متن کتاب
بسم الله الرحمن الرحیم مرجعیت علمى اهل بیت (ع) پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله علاوه بر مقام ولایت و رهبرى مسلمین در امور سیاسى و اجتماعى، داراى مرجعیت علمى و فرهنگى نیز بود. و همه نیازهاى عقیدتى و فقهى و اخلاقى آنها را تأمین مى نمود. و در تمام م
بسم الله الرحمن الرحيم
مرجعيت علمى اهل بيت (ع)پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله علاوه بر مقام ولايت و رهبرى مسلمين در امور سياسى و اجتماعى، داراى مرجعيت علمى و فرهنگى نيز بود. و همه نيازهاى عقيدتى و فقهى و اخلاقى آنها را تأمين مى نمود.
و در تمام مسائل علمى مورد نياز، به آن حضرت مراجعه مى كردند و پاسخ مى گرفتند كه بخشى از آنها از طريق وحى و به صورت قرآن در اختيار مسلمين قرار داده مى شد و بخشى ديگر از طريق وحى دريافت و به آنها ابلاغ مى شد. در قرآن مى فرمايد: و ما ينطق عن الهوى، ان هو الا وحى يوحى علمه شديد القوى (1)
پيامبر مى دانست كه اين نياز علمى دائمى است و مسلمين بعد از وفاتش نيز به يك چنين مرجعيت علمى معتبر و مورد اعتمادى نياز دارند. و نهال جديد اسلام بدون يك چنين پايگاه علمى غنى نمى تواند ثابت و استوار بماند و در جهان گسترش پيدا كند.
و به همين منظور اهل بيت خودش را به عنوان يك مرجع علمى غنى و مورد اعتماد برگزيد و به مسلمين معرفى نمود، تا در كنار قرآن براى هميشه باقى بماند و همراه آن كتاب آسمانى نيازهاى علمى مسلمين را تأمين كند. و در اين باره نه يك بار بلكه بارها به مسلمين توصيه نموده و احاديث آن در كتب شيعه و اهل سنت موجود است. كه يكى از آنها حديث معروف ثقلين است. حديث ثقلين يكى از احاديث معروف و مشهور بين مسلمين است كه به عبارات مختلف و طرق متعدد نقل شده كه به برخى از آنها اشاره مى شود:
مسلم بن حجاج نيشابورى در صحيح خود از زيد بن ارقم نقل مى كند كه (در ضمن حديثى) گفت : قام رسول الله صلى الله عليه و سلم يوما فينا خطيبا بماء يدعى خما بين مكه و المدينه فحمد الله و اثنى عليه و وعظ و ذكر ثم قال: اما بعد الا ايها الناس فانما انا بشر يوشك ان ياتى رسول ربى فاجيب و انا تارك فيكم ثقلين اولهما كتاب الله فيه الهدى و النور فخذوا بكتاب الله و استمسكوا به فحث على كتاب الله و رغب فيه ثم قال و اهل بيتى اذكركم الله فى اهل بيتى، اذكركم الله فى اهل بيتى، اذكركم الله فى اهل بيتى (2)
يعنى زيد بن ارقم گفت: روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله در غدير خم بين مكه و مدينه براى خطبه خواندن بپا خاست و بعد از حمد و ثناى الهى و موعظه فرمود: اى مردم من بشرى هستم كه نزديك است فرشته الهى مرا بخواند و اجابت كنم و من دو چيز بسيار بزرگ را در بين شما مى گذارم: اول آنها كتاب خدا مى باشد كه در آن هدايت و نور است. پس كتاب خدا را بگيريد و به آن عمل كنيد، پس در عمل كردن به قرآن بسيار تأكيد و ترغيب نمود، سپس فرمود و اهل بيت خودم را نيز در بين شما مى گذارم، درباره اهل بيتم شما را به ياد خدا مى اندازم، درباره اهل و بيتم شما را به ياد خدا مى اندازم، درباره اهل بيتم شما را بياد خدا مى اندازم.
