به پنج مورد اشاره مي نماييم :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المستصفي ، ج 1 ، ص 157 .

2 . الاشباه و النظائر ، ص 384 .

3 . فتح الباري ، ج 5 ، ص 251 .

4 . ترتيب كتاب العين ، ص 440 .

5 . مفردات راغب ، ص 275 .


319


1 ـ صحابي كسي است كه با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) معاشرت داشته ولو ساعتي . بر اساس اين رأي ، كثرت ملازمت و معاشرت با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در اطلاق لفظ صحابي لازم نيست .

احمد بن حنبل مي گويد : « افضل مردم ، بعد از اهل بدر ، كساني هستند كه در قرني واقع شده اند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در آن قرن بوده است . و هر كس با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مصاحب بوده يك سال يا يك ماه يا يك روز يا يك ساعت ، يا يك لحظه او را ديده ، از اصحاب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است » . ( 1 )

بخاري مي گويد : « هر مسلماني با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مصاحبت داشته يا او را ملاقات نموده ، از اصحاب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است » . ( 2 ) ابن حجر عسقلاني مي گويد : « صحابي كسي است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را ملاقات كرده ، مؤمن و مسلمان از دنيا رفته است ، خواه مجالستش با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، طولاني بوده يا كوتاه ؛ از او روايت كرده يا خير ، با او در جنگي شركت كرده يا خير . . . » . ( 3 )

2 ـ صحابه كسي است كه معاصر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است هر چند او را نديده باشد .

اين رأي از يحيي بن عثمان بن صالح مصري است ؛ او مي گويد : « صحابي كسي است كه هم عصر با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) باشد » . ( 4 )

3 ـ صحابي در نظر اصولي هاي اهل سنت ، به كسي اطلاق مي شود كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را ملاقات كرده و از خواص او گرديده و او را مدتي متابعت و همراهي كرده است ؛ به گونه اي كه اطلاق لفظ « مصاحبت » درباره او صادق باشد ، ولي از حيث مقدار ، مصاحبت اندازه اي ندارد . ( 5 )

4 ـ صحابي كسي است كه با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مصاحبت طولاني داشته و از او علم اخذ نموده است .

اين تعريف را ابو يعلي فرّاء حنبلي به عمرو بن بحر جاحظ نسبت داده است . ( 6 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فراء حنبلي ، العدّة في اصول الفقه ، ج 3 ، ص 988 .

2 . فتح الباري ، ج 7 ص 3 .

3 . الاصابة ، ج 1 ، ص 4 .

4 . تيسير التحرير ، ج 3 ، ص 67 .

5 . االإحكام في الأحكام ، ج 2 ، ص 321 .

6 . العدّة في اصول الفقه ، ج 3 ، ص 988 .


320


5 ـ شهيد ، زين الدين عاملي ، مي فرمايد : « صحابي كسي است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را ملاقات نموده ، به او ايمان آورده و مسلمان ، از دنيا رفته است » . ( 1 ) اين رأي مدرسه اهل بيت ( عليهم السلام ) است .

در حقيقت مدرسه اهل بيت ( عليهم السلام ) صحابي را در معناي لغوي آن كه همان مصاحبت و ملازمت و معاشرت است به كار مي برد ؛ لكن با قيد ايمان و بقاي بر اسلام ، تا آخر عمر . و لذا از انس بن مالك سؤال شد : آيا از اصحاب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) كسي غير از تو باقي مانده است ؟ در جواب گفت : گروهي از اعراب او را مشاهده نمودند ، كه هنوز زنده اند ولي از كساني كه با آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) مصاحبت داشته باشد كسي باقي نمانده است . ( 2 )

آراء در عدالت صحابي

عالمان و مورخان مورد صحابه ديدگاه هاي مختلفي دارند كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم :

1 ـ كفر جميع صحابه

اين رأي از فرقه كامليه است كه قائل به كفر تمام صحابه ، بعد از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) هستند . اين ديدگاه نادري است كه مخالف با قرآن و سنت و سيره صحابه و عقل است . شيعه از اين رأي متبرّي است و به آن اعتقاد ندارد .

2 ـ رأي شيعه اماميه و برخي از اهل سنّت

شيعه اماميه معتقد است كه در ميان صحابه ، افراد مختلفي از عادل و فاسق وجود داشته اند ، از اين رو مجرّد مصاحبت با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) باعث نمي شود كه كسي تكوينا عادل گردد ، بلكه اتصاف كسي به عدالت آن است كه در خطّ رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بوده و نماد سيره رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) باشد . اين رأي ، موافق با قرآن و سنت نبوي است و هم چنين مورد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الدراية ، ص 120 .

2 . الباعث الحثيث ، ص 175 .


321


تأكيد صحابه و موافق سيره صحابه بوده است .

اين رأي به جهت موافقت با اصول و ادله ، مورد پذيرش شماري از اهل سنت با انصاف واقع شده است ؛ از متقدمين همانند سعد تفتازاني ، مارزي ، ابن عماد حنبلي ، و از متأخرين هم چون شيخ محمّد عبده ، محمّد بن عقيل علوي ، محمّد رشيد رضا ، سيد قطب ، سيّد مقبلي ، شيخ محمّد ابوريه ، شيخ مصطفي صادق رافعي و محمّد غزالي و ديگران . اينان به اين نتيجه رسيده اند كه عدالت ويژه آن عده از صحابه است كه به روش اسلامي استقامت داشته و در دين تغيير و تبديل ايجاد نكردند .

3 ـ عدالت جميع صحابه قبل از دخول در فتنه

معتزله به عدالت جميع صحابه معتقدند ، جز كساني كه با اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) وارد جنگ شدند كه آنان فاسق بوده و شهادشان قبول نيست . ( 1 )

4 ـ تأويل و توجيه مواقف صحابه

برخي از اهل سنت معتقدند كه بايد جايگاه و مواقف صحابه را به نحوي توجيه كنيم كه با قول به عدالت شان سازگار باشد .

ابن حجر هيتمي مي گويد : « آنچه اهل سنت و جماعت بر آن اجماع دارند اين است كه بر هر مسلماني واجب است تزكيه صحابه و اثبات عدالت آنان وطعن وارد نكردن به آنها . . . و نيز واجب است كارهاي آنان را كه در ظاهر خلاف است به بهترين وجه تأويل نماييم ؛ زيرا آنان شايسته اين كارند » . ( 2 )

ابن حجر خود به اين توصيه عمل كرده و در تبرئه معاويه از ظلم هايش مي گويد : « گروه معاويه هر چند ظالم بودند ، ولي اين ظلم سبب فسق او نمي گردد ، زيرا قابل تأويل است و مي توان او و اصحابش را در اين عمل معذور دانست » . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الإحكام في اصول الأحكام ، ج 2 ، ص 32 .

2 . الصواعق المحرقه ، ص 325 .

3 . همان ، ص 328 .


322


وعدّه اي نيز اين خطّ را دنبال كرده و دست به توجيه تمام كارهاي خلافي زده اند كه از صحابه صادر شده است .

5 ـ عدالت جميع صحابه

رأي اكثر اهل سنت براين است كه تمام صحابه عادل بوده و با آن حال از دنيا رفته اند .

