بخش 6

وضوء حیّ علی خیرالعمل دست بسته نماز خواندن آمین بعد از سوره حمد سجده بر زمین سجده بر حصیر جمع بین نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء نماز تراویح کراهت نماز بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب کراهت نماز بعد از نماز عصر تا غروب آفتاب وجوب خمس ازدواج موقّت


125


وضوء

همگي مي دانيم كه وضو يكي از مقدمات نماز است . در سوره مباركه مائده مي خوانيم : ( يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَي الْمَرافِقِ وَامْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَي الْكَعْبَيْنِ ) ( مائده/ 6 ) : اي افراد با ايمان هرگاه براي نماز بپا خاستيد صورت و دستهاي خود را تا آرنج بشوييد و سر و پاها را تا كعبين مسح كنيد .

در جمله نخست ( وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَي الْمَرافِق ) لفظ « أيدي » به كار رفته كه جمع « يد » است و از آنجا كه اولا كلمه يد در زبان عربي استعمالات مختلفي داشته و گاه به انگشتان دست ، گاه به انگشتان تا مچ ، گاه به انگشتان تا آرنج ، و گاه به كلّ دست از سر انگشتان تا كتف اطلاق مي شود ، و ثانياً مقدار واجب شستن دست در وضو فاصله ميان مرفق تا سر انگشتان است ، لذا قرآن لفظ ( إِلَي الْمَرافِق ) را به كار برده تا مقدار واجب را بيان نمايد بنابراين كلمه


126


« الي » در « الي المرافق » بيانگر مقدار « مغسول به » است ، نه « كيفيت » غَسل و شستشوي دست ( كه مثلا از بالا به پايين صورت گيرد يا از پايين به بالا ) ، بلكه كيفيت شستشو مربوط به عرف و عادت مردم است كه معمولا هنگام نظافت از بالا به پايين مي شويند و امامان معصوم كه تفسير قرآن را از آنان بايد آموخت با نقل وضوي رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) مسأله وجوب از بالا به پايين شستن را يادآور شده اند .

از اين رو شيعه اماميه معتقد است كه در هنگام وضو صورت و دستها را بايستي از بالا به پايين شست و خلاف آن را صحيح نمي داند .

مطلب ديگر ، مسئله مسح پاها در وضو است . شيعه مي گويد بايد پاها را ، مسح كرد ، نه غَسل ؛ و دليل وي نيز به صورت خلاصه اين است كه ظاهر آيه ششم سوره مائده حاكي از آن است كه انسان نمازگزار به هنگام وضو دو وظيفه دارد : يكي شستن ( در مورد صورت و دست ) و ديگري مسح ( در مورد سر و پاها ) . اين مطلب از تقارن و مقايسه دو جمله زير روشن مي شود :

1 ـ ( فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَي الْمَرافِقِ )

2 ـ ( وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَي الْكَعْبَيْنِ )

چنانچه ما اين دو جمله را به فرد عرب زباني كه ذهن او مسبوق به فتواي فقهي خاصي نباشد ارائه كنيم ، بي ترديد خواهد گفت كه طبق اين آيه وظيفه ما نسبت به صورت و دست ، شستن ؛ و نسبت به


127


سرو پاها ، مسح است .

از نظر قواعد ادبي ، لفظ ( أرجلكم ) بايد عطف بر كلمه ( رؤوسكم ) باشد كه نتيجه آن همان مسح پاهاست ، و نمي توان آن را بر جمله پيشين ( و أيديكم ) عطف كرد كه نتيجه آن شستن پاها مي باشد . زيرا لازمه اين امر آن است كه ميان معطوف ( وَأرجلكم ) و معطوفٌ عليه ( وأيديكم ) جمله معترضه ( فامسحوا برؤوسكم ) قرار گيرد ، كه از نظر قواعد عربي مناسب نيست و مايه اشتباه در مقصود مي باشد .

