بخش 19
2 آیه اکمال دین
51 |
2 آيه اكمال دين
اَلْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ
كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ
لَكُمْ دينَكُمْ وَاَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَرَضيتُ لَكُمُ الاِْسْلامَ
ديناً . . .
« سوره مائده ، آيه 3 »
53 |
آيه اكمال دين
اَلْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ
دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ
اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِْسْلامَ ديناً . .
.
امروز كافران از ( زوالِ ) آيينِ شما ، مأيوس
شدند ؛ بنابراين ، از آنها نترسيد ! و از ( مخالفت ) من بترسيد ! امروز ، دين شما را كامل
كردم ؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم ؛ و اسلام را به عنوان آيين ( جاودانِ ) شما
پذيرفتم . . . .
« سوره مائده ، آيه 3 »
دور نماي بحث
در اين آيه شريفه سخن از يك روز بسيار بزرگ و با شكوه است ، كه
نقطه عطفي براي مسلمانان شمرده شده است . روزي كه يأس دشمنان ، إكمال دين ، إتمام
نعمتهاي الهي و رضايت و خشنودي پروردگار ، ارمغان آن است .
راستي اين روز ، چه روزي بوده است ؟ در بحثهاي آينده پاسخ اين سؤال
خواهد آمد .
شرح و تفسير
روز اكمال دين و اتمام نعمت
« اَلْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ
دينِكُمْ » ـ هر چند دشمنان اسلام و كفّار لجوج و عنود از ابتداي بعثت تا
آخرين روزهاي زندگي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با
حربه هاي مختلف به
54 |
جنگ اسلام آمدند و در هر مرحله اي كه شكست خورده اميدوار به
آينده بودند ؛ ولي در هنگام نزول آيه فوق حادثه اي رخ داده است كه نه تنها دشمن
شكست تازه اي خورده بلكه اميد آينده او هم نا اميد شده است .
بنابراين ، كفّار براي هميشه از زوال و نابودي دين شما مأيوس
گشتند .
« فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَونِ » ـ با اين
نصرت و پيروزي بزرگ ، كه در اين روز حاصل گشته ، ديگر از دشمنان و كفّار در هراس
نباشيد ، از ناحيه آنها خطري شما را تهديد نمي كند ، بلكه از مخالفت با فرامين و
اوامر الهي بترسيد ؛ زيرا در اين شرايط خطر اصلي از هوي و هوسها و دوري از خداوند
نشأت مي گيرد .
» اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ
وَاَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي » ـ در اين روز با شكوه و پر اهمّيّت ، دين
شما بر اثر حادثه اي كه رخ داد كامل گشت و نعمتهاي الهي بر شما مسلمانان تمام
و كامل شد .
« وَرَضِيتُ لَكُمُ الاِْسْلامَ دِيناً » ـ
شكوه و عظمت امروز و حادثه اي كه در آن اتّفاق افتاده ، بقدري فراوان است كه
خداوند اسلام را به عنوان آيين هميشگي پذيرفته است .
آن روز ، چه روزي بوده است ؟
روزي كه آيه شريفه از آن سخن مي گويد ، داراي چهار ويژگي مهم
است .
اوّل : روزي است كه باعث يأس و نااميدي
كفّار شد .
دوم : روزي است كه مايه اكمال دين
گشت .
سوم : روزي است كه خداوند نعمتش را بر
مسلمانان تمام كرد .
چهارم : روزي است كه خداوند راضي شد كه
دين اسلام ، دين هميشگي مردم باشد .
راستي اين روز بزرگ ، با اين ويژگيهاي چهارگانه ، چه روزي بوده
است ؟
براي رسيدن به پاسخ اين سؤال ، دو مسير را مي توان طي
كرد :
راه اوّل : تأمّل و تعمّق در مضمون خود
آيه و مطالعه و تفكّر پيرامون آن ، با قطع
55 |
نظر از روايات و احاديثي كه در ذيل آن وارد شده و با صرف نظر از
آراء و افكار مفسّران و محدّثان و دانشمندن و ساير نشانه ها و قرائن خارجي
مي باشد .
راه دوم : تفسير آيه با استفاده از
روايات شأن نزول و آراء و نظريّات مفسّران مي باشد .
راه اوّل : تفسير آيه بدون قرائن خارجي
آيه شريفه با كدام يك از حوادث زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قابل تطبيق است ؟
در پاسخ اين سؤال فخر رازي دو نظريّه ، و مرحوم طبرسي نظريّه سومي
بيان كرده است . ما با استعانت از خداوند و با تكيه بر عقل و منطق و بدور از تعصّب و
احساسات و به گونه اي كه در عين طرح بحث علمي ، ضربه اي به وحدت مسلمين
جهان وارد نشود ، اين نظريّات سه گانه را بررسي مي كنيم .