حاكم نيشابورى از زيد بن ارقم نقل مى كند كه گفت: قال: لما رجع رسول الله صلى الله عليه و اله و سلم من حجة الوداع و نزل غدير خم امر بدوجات فقممن فقال كانى قد دعيت فاجبت، انى قد تركت فيكم الثقلين، احدهما اكبر من الاخر كتاب الله تعالى و عترتى فانظر و اكيف تخلفونى فيهما فانهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض. ثم قال ان الله عز و جل مولاى و انا مولى كل مومن ثم اخذ بيد على رضى الله عنه فقال: من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم و آل من والاه و عاد من عاداه (3)
يعنى: زيد بن ارقم گفت: وقتى كه رسول خدا صلى الله عليه و اله از سفر حجة الوداع مراجعت كرد و در غدير خم فرود آمد. دستور داد زير درختان بزرگ را تميز كردند سپس فرمود: گويا مرا به سوى خدا خوانده اند و اجابت كرده ام، من دو چيز بسيار نفيس و بزرگ را در بين شما امانت مى گذارم كه يكى از آنها از ديگرى بزرگتر مى باشد: كتاب خدا، و عترت خودم، مواظب رفتار خودتان با اين دو امانت باشيد. زيرا قرآن و عترت از هم جدا نمى شوند تا اينكه بر حوض بر من وارد شوند، آنگاه فرمود: خدا مولاى من مى باشد و من مولاى هر مومنى هستم. آنگاه دست على عليه السلام را گرفت و فرمود هر كس كه من مولاى او هستم على مولاى او خواهد بود. خدايا هر كس كه در ولايت على داخل شد تو نيز او را در ولايت خودت قرار بده و هر كس كه با او دشمنى كرد تو هم دشمن او باش.
احمد بن يحيى بلاذرى از زيد بن ارقم نقل مى كند كه قال: كنا مع النبى (ص) فى حجة الوداع فلما كنا بغدير خم امر بدوجات فقممن ثم قام فقال كأنى قد دعيت فاجبت و ان الله مولاى و انا مولى كل مومن و انا تارك فيكم ما ان تمسكم به لم تضلوا: كتاب الله و عترتى اهل بيتى فانهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض، ثم اخذ بيد على فقال: من كنت وليه فهذا وليه اللهم و آل من والاه و عاد من عاداه. قال ابو الطفيل قلت لزيد: انت سمعت هذا من رسول الله صلى الله عليه و سلم؟ قال: ما كان فى الدوحات احد الا و قد راى بعينه و سمع باذنه ذلك (4)
ابن اثير از زيد بن ارقم نقل مى كند كه قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: انى تارك فيكم ما ان تمسكتم به لن تضلوا، احدهما اعظم من الآخر: كتاب الله حبل ممدود من السماء الى الارض و عترتى اهل بيتى و لن يفترقا حتى يردا على الحوض فانظروا كيف تخلفونى فيهما (5)
على بن ابى بكر هيثمى از زيد بن ثابت نقل مى كند كه قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: انى تارك فيكم خليفتين، كتاب الله عز و جل حبل ممدود ما بين السماء و الارض، او ما بين السماء الى الارض و عترتى اهل بيتى و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض (6) هيثمى همين معنا را با عباراتى ديگر، از ابو هريره و على بن ابى طالب و ابو سعيد خدرى و زيد بن ارقم و حذيغه بن اسيد غفارى نيز نقل مى كند.
احمد بن على خطيب بغدادى از حذيفه بن اسيد نقل كرده كه قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: يا ايها الناس انى فرط لكم و انتم و اردون على الحوض و انى سائلكم حين تردون على عن الثقلين فانظروا كيف تخلفونى فيهما: الثقل الاكبر كتاب الله سبب طرفه بيدالله و طرفه بايديكم فاستمسكوا به و لا تضلوا و لا تبدلوا (7) يعنى: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اى مردم! من قبل از شما مى روم و شما نيز بر حوض بر من وارد خواهيد شد و در آن هنگام از شما سئوال مى كنم كه با ثقلين چه كرديد . پس مواظب باشيد كه بعد از من چگونه با آنها رفتار خواهيد كرد ثقل اكبر كتاب خداست كه يك طرفش به دست خدا و طرف ديگرش در دست شماست. پس محكم آن را نگه داريد و گمراه نشويد و آن را به چيز ديگرى تبديل نكنيد.
