بخش 70

صادقین کیانند ؟


131


5 آيه صادقين

يـا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
اتَّقُوا اللهَ وَكُونُوا مَعَ الصّـادِقِينَ

« سوره توبه ، آيه 119 »


133


آيه صادقين

يـا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ
وَكُونُوا مَعَ الصّـادِقِينَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد ! از ( مخالفت
فرمان ) خدا بپرهيزيد ، و با صادقان باشيد
« سوره توبه ، آيه 119 »

دور نماي بحث

آيه فوق ، آيه صادقين نامگذاري شده است ، و يكي ديگر از آيات متعدّد
مربوط به ولايت و امامت و عصمت حضرت علي ( عليه
السلام )
و يازده فرزندش ( عليهم
السلام )
مي باشد . خداوند در اين آيه مؤمنان را به پيروي و تبعيّت از « صادقين » فراخوانده است ؛ اين كه صادقين كيانند ؟ و چه
ويژگيها و خصوصيّاتي دارند ؟ در مباحث آينده خواهد آمد .

آشنائي اجمالي با سوره توبه

آشنايي مختصر و اجمالي با سوره توبه جهت روشن شدن حال و هواي نزول
آيه صادقين ، كه در اين سوره قرار دارد ، ضروري به نظر مي رسد . براي اين منظور
توضيح چند مطلب لازم است :

الف ـ نامهاي سوره و وجه تسميه آن : اين
سوره داراي دو نام مخالف و متضاد است ، « توبه » و « برائت » . علّت اين كه آن را « برائت » ناميده اند اين است كه سوره فوق با كلمه « برائت » شروع
مي شود ، علاوه بر اين كه اين سوره مشتمل بر اعلان


134


برائت و بيزاري از مشركان و بت پرستان و دشمنان اسلام است .

و بدين جهت اين سوره با « بسم الله الرحمن
الرحيم »
كه نشانه رحمت و رحمانيّت و ملاطفت و مدارا است شروع نشده است .

و امّا علّت اين كه اين سوره را « توبه » ناميده اند اين است كه در بسياري از آيات اين سوره دعوت به توبه و بازگشت به
سوي خداوند مطرح شده است ؛ يعني ، عليرغم اين كه سوره با اعلان جنگ و بيزاري و برائت
شروع مي شود و فضاي سوره شدّت جنگ و اعلان بيزاري است ، آيات توبه بصورت گسترده
در آن مطرح شده است ، بگونه اي كه پس از اعلان بيزاري و برائت از مشركان در
قسمت پايان آيه پنجم ( 1 ) اين سوره مي خوانيم :

. . . فَاِنْ تـابُوا وَأَقـامُوا الصَّلوةَ وَاتُوا الزَّكـاةَ
فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رحيمٌ

هر گاه توبه كنند ، و نماز را بر پا دارند ، و زكات را بپردازند ، آنها
را رها سازيد ؛ زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است .

يعني هر چند اين كفّار و مشركان توطئه هاي زيادي عليه
مسلمانان كرده اند و جنايات مختلفي مرتكب شده اند ، ولي اگر توبه كردند و
پايبند به احكام اسلام شدند ، توبه آنها را بپذيريد .

علّت انتخاب اين دو نام متضاد و مخالف براي اين سوره ، و وجود آيات
فراوان توبه در بين آيات اعلان جنگ و بيزاري و برائت ، گويا براي تبيين اين نكته است
كه در اسلام هيچگاه راه بازگشت به روي خطاكاران بسته نيست ؛ حتّي در جنگ و مانند آن . اسلام قصد انتقامجويي از كسي ندارد ، بلكه هدف اسلام ، حتّي در جنگها ، اصلاح مردم
است . بدين جهت اگر دشمنان به هنگام جنگ هم توبه كنند و در عمل توبه خويش را نشان
دهند ، اسلام دست از جنگ با آنها بر مي دارد ، بلكه از آنها حمايت
مي كند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بلكه مسأله توبه قبل از اين آيه ، در آيه دوم ، نيز مطرح شده
است .


135


و به تعبير ديگر ، از تركيب آيات اين سوره و انتخاب دو نام مذكور
براي آن ، يك نكته مهمّ تربيتي فرا مي گيريم و آن اين كه :

در تعليم و تربيت ، خشونت و مدارا هر دو لازم است ؛ اگر در همه جا
خشونت به كار رود مردم پراكنده و گريزان مي شوند و اگر در همه جا از مدارا و
لطافت استفاده شود ، خطاكاران و گناهكاران سوء استفاده مي كنند و جسورانه به
كارهاي زشت خود ادامه مي دهند . امّا استفاده متناوب از اين دو در محلّ خودش ،
اين مشكلات را از بين مي برد . بدين جهت « نيش » و « نوش » ، « شدّت » و « لطافت » ، « مجازات » و « توبه » هر دو لازم است .

ب ـ زمان نزول آيات سوره توبه : آيات
اوّليّه سوره توبه در اواخر سال نهم هجري ، يعني يك سال قبل از رحلت پيامبر
اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) ، نازل شده است . طبق آنچه
كه مفسّران نوشته اند پيامبر ( صلّي الله عليه
وآله )
در اين سال و بر اساس همين آيات ، طي ماجراي جالبي ( 1 ) علي ( عليه السلام ) را مأمور كرد كه چهار مطلب را به هنگام مراسم
پرشكوه حج به مسلمانان اعلان كند :

1ـ نخست اين كه از سال نهم هجري به بعد هيچ
كس حق ندارد برهنه طواف كند !