نظريّه اوّل : يكي از نظريّاتي كه فخر
رازي در تفسير آيه شريفه مطرح كرده اين است كه كلمه « اليوم » در اين آيه در معناي
حقيقي خود به كار نرفته است ، بلكه معناي مجازي دارد ، بدين معني كه « يوم » در اينجا
به معناي « دوران » و « يك برهه از زمان » است ؛ نه يك قطعه كوتاه از زمان .
طبق اين نظريّه ، آيه نظر به روز خاص و حادثه ويژه اي ندارد ،
بلكه از شروع و آغاز دوران عظمت اسلام و فرا رسيدن دوران يأس و نا اميدي كفّار خبر
مي دهد ، مخصوصاً كه استعمال كلمه « يوم » در اين معناي مجازي در بين مردم متعارف
است ؛ مثل اين كه گفته مي شود : « ديروز جوان بودم و امروز پير شدم » يعني دوران
جواني گذشت و دوران پيري فرا رسيد ـ نه اين كه حقيقتاً روز گذشته جوان بوده و امروز
پير گشته است !
ولي پاسخ اين نظريّه واضح و روشن است ؛ زيرا معناي مجازي و غير
حقيقي ، نياز به قرينه روشني دارد . آقاي فخر رازي چه قرينه روشني براي اين معناي
مجازي ارائه مي كند ؟
نظريّه دوم : منظور از « اليوم ؛ امروز »
در آيه شريفه ، معناي حقيقي آن و روز
56 |
خاص و معيّني است و آن روز ، روز عرفه ، هشتم
ماه ذي القعده ، مي باشد . روز عرفه حجّة الوداع ، آخرين سفر حجّ
پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) كه در سال دهم
هجرت واقع شد .
و لكن اين نظريّه نيز قانع كننده نيست ، زيرا مگر روز عرفه سال دهم
هجرت با عرفه سال نهم و هشتم هجرت چه تفاوتي داشته كه آن را ممتاز نموده است ؟ ! اگر
حادثه خاصّي در آن رخ نداده ، پس چطور با اين عظمت از آن ياد شده است ؟ !
خلاصه اين كه ، اين نظريّه هم با عقل سليم و بدور از احساسات و
تعصّبات ، قابل پذيرش نيست . نتيجه اين كه هيچ يك از دو نظريّه فخر رازي ، راز نهفته
در آيه را فاش نمي كند .
نظريّه سوم : مرحوم طبرسي ، يكي از
مفسّران زبردست و قوي شيعه ، پس از نقل و ردّ دو نظريّه فخر رازي ، تفسير اهل البيت
( عليه السلام ) را در مورد آيه نقل مي كند كه
مورد قبول تمام مفسّران شيعه و علماء و دانشمندان آنهاست .
طرفداران اين نظريّه معتقدند كه منظور از آن روز با شكوه ، كه نا
اميد كننده كفّار بود و موجب جلب رضايت الهي گشت و دين و نعمت پروردگار كامل گشت ،
روز هيجدهم ذي الحجّه سال دهم هجرت ، روز عيد سعيد غدير است ؛ روزي كه پيامبر اسلام
( صلّي الله عليه وآله ) در راستاي اجراي فرمان
پروردگار ، عليّ بن ابي طالب « عليهما السّلام » را به ولايت منصوب كرد و رسماً
خلافت آن حضرت را به همه مسلمانان اعلام كرد .
سؤال : آيا اين نظريّه با مضمون و
محتواي آيه شريفه سازگار است ؟
پاسخ : اگر با ديده انصاف و بدون
پيشداوريها قضاوت كنيم ، خواهيم ديد كه آيه شريفه كاملا بر حادثه غدير قابل تطبيق
است . زيرا :
اوّلا : دشمنان اسلام پس از ناكامي در تمام توطئه ها ،
جنگ ها ، سمپاشيها ، تفرقه افكنيها ، مبارزات و خلاصه بعد از تمام تلاشهايي كه
براي محو اسلام داشتند ، تنها به يك چيز دل بسته بودند و آن اين كه پيامبر از دنيا
برود و پس از ارتحال آن حضرت مخصوصاً با توجّه به اين كه پسري ندارد تا جانشين او
بشود و تاكنون نيز بطور رسمي جانشيني براي خود تعيين نكرده است ، بتوانند به آرزوي
خود
57 |
برسند و ضربه نهايي را بر اسلام وارد كنند . امّا وقتي ديدند آن
حضرت در روز هجدهم ذي الحجّه سال دهم هجرت ، در صحراي غدير خم و در بين جمعيّت
انبوه و كم نظير مسلمانان ، عالم ترين ، قدرتمندترين ، آگاه ترين و
نيرومندترين فرد جهان اسلام را به جانشيني خود انتخاب كرد ، آرزوهاي خويش را باد
رفته ديدند و تنها روزنه اميد آنها بسته شد و از نابودي اسلام مأيوس شدند .
