بخش 88

مباحث تکمیلی 1. اشعار حسّان بن ثابت در توصیف فداکاری علی ( علیهم السّلام ) 2. سرانجام علی ( علیه السّلام ) 3. خداوند به فداکاری علی ( علیه السّلام ) پیام آیه همه چیز در مسیر رضایت خداوند 2 آیه سقایة الحاج دورنمای بحث شأن نزول نکته ای مهمّ ! شرح و تفسیر ایمان به خدا ، برتر از هر چیز ! ارتباط آیه سقایة الحاج با ولایت اعترافی از یکی از علماء اهل سنّت !

مباحث تكميلي

1 . اشعار حسّان بن ثابت در توصيف فداكاري علي ( عليه السلام )

حسّان بن ثابت ( 1 ) از شعراي معاصر پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) ، كه علاقه ويژه اي به
جانشين واقعي پيامبر داشت و عالي ترين اشعار را در وصف حادثه مهمّ و تاريخي
غدير خم سروده ، اشعار مختلفي در مورد فضايل اميرالمؤمنين ، علي ( عليه السلام ) ، گفته كه قسمتي از آن پيرامون
ليلة المبيت است . قسمتي از اشعار نغز و زيباي اين شاعر چيره دست عرب به شرح
زير است :

مَنْ ذا بِخاتَمِه تَصَدَّقَ راكِعاً * * * وَاَسَرَّها في نَفْسِه إسْراراً

مَنْ كانَ باتَ عَلي فِراشِ مُحَمَّد * * * وَمُحَمَّدٌ اَسْري يَؤُمُّ الْغارا

مَنْ كانَ فِي الْقُرْآنِ سُمِّيَ مُؤْمِناً * * * في تِسْعِ آيات تُلينَ غَزاراً

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وي هشت سال قبل از پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) متولّد شد و سال ها بعد از
آن حضرت در قيد حيات بود ، او از شعرايي بود كه عمر طولاني داشت و يك صد و بيست سال
زندگي كرد . پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله
وسلم )
دستور داده بود كه منبري براي حسّان بن ثابت ، اين شاعر خوش ذوق و
متبحّر ، در مسجدالنّبي بگذارند . آن حضرت گاه به او دستور مي داد كه برفراز آن
منبر بايستد و شعر بگويد . برخي از افراد كج سليقه به كار او ايراد
مي گرفتند و مي گفتند : « مسجد جاي شعر گفتن نيست ! » پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) در جواب اين افراد
مي فرمود : « خاموش باشيد ! اشعار حسّان از تيرهاي رزمندگان در
ميدان جهاد كارسازتر و مؤثّرتر است ؛ لاثره اشدّ من النّبال ! »
پس از رحلت
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) مورد
بي مهري خليفه اوّل و دوم قرار گرفت و آنان مانع شعرخواني حسّان در مسجدالنّبي
شدند كه علّت اين امر بر خوانندگان عزيز روشن است ، آري ، جرم او دفاع از عليّ بن
ابي طالب ( عليه السلام ) قهرمان غدير خم
بود ! از اين شاعر خوش قريحه ديواني در دست است كه قسمت مهمّي از اشعارش در وصف
جانشين حقيقي پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله
وسلم )
است .


287


ترجمه : چه كسي
توانست انگشتري را در حال ركوع نماز به صورت مخفيانه و به دور از چشم ساير مسلمانان
به شخصي نيازمندي بدهد ، ولي خداوند اين انفاق او را آشكار نمود ؟

چه كسي بود كه در آن شب تاريخي ،
ليلة المبيت ، بر بستر پيامبر
( صلّي الله
عليه وآله وسلم )
خوابيد ، در حالي كه
پيامبر
( صلّي الله عليه وآله وسلم ) اسير چنگال دشمن و در محاصره آنان بود و قصد غار ثور را
داشت ؟

چه كسي است كه در نُه آيه قرآن ( 1 ) از وي به
عنوان مؤمن حقيقي ياد شده است ؟
( 2 )

خلاصه اين كه حادثه ليلة المبيت آن قدر مشهور و معروف بوده ،
كه در اشعار شعراي عرب هم منعكس شده است .

