بخش 3
راه تعیین امام تهمت غلو و غالی بودن به شیعه منابع اصول و فروع دین نظر ائمه ی اهل بیت ( علیهم السلام ) علت اختلاف میان شیعه و سنی قرآن کریم سنت پیامبر اکرم ( صلی الله علیه وآله وسلم ) احادیث اهل بیت ( علیهم السلام ) عقل اعتقاد شیعه درباره قرآن ایمان و کفر عدم تحریف قرآن
50 |
راه تعيين امام
از مطالب پيشين روشن شد كه تعيين امام جز از طرف خداي متعال ممكن نيست ؛ زيرا صفات و شرايط ياد شده را كسي جز خداوند نمي داند . از اين رو ، همان گونه كه قرآن كريم در موضوع نبوت فرموده است : ( اللهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ ) ( 1 ) ، در مورد امامت نيز اين قاعده استوار و پابرجاست . همان گونه كه نبوت رحمت خاص خداوند است و تعيين آن به دست خداوند است و ديگران چنين حقي ندارند ( أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ ) ( 2 ) امامت نيز رحمت ويژه ي الهي است ، و تقسيم و تعيين آن به دست پروردگار است .
ومسأله اصلي كه باعث شده ، مسلمانان به دو گروه شيعه و سني
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . انعام/ 124 .
2 . زخرف/ 32 .
51 |
تقسيم شوند همين مسأله امامت است كه به طور مختصر توضيح داده شد .
شيعه معتقد است كه پس از رحلت رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) حضرت علي ( عليه السلام ) و يازده فرزند معصوم او امام و جانشين رسول خدا هستند و اهل تسنن ابوبكر و عمر و عثمان و علي ( عليه السلام ) را به ترتيب جانشين رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) مي دانند .
و بر اين اساس بحث ديگري پيش مي آيد و آن اين است كه مسلمانان معارف و احكام اسلام را از چه منابعي مي توانند استفاده و استخراج كنند و به عبارت ديگر مستند معارف و احكام اسلام چيست ؟
شيعه و سنّي قرآن و نيز رواياتي كه با سند مطمئن از رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نقل شده باشد را دو منبع از منابع معارف و احكام مي دانند .
و شيعه به استناد دليل هاي فراوان از جمله حديث ثقلين كه پيشتر ياد شد گفتار و كردارامامان دوازده گانه و به تعبير ديگر « اهل بيت و عترت رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) » را مانند قرآن و سنت رسول الله ، حجت و مرجع و منبع معارف و احكام مي داند و معارف و احكام را از آنان مي گيرند و گفتار ديگران مانند اصحاب رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) را حجت نمي دانند و اختلافي كه در بخشي از معارف و احكام بين شيعه و سني است از همين مسأله نشأت گرفته است
اين بحث را در آينده دنبال مي كنيم .
52 |
تهمت غلو و غالي بودن به شيعه
يكي از پديده هاي انحرافي كه در حوزه ي اعتقادات ديني در جهان اسلام رخ داده است ، پديده ي غلو و ظهور غاليان است . آنان كساني بوده اند كه در حق پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) يا علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) و ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) يا افراد ديگر به الوهيت ، و حلول خداوند در آنان ، و يا اتحاد خداوند با آنان قايل شده اند . طبق گزارش هاي تاريخي ، بيشترين غلو در جهان اسلام در مورد امام علي ( عليه السلام ) و در حق او صورت گرفته است .
شيخ مفيد در مورد غُلات گفته است : « عدّه اي از متظاهران به دين اسلامند كه در حقّ اميرالمؤمنين و امامان از ذريه ي او قايل به الوهيت و نبوت شدند . آنان گمراه و كافرند ، اميرالمؤمنين به قتل آنان دستور داده است ، و ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) آنان را كافر و خارج از دين دانسته اند . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تصحيح الاعتقاد ، ص 109 .
53 |
نشانه هاي غلو
غاليان در جهان اسلام عقايدي داشتند كه برخي از آنها با عقايد مذاهب اسلامي همانند بود . ولي ، عقايدي كه از ويژگي هاي آنان بود و نشانه هاي غلو به شمار مي روند عبارتند از :
1 ـ اعتقاد به الوهيت پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) يا اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) يا يكي از ائمه ي اهل بيت ( عليهم السلام ) ، يا فردي ديگري .
2 ـ اعتقاد به اين كه تدبير جهان به پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) يا اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) يا ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) يا افرادي ديگر واگذار شده باشد .
3 ـ اعتقاد به نبوت اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) يا ائمه ي ديگر ، يا فردي از امت اسلامي .
شيخ مفيد در مورد نشانه هاي غلو گفته است : « در علامت غلو همين كافي است كه فردي نشانه هاي مخلوق بودن را در پيشوايان معصوم ( عليهم السلام ) نفي كند و به الوهيت آنان قايل شود » .