و روايات متواتر از ائمه اهل بيت حاكي است كه وضو از دو چيز تشكيل يافته است : غَسْلَتان و مَسْحَتان ؛ يعني دو شستن و دو مسح كردن و امام باقر ( عليه السلام ) در حديثي ضمن توضيح وضوي رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نقل مي كند كه آن حضرت پاهاي خود را مسح كرد .

در خور ذكر است كه نه تنها ائمه اهل بيت در هنگام وضو پاها را مسح مي كردند ، بلكه گروهي از صحابه و تابعين نيز بر اين رأي بودند ، ولي بعدها به عللي نزد عدّه اي از مسلمانان مسح تبديل به غسل گرديد كه مشروح آن در كتب فقهي آمده است .


128


حيّ علي خيرالعمل

علماي شيعه اماميه به پيروي از حديث هايي كه از رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) و امامان معصوم ( عليهم السلام ) به آنها رسيده اتفاق نظر دارند كه « حيّ علي خيرالعمل » جزء اذان و اقامه است و بدون آن اذان و اقامه ناقص است .

و اهل تسنن هم قبول دارند كه « حيّ علي خيرالعمل » در زمان رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) در اذان گفته مي شده است اما به استناد برخي روايات كه به نظر شيعه بي اعتبار است مي گويند اين جمله از اذان نسخ شده است و از اين رو آن را در اذان واقامه نمي گويند .

و همچنين شيعه با استناد به روايات اهل بيت ( عليهم السلام ) مي گويد جمله « الصلوة خير من النوم » كه اهل تسنن در اذان نماز صبح مي گويند ، جزء اذان نبوده و افزودن آن به اذان به عنوان اينكه جزء اذان مي باشد بدعت و حرام است .

و اينكه شيعيان در اذان و اقامه جمله « اشهد ان علياً ولي الله » و


129


امثال آن را مي گويند نه به خاطر آن است كه اين جمله را جزء اذان و اقامه مي دانند بلكه همانطور كه فقهاي شيعه فرموده اند اين جمله جزء اذان و اقامه نيست و شيعيان با قصد جزئيت نمي گويند . بلكه به عنوان اظهار تشيّع و شعار شيعه گفته مي شود و اشكالي هم ندارد .


130


دست بسته نماز خواندن

از مسائلي كه ميان شيعه و بخشي از اهل تسنن ( نه همه آنها ) اختلاف است مسأله قرار دادن دست راست را روي دست چپ و قرار دادن آن بالاي ناف يا پايين ناف در حال ايستادن در نماز است

در فقه شيعه اين كار حرام و بدعت بشمار آمده اما بخشي از اهل تسنن اين كار را جائز يا مستحب مي دانند .

دليل شيعه گفتار امامان معصوم ( عليهم السلام ) است كه به حكم حديث ثقلين كه پيشتر ياد شد براي همگان حجّت است .

زراره از امام باقر ( عليه السلام ) نقل مي كند كه فرمود : بر تو باد به اقبال در نماز ، و از قرار دادن دست راست روي دست چپ اجتناب كن . زيرا اين عمل از كارهاي مجوس است . ( 1 )

محمد بن مسلم از امام صادق ( عليه السلام ) يا امام باقر ( عليه السلام ) نقل مي كند كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعه ، ج 4 ، ص 1264 چاپ بيست جلدي .


131


به آن حضرت عرض كردم شخصي دست راستش را در حال نماز روي دست چپ خود مي گذارد حضرت فرمود نبايد اين كار انجام شود . ( 1 )

و ابن رشد قرطبي كه از علماي بزرگ اهل تسنن است گويد : روايات صحيحه اي از پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) وارد شده كه در آنها خصوصيات نماز پيامبر ذكر شده اما از دست روي دست گذاشتن سخني به ميان نيامده است . . . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعه 4/1264 .

2 . بداية المجتهد 137/1 .


