بخش 15

سنت صحابه اقوال در سنت صحابه ادله عدم حجیّت سنت صحابی الف ) آیات ( ب ) روایات ج ) سیره صحابه عوامل طرح حجّیت سنت صحابه بررسی ادله اهل سنّت الف ) آیات ب ) روایات


345


سنت صحابه

اسلام آيين جهاني است و آخرين ديني است كه خداوند متعال در دوره و عصر پايان تاريخ به بشر عرضه كرده است . با ملاحظه اين دو جهت بايد دين اسلام از كمال و جامعيت فوق العاده اي برخوردار باشد ، تا نه تنها بتواند جواب گوي تمام جوامع بشري در عصر خود باشد ، بلكه بايد نسل هاي آينده را نيز تا روز قيامت پاسخ گو باشد .

از طرفي ديگر ، مشاهده مي كنيم كه مدّت بعثت پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) بسيار محدود است ؛ يعني 23 سال ، كه بيشتر اين وقت را در مكه صرف مبارزه با بت پرستي و نفي شرك از جامعه شبه جزيرة العرب كرده . ده سال باقي مانده از بعثت را نيز به جهت تشكيل حكومت اسلامي در مدينه ، صرف مسائل حكومتي و ديني نمود . شيعه و اهل سنت اتفاق دارند اين وقت محدود نمي توانست جواب گوي مسائلي باشد كه جامعه بشري تا روز قيامت به آن احتياج دارد ، لذا هركدام درصدد توجيه و تدبير و چاره اي برآمده اند . شيعه اماميه معتقد است : از آن جا كه وظيفه انبيا بيان كليات احكام ، و فلسفه وجودي اوصيا ، توسعه و تبيين شريعت است ، لذا دين و شريعت و مصادر تشريع از اين جهت كامل شده است . ولي اهل سنت به لحاظ منابع استنباط و أدله در مضيقه قرار دارند ، از اين رو به كثيري از ادله ومنابع ظنّي روي آورده اند كه هيچ دليل قانع كننده بر آن وجود ندارد از آن جمله حجّيت سنت صحابه است . در حقيقت اين منبع تشريع را در مقابل منبع غني سنت


346


اهل بيت ( عليهم السلام ) جعل كرده اند تا بتوانند اين خلأ مهمّ را جبران كنند . ما درصدديم اين منبع را بررسي كنيم .

اقوال در سنت صحابه

بزرگان اهل سنت در حدود اخذ از سنت صحابه اتفاق نظر ندارند :

1 ـ ابن قيّم جوزيه مي گويد : « ابوحنيفه آثار صحابه را بر قياس و رأي مقدم مي داشت . » ( 1 )

2 ـ شاطبي مي گويد : « مالك قول صحابي را به سنت ملحق مي نمود . . . بلكه نقل شده كه مالك خبر واحد را با قول مخالف يك نفر از صحابه رها مي كرد . ( 2 )

3 ـ شافعي جايگاه قول صحابي را بعد از نصّ و اجماع قرار داده و آن را بر قياس مقدم مي داشت . ( 3 )

4 ـ احمد بن حنبل جايگاه فتواي صحابي را بعد از نص قرار داده و آن را اصل دوم در منبع تشريع مي دانست . ابن قيّم مي گويد : فتواهاي احمد بن حنبل بر دو اصل استوار بود : نصوص و فتواهاي صحابه ، درصورتي كه براي آن مخالفي وجود نداشته باشد . ( 4 )

5 ـ ابن تيميه مي گويد : « احمد بن حنبل و بسياري از علما ، از سنت علي ( عليه السلام ) متابعت نموده اند ؛ همان گونه كه از سنت عمر و عثمان متابعت كرده اند . اما برخي ديگر از عالمان ، همانند مالك از سنت علي ( عليه السلام ) متابعت نكرده اند و همه در اين اتفاق دارند كه سنت عمر و عثمان حجّت است » . ( 5 )

مقصود از حجيت

در مورد حجّيت در سنت صحابه دو احتمال هست :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اعلام الموقعين ، ج 1 ، ص 77 .

2 . الموافقات ، ج 4 ، ص 42 .

3 . مناهج الاجتهاد في الاسلام ، ص 636 .

4 . اعلام الموقعين ، ج 1 ، ص 29 ـ 32 .

5 . منهاج السنة ، ج 3 ، ص 205 .


347


الف ) مقصود حجّيت موضوعي است ، همان گونه كه سنت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به همين معنا حجّت است . حجيّت موضوعي ؛ يعني چيزي ذاتا حجّت بوده و موضوع براي وجوب تعبّد و متابعت باشد ، نه از آن جهت كه راهي به حجّت و كاشف از حجّت است .

