بخش 1
درآمد فصل اول : گفتمان تقریب گفتمان تقریب مبانی وحدت اسلامی
1 |
3 |
مجموعه گفتمان هاي مذاهب اسلامي
دفتر اوّل
دكتر محمد تقي فخلعي
|
11 |
|
درآمد
از نشانه هاي نيكبختي هر قوم و ملتي است كه با نگاه به گذشته ي تاريخ
خود ، علل و عوامل بهروزي و كمال و شكست و انحطاط را شناسايي كرده ، جرأت نقد آن
را يافته و از اين رهگذر پندها و عبرتهاي لازم را براي تداوم حيات
خود برگيرد .
موضوع پيدايش فرق و مذاهب اسلامي و آنگاه اختلافات مذهبي بخش مهم و غير قابل
انكاري از تاريخ اسلامي را تشكيل مي دهد . صرفنظر از علل و مناشيء اختلافات ،
آنچه در روابط ميان مذاهب رخ نموده فضاي تيره و تار نزاع و خصومت و خشونت و
نابردباري بوده است كه نه تنها طبقه ي عوام و پيروان ساده دل بلكه حتي خواص ،
عالمان و داعيان را هم سخت تحت تأثير قرار داده ، بگونه اي كه كوشش ها
بيرحمانه و به نحو مبالغه آميزي مصروف نفي و طرد و تحقير يكديگر گرديده است .
تنها نمونه ي كوچكي از خشونتهاي مذهبي را در گزينش نامها براي تأليفاتي كه
دربردارنده ي موضوعاتي با گرايش تهاجمي به مذاهب مخالف بوده است مي توان
مشاهده كرد . عناويني همچون « العواصم من القواصم » ( 1 ) و
« الصواعق المحرقة في الرّد علي اهل البدع و الزندقة » ( 2 ) و
1 . به معني نگهدارنده از مصائب كوبنده و در هم
شكننده اثر ابوبكر بن العربي مالكي ( م 543هـ . ) كه در ردّ بر عقايد شيعه
تأليف شده است .
2 . به معني صاعقه هاي آتشبار در ردّ بدعت آوران
و زنديقان اثر ابن حجر مكي هيثمي ( م 974هـ . ) كه در هجمه به عقايد شيعه نوشته
شده است .
|
12 |
|
« الصّوارم المهرقة » ( 1 ) و مانند آن كه به خوبي از
احساس مؤلفان در برابر رقيبان خود در
ديگر مذاهب حكايت مي كند .
امروزه ديگر به عيان معلوم گشته كه بخش مهمي از ناكامي هاي مسلمين ناشي از
درگيريهاي مذهبي فرسايشي بوده كه به پاي آن توان انبوهي از مسلمانان تلف گشته و جز
ميوه ي تلخ دشمني ، كينه توزي و بيگانه گشتن از يكديگر ، ثمره اي ببار
نيامده است .
نسل نو در دوران بيداري اسلامي بيش از هر زمان ديگر به آثار زيانبار
نزاع ها و كشمكش هاي مذهبي پي برده و در انديشه يافتن راهي براي بيرون
رفتن از آن مي باشد و اين درحالي است كه همچنان نعره هاي طايفي گري و
فريادهاي خشونت بار كه جز به جدايي و كينهورزي بيشتر فرا نمي خواند از سوي
برخي از كانونهاي مذهبي سنتي و تحجرگراي جهان اسلام سرداده مي شود .
به طور كلي در يك تحليل و جمع بندي جامع سه گرايش متفاوت در شرايط
كنوني جهان اسلام به چشم مي خورد :
نخست گروهها و جريانهاي سنتي محافظه كار كه اصرار در حفظ شرايط گذشته داشته
و بر اين باورند كه حفظ اصول و مباني مذهبي آنان در گرو آن است كه بي مهابا به
مذاهب مخالف خود بتازند و با سلاح تكفير و تفسيق بر مخالفان خود يورش برده و همه كس
جز خود را مشرك و فاسق و بدعت آور بنامند . طبيعي است با اينان كمترين سخني از وحدت ،
مصلحت و همگرايي نتوان به ميان آورد . هم اكنون بخش اعظم حركت هاي سلفي در جهان
اسلام از اين خط مشي پيروي كرده و بدين رو از خود چهره اي خشن و غير قابل تحمل
براي نسل جوانِ امت اسلامي ارائه كرده اند .