ابن اثير مي گويد : « صحابه با بقيه راويان شريك اند مگر در جرح و تعديل ؛ زيرا تمام آنان عادل بوده و جرحي در آنها راه ندارد » . ( 1 )

ابن حجر مي گويد : « اهل سنت اتفاق دارند كه جميع صحابه عادل اند و كسي در اين مسئله اختلاف ننموده مگر عده كمي از اهل بدعت » . ( 2 )

ابن الصلاح مي گويد : « امّت بر عدالت جميع صحابه اجتماع نموده و اين ، به خاطر عنايت خداوند است ، زيرا آنان ناقلان شريعت اند » . ( 3 )

سرخسي مي گويد : « هر كس بر صحابه طعن وارد كند ملحد است و اسلام را رها كرده و اگر توبه نكند درمانش شمشير است » . ( 4 )

قرطبي مي گويد : « همه صحابه عادل و از اولياي خدا و برگزيدگان خلق بعد از انبيا و ورسولان اند . اين ، مذهب اهل سنت و جماعت است » . ( 5 )

خطيب بغدادي مي گويد : « اين مسئله احتياج به سؤال ندارد ، زيرا خداوند آنها را به عدالت رسانده و خبر از طهارت باطن آنان داده است » . ( 6 )

دكتر حسن شيخ مي گويد : « عدالت صحابه ثابت و معلوم است به نصّ قرآني كه در آن باطل راه ندارد » . ( 7 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اسد الغابة ، ج 1 ، ص 10 .

2 . الاصابة ، ج 1 ، ص 17 .

3 . مقدمه ابن الصلاح .

4 . اصول السرخسي ، ج 2 ، ص 134 .

5 . الجامع لأحكام القرآن ، ج 16 ، ص 299 .

6 . الكفاية في علم الرواية ، ص 49 .

7 . عقيدة اهل السنة و الاثر في الصحابه الكرام ، ج 2 ، ص 800 .


323


نكات :

1 ـ نقد صحابه به جهت دفاع از شريعت :

اگر كسي بحث از عدالت و جرح و تعديل صحابي مي كند ، به خاطر ابطال كتاب خدا و سنّت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) يا شهود مسلمين و واسطه هاي فيض سنت نبوي نيست ، بلكه هدف اساسي ، شناخت صالحان آنان است ، تا حديث و سنت واقعي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از راه درست و مطمئن به دست آيد . كسي درصدد ابطال شريعت نيست ، زيرا تضعيف برخي از صحابه نه تنها سبب وهن و ابطال شريعت نمي شود بلكه موجب تقويت و تبرئه شريعت از باطل است .

2 ـ پرهيز از دخالت مسائل عاطفي :

نظريه عدالت كلّ صحابه ناشي از عواطف افراطي ديني است . تفتازاني مي گويد : « جنگ ها و مشاجراتي كه در تاريخ ، ميان صحابه رخ داده و بر زبان افراد ثقه جاري است ، ظاهرش نشان مي دهد كه برخي از صحابه از راه حقّ خارج شده و به حدّ ظلم و فسق رسيدند . و داعي و انگيزه اين كار نيز كينه ، حسد ، عناد و گاه حبّ رياست و پادشاهي و ميل به لذات و شهوات بوده است ، زيرا هر صحابي ، معصوم نيست و هر كسي كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را ملاقات نموده ، اهل خير نبوده است ، ولي علما به جهت حسن ظنّشان به اصحاب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ، براي كارهاي خلاف آنان محمل ها و تأويل هايي ذكر نموده اند . و ظلمي كه در حقّ اهل بيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كردند ، در ظاهر به حدّي است كه مجالي براي اخفاي آن نيست و پستي آن به حدّي است كه اهل آسمان و زمين ، بر مظلوميت اهل بيت ( عليهم السلام ) گريسته و كوه ها از جا كنده شده و صخره ها از هم پاشيده اند و كارهاي زشت آنان هنوز پا برجاست . لعنت خدا بر كساني باد كه دست به چنين جناياتي زده ، يا به آن راضي بوده و براي آن كوشش كرده اند و عذاب آخرت دائمي و شديدتر است » . ( 1 )

تمام مشكل اهل سنت و علت حقيقي در تعديل كلّ صحابه و صحبت نكردن از جرح و تعديل آنان ، به اين خاطر است كه براي سنت اهل بيت ( عليهم السلام ) ، هر چند در حدّ ناقلين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . شرح المقاصد ، ج2 ، ص 306 ـ 307 .


324


سنت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ارزشي قائل نيستند . از همين رو مجبورند اين وسائط فيض نبوي را ، به تعبير خودشان ، از هر نوع جرح و تعديل مصون دارند ، تا سنت نبوي ضايع نشود . در حالي كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) براي بعد از خود دو چيز گران بها به ارمغان گذارده است : يكي كتاب خدا و ديگري عترتش ، كه با تمسك به هر دو ، امّت از گمراهي و ضلالت در امان اند . شيعه اماميه با تمسك به اين دو اثر گران بها مجال وسيعي در جرح و تعديل صحابه دارد ، تا سنت نبوي را از اهلش اخذ كرده و به آن عمل نمايد .

3 ـ امر به حسن ظن اطلاق ندارد

سيد محمّد بن عقيل مي گويد : « حسن ظن به فعل مؤمن ، خوب است ، ولي نه در مقام بيان حق و ابطال باطل و جرح و تعديل ؛ زيرا اگر حسن ظنّ را به اين مقام نيز تعميم دهيم احكام تعطيل ، حدود و شهادات باطل و اساس شريعت ويران خواهد شد . . . » ( 1 )

اين مطلب كاملا صحيح است ، زيرا شارع مقدس گرچه فرموده است كه فعل برادر مؤمن بايد تصحيح و توجيه شود ، ولي در جايي كه سخن از دين و شريعت است مي فرمايد : « برادر تو ، در حكم دين توست ، در دينت نهايت احتياط را انجام ده . » و مي دانيم كه بحث از صحابه در حقيقت بحث از الگوهايي است كه در زندگي انسان كارساز است . پس در حقيقت بحث از صحابي بحث از دين است ، از اين رو بايد دقيق بوده و عادل را از فاسق جدا نماييم .

بررسي ادله اهل سنت بر عدالت صحابه

اكثر اهل سنت كه معتقد به عدالت كلّ صحابه اند ، به ادله اي از كتاب و سنت و اجماع تمسك كرده اند كه در اين جا با ذكر آنها به جواب اجمالي مي پردازيم .

الف ) آيات

در قرآن كريم آياتي درباره صحابه وارد شده كه اهل سنت به جهت حسن ظن و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . النصائح الكافة ، ص 225 .


325


عاطفه مذهبي كه نسبت به آنان دارند ، بدون هيچ تفسير و توضيحي و بدون رجوع به آيات ديگر آنها را اخذ كرده و براساس آن حكم نموده اند ؛ از قبيل :

1 ـ { وَكَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَي النّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً } ؛ ( 1 ) و هم چنين شما مسلمانان را به آيين اسلام هدايت كرديم و به اخلاق معتدل و سيرت نيكو بياراستيم تا گواه مردم باشيد و پيغمبر گواه شما باشد .

2 ـ {  كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ } . ؛ ( 2 ) شما نيكوترين امّتي هستيد كه مردم را به نيكوكاري وادار كنند و از بدكاري باز دارند و ايمان به خدا آرند .

3 ـ { وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهاجَرُوا وَجاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ } ؛ ( 3 ) و آنان كه ايمان آوردند و هجرت گزيدند و در راه خدا كوشش و جان فشاني كردند و هم آنان كه مهاجران را منزل دادند و ياري كردند آنها به حقيقت اهل ايمان ند و هم آمرزش خدا و روزي نيكوي بهشتي مخصوص آنهاست .