132


آمين بعد از سوره حمد

از كارهايي كه اهل تسنن در نماز انجام مي دهند گفتن « آمين » بعد از خواندن سوره حمد در نماز است . اما شيعه نه فقط گفتن آن را جايز نمي داند بلكه گفتن آن را باطل كننده نماز و بدعت مي داند و استدلال شيعه اين است :

1 ـ نماز از عبادات شرعي است كه حدّ و حدود آن را خود پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) بيان كرده است و هيچ كس حق ندارد به دلخواه خود چيزي به آن بيافزايد يا از آن بكاهد .

و با مراجعه به رواياتي كه در آنها كيفيت نماز پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) بيان شده معلوم مي شود كه از آمين گفتن ياد نشده است از جمله روايت ابوحميد ساعدي است كه در سنن بيهقي 2/105 و سنن ترمذي حديث 304 ياد شده و در آن همه جزئيات نماز رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) ذكر شده و آمين گفتن بعد از سوره حمد در آن نيست .


133


2 ـ اهل بيت پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) كه گفتار آنها براي همه حجت است به خاطر حفظ سنّت رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) از تحريف و بدعت ، شيعيان را از گفتن آمين باز داشته اند .

مرحوم شيخ كليني به سند خود از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند كه فرمود : هرگاه پشت سر امام جماعت نماز مي خواندي هنگامي كه امام جماعت از خواندن سوره حمد فارغ شد بگو الحمدلله رب العالمين و آمين مگو ( 1 ) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعة 752/4 .


134


سجده بر زمين

شيعه به پيروي از احاديث اهل بيت ( عليهم السلام ) سجده بر زمين و آنچه از زمين مي رويد را صحيح مي داند و سجده مثلا بر فرش را صحيح نمي داند و اينكه شيعيان يك قطعه خاك به نام « مهر نماز » همراه دارند و يا در مساجد براي نماز گزاران آماده شده است براي اين است كه همه جا سنگ يا خاك يا چيزي كه سجده بر آن جايز باشد يافت نمي شود و نيز در روايات امامان معصوم ( عليهم السلام ) بيان شده كه سجده بر خاك قبر امام حسين ( عليه السلام ) ثواب فراوان دارد و شيعه براي عمل به اين روايات و انجام اين مستحب به تربت سيدالشهدا ( عليه السلام ) سجده مي كند .

يكي از دانشمندان گويد :

از مهمترين اسرار استحباب سجده بر تربت حضرت امام حسين ( عليه السلام ) اين است كه نمازگزار هر روز در اوقات پنج گانه نماز هنگامي كه چشمش به تربت حسيني مي افتد به ياد فداكاري هاي آن


135


حضرت و اصحاب و اهل بيت او مي افتد و معلوم است كه يادآوري اين چنين الگوهايي اگر مورد توجه خاص قرار گيرد اثر تربيتي معنوي عجيبي در انسان خواهد داشت .

يادآوري :

برخي از شيعيان در مدينه و مكّه سجاده حصيري به همراه خود دارند و روي آن نماز مي خوانند و بر آن سجده مي كنند ؛ اين كار پيروي از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) است . به اين دو حديث كه در دو كتاب از كتابهاي حديثي معتبر اهل تسنّن نقل شده است توجّه كنيد :

1ـ ابن عباس مي گويد : « كان رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) يصلي علي الخمرة » ( 1 ) پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بر « خمره » نماز مي خواند .

ترمذي پس از نقل حديث فوق مي نويسد : الخمرة : هو حصير صغير ( خمره عبارت است از حصير كوچك ) .

2ـ ابوسعيد خدري مي گويد : « دخلت علي النبي ( صلّي الله عليه وآله ) فرأيته يصلّي علي حصير يسجد عليه » ( 2 ) بر رسول خدا وارد شدم ، ديدم بر حصيري نماز مي خواند ، و بر همان سجده مي كند .