دومين گروه نورسيدگان و جريانهاي تجديدنظرطلب هستند كه رسالت خود را در
ترديدآفريني و تضعيف باورهاي مذهبي جامعه مسلمين يافته و با شبهه افكني هاي
خود
شتابزده در پي نفي اصول و مباني مذهبي مي باشند . به پندار آنان تنها
راه دستيابي به تفاهم
1 . به معني شمشيرهاي خونبار اثر شهيد نور الله تستري ( م1019هـ . ) كه در ردّ بر الصواعق المحرقة به نگارش درآمده است .
|
13 |
|
و پايان بخشيدن به منازعات مذهبي ، نفي اصول گرايي و صرفنظر كردن يا دست كم
بي تفاوت شدن در برابر اصول عقيده مي باشد . به طور مثال آناني كه اصولي
همچون عصمت و نص را در مذهب شيعه مورد ترديد قرار مي دهند در اين زمره جاي
مي گيرند . همچنانكه برخي از داعيان تقريب و تسامح مذهبي در جهان اسلام به
كوتاه آمدن و سهل انگاري متهم مي باشند . به نظر مي رسد اين گروه در
چنان اشتباهي باشند كه آثار تخريبي جبران ناپذير آن كمتر از خشونتورزيها و
تحجرگرايي دسته اول نباشد چه آنكه دستاورد اين گرايش چيزي جز رواج ولنگاري عقيدتي و
اباحيگري و بي تفاوتي نمي باشد . به نظر نگارنده اين دو دسته ياد شده در
دولبه ي افراط و تفريط سير كرده و هيچيك ره به صواب نمي برند . بلكه راه
صواب در اين است كه با حفظ پاي بنديهاي قطعي مذهبي همزمان عرصه براي گسترش
گفتگوهاي انتقادي ميان مذاهب در جو تفاهم آميز به انگيزه جستجوي حقايق افزونتر
فراهم آيد و صد البته اين رسالت اختصاص به عالمان ، مذهب پژوهان و اصحاب نقد و
نظر دارد و گرنه عوام و توده هاي پيرو مذاهب را بايد از اين امر معاف داشته و
تنها نسخه ي محبت و مدارا و همزيستي با احساس اخوّت ديني را برايشان تجويز
كرد .
بنابراين عرصه ي نظر بايد آكنده از بحث و انتقاد علمي گردد ولي ميدان
اجتماع تجلي گاه عشق و عواطف و مدارا و مسالمت و ديگر كرايم اخلاقي در بين
ابناي امت از تمامي فرق و مذاهب بشود .
