بخش 6
وضوء حیّ علی خیرالعمل دست بسته نماز خواندن آمین بعد از سوره حمد سجده بر زمین سجده بر حصیر جمع بین نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء نماز تراویح کراهت نماز بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب کراهت نماز بعد از نماز عصر تا غروب آفتاب وجوب خمس ازدواج موقّت
125 |
وضوء
همگي مي دانيم كه وضو يكي از مقدمات نماز است . در سوره مباركه مائده مي خوانيم : ( يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَي الْمَرافِقِ وَامْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَي الْكَعْبَيْنِ ) ( مائده/ 6 ) : اي افراد با ايمان هرگاه براي نماز بپا خاستيد صورت و دستهاي خود را تا آرنج بشوييد و سر و پاها را تا كعبين مسح كنيد .
در جمله نخست ( وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَي الْمَرافِق ) لفظ « أيدي » به كار رفته كه جمع « يد » است و از آنجا كه اولا كلمه يد در زبان عربي استعمالات مختلفي داشته و گاه به انگشتان دست ، گاه به انگشتان تا مچ ، گاه به انگشتان تا آرنج ، و گاه به كلّ دست از سر انگشتان تا كتف اطلاق مي شود ، و ثانياً مقدار واجب شستن دست در وضو فاصله ميان مرفق تا سر انگشتان است ، لذا قرآن لفظ ( إِلَي الْمَرافِق ) را به كار برده تا مقدار واجب را بيان نمايد بنابراين كلمه
126 |
« الي » در « الي المرافق » بيانگر مقدار « مغسول به » است ، نه « كيفيت » غَسل و شستشوي دست ( كه مثلا از بالا به پايين صورت گيرد يا از پايين به بالا ) ، بلكه كيفيت شستشو مربوط به عرف و عادت مردم است كه معمولا هنگام نظافت از بالا به پايين مي شويند و امامان معصوم كه تفسير قرآن را از آنان بايد آموخت با نقل وضوي رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) مسأله وجوب از بالا به پايين شستن را يادآور شده اند .
از اين رو شيعه اماميه معتقد است كه در هنگام وضو صورت و دستها را بايستي از بالا به پايين شست و خلاف آن را صحيح نمي داند .
مطلب ديگر ، مسئله مسح پاها در وضو است . شيعه مي گويد بايد پاها را ، مسح كرد ، نه غَسل ؛ و دليل وي نيز به صورت خلاصه اين است كه ظاهر آيه ششم سوره مائده حاكي از آن است كه انسان نمازگزار به هنگام وضو دو وظيفه دارد : يكي شستن ( در مورد صورت و دست ) و ديگري مسح ( در مورد سر و پاها ) . اين مطلب از تقارن و مقايسه دو جمله زير روشن مي شود :
1 ـ ( فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَي الْمَرافِقِ )
2 ـ ( وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَي الْكَعْبَيْنِ )
چنانچه ما اين دو جمله را به فرد عرب زباني كه ذهن او مسبوق به فتواي فقهي خاصي نباشد ارائه كنيم ، بي ترديد خواهد گفت كه طبق اين آيه وظيفه ما نسبت به صورت و دست ، شستن ؛ و نسبت به
127 |
سرو پاها ، مسح است .
از نظر قواعد ادبي ، لفظ ( أرجلكم ) بايد عطف بر كلمه ( رؤوسكم ) باشد كه نتيجه آن همان مسح پاهاست ، و نمي توان آن را بر جمله پيشين ( و أيديكم ) عطف كرد كه نتيجه آن شستن پاها مي باشد . زيرا لازمه اين امر آن است كه ميان معطوف ( وَأرجلكم ) و معطوفٌ عليه ( وأيديكم ) جمله معترضه ( فامسحوا برؤوسكم ) قرار گيرد ، كه از نظر قواعد عربي مناسب نيست و مايه اشتباه در مقصود مي باشد .