ب ) احتمال ديگر آن است كه مقصود از حجيت در سنت صحابه ، طريقيّت است ؛ يعني سنت صحابه از آن جهت كه طريق و راهي به حجّت ذاتي ، يعني سنت نبوي است ، حجّت مي باشد كه دراين صورت بايد خبر صحابي از شرايط خبر واحد ؛ امثال ثقه و عدل بودن برخوردار باشد و در حقيقت بين صحابي و ديگر راويان حديث هيچ فرقي وجود ندارد ، اگر قول او حجّت است ، به دليل ثقه بودن مخبر است ؛ در صورتي كه ثقه يا عدل بودنش ثابت شود .

ظاهر كلام اصوليين اهل سنت اين است كه حجّيت در باب سنت صحابه ، موضوعي است نه طريقي . در حقيقت كساني كه از اهل سنت ، سنت صحابه را حجّت مي دانند ، براي آن شأني همانند كتاب و سنت نبوي قائلند .

1 ـ ابن قيّم جوزيه مي گويد : « اگر كسي از اقوال صحابه پيروي كند ، بي آن كه در صحّت آن تحقيق كرده باشد ، مورد سپاس و ستايش خواهد بود . » ( 1 )

2 ـ شاطبي مي گويد : « از روايات استفاده مي شود كسي كه از سنت صحابه پيروي كند ، به مانند آن است كه از سنت پيامبر پيروي كرده است . » ( 2 )

برخي بر اين باورند كه مقصود از حجّيت سنت صحابه نزد اهل سنت ، حجّيت طريقي است نه موضوعي و اعتبارش از آن جهت است كه يا همه صحابه انجام دهند ، يا اين كه برخي انجام داده و عمل او مشهور شود و ديگران سكوت كرده و آن را ردّ نكنند . اين موضوع در حقيقت به اجماع حقيقي يا تقديري و سكوتي باز مي گردد كه خود طريق قطعي از سنت نبوي است ، اما اين توجيه خلاف مقصود و مراد اهل سنّت است ، زيرا مطابق كلام برخي از علماي اهل سنّت حجّيت سنت صحابه از اين باب نيست .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اعلام الموقّعين ، ج 4 ، ص 124 .

2 . الموافقات ، ج 4 ، ص 76 .


348


ابن قيّم جوزيه مي گويد : « اگر صحابي مطلبي بگويد از دو حال خارج نيست : يا صحابي ديگر با او مخالت مي كند ، يانمي كند . در صورت اوّل ، قولش حجّت نيست . . . و در صورت دوّم ، يا اين است كه قول صحابي در بين صحابه مشهور مي گردد و كسي با او مخالفت نمي كند و يا اين كه اين چنين نيست . در صورت اوّل ، مطابق رأي اكثر فقها در حكم اجماع و حجت است . اما برخي معتقدند حجّت است ، ولي اجماع محسوب نمي شود . عده اي ديگر ، آن را نه حجت مي دانند ، نه تشكيل دهنده اجماع .

اگر قول صحابي مشهور نگردد ، يا آن كه كسي از مشهور بودن يا نبودن آن مطلع نشود در اين صورت نزد اصوليين در حجيّت آن اختلاف است . جمهور امّت بر آن اند كه در اين صورت نيز قول صحابي حجّت است » . ( 1 )

از آخر عبارت ابن قيّم به خوبي استفاده مي شود كه حجّيت قول صحابي را به لحاظ كاشفيت از سنت نبوي از طريق اجماع نمي داند ، بلكه براي قول صحابي همانند قول نبوي حجّيت موضوعي قائل است .

در مقابل ، شيعه اماميه صحابه را از اين جهت همانند بقيه مي داند در اين كه حجيت سنت آنها متوقف بر آن است كه وثاقت يا عدالت هريك از آنان به اثبات برسد ، زيرا به طوركلّي صحابه عادل نيستند و دليلي بر اين مطلب موجود نيست ، بلكه دلايل بر خلاف آن وجود دارد .

غزالي از عالمان اهل سنت ، موافق با عقيده شيعه است او مي گويد : « كسي كه ممكن است غلط يا سهو كند عصمت ندارد ، لذا قولش حجّت نيست در اين صورت چگونه ممكن است كه به قول او احتجاج كرد ؟ چگونه ممكن است براي گروهي عصمت تصور نمود ، در حالي كه بين آنان اختلاف فراواني وجود داشته است ؟ و چگونه اين احتمال داده مي شود ، در حالي كه صحابه خود اتفاق نموده اند بر اين كه مي توان با اقوال و رفتار صحابي مخالفت نمود ؟ . . . » . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اعلام الموقّعين ، ج 4 ، ص 119 و 120 .

2 . المستصفي ، ج 1 ، ص 261 .


349


ادله عدم حجيّت سنت صحابي

با مراجعه به آيات قرآن ، روايات و تاريخ پي مي بريم كه نه تنها دليلي بر حجيّت موضوعي و طريقي به نحو عموم بر سنت صحابي نيست ، بلكه دليل بر عدم حجّيت آن به وفور به چشم مي خورد . اينكه به برخي از آنها اشاره مي كنيم :

الف ) آيات

از آيات استفاده مي شود صحابه اشتباهات و مخالت هايي با شريعت اسلامي داشته اند .