آنچه كه از مقوله ي نقد و نظر سخن به ميان آمد يك نياز ضروري امت اسلامي در
همه ي زمان ها است كه ريشه در آموزه هاي روشن دين دارد . پيام آيه
كريمه " فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ
أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللهُ وَأُولئِكَ هُمْ أُولُوا
اْلأَلْبابِ" ( 1 ) دعوت جاويدان و هميشگي قرآن كريم است
كه بندگان خدا را به حضور پيوسته در ميدان نقد و نظر با داشتن گوشي شنوا و دلي
بيدار براي گزينش سخن و رأي برتر فرامي خواند كه به حق بايد اين پيام را
همواره بر لوح زرين دل خود جاي داد . البته
1 . زمر : 17 و 18
|
14 |
|
تحقق چنين هدفي دست كم يك پيش نياز قطعي مي طلبد و آن برخورداري از
خوي
بردباري است كه گرچه براي همگان يك زيور است ولي براي انديشمندان و دانشوران
و اصحاب علم و فقه يك ضرورت . پيشواي خطابه و قلم ، اميرمؤمنان ( عليه السلام ) در خطبه اوصاف متقين از كتاب نهج البلاغه در
بيان اوصاف پارسايان از جمله گويد : ( آنان بردباري رابا دانش
درآميخته اند . ) ( 1 ) در حقيقت نابردباري آفت علم و
تحقيق و مانع از دستيابي به حقيقت است . چگونه مي توان خود را در جايگاه رفيع
علم و درايت پنداشت ولي بي نياز از اين وصف ؟ مگر نه اين است كه بخش مهمي از
محنت گذشته مسلمين ناشي از نابردباريهايي بوده است كه همه ي طرفها گرفتار
آن بوده اند ؟ بگونه اي كه حاضر به تأمل كافي در آراي مخالفان خود نبوده ،
عنان اختيار در كف احساسات داده و به كمترين بهانه اي فرياد بر سر رقيب كشيده
و با كمترين وهمي به داوري صريح پيرامون او نشسته و نابردبارانه عرصه را براي
مخالفان تنگ نموده و درصدد از ميدان بدر بردن آنان برآمده اند ؟ و آيا به طور
مثال شيعه اماميه نبايد به اين واقعيت تاريخي معترض باشد كه بخش مهمي از داوريها
پيرامون اين مذهب برخاسته از جهل و ناآگاهي و يا حدس و گمانِ صرف بوده است .
گماني كه به تعبير قرآن هرگز از حقيقت بي نيازي نياورد ؟ ( 2 ) و همه ي اينها ناشي از فقدان خوي بردباري و نشستن
عصبيت و لجاجت برجاي آن مي باشد .
امروزه بر همه ي دلسوزان و مصلحان جهان اسلام فرض است كه درصدد برآيند در
محافل و مجامع علمي و تحقيقاتي باب مفاهمه را بيش از پيش گشوده ، بردباري پيشه خود
ساخته با حوصله ي تمام آراي مخالف را شنوا گشته ، در آن درنگ نمايند و احساسات
و عواطف را در نقد و نظر دخالت ندهند تا از اين رهگذر به غايات تقريب نزديك گردند .
بپذيرند كه دوران هجوم و شبيخون و مچ گيري و حمله و ضد حمله بسرآمده و عصر تبادل
انديشه و تلاقي آرا و افكار فرا رسيده است .
همگان نسبت به مخاطره آميز بودن شرائط كنوني مسلمين جهان بدرستي واقفيم و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . يمزج الحلم بالعلم ، نهج البلاغة خ192 .
2 . وإن الظنَّ لا يغني من الحق شيئاً ( نجم : 28 ) .
|
15 |
|
به وضوح مي نگريم شيطان سيرتان حاكم بر تقديرات بين المللي كه در
اقليت صهيونيسم جهاني و نومحافظه كاران حاكم بر كاخ سپيد خلاصه مي شوند ،
بيش از هر زمان حلقه ي محاصره را بر ملتهاي اسلامي تنگ كرده و ما همچنان
قصه ي پر درد و رنج فلسطين را پيش رو داريم و زخم عميقي كه بر سينه ي امت
اسلام ، دردآور باقي مانده است . در اين بين عالمان و مناديان دين و مذهب بايد بيش از
ديگران بار سنگين مسئوليت را بر جان و تن خود حس كنند و به حكم ضرورت كوشش خود را
در جهت تلطيف فضاي روابط ميان مذاهب بكار بندند .
بالاتر از اين ، حتي اگر شرائط جهان اسلام اينچنين مخاطره آميز نبود و
دشمني ها در اين حدّ جديت نيافته بود و زخمهايي همچون فلسطين و عراق ، كالبد
امت اسلامي را به درد نمي آورد ، بازهم به حكم عقل و شرع هيچ راهي جز تفاهم و
تقارب و سعي در درك مشترك يافتن و مدارا و مسالمت برويمان گشوده نبود . آن هم در
جهاني كه همه ي فاصله ها برداشته شده و فرهنگها در يكديگر اندماج
مي يابد و ما اسلاميان مترصّد آنيم كه اراده الهي در غلبه ي انديشه و
فرهنگ و تمدن اسلامي بر ساير ملل حقيقت يابد .