2 . سرانجام علي ( عليه السلام ) در آن شب پرمخاطره !

دشمنان اسلام پس از استقرار نيروهايشان قصد داشتند شب هنگام به
خانه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) حمله
كنند و نقشه شوم خويش را عملي سازند ، ولي يكي از سران مشركين ( ابوجهل ، يا ابولهب ) مانع اين كار شد و گفت : « شبانه حمله نكنيد ، زيرا زن ها و بچّه هاي درون
خانه وحشت زده مي شوند ، آن ها كه گناهي ندارند ! » ( 3 ) بدين جهت زمان
حمله به تأخير افتاد ، آن ها تصميم گرفتند صبحگاهان نقشه خويش را عملي سازند ،
صبح هنگام به قصد كشتن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله
وسلم )
به منزل آن حضرت هجوم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . علاّمه اميني علاوه بر ذكر آيات نُه گانه اي كه حسّان
بن ثابت بدان اشاره كرده ، آيه ديگري نيز در اين زمينه نقل كرده است ، شمار آيات
مذكور بدين شرح است : 1 . آيه 18 سوره كهف 2 . آيه 62 سوره انفال 3 . آيه 64 سوره انفال 4 . آيه 23 سوره احزاب 5 . آيه 55 سوره مائده 6 . آيه 19 سوره توبه 7 . آيه 96 سوره
مريم 8 . آيه 21 سوره جاثيه 9 . آيه 7 سوره بيّنة 10 . سوره والعصر ( الغدير ، جلد 2 ، صفحه 49 تا 58 ) .

2 . الغدير ، جلد 2 ، صفحه 47 .

3 . اين سخن را با اعمال و كارنامه سياه مدّعيان دروغين حقوق
بشر مقايسه كنيد ، تا روشن شود اين انسان هاي پر مدّعي ، وحشي تر از
عرب هاي عصر جاهليّت بوده اند ؛ چرا كه امرزوه شاهد هستيم آمريكا و انگليس
در حمله به مردم مظلوم ، بي دفاع و بي گناه افغانستان به هيچ كس رحم
نمي كنند ؛ زن ها ، كودكان ، پيرمردها ، پيرزنان و حتّي بيماران
بيمارستان ها از حملات وحشيانه آن ها در امان نيستند !


288


آوردند ، علي ( عليه السلام ) قبل از اين كه آن ها به رختخواب پيامبر ( صلّي الله
عليه وآله وسلم )
برسند از جاي برخواست و فرياد زد : چه مي خواهيد ؟ مشركان
كه از ديدن علي در بستر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله
وسلم )
مات و مبهوت شده بودند ، گفتند : يا علي ! به دنبال محمّد هستيم ، او
كجاست ؟ حضرت فرمود : مگر او را به من سپرده بوديد كه سراغش را از من مي گيريد ؟
دشمن از اين ماجرا متحيّر و سرگردان شد ، آيا علي را بكشند ، يا او را رها كنند ؟
ابوجهل گفت : اين جوان را رها كنيد ، محمّد او را فريب داده و براي حفظ جان خويش او
را در بسترش خوابانيده است ! علي ( عليه السلام ) هنگامي كه اين جمله توهين آميز را شنيد ، كه هم توهين به محبوبش پيامبر
اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) بود و هم
توهين به خودش ، در نهايت جرأت و شجاعت فرمود :

اَلي تَقُولُ هذا يا اَباجَهْل ! قَدْ اَعْطاني مِنَ الْعَقْلِ ما لَوْ
قُسِّمَ عَلي جَميعِ حُمَقاءِ الدُّنْيا وَمَجانينِها لَصاروُا بِه عُقَلاءَ ، وَمِنَ الْقُوَّةِ ما لَوْ قُسِّمَ عَلي جَميعِ ضُعَفاءِ الدُّنْيا لَصاروُا بِه
اَقْوياءَ ، وَمِنَ الشُّجاعَةِ ما لَوْ قُسِّمَ عَلَي جَميعِ جُبَناءِ الدُّنْيا
لَصاروُا بِه شَجْعاناً ( 1 )

