بخش 84

2. ترس از قیامت 3 . رسیدگی به نیازمندان 4 . اخلاص 5 . خوف از خداوند ! آیات پاداش مقایسه پاداش های دنیا و آخرت ! نعمت های دوازده گانه بهشتی ! شراب طهور چیست ؟ بهانه جویی ها ! و پاسخ آن 2 . چراغی که بر خانه واجب است ، بر مسجد حرام است !


218


2 . ترس از قيامت

« وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ
مُسْتَطيراً »
ـ دومين ويژگي بارز اهل البيت ( عليهم السلام ) ، كه خداوند متعال در اين حادثه به آن اشاره
كرده ، اين است كه : « آن ها از معاد و روز قيامت مي ترسند . » البتّه نه به
خاطر اين كه در آن روز ظلمي به كسي مي شود ، بلكه از دادگاه عدل الهي
مي ترسند ؛ زيرا تمام اعمال انسان ، از ريز و درشت ، در اين دادگاه مورد بازخواست
قرار مي گيرد . دادگاهي كه دو آيه شريفه « فَمَنْ يَعْمَلْ
مِثْقَالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة شَرّاً
يَرَهُ »
ملاك آن است ، واقعاً ترس دارد ؛ زيرا در اين دادگاه مو را از ماست
مي كشند ، هر چند به اندازه سر سوزني به كسي ظلم نمي شود . آري ، دادگاه عدل
الهي در روز قيامت گسترده و فراگير است و شامل مرد و زن ، كوچك و بزرگ ، پير و جوان ،
فقير و غني ، عالم و جاهل و خلاصه ، همه انسان ها مي شود . ايمان و اعتقاد
به چنين دادگاهي انسان را در خوف و ترس قرار مي دهد .

3 . رسيدگي به نيازمندان

« وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَي حُبِّهِ
مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ اَسِيراً »
ـ ويژگي سوم
اهل البيت ( عليهم السلام ) در اين آيات
شريفه ، كه محور اصلي اين بحث است ، رسيدگي به نيازمندان جامعه مي باشد . اين
خاندان بزرگوار حتّي آنچه را خود به آن نياز دارند در اختيار فقرا و نيازمندان قرار
مي دهند . به « مسكين » و « يتيم » و « اسير » كمك مي كنند . در اين آيه شريفه بر
روي سه گروه نيازمند اجتماعي انگشت گذاشته شده است .

الف ـ « مسكين » ؛ اين كلمه از مادّه « سكون » است ، يعني فقر و تنگدستي به گونه اي مسكين
را تحت فشار قرار داده ، كه زمين گير شده و به زمين چسبيده است ! مسلمانان و مؤمنان
بايد دست محرومان ، فقراء و نيازمندان كه قادر بر تهيّه نيازهاي اوّليّه خويش نيستند
را بگيرند و از امكانات و نعمت هايي كه خداوند در اختيار آن ها نهاده ،
نيازمندان را بهره مند سازند .


219


ب ـ « يتيم » ؛ يتيم كسي است كه سرپرست خويش را از دست داده است . يتيم هر چند ممكن است از نظر
مادّي نيازمند نباشد ، ولي از نظر روحي نيازمند عاطفه و محبّت مي باشد . در يكي
از زلزله هاي ويرانگر اخير ، كه تلفات سنگيني داشت ، از يك خانواده پرجمعيّت 50 نفري ، يك نفر زنده مانده بود ! اين شخص پدر ، مادر ، خواهران ، برادران ، عموها ،
عمّه ها ، خاله ها ، دايي ها و خلاصه تمام كسانش را از دست داده بود ،
چنين شخصي سخت نيازمند عاطفه و محبّت است و گرنه همين درد او را از پاي
درمي آورد .

ج ـ « اسير » ؛ اسير معناي روشن و واضحي دارد و به كسي گفته مي شود كه از خانه ، كاشانه ،
خانواده ، شهر و ديار خود دور افتاده و در شهري ديگر غريب و تنها و بي چيز
مانده است . اسير امكان دارد در وطن خود فرد ثروتمند و متمكّن و پولداري باشد ، ولي
پس از اسارت همانند ساير نيازمندان ، مستحقّ كمك و محبّت است .

خلاصه اين كه ، انسان مؤمن و مسلمان بايد در حدّ امكانات و
توانايي اش به تمام اقشار آسيب پذير جامعه كمك كند . امروزه بعضي از
گروه هاي اجتماعي سه گانه فوق ، كه مورد لطف خاندان
اهل البيت ( عليهم السلام ) قرار گرفته
بودند ، وجود ندارد ؛ ولي گروه هاي نيازمند ديگري هستند كه شديداً محتاج كمك
هستند ؛ سرطاني ها ؛ جذامي ها ؛ و ديگر بيماران صعب العلاج ؛
زنداني ها ؛ دختران بي جهيزيّه اي كه به خاطر نداشتن جهيزيّه امكان
ازدواجشان فراهم نيست و ديگر گروه هاي نيازمند ، بايد مورد لطف و عنايت قرار
گيرند .

