بخش 2
گفتمان تقریب معنا و مفهوم تقریب ( تحریر محل بحث ) اصول و مبانی تقریب شبهات مخالفانِ تقریب موانع تقریب الف ـ موانع اخلاقی; خود بینی ، تحجر ، خشونت و افراطی گری ب ـ جهالت جـ عصبیت جاهلانه د ـ موانع سیاسی و تاریخی
|
22 |
|
هر شخص آيينه ي راهنماي درست برادر خويش است و هرگز در صدد خيانت
بدو نيست . ( 1 )
5ـ برائت از دشمنان ؛ مرزبندي بين حق و باطل ، عقل و جهل ، حقيقت جويي و
هواپرستي ، فضيلت و رذيلت ، ايمان و شرك ، يك واقعيت جدي است نه پندار و تصور ،
همچنانكه نبرد بين اين دو جبهه به درازاي عمر تاريخ بشر ادامه داشته است . بر
اين اساس ، اصحاب حقيقت ، مؤمنان و موحدان نسبت به خطرها ، آسيب ها و تهديدهاي
طرف ديگر در مراقبت كامل بسر برده و با بدست گرفتن سپر دفاعي برائت از دشمنان هويت
حقيقي خود را صيانت بخشيده اند . اين بيداري و مراقبت از دشمنان وحدتي خلل
ناپذير و هميشگي را بين آنان پديد آورده است . قرآن كريم حكايت حضرت ابراهيم و
پيروانش را بر اين معني گواه مي آورد ، آنجا كه به قوم مشرك خود گفتند ما
يكپارچه از شما و بتاني كه به جاي خدا مي پرستيد بيزاريم و به آئينتان كفر
ورزيده ايم و دشمني و كينه ميان ما و شما تا ابد پايدار گشته است . ( 2 )
گفتمان تقريب
بي گمان نتوان سخن از وحدت و همبستگي اسلامي راند و چشم را بر روي
اختلاف ها و گوناگوني هاي ناشي از تعدد و تنوع مذاهب اسلامي فرو بسته و
نسبت به موضوع مهمي همچون تقريب بين مذاهب اسلامي بي تفاوت گشت و يا با بدبيني
از آن رويگردان شد . چه آنكه سرنوشت اتحاد اسلامي و تقريب بين مذاهب كاملاً به
يكديگر گره خورده و با انكار مقوله ي تقريب سخن از وحدت و همبستگي ،
گزافه اي بيش نيست . بنابراين از مهم ترين موضوعاتي كه در گفتمانهاي مذاهب
اسلامي بايد مورد توجه قرار
1 . قال الصادق ( عليه السلام ) : المسلم اخو المسلم هو
عينه ومِرءاتُه ودليله لايخونه ولا يظلمه ولا يغشّهُ . . محمد بن يعقوب كليني ،
اصول الكافي ، ج2 ، باب اخوة
المؤمنين ح3 ، ص166 ، دار الكتب الاسلامية .
2 . « قد كانت لكم اُسوةٌ
حسنةٌ في إبراهيم والَّذين معه إذ قالوا لقومهم إنّا بُرَءاؤُ منكم وممّا تعبدون من
دون اللهِ كفرنا بكم وبدا بيننا وبينكم العداوة والبغضاءُ أبداً . . . » [ ممتحنه : 4 ] .
|
23 |
|
گيرد گفتمان تقريب مي باشد . در اين ميان بايد معلوم شود كه مقصود از تقريب
چيست ؟ كدامين تقريب منظور است ؟ چه ضرورتي ما را به آن فرا مي خواند ؟ اصول و
مباني تقريب چيست ؟ راه عملي به سوي تقريب چگونه طي مي شود ؟ و موانع آن كدامست ؟
همه ي اينها و مباحث مرتبط ديگر در اين فصل با حوصله دنبال مي شود .
معنا و مفهوم تقريب ( تحرير محل بحث )
تقريب بين مذاهب اسلامي از جمله مباحثي است كه تقريباً در طول تاريخ
گذشته ي مسلمين هر زمان به صورتي مطرح بوده ولي در دوران معاصر و طي قرن گذشته
بيش از هر زمان تقريب را مدافعان و مخالفاني بوده و هست كه هر كدام بر حسب نگرش خاص
خود در حمايت از آن يا مخالفت با آن كوشش نموده اند . در اين گفتار قبل از هر
چيز بايد معلوم شود تقريب مورد نظر كدامست و مباني آن چيست ؟ در اين باره چندين
فرضيه مي تواند مطرح شود .
فرضيه اول ؛ شايد گمان شود مقصود از تقريب آن است كه در ميان مذاهب متعدد اسلامي ،
يك مذهب به عنوان اصل و عمده انتخاب شده و به عنوان معيار درستي و حقيقت معرفي شده
و ديگر مذاهب الزام يابند خود را با آن هماهنگ كنند . نتيجه ي اين فرضيه
يكسان سازي مذاهب از طريق اختيار مذهب واحد و انحلال ساير مذاهب به نفع آن
مي باشد . به يقين بر پايه ي واقعيات قطعي و اجتناب ناپذير ، چنين
فرضيه اي قابل تحقق نمي باشد . چه آنكه پيروي و تعبد به هر مذهب به مفهوم
درست تر و برتر دانستن آن است و چگونه مي توان پيروان و متدينان بعضي از
مذاهب را وادار كرد كه دست از باورها و عقايد مذهبي خاص خود به نفع مذهبي ديگر
بكشند . اين معني دست كم در شروع راه تقريب كه با امواجي از عشق و عواطف و خلوص و
تعصب و جانبداري پيروان مذاهب نسبت به مذهب خود روبروست ناممكن است و حتي اگر به
نحو مدلّل برتري يكي از مذاهب برسايرين در اصول و مباني و ديدگاه هاي اجتهادي
ثابت باشد باز نتوان به عنوان يك دستورالعمل ، سيادت و برتري آن را به ديگران تحميل
كرد و اين با اصول رقابت درست علمي كه قرار گرفتن اطراف بحث و رقابت در جايگاه
برابر را اقتضا مي كند
|
24 |
|
سازگار نيست . ( 1 )
فرضيه دوم ؛ شايد برخي بپندارند مقصود از تقريب عقد مذهب جديدي است با
بهره گيري از مشتركات مذاهب و كنارگذاشتن مسائل اختلافي كه در اين فرضيه هم
سرانجام يكسان سازي مذاهب قصد شده است ولي به طريق تأسيس مذهبي جديد كه حاوي
مشتركات مذاهب مي باشد .
در مقام ارزيابي بايد گفت ، اين فرضيه هيچ ارزش علمي و عملي معتنابهي ندارد چه
آنكه در مقام نظر اين مذهب واحد در هيچ يك از جوانب عقيده و فقه معلوم
بالتفصيل نيست چرا كه با وجود تكثر آراي اجتهادي مذاهب در جزئيات عقيده و فقه ، أخذ
به مشتركات يعني اجزاي كثيري از شريعت را به اجمال وانهادن و نامعلوم رها كردن و
بدين ترتيب بناي ساخته شده دچار نقص ها و كاستي هاي فراواني
مي گردد . اشكال ديگر اينكه اين فرضيه ، باب بحث و نظر و اجتهاد و تخطئه و تصويب
را كه از بنيادين ترين حاجات فطري بشر در ساحت انديشه مي باشد براي ابد
مي بندد و اساساً پاك كردن صورت مسأله ، علاج قطعي اختلاف ها و
گوناگوني ها نمي باشد . در مقام عمل نيز به دلايل گفته شده در فرضيه نخست
نه امكان منصرف كردن پيروان شيفته مذاهب از باورهاي عميق و رسوخ يافته در جان آنها
وجود دارد و نه در اين امر مصلحتي ملحوظ مي باشد .
