بخش 85
3 . آیات سوره دهر عامّ است ، یا خاصّ ؟ پیام های آیه 1 . اهمّیّت کمک به نیازمندان 2. کمّیّت معیار عمل نیست ! 3. انعکاس آیات سوره دهر در اشعار شعرا 5 آیه توبه آدم دورنمای بحث شرح و تفسیر بازگشت به سوی خدا درس هایی از داستان حضرت آدم و حوّا ! توسّل حضرت آدم ! #171; کلمات #187; چه بوده است ؟ آیا توسّل مشروع است ؟ اقسام توسّل
3 . آيات سوره دهر عامّ است ، يا خاصّ ؟
سؤال : آيا آيات
سوره دهر ، كه در وصف « ابرار » نازل شده و به پاداش هاي « نيكان » در جهان آخرت
اشاره دارد ، اختصاص به حضرت علي ( عليه السلام )
و همسر و فرزندانش دارد ، يا عامّ است و شامل تمام كساني كه اوصاف ابرار را داشته
باشند مي شود ؟ اگر احتمال دوم صحيح است ( 3 ) ، پس چرا اين آيات را منحصر به
خاندان پيامبر كرديد ؟
پاسخ : اوّلا : نشانه ها و قرائني
در اين آيات شريفه ديده مي شود كه با وجود آن نمي توان اين آيات را به
همه ابرار تطبيق داد ، بلكه طبق اين نشانه ها بايد آيات مذكور را به ابرار
خاصّي تطبيق دهيم ؛ مثلا از اين آيات استفاده مي شود كه ابرار مورد اشاره اين آيات ، نذري كرده بودند و در هنگام عمل به نذر ، دست
به ايثار بزرگي زده و به نيازمندان و يتيمان و اسيران كمك كرده بودند ؛ بنابراين ،
آيات فوق شامل آن
1 . احتمال اوّل و دوم و چندين احتمال ديگر در تفسير نمونه ، جلد دوم ، صفحه 219 آمده است .
2 . سوره آل عمران ، آيه 92 .
3 . همان گونه كه فخر رازي در تفسيرش ، التّفسير الكبير ، جلد 30 ، صفحه 244 ، اين نظريّه را انتخاب
كرده است .
234 |
دسته از ابرار كه نذري نكرده بودند و نشانه هاي فوق در
آن ها نيست ، نمي شود .
ثانياً : بر فرض كه آيات مذكور عامّ باشد و شامل تمام ابرار گردد ،
ولي بدون شكّ شامل شأن نزولش نيز مي گردد ! بلكه علي ( عليه السلام ) و فاطمه و فرزندانش ( عليهم السلام ) شاخص ترين و برترين مصاديق ابرار و
نيكان هستند .
خلاصه اين كه ، آيات سوره دهر در هر حال از سرمايه هاي
اهل البيت ( عليهم السلام ) و از فضايل
ارزشمند اين خاندان و از نشانه هاي امامت و خلافت بلافصل حضرت علي ( عليه السلام ) است .
پيام هاي آيه
1 . اهمّيّت كمك به نيازمندان
خمير مايه اصلي آيات هيجده گانه ، و آنچه موجب اين
پاداش هاي مهمّ دوازده گانه شد ، مسأله كمك هاي انساني به نيازمندان
بود ، و اين نشانگر عنايت ويژه و اهمّيّت فوق العاده اي است كه خداوند
مهربان به اين موضوع داده است . هر كس خواستار شمول عنايت پروردگار مهربان نسبت به
خويش است ، بايد به كمك مستمندان و بيچارگان بپردازد . و اگر از اين مرحله بالاتر رود
و از آنچه خود بدان نيازمند است ايثار كند ، بدون شك عنايت ويژه خداوند شاملش
مي گردد . براي روشن تر شدن اهمّيّت ويژه كمك به نيازمندان ، به دو روايت
زير توجّه كنيد :
1 ـ حضرت علي ( عليه
السلام ) در نامه اي خطاب به فرزندش امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) چنين مي فرمايد :
وَ اعْلَمْ أَنَّ اَمَامَكَ عَقَبَةً كَؤُوداً ، اَلْمُخِفُّ
فِيهَا اَحْسَنُ حَالا مِنَ الْمُثْقِلِ ، وَ الْمُبْطِيءُ عَلَيْهَا اَقْبَحُ
حَالا مِنَ الْمُسْرِعِ ، وَ اَنَّ مَهْبِطَكَ بِهَا لاَ مَحَالَةَ اِمَّا
عَلَي جَنَّة اَوْ عَلَي نَار ، فَارْتَدْ لِنَفْسِكَ قَبْلَ نُزُولِكَ ،
وَ وَطِّيءِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِكَ ، فَلَيْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ
مُسْتَعْتَبٌ ، وَ لاَ اِلَي الدُّنْيَا مُنْصَرَفٌ ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نهج البلاغه ، نامه 31 .