و روايات متواتر از ائمه اهل بيت حاكي است كه وضو از دو چيز تشكيل يافته است : غَسْلَتان و مَسْحَتان ؛ يعني دو شستن و دو مسح كردن و امام باقر ( عليه السلام ) در حديثي ضمن توضيح وضوي رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نقل مي كند كه آن حضرت پاهاي خود را مسح كرد .
در خور ذكر است كه نه تنها ائمه اهل بيت در هنگام وضو پاها را مسح مي كردند ، بلكه گروهي از صحابه و تابعين نيز بر اين رأي بودند ، ولي بعدها به عللي نزد عدّه اي از مسلمانان مسح تبديل به غسل گرديد كه مشروح آن در كتب فقهي آمده است .
128 |
حيّ علي خيرالعمل
علماي شيعه اماميه به پيروي از حديث هايي كه از رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) و امامان معصوم ( عليهم السلام ) به آنها رسيده اتفاق نظر دارند كه « حيّ علي خيرالعمل » جزء اذان و اقامه است و بدون آن اذان و اقامه ناقص است .
و اهل تسنن هم قبول دارند كه « حيّ علي خيرالعمل » در زمان رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) در اذان گفته مي شده است اما به استناد برخي روايات كه به نظر شيعه بي اعتبار است مي گويند اين جمله از اذان نسخ شده است و از اين رو آن را در اذان واقامه نمي گويند .
و همچنين شيعه با استناد به روايات اهل بيت ( عليهم السلام ) مي گويد جمله « الصلوة خير من النوم » كه اهل تسنن در اذان نماز صبح مي گويند ، جزء اذان نبوده و افزودن آن به اذان به عنوان اينكه جزء اذان مي باشد بدعت و حرام است .
و اينكه شيعيان در اذان و اقامه جمله « اشهد ان علياً ولي الله » و
129 |
امثال آن را مي گويند نه به خاطر آن است كه اين جمله را جزء اذان و اقامه مي دانند بلكه همانطور كه فقهاي شيعه فرموده اند اين جمله جزء اذان و اقامه نيست و شيعيان با قصد جزئيت نمي گويند . بلكه به عنوان اظهار تشيّع و شعار شيعه گفته مي شود و اشكالي هم ندارد .
130 |
دست بسته نماز خواندن
از مسائلي كه ميان شيعه و بخشي از اهل تسنن ( نه همه آنها ) اختلاف است مسأله قرار دادن دست راست را روي دست چپ و قرار دادن آن بالاي ناف يا پايين ناف در حال ايستادن در نماز است
در فقه شيعه اين كار حرام و بدعت بشمار آمده اما بخشي از اهل تسنن اين كار را جائز يا مستحب مي دانند .
دليل شيعه گفتار امامان معصوم ( عليهم السلام ) است كه به حكم حديث ثقلين كه پيشتر ياد شد براي همگان حجّت است .
زراره از امام باقر ( عليه السلام ) نقل مي كند كه فرمود : بر تو باد به اقبال در نماز ، و از قرار دادن دست راست روي دست چپ اجتناب كن . زيرا اين عمل از كارهاي مجوس است . ( 1 )
محمد بن مسلم از امام صادق ( عليه السلام ) يا امام باقر ( عليه السلام ) نقل مي كند كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسائل الشيعه ، ج 4 ، ص 1264 چاپ بيست جلدي .
131 |
به آن حضرت عرض كردم شخصي دست راستش را در حال نماز روي دست چپ خود مي گذارد حضرت فرمود نبايد اين كار انجام شود . ( 1 )
و ابن رشد قرطبي كه از علماي بزرگ اهل تسنن است گويد : روايات صحيحه اي از پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) وارد شده كه در آنها خصوصيات نماز پيامبر ذكر شده اما از دست روي دست گذاشتن سخني به ميان نيامده است . . . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسائل الشيعه 4/1264 .
2 . بداية المجتهد 137/1 .