4 ـ { وَالسّابِقُونَ اْلأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَاْلأَنْصارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسان رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنّات تَجْرِي تَحْتَهَا اْلأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ  } ؛ ( 4 ) آنان كه در صدر اسلام سبقت به ايمان گرفتند از مهاجرين و انصار ، و آنان كه به اطاعت خدا ، پيروي ايشان كردند از ساير امت ، خدا از آنان خوشنود است و آنها از خدا و خدا براي آنها بهشتي كه از زير درختانش نهرها جاري است ، مهيّا ساخته كه در آن تا ابد متنعّم باشند و اين به حقيقت سعادت بزرگي است .

5 ـ {  لَقَدْ رَضِيَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فِي قُلُوبِهِمْ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره ( 9 ) آيه 143 .

2 . آل عمران ( 3 ) آيه 110 .

3 . انفال ( 8 ) آيه 74 .

4 . توبه ( 9 ) آيه 100 .


326


فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِيباً } ؛ ( 1 ) خداوند از مؤمنان كه زير درخت با تو بيعت كردند به حقيقت خوشنود گشت و از وفا و خلوص قلبي آنان آگاه بود كه وقار و اطمينان كامل بر آنها نازل فرمود و آنان را به پيروزي نزديك پاداش داد .

6 ـ { مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّآءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ } . ؛ ( 2 ) محمّد فرستاده خداست و ياران و همراهانش بر كافران بسيار سخت گير و با يك ديگر بسيار مهربان اند آنان را در حال ركوع و سجده و نماز بسيار بنگري كه فضل و رحمت خدا و خوشنودي او را به دعا مي طلبند . بر رخسارشان اثر سجده پديدار است .

7 ـ { وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ * أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ * فِي جَنّاتِ النَّعِيمِ } ؛ ( 3 ) آنان كه در ايمان بر همه پيشي گرفتند . آنان به حقيقت مقرّبان درگاه ند در بهشت پر نعمت جاوداني بهره مندند .

8 ـ {  لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَأَمْوالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللهِ وَرِضْواناً وَيَنْصُرُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ أُولئِكَ هُمُ الصّادِقُونَ } ؛ ( 4 ) مقام بلند خاص فقيران مهاجر است كه آنان را از وطن و اموالشان به ديار غربت راندند در صورتي كه درطلب فضل و خوشنودي خدا مي كوشند و خدا و رسول را ياري مي كنند و اينان به حقيقت راست گويان عالم ند .

ب ) روايات

قائلان به عدالت همه صحابه به برخي روايات نيز تمسك كرده اند ؛ از قبيل :

1 ـ در حديثي از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) روايت شده كه فرمود : « بهترين امّت من كساني هستند كه در قرن من اند ، سپس كساني كه بعد از آنان آمده ، سپس كساني كه بعد از آنان آمده اند . » ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فتح ( 48 ) آيه 18 .

2 . فتح ( 49 ) آيه 29 .

3 . واقعه ( 56 ) آيه 10 ـ 12 .

4 . حشر ( 59 ) آيه 8 ـ 9 .

5 . صحيح بخاري ، ج 2 ، ص 287 .


327


2 ـ و نيز حديثي كه ابوسعيد خدري از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) روايت مي كند كه فرمود : « اصحابم را سبّ نكنيد ، زيرا اگر كسي مانند كوه احد طلا در راه خدا انفاق كند به مقام آنان نخواهد رسيد . » ( 1 )

3 ـ ابو برده مي گويد : ما نماز مغرب را با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به جاي آورديم و با خود گفتيم : چه خوب است كه در مسجد بنشينيم تا نماز عشا را نيز با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به جماعت برگزار نماييم . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بر ما وارد شد سؤال كرد : هنوز در مسجد نشسته ايد ؟ عرض كرديم : اي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ! نماز مغرب را با شما به جاي آورديم و منتظريم تا وقت نماز عشا رسيده ، آن را نيز با شما به جماعت برگزار نماييم . حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) ما را تحسين نمود . آن گاه سرمبارك خود را به سوي آسمان بلند كرده و فرمود : « ستارگان امان اهل زمين اند ، اگر از بين روند بر آسمان وارد مي شود آنچه وعده داده شده است . و من نيز امانم بر اصحاب خود و هر گاه از دنيا روم آنچه را كه وعده داده شده به اصحابم خواهد رسيد . و اصحابم نيز امان امت من اند و هر گاه از بين روند ، بر امّتم آنچه وعده داده شده خواهد رسيد . » ( 2 )

4 ـ برخي نيز به اين حديث استدلال كرده اند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « اصحاب من به منزله ستارگان آسمان اند ، به هر كدام تمسك كنيد هدايت يافته ايد . » ( 3 )

ج ـ اجماع

دكتر ناصر بن علي عائض الشيخ مي گويد : « اهل سنت اجماع كرده اند بر اين كه جميع صحابه ـ چه كساني كه داخل فتنه شدند و چه غير آنها ـ عادل ند . اين اجماع از جماعتي از اهل علم نقل شده ؛ از قبيل خطيب بغدادي ، ابي عمر بن عبدالبّر ، غزّالي ، ابن الصلاح ، امام نووي ، حافظ ابن حجر و ديگران . » ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، ج 2 ، ص 292 .

2 . صحيح مسلم ، ج 2 ، ص 270 .

3 . كشف الخفاء ، ج 1 ، ص 132 ، حديث 381 .

4 . عقيدة اهل السنته و الاثر في الصحابة الكرام ، ج 1 .


328


جواب از ادله

پاسخ را در دو بخش دنبال مي كنيم : بخش اوّل جواب كلّي كه با آن ، نظر اماميه درباره صحابه اثبات خواهد شد . و در بخش دوّم به پاسخ از هر يك از ادله ذكر شده درباره عدالت كل صحابه مي پردازيم :

بخش اوّل ؛ پاسخ كلّي

1 ـ برخي از آيات ناظر به برخي ديگر است

بخشي از آيات قرآن ناظر به برخي ديگر است ، همان گونه كه روايات چنين است . از اين رو آياتي كه به آنها استدلال نموده اند به اطلاقشان نمي توان تمسك جست ، بلكه بايد به ايمان و عمل صالح تا پايان عمر مقيد نمود ، والاّ چگونه تصور كنيم امثال عبدالله بن أبي كه از سردمداران منافقان است ، مورد رضايت الهي است ، مجرّد اين كه از بيعت كنندگان زير درخت با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در صلح حديبيّه بوده است .

مرحوم علامه طباطبايي مي فرمايد : « اگر خداوند متعال صحابه را در آيه هاي قرآن مدح كرده و از آنان اظهار رضايت نموده است ، به جهت انقياد و اطاعت آنها از خداوند در احكام و تعاليم شريعت و كارهاي نيكي است كه در گذشته انجام داده اند ، امّا اين رضايت را نمي توان به آينده زندگاني و اعمال آنان نيز سرايت داد ؛ به اين معنا كه هر چه مي خواهند انجام دهند ـ هر چند خلاف باشد ـ خدا از آنان راضي است . » ( 1 )

خداوند درباره همسران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به جهت انتساب به آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمايد : {  يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَد مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ } ؛ ( 2 ) اي همسران پيامبر شما در صورتي كه تقوا پيشه كنيد ، مانند ديگر زنان نيستيد .

و نيز در جاي ديگر مي فرمايد : { يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَة مُبَيِّنَة يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ } ؛ ( 3 ) اي زنان پيامبر هر كس از شما كار ناروايي را آگاهانه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مقالات تأسيسيّه ، ص 227 .