بنابر اين ممانعت برخي از مأموران و روحانيان سنّي از اين كار ، و اينكه به شيعيان به خاطر اين كار اعتراض مي كنند دليل بي اطلاعي آنان از كتابهاي خودشان است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن ترمذي 1/207 چاپ سلفيه .

2 . صحيح مسلم 1/458 ، دارالفكر بيروت 1398 هـ .


136


جمع بين نمازهاي ظهر و عصر

و مغرب و عشاء

بر هر مسلماني لازم است در شبانه روز پنج بار نماز بگزارد كه اوقات شرعي آنها در قرآن و سنت بيان شده است : از ظهر تا غروب وقت نماز ظهر و عصر است ؛ از مغرب تا نيمه شب وقت نماز مغرب و عشاء ؛ و از طلوع فجر تا طلوع آفتاب نيز وقت نماز صبح .

شيعه آن طور كه در كتب فقهي توضيح داده شده معتقد است از ظهر تا غروب و از مغرب تا نيمه شب وقت مشترك دو نماز است ، جز اينكه به مقدار چهار ركعت از اول وقت ، مخصوص نماز ظهر و به مقدار سه ركعت از اول وقت مخصوص نماز مغرب و به مقدار چهار ركعت از آخر وقت ، مخصوص نماز عصر و عشاء مي باشد . بنابراين ، غير از دو وقت اختصاصي مذكور ، انسان مي تواند هر دو نماز را در فاصله مزبور هر وقت خواست انجام دهد هرچند


137


بهتر آن است كه آن ها را از هم جدا كند و هر يك را در وقت فضيلت خود انجام دهد .

امام باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد : « إذا زالت الشمسُ دَخَلَ الوقتان الظهرُ وَالعصرُ وإذا غابت الشمسُ دخل الوقتان المغربُ و العشاءُ الآخرة » ( 1 ) : آنگاه كه خورشيد به وسط آسمان رسيد وقت انجام دادن نماز ظهر و عصر فرا مي رسد و آنگاه كه خورشيد غروب كرد هنگام انجام نماز مغرب و عشاء فرا مي رسد .

امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « إذا زالت الشمسُ فقد دَخَلَ وقتُ الظهر وَالعصر جميعاً إلا ان هذه قبل هذه ، ثمّ أنت في وقت منهما جميعاً حتي تغيب الشمس » ( 2 ) : هنگامي كه خورشيد به حدّ زوال رسيد وقت نماز ظهر و عصر فرا مي رسد ؛ جز آنكه نماز ظهر قبل از نماز عصر انجام مي گيرد . آنگاه تو وقت داري كه آن دو را در هر وقتي خواستي بخواني تا زماني كه خورشيد غروب كند .

امام باقر ( عليه السلام ) از پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) حكايت مي كند كه آن حضرت نماز ظهر و عصر را بدون هيچ عذر و علتي با هم به جاي آورد . ( 3 )

اصولا جواز جمع ميان دو نماز در برخي از موارد ، مورد اتفاق همه فقهاي اسلام قرار دارد . در عرفه و مزدلفه همه فقها جمع ميان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعة : ج 3 ، أبواب مواقيت ، باب 4 ، روايت 1 .

2 . وسائل الشعه : ج 3 ، أبواب مواقعيت ، باب 4 ، روايت 4 و 6 .

3 . وسائل الشعه : ج 3 ، أبواب مواقعيت ، باب 4 ، روايت 4 و 6 .


138


نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشاء را جايز مي دانند ، همچنانكه گروه زيادي از فقهاي اهل سنت جمع بين دو نماز را در سفر مجاز مي شمرند . تمايز شيعه از ديگران آن است كه با استناد به ادلّه فوق ( در عين قبول افضليت انجام نمازها در وقت فضيلت خويش ) جمع ميان دو نماز را مطلقاً جايز مي داند . حكمت اين امر نيز ، همان گونه كه در احاديث بيان شده است ، تسهيل امر بر مسلمانان است ، و خود پيامبر گرامي در موارد زيادي بدون عذر ( مانند سفر ، بيماري و غيره ) بين دو نماز جمع مي كرده تا كار را براي امت آسان سازد كه هركس بخواهد بين نمازها جمع كند و هركس بخواهد آنها را جدا از يكديگر انجام دهد .