132 |
آمين بعد از سوره حمد
از كارهايي كه اهل تسنن در نماز انجام مي دهند گفتن « آمين » بعد از خواندن سوره حمد در نماز است . اما شيعه نه فقط گفتن آن را جايز نمي داند بلكه گفتن آن را باطل كننده نماز و بدعت مي داند و استدلال شيعه اين است :
1 ـ نماز از عبادات شرعي است كه حدّ و حدود آن را خود پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) بيان كرده است و هيچ كس حق ندارد به دلخواه خود چيزي به آن بيافزايد يا از آن بكاهد .
و با مراجعه به رواياتي كه در آنها كيفيت نماز پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) بيان شده معلوم مي شود كه از آمين گفتن ياد نشده است از جمله روايت ابوحميد ساعدي است كه در سنن بيهقي 2/105 و سنن ترمذي حديث 304 ياد شده و در آن همه جزئيات نماز رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) ذكر شده و آمين گفتن بعد از سوره حمد در آن نيست .
133 |
2 ـ اهل بيت پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) كه گفتار آنها براي همه حجت است به خاطر حفظ سنّت رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) از تحريف و بدعت ، شيعيان را از گفتن آمين باز داشته اند .
مرحوم شيخ كليني به سند خود از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند كه فرمود : هرگاه پشت سر امام جماعت نماز مي خواندي هنگامي كه امام جماعت از خواندن سوره حمد فارغ شد بگو الحمدلله رب العالمين و آمين مگو ( 1 ) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسائل الشيعة 752/4 .
134 |
سجده بر زمين
شيعه به پيروي از احاديث اهل بيت ( عليهم السلام ) سجده بر زمين و آنچه از زمين مي رويد را صحيح مي داند و سجده مثلا بر فرش را صحيح نمي داند و اينكه شيعيان يك قطعه خاك به نام « مهر نماز » همراه دارند و يا در مساجد براي نماز گزاران آماده شده است براي اين است كه همه جا سنگ يا خاك يا چيزي كه سجده بر آن جايز باشد يافت نمي شود و نيز در روايات امامان معصوم ( عليهم السلام ) بيان شده كه سجده بر خاك قبر امام حسين ( عليه السلام ) ثواب فراوان دارد و شيعه براي عمل به اين روايات و انجام اين مستحب به تربت سيدالشهدا ( عليه السلام ) سجده مي كند .
يكي از دانشمندان گويد :
از مهمترين اسرار استحباب سجده بر تربت حضرت امام حسين ( عليه السلام ) اين است كه نمازگزار هر روز در اوقات پنج گانه نماز هنگامي كه چشمش به تربت حسيني مي افتد به ياد فداكاري هاي آن
135 |
حضرت و اصحاب و اهل بيت او مي افتد و معلوم است كه يادآوري اين چنين الگوهايي اگر مورد توجه خاص قرار گيرد اثر تربيتي معنوي عجيبي در انسان خواهد داشت .
يادآوري :
برخي از شيعيان در مدينه و مكّه سجاده حصيري به همراه خود دارند و روي آن نماز مي خوانند و بر آن سجده مي كنند ؛ اين كار پيروي از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) است . به اين دو حديث كه در دو كتاب از كتابهاي حديثي معتبر اهل تسنّن نقل شده است توجّه كنيد :
1ـ ابن عباس مي گويد : « كان رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) يصلي علي الخمرة » ( 1 ) پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بر « خمره » نماز مي خواند .
ترمذي پس از نقل حديث فوق مي نويسد : الخمرة : هو حصير صغير ( خمره عبارت است از حصير كوچك ) .
2ـ ابوسعيد خدري مي گويد : « دخلت علي النبي ( صلّي الله عليه وآله ) فرأيته يصلّي علي حصير يسجد عليه » ( 2 ) بر رسول خدا وارد شدم ، ديدم بر حصيري نماز مي خواند ، و بر همان سجده مي كند .