امام احمد بن حنبل از ابو سعيد روايت مى كند كه قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم انى قد تركت فيكم ما ان اخذتم به لن تضلو بعدى، الثقلين احدهما اكبر من الاخر كتاب الله حبل ممدود من السماء الى الارض و عترتى اهل بيتى الا و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض (8) و بالجمله حديث ثقلين با عبارات مختلف و از طرق متعدد بوسيله چندين نفر از صحابه بزرگ از رسول خدا صلى الله عليه و اله روايت شده است مانند: زيد بن ارقم، ابوذر غفارى، ابو سعيد خدرى، على بن ابى طالب، زيد بن ثابت، حذيفة بن يمان، ابن عباس، سلمان فارسى، ابو هريره، جابر بن عبدالله، حذيفه بن اسيد غفارى، جبير بن مطعم، حسن بن على، فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ ام هانى بنت ابى طالب، ام سلمه، ابو رافع مولى رسول الله و جز اينها حديثى بوده معروف، در يك داستانى كه حضرت على عليه السلام در بين جمعيت بپا خاستند و از حضار خواستند كه هر كس در حادثه غدير خم حضور داشته و حديث ثقلين را از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيده شهادت بدهد جماعتى (هفده نفر) بپا خواستند مانند: خزيمه بن ثابت، سهل بن سعد، عدى بن حاتم، عقبة بن عامر، ابو ايوب انصارى، ابو سعيد خدرى، ابو شريح خزاعى، ابو قدامه انصارى، ابو يعلى انصارى، ابو هيثم التيهان (9) احمد بن حجر هيثمى مى نويسد: جماعتى از صحابه رسول خدا كه از بيست نفر بيشتر هستند حديث ثقلين را روايت كرده اند (10) سيد هاشم بحرانى در كتاب غاية المرام درباره حديث ثقلين 39 حديث از كتب اهل سنت و 82 حديث از كتب شيعه نقل كرده است (11)
شما حديث ثقلين را مى توانيد علاوه بر مصادر شيعه در كتب اهل سنت نيز مطالعه كنيد كه از باب نمونه به بعض آنها اشاره مى شود:
الامام مسلم بن حجاج نيشابورى در صحيح مسلم ج 4 ص 1873
الامام احمد بن حنبل در مسند ج 3 ص 17ـ 26ـ 59 و ج 4 ص 366، 371 و ج 5 ص 181، 189
حاكم نيشابورى در المستدرك ج 3 ص 109، 110، 126، 148
ابن اثير در اسد الغابه ج 2 ص 12
على بن ابى بكر هيثمى در مجمع الزوائد ج 9 ص 162
خطيب بغدادى در تاريخ بغداد ج 8 ص 442
ابوالفداء، اسماعيل بن كثير در السيره النبويه ج 4 ص 416
احمد بن يحيى بلاذرى در انساب الاشراف ج 2 ص 110
امام فخر رازى در التفسير الكبير ج 8 ص 163
ابن صباغ در فصول المهمه ص 22
موفق بن احمد حنفى خوارزمى در مناقب ص 93
سليمان بن ابراهيم قندوزى، در ينابيع الموده ص 31، 32، 33، 34، 35، 39، 40، 41، 42، 44، 45
محمد بن على الصبان در اسعاف الراغبين المطبوع بهامش نور الابصار ص 110
ابن جوزى در تذكرة الخواص ص 332
محب الدين طبرى در ذخائر العقبى ص 16
محمد بن يوسف زرندى حنفى در نظم درر السمطين ص 231ـ 233
على بن برهان الدين الحلبى در السيرة الحلبيه ج 3 ص 308
على بن حسام الدين المتقى در منتخب كنز العمال المطبوع بهامش مسند احمد ج 1 ص 96، 101 و ج 2 ص 39 و ج 5 ص 95
احمد شهاب الدين الخفاجى در نسيم الرياض ج 3 ص 410
و جماعتى ديگر كه فرصت بررسى كتب آنها نبود.
از اين احاديث سه مطلب بسيار مهم استفاده مى شود مطلب اول اينكه اهل بيت همانند قرآن مرجعيت علمى و دينى دارند و به عنوان يك مرجع معتبر علمى و حجت شرعى لازم الاتباع معرفى شده اند مانند قرآن آنچنان مورد اعتمادند كه اقوال و افعالشان صد در صد صحيح بوده هر كس از آنها پيروى كند هرگز گمراه نخواهد شد مطلب دوم چنانكه قرآن تا قيامت در بين مسلمين باقى خواهد ماند، اهل بيت نيز تا قيامت هم چنان در بين مردم باقى خواهند ماند.
مطلب سوم قرآن و اهل بيت هيچگاه از يكديگر جدا نخواهند شد يك مسلمان نمى تواند اهل بيت را كنار بگذارد و بگويد: حسبنا كتاب الله همچنين مسلمان نمى تواند بگويد وجود اهل بيت براى من كفايت مى كند و نيازى به قرآن ندارم.
احمد بن حجر هيثمى مى نويسد: رسول خدا صلى الله عليه و آله قرآن و عترت ـ خانواده و خويشان نزديك ـ را ثقلين ناميده زيرا ثقل به هر چيز نفيس كه به خوبى نگاهدارى مى شود، گفته مى شود. قرآن و عترت نيز اين چنين هستند. زيرا هر دوى آنها معدن علوم لدنى و اسرار و حكمتهاى عالى و احكام شرعيه مى باشند و بهمين مناسبت پيامبر مردم را به تمسك و اقتداء به آنها تحريص و ترغيب فرمود (12)
اكنون بايد ديد كه اهل بيت و عترت چه كسانى هستند؟ اهل بيت از حيث لغت به كسانى اطلاق مى شود كه در يك بيت و تحت تكفل بزرگ خانواده زندگى مى كنند. آيا مى توان درباره اهل بيت پيامبر گفت مراد همه كسانى است كه در خانه آن حضرت و تحت تكفل او زندگى مى نمايند؟ با توجه به لزوم تناسب بين حكم و موضوع چنين احتمالى بسيار بعيد است زيرا در اين احاديث اهل بيت به عنوان يك مرجع علمى و دينى صد در صد مورد اعتماد معرفى شده اند كه پيروى از آنها ضلالت و خطا ندارد. بنابراين بايد اولا به احكام دين عالم باشند ثانيا از هر گونه خطا و عصيان و اشتباهى نيز مصونيت داشته باشند و اين خاصه در همه افراد خانواده پيامبر وجود نداشت بنابراين بايد افراد خاصى باشند. و به همين جهت در ذيل حديث ثقلين كه از طريق زيد بن ارقم وارد شده چنين آمده: از زيد بن ارقم سؤال شد كه اهل بيت چه كسانى هستند؟ آيا مراد زنان پيامبر مى باشد؟ زيد پاسخ داد: نه به خدا سوگند، زن ممكن است مدتى با مرد زندگى كند آنگاه طلاق بگيرد و به منزل پدر و خويشانش برود، چگونه مى تواند اهل البيت باشد؟ بلكه اهل بيت پيامبر فرزندان آن حضرت هستند كه صدقه بر آنها حرام است (13)
احمد بن حجر نيز مى نويسد: كسانيكه سفارش شده از آنها پيروى شود بايد عالم به كتاب خدا و سنت پيامبر باشند. زيرا چنين افرادى هستند كه هيچگاه از كتاب جدا نمى شوند و به همين جهت بر ساير علماء برترى دارند چون خدا آنها را از رجس و پليدى گناه تطهير نموده است . (14)
و به همين جهت در ذيل بعض احاديث ثقلين چنين آمده: فلا تقدموهما فتهلكوا و لا تقصروا عنهما فتهلكوا و لا تعلموهم فانهم اعلم منكم (15)
رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز اهل بيت را معرفى نموده است. از باب نمونه:
عن ام سلمه قالت: فى بيتى نزلت انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت، قالت فارسل رسول الله صلى الله عليه و سلم الى على و فاطمه و الحسن و الحسين فقال: هو اولاء اهل بيتى (16)
يعنى ام سلمه مى گويد: آيه «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت» در خانه من نازل شد آنگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله كسى را به سراغ على و فاطمه و حسن و حسين فرستاد وقتى حاضر شدند فرمود اينها اهل بيت من هستند.
عن عمر بن ابى سلمه ربيب النبى (ص) قال نزلت هذاه آلايه على النبى «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» فى بيت ام سلمه فدعا النبى (ص) فاطمه و حسنا و حسينا فجللهم بكساء و على خلف ظهره ثم قال: هو اولاء اهل بيتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا، قالت ام سلمه و انا معهم يا رسول الله؟ قال: انت على مكانك انت الى خير (17)
يعنى عمر بن ابى سلمه مى گويد: اين آيه بر پيغمبر (ص) نازل شد: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» پس رسول خدا فاطمه و حسن و حسين را دعوت كرد و عبائى بر سرشان افكند در حالى كه حضرت على پشت سر آن حضرت بود آنگاه گفت: خدايا اينها اهل بيت من هستند، پس رجس و پليدى را از اينها برطرف ساز و تطهيرشان كن. در اين هنگام ام سلمه عرض كرد: يا رسول الله آيا من هم با اينها هستم؟ فرمود: تو سر جاى خود باش تو هم خوب هستى.
عامر بن سعد عن ابيه قال: لما نزلت هذاه الايه: «ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم» دعا رسول الله صلى الله عليه و سلم عليا و فاطمه و حسنا و حسينا رضى الله عنهم فقال: اللهم هو اولاء اهل بيتى (18) يعنى: وقتى آيه «ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم» نازل شد پيامبر (ص) على و فاطمه و حسن و حسين را دعوت كرد و گفت: پروردگارا اينها اهل بيت من مى باشند.
عن عايشه قالت: خرج النبى (ص) غداة و عليه مرط مرحل من شعراسود فجاء الحسن بن على فادخله ثم جاء الحسين فدخل معه ثم جائت فاطمه فادخلها ثم جاء على فادخله ثم قال «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا (19)
يعنى عايشه مى گويد: بامداد يك روز پيامبر خارج شد در حاليكه عبائى رنگارنگ كه از موى سياه بافته بود بر تن داشت، پس حسن بن على آمد او را داخل عبا نموده بعد از آن حسين آمده او هم داخل عبا شد، آنگاه فاطمه وارد شد او را نيز داخل عبا كرد پس على آمد او را هم داخل عبا نمود بعد از آن اين آيه را تلاوت نمود: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا از اين قبيل احاديث كه نمونه هاى فراوانى دارد استفاده مى شود كه اهل البيت افرادى مخصوص هستند و از جانب پيامبر (ص) على بن ابى طالب و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام رسما به اين عنوان معرفى شده اند. خود اين افراد نيز افرادى ديگر را به عنوان مصاديق اهل بيت معرفى نموده و به عنوان امامت مسلمين و مرجعيت علمى معرفى مى نمودند كه در كتب حديث (شيعه به ثبت رسيده است به علاوه خود پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در زمان حياتش تعداد و بعض خصوصيات و حتى اسامى آنها را بيان كرده كه در كتب حديث شيعه موجود است از باب نمونه:
قال على عليه السلام: انشدكم بالله اتعلمون ان رسول الله صلى الله عليه و سلم قام خطيبا لم يخطب بعد ذلك فقال ايها الناس انى تارك فيكم كتاب الله؟ عترتى اهل بيتى فتمسكوا بهما لن تضلوا فان اللطيف الخبير اخبرنى و عهد الى انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض فقام عمر بن الخطاب شبه المغضب فقال يا رسول الله اكل اهل بيتك؟ فقال: لا و لكن اوصيائى منهم، اولهم اخى و وزيرى و وارثى و خليفتى فى امتى و ولى كل مؤمن بعدى هو اولهم ثم ابنى (الحسن ثم ابنى) الحسين ثم تسعة من ولد الحسين واحد بعد واحد حتى يردو على الحوض شهداء الله فى ارضه و حججه على خلقه و خزان علمه و معادن حكمه من اطاعهم فقد اطاع الله و من عصاهم فقد عصى الله فقال كلهم نشهد ان رسول الله صلى الله عليه و سلم قال ذلك (20)
يعنى: على بن ابى طالب عليه السلام به مردم فرمود: شما را به خدا سوگند آيا مى دانيد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله براى اداى آخرين خطبه بپا خاست و فرمود: اى مردم! من كتاب خدا و اهل بيت خودم را در بين شما مى گذارم، پس به اين دو چيز تمسك بجوئيد تا گمراه نشويد. زيرا خداوند لطيف و خبير به من خبر داده و پيمان بسته كه اين دو از هم جدا نشوند تا هنگامى كه در قيامت بر حوض بر من وارد شوند در اين هنگام عمر بن خطاب همانند فردى غضبناك برخاست و گفت: يا رسول الله آيا همه اهل بيت شما چنين هستند؟ فرمود: نه وليكن اوصياء من از آنها چنين هستند كه اولين آنها برادر و وزير و وارث و جانشين من و ولى مؤمنين بعد از من مى باشد، بعد از او حسن فرزندش و بعد از حسن حسين و بعد از او نه نفر از اولاد حسين هستند كه تا قيامت يكى بعد از ديگرى خواهد آمد آنها شهداء خدا در زمين و حجت بر بندگان و خزينه علم خدا و معدن حكمت او خواهند بود. هر كس از آنها اطاعت كند از خدا اطاعت نموده و هر كس با آنها عصيان بورزد معصيت خدا را مرتكب شده؟ پس همه حاضران گفتند: ما شهادت مى دهيم كه رسول خدا اين سخنان را فرمود.
ابراهيم بن محمد جوينى نقل مى كند كه: عن عبدالله بن عباس قال سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول انا و على و الحسن و الحسين و تسعه من ولد الحسين مطهرون معصومون (21)
بحث تاكنون در اطراف حديث ثقلين بود. احاديث ديگرى هم داريم كه از جهت مضمون شبيه حديث ثقلين مى باشند كه به برخى از آنها اشاره مى شود.
حديث سفينه ابن عباس قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم مثل اهل بيتى مثل سفينة نوح من ركب فيها نجى و من تخلف عنها غرق (22)
يعنى ابن عباس از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: مثل اهل بيت من مثل كشتى نوح است كه هر كس در آن سوار شد نجات يافت و هر كس از سوار شدن تخلف نمود غرق شد .
همين حديث با اسناد ديگر از ابو سعيد خدرى و عبدالله بن زبير و ابوذر غفارى نيز از پيامبر نقل شده است (23)
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در اين حديث نيز اهل بيت را به عنوان يك مرجع علمى به مسلمين معرفى نموده و اقوال و اعمالشان را معتبر و صحيح دانسته است. از حديث استفاده مى شود كه مسلمانها موظف هستند از اهل بيت پيروى نمايند و به دستوراتشان عمل كنند تا از ضلالت و گمراهى نجات يابند و اگر از آنها اعراض نمايند به ضلالت و گمراهى خواهند افتاد.