مسلم در كتاب صحيح خود نقل مي كند كه « صلّي رسولُ الله الظهرَ و العصرَ جميعاً والمغربَ والعشاءَ جميعاً في غير خوف ولا سفر » ( 1 ) : رسول خدا نماز ظهر و عصر و نيز نماز مغرب و عشاء را با هم به جاي آوردند ، بدون اينكه خوفي از دشمن باشد و يا در سفر باشند .

در برخي از روايات به حكمت اين عمل اشاره شده است ، چنانچه در يك روايت مي خوانيم « جَمَعَ النبّي ( صلي الله عليه وآله وسلم ) بين الظهر والعصر وبين المغرب والعشاء فقيل له في ذلك فقال صنعتُ هذا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح مسلم : 2/151 ، كتاب صلاة المسافرين وقصرها ، باب 6 ، ج 1 ، ص 488 دارالفكر .


139


لئلاّ تحرج أمتي » ( 1 ) پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نماز ظهر و عصر و نيز مغرب و عشاء را با هم به جاي آورد . علت اين امر از ايشان سؤال شد ، فرمود : چنين كردم تا امّتم به رنج و سختي نيفتند .

رواياتي كه درباره اقدام رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) به جمع بين دو نماز ، در صحاح و مسانيد وارد شده ، متجاوز از بيست روايت است كه بخشي از آنها مربوط به سفر ، و بخش ديگر در غير سفر و مرض و وقت باراني است . در برخي از آنها به حكمت جمع ميان نمازها ، كه همان آسان شدن امر بر مسلمانان مي باشد ، اشاره شده است و فقهاي شيعه از همين تسهيل استفاده كرده جمع بين دو نماز را مطلقاً جايز شمرده اند ، و در عين حال خواندن نمازها را در پنج وقت ( جدا جدا ) افضل مي دانند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . شرح زرقاني بر موطأ مالك ، ج 1 ، باب الجمع بين الصلاتين في الحضر و السفر ، ص 294 .


140


نماز تراويح

در فقه شيعه به پيروي از رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) و اهل بيت ( عليهم السلام ) آمده : مستحب است انسان در مجموع شبهاي ماه رمضان هزار ركعت نماز بگزارد . ولي برگزاري اين نمازها به جماعت ، بدعت است و بايد به صورت فُرادي برگزار شود .

امام باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد : نمازهاي مستحبي را نمي توان با جماعت خواند ، و هر نوع بدعت در دين مايه گمراهي بوده و عاقبت آن آتش است . ( 1 )

امام رضا ( عليه السلام ) نيز در رساله خود كه پيرامون عقايد و واجبات و مستحبات و غيره نگاشته ، يادآور شده است كه نماز مستحب را نمي توان به جماعت خواند ، و اين كار بدعت است . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . خصال : صدوق ، 2/152 .

2 . عيون اخبار الرضا ، صدوق ، ج2 ، ص 124 .


141


از بررسي تاريخچه برگزاري نماز تراويح ( مستحب در شب هاي ماه رمضان ) به صورت جماعت ، كه در ميان اهل سنت متداول است ، روشن مي شود كه اجتهاد به رأي ، به اين عمل مشروعيت بخشيده ، نه اينكه آيه يا روايتي دليل اين عمل باشد . در اين مورد طالبين مي توانند به مدارك ياد شده در پاورقي مراجعه نمايند . ( 1 )

يادآوري :

يكي از اشتباهات اهل تسنن اين است كه از خواندن نماز مستحبي بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب و نيز از خواندن نماز مستحبي بعد از نماز عصر تا غروب آفتاب منع مي كنند و مي گويند حرام است . در صورتي كه در فقه اهل بيت ( عليهم السلام ) ، حرام نيست بلكه به قولي مكروه است و مكروه در اين قبيل موارد به معني اين است كه ثوابش كمتر است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ارشاد الساري : 3/226 : عُمدة القاري 110/126 ؛ الاعتصام : 2/291 .


