بخش 2

2 ـ توسل به اولیای خدا توسل در احادیث توسل در سیره مسلمین 3 ـ تبرک#160;جویی از آثار اولیای خدا


27


* ( 2 ) *

توسل به اولياي خدا

براي تقرّب جويي به خداوند و اظهار خضوع و خشوع و تذلل و حاجت خواهي از درگاه الهي ، وسيله قرار دادن اولياء الله و نفوس كريمه اي كه در پيشگاه خدا ، مقام و منزلتي دارند و درهاي رحمت الهي به روي آنها باز است ، كاري شايسته و عملي خداپسندانه است و باعث ارتباط نزديك تر و پيوند محكم تر با مقام ربوبيت مي باشد .

اساساً ايجاد رابطه ميان « انسان خاكي » با « ذات باريتعالي » بدون واسطه امكان پذير نيست و مي بينيم خداوند پيام هاي خود را به واسطه افراد به خصوصي ـ كه همان انبيا هستند ـ به مردم ابلاغ مي كند و هرگز به طور مستقيم با مردم سخن نمي گويد . و انسان نيز نمي تواند بدون وسيله و واسطه با خداوند ارتباط برقرار كند حال اين وسيله ممكن است يك عمل الهي باشد ؛ مانند نماز ، روزه و عبادات و ممكن است يك شخص الهي باشد مانند


28


اولياء الله . اين معنا در آيات قرآن كريم به روشني آمده است و تدبر در آنها ما را با حقيقت مطلب آشنا مي كند :

( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ) . ( 1 )

« اي كساني كه ايمان آورده ايد از خدا بترسيد و به سوي او وسيله اي بجوييد و در راه او جهاد كنيد شايد رستگار شويد » .

در اين آيه خداوند مؤمنان را دستور مي دهد كه براي تقرّب به خداوند ، وسيله اي بجويند . البته در اين جا نوع وسيله تعيين نشده و معلوم است هر چيزي كه مرضيّ خدا و مورد توجه او باشد ، مي تواند وسيله قرار گيرد . حال ممكن است اين وسيله از نوع اشياء باشد ؛ مانند كعبه ، حجرالاسود ، قرآن و يا از نوع افعال باشد مانند نماز ، حج و جهاد و يا از نوع ترك كردني باشد مانند روزه و يا از نوع اشخاص باشد مانند اولياءالله ، از انبياء ، صلحا و شهدا . و بالأخره هر چيزي كه ما را به خدا نزديك كند و خدا را به ياد ما بيندازد ، مي تواند وسيله ميان ما و خدا باشد . اولياي خدا هم همين حالت را دارند و لذا در بعضي از احاديث ، اولياءالله به اين صورت معرفي شده اند :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مائده : 35 .


29


ـ عن سعيد بن جبير قال : « سئل النبي ( صلّي الله عليه وآله ) عن اولياء الله قال : هم الذين اذا رؤا ذكر الله » . ( 1 )

« از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در باره اولياء الله پرسيدند ، فرمود : آنها كساني هستند كه وقتي مردم آنها را ببينند خدا را به ياد مي آورند » .

( وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَلا تَفَرَّقُوا ) . ( 2 )

« همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد و از هم جدا نشويد » .

منظور از « حبل الله » چيست ؟ بدون شك چيزي غير از خداست چون حبل الله از اسم هاي خدا نيست ، حال قرآن است يا اسلام ، پيامبر است يا پيامبر و ائمه مسلمين ، و يا همه اين هاست ؟ هر چه كه باشد ، بالأخره چيزي است كه واسطه ارتباط ميان مردم و خداست و به هر حال اولياء الله مصداق روشني براي حبل الله هستند و چنگ زدن به آنها و توسل به آنها موجب تقرب به خداوند مي شود .

( وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحِيماً ) . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير طبري : ج 7 ، ص 132 .

2 . آل عمران : 103 .

3 . نساء : 64 .


30


« و اگر آنها هنگامي كه بر نفس خود ظلم كردند ، پيش تو آيند و از خدا طلب مغفرت كنند ، و رسول هم براي آنان طلب مغفرت كند ، خداوند را توبه پذير و مهربان خواهند يافت » .

در اين آيه شريفه خداوند مردم را به اين حقيقت راهنمايي مي كند كه براي توبه و استغفار به درگاه خداوند ، بهتر است كه نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بروند و ضمن اين كه خود استغفار مي كنند ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را وسيله ميان خود و خدا قرار دهند تا آن حضرت نيز از خداوند براي آنان طلب آمرزش كند . در چنين صورتي توبه آنها پذيرفته خواهد شد . و اين مصداق بارز توسل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است كه خداوند آن را به مردم ياد داده است و اين آيه مشروعيت توسل به غير خدا را به روشني ثابت مي كند .

البته به زودي اين مطلب را مطرح خواهيم كرد كه حيات و ممات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در مسأله توسل فرقي نمي كند و اين مطلب در احاديث صحيحه اي وارد شده كه نمونه هاي آن را خواهيم ديد .

توسل در احاديث

مشروعيّت توسل به اولياء الله و واسطه قرار دادن آنها براي تقرّب به الله و طلب حاجت از او ، در روايات و احاديث متعددي آمده و سيره مسلمانان از عهد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تا


31


كنون بر آن جاري بوده است و اين امر نه تنها شرك نيست بلكه اظهار تذلل و خشوع بيشتر در پيشگاه خداوند است و كسي كه پيامبر و يا اولياء الله را وسيله تقرب به خدا قرار مي دهد ، در واقع خود را در محضر خداوند آن چنان كوچك و بي مقدار مي داند كه اطمينان ندارد كه خداوند به او توجه و عنايت خواهد كرد و لذا كساني را كه پيش خداوند عرضه اي دارند و مورد توجه و لطف او هستند ، وسيله قرار مي دهد تا خداوند به احترام آنها او را نيز از رحمت واسعه خود برخوردار سازد و اين نهايت تذلل و خضوع و خشوع و اظهار عبوديت براي خداست .

اكنون بعضي از احاديثي را كه در اين زمينه وارد شده با هم مي خوانيم :

عن عثمان بن حنيف انه قال : « ان رجلاً ضريراً أتي النبي ( صلّي الله عليه وآله ) فقال : ادع الله ان يعافيني . فقال : ان شئت دعوت وان شئت صبرت وهو خير . فقال : فادعه ، فأمره ان يتوضأ فيحسن وضوئه ويصلي ركعتين ويدعو بهذا الدعاء :

اللهم اني اسألك واتوجه اليك بنبيّك نبي الرّحمة يا محمد انّي اتوجّه بك الي ربي في حاجتي لتقضي ، اللهم شفعه فيّ .

قال ابن حنيف : فو الله ما تفرقنا وطال بنا الحديث



32


حتي دخل علينا كأن لم يكن به ضر » . ( 1 )

از عثمان بن حنيف روايت شده كه : « مرد نابينايي خدمت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آمد و گفت : از خدا بخواه كه به من عافيت دهد . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : اگر خواستي دعا مي كنم و اگر خواستي صبر كن و اين براي تو بهتر است . گفت : دعا كن . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به او دستور داد كه وضو بگيرد و در وضوي خود دقت كند و دو ركعت نماز بخواند و چنين دعا كند :

خداوندا ! از تو مي خواهم و به وسيله پيامبرت كه پيامبر رحمت است به سوي تو متوجّه مي شوم تا حاجتم برآورده شود . خداوندا ! او را در باره من شفيع قرار بده .

ابن حنيف مي گويد : به خدا سوگند ما متفرق نشده بوديم و سخن بسياري نگفته بوديم كه آن مرد مجدداً بر ما وارد شد گويا كه هيچ آفتي در او نبود » .

ترمذي ، ابن ماجه و حاكم اين حديث را صحيح دانسته اند و به طوري كه ملاحظه مي فرماييد در اين حديث پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، خود به آن شخص ، كيفيت توسل ـ به هنگام حاجت خواستن از خدا ـ را ياد مي دهد و توسل به
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، يك بار در خطاب به خدا و يك بار هم در خطاب به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تكرار مي شود . مضمون حديث بسيار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن ابن ماجه ؛ ج 1 ، ص 441 ؛ و مستدرك حاكم : ج 1 ، ص 313 .



33


روشن است و جاي هيچ گونه توجيه و تأويل نيست . و نكته قابل توجه اين است كه در اين حديث ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حالي كه زنده است وسيله قرار داده شده و ما به زودي اثبات خواهيم كرد كه حيات و ممات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در مقام توسل به او ، فرقي نمي كند .

ضمناً توجه كنيم كه در اين حديث ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در باره آن شخص دعا نكرده ، بلكه خود او طبق تعليم پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از خداوند حاجت خواسته و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را وسيله ميان خود و خدا قرار داده است .

2ـ عن جابر بن عبدالله أن رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) قال : « من قال حين يسمع النداء : اللهم ربّ هذه الدعوة التامّة والصلوة القائمة آت محمداً الوسيلة والفضيلة وابعثه مقاماً محموداً الذي وعدته ، حلت له شفاعتي يوم القيامة » . ( 1 )

« جابر از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند كه فرمود : هر كس به هنگام شنيدن اذان بگويد : خدايا ! اي صاحب اين دعوت تامّه و نماز به پا داشته شده ، بر محمد وسيله و فضيلت بده و او را بر مقام پسنديده اي كه وعده كرده اي برسان ، شفاعت من در روز قيامت به او خواهد رسيد » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري : ج 1 ، ص 253 .


34


به طوري كه ملاحظه مي فرماييد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در اين حديث از مسلمان ها مي خواهد كه وسيله بودن آن حضرت را از خداوند طلب كنند .

3ـ عن ابي سعيد الخدري قال قال رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) : « ما خرج رجل من بيته الي الصلاة و قال : اللهم اسئلك بحق السائلين عليك و بحق ممشاي هذا فاني لم أخرج أشراً ولا بطراً ولا رياء ولا سمعة وخرجت اتقاء سخطك وابتغاء مرضاتك ، فاسئلك ان تعيذني من النار وان تغفر ذنوبي انه لا يغفر الذنوب الاّ انت ، الاّ أقبل الله عليه بوجهه واستغفر له سبعون الف ملك » . ( 1 )

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « هيچ كس از خانه خود خارج نمي شود و اين دعا را نمي خواند مگر اين كه خداوند به او روي مي آورد و هفتاد هزار فرشته براي او طلب آمرزش مي كنند : خدايا ! به حق سائلين درگاهت و به حق اين راه رفتن من كه از جهت نافرماني و خوش گذراني و رياء و سمعه نبوده ، بلكه براي پرهيز از خشم تو و جستجوي خشنودي تو است ، از تو مي خواهم كه مرا از آتش جهنّم پناه دهي و گناهان مرا ببخشي كه كسي جز تو گناهان را نمي بخشد » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن ابن ماجه : ج 1 ، ص 261 .


35


در اين حديث پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به مردم ياد مي دهد كه به هنگام درخواست حاجت از خداوند ، به سائلان درگاه ربوبي كه همان صالحان و اولياء الله هستند ، توسل بجويند و آنها را واسطه قرار دهند .

وقتي فاطمه بنت اسد از دنيا رفت موقع دفن او پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) چنين گفت :

« الله الذي يحيي ويميت وهو حي لا يموت اغفر لأمي فاطمة بنت اسد ووسع عليها مدخلها بحق نبيك والانبياء الذين من قبلي » . ( 1 )

« اي خداوندي كه زنده مي كند و مي ميراند و او زنده است و نمي ميرد ، مادرم فاطمه بنت اسد را بيامرز و جايگاه او را وسيع گردان ، به حق پيامبرت و پيامبراني كه پيش از من بودند » .

5ـ عن عمر بن الخطاب قال قال رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) : « لما اقترف آدم الخطيئة قال : يا رب اسئلك بحق محمد الاّ غفرت لي » . ( 2 )

عمر بن خطاب از پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند كه گفت : « وقتي آدم آن خطا را مرتكب شد ، گفت : پروردگارا ! از تو مي خواهم كه به حق محمد مرا ببخشي » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حلية الاولياء : ج 3 ، ص 121 .

2 . كنز العمال : ج 11 ، ص 455 .


36


اين احاديث كه به عنوان نمونه نقل شد و با اسناد متعددي كه بسياري از آنها صحيح است ، در كتب احاديث آمده ، بيانگر اين حقيقت است كه توسل به انبيا و اوليا و سائلان درگاه ربوبي ، امري ممدوح است كه باعث تقرّب بيشتر بنده به خداوند مي شود و خود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به نبوّت خود و انبياي گذشته توسل جسته است و به مردم تعليم داده كه هنگام دعا و نيايش و حاجت خواهي از خدا ، به مقربان درگاه او توسل كنند .

مطلبي كه بايد در اين جا مورد توجه قرار گيرد ، اين است كه در مقام توسل به انبيا و اوليا ، فرقي بين زنده و مرده آنها نيست ؛ زيرا كسي كه به آنها توسل مي جويد ، جاه ، منزلت ، مرتبه و مقامي را كه آنها در پيشگاه خدا دارند ، وسيله قرار مي دهد و اين جاه و منزلت همواره براي آنها ثابت است ـ چه در حال حيات و چه در عالم برزخ و چه در روز قيامت ـ و هرگز كسي به قدرت ظاهري ـ جسماني ـ انبيا و اوليا متوسل نمي شود تا گفته شود كه پس از مرگ كاري از آنها ساخته نيست ، بلكه منظور ، توسل به همان مقام و عظمت آنها نزد خداوند است كه همواره از آن برخوردارند و لذا ديديم كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به حق انبياي گذشته توسل مي جويد و يا حضرت آدم به حق حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) كه هنوز به دنيا نيامده متوسل مي شود و به طوري كه خواهيم گفت سيره مسلمانان از زمان صحابه و تابعين بر


37


اين جاري شده كه آنها در كنار قبور انبيا و اوليا به ارواح آنها متوسل مي شدند .

كساني كه توسل به مردگان را شرك مي دانند ، سخني عجيب مي گويند ؛ زيرا اگر توسل به غير خدا شرك است ، چه فرقي مي كند كه او زنده باشد يا مرده ؟

توسل در سيره مسلمين

علاوه بر آيات و احاديثي كه نقل كرديم ، توسل به اولياي خدا در سيره مسلمانان جايگاه ويژه اي دارد و مسلمانان از صدر اسلام تا كنون همواره در مقام دعا و حاجت خواهي از خداوند ، به انبيا و اوليا و صلحا متوسل شده اند و مقربان و عزيزان درگاه الهي را كه پيش خدا مقام و منزلتي دارند ، وسيله قرار داده اند تا خداوند به احترام آنها دعايشان را مستجاب كند . اكنون به اين نمونه ها توجه فرماييد :

1ـ پس از رحلت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در مدينه قحطي شديدي رخ داد مردم شكايت پيش عايشه بردند ، او گفت :

« انظروا الي قبر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) فاجعلوا منه كواً الي السماء حتي لا يكون بينه و بين السماء سقف » . ( 1 )

« به قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نگاه كنيد و از آن دريچه اي به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن الدارمي ، ج 1 ، ص 43 .


38


آسمان قرار دهيد ، به طوري كه ميان قبر و آسمان سقفي نباشد » ( مردم چنين كردند و باران باريد ) .

2ـ عن انس بن مالك انّ عمر بن الخطاب كان اذا قحطوا استسقي بالعباس بن عبدالمطلب فقال :

« اللهم انا كنا نتوسل اليك بنبينا فتسقينا وانا نتوسل اليك بعم نبينا فاسقنا . قال : فيسقون » . ( 1 )

« انس مي گويد : عمر بن خطاب در خشكسالي بهوسيله عباس بن عبدالمطلب از خدا طلب باران مي كرد و مي گفت : خدايا ما همواره به وسيله پيامبرت به تو متوسل مي شديم و ما را سيراب مي كردي و اينك به وسيله عموي پيامبرمان به تو متوسل مي شويم پس ما را سيراب كن . مي گويد : و آنها سيراب مي شدند » .

3ـ در عهد عثمان بن عفان مردي پيش عثمان بن حنيف آمد و از اين كه خليفه به او توجه نمي كند و حاجت او را بر طرف نمي سازد شكايت كرد . ابن حنيف با استفاده از سخن پيامبر كه پيش از اين نقل كرديم به آن مرد گفت : وضو بگير و به مسجد برو و دو ركعت نماز بخوان سپس بگو :

« اللهم اني اسئلك واتوجه اليك بنبينا محمد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري : ج 2 ، ص 75 .


39


نبي الرحمة يا محمد اني اتوجه بك الي ربي فتقضي لي حاجتي » . ( 1 )

« خداوندا ! از تو مي خواهم و به وسيله پيامبرمان محمد ( صلّي الله عليه وآله ) كه پيامبر رحمت است ، به سوي تو متوجه مي شوم . اي محمد من به وسيله تو ، به سوي پروردگارم متوجه مي شوم تا حاجتم براورده شود » .

4ـ در زمان خلافت عمر خشكسالي به وجود آمد . بلال بن حرث نزد قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آمد و گفت :

« يا رسول الله استسق لأمتك فانهم هلكوا » . ( 2 )

« اي پيامبر خدا براي امت خود طلب باران كن كه هلاك مي شوند » .

5ـ از محمد بن حرب هلالي نقل شده كه مي گويد : كنار قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نشسته بودم ، عربي آمد و گفت : يا رسول الله سلام بر تو باد ، خداوند در كتابي كه بر تو نازل كرده فرموده است :

« ( وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوااللهَ تَوّاباً رَحِيماً ) ( 3 ) وقد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المعجم الكبير ( طبراني ) : ج 9 ، ص 18 .

2 . وفاءالوفا : ج4 ، ص1374

3 . نساء : 64


40


جئتك مستغفراًمن ذنبي مستشفعا بك الي ربي ) » ( 1 )

« ومن اينك به سوي تو آمده ام در حالي كه از گناهانم استغفار مي كنم و تو را در پيشگاه خداوند شفيع قرار مي دهم » .

6ـ ابوجعفر منصور خليفه عباسي از مالك بن انس ، امام مالكيه در باره كيفيت زيارت قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) سئوال كرد و از او پرسيد كه آيا به هنگام زيارت ، رو به قبله باشد يا رو به قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كند ؟ مالك بن انس در پاسخ گفت :

« لم تصرف وجهك عنه وهو وسيلتك ووسيلة ابيك آدم الي الله يوم القيامة بل استقبله واستشفع به فيشفعك الله » قال الله تعالي : ( وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ . . . ) . ( 2 )

« چرا از او روي بر مي گرداني ؟ او وسيله تو و وسيله پدرت آدم به درگاه الهي در روز قيامت است . رو به سوي او كن و او را شفيع خود قرار ده كه خدا شفاعت او را در باره تو مي پذيرد خدا مي فرمايد : ( وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ . . . )

7ـ ازامام شافعي درباره اهل بيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اين دوبيت شعر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وفاء الوفا : ج 4 ، ص 1361 .

2 . همان : ج 4 ، ص 1376 .


41


نقل شده كه در آن به اهل بيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) متوسل شده است :

آل النبي ذريعتي * * * وهموا اليه وسيلتي

ارجوبهم اعطي غدا * * * بيدي اليمين صحيفتي ( 1 )

« آل پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) وسيله من به سوي خدا هستند . به وسيله آنها اميدوارم كه فرداي قيامت ، نامه عملم به دست راستم داده شود » .

همچنين علي بن ميمون از شافعي نقل مي كند كه او به زيارت قبر ابوحنيفه مي رفت و مي گفت :

اذا عرضت لي حاجة صليت ركعتين وجئت الي قبره وسألت الله الحاجة عنده . ( 2 )

« چون براي من حاجتي رخ مي دهد دو ركعت نماز مي خوانم و به زيارت قبر او مي روم و حاجت خود را در آن جا از خدا مي خواهم » .

8ـ حسن بن ابراهيم ابوعلي الخلال كه شيخ حنابله در عصر خود بود مي گفت :

« ما همّني أمر فقصدت قبر موسي بن جعفر فتوسلت به الاّ سهل الله لي ما احب » . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الصواعق المحرقة ، ص 178 .

2 . تاريخ بغداد : ج 1 ، ص 123 .

3 . همان ، ص 120 .


42


« هيچ امر مهمي براي من اتفاق نيافتاد مگر اين كه به زيارت قبر موسي بن جعفر ( عليه السلام ) رفتم و به او متوسّل شدم ، خداوند آن چه را مي خواستم به آساني در اختيار من گذاشت » .

9ـ ابوبكر محمد بن مؤمل مي گويد : با امام اهل حديث ابوبكر بن خزيمه و همتاي او ابوعلي الثقفي و جمعي از مشايخ كه عده آنها زياد بود به زيارت قبر علي بن موسي الرضا ( عليه السلام ) در طوس رفتيم .

« فرأيت من تعظيمه يعني ابن خزيمه لتلك البقعة وتواضعه لها وتضرعه عندها ما تحيرنا » . ( 1 )

« از تعظيم و تواضعي كه ابن خزيمه به اين بقعه داشت و تضرعي كه آن جا مي نمود ، دچار حيرت شديم » .

از اين نمونه ها كه ذكر كرديم ، در كتب حديث و تاريخ بسيار است و نشان مي دهد كه سيره اصحاب و تابعين و علما و ائمه فقه و حديث همواره بر اين جاري بوده كه به اولياي خدا متوسل مي شدند و در هنگام حاجت خواهي از خداوند ، آنها را وسيله قرار مي دادند . بنا بر اين سيره مسلمين بر مشروعيت و حتي استحباب توسل به اولياي خدا ، از عهد صحابه و تابعين به بعد محقق بوده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تهذيب التهذيب : ج 7 ، ص 388 .


43


* ( 3 ) *

تبرك جويي از آثار اولياي خدا

دوست داشتن اولياي خدا و اظهار علاقه و محبت به آنها از آن جهت كه آنان بندگان صالح و محبوب خدا هستند ، كاري شايسته و عملي نيكوست و خود نوعي تقرّب به درگاه الهي است و خداوند خود به بندگان شايسته خويش وعده داده كه محبت آنها را در دل ها قرار بدهد :

( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا ) . ( 1 )

« كساني كه ايمان آورده اند و عمل شايسته انجام داده اند به زودي خداوند براي آنها محبتي قرار مي دهد » .

همه مي دانيم كه علاقه و محبت يك امر قلبي و باطني است و هيچ گونه نمودي در ظاهر ندارد و براي اظهار و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مريم : 96 .


44


اعلام آن بايد از راه هاي خاصي كه ميان عقلا مرسوم است ، وارد شد مگر اين كه موردي از سوي شرع مقدس ممنوع شده باشد .

يكي از راه هاي اظهار محبت به اولياي خدا و پاكان و مقربان درگاه او كه شارع مقدس هم از آن نهي نكرده است ، تبرك جويي از آثار و نشانه هاي آنان و احترام به هر چيزي است كه انسان را به ياد آنها مي اندازد .

همان گونه كه بوسيدن حجرالأسود و طواف دور كعبه و حتي افعال و اذكاري كه به عنوان نماز به جا مي آوريم ، همه نشانه هايي از اظهار عبوديت و تذلل در برابر حقتعالي است ، تبرك جستن به آثار اولياي خدا نيز نمودهايي از علاقه و محبت قلبي ما نسبت به كساني است كه خداوند محبت آنها را بر ما واجب كرده است .

اين است كه مي بينيم اصحاب رسول خدا هم پس از رحلت آن حضرت براي اظهار محبت قلبي و عشق دروني خود به آن بزرگوار ، به هر چيزي كه به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نسبت داده مي شد ، احترام مي كردند و از آن تبرك مي جستند . همچنان كه يعقوب پيامبر پيراهن يوسف را كه نشاني از محبوب بود ، بر ديده نهاد و چشمانش بينا شد . ( 1 )

اكنون به رواياتي در اين زمينه توجه فرماييد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . يوسف : 96 .


45


1ـ عن عون بن ابي جحيفة عن ابيه قال اتيت النبي ( صلّي الله عليه وآله ) :

« وهو في قبة حمراء من آدم ورأيت بلالاً اخذ وضوء النبي ( صلّي الله عليه وآله ) والناس يتبادرون الوضوء فمن اصاب منه شيئاً تمسح به ومن لم يصب منه شيئاً اخذ من بلل صاحبه » . ( 1 )

« عون از پدرش نقل مي كند كه پيش پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) رفتم و او در خيمه اي از پوست دباغي شده قرار داشت و بلال را ديدم كه آب وضوي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را مي گيرد . مردم به آب وضوي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي شتابند هر كس از آن آب مي گيرد ، آن را بر سر خود مي كشد و هر كس كه نمي تواند از آن آب بگيرد ، از رطوبت دست رفيقش اخذ مي كند » .

2ـ عن ابي جحيفة قال :

« خرج رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) : بالهاجرة الي البطحاء فتوضأ ثم صلي الظهر ركعتين والعصر ركعتين وبين يديه عنزة . قال : كان يمرّ من ورائها المارة وقام الناس فجعلوا يأخذون يديه فيمسحون بها وجوههم . قال : فاخذت بيده فوضعتها علي وجهي فاذا هي ابرد من الثلج واطيب من رائحة المسك » . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري : ج 7 ، ص 283 .

2 . همان : ج 5 ، ص 29 ، باب صفة النبي ( صلّي الله عليه وآله ) .


46


« ابي جحيفه مي گويد : روزي پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) هنگام ظهر به بطحاء رفت و وضو گرفت و نماز ظهر و عصر را هر كدام دو ركعت خواند و در مقابل او عصايي بود . مي گويد : از پشت آن رهگذران مي رفتند . مردم ايستادند و دست هاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را مي گرفتند و به صورت خود مي كشيدند . مي گويد : من نيز دست هاي او را گرفتم و به صورتم كشيدم و ديدم كه دست هاي حضرت از برف سردتر و از مشك خوشبوتر بود » .

3ـ قال ابوبردة قال لي عبدالله بن سلام :

« الا اسقيك في قدح شرب منه النبي ( صلّي الله عليه وآله ) » . ( 1 )

ابوبرده مي گويد : عبدالله بن سلام به من گفت : « آيا تو را با كاسه اي كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از آن آب نوشيده سيراب نكنم ؟ »

همين كاسه به دست عمر بن عبدالعزيز افتاد و آن را نگاه داشت . ( 2 )

همچنين بخاري در صحيح خود بأبي داود تحت عنوان :

« باب ما ذكر من درع النبي وعصاه وسيفه وقدحه وخاتمه وما استعمل الخلفاء بعده من ذلك مما لم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري : ج 7 ، ص 206 .

2 . همان : ج 7 ، ص 207 .


47


يذكر قسمته ومن شعره ونعله وآنيته مما يتبرك اصحابه وغيرهم بعد وفاته » . ( 1 )

« باب آن چه ذكر شده از زره پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و عصا و شمشير و كاسه و انگشتر او و آن چه خلفاء بعد از او آن را به كار بردند . و موي و كفش و ظرف پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كه صحابه و غيرصحابه پس از مرگ آن حضرت از آن تبرك مي جستند » . آن گاه بخاري در ذيل همين باب روايات متعددي مي آورد .

4ـ عن سلمة بن الاكوع قال :

« بايعت النبي ( صلّي الله عليه وآله ) بيدي هذه فقبلناها فلم ينكر ذلك » . ( 2 )

سلمة بن اكوع مي گويد : « با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با اين دستم بيعت كردم پس آن را بوسيديم و او اعتراض نكرد » .

5ـ جاء الأشج يمشي حتي أخذ بيد النبي ( صلّي الله عليه وآله ) فقبلها فقال له النبي اما ان فيك لخلقين يحبهما الله ورسوله . . . » ( 3 )

« اشج راه مي رفت تا اين كه دست پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را گرفت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري ، ج 4 ، ص 184 .

2 . حياة الصحابة : ج 2 ، ص 483 .

3 . همان ، ص 484 .


48


و بوسيد . پيامبر به او فرمود : در تو دو خصلت وجود دارد كه خدا و پيامبرش آن را دوست دارند » .

6ـ عن يحيي بن الحارث قال :

« لقيت واثلة بن الأسقع فقلت : بايعت بيدك هذه رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ؟ فقال : نعم . قلت : اعطني يدك اقبلها فاعطانيها فقبلتها » . ( 1 )

« يحيي بن حارث مي گويد : واثلة بن اسقع را ملاقات كردم و گفتم : آيا با اين دست خود با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بيعت كردي ؟ گفت : آري . گفتم : دستت را بده تا ببوسم . او دست خود را داد و من آن را بوسيدم » .

7ـ عن ابي جدعان قال ثابت لأنس :

« أمسست النبي ( صلّي الله عليه وآله ) بيدك ؟ قال : نعم . فقبّلها » . ( 2 )

ابوجدعان مي گويد : ثابت به انس گفت :

« آيا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را با دست خود لمس كرده اي ؟ گفت : آري . پس دست او را بوسيد » .

8ـ عن عمار بن ابي عمار ان زيد بن ثابت ركب يوماً فأخذ ابن عباس بركابه . فقال :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع الزوائد : ج 8 ، ص 42 .

2 . حياة الصحابة : ج 2 ، ص 485 .


49


« تنح يا ابن عم رسول الله . فقال : هكذا امرنا ان نفعل بعلمائنا وكبرائنا . فقال زيد : ارني يدك . فأخرج يده فقبلها فقال : هكذا امرنا ان نفعل بأهل بيت نبينا » . ( 1 )

« روزي زيد بن ثابت سوار مركب شده بود ابن عباس ركاب او را گرفت . او گفت : اي پسرعموي رسول خدا رها كن . پس ابن عباس گفت : به ما اين چنين امر شده كه بايد با علماء و بزرگان خود اين گونه رفتار كنيم . زيد گفت : دست خود را به من نشان بده ، ابن عباس دستش را بيرون آورد پس زيد دست او را بوسيد و گفت : به ما امر شده كه با اهل بيت پيامبر خود اين طور رفتار كنيم » .

9ـ عن علي ( عليه السلام ) قال :

« لما رمس رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) جائت فاطمة ( عليها السلام ) فوقفت علي قبره و اخذت قبضة من تراب القبر ووضعت علي عينيها وبكت » . ( 2 )

از علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) نقل شده كه :

« چون پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) دفن شد ، فاطمه ( عليها السلام ) آمد و مقابل قبر او ايستاد و مشتي از خاك قبر را برداشت و بر چشمانش نهاد و گريه كرد » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كنز العمال : ج 13 ، ص 396 .

2 . وفاء الوفا : ج 4 ، ص 1405 .


50


10ـ عن ابي الدرداء :

« انّ بلالاً رأي في منامه النبي ( صلّي الله عليه وآله ) وهو يقول له : ما هذه الجفوة يا بلال اما آن لك ان تزورني يا بلال ؟ فانتبه حزينا وجلاً خائفاً فركب راحلته وقصد المدينة واتي قبر النبي ( صلّي الله عليه وآله ) فجعل يبكي عنده ويمرّغ وجهه عليه واقبل الحسن والحسين فجعل يضمهما علي صدره ويقبلهما » . ( 1 )

ابودرداء مي گويد :

« بلال پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را در خواب ديد كه به او مي گويد : اين چه جفايي است اي بلال ، اي وقت آن نرسيده كه مرا زيارت كني ؟ بلال از خواب بيدار شد در حالي كه محزون و غمگين بود . پس مركب خود را سوار شد و آهنگ مدينه كرد و به قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آمد و آن جا گريه مي كرد و صورت خود را با خاك قبر ، خاك مالي مي نمود . حسن و حسين آمدند ، آنها را هم به سينه مي چسبانيد و مي بوسيد » .

11ـ عن داود بن ابي صالح قال :

« أقبل مروان يوماً فوجد رجلاً واضعاً وجهه علي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تهذيب تاريخ دمشق : ج 2 ، ص 259 .


51


القبر فقال : أتَدري ما تصنع ؟ فاقبل عليه فاذاً هو ابوايوب . فقال : نعم جئت الي رسول الله ولم آت الحجر . سمعت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) يقول : لاتبكو علي الدين اذا وليه أهله ولكن ابكوا علي الدين اذا وليه غيراهله » . ( 1 )

« روزي مروان مردي را ديد كه صورت خود را بر قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) گذاشته است ، پس گفت : مي داني چه مي كني ؟ آن مرد به او متوجه شد و او ابوايوب بود . پس گفت : آري من به سوي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آمده ام و به سوي سنگ نيامده ام . از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) شنيدم كه فرمود : وقتي افراد شايسته متصدي دين شدند بر حال دين گريه نكنيد اما اگر نااهلان متصدي آن شدند بر دين گريه كنيد » .

12ـ ذكر الخطيب بن جملة :

« ان ابن عمر كان يضع يده اليمني علي القبر الشريف وان بلالاً وضع خديه عليه ايضاً » . ( 2 )

« خطيب بن جملة مي گويد كه : ابن عمر دست راست خود را بر قبر شريف پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي گذاشت و بلال نيز صورت خود را بر آن مي نهاد » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع الزوائد : ج 5 ، ص 245 .

2 . وفاء الوفا : ج 4 ، ص 1405 .


52


13ـ عن ابراهيم بن عبدالرحمن :

« انه نظر الي ابن عمر وضع يده علي مقعد النبي ( صلّي الله عليه وآله ) من المنبر ثم وضعها علي وجهه » . ( 1 )

از ابراهيم بن عبدالرحمن نقل شده كه

« او ديده است كه ابن عمر دست خود را به محل نشستن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از منبر ، قرار مي داد ، سپس آن را بر صورت خود مي كشيد » .

14ـ عن عبدالله بن احمد بن حنبل قال :

« سألت ابي عن الرجل يمسّ منبر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ويتبرك بمسه ويقبله ويفعل بالقبر مثل ذلك رجاء ثواب الله تعالي . قال : لا بأس به » . ( 2 )

عبدالله بن احمد بن حنبل مي گويد :

« از پدرم در باره مردي پرسيدم كه منبر پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) را مسّ مي كند و از آن تبرك مي جويد و آن را مي بوسد و با قبر نيز همين گونه رفتار مي كند و اين كارها را به اميد ثواب خدا انجام مي دهد . گفت : اشكالي ندارد » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حياة الصحابة : ج 2 ، ص 310 .

2 . وفاء الوفا : ج 4 ، ص 1404 .


53


از مجموع اين احاديث و آثار ، روشن مي شود كه تبرك جويي از آثار انبيا و اولياي خدا در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و صحابه و تابعين ، امر معمول و مرسومي بوده و هرگز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و صحابه از آن نهي نكرده اند و اين يك نوع تعظيم و احترام نسبت به آنان بوده است .



| شناسه مطلب: 74027