بنابر اين ممانعت برخي از مأموران و روحانيان سنّي از اين كار ، و اينكه به شيعيان به خاطر اين كار اعتراض مي كنند دليل بي اطلاعي آنان از كتابهاي خودشان است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سنن ترمذي 1/207 چاپ سلفيه .
2 . صحيح مسلم 1/458 ، دارالفكر بيروت 1398 هـ .
136 |
جمع بين نمازهاي ظهر و عصر
و مغرب و عشاء
بر هر مسلماني لازم است در شبانه روز پنج بار نماز بگزارد كه اوقات شرعي آنها در قرآن و سنت بيان شده است : از ظهر تا غروب وقت نماز ظهر و عصر است ؛ از مغرب تا نيمه شب وقت نماز مغرب و عشاء ؛ و از طلوع فجر تا طلوع آفتاب نيز وقت نماز صبح .
شيعه آن طور كه در كتب فقهي توضيح داده شده معتقد است از ظهر تا غروب و از مغرب تا نيمه شب وقت مشترك دو نماز است ، جز اينكه به مقدار چهار ركعت از اول وقت ، مخصوص نماز ظهر و به مقدار سه ركعت از اول وقت مخصوص نماز مغرب و به مقدار چهار ركعت از آخر وقت ، مخصوص نماز عصر و عشاء مي باشد . بنابراين ، غير از دو وقت اختصاصي مذكور ، انسان مي تواند هر دو نماز را در فاصله مزبور هر وقت خواست انجام دهد هرچند
137 |
بهتر آن است كه آن ها را از هم جدا كند و هر يك را در وقت فضيلت خود انجام دهد .
امام باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد : « إذا زالت الشمسُ دَخَلَ الوقتان الظهرُ وَالعصرُ وإذا غابت الشمسُ دخل الوقتان المغربُ و العشاءُ الآخرة » ( 1 ) : آنگاه كه خورشيد به وسط آسمان رسيد وقت انجام دادن نماز ظهر و عصر فرا مي رسد و آنگاه كه خورشيد غروب كرد هنگام انجام نماز مغرب و عشاء فرا مي رسد .
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « إذا زالت الشمسُ فقد دَخَلَ وقتُ الظهر وَالعصر جميعاً إلا ان هذه قبل هذه ، ثمّ أنت في وقت منهما جميعاً حتي تغيب الشمس » ( 2 ) : هنگامي كه خورشيد به حدّ زوال رسيد وقت نماز ظهر و عصر فرا مي رسد ؛ جز آنكه نماز ظهر قبل از نماز عصر انجام مي گيرد . آنگاه تو وقت داري كه آن دو را در هر وقتي خواستي بخواني تا زماني كه خورشيد غروب كند .
امام باقر ( عليه السلام ) از پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) حكايت مي كند كه آن حضرت نماز ظهر و عصر را بدون هيچ عذر و علتي با هم به جاي آورد . ( 3 )
اصولا جواز جمع ميان دو نماز در برخي از موارد ، مورد اتفاق همه فقهاي اسلام قرار دارد . در عرفه و مزدلفه همه فقها جمع ميان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسائل الشيعة : ج 3 ، أبواب مواقيت ، باب 4 ، روايت 1 .
2 . وسائل الشعه : ج 3 ، أبواب مواقعيت ، باب 4 ، روايت 4 و 6 .
3 . وسائل الشعه : ج 3 ، أبواب مواقعيت ، باب 4 ، روايت 4 و 6 .
138 |
نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشاء را جايز مي دانند ، همچنانكه گروه زيادي از فقهاي اهل سنت جمع بين دو نماز را در سفر مجاز مي شمرند . تمايز شيعه از ديگران آن است كه با استناد به ادلّه فوق ( در عين قبول افضليت انجام نمازها در وقت فضيلت خويش ) جمع ميان دو نماز را مطلقاً جايز مي داند . حكمت اين امر نيز ، همان گونه كه در احاديث بيان شده است ، تسهيل امر بر مسلمانان است ، و خود پيامبر گرامي در موارد زيادي بدون عذر ( مانند سفر ، بيماري و غيره ) بين دو نماز جمع مي كرده تا كار را براي امت آسان سازد كه هركس بخواهد بين نمازها جمع كند و هركس بخواهد آنها را جدا از يكديگر انجام دهد .
