بخش 26

محافل بهائیان در کشورهای اسلامی و آفریقائی ، یا مراکز جاسوسی . . . فصل سوم : پوششی بر بیگانه پرستی بیوطنی ، راهی به سوی بیگانه پرستی


711


3/ت : محافل بهائيان در كشورهاي اسلامي و آفريقائي ، يا مراكز جاسوسي به نفع صهيونيسم و اسرائيل

تشديد مخاصمات اعراب و اسرائيل ، نياز صهيونيسم و اسرائيل را به گسترش عوامل « اطلاعاتي » خاصه در كشورهاي عربي ـ اسلامي ، دو چندان ساخت كه سخن پيرامون چگونگي آن و بررسي گزارشهاي مستند منابع خبري و وسايل ارتباط جمعي كشورهاي عربي ، در اين خصوص ، سخني است كه طرح آن با جلد اول كتاب ما سازگار نيست !

ولي آنچه را كه نمي توان در رابطه با بهائيت ناديده گرفت ، همانا نقش محافل ملي بهائيان در اجراي قسمتي از طرح هاي وزارت اطلاعات اسرائيل ، براي پوشش هر چه بيشتر عوامل اطلاعاتي در كشورهاي عربي و اسلامي است .

بيست سال پيش ، وقتي يكي از شركت كنندگان ايراني در مجمع عمومي مؤتمر اسلامي « بيت المقدس ـ رجب 1379 هـ . ق . = 1960 م » سخني از نقش اطلاعاتي بهائيان براي اسرائيل ، به ميان آورد ، مسلم ، مسئولان دولت اردن ، همانند ديگر كشورهاي عربي ، اين فكر را جدي نگرفته ، و در اثر عدم اطلاعات از چگونگي عوامل گسترده ي صهيونيسم در كشورهاي عربي ـ اسلامي كه ناشي از ضعف تشكيلات اطلاعاتي آنان به شمار مي آمد ، نسبت به آن توجهي خاص مبذول نگرديد . . .

در حالي كه براي كارشناسان مسائل سياسي ـ مذهبي ايران روشن و آشكار بود كه از زماني كه طرح دوستي و روابط متقابل عباس افندي با صهيونيسم ، پي ريزي نگرديده بود ، در ايران يهودي ـ بهائي ، وجودي نداشته و تحت چنين خصوصيتي افرادي را نمي يافتيم . ولي پس از انعقاد چنين سرسپردگي و تداوم آن در زمان شوقي افندي ، خاصه پس از تشكيل دولت اسرائيل در اراضي فلسطين ، ديديم كه چگونه در ايران افراد زيادي يهودي ، در بهائيت ثبت نام نمودند و هر دوي آنها ، صميمانه تشكيل سازمان و موجد افرادي شدند كه جز « يهودي ـ بهائي » لقبي ديگر بر آنها نمي توان داد . و همين امر چه از جانب يهوديان ايران و چه از جانب بهائيان ، مورد گفتگوي صريح محافل


712


بهائي در ايران قرار مي گرفت . و اسرائيل « قلب العالم » اصطلاحي مشترك براي حفظ منافع هر دو گروه ، از جانب شوقي افندي ابداع و زبانزد بهائيان و يهوديان صهيونيست گرديد .

گسترش شبكه اطلاعاتي اعراب و تسلط و حاكميت آنان بر اوضاع سياسي و اقتصادي خود ، از يك سوي و از سوي ديگر ، گسترش روابط متقابل مجامع اسلامي جهان و تشكيل كنفرانس هاي بين المللي اسلامي ، در سطح نمايندگان سياسي و علماي اسلامي كشورهاي مسلمان ، پرده از روي فعاليت ها و نقش محافل ملي بهائيان ، در حفظ و ترويج منافع صهيونيسم و اسرائيل ، برداشت . يكباره كشورهاي عربي ، توجه پيدا كردند ، كه عوامل بهائي ، از جمله مهمترين عوامل اسرائيل و صهيونيسم خاصه در كشورهاي اسلامي و آفريقائي است .