2 . احزاب ( 33 ) آيه 32 .

3 . احزاب ( 33 ) آيه 30 .


329


انجام دهد دو برابر ديگران عذاب شود .

و اين ، به خاطر آن است كه وابسته به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اند و توقّع بيشتري از آنان بوده و سرمشق ديگران مي باشند .

2 ـ قول به عدالت كل صحابه مخالف قرآن است

قرآن كريم گر چه برخي از صحابه را ستايش مي كند ، ولي عده ديگري را هم سرزنش و نكوهش مي كند .

آياتي را كه در مذمت برخي از صحابه وارد شده ، مي توان بر چند بخش تقسيم نمود :

1 ـ آياتي كه بخشي از صحابه را متّهم به نفاق نموده و با اين عنوان آنان را سرزنش كرده است ؛ مانند :

الف ـ { وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ اْلأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَي النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلي عَذاب عَظِيم } ؛ ( 1 ) بعضي از اعراب اطراف مدينه و برخي از اهل شهر مدينه هم منافق اند و بر نفاق ثابت ند شما از نفاقشان آگاه نيستيد و ما بر نيّت ناپاك آنان آگاهيم و آنان را دوبار عذاب مي كنيم و عاقبت هم به عذاب سخت ابدي دوزخ باز خواهند گشت .

ب ـ { وَإِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللهُ وَرَسُولُهُ إِلاّ غُرُوراً } ؛ ( 2 ) و نيز در آن هنگام منافقان و آنان كه در دلهايشان مرض بود با يكديگر مي گفتند آن وعده اي كه خدا و رسول به ما دادند غرور و فريبي بيش نبود .

2 ـ كساني كه تصريح به فسق برخي از آنان كرده است ؛ از قبيل :

الف ـ {  يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَة فَتُصْبِحُوا عَلي ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ } ؛ ( 3 ) اي مؤمنان هر گاه فاسقي براي شما خبري آورد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . توبه ( 9 ) آيه 101 .

2 . احزاب ( 33 ) آيه 12 .

3 . حجرات ( 49 ) آيه 6 .


330


تحقيق كنيد مبادا به سخن چيني فاسق ناداني ، به قومي رنجي رسانيد و سخت پشيمان گرديد . آيه در مورد برخي از اصحاب است .

ب ـ { أَفَمَن كَانَ مُؤْمِنًا كَمَن كَانَ فَاسِقًا لاَّ يَسْتَوُونَ  } . ؛ ( 1 ) آيا آن كس كه به خدا ايمان آورده مانند كسي است كه كافر بوده است ؛ هرگز يكسان نخواهند بود . آيه در مورد برخي از صحابه است .

ج ـ { وَمِنَ النّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنّا بِاللهِ وَبِالْيَوْمِ اْلآخِرِ وَما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ * يُخادِعُونَ اللهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا } ؛ ( 2 ) و گروهي از مردم [ منافق ] گويند كه ايمان آورده ايم به خدا و روز قيامت و حال آن كه ايمان نياورده اند ؛ مي خواهند خدا و اهل ايمان را فريب دهند .

3 ـ آياتي كه گروهي از صحابه را بدون عنوان مذمت مي كند امثال :

الف . { وَإِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَتَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجارَةِ وَاللهُ خَيْرُ الرّازِقِينَ } ؛ ( 3 ) و اين مردم چون تجارتي يا لهو و بازيچه اي ببينند بدان شتابند و تو را در نماز تنها گذارند اي رسول ما بگو به خلق كه آنچه نزد خداست ، براي شما از لهو و تجارت هاي دنيا بهتر است و خدا بهترين روزي دهنده خلائق است .

ب ـ { وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتّي إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللهُ عَلي قُلُوبِهِمْ وَاتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ } ؛ ( 4 ) و برخي از مردم كاملا به گفتارت گوش مي دهند تا وقتي كه از حضورت خارج مي شوند با اهل علم به تمسخر و اهانت مي گويند رسول باز از نو چه گفت ؟ اينان هستند كه خدا بر دل هايشان مهرنهاده پيرو هواي خود گرديده اند .

ج ـ {  وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْر لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سجده ( 32 ) آيه 18 .

2 . بقره ( 2 ) آيه 9 .

3 . محمد ( 47 ) آيه 16 .

4 . جمعه ( 62 ) آيه


331


وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ  } . ؛ ( 1 ) و بعضي از آنان دائم پيغمبر را مي آزارند و مي گويند او شخصي ساده و زود باور است . بگو : زود باوري من به سوي شماست رسول به خدا ايمان آورده است و به مؤمنان هم ايمان دارد و براي مؤمنان حقيقي شما رحمت كامل الهي است . و براي آنان كه رسول را مي آزارند عذاب دردناك مهياست .

د ـ { سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الاَْعْرَابِ شَغَلَتْنَآ أَمْوَ لُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ } . ؛ ( 2 ) اعراب باديه كه از حضور در جنگ ها در سفر فتح مكه تخلف ميورزند براي عذر و تعلل خود خواهند گفت كه ما را محافظت اهل و اموالمان از آمدن در ركابت بازداشت اينك از خدا بر گناه ما آمرزش طلب ، اين مردم منافق چيزي كه به دل هيچ عقيده ندارند به زبان مي آورند .

ر ـ {  إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا } ؛ ( 3 ) كساني از شما كه در جنگ احد پشت به جنگ كردند و منهزم شدند شيطان آنها را به سبب نافرماني و بدكرداريشان به لغزش افكند .

س ـ { وَ ما لَكُمْ أَلاّ تُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللهِ وَلِلّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ } ؛ ( 4 ) و براي چه در راه خدا انفاق نمي كنيد در صورتي كه وارث آسمان ها و زمين ، خداست .

4 ـ آياتي كه صحابه را به عنوان مؤمن و مسلمان مذمت كرده است :

الف ـ {  يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللهِ اثّاقَلْتُمْ إِلَي اْلأَرْضِ أَ رَضِيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الاْخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الاْخِرَةِ إِلاّ قَلِيلٌ * إِلاّ تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذاباً أَلِيماً وَيَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ وَلا تَضُرُّوهُ شَيْئاً وَاللهُ عَلي كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ } ؛ ( 5 ) اي كساني كه ايمان آورديد چرا وقتي مرشود كه براي جهاد در راه دين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . توبه ( 9 ) آيه 61 .

2 . فتح ( 48 ) آيه 11 .

3 . آل عمران ( 3 ) آيه 155 .

4 . حديد ( 57 ) آيه 10 .

5 . توبه ( 9 ) آيه 38 ـ 39 .


332


بي درنگ آماده شويد به خاك زمين دل بسته ايد ؛ آيا راضي به زندگاني دنيا به جاي آخرت شديد ؟ در صورتي كه متاع دنيا در برابر عالم آخرت اندك و ناچيز است . بدانيد كه اگر در راه خدا براي جهاد بيرون نشويد خدا شما را به عذابي دردناك معذب خواهد كرد و قومي ديگر براي جهاد به جاي شما بر مي گمارد و شما به خدا زياني نرسانده ايد و خدا بر هر چيز تواناست .

ب ـ {  يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ } . ( 1 ) اي كساني كه ايمان آورده ايد چرا چيزي به زبان مي گوييد كه در مقام عمل خلاف آن مي كنيد . اين كه سخني بگوييد و خلاف آن عمل كنيد بسيار سخت خدا را به خشم و غضب مي آورد .