خدايا ! خاندان علي ( عليه
السلام )
چگونه ايثارگري مي كردند ! آيا ما هم اين گونه هستيم ؟ آيا
مي دانيم همسايگان ما در چه وضعي به سر مي برند ؟ آيا خبر داريم همسايگان
ما چگونه افطار و سحر خود را مي گذرانند ؟ آيا از وضع اقوام و بستگان و آشنايان
اطّلاعي داريم ؟ اگر پاسخ اين سؤالات ـ خداي ناكرده ـ منفي باشد ، آيا
مي توانيم ادّعا كنيم كه شيعه هستيم ؟


220


4 . اخلاص

« اِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللهِ لاَ
نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَ لاَ شُكُوراً »
ـ چهارمين فضيلت علي و همسر
و دو پسرش ، كه فضيلت فوق العاده باارزشي است ، مسأله اخلاص آن بزرگواران است ؛
آن ها مي گويند :

« كمكي كه به شما مساكين ، ايتام ، اسراء و ديگر نيازمندان جامعه
مي كنيم ، فقط و فقط براي جلب رضاي خداست و هيچ انگيزه ديگري در آن نيست ، بدين
جهت پاداشي از شما نمي خواهيم و حتّي انتظار قدرداني و تشكّر نداريم ! »

اين جملات را يكبار ديگر مرور كنيم ـ آيا انسان هاي عادي
مي توانند چنين ادّعايي داشته باشند ؟

از اين بالاتر ، اگر نيازمندان در مقابل ، به جاي پاداش و تشكّر
جسارت به خرج مي دادند و توهين مي كردند ، باز هم تفاوتي به حال آن خاندان
نداشت !

اخلاص گوهر بسيار ارزشمند و كميابي است ، بدين جهت اسلام تأكيد بر
كيفيّت و چگونگي عمل مي كند ، نه كمّيّت و آمار آن ؛ يعني ، يك ركعت نماز مخلصانه
از هزاران ركعت نماز بي اخلاص در نزد خداوند ارزشمندتر است .

5 . خوف از خداوند !

« اِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْماً عَبُوساً
قَمْطَرِيراً »
ـ پنجمين ويژگي آنان خوف از خداست ، شايد بپرسيد :

در ويژگي دوم خوف از معاد و قيامت مطرح بود و اين جا از خوف
خداوند سخن به ميان آمده است ، آيا اين دو با هم متفاوت است ؟

پاسخ : لازم نيست خوف از خدا به خاطر ترس
از جهنّم و قيامت و عذاب هاي هولناك و دردآور آن باشد ، بلكه ممكن است خوف از
عظمت خدا باشد . وقتي انسان مؤمن به عظمت خداوند فكر مي كند ، ترس سراسر وجودش
را فرامي گيرد و بدنش به لرزه درمي آيد ، همان گونه كه وقتي به
ملاقات شخصيّت مهمّي مي رود و مي خواهد مطلبي را به او بگويد ، ممكن است
عظمت آن شخصيّت ، او را


221


بگيرد و قادر به سخن گفتن نباشد ؛ هر چند آن شخصيّت ،
انساني بسيار مهربان و خوش اخلاق و خوش برخورد باشد . بنابراين ، ويژگي پنجم چيزي غير
از ويژگي دوم است و خوف از خدا به معناي خوف از عظمت و بزرگي خداوند
مهربان است .

آيات پاداش

همان گونه كه گذشت چهارده آيه از آيات هيجده گانه سوره
دهر ، كه مربوط به داستان ايثار و اطعام خاندان علي ( عليه السلام ) است ، از پاداش هاي فراوان اين ايثار
بي نظير سخن مي گويد ؛ به يقين در هيچ كجاي قرآن مجيد و براي هيچ عملي ،
اين قدر پاداش مطرح نشده است ؛ به يك معني 15 پاداش پشت سر هم بيان شده است و اگر
ريزه كاري ها را در نظر بگيريم مي توانيم پاداش هاي ذكر شده در
اين آيات چهارده گانه را به 20 پاداش برسانيم ! اين پاداش ها را در ضمن 12 شماره ذكر مي كنيم ؛ امّا قبل از بيان و شرح اين پاداش ها ، تقديم
مقدّمه اي لازم و ضروري است :

مقايسه پاداش هاي دنيا و آخرت !