پي گيري جدي ، و كسب اطلاعات و مدارك سياسي از چنين سرسپردگي زعماي بهائيت به صاحبان منافع صهيونيسم و اسرائيل ، « جامعه اتحاديه كشورهاي عربي » را متقاعد ساخت ، كه موضوع بهائي گري را در كشورهاي عربي ـ اسلامي جزء دستور كار « دفتر تحريم اعراب عليه اسرائيل » وابسته به اتحاديه عرب قرار دهد .

دفتر تحريم اعراب عليه اسرائيل ، از طرف دولت هاي كشورهاي عربي ، مسئوليت داشت كه يك شناسائي كامل از تمامي شركت ها و مجتمع هاي صنعتي و اقتصادي آمريكائي و اروپائي و . . . كه با اسرائيل منافع مشترك داشته و به اتكاي قدرت اقتصادي مستقيماً به نفع اسرائيل و به زيان اعراب كوشش مي كنند ، به عمل آورده ، و « ليست سياهي » از آنها تهيه و به استحضار دولت هاي عرب ، جهت تحريم هر نوع معامله و همكاري اقتصادي با آنها ، برساند .

تأكيدهاي مكرر مقامات « جامعه عرب » مبني بر ملاحظه غير ديني و غير نژادي بر چنين تحريمي ، نشانگر مقاصد صرف سياسي كشورهاي عربي از تحريم اعراب عليه اسرائيل است .


713


روزنامه نيمه رسمي ، « الاهرام » چاپ قاهره ، در تاريخ 23 فوريه 1975 ـ ميلادي چنين نوشت :

تصوير

« خبرگزاري رويتر ، در تاريخ 10 ژانويه 1975 م ، از دمشق گزارش داد : محمد محجوب ، كميسر عالي « دفاتر تحريم اعراب عليه اسرائيل » در دمشق اظهار داشت ، كنفرانس ماه آينده دفاتر تحريم پيرامون مبارزه با گروه بهائي را مورد بررسي جدي قرار خواهد داد .

محمد محجوب ، از گروه بهائي ، به عنوان يك جنبش طرفدار اسرائيل و صهيونيسم ياد كرده است » . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . « بولتن خبر » سازمان راديو تلويزيون ملي ايرن ، دفتر مركزي خبر ، شماره 232 ، 21 دي ماه 1353 هـ . ش .


714


همين مضمون را « خبر گزاري خاورميانه » در دهم ژانويه 1975 م ، به نقل از محمد محجوب و ديگر ناظران آگاه بر « جامعه اتحاديه عرب » چنين مخابره نمود : « روز 23 فوريه سال جاري ، افسران دفتر تحريم اسرائيل در كنفرانس قاهره گرد خواهند آمد ، تا موضوع گروه مذهبي بهائي ها را كه داراي اهداف و فعاليت هاي صهيونيستي در كشورهاي عربي ـ اسلامي هستند ، مورد بررسي قرار دهند . . .

در حال حاضر ، بهائيان ، در كشورهاي عربي و اسلامي ، فعاليت هاي چشم گيري داشته و با پشتيباني صهيونيسم جهاني ، و اسرائيل ، در بسياري از نقاط جهان ، به ويژه ايالات متحده امريكا ، مراكز مهمي را براي اهداف صهيونيستي ، زير پوشش بهائيت ايجاد كرده اند .

بنا به اطلاعاتي كه « خبر گزاري خاورميانه » در دمشق به دست آورده است ، منظور نمودن اين موضوع در صورت جلسه كنفرانس آينده ي تحريم اسرائيل ، به دنبال گزارش هاي متعددي است كه پيرامون فعاليت هاي صهيونيستي بهائيان به ادارات تحريم اسرائيل رسيده است . . . » .

سي و هفتمين كنفرانس تحريم اسرائيل ، وابسته به جامعه عرب ، در 23 فوريه 1975 م ، در قاهره گشايش يافت ، و در روز 25 فوريه ، نتايج مهم و تصميمات متخذه در كنفرانس تحريم ، در مطبوعات جهان منتشر گرديد .