نظر ائمه ي اهل بيت ( عليهم السلام ) درباره غاليان
ائمه ي اهل بيت ( عليهم السلام ) ، با شدّت تمام با پديده ي غلو و غاليان مخالفت نموده اند . در اين باره ، احاديث بسياري از آنان روايت شده است . علامه ي مجلسي حدود يك صد حديث را در بحارالانوار روايت كرده است ، نمونه هايي از آنها را در اين جا
54 |
نقل مي كنيم :
1 ـ امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : « اِحْذَروا علي شَبابِكم الغُلاةَ لا يُقسِدوهُم فَانَّ الغُلاةَ شرُّ خلق الله ، يصغِّرون عظمة الله و يدَّعون الربوبية لعبادالله . . . » ( 1 ) بر جوانان خود از خطر غاليان بيمناك باشيد ، مبادا عقايد آنان را تباه سازند ، زيرا غاليان بدترين خلق خدا مي باشند ، عظمت خدا را كوچك دانسته و براي بندگان خدا قايل به ربوبيت مي باشند .
2 ـ نزد امام صادق ( عليه السلام ) از غاليان سخن به ميان آمد ، حضرت فرمود از هرگونه مجالست با آنان بپرهيزيد .
3 ـ در جاي ديگر فرمود : لعنت خدا بر كسي باد كه ما را پيامبر بداند . ( 2 )
4 ـ امام رضا ( عليه السلام ) فرمود : غاليان ، كافر و قائلان به تفويض ( 3 ) مشركند . هركس با آنان مجالست كند ، و با آنان پيمان زناشويي برقرار سازد ، يا آنان را امين بداند و سخن آنها را تصديق تأييد كند از ولايت خدا و ولايت رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) و ولايت اهل بيت ( عليهم السلام ) او بيرون مي رود . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحارالانوار : 25/265 به نقل از امالي شيخ طوسي .
2 . همان ، ص 296 .
3 . مقصود از تفويض اين است كه كسي بر اين عقيده باشد كه امر خلق و رزق بندگان به ائمه ( عليهم السلام ) واگذار شده است .
4 . بحارالانوار : 25/273 ، به نقل از عيون اخبار الرضا ( عليه السلام ) .
55 |
اين روايات و ده ها نمونه ي ديگر به خوبي بيانگر مخالفت شديد ائمه ي اهل بيت ( عليهم السلام ) با غاليان مي باشد . همان گونه كه دانشمندان و متكلمان اماميه نيز غاليان را كافر و مشرك دانسته و از آنان تبرّي جسته اند .
با وجود اين تصريحات جاي بسي تعجّب و تأسف است كه گاهي از طرف افرادي مغرض يا ناآگاه ، شيعه ي اماميه به غلو در مورد ائمه ي معصوم ( عليهم السلام ) متّهم مي گردد ، گاهي اين اتهام از آنجا ناشي شده است كه به حقيقت غلو توجه نشده و در نتيجه ، برخي از اعتقادات شيعيان نسبت به پيشوايان معصوم ( عليهم السلام ) مانند اعتقاد به عصمت آنان ، داشتن كرامت و اعجاز ، و عالم بودن به امور غيبي با اذن و مشيت الهي ، به عنوان غلو در حق آنان به شمار آمده است .
56 |
علت اختلاف ميان شيعه و سني
در برخي مسائل اصول دين و نيز در بخشي از مسائل فقهي و احكام شرعي
يكي از بحث هاي مهم ، بحث در مورد منابع مذهب شيعه است . يعني بحث در اين باره كه شيعه عقايد و آراء خود در مورد اصول و فروع دين را از كجا و چگونه به دست مي آورد ، و نقاط اشتراك و امتياز آن در اين باره با ديگر مذاهب اسلامي كدام است ؟ پاسخ اين است كه شيعه اماميه ، اصول و فروع دين اسلام را از چهار منبع به دست مي آورد كه عبارتند از : 1 ـ قرآن كريم 2 ـ سنت نبوي 3 ـ احاديث ائمه ي اهل بيت ( عليهم السلام ) 4 ـ عقل ( 1 )
قرآن كريم
قرآن كريم مورد قبول همه ي مذاهب اسلامي است و از منابع مشترك آنان به شمار مي رود ، هرچند در چگونگي بهره گيري از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حجّيت اجماع هم از نظر شيعه بستگي به كاشف بودن از قول معصوم دارد .
57 |
قرآن و روش فهم مفاهيم و معارف قرآني اختلاف نظراتي وجود دارد . از ديدگاه شيعه به پيروي از ائمه ي اهل بيت ( عليهم السلام ) قرآن كريم نخستين و مهم ترين منبع و سرچشمه ي عقايد ، معارف و احكام ديني است .
اصالت قرآن كريم از ديدگاه ائمه ي اهل بيت ( عليهم السلام ) تا حدّي است كه هم آهنگ بودن احاديث اسلامي با قرآن از شرايط مقبوليت احاديث است و هرگاه حديثي فاقد چنين ويژگي بوده و با قرآن ناسازگار باشد ، مردود خواهد بود . چنان كه امام صادق فرموده است :
ما وافق كتاب الله فخذوه و ما خالف كتاب الله فدعوه ( 1 )
سنت پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم )
سنّت در لغت به معني طريقه و روش است ، و در اصطلاح فقهاء قول ، فعل و تقرير ( 2 ) معصوم سنت نام دارد . بنابراين ، مقصود از سنّت پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) قول ، فعل و تقرير آن حضرت است .
سنّت پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) دومين منبع مذهب تشيّع در عقايد ، اخلاق و احكام الهي است . اين مطلب مورد قبول همه ي مذاهب اسلامي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اصول كافي : 1/59 باب الاخذ بالسنة و شواهد الكتاب .
2 . مقصود از تقرير اين است كه مثلا كسي نزد امام ( عليه السلام ) كاري را به عنوان يك عمل مستحب انجام دهد و امام ( عليه السلام ) سكوت كند و به او نگويد كه اين كار مستحب نيست .