ثانياً : با انتخاب امام علي ( عليه
السلام ) نبوّت قطع و ناتمام نماند ، بلكه به سير تكاملي خود ادامه داد ، زيرا
امامت تكميل كننده نبوّت و در نتيجه باعث كمال دين است ؛ بنابراين ، خداوند با انتخاب
علي ( عليه السلام ) ، به عنوان خليفه مسلمانان ، شخصيّتي
كه نيرومند ترين ، آگاه ترين و عالم ترين مسلمان پس از رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) بود ، دين خود را كامل كرد .
ثالثاً : نعمتهاي پروردگار با نصب امامت و رهبري پس از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تكميل شد .
رابعاً : بدون شك اسلام بدون امامت و رهبري يك دين جهاني فراگير و
خاتم نخواهد شد ، دين خاتم بايد همواره پاسخگوي نيازهاي مردم در تمام زمانها باشد و
اين ، بدون وجود امامي معصوم در هر زمان امكان پذير نيست .
نتيجه اين كه ، تفسير آيه شريفه به حادثه غدير ، تفسير قابل قبولي
است ؛ بلكه تنها تفسير قابل قبول مي باشد .
منظور از اكمال دين چيست ؟
در تفسير اين بخش از آيه ( اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ
لَكُمْ دينَكُمْ . . . ) نيز سه نظريّه مطرح شده است :
1ـ منظور از « دين » ، « قوانين » است ؛ يعني در آن روز قوانين اسلام
كامل شد و پس از آن ديگر در اسلام خلأ قانوني وجود نخواهد داشت .
ولكن در پاسخ به اين نظريّه اين سؤال مطرح مي شود كه : مگر در
آن روز چه قانون مهم و حادثه خاصّي رخ داد كه باعث تكميل قوانين الهي شد ؟ ( پاسخ به
اين سؤال نكته اساسي و روشنگر اين آيه است . )
58 |
2ـ برخي معتقدند كه منظور از دين در آيه فوق ، حج است ؛ يعني در آن
روز خاص و با شكوه ، خداوند حجّ شما را كامل كرد .
ولي آيا واقعاً « دين » در لغت به معناي « حج » است ؟ يا دين
مجموعه اي از « عقائد » و « اعمال » است كه « حجّ » بخشي از آن است ؟
روشن است كه احتمال دوم صحيح است ، بنابر تفسير « دين » به « حج »
تفسير بي دليلي است .
3ـ تحقّق مضمون آيه و اكمال دين و اتمام نعمت به اين بود كه
خداوند در آن روز مسلمين را بر دشمنان غالب و پيروز كرد و شرّ دشمنان را از سر آنها
كوتاه نمود .
ولي آيا اين سخن صحيح است ؟ ! كدام دشمن مغلوب و مأيوس شد ؟ مشركان
عرب كه در سال هشتم هجرت ، به هنگام فتح مكّه تسليم مسلمانان شدند ؛ يهوديادن مدينه و
خيبر و قبائل بني قريظه و بني قينقاع و بني النّضير كه سالها قبل در جنگ خيبر و
احزاب شكست را پذيرفتند و يا از محدوده حكومت اسلامي هجرت كردند ، مسيحيان نيز با
مسلمانان قرارداد صلح امضاء كردند ؛ بنابراين ، تمام دشمنان اسلام قبل از سال دهم
هجرت تسليم شده بودند .
بله ، خطر منافقين ، كه خطرناك ترين دشمنان دين بودند و از پشت خنجر
مي زدند ، هنوز برطرف نشده بود . ولي چگونه آنها شكست خوردند و نا اميد
شدند ؟
باز اين سؤال بي پاسخي است كه همانند سؤال مطرح شده در نظريه
اوّل ، از سوي اين نظريه پردازان جوابي به آن داده نشده است .
امّا تفسير علماي شيعه ـ همانطور كه گذشت ـ پاسخ تمام اين سؤالات
را مي دهد و روشنايي خاصّي به آيه مي بخشد .
آري ، واقعه غدير خم و مسأله ولايت و جانشيني امير المؤمنين ( عليه السلام ) بهترين تفسير ، بلكه تنها تفسير صحيح اين آيه
شريفه است ؛ زيرا با اين رخداد ، يأس بر منافقان سايه افكند و اميدهاي آنها نا اميد
گشت .
59 |
اعترافي جالب از فخر رازي
فخر رازي ، مفسّر معروف و زبر دست اهل سنّت ، مي گويد :
قال اصحاب الآثار انّه لمّا نزلت هذه الاية علي النّبي ( صلّي الله عليه وآله ) لم يعمر بعد نزولها الاّ احداً و
ثمانين يوماً او اثنين و ثمانين يوماً و لم يحصل في الشّريعة بعدها زيادة ولا نسخ
ولا تبديل البتّة
مورّخان و محدّثان اتّفاق نظر دارند كه پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) پس از نزول اين آيه شريفه بيش از 81
يا 82 روز عمر نكرد ( حتّي سه ماه هم طول نكشيد ) و در اين مدّت ( كمتر از سه ماه )
چيزي بر احكام اسلام افزوده نشد و چيزي از احكام نيز نسخ ( و كاسته ) نشد ( 1 ) و
قانونگذاري پايان يافت . ( 2 )
طبق گفته فخر رازي آيه شريفه فوق هشتاد و يك ، يا هشتاد و دو روز ،
قبل از رحلت اسفبار پيامبر رحمت ( صلّي الله عليه وآله )
نازل شده است . با توجّه به اين سخن مي توان محاسبه مي كرد كه روز نزول
آيه شريفه فوق چه زماني بوده است . براي روشن شدن اين مطلب لازم است تاريخ رحلت آن
حضرت را بدانيم ، اهل سنّت معتقدند كه پيامبر اسلام ( صلّي الله
عليه وآله ) در روز دوازدهم ربيع الاوّل به دنيا آمده است و اتّفاقاً در روز
1 . اين روزها ، از سوي نا آگاهان و مغرضان شبهات مختلفي مطرح
مي شود ؛ يكي از اين شبهات اين است كه اسلام محدود به آنچه دارد نيست و بايد با
تفكّر و تعقّل ، مطالب ديگري به قوانين و دستورات اسلام اضافه كرد ، و اگر
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بيشتر عمر مي كردند
قوانين ديگري در قالب وحي بر آن حضرت نازل مي شد ؛ نتيجه اين كه ، اسلام دين
كاملي نيست ؛ بايد آن را كامل كرد !
پاسخ : از آنچه در كلام فخر رازي آمد ، پاسخ اين شبهه روشن
مي شود ؛ زيرا اگر چنين بود بايد در مدّت هشتاد و چند روزي كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پس از نزول آيه إكمال زنده بود آيات
و قوانيني بر آن حضرت نازل مي شد . بنابراين ، از اين كه در اين مدّت قانون
خاصّي نازل نشد نتيجه مي گيريم كه آنچه بايد گفته مي شد ، گفته شد و اگر
پيامبر سالهاي ديگري هم پس از آن مي زيست چيزي بر قوانين اسلام اضافه
نمي شد .
در اينجا بايد تأسّف خود را اعلام نمائيم كه چرا كساني كه با مدارك
و منابع اسلامي آشنايي ندارند ناآگاهانه اظهار نظر مي كنند ؟ ! چرا در همه جا
تخصّص را قبول دارند و اظهار نظر در آن مسايل را فقط حقّ متخصّصين آن مسائل
مي دانند ، ولي در مسائل ديني هر كس به خود جرأت اظهار نظر مي دهد ؟ !
2 . التّفسير الكبير ، جلد 11 ،
صفحه 139 .
60 |
دوازدهم ربيع الاوّل نيز رحلت فرمودند .
البتّه اين نظريّه در بين علماء شيعه نيز طرفداراني دارد ، از جمله
مرحوم كليني معتقد است كه تاريخ وفات پيامبر ( صلّي الله عليه
وآله ) در روز دوازدهم ربيع الاوّل بوده است ( 1 ) هر چند تاريخ ولادت حضرت ، طبق
مشهور بين شيعه هفدهم ربيع الاوّل مي باشد . بنابراين بايد هشتاد و يك روز ، يا
هشتاد و دو روز از دوازدهم ربيع الاوّل به عقب برگرديم . و با توجّه به اين كه سه
ماه پشت سر هم سي روز نمي شود ، همان گونه كه بيست و نه روز هم
نمي شود ، بايد دو ماه را سي روز و يك ماه را بيست و نه روز ، يا دو ماه را بيست
و نه روز و يك ماه را سي روز در نظر بگيريم .
اگر دو ماه صفر و محرّم را بيست و نه روز در نظر بگيريم ، جمعاً 58
روز مي شود كه به اضافه دوازده روز ماه ربيع الاوّل هفتاد روز مي گردد و
با توجّه به اين كه بايد ماه ذي الحجّه را سي روز در نظر بگيريم دوازده روز ديگر به
عقب بر مي گرديم تا هشتاد و دور روز شود ، با كسر دوازده روز از ماه ذي الحجه
به هجدهم اين ماه كه روز عيد غدير است مي رسيم . بنابراين طبق اين محاسبه ، كه
موافق نظريّه علما اهل سنّت است ، آيه شريفه فوق مربوط به غدير مي شود ، نه روز
عرفه !
اگر معيار را هشتاد و يك روز هم قرار دهيم مصادف با روز پس از عيد
غدير مي شود . و از روز عرفه فاصله زيادي دارد و هيچ هماهنگي با آن ندارد .
و اگر دو ماه صفر و محرم را سي روز در نظر بگيريم و ماه ذي الحجه
را بيست و نه روز ، طبق هشتاد و دو روز ، نوزدهم ذي الحجة و طبق هشتاد و يك روز ،
بيستم ذي الحجة زمان نزول آيه مي شود ، يعني آيه شريفه يك يا دو روز پس از
واقعه غدير و جانشيني امير مؤمنان ( عليه السلام ) نازل
گشته و ناظر به آن حادثه مهمّ تاريخي است و هيچ ارتباطي با روز عرفه نخواهد
داشت !
نتيجه اين كه ، قرائن مختلفي وجود دارد كه آيه شريفه در ارتباط با
ولايت و خلافت حضرت امير المؤمنين ، علي ( عليه
السلام ) نازل گشته است .
1 . اصول كافي مترجم ، جلد دوم ،
صفحه 323 ( كتاب الحجّه ، ابواب التّاريخ ، باب مولد النّبي ( صلّي الله عليه وآله ) ) .
61 |
سؤال : ابتداي آيه سوم سوره مائده
پيرامون گوشتها حرام سخن مي گويد ( 1 ) و در انتهاي آن ، سخن از اضطرار و ضرورت و
حكم آن است ( 2 ) و در وسط اين دو مطلب ، سخن از ولايت و امامت به ميان آمده است . چه
تناسبي بين مسأله ولايت و امامت و جانشيني پيامبر ( صلّي الله
عليه وآله ) ، و مسأله گوشتهاي حرام و حكم اضطرار و ضرورت وجود دارد ؟ آيا اين
خود شاهدي نمي شود كه جملات مورد بحث از آيه ، ارتباطي به بحث ولايت نداشته و
مطلب ديگري را تعقيب مي نمايد ؟
پاسخ : آيات قرآن مجيد به صورت يك كتاب
كلاسيك تنظيم نشده است ، بلكه به همان شكلي كه نازل مي گشت ( و گاه با تغييرات و
جابه جائي هائي ) به دستور پيامبر ( صلّي الله عليه
وآله ) . ثبت مي شد ، بنابراين ممكن است صدر آيه مورد بحث به خاطر سؤالاتي
كه از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در مورد
گوشتهاي حرام شده ، قبل از واقعه غدير نازل شده باشد ، و بعد از مدّتي واقعه غدير پيش
آمده و آيه مورد بحث نازل گشته و كُتّاب و نويسندگان وحي آن را به دنبال حكم
گوشتهاي حرام ثبت كرده باشند . سپس مسأله اضطرار يا مصداقي از مصاديق آن رخ داده و
حكم آن نازل شده و ذيل آيه را كه حاوي حكم اضطرار است به دنبال قسمت وسط آيه ثبت
كرده باشند ، بنابراين ، با توجّه به نكته فوق ، لازم نيست آيات تناسب خاصّي با هم
داشته باشند .
1 . ابتداي آيه مذكور چنين است :
حرّمت عليكم الميتة والدَّم ولحم
الخنزير وما اهلَّ لغير الله به والمنخنقة والموقوذة والمتردِّية والنَّطيحة وما
أكل السَّبع إلاّ ما ذكَّيتم وما ذبح علي النُّصب وأن تستقسموا بالأزلاَم ذلكم فسق
؛
گوشت مردار ، و خون ، و گوشت
خوك و حيواناتي كه به غير نام خدا ذبح شوند ، و حيوانات خفه شده ، و به زجر كشته شده ،
و آنها كه بر اثر پرت شدن از بلندي بميرند ، و آنها كه به ضرب شاخ حيوان ديگري مرده
باشند ، و باقيمانده صيد حيوان درنده ـ مگر آن كه ( به موقع به آن حيوان برسيد و ) آن
را سر ببريد ـ و حيواناتي كه روي بتها ( يا در برابر آنها ) ذبح مي شوند ، ( همه )
بر شما حرام شده است ؛ و ( همچنين ) قسمت كردن گوشت حيوان به وسيله چوبه هاي تير
مخصوص بخت آزمايي ؛ تمام اين اعمال ، فسق و گناه است .
2 . قسمت پاياني آيه مورد بحث به قرار زير است :
فمن اضطرَّ في مخمصة غير متجانف
لإثم فإنّ الله غفور رحيم
اما آنها كه در حال گرسنگي ،
دستشان به غذاي ديگر نرسد ، و متمايل به گناه نباشند ، ( مانعي ندارد كه از گوشتهاي
ممنوع بخورند ؛ ) خداوند آمرزنده و مهربان است .
62 |
توجّه به اين نكته ، بسياري از شبهات و اشكالاتي كه پيرامون آيات
قرآن مجيد مطرح مي گردد را حل مي كند .
سؤال ديگر : در بحثهاي قبل گفته شد كه
آيه سوم سوره مائده ، آخرين آيه اي بود كه بر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نازل گشت و با نزول اين آيه ، دين
كامل شد و مجموعه مقرّرات و قوانين لازم بطور كامل بر پيامبر نازل گشت ؛ اگر چنين
است پس چرا پس از آيه مورد بحث و در ذيل همان آيه ، حكم « اضطرار و ضرورت » مطرح شده
است ؟ اگر آيه اكمال دين ، آخرين آيه است و خبر از اكمال دين و مقرّرات و قوانين آن
مي دهد ، پس اين قانون جديد چيست كه پس از آن نازل شده است ؟
پاسخ : از اين اشكال به دو صورت
مي توان پاسخ گفت :
جواب اوّل : اين كه مسأله اضطرار در
قحطي يا گرسنگي ، كه در ذيل آيه مورد بحث آمده حكم تازه و جديدي نيست ؛ بلكه يك حكم
تأكيدي است . زيرا اين حكم قبل از نزول آيه فوق ، در سه آيه قرآن آمده است :
الف ـ در آيه 145 سوره انعام ، كه يك
سوره مكّي است ، مي خوانيم :
قُلْ لا أَجِدُ فِي مـا اُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلي طـاعِم
يَطْعَمُهُ إِلاّ أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنْزير
فَاِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً اُهِلَّ لِغَيْرِ اللهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ
بـاغ وَلا عـاد فَاِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
بگو : در آنچه بر من وحي شده ، هيچ غذاي حرامي نمي يابم ؛ بجز اين
كه مردار باشد ، يا خوني كه ( از بدن حيوان ) بيرون ريخته ، يا گوشت خوك كه اينها
پليدند ، يا حيواني كه به گناه ، هنگام سر بريدن ، نام غيرِ خدا ( نام بتها ) بر آن برده
شده است . امّا كسي كه مضطر ( به خوردن اين محرّمات ) شود ، بي آن كه خواهان لذّت باشد
و يا زياده روي كند ( گناهي بر او نيست ) ؛ زيرا پروردگارت ، آمرزنده و مهربان
است » .
همانگونه كه ملاحظه مي كنيد در اين آيه شريفه ، كه در مكّه و
قبل از هجرت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به مدينه
نازل گشته ، حكم اضطرار آمده است .
ب ـ در آيه 115 سوره نحل ، كه قسمتي از
آن در مكّه و قسمتي از آن در مدينه
63 |
نازل شده ، چنين آمده است :
اِنَّمـا حَرِّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ
الْخِنْزيرِ وَما اُهِلَّ لِغَيْرِ اللهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بـاغ وَلا
عـاد فَاِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحيمٌ
خداوند ، تنها مردار ، خون ، گوشت خوك و آنچه را با نام غير خدا سر
بريده اند ، بر شما حرام كرده است ؛ امّا كساني كه ناچار شوند ، در حالي كه تجاوز
و تعدّي از حد ننمايند ، ( خدا آنها را مي بخشد ؛ چرا كه ) خدا آمرزنده و مهربان
است .
درآيه شريفه فوق ، كه قبل از آيه موردبحث
نازل گشته ، نيزحكم اضطرار آمده است .
ج ـ در آيه 173 سوره بقره ، كه در اوائل
هجرت در مدينه بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نازل
شد ، نيز حكم اضطرار آمده است ؛ و از آنجا كه اين آيه ، شبيه آيه قبل است ( البتّه با
تفاوت اندكي ) از تكرار آن صرف نظر مي كنيم .
نتيجه اين كه ، حكم اضطرار قبل از آيه مورد بحث در سه آيه قرآن
آمده است ، ( 1 ) بنابراين آنچه در آيه مزبور آمده حكم جديدي نيست و منافاتي با آيه
اكمال دين ندارد و پس از آيه اكمال دين هيچ قانون جديدي بر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نازل نشد .
جواب دوم : آيات قرآن مجيد به ترتيب نزول
جمع آوري نشده است بلكه طبق دستور پيامبر اسلام ( صلّي الله
عليه وآله ) به سبك خاصّي تدوين شده است ، به عنوان مثال آيه 67 سوره مائده :
« يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ
رَبِّكَ . . . » به يقين قبل از آيه مورد بحث ( آيه سوم سوره مائده ) نازل شده
است ، ولي به هنگام تدوين پس از آن ثبت گرديده است ؛ بنابراين ، مانعي ندارد كه حكم
اضطرار هم قبل از آيه اكمال دين نازل شده باشد ، ولي به هنگام تدوين ، پس از آن آيه
شريفه ثبت گرديده باشد .
1 . مضمون آيات چهار گانه اضطرار اين است كه انسان در مقام
ضرورت و اضطرار و براي حفظ جان يا Eسلامتي خويش
مي تواند فقط به اندازه نياز ، نه بيشتر ، از گوشتهاي ممنوعه استفاده كند ؛
البتّه اين حكم در عصر و زمان ما مصداق كمي دارد ، ولي در سفرهاي خارجي و در
كشورهايي كه ذبح شرعي يافت نمي شود ، تحقّق پيدا مي كند ؛ بنابراين ، كساني
كه به آن كشورها سفر مي كنند ، اگر اصلا گوشت و مواد پروتئيني استفاده نكنند و
سلامتي آنها تهديه شود ، مجاز هستند از باب اضطرار و ضرورت ، بقدري كه اين خطر برطرف
شود از آن نوع گوشتها استفاد كنند . تأكيد مي كنيم كه فقط به اندازه رفع اضطرار
و ضرورت .
64 |
راه دوم : تفسير آيه در سايه روايات
به برخي از اين روايات توجّه كنيد :
1 ـ سيوطي ، كه از علماي اهل سنّت است و در كشور مصر
مي زيسته و در نزد اهل سنّت انسان معتبري محسوب مي شود ، روايت زير را در
كتاب خويش نقل كرده است :
« ابو سعيد خدري مي گويد :
لَمّا نَصَبَ رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه
وآله ) عَلِيّاً ( عليه السلام ) يَوْمَ غَديرِ
خُمٍّ فَنادي لَهُ بِالْوِلايَةِ ، هَبَطَ جِبْرَئيلُ بِهذِهِ الاْيَةِ : « اَلْيَوْمَ
اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ . . . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . هر چند در موضوع كتاب الغدير ،
كتابهاي ديگري ، نظير عبقات الانوار ، المراجعات ، احقاق الحق و مانند
آن نوشته شده است ، ولي اين كتابها به پاي الغدير
نمي رسد ؛ چون مرحوم علاّمه ، دقيقتر و منظم تر بحث كرده است .
2 . تفاوت « صحابه » و « تابعين » در اين است كه صحابه به زيارت پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نائل شده اند و در زمان حيات آن
حضرت مي زيستند ، ولي تابعين موفّق به زيارت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نشده و در زمان حيات حضرتش
نمي زيستند ، بلكه در عصر صحابه زندگي مي كردند .
3 . الغدير في الكتاب والسّنة
والادب ، جلد 1 ، صفحه 230 .
65 |
هنگامي كه پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه
وآله ) در روز غدير خم ، حضرت علي ( عليه
السلام ) را به جانشيني خود منصوب كرد و ولايت او را بر مؤمنين اعلام كرد ،
جبرئيل نازل شد و آيه فوق را براي پيامبر آورد . ( 1 )
طبق اين روايت ، كه از خود اهل سنّت نقل شده ، منظور از « اليوم » روز
غدير خم است و آيه مورد بحث در مورد ولايت و خلافت امير مؤمنان ( عليه السلام ) نازل شده است .
2 ـ همان دانشمند سنّي روايت ديگري را از ابو هريره ، كه راوي
مورد قبولي در نزد اهل سنّت است ، نقل مي كند . طبق اين روايت ابو هريره
مي گويد :
لَمّـا كان يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ وَهُوَ يَوْمُ ثَماني عَشَرَ مِنْ ذِي
الْحَجَّةِ ، قالَ النَّبِيُّ ( صلّي الله عليه وآله ) :
مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ ، فَاَنْزَلَ اللهُ : « اَلْيَوْمَ
أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ و . . . » ( 2 )
هنگامي كه روز عيد غدير ، كه روز هجدهم ذي الحجّه است ، فرا رسيد ،
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « هر كسي كه من
مولاي او هستم ، اين علي ( يعني عليّ بن ابي طالب ، نه علي ديگر ) مولاي اوست » سپس
آيه اكمال دين نازل شد .
اين روايت نيز به روشني بر آنچه كه مورد بحث است دلالت دارد .
3 ـ خطيب بغدادي ، يكي ديگر از علماي اهل سنّت كه در قرن پنجم
مي زيسته ( 3 ) است ، در كتاب خويش ، تاريخ بغداد ، به نقل
از ابو هريره ، چنين روايت مي كند :
قالَ رَسُولُ الله ( صلّي الله عليه
وآله ) : « مَنْ صـامَ يَوْمَ ثَمـانَ عَشَرَةَ مِنْ ذِي الْحَجَّةِ كُتِبَ
لَهُ صِيـامُ سِتّينَ شَهْراً » وَهُوَ يَوْمُ غَديرِ خُمٍّ لَمّـا أَخَذَ
النَّبِيُّ صلي الله عليه وآله بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبي طـالِب فَقالَ : « أَلَسْتُ
وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ » قـالُوا : بَلي يـا رَسُولَ اللهِ ، قـالَ صلي الله عليه
وآله : « مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ،
1 . الدّرّ المنثور ، جلد 2 ، صفحه 259 .
2 . الدّرّ المنثور ، جلد 2 ، صفحه 259 .
3 . در قرن پنجم هجري عنايت خاصّي نسبت به احاديث غدير بوده
است ، بدين جهت در آن قرن كتابهاي متعدّدي در اين زمينه ، تأليف شد .
66 |
فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ » فَقـالَ عُمَرُ بْنُ خَطّاب : بَخّ بَخّ لَكَ
يَابْنَ أَبي طالِب أَصْبَحْتَ مَوْلايَ وَمَوْلاي كُلِّ مُؤْمِن وَمُؤْمِنَة ،
فَأَنْزَلَ اللهُ « الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ . . . » ( 1 )
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :
« كسي كه روز هيجدهم ذي الحجّه را روزه بگيرد ، معادل روزه شصت ماه برايش ثواب
مي نويسند ( 2 ) » و اين روز مصادف با روز غدير خم است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دست عليّ بن ابي طالب را گرفت و
سپس از مردم پرسيد : « آيا من پيامبر ، نسبت به مؤمنان و مسلمانان از خودشان اولي
نيستم ؟ » همه در جواب گفتند : بله ، پيامبر ( صلّي الله عليه
وآله ) ( پس از اين كه اين اقرار را از مسلمانان گرفت ) فرمود : « هر كه من مولاي
او هستم ، علي نيز مولاي اوست . » عمر بن خطاب ( 3 ) ( براي عرض تبريك خدمت امير
المؤمنين ( عليه السلام ) رسيد و ) گفت : اي فرزند ابو
طالب ! اين فضيلت و مقام بر تو مبارك باشد ، تو مولي و سرپرست من و تمام مسلمانان
گشتي ، سپس خداوند آيه شريفه « اليوم اكملت لكم دينكم . . . » را نازل كرد .
4 ـ حاكم حسكاني ، كه او نيز از دانشمندان اهل سنّت در قرن
پنجم است ، روايات صريح و روشني در اين زمينه در كتابش آورده ، كه جهت اختصار از نقل
آن روايات صرفنظر مي شود . ( 4 )
5 ـ حافظ ابونعيم اصفهاني در كتاب « ما نزّل من القرآن في
علي ( عليه السلام ) » از صحابي معروف پيامبر ، ابو سعيد
خدري ، نقل كرده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در
غدير خم علي ( عليه السلام ) را به عنوان ولي و خليفه
به مردم معرفي كرد ، هنوز مردم متفرّق نشده بودند كه آيه
1 . تاريخ بغداد ، جلد 8 ، صفحه 290 .
2 . روشن است كه چون روزه روز هيجدهم ذيحجه براي شكرانه ولايت
است اينقدر فضيلت دارد و با روزه شصت ماه برابري مي كند . و اين خود نشانه
ديگري بر حادثه مهمّي است كه در غدير رخ داد و گرنه بسيار بعيد به نظر مي رسد
كه چنين ثواب بزرگي براي روزه آن روز ذكر شود .
3 . بسيار عجيب است كه خود عمر بن خطاب ، پايه گذار انحراف از
مسير ولايت ، از كلمه ولي در داستان غدير ، معناي سرپرستي و رهبري را فهميد ؛ چون
مي گويد : « تو امروز ولي من و همه مسلمانان گشتي » و گرنه دوستي علي و عمر و
ساير مسلمانان كه چيز تازه اي نبوده است ، ولي پيروان عمر در اعصار مختلف و
دانشمنداني كه قطعاً از عمر با سوادترند ، بر اثر تعصّب و لجاجت به شكل ديگري تفسير
كرده اند !
4 . شواهد التّنزيل ، جلد اوّل ،
صفحه 157 .
67 |
« اليوم اكملت لكم دينكم . . . » نازل شد ، در
اين موقع پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :
اَللهُ اَكْبَرُ عَلي اِكْمالِ الدّينِ وَ اِتْمامِ الِنّعْمَةِ
وَرِضَي الرَّبِّ بِرِسالَتي وَ بِالْوِلايَةِ لِعَلِيٍّ ( عليه السلام ) مِنْ بَعْدي ، ثُمَّ قالَ : مَنْ كُنْتُ
مَوْلاهُ فَعِليٌّ مَوْلاهُ ، اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ
وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ ( 1 )
الله اكبر بر تكميل دين و اتمام نعمت پروردگار و خشنودي خداوند از
رسالت من و ولايت علي ( عليه السلام ) بعد از من ، سپس
فرمودند : هر كس من مولاي اويم ، علي ( عليه
السلام ) مولاي او است ، خداوندا ! آن كس كه او را دوست بدارد دوست بدار ،
و آن كس كه او را دشمن دارد ، دشمن بدار ، هر كس او را ياري كند ، ياري اش كن و
هر كس دست از ياري اش بردارد ، دست از او بردار .
نتيجه اين كه ، از رواياتي كه ذكر شد و روايات فراواني كه جهت
رعايت اختصار ذكر نشد به روشني استفاده مي شود كه آيه شريفه اكمال دين پيرامون
حادثه غدير نازل شده و گواه واضح و روشني بر امامت و ولايت و خلافت امير
مؤمنان ( عليه السلام ) است .