ابوجهل ! آيا سادگي و خامي را به من نسبت مي دهي ؟ ( گويا مرا
نشناخته اي ، بگذار خود را معرّفي كنم ، آن طور كه شما خيال مي كنيد
نيست ، بلكه ) خداوند آن قدر به من عقل و خرد داده كه اگر بين تمام احمق هاي
دنيا تقسيم شود ، همه آن ها صاحب عقل و خرد مي شوند ! و آن قدر به من
قوّت و قدرت عطا كرده كه اگر بين تمام ضعيفان عالم تقسيم شود ، همگي نيرومند و پرقدرت مي شوند ! و آن قدر به من شجاعت داده كه اگر بين ترسوهاي جهان
تقسيم شود ، همه از شجاعان خواهند شد !

من پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله
وسلم )
را شناخته ام و اسلام را آگاهانه پذيرفته ام و لهذا جانم را
در طبق اخلاص نهاده ام . پس از اين گفت و گو ، دشمنان اسلام سرافكنده
و مأيوس از خانه پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله
وسلم )
خارج شدند و علي ( عليه السلام ) سربلند و خوشحال به اين قسمت از مأموريّت خويش پايان بخشيد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحارالانوار ، جلد 19 ، صفحه 83 .


289


3 . خداوند به فداكاري علي ( عليه
السلام )
مباهات مي كند !

ثعلبي ، يكي از مفسّران معروف اهل سنّت ، هنگامي كه به تفسير آيه
مورد بحث مي رسد ، روايت بسيار زيبايي پيرامون حادثه ليلة المبيت نقل
مي كند ، به اين روايت توجّه كنيد :

خداوند در شبي كه علي ( عليه السلام ) در بستر
پيامبر
( صلّي الله عليه وآله وسلم ) خوابيد ، خطاب به جبرئيل و ميكاييل فرمود : شما دو نفر برادر هستيد ،
اگر خداوند بخواهد عمر يكي از شما را بگيرد ، آيا ديگري حاضر است فداكاري كند و از
عمر خودش به او بدهد ؟ هيچ كدام سخني نگفتند و آمادگي خويش را براي اين امر اعلان
نكردند ! خداوند به آن ها فرمود : به خانه پيامبر ما در روي زمين نگاه كنيد ،
ببينيد چگونه علي براي حفظ جان پيامبر ، زندگي خويش را به خطر انداخته است ! برويد و
مواظب علي باشيد . جبرئيل و ميكاييل به زمين آمدند و در خانه پيامبر
اسلام
( صلّي الله عليه وآله وسلم ) حاضر شدند . جبرئيل بالاي سر علي ( عليه السلام ) و ميكاييل پايين پاي
آن حضرت ايستاد تا از جان علي محافظت كنند . سپس آن دو خطاب به
علي
( عليه السلام ) گفتند :

بَخّ بَخّ لَكَ يَابْنَ اَبي طالِب ، مَنْ
مِثلُكَ ؟ وَقَدْ باهَي اللهُ بِكَ مَلائِكَةَ السَّماواتِ و فاخَرَ
بِكَ
( 1 )

علي جان به تو تبريك مي گوييم ، چه كسي مثل
توست ؟ در حالي كه خداوند متعال به خاطر تو بر ملائكه آسمان مباهات و افتخار
كرد
.

آيا مقامي بالاتر از اين تصوّر مي شود ؟ ! بي جهت نيست كه
شيعه به در خانه اين خاندان با عظمت آمده است ، پيروي شيعه از علي ( عليه السلام ) كوركورانه و از روي تعصّب نيست ، بلكه به خاطر
مقامات و فضيلت هاي فوق العاده آن حضرت است .

پيام آيه

همه چيز در مسير رضايت خداوند

گرچه اين آيه ـ همان طور كه در مباحث قبل به آن اشاره
شد ـ در شب هجرت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحارالانوار ، جلد 19 ، صفحه 85 .