نگارنده بدان اميد اين سطور را رقم مي زند كه دفتر حاضر بتواند گام كوچكي
در راستاي نهادينه كردن فرهنگ نقد و نظر و رقابت علمي صحيح با انگيزه تفاهم جويانه
در جامعه اسلامي محسوب شود .
نوشتاري كه در پيش رو داريد دفتر اول از مجموعه گفتمان هاي مذاهب اسلامي
است كه در دو فصل گفتمان تقريب و گفتمان عقيده تدوين شده است .
در فصل نخست از اصول و راههاي تحقق آرمان تقريب سخن به ميان آمده و قرار گرفتن
اين مباحث در فصل آغازين اين مجموعه به درستي بيانگر آن است كه روح غالب بر سراسر
تحقيق ، تفاهم جويي و همگرايي است .
در فصل دوم از پايگاه يك شيعي پاي بند مهم ترين موضوعات و
گفتمان هاي اختلافي در زمينه ي عقيده طرح شده و كوشش شده مباني و اصول
مذهب اماميه با بيان استدلالي به طور محكم تبيين شود و همزمان در عرض و نقد آراي
اهل سنت سعي شده اصل ارزيابي بيطرفانه در حد توان رعايت شود .
|
16 |
|
نگارنده بر خود فرض مي داند كمال احترام و ادب خود را نثار همه ي
عالمان فرهيخته امت اسلامي در طول تاريخ گذشته و عصرحاضر كرده و اميد آن دارد كه از
سهم بسيار ناچيزي در بارور كردن درخت معرفت و محبت ديني برخوردار شود و از درگاه
خدايش مسئلت دارد كه انگيزه اش را در مسير خيرخواهي و اصلاح طلبي استقامت
بخشد .
" إن اُريد إلاّ الإصلاح مَااسْتَطَعْت وَماتوفِيقي إلاّ بِالله عَليهِ
تَوكلتُ و إليهِ اُنيبُ" . ( 1 )
1 . هود : 88
|
17 |
|
فصل اول
گفتمان تقريب
مباني وحدت اسلامي
گفتمان تقريب
اصول و مباني تقريب
شبهات مخالفان تقريب
موانع تقريب
گامهاي عملي در راه تقريب
نجات يابندگان
وفاق گرايي در سيره امام علي
وفاق گرايي در سيره ساير ائمه اهل البيت
|
19 |
|
گفتمان تقريب
مباني وحدت اسلامي
وحدت وهمبستگي مقوله ي ارزشمندي است كه همه ي
جوامع بشري از آن به نيكي ياد كرده وبه عنوان يك آرزو وآرمان بلند در پي
تحقق آن هستند . بي ترديد هر اجتماعي در راه رسيدن به اهداف خود سخت نيازمند به
اقدام منسجم و متحد و تعامل مشترك آحاد و اعضاي خود مي باشد . با توجه وجود به
زمينه هاي گوناگون اختلاف و تفاوت در ميان انسان ها ، دست يافتن
به آرمان اتحاد وهمبستگي كارچندان راحتي نبوده بلكه نيازمند به جهد وسيع و
كوشش مستمر براي فراهم آوردن مقتضيات و برداشتن موانع آن است .