1 ـ { وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتّي إِذا فَشِلْتُمْ وَتَنازَعْتُمْ فِي اْلأَمْرِ وَعَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراكُمْ ما تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيا وَمِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الاْخِرَةَ . . . } ؛ ( 1 ) « و به حقيقت خداوند وعده خود را به شما صادق گردانيد ؛ آن گاه دريافتيد كه غلبه كرديد و به فرمان خدا كافران را در خاك هلاكت انداختيد و هميشه بر دشمن غالب بوديد تا اين كه در كار جنگ سستي كرده ، اختلاف ايجاد كرديد و نافرماني حكم پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نموديد ، پس از آن كه هر چه آرزوي شما بود به آن رسيديد ، منتها برخي براي دنيا و برخي ديگر براي آخرت مي كوشيد . »

2 ـ {  إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا . . . } ؛ ( 2 ) « همانا آنان كه از شما در جنگ احد پشت به جنگ كردند و منهدم شدند شيطان آنها را به سبب نافرماني و بدكرداري شان به لغزش افكند . . . » .

3 ـ {  يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ } ؛ ( 3 ) « اي كساني كه ايمان آورده ايد ، چرا چيزي به زبان مي گوييد كه در مقام عمل خلاف آن مي كنيد ، اين عمل كه سخني بگوييد و خلاف آن كنيد بسيار سخت خدا را به خشم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . آل عمران ( 3 ) آيه 152 .

2 . همان ، آيه 155 .

3 . صف ( 161 ) آيات 2 و 3 .


350


و غضب مي آورد . »

4 ـ { وَإِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَتَرَكُوكَ قائِماً . . . } ؛ ( 1 ) « و هنگامي كه تجارت يا لهوي ببينيد به سوي آن رفته و تو را ايستاده رها مي كنند . »

( ب ) روايات

هم چنين از روايات به طور وضوح استفاده ميشود كه صحابه عصمت از معصيت و خطا نداشته اند .

بخاري به سند خود از ابي حازم نقل مي كند : از سهل بن سعد شنيدم كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : من نظاره گر شما در كنار حوض كوثرم . هر كس بر آن وارد شود ، آب آن خواهد آشاميد . و كسي كه از آن بياشامد هرگز تشنه نخواهد شد . گروهي بر من وارد مي شوند كه من آنان را مي شناسم و آنها نيز مرا مي شناسند ؛ آن گاه بين من و آنان حائل مي شوند . . . مي گويم : ايشان از من هستند خطاب مي رسد : اي پيامبر ! تو نمي داني كه چگونه اينان بعد از تو دين را تغيير و تبديل نمودند . من هم مي گويم : واي واي ! بر هر كسي كه بعد از من دين را تغيير و تبديل كند . ( 2 )

تفتازاني مي گويد : « برخي از صحابه از حقّ منحرف شده و به ظلم و فسق گرفتار شدند و علّت آن كينه ، عناد ، حسد ، لجاجت ، طلب رياست ، سلطنت و ميل به لذت ها و شهوات بوده است ، زيرا تمام صحابه معصوم نبوده و نيز هركسي كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را ملاقات كرده ، اهل خير نمي شود . اما عالمان به جهت حسن ظنّي كه به اصحاب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) داشته اند درصدد توجيه و تأويل رفتار صحابه برآمده اند . . . » . ( 3 )

ج ) سيره صحابه

با مراجعه به سيره صحابه پي خواهيم برد كه نه تنها آنان معصوم از گناه و اشتباه و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . جمعه ( 62 ) آيه 11 .

2 . صحيح بخاري ، كتاب الفتن .

3 . شرح مقاصد ، ج 2 ، ص 306 ـ 307 ، مبحث امامت .


351


خطا نبوده اند بلكه خود نيز به خطا و اشتباه صحابه معترف بودند از همين رو ، اهل سنت نهايت توجيهي كه براي عمل باطل برخي از صحابه مي كنند اين است كه آنان مجتهد بوده اند و مجتهد گاهي اجتهادش به خطا مي رود .

سيد محمدتقي حكيم مي گويد : « بس است تورا دليل بر عدم حجّيت سنت صحابه اين كه در روز شورا سيره عمر و ابوبكر بر امام علي ( عليه السلام ) عرضه شد ، ولي حضرت نپذيرفتند و حتّي خلافت را به جهت آن رها نمودند ولي متأسفانه عثمان با پذيرش آن خلافت را تصاحب كرد . زماني كه امام علي ( عليه السلام ) به خلافت و حكومت رسيد كوشيد تا تمام كارهاي خلافي كه از خلفاي قبل صادر شده و به عنوان سنّت بين مردم جا افتاده بود ، از بين ببرد ، اگر چه در برخي از آنها موفق نشد زيرا سنت خلفاي سابق اثر عميقي در ميان آنان گذاشته بود .