ج ـ {  يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلاِْيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ } ؛ ( 2 ) آنها بر تو به مسلمان شدن منّت مي گذارند بگو شما با اسلام خود بر من منّت نگذاريد ، بلكه خداوند بر شما منّت دارد كه شما را به سوي ايمان هدايت كرده است .

3 ـ قول به عدالت همه صحابه مخالف سنّت نبوي است

با مراجعه به رواياتي كه از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) رسيده ، عدالت همه صحابه مورد قبول پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نبوده است اينك به نقل برخي از روايات مي پردازيم :

1 ـ ابي وائل به نقل از عبدالله از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند كه فرمود : « من در كنار حوض به انتظار شما مي مانم كه در اين هنگام مرداني از شما را نزد من مي آورند ، همين كه اراده مي كنم به آنها نزديك شوم مانه مي شوند . عرض مي كنم : پروردگارا ! اينان اصحاب من ند . خداوند مي فرمايد : اي پيامبر ! نمي داني بعد از تو چه كردند ؟ . » ( 3 )

به اين مضمون ده ها روايت در معتبرترين كتاب هاي اهل سنت موجود است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صف ( 61 ) آيه 2 ـ 3 .

2 . حجرات ( 49 ) آيه 17 .

3 . صحيح بخاري ، ج 9 ، ص 58 ؛ كتاب الضّن و . . .



333


2 ـ امّ سلمه مي گويد : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « از ميان اصحابم كساني هستند كه بعد از من ، نه من آنان را خواهم ديد و نه آنان مرا . » ( 1 )

3 ـ طلحة بن عبيدالله و ابن عباس و جابر بن عبدالله مي گويند : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بر كشتگان مسلمانان احد نماز گذارد ، آن گاه فرمود : من بر آنان شاهدم . ابوبكر عرض كرد : اي رسول خدا ! آيا اينان برادران ما نيستند ، اسلام آورده و همانند ما جهاد ننمودند ؟ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : بلي ، ولي آنان از اجرهايشان استفاده نبردند . نمي دانم كه شما بعد از من چه مي كنيد ؟ . . . » ( 2 )

4 ـ ابو الدر داء مي گويد : به رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) عرض كردم : شنيده ام كه فرموده ايد گروه هاي بعد ، مرتّد خواهند شاد ؟ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : بلي ، ولي تو از آنان نيستي . ( 3 )

5 ـ ثعلبة بن حاطب بن عمر بن اميه از جمله كساني است كه در جنگ بدر و احد شركت كرده است ، ولي به خاطر امتناع از پرداخت زكات آيه اي در مذمت او وارد شده : { وَمِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصّالِحِينَ * فَلَمّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ  } ؛ ( 4 ) و بعضي از آنها اين گونه با خدا عهد بستند كه اگر نعمت و رحمتي نصيب ما شد البته تو را تصديق كرده از نيكان مي شويم و با اين عهد باز چون فضل و نعمت خدا نصيب آنها گشت بر آن بخل ورزيدند و از دين روي گردانيده از حق اعراض كردند .

6 ـ نسايي در سنن خود از ابن عباس ، در شأن نزول آيه شريفه : { وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنْكُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ } ، ( 5 ) نقل مي كند كه زني بود بسيار زيبا كه در نماز بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اقتدا مي كرد ، برخي از صحابه براي اين كه چشمانشان به آن زن نيفتد از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مسند احمد ، ج 6 ، ص 298 .

3 . مغازي واقدي ، ج 1 ، ص 410 .

4 . البداية و النهاية ، ج 6 ، ص 207 .

5 . توبه ( 9 ) آيه 75 .

6 . استيعات در حاشيه الاصابه ، ج 1 ، ص 201 .

7 . حجر ( 15 ) آيه 24 .

8 . سنن نسايي ، ج 3 ، ص 66 .


334


صف زنان دور شده و در صف مقدم جماعت قرار مي گرفتند ، ولكن برخي ديگر بر عكس در صف آخر قرار مي گرفتند تا در حالت ركوع ، از زير بغل ، آن زن را تماشا كنند ، كه اين آيه نازل شد .

7 ـ ام الدرداء مي گويد : ابو الدرداء در حالي كه غضبناك بود بر من وارد شد . به او گفتم : چه چيز شما را به خشمگين كرده است ؟ گفت : به خدا سوگند كه از امّت محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) چيزي نمي شناسم مگر اين كه مشاهده مي كنم كه همه نماز مي خوانند . ( 1 )

8 ـ در جريان صلح حديبه بعد از آن كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از مصالحه با كفار فارغ شد ، به اصحاب خود فرمود : بياييد و شترهاي خود را قرباني كنيد و سپس سرهاي خود را بتراشيد . راوي مي گويد : به خدا سوگند كه هيچ كس از جاي خود بلند نشد تا آن كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) اين جمله را سه بار تكرار فرمود و در هر سه بار امر او را امتنال نكردند . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با احدي سخن نگفت و مستقيماً به سراغ شتر خود آمد و آن را قرباني كرد . و نيز آرايشگر را دعوت نمود تا سرش را بتراشد . صحابه بعد از مشاهده اين عمل شتران خود را ذبح كرده و سر يكديگر را تراشيدند ، ولي برخي از شدّت غضب به جهت اين كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با كفار صلح كرده است نزديك بود كه يكديگر را با تبع بكشند . ( 2 )

9 ـ اسامه مي گويد : پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) از دور نگاهي به خانه هاي مدينه كرد ، آن گاه فرمود : آيا آنچه من مي بينم شما نيز مي بينيد ؟ مي بينم كه چگونه فتنه ها در جاي جاي خانه هاي شما رسوخ كرده است . ( 3 )

10 ـ عقبة بن عامر از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده كه فرمود : همانا من پيشتاز شما در روز قيامتم و من بر شما شاهدم ، به خدا سوگند كه من الآن نظر مي كنم به حوضم ، به من كليدهاي خزينه هاي زمين داده شده است . نمي ترسم از اين كه بعد از من مشرك شويد ، بلكه از نزاع و اختلاف در خلافت بر شما ترس دارم . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري ، ج 1 ، ص 159 .

2 . همان ، ج 2 ، ص 122 .

3 . صحيح بخاري ، رقم حديث 1779 ، كتاب فضائل المدينه .

4 . همان ، رقم حديث 1279 ، كتاب الجنائز .


335


11 ـ ابن عباس مي گويد : خداوند متعال هيچ گاه {  يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا } . نازل نكرد مگر آن كه علي ( عليه السلام ) امير و شريف آن بود . خداوند در جاي جاي قرآن اصحاب محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) را عتاب كرده در حالي كه علي ( عليه السلام ) را جز به خير ياد نكرده است . ( 1 )

12 ـ رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به علي ( عليه السلام ) خطاب كرده فرمود : « همانا امّتم بعد از من به تو ظلم خواهند كرد » . ( 2 )

4 ـ تعارض قول به عدالت كل صحابه با حقايق تاريخي

با مراجعه به تاريخ صحابه نيز درمي يابيم كه عدالت همه صحابه خلاف واقعيت هاي تاريخي است .