فرضيه سوم ؛ بر اساس اين پندار تقريب بين مذاهب به معني نفي تعبد به مذهب معين
است ، يعني اينكه هر شخصي آزاد باشد در هر مسأله اي طبق رأي هرمذهبي كه خواسته
عمل كرده بدون اينكه خود را ملتزم به مذهب معيني بيابد . چه آنكه مذاهب
مختلف در
مباني و اصول با يكديگر تكافو يافته اند و اختيار يكي از آنها ترجيح بدون
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . روشن ترين گواه براينكه مقصود از تقريب ،
تذويب عقايد و يا توحيد مذاهب نيست ، همان بكارگيري اصطلاح تقريب توسط بنيانگذاران
آن مي باشد . آنجا كه آنان با درك دقيق و واقع بينانه اي از قضيه به درستي
پي بردند كه موضوع وحدت مذاهب به هيچ وجه عملي نبوده و شايسته ترين اقدامي كه
در جهت تحكيم همبستگي اسلامي مي توان انجام داد ، نزديك گرداندن آرا و
ديدگاههاي مذاهب و نيز عواطف اصحاب آنها به يكديگر مي باشد .
|
25 |
|
مرجّح مي باشد . ضمن اينكه بر اساس اين نظريه منشأ عصبيت هاي زيانبار و
نزاع هاي فرقه اي و مذهبي در طول تاريخ همان پاي بندي هاي
مذهبي است كه با گشودن اين گره مي توان علاجي براي اين مشكلات تاريخي هم بدست
آورد .
به نظر مي رسد اين نگرش به تقريب هم از اشكالات ساختاري جدي برخوردار است
كه آن را در دو لايه ي اجتماعي خواص و عوام دنبال مي كنيم .
درباره ي عوام بدون ترديد مذهب تخيير در اعتقاد و عمل ثمره اي جز هرج
و مرج مذهبي ، تضعيف پاي بندي هاي ديني و مذهبي و در هم تنيدن مرزهاي هويت
مذهبي ببار نخواهد آورد . هر شخص عامي با عقلانيت بسيط خود هر زمان دلبستگي
تازه اي مي يابد و بگونه اي رفتار مي كند كه چه بسا با دلبستگي
و رفتار گذشته او متفاوت باشد و اين مي تواند به دفعات تكرار شود . در اين ميان
اصول و مباني عقيده و رفتار او بدرستي روشن نيست و از دخالت هوا و هوس ها هم
نمي توان ايمن بود . خلاصه آنكه نتيجه ي اين نگرش چيزي جز تضعيف بنيان
مذهب در ميان عوام و توده ها نيست .
در لايه ي خواص و فرهيختگان هم اگر مقصود اين است كه از سوي آنان نگاه
انتقادي همه جانبه به مباني ، اصول و فروع مذاهب انداخته شده و گلچيني از
بهترين ها گرد هم آيد و مذهب جديدي تأسيس شود ، اين امر اگر به طريق اجتهاد
روشمند انجام گيرد و مذهب جديد در بنيان خود دست كم از استحكامي در حد مذاهب موجود
برخوردار باشد ، شايد بتوان اين را اقدامي موجه به شمار آورد چرا كه مذاهب موجود هم
محصول كوشش هاي اجتهادي سلف بوده و چرا راه به روي خلف براي اصلاح و تعديل
گشوده نباشد . البته شرط لازم و اساسي آن است كه كوشش جديد به طريق اجتهاد روشمند
انجام گيرد و گرنه باب دخالت رأي و هوا و هوس و بدعت آوري گشوده مي شود كه
خطرات آن بسيار زيانبارتر از اشكالات موجود است . البته معلوم نيست با اعمال اين روش
گامي در جهت مقاصد تقريب بين مذاهب به پيش گذاشته شود . زيرا تأسيس مذهب نوين تنها
به افزايش تعداد مذاهب مي انجامد و چگونه مي توان اميد داشت كه شبه
اجماعي از نخبگان و عالمان امت اسلامي بر روي اين مذهب جديد حاصل شود بلكه به طور
طبيعي مذاهب موجود كه از ريشه هاي عميق تاريخي
|
26 |
|
برخوردارند بنيانشان استوارتر از هر راه حلّ نو بوده و ضمانت بقاء و استمرارشان
بيشتر مي باشد . خلاصه آنكه اين فرضيه هم نمي تواند صورت قابل قبولي از
تقريب باشد .
فرضيه چهارم ؛ بر طبق اين فرضيه ، تقريب بين مذاهب يك تاكتيك و تمهيد ضروري و
داراي ماهيت سياسي است . طرفداران اين نظريه بر اين باورندكه هرچند اختلاف هاي
عميق و همه جانبه اي بين مذاهب وجود داشته در حدي كه اميد به نزديكي
ديدگاه هاي طرف هاي نزاع نمي رود ولي با توجه به خطرهايي كه كيان
مسلمين را تهديد مي كند و توطئه هايي كه از سوي جبهه ي كفار و
مشركان متوجه مسلمين گشته است به حكم ضرورت و بر اساس قاعده ي تقديم اهمّ
بر مهم ، مذاهب بايد اختلاف ها را كنار گذارده و فعلاً در صفي متحد و منسجم در
برابر دشمنان مهاجم ايستادگي كنند . بسياري از عالمان و انديشمندان شيعه و اهل سنت
در تحليل معناي تقريب چنين نگرشي را تبليغ مي كنند .
اين فرضيه هم از چند اشكال عمده برخوردار است نخست آنكه تقريب به مفهوم سياسي
صرفاً يك راه حل اضطراري تحميلي است كه با رفع ضرورت ديگر حاجتي بدان نيست . گويا در
خود مقوله ي تقريب هيچ مصلحت نفس الامري وجود نداشته بلكه به عنوان ثانوي
و در حالت ضرورت ، مصلحت مي يابد . اگر تصور شود روزي دشمن در كار نباشد بار
ديگر فرصت پديد مي آيد تا نزاع ها و تسويه حساب هاي مذهبي بيرحمانه
و خشن دنبال شده و هيچ اميدي به آشتي و مصالحه در كار نباشد .
ديگر اينكه اين اتحاد سياسي به دليل نداشتن بنيان هاي فكري معين نه از
استحكام لازم برخوردار بوده و نه تضميني براي دوام و استمرار آن مي باشد .
البته نگارنده در صدد آن نيست كه نقش و جايگاه مهم وحدت استراتژيك مسلمانان در
مواجهه با دشمنان را مورد ترديد قرار دهد ولي بر اين باور است كه اين امر به تنهايي
نمي تواند اساس تقريب واقع شود بلكه اگر تقريب با اصول و مباني روشن و مصالح
نفس الامري آن تحقق يابد در پي آن اميد بسيار مي رود كه وحدت استراتژيك و
سياسي مسلمانان هم در بالاترين حد عملي گردد .
فرضيه پنجم ؛ براساس اين نظريه كه تعريف برگزيده ي نگارنده را تشكيل
مي دهد ،
|
27 |
|
تقريب بين مذاهب كوششي است مستمر و مبارك در جهت نزديكي مذاهب به يكديگر
از
طريق تفاهم و تعامل مشترك در تمامي ميادين نظري و عملي با تأكيد و تركيز بر مشتركات
و تقويت روح تسامح و مدارا به عنوان يك فضيلت اخلاقي و تمرين همزيستي احترام آميز و
آكنده از مهر و عواطف اسلامي .
طبق اين تعريف تقريب بين مذاهب نه به مفهوم قطع دلبستگي هاي مذهبي و ايجاد
شكاكيت و ترديد و ترويج اباحيگري و گسستن علايق مذهبي و نه تمهيدي مصلحت انديشانه و
عرفي از نوع پيمان ها و همدستي هاي مرسوم در پهنه ي سياست جهاني است
كه به انگيزه ي مقابله با دشمن مشترك و بهبود جبهه ي مسلمين در برابر
دشمنان مطرح مي گردد . بلكه حقيقتي است والا و ارزشمند و برخوردار از مطلوبيت
ذاتي و مصلحت نفس الامري كه مباني روشن آن ريشه در كتاب و سنت و مضامين شريعت
دارد .