عوامل طرح حجّيت سنت صحابه

1 ـ گروه مخالف كه تنها هدفشان رسيدن به رياست و حكومت و سلطنت اسلامي بود ، بعد از فوت پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) با نقشه هاي ازپيش تعيين شده به اهداف شومشان رسيدند و از آن جا كه در ابتدا مرجعيت ديني را چندان داراي اهمّيت نمي ديدند به اهل بيت ( عليهم السلام ) واگذار كردند ، امّا پس از مدّتي پي بردند كه ارجاع مردم به اهل بيت ( عليهم السلام ) در مسائل ديني به ضرر حكومت و سلطنت آنان تمام خواهد شد ، زيرا مردم مي گويند : اگر سنت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و معارف ديني نزد اهل بيت ( عليهم السلام ) هست ، پس شما چه كاره ايد ؟ چرا سياست و مقام و حاكميّت را به اهلش واگذار نمي كنيد ؟ از همين رو در صدد برآمدند كه با طرح حجيت سنت صحابه وبه تعبير ديگر ، مرجعيت صحابه ، مردم را از اهل سنت دور كنند .

2 ـ به مرور زمان با گسترش فتوحات اسلامي و سرازيرشدن سؤال هاي فراوان از مراكز مختلف از طرفي ، و محدوديّت منابع استنباط نزد آنان از كتاب و سنت از طرفي ديگر به اين فكر افتادند كه خلأ موجود را جبران كنند ، لذا سنت صحابه را به ناچار در مقابل سنت اهل بيت ( عليهم السلام ) يكي از منابع استنباط به جامعه فقهي معرفي كردند .


352


بررسي ادله اهل سنّت

اهل سنت بر حجيت سنت صحابي به ادله اي تمسك كرده اند كه پس از نقل آنها ، به نقد هريك خواهيم پرداخت :

الف ) آيات

1 ـ خداوند متعال مي فرمايد : { وَالسّابِقُونَ اْلأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَاْلأَنْصارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسان رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنّات تَجْرِي تَحْتَهَا اْلأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ } ؛ ( 1 ) « آنان كه در صدر اسلام سبقت به اسلام گرفتند از مهاجرين و انصار [ و در دين خود ثابت ماندند ] و آنان كه به طاعت خدا پيروي ايشان كردند از ساير امّت ، خدا از آنان خشنود است و آنان از خدا ، و خدا براي آنها بهشتي كه از زير درختانش نهرها جاري است مهيا ساخته كه در آن تا ابد متنعّم باشند و اين به حقيقت سعادت بزرگ است . »

ابن قيّم جوزيه مي گويد : خداوند متعال پيروي كنندگان از صحابه را مدح كرده است . پس اگر كسي بي آن كه در پي صحت و سقم كلام صحابي باشد ، آن را پذيرفته و از او پيروي كند ، نزد خداوند مورد ستايش است . ( 2 )

جواب

اولا : آيه دلالت بر لزوم متابعت از سابقين صحابه دارد ، به طور مطلق ، بلكه در خصوص سبقت در ايمان به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) . در حقيقت به مردم خطاب مي كند كه همانند كساني از صحابه باشند كه در ايمان به رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از يكديگر سبقت گرفتند .

ثانياً : ذيل آيه صدر آن را تقييد مي زند ، زيرا در رابطه با همان صحابه مي فرمايد : { وَ مَنْ يَعْصِ اللهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِيناً } ؛ ( 3 ) « و هر كس خدا و رسول را معصيت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . توبه ( 9 ) آيه 100 .

2 . اعلام الموقعين ، ج 4 ، ص 124 .

3 . احزاب ( 33 ) آيه 36 .


353


كند به گمراهي آشكاري مبتلا شده است . » از اين آيه استفاده مي شود اطاعت و متابعت صحابه تا حدّي است كه از خدا و رسولش نافرماني نكنند و گرنه اطاعت آنان لازم نيست . و اين با حجيت سنت صحابه به طور مطلق منافات دارد .

ثالثاً : آيه اخص از مدّعا است ، زيرا تنها مربوط به سابقين از صحابه است ، نه عموم صحابه .

2 ـ خداوند متعال مي فرمايد ، {  اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَهُمْ مُهْتَدُونَ } ؛ ( 1 ) « پيروي كنيد از كسي كه از شما درخواست اجرت نمي كند ، در حالي كه آنان هدايت يافتگانند . »

ابن قيّم مي گويد : لازم است از هركدام از صحابه كه از مردم اجرت نطلبيدند و هدايت يافته بودند . پيروي كرد . ( 2 )

جواب

اوّلا : مقصود از {  مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً . . . } انبياء مرسلين است ، به دليل صدر آيه كه مي فرمايد : { وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ . . . } ( 3 ) و شكي نيست كه هدايت انبياء مقرون به عصمت است .