بدون شك پاداش هاي آخرت متفاوت از پاداش هاي دنياست ؛
زيرا هر چند براي شرح و توضيح آن پاداش ها ، از قالب ها و الفاظ دنيوي
استفاده شده است ، ولي مفهوم و محتواي آن ماهيّت اخروي دارد . بنابراين ، آنچه از
نعمت هاي اخروي مي شنويم و تصوّر مي كنيم ، تنها شبحي از واقعيّات
جهان آخرت است و نبايد انتظار داشته باشيم كه بتوانيم در اين دنيا حقيقت
نعمت هاي آن جهان را درك كنيم . همان گونه كه جنين در شكم مادر ، هر چند
ابوعلي سينا باشد ، نمي تواند حقايق دنيا را درك و تصوّر كند ؛ هر چند مادرش
بتواند به احسن وجه برايش بيان كند ؛ تنها ممكن است شبحي از حقايق دنيا را تصوّر
كند . به همين جهت ، در روايتي از پيامبر اكرم ( صلي
الله عليه وآله وسلم )
مي خوانيم :


222


اِنَّ اللهَ يَقُولُ : اَعْدَدْتُ لِعِبادِيَ الصّالِحينَ ما لا عَيْنٌ
رَأتْ ، وَ لا اُذُنٌ سَمِعَتْ ، وَ لا خَطَرَ عَلي قَلْبِ بَشَر ( 1 )

خداوند مي فرمايد : براي بندگان صالحم پاداش هايي فراهم
كرده ام كه هيچ چشمي نديده ، و هيچ گوشي نشنيده ، و به فكر هيچ بشري خطور نكرده
است .

بنابراين ، ممكن است لفظي در اين جهان براي ما معنايي داشته باشد ،
ولي همان لفظ در مورد نعمت هاي بهشتي معنايي متفاوت و گاه متضاد داشته باشد . در بحث هاي آينده توضيحات بيشتري در اين زمينه خواهد آمد . با توجّه به اين
مقدّمه به شرح نعمت هاي دوازده گانه مي پردازيم :

نعمت هاي دوازده گانه بهشتي !

1 . آرامش ـ « فَوَقاهُمُ
اللهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً »
ـ اوّلين نعمتي كه نصيب آنان مي شود ، نعمت آرامش است . خداوند مشكلات
قيامت را از آن ها برطرف مي نمايد و آن ها را غرق در خوشحالي و سرور
مي كند . اين كه نعمت آرامش را به عنوان اوّلين نعمت مطرح مي كند ، معلوم
مي شود آرامش نعمت گرانسنگي است و حقيقتاً هم چنين است . آرامش در دنيا و آخرت
از بزرگترين و مهمترين نعمت هاست . كساني هستند كه در دنيا از انواع امكانات
برخوردار هستند ، ولي آرامش ندارند ؛ تمام امكانات و نعمت ها ، براي چنين
انسان هايي وسيله عذاب و زجر و شكنجه مي شود . و لهذا بسياري از ثروتمندان
دست به خودكشي مي زنند . مي گويند كه در يكي از شهرهاي آمريكا جنگلي وجود
دارد به نام جنگل خودكشي ! كه بيشترين مشتري آن جنگل ، انسان هاي ثروتمندي هستند
كه در دنيا به غير از آرامش همه چيز دارند ! در مقابل انسان هايي را
مي بينيم كه با كمترين امكانات و داشتن حدّاقلّ نيازهاي ضروري و اوّليّه
زندگي ، آسوده ترين و راحت ترين زندگي را دارند ، چون در آرامش هستند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . پيام قرآن ، جلد 6 ، صفحه 302 .


223


اگر بپرسيد اين نعمت باارزش و بزرگ را چگونه مي توان به دست
آورد ؟

مي گوييم : خداوند در آيه 82 سوره انعام ، نعمت امنيّت و آرامش
را در دسترس افراد باايمان مي داند :

اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا ايمانَهُمْ بِظُلْم
اُولَئِكَ لَهُمْ الاَْمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ

( آري ) ، آن ها كه ايمان آوردند ، و ايمان خود را با شرك و ستم
نيالودند ، ايمني و آرامش تنها از آنِ آن هاست ، و آن ها هدايت
يافتگانند .

و در آيه 28 سوره رعد ياد خداوند و غافل نشدن از آن ، منبع دائمي
فيض و بركت و آسايش ، و مايه آرامش و امنيّت بيان شده است .

2 . باغ هاي بهشتي ـ « وَ جَزائُهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً » ـ يكي ديگر از پاداش هاي ابرار ، باغ هايي از بهشت است ، كه همه چيز آن با
باغ هاي دنيا متفاوت مي باشد . باغ هايي كه همواره آب از زير درختانش
جاري است ؛ باغ هايي كه خزاني ندارد و در تمام فصول ميوه دارد ؛ درختاني كه لازم
نيست بهشتيان متحمّل زحمت چيدن ميوه هاي آن شوند ، بلكه هر زمان كه اراده كنند
شاخه هاي درختان ميوه نزد آنان حاضر مي شود .

3 . آرامش و آسايش ـ « مُتَّكِئينَ فيها عَلَي الاَْرائِكِ » ـ « ارائك » جمع « اريكه » در
اصل تختي است كه در حجله براي عروس مي گذارند ؛ سپس به تمام تخت هاي زيبا
اطلاق شده است . بهشتيان در باغ هاي بهشتي بر تخت هاي زيبايي تكيه
مي زنند و از نعمت هاي بهشتي استفاده مي نمايند . تعبير به « متّكئين »
تعبير ظريف و زيبايي است ، زيرا انسان وقتي در آرامش باشد و خيالي آسوده داشته باشد ،
راحت تكيه مي زند ، ولي اگر مضطرب و نگران باشد نمي تواند راحت بنشيند و
تكيه بزند ، بلكه مرتّب اين پا و آن پا مي شود .