مسلم در كتاب صحيح خود نقل مي كند كه « صلّي رسولُ الله الظهرَ و العصرَ جميعاً والمغربَ والعشاءَ جميعاً في غير خوف ولا سفر » ( 1 ) : رسول خدا نماز ظهر و عصر و نيز نماز مغرب و عشاء را با هم به جاي آوردند ، بدون اينكه خوفي از دشمن باشد و يا در سفر باشند .
در برخي از روايات به حكمت اين عمل اشاره شده است ، چنانچه در يك روايت مي خوانيم « جَمَعَ النبّي ( صلي الله عليه وآله وسلم ) بين الظهر والعصر وبين المغرب والعشاء فقيل له في ذلك فقال صنعتُ هذا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صحيح مسلم : 2/151 ، كتاب صلاة المسافرين وقصرها ، باب 6 ، ج 1 ، ص 488 دارالفكر .
139 |
لئلاّ تحرج أمتي » ( 1 ) پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نماز ظهر و عصر و نيز مغرب و عشاء را با هم به جاي آورد . علت اين امر از ايشان سؤال شد ، فرمود : چنين كردم تا امّتم به رنج و سختي نيفتند .
رواياتي كه درباره اقدام رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) به جمع بين دو نماز ، در صحاح و مسانيد وارد شده ، متجاوز از بيست روايت است كه بخشي از آنها مربوط به سفر ، و بخش ديگر در غير سفر و مرض و وقت باراني است . در برخي از آنها به حكمت جمع ميان نمازها ، كه همان آسان شدن امر بر مسلمانان مي باشد ، اشاره شده است و فقهاي شيعه از همين تسهيل استفاده كرده جمع بين دو نماز را مطلقاً جايز شمرده اند ، و در عين حال خواندن نمازها را در پنج وقت ( جدا جدا ) افضل مي دانند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . شرح زرقاني بر موطأ مالك ، ج 1 ، باب الجمع بين الصلاتين في الحضر و السفر ، ص 294 .
140 |
نماز تراويح
در فقه شيعه به پيروي از رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) و اهل بيت ( عليهم السلام ) آمده : مستحب است انسان در مجموع شبهاي ماه رمضان هزار ركعت نماز بگزارد . ولي برگزاري اين نمازها به جماعت ، بدعت است و بايد به صورت فُرادي برگزار شود .
امام باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد : نمازهاي مستحبي را نمي توان با جماعت خواند ، و هر نوع بدعت در دين مايه گمراهي بوده و عاقبت آن آتش است . ( 1 )
امام رضا ( عليه السلام ) نيز در رساله خود كه پيرامون عقايد و واجبات و مستحبات و غيره نگاشته ، يادآور شده است كه نماز مستحب را نمي توان به جماعت خواند ، و اين كار بدعت است . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . خصال : صدوق ، 2/152 .
2 . عيون اخبار الرضا ، صدوق ، ج2 ، ص 124 .
141 |
از بررسي تاريخچه برگزاري نماز تراويح ( مستحب در شب هاي ماه رمضان ) به صورت جماعت ، كه در ميان اهل سنت متداول است ، روشن مي شود كه اجتهاد به رأي ، به اين عمل مشروعيت بخشيده ، نه اينكه آيه يا روايتي دليل اين عمل باشد . در اين مورد طالبين مي توانند به مدارك ياد شده در پاورقي مراجعه نمايند . ( 1 )
يادآوري :
يكي از اشتباهات اهل تسنن اين است كه از خواندن نماز مستحبي بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب و نيز از خواندن نماز مستحبي بعد از نماز عصر تا غروب آفتاب منع مي كنند و مي گويند حرام است . در صورتي كه در فقه اهل بيت ( عليهم السلام ) ، حرام نيست بلكه به قولي مكروه است و مكروه در اين قبيل موارد به معني اين است كه ثوابش كمتر است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ارشاد الساري : 3/226 : عُمدة القاري 110/126 ؛ الاعتصام : 2/291 .