ثانياً : آيه اعمّ از مدعي است ، زيرا شامل هركس مي شود كه از اجرت سؤال نكند و خود هدايت يافته باشد .

ثالثاً : وصف اهتدا و هدايت ، بر جميع صحابه صادق نيست ، زيرا به طورحتم عده اي از آنان كارهاي خلاف شرع انجام داده اند .

3 ـ خداوند متعال مي فرمايد : {  قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ وَسَلامٌ عَلي عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفي } ؛ ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . يس ( 36 ) آيه 21 .

2 . اعلام الموقعين ، ج 4 ، ص 130 .

3 . يس ( 36 ) آيه 13 .

4 . نمل ( 27 ) آيه 59 .


354


« بگو ستايش مخصوص خداوند است . و درود بر بندگاني كه خداوند آنان را برانگيخت و انتخاب نمود . »

ابن عباس مي گويد : مقصود از آيه اصحاب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است ، زيرا آنان كساني بودند كه خداوند متعال آنها را از هرگونه كدورت صاف گرداند . ( 1 )

جواب

اولا : حديث ابن عباس ثابت نيست ، لذا در هيچ يك از صحاح و سنن معتبر نقل نشده و كسي از اهل حديث به آن تمسك نكرده است .

ثانياً : حجيت قول صحابي را با قول صحابي نمي توان اثبات كرد ، زيرا مستلزم دور باطل است .

ثالثاً : اختلاف بين صحابه دليل بر عدم عصمت آنها از سهو و خطا و گناه است .

4 ـ خداوند متعال مي فرمايد : {  كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ . . . } ؛ ( 2 ) « شما نيكوترين امّتي هستيد كه بر آن قيام كردند كه مردم را به نيكوكاري دعوت كنند و از بدكاري بازدارند . »

شاطبي مي گويد : آيه دلالت بر اثبات افضليّت اين امّت بر ساير امّت ها دارد و اين به نوبه خود اقتضا دارد كه اصحاب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) درهرحال در دين استقامت دارند . ( 3 )

جواب :

اوّلا : آيه دلالت بر استقامت نسبي براي افراد امّت اسلامي نسبت به امت هاي پيشين دارد ، نه استقامت ديني براي تمام افراد امّت در هر حال .

ثانياً : آيه در مقام تفضيل و برتري است ، نه بيان حجيّت سنت صحابي .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اعلام الموقعين ، ج 4 ، ص 131 .

2 . آل عمران ( 3 ) آيه 110 .

3 . الموافقات ، ج 4 ، ص 74 .


355


5 ـ خداوند مي فرمايد : {  يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَكُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ } ؛ ( 1 ) « اي اهل ايمان ! خداترس باشيد و به مردمان راستگو و با ايمان بپيونديد . »

ابن قيّم مي گويد : گروه زيادي از گذشتگان معتقدند : مقصود از صادقين كه بايد پيرو آنان باشيم ، همان اصحاب محمّدند . ( 2 )

جواب

مطابق برخي از تفاسير و روايات صحيح ، مقصود از صادقين معصومين اند . كه از حيث مصداق كساني غير از اهل بيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نيستند . ( 3 )

6 ـ خداوند متعال مي فرمايد : { وَكَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَي النّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً . . . } ؛ « و هم چنان شما مسلمين را به آيين اسلام هدايت كرديم و به اخلاق معتدل و سيرت نيكو بياراستيم تا گواه مردم باشيد تا نيكي و درستي را ساير ملل عالم از شما بياموزند ، چنانچه پيامبر را گواه شما كرديم . »

شاطبي مي گويد : خداوند متعال عدالت را در اين آيه به طور مطلق بر صحابه ثابت كرده و اين دلالت بر استقامت آنها درهرحال دارد . ( 4 )

ابوحاتم رازي نيز مي گويد : « خداوند متعال صحابه را امّت عدل توصيف كرد ، پس اينان عدول امّت و امامان هدايت و حجت هاي دين و ناقلين كتاب و سنّت اند . » ( 5 )

جواب

اوّلا : مجرّد عدالت موجب عصمت نيست وگرنه لازم مي آيد كه هر عادلي سنتش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . توبه ( 9 ) آيه 119 .

2 . اعلام الموقّعين ، ج 4 ، ص 132 .

3 . ر . ك : الغدير ، ج 2 ، ص 306 .

4 . الموافقات ، ج 4 ، ص 74 .

5 . رازي ، مقدمه كتاب الجرح والتعديل .


356


حجت باشد ، اگرچه صحابي نيست و كسي به اين مطلب قائل نشده است .