4 . فضايي معتدل و هوايي لذّت بخش ـ « لا يَرَوْنَ فيها شَمْساً وَ لا زَمْهَريراً » ـ هواي بهشت بسيار معتدل است ؛ در آن جا نه از آفتاب داغ خبري است ، تا
نياز به وسايل خنك كننده باشد ، و نه سرماي شديدي است ، تا نياز به وسايل
گرم كننده


224


باشد ؛ بلكه همواره هواي بهاري ، و همراه با نسيم روح نواز فصل
بهار مي باشد . بدون شك در چنين هواي معتدلي ، تكيه زدن بر متّكاها ، بر روي
تخت هاي زيباي بهشتي ، در زير درختان پر از ميوه ، لذّتي وصف ناشدني دارد .

سؤال : در اين آيات وجود خورشيد و آفتاب
در بهشت نفي شده است ، ولي در آيات بعد ، از سايه درختان بهشتي سخن به ميان آمده است . اگر آفتابي در بهشت وجود ندارد ، چگونه سايه درختان مورد بحث قرار گرفته است ، آيا
اين آيات با هم تناقض ندارند ؟

پاسخ : اوّلا : قرآن نمي گويد : « در
بهشت آفتاب وجود ندارد » بلكه مي فرمايد آفتاب قابل رؤيت نيست ، يعني درختان
بهشتي آن قدر متراكم و انبوه هستند كه بهشتيان از لابه لاي اين درختان آفتاب
را نمي بينند .

ثانياً : منظور از اين كه مي فرمايد : « لا
يَرَوْنَ فيها شَمْساً »
اين است كه آفتاب داغ و آزاردهنده اي وجود
ندارد ، امّا وجود آفتاب معتدل را نفي نمي كند . بنابراين ، تناقضي در آيات فوق
به چشم نمي خورد .

5 . سايه ها و ميوه ها
ـ
« وَ دانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ
قُطُوفُها تَذْليلا »
ـ سايه هاي درختان بهشتي بر
بهشتيان فروافتاده و چيدن ميوه هايش بسيار آسان است ؛ به گونه اي كه
ـ همان طور كه گذشت ـ بهشتيان متحمّل هيچ زحمتي براي چيدن ميوه
نمي شوند .

6 . خدمتكاران جوان آماده به خدمت
ـ
« وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ
مُخَلَّدُونَ »
ـ هرگاه بهشتيان چيزي لازم داشته باشند ، خدمتكاران جوان بسيار
زيبايي در خدمت آن ها هستند كه همچون مرواريدهاي پراكنده اند . نيازي نيست
اين خدمتكارها را صدا كنند ؛ زيرا همواره در خدمتگزاري حاضرند .

7 . لباس هاي فوق العاده زيبا
ـ
« عالِيَهُمْ ثِيَابُ سُنْدُس خُضْرٌ
وَ اِسْتَبْرَقٌ »
ـ انواع لباس هاي زيبا براي بهشتيان آماده است ؛
هم ابريشم نازك و هم ابريشم ضخيم . حتّي لباس هايي كه در دنيا بر مردان حرام
بوده ، استفاده از آن لباس ها در آخرت مجاز است .


225


8 . زينت آلات ( 1 ) ـ « وَ حُلُّوا اَساوِرَ مِنْ فِضِّة » ـ استفاده از هر نوع زينتي
براي آن ها جايز است ؛ بدين جهت دست هاي بهشتيان با دستبندهايي از نقره
تزيين شده است .

9 . وسايل پذيرايي در حدّ اعلي
ـ
« وَ يُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَة مِنْ فِضَّة
وَ اَكْواب كانَتْ قَوارِيراً »
ـ نوع ظرفي كه انسان غذا را در آن ميل
مي كند بسيار مهمّ است . اگر بهترين غذا را در ظرفي آلوده و نامناسب بريزند ،
اشتهاي انسان از بين مي رود ؛ ولي بالعكس ، اگر غذاي معمولي را در ظرفي زيبا و
تميز و مناسب بريزند ، اشتهاي آدمي دوچندان مي شود . بدين جهت انواع
ظرف هاي ريز و درشت و زيبا و زينتي ، كه جنس آن از نقره است ، در اختيار بهشتيان
قرار مي گيرد . البتّه نقره آن جهان غير از نقره دنياست . آن ظروف نقره همچون
بلور شفّاف است !

10 . انواع نعمت ها ـ « وَ اِذا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعيماً » ـ هنگامي كه
وارد بهشت مي شوند و به نعمت هايي كه در اختيار آنان نهاده نشده
مي نگرند ، مشاهده مي كنند انواع نعمت ها ، كه قابل توصيف نيست ، در
اختيار بهشتيان نهاده شده است .