235 |
فرزندم ! گردنه هاي صعب العبور و خطرناكي در پيش رو
داري ، ( كه براي عبور از آن گردنه ها ) سبكباران حالشان به مراتب بهتر از
سنگين باران است ، و كُندروها حالشان بسيار بدتر از سرعت كنندگان
مي باشد . بدون شك سرانجام انسان به بهشت يا جهنّم وارد مي شود ؛ بنابراين ،
پيش از آن كه به آن جهان كوچ كني ، براي خود وسايلي آماده كن ، و منزلي را پيش از
ورود مهيّا نما ؛ زيرا پس از مرگ عذري پذيرفته نيست و راه بازگشتي به دنيا وجود
ندارد .
بهترين راه براي عبور از اين گردنه هاي سخت و
مناسب ترين زاد و توشه براي لحظه هاي هولناك صحراي محشر ، كمك به فقرا و
احسان به نيازمندان است . اين كار در حقيقت شبيه آن است كه اين زاد و توشه را در
دنيا تحويل آن ها دهيم و آن ها با خود حمل كنند و در قيامت تحويل ما
دهند . آيا از اين معامله پرسودتر و بهتر وجود دارد ؟
2 ـ مرحوم محدّث كليني ، از بزرگان علماء شيعه ، حديث زير را
به نقل از امام صادق ( عليه السلام ) در
كافي آورده است :
ثَلاَثٌ مَنْ اَتَي اللهَ بِوَاحِدَة مِنْهُنَّ
اَوْجَبَ اللهُ لَهُ الْجَنَّهِ ؛ اَلاِْنْفاقُ مِنْ اِقْتَار ، وَ الْبِشْرُ
لِجَمِيعِ الْعَالَمِ ، وَ الاِْنْصَافُ مِنْ نَفْسِه ( 1 )
سه كار است كه هر كس يكي از آن ها را براي
رضاي خدا انجام دهد خداوند بهشت را بر او واجب مي كند :
1 . انفاق به هنگام تنگدستي و نياز ( 2 ) . 2 . خوشرويي ( نه فقط با مسلمانان ، بلكه ) با تمام مردم جهان ( اعمّ از مسلمان و غيرمسلمان ) ( 3 ) . 3 . با يك چشم به حقّ خود و ديگران نگاه كردن .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي ، جلد 2 ، صفحه 103 . ( كتاب
الايمان و الكفر ، باب حسن البشر ، حديث 2 ) .
2 . در برخي از روايات آمده است كه وقتي زندگي ات گره
مي خورد ، با خداوند معامله كن ! صدقه اي در همان حالت سختي و پيچيدگي
زندگي بده تا خداوند گشايشي در كارت ايجاد كند . ( وسائل
الشّيعه ، جلد 6 ، صفحه 259 ) .
3 . در روايتي دو چيز سبب بهشتي شدن انسان شمرده است ؛ اخلاق و
تقوي ( كافي ، كتاب الايمان و الكفر ، باب
حسن البشر ، حديث 5 ) .
236 |
اين كه انسان حقّ خود و ديگران را با يك چشم ببيند بسيار مهمّ است
و لهذا در روايت ديگري مي خوانيم :
اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمَرْءَ الْمُسْلِمَ
الَّذِي يُحِبُّ لاَِخيهِ ما يُحِبُّ لِنَفْسِه وَ يُكِرْهُ لَهُ مَا يُكْرِهُ
لِنَفْسِه . ( 1 )
2 . كمّيّت معيار عمل نيست !
يكي ديگر از پيام هاي مهمّ آيات سوره دهر اين است كه معيار
ارزش ها در اسلام كيفيّت و چگونگي عمل است ، نه كمّيّت و مقدار آن ! زيرا تمام
آنچه را اين خانواده محترم انفاق كردند بيش از چند كيلو جو نبود ، امّا از آن جا كه
اين كار توأم با اخلاص بود و فقط براي رضاي خداوند انجام شد ، ارزش كار آن ها
را بقدري بالا برد كه پاداش هاي بي سابقه اي در قرآن براي كار
آن ها در نظر گرفته شد . اخلاص حقيقتاً معجزه مي كند ، گاه كاري را هزار
برابر ، گاه يك ميليون برابر و گاه يك ميليارد برابر و گاه ممكن است به اندازه عبادت
تمام جنّ و انس تا دامنه قيامت ارزشمند سازد . ( 2 ) علامت اخلاص اين است كه انسان مخلص
بجز خداوند از هيچ كس توقّع و انتظار پاداش ، بلكه قدرداني ندارد ؛ و گاه اخلاص به
جايي مي رسد كه براي او قدرداني و فحّاشي يكسان مي شود ! نه از آن خوشحال
و سرمست و نه از اين نااميد و پشيمان مي گردد . خوشا به حال چنين
انسان هاي مخلصي .
1 . بحارالانوار ، جلد 27 ، صفحه 89 .