ثانياً : مخاطبِ آن تمام امّت اسلامي است و اگر آيه دلالت بر حجيت سنت دارد بايد اين حكم را بر تمام امّت سرايت داد ، درحالي كه كسي اين مطلب را قبول نكرده است .

7 ـ خداوند متعال مي فرمايد : { وَجاهِدُوا فِي اللهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ . . . } ؛ ( 1 ) « و براي خدا جهاد در راه او را به جاي آريد او شما را به دين خود سزاوار كرده است . »

ابن قيم مي گويد : « خداوند متعال خبر داده كه صحابه برگزيده خاص او مي باشد و چنين افرادي سنت شان حجّت است . » ( 2 )

جواب

مقصودِ آيه تمام امّت و نيز تمام صحابه نيست ، بلكه مجموع امت يا صحابه است ، به لحاظ وجود افرادي شايسته و مطيع در ميان آنان ، نه كساني كه طبق نصّ آيات و روايات مرتكب معصيت و نافرماني دستورات خداوند متعال شده اند .

ب ) روايات

1 ـ ابن قيّم جوزيه مي گويد : در خبر صحيح از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) روايت شده كه فرمود : « بهترين قرن ها قرني است كه من در آن مبعوث شده ام ، سپس كساني كه بعد از اين قرن مي آيند و در مرتبه سوّم كساني كه بعد از آن مي آيند . » آن گاه در توجيه حديث مي گويد : « خيريّت مطلق اقتضا دارد كه صحابه در تمام امور خير پيش تاز باشند و نتيجه آن كه سنت آنان حجّت است . » ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حجّ ( 22 ) آيه 78 .

2 . اعلام الموقّعين ، ج 4 ، ص 134 .

3 . همان ، ص 136 .


357


جواب

اوّلا : حمل خيريّت بر شمول استغراقي ؛ خلاف متبادر از روايت است ، زيرا اگر كسي بگويد : زيد از عمرو اعلم است ، اين بدان معنا نيست كه تمام مسائل اين چنين است .

ثانياً : خيريّت دليل بر حجيّت نيست ، زيرا حجيّت موضوعي كه مورد بحث است ، تنها با عصمت سازگاري دارد .

ثالثاً : خيريّت قرن اوّل در مقابل قرن هاي بعدي نسبي است ، نه مطلق ؛ بدين معنا : كساني كه در عصر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بودند نسبت به عصرهاي بعد بهترند ، نه اين كه به طور مطلق كاملند .

2 ـ مسلم در صحيحبه سند خود از سعيد بن ابي برده از پدرش نقل مي كند : نماز مغرب را با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به جاي آورديم ؛ آن گاه با خود گفتيم : چه بهتر است كه در مسجد بنشينيم تا نماز عشا را نيز با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به جاي آوريم . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بر ما وارد شد و فرمود : هنوز اين جا نشسته ايد ؟ عرض كرديم : اي رسول خدا ! نماز مغرب را با شما به جاي آورديم ، خواستيم كه نماز عشا را نيز با شما به جاي آوريم . حضرت ما را تحسين كرد ؛ آن گاه سر به سوي آسمان بلند كرده و فرمود : ستارگان امانان آسمانند و هرگاه آنان از بين روند نظام آسمان برهم مي خورد . من نيز امان براي اصحابم مي باشم ، هرگاه از ميان آنان بروم به آنچه وعده داده شده اند خواهند رسيد و اصحاب من امان اين امت اند و هر وقت اصحابم از دنيا رحلت كنند به امتم آنچه وعده داده شده خواهد رسيد . ( 1 )

جواب

اوّلا : حديث به دليل وجود ابي برده ضعيف است ، زيرا او به جرائم سنگين مشهور است . او كسي است كه در كشتن صحابي بزرگوار « حجر بن عدي » و اصحابش دست داشته ، زيرا به دروغ بر ضدّ آنها شهادت داده است . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح مسلم ، ج 2 ، ص 270 ؛ اعلام الموقعين ، ج 4 ، ص 137 .

2 . تاريخ طبري ، ج 4 ، ص 200 .


358


ابن ابي الحديد ، از جمله منحرفان از امام علي ( عليه السلام ) را ابوبرده فرزند ابي موسي اشعري معرفي كرده است . او كسي است كه دست ابوغاديه جهني را به دليل كشتن عمار بن ياسر بوسيد و بر او دعا كرد . ( 1 )

ثانياً : در حديث فوق آمده كه هرگاه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از ميان اصحاب خود رحلت كند ، به اصحاب عذاب و وعده الهي خواهد رسيد و اين با حجيت سنت آنان سازگاري ندارد .

ثالثاً : تعبير پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حقّ صحابه دلالت بر عصمت آنان ندارد ، زيرا شبيه اين گونه تعبير در حقّ كودك يا زن يا پيرمرد نيز رسيده است كه آنها اگر در ميان اهل زمين نبودند ، خداوند مردم را عذاب مي كرد .