11 . مالكيّت بزرگ ـ « وَ مُلْكاً كَبِيراً » ـ بهشتيان از نظر خدمه و امكانات و
جايگاه ، بقدري امكانات دارند كه گويا هر يك از آن ها براي خود كشوري مستقل و
حكومتي جداگانه دارد .

12 . انواع شراب هاي بهشتي ـ يكي از نعمت هايي كه خداوند بطور مكرّر در قرآن به بهشتيان وعد داده ، انواع
شراب هاي بهشتي است . شراب هايي كه نه تنها عقل و هوش انسان را
نمي ربايد . بلكه شور و نشاط و آرامش مي آورد . در آيات سوره دهر از سه نوع
شراب سخن به ميان است :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اسلام استفاده از زينت را منع نمي نمايد ، بلكه از
اسراف و زياده روي در آن جلوگيري مي كند . قرآن مجيد نه تنها از اين كار
جلوگيري نمي كند ، بلكه به هنگام تشرّف به مساجد دستور مي دهد از
لباس هاي تميز و زينت آلات مُجاز استفاده شود و استحباب عطر زدن به هنگام رفتن
به سوي مسجد بدين جهت است .


226


الف ـ شراب كافور ـ « اِنَّ الاَْبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْس كانَ مِزجُها
كافُوراً »
ـ ابرار و نيكان در بهشت از شرابي مي نوشند كه با عطر خوش
كافور آميخته شده است . كافور در زبان فارسي به همان مادّه ضد
عفوني كننده اي گفته مي شود كه يكي از غسل هاي ميّت را با آبي
كه با آن مخلوط شده انجام مي دهند ، تا جسد ميّت ضدّعفوني گردد ، ولي در لغت عرب
معناي وسيع تري دارد و به هر چيز معطّر و خوش بويي اطلاق مي گردد ؛
بنابراين ، منظور از شراب كافور ، شرابي است كه عطر مخصوصي دارد ، به حدّي كه وقتي
بهشتيان از آن مي نوشند از عطرش هم لذّت مي برند .

ب ـ شراب زنجبيل ـ « وَ يُسْقَوْنَ فيها كَأْساً كانَ مِزاجُها زَنْجَبيلا » ـ
زنجبيل در لغت عرب ، هم بر معناي معروفش استعمال مي شود و هم به معناي عطر
خاصّي مي باشد ، ولي در اين جا به معناي دوم است . بهشتيان از شرابي كه آميخته
با عطر زنجبيل است ، نوشانيده مي شوند .

ج ـ شراب طهور ـ « وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً » ـ سومين شرابي كه
بهشتيان از آن استفاده مي كنند ، شراب طهور است . خداوند خود اين شراب را به
بهشتيان مي نوشاند .

تعبيراتي كه در مورد شراب هاي سه گانه آمده قابل دقّت
است ؛ در مورد شراب كافور تعبير به « يشربون » شده است ؛ يعني بهشتيان با دست خود اين
نوع شراب را مي نوشند . و در مورد شراب زنجبيل تعبير به « يسقون » شده است ؛ يعني
خدمه بهشتي اين شراب را به بهشتيان مي نوشانند . و در
مورد شراب طهور تعبير به « سقاهم ربهم » شده است ؛ يعني خداوند متعال ، خود اين شراب را
به بهشتيان مي نوشاند !

شراب طهور چيست ؟

در روايتي مي خوانيم كه وقتي بهشتيان شراب طهور
مي نوشند :

يُطَهِّرُهُمْ مِنْ كُلِّ شَيْء سِوَي اللهِ ( 1 )


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحارالانوار ، جلد 8 ، صفحه 113 .


227


همه چيز غير از خدا از وجودشان پاك مي شود و تمام هستي بهشتيان
عشق و ياد خدا و قرب به آن حضرت مي شود و ما سوي الله را فراموش
مي كنند .

پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه
وآله وسلم )
در حديث ديگري آثار شراب طهور را چنين بيان مي فرمايد :

فَيُطَهِّرُ اللهُ بِهَا قُلُوبَهُمْ مِنَ الْحَسَدِ ( 1 )

خداوند بر اثر نوشيدن شراب طهور ، حسد را از وجود آن ها
ريشه كن مي كند ( آن ها ديگر باديدن مقامات بهشتياني كه در درجات
والاتر هستند حسادت نميورزند ) .

حسد يكي از بلاهاي زندگي بشر است . گاه انسان تمام نعمت ها را
در اختيار دارد ، ولي باز تحمّل ديدن راحتي ديگران را ندارد و نمي تواند ببيند
ديگران هم امكاناتي دارند و آسوده زندگي مي كنند . حسد بسان زنداني است كه
آزادي و آسايش و آرامش را از حسود سلب مي كند . به هر حال ، يكي از آثار شراب
طهور برطرف كردن و ريشه كن نمودن اين صفت زشت اخلاقي است .