2 . مثلا در مورد ضربتي كه حضرت علي ( عليه السلام ) در جنگ احزاب بر عمرو بن عبدود ، قهرمان
مشركان ، وارد كرد و او را به قتل رساند ، پيامبر فرمود :
« لضربة عليّ خير من عبادة الثّقلين ؛ ضربت علي
در جنگ خندق از عبادت تمام جنّ و انس باارزش تر است » و در عبارتي ديگر
فرمود :
« لضربة عليّ لعمرو بن عبدود افضل من عمل امّتي
الي يوم القيامة ؛ ضربتي كه علي بر عمرو بن عبدود در جنگ خندق وارد كرد ( و به قتل او
منتهي شد ) از تمام اعمال امّت من تا روز قيامت باارزش تر است . » ( بحارالانوار ، جلد 39 ، صفحه 2 )
237 |
3 . انعكاس آيات سوره دهر در اشعار شعرا
شأن نزول آيات سوره دهر در مورد حضرت علي ( عليه السلام ) و خانواده اش ( عليهم السلام ) آن قدر واضح و روشن و قطعي است كه حتّي در
اشعار شعرا نيز منعكس شده است . محمّد بن ادريس المطلبي الشّافعي ، يكي از پيشوايان
اهل سنّت ( 1 ) در مورد حضرت علي ( عليه
السلام ) اشعاري دارد ، در قسمتي از اشعار وي چنين مي خوانيم :
اِلي مَ اِلي مَ وَ حَتّي مَتي * * * اُعاتَبُ في
حُبِّ هذَا الْفَتي
وَ هَلْ زُوِّجَتْ فاطِمُ غَيْرَهُ * * * وَ في
غَيْرِه هَلْ أَتي « هَلْ أَتي » ؟ ( 2 )
ترجمه : به كجا بروم ؟ تا كي مرا تعقيب
مي كنيد ؟ آيا مرا به خاطر عشق علي ملامت و سرزنش مي كنيد ؟ ( اگر چنين است )
آيا فاطمه ( اي كه محبّت او محبّت خدا و غضبش غضب خداست ) با غير علي ازدواج كرده
است ؟ آيا سوره « هل أتي » ( با آن فضايل و پاداش هاي كم نظيرش ) در مورد غير
علي نازل شده است ؟ ( پس چرا مرا به خاطر عشق علي ملامت و سرزنش مي كنيد ! ؟ )
* * *
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وي به خاندان عصمت و طهارت علاقه زيادي دارد ، و اين علاقه
در بين پيروان او نيز ديده مي شود تا آن جا كه شافعي ها نزديك ترين
مذهب اهل سنّت به ما شيعيان محسوب مي شوند ، برخلاف برخي ديگر از مذاهب اهل
سنّت ، يعني وهّابي ها ، كه اصلا با ما كنار نمي آيند بلكه با تمام
فرقه هاي مسلمين در تضادّ و درگيري هستند و به همه آن ها ، با حربه « بدعت »
و « شرك » اتّهام مي بندند .
2 . احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 158 .
239 |
5 آيه توبه آدم
فَتَلَقّي آدَمُ مِنْ رَبِّه
كَلِمات فَتابَ عَلَيْهِ
اِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ
الرَّحيمُ
« سوره بقره ، آيه 37 »
241 |
توبـه آدم
فَتَلَقّي آدَمُ مِنْ رَبِّه كَلِمات فَتابَ
عَلَيْهِ اِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيمُ
سپس ( حضرت ) آدم از پروردگارش كلماتي دريافت
داشت ؛ ( و با آن ها توبه كرد ) و خداوند توبه او را پذيرفت ؛ چرا كه خداوند
توبه پذير و مهربان است .
« سوره بقره ، آيه 37 »
دورنماي بحث
آيه فوق ، كه از يك سو گوشه اي از داستان حضرت آدم ( عليه السلام ) را بيان مي كند ، و از سوي ديگر دليل
مهمّي بر مشروعيّت توسّل مي باشد ، و از سوي سوم سخن از توبه و بازگشت به سوي
خدا دارد ، از آيات فضايل خمسه طيّبه ( عليهم
السلام ) محسوب مي شود . علاوه بر موضوعات سه گانه فوق ، رواياتي در
منابع عامّه و خاصّه در مورد پيوند اين آيه با اهل البيت ( عليهم السلام ) وجود دارد كه در ادامه بحث به آن ها
خواهيم پرداخت .
شرح و تفسير
بازگشت به سوي خدا
« فَتَلَقّي آدَمُ مِنْ رَبِّه كَلِمات فَتابَ
عَلَيْهِ » ـ بعد از ماجراي وسوسه ابليس و دستور خروج آدم از بهشت ، آدم
متوجّه شد كه به خويشتن ستم كرده ، و بر اثر فريب شيطان از آن محيط آرام و پر نعمت
بيرون رانده شده ، و در محيط پر زحمت
242 |
و مشقّتبار زمين قرار خواهد گرفت . آدم در اين جا به فكر جبران
خطاي خويش افتاد و با تمام وجود متوجّه پروردگار شد ، توجّهي آميخته با كوهي از
ندامت و حسرت و پشيماني ! لطف خدا نيز در اين موقع به ياري او شتافت و چنان كه قرآن
در آيه فوق مي گويد :
« آدم از پروردگار خود كلماتي دريافت داشت ،
سخناني مؤثّر و دگرگون كننده و با آن توبه كرد و خدا نيز توبه او را
پذيرفت . »
در مورد اين كه « كلمات » چه بوده است ؟ در مباحث آينده به صورت
مشروح بحث خواهيم كرد .
« اِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيمُ » ـ
« توبه » در اصل به معني « بازگشت » است ، و در تعبيرات قرآن به معني بازگشت از گناه
مي آيد . اين در صورتي است كه به شخص گناهكار نسبت داده شود . ولي گاه اين كلمه
به خداوند نسبت داده مي شود ، در اين جا به معني بازگشت به رحمت است ؛ يعني
رحمتي را كه به خاطر ارتكاب گناه از بنده اش سلب كرده بود ، بعد از بازگشت او
به خطّ اطاعت و بندگي به او باز مي گرداند .
به هر حال جمله فوق ( چرا كه خداوند توّاب و رحيم است ) همان علّت
پذيرش توبه آدم است .
درس هايي از داستان حضرت آدم و حوّا !
داستان حضرت آدم و حوّا ، كه در چندين سوره قرآن مجيد آمده ( 1 ) ،
نكات مهم و درس هاي آموزنده اي در بردارد كه توجّه به اين نكات لازم
و ضروري است :
1 ـ خداوند آدم را به عنوان خليفة الله معرّفي كرده
است ، ( اِنّي جاعِلٌ فِي الاَْرْضِ خَليفَةً ( 2 ) ) ،
خليفة الله چه شرايطي دارد ؟ آيا تمام انسان ها خليفة الله هستند ؟ يا
اين
1 . سرگذشت حضرت آدم و حوّا بطور مشروح در سوره بقره ، آيه 30 به بعد ، و سوره اعراف ، آيه 11 به بعد ، و سوره طه ، آيه 115 به بعد ، آمده است .
2 . سوره بقره ، آيه 30 .
243 |
لباس فاخر ، زيبنده بعضي از انسان هاست ؟ اين ها مطالبي
است كه بايد پيرامون آن دقّت ، تحقيق و مطالعه شود .
2 ـ فرشتگان به عنوان سؤال ، نه به عنوان اعتراض ، از خداوند
پرسيدند : آيا موجودي خلق مي كني كه سفّاك و خونريز است ( أَتَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ
الدِّماءَ ( 1 ) ) ، فرشتگان پيشينه انسان را از كجا مي دانستند ؟
پرونده ما را چگونه مطالعه كرده بودند ؟
3 ـ خداوند به فرشتگان فرمود : « من چيزي مي دانم كه شما
نمي دانيد ( 2 ) » و سپس « علم الاسماء » را به آدم تعليم داد ، آن گاه از
فرشتگان در مورد علم الاسماء پرسيد و آن ها اظهار بي اطّلاعي كردند .
در اين جا خداوند به آدم دستور داد فرشتگان را از علم الاسماء آگاه سازد ، وقتي
كه آدم چنين كرد فرشتگان به اشتباه خويش در مورد آدم اعتراف كردند . راستي علم
الاسماء چيست ؟ علم اسرار آفرينش و نامگذاري موجودات ، كه آن قدر مقام آدم را تعالي
داد ، چه بوده است ؟
4 ـ خداوند به تمام فرشتگان دستور داد بر آدم سجده كنند .
( قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا ( 3 ) ) . حضرت آدم چه مقام
والايي داشت كه مسجود تمام فرشتگان آسمان قرار گرفت ! ؟ چقدر فرق است بين مكتبي كه
براي آدم اين قدر ارزش قائل است ، با مكاتبي كه پيشينه انسان را به ميمون ، يا
بوزينه ، يا شمپانزه برمي گردانند ؟ ! تفاوت از زمين تا آسمان است !
5 ـ آدم و حوّا پس از خلقت در بهشت ساكن شدند . اين بهشت كجا
بوده است ؟ آيا باغي از باغهاي دنيا بوده ؟ يا بهشت جهان آخرت بوده است ؟ در اين صورت
حضرت آدم و حوّا چگونه از آن جا اخراج شدند ؟
6 ـ چگونه آدم فريب شيطان را خورد ؟ شيطان به چه شكلي آدم را
آلوده به ترك اَوْلي ( ترك كاري كه بهتر بود انجام بدهد ) كرد ؟
1 . سوره بقره ، آيه 30 .
2 . سوره بقره ، آيه 31 .
3 . سوره اعراف ، آيه 11 .