اصول و مباني تقريب
1ـ يكي از اساسي ترين اصول تقريب ، پذيرش كثرت و اختلاف است . بايد پذيرفت كه
اختلاف نظر و رأي به خودي خود واقعيتي اجتناب ناپذير بوده كه طبيعت اولي آدميان بر
آن ارتكاز يافته است . ( 1 ) اختلاف تنها زماني
زيانبار خواهد بود كه در اثر دخالت عوامل عاطفي ، حب و بغض ها ، خودبيني ها
و تعصبات كور و لجاجت ها به مرحله ي نزاع و كشمكش وارد شود كه در اين
صورت بايد ريشه هاي نزاع و سركشي را درمان نمود و گرنه اختلاف به خودي خود امر
ممدوح و ميمون بوده و در يك تعامل منطقي مبدأ رشد و تحول افكار و انديشه ها
خواهد شد . بر اين اساس بايد با پديده ي تنوع و تكثر مذاهب با ديده ي
احترام و تعظيم و تكريم روبرو شده و باور آورد كه يكايك مذاهب موجود به رغم
ضعف ها و قوت ها از ريشه هاي عميق و كهني در تاريخ انديشه و تمدن
اسلامي برخوردار بوده و هركدام ميراث عظيمي از فقه و عقيده را به همراه دارد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . علامه محمد حسين ال كاشف الغطاء اين معني را از
آيه ي شريفه "و لايزالون مختلفين الا ما رحم ربُّك
ولذالك خلقهم" [ هود : 118 ] استظهار
مي كند . نكـ : بي آزار شيرازي ، همبستگي مذاهب
اسلامي ص2 ، 9 نشر امير كبير تهران .
|
28 |
|
بنابراين روا نباشد كه به طور مطلق از بي پايگي و موهون بودن آنها سخن به
ميان آيد .
2ـ در پي اصل به رسميت شناختن يكديگر نوبت به اصل دوم يعني پذيرش گفتگو و رقابت
علمي مي رسد كه اگر با رعايت همه ي قواعد رقابت و مناظره همراه گردد
نتايج علمي روشني به بار خواهد آورد . بايد اذعان نمود كه بخش عظيمي از رشد و
بالندگي علمي مسلمين در طول تاريخ گذشته مرهون رقابت هاي عالمان و انديشمندان
مذاهب بوده كه در عرصه هاي مختلف عقيده ، كلام ، اصول و فقه به داد و ستد علمي
پرداخته و با نقد افكار و آراي يكديگر به بارور شدن درخت علم و معرفت كمك
كرده اند . در گفتمان تقريب آنچه منظور مي باشد جدي انگاشتن اين مقوله
است . در اينجا هرگز از يكي از اطراف مناظره درخواست نمي شود كه در
مقدمه ي راه تقريب براي خوشايند طرف ديگر منفعلانه دست از برخي از عقايد
اختصاصي خود بكشد بلكه مطلوب آن است كه تمام طرف ها با قوت و صلابت علمي بر
مواضع خود پايداري ورزيده ، همچنانكه با رأي طرف هاي ديگر هم با تأمل و استفهام
حقيقي روبرو شوند و جستجوي حقيقت راهنما و دليل راهشان گردد و با پيروي از منطق
قرآني " قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ" اگر نتيجه ي
مقارنه ي علمي آرا با تكيه بر برهان و استدلال ، ترجيح رأي طرف مقابل بود
منفتحانه آماده ي پذيرش رأي و نظر جديد شوند و عوامل تاريخي و
دلبستگي هاي عاطفي مانع از اين امر نشود .
3ـ يكي ديگر از اصول تقريب مذاهب گرد آمدن بر انبوه مشتركات است . برخلاف آنچه كه
افراطي ها وانمود مي كنند ، مذاهب اسلامي در بخش هاي مهمي از اصول و
فروع با يكديگر مشترك مي باشند . ( 1 ) چه آنكه اگر
به سه زمينه ي نظام اعتقادي ، عملي و اخلاقي نظر افكنيم در بخش سوم
اختلاف ها بسيار اندك و در حد صفر بوده ، اختلاف هاي فقهي هم بويژه در
بخش هاي معاملات بسيار كمتر از آنچيزي است كه
وانمود شده و در زمينه ي
عقيده هم تمامي مسلمين در اركان اسلام اجمالاً اتفاق نظر دارند و بيشتر
اختلاف ها در فروع عقيده بروز كرده است . موضوع تأكيد بر مشتركات از
1 . در برابر برخي چنين وانمود مي كند كه گويا
اسلام شيعي با رفض و غلوّ و اسلام سني با ناصبي گري معادل مي باشد حال
آنكه واقعيات خلاف هر دو را گزارش مي دهد .
|
29 |
|
مهم ترين اصولي است كه بسياري از انديشمندان طرفدار تقريب بر آن تكيه
كرده اند . ( 1 )
توجه يافتن به مشتركات و تأكيد
پيوسته بر آنها نقش مهمي در فراهم آوردن عوامل و مقتضيات رواني تقريب دارا
مي باشد چه آنكه با باور يافتن به اين معني احساس قرابت و صميميت به طور
فزاينده در دل هاي مسلمانان دميده و عميقاً باور مي آورند كه همگان اعضاي
يك خانواده بوده و به سوي مقصد مشتركي روانند . متقابلاً تكرار حديث ملال آور
اختلاف ها و ناهمگوني ها به شعلهور شدن نائره ي حقد و عصبيت و نزاع
مي انجامد .
4ـ يكي ديگر از اصول تقريب توجه يافتن به مصالح مشترك و اهداف اهمّ اسلامي است .
به يقين كاخ رفيع تمدن اسلامي در قرون اوليه در نتيجه ي تلاش مشترك همه ي
مسلمانان بنا گرديده و هيچ فرقه و طائفه اي نمي تواند خود را منحصراً
بنيانگذار آن بپندارد . امروز هم در شروع هزاره ي سوم ميلادي و پس از گذشت بيش
از چهارده قرن از مجد اوليه مسلمين و در نظر گرفتن ناكامي ها و شكست ها و
با عبرت اندوختن از آنها
مسلمانان تنها با وفاق و همگرايي و تشريك مساعي و نگرش
به مصالح كلان اسلامي خواهند توانست به بازسازي فرهنگ و تمدن آسيب ديده ي خود
بپردازند و اين همان
1 . به طور مثال علامه محمد حسين طباطبايي مؤلف
المزيان معتقد بود : « عوامل جدايي تا مي توانستند دو طائفه ي بزرگ اسلامي
( شيعه و سني ) را از هم جدا نمودند ولي بايد همواره متذكر اين حقيقت بود كه اختلاف
دو طائفه در فروع است و در اصول دين باهم اختلافي ندارند . حتي در فروع ضروريه دين
مانندنماز ، روزه ، حج ، جهاد و غيره آنها متفق اند و همگي قرآن و كعبه را يكي
مي دانند . » ( طباطبايي ، محمد حسين ، اسلام و انسان
معاصر ، ص 212 ، 213 ، مؤسسة انتشارات رسالت ، قم ) و به عقيده ي محمد حسين ال كاشف الغطاء : « بزرگترين و
تنهاترين فرق اساسي بين دو دسته شيعه و سني قضيه امامت است كه اين دو دسته را در دو
طرف خط قرار داده است و با اين دوري فاحشي كه بين اين دو دسته وجود دارد باز
هيچ شيعه اي را نمي يابيد كه بگويد هر كس به امامت معتقد نباشد مسلمان
نيست يا هيچ سني را نمي يابيد كه بگويد هر آنكه به امامت قائل باشد از اسلام
خارج است » ( همبستگي مذاهب اسلامي :
95 ) . علامه عبدالحسين اميني كه در
موسوعه الغدير خود روش انتقادي و استدلالي را در برخورد با آراي اهل سنت دنبال كرده
و حملات سختي را انجام مي دهد ، گاه ايمان و باور خود به مبادي تقريب را آشكار
مي كند از جمله آنجا كه گويد : « ما مؤلفان و نويسندگان در اقطار و اكناف جهان
اسلام با همه ي اختلافاتي كه در اصول و فروع با يكديگر داريم يك قدر مشترك
داريم و آن ايمان به خدا و پيامبر او است . در كالبد همه ي ما يك روح و يك
عاطفه حكمفرما است و آن روح اسلام و كلمه ي اخلاص است . » عبدالحسين اميني-
الغدير في الكتاب و السنة و الأدب ج3 ، مقدمه ، دارالكتب الاسلامية .
|
30 |
|
چيزي است كه بايد از آن به عنوان تعامل و همياري مسلمين در ساحت عمل تعبير
كرد .