1 ـ ابن عباس مي گويد : هنگامي كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) درخواست قلم و دوات نمود تا وصيت خود را بنويسد برخي از صحابه به او جسارت كرده و نسبت هذيان دادند . ( 3 )

2 ـ جابر مي گويد : ما با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نماز مي خوانديم كه قافله اي با كالايشان از شام وارد مدينه شد ، همه نماز گزاران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را رها كرده و به سراغ قافله رفتند مگر دوازده نفر ، كه در اين موقع آيه اي در مذمت آنان وارد شد : { وَإِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَتَرَكُوكَ قائِماً } . ( 4 )

3 ـ آيا مي توان وليد بن عقبه را به نص قرآن فاسق ناميده شده و در عصر عثمان شراب نوشيد و در حالت مستي امام جماعت شد ، عادل بناميم . ( 5 )

4 ـ آيا مي توان مغيرة بن شعبه را كه چند نفر بر زناي او شهادت دادند ـ در حالي كه از بيعت كنندگان در زير درخت حديبه بوده است ـ عادل بناميم . ( 6 )

5 ـ آيا مي توان نعمان را كه سه بار به جهت شرب خمر حدّ خورده و بار چهارم عمر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صواعق المحروقه ، ص 125 .

2 . مستدرك حاكم ، جج 3 ، ص 150 ، ح 4676 .

3 . صحيح بخاري ، رقم حديث 2888 .

4 . همان ، رقم حديث 1953 ؛ صحيح مسلم ، ج 6 ، ص 150 .

5 . الاصابة ، ج 3 ، ص 228 ؛ اسد الغابة ، ج 4 ، ص 199 .

6 . همان ، ج 3 ، ص 452 .



336


از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) درخواست قتل او را كرده ، عادل دانست . ( 1 ) در حالي كه تمام معركه ها شركت كرده است .

6 ـ خالدين وليد ، مگر مالك بن نويره را به خاطر اين كه زكات مالش را به او نداد ، نكشت و همان شب با همسر او زنا نكرد . . ( 2 ) آيا او عادل است ؟

7 ـ آيا معاويه بن ابي سفيان كسي نبود كه درحضور مردم علناً شراب مي نوشيد . ( 3 ) و ربا خواري مي كرد . ( 4 ) و دشنام و لعن بر علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) را علني كرد . ( 5 ) و مگر او نبود كه به حسن بن علي ( عليه السلام ) سمّ داد و او را به قتل رساند . ( 6 )

5 ـ قول به عدالت همه صحابه با روح اسلام سازگاري ندارد

خداوند متعال انسان را مختار آفريده است و از طرفي ، هيچ پيامبري در طول تاريخ بشريّت مردم خود را نكويناً متحوّل نكرده است ، بلكه از راه تبليغ و ارشاد آنها را به راه راست هدايت فرموده ، كه دسته اي اين هدايت را پذيرفته و سعادت يافتند ، و دسته اي ديگر به خاطر عدم پذيرش هدايت ، به گمراهي افتادند . پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) نيز از اين قاعده استثنا نشده است ، زيرا گر چه آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) نهايت سعي و كوشش فراواني در راه سعادت اصحابش نمود ، ولي برخي تا به آخر راه ، در مسير مستقيم باقي نماندند .

بخش دوم ؛ پاسخ جزئي

1 ـ پاسخ به آيات :

الف ـ پاسخ از آيه اول

اوّلا : وسط به معناي چيزي است كه بين دو طرف واقع شده است و در مورد آيه ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري ، ج 8 ، ص 196 .

2 . تاريخ طبري ، ج 2 ، ص 502 ؛ الاصابة ، ج 1 ، ص 337 ؛ اسد الغابة ، ج 4 ، ص 295 .

3 . مسند احمد ، ج 6 ، ص 476 ، ج 22432 .

4 . صحيح مسلم ، ص 5 ، ص 43 ؛ موطأ مالك ، ج 2 ، ص 59 .

5 . صحيح مسلم ، ج 7 ، ص 120 باب فضائل علي ( ع ) ؛ تاريخ ابن عساكر ، ج 2 ، ص 47 ؛ مستدرك حاكم ، ج 1 ، ص 385 ؛ صحيح ترمذي ، ج 5 ، ص 301 .

6 . الاستيعاب ، ج 1 ، ص 141 ؛ تاريخ ابن عساكر ، ج 4 ، ص 229 .


337


حدّ وسط بين افراط و تفريط است ، زيرا يهود افرط در توجه به دنيا داشته و نصارا تفريط . ولي امت اسلامي حدّ وسط بين افراط و تفريط ند . و اين مطلب ارتباطي با عدالت كل صحابه ندارد .

ثانياً : آيه درباره مجموعه امت است ، در حالي كه كسي قائل به عدالت فرد فرد امت اسلامي نيست .

ب ـ پاسخ از آيه دوم

اوّلا : خير بودن به او صافي هم چون امر به معروف و نهي از منكر و ايمان به خدا مقيد شده است ، حال اگر كسي از اين قيد تهي گردد مشمول آيه نخواهد بود .

ثانياً : افضل بودن در آيه اين امت نسبت به امت هاي پيشين نسبي است و عدالت بر كمال مطلق نسبت به همه افراد امت ندارد .

ج ـ پاسخ از آيه سوم

اوّلا : آيه اخصّ از مدعاست ، زيرا مدعا ، عدالت كل صحابه است ؛ در حالي كه مورد آيه ، افرادي با خصوصيات ويژه است .

ثانياً : اگر خداوند متعال عده اي را مدح كرده به جهت انقياد و اطاعت آنان است و تا مادامي كه اين حالت در آنان وجود دارد مدح هم باقي است و الاّ مدح خود به خود برداشته مي شود .

به تعبير ديگر در آيه سوّم مدح و ستايش معلق بر صفت ايمان است ؛ زيرا در آخر آيه آمده است : {  أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا } ؛ حال اگر صفت ايمان ، به جهت گناه از كسي زايل شد ، مدح و ستايش نيز برداشته مي شود . ثالثاً : تعليق حكم بر وصف مشعر به عليت است و تا مادامي كه وصف باقي است حكم هم باقي است . در اين آيه حكم بر مؤمن و مهاجر و مجاهد و پناه دهنده و ناصر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و لرد شده است ، حال اگر كسي دين رسول خدا راياري نكرد حكم از او برداشته مي شود .

د ـ پاسخ از آيه چهارم

اوّلا : دلالت آيه بر عدالت همه صحابه متوقف بر آن است كه « من » در {  مِنَ الْمُهاجِرِينَ . . . } بيانيه باشد نه تبعيضيه و مراد از { وَالسّابِقُونَ اْلأَوَّلُونَ . . . } ، كلّ صحابه باشد ، در حالي كه در هر دو مورد خلاف ظاهر است .


338


ثانياً : آيه مخصوص سبقت گيرندگان از مهاجران و انصار است و تابعان آنهاست در حالي كه محسن در افعال و اقوال نيكوكار بودند و با پايان خوش از دنيا رفتند كه شامل همه صحابه نمي شود . لذا شخصي به براء بن عازب عرض كرد : خوشا به حال تو كه با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مصاحبت نموده و با او در زير شجره رضوان بيعت نمودي . او در جواب گفت : تو نمي داني كه بعد از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) چه كرديم ؟ . ( 1 )

ر ـ پاسخ از آيه پنجم

اوّلا : آيه مخصوص كساني است كه در زير دخت رضوان با آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) بيعت نمودند ، كه حدود 1400 نفر بودند .

ثانياً : ظرف و مورد رضايت خداوند در آيه ذكر شده كه همان بيعت باشد و رضايت در يك عمل دلالت بر رضايت مطلق ندارد .