244 |
7 ـ هنگامي كه حضرت آدم از درخت ممنوع خورد ، تمام
لباس هايش فروريخت و عريان گشت و لهذا ناچار شد كه از برگ درختان استفاده كند
و خود را بپوشاند . شجره ممنوعه چه درختي بود ؟ و آن لباس ها چگونه تهيّه شد ؟ و
جنس آن چه بود ؟
8 ـ هنگامي كه لباس هاي آدم فروريخت ، متوجّه شد كه فريب
شيطان را خورده و از كارش نادم و پشيمان گشت .
9 ـ براي جبران خطا و اشتباهش بايد به درگاه خداوند توبه كند و
براي توبه لازم است به كسي ، كه در پيشگاه الهي مقرّب است ، متوسّل شود . چنين شخصي
كيست ؟
10 ـ توبه آدم پذيرفته شد ، ولي از بهشت اخراج شد و در زمين سكني
گزيد . آيا سكناي او و همسرش در بهشت از ابتدا موقّتي بود ؟ يا جاودانه بوده ، ولي به
خاطر ترك اولي از بهشت رانده شد ؟
نكات دهگانه فوق ، همگي قابل ملاحظه و نياز به بحث و بررسي و تحقيق
فراوان دارد . ولي ما در اين جا به تناسب آيه مورد بحث ، فقط نكته نهم ، يعني مسأله
توسّل حضرت آدم را مورد بحث قرار مي دهيم .
توسّل حضرت آدم !
هنگامي كه آدم و حوّا در بهشت اسكان داده شدند ، خداوند به
آن ها اجازه داد كه از تمام نعمت هاي موجود در بهشت استفاده كنند ، و
آن ها را فقط از يك درخت ممنوع كرد . آن ها به زندگي خويش در بهشت ادامه
دادند و نزديك درخت ممنوع نمي شدند . شيطان كه به هنگام آفرينش آدم
ضربه اي هولناك و سهمگين خورده ، و از درگاه خداوند رانده شده ، و مورد لعن و
نفرينِ حضرت حق قرار گرفته ، در پي فرصتي بود كه از آدم انتقام بگيرد ! بدين جهت
شروع به وسوسه آدم و حوّا كرد ، تا آن ها را آلوده درخت ممنوع كند .
مي دانيم شيطان به هنگام وسوسه انسان ها به آن ها
پيشنهاد مستقيم گناه
245 |
نمي دهد ، بلكه گناه را با رنگ و لباسي ديگر و چهره اي
جديد و جذّاب عرضه مي كند ، به گونه اي كه گاه انسان گناه را به عنوان
عبادت و انجام وظيفه شرعي انجام مي دهد ! همان گونه كه خداوند در مورد
خورشيدپرستان ، كه مشرك بودند ، مي فرمايد :
وَجَدْتُها وَ قَوْمَها يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللهِ
وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ اَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبيلِ
فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ ( 1 )
او ( ملكه سبا ) و قومش را ديدم كه براي غيرخدا ـ خورشيد ـ
سجده مي كنند ؛ و شيطان اعمالشان را در نظرشان ( خوب ) جلوه داده ، و آن ها
را از راه ( حق ) بازداشته است ؛ از اين رو هدايت نمي شوند .
بر اين اساس ، شيطان براي فريب دادن آدم به وي گفت :
هَلْ اَدُلُّكَ عَلَي شَجَرَةِ الْخُلْدِ ( 2 )
آيا تو را راهنمايي كنم به درختي كه اگر از آن استفاده كني همواره و
جاودانه در بهشت خواهي ماند ؟
بشر فطرتاً خواهان جاودانگي است و از فنا و نيستي هراسان است .
آن ها كه از مرگ مي ترسند بدان جهت است كه مرگ را فنا و نابودي
مي دانند ، امّا پيروان اسلام و مكتب اهل البيت ، كه مرگ را تنها انتقال از
جهاني به جهان بزرگتر مي دانند ، از آن هرگز نمي ترسند .
به هر حال ، شيطان با اين حيله كه درخت ممنوع باعث جاودانگي در
بهشت مي شود ، آدم را وسوسه كرد . وي از ياد و فرمان خداوند غافل شد و از آن
درخت خورد ! سپس فهميد كه شيطان او را فريفته است . آدم از اين كار به سختي نادم و
پشيمان شد و قصد داشت توبه كند ، ولي راه توبه و توسّل را نمي دانست . خداوند
متعال راه توسّل را به او نشان داد ، كلماتي از خداوند به او القا شد ، آن كلمات را
در توسّل و توبه خويش به كار برد و بدين وسيله توبه اش پذيرفته شد و جايگاه
1 . سوره نمل ، آيه 24 .
2 . سوره طه ، آيه 120 .
246 |
قبلي اش را در نزد خداوند منّانِ توبه پذير به دست
آورد . و با اين توبه و بازگشت ، ضربه محكم ديگري به شيطان ، دشمن ديرينه انسان ، وارد
كرد .