5 ـ بخشي ديگر از مباني تقريب را اصول اخلاقي آن تشكيل مي دهد .
فضيلت هايي همچون مسامحه ، مدارا ، ميانه روي واعتدال ، مهر ومحبت و
عواطف اسلامي ، خوش بيني و اعتماد و مانند آن اصول اخلاقي تقريب را تشكيل
مي دهد . كه هر كدام در ميدان عمل دستورهاي روشن و صريحي را به همراه دارد و در
جاي خود بدانها اشاره خواهد شد .
شبهات مخالفانِ تقريب
مخالفان تقريب هم در رد گرايش به تقريب شبهاتي را ساخته و پرداخته اند كه
يادآوري و ارزيابي آنها با اهميت مي نمايد . از جمله اينكه گفته اند :
ـ اختلاف ميان مذاهب بويژه شيعه و سني ، اصولي و عمده مي باشد و اگر تقريب
بين مذاهبي كه فقط در فروع با يكديگر اختلاف دارند نظير مذاهب فقهي اربعه امكان
پذير باشد ولي تقريب بين دو مذهب شيعه و سني كه اصول هر يك مغاير ديگري بوده و هر
كدام منابع و مصادر خاص خود را دنبال مي كنند به هيچ وجه امكان پذير
نيست . ( 1 )
1 . به طور مثال سلفي هاي معاصر شديداً بر اين
موضع پافشاري مي كنند . مانند آنچه كه خطيب جمعه مسجد نبوي ادعا نمود كه « امكان
تقريب بين شيعه و اهل سنت هرگز وجود ندارد چرا كه رافضه صحابه را نفرين كرده و
درصدد هدم بناي اسلام مي باشند و همانگونه كه امكان نزديكي به يهود و نصاري
وجود ندارد به رافضيان هم به قدر تار مويي نتوان نزديك شد مگر آنكه آنان دراسلام
داخل شوند بلكه ايشان بر اسلام از يهود و نصاري زيان بارترند و بايد در كمين
آنها بود . » چكيده اي از خطبه ي نماز جمعه ي شيخ علي الحذيفي در مسجد
نبوي در حضور رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام و همراهان او . نكـ : آدرس اينترنتي :
http : //www . alsalafyoon . com/Arabicposts/RawafedhHutheify . htm
و يا مفتي فقيد ديار سعودي براين فتوي بود كه چون
عقيده ي اهل سنت و جماعت د رتوحيد و اخلاص و دوستي صحابه و ايمان به خلفاي
اربعه كاملاً ، بر خلاف رافضه است هرگز امكان گردآمدن آنان نيست همچنانكه امكان
گردآمدن با يهود و نصاري و بت پرستان وجود ندارد . نكـ : عبدالعزيز بن عبدالله
بن بازمجموعة الفتاوي و المقالات
ج5 ، ص156 ، و در اين سو هم پاره اي از شيعيان ممكن است بر اين باور باشند كه
سني مساوي با ناصبي است و مذاهب اهل سنت سرتاپا بدعت و خرافه است و فقهاي مذاهب
اربعه يكسره در پي آن بودند كه برخلاف امامان شيعه ( عليهم السلام ) حكم و فتوي دهند و مانند
آن بنابراين ميان شيعه و اهل سنت تباين وجود دارد و به هيچ نحو با يكديگر جمع
نشوند . هر چند كه رأي و نظر عالمان و محققان در هر دو سو برخلاف آن
است .
|
31 |
|
ـ پذيرش گفتگو و تعامل با ديگران برخاسته از شك در مذهب خود يا مستلزم پذيرش
ضمني و تلويحي ديدگاه ديگران است .
ـ تقريب مذاهب با هدف يكسان سازي و تحميل يك مذهب بر ديگران است چون اين امر
باطل است فراخوان تقريب هم باطل و غير قابل قبول است .
ـ تقريب ميان مذاهب ، انتقال پيروان يك مذهب به مذهب ديگر را آسان كرده و موجب به
هم خوردن تعادل در پيروان مذاهب مي شود .
ـ تقريب ، پوششي براي نفوذ در مذاهب ديگر و تبليغ آموزه هاي مغاير و ايجاد
ترديد در آنها است .
ـ تقريب حركتي سياسي است كه از دواعي و انگيزه هاي سياسي برخوردار بوده و
ربطي به دين ندارد .
در پاسخ به شبهات فوق بايد گفت :
اولاً : چنانچه گفته شد ، اصول اسلام كه عبارتند از ايمان اجمالي به توحيد ،
تصديق پيامبر اكرم و التزام به سنت او ، باور به قرآن كريم و پاي بندي به
تشريعات آن و ايمان به روز رستاخيز و نيز ضروريات فقهي همچون نماز و جهاد و حج و
زكات و مانند آن مشترك بوده و اختلاف در آنهاجزئي است . ( 1 ) افزون بر آن وجود اختلاف آرا و عقايد هر قدر زياد باشد
مانع از آن نمي شود كه بر سر مشتركات اتحاد و تعامل صورت گيرد .
مرحوم استاد مطهري ( قدس سره ) با برشمردن
ادله ي موافقان و مخالفانِ تقريب مي گويد :
« برخي تصور مي كنند ، تنها مذاهبي كه در فروع با هم اختلاف دارند
مي توانند با هم متحد شوند و در يك صف قرار گيرند . اما مذاهبي كه در اصول
اختلاف دارند به هيچ وجه نمي توانند برادر باشند از نظر اين دسته اصولِ مذهبي
مجموعه اي به هم پيوسته و به اصطلاح اقل و اكثر ارتباطي است كه آسيب ديدن يكي
عين آسيب ديدن همه است . مثلاً اگر امامت آسيب پذيرد و قرباني شود ديگر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . از قبيل اختلاف در صفات الهي و رابطه ي آن
با ذات ، مسائل عقيدتي فرعي مثل جبر و اختيار ، قضا وقدر و شفاعت ، معيارهاي اثبات و
رد در برخي روايات بلحاظ سند يا مضمون ، مسائل مربوط به خلافت و امامت ، اختلاف در
راههاي وصول به سنت پيامبر و غيره .
|
32 |
|
وحدت و اُخوت منتفي است به همين دليل شيعه و سني هرگز نمي توانند
دست
يكديگر را به عنوان دو مسلمان بفشارند و در يك جبهه قرار گيرند . اما به
عقيده ي طالبانِ وحدت دليلي ندارد ما اصول را در حكم يك مجموعه ي به هم
پيوسته بشماريم و از اصل « يا همه يا هيچ » در اينجا پيروي كنيم . اينجا جاي
قاعده ي « الميسورُ لايسقط بالمعسور » و « ما لايدرك كلّه لايترك كلّه » است . ( 1 ) »
ثانياً : موضوع گفتگو در اسلام از چنان اهميتي برخوردار است كه قرآن كريم آن را
در برخورد با مشركان و اهل كتاب هم به رسميت شناخته است ؛ آنجا كه به طور مثال اهل
كتاب را دعوت مي كند كه بيايند بر سر اصول مشترك اديان الهي ، يعني عبوديت و
يكتاپرستي و طرد اربابان غير از خدا با مسلمانان متفق گردند . ( 2 ) به شهادت تاريخ پيشوايان مذاهب در كنار يكديگر
مي زيستند از هم درس اخذ مي كردند و گاه به شاگردي هم افتخار
مي كردند . آنان هرگز موضع خصمانه با يكديگر نداشته و به هنگام اختلاف گفتگو در
فضاي مدارا و مسالمت را دنبال مي كردند .