142 |
خمس
همه فقهاء اسلام معتقدند كه غنايم جنگي ميان جهادگران تقسيم مي شود ، مگر يك پنجم آن كه بايد در موارد خاصي صرف شود كه در آيه كريمه قرآن وارد شده است : ( وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْء فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبي وَالْيَتامي وَالْمَساكينِ وَابْنِ السَّبيلِ . . . ) ( انفال/ 41 ) : بدانيد آنچه را كه به غنيمت مي گيريد ، يك پنجم آن ، از آن خدا و رسول او ، و خويشاوندان وي ، و يتيمان و تهيدستان و در راه ماندگان است . . .
تفاوتي كه فقيهان شيعه با ديگر فقهاء دارند اين است كه سنّي ها خمس را منحصر به غنيمت جنگي دانسته و در غير آن قايل به چنين فريضه اي نيستند . و دليل آنان اين است كه اين آيه در مورد غنيمت جنگي وارد شده است .
ولي اين مطلب از دو نظر صحيح نيست .
اولا : در لغت عرب علاوه بر غنيمت جنگي ، به هر چيزي كه
143 |
انسان به آن دست يابد ، غنيمت گفته مي شود ، و اختصاص به غنيمت جنگي ندارد ، چنانكه ابن منظور مي گويد : « الغنم الفوز بالشيء من غير مشقّة » ( 1 ) : غنيمت ، دست يافتن به چيزي است بدون مشقّت .
و اصولا « غنيمت » در برابر « غرامت » است ، هرگاه انساني بدون بهره گيري از چيزي محكوم به پرداخت مبلغي شود ، نام آن غرامت ، و آنگاه كه نفعي به دست آورد ، غنيمت نام دارد .
بنابراين ، تخصيص آيه به غنايم جنگي دليلي ندارد و نزول آيه در غنايم جنگي « بدر » دليل بر اختصاص نيست .
و ثانياً : در برخي از روايات وارد شده است كه پيامبر گرامي ( صلي الله عليه وآله وسلم ) پرداخت خمس را از هر نوع درآمد واجب كرده است . آنگاه كه گروهي از قبيله عبدالقيس حضور او رسيدند و گفتند : ميان ما و شما ، مشركان حايل و مانع اند ، و ما فقط در ماههاي حرام ( كه امنيت برقرار است ) مي توانيم نزد شما بياييم ، دستوراتي را كه در سايه عمل به آن وارد بهشت گرديم و ديگران را نيز به آن دعوت كنيم ، بيان فرماييد ، پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود : شما را به ايمان فرمان مي دهم ، آنگاه در تفسير ايمان فرمود : « شهادة أن لا إله إلا الله ، و اقام الصلاة و إيتاء الزكاة ، و ان تعطوا الخمس من المغنم » ( 2 ) : شهادت بر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . لسان العرب ، كلمه غَنَم . قريب به اين معناست كلام ابن اثير در النهاية ، و كلام فيروز آبادي در قاموس اللغة .
2 . صحيح بخاري ، ج 4 ، ص 250 .
144 |
يگانگي خدا ، و بر پاداشتن نماز ، و پرداختن زكات و اينكه يك پنجم درآمدها را بپردازند .
مسلماً غنيمت در اين حديث درآمدهاي غير جنگي است ، زيرا مي گويند : ما در نقطه اي هستيم كه دسترسي به پيامبر نداريم ، يعني از ترس مشركان نمي توانيم به مدينه بياييم ، اين گونه افراد كه در محاصره مشركان بودند توانايي جهاد با مشركان را نداشتند تا خمس غنيمت جنگ با آنان را بپردازند .