58 |
است ، هرچند در شرايط راويان حديث نبوي و راه دريافت سنّت پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) اختلافاتي وجود دارد .
بنابراين ، هرگاه از طريق معتبر حديثي نقل شود كه در برگيرنده ي قول يا فعل يا تقرير رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) باشد ، حجّت است .
ممكن است گفته شود شيعه در بحث هاي كلامي ، فقهي و اخلاقي غالباً به احاديث ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) استناد مي جويد و جز در موارد اندك به احاديث نبوي توجه نمي كنند ، بنابراين ، شيعه عملا نسبت به سنت پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) اهتمام لازم را به كار نمي بندد .
پاسخ اين است كه سنّت پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) مورد اعتنا و اهتمام همه ي مذاهب اسلامي است ، ولي با اين حال در چگونگي دست يافتن به سنّت پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) ميان شيعه و سني اختلاف نظر وجود دارد . و در مورد شرايطي كه براي روايات قايل اند اتفاق نظر ندارند .
از ديدگاه شيعه اماميه مطمئن ترين طريق براي دست يافتن به سنّت پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) است . آنچه را ( في المثل ) امام صادق ( عليه السلام ) بيان كرده است ، در حقيقت همان است كه در سنّت پيامبر وارد شده است . چنان كه هشام بن سالم و حمادبن عيسي و ديگران روايت كرده اند كه امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :
« حديثي حديث أبي ، و حديث أبي حديث جدّي ، و حديث
59 |
جدّي حديث الحسين و حديث الحسين حديث الحسن ، و حديث الحسن حديث اميرالمؤمنين و حديث اميرالمؤمنين حديث رسول الله ( صلي الله عليه وآله وسلم ) و حديث رسول الله ( صلي الله عليه وآله وسلم ) قول الله عزّوجلّ » . ( 1 )
مرحوم كاشف الغطا پس از يادآوري اين كه شيعه و اهل سنّت در اين كه كتاب و سنّت از مصادر احكام شريعت است اختلافي ندارند ، ياد آور شده است تفاوت شيعه با ديگران در مورد سنّت پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) اين است كه شيعه تنها آن سنّتي را معتبر مي دانند كه از طريق اهل بيت ( عليهم السلام ) روايت شده باشد . مانند اين كه امام صادق ( عليه السلام ) از پدرش امام باقر ( عليه السلام ) ، و او از پدرش زين العابدين ، او از امام حسين و او از اميرالمؤمنين و او از پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) روايت كند . [ و يا از طريق مورد اطمينان روايت شده باشد ] اما روايت كساني چون ابوهريرة ، سمرة بن جندب ، مروان بن حكم ، و عمروبن عاص و نظاير آنان را معتبر نمي دانند . ( 2 )
گفتار و رفتار و تقرير اهل بيت پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم )
مقصود از اهل بيت پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) دوازده امام معصوم ( عليهم السلام ) و حضرت زهرا ( عليها السلام ) است . براي حجت بودن گفتار و عمل تقرير اهل بيت ( عليهم السلام ) دليل هاي متعددي هست مانند حديث ثقلين و حديث سفينه .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسائل الشيعة : 18/58 .
2 . اصل الشيعة و اصولها ، ص 164 ـ 165 .
60 |
حديث ثقلين
پيشتر گفتيم كه حديث ثقلين يكي از احاديث متواتر اسلامي است . كه شيعه و اهل سنّت آن را از پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) روايت كرده اند . متن حديث چنين است : « يا ايها الناس اني تاريك فيكم الثقلين ، كتاب الله و عترتي ، اهل بيتي ما ان تمسكتم بهما لن تضّلوا بعدي ابداً ، و انّهما لن يفترقا حتي يردا عليَّ الحوض فانظروا كيف تخلفوني فيهما » ( 1 ) ؛ دو چيز گرانبها را در ميان شما باقي مي گذارم . هرگاه به آن دو تمسك جوييد ، پس از من هرگز گمراه نخواهيد شد ، آن دو ، كتاب خدا و عترت و اهل بيت من مي باشند . اين دو از يكديگر جدا نمي شوند تا در قيامت نزد من آيند ، پس بنگريد كه چگونه با آنها رفتار خواهيد كرد .
حديث ثقلين از نظر سند جاي هيچ گونه بحثي ندارد ، زيرا از بيش از سي صحابي پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) روايت شده است . ( 2 )
و بر مطالب ذيل دلالت مي كند :
1 ـ وجوب پيروي از عترت پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) و مرجعيت علمي آنان در معارف و احكام ديني ؛ زيرا مقصود از تمسك به كتاب و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حديث ثقلين به عبارت هاي مختلف نقل شده است ، آنچه در متن آمده نقل مشهور آن است .
2 . در مورد سند حديث و راويان به كتاب « عبقات الانوار » ، جلد اول و دوم و كتاب « المراجعات » مراجعه ي شماره ي 8 رجوع شود .