ثالثاً : چنانچه در جاي خود تقرير گشت تقريب هرگز به مفهوم يكسان سازي و
تحميل يك مذهب بر ديگري نيست . بلكه هدف از آن تقويت زمينه هاي گفتمان مشترك و
گشودن افق هاي جديد اعتماد و خوش بيني مي باشد .
رابعاً : دغدغه ي نفوذ مذهبي در مذهب ديگر و نشر آموزه هاي مغاير و به
هم خوردن تعادل نسبت پيروان مذاهب ، بي اساس و ناموجّه است . آنجا كه عالمان هر مذهب
به استواري و استحكام بنيان مذهب خود باور داشته و منطق خود را برتر از ديگران
مي دانند چه جاي آن است كه نخواهند در ميدان رقابت علمي وارد شوند . آنان بايد
بتوانند با صلابت و تكيه بر منطق و برهان از انديشه ي خود دفاع كنند و اصولاً
خودداري از ورود به ميادين نقد و نظر و گفتگو و رقابت ، منطق سست رأيان و
ضعيفاني
است كه بيم آن دارند مغلوب گردند و اگر هنوز كساني وجود دارند كه
مي پندارند با
حصار آهنين سانسور مي توانند از ديانت و مذهب خود حمايت
كنند ، بايد بدانند
1 . مرتضي مطهري ، الغدير و وحدت اسلامي ، در ضمن شش
مقاله ص5 ، و 6 ، انتشارات صدرا .
2 . "قل يا أهل الكتاب تعالوا الي كلمة سواء
بيننا و بينكم ألاّ نعبدَ إلاّ الله و لا نشركَ به شيئاً و لايتَّخذَ بعضنا بعضاً
أرباباً من دون الله . . . " [ الاية آل عمران : 64 ] .
|
33 |
|
واقعيات پر شتاب عرصه ي زندگي بشر ناممكن بودن اين حيله را دير زماني است
به
اثبات رسانده است . يكي از اصول رقابت علمي درست آن است كه امكان داوري به
همه ي ناظران داده شده و در اين فرايند دمكراتيك اگر پاره اي از مردم از
روي قناعت و اطمينان مذهب خويش را تغيير دهند چه جاي نگراني مي باشد ؟ تنها
كساني به اين نگراني دچار مي گردند كه نسبت به صلابت و استحكام مباني
انديشه ي خود ترديد داشته باشند .
خامساً : در جاي خود محقق شد تقريب مورد نظر هرگز مفهوم سياسي آن نيست بلكه ريشه
در اصول و مباني برگرفته شده از عقل و شرع و اخلاق دارد . بدين سان معلوم
مي گردد ادله ي مخالفانِ تقريب شبهاتي موهون و غير قابل اعتنا
مي باشد .
موانع تقريب
موضوع نزاع هاي مذهبي و فرقه اي و صف آرائيهاي شيعي و سني و اشعري و
معتزلي و صوفي و سلفي و مانند آن پديده اي زشت در تاريخ مسلمين بوده و تلخ
كامي ها و زيان هاي جبران ناپذيري را ببار آورده است . در اين ميان انرژي
انبوهي از مسلمين كه مي بايست در مسير شكوفايي تمدن اسلامي صرف مي شد در
جريان اين درگيري هاي فرسايشي و بي ثمر تلف گرديد . نسل كنوني اگر اين
واقعيت خطير را دريافته و درصدد پايان دادن به جنگ هاي مذهبي است بايد نخست
آزادانه و مستقل درتاريخ گذشته نظر افكنده ، ريشه هاي تفرقه و جدايي را بدرستي
بشناسد و با جديت عزم خود را در خشكانيدن اين ريشه ها بكار بندد . بر اين اساس
مبحث حاضر به بررسي ريشه هاي نزاع و موانع تقريب اختصاص دارد .
الف ـ موانع اخلاقي ؛ خود بيني ، تحجر ، خشونت و افراطي گري
يكي از جدي ترين موانع راهِ وحدت اسلامي و تقريب مذاهب اين است كه بعضي از
گروههاي مسلمين خود را مفسر انحصاري دين ناميده و برداشت ها و نظريات اجتهادي خود
را اسلام محض دانسته و هر كه را با آنها در اين باورها شريك و همراه
|
34 |
|
نباشد به اتهام بدعت و شرك و ضلالت و نفاق و لامذهبي طرد مي كنند . البته
مشكل اين
نيست كه هر دسته اي بر مواضع و آراي خود كه در نتيجه ي
اجتهاد در منابع ديني بدانها دست يافته و دلش بر آن سكون و قرار گرفته پاي بند گردد
بلكه مشكل آنگاه بروز مي كند كه او ديگران را كه مطابق او نينديشيده و با
استفاده از حق برابراجتهاد خود به نتايج و نظريات متفاوتي دست يافته اند متهم
سازد . با نظر در تاريخ جوامع مسلمين و فرق اسلامي هزاران اثر و نشاني مي يابيم
از اينكه كساني با حربه ي تكفير و تفسيق با مخالفان خود روبرو شده اند و
به شهادت تاريخ عناصر تحجر ، خشونت و افراطي گري هم آغوشِ هم بيشترين
ضربه ها را بر بناي وحدت مسلمين وارد كرده و كينه و دشمني را ميان مسلمانان
ببار آورده اند . به طور مثال به رغم اختلاف هاي ميان شيعه و اهل سنت ، در
يكسو علماي روشن بين دو طرف رأي معتدل و قابل قبولي در برابر هم ابراز كرده و
هر دو يكديگر را مسلمان و موحد ناميده اند ولي در سوي ديگر جريان هاي
افراطي بدبينانه طرف خود را محكوم به كفر و شرك و بدعت و خروج از دين
كرده اند . ( 1 )
درحاليكه تكفير ، حربه ي اصلي افراطي ها در برخورد با مخالفانِ خود است
شواهد بسياري در دست است كه بزرگان مذاهب و چهره هاي سرشناس تاريخ مسلمين
هرگز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . از اين قبيل است فتاوايي كه برخي از شيوخ وهابي
امروزه عليه شيعيان صادر مي كنند . بطور مثال عبدالله بن جبرين از مشايخ وهابي
عربستان ، با صدور فتوايي در 1421/8/23هـ . . ق به پيروان خود دستور مي دهد
تا آنجا كه مي توانند به شيعياني كه در بعضي دواير دولتي اين كشور مشغول كارند
اهانت و تحقير نموده ، آشكارا آنان را تكفير نموده ، بغض و خشم و تحقير خود را بديشان
بنمايانند ، هرگز با آنان معاشرت نيكو نكنند و سرانجام آنچنان آنان را به ذلت و خفت
بكشانند كه عرصه بر ايشان تنگ شده و از رفتار خود دوري كنند و در فتواي ديگري از
همين شخص در تاريخ 1421/8/23 از اهل سنت درخواست مي شود كه هرگاه از شوكت و
توانايي لازم برخوردار شدند با شيعيان به پيكار مسلحانه برخيزند تا اينكه آنان از
شرك و بدعت خود دست برداشته و به شعائر اسلام ملتزم شوند . پرواضح است گروه هاي
تروريست افراطي كه امروزه بلاي جان مسلمين شده اند از قبيل سپاه صحابه در
پاكستان و گروه هاي سلفي در شمال آفريقا كه به بهانه هاي واهي دست به
تصفيه هاي خونين مي زنند از اين دكترين پيروي مي كنند . براي اطلاع
از فتاواي فوق الذكر به آدرس اينترنتي زير رجوع
كنيد : http : //www . ibn-jebreen . com/fatwa/frame_02 . htm
|
35 |
|
روا ندانسته اند از اين سلاح عليه مخالفان استفاده كنند . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . به طور مثال بسياري از بزرگان اهل سنت اين سخنان
را از امام شافعي نقل كرده اند كه : « من هيچيك از اهل هوي را به خاطر گناهي
تكفير نمي كنم » و « من احدي از اهل قبله را بر اثر گناهي تكفير نمي كنم » و
« من كساني كه با توسل به تأويل از ظواهر رويگردان شده اند را به خاطر گناهشان
تكفير نمي كنم » و « من شهادت همه ي اهل بدعت را به غير از خطابيه قبول
مي كنم . » نكـ : عبدالحسين شرف الدين عاملي ، الفصول المهمة في تأليف الامة
ص32 ، مطبعة عرفان ، صيدا ، احمدبن زاهر سرخسي از بزرگترين شاگردان ابوالحسن اشعري
پيشوايِ اشاعره گويد : « چون وقت وفات او رسيد اصحاب خود را جمع نموده و گفت : « گواه
باشيد كه من هيچيك از اهل قبله را به خاطر گناهي تكفير نمي كنم چرا كه
همه ي آنان را در حالي يافتم كه به معبود واحدي روي كرده و اسلام جملگي را در
برمي گيرد . » پيشين .