142


خمس

همه فقهاء اسلام معتقدند كه غنايم جنگي ميان جهادگران تقسيم مي شود ، مگر يك پنجم آن كه بايد در موارد خاصي صرف شود كه در آيه كريمه قرآن وارد شده است : ( وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْء فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبي وَالْيَتامي وَالْمَساكينِ وَابْنِ السَّبيلِ . . . ) ( انفال/ 41 ) : بدانيد آنچه را كه به غنيمت مي گيريد ، يك پنجم آن ، از آن خدا و رسول او ، و خويشاوندان وي ، و يتيمان و تهيدستان و در راه ماندگان است . . .

تفاوتي كه فقيهان شيعه با ديگر فقهاء دارند اين است كه سنّي ها خمس را منحصر به غنيمت جنگي دانسته و در غير آن قايل به چنين فريضه اي نيستند . و دليل آنان اين است كه اين آيه در مورد غنيمت جنگي وارد شده است .

ولي اين مطلب از دو نظر صحيح نيست .

اولا : در لغت عرب علاوه بر غنيمت جنگي ، به هر چيزي كه


143


انسان به آن دست يابد ، غنيمت گفته مي شود ، و اختصاص به غنيمت جنگي ندارد ، چنانكه ابن منظور مي گويد : « الغنم الفوز بالشيء من غير مشقّة » ( 1 ) : غنيمت ، دست يافتن به چيزي است بدون مشقّت .

و اصولا « غنيمت » در برابر « غرامت » است ، هرگاه انساني بدون بهره گيري از چيزي محكوم به پرداخت مبلغي شود ، نام آن غرامت ، و آنگاه كه نفعي به دست آورد ، غنيمت نام دارد .

بنابراين ، تخصيص آيه به غنايم جنگي دليلي ندارد و نزول آيه در غنايم جنگي « بدر » دليل بر اختصاص نيست .

و ثانياً : در برخي از روايات وارد شده است كه پيامبر گرامي ( صلي الله عليه وآله وسلم ) پرداخت خمس را از هر نوع درآمد واجب كرده است . آنگاه كه گروهي از قبيله عبدالقيس حضور او رسيدند و گفتند : ميان ما و شما ، مشركان حايل و مانع اند ، و ما فقط در ماههاي حرام ( كه امنيت برقرار است ) مي توانيم نزد شما بياييم ، دستوراتي را كه در سايه عمل به آن وارد بهشت گرديم و ديگران را نيز به آن دعوت كنيم ، بيان فرماييد ، پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود : شما را به ايمان فرمان مي دهم ، آنگاه در تفسير ايمان فرمود : « شهادة أن لا إله إلا الله ، و اقام الصلاة و إيتاء الزكاة ، و ان تعطوا الخمس من المغنم » ( 2 ) : شهادت بر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . لسان العرب ، كلمه غَنَم . قريب به اين معناست كلام ابن اثير در النهاية ، و كلام فيروز آبادي در قاموس اللغة .

2 . صحيح بخاري ، ج 4 ، ص 250 .


144


يگانگي خدا ، و بر پاداشتن نماز ، و پرداختن زكات و اينكه يك پنجم درآمدها را بپردازند .

مسلماً غنيمت در اين حديث درآمدهاي غير جنگي است ، زيرا مي گويند : ما در نقطه اي هستيم كه دسترسي به پيامبر نداريم ، يعني از ترس مشركان نمي توانيم به مدينه بياييم ، اين گونه افراد كه در محاصره مشركان بودند توانايي جهاد با مشركان را نداشتند تا خمس غنيمت جنگ با آنان را بپردازند .