رابعاً : مقصود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آن است كه : در ميان صحابه كساني وجود دارد كه با نقل سنت من حجت را بر مردم تمام خواهند كرد . و اين با حجيّت طريقي در اخبار صحابه نيز سازگاري دارد .

3 ـ برخي نيز به حديث « اهتدا » تمسك نموده اند . از ابن عباس نقل شده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « همانا اصحاب من ، همانند ستارگانند ، به هركدام كه تمسك كنيد هدايت مي يابيد . »

جواب

اولا : حديث ازحيث سندضعيف است . ازجمله كساني كه تصريح به ضعف آن حديث نموده اند ، عبارتند از : احمد بن حنبل ، ( 2 ) مزني شاگرد شافعي ، ( 3 ) ابوبكر بزار ، ( 4 ) ابن قطان ، ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . شرح ابن ابي الحديد ، ج 4 ، ص 99 .

2 . التقرير والتحبير في شرح التحرير ، ج 3 ، ص 99 .

3 . جامع بيان العلم ، ج 2 ، ص 89 .

4 . همان ، ج 2 ، ص 90 .

5 . الكامل .


359


دارقطني ، ( 1 ) ابن حزم ، ( 2 ) حافظ بيهقي ، ( 3 ) ابن عبدالبرّ ، ( 4 ) ابن عساكر ، ( 5 ) ابن جوزي ، ( 6 ) ابوحيان اندلسي ، ( 7 ) ابن تيميه ، ( 8 ) الباني ، ( 9 ) شمس الدين ذهبي ، ( 10 ) ابن قيم جوزيه ، ( 11 ) ابن حجر عسقلاني ، ( 12 ) جلال الدين سيوطي ، ( 13 ) متقي هندي ، ( 14 ) قاضي شوكاني ( 15 ) و ديگران .

ثانياً : حديث مخالف ضرورت تاريخي است ، زيرا به طور مسلّم گروهي از صحابه ـ چه در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و چه بعد از حيات حضرت ـ در دين بي استقامت بودند ؛ و لذا نمي توانند منشأ هدايت براي ديگران گردند .

ثالثاً : در خود روايت قرائني است كه مانع ظهور حديث در تمام صحابه است ، زيرا اصحاب در هدايت به ستارگان تشبيه شده اند و مي دانيم كه هر ستاره اي منشأ هدايت نيست ، بلكه ستارگان خاصي است كه به دليل داشتن موقعيت خاص مي توانند مردم را هدايت نمايند .

رابعاً : صحابه در فهم برخي از آيات به اشتباه افتاده اند ، لذا نمي توانند مرجع ديني مردم باشند .

غزالي مي گويد : « كسي كه جايزالخطا در معرض و اشتباه است و عصمتش ثابت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . لسان الميزان ، ج 2 ، ص 137 .

2 . البحر المحيط ، ج 2 ، ص 528 .

3 . تخريج احاديث الكشاف در حاشيه كشاف ، ج 2 ، ص 628 .

4 . جامع بيان العلم ، ج 2 ، ص 90 .

5 . فيض القدير ، ج 4 ، ص 76 .

6 . همان .

7 . بحرالمحيط ، ج 5 ، ص 527 .

8 . المنتقي ، ص 551 .

9 . سلسلة الاحاديث الضعيفة ، ج 1 ، ص 78 .

10 . ميزان الاعتدال .

11 . اعلام الموقعين ، ج 2 ، ص 223 .

12 . تخريج احاديث الكشاف ، ج 2 ، ص 628 .

13 . جامع الصغير ، ج 4 ، ص 76 .

14 . كنزالعمال ، ج 6 ، ص 133 .

15 . ارشاد الفحول ، ص 83 .


360


نشده ، اقوالش حجت نيست . چگونه بدون هيچ دليل و مدركي ادعاي عصمت در حقّ آنان شده است ؟

از ابوبكر در مورد كلاله سؤال شد . در پاسخ گفت : من رأي خود را مي گويم ، اگر درست بود از خداوند است و اگر اشتباه بود از من و شيطان است . و خدا و رسول از آن بيزارند . ( 1 )

زني از قبيله جهنيّه را ، كه بچه شش ماهه زاييده بود ، نزد عثمان آوردند . شوهرش بر ضدّ او شكايت كرد كه او زناداده و عثمان نيز به سنگساركردن وي حكم نمود . خبر به علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) رسيد . حضرت فرمود : اين حكم باطل است ، زيرا با جمعِ آيه : { وَحَمْلُهُ وَفِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً } ؛ ( 2 ) با آيه : { وَالْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ } به دست مي آيد كه كمترين زمان حمل شش ماه است . عثمان گفت : به خدا من نمي دانستم . دستور داد كه زن را برگردانند . ولي كار تمام شده بود و زن مظلوم بي هيچ جرم و گناهي ، تنها به دليل جهالت و ناداني يك نفر سنگسار شد . ( 3 )