« كلمات » چه بوده است ؟
در مورد اين كه منظور از كلمات ، كه حضرت آدم به آن ها متوسّل
شد و به درگاه الهي توبه كرد ، چه بوده است ؟ نظريّات مختلفي مطرح شده ، كه به سه
نمونه آن اشاره مي شود .
1 ـ منظور از كلمات همان چيزي است كه در آيه 23 سوره اعراف
آمده است ؛ خداوند در اين آيه مي فرمايد :
رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا وَ اِنْ لَمْ تَغْفِرْلَنا
وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ
پروردگارا ! ما به خويشتن ستم كرديم ؛ و اگر ما را نبخشي و بر ما
رحم نكني ، از زيانكاران خواهيم بود .
حضرت آدم و حوّا با اين كلمات به درگاه خداوند توبه كردند . ( 1 )
2 ـ منظور از كلمات به اعتقاد « مجاهد » اين جملات بوده
است :
اَللّهُمَّ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ ، سُبْحانَكَ وَ بِحَمْدِكَ
رَبِّ اِنّي ظَلَمْتُ نَفْسي فَاغْفِرْلي اِنَّكَ خَيْرُ الْغافِرينَ . اَللّهُمَّ
لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ ، سُبْحانَكَ وَ بِحَمْدِكَ رَبِّ اِنّي ظَلَمْتُ نَفْسي
فَارْحَمْني ، اِنَّكَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ . اَللّهُمَّ لا اِلهَ اِلاّ
اَنْتَ ، سُبْحانَكَ وَ بِحَمْدِكَ رَبِّ اِنّي ظَلَمْتُ نَفْسي ، فَتُبْ
عَلَيَّ اِنَّكَ اَنْتَ التَّوّابُ الرَّحيمُ ( 2 )
پروردگارا ! هيچ معبودي به غير از تو وجود ندارد ، تو منزّه هستي
و من به حمد و ستايشت مشغولم ، پروردگارا ! من به خويشتن ظلم كردم ؛ مرا ببخش كه
تو بهترين بخشايندگاني . پروردگارا ! هيچ معبودي به غير از تو نيست ، تو منزّه
1 . مرحوم طبرسي اين نظريّه را از دانشمنداني نظير « حسن » ،
« قتاده » ، « عكرمة » و « سعيد بن جبير » نقل كرده است ( مجمع
البيان ، جلد اوّل ، صفحه 89 ) .
2 . التّبيان ، جلد اوّل ، صفحه 169 .
247 |
هستي و من به حمد تو مشغولم ، خداي من ! من به خويشتن ظلم كردم ؛ تو به
من رحم كن كه تو بهترين رحم كنندگاني . پروردگارا ! هيچ الهي جز تو نيست ،
منزّه هستي و من به حمد تو مشغولم ، خداي من ! من به خويشتن ظلم كردم ، توبه ام
را بپذير ، كه تو توبه پذير و مهربان هستي .
3 ـ منظور از كلمات ، حضرت محمّد ، علي ، فاطمه ، حسن و
حسين ( عليهم السلام ) است ؛ يعني آدم ( عليه السلام ) به خمسه طيّبه توسّل جست و آن ها را
شفيع درگاه خداوند قرار داد و خداوند به بركت آن بزرگواران توبه اش را
پذيرفت . ( 1 )
احاديث فراواني ، در منابع شيعه و اهل سنّت ، وجود دارد كه احتمال
سوم را تأييد مي كند ؛ هر چند جمع بين هر سه احتمال امكان پذير است و
منافاتي بين احتمالات سه گانه فوق نيست . بدين معني كه حضرت آدم به خمسه طيّبه
توسّل جست ، ولي صيغه و الفاظ توبه اش به همان شكلي كه در دو احتمال ديگر آمده ،
بوده است .
همان گونه كه گفته شد ، عدّه اي از دانشمندان اهل سنّت
احتمال سوم ، كه مورد اتّفاق علماء شيعه مي باشد ، را پذيرفته اند و
رواياتي در اين زمينه نقل كرده اند كه به هشت نفر از آنان اشاره
مي شود :
1 ـ علاّمه بيهقي در كتاب دلائل
النّبوّة ( 2 )
2 ـ علاّمه ابن عساكر در مسند ( 3 )
3 ـ علاّمه سيوطي در تفسير الدّرّ المنثور ( 4 )
4 ـ علاّمه سيوطي در جمع
الجوامع ( 5 )
5 ـ علاّمه كاشفي در معارج
النّبوّة ( 6 )
1 . مجمع البيان ، جلد اوّل ، صفحه 89 .
2 . به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ،
صفحه 76 .
3 . به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ،
صفحه 77 .
4 . الدّرّ المنثور ، جلد 1 ،
صفحه 60 ( به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 78 ) .
5 . به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ،
صفحه 78 .
6 . معارج النّبوّة ، ركن 2 ، صفحه 9 ( به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 78 ) .
248 |
6 ـ علاّمه قندوزي در ينابيع
المودّة ( 1 )
7 ـ علاّمه ابن المغازلي در مناقب ( 2 )
8 ـ علاّمه نطنزي در خصايص
العلويّة ( 3 ) .