علاوه دليل اصلي وجوب خمس از نظر شيعه روايات ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) است كه براي همه حجّت است بر لزوم پرداخت خمس از هر گونه درآمد تصريح كرده و نقطه ابهامي باقي نگذاشته است . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسايل الشيعه ، ج6 ، كتاب خمس ، باب اول .
145 |
ازدواج موقّت
شريعت اسلام ، شريعت جهاني و ابدي است . و همه ي ابعاد و نيازهاي زندگي فردي و اجتماعي انسان را مورد توجّه قرار داده است . آئين اسلام براي آن كه بتواند به رسالت جهاني و جاويدان و همه ي جانبه ي خود جامه ي عمل بپوشاند براي شرايط غير عادي ، احكام و قوانين ويژه ي آنها را مقرّر داشته است .
يكي از نيازهاي طبيعي انسان ، نياز به ازدواج است ، اين نياز از نحوه ي آفرينش مرد و زن سرچشمه مي گيرد . قرآن كريم ، آن را از نشانه هاي حكمت و قدرت الهي دانسته مي فرمايد : ( وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ َلآيات لِقَوْم يَتَفَكَّرُونَ ) ( 1 ) ؛ در اين آيه ي كريمه به برخي از آثار سازنده و اهداف حكيمانه ي ازدواج اشاره شده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . روم/ 21 .
146 |
است . ازدواج كانوني گرم و سرشار از محبت و مودّت را بنيان مي نهد و در سايه ي آن انسان به آرامش روحي دست مي يابد
ازدواج سبب ادامه يافتن نسل بشر و تشكيل جوامع بشري مي شود كه منشا تمدن و تكامل مادي و معنوي انسان مي گردد : ( وَاللهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَنينَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ ) ( 1 ) ؛ در كنار اين اهداف و اغراض عقلاني ، و معنوي ، غريزه ي جنسي انسان نيز به طريق مشروع ارضاء مي گردد .
و اين ، خود نتايج معنوي بزرگي را به دنبال دارد . بدين جهت است كه پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) ازدواج را موجب حفظ نيمي از تديّن انسان دانسته و فرموده است : من تزوّج فقد احرز نصف دينه . و نيز بدين جهت است كه آن حضرت ازدواج را از محبوب ترين امور دانسته و فرموده ؛ « ما بني في الاسلام بناء أحبّ اليّ من التّزويج » .
و ما اگر واقع بينانه به زندگي بشر و شرايط گوناگون آن بنگريم اين حقيقت را مي يابيم كه نيازهاي بشر در مسأله ي ازدواج به گونه اي است كه دو گونه ازدواج را طلب مي كند :
يكي ازدواج دايمي و ديگري ازدواج موقت ؛ ازدواج دايمي براي شرايط عادي و معمولي زندگي ، و ازدواج موقت براي شرايط غير عادي ، از قبيل سفر در مدتي طولاني و مواردي كه در اثر جنگ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نحل/ 72 .
147 |
و حوادث ديگر ، زناني ، همسران خود را از دست مي دهند ، و از طرفي هزينه ي ازدواج دايمي و مشكلات ديگر مانع از چند همسري مي باشد .
شريعت مقدس اسلام ، درست با توجه به واقعيت مزبور دو گونه از ازدواج دايمي و موقت را تشريع كرده است . در مورد ازدواج دايمي فرموده است : ( وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامي فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْني وَثُلاثَ وَرُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً ) ( 1 ) اگر از ازدواج با يتيمان از اين جهت كه مبادا با آنان به عدل رفتار نكنيد بيمناكيد ، با زنان غير يتيم كه مورد پسند شماست ازدواج كنيد ، دو همسر يا سه همسر يا چهار همسر مي توانيد برگزينيد ، ولي اگر از اجراء عدالت ميان آنها بيمناكيد ، به يك همسر بسنده كنيد .