روزنامه « المحرر » چاپ بيروت ، در 25 فوريه 1975 م ، تحت عنوان « مؤتمر مكاتب مقاطعة اسرائيل » تصميم كنفرانس تحريم را بنقل از محمد محجوب و ديگر ناظران آگاه در خصوص رابطه محافل و مراكز بهائيان با صهيونيسم و اسرائيل چنين اعلام نمود :

« و قرّر المكتب أيضاً فرض حظر علي نشاط البهائيين في الدول العربية و إغلال محافلهم بعد أن ثبت أنّ الصهيونية تسترورائهم . . . » .

همچنين دفتر تحريم اعراب عليه اسرائيل مقرر داشت كه بايستي دولت هاي عربي از جنبش بهائي ها و تشكيل محافل آنها ، شديداً جلوگيري كنند . زيرا براي اعضاي كنفرانس مسلم گرديد ، صهيونيسم به طور پنهاني پشتيبان جنبش و محافل بهائيان است .


715


تصوير


716


متن گزارش كامل 25 فوريه 1975 م روزنامه « المحرّر » جهت استحضار پژوهندگان ، تقديم مي گردد :

پس از انتشار آخرين تصميمات كنفرانس تحريم ، كشورهاي عربي ، به طور جدي ، خود را در برابر صهيونيسم پنهان در محافل بهائيان يافتند .

ذيلا به ذكر دو نمونه از اين انعكاسات بسنده مي كنيم ، و تفصيل آن را در جلد دوم خواهيم نگاشت . . .

1 ـ مجله : « اخبار دُبيّ » ، در دهم آوريل 1975 ، صفحه 30 چنين نگاشت :

تصوير

2 ـ روزنامه نيمه رسمي « الاهرام » چاپ قاهره ، در دهم آوريل 1975م ،


717


چنين نگاشت :

تصوير


719


فصل سوم : پوششي بر بيگانه پرستي

فصل سوم : پوششي بر بيگانه پرستي

الف : بيوطني ، راهي به سوي بيگانه پرستي

از نظر گاه سياسي ، و با توجه به مندرجات فصول گذشته ، خاصه در مباحث مربوط به حمايت سياست هاي خارجي از بهائيت در ايران و عراق و ادرنه و فلسطين و . . . بهائيت از آن جهت در معرض نقد و نفرت ملت ايران ، و ديگر ملت هاي مسلمان قرار گرفت كه در ميان مردم چنين ملت هائي ، علائق و احساسات ميهن دوستي و ضد بيگانه و استعمار ، مانع از هر نوع تفاهم و همكاري با فرد يا گروهي است كه زير چتر حمايت بيگانه و استعمار ، به حفظ مصالح استعمار كمر همت بسته اند .

پس از تبعيد زعماي بابي ، بهائي از ايران ، و تمركز سازمان رهبري آنان در بغداد و ادرنه و عكا و اسرائيل . . . آنهم تحت حمايت حكومت هاي استعماري و يا منازع با مصالح ملي ايران از يك سوي ، و از سوي ديگر طرد و نفرت يكصد و پنجاه ساله ، و در عين حال هميشه پوياي ملت ايران دوشادوش خشونت و فتنه و بيگانه پرستي چنين جمعيتي ، كه براي صاحبان نظر ، و مسئولان آگاه از هر نوع فعاليتي تحت حمايت خارجي ، و در جهت حفظ مصالح سياست هاي استعماري اظهار مي گرديد . زعماي بهائيت را جهت انتخاب راهي كه حافظ آنها ، و تداوم خوش خدمتي وارثان آنان باشد ، به فكر و انديشه و ارزيابي تجربه ها ، فرو برد .

نتيجه چنين تأملاتي به تعيين راهي انجاميد كه نه تنها ناهمواري هاي راه


720


« سرسپردگي » و « جلب حمايت عمال استعمار » در كشورهاي اسلامي ـ و آفريقائي را تا آينده هاي دور هموار ساخت ، بلكه اعتقاد به آن « مستمسكي هميشگي » جهت توجيه و دفاع از هر نوع « بيگانه پرستي هميشگي » بهائيان گرديد .