ثالثاً : در آيه رضايت را مشروط به وفاي عهد نموده است ، حال اگر كسي به اين شرط عمل نكند حكم هم از او برداشته خداهد شد .

لذا از ابن عباس در ذيل اين آيه نقل است كه : سكينه بر كساني نازل شد كه وفاي به عهد نمودند . ( 2 )

ص ـ پاسخ از آيه ششم

اوّلا : آيه دلالت بر خلاف مقصود دارد ، زيرا گر چه در ظاهر ، قضيه شرطيه است ، ولي در معنا انشاء است يعني بايد صحابه اين چنين بوده باشند . اگر كسي به فرزند خود مي گويد : فرزند من نماز مي خواند يعني بايد نماز به خواند .

ثانياً ذيل آيه دلالت دارد بر اين كه مقصود از آيه بعض صحابه است نه همه آنها ، به دليل قول خداوند : {  وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ } ، كه كلمه « منهم » دلالت دارد بر اين كه تمام كساني كه با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بودند مشمول اين صفات نبوده اند .

ثالثاً : مراد از { الَّذِينَ مَعَهُ } معيّت زماني يا مكاني نيست ، تا اين كه گفته شود آيه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري ، ج 5 ، ص 160 .

2 . در المنثور ، ج 6 ، ص 73 .


339


مربوط به معاصرين پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و صحابه است ، بلكه مراد به معيت در اين آيه معيّت در رسالت الهي است ، كه شامل تمام امّت اسلامي ـ تا روز قيامت ـ مي شود . يعني هر كس كه با اين صفات تا روز قيامت با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) باشد ، حكمش چنين است .

رابعاً : بايد در مقام تفسير آيات ، همه آيات را مورد توجه قرار داد و مي دانيم كه برخي از آيات نيز گروهي از صحابه را مورد مذمّت قرار داده است و جميع اين دو دسته آيه به اين است كه صحابه را به دوسته خوب و بد تقسيم نماييم .

ض ـ پاسخ از آيه هفتم

اوّلا : مراد از سابقين در آيه سبقت جويندگان در خيرات است ، به قرينه آيات ديگر كه متعلق سبقت را بيان نموده است همانند : { وَمِنْهُمْ سَابِقُم بِالْخَيْرَ تِ بِإِذْنِ اللَّهِ } ( 1 ) و { فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ } ( 2 ) و {  أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَهُمْ لَها سابِقُونَ } ، ( 3 ) نه سابق در زمان . مراد از سبقت گيرندگان در آيه سابقين در مغفرت و رحمت است . به دليل قول خداوند : {  سَابِقُواْ إِلَي مَغْفِرَة مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّه . . . } . ( 4 )

ثانياً : رواياتي كه از طريق مختلف رسيده دلالت دارد بر اين كه مراد آيه ، علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) است .

سيوطي به سندش از ابن عباس ـ در تفسير آيه ـ نقل مي كند : آيه درباره حزقيل ، مؤمن آل فرعون ، حبيب نجّار ـ كه در سوره يس از او ياد شده ـ و علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) است ، كه هر كدام از آنان سابق بر امّتشان بوده اند و علي ( عليه السلام ) از همه سابقين افضل است . ( 5 )

م ـ پاسخ از آيه هشتم

اوّلا : آيه اخص از مدعا است ، زيرا مربوط به فقراي مهاجران است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فاطر ( 35 ) آيه : 32 .

2 . بقره ( 2 ) آيه 148 .

3 . مومنون ( 23 ) آيه 61 .

4 . حديد ( 75 ) آيه 21 .

5 . در المنثور ، ج 6 ، ص 154 .


340


ثانياً : مربوط به مهاجريني است كه خدا و رسول راياري كردند ، نه كساني كه نه تنها ياري نكردند بلكه با او امر و نواهي خدا و رسول مخالفت نمودند .

ثالثاً : آيه دلالت بر صدق آنان دارد نه عدالت .

جواب از روايات

الف ـ جواب كلي

از مجموع رواياتي كه با آنها بر عدالت صحابه استدلال شده ، مي توان به طور عموم جواب هايي عرضه داشت :

اوّلا : رواياتي كه در مدح صحابه وارد شده ، تماماً از طريق خود صحابه است و اين خود نه تنها سبب وهن روايت مي شود ، بلكه خلاف سيره عملي برخي از صحابه است ، كه قبلا به آن اشاره گرديد .

ثانياً : نمي توان باور كرد كه پيامبري با تمام كوشش و زحمت مردم را به احياي حق و حقيقت دعوت كند ، آن گاه به اصحاب خود آزادي مطلق داده و با چراغ سبز نشان دادن به اين كه قطعاً شما اهل نجات يد هر چند كار خلاف انجام دهيد ، آنان را بر گناه تشويق كرده و دستشان را در خلافت دستورات الهي باز گذارد .

ب ـ جواب از خصوص هر يك از روايات

نسبت به روايت اوّل مي گوييم :

اوّلا : خير بودن در اين روايت همانند خير بودن در آيه شريفه {  كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّة . . . } نسبي است نه حقيقي .

ثانياً : دليل اعم از مدّعا است ، زيرا شامل مطلق اشخاصي مي شود كه در قرن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده اند ـ چه صحابه و چه تابعان ، در حالي كه مدعا خصوص صحابه است .

و نسبت به روايت دوّم مي گوييم : سبّ نكردن . غير از حكم به عدالت است ، زيرا بر فرض ثبوت روايت ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نهي از دشنام صحابه كرده است هر چند عادل نباشد ، چون سبّ ، امر مطلوبي در شريعت اسلامي نيست ، لذا بايد زبان خود را از آن محفوظ بدارد ،


341


كه شيعه هم به اين نهي عمل مي كند ، لكن اين ، به معناي ثبوت عدالت براي جميع صحابه نيست .

و نسبت به روايت سوّم مي گوييم : اوّلا : حديث ، ضعيف السند است به خاطر وجود ابي برده ؛ زيرا معروف است به جرائم شنيع و كسي است كه در قتل صحابي بزرگ ، حجر بن عدي ، دست داشته است . ( 1 ) و ابن ابي الحديد او را از منحرفين و مبغضين امام علي ( عليه السلام ) مي داند و تا جايي پيش رفت كه نسبت كفر به امام علي ( عليه السلام ) داد ـ نعوذ باالله تعالي ـ ، و دست قاتل عماربن ياسر را ـ به جهت كشتن عمار ـ بوسيد ، و دعا كرد كه در آتش جهنم نسوزد . ( 2 ) مضافاً به اشكالات دلالي كه در اين رساله جاي بيان آن نيست .

و نسبت به روايت چهارم مي گوييم :

اوّلا : حديث به تصريح عده زيادي از علماي اهل سنت ضعيف است ؛ امثال احمد ابن حنبل ، مزني شاگرد شافعي ، ابن قطان ، دار قطني ، ابن حزم ، بيهقي ، ابن عبدالبر ، ابن عساكر ، ابن الجوزي ، ابن تيميه ، ذهبي ، ابن قيّم ، الباني ، سيوطي ، ابن حجر عسقلاني و جماعتي ديگر از علماي اهل سنت . ( 3 )

ثانياً : حديث با واقعيت هاي خارجي سازگاري ندارد ، زيرا اعمال و كردار صحابه گواهي مي دهد كه نمي توانند به طور عموم عادل باشند .