290


پيامبر ( صلّي الله عليه وآله
وسلم )
درباره حضرت علي ( عليه
السلام )
نازل گرديده ؛ ولي بسان ساير آيات قرآن مشتمل بر يك حكم كلّي و عمومي
است ؛ و از آن جا كه اين آيه در مقابل آيه « وَمِنَ النّاس مَنْ
يُعْجِبُكَ . . . »
قرار گرفته است معلوم مي شود كه اين دسته از
مردم ، كه در آيه به آن ها اشاره شده ، در برابر دسته سابق هستند و صفاتشان نيز
در نقطه مقابل آنان مي باشد . آن ها مردمي خودخواه ، خودپسند ، لجوج و معاند
بودند كه از راه نفاق در بين مردم عزّت و آبرويي به دست مي آوردند و در ظاهر
خود را خيرخواه و مؤمن نشان مي دادند ، امّا كردارشان جز فساد در زمين و هلاكت
مردم چيز ديگري نبود . ولي اين دسته تنها با خدا معامله مي كنند و هر چه دارند ،
حتّي جان خود را ، به او مي فروشند و جز رضاي او خريدار چيزي نيستند و عزّت و
آبرويي جز به واسطه خداوند قائل نيستند . با فداكاري هاي اين هاست كه امر دين و
دنيا اصلاح و حق و حقيقت زنده و پايدار مي شود و زندگي انسان گوارا و درخت
اسلام بارور مي گردد . ( 1 )

پيام اين آيه شريفه به همه مسلمانان اين است كه خود را از گروه
اوّل خارج نموده و در صف دسته دوم قرار گيرند . البتّه كار آساني نيست !

* * *

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير نمونه ، جلد 2 ، صفحه 47 .


291


2 آيه سقاية الحاج

اَجَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَعِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الاْخِرِ وَجاهَدَ في سَبيلِ اللهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللهِ وَاللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ
الظّالِمينَ
* الَّذينَ آمَنُوا وَهاجَرُوا وَجاهَدُوا في سَبيلِ اللهِ بِاَمْوالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ
دَرَجَةً عِنْدَ اللهِ وَاُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ
* يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمة مِنْهُ وَرِضْوان وَجَنّات لَهُمْ فيها نَعيمٌ مُقيمٌ * خالِدينَ فيها اَبَداً اِنَّ اللهَ عِنْدَهُ اَجْرٌ عَظيمٌ

« سوره توبه ، آيات 19 تا22 »


293


آيه
سقاية الحاج

اَجَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَعِمارَةَ
الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الاْخِرِ وَجاهَدَ في
سَبيلِ اللهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللهِ وَاللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ
الظّالِمينَ
* الَّذينَ آمَنُوا وَهاجَرُوا وَجاهَدُوا في سَبيلِ اللهِ بِاَمْوالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ
دَرَجَةً عِنْدَ اللهِ وَاُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ
* يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمة مِنْهُ وَرِضْوان وَجَنّات لَهُمْ فيها نَعيمٌ مُقيمٌ * خالِدينَ فيها اَبَداً اِنَّ اللهَ عِنْدَهُ اَجْرٌ عَظيمٌ

آيا سيراب كردن حجّاج ، و آباد ساختن مسجد
الحرام را ، همانندِ ( عملِ ) كسي قرار داديد كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده ، و در
راه او جهاد كرده است ؟ ! ( اين دو ، ) نزد خدا مساوي نيستند . و خداوند گروه ظالمان را
هدايت نمي كند . آن ها كه ايمان آوردند ، و هجرت كردند ، و با اموال و
جان هايشان در راه خدا جهاد نمودند ، مقامشان نزد خدا برتر است ؛ و آن ها
پيروز و رستگارند . پروردگارشان آن ها را به رحمتي از ناحيه خود ، و رضايت ( خويش ) ، و باغ هايي از بهشت بشارت مي دهد كه در آن ، نعمت هاي
جاودانه دارند ؛ همواره و تا أبد در اين باغ ها ( و در ميان اين نعمت ها ) خواهند بود ؛ زيرا پاداش عظيم نزد خداوند است .
« سوره توبه ، آيات 19 تا22 »

دورنماي بحث

اين آيه شريفه ، كه در نزد مفسّرين به آيه سقاية الحاج معروف شده ،
به يكي ديگر از فضايل حضرت علي ( عليه السلام ) كه مي توان با آن ولايت و خلافت آن حضرت را به اثبات رساند ، اشاره
مي كند ؛ و كساني را كه « سقاية الحاج » و « عمارة


294


المسجد الحرام » را مساوي با « ايمان به خداوند و هجرت در راه
او و جهاد با جان و مال » مي دانند زير سؤال مي برد . شرح بيش تر را
در ادامه بحث خواهيم آورد .