در طول سال هائي كه زعماي بهائيت ، ترك تابعيت ايران نموده ، و در خارج از ايران ، به همكاري با گردانندگان استعمار روس و انگليس . . . تن داده بودند ـ ايران بيش از هر زمان ديگر ، در راه حفظ استقلال و تماميت ارضي مملكت ، به مبارزه با بيگانگان و نفوذ دست نشاندگان خارجي در داخل نيازمند بود .

ايران در چنين ايامي ، تنها مي توانست در سايه عواطف و احساسات ملي و وطن خواهانه ، آنهم هماهنگ و همسان با علائق و تفكر اسلامي ـ شيعي ، سدي مستحكم در برابر گسترش سيطره بيگانه در ايران بنا نهد .

چنين زمينه اي ، اگر چه در تمامي ميدان هاي نزاع و تضاد ، موفق و پيروز نبود ، ولي به هر حال در اينكه چنين « دژ » و « خصوصيتي » تنها اساس تشكيل دهنده موضع ملي ايران در قبال بيگانه بشمار مي آمد شك و ترديدي نيست .

در اين ميان ، نقش زعماي بهائيت در همكاري با نيروهاي آشكار و پنهان مهاجمين بيگانه در ايران بسيار ناچيز و اصولا غير قابل اعتنا است . ولي در تحليل نهائي « كارنامه خصوصي » بهائيت در ايران ، قابل بررسي ، و در چهار چوب اين كتاب ، ملزم به شناخت آن هستم .

ميرزا حسينعلي با همفكري ديگر طراحان بهائيت ، و با توجه به ويژگي روحي و فكري ناشي از جلب حمايت و منفعت بيگانه در ايران ، ابتدا اصل علاقه به « وطن » و وطن دوستي را به هر نحوي از انحاء ، مورد انكار قرار داده ، در نتيجه ، بهائيان ايران را مكلف ساخت كه ترك علاقه به وطن اصليشان ايران نموده ، و از انجام هر نوع اقدام و كوششي كه به نحوي به افتخارات ملي و تحكيم وطن دوستي ملت ايران بيانجامد ، خودداري كنند . و در اين خصوص صريحاً اظهار داشت : « ليس الفخر لمن يحب الوطن . . . » ( نبايد كسي ، افتخار كند كه وطن خود را دوست دارد ) .

حب وطني كه در اسلام لازمه ايمان فرد مسلمان به شمار آمده است ، بهائيت آن را


721


در جهت هموار كردن راه بيگانه در ايران ، منسوخ كرد !

چنين فكر و عملي بقدري با مصالح مملكت مغاير بود ( و اكنون نيز . . . ) كه ادوارد براون انگليسي را واداشت تا صريحاً بنويسد :

« مذهب بهائي به عقيده اين بنده زياده از آن مشرب بين المللي دارد كه امروزه بتوان به حال حاليه ايران مفيد واقع شود يا دردي از دردهاي ايران را علاج نمايد . از كلمات بهاء الله است كه « ليس الفخر لمن يحب الوطن بل الفخر لمن يحب العالم » و اين سخن اگر چه در مقام خود بس عالي و لطيف است ولي امروزه اشخاصي كه وطن خود را بالاتر از هر چيز و هر كس در دنيا دوست داشته باشند فقط چيزي است كه ايران بدان احتياج دارد » . ( 1 )

از آن سوي ، عبد الحسين آيتي در كتاب ، « كشف الحيل » ، احساسات موافق يكي از مأمورين سفارتخانه هاي خارجي در ايران را چنين بيان مي دارد :