ثالثاً : احتمال دست كاري در حديث است ، زيرا در لسان الميزان اين گونه نقل شده است : « اهل بيتي كالنجوم بايّهم اقتديتم اهتديتم . » ( 4 ) به ويژه با در نظر گرفتن اين نكته كه همه ستارگان نيستند كه سبب هدايت مردم ند ، بلكه برخي از آنها به جهت وضعيت خاصّي كه دارند ، مي توانند جنبه هدايت گري داشته باشند ، هم چنين است اصحاب كه همه آنان قابليت هدايت بشر را ندارند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تاريخ طبري ، ج 4 ، ص 200 .

2 . شرح ابن ابي الحديد ، ج 4 ، ص 99 .

3 . سلسلة الاحاديث الضعيفة ، ج 1 ، ص 78 ؛ المنتقي ، ص 551 .

4 . لسان الميزان ، ج 1 ، ص 136 .


342


جواب از اجماع

در باره ادعاي اجماع از سوي عدّه اي از اعلماي اهل سنت بر عدالت صحابه ، بايد بگوييم كه اين اجماع اعتباري ندارد ، زيرا مدرك اين اجماع معلوم است ؛ يعني آيات با رواياتي كه به آن ها اشاره شد ، و اجماع مدركي حجّت نيست ، بلكه اعتبار به مدرك است ، كه مشكل

و نيز درجاي خود ثابت شده كه اجماع ـ في حدّ نفسه ـ حجّت نيست ، مگر به اعتبار كاشف بودن از قول معصوم ، كه اين اجماع هاي ادعا شده ، از چنين شرطي برخوردار نيستند .

دوستي شيعه با صحابه كرام

شيعه اماميه هر چند نسبت به جايگاه هاي برخي از صحابه اعتراض دارد ، ولي صحابه كرام را ستايش مي كند ؛ كساني كه در راه نصرت و ياري از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) سختي ها كشيده و با نفس و مال جهاد نمودند و تا آخر عمر نيز از راه مستقيم هدايت منحرف نشدند ، همان گونه كه امام سجاد ( عليه السلام ) در مدح اين دسته از اصحاب مي فرمايد :

« اللّهم و اتباع الرسول و مصدّقوهم من اهل الارض بالغيب عند معارضة المعاندين لهم بالتكذيب و الاشتياق الي المرسلين بحقائق الايمان في كلّ دهر و زمان ، ارسلت فيه رسولا ، و اقمت لأهله دليلا ، من لدن آدم الي محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) من ائمة الهدي وقادة اهل التقي علي جميعهم السلام ، و اصحاب محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) خاصة ، الذين احسنوا الصحبة ، والذين أبلوا البلاء الحسن في نصرته ، و كاتفوه و اسرعوا الي وفاته ، وسابقوا الي دعوته ، و استجابواله ، حيث اسمعهم حجة رسالته ، و فارقوا الأزواج و الأولاد في اظهار كلمته ، و قاتلوا الآباء و الآبناء في تثبيت نبوته ، والذين هجّرتهم الغشائر اذتعلّقوا بعروته ، وانتفت منهم القربات اذسكنوا في ظلّ قرابته . اللّهم ما تركوالك وفيك و ارضهم من رضوانك و بماحاشوا الحقّ عليك ، و كانوا من ذلك


343


لك واليك ، واشكرهم علي هجرتهم فيك ديارهم ، و خروجهم من سعة المعاش الي ضيقه . . . » . ؛ ( 1 )

بار خدايا پيروان پيامبران و ايمان آورندگان به ايشان از اهل زمين كه از روي غيب و پنهاني ايمان آوردند ؛ در آن هنگام كه دشمنان به تكذيب و دروغ پنداشتن ايشان معارضه نمودند ، روبرو شدند و آن هنگام كه به سبب حقائق ايمان پيغمبران علاقه مند بودند در هر روزگار و زماني كه در آن پيغمبري فرستادي و براي اهل آن دليل و راهنمايي گماشتن ، از از زمان آدم تا محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) ، از پيشوايان هدايت و رستگاري و جلوداران اهل تقوي وپرهيزكاري كه بر همه آنها سلام و درود باد ، آنان را از خود به آمرزش و خشنودي ياد فرما . بار خدايا به خصوص اصحاب و ياران محمّد آنان كه همراه بودن را نيكو به پايان بردند و آنان كه براي ياري او در جنگ شجاعت و دلاوري برجسته اي آشكار ساخنتد ، و او را ياري كردند ، و به ايمان آوردن به او شتافتند و به دعوتش پيشي گرفتند ، و دعوت او را آن هنگام كه برهان رسالت هاي خود را به گوششان رساند پذيرفتند . و در راه آشكار ساختن دعوت او از زنان و فرزندان دوري نمودند ، و در استوار كردن پيغمبري و آنان كه محبّت و دوستي آن بزرگوار را در دل داشتند ، و در دوستيش تجارت و بازرگاني اي را آرزو داشتند كه هرگز كسادي در آن راه نمي يابد . و آنان كه چون به عروه و دسته آن حضرت آويختند قبيله ها از آنها دوري گزيدند ، و چون در سايه خويشي با او جاي گرفتند خويشان با آنان خود را بيگانه پنداشتند . پس خدايا آنچه را كه براي تو در راه تو از دست داده اند براي ايشان فراموش مكن ، و براي آن كه مردم را بر تو گرد آوردند ، و براي تو با پيغمبرت دعوت كنندگان به سوي تو بودند ايشان را از خوشنودي خود خوشنود ساز . و ايشان را در برابر آن كه در راه تو از شهرها و خويشاوندان دوري گزيده از زندگي فراخ به تنگي و سختي روي آوردند . . .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيفه سجاديه ، دعاي چهارم .


344


و نيز امام علي ( عليه السلام ) در حقّ گروهي از صحابه كه وفادار به عهد بودند مي فرمايد :

« . . . لَقَدْ رَأَيْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّد ( صلّي الله عليه وآله ) فَمَا أَرَي أَحَداً يُشْبِهُهُمْ مِنْكُمْ لَقَدْ كَانُوا يُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً وَقَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَقِيَاماً يُرَاوِحُونَ بَيْنَ جِبَاهِهِمْ وَخُدُودِهِمْ وَيَقِفُونَ عَلَي مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِكْرِ مَعَادِهِمْ كَأَنَّ بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ رُكَبَ الْمِعْزَي مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ هَمَلَتْ أَعْيُنُهُمْ حَتَّي تَبُلَّ جُيُوبَهُمْ وَمَادُوا كَمَا يَمِيدُ الشَّجَرُ يَوْمَ الرِّيحِ الْعَاصِفِ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ وَرَجَاءً لِلثَّوَابِ » ؛ ( 1 )

« همانا ياران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را ديدم ، كسي را نمي بينم كه همانند آنان باشد ، روز را ژوليده مو ، گردآلود به شب مي رساندند ، شب را به نوبت در سجده يا قيام به سر مي بردند . گاه پيشاني بر زمين مي سودند ، و گاه گونه بر خاك . از ياد معاد چنان ناآرام بودند كه گويي بر پاره آتش ايستاده بودند . ميان دو چشمانش از سجده هاي طولاني ، چون زانوي بزها پنبه بسته بود . اگر نام خدا برده مي شود چندان مي گريستند كه گريبان هايشان تر گردد ، و مي لرزيدند چنان كه درخت روز تند باد لرزد ، از كيفري كه بيم آن داشتند يا اميدي كه تخم آن در دل مي كاشتند . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صبحي صالح ، نهج البلاغه خطبه 97 ، ص 143 .



| شناسه مطلب: 73831