سؤال : نعمت هاي مختلفي در آيات مذكور بيان شده و حتّي ريزه كاري ها
و جزئيّات بعضي از نعمت ها به صورت دقيق مطرح گشته است ؛ امّا يكي از
نعمت هاي بهشتي ، كه هر زمان قرآن سخن از نعمت هاي بهشتي مي گويد ، آن
نعمت قبل از همه نعمت ها به ذهن انسان خطور مي كند ، در آيات بالا ذكر
نشده است ! آري حدس شما درست است ، در اين آيات از « حور العين » سخني به ميان
نيامده است . راستي علّت اين امر چيست ؟

پاسخ : بعضي از مفسّرين ( 2 ) معتقدند كه
چون در آيات مذكور سخن از حضرت فاطمه زهراء ( عليها
السلام )
مطرح شده ، خداوند متعال به احترام آن حضرت ، نامي از حور العين
نبرده است و اين خود دليل ديگري است كه شأن نزول اين آيات ، علي و خانواده اش
مي باشد . و گرنه مطرح نشدن حور العين در بين نعمت هاي بهشتي ، چه
دليل موجّهي مي تواند داشته باشد ؟

خلاصه اين كه ، نعمت هاي دوازده گانه اي كه در ضمن
آيات چهارده گانه سوره

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحارالانوار ، جلد 8 ، صفحه 157 .

2 . روح المعاني ، جلد 29 ، صفحه 158 .


228


انسان آمده ، مختصّ به « ابرار » و « نيكان » است . كه در رأس اين هرم ،
حضرت « علي » و « فاطمه » و « حسن » و « حسين » ( عليهم
السلام )
هستند .

بهانه جويي ها ! و پاسخ آن

متأسّفانه در ذيل آيات مربوط به فضايل اهل البيت ( عليهم السلام ) و آيات ولايت و امامت ،
بهانه جويي هاي فراواني مطرح مي شود كه در ساير آيات قرآن يا مسايل
اسلامي ، 100 1 آن هم ملاحظه نمي شود ! البتّه فلسفه اين
بهانه جويي ها مشخّص است ؛ زيرا اگر بپذيرند مجموعه اين آيات در مورد حضرت
علي و ساير ائمّه ( عليهم السلام ) است ، بايد قائل
به امامت و خلافت بلافصل حضرت علي ( عليه
السلام )
و اولادش شوند ، چون ـ همان طور كه بارها گفته ايم ـ
اگر امامت انتصابي باشد ، خداوند هرگز با وجود افضل و اعلم و اشجع و خلاصه ، بهترين
فرد مسلمان ، به سراغ ديگران نمي رود ، زيرا مقتضي حكمتش چنين است . و اگر
انتخابي هم باشد مردم عاقل بايد بهترين فرد را انتخاب كنند ، و با وجود بهترين ، به
سراغ ديگران نمي روند . و اين نتيجه ، با پيشداوري ها و هواي نفس
عدّه اي سازگار نيست ؛ بدين جهت سعي مي كنند به شكلي آيات ولايت و فضايل
را كم رنگ يا بي رنگ كنند ، تا دچار عذاب وجدان نگردند . بدين خاطر
بهانه جويي مي كنند ؛ به چند نمونه آن توجّه كنيد :

1 . سوره انسان مكّي است !

سوره دهر در مدينه نازل نشده ، بلكه مكّي
است . و مي دانيم كه امام حسن و امام حسين
( عليهما السلام ) در سال دوم و سوم
هجرت در مدينه متولّد شدند ؛ بنابراين ، در زمان نزول سوره دهر هنوز اين دو بزرگوار
متولّد نشده بودند ؛ پس شأن نزول فوق ، متناسب با سوره دهر نيست ؛ بر اين اساس ،
بعضي گفته اند : شأن نزول آيات مذكور بدين شرح است :

« غلام سياهي خدمت پيامبر
اسلام
( صلّي الله عليه وآله وسلم ) مشرّف شد و عرض كرد : دوست دارم در بهشت در كنار شما باشم ! امّا من
سياه و شما سفيد هستيد و لهذا اين آرزو عملي نيست ؛ پيامبر
( صلّي الله عليه وآله وسلم ) فرمود : غصّه نخور ، در روز قيامت آن قدر سفيد و نوراني مي شوي كه از سال ها راه
قابل رؤيت خواهي بود . سپس آيات فوق در


229


شأن اين غلام نازل شد ! » ( 1 ) خلاصه اين كه ، با
توجّه به مكّي بودن سوره دهر
( 2 ) شأن نزولي كه ذكر
كرده ايد متناسب با اين سوره نيست .

پاسخ : اوّلا : بسياري از مفسّران ، محدّثان و مورّخان معتقدند كه سوره دهر در مدينه نازل
شده است و تعداد بسيار اندك و محدود و انگشت شماري برخلاف اين دانشمندان نظر
داده و مكّي بودن اين سوره را پذيرفته اند .

دانشمنداني كه اعتقاد به مدني بودن اين سوره دارند و بر آن شهادت
داده اند بر دو دسته هستند : گروهي صريحاً گفته اند كه اين سوره در مدينه
نازل شده است ، و گروه ديگر اين مطلب را صريحاً نگفته اند ، ولي شأن نزولي كه در
مورد علي ( عليه السلام ) و اعضاي
خانواده اش نقل كرديم را در ذيل آيات سوره انسان آورده اند . اين بدان
معناست كه سوره دهر مدني است .

مرحوم قاضي نورالله شوشتري ، در جلد سوم احقاق الحق ، صفحه 157 به بعد ، نام اين دانشمندان را ذكر كرده است ، كه به برخي از آن ها اشاره
مي كنيم :

1 ـ « زمخشري » ، كه از مفسّرين معروف اهل سنّت و از مشاهير
آنان است ، در كتاب معروفش « كشّاف » ، به مدني بودن سوره
انسان تصريح كرده است . ( 3 )

2 ـ « واحدي » ، يكي ديگر از مشاهير اهل سنّت ، در « اسباب النّزول » همين نظر را انتخاب كرده است . ( 4 )

3 ـ « ابن جوزي » ، از ديگر دانشمندان سنّي مذهب ، نيز اعتقاد به
مدني بودن سوره دهر دارد . ( 5 )

4 ـ « گنجي » ، در « كفاية الطّالب » نيز اين نظريّه را برگزيده است . ( 6 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . روح المعاني ، جلد 29 ، صفحه 165 .

2 . تفسير نمونه ، جلد 25 ، صفحه 330 .

3 . الكشّاف ، جلد 4 ، صفحه 169 .

4 . اسباب النّزول ، صفحه 331 .

5 . التّذكرة ، صفحه 332 .

6 . كفاية الطّالب ، صفحه 201 .


230


5 ـ « طبري » ، در « ذخائر العقبي » نيز
همين عقيده را دارد . ( 1 )

6 ـ آلوسي نيز معتقد است كه اين سوره مدني است . ( 2 )

7 ـ « فخر رازي » ، از پرآوازه ترين مفسّرين جهان تسنّن ، نيز
همين نظريّه را اختيار كرده است . ( 3 )

8 ـ مفسّر معروف « قرطبي » اين عبارت را در تفسير خويش آورده است :

ذكر الثّعلبي في تفسيره : و قال اهل التّفسير انّها نزلت في علي و
فاطمة و جارية لهما اسمها فضّة ( 4 )

ثعلبي در تفسيرش گفته است : سوره دهر در مدينه نازل گشته و همه اهل
تفسير معتقدند اين سوره در مورد علي و فاطمه و كنيز آن ها ، فضّه ، نازل شده
است .

خلاصه اين كه ، طبق گواهي دانشمندان اسلام ، كه به برخي از
آن ها اشاره شد ، سوره دهر بدون شك در مدينه نازل شده است .

ثانياً : از آيه شريفه « وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلي حُبِّه مِسْكيناً وَ يَتيماً
وَ اَسيراً »
استفاده مي شود كه اين سوره مدني است ؛ زيرا در مكّه
اسيري وجود نداشت ، بلكه بعد از هجرت پيامبر ( صلّي الله
عليه وآله وسلم )
و مسلمانان به مدينه و تشريع جهاد و شروع جنگ هاي
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) اين مسأله در
مدينه به وجود آمد . بنابراين ، خود كلمه « اسير » بهترين شاهد است كه سوره دهر مدني
است .

و امّا شأن نزولي كه در مورد غلام سياه گفته شد ، هيچ تناسبي با
آيات سوره دهر ندارد ؛ زيرا در آن شأن نزول ، هيچ سخني از اطعام مسكين و يتيم و اسير
به ميان نيامده است ؛ بنابراين ، چنين شأن نزولي برخلاف آيات سوره دهر است و آنچه
برخلاف قرآن است قابل اعتنا نمي باشد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ذخائر العقبي ، صفحه 102 .

2 . روح المعاني ، جلد 29 ، صفحه 157 .

3 . التّفسير الكبير ، جلد 30 ،
صفحه 244 .

4 . تفسير قرطبي ، جلد 19 ، صفحه 19 .


231


2 . چراغي كه بر خانه واجب است ، بر مسجد حرام است !

سؤال : آيا سزاوار است علي ( عليه السلام ) غذاي خود و خانواده اش ، كه واجب
النّفقه او بوده اند ، را به سائل بدهد ؟ در حالي كه خداوند متعال در آيه 219 سوره بقره ، در پاسخ اين سؤالِ مسلمانان از پيامبر ( صلي
الله عليه وآله وسلم )
كه : چه چيز انفاق كنيم ؟ مي فرمايد :

« قُلِ الْعَفْوَ ؛ بگو
از مازاد نيازمندي خود انفاق كنيد
. »

اگر آيات سوره دهر مربوط به حضرت علي ( عليه السلام ) و خانواده اش باشد ، چرا آن حضرت
ـ برخلاف آيه فوق ـ از آنچه كه به آن نيازمند بود انفاق كرد ؟

پاسخ : بسيار مايه تعجّب است كه شخصي ،
نام دانشمند بر خود نهاده باشد و چنين سخناني بگويد ! زيرا اين
بهانه جويي ها نشانه ناآگاهي و كم اطّلاعي اوست ! توضيح اين كه : « انفاق » چيزي است و « ايثار » چيز ديگر . متأسّفانه كسي كه اين اشكال را مطرح كرده ،
تفاوت « انفاق و « ايثار » را درك ننموده است !

در آيه نهم سوره حشر در وصف انصار مي خوانيم :

وَ يُؤْثِرُونَ عَلي اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ
خَصاصَةٌ

( انصار ) آن ها ( مهاجرين ) را بر خود مقدّم مي دارند ؛ هر چند
خودشان بسيار نيازمند باشند .

همّت گروهي از مؤمنان بقدري بالاست كه به مقام « ايثار »
رسيده اند و علي رغم نياز شديد خويش انفاق مي كنند . در شأن نزول آيه
فوق چنين آمده است :

« مرد نيازمندي خدمت پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) رسيد و عرض كرد : گرسنه ام ،
فقيرم ، نيازمندم ، كمكم كنيد !

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله
وسلم )
به يكي از اصحاب فرمودند : به منزل ما برو ، اگر چيزي ، كه به درد اين شخص
بخورد ، يافتي بياور تا به او بدهيم . آن فرد به منزل پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) رفت و برگشت و چيزي نيافت !

پيامبر خطاب به اصحابش فرمود : كدام يك از شما مي تواند امشب
اين شخص را ميهمان خود كند و به او غذا بدهد ؟

يكي از اصحاب آمادگي خويش را براي اين كار اعلان كرد و به همراه
آن


232


شخص نيازمند به منزلش رفت . پس از ورود به منزل سري به آشپزخانه
زد ، جز غذايي كه خانمش براي او و فرزندانش تهيّه كرده بود ، چيزي نيافت !

مرد گفت : همسرم ! بچّه ها را قبل از خوردن شام بخوابان ! سپس
غذا را بياور . همسرش بچّه ها را گرسنه خوابانيد و سپس سفره را پهن كرد ،
صاحب خانه پس از آماده شدن شام ، چراغ را خاموش كرد . و به همراه ميهمان نيازمند
مشغول خوردن غذا شد . او دستش را به سوي غذا دراز مي كرد و بدون اين كه غذايي
بردارد به نزديك دهانش مي برد تا ميهمان متوجّه نشود او غذا نمي خورد و
كاملا سير شود . بدينسان او و خانواده اش آن شب را گرسنه خوابيدند و غذاي مورد
نياز خود را به آن فقير ايثار كردند .

روز بعد به خدمت پيامبر اسلام ( صلي
الله عليه وآله وسلم )
رسيد ، پيامبر همين كه او را ديد فرمود : ديشب با
ميهمانت چه كردي ؟ آن مرد تمام داستان را براي حضرت تعريف كرد .

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله
وسلم )
فرمود : به خاطر اين ايثار تو ديشب آيه اي از قرآن بر من نازل شد . حضرت سپس آيه فوق را تلاوت كرد ( 1 ) .

بنابراين كسي كه چنين بهانه جويي هايي را مطرح
مي كند تمام آيات قرآن را مطالعه نكرده است و گرنه بايد مي دانست كه
ايثار مقامي است به مراتب بالاتر از انفاق ، كه همگان سعادت آن را ندارند ، و از صفات
ويژه مؤمنان واقعي است .

علاوه بر اين ، حضرت علي ( عليه
السلام )
در داستان سوره دهر فقط غذاي خودش را به فقير داد ، نه غذاي همه
افراد خانواده ؛ سپس حضرت فاطمه ( عليها
السلام )
نيز با ميل و اختيار غذايش را در اختيار نيازمند قرار داد ، و
امام حسن و امام حسين ( عليهما
السلام )
نيز اين كار را با ميل و اختيار انجام دادند . و اين نهايت ايثار است
كه در قرآن مجيد ستوده شده و از ارزش هاي والاست .

و امّا در مورد آيه « قُلِ الْعَفْوَ » دو
نظريّه وجود دارد ؛ نخست اين كه منظور از « عفو » وسايل مازاد بر احتياج است ( 2 ) . ولي
احتمال دوم اين است كه : « اَلْعَفْوُ هُوَ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير نمونه ، جلد 23 ، صفحه 519 .

2 . الكشّاف ، جلد اوّل ، صفحه 262 .


233


بنابراين ، آيه « قُلِ الْعَفْوَ » به احتمال
قوي سفارش به پرداخت اموال بي مصرف و مازاد بر نياز نمي كند ، بلكه سفارش
مي كند كه از بهترين ها انتخاب و به فقرا داده شود و اين ، همان ايثاري
است كه در آيات سوره دهر به آن اشاره شده است .

با توجّه به مطالب فوق ، آيه « قُلِ
الْعَفْوَ »
نه تنها تضادّ و منافاتي با شأن نزول آيات سوره دهر ندارد ، بلكه
هماهنگ با آن مي باشد و آن را تأييد مي كند .


| شناسه مطلب: 74164