به يقين يكي از مهم ترين غايات بعثت پيامبران ، گردآوردن آرا و اهواي
پراكنده ي انسان ها ، پايان دادن به ستيزهاي فرسايشي و دميدن روح يكپارچگي
و اتحاد و انسجام به آنها بوده است . ( 1 )
بايد اذعان كرد كه يكي از معجزات آئين اسلام اين بود كه اقوام و جوامعي با
انديشه ها و اميال و سلايق متفاوت و نژادها و قبايل گوناگون را در كنار يكديگر
گردآورده و جبهه اي متحد و همسو را تشكيل داد . اين همسويي و همگرايي بر
اساس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بر اين معني آيه ي 213 سوره ي بقره
شهادت مي دهد : " كان الناسُ امةٌ واحدةٌ فبعث الله
النّبيينَ مبشِّرين ومُنذرين وأنزل معهم الكتابَ ليحكمَ بين الناسِ فيما اختلفوا
فيه . . . " طبق مفاد اين آيه ي
كريمه برانگيختن
پيامبران بدان جهت روي داد كه اختلاف هاي پديد
آمده بين مردم بر اساس داوري مستند به كتاب آسماني فيصله يابد .
|
20 |
|
مباني و اصول عقيدتي ، فكري و اخلاقي به شرح زير پديد آمد :
1 ـ وحدت عقيده ؛ به يقين مهم ترين محور اتحاد و همبستگي اسلامي را عقايد و
اصول مشترك تشكيل مي دهد . تلاش پيامبر اسلام هم عمدتاً مصروف آشناكردن
انسان ها با توحيد و يكتاپرستي بود و بدينگونه كوشيد افكار و باورهاي خرافي ،
موهوم و غلط را از دل ها بيرون برده و فكر و عقيده ي مشترك به توحيد و
يگانه پرستي را جانشين آن كند و بدينسان ايده ي امت واحده را محقق سازد .
پروردگاري يگانه ، امتي يكپارچه و سير به سوي غايتي بي منتها . ( 1 )
2ـ عبوديت و يكتاپرستي ؛ عقيده و باور به خداي يكتا سبب مي شود كه هواها و
هوس هاي پراكنده و گرايش هاي دنيا مدارانه ، از دل ها بيرون رفته و
با درنظر آوردن غايات جاودانه ، جبهه اي متحد از عبوديت خداي يگانه تشكيل شود .
آنجا كه هيچ اثري از خودخواهي ، هواپرستي ، لجبازي و درگيري ميان موحدان نيست و همه
در صراطي واحد به سوي مقصد جاويدان توحيد روانند . ( 2 )
3ـ رهبري فرزانگان ؛ ايمان ، تسليم واطاعت پيامبر ( صلي
الله عليه وآله ) به تكروي ها و كشمكش هاي ميان انسان ها خاتمه
داده و وحدت رويه خواهد آورد . افزون بر اينكه عشق و عواطف جوشان رهروان به ساحت
پيشواي بزرگشان دل ها را نرم و خاضع كرده و روح تسليم و انقياد در برابر او را
ببار خواهد آورد و بدينگونه نقش محوري پيامبر اسلام چه در بعد تشريع و تبليغ و چه
در بُعد پيشوايي و زمامداري ، در متحد كردن امت آشكار مي گردد . ( 3 )
1 . آنگونه كه در قرآن كريم آمده : "إنَّ هذه أمتكم
أمةً واحدةً وأنا ربّكم فاعبدونِ" [ انبياء : 92 ] وباز بر اساس انديشه ي قرآني تنها
اعتصام به ريسمان توحيد ويكتا پرستي است كه پراكندگي ها را از بين
مي برد : "واعتصموا بحبل الله جميعاً ولا تفرقوا" [ آل عمران : 103 ] .
2 . با مقارنه ي دو آيه ي "اِنَ هذا صراطي
مستقيماً فاتّبعوهُ ولا تتّبعُو السّبل فتفرَّق بكم عن سبيله . . . " و "أن اعبدوني هذا صراطٌ
مستقيمٌ" [ يس 61 ] پي مي بريم كه صراط مستقيم الهي كه پيمودن آن وحدت بخش بوده و جلو
پراكندگي ها را مي گيرد ، همان صراط عبوديت و بندگي است .