به چند نمونه از روايات مذكور توجّه كنيد :
الف ـ ابن مغازلي از ابن عبّاس
چنين نقل مي كند :
سُئِلَ رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) عَنِ
الْكَلِماتِ الَّتي تَلَقّاها آدَمَ ، قال : سَئَلَهُ آدَمُ بِحَقِّ مُحَمَّد
وَ عَلِيٍّ وَ فاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ اِلاّ ما
تُبْتَ عَلَيْهِ فَتابَ عَلَيْهِ ( 4 )
از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) سؤال شد :
كه منظور از كلماتي كه آدم آن ها را از سوي خداوند دريافت كرد ( و به
آن ها توسّل جست و توبه كرد ) چه بوده است ؟ حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله وسلم )
فرمودند : آدم از خداوند خواست كه به حقّ محمّد ، علي ، فاطمه ، حسن و حسين توبه
او را بپذيرد و خداوند توبه اش را پذيرفت .
ب ـ ابن عساكر در مسند ، از خليفه دوم چنين نقل مي كند :
قالَ آدَمُ : اَسْئَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد
وَ آلِه اِلاّ غَفَرْتَ لي ـ الي قوله ( عليه
السلام ) ـ وَ لَوْ لا هُوَ ما خَلَقْتُكَ ( 5 )
آدم ( به هنگام توبه به درگاه پروردگار چنين ) گفت : پروردگارا !
تو را به حقّ محمّد و آل محمّد مي خوانم كه از من درگذري . . . و اگر محمّد
و آل محمّد نبود ، خداوند آدم را خلق نمي كرد .
عمر بن خطاب هر چند اين روايت را به پيامبر نسبت نداده ، ولي
اين گونه مطالب چيزي نيست كه غير پيامبر ( صلي
الله عليه وآله وسلم ) يا امام معصوم ( عليهم
السلام ) از آن مطّلع باشد ؛ بنابراين ، حتماً آن را از پيامبر اسلام شنيده
است .
1 . ينابيع المودّة ، صفحه 97 ( به
نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 79 ) .
2 . به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ،
صفحه 77 .
3 . به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ،
صفحه 78 .
4 . احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 76 .
5 . احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 77 .
249 |
ج ـ علاّمه نطنزي روايت زير را در خصائص العلويّه از مجاهد نقل مي كند :
اَنَّ الْكَلِماتِ الَّتي تَلَقّاها آدَمُ مِنْ رَبِّه اَللّهُمَّ
بِحَقِّ مُحَمَّد وَ عَلِيٍّ وَ فاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ
وَ الْحُسَيْنِ اِلاّ تُبْتَ عَلَيْهِ فَتابَ اللهُ عَلَيْهِ ( 1 )
كلماتي كه آدم از خداوند دريافت كرد چنين بود : « پروردگارا ! به
حقّ محمّد ، علي ، فاطمه ، حسن و حسين توبه ام را بپذير ، سپس خداوند توبه اش
را پذيرفت .
در ادامه اين روايت آمده است كه وقتي توبه آدم پذيرفته شد ،
انگشتري براي خويش تهيّه كرد كه بر روي نگين آن نام پيامبر اسلام به عنوان
رسول الله ، و نام حضرت علي به عنوان اميرالمؤمنين حك شده بود .
خلاصه اين كه ، طبق روايات فراواني كه در كتاب هاي تشيّع و
تسنّن آمده ( و آنچه ذكر شد نمونه اي از آن احاديث فراوان بود ) منظور از كلماتي
كه حضرت آدم به آن توسّل جست و در سايه توسّل به آن كلمات توبه اش پذيرفته شد ،
« خمسه طيّبه » بوده است . آيا اين مقام در عالم هستي براي هيچ كس جز اهل بيت
عصمت ( عليهم السلام ) ثابت شده است ؟ ! آيا اين
فضيلت بزرگ دلالت نمي كند كه اين خاندان برترين انسان ها هستند ؟ ! اگر
آن ها برترين هستند ( كه هستند ) و خداوند بخواهد خليفه اي براي پيامبرش
تعيين كند ، آيا با وجود برترين افراد ، حكمت خداوند اجازه مي دهد كه ديگران به
عنوان خليفه رسول خدا نصب شوند ؟ ! و اگر مردم بخواهند انتخاب نمايند ، آيا عقل اجازه
مي دهد كه با وجود برترين افراد ، به سراغ اشخاص ديگر رفت و آن ها را
انتخاب نمود ؟ ! قضاوت با شماست .
آيا توسّل مشروع است ؟
متأسّفانه مكّه معظّمه و مدينه منورّه و مقدّرات اين دو شهر
زيارتي مسلمانان جهان ، به دست وهّابي ها ، كه اعتقادات خشك و خشني دارند ،
افتاده است . آن ها كه با مسأله توسّل بشدّت مخالف هستند ، و مسلمانان را از
زيارت قبر منوّر
1 . احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 78 .