سؤال : مگر واقعاً تا آن زمان كساني
برهنه طواف مي كردند ، چرا ؟

پاسخ : آري برخي از مردان و حتّي زنان ،
لخت مادرزاد به طواف مي پرداختند ! چون يكي از عقايد خرافي مشركان و بت پرستان
اين بود كه اگر كسي با لباس خودش طواف كند ، بايد پس از طواف آن را به فقيري صدقه
دهد ، بدين جهت كساني كه يك لباس بيشتر نداشتند ، به هنگام طواف لباسي از كسي قرض
مي كردند و با آن لباس قرضي طواف مي كردند ، تا مشمول حكم فوق نشوند و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تقريباً تمام مفسّران و مورّخان اتّفاق نظر دارند كه
هنگامي كه اين سوره ـ يا آيات نخستين آن ـ نازل شد ، پيمانهايي را كه مشركان با
پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) داشتند لغو كرد . حضرت رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) براي ابلاغ اين
فرمان ، آن را به ابوبكر داد تا در موقع حج در مكّه براي عموم مردم بخواند ، سپس آن
را گرفت و به علي ( عليه السلام ) داد و آن حضرت مأمور
ابلاغ آن گرديد و در مراسم حج به همه مردم ابلاغ كرد . مشروح اين داستان و بعضي از
واقعيّت هاي تاريخي كه بعضي سعي دارند آن را بپوشانند را در تفسير نمونه ، جلد هفتم ، صفحه 275 به بعد مطالعه
فرمائيد .


136


كساني هم كه موفّق به تهيّه لباس قرضي نمي شدند براي حفظ
لباس خويش ، بصورت كاملا برهنه و عريان طواف مي كردند ، تا پس از طواف
مجبورنشوند تنها لباس خويش را به فقيري بدهند !

2ـ مشركان و بت پرستان از اين پس حق طواف خانه خدا را ندارند !

سؤال : مگر اسلام آزادي مذاهب را قبول
ندارد ؟ پس چرا از طواف ساير مذاهب جلوگيري مي كند ؟

پاسخ : آزادي مذاهب و اديان صحيح است ؛
ولي بت پرستي دين و مذهب محسوب نمي شود ، بلكه مشتي عقايد بي اساس آميخته با
انواع خرافه هاست .

3ـ مسلمانان به عهد و پيمان خويش با مشركان تا پايان قرار داد وفا
مي كنند ؛ ولي پس از آن با آنها عهد و پيماني نمي بندند . و پيمان را تجديد
نمي كنند .

4ـ مشركاني كه با مسلمين عهد و پيماني ندارند ، ظرف مدّت چهار ماه
فرصت دارند كه عقايد و اعتقادات خويش را اصلاح كنند و دست از شرك و بت پرستي
بردارند و گرنه مسلمانان با آنها خواهند جنگيد .

به هر حال ، آيات اوّليّه سوره توبه ، كه به مضمون آن اشاره شد ، در
اواخر سال نهم هجرت نازل شد و به احتمال قوي بقيّه سوره ، و از جمله آيه مورد بحث ،
در سال دهم هجرت ، يعني در آخرين سال زندگاني پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) ، نازل گشت .

بنابر اين ، « آيه صادقين » در اواخر عمر مبارك پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) نازل شده و زمينه ولايت و امامت و
خلافت عليّ بن ابي طالب ( عليهما السلام ) ، را
آماده مي كند .

شرح و تفسير

« يـا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا
اللهَوَكُونُوا مَعَ الصّـادِقِينَ »
ـ خداوند در اين آيه شريفه ، كه مخاطب آن
مؤمنين و مسلمانان هستند ، به آنها دو دستور مي دهد :

نخست اين كه ، مسلمانان تقواي الهي را پيشه كنند . تقوايي كه
بالاترين سرمايه محسوب مي شود . تقوايي كه ميزان قرب الي الله است و هر چه سالك
الي الله درجه عالي تري از تقوي داشته باشد به خداوند نزديكتر مي شود و
هر چه كمتر باشد از


137


خداوند دورتر مي شود . در آيه 13 سوره حجرات
مي خوانيم :

يـا أَيُّهَا النّـاسُ إِنّـا خَلَقْنـاكُمْ مِنْ ذَكَر وَاُنْثي
وَجَعَلْنـاكُمْ شُعُوباً وَقَبـائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ
اللهِ اَتْقاكُمْ إِنَّ اللهَ عَليمٌ خَبِيرٌ

اي مردم ! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره ها و
قبيله ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد ( اينها ملاك امتياز نيست ) ؛
گرامي ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست ؛ خداوند دانا و آگاه است !

تقوايي كه در آيه 63 سوره مريم جواز ورود به بهشت شمرده شده
است :

تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتي نُورِثُ مِنْ عِبـادِنـا مَنْ كـانَ
تَقِيّاً

اين همان بهشتي است كه به بندگان پرهيزگار خود ، به ارث
مي دهيم .