3 . چنانچه در آيه ي كريمه "يا أيها الذين
امنوا أطيعوا الله وأطيعوا الرسول وأولي الأمرِ منكم فإن تنازعتم في شيء فردوهُ الي
الله والرَّسولِ . . . " [ نساء 59 ] امر به طاعت
خداوند با طاعت پيامبر همرديف گشته و نيز فرمان خدا و رسول در منازعات مرجع حكم و
داوري تعيين شده است .
|
21 |
|
اين معني در خصوص ساير رهبران صالح و فرزانه امت هم صدق مي كند چه آنكه
بي گمان تنها رهبران حكيم و شايسته قادرند با تدبير نيكوي خود مانع
پراكندگي ها شده نيروهاي پراكنده را انسجام بخشيده و اين انرژي متراكم را در
راستاي اهداف اصيل اسلامي رها كرده و موجبات سعادت امت را فراهم كنند .
4ـ اخوت و مودت اسلامي ؛ در پي عناصر وحدت عقيده و فرمانبرداري نوبت به عنصر
اخلاقي مي رسد كه در نتيجه ي تربيت درست ديني تحقق مي يابد و آن
اخوت و مودت اسلامي است . در اينجا شاهد مي گرديم كه چگونه در پرتو ايمان و
توحيد نائره ي حقد و كينه و حسد در جان ها خاموش مي گردد و مهر و
محبت و صفا جايگزين آن مي شود . ( 1 ) بر اين اساس
پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله ) در مدينه دعوت
تأخَوْا في اللهِ أخوينَ أخوينَ را مطرح كرده و در پي آن مسلمانان مهاجر و انصار با
يكديگر پيوند برادري برقرار ساختند . ( 2 ) در نتيجه رشد
و بلوغ اخلاقي منافع و مصالح امت اسلامي به يكديگر پيوند مي خورد و هركس هر
آنقدر كه در انديشه ي خويش است در انديشه ي ديگران نيز مي باشد .
آنچه بر خود مي پسندد بر ديگران مي پسندد ( 3 ) ، بنيان رحمت و عاطفه در دل ها آنچنان استوار
مي گردد كه همگان بمثابه جسد واحدي درمي آيند كه هرگاه عضوي از آن دچار
درد شود ديگر اعضا گرفتار تب و بيداري شوند . ( 4 ) به
مقتضاي برادري اسلامي
1 . چنانچه در آيه ي 96 سوره ي مريم
مي يابيم : "إنّ الذين آمنوا وعملوا الصّالحات سيجعل
لهم الرَّحمانُودّاً" .
2 . سيره ابن
هشام ، ج2 ، ص150 ، دار احياء التراث العربي ،
بيروت
اخوت اسلامي ، از مفاهيم ارزنده اي است كه در
قرآن چند بار مورد تأكيد قرار گرفته است از جمله آيات سوره ي حجرات :
"إنّما المؤمنون إخوةٌ . . . " و آل عمران : "واذكروا نعمة الله عليكم إذ كُنتم أعداءً
فألّف بين قلوبكم فأصبحتم بنعمتهِ إخواناً" كه در اين آيه از پايان يافتن دشمني ها و الفت دلها بعنوان نعمت
الهي ياد مي شود كه در پي آن اخوت و برادري اسلامي تحقق
مي يابد .
3 . قال رسول الله ( صلي الله عليه وآله ) : والَّذي نفسي
بيدهِ لا يؤمنُ عبدٌ حتي يحبَّ لأخيه ما يُحبُّ لنفسهِ . محمد بن اسماعيل ،
صحيح البخاري ، ج1 ، كتاب الايمان
ص9 ، دارالفكر ، بيروت .
4 . قال رسول الله ( صلي الله عليه وآله ) : إنّما المؤمنون في
تراحمهم وتعاطفهم بمنزلة الجسد الواحد اذا اشتكي منه عضوٌ واحد تداعي له ساير الجسد
بالحمي والسَّهر . مسلم بن حجاج نيسابوري ، صحيح
مسلم ج8 ، ص20 ، دار الفكر
بيروت .