همچنين نقل قول هاي مشابهي از شخصيت هاي
تابعي و پيشوايان مذاهب فقهي رسيده است . از جمله از اوزاعي حكايت شده كه : « به خدا
سوگند اگر پاره پاره شوم هيچيك از كساني كه شهادتين گفته باشند را تكفير نخواهم
كرد . » و از سفيان بن سعيد ثوري نقل شده كه : « دشمني شخص موحد كه هوي و هوس او را از
حقيقت منحرف كرده باشد روا نيست » و سعيد بن مسيّب گفته است : « آنرا كه به اسلام
انتساب يافته دشمن مدار هرچند به خطا رفته باشد چرا كه همه ي مسلمانان مورد
آمرزش واقع خواهند شد . » و چون از حسن بصري درباره ي دسته جات منحرف سؤال
شد ، پاسخ گفت : « همه ي اهل توحيد از امت پيامبر ( صلي الله عليه وآله ) قطعاً در بهشت داخل
خواهند شد . » و از ابن سيرين روايت شده كه « تمامي اهل قبله نجات خواهند يافت . »
پيشين : 37 و 38
ابن حزم ظاهري در الفصل گويد : « به نظر گروهي از علما
اگر مسلماني از سر اعتقاد و فتوي سخني گويد كافر و فاسق نخواهد شد . زيرا اگر در
چيزي كه آنرا حق مي داند اجتهاد كند به هر حال مأجور خواهد بود . اگر به واقع
برسد دو اجر و اگر خطا كند يك اجر براي او ثابت مي باشد . قول ابن ابي ليلي و
ابوحنيفه و شافعي و سفيان ثوري و داوودبن علي و اشخاصي از صحابه كه در اين باره
نظري داده باشند همين است و من مخالفي در اين رأي نمي شناسم . » پيشين : 31 از الفصل ج3 ، ص247 .
تقي الدين سبكي در پاسخ به سؤالي درباره ي تكفير
منحرفان و بدعت آوران گويد : « اي برادر ! تكفير مؤمنان كار بس دشواري است و هركه
ايمان در دلش جاي دارد اين امر را خطير مي شمارد . چرا كه همه شهادت به يگانگي
خدا و رسالت محمد ( صلي الله عليه وآله ) داده اند . » در ادامه تصريح مي كند : « ادب مؤمن اقتضا
مي كند هيچيك از منحرفان و بدعت آوران را تكفير نكند مگر آنكه از سر عناد و
انكار ، با احكام و نصوص صريح شرعي كه هرگز قابل تأويل نيست مخالفت كرده باشد . »
پيشين : 27 از اليواقيت و الجواهر ، مبحث 58 .
احمد رشيد رضا محدث سلفي در تفسير المنار گويد : « از
بزرگترين بلاياي فرق اسلامي آن است كه برخي از آنان برخي ديگر را متهم به فسق و كفر
مي كنند درحاليكه قصد همگان در تلاش هايشان دست يافتن به حقيقت بوده است
و مجتهد هرگاه به خطا رود معذور است . » پيشين : 29 از المنار ، ج44 ،
ص17 » .
|
36 |
|
ب ـ جهالت
يكي ديگر از موانع تقريب جهل به حقايق مذاهب است ، عاملي كه مسلمانان را در طول
تاريخ از يكديگر دور كرده و احساس بيگانگي در آنان را نسبت به يكديگر بوجود آورده و
آنگاه به خصومت و نزاع انجاميده است . در حديث شريف آمده است ، انسان ها
دشمن آنچه كه بدان جهل ميورزند مي باشند . ( 1 )
باري بسياري از مشكلات حل نشدني مسلمانان ناشي از بي خبري فرق از يكديگر و
ناآگاهي آنان از حقايق درونِ مذاهب و نظريات دقيق يكديگر است . بايد اذعان كرد در
طول تاريخ كوشش مؤثر و قابل قبولي از سوي علما در راه شناخت دقيق مذاهب رقيب صورت
نگرفته و همواره موانع رواني ، تاريخي و سياسي از پيوستن آنان به يكديگر و
تماس ها و گفتگوهاي مستقيم جلوگيري كرده است . در نتيجه ، بسياري از
داوري ها بر اساس كج فهمي ، دريافت هاي ناقص و نقل قول ها و
حكايات ديگران شكل گرفته است . به طور مثال در قضايايي همچون شتم و تكفير صحابه
عقيده ي گروه اندكي از غاليان به عنوان نظريه ي تمامي شيعيان تلقي شده
است و در موضوع گرايش به اهل بيت پيامبر و عصمت و مرجعيت آن بزرگواران هيچگاه مبناي
اين عقيده و ادله و براهين آن به قدر كافي مورد توجه قرار نگرفته است و در موضوع
تحريف قرآن رأي اندكي از اخباريان و غير آنان دستاويزي شده براي نسبت دادن
عقيده ي تحريف به تمامي شيعه و بسياري از داوري ها و اظهار نظرهاي
عجولانه و نادرست ديگر كه در خوش بينانه ترين نگاه ، ناشي از جهل و ناآگاهي
طراحان آنها مي باشد . ( 2 ) خلاصه سخن در اين باب
اينكه درك نادرست مذاهب از يكديگر در
1 . « الناس أعداءُ ما جهلوا » نهج البلاغه ، حكمت 172 ، دكتر صبحي صالح ، دارالأسوة .
2 . در اين باره بيان شواهدي چند به روشن تر شدن
موضوع كمك مي كند به طور مثال ، ابن خلدون مورخ شهير اسلامي در مقدمه ي
خود اظهارنظر بسيار جاهلانه و غير منصفانه اي را درباره ي مذهب فقهي اهل
بيت مطرح مي كند . او مي نويسد : « اهل بيت با مذهب ساختگي و فقه منحصر به
فرد خود از ديگر مسلمانان جدا شده اند . فقهي كه بر اموري چند از قبيل قدح
صحابه و عقيده به عصمت ائمه و نفي خلاف از اقوالشان بنا گشته است و همه ي
اينها اصول واهي است . » او در ادامه مي نويسد : « ما چيزي از مذهبشان را
نشناخته ايم و هيچ اثر و نقلي از كتب آنان جز در بلادشان و هر جا كه دولتي
شيعي در مغرب و مشرق و يمن برپا شده نيافته ايم . » مرحوم سيد عبدالحسين
شرف الدين عاملي پس از نقل قولِ فوق در مقام ارزيابي آن گويد : « ابن خلدون در
اين سخن خود را تكذيب مي كند . چرا كه او اعتراف مي كند به چيزي از مذهب
اهل بيت آگاهي نداشته و اثري از كتبشان نزد او نيست . بنابراين از كجا دريافته است
كه آنان گمراه ، بدعت آور و بي پايه اند . » الفصول
المهمة ، ص170
دكتر احمد امين از متفكران مصري قرن گذشته در كتاب
خود فجرالاسلام و ضحي الاسلام به شدت به شيعه تاختن آورده و نسبت هاي ناروايي را طرح
مي كند . وي در فجر الاسلام يهوديت را ريشه و اصل شيعه خوانده و در ردّ آن مصلح
كبير محمد حسين ال كاشف الغطاء ، كتاب اصل الشيعة و
اصولها را مي نگارد . همين شخص در اواخر به اشتباه
گذشته خود پي برده و با گرايش به دارالتقريب قاهره در سلك مقاله نگاران مجله
« رسالة الاسلام » درمي آيد .