و در مورد ازدواج موقت فرموده است : ( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَةً ) ( 2 ) ، از هر زني كه به طور مشروع كام برگرفتيد ، آنچه را كه در مقابل اين كام جويي به عنوان مهر مقرر داشته ايد به او بپردازيد .
دلايل اين كه اين آيه مربوط به ازدواج موقت مي باشد متعدد است يكي از آنها روايات اهل بيت ( عليهم السلام ) است كه آيه را به ازدواج
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نساء/ 3 .
2 . نساء/ 24 .
148 |
موقّت ( متعه ) تفسير كرده اند . ( 1 ) در احاديث اهل سنّت نيز اين تفسير از عدّه اي از صحابه و تابعان روايت شده است . ابن عباس و اُبيّ بن كعب و سعيدبن جبير و سدّي آيه را چنين قرائت مي كردند : ( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ [ الي أجل مسمي ] فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَة ) ( 2 ) و مجاهد نيز گفته است : اين آيه در مورد ازدواج موقت نازل شده است . ( 3 )
فخرالدين رازي ، پس از ذكر قرائت اُبيّ بن كعب و ابن عباس گفته است : « مسلمانان اين گونه قرائت را بر آن دو انكار نكردند . از اينجا به دست مي آيد كه درستي اين قرائت مورد قبول همه ي مسلمانان بوده است ، در نتيجه مشروعيت ازدواج موقّت مورد اجماع مسلمانان بوده است . ( 4 )
احكام و خصوصيات
ازدواج موقّت در چند حكم با ازدواج دايمي يكسان است كه عبارتند از :
1 ـ موانع ازدواج ( محرّمات النكاح )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسائل الشيعة ، ج14 ، ابواب المتعة ، باب اول .
2 . مقصود اين است كه آنان جمله ي « الي أجل مسمّي » را به عنوان تفسير به هنگام قرائت آيه اضافه مي كردند .
3 . تفسير ابن كثير : 2/244 .
4 . مفتايح الغيب : 10/51 ـ 52 .
149 |
2 ـ شرايط لازم به هنگام عقد ازدواج مانند : در عده نبودن زن
3 ـ اجراي صيغه ي مخصوص ازدواج
4 ـ لزوم مهريه
5 ـ احكام مربوط به فرزندان و خويشاوندان
6 ـ احكام مربوط به ارث فرزندان از پدر و مادر و بالعكس
7 ـ لزوم عدّه پس از پايان يافتن ازدواج براي زن
تفاوت هاي ازدواج موقت با ازدواج دايمي در امور ذيل است :
الف ) در ازدواج موقّت زن و شوهر از يك ديگر ارث نمي برند .
ب ) در ازدواج موقّت نفقه ي زن بر شوهر واجب نيست .
ج ) در ازدواج موقّت زن حق همخوابگي با شوهر ندارد .
د ) در ازدواج موقّت با پايان يافتن مدّت ازدواج اجراي صيغه ي طلاق لازم نيست .
هـ ) پاره اي از تفاوت هاي ديگر كه در كتب فقه بيان شده است .
در هر حال ، ازدواج موقت با ازدواج دايمي هر دو از اقسام نكاح شرعي به شمار مي روند و در بسياري از احكام ازدواج يكسانند . اگر چه هريك احكام ويژه اي نيز دارند .
روشن است كه داشتن احكام ويژه سبب تباين آن دو نخواهد بود چنان كه در ديگر احكام شرعي نيز چنين است ، مثلا هبه ي
150 |
معوّضه و غير معوّضه ، و هبه ي به خويشاوند و غير خويشاوند احكام ويژه اي دارند ، ولي همگي از اقسام يك نوع عقد شرعي به شمار مي روند كه هبه نام دارد .
از مطالب پيشين روشن شد كه در اصل مشروعيت ازدواج موقّت ترديدي نيست ، و اين مطلب مورد اجماع مسلمانان است ، ليكن علماي اهل سنّت با استناد به برخي از دليل هايي كه به نظر شيعه بي اعتبار است مدعي نسخ اين حكم شده اند .