تقوا ، كه از ديدگاه اسلام اينقدر ارزش دارد ، به معناي آن حالت خدا
ترسي دروني است كه انسان را در مقابل گناه كنترل مي كند و نيازي به كنترل
كننده خارجي ندارد .

دومين دستوري كه خداوند در اين آيه به مؤمنان مي كند اين كه : همراه صادقين ( راستگويان ) باشيد .

صادقين كيانند ؟

سؤال : آيا منظور از « صادقين » در اين
آيه شريفه ، كه مسلمانان موظّف به پيروي از آنها شده اند ، افراد خاصّي هستند و
يا منظور معناي لغوي آن و همراهي كردن با هر انسان راستگويي است ؟

پاسخ : ما معتقديم كه منظور از « صادقين »
در اين آيه شريفه هر انسان راستگويي نيست ، بلكه افراد خاصّي منظور مي باشد . دو
قرينه و شاهد و دليل بر اين ادّعا وجود دارد :

1ـ نخست اين كه اگر « صادقين » به معناي عام باشد و افراد خاصّي مدّ
نظر نباشد ، بايد مي فرمود : « كونوا من الصّادقين » نه « مع الصّادقين » چون همه
بايد از راستگويان باشند ، نه اين كه صرفاً همراه آنان باشند ؛ بنابراين ، از آنجا كه


138


« مع الصّادقين » گفته شده و پيروي از
آنها لازم گشته ، معلوم مي شود ، منظور افراد خاصّ و برجسته اي هستند كه
پيروي از آنها لازم گرديده است .

2ـ شاهد دوم اين كه ، ظاهر آيه نشان مي دهد اين همراهي و
پيروي بي قيد و شرط است و چون همراهي و پيروي از صادقين بي قيد و شرط است پس لابد
صادقين مورد بحث ، ضمانت الهي دارند و مصون از خطا و اشتباه هستند ، چون اگر معصوم
نباشند مسلمانان نمي توانند هميشه از آنها پيروي كنند ، بلكه به هنگام اشتباه و
خطا و گناه ، بايد از آنها جدا گردند .

بنابر اين ، چون همراهي و پيروي از « صادقين » بصورت مطلق ذكر شده ، بايد آنان افراد خاصّ و معصوم از
خطا و گناه باشند تا پيروي بي قيد و شرط از آنها امكان پذير باشد .

نتيجه اين كه ، يا بايد همراهي و اطاعت از صادقين مطلق باشد ، ولي « صادقين » مقيّد به افراد خاصّي باشد و يا اين كه « صادقين » مطلق باشد و شامل تمام راستگويان شود و همراهي و
پيروي از آنان مقيّد گردد . و طبق دو قرينه اي كه گذشت ، همان احتمال اوّل صحيح
است ؛ بنابر اين « صادقين » مقيّد است و منظور از آن افراد خاصّي است ، ولي همراهي و
پيروي از آن افراد خاص مطلق است .

نظريه دانشمندان اهل سنّت

مفسّران اهل سنّت عموماً در اين مسئله دو گروه شده اند ؛ برخي
از آنان خيلي ساده از كنار اين آيه گذشته اند و بحث چنداني روي كلمه « صادقين »
ننموده اند !

برخي ديگر مباحث مختلفي مطرح كرده اند و حتّي تا آنجا پيش
رفته اند كه « صادقين » بايد معصوم باشند ، چون اطاعت مطلق جز از معصوم صحيح
نيست ؛ ولي پيشداوريها به اين دسته اجازه نداده است كه به حقيقت برسند ، بدين جهت ره
افسانه زدند !

فخر رازي از جمله مفسّران گروه دوم است ، او علاوه بر اين كه معتقد
است « صادقين » بايد معصوم باشند ، نيز اعتقاد دارد كه آيه اختصاص به عصر و زمان


139


پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ندارد ،
بلكه در هر زماني « صادقين معصوم » وجود دارد و اطاعت از آنها واجب است .

ولي به هنگام مشخّص كردن مصداق « صادقين » دچار پيشداوريها وتفسير به رأي مي شود و مي گويد : « نمي توانيم شخص
خاصّي را براي صادقين معيّن كنيم ، پس ناچاريم آن را به مجموع امّت اسلامي تفسير
كنيم » يعني اگر امّت اسلامي در يك مسأله اتفّاق نظر داشت و بر مطلبي اجماع كرد ، بر
همه واجب است تبعيّت كنند . نتيجه اين كه « كونوا مع
الصّادقين »
به اعتقاد فخر رازي يعني « در هر عصر و زمان با مجموعه امّت
اسلامي » باشيد !

و لكن ما از فخر رازي سؤال مي كنيم : آيا انصافاً اين تفسير و
برداشت شما در عصر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و به
هنگام نزول آيه نيز به ذهن اصحاب و ياران پيامبر متبادر مي شد ؟ ! اساساً مسئله « اجماع » در قرنهاي پس از قرن اوّل مطرح شد ، چگونه در آن زمان ، از اين آيه « اجماع
امّت » استنباط مي شد ؟ !

بي ترديد اين تفسير ناصحيح است و اصحاب و ياران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از « صادقين » گروه خاصّي را
مي فهميدند كه داراي مقام عصمت بودند .

بنابر اين ، بدون شك « صادقين » : اوّلا : داراي مقام عصمت هستند و
مصون از خطا و گناه و اشتباه مي باشند .

ثانياً : در هر عصر و زماني وجود دارند و اختصاص به زمان
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ندارند .

ثالثاً : عدهّ اي خاصّ و معيّن هستند .

نكات سه گانه فوق از خود آيه شريفه ـ به تفصيلي كه گفته شد ـ
استفاده مي شود ( 1 ) ، ولي مصداق « صادقين » از خود آيه روشن نمي شود ، بلكه
بايد آن را از روايات استفاده كنيم .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كساني كه بدون تعصّب و پيشداوري ، به تفكّر پيرامون آيه
شريفه فوق و آيات مشابه پرداخته اند به نتايج خوبي دست يافته اند ؛ از
جمله اين افراد ، دكتر تيجاني است كه از دانشمندان اهل سنّت بود و بر اثر مطالعه
دقيق و بدون تعصّب پيرامون امثال آيه فوق هدايت شد و در پاسخ كساني كه از او
مي پرسيدند : چرا به مذهب تشيّع روي آوردي ؟ كتابي نوشت بنام « لأكون مع الصّادقين » ( تا همراه صادقين باشم ) . كتاب فوق بيشتر در
اطراف « آيه صادقين » بحث مي كند .


140


تفسير آيه صادقين با آيه اي ديگر از قرآن

اگر زانوي شاگردي و تلمّذ در برابر قرآن بزنيم و از پيشداوريها
بپرهيزيم و در آيات اين كتاب با عظمت تأمّل كنيم ، خود قرآن در آيات ديگر ، صادقين را
به ما معرّفي مي كند . خداوند در آيه 15 سوره حجرات ، در معرّفي « صادقين » مي فرمايد :

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللهِ وَرَسُولِه ثُمَّ
لَمْ يَرْتـابُوا وَ جـاهَدُوا بأَمْوالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللهِ
اُولئِكَ هُمُ الصَّـادِقُون

مؤمنان واقعي تنها كساني هستند كه به خدا و رسولش ايمان
آورده اند ، سپس هرگز شك و ترديدي به خود راه نداده و با اموال و جانهاي خود در
راه خدا جهاد كرده اند ؛ آنها « صاقين » و راستگويانند .

طبق اين آيه شريفه ، « صادقين » علاوه بر
ايمان به خدا و رسول ، و به تعبير ديگر ، ايمان به مبدأ و نبوّت ، كه همه مسلمانها
داشتند ، داراي دو ويژگي ديگر بودند كه آنها را از ساير مسلمانان ممتاز
مي كرد :

1 ـ نخست
اين كه پس از ايمان به مبدأ و نبوّت ، حتّي براي لحظه اي شكّ و ترديد به خود
راه ندادند و در تمام مراحل زندگي اين ايمان قوي و مستحكم را حفظ كردند .

2 ـ ديگر اين كه ايمان مذكور در مرحله قلب و زبان متوقّف
نشد ، بلكه آثار آن در عمل نيز ظاهر گشت ، بدين جهت تنها و تنها بخاطر رضايت خداوند ،
نه انگيزه هاي ديگر ، با مال و جانشان در راه خداوند جهاد كردند .

حال با توجّه به اين دو ويژگي مهم و كمياب ، بايد چراغي به دست
بگيريم و در ميان اصحاب و ياران پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه
وآله )
به جستجو بپردازيم ، تا شخصي را كه داراي اين ويژگيهاست و در زمره
صادقين است بيابيم !

با مطالعه تاريخ صدر اسلام به اين حقيقت مي رسيم : شخصي كه
داراي اين ويژگيها باشد ، تنها عليّ بن ابي طالب ( صلي
الله عليه وآله )
است ؛ زيرا سراسر زندگاني علي جهاد با مال و جان است و او
هرگز ، حتّي به اندازه يك چشم بر هم زدن ، در ايمان خود شكّ و ترديد نكرد .


141


براي اثبات ادّعاي فوق تنها به سه حادثه از حوادث مختلف زندگي آن
حضرت كه در آن حوادث ، جهاد با مال و جان ، و ايمان والا و بالاي علي موج
مي زند ، اشاره مي كنيم :

1 ـ مشركان مكّه براي نابودي دين جوان و نو پاي اسلام
نقشه هاي مختلفي طرح و اجرا كردند ، ولي از هيچ كدام از آنها نتيجه دلخواه
نگرفتند ، تا اين كه در يك نقشه شيطاني و خطرناك ، طرح ترور و قتل پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) را تصويب كردند . براي اين منظور و به
جهت اين كه در آينده قبيله حضرت رسول ( صلّي الله عليه
وآله )
نتوانند شخص خاصّي را به عنوان قصاص به قتل برسانند ، قرار شد چهل شمشير
زن قويّ و شجاع ، در يك شب تاريك به منزل آن حضرت هجوم برند و نقشه فوق را عملي
سازند .

خداوند به وسيله پيك وحي ، پيامبرش را از اين توطئه خطرناك آگاه
كرد . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) براي رهايي از اين
توطئه بايد خود به سوي مدينه هجرت كند ، ولي براي اين كه دشمن متوجّه غيبت آن حضرت
نشود ، مي بايست شخصي شجاع و از خود گذشته و آماده مرگ در شب موعود در بستر
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بيارامد . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، علي ( عليه
السلام )
را براي اين كار انتخاب كرد .

طبق روايات ( 1 ) حضرت رسول ( صلّي الله عليه
وآله )
خطاب به حضرت امير ( عليه السلام ) فرمودند :

من مأمورم از مكّه به مدينه بروم ؛ امّا دور خانه ام را چهل
مرد شمشير به دست ، به نمايندگي از چهل قبيله عرب ، محاصره كرده اند تا صبح
هنگام به منزل حمله كنند و مرا در بستر به قتل برسانند ، علي جان ! آيا آماده اي
در بستر من بخوابي ، تا من به سوي مدينه حركت كنم ؟

علي ( عليه السلام ) ، كه سراسر وجودش
عشق به پيامبر خدا بود و لحظه اي در ايمان خويش ترديد نداشت ، عرض كرد : « يا
رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ! اگر من در بستر شما
بخوابم ، شما سالم به مقصد خود مي رسيد ؟ » اين سؤال بسيار مهم است ؛ زيرا
علي ( عليه السلام ) از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مرحوم محدّث قمّي ـ رحمة الله عليه ـ مشروح اين داستان را
در كتاب منتهي الآمال ، جلد اوّل ، صفحه110 ذكر كرده
است .


142


جان خود نمي پرسد ، از سرنوشت خود نمي گويد ، از خطرات و
بلاهايي كه ممكن است در اين شب پرمخاطره دامنگير او شود ، سؤال نمي كند ؛ بلكه
تنها به فكر سلامت معشوق خود ، پيامبر خداست !

حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « آري در اين صورت من به سلامت خواهم رفت . » علي به عنوان پاسخ مثبت و به
نشانه شكرانه سلامتي وجود پيامبر ( صلّي الله عليه
وآله )
، در مقابل خداوند به سجده افتاد . و اين شايد اوّلين سجده شكر در اسلام
بود .

راستي چه كسي را در بين مسلمانان سراغ داريد كه اين قدر عاشق
پيامبر باشد ؟ ما عاشق اين علي هستيم و تسليم مكتب چنين امامي مي باشيم .

علي ( عليه السلام ) در بستر پيامبر
آرميد و حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) به سلامت به
سوي مدينه حركت كرد ، صبحگاهان دشمن مسلّح وارد خانه پيامبر شد ؛ علي ( عليه السلام ) با شنيدن صداي همهمه از رختخواب بيرون آمد ،
آنان وقتي پيامبر را نيافتند از علي ( عليه
السلام )
پرسيدند : محمّد ( صلّي الله عليه
وآله )
كجاست ؟

علي ( عليه السلام ) بدون اين كه
ذرّه اي ترس به خود راه دهد ، فرمود : مگر او را به من سپرده بوديد كه از من
سراغ او را مي گيريد ؟ !

آنها كه از جواب دندان شكن اين نوجوان پرجرأت ، سرافكنده شده
بودند ، گفتند : او جواني است ساده لوح كه فريب محمّد ( عليه
السلام )
را خورده است !

علي وقتي اين جمله را شنيد ، كه هم توهين به معشوقش بود و هم جسارت
و توهين به خودش ، جملات بسيار زيبايي فرمود كه هيچ كس نمي تواند چنين جملاتي
در حق خود بگويد ! علي جوان فرمود :

اللهُ قَدْ أَعْطـاني مِنَ الْعَقْلِ مـا لَوْ قُسِّمَ عَلي جَمِيعِ
حُمَقـاءِ الدُّنْيـا وَمَجـانِينهـا لصارُوا بِهِ عُقَلاءَ وَمِنَ القُوَّةِ مـا
لَوْ قُسِّمَ عَلي جَمِيعِ ضُعَفـاءِ الدُّنْيـا لَصـارُوا بِهِ أَقْويـاءَ ، وَمِنَ
الشُّجـاعَةِ مـا لَوْ قُسِّمَ عَلي جَميعِ جُبَنـاءِ الدُّنْيـا لَصـارُوا بِهِ
شَجْعـاناً ( 1 )


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحارالانوار ، جلد19 ، صفحه83 .


143


( شما مرا ساده لوح مي خوانيد ، نه چنين نيست ؛ زيرا ) خداوند عالم
به من آن قدر عقل داده كه اگر آن را بين تمام ديوانه ها و نادان هاي عالم
تقسيم كنند ، همگي عاقل مي شوند و آن قدر به من قّوت وقدرت داده كه اگر آن را
بين تمام ناتوانان جهان تقسيم كنند همه توانا مي گردند و آنقدر شجاعت و دلاوري
داده كه اگر بين تمام ترسوهاي عالم تقسيم شود ، همگي شجاع مي شوند !

آنان با اين پاسخ دندان شكن با سرافكندگي تمام و نااميد از دست
يافتن به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از خانه آن
حضرت خارج شدند .

اگر علي ( عليه السلام ) كمترين شكّ و
ترديدي نسبت به خداوند يا رسول او داشت ، آيا حاضر مي شد اين گونه جان خود
را به خطر بيندازد ؟

2 ـ دشمن در جنگ احد ، كه بر اثر دنيا پرستي گروهي از
مسلمانان ، به پيروزي نسبي دست يافت ، علاوه بر استفاده از غفلت مسلمانان ، به جنگ
رواني نيز پرداخت . فرمانده دشمن ، كه پيامبر ( صلّي الله عليه
وآله )
را در ميدان جنگ مجروح ديد ، با صداي بلند فرياد زد : « محمّد كشته شد ! »
عدّه زيادي ، و طبق برخي روايات همه ، با شنيدن اين سخن فرار كردند ، ولي علي ( عليه السلام ) كه به گفتار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مبني بر پيروزي اسلام بر كفر ايمان
داشت و لحظه اي در ايمان خويش ترديد نداشت ، به اين سخن توجّهي نكرد و همچنان
به نبرد تن به تن با دشمن ادامه داد ! تا اين كه جسد سراسر مجروح پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را يافت و همچون پروانه اي
برگرد شمع وجود آن حضرت مي گشت و از فرستاده خدا دفاع مي كرد . شجاعت و
ايمان و تلاش فراوان علي ( عليه السلام ) ، جنگ رواني
دشمن را خنثي كرد و مسلمانان فهميدند كه پيامبر ( صلّي الله
عليه وآله )
هنوز زنده است ، بدين جهت عدّه اي به ميدان بازگشتند كه به
هر حال جنگ با تمام سختيها و مشكلاتش پايان يافت و دشمن با يأس و نااميدي از نابودي
پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) به مكّه بازگشت . علي در اين جنگ بر اثر رشادتها و مبارزات فراواني كه از خود نشان داد ، نزديك به 90 زخم برداشت ! پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دو طبيب و
جرّاح فرستاد تا علي را درمان كنند ، امّا آنها بزودي بازگشتند و عرض كردند : يا رسول
الله ! زخم هاي علي بقدري به هم نزديك است كه اقدام به دوختن هر كدام باعث باز
شدن زخم ديگر مي شود !


144


شبلنجي ، دانشمند معروف اهل سنّت ، در كتاب نورالابصار مي گويد : علي پس از جنگ احد ، هنگامي كه خدمت
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) رسيد ، عرض كرد : در آن
لحظات سخت و طوفاني نبرد تن به تن با مشركان ، شانزده ضربه بسيار سنگين بر من وارد
شد ، كه بر اثر آن ضربات چهار بار نقش بر زمين شدم ! هر بار شخصي نوراني مرا از زمين
بلند مي كرد و مي گفت : « برخيز و به حمايت از رسول خدا بپرداز ! » ، يا
رسول الله ! او چه كسي بود ؟

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « چشمت روشن و خوشا به حالت ، او جبرئيل امين بوده است ! ( 1 ) »

آري ، به تصديق قرآن مجيد « كساني كه توحيد را
پذيرفته اند و در اين راستا ، در برابر دشمنان داخلي و خارجي استقامت
كرده اند ، خداوند فرشتگان آسمان را به ياري آنها مي فرستد
( إِنَّ الَّذينَ قـالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقـامُوا تَتَنَزَّلُ
عَليْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاّ تَخـافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِروا بِاْلجَنَّةِ
الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ( 2 ) ) .

خلاصه اين كه ، اين حادثه ، هم جهاد با مال و جان علي ( عليه السلام ) را در حدّ اعلا نشان مي دهد و هم ايمان
قوي و ترديد ناپذير آن حضرت به خداوند منّان و رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) و وعده هاي قرآن مبني بر پيروزي
نهايي اسلام بر مشركان . پس او مصداق « صادقين » كه داراي ويژگيهاي فوق هستند ،
مي باشد .

3 ـ در جنگ احزاب هنگامي كه قهرمان بزرگ عرب ، عمر و بن
عبدود ، موّفق به عبور از خندق شد ، با صد اي بلند مبارز طلبيد ، هيچ كس جز علي ( عليه السلام ) به او پاسخ مثبت نداد ،
اين جريان سه بار تكرار شد و در هر دفعه جز علي
( عليه
السلام )
كسي بر نخواست .

علي با ايمان قوي و شجاعت فوق العاده خويش
به سمت دشمن حركت
مي كند ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) براي پيروزي او
دست به دعا بلند مي نمايد ، علي با عمر و بن عبدود درگير مي شود و در
نهايت ، با لطف و عنايت پروردگار جهانيان بر دشمن غالب مي شود .

علي ( عليه السلام ) بر سينه او
مي نشيند ، « ابن عبدود » آب دهان به صورت « علي » ( عليه
السلام )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نورالابصار ، صفحه 97 .

2 . سوره فصّلت ، آيه 30 .


145


مي اندازد و به او ناسزا مي گويد ( 1 ) . علي ( عليه السلام ) بر مي خيزد و در ميدان جنگ چند قدمي
حركت مي كند ، مسلمانان كه از دور نظاره گر اين صحنه هستند تعجّب مي كنند ،
قهرمان جنگ احزاب پس از لحظاتي بر مي گردد و سر دشمن خدا را قطع
مي كند .

پس از اين ماجرا ، وقتي از سرّ اين مسأله سؤال مي شود ، حضرت
مي فرمايد :

قَدْ كـانَ لَشَتَمَ اُمِّي وَتَفَلَ في وَجْهي فَخَشِيتُ أَنْ
أَضْرِبَهُ لِحَظِّ نَفسي فَتَرَكْتُهُ حَتَّي سَكَنَ مـا بي ثُمَّ قَتَلْتُهُ فِي
اللهِ ( 2 )

او به مادرم جسارت كرد و در صورتم آب دهان انداخت ، از اين كار زشت او
عصباني شدم ، ترسيدم اگر او را در اين حال بكشم ، به خاطر تسكين دل خود باشد ( واز روي
اخلاص نباشد ) ؛ بدين جهت در آن حال او را رها كردم ، تا دلم آرام شود و خشمم فرو
نشيند ؛ سپس او را ( از روي اخلاص و ) براي رضاي خدا كشتم .

شاعر زبر دست فارسي زبان ، مولانا جلال الدّين بلخي ، درباره داستان
فوق چنين سروده است :

از علي آموز اخلاص عمل * * * شير حق را دان منزّه
از دغل

در غزا بر پهلواني دست يافت * * * زود شمشيري بر
آورد و شتافت

او خدو انداخت بر روي علي * * * افتخار هر نبّي و
هر وليّ

او خدو انداخت بر رويي كه ماه * * * سجده آرد پيش
او در سجده گاه

در زمان ، شمشير انداخت آن علي * * * كرد او اندر
عزايش كاهلي

گشت حيران آن مبارز زين عمل * * * از نمودن عفو و
رحم بي محل

گفت : بر من تيغ تيز افراشتي * * * از چه افكندي مرا
بگذاشتي

سپس از زبان حضرت علي ( عليه السلام ) مي گويد :

گفت من تيغ از پي حق مي زنم * * * بنده حقّم
نه مأمور تنم

شير حقّم نيستم شير هوا * * * فعل من بر دين من
باشد گواه
( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار الانوار ، جلد21 ، صفحه 26 .

2 . بحار الانوار ، جلد41 ، صفحه51 ( به نقل از مظهر ولايت ، صفحه 365 ) .

3 . اين قصيده بسيار طولاني است ؛ مشروح آن را در كتاب مظهر ولايت ، صفحه 365 ، مطالعه فرمائيد .


146


بنابر اين ، نشانه هاي ايمان در سراسر زندگي علي ( عليه السلام ) نمايان است . نتيجه اين كه ، با استفاده از
آيات ديگر قرآن و به كمك تاريخ نيز مشخّص شد كه منظور از « صادقين » عليّ بن ابي طالب ( عليه السلام ) است .

صادقين در روايات

اگر تنها به روايت ارزشمند ثقلين توجّه كنيم و آن روايت زيبا ، كه
بسان نورافكني قوي و پر نور طول تاريخ را روشني بخشيده ، را در كنار آيه شريفه
بنهيم ، مصداق « صادقين » روشن مي شود . صادقين همان كساني هستند كه در روايت
ثقلين به عنوان افراد معصومي معرّفي شده اند كه تمسّك به آنان مانع گمراهي
است . آري ، با توجّه به اين روايت ، اهل البيت و ائمّه معصومين « صادقين » هستند . علاوه
بر روايت فوق ، روايات متعددّ ديگري وجود دارد كه در خصوص آيه شريفه وارد شده است . به نمونه هايي از اين روايات توجّه كنيد :

كُونُوا مَعَ الصَّـادِقِينَ ، أَيْ كُونُوا مَعَ
عَلِيِّ بْنَ اَبي طـالِب

منظور از صادقين عليّ بن ابي طالب
است .

برخي به جاي عبارت فوق ، عبارت « هو عليّ بن ابي طالب » يا « نزلت في عليّ بن ابي طالب » ( 6 ) را به كار برده اند كه همه به يك معني
است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الدّرّ المنثور ، جلد سوم ،
صفحه 290 .

2 . به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ،
صفحه 298 .

3 . تفسير ثعلبي ، به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 297 .

4 . كفاية الطّالب ، صفحه 111 ، به
نقل از احقاق الحق ، جلد 3 صفحه 297 .

5 و 6 . شواهد التّنزيل ، جلد 1 ،
صفحه 260 .


147


2 ـ حاكم حسكاني در شواهد
التّنزيل
علاوه بر روايت فوق ، روايت ديگري نيز از « عبدالله بن عمر » نقل كرده
است ، او مي گويد :

مَعَ الصَّـادِقِينَ أَيْ مَعَ مُحَمّد وَأَهْلِ بَيْتِه ( 1 )

منظور از صادقين پيامبر ( صلّي الله عليه
وآله )
و اهل بيت آن حضرت است .

جالب اين كه در اين روايت بقيّه ائمّه معصومين ( عليهم السلام ) نيز جزء صادقين شمرده شده اند .

3 ـ سليم بن قيس ، كه علاّمه مجلسي در بحارالانوار او را انسان معتبري مي شمرد ، روايت زيرا را
در تفسير « صادقين » نقل كرده است :

سلمان مي گويد : خدمت
پيامبر
( صلّي الله عليه وآله ) بوديم كه آيه صادقين نازل شد ، از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پرسيدم : آيا
صادقين عام است ، يا افراد خاصّي منظور است ؟

پيامبر ( صلي
الله عليه وآله )
فرمود : خطاب آيه عام است و مخاطب همه
مردم هستند ، ولي صادقين خاص هستند و آن ، مخصوص برادرم علي
( عليه السلام ) و اوصياي من تا روز
قيامت است .
( 2 )

طبق اين روايت « صادقين » همان ائمّه معصومين ( عليهم السلام ) هستند .

4 ـ علاّمه گنجي در كتاب « كفاية
الطّالب »
و « ابن جوزوي » در « تذكرة » مي گويند : « قال علماء السّير معناه كونوا مع عليّ و اهل بَيْته ( 3 ) ؛ نه يك نفر
و نه دو نفر ، بلكه مورّخان گفته اند كه معناي « كونوا مع
الصادقين »
اين است كه با علي و اهل بيتش ( عليهم
السلام )
باشيد . »

طبق اين حديث نيز « صادقين » ائمّه دوازدهگانه شيعه ( عليهم السلام ) هستند .

پيام آيه صادقين

از ميان تمام صفات و ويژگيهاي معصومين ( عليهم السلام ) ؛ مجاهدين ، عابدين ، راكعين ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . شواهد التّنزيل ، جلد 1 ، صفحه 262 .

2 . اسرار آل محمّد ، صفحه 297 .

3 . به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ،
صفحه 297 .


148


ساجدين ، قائمين ، صائمين ، زاهدين ، عالمين ، متّقين ، ذاكرين ، خاشعين ،
و مانند آن ، « صادقين » انتخاب شده است . اين انتخاب به ما مي گويد كه « صدق و
راستي » در سرنوشت انسان ( نه فقط مسلمان ) نقش مهمّي دارد ، بدين جهت در اين
آيه شريفه ائمّه هدي ( عليهم السلام ) با اين صفت
معرّفي شده اند .

براي توجّه به اهمّيّت اين موضوع ، به چند حديث از علي ( عليه السلام ) توجّه كنيد :

1 ـ « الصِّدْقُ
عِمـادُ الإِسْلامِ وَدَعـامَةُ الإِيمـانِ ( 1 ) ؛
صدق و
راستي ستون اسلام
و پايه ايمان است . »

اگر ستون ساختماني برداشته شود ، فرو مي ريزد . اگر مسلماني
صدق و راستي نداشته باشد ، اسلام و ايمانش نابود مي گردد .

2 ـ « الصِّدقُ أَقْوي دَعـائِمِ
الاْيمـانِ ( 2 ) ؛
اگر براي ايمان ستون هاي متعدّدي تصوّر كنيم ) صدق و راستي قوي ترين و استوارترين
پايه هاي ايمان است .
»

همانند ستون وسط خيمه كه اگر برداشته شود خيمه نقش بر زمين
مي شود و براي لحظه اي بر پا باقي نمي ماند .

3 ـ « الصِّدقُ صَلاحُ كُلِّ شَيء
وَالْكِذْبُ فَسادُ كُلِّ شَيء ( 3 ) ؛
صدق مايه اصلاح هر چيزي است و دروغ هر چيزي را نابود و فاسد
مي كند .
»

حقيقتاً اگر در جامعه اي همه صادق باشند ؛ زن و شوهر در منزل ،
كاركنان ادارات در محيط كار ، شريكان تجاري در محيط تجارت ، دولتمردان در محيط سياست ،
دانش آموزان در محيط تحصيل ، دانشجويان و طلاّب در محيط علم و دانش ، و خلاصه تمام
افراد جامعه در موقعيّتي كه قرار دارند ، اگر صداقت را پيشه خود كنند ، بدون شك
بسياري از مشكلات فعلي جامعه حل مي شود !

تمام بدبختي ها بخاطر عدم صداقت است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ميزان الحكمة ، باب 2190 ، حديث 10185 .

2 . همان ، حديث 10184 .

3 . ميزان الحكمه ، باب 2189 ، حديث 10166 .


149


اين مطلب در بُعد جهاني و بين المللي نيز صادق است ؛ به عنوان
مثال ، اگر مدّعيان حقوق بشر در استفاده از اين عنوان خوش ظاهر صادق بودند ، جهان
بشريّت چهره ديگري به خود مي گرفت ، ولي اكنون كه از مسير صداقت منحرف گشته و
تنها به منافع خويش مي انديشند ظلم و تبعيض فاحش غوغا مي كند ، بدين جهت
اگر يك جاسوس اسرائيلي در نقطه اي از جهان به محاكمه كشيده شود فرياد حقوق بشر
آنها گوش جهانيان را كر مي كند ، امّا اگر هزاران نفر از مردم مظلوم و ستمديده
فلسطين با بدترين شيوه به قتل برسند ، هيچ صدا و اعتراضي از مدّعيان حقوق بشر بلند
نخواهد شد . بلكه با كمال تعجّب و تأسّف از نظر سياسي و اقتصادي و نظامي به كمك ظالم
مي شتابند تا بيشتر ظلم كند !

آفرين بر آن مولاي متقيّان و راستگويان كه فرمود : « انحراف از
جادّه صداقت همه چيز را فاسد و تباه مي كند . »

نتيجه اين كه ، آيه « صادقين » به همه
مسلمانان ، بلكه به همه انسانها ، پيام صدق و راستي مي دهد .

* * *


| شناسه مطلب: 74150