250 |
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله
وسلم ) و توسّل جستن به ذيل عنايات آن حضرت و همچنين زيارت قبور پاك و منوّر
ائمّه بقيع ( عليهم السلام ) و ديگر بزرگان بقيع
و توسّل به آنان بشدّت منع مي نمايند . آنها چه حقّي دارند كه عقايد خويش را بر
ساير مسلمانان ، حتّي بسياري از سنّي ها ، تحميل كنند ؟ اگر چنين حقّي دارند ، چرا
در نماز همه را وادار نمي كنند كه دست بسته نماز بخوانند ؟ اين سؤالاتي است كه
هر مسلماني ، كه از مكّه و مدينه زيارت مي كند ، از خود مي پرسد و جوابي
نمي يابد ! آري ، وهّابي ها با توسّل بشدّت مخالفند و آن را منافات با
توحيد ، و نوعي شرك مي دانند ! اكنون كه بحث به توسّل رسيد ، لازم است پيرامون
مشروعيّت آن ، در پرتو آيات قرآن مجيد و روايات معصومين ( عليهم السلام ) ، بحث جامع و كاملي داشته باشيم .
اقسام توسّل
توسّل داراي اقسام مختلفي است :
1 ـ گاه مخاطب ما در توسّل پيامبر يا امام است ؛ مانند آنچه
در دعاي توسّل آمده است ؛ كه تك تك معصومين را مخاطب قرار مي دهيم و از آن
بزرگواران مي خواهيم كه ، با آبرويي كه دارند ، در پيشگاه خداوند براي ما شفاعت
كنند . در اين نوع از توسّل در حقيقت حاجت را از خداوند مي خواهيم و اين
بزرگواران را واسطه قرار مي دهيم .
2 ـ گاه مخاطب خداوند متعال است ، ولي خداوند را به حقّ شخصي
كه در پيشگاه او احترام ويژه اي دارد مي خوانيم تا حاجت ما را روا كند ؛
همانند توسّلي كه حضرت آدم به درگاه الهي داشت :
« اَللّهُمَّ يا حَميدُ بِحَقِّ مُحَمَّد
وَ يا عالِيُ بِحَقِّ عَلِي وَ يا فاطِرُ بِحَقِّ فاطِمَةَ وَ يا
مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ يا قَديمَ الاِْحْسانِ بِحَقِّ الْحُسَيْنِ »
در اين قسم از توسّل نيز حاجت از خداوند طلب مي شود و بزرگي
از بزرگان واسطه قرار مي گيرد .
3 ـ در قسم سوم نيز مخاطب خداوند است ، ولي او را به حقّ كسي
كه در
251 |
پيشگاهش آبرويي دارد قسم مي دهيم تا حاجت ما را برآورده و
مشكلمان را حل كند . مثل اين كه گفته مي شود : « پروردگارا ! تو را به
پيامبر اسلام ، يا قرآن مجيد ، يا ديگر مقدّسات قسم مي دهيم كه حاجات ما را
برآورده گرداني ! »
وهّابي ها تمام اقسام و انواع توسّل را حرام و آن را نوعي
شرك مي پندارند ! به سخن چندتن از سران وهّابي ها توجّه كنيد :
1 ـ محمّد بن عبد الوهّاب در كتاب به اصطلاح توحيدش ، كه نام
شرك براي آن زيبنده تر است ، مي گويد :
اين ( توسّل ) بزرگ ترين نوع شرك به خداوند واحد است .
2 ـ صنعاني يكي ديگر از دانشمندان وهّابي مسلك مي گويد :
من توسّل بمخلوق فقد اشرك مع الله غيره و اعتقد مالا يحلّ
اعتقاده ( 2 )
كسي كه به يكي از مخلوقات خداوند توسّل جويد ، ديگري را شريك خداوند
قرار داده و به چيزي اعتقاد پيدا كرده ، كه اعتقاد به آن جايز نمي باشد .
3 ـ ابن تيميّمه ، بنيان گذار اصلي تفكّر وهّابيّت ،
در اين زمينه مي گويد :
من توسّل بعظيم عندالله . . . فهذا من افعال الكفّار و المشركين ( 3 )
كسي كه به شخص بزرگي در پيشگاه خداوند متوسّل مي شود ، كار او
شبيه كار كفّار و مشركين ( در پرستش بت ها ) است .
خلاصه اين كه ، معتقدين به وهّابيّت هرگونه توسّلي را شرك
مي پندارند و اين منحرفان از اسلام حقيقي ، با دو حربه « شرك » و « بدعت » در مكّه
و مدينه براي زوّارِ خانه خدا مزاحمت هاي فراواني ايجاد مي كنند .
1 . به نقل از كشف الارتياب ، صفحه 301 .
2 . تطهير الاعتقاد ( به نقل از كشف الارتياب ، صفحه 301 ) .
3 . كشف الارتياب ، صفحه 302 .