« هيچ فراموش نمي كنم كه در ابتداي نشر كشف الحيل يكي از مأمورين خارجه كه در يك سفارتخانه محترمي سمت مترجمي داشت و فارسي خوب مي دانست مرا در شميران ملاقات كرده ابتدا تمجيد بسيار از كشف الحيل نمود و دشنام هاي لطيفي به بهاء و عبد البهاء داد حتي تشويق بر قيام و مبارزه ام فرمود كه بيائيد دست به هم داده آنها را از ميان برداريم و من اين سخن را به خونسردي تلقي كرده گفتم : خودشان محو خواهند شد ولي در پايان سخن را بدينجا كشانيد كه اگر بهاء بد است سخنان او كه بد نيست . گفتم : از چه قبيل سخنش را پسنديده ايد ؟ گفت : همين كه مي گويد تعصب وطني را ترك نمائيد مثلا من در اينجا هستم اينجا وطن من است شما هم به فلان جا بيائيد آنجا وطن شماست گفتم : اولا بهاء ابداً اين حرف را نزده و اين از حرف هاي عبد البهاء است كه به پدر خود چسبانيده ؛ زيرا بهاء اگر هم مأمور غير مستقيم اجانب بوده چندان با اينگونه تعاليمي كه صورتاً امثال جنابعالي مي پسندند آشنا نبوده ولي عبد البهاء اخيراً ميل و رضاي خارجي ها را شناخته و به جعل اين سخن پرداخته بود . ثانياً خواه مبدع اين سخن بهاء باشد يا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مقدمه كتاب : « نقطة الكاف » ، ادوارد براون ، چاپ ليدن ، هلاند ، 1910 م .


722


عبد البهاء اگر اين تعليم از تعاليم حسنه است چرا شما در مملكت خودتان آن را ترويج نمي فرمائيد ؟ گويا مرگ را حق مي دانيد ولي براي همسايه . . . در همان مملكتي كه شما از آنجا آمده ايد اگر كسي اينگونه تبليغات كند به طوري كه زمامداران شما احتمال بدهند كه كمتر تأثيري خواهد بخشيد و ممكن است يك عده مردم طرفدارش شده دست از وطن خواهي بردارند بدون شبهه سرب به دهان آن مبلغ و گوينده مي ريزند بلي هر وقت مانند شما ملل و دول مقتدره عملا به صلح گرائيديد و الغاء وطن خواهي را از مملكت خودتان شروع كرديد آنوقت مي توانيد محسنات اين تعليم را بيان نموده ديگران را بدان تشويق نمائيد چون سخن بدين جا رسيد حال آن شخص محترم دگرگون شد و از جا جسته با تبسمي آميخته به خشم فرمود : بسيار خوب باز هم در ملاقات ديگر با هم صحبت خواهيم كرد . . . » . ( 1 )

چنين بهره گيري هائي از بيان مذكور ميرزا حسينعلي ، صرفاً صورت نپذيرفته بود ، بلكه تأكيدهاي مكرر ، و تصريحات آشكار زعماي بهائيت ، موجي خاص به جمله مذكور مي بخشيد كه در غايت ، مي توانست به نحوي كاملا دلخواه ، هر نوع علائق ميهن دوستانه را از بهائيان برگرفته ، و از اين طريق در ميان مردم ديگر ، ايجاد شبهه كند . وقتي در اطراف بيان مذكور چنين مي خوانيم :

« هر بهائي از هر ملت و كشوري كه باشد به هر نقطه اي از عالم كه رفت ، بايد آنجا را كشور خود دانسته ، تعلق خاطر به ميهن و مولد خود نداشته باشد . . . » . ( 2 )

آيا نبايستي بهائيت مورد حمايت استعمار قرار گرفته ، و ملت ايران نسبت به چنين خصوصيتي عدم موافقت خود را ابراز دارد ؟ .

آيا نبايستي بهائيت ، مورد حمايت جدي دست اندركاران منافع خارجي در ايران قرار گيرد ؟

براساس همين تعاليمي كه وجه مشترك منافع بهائيت و قدرت هاي سياسي است كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مقدمه كتاب نقطه الكاف ، ص99

2 . « اسلام و مهدويت »


723


سازمان رسمي بهائيت ، « سرود بهائيت » را به نحوي تهيه و تنظيم كرد تا كاملا بتواند ، با يك موسيقي همراه و احساس برانگيز ، به القاء خط مشي بيوطني مبادرت ورزد .