شأن نزول

آيه « سقاية الحاج » خبر از حادثه اي مي دهد كه در عصر
نبوي رخ داده است و صرفاً بيان يك قانون كلّي نيست ؛ يعني حقيقتاً چنين
مقايسه اي انجام شده است . بنابراين ، آيه شريفه شأن نزولي دارد ، بدين جهت شأن
نزول هاي متعدّدي براي آن ذكر شده ، كه خلاصه معروف ترين آن ها به
شرح زير است :

« عبّاس » ، عموي پيامبر ، و « شيبه » ، كه از فرزندان عبدالمطّلب است ،
در مسجدالحرام با هم گفت و گو مي كردند .

عبّاس خطاب به شيبه گفت : خداوند متعال افتخاري نصيب من كرده ، كه
نصيب هيچ كس ننموده ، و آن « سقاية الحاج » ( 1 ) است .

« شيبه » در پاسخ گفت : خداوند افتخار « عمارة المسجدالحرام » ( 2 ) را
نصيب من كرده است و افتخاري بالاتر از كليدداري كعبه وجود ندارد . بنابراين افتخاري
كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سيراب كردن حجّاج در « مني » و « عرفات » و « مشعرالحرام » در
موسم حج را سقاية الحاج مي گويند . سرزمين هاي سه گانه فوق ،
هيچ گاه از خود آب نداشته و همواره آب آن از نقاط ديگر تأمين مي شده است ،
حتّي امروزه آب مورد استفاده حجّاج در اين امكنه مقدّس سه گانه ، از مكّه
مكرّمه يا نقاط ديگر از طريق شبكه لوله كشي تأمين مي شود . در
زمان هاي قديم حجّاج مجبور بودند آب مورد نيازشان را ، در ايّامي كه در مني و
عرفات و مشعرالحرام هستند ، از مكّه همراه خويش ببرند . بدين جهت روز هشتم ذيحجّه ، كه
حجّاج در آن زمان ها در چنين روزي آب مورد نياز را تهيّه و بر شتران بار
مي كردند ، « يوم الترويه » ( روز برداشتن آب ) ناميده شد . به هر حال ، عبّاس عموي
پيامبر در زمان خودش مسؤول آب رساني به حجّاج بوده و اين مسؤوليّت ، مخصوصاً در آن
عصر و زمان ، بسيار مهمّ بوده است ، زيرا ضروري ترين نياز حجّاج در « مني » و « مشعرالحرام » و « عرفات » آب بوده است .

2 . با توجّه به اهمّيّت فوق العاده « مسجدالحرام » كه به تعبير
قرآن مجيد اوّلين خانه اي است كه ساخته شده و مقدّس ترين مكان روي زمين
است به گونه اي كه هر ركعت نماز در آن ( طبق برخي روايات ) برابر با يك ميليون
ركعت نماز در مكان هاي ديگر است ، مسأله « كليد داري كعبه » و « عمارة
المسجدالحرام » اهمّيّت ويژه اي دارد ، كليددار كعبه مسؤول حفظ و حراست و مرمّت
و بازسازي كعبه معظّمه و مسجدالحرام بوده است .


295


نصيب من شده ، بالاتر از افتخار توست .

علي ( عليه السلام ) كه از كنار
آن ها عبور مي كرد و سخنان آن ها را شنيد ، به نزد ايشان رفت ، و پس
از سلام و اداي احترام ، اجازه خواست سخني بگويد ، اجازه سخن داده شد . حضرت فرمود : « خداوند افتخاري به من عنايت كرده كه از همه افتخارات بالاتر و نصيب هيچ كس نشده
است ! »

گفتند : آن چيست ؟

فرمود : من قبل از همه شما ايمان آوردم ، و به خاطر رضاي خداوند قبل
از همه هجرت كردم ، و در راه خدا با مال و جانم جهاد نمودم ! و شما و امثال شما ، به
بركت جهاد من و امثال من مسلمان شديد و اسلام را پذيرفتيد ! بنابراين بالاترين
افتخار « