بخش 6

9 ـ یادآوری سالروز تولد یا وفات اولیای خدا 10 ـ کرامات اولیای خدا منابع و مصادر


131


* ( 9 ) *

يادآوري سالروز تولد يا وفات اولياي خدا

يكي از عوامل مهمي كه در تقويت ايمان و تثبيت ارزش هاي معنوي و بنيادهاي اخلاقي ، نقش تعيين كننده اي دارد ، يادآوري خاطره انبيا ، اوليا ، شهدا ، صديقين و رهروان راستين مكتب انبيا است . يادآوري مراتب ايمان و تقوا و جهاد و فداكاري اولياي خدا و اين كه آنها چگونه با كوشش و تلاش در راه خدا به مقام قرب الهي رسيده اند و از گروه هدايت يافتگان شده اند ، انگيزه نيرومندي است كه انسان را در جهت اقتدا به آنها و افتادن در مسير تكامل ياري مي دهد :

( أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَي اللهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ ) . ( 1 )

« آنها ( پيامبران ) كساني هستند كه خدا هدايشتان كرده است پس به هدايت آنها اقتدا كن » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . انعام : 90 .


132


قرآن كريم در آيات متعددي به پيامبر خود
دستور مي دهد كه انبياي گذشته و بندگان صالح خدا را همواره به ياد بياورد تا يادآوري آنها باعث قوت قلب او باشد :

( وَاذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيّاً ) . ( 1 )

« در كتاب ، ابراهيم را به ياد بياور كه او راستگو و پيامبر بود » .

( وَاذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَإِسْحاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي اْلأَيْدِي وَاْلأَبْصارِ ) . ( 2 )

« و به ياد بياور بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را كه صاحبان قدرت و بصيرت بودند » .

( وَاذْكُرْ إِسْماعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ اْلأَخْيارِ ) . ( 3 )

« و به ياد آور اسماعيل و يسع و ذوالكفل را كه همه از نيكان بودند » .

يادآوري انبيا و اولياي الهي كه پيامبر خدا به آن امر شده است باعث صفاي قلب و تقويت ايمان و نويدبخش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مريم : 41 .

2 . ص : 45 .

3 . همان : 48 .


133


پيروزي جبهه توحيد است و در واقع زنده نگهداشتن ياد
آنها احترام به كرامت هاي انساني و ارزش هاي معنوي است و بدين وسيله راه و روش آنها در مبارزه با شرك و ظلم و جهل و دعوت به توحيد و عدل و فضايل اخلاقي ، احيا مي شود ؛ زيرا آنها همواره پاسداران اين ارزش ها و مناديان حق و حقيقت بودند .

بنا بر اين ما بايد هميشه به ياد آنها باشيم و به خصوص در روزهاي معيني كه به نحوي مربوط به آنها مي شود مانند روز تولد يا وفات آنها ، يادشان را گرامي بداريم و با تشكيل مجالس و محافل به ذكر مناقب و اوصاف آنها بپردازيم و با آنها و راهي كه دنبال مي كردند تجديد پيمان كنيم .

خداوند به حضرت موسي دستور مي دهد كه روزهاي خدا را به ياد قوم بني اسرائيل بيندازد و توجه آنها را به آن روزها جلب كند :

( وَلَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسي بِآياتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيّامِ اللهِ ) . ( 1 )

« همانا موسي را با آيات خود فرستاديم كه قوم خود را از تاريكي ها به سوي نور بيرون كن و روزهاي خدا را به ياد آنها بياور » .

به گفته مفسران ، منظور از « ايام الله » روزهايي است كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابراهيم : 5 .


134


خداوند در آن روزها به بني اسرائيل نعمت هاي مهمي داده است ؛ مانند نجات آنها از دست فرعون ، نزول منّ و سلوي و شكافته شدن دريا براي آنها و از اين قبيل و همچنين روزهايي كه بر اقوام پيشين مانند قوم نوح و عاد و ثمود گذشته و حوادث مهمي در آن اتفاق افتاده است .

بنا بر اين يادآوري روزهايي كه در آن حوادث مهمي رخ داده ، يكي از مأموريت هاي پيامبران است و بايد مردم را به ياد ايام الله بيندازند تا آنها از آثار تربيتي اين يادآوري بهره مند شوند .

اكنون مي گوييم روز تولد يا بعثت يا وفات پيامبر گرامي اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) و نيز روزهاي تولد يا وفات اولياء الله روزهايي هستند كه وقايع بزرگي در آنها اتفاق افتاده و سر نوشت انسان ها را تحت تأثير خود قرار داده است و يادآوري آنها ، يادآوري « ايام الله » است . حال اگر در سال روز تولد يا وفات پيامبر و يا اولياي الهي مجلسي ترتيب داده شود تا مؤمنين واقعه اي را كه در آن روز اتفاق افتاده يادآوري كنند و خاطره پيامبر يا ولي خدا را گرامي بدارند و به ذكر فضايل و مناقب او بپردازند ، كاري درست و مشروع انجام گرفته و دستور خداوند كه به يادآوري « ايام الله » امر كرده ، عملي شده است .

پيامبر گرامي اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) به ذكر محاسن و خوبي هاي مردگان دستور داده و به خصوص يادآوري انبيا و صلحا را


135


بسيار ستوده است :

1ـ عن ابن عمر عن النبي ( صلّي الله عليه وآله ) قال ،

« اذكروا محاسن موتاكم » ( 1 )

ابن عمر از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند كه فرمود : « خوبي هاي مردگان خود را بيان كنيد » .

2ـ عن معاذ قال قال رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) :

« ذكر الأنبياء عبادة وذكر الصالحين كفارة وذكر الموت صدقة » . ( 2 )

معاذ از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند كه فرمود : « يادآوري انبياء عبادت است و يادآوري بندگان صالح كفاره گناهان است و يادآوري مرگ صدقه است » .

با توجه به مجموع آيات و احاديثي كه نقل كرديم ، يادآوري انبيا و اوليا و صلحا ، مرضيّ خدا و مطلوب شرع و نوعي عبادت است و هر چه بهتر و بيشتر انجام بگيرد مطلوب تر است . يكي از راه هاي مناسب براي يادآوري آنها ، گرامي داشت سال روز تولد يا وفات آنهاست كه با
تشكيل مجالس و محافل و اظهار شادماني در روز تولد و سوگواري در روز وفات آنها و ذكر فضايل و مناقب آنها

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن ترمذي : ج 3 ، ص 339 .

2 . كنز العمال : ج 11 ، ص 477 .


136


صورت مي گيرد .

اين مجالس فرصت خوبي براي اظهار قدرداني و حق شناسي از كساني است كه عمر خود را در راه هدايت و ارشاد مردم به سوي دين خدا صرف كردند و در جهت اعتلاي كلمه توحيد كوشيدند . انسان هاي بزرگي كه همه خداپرستان و مؤمنان در طول تاريخ ، در يادگيري احكام شرع و معارف الهي وامدار آنان هستند .


137


* ( 10 ) *

كرامات اولياي خدا

جهان آفرينش بر اساس نظم دقيق و مطابق با قانون اسباب و علل آفريده شده و خداوند توانا و حكيم ، نظام خلقت را به گونه اي قرار داده كه هيچ موجودي از عظيم ترين كهكشان ها گرفته تا كوچكترين جزء عالم ، نمي توانند از آن نظام تخلف كنند و همه مقهور نظام و مقررات و اسباب و عللي هستند كه خداوند آن را وضع نموده است .

اما چنان نيست كه خداوند با آفريدن اين نظام همان گونه كه يهود مي گفتند دست خود را بسته و خود را مقهور اين نظام كرده و نمي تواند آن را به هم بزند بلكه خداوندي كه بر همه چيز قادر است ، توانايي بهم زدن نظام اسباب و علل را هم دارد و در پشت اين اسباب و علل ظاهري ، قدرت بي پايان و لايزال الهي است كه همه چيز تحت حاكميت اوست .


138


معجزاتي كه انبيا در طول تارخ بشري و به تناسب حال
مخاطبان خود آورده اند و كارهايي خارج از اسباب و علل ظاهري انجام داده اند ، يكي از مواردي است كه خداوند قدرت خود را نشان داده و علاوه بر اثبات نبوّت پيامبران ، حاكميت قدرت مطلقه خود را به جهان اسباب و علل به ثبوت رسانيده است .

گذشته از معجزات انبيا ، گاهي خداوند به وسيله بعضي از اوليا و بندگان صالح خود نيز به خرق عادت پرداخته و به آنها قدرت انجام كارهايي را داده كه بيرون از اسباب و علل ظاهري است و در اصطلاح به اين نوع كارها « كرامات » گفته مي شود .

كراماتي كه از اولياي خدا سر مي زند در اثر ايمان و تقوا و مداومت در انجام فرائض و نوافل است كه بنده را به مقام قرب الهي مي رساند و او را محبوب خدا مي كند و چون انساني به اين مقام رسيد چشم و گوش و دست و پاي او كارهاي خدايي مي كند . به اين حديث توجه كنيد :

قال رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ان الله قال :

« . . . ما يزال عبدي يتقرب اليّ بالنوافل حتي احبّه فاذا احببته كنت سمعه الذي يسمع به وبصره الذي يبصربهويده التي يبطش بهاورجله التي يمشي بها » . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري : ج 8 ، ص 189 .


139


پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : خداوند مي فرمايد :

« . . . بنده من همواره با انجام نوافل به من نزديك مي شود ، تا آن جا كه من او را دوست مي دارم و چون او را دوست داشته باشم ، گوش او مي شوم كه با آن مي شنود و چشم او مي شوم كه با آن مي بيند و دست او مي شوم كه با آن كار مي كند و پاي او مي شوم كه با آن راه مي رود » .

قرآن كريم همان گونه كه نمونه هايي از معجزات انبيا را بيان كرده ، گوشه هايي از كرامات اوليا و كارهاي خارق العاده آنها را نيز نقل نموده است :

1ـ داستان آصف بن برخيا وزير حضرت سليمان :

( قالَ يا أَيُّهَا الْمَلَؤُا أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ قالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي ) . ( 1 )

سليمان گفت :

« اي گروه ! كدام يك از شما مي تواند تخت او ( بلقيس )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نمل : 38 ـ 40 .


140


را قبل از آن كه خود آنها نزد من بيايند ، پيش من حاضر كند ؟ عفريتي از جن گفت : من تخت او را پيش از آن كه تو از جايگاه خود برخيزي مي آورم و من به اين كار توانا و امين هستم . كسي كه نزد او علمي از كتاب بود گفت : من تخت او را پيش از آن كه چشم بر هم زني مي آورم . چون سليمان آن تخت را پيش خود مستقر يافت ، گفت : اين از فضل پروردگار من است . . . » .

2ـ داستان مريم مادر عيسي :

( كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنّي لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِساب ) . ( 1 )

« هر وقت زكريا به محراب او وارد مي شد ، نزد او روزي مي يافت . گفت اي مريم اين روزي براي تو از كجا مي رسد . گفت : اين از جانب خداست ، همانا خدا به هر كس كه بخواهد بي حساب روزي مي دهد » .

3ـ داستان اصحاب كهف :

( أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً إِذْ أَوَي الْفِتْيَةُ إِلَي الْكَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . آل عمران : 37 ؛ و يك مورد ديگر در سوره مريم آيات 22 ـ 26 .


141


آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً فَضَرَبْنا عَلَي آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً ثُمَّ بَعَثْناهُمْ . . . ) . ( 1 )

« آيا گمان كردي كه اصحاب كهف و رقيم از نشانه هاي عجيب ماست ؟ هنگامي كه آن جوان ها در كهف جاي گرفتند ، پس گفتند : پروردگارا ما را از پيش خود رحمتي بده و در كار ما وسيله رشد را فراهم نما ، پس در آن غار تا ساليان چندي بر گوش آنها زديم . سپس آنها را برانگيختيم . . . » .

همچنين در احاديث و اخبار نمونه هاي بسياري از كرامات اولياي خدا و اصحاب كبار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آمده است كه ما برخي از آنها را نقل مي كنيم :

1ـ « أن عمرو بن الجموح وعبدالله بن عمرو الأنصاريين ثم السلميين كانا قد حفر السيل قبرهما و كان قبرهما مما يلي السيل وكانا في قبر واحد وهما ممّن استشهد يوم أُحد فحفر عنهما ليغيّرا من مكانهما فوجدا لم يتغيرا كأنهما ماتا بالأمس وكان احدهما قد جرح فوضع يده علي جرحه فدفن وهو كذلك فاميطت يده عن جرحه ثم ارسلت فرجعت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كهف : 9 ـ 12 .


142


كما كانت . وكان بين اُحد وبين يوم حفر عنهما ست واربعون سنة » . ( 1 )

« عمرو بن جموح و عبدالله بن عمرو كه هر دو انصاري و سلمي بودند ، روزي سيل قبر آنها را كند ، چون قبر آنها در مسير سيل قرار داشت و هر دو در يك قبر مدفون بودند و هر دو در احد شهيد شده بودند . پس قبر آنها را كندند تا مكانش را تغيير دهند ، آنها را در حالي يافتند كه بدنشان هيچ تغييري نكرده بود ، گويا كه همين ديروز مرده اند . يكي از آنها زخمي داشت كه دست خود را بر آن گذاشته بود و به همين صورت دفن شده بود ، دست او را از روي زخم برداشتند ( خون جاري شد ) سپس به جاي خود گذاشتند وضع به حال اول برگشت . ميان روزي كه جنگ احد در آن اتفاق افتاد و روزي كه قبر آنها را كندند چهل و شش سال فاصله بود » .

2ـ عن زاذان ان علياً حدّث بحديث فكذّبه رجل فقال له عليّ :

« ادعو اليك ان كنت كاذباً . قال : ادع . فدعا عليه فلم يبرح حتي ذهب بصره » . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . موطأ مالك ، ص 384 .

2 . مجمع الزوائد : ج 9 ، ص 116 .


143


زاذان نقل مي كند كه :

« روزي علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) حديثي گفت و مردي او را تكذيب كرد پس علي ( عليه السلام ) به او گفت : اگر دروغگو باشي تو را نفرين مي كنم . آن مرد گفت : نفرين كن پس علي ( عليه السلام ) نفرين كرد چيزي نگذشت كه آن مرد كور شد » .

3ـ عن محمد بن شرحبيل قال :

« اقتبض انسان من تراب قبر سعد بن معاذ ففتحها فاذاهي مسك قال رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) : سبحان الله سبحان الله حتي عرف ذلك في وجهه » . ( 1 )

محمد بن شرحبيل مي گويد :

« شخصي از خاك قبر سعد بن معاذ مشتي برداشت وقتي مشت خود را باز كرد ديد كه مشك شده است ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : سبحان الله ، سبحان الله ، تعجب از صورت او پيدا بود » .

4ـ عن عائشه قالت :

« لمّا مات النجاشي كنا نتحدث انه لا يزال يري علي قبره نور » . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كنز العمال : ج 13 ، ص 412 .

2 . الاصابة : ج 1 ، ص 117 .


144


عائشه مي گويد :

« وقتي نجاشي از دنيا رفت ما با يكديگر مي گفتيم همواره بر قبر او نور ديده مي شود » .

5ـ عن سعيد بن عبدالعزيز قال :

« لما كان ايام الحرة لم يؤذن في مسجد رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ثلاثا ولم يقم ولم يبرح سعيد بن المسيّب من المسجد وكان لا يعرف وقت الصلاة الاّ بهمهمة يسمعها من قبر النبي ( صلّي الله عليه وآله ) » . ( 1 )

سعيد بن عبدالعزيز مي گويد :

« در واقعه حرة سه روز در مسجد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اذان گفته نشد و نماز جماعت اقامه نگرديد و سعيد بن مسيب از مسجد بيرون نشده بود و وقت نماز را نمي شناخت مگر از همهمه اي كه از قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي شنيد » .

6ـ عن سعيد بن جبير قال :

« مات ابن عباس بالطائف فشهدت جنازته فجاء طير لم يرعلي خلقته ودخل في نعشه فنظرنا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن الدارمي : ج 1 ، ص 44 .


145


وتأملناه هل يخرج ؟ فلم ير انه خرج من نعشه » . ( 1 )

سعيد بن جبير مي گويد :

« ابن عباس در طائف از دنيا رفت و من در تشييع جنازه او شركت كردم ، پس پرنده اي آمد كه مانند آن ديده نشده بود و وارد تابوت او شد ، هر چه منتظر شديم و صبر كرديم كه آن پرنده از تابوت وي خارج شود ، خارج نشد » .

7ـ عن ابن عباس عن رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) قال :

« انّ جعفر مرّمع جبرئيل وميكائيل له جناحان عوضه الله من يديه فسلم ثمّ اخبرني كيف كان أمره حيث لقي المشركين » . ( 2 )

ابن عباس از پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند كه فرمود :

« جعفر ابن ابي طالب همراه با جبرئيل و ميكائيل مرور كردند و او دو بال داشت كه خداوند به جاي دو دستش به او داده پس سلام كرد و به من خبر داد كه وقتي با مشركان ملاقات كرد ، بر او چه گذشت » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مستدرك حاكم : ج 3 ، ص 543 .

2 . مجمع الزوائد : ج 9 ، ص 272 .


146


8ـ عن ابي هريرة قال :

« كان الحسن عند النبي ( صلّي الله عليه وآله ) في ليلة ظلماء وكان يحبه حباً شديداً فقال : « اذهب الي امي . فقلت : اذهب معه يا رسول الله ؟ قال : لا . فجائت برقة من السماء فمشي في ضوئها حتي بلغ امه » . ( 1 )

ابوهريره مي گويد :

« در يك شب تاريك حسن نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بود و او را بسيار دوست مي داشت . حسن گفت : پيش مادرم مي روم گفتم : يا رسول الله من همراه او بروم ؟ فرمود : نه . پس نوري از آسمان آمد و حسن در روشنايي آن به راه افتاد تا به مادرش رسيد » .

9ـ عن الزهري قال :

« لما قتل الحسين بن علي لم يرفع حجر ببيت المقدس الاّ وجد تحته دم عبيط » . ( 2 )

زهري مي گويد :

« چون حسين بن علي ( عليه السلام ) كشته شد ، دربيت المقدس سنگي برداشته نشدمگراين كه زيرآن خون تازه بود » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حياة الصحابه : ج 3 ، ص 618 .

2 . المعجم الكبير طبراني : ج 3 ، ص 120 .


147


10ـ عن حاجب عبيدالله بن زياد قال :

« دخلت القصر خلف عبيدالله بن زياد حين قتل الحسن فاضطرم في وجهه نارا فقال هكذا بكمه علي وجهه فقال : هر رأيت ؟ قلت : نعم وأمرني ان اكتم ذلك » . ( 1 )

دربان عبيدالله بن زياد مي گويد :

« روزي كه حسين ( عليه السلام ) كشته شد دنبال عبيدالله بن زياد وارد قصر شدم در صورت او آتشي روشن شده بود مي گويد : آستين خود را به صورت گرفته بود . پس گفت : آيا ديدي ؟ گفتم : آري و به من دستور داد كه آن را پنهان نگهدارم » .

از اين نمونه ها در كتب حديثي و تاريخي بسيار است و مجموع آيات و رواياتي كه نقل كرديم اين حقيقت را ثابت مي كند كه خداوند با عنايت خاصي كه به اوليا و بندگان صالح خود دارد ، گاهي كارهاي خارق العاده اي به دست آنها و يا به خاطر آنها انجام مي دهد و بدين وسيله عزت و احترام و كرامت وليّ خود را اعلام مي كند . و همان گونه كه معجزه دليل حقانيت پيامبران است ، كرامات هم نشانه اي از عظمت اولياء الله است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع الزوائد : ج 9 ، ص 196 .


149


منابع و مصادر

1 ـ قرآن مجيد

2 ـ الاصابة في تمييز الصحابه ، احمد بن علي بن محمد بن حجر العسقلاني ، بيروت دار الكتاب العربي ، بدون تاريخ .

3 ـ الأغاني ـ ابوالفرج الاصفهاني ، بيروت دار الكتب العلمية ، 1407 هـ .

4 ـ تاريخ الأمم والملوك ، ابوجعفر محمد بن جرير طبري ، بيروت دار الكتب العلمية ، 1408 هـ .

5 ـ تاريخ بغداد ، ابوبكر احمد بن علي الخطيب البغدادي ، افست بيروت دار الكتب العلمية ، بدون تاريخ .

6 ـ تذكرة الحفاظ ، ابوعبدالله شمس الدين محمد الذهبي ، بيروت دار الكتب العلميه ، بدون تاريخ .

7 ـ الترغيب والترهيب ، حافظ زكي الدين المنذري ، بيروت دار الفكر ، 1408 هـ .


150


8 ـ تهذيب تاريخ دمشق ، علي بن الحسن المعروف بابن عساكر ، بيروت دار احياء التراث العربي ، 1407 هـ .

9 ـ تهذيب التهذيب ، احمد بن علي بن محمد ، ابن حجر العسقلاني ، بيروت دار الفكر ، 1404 هـ .

10 ـ جامع البيان ، ( تفسير ) ، ابوجعفر محمد بن جرير طبري ، بيروت دار الفكر ، 1408 هـ .

11 ـ حلية الأولياء ، حافظ ابونعيم اصفهاني ، بيروت دار الكتب العلمية ، 1409 .

12 ـ حياة الصحابة ، محمد يوسف الكاندهلوي ، بيروت دار المعرفة ، 1406 هـ .

13 ـ الدر المنثور في التفسير بالمأثور ، عبدالرحمن جلال الدين سيوطي ، بيروت دار الفكر ، 1403 هـ .

14 ـ سنن ابن ماجة ، ابوعبدالله محمد بن يزيد قزويني معروف به ابن ماجه تحقيق محمد فؤاد عبدالباقي ، بيروت دار احياء التراث العربي ، 1395 هـ .

15 ـ سنن ابي داود ، ابوداود سليمان بن اشعث سجستاني ، بيروت دار الكتاب العربي بدون تاريخ .

16 ـ سنن ترمذي ، ابوعيسي محمد بن عيسي الترمذي ، تحقيق احمد محمد شاكر ، بيروت ، دار احياء التراث العربي .

17 ـ سنن دارمي ، ابومحمد عبدالله بن بهرام الدارمي ، القاهره دار الفكر ، 1398 هـ .


151


18 ـ سنن دار قطني ، علي بن عمر الدار قطني ، بيروت عالم الكتب ، 1406 هـ .

19 ـ السنن الكبري ، ابوبكر احمد بن الحسين البيهقي ، افست بيروت دار المعرفة .

20 ـ سنن النسائي ، ابوعبدالرحمن النسائي ، بيروت المكتبة العلمية ، بدون تاريخ .

21 ـ صحيح البخاري ، ابوعبدالله محمد بن اسماعيل البخاري ، بيروت عالم الكتب ، 1406 هـ .

22 ـ صحيح مسلم ، مسلم بن الحجاج ، القاهرة مكتبة محمدعلي صبيح ، بدون تاريخ .

23 ـ الصواعق المحرقة ، احمد بن المكي ، القاهرة مطبعة الميمنية ، 1312 هـ .

24 ـ الطبقات الكبري ، ابوعبدالله محمد بن سعد ، بيروت دار صادر ، 1377 .

25 ـ فتوح الشام ، ابوعبدالله محمد بن عمر الواقدي ، بيروت دار الجيل ، بدون تاريخ .

26 ـ كنز العمال ، علاء الدين المتقي الهندي ، بيروت مؤسسة الرسالة ، 1409 .

27 ـ مجمع الزوائد ، نور الدين علي بن ابي بكر الهيثمي ، بيروت دار الكتاب العربي ، 1402 هـ .

28 ـ المستدرك علي الصحيحين ، حافظ ابوعبدالله محمد الحاكم النيسابوري ، بيروت دار الفكر ، 1398 هـ .


152


29 ـ المسند ، احمد بن حنبل ، افست بيروت دار الفكر ، بدون تاريخ .

30 ـ معجم البلدان ، شهاب الدين ياقوت الحموي ، بيروت دار احياء التراث العربي ، 1399 هـ .

31 ـ المعجم الكبير ، ابوالقاسم سليمان بن احمد الطبراني ، بغداد وزارة الاوقاف ، 1399 هـ .

32 ـ الموطأ ، مالك بن انس ، بيروت دار الفكر ، 1407هـ .

33 ـ ميزان الإعتدال ، ابوعبدالله شمس الدين محمد الذهبي ، بيروت دار المعرفة ، 1382هـ .

34 ـ نيل الأوطار ، محمد بن علي الشوكاني ، القاهرة دار الحديث .

35 ـ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفي ، نور الدين علي بن احمد السمهودي ، افست بيروت دار احياء التراث العربي ، 1401هـ .


| شناسه مطلب: 74031