آنگاه كتاب يوم الاسلام را به
نگارش درآورده و در آن از بسياري از اموري كه قبلاً به شيعه معترض بوده باز
مي گردد . از جمله در آن كتاب مي نويسد : "آيا ضروري نيست مسلمانان هشياري ديني خود را
بالا برده و پس از تجارب طولاني دريابند كه هيچ دليلي براي اختلاف هاي ميان
شيعي و سني و زيدي و ديگر مذاهب وجود ندارد . زيرا اگر آنان به دين خود برگردند هيچ
جايي براي اختلاف نخواهند يافت و خواهند فهميد كه اين اختلاف ها ساختگي و غير
اصيل مي باشد و امت اسلامي در وضع كنوني بيش از هر چيز به گردآمدن و اصلاح
روابط و وحدت كلمه نيازمند مي باشد . چراكه مي بيندچگونه از هر سو مورد
تهاجم قرار گرفته و شاهد است اسلام خود به يكي از ابزارهاي توطئه تبديل شده است و
آنگاه كه اهل باطل در باطل خود متحد شده اند سزاوار است اهل حق نيز بر حق خويش
گردآيند . « مغنيه ، محمد جواد ، الشيعة في
الميزان ، ص72 ـ 74 ، دارالتعارف للمطبوعات ، بيروت ، از
يوم الاسلام ، ص187 » .
|
37 |
|
هميشه ي تاريخ گذشته به جدايي و دوري آنها انجاميده است و اگر اين جهالت و
ناآشنايي در طبقه ي خواص و علما مسأله ساز گشته ، حالِ عوامِ
دنباله رو كه صرفاً بر اساس شنيده هاي ناقص و شايعات پراكنده و اقاويل
السنه و افواه نسبت به احوال مذاهب ديگر به داوري مي نشينند و حكم به كيفر و
گمراهي و فسق ديگران مي كنند بسي مصيبت بارتر است .
جـ عصبيت جاهلانه
عصبيت به مفهوم دلبستگي شديد و جانبداري دور از عقل و منطق از مهم ترين
موانعي است كه امكان دست يابي به حقيقت را از آدميان سلب مي كند .
مسائلي از قبيل قوم وعشيره ونژاد
ومذهبوفرقهومانندآن مي توانندمنشأعصبيتواقع شوند . اين عصبيت همواره
پيامدهاي خطيري را در پي دارد كه به بخشي از آنها در اين گفتار اشاره
مي شود .
|
38 |
|
تاريخ اديان و مذاهب مشحون از گرايش هاي تعصب آلود مي باشد . به
گونه اي كه بسياري از خردورزان غربي را به اين باور رسانده كه گويا عصبيت
لازمه ي قطعي دين داري است و گويا دينداري با آزادانديشي و
عقل گرايي هرگز قابل اجتماع نمي باشد . تاريخ مذاهب اسلامي از اين قاعده
مستثنا نبوده و واقعيات هولناكي را دراين باره گزارش مي دهد . متأسفانه در
حالي اين واقعيت در تاريخ مذاهب ريشه دوانيده كه اسلام در رأس همه ي اديان و
بيش از همه به آزادانديشي و حق طلبي دعوت نموده و به پيرايش ايمان و عقيده ي
مذهبي مردم از عصبيت ها اهتمام ورزيده است .
يكي از پيامدهاي ظهور عصبيت فروكاسته شدن روحيه ي حقيقت جويي و
غلبه ي تقليد كوركورانه و دنباله روي كودكانه است كه اين پديده نه تنها
در ميان عوام بلكه در پاره اي از خواص و عالم نمايان هم رخنه كرده است . به
عقيده ي نگارنده خيلي از اين عالم نمايان در صحنه ي علم كودكاني
بوده اند كه گفته هاي پيشينيان را بدون كمترين درنگ و تأملي در آن به
عنوان حقايق محض و تغييرناپذيري پذيرفته و تكرار كرده اند . بدينگونه
مجموعه اي از خرافات و موهومات و يا عقايد ناقص و برداشت هاي سطحي به
عنوان باورهاي مسلم ديني ، قرن ها در ميان مسلمانان جاي گرفته است . بديهي
است مادامي كه شخصيت زدگي و دنباله روي در محافل علمي و مذهبي حرف اول را
بزند هرگز اميد به تغيير و اصلاح و تقريب نخواهدبود .
محمد جواد مغنيه دانشمند شيعي لبناني دراين باره مي نويسد :
« عالم آن نيست كه به رأي خود و معتقدات نياكان اطمينان نموده و بتواند پيرامون
آن به خوبي گفتگو كند . بلكه عالم كسي است كه واقعيت را از شخصيت و عواطف خود جدا
كرده و آزاد و بي قيد و بند انديشه كند و هيچ تعصبي نسبت به رأيي عليه رأي
ديگر به خرج ندهد . بلكه به هر گفته اي به عنوان ترديد و سؤال بنگرد هر چند
گويندگان آن بسيار بوده و پيشينيان به آن ايمان آورده باشند . ( 1 ) »
بنابراين در معارف مذهبي به جز آنچه كه انتساب آن به معصوم قطعي بوده و يا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بي آزار شيرازي ، اسلام آيين همبستگي ، ص140 ، انتشارات اميركبير ،
تهران از مغنيه ، مقاله اجتهادات شيعه .
|
39 |
|
قطعاً جزو ضروريات محسوب مي شود ، هر معرفت و دانش نظري در خور آن است كه در
معرض بحث و فحص و ترديد و استفهام قرار گيرد و اين شأن عالمان و دانش پژوهان
است كه در ميادين گفتگو به نقادي پردازند و هيچ عصبيتي مانع ازاين امر نشود . در غير
اين صورت چگونه مي توان انتظار داشت درخت تقريب به بار نشيند ؟
از ديگر پيامدهاي عصبيت بي اعتنايي و بي احترامي و هيچ انگاشتن مقدسات
و باورهاي مذهبي ديگران است . انسان متعصب خود خواه همواره سر در لاك خود فرو برده ،
زحمت هر گونه نگاه و كاوش در افكار و عقايد ديگران را به خود نداده و به
يافته هاي خود فريفته و دلخوش مي باشد .
پيامد ديگر عصبيت خروج از دايره ي عدالت و انصاف در برخورد با رقيبان است .