61 |
عترت چيزي جز عمل به آن ها نيست . اين مطلبي است كه علماي اهل سنّت نيز به آن اذعان نموداند . چنان كه سعدالدين تفتازاني كه از دانشمندان بزرگ اهل تسنن است گفته است :
ألا تري انه ( عليه السلام ) قرنهم بكتاب الله تعالي في كون التمسك بهما منقذاً عن الضلالة ، و لا معني للتمسك بالكتاب الاّ الأخذ بما فيه من العلم و الهداية ، فكذا في العترة . ( 1 )
2 ـ عصمت اهل بيت پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) از خطا و گناه زيرا :
اوّلا : اهل بيت را عِدل قرآن كريم قرار داده است . پس همان گونه كه قرآن از هرگونه انحراف و بطلاني مصون است ، اهل بيت پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نيز چنين اند .
و ثانياً : تمسك به آنان را بدون هيچ گون قيد و شرطي ، همچون تمسك به قرآن مانع از گمراهي شناخته است . روشن است كه اگر در اهل بيت احتمال اشتباه وجود داشته باشد ، تمسك به آنان نمي تواند به صورت كلي و همه جانبه مانع از ضلالت و گمراهي شان باشد .
3 ـ وجود پيشواي معصوم در همه ي زمان ها لازم است ، زيرا فرموده است عترت هيچ گاه از قرآن جدا نمي شود و بالعكس ، قرآن نيز هيچ گاه بدون عترت نخواهد بود .
پس در همه ي زمان ها فردي از عترت پيامبر كه معصوم از گناه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . شرح المقاصد ، 5/303 .
62 |
و خطاست وجود دارد . بر اين اساس حديث ثقلين بر وجود امام عصر ( عليه السلام ) نيز دلالت مي كند ، زيرا از خاندان پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) جز او كسي از ويژگي عصمت برخوردار نيست . ( 1 )
پس دلالت حديث برعصمت عترتواهل بيت پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) و مرجعيت ديني آنان نيز روشن است ، زيرا تمسك به عترت همچون تمسك به قرآن سبب نجات از گمراهي دانسته شده است . پس همان گونه كه قرآن كريم مصون از خطا و انحراف است ( لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ ) ( 2 ) . قول و فعل و تقرير اهل بيت و عترت پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نيز مصون از خطا و انحراف است . از سوي ديگر ، عدم جدايي آن دو از يكديگر بيانگر اين مطلب است كه تا روز قيامت پيوسته در كنار قرآن بايد از رهنمودهاي عترت نيز بهره گرفت ، يعني پيوسته يك نفر معصوم از عترت پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) وجود دارد . اين خصوصيت ، جز بر امامان شيعه منطبق نيست ، زيرا ويژگي عصمت در هيچ يك از خاندان پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) غير از آنان ( به علاوه حضرت زهرا ( عليها السلام ) ) ادعا نشده است .
حديث سفينه
پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) در مورد اهل بيت خود فرموده است : « انما مثل أهل بيتي فيكم كسفينة نوح ، من ركبها نجا و من تخلّف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ر . ك : نفحات الازهار في خلاصة عبقات الانوار : 2/247 ـ 269 .
2 . فصلت/ 42 .
63 |
عنها غرق » ( 1 ) ؛ اهل بيت من در ميان شما همانند كشتي نوح اند كه هركس بر آن نشست از غرق شدن نجات يافت و هركس آن را رها كرد و از آن فاصله گرفت ، غرق گرديد .
وجه تشبيه اهل بيت ( عليهم السلام ) به كشتي نوح اين است كه مسلمانان بايد در اصول و فروع دين از علم و دانش اهل بيت ، طلب هدايت كنند و گفتار و رفتار آنان را سرمشق زندگي قرار دهند ، در غير اين صورت در طوفان اختلافات مذاهب غرق خواهند شد ، و نجات نخواهند يافت .
ابن حجر كه يكي از علماء مشهور سنيان است در توضيح اين حديث گفته است :
« وجه تشبيه اهل بيت به كشتي نوح اين است كه هركس به پاس شكرگزاري خداوند كه اهل بيت را چنين شرافتي عطا كرده است ، آنان را دوست داشته و گرامي بدارد ، و به هدايت علماي اهل بيت تمسك جويد ، از تاريكي مخالفت ها نجات خواهد يافت ، و هركس از آنان تخلف كنند ، در درياي كفران نعمت الهي غرق شده ، و در ورطه هاي طغيان هلاك خواهد شد » . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المستدرك علي الصحيحين : 3/151 و ج 2 ، ص 343 ، جهت آگاهي از ديگر مصادر حديث سفينة از طريق عامّه و خاصّه به كتاب « غاية المرام » سيد هاشم بحراني : 3/13 ـ 24 رجوع شود .
2 . المراجعات ، مراجعه ي شماره ي 8 ؛ به نقل از الصواعق المحرقة ، ص 91 ، باب 11 ، تفسير آيه ي هفتم .
64 |
عقل
علماي شيعه ، با الهام گيري از كتاب و سنّت ، براي عقل در معارف دين جايگاه برجسته و شايسته اي قايل شده اند . از يك سو ، اصل حسن و قبح عقلي را پذيرفته و عدل الهي را بر پايه ي آن اثبات و تبيين كرده اند و از سوي ديگر ، فقهاي اماميه عقل را در عرض كتاب و سنّت به عنوان يكي از منابع و مدارك احكام شرعي دانسته ، قاعده ي ملازمه ي ميان حكم عقل و شرع را پذيرفت اند و اين ، علاوه بر نقش ابزاري عقل در فهم كتاب و سنت است ، كه قراين و اعتبارات عقلي مي تواند راهگشاي مفسّران و مجتهدان در تفسير قرآن كريم و استنباط احكام الهي از قرآن و سنّت باشد .