علاوه دليل اصلي وجوب خمس از نظر شيعه روايات ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) است كه براي همه حجّت است بر لزوم پرداخت خمس از هر گونه درآمد تصريح كرده و نقطه ابهامي باقي نگذاشته است . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسايل الشيعه ، ج6 ، كتاب خمس ، باب اول .


145


ازدواج موقّت

شريعت اسلام ، شريعت جهاني و ابدي است . و همه ي ابعاد و نيازهاي زندگي فردي و اجتماعي انسان را مورد توجّه قرار داده است . آئين اسلام براي آن كه بتواند به رسالت جهاني و جاويدان و همه ي جانبه ي خود جامه ي عمل بپوشاند براي شرايط غير عادي ، احكام و قوانين ويژه ي آنها را مقرّر داشته است .

يكي از نيازهاي طبيعي انسان ، نياز به ازدواج است ، اين نياز از نحوه ي آفرينش مرد و زن سرچشمه مي گيرد . قرآن كريم ، آن را از نشانه هاي حكمت و قدرت الهي دانسته مي فرمايد : ( وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ َلآيات لِقَوْم يَتَفَكَّرُونَ ) ( 1 ) ؛ در اين آيه ي كريمه به برخي از آثار سازنده و اهداف حكيمانه ي ازدواج اشاره شده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . روم/ 21 .


146


است . ازدواج كانوني گرم و سرشار از محبت و مودّت را بنيان مي نهد و در سايه ي آن انسان به آرامش روحي دست مي يابد

ازدواج سبب ادامه يافتن نسل بشر و تشكيل جوامع بشري مي شود كه منشا تمدن و تكامل مادي و معنوي انسان مي گردد : ( وَاللهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَنينَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ ) ( 1 ) ؛ در كنار اين اهداف و اغراض عقلاني ، و معنوي ، غريزه ي جنسي انسان نيز به طريق مشروع ارضاء مي گردد .

و اين ، خود نتايج معنوي بزرگي را به دنبال دارد . بدين جهت است كه پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) ازدواج را موجب حفظ نيمي از تديّن انسان دانسته و فرموده است : من تزوّج فقد احرز نصف دينه . و نيز بدين جهت است كه آن حضرت ازدواج را از محبوب ترين امور دانسته و فرموده ؛ « ما بني في الاسلام بناء أحبّ اليّ من التّزويج » .

و ما اگر واقع بينانه به زندگي بشر و شرايط گوناگون آن بنگريم اين حقيقت را مي يابيم كه نيازهاي بشر در مسأله ي ازدواج به گونه اي است كه دو گونه ازدواج را طلب مي كند :

يكي ازدواج دايمي و ديگري ازدواج موقت ؛ ازدواج دايمي براي شرايط عادي و معمولي زندگي ، و ازدواج موقت براي شرايط غير عادي ، از قبيل سفر در مدتي طولاني و مواردي كه در اثر جنگ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نحل/ 72 .


147


و حوادث ديگر ، زناني ، همسران خود را از دست مي دهند ، و از طرفي هزينه ي ازدواج دايمي و مشكلات ديگر مانع از چند همسري مي باشد .

شريعت مقدس اسلام ، درست با توجه به واقعيت مزبور دو گونه از ازدواج دايمي و موقت را تشريع كرده است . در مورد ازدواج دايمي فرموده است : ( وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامي فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْني وَثُلاثَ وَرُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً ) ( 1 ) اگر از ازدواج با يتيمان از اين جهت كه مبادا با آنان به عدل رفتار نكنيد بيمناكيد ، با زنان غير يتيم كه مورد پسند شماست ازدواج كنيد ، دو همسر يا سه همسر يا چهار همسر مي توانيد برگزينيد ، ولي اگر از اجراء عدالت ميان آنها بيمناكيد ، به يك همسر بسنده كنيد .