بهائيت كه سرود بهائيان را : « نغمات آسماني » خوانده ، و تحت عنوان سرود : در كجا متولد شده ام ؟ چنين به كودكان و نوجوانان بهائي ، درس بيوطني را آموزش مي دهد :

لازمه ي چنين اعتقادي : « نمي دانم كجا متولد شده ام » « چه ايراني ، چه آلماني و چه . . . براي من فرقي نمي كند » ، « هر كجا منزل كنم احساس غربت نمي نمايم » . . . در بهائيت ،


724


دستوري است كه زعماي بهائيت ، در خصوص نفي هر نوع مقاومت و مجاهده اي در برابر بيگانگان صادر كردند .

دقيقاً در ايامي كه ايران از شمال و جنوب و شرق ، در معرض تهاجم نيروهاي مسلح روسي و انگليسي بود ، دليران ايراني در خراسان ، و آذربايجان ، و بوشهر و تنگستان و خوزستان . . . به نبرد با بيگانه ، متكي بروظايف ملي و ديني شان در راه حفظ مملكت و دفع بيگانه ، جهاد مي كردند و جوانان اين مملكت ، در ميان انفجار گلوله هاي توپ سربازان مهاجم ، به خاك و خون مي غلطيدند .

آري ، در طول سال هاي سلطنت مظفر الدين شاه ، تا جنگ جهاني اول و دوم ، زعماي بهائيت ، از ميرزا حسينعلي تا شوقي افندي ، با ارسال باصطلاح الواح و توقيعات و كتاب ها به ايران ، بهائيان ايران را دستور مي دادند :

« سيف بكلي نسخ شده ، و تعرض بكلي ممنوع گشته ، حتي مجادله با ساير ملل جايز نيست ، تا چه رسد به جبر واكراه و ايذاء . . . » . ( 1 )

« اين ظهور ، ظهور رجعت كبري و عنايت عظمي است . چه كه حكم جهاد را كتب محو نموده و منع كرده . . . » . ( 2 )

« وظيفه ما محبت و دوستي و الفت و مهرباني با عموم اهل عالم است . ما نبايد به چشم بيگانگي و دون محبت به كسي نظر نمائيم . . . » . ( 3 )

رابطه « نسخ سيف » و « بيوطني » بهائيان ، آنهم در ايامي كه ايران بيش از هر زمان ديگر به تحكيم مليت و تماميت ارضي ، نيازمند است ، اگر چه در ظاهر ، بي طرفي محض بهائيان را مبين است ، ولي در باطن سرسپردگي بهائيت را به مهاجمين خارجي نشان مي دهد . در قبال چنين خوش خدمتي هائي است كه زمينه سازي بيگانگان براي تحكيم موقعيت اداري و مالي شخصيت هاي بهائي ، و تفويض بعضي از مناصب مملكتي . . . و هواداري بعضي از شخصيت هاي دست نشانده ، از بهائيت ، صورت پذيرفت كه حمايت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . « گنجينه حدود و احكام » ، ص218

2 . همان ، ص217

3 . « دروس الديانه » ، درس 11


725


همه جانبه آنها را علناً يافتيم . . .

واكنش ملت و رهبران ملي ايران در قبال چنين كوشش هاي مزورانه بهائيت ، معلوم و مشخص بود .

ولي وقتي بهائيان ديدند ، اگر چه از اين طريق رضايت بسياري از محافل پنهان سياسي ضد اسلامي و ملي تأمين گرديد ، ولي موجبات تشويش اذهان اولياي ملي كشور به وجود آمد ، شوقي افندي طي نامه اي ، به منشي محفل ملي بهائيان ايران دستوري داد تا به زعمش و در صورت عملي شدن آن ، تشويش مذكور را با حيله و نيرنگ و دروغ بر طرف سازد .