تطبيق حديث بر اهل بيت ( عليهم السلام )

شيخ صدوق حديث « اهتدا » را به سند خود از امام باقر ( عليه السلام ) نقل كرده كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « . . . همانا مَثَل اصحابم در ميان شما مثل ستارگان است ، پس به هركدام از آنها تمسك كنيد هدايت شده ايد و گفتار هركدام از آنان را بگيريد ، هدايت يافته ايد و اختلاف اصحابم بر شما رحمت است . عرض شد اي رسول خدا ! اصحاب تو كيانند ؟ فرمود : اهل بيتم . ( 4 )

شيخ صدوق ( رحمه الله ) در تعليقه خود بر حديث فوق مي فرمايد : « اهل بيت هرگز اختلاف

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن دارمي ج 2 ص 365 ؛ تفسير طبري ، ج 6 ، ص 30 . و تفسير ابن كثير ، ج 1 ، ص 26 .

2 . احقاف ( 46 ) آيه 15 .

3 . موطأ مالك ، ج 2 ، ص 76 ؛ سنن الكبري ، ج 7 ، ص 442 ؛ تفسير ابن كثير ، ج 4 ، ص 157 ؛ عمدة القاري ، ج 9 ، ص 642 و درالمنثور ، ج 6 ، ص 40 .

4 . معاني الاخبار ، ص 156 ـ 157 .


361


نمي كنند و براي شيعيان خود به حقيقت فتوا مي دهند . چه بسا فتوا به تقيه مي دهند كه در اين صورت گفتارشان مختلف مي گردد و تقيه براي شيعه رحمت است . » ( 1 )

مؤيّد اين حديث در تفسير اصحاب به اهل بيت ( عليهم السلام ) ، روايتي است كه فريقين آن را نقل كرده اند و در آن ، به جاي اصحابي ، اهل بيتي آمده است . ( 2 )

4 ـ ابن قيم جوزيه از انس بن مالك نقل مي كند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « همانا مَثَل اصحابم در ميان امّتم ، به مانند نمك در طعام است و غذا بدون نمك بي فايده است . » ( 3 )

جواب

اولا : حديث از حيث سند ضعيف است .

ثانياً : صلاح امت از جانب صحابه ، به معناي وجوب متابعت و عصمت آنان نيست تا سنتشان حجّت گردد ، بلكه تذكر به هدايت هاي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) كافي است ، كه اين حدّ تذكر با حجيّت طريقي سازگار است .

5 ـ ابن مسعود مي گويد : « به اصحاب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) تأسي و اقتداكنيد ، زيرا اينان داراي پاك ترين قلب ها و بيشترين عمل ها و هدايت هايند . . . . ( 4 ) »

جواب

اوّلا : حديث مصادره به مطلوب است ، زيرا با كلام صحابي ، حجيت قول صحابي را به اثبات رساندن باطل است .

ثانياً : اگر مقصود از تأسي ، اقتدا به فردفرد اصحاب باشد ، با واقعيات خارجي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، ص 157 .

2 . الاصول الستة عشر ، ص 16 ؛ لسان الميزان ، ج 1 ، ص 136 .

3 . اعلام الموقعين ، ج 4 ، ص 137 .

4 . همان ، ص 139 .


362


سازگاري ندارد و اگر منظور ، عام مجموعي است به اعتبار اين كه در ميان آنان اهل بيت عصمت و طهارت وجود دارند ، اشكالي ندارد .

6 ـ ابن مسعود مي گويد : « خداوند در قلب هاي بندگانش نظر كرد و قلب محمّد را بهترين يافت ؛ آن گاه به قلب هاي بندگان بعد از محمّد نظر كرد ، قلب هاي اصحاب محمد را بهترين يافت و از اين جهت آنان را براي مصاحبت و نصرت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اختيار نمود . پس آنچه مسلمانان آن را حسن بدانند ، حسن و آنچه را قبيح بدانند ، قبيح است . » ( 1 )

جواب

اوّلا : استدلال به حديث همانند حديث قبل مصادره به مطلوب است .

ثانياً : حديث در نهايت ، بر خوش نفس بودن صحابه دلالت دارد ، نه اين كه آنان از هر اشتباه و خطا معصومند ، تا سنت آنان حجّت باشد .

ثالثاً : ذيل حديث با قرآن مخالف است ، زيرا خداوند متعال مي فرمايد : { وَعَسي أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسي أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ } ( 2 ) « ليكن چه بسيار شود كه چيزي را شما ناگوار شماريد ولي به حقيقت خير و صلاح شما در آن بوده است و چه بسيار شود كه چيزي را دوست داريد و در واقع شرّ و فساد شما در آن است و خداوند به مصالح امور دانا است و شما نمي دانيد . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، ص 138 .

2 . بقره ( 2 ) آيه 216 .



| شناسه مطلب: 73832