بخش 4

فصل ف#1740; أن الش#1740;عة الامام#1740;ة هم الفائزون

[فصل فی أن الشیعة الامامیة هم الفائزون]


فصل فی الاخبار الواردة والاحادیث الصادرة من كتب اهل السنة أن الشیعة الامامیة هم الفائزون الّذين‌َ «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ» (بقره:62) وأن‌َّ أعْداءَهُم‌ْ هُم‌ُ الْخاسِرُون‌.

يعني‌: اين فصلي است در اخبار و احاديث كه‌آمده است در كتب اهل سنّت‌، در آن كه شيعه اماميّه‌، ايشانند ظفر و فيروزي‌ يافتگان‌. آن كساني كه هيچ ترسي و اندوهي ايشان را نيست‌، و دشمنان ايشانند كه زيانكارند.

 

حديث اوّل‌:

عن ابن عبّاس‌، قال: قال رسول اللّه صلّی الله علیه وآله: لَوِ اجْتَمَع‌َ الْخَلايِق كُلُّهُم‌ْ عَلَى حُبِّ عَلِيِّ بْنِ أبِي طَالِبٍ لَمَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّارَ [بحار: 39/248].

يعني‌: پيغمبر صلّی الله علیه وآله فرمود كه‌: اگر همه خلايق جمع شدندي بر دوستي عليّ بن ابي طالب‌، خداي تعالي آتش دوزخ نيافريدي‌.  از اين حديث معلوم شد كه محب‌ّ عليّ از اهل ‌جنّت است‌، و دوزخ ابدي مأواي اعادي و منكران خلافت او.

 

حديث دویم‌:

عَن‌ْ أنَس‌ْ، عَن‌ِ النَّبِي صلّی الله علیه وآله قَالَ: حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أبِي طَالِبٍ حَسَنَةٌ لَا تَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُهُ سَيِّئَةٌ لَا تَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة [بحار: 39/248]

يعني‌: روايت است از انس مالك از پيغمبر صلّی الله علیه وآله كه‌ او فرمود: دوستي عليّ بن ابي طالب نیكی است كه زيان نمي‌دهد با وي هيچ بدي‌، و دشمني وي بدي است كه سود نمي‌دهد با وي هيچ نيكي‌؛ و صورت اين چنان است كه صورت ايمان‌ [7] چون كافر ايمان آورد، معاصي ماقبل ايمان‌، جمله مجبوب و مضمحل‌ مي‌گردد، به دليل قوله تعالي‌: إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأوَّلِينَ (انفال:38)، يعني‌: گناهان‌ پيش از ايمان همه باطل گردد، به دليل گفتار حق تعالي كه فرمود: اگر شما باز ايستيد از اين گناهان و توبه كنيد و ايمان آريد، آمرزيده شما را گناهان ‌گذشته‌؛ و حديث رسول صلّی الله علیه وآله: يَجُبّ‌ُ ما قَبْلَه‌ُ، يعني‌: هر كه مسلمان شود، گناهاني كه در حالت كفر كرده باشد، اسلام آن را ببرد و محو كند؛ و حديث‌: التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَه‏ [كافی: 2/435] يعني‌: توبه كننده از گناهان‌، همچون كسي‌ است كه خود گناه نكرده‌. پس محبّت و موالات عليّ و اولاد او - عليه [السلام] - مُفني ومُزيل و محو كنندۀ جمله معاصي است‌، و اين محبت طاعتي است چون‌ ايمان‌، و توبه كه جمله معاصي با آن محو گردد.

 

حديث سيّم‌:

عن ابن عبّاس عن رسول اللّه صلّی الله علیه وآله: جَاءَنِي جَبْرَئِيلُ علیه السلام مِنْ عِنْدِ اللَّهِ بِوَرَقَةِ آسٍ خَضْرَاءَ مَكْتُوبٌ فِيهَا بِبَيَاضٍ إِنِّي افْتَرَضْتُ مَحَبَّةَ عَلِيِّ بْنِ أبِي طَالِبٍ عَلَى خَلْقِي فَبَلِّغْ ذَلِكَ عَنِّي‏ [بحار: 39/275]

يعني‌: روايت است از عبداللّه عباس از رسول خدا صلِّی الله علیه وآله كه‌: او فرمود به من‌: آمد جبرئيل از درگاه خداي ـ عَزَّ وَ جَل‌َّ ـ ويك برگ مُرد [مُورد: نوعی درختچه زیبا كه از رنگ آن استفاده می شود.] سبز به من آورد. بر آنجا به خط سفيد نوشته كه‌: من فرض و واجب گردانيدم محبّت عليّ بن ابي طالب را بر آفريدگان خود. تو برسان‌ بديشان اين سخن را از حضرت من‌؛ و اميرالمؤمنين علیه السلام به اتّفاق‌، از اهل‌جنّت است‌؛ و حديث‌: ألْمَرْءُ مَع‌َ مَن‌ْ أحَبَّه‌، [مسند احمد: 1/392. در همه جا «احبّ»] يعني‌: مرد با آن كساني بود كه‌ وي را دوست دارد. محبّتي كه او را امام داند، بعد از رسول خدا صلّی الله علیه وآله، با اوباشد در بهشت‌، به آيه‌: يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ
(اسراء:71)، يعني‌: در روز قيامت‌، هر جمعي مردم را با امام ايشان باز خوانند.

 

حديث چهارم‌:

عَن‌ْ ثابت‌ٍ عَن‌ْ أنَس‌ٍ قال‌َ قال‌َ رَسُول‌ُ اللّه صلی الله علیه وآله: خَلَقَ اللَّهُ مِنْ نُورِ وَجْهِ عَلِيِّ بْنِ أبِي طَالِبٍ علیه السلام سَبْعِينَ ألْفَ مَلَكٍ يَسْتَغْفِرُونَ لَهُ وَ لِمُحِبِّيهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ [بحار: 27/118].

يعني‌: روايت است از ثابت و انس مالك كه‌: رسول خدا صلّی الله علیه وآله  فرمود كه‌، بيافريده‌ است خداي ـ عَزَّ وَ جَل‌َّ ـ از نور روي عليّ بن ابي طالب‌، هفتاد هزار فرشته ‌را، و ايشان استغفار مي‌كنند از براي علي و از براي دوستان او تا روز قيامت‌؛ و عليّ علیه السلام  معصوم است از همه گناهي‌، و استغفار ملائكه از براي وي‌، همه‌ درود و تحيّات بُوَد و مزيد رفع درجات بُوَد، و سبب آمرزش گناهان دوستان ‌وي بُوَد، و استغفار ملائكه نباشد الاّ از براي مؤمنان و در محل قبول‌.

 

حديث پنجم‌:

عن عبداللّه بن مَسْعود قال‌َ قال‌َ رَسُول‌ُ اللّه صلّی الله علیه وآله : إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يَقْعُدُ عَلِيُّ بْنُ أبِي طَالِبٍ عَلَى الْفِرْدَوْسِ وَ هُوَ جَبَلٌ قَدْ عَلَا عَلَى الْجَنَّةِ وَ فَوْقَهُ عَرْشُ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ مِنْ سَفْحِهِ تَنْفَجِرُ أنْهَارُ الْجَنَّةِ وَ تَتَفَرَّقُ فِي الْجِنَانِ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى كُرْسِيٍّ مِنْ نُورٍ تَجْرِي بَيْنَ يَدَيْهِ التَّسْنِيمُ لَا يَجُوزُ أحَدٌ عَلَى الصِّرَاطِ إِلَّا وَ مَعَهُ بَرَاءَةٌ بِوَلَايَتِهِ وَ وَلَايَةِ أهْلِ بَيْتِهِ يُشْرِفُ عَلَى الْجَنَّةِ فَيُدْخِلُ مُحِبِّيهِ الْجَنَّةَ وَ مُبْغِضِيهِ النَّارَ [بحار: 27/116].

يعني‌: روايت است از عبداللّه بن مسعود كه‌: رسول صلّی الله علیه وآله  فرمود كه‌: چون روز قيامت باشد، بنشيند عليّ بن ابي طالب بر كوه فردوس ـ كه كوهي است از كوه‌هاي بهشت و كوه فردوس‌، بلند و زیر [: زبر] است بر بهشت‌، و بالاي اين كوه ‌عرش خدايي است ـ جَل‌َّ جَلاله ـ و از دامن اين كوه جوي‌هاي بهشت روان‌ مي‌شوند و در بستان‌هاي بهشت پراكنده شوند و روان مي‌گردند ـ واميرالمؤمنين علي علیه السلام نشسته باشد بر كوهي‌ از نور، و فراپيش او چشمه تسنيم مي‌رود، و هيچ كس بر صراط نگذرد الاّ كه با او همراه بُوَد براتي به ولايت علي و ولايت اهل بيت وي‌، و علي علیه السلام مطّلع و مُشرف بُوَد بر بهشت و دوستان خود را بر بهشت درآورد و دشمنان خود را به آتش دوزخ اندازد.

 

حديث ششم‌:

عَن‌ْ عَلِي‌علیه السلام أِنَّه‌ُ قال‌:َ قال‌َ رَسُول‌ُ اللّه‌ صلی الله علیه وآله: لَمَّا أُدْخِلْتُ الْجَنَّةَ رَأيْتُ الشَّجَرَةَ تَحْمِلُ الْحُلِيَّ وَ الْحُلَلَ أسْفَلُهَا خَيْلٌ بُلْقٌ وَ أوْسَطُهَا الْحُورُ الْعِينُ وَ فِي أعْلَاهَا الرِّضْوَانُ قُلْتُ: يَا جَبْرَئِيلُ لِمَنْ هَذِهِ الشَّجَرَة؟ قَالَ: هَذِهِ لِابْنِ عَمِّكَ أمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أبِي طَالِبٍ إِذَا أمَرَ اللَّهُ الْخَلِيقَةَ بِالدُّخُولِ إِلَى الْجَنَّةِ يُؤْتَى بِشِيعَةِ عَلِيٍّ حَتَّى يُنْتَهَى بِهِمْ إِلَى هَذِهِ الشَّجَرَةِ فَيَلْبَسُونَ الْحُلِيَّ وَ الْحُلَلَ وَ يَرْكَبُونَ الْخَيْلَ الْبُلْقَ وَ يُنَادِي مُنَادٍ هَؤُلَاءِ شِيعَةُ عَلِيٍّ صَبَرُوا فِي الدُّنْيَا عَلَى الْأذَى فَحُبُوا هَذه المنازل الْيَوْمَ  [بحار: 8/138]

يعني‌: روايت است از اميرالمؤمنين عليّ علیه السلام  كه‌: پيغمبر صلّی الله علیه وآله  فرمود كه‌: در شب ‌معراج‌، در آن هنگام كه مرا به بهشت در آوردند، در آنجا درختي ديدم كه بار آن درخت حلّه‌ها و زيورها بود. در زير آن درخت‌، اسبان ابلق بودند، و در ميان آن حور عين بودند، و در بالاي آن رضوان بودند. گفتم‌: يا جبرئيل‌! از آن ‌ِكيست اين درخت‌؟ گفت‌: از آن‌ِ پسر عم‌ّ تو اميرالمؤمنين عليّ علیه السلام. چون‌ خداي تعالي امر كند خلايق را كه به بهشت در روند، يعني كه اهل بهشت ‌بُوَند، اجازت آيد كه به بهشت درآيند. در آن حالت، شيعه عليّ علیه السلام را بيارند تا وقتي كه به نزديك اين درخت رسند حلّه‌هاي اين درخت بپوشند و زيورهاي آن بر خود كنند و بر اسبان ابلق نشينند، و منادي ندا مي‌كند كه‌: اين ‌گروه شيعه علي‌اند كه در دار دنيا، رنج‌ها و زحمت‌ها و ذلّتهاكشيده‌اند. و بر آن ‌صبر كرده‌اند تا لاجرم امروز به عطا داده‌اند ايشان را اين منزلت‌ها.

و هيچ ‌شكّي نيست كه آن رنج و محن و بلا و فتن كه به شيعه اهل بيت رسيد به هيچ ‌قومي نرسيد. اگر در دور اوّل بود، اميرالمؤمنين با جمله بني هاشم و تَبَع‌ ايشان‌، چون ابوذر و سلمان و عمّار ياسر و مقداد بن أسود كندي و ابوالهيثم‌ تيّهان و محمّد بن ابي بكر و اضراب ايشان از اكابر صحابه‌، دائماً در زحمت‌ بودند و در طرد و نفي و حرق و غرق و قتل و ايذا و حرمان از حقوق ‌خويشتن‌؛ و اگر در دور معاويه ـ عليه اللّعنة ـ بود، خود مخفي نماند كه آن‌ لعين بن لعين چه كرد با خاندان محمّد و با شيعه اهل البيت‌، كه در جمله ديار عرب‌، هر جا كه وي را معلوم بود كه مؤمني است مي‌كشت‌، و به لعنت ايشان مي‌فرمود، و حسن بن علي علیه السلام  را به زهر شهيد كرد، و حُجر بن عدي ‌را كه از زهّاد و ابدال زمانه بود و در عصر خويشتن در ورع يگانه و عفّت‌ وكثرت عبادت او بر فضلا مخفي نماند، معاويه وي را دعوت كرد به لعنت ‌اهل بيت رسول‌ علیه السلام، او از آن امتناع و ابا كرد. آن لعين بفرمود تا او را با هزار و پانصد تن از مرد و زن و كودك و بزرگ از قبيله او بكشتند و به آتش بسوختند.

و امثال اين از فعلات كه از آن لعين ولد الحرام صادر شد؛ و اين لعين مدّت ‌نوزده سال و سه ماه كه ايّام تغلّب او بود بدين صفت به سر مي‌برد با شيعه‌؛ وآن لعين را  نود و هشت سال عمر بود و گويند كه هشتاد سال‌.

و بعد از او يزيد كافر ابن كافر، حسين و اصحاب حسين و قربات حسين‌ در كربلا آن‌ كرد كه بر عالَميان آن حال مستور نماند، و در مشرق و مغرب‌، امروز علما و واعظان باز مي‌گويند؛ و آن لعين سه سال و نه ماه مَلِك بود و بدينصفت‌ كه شنيدي مي‌كرد تا به دوزخ رسيد، و عمر وي سي و هفت سال بود. گويند كه‌ مست شده بود و بر بام خانه رقص مي‌كرد به زير افتاد و بر سر آمد و مغز بيرون آمد و روح خبيث او به دوزخ رسيد.

و بعد از او بني اميّه هشتاد سال‌ در شرق و غرب‌، شيعه را مي‌كشتند و لعنت خاندان رسول مي‌كردند.

و بعد از ايشان بني العبّاس مسلّط شدند، و هشت امام را به زهر بكشتند، و سادات‌ اهل بيت را زنده در ديوار مي‌گرفتند، و هر خليفه‌اي پنج هزار و شش هزار تا به دوازده هزار مي‌كشتند، چنان كه در كتاب مقاتل الطالبيه مكتوب آمد تا به ‌حدّي كه هارون خليفه‌، شبي شصت علوي فاطمي را در نيشابور گردن بزد و در چاهي انداخت تا دولت ايشان نيز به آخر رسيد. فَقُطِع‌َ دَابِرُ الْقَوْم‌ِ الَّذِين‌َ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لله رَب‌ِّ الْعَالَمِين [الانعام: 45].

پس اين طايفه دائماً در زحمت كلاب جهنّم‌ مي‌بودند؛ و هذا معني قوله‌: صَبَرُوا فِي الدُّنْيا عَلَي الأذي‌ [بحار: 8/138]، يعني‌: اين است‌ معني آن سخن كه صبر كردند در دنيا به رنج و زحمتي‌ [9] كه كشيده‌اند.

 

حديث هفتم‌:

عَن‌ْ عَلِي‌ٍّ عَن‌ْ النَّبِي صلّی الله علیه وآله: مَنْ أحَبَّ أنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَ يَمُوتَ مِيتَتِي وَ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ الَّتِي وَعَدَنِي رَبِّي فَلْيَتَوَلَّ عَلِيَّ بْنَ أبِي طَالِبٍ وَ ذُرِّيَّتَهُ الطَّاهِرِينَ أئِمَّةَ الْهُدَى وَ مَصَابِيحَ الدُّجَى مِنْ بَعْدِهِ فَإِنَّهُمْ لَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ الْهُدَى إِلَى بَابِ الضَّلالَةِ [بحار: 23/143]

يعني‌: روايت است از علي علیه السلام كه پيغمبر صلّی الله علیه و آله فرمود: هر آن كسي كه دوست دارد كه زندگاني كند همچون زندگاني من‌، و بميرد همچون مردن ‌من و در رود در بهشت خلد كه وعده كرده است مرا خداي من‌، بايد كه ‌تولاّ به علي بن ابي طالب و فرزندان او كند. پاكان و معصومان پيشوايان راه ‌راست و چراغ‌هاي تاريكي‌. به درستي كه ايشان هرگز شما را از درِ راه راست ‌به درِ گمراهي نيارند.

ابوالفتوح عجلي هم اين حديث را در كتاب نكت الفصول ايراد كرد، و صالحانی در كتاب مجتبي‌، و اين حديث حجّت است كه رسول صلّی الله علیه و آله  را حيات‌ و ممات بر محبّت عليّ علیه السلام  هادی خلايق‌، و هر كه در بهشت رود جز به‌ محبّت اميرالمؤمنين نباشد.

 

حديث هشتم‌:

عَن‌ْ جابر قال‌َ: كُنّا عِنْدَ النَّبِي‌ صلّی الله علیه و آله، فَأقْبَل‌َ عَلِي‌ٌ؛ فَقال‌َ رَسُول‌ُ اللّه: قَدْ أتَاكُمْ أخِي ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى الْكَعْبَةِ فَضَرَبَهَا بِيَدِهِ ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّ هَذَا وَ شِيعَتَهُ لَهُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ أوَّلُكُمْ إِيمَاناً مَعِي وَ أوْفَاكُمْ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أقْوَمُكُمْ بِأمْرِ اللَّهِ وَ أعْدَلُكُمْ فِي الرَّعِيَّةِ وَ أقْسَمُكُمْ بِالسَّوِيَّةِ وَ أعْظَمُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ مَزِيَّةً قَالَ فَنَزَلَتْ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة (بيّنه:7)[بحار: 38/5].

يعني‌: روايت است از جابر عبداللّه انصاري كه او گفت‌: ما پيش پيغمبر صلّی الله علیه وآله بوديم كه اميرالمؤمنين عليّ روي به ما كرد و مي‌آمد. پيغمبر صلّی الله علیه وآله فرمود: به حقيقت كه آمد به شما برادر من‌. بعد از آن به ‌كعبه نگريست پيغمبر صلّی الله علیه وآله و دست بر آن نهاد و فرمود: به حق‌ّ آن خداي كه جان محمّد به دست او است‌، به درستي كه اين مرد و شيعه او، كه ايشانند فيروزي و ظفر يافتگان روز قيامت‌. بعد از آن فرمود كه، به درستي كه اوّلين و پيش‌ترين‌ِ شما است به ايمان‌، و وفاكننده‌ترين شما است به عهد خدا، و قايم‌ترين شما است به امر خدا، و عادل‌ترين شما است در رعيّت نگاه ‌داشتن‌، و قسمت‌كننده‌ترين‌ِ شما است به راستي و سويّه كردن‌، و بزرگ‌ترين‌ ِشما است به نزديك خداي تعالي به منزلت و مرتبت‌. بعد از آن فرمود كه‌، در شأن او فرود آمده است اين آيه‌: اِن‌َّ الَّذِين‌َ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَات‌ [بقره: 277] الا‌يه‌، يعني‌: به درستي كه آن كساني كه ايمان آورده‌اند و عمل صالح كردند، آن گروه ايشانند كه بهترين‌ِ خلايقند. يعني علي و شيعه وي‌.

 

حديث نهم‌:

عَن‌ْ عَلِي‌ٍّ عَن‌ِ النَّبِي‌ علیهما السلام اِنَّه‌ُ قال‌َ: أرْبَعَةٌ أنَا لَهُمْ شَفِيعٌ لَهُم‌ْ يَوْم‌َ الْقِيامَة‌ِ وَ لَوْ أتَوْا بِذُنُوبِ أهْلِ الْأرْضِ الضَّارِبُ بِالسَّيْفِ أمَامَ ذُرِّيَّتِي وَ الْقَاضِي لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ وَ السَّاعِي لَهُمْ فِي مَصَالِحِهِمْ عِنْدَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ  [مستدرك وسائل: 12/382 از الاربعین ابوحامد محمد الحسینی]

يعني‌: روايت ‌است از عليّ‌ علیه السلام  از پيغمبر صلّی الله علیه و آله كه او فرمود كه‌: چهار كسند كه من شفيع ‌ايشانم در روز قيامت و اگر چه گناهان اهل زمين داشته باشند: شخصي كه در برابر فرزندان من شمشير زند بر دشمنان‌، و شخصي كه حاجت‌هاي فرزندان ‌من برآورد، و شخصي كه سعي و كوشش كند در مهمّات فرزندان من درحالتي كه ايشان درمانده باشند، و شخصي كه ايشان را دوست دارد به دل و زبان‌.

آن كس كه شمشير مي‌زند چون شهداي كربلا و شهداي جمل و صفّين كه در خدمت اميرالمؤمنين علیه السلام شهيد شدند، و امروز علماي شيعه كه احياي‌ مودّت ايشان مي‌كنند در دل مؤمنان و مواليان‌.

 

حديث دهم‌:

مَثَل‌َ أهْل‌ِ بَيْتِي كَمَثَل‌ِ سَفِينَة‌ِ نُوح‌ٍ مَن‌ْ رَكَب‌َ فِيها نَجي وَ مَن‌ْ تَخَلَّف‌َ عَنّها زُخ‌َّ فِي‌النّارِ [بحار: 23/122] و أورد القضاعی [شهاب الاخبار]:  وَ مَن‌ْ تَخَلَّف‌َ عَنْها غَرِق [بحار:23/124].

پيغمبرصلّی الله علیه و آله فرمود كه‌: مَثَل اهل بيت من همچون مثل كشتي نوح است‌. هر كه در آنجا نشيند نجات يابد، و هر كه باز ايستد و از آن دور شود، وي را دراندازند بر آتش‌ [10] دوزخ‌.

و قضاعي در شهاب الاخبار آورده است كه‌، هر كه از آن كشتي باز ايستد و دور شود غرق مي‌شود لاشك، كه به زمان طوفان نوح‌، خلاصي جز اهل سفينه نبود. همچنين در دور محمّد صلّی الله علیه و آله خلاصي از عقاب جز شيعه را نباشد.

 

حديث يازدهم‌:

قال‌َ رَسول‌ُ اللّه صلّی الله علیه و آله:  یا عَلِيُّ! إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ غَفَرَ لَكَ وَ لِوُلْدِكَ وَ لأهْلِكَ وَ لِشِيعَتِكَ وَ لِمُحِبِّي شِيعَتِكَ فَأبْشِرْ فَإِنَّكَ الأنْزَعُ الْبَطِينُ يَعْنِي مَنْزُوعٌ مِنَ الشِّرْكِ بَطِينٌ [مبطون] مِنَ الْعِلْمِ [بحار: 40 / 78]

يعني‌: به درستي كه خدا بيامرزيد تو را، يعني درجه تو عالي و رفيع گردانيد، و بيامرزيد فرزندان تو را و شيعه تو را، و دوستان شيعه تو را، و شاد و خرّم‌ شو كه تو انزع بطيني كشيده‌اي‌، يعني دوري از شرك و پُري از علم‌. چون‌ محبّيِ شيعه سبب نجات است. جزای جمعي كه اظهار عداوت اين جمع كنند جز جهنّم ابدي نباشد.

 

حديث دوازدهم‌:

عَن‌ْ اِبْن‌ِ عَبّاس‌ٍ عَن‌ْ النَّبِي صلّی الله علیه وآله قال‌َ: لَمّا عُرِج‌َ بِي اِلي السَّمآءِ رَأيْت‌ُ عَلي باب‌ِ الْجَنَّة‌ِ مَكْتُوباً بِالذَّهَب‌ِ لا اِله‌َ اِلاّ اللّه‌ُ مُحَمَّدٌ رَسُول‌ُ اللّه‌،ِ عَلِيّ‌ٌ وَلِي‌ُّ اللّه‌ِ فاطِمَة‌ ُأمَة‌ُ اللّه‌ِ الْحَسَن‌ُ وَ الْحُسَيْن‌ُ صِفْوَة‌ُ اللّهِ ، عَلي مُحِبِّيهِم رَحْمَة‌ُ اللّه‌ِ وَ عَلي‌مُبْغِضِيهِم‌ْ لَعْنَة‌ُ اللّه‌ِ، [نك: مائة منقبة: 87]

يعني‌: روايت است از عبداللّه بن عبّاس از پيغمبر صلّی الله علیه وآله كه ‌او فرمود: در شب معراج كه من را به آسمان بردند، ديدم بر در بهشت نوشته ‌به زر سرخ‌: لا اله الا اللّه تا به آخر.

و همچنين امام محدّث عبيداللّه القطّان در كتاب منتهی المآرب و محمود بن محمّد صالحاني اصفهاني ايراد كردند.

 

حديث سيزدهم‌:

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: سَألْت‌ُ رَسُول‌َ اللّه َ صلّی الله علیه وآله عَنِ الْكَلِمَاتِ الَّتِي تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ ‌ِ ـ عَزَّ وَ جَل‌َّ ـ فَتَابَ عَلَيْهِ قَالَ: سَألَهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إِلأ تُبْتَ عَلَيَّ فَتَابَ عَلَيْه [وسائل: 7/98]

يعني‌: روايت است از عبداللّه عباس كه اوگفت‌: سؤال كردم از رسول خدا و پرسيدم وي را از كلماتي كه فرا گرفت آن را آدم از درگاه خداي ـ عزّوجل‌ّ ـ و آن كلمات بر زبان براند آدم خداي تعالي‌، توبه وي قبول كرد و وي را برگزيد، كه آن چه كلمات بود؟ و نص‌ّ قرآن است‌: فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (بقره:37) پيغمبر صلّی الله علیه وآله فرمود كه‌، آن، كلمات آن بود كه آدم درخواه كرد از درگاه خدا كه به حق‌ّ محمّد و عليّ و فاطمه و حسن و حسين كه توبه من قبول كني‌. خداي تعالي توبه وي قبول كرد و دعاي وي را مستجاب كرد.

 و اجماع علماي شيعه است كه ‌اجابت دعا و اظهار معجزات جمله انبيا و قمع ايشان مر أعداء را بدين ‌كلمات بود.

 

حديث چهاردهم‌:

عَن‌ْ عَلِيّ‌،ٍ عَن‌ْ رَسُول‌ِ اللّه‌ علیهما السلام: يا عَلِي‌ّ! اِذا كان‌َ يَوْم‌ُ الْقِيامَة‌ِ تَعَلَّقَت‌ْ بِي بِحُجْزَة‌ ِاللّه - وَ رَوِي‌َ الصّالِحانِي بِعِصْمَة‌ِ اللّه - وَ أنْتَ مُتَعَلِّقٌ بِحُجْزَتِي وَ وُلْدُكَ مُتَعَلِّقُونَ بِحُجْزَتِكَ وَ شِيعَةُ وُلْدِكَ مُتَعَلِّقُونَ بِحُجْزَتِهِمْ فَتَرَى أيْنَ يُؤْمَرُ بِنَا.[بحار: 10/368]

الْمرادَ بِحُجْزَة‌، ِ الأزارِ عَلي ما أوْرَدَه‌ُ أهْل‌َ اللُّغَة‌ِ مَعْقِدَه‌ُ وَهِي‌َ أيْضاً مَوْضِع‌ُ الْتكَّة‌.

يعني‌: روايت است از علي علیه السلام از رسول خدا صلّی الله علیه و آله كه او فرمود: يا علي‌! چون روز قيامت باشد، دست در حجزه خدا زنم‌ - و روايت صالحاني آن است كه‌ پيغمبر فرمود: دست در عِصَم خدا زنم ـ و اين هر دو بر سبيل مجاز و استعاره ‌باشد ـ و يا علي‌! تو دست در حجزه من زده باشي‌، و فرزندان تو [دست] در حجزه تو زده باشند، وشيعه فرزندان تو دست در حجزه تو زده باشند. پس با تو نمايند كه امر آيد كه ما را به­كدام موضع فرو دارند. پس بدان كه دستار كه درميان بندند، آن موضع كه بند دستار به هم رسد از روي لغت آن را حجزه‌ گويند، و موضع بند زیر جامه كه در هم بندند نيز حجزه گويند.

پس عرض آن ‌است كه حجزه سبب است و ريسماني محكم ميان خدا و پيغمبر، و ميان‌پيغمبر و علي‌، و ميان علي و اهل بيت‌، و ميان اهل بيت و شيعه كه هر كه ‌دست در وي زند هرگز كشته نشود؛ و اشاره بدين معنا است‌ رمز: فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى (بقره:256) يعني‌: هذِه‌ِ الْحُجْزَةُ الَّتِي ذُكِرَت‌ْ فِي الْحَدِيث‌ِ، يعني‌: هر كه ايمان نيارد به ظالمان‌ [11] آل محمّد و بديشان نگرود و اعتقاد ندارد و ايمان آرد به خدا و رسول و اهل‌بيت رسول‌، به حقيقت كه دست درآويخته باشد به بند استوارتر؛ و مراد بدين، همان حجزه است كه ياد كرده شد در اين حديث‌.

 

حديث پانزدهم‌:

عن زيد بن أرقم عن النّبي‌َّ صلّی الله علیه وآله مَنْ أحَبَّ أنْ يَتَمَسَّكَ بِالْقَضِيبِ الاحْمَرِ الَّذِي غَرَسَهُ اللَّهُ فِي جَنَّةِ عَدْنٍ بِيَمِينِهِ فَلْيَتَمَسَّكْ بِحُبِّ عَلِيِّ بْنِ أبِي طَالِبٍ علیه السلام [بحار: 39/276]

يعني‌: روايت است از زيد ارقم كه پيغمبر صلّی الله علیه وآله فرمود كه‌، هر كه خواهد دست در زند بدان درخت سرخ كه خداي ـ عزّوجل‌ّ ـ آن را نشانده در بهشت عدن به دست قدرت خود و به كن فيكون آن را ايجاد كرده‌، بايد كه ‌امروز دست در محبّت عليّ بن ابي طالب زند.

 

حديث شانزدهم‌:

عن ابن عبّاس عن النّبي‌ِ صلّی الله علیه وآله: مَنْ سَرَّهُ أنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَ يَمُوتَ مَمَاتِي وَ يَسْكُنَ جَنَّةَ عَدْنٍ الَّتِي غَرَسَهَا اللَّهُ فَلْيُوَالِ عَلِيّاً مِنْ بَعْدِي وَ لْيُوَال وَلِيَّهُ وَ لْيَقْتَدِ بِالْأئِمَّةِ مِنْ بَعْدِي فَإِنَّهُمْ عِتْرَتِي خُلِقُوا مِنْ طِينَتِي رُزِقُوا فَهْماً وَ عِلْماً وَيْلٌ لِلْمُكَذِّبِينَ بِفَضْلِهِمْ مِنْ أُمَّتِيَ الْقَاطِعِينَ فِيهِمْ صِلَتِي لَا أنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي [كافی: 1/208]

يعني‌: روايت است از عبداللّه عبّاس از پيغمبر صلّی الله علیه وآله  كه او فرمود: هر كه را خوش آيد و شاد شود كه زندگاني او همچون زندگاني من بُوَد، و وفات وي ‌همچون وفات من‌، و ساكن گردد در بهشت عدن‌، آن بهشتي كه خداي ـ عزّوجل‌ّ ـ درخت آن را به دست قدرت خود نشانده‌، بايد كه پس از من مِهر و محبّت عليّ ورزد و دوستي وي در دل دارد، و دوست وي را دوست دارد، وپيروي ائمّه معصومين بعد از من‌، كه به درستي ايشان عترت منند و مخلوقند از طينت من‌، و ايشان را داده‌اند فهمي و علمي‌. واي بر كساني از امّت من كه ‌ايشان را به دروغ دارد و فضل ايشان را منكر شود و از ايشان بِبُرد كه از من‌ بريده باشد و دور شده‌، و خداي تعالي شفاعت من بدين طايفه مرساناد.

چون به دليل عقلي و نقلي ثابت شد كه خداي تعالي جسم نيست‌، غرس‌ اليد يعني نشاندن درخت به دست عبادت باشد كه بي‌واسطه ملكي‌، بلكه به ‌كلمه «كن» برويانيد، چنان كه دست غيري متعاطي آن نشد.

 

حديث هفدهم‌:

عن أنس بن مالك عن النّبي‌ِّ صلّی الله علیه وآله:  يَدْخُلُ مِنْ أُمَّتِي الْجَنَّةَ سَبْعُونَ ألْفاً لَا حِسَابَ عَلَيْهِمْ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى عَلِيٍّ علیه السلام فَقَالَ هُمْ مِنْ شِيعَتِكَ وَ أنْتَ إِمَامُهُمْ [بحار: 27/142]

يعني‌: روايت است از انس بن مالك از پيغمبر صلّی الله علیه وآله كه او فرمود: درآيند دربهشت از امّت من هفتاد هزار كس كه ايشان را هيچ حساب نكرده باشند. بي‌حساب درآيند در بهشت‌. بعد از آن نظر كرد به اميرالمؤمنين علي و گفت‌: ايشان شيعه تو باشند و تو امام ايشاني‌.

و اين هفتاد هزار، جمعي باشند كه‌ ملازم أئمّه علیهم السلام بودند، و با ايشان به جان و مال مضايقه نكردند، مثل‌ ابوذر وسلمان و امثال ايشان‌.

و از طرق شيعه روايت آمد كه‌: صادق علیه السلام گفت‌: يا سائلي عن أحوال‌ِ شيعتي‌! لاتَجِدُ مِنّا اِثْنَيْن‌ِ في النّار و لا واحداً [نك: بصائر الدرجات: 270).

يعني‌: اي آن‌ كه مي‌پرسي مرا از احوال شيعه من‌! تو نيابي از شيعه ما در آتش دوزخ دو كس را و نه يكي را.

و همچنين رضا علیه السلام  روايت كرد از آباء، عن رسول اللّه، عن‌ جبرئيل، عن اللّه ـ عزّوجل‌ّ: ولاية‌ُ علي‌ّ بن أبي طالب حِصني و من دخل‌حِصني أمِن مِن‌ْ عَذابي‌، [تأویل الایات الظاهره: 99 « من ناری»]

يعني‌: روايت كرد علي بن موسي الرّضا از پدران‌، از رسول خدا،  از جبرئيل،  از حضرت عزّت كه وي فرمود: ولايت و محبّت علي‌ بن أبي طالب حصار من است‌، و هر كه در حصار من درآيد ايمن باشد ازعذاب من‌.

اگر احاديثي كه در اين باب وارد شد از طرق شيعه و اهل سنّت جمع كنند، پنجاه هزار برآيد.

 

حديث هيجدهم‌:

عن أبي رافع مولي رسول اللّه صلّی الله علیه و آله، عن علي‌ٍّ علیه السلام: أنَّه قال‌َ: قال‌َ رسول اللّه صلی الله علیه و آله: مَنْ لَمْ يَعْرِفْ حَقَّ عِتْرَتِي مِنَ الْأنْصَارِ وَ الْعَرَبِ فَهُوَ لِأحَدِ ثَلَاثٍ إِمَّا مُنَافِقٌ وَ إِمَّا لِِزِنْيَةٍ وَ إِمَّا امْرُؤٌ حَمَلَتْ بِهِ أُمُّهُ عَلَى غَيْرِ طُهْرٍ [بحار: 27/147].

يعني‌: روايت است از ابي رافع‌ [12] مولي رسول خدا صلی الله علیه و آله از اميرالمؤمنين عليّ‌ علیه السلام كه پيغمبر صلّی الله علیه و آله فرمود كه‌، هر كه‌ نشناسد حق عترت من و ياران و دوستان ما، به سبب يكي از سه چيز باشد: يا آن كه منافق بُوَد، يا آن كه او از زنا زاييده كه حرامزاده بود، يا آن كه در آن‌حالت كه مادر بدو آبستن شده در حالت طُهر نبوده باشد، بلكه در حال حيض ‌بوده‌.

امّا منافق بدليل‌: يا علي‌ُّ لايُحبُّكَ اِلاّ مؤمن‌ٌ و لايُبْغِضُكَ اِلاّ منافق‌ٌ، [مسند احمد: 1/95] يعني‌: يا علي‌! تو را دوست ندارد الاّ مؤمن و تو را دشمن ندارد الاّ منافق‌؛ وامّا آن كه به سبب زنا باشد: فقوله تعالي حكاية‌ً عن ابليس؛ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأمْوَالِ وَالأولادِ (اسراء:64)  از اين آيه مفهوم مي‌شود كه ابليس را شركت مي‌باشد در صحبت با پدر دشمن علي علیه السلام.

محمود صالحاني اصفهاني در كتاب مجتبي گويد: رواية‌ً عن شَيخه‌ِ عن أبي بكرِ محمّد بن أحمد ماشاذه، عن الحافظ سليمان بن ابراهيم، عن أبي بكر بن‌مردوية إلي ابن عبّاس قال‌: بينما نحن بفناء الكعبة و رسول الله يحدثنا إذ خرج علينا ممّا يلي الرّكن اليماني شي‌ءٌ عظيم‌ٌ كأعظم ما يكون من الفيلة‌. قال‌: فتفل رسول اللّه صلّی الله علیه وآله و قال‌: خزيت أو لعنت - و الشّك للرّاوي‌ -  قال‌: فقال علي علیه السّلام : ما هذا يا رسول اللّه‌! قال‌: أوَ ما تَعرفُه‌ يا عليّ‌؟ قال‌: اللّه ورسوله أعلم‌. قال‌: هذا إبليس‌ُ. فوثب عليٌّ علیه السلام فأخذ بناصيته‌ٍ و جذبه فأزاله عن‌موضعِه‌ِ و قال‌: يا رسول اللّه‌! ءَأقتله‌؟ قال‌: أوَ ما علمت‌َ أنّه اُجّل إلي الوقت‌ المعلوم‌؟ قال‌: فَتَرَكَه عن يده فوقف ناحية‌ً. ثمّ قال‌: مالي و لكَ يابن أبي طالب! ‌واللّه ما يُبغِضُكَ أحَدٌ اِلاّ و قد شارَكْت‌ُ أباه‌ُ فيه‌، [نك: مناقب ابن شهر آشوب: 2/249]

يعني‌: روايت است به اسانيد مذكوره از عبداللّه عبّاس كه او گفت‌: ما فراپيش كعبه بوديم و رسول خدا با ما سخن مي‌گفت‌. ناگاه از جانب ركن يماني چيزي بزرگ مي‌آمد به نزديك ما وآن چون پيلي بزرگ‌تر بود. پس رسول خدا آب دهن بيانداخت و گفت‌: رسوا باشي تو  يا در لعنت باشي تو ـ و شك از آن راوي است‌ - بعد از آن‌ عليّ‌ علیه السلام فرمود: چيست اين‌ يا رسول الله‌! پيغمبر گفت‌: تو نمي‌شناسي وي‌ را يا عليّ‌! گفت‌: خدا و رسول او عالم‌تر. فرمود كه،: اين ابليس است‌. اميرالمؤمنين علي‌ّ علیه السلام برجست و موي پيشاني وي گرفت و به خود كشيد و ازآنجا كه ايستاده بود دور كرد، و گفت‌: يا رسول اللّه‌! وي را بكشم يا نه‌؟ پيغمبرفرمود: تو نمي‌داني كه وي را مهلت داده‌اند تا روز قيامت‌؟ بعد از آن ‌اميرالمؤمنين عليّ علیه السلام وي را رها كرد و بگذاشت و دست از او باز گرفت‌. ابليس در جانبي بايستاد و گفت‌: من از كجا و تو از كجا، و مرا با تو چه و تو را با من چه كار اي پسر ابي طالب‌! به حق‌ّ خدا كه هيچ كس تو را دشمن ندارد الاّ كه من و پدر او شريك بوده باشيم در مادر او.

و همچنين عبيداللّه بن‌عبدالاعلي بن محمّد بن محمّد القطّان در كتاب منتهي المآرب آورده است‌، چنان كه گفته شود؛ و همچنين امام عليّ بن نصر المعروف ابي الحسن‌ البغدادي الحنفي آورده است در كتاب سير الصلحاء به اختلاف لفظ و به اتّحاد معني‌.

چون پدر وي شيطان بود قدر وي به حسب ابوّت و نبوّت آن باشد. الولدُ سِرَّ أبيه‌ِ و قَدِما قيل:َ لن تَلِدَ الْحَيَّة‌َ إلاّ الْحَيَّة‌َ وَ لايَعْشَق‌َ ذُوالرَّمَّة‌ِ إِلاّ الاُميّة‌ِ، يعني‌: فرزند سرّ پدر خود است و ديري است كه گفته‌اند: نزايد مار را الاّ مار، و عاشق نمي‌شود ذوالرّمه الاّ اميّه را، و اين مثل است‌.

 

حديث نوزدهم‌:

عن ابن عبّاس قال‌: قال رسول اللّه صلّی الله علیه و آله: يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِنِّي سَألْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثاً أنْ يُثَبِّتَ قَائِلَكُمْ وَ أنْ يَهْدِيَ ضَالَّكُمْ وَ أنْ يُعَلِّمَ جَاهِلَكُمْ وَ سَألْتُ اللَّهَ تَعَالَى أنْ يَجْعَلَكُمْ جُوَدَاءَ نُجَبَاءَ رُحَمَاءَ فَلَوْ أنَّ امْرَأً صَفن بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ فَصَلَّى وَ صَامَ ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ لِأهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه وآله مُبْغِضٌ دَخَلَ النَّارَ [كشف الغمه: 1/95].

يعني‌: روايت است از عبداللّه عبّاس از پيغمبر صلی الله علیه و آله كه فرمود: اي بني هاشم‌! من درخواه كردم از حضرت عزّت كه شما را سخي و رحيم و برگزيده گرداند؛ و اگرمردي ميان ركن عراقي و مقام ابراهيم بباشد و نماز گزارد و روزه دارد، بعد ازآن‌ [13] بميرد و او دشمن اهل بيت محمّد صلی الله علیه وآله بُوَد در دوزخ آيد، و آن طاعت وعبادت وي را هيچ سودي ندهد.

شعر: و وَرَد في المجتبي في حق‌ّ الْعترة‌ِ:

 

فَهُم‌ُ الصِّراط الْمستقيم‌ِ لِمَن عَداً

 

 

يَبْقي‌ِ اِلي دارِ الْقرارِ دُخولاً

 

لو صام‌َ عبدٌ ثُم‌َّ صَلّي دَهْرَه

 

 

حتّي يَمُوت‌َ عِبادَة‌ً و نُحُولاً

 

و أتي بِكُل‌ِّ الْبِرَّ اِلاّ حُبَّهُم

 

 

ما كان يَوماً سَعْيُه‌ُ مَقْبولاً

 

يعني‌: در كتاب مجتبي آمده است در حق‌ّ عترت مصطفي اين سه بيت كه‌ مفهوم آن اين است كه: اهل بيت مصطفي راه راست‌اند از آن كساني كه‌ مي‌خواهند به بهشت در آيند. اگر بنده‌اي همه عمر خود روزه دارد و نمازگزارد تا غايتي كه ضعيف و نزار شود، و همه نيكي بكند تا از فرط عبادت‌ بميرد و مِهر و محبّت اهل البيت ندارد، اين همه سعي كه در طاعت كرده ‌باشد هرگز مقبول نيايد.

للامام شرف الدّين شفروه الاصفهاني‌: شعر:

 

إن‌ّ الفَتي لو أتي في مَدْرَج‌ِ الْعَمَل

 

 

 بِوِرْدِ كُل‌ِّ وَلِي‌ٍّ و نبي‌ّ مُرسل‌ِ

 

و ظَل‌َّ ما ظَل‌َّ صِواماً بِلامَهَل

 

 

و بات‌َ ما بات‌َ قَوّاماً بِلامَلَل‌

 

و طارَ في الجَوِّ لايهوي به خلَل‌ٌ

 

 

و جاوزَ الْبَحْر لايَمْشي عَلَي الْبَلَل‌ِ

 

ما كان عند ظهورِ الْحشرِ مُنْتَفِعاً

 

 

إِلاّ [أن] یُحب‌ُّ أميرَالمؤمنين‌َ عليّ‌

 

مفهوم اين ابيات آن است كه اگر شخصي در عمل بدان مرتبه رسد كه وِرْد همه وليّ و پيغمبر مرسل و طاعت ايشان به جاي آورد، و چندان كه وي را عمر بُوَد روز به روزه باشد و شب همه زنده دارد و نماز گزارد، و در طاعت ‌بدان غايت رسد كه سجّاده بر هوا اندازد و در هوا پرّان شود، و در عبادت‌ چنان شود كه بر روي دريا برود كه قدم وي تر نگردد، چون روز قيامت پيدا شود اين همه كه گفته شد وي را سود ندهد الاّ به محبّت اميرالمؤمنين ‌عليّ علیه السلام.

في المُجتبي عن زيد بن علیّ، عن علیّ علیه السلام عن النّبي‌ِّ صلّی الله علیه و آله أِنّه‌ُ قال‌َ لِعليّ‌ٍ: يَا عَلِيُّ! لَوْ أنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ مِثْلَ مَا قَامَ نُوحٌ فِي قَوْمِهِ وَ َانَ لَهُ مِثْلُ أُحُدٍ ذَهَباً فَأنْفَقَهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ مُدَّ فِي عُمُرِهِ حَتَّى حَجَّ ألْفَ عَامٍٍٍ عَلَى قَدَمَيْهِ ثُمَّ قُتِلَ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ مَظْلُوماً ثُمَّ لَمْ يُوَالِكَ يَا عَلِيّ لَمْ­يَشَمّ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ وَ لَمْ يَدْخُلْهَا [بحار: 27/194]

يعني‌: در كتاب مجتبي آمده است روايت از زيد علي از اميرالمؤمنين علي علیه السلام كه پيغمبر صلّی الله علیه وآله فرمود: يا علي‌! اگر بنده را چندان عمر بُوَد كه عمر نوح‌، و خداي را طاعت و عبادت كند مدّت عمر خود، و مثل ‌كوه اُحد زر سرخ بود و از آن او بود، آن همه را در راه خدا نفقه كند و صرف‌ نمايد، و چندان عمر خدا وي را بدهد كه هزار سال حج كند پياده‌، بعد از آن ‌وي را به ظلم بكشند ميان صفا و مروه‌، و تو را دوست نداشته باشد يا علي ‌هرگز بوي بهشت نشنود و در آن‌جا نرود.

و سلماني در تفسير خود گفت‌: رُوِي‌َ عن جريرِ عبداللّه‌ِ الْبجلي عن النّبي صلّی الله علیه و آله  أِنَّه‌ُ قال‌َ: مَن مات علي بُغْض‌ِ آل‌ِمُحَمَّدٍ جآءَ يَوْم‌َ الْقيامة‌ِ مَكتوباً بين‌َ عينيه‌ِ آئِس مِن‌ْ رحمة‌ِ اللّه‌، ِألا و مَن‌ْ مات‌ َعلي بُغْض‌ِ آل‌ِ مُحَمَّد مات‌َ كافرا، ألا و مَن مات‌َ علي بُغْض‌ِ آل‌ِ مُحمّدٍ لَم‌ يَشُم‌ َّرائِحَة‌َ الْجَنَّة‌ِ،  [نك: بحار: 27/111]

يعني‌: روايت است پيغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر كه بر دشمني آل‌محمّد بميرد، روز قيامت در آن عرصه آيد، بر ميان هر دو چشم وي بنوشته ‌باشد كه اين بنده نااميد است از رحمت خدا؛ و هر كه بر دشمني آل محمّد بميرد، كافر مرده باشد؛ و هر كه بر دشمني آل محمّد بميرد، بوي بهشت‌ نشنود.

و صالحاني در كتاب مجتبي گفت‌: باسناده عن ابن عبّاس عن‌ النّبي‌ّ صلّی الله علیه و آلِه: يُحْشَرُ الشَّاكُّ فِي عَلِيٍّ مِنْ قَبْرِهِ وَ فِي عُنُقِهِ طَوْقٌ مِنْ نَارٍ فِيهِ ثَلَاثُمِائَةِ شُعْبَةٍ عَلَى كُلِّ شُعْبَةٍ شَيْطَانٌ يُلَطِّخُ فِي وَجْهِهِ حَتَّى يُوقَفَ مَوْقِفَ الْحِسَاب‏ُ - و في رواية - ‌ِفَيُكَلِّح‌ُ وَجْهَه‌. [بحار: 39/305]

يعني‌: روايت است از عبداللّه عبّاس از پيغمبر صلی الله علیه و آله كه او فرمود: برانگيزانند روز قيامت كسي را كه شك كرده باشد در حق‌ّ علي و در آن شك بمرده‌، و از گورش بيرون آرند در گردن او باشد طوقي از آتش كه در او سيصد شعله باشد. بر هر شعله ديوي بُوَد و بر روي مي‌زند و وي را مي‌رنجاند تا آن هنگام كه وي را در موقف حساب بدارند.

و في المجتبي عن‌ ابن ماشاده السّكري عن صلصال بن الدّلَهمس قال‌: كنت‌ُ عند النبي‌ِّ صلّی الله علیه و آله في‌جماعة‌ِ مِن‌ْ أصحابِه‌ِ، فَدَخَل‌َ علي‌ّ بن أبي طالب علیه السلام، فقال النّبي صلّی الله علیه و آله: كَذَب‌َ [14] مَن‌ْ زَعَم‌َ أنَّه‌ُ يُحِبُّني و يُبْغِضُك، ألا مَن أحَبَّكَ فقد أحبَّني و مَن أحبَّني فقد أحبَّه‌ُ اللّه تعالي و أدْخَلَه‌ُ الْجنّة‌َ ومَن أبْغَضَكَ فَقَد أبْغَضَني ومَن أبْغَضَنِي فَقَدْ أبْغَضَه‌ُ اللّه‌ُ تعالي وأدْخَلَه‌ُ النّارَ. [الاربعون حدیث منتجب الدین بن بابویه: 68]

در كتاب مجتبي آمده است روايت از ابن ‌ماشاده از صلصال بن دلهمس كه او گفت‌: پيش پيغمبر صلّی الله علیه و آله بودم در ميان‌ جماعتي از اصحاب پيغمبر كه درآمد عليّ بن ابي طالب‌ علیه السلام. پيغمبر صلّی الله علیه و آله فرمود: دروغ مي‌گويد آن كس كه دعوي مي‌كند كه مرا دوست مي‌دارد و تو را دشمن مي‌دارد. هر كس كه تو را دوست دارد مرا دوست داشته است‌، و هر كس كه مرا دوست دارد خداي تعالي وي را دوست دارد، و وي را به بهشت‌ درآرد، و هر كه تو را دشمن دارد مرا دشمن داشته است‌، و هر كه مرا دشمن‌ دارد خداي تعالي وي را دشمن دارد، و وي را به آتش دوزخ درآرد.

اين نوزده حديث از كتاب محمود بن محمّد الصّالحاني الاصفهاني الشّافعي‌ المذهب نوشته شد.

 

 

حديث بيستم‌:

عن كتاب الأربعين عن الأربعين لأبي سعيد محمّد بن أحمد بن الحسين‌ النّيشابوري عن أبي عمر قال‌: سَألْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله عَنْ عَلِيِّ بْنِ أبِي طَالِبٍ علیه السلام فَغَضِبَ فَقَالَ:  مَا بَالُ أقْوَامٍ يَذْكُرُونَ مَنْ لَهُ مَنْزِلَةٌ عِنْدَ اللَّهِ كَمَنْزِلَتِي [وَ مَقَامٌ كَمَقَامِي إِلَّا النُّبُوَّةَ] ألا وَ مَنْ أحَبَّ عَلِيّاً فَقَدْ أحَبَّنِي وَ مَنْ أحَبَّنِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ كَافَأهُ بِالْجَنَّةِ ألَا وَ مَنْ أحَبَّ عَلِيّاً تَقَبَّل‌َ اللّه‌ُ صَلَواتُه و صيامَه‌ُ و قيامَه‌ُ واسْتجاب‌َ اللّه‌ُ له‌ُ دعآءَه‌ُ ألا و مَن أحب‌ عليّاً اِسْتَغْفَرَ له‌ُ الْملائكَة‌ُ و فُتِحَت‌ْ له‌ُ أبواب‌ُ الْجَنان‌ِ فَدَخل‌َ مِن أي‌ِّ باب‌ٍ شآءَ بِغيرِ حساب‌ٌ ألا و مَن أحب‌َّ عليّاً لايَخرج‌ُ مِن‌َ الدّنيا حتّي يَشْرَب ‌َمِن الْكَوْثَرِ و يأكُل‌َ مِن شَجَرَة‌ِ طوبي و يَري مكانَه‌ُ مِن الْجَنَّة‌ِ ألا و مَن أحب‌َّ عليّاً هَوَّن‌َ اللّه‌ عليه‌ِ سَكَرات‌ِ الْمَوْت‌ِ و جَعَل‌َ قَبْرَه‌ُ رَوْضَة‌ً مِن‌رياض‌ِ الْجنَّة‌ِ ألا و مَن أحب‌َّ عليّاً أعطاه‌ُ اللّه‌ُ في الجنَّة‌ِ بِعَدَدِ كل‌ِّ عِرْق‌ٍ في بَدَنِه ‌ِمدينة‌ً في الجنَّة‌ ألأ وَ مَنْ عَرَفَ عَلِيّاً وَ أحَبَّهُ بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهِ مَلَكَ الْمَوْتِ كَمَا بَعَثَ اللَّهُ إِلَى الْأنْبِيَاءِ وَ دَفَعَ عَنْهُ أهْوَالَ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ وَ نَوَّرَ قَبْرَهُ  و بَيَّض‌َ وَجْهَه‌ُ و مَن أحب‌َّ عليّاً أظَلَّه‌ُ اللّه‌ُ في‌ظِل‌ِّ عَرْشِه‌ِ مع الصّديقين‌َ و الشّهدآءِ ألا و مَن أحب‌َّ عليّاً نجّاه‌ُ اللّه‌ُ مِن النّارِ ألا و مَن أحب‌َّ عليّاً تَقَبَّل‌َ اللّه‌ُ مِنّه‌ُ حَسَناتِه‌ِ و تجاوَزَ عن سيِّئاتِه‌ِ و كان في الْجنَّة ‌ِرفيق‌َ حمزة‌َ سيّدالشّهدآءِ ألا و مَن أحب‌َّ عليّاً أثْبَت‌َ اللّه الْحِكْمَة‌َ في قلبِه‌ِ وأجْري علي لسانِه‌ِ و فَتَح‌َ اللّه‌ُ له‌ُ أبواب‌َ الرّحمة‌ِ ألا و مَن أحب‌َّ عليّاً ناداه‌ُ مَلَكٌ مِن تحت‌ِ الْعَرْش‌ِ أن‌ْ يا عبداللّه‌! اسْتأنِف‌ِ الْعَمَل‌َ فقد غَفَرَاللّه‌ُ لكَ الذّنوب‌ِ كلّها و مَن أحب‌َّ عليّاً وَضَع‌َ اللّه‌ُ علي رأسِه‌ِ تاج‌َ الْكَرامَة‌ِ و ألْبَسَه‌ُ حُلَّة‌َ السّلامَة‌ِ ألا ومَن أحب‌َّ عليّاً مَرَّ علي الصِّراط‌ِ كَالْبَرْق‌ِ الْخاطِف‌ ألا و مَن أحب‌َّ عليّاً و تَوَلاّه ‌ُكَتَب‌َ اللّه‌ُ له‌ُ براءَة‌ٌ مِن النّارِ و جَوَازاً علي الصِّراط‌ِ و أماناً مِن الْعَذاب‌ِ ألا و مَن‌أحب‌َّ عليّاً لايُنْشَرُ له‌ُ ديوان‌َ و لايُنْصَب‌ُ له‌ُ ميزان‌ٌ و يُقال‌ُ له‌ُ أدخِل‌ِ الْجنَّة‌َ بِغيرِحساب‌ِ ألا و مَن أحب‌َّ آل‌َ محمّدٍ أمِن‌َ مِن الْحِساب‌ِ والْميزان‌ِ و الصّراط‌ِ ألا ومَن مات‌َ علي حُب‌ِّ آل محمّدٍ صافَحَته‌ُ الْملائكة‌ِ و زارَتْه‌ُ الأنبياءِ وقَضَي اللّه‌ُ له‌ُ كُل‌َّ حاجَة‌ٍ كانت له‌ُ عنداللّه‌ِ - عزَّ و جل‌ّ -َ  ألا ومَن مات‌َ علي حب‌ِّ آل‌ِمحمَّدٍ فَأنَا كَفيلُه‌ُ بِالْجنَّة‌ِ - قالَها ثَلاثاً،  [نك: بحار: 27/ 114]

يعني در كتاب اربعين نيشابوري آمده‌است روايت از عبداللّه عمر كه او گفت‌: من سؤال كردم از پيغمبر صلّی الله علیه و آله از شأن‌ عليّ بن ابي طالب‌. پيغمبر صلّی الله علیه و آله در غضب رفت و خشم گرفت و گفت‌:

چيست حال قومي چند كه نام كسي مي‌برند كه منزلت و مرتبۀ او همچون ‌منزلت و مرتبۀ من است‌؟ آگاه باشيد كه هر كه علي را دوست دارد، مرا دوست داشته باشد، و هر كه مرا دوست دارد خدا از وي راضي باشد، و هر كه خدا از وي راضي باشد مكافات و پاداشت وي بهشت كند؛ و هر كه علي ‌را دوست دارد، خداي تعالي نماز وي و روزه وي و شب‌ خيزي وي قبول‌ كند و دعاي وي خداي تعالي مستجاب كند؛ و هر كه علي را دوست دارد، فرشتگان از براي او استغفار مي‌كنند [15] و آمرزش مي‌طلبند، و درهاي بهشت از براي وي بگشايند تا به هر در كه‌ خواهد در بهشت رود، بي‌آنكه وي را در مقام حساب بدارند و وي را حساب‌ كنند؛ و هر كه علي را دوست دارد، از دنيا بيرون نرود تا وقتي كه از شراب‌ كوثر بياشامد و از درخت طوبي ميوه بخورد و مقام خود در بهشت ببيند؛ و هر كه علي را دوست دارد، خداي تعالي سختي جان كندن بر وي آسان كند، و گور وي را روضه‌اي گرداند از روضه‌هاي بهشت‌؛ و هر كه علي را دوست‌ دارد، خداي تعالي وي را بدهد به عدد هر رگي كه در تن وي بُوَد شهرستاني‌در بهشت‌؛ و هر كه علي را دوست دارد، خداي تعالي ملك الموت را به مدارا بدو فرستد در وقت قبض روح‌، و هول منكر و نكير و هيبت ايشان از او دفع ‌كند، و گور وي را روشن كند، و روي وي را سفيد گرداند؛ و هر كه علي را دوست دارد، خداي تعالي روز قيامت وي را در سايه عرش خود درآورد با صدّيقان و شهيدان‌؛ و هر كه علي را دوست دارد، خداي تعالي وي را نجات‌ دهد از آتش دوزخ‌؛ و هر كه علي را دوست دارد، خداي تعالي نيكي‌هاي وي ‌قبول كند و از بدي‌هاي وي درگذرد، و در بهشت رفيق حمزه باشد كه سيّد شهدا است‌؛ و هر كه علي را دوست دارد، خداي تعالي حكمت در دل وي ‌ثابت كند و بر زبان وي صواب راند و درهاي رحمت بر وي بگشايد؛ و هر كه ‌علي را دوست دارد، وي را ندا مي‌كند فرشته‌اي از زير عرش كه‌: اي بندۀ ‌خدا! عمل را با سر گير كه خداي تعالي بيامرزيد همه گناه تو را؛ و هر كه علي‌ را دوست دارد، خداي تعالي تاج كرامت بر سر وي نهد و حُلّه سلامت وي را درپوشاند؛ و هر كه علي را دوست دارد، بر سر صراط هم چون برق خاطف‌ بگذرد؛ و هر كه علي را دوست دارد و تولاّ بدو كنند [كند] خداي تعالي براتي وپروانه نجات از آتش دوزخ از براي وي بنويسد، و گذشتن بر صراط به ‌سلامت و امان از عذاب از بهر وي بنويسد؛ و هر كه علي را دوست دارد، روز قيامت ديوان عمل او باز نكنند، و ترازوي عمل او نصب نكنند، و او را گويند: در رو به بهشت بي‌حساب‌؛ و هر كه آل محمّد را دوست دارد، ازحساب و ميزان و صراط ايمن باشد روز قيامت‌؛ و هر كه بر دوستي آل محمّد بميرد، فرشتگان دست در دست وي نهند روز قيامت و او را تعظيم مي‌كنند و پيغمبران وي را زيارت مي‌كنند، و خداي تعالي هر حاجتي كه وي را بود به نزديك خداي ـ عزّوجل‌ّ ـ برآورد؛ و هر كه بر دوستي آل محمّد بميرد، منم ‌ضامن و پايندان او كه وي را به بهشت رسانم‌. سه نوبت پيغمبر صلّی الله علیه و آله  اين سخن‌ بگفت‌.

اين خبر و امثال اين اخبار و اضراب اين آثار كه روايت سَلَف و خَلَف و كتب‌ مؤالف و مخالف بدان ناطق است؛. امّا ايراد مؤالف از  بهر درايت و ايمان واعتقاد و اعتماد است بر آن‌؛ و امّا ايراد مخالف به تسخير و تسهيل عسير حق ‌ـ جَلَّت عظمته ـ است‌، و اين نوع عظيم شبيه است به تسخير بهیمه ذات وقوّت و شوكت مر انسان را؛ و منه قوله تعالي‌: وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَكُوبُهُمْ وَمِنْهَا يَأْكُلُونََ وَلَهُم‌ْ فِيهَا مَنَافِع‌ُ وَمَشَارِب‌ (یـس:72)

مفهوم اين آيه آن است كه حق مي‌فرمايد كه‌: ما رام گردانيده‌ايم چهارپايان را از براي آدميان‌. بعضي را برنشينند، وبعضي را مي‌خورند؛ و آدميان را در اين چهارپايان منفعت‌ها و آشاميدني‌ها است‌؛ و اين عين دلالت حقّيه است‌ مذهب اين طايفه را و اوضح معجزات‌ و أدل‌ّ دلايل امامت عليّ علیه السلام و بطلان بنيان مقالت ايشان‌؛ والْفَضْل‌ُ ما شَهِدَت‌ْ بِه‌ِ الأعْدآءِ، يعني فضل [آن است] كه دشمنان به آن گواهي دهند. مثال اين‌، چنان است‌ كه شخصي در مجلس شرع بر غيري دعوي كند و خصم كه مدّعي عليه‌ است مَع‌َ صَحَّة‌ٍ مِن نَفْسِه‌ِ وَ سَلامَة‌ٍ مِن عَقلِه‌ِ تصديق كند، مدّعي به اقامه بيّنه‌ محتاج نباشد براي حصول اجماع‌، ولكن اگر تصديق مدّعي عليه نباشد، البتّه محتاج باشد به اقامه برهان‌.

حاصل كه بندۀ كمينه جامع اين كتاب‌، امروز قُرب ده سال است كه مطالعه ‌كتب اخبار و تفاسير اهل سنّت مي‌كند. هيچ حديثي از روايت شيعه در باب‌ امامت علی علیه السلام، الاّ كه به عينه در كتب و روايات و اسانيد ايشان يافته‌. بلي‌ ربما كه متفرّق گويند در بعضي مواضع‌، چنانكه حديث غدير خم و مانند آن‌. بنابر اين امامت علي علیه السلام و عدالت او [16] مجمعٌ عليها يافتم و باقي مختلفٌ فيه‌.

پس عند التّنازُِع بين‌َ الأمَّة‌ِ و اختلاف‌ِ الآ‌راءِ بين‌َ الْمِلَّة‌ِ الاِسلاميَّة‌ِ تمسّك به ‌وي كردم به خلافت و امامت و مأمول از حضرت حق ـ جلّت قدرته ـ چنان ‌است كه بعد از ايمان به توحيد و عدل و نبوّت‌، تمسّك به خاندان رسول‌ وسيلتي شود و سبب شفاعتي و خلاصي از دركات دوزخ‌. الحمد لِلّه الّذي‌ هدانا لهذا و ما كنّا لنهتدي‌َ لولا أن هدانا اللّه و لِلّه‌ِ درّ القائل‌. شعر: [مناقب: 2/153: در منبع به جای «محبتی» «ولایتی» آمده است]

  مواهب‌ُ اللّه‌َ عندي جاوَزَت‌ْ أمَلي‌     فَلَيْس‌َ يَبْلُغُها قَوْلي و لاعَمَلي‌

   لكن‌َّ  أفْضَلَها  عندي و أشْرَفَها      مَحَبَّتي   لأميرالمؤمنين‌َ  علي‌

مفهوم اين هر دو بيت آن است كه عطاها و بخشش‌ها كه خدا با من كرده است از آنچه اميد داشتم بگذشته است و قول و عمل من به شكر آن ‌نمي‌رسد، لكن فاضل‌ترين و بزرگ‌ترين اين عطيّه‌ها به نزديك من‌، محبّت ودوستي اميرالمؤمنين عليّ است‌.

في كتاب ابن مردوية عن ابن عبّاس عن الرّسول صلّی الله علیه و آله: مَن أحب‌َّ عليّاً فقد اسْتمسَكَ بالْعروة‌ِ الوثقي. [در بحار: 24/83 : مَنْ أحَبَّ أنْ يَتَمَسَّكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى فَلْيَسْتَمْسِكْ بِحُبِّ عَلِيِّ بْنِ أبِي طَالِب‏]

و فيه عن سلمان‌ِ عن الرَّسول صلّی الله علیه و آله: مَن أبغض‌َ عليّاً كان حقّاً علي اللّه‌ِ أن يُسْكِنَه‌ُ قَعْرَ جهنَّم‌َ وَ الّذي بَعَثَني بالحق‌ِّ لو أن‌َّ عبداً مِن ‌أمّتي عَبَدَ اللّه‌ِ بَيْن‌َ الرُّكْن‌ِ و الْمَقام‌ِ ألف‌َ عام‌ٍ ثُم‌َّ لم يَمُت‌ْ مُوالياً لِعلي‌ٍّ و ذريَّتِه ‌ِأكَبَّه‌ُ اللّه‌ُ في النّارِ في أسْفَل‌ِ دَرَك علي مَنْخَريه. [نك: الصراط المستقیم: 2/49؛ بحار: 27/201. تنها بخش اخیر روایت در این دو منبع آمده است].

و فيه عَن أبي سعيدِ الْخُدري‌عن‌ِ النَّبي‌ّ صلّی الله علیه وآله أنَّه قال‌: إِن‌َّ لِلّه‌ِ عَموداً من نور تَحْت‌َ الْعَرْش‌ِ يَتَمَسَّكُ بِقَوائِمِه ‌ِيُضي‌ءُ لأهْل‌ِ الجنَّة‌ِ كما تُضيي‌ءُ الشَّمس‌َ لأهل‌ِ الدُّنيا لايَنالُه‌ُ إلاّ عَلي‌ٌ و مُحِبُّوه. [بحار: 39/269]

يعني‌: در كتاب ابن مردويه آمده است روايت از عبداللّه عبّاس از رسول‌ صلّی الله علیه و آله  كه وي فرمود: هر كه علي را دوست دارد، به حقيقت كه دست در بند استوارتر زده است‌.

و هم در اين كتاب است روايت از سلمان كه پيغمبر صلّی الله علیه و آله فرمود: هر كه علي را دشمن دارد، حق است بر خداي تعالي كه وي را در قعر دوزخ ساكن گرداند. به حق‌ّ آن خدايي كه مرا به حق به خلق فرستاد كه اگر بنده‌اي از امّت من هزار سال عبادت خداي كند ميان ركن و مقام‌، پس بر محبّت علي و فرزندان او نميرد، خداي تعالي روز قيامت وي را به روي دو بيني به دوزخ دراندازد در درك اسفل.

و هم در اين كتاب است روايت از أبي‌سعيد خدري كه پيغمبر صلّی الله علیه و آله فرمود: به درستي كه خداي را ـ عزّوجل‌ّ ـ عمودي است از نور در زير عرش كه آن عمود به پايه‌هاي عرش درآويخته ‌است و اهل بهشت را روشني مي‌دهد، همچنان كه آفتاب اهل دنيا را روشنايي مي‌دهد. بدين روشناييِ اين عمود نرسند و نيابند الاّ عليّ و دوستان وي‌.

* * *


 


| شناسه مطلب: 74014