چرا كه تعصب راهي است به سوي عناد و لجبازي . از جمله واقعيات تلخ و آزار
دهنده ي تاريخ اسلام اين است كه بسياري از شخصيت ها ومحافل مذهبي به جاي
كوشش در جهت فهم و شناخت يكديگر و تحكيم پايه هاي تفاهم و تقريب به
روش هاي غير اخلاقي سعي در تخريب چهره ي يكديگر كرده و با نشر دروغ و
تهمت و داوري هاي ناصواب و تركيز بر روي حواشي و بزرگ نمايي اشكالات سعي در
تشويه چهره ي مذهب مخالف خود نموده اند . ( 1 )
از ديگر پيامدهاي عصبيت گسترش نزاعها ، مشاجره ها و فتنه هاي مذهبي
بوده كه اجزاي تاريكي از تاريخ مذاهب را به خود اختصاص داده است . ( 2 ) بدينسان عصبيت كور
1 . به طور مثال به گذشته سراسر مظلوميت شيعه
مي نگريم كه همواره در معرض بدبيني ها ، تهمت ها و هجمه هاي
ظالمانه و داوري هاي نادرست و غير منصفانه قرار داشته است . دواير عصبيت با
همكاري دستگاههاي قدرت از هيچگونه تلاشي در ضربه زدن به آن فروگذار نكرده و
هرگز نخواسته اند حضور اين مذهب را در كنار ساير مذاهب به رسميت شمارند بلكه
تا توانسته اند چهره ي آنرا ناپسند و غير قابل تحمل نمايانده اند .
اين كوشش نامبارك كه از گذشته هاي دور شروع شده همچنان استمرار دارد و به پاي
آن به همراه آرمان وحدت و تقريب جان هاي گرامي انبوهي از انسان ها قرباني
گشته است .
2 . با مطالعه ي تاريخ به موارد تلخي از اين دست
روبرو مي شويم بطور مثال تاريخ نگاران اسلامي از فتنه هاي خونين پديد
آمده بين شيعيان و حنابله متعصب بغداد در ضمن حوادث قرن چهارم خبر داده اند .
ابن اثير مي نويسد : « در نيمه نخست قرن چهارم بغداد شاهد طولاني ترين
درگيري هاي حنابله و اماميه بوده است . در سال 349هـ . واقعه ي
هولناكي در بغداد بين سني و شيعه روي داد كه در نتيجه تمامي نمازهاي مساجد به
استثناي يك مسجد كه مأواي شيعيان بود تعطيل شد . » ابن اثير ، الكامل في التاريخج8 ، ص533 ، دارصادر ،
بيروت
ابن كثير درحوادث سال 354هـ . مي نويسد :
« آنگاه سنيان حنبلي بر روافض تسلط يافته ، مسجدشان را كه پايگاه آنان بود ويران كرده
و جمعي از آنان را به قتل رساندند . » ابن كثير دمشقي ، البداية و النهاية ، ج11 ، ص288 ، دار احياء
التراث العربي ، بيروت
در سال 362هـ . در بغداد فتنه ي عظيمي بپا
مي خيزد كه قربانيان آن هزاران تن از شيعيان مي باشند . ابن كثير در اين
باره به تفصيل مي نويسد كه چگونه در پي درگيري فردي شيعي با شخصي سني و به
تحريك يكي از عوامل حكومتي محله ي كرخ بغداد كه جايگاه شيعيان است محاصره شده ،
خانه هايشان سوزانده شده و هفده هزار تن قرباني اين واقعه مي گردند .
پيشين ، ج11 ، ص308
باز ابن كثير در ضمن حوادث سال 363 ه از فتنه اي
خبر مي دهد كه در روز عاشورا بر اثر رفتار تعصب آميز سنيان و شيعيان ، جمع
كثيري از هر دسته به قتل مي رسند . پيشين ، ج11 ، ص309
ديگر بار در حوادث سال 407 خبر مي دهد كه چگونه
شيعيان بلاد آفريقا كشته شده و اموالشان غارت مي شود و هيچ فرد شناخته
شده اي از آنان باقي نمي ماند . پيشين ، ج12 ، ص6
ابن اثير در توضيح اين معني مي نويسد : « در محرم
اين سال شيعيان در تمامي بلاد افريقا به قتل مي رسند و بهانه اين بوده كه
ايشان ابوبكر و عمر را شتم مي كردند . بنابراين به تحريك يكي از كارگزاران
حكومتي به جان آنان افتاده و قتل و غارت بسيار رخ مي دهد . » الكامل في التاريخ ج9 ، ص295غ294
|
40 |
|
جاهلي چهره ي زشت و منفور خود را در تعميق اختلافات و تحريك احساسات و
تشديد خصومت هاي مذهبي مينماياند .
د ـ موانع سياسي و تاريخي
بي گمان اسلام نيز به مانند همه ي اديان آسماني همواره دو جبهه از
دشمنان بيروني و دروني را روياروي خود داشته و خطرناك ترين اين دو همان دشمنان
خانگي بوده اند كه مكارانه در صفوف مسلمانان جازده و با همه ي توان خود
در هدم پايه هاي دين كوشيده اند . اينان بوده اند كه تفرقه ،
پراكندگي ، چندگانگي و در پي آن نزاع ها و كشمكش هاي دروني را به ارمغان
آورده اند . بنابراين بخشي از اختلاف هاي ميان فرقه هاي مسلمين
مسلماً ناشي از توطئه و دسيسه و تلاش هاي سوء دشمنان بوده است . به طور مثال
خلافت بني اميه مصداق روشن دشمني و كينه توزي نسبت به اساس دين بوده و
|
41 |
|
ريشه ي بسياري از پراكندگي ها و اختلاف هاي مسلمين به
اقدام هاي آنان مربوط مي شود . وقتي به كوشش معاويه و دار و دسته اش
در بهم ريختن وحدت مسلمانان و برافروختن آتش جنگ و مسلمان كشي ، تخريب و نابودي
شخصيت هاي استوانه اي مسلمانان همچون امام علي ( عليه السلام ) و ساير عترت و منسوبان پيامبر ( صلي الله عليه وآله ) و ديگر صحابه ي پاكباز و مؤمن
آن حضرت و تحريك احساسات مردم ساده دل عليه شايسته ترين انسان ها و رواج
نفرين و دشنام گويي در همه جا و تحكيم پايه هاي استبداد و سلطنت موروثي و
سلب آزادي و امنيت مخالفان و اعمال زور و اختناق عليه شيعيان و دهها اقدام
تبهكارانه و منافقانه ديگر مي نگريم به راحتي اذعان مي كنيم كه اساس
تفرقه و جدايي در اين امت توسط اين شجره ي خبيثه نهاده شده است .
اساساً تمامي تلاش هايي كه در صدر اسلام به كنارگذاردن خاندان پيامبر ( صلي الله عليه وآله ) از جايگاه مرجعيت علمي و ديني امت
انجاميده و مردم را با آن بزرگواران بيگانه نمود از سوي جريان هاي حاكم و
اصحاب سلطه تدبير مي شد . اين اقدام ها نقش مهمي در پيدايش انحراف و ظهور
تفسيرها و قرائت هاي جاهلانه و ناموزون از دين و گسترش دسته بندي ها
و افروخته شدن آتش نزاع ها ميان مسلمانان ايفا نمود .
در طول قرون چهارده گانه اسلامي هم در بسياري مواقع ارباب سياست و قدرت
پيام آور تفرقه براي مسلمانان بوده اند بگونه اي كه هرگاه
حكومت هاي فرقه گرا با يكديگر درگير مي شده اند ، اين معركه در
مجامع عوام هم رخنه كرده و آنان را روياروي هم قرار داده است . بدين سان دست
پليد صاحبان زر و زور در وراي جنگ هاي مذهبي قرار مي گيرد . چرا كه آنان
از مذهب به عنوان ابزاري براي تحكيم سلطه ي خود استفاده كرده و اين هدف رابا
ايجاد دل مشغوليهاي زيانبار براي عوام ، تحريك عواطف مذهبي و كشاندن آنان به
صحنه ي درگيري هاي فرقه اي دنبال كرده اند . نقش عواطف مذهبي در
درگيري هاي دولت هاي رقيب هم نمايان بوده است . بطور مثال سرسختي دو
حكومت متعصب سني عثماني و شيعه ي صفوي به جنگ هاي شديدي ميان آن دو منجر
شده و ذهنيت بدي رادر اذهان مردم اين دو دولت و پيروان دو مذهب به جا مي نهد .
علاوه بر آنكه جمع كثيري از مردم قرباني اين كشمكش مي گردند .