شوقي افندي به بهائيان مي نويسد : « نگذاريد كه اولياي امور ادني تكدري حاصل نمايند اگر في الحقيقه به موجب احكام و تعاليم الهيه سالك و عامل شويم و به نوع بشر وطن خويش خدمت نمائيم عاقبت حقيقت معلوم و مكشوف گردد و خود آن نفوس آگاه شوند و اقبال نمايند معذلك مگذاريد گمان كنند كه بهائيان تعلق به وطن خويش ندارند . . . » . ( 1 )

تأكيد شوقي بر اينكه : « مگذاريد گمان كنند كه بهائيان تعلق به وطن خويش ندارند . . . » كه مسلم بر خلاف بيانات صريح حسينعلي ميرزا و . . . اظهار شده است با توجّه به اينكه تعلق به وطن در نصوص مسلم بهائيت منسوخ و مطرود گرديده است را حمل به چه معنا و عملي بايست كرد ؟

بهائيت و زعما و حاميانش ، به خوبي دانسته اند ، كه ايران اگر چه مهد پيدايش حوادث خونين بابيه است ، ولي در طول قريب صد و چهل سال نتوانسته است ، مهد بابيت و بهائيت باشد . و اگر نبود حمايت هاي سياسي انگليس و امريكا ، و تلاش هاي حاميان صهيونيستي آنان در ايران ، حتي همين مقدار كم از محافل بهائي ، و انتشارات بهائي . . . هم كه به طور قاچاق ، و غير قانوني به اداره ي آنها مي پردازند ، وجود نداشت .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نبذه اي از نصوص مباركه راجع به كشور مقدس ايران ، ص11


726


شوقي در اين دستور گمان كرده است ، مي تواند با اعمال نفوذ چند كارمند بهائي سفارت هاي بيگانه در تهران ، ملت ايران را اغفال كرده ، و نقش جاسوس دوجانبه وي مي تواند مؤثر واقع گردد ! . . . كه از يك سوي بيوطني را به خاطر مخالفان وطن ترويج كند . و از سوي ديگر ، به خاطر جلب رضايت مردم ايران كه به هر حال عشق به وطن را در سينه خود زنده نگه داشته اند ، وطن دوستي را مورد تأكيد و توجه بهائيان تلقي كند ! ؟ . . .

نكته مهمتر اينكه : تمامي سفارشات زعماي بهائيت ، در خصوص محبت و دوستي و الفت و مهرباني با عموم اهل عالم ، و به گفته ميرزا حسينعلي : « عاشروا مع الاديان بالروح و الريحان » ( 1 ) تنها به خاطر بهائيان ايران و ترويج شبهه در امر وطن دوستي و مجاهده با مهاجمين بيگانه بوده است . . . والا خود و برادران و فرزندان و حتي زنان و دخترانش ، تا سر ، در حوض كينه و اختلاف و نفرت به يكديگر فرو رفته بودند . و در فصول گذشته ديديم كه چگونه ميان ميرزا حسينعلي بهاء و صبح ازل ، و ديگر برادران شعله اختلاف و نفاق بالا كشيد . و اين اختلاف و نفاق ، چگونه دامنگير فرزندان او ، زنان او ، دختران و اغصان و افنان گرديد . . . و چه ترورهائي كه توسط آنان و بنا به اسناد موجود در اسلامبول ( به تفصيل مورد بررسي قرار خواهيم داد ان شاء الله ) و آثار بابيه و بهائيت ايران و عراق و مصر و اسرائيل و سوريه . . . كه به وجود نيامد .

اين كارنامه ي بهائيت ، دنباله ي همان كارنامه اي است كه تاريخ ايران ، در قلعه شيخ طبرسي مازندران و نيريز و زنجان و تهران از ياد نبرده است . و اين روح و ريحان بهائيت را به خوبي تجربه كرده و شناخته است . و مي داند كه روحيه بهائيان ايران نسبت به مردم مسلمان اين آب و خاك چگونه روحيه اي است .

احساساتي است كه اگر بخواهيم آن را در يك جمله خلاصه كنيم ، بايد همان بياني را بگوئيم كه احمد يزداني مبلغ مشهور بهائيان ايران پس از شكست در مباحثه به سيد محمد محيط طباطبائي گفت : « اگر در اين مملكت به جائي برسيم ، چوب هاي دار براي امثال شما برپا خواهيم كرد . . . » ! . . .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . « اقدس » ، ص22 ، و « گنجينه حدود و احكام » ص218 .



| شناسه مطلب: 73910