تذكر اين نكته در اين جا لازم است كه آنچه به عنوان حجت الهي بر بشر در عرض وحي به شمار آمده است ، مستقلات و يا ملازمات روشن عقلي است ، و نه ظنون و احتمالات فكري كه از نوع قياس و استحسان است . بدين جهت ، در مكتب اهل بيت ( عليهم السلام ) ، و به پيروي از آن در فقه اماميه ، عقل به عنوان راه استواري براي استنباط و احكام الهي به رسميت شناخته شده است ، ولي از قياس و استحسان و مانند آنها كه پشتوانه اي جز ظن و گمان ندارد ، به شدّت نهي گرديده است .
حاصل آن كه عقل در موضوع دين شناسي و معرف ديني نقش هاي گوناگوني را ايفا مي كند :
65 |
1 ـ پايه هاي اوليه دين را اثبات مي كند ، مانند اثبات وجود خدا و برخي از صفات الهي كه مبناي اثبات شريعت است ، و اثبات ضرورت دين و شريعت و . . .
2 ـ در عرض وحي مي تواند پاره اي از احكام شريعت را به دست آورد . و به عنوان يكي از منابع و مدارك احكام شرعي به شمار آيد . ( مستقلات و ملازمات عقليه ) .
3 ـ به عنوان ابزار فهم كتاب و سنّت نقش معرفتي مهمّي را ايفا مي كند . در اين جا عقل در طول وحي ( كتاب و سنت ) است نه درعرض آن ، و چون نوري است كه وسيله ديدن اشياء است و خود چيزي به آنها نمي افزايد .
اكنون كه با منابع معارف و احكام اسلام از نظر شيعه آشنا شديم پاسخ اصلي سؤال روشن است . زيرا شيعه و سنّي در منابع ياد شده ( قران و سنت نبوي و روايات اهل بيت و عقل ) در مواردي با هم اختلاف نظر دارند و اين اختلاف نظرها موجب اختلاف برخي عقائد و فتاوي شده است مثلا :
1 ـ در استفاده از قرآن مجيد رواياتي كه به سند مطمئن از اهل بيت ( عليهم السلام ) نقل شده باشد از نظر شيعه حجّت است در حالي كه علماء اهل تسنن به اين روايات توجهي ندارند و نيز رواياتي كه در كتابهاي اهل تسنن نقل شده و سند آن ها از نظر شيعه مورد اطمينان نيست به عقيده شيعه حجّت نيست با اينكه اهل تسنن به آنها عمل مي كنند و فتوي مي دهند .
66 |
2 ـ شيعه فقط سنّت نبوي و اهل بيت ( عليهم السلام ) را حجت مي داند و گفته ها و عمل اصحاب رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) را ـ چون معصوم نيستند ـ حجت نمي داند در صورتي كه اهل تسنن به گفته اصحاب هم استناد مي كنند .
3 ـ برخي از عالمان اهل تسنن مطالبي را در اعتقادات مطرح مي كنند كه با حكم عقل مخالف است و از اين رو شيعه آن را نمي پذيرد مانند اينكه مي گويند خداوند در دنيا و يا در آخرت با چشم ديده مي شود و اين مطلب را عقل نمي پذيرد زيرا با چشم ديده شدن مستلزم جسم بودن است و جسم بودن خدا به حكم عقل محال است .
67 |
اعتقاد شيعه درباره قرآن
تورات حضرت موسي ( عليه السلام ) و انجيل حضرت عيسي ( عليه السلام ) مع الأسف پس از آنان بتدريج دستخوش تحريف گرديده است . اين مطلب را ، علاوه بر قرآن ، شواهد تاريخي هم تأييد مي كند .
چنانكه مطالعه خود اين كتب و دقت در محتواي آنها نيز بر آن دلالت دارد ، زيرا در آنها يك رشته مطالبي وارد شده است كه هرگز نمي تواند وحي الهي باشد . علاوه از اينكه انجيل كنوني بيشتر صورت زندگي نامه حضرت مسيح را دارد كه در آن ماجراي به دار آويخته شدن وي نيز توضيح داده شده است . اما به خواست خداي متعال قرآن كريم از هر نوع افزايش و كاهش مصون مانده است . پيامبر گرامي اسلام يكصد و چهارده سوره كامل قرآني از خود به يادگار نهاده است و خوشبختانه ، با وجود گذشت 15 قرن از نزول قرآن ، نه چيزي از آيات و سوره هاي قرآن كم شده و نه چيزي بر آنها افزوده شده است . اينك به برخي از دلايل عدم تحريف قرآن
68 |
اشاره مي كنيم :
1 ـ چگونه امكان دارد كه تحريف به قرآن راه يابد ، در حالي كه خداوند حفظ و صيانت آن را تضمين كرده و فرموده است ( إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنّا لَهُ لَحافِظُونَ ) ( حجر/ 9 ) : ما خود قرآن را فرو فرستاه و خود نيز نگهبان آن هستيم .
2 ـ خداوند راه يافتن هر نوع باطل به ساحت قرآن را نفي كرده و مي فرمايد ( لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيم حَميد ) ( فصلت/ 42 ) : باطل از هيچ سو به قرآن راه ندارد ، آن از جانب خداوند حكيم و ستوده نازل شده است .