و در مورد ازدواج موقت فرموده است : ( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَةً ) ( 2 ) ، از هر زني كه به طور مشروع كام برگرفتيد ، آنچه را كه در مقابل اين كام جويي به عنوان مهر مقرر داشته ايد به او بپردازيد .

دلايل اين كه اين آيه مربوط به ازدواج موقت مي باشد متعدد است يكي از آنها روايات اهل بيت ( عليهم السلام ) است كه آيه را به ازدواج

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نساء/ 3 .

2 . نساء/ 24 .


148


موقّت ( متعه ) تفسير كرده اند . ( 1 ) در احاديث اهل سنّت نيز اين تفسير از عدّه اي از صحابه و تابعان روايت شده است . ابن عباس و اُبيّ بن كعب و سعيدبن جبير و سدّي آيه را چنين قرائت مي كردند : ( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ [ الي أجل مسمي ] فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَة ) ( 2 ) و مجاهد نيز گفته است : اين آيه در مورد ازدواج موقت نازل شده است . ( 3 )

فخرالدين رازي ، پس از ذكر قرائت اُبيّ بن كعب و ابن عباس گفته است : « مسلمانان اين گونه قرائت را بر آن دو انكار نكردند . از اينجا به دست مي آيد كه درستي اين قرائت مورد قبول همه ي مسلمانان بوده است ، در نتيجه مشروعيت ازدواج موقّت مورد اجماع مسلمانان بوده است . ( 4 )

احكام و خصوصيات

ازدواج موقّت در چند حكم با ازدواج دايمي يكسان است كه عبارتند از :

1 ـ موانع ازدواج ( محرّمات النكاح )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعة ، ج14 ، ابواب المتعة ، باب اول .

2 . مقصود اين است كه آنان جمله ي « الي أجل مسمّي » را به عنوان تفسير به هنگام قرائت آيه اضافه مي كردند .

3 . تفسير ابن كثير : 2/244 .

4 . مفتايح الغيب : 10/51 ـ 52 .


149


2 ـ شرايط لازم به هنگام عقد ازدواج مانند : در عده نبودن زن

3 ـ اجراي صيغه ي مخصوص ازدواج

4 ـ لزوم مهريه

5 ـ احكام مربوط به فرزندان و خويشاوندان

6 ـ احكام مربوط به ارث فرزندان از پدر و مادر و بالعكس

7 ـ لزوم عدّه پس از پايان يافتن ازدواج براي زن

تفاوت هاي ازدواج موقت با ازدواج دايمي در امور ذيل است :

الف ) در ازدواج موقّت زن و شوهر از يك ديگر ارث نمي برند .

ب ) در ازدواج موقّت نفقه ي زن بر شوهر واجب نيست .

ج ) در ازدواج موقّت زن حق همخوابگي با شوهر ندارد .

د ) در ازدواج موقّت با پايان يافتن مدّت ازدواج اجراي صيغه ي طلاق لازم نيست .

هـ ) پاره اي از تفاوت هاي ديگر كه در كتب فقه بيان شده است .

در هر حال ، ازدواج موقت با ازدواج دايمي هر دو از اقسام نكاح شرعي به شمار مي روند و در بسياري از احكام ازدواج يكسانند . اگر چه هريك احكام ويژه اي نيز دارند .

روشن است كه داشتن احكام ويژه سبب تباين آن دو نخواهد بود چنان كه در ديگر احكام شرعي نيز چنين است ، مثلا هبه ي


150


معوّضه و غير معوّضه ، و هبه ي به خويشاوند و غير خويشاوند احكام ويژه اي دارند ، ولي همگي از اقسام يك نوع عقد شرعي به شمار مي روند كه هبه نام دارد .

از مطالب پيشين روشن شد كه در اصل مشروعيت ازدواج موقّت ترديدي نيست ، و اين مطلب مورد اجماع مسلمانان است ، ليكن علماي اهل سنّت با استناد به برخي از دليل هايي كه به نظر شيعه بي اعتبار است مدعي نسخ اين حكم شده اند .



| شناسه مطلب: 73950