باطل كه خداوند راه يافتن آن را به قرآن نفي كرده ، هر باطلي را شامل مي شود و روشن است كه اگر عبارتي از قرآن نباشد و به دروغ آن را جزو قرآن قرار دهند مصداق باطل است و باطل در قرآن راه ندارد . لذا قطعاً هيچگونه افزايشي به ساحت اين كتاب شريف راه نيافته است .
3 ـ تاريخ گواهي مي دهد كه مسلمانان به آموزش و حفظ قرآن عنايت ويژه اي داشتند و در ميان عربهاي زمان پيامبر ، حافظه هاي قوي و نيرومندي وجود داشت كه گاهي با يك بار شنيدن ، خطبه اي طولاني را حفظ مي كردند ، بنابراين چگونه مي توان گفت چنين كتابي كه اين همه قاري و حافظ و علاقمند داشته ، تحريف شده است ؟ !
4 ـ شكي نيست كه امير مؤمنان ( عليه السلام ) در بعضي از مسائل با خلفا
69 |
اختلاف نظر داشت و مخالفت خود را نيز به صورت منطقي در موارد گوناگون آشكار مي كرد . در عين حال مي بينيم كه آن حضرت در سراسر زندگي خود ، درباره تحريف شدن قرآن سخن نگفته است ، حال اگر ( العياذ بالله ) چنين كاري صورت گرفته بود ، مسلّماً ايشان درباره آن سكوت نميورزيد .
با توجه به دلايل ياد شده و نظاير آن ، علماي بزرگ شيعه اماميه از دير زمان تاكنون بر مصونيت قرآن از تحريف تأكيد نموده اند ، كه به عنوان نمونه مي توان به افراد زير اشاره نمود :
1 ـ فضل بن شاذان ( متوفاي 260 هـ . ق ، كه در عصر ائمه ( عليهم السلام ) مي زيسته است ) در كتاب الايضاح / 217 .
2 ـ شيخ صدوق ( م 381 هـ . ق ) در كتاب الاعتقادات/ 93 .
3 ـ شيخ مفيد ( م 413 هـ . ق ) در كتاب اجوبة المسائل السروية ، مطبوع در مجموعة الرسائل/ ص 266 .
4 ـ سيد مرتضي ( م 436 هـ . ق ) در كتاب جواب المسائل الطرابلسيات ، كه كلام وي را شيخ طبرسي در مقدمه مجمع البيان آورده است .
5 ـ شيخ طوسي معروف به شيخ الطائفه ( م 460 هـ . ق ) در كتاب التبيان ، 1/3 .
6 ـ شيخ طبرسي ( م 548 هـ . ق ) در مقدمه كتاب خود ، مجمع البيان ، بر عدم تحريف قرآن تصريح و تأكيد كرده است .
7 ـ سيد بن طاووس ( م 664 هـ . ق ) در كتاب « سعد السعود »
70 |
( ص 144 ) مي گويد : عدم تحريف ، رأي شيعه اماميه است .
8 ـ علامه حلي ( م 726 هـ . ق ) در كتاب اجوبة المسائل المهناويه ( ص 121 ) مي گويد : « حق اين است كه هيچگونه زياده و نقيصه اي در قرآن راه نيافته است و من از قول به تحريف به خدا پناه مي برم ، زيرا اين امر موجب شك در معجزه متواتر پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) مي گردد . »
آري اين عقيده ، پيوسته مورد نظر بزرگان علماي اماميه در اعصار گوناگون بوده است ، چنانكه در عصر حاضر نيز همه مراجع تقليد شيعه ، بدون استثناء داراي چنين عقيده اي مي باشند .
اگر بگوييد در كتب حديث و تفسير رواياتي وارد شده است كه برخي آنها را دليل بر تحريف قرآن قرار داده اند ، پاسخش اين است :
اوّلا : اكثر اين روايات از طريق افراد و كتابهايي نقل شده كه از وثاقت و اعتبار لازم برخوردار نيستند ، مانند كتاب قراءات احمدبن محمد سياري ( م286 ) كه علماي رجال ، روايات او را ضعيف خوانده ، و مذهب او را فاسد دانسته اند ( 1 ) يا كتاب علي بن احمد كوفي ( م352 ) كه علماي رجال درباره او گفته اند : در پايان عمر راه غلوّ را در پيش گرفت . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . رجال نجاشي : 1/211 .
2 . رجال نجاشي : 1/96 .
71 |
ثانياً : قسمتي از اين روايات ، كه بر تحريف حمل شده است ، جنبه تفسيري دارد . به عبارت ديگر ، مفاد كلّي آيه در روايت تطبيق بر مصداق شده ، و عده اي تصور كرده اند كه تفسير و تطبيق مزبور جزء قرآن بوده و از آن حذف گرديده است . مثلا « صراط مستقيم » در سوره حمد ، در روايات به « صراط پيامبر و خاندان او » تفسير شده ، و پيداست كه چنين تفسيري ، تطبيق كلي بر فرد اعلاي آن است . ( 1 )
امام خميني ( رحمه الله ) رواياتي را كه از آنها تحريف برداشت شده بر سه دسته تقسيم كرده است :
الف ـ روايات ضعيف ، كه به آنها نمي توان استدلال كرد .
ب ـ روايات ساختگي ، كه شواهد جعلي بودن در آنها نمايان است .
ج ـ روايات صحيح ، كه اگر در مفاد آنها كاملا دقت گردد روشن مي شود كه مقصود از تحريف در آن روايات ، تحريف معاني آيات قرآن است نه تغيير الفاظشان . ( 2 )
ثالثاً ، كساني كه مي خواهند عقيده واقعي پيروان يك مذهب را به دست آورند بايد به كتابهاي عقيدتي و علمي آنها رجوع كنند ، نه به كتابهاي حديثي كه نظر مؤلف از تأليف آن ، بيشتر گردآوري
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . طبرسي ، مجمع البيان : 1/28 .
2 . تهذيب الاصول : 2/96 .
72 |
مطالب بوده و تحقيق آن را به ديگران واگذار كرده است . همچنين مراجعه به آراي يك يا چند نفر از پيروان يك مذهب براي شناخت عقايد مسلّم آن مذهب كافي نبوده و اصولا استناد به قول يك يا چند نفر در مقابل اكثريت قاطع دانشمندان محقق آن فرقه ، ملاك صحيحي براي قضاوت نيست .
در پايان اين بحث دو نكته را يادآور مي شويم :
1 ـ متهم كردن مذاهب اسلامي يكديگر را به تحريف قرآن ، به ويژه در عصر كنوني ، جز به نفع دشمنان اسلام نخواهد بود .
2 ـ اگر برخي از علماي شيعه كتابي درباره تحريف قرآن نوشته اند ، بايستي نظريه شخصي خود او تلقي شود ، نه نظريه اكثريت قاطع علماي شيعه . و از اين رو است كه مي بينيم پس از انتشار كتاب مزبور ، رديه هاي متعددي از سوي علماي شيعه بر آن نوشته شده است ؛ همان گونه كه وقتي در سال 1345 هـ . ق از طرف يكي از علماي مصر كتابي با استناد به پاره اي روايات درباره نسخ يا انساء ( به فراموشي انداختن ) تلاوت آياتي از قرآن ، به عنوان اثبات تحريف در قرآن نوشته شد ، از طرف علماي دانشگاه ازهر مردود شناخته شد و كتاب مزبور مصادره گرديد .
73 |
ايمان و كفر
معني ايمان و كفر از بحثهاي مهم علم كلام است . « ايمان » ، در لغت ، به معناي تصديق و « كفر » به معناي پوشاندن است ، لذا به زارع نيز ـ كه مثلا گندم را در دل زمين مي نشاند ـ كافر گفته مي شود . ولي مقصود از ايمان در اينجا اعتقاد به وحدانيت خداوند ، و باور داشتن روز قيامت و رسالت پيامبر خاتم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) است ، و البته ايمان به رسالت پيامبر خاتم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) ، شامل اعتقاد به نبوت پيامبران و كتب آسماني پيشين و آنچه كه پيامبر اسلام از تعاليم و احكام الهي براي بشر آورده است ، نيز مي شود .
جاي واقعي ايمان همان قلب انسان است ، چنانكه قرآن كريم مي فرمايد ( اولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِِهمُ الإِيمانَ ) ( مجادله/ 22 ) : آنان كساني هستند كه خداوند ايمان را در دلهاشان ثبت كرده است . نيز درباره صحرا نشيناني كه اسلام را در ظاهر پذيرفته ولي دلهاشان از نور ايمان خالي بود ، مي فرمايد : ( وَ لَمّا يَدْخُلِ اْلإيمانُ في
74 |
قُلُوبِكُمْ ) ( حجرات/ 14 ) : هنوز ايمان در قلوب شما وارد نشده است . ولي البته حكم به ايمان هركس ، مشروط به اين است كه به وسيله زبان يا راه هاي ديگر ، آن را اظهار كند .
با اين بيان معني كفر نيز روشن مي گردد . هرگاه انساني وحدانيت حق متعال ، يا روز قيامت ، و يا رسالت پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) را انكار كند ، محكوم به كفر خواهد بود ، چنانكه انكار يكي از مسلّمات آيين پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) كه به طور روشن مستلزم انكار رسالت باشد ، آدمي را محكوم به كفر مي سازد .
پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) آنگاه كه علي ( عليه السلام ) را براي فتح قلعه هاي خيبر روانه مي كرد ، پرچمي به دست او داد و يادآور شد كه صاحب اين پرچم خيبر را فتح كرده و باز مي گردد . در اين هنگام علي ( عليه السلام ) رو به پيامبر كرد و گفت : حد نبرد با آنان چيست ؟ پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود : « قاتِلْهُمْ حَتّي يَشْهدوا أنْ لا اله إلاّ الله وَانّ محمّداً ( صلي الله عليه وآله وسلم ) رسول الله ، فإذا فعلوا ذلك فَقَد مَنَعُوا مِنْك دِماءهُمْ وَأَموالَهُم الاّ بحَقّها و حسابهم علي الله » ( 1 ) : با آنان نبرد كن تا آنكه به يگانگي خدا و رسالت محمد گواهي دهند . هرگاه گواهي دادند ، خونها و مالهاي آنان محترم خواهد بود . . .
نيز شخصي از امام صادق ( عليه السلام ) پرسيد : كمترين چيزي كه مايه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صحيح بخاري ، كتاب ايمان ، ص 10 ؛ صحيح مسلم ، ج 7 ، باب فضايل علي ، ص 17 .
75 |
ايمان بنده به خدا مي شود چيست ؟ امام پاسخ داد : يشهد أن لا إله إلاّ الله و انّ محمّداً ( صلي الله عليه وآله وسلم ) عبدُه و رسولُه ، و يُقِّرُ بالطاعةِ و يَعرِفُ إمامَ زمانه فإذا فعل ذلك فهو مؤمن » ( 1 ) : كمترين مرتبه ايمان اين است كه به وحدانيت خدا و بندگي و رسالت محمد ( صلي الله عليه وآله وسلم ) گواهي دهد و اطاعت از حق را بپذيرد و امام زمان خود را بشناسد . هرگاه چنين كرد او مؤمن است .
گرچه حقيقت ايمان همان اعتقاد قلبي است ، ولي نبايد پنداشت كه اين مقدار از ايمان براي رستگاري انسان كافي است ، بلكه شخص بايد به آثار و لوازم عملي آن نيز ملتزم باشد . لذا در بسياري از آيات و روايات ، مؤمن واقعي كسي شناخته شده است كه ملتزم به آثار ايمان و انجام دهنده فرايض الهي باشد . چنانكه قرآن در سوره عصر همه انسانها را زيانكار شمرده و تنها گروه زير را استثنا كرده است : ( إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَتَواصَوْا بِالْحَقِّ وَتَواصَوْا بِالصَّبْرِ ) : مگر كساني كه ايمان بياورند و عمل صالح انجام دهند و همديگر را به حق و پايداري در راه آن سفارش كنند .
امام باقر ( عليه السلام ) از حضرت علي ( عليه السلام ) نقل مي كند كه مردي به او گفت : آيا هركس به وحدانيت خدا و رسالت پيامبر گواهي دهد ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحارالانوار ، 66/16 ، كتاب ايمان و كفر ، به نقل از معاني الاخبار شيخ صدوق .
76 |
مؤمن است ؟ حضرت فرمود : « فَأَين فرائض الله » : پس واجبات الهي كجا رفت ؟ !
نيز امير مؤمنان فرمود : لو كان الايمانُ كلاماً لم يَنزِل فيه صوم ولا صلاة و لا حلال و لا حرام : اگر ايمان ، به صِرفِ گفتن شهادتين بود ، ديگر روزه و نماز ، و حلال و حرامي تشريع نمي گشت . ( 1 )
از گفتار فوق نتيجه مي گيريم كه ، ايمان داراي مراتب مخلتف بوده و هر مرتبه اي نيز براي خود اثري ويژه دارد . اعتقاد قلبي به ضميمه اظهار آن كمترين مرتبه ايمان است كه برخي آثار ديني و دنيوي بر آن مترتب مي گردد ، در حالي كه مرتبه ديگر ايمان ، كه مايه رستگاري انسان در دنيا و آخرت است ، در گرو التزام به آثار عملي آن مي باشد .
نكته در خور ذكر اين است كه در برخي از روايات عمل به فرايض ديني نيز جزو اركان ايمان به شمار آمده است . امام هشتم ( عليه السلام ) از پدران خود و آنان از رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نقل مي كنند كه آن حضرت فرمود : « الإيمانُ معرفةٌ بالقَلْب و اقرارٌ باللسان و عملٌ بالأَركان » ( 2 ) : ايمان معرفت قلبي ، اقرار زباني ، و عمل به وسيله اعضا و جوارح است . در برخي از روايات در كنار شهادتين ، اموري همچون برپاداشتن نماز ، پرداخت زكات ، انجام دادن فريضه حج و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي : 2/33 ، حديث 2 .
2 . عيون أخبار الرضا : 1/226 .
77 |
روزه ماه رمضان نيز قيد شده است . ( 1 ) اين گونه روايات ، يا ناظر به اين است كه به وسيله اين اعمال مي توان افراد مسلمان را از غير مسلمان باز شناخت ، و يا اينكه ذكر شهادتين در صورتي نجات بخش است كه اعمال صالحه نيز به آن ضميمه شود ؛ اعمالي كه نماز ، زكات ، حج ، و روزه از مهمترين آنهاست .
با توجه به مطلب ياد شده نبايد هيچ فرقه اي از مسلمين ، فرقه ديگر را به عنوان اينكه در برخي از فروع ديني با يكديگر مخالفند ، تكفير كند . چه ملاك كفر اين است كه شخص ، منكر يكي از اصول سه گانه دين يا منكر چيزي باشد كه انكار آن ملازم با انكار يكي از آن سه چيز است ، و اين ملازمه در صورتي تحقق مي پذيرد كه حكم آن چيز از نظر شريعت اسلام آنچنان بديهي و روشن باشد كه هرگز نتوان ميان انكار آن و اعتراف به اصول دين ، جمع كرد .
از اين روي سزاست كه مسلمانان در تمام مراحل ، اخوت اسلامي خويش را حفظ كنند و اختلاف در اموري را كه مربوط به اصول دين نيست ، مايه نزاع و احياناً تفسيق و تكفير يكديگر قرار ندهند و در اختلافات فكري و عقيدتي نيز ، به گفت و شنود علمي و تحقيقي با يكديگر اكتفا كنند و از اِعمالِ تعصبات خشك غير منطقي و تهمت و تحريف بپرهيزند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صحيح بخاري : 1/16 ، كتاب الإيمان : « شهادة أن لا إله إلاّ الله و انّ محمّداً رسول الله و إقامة الصلاة و إيتاء الزكاة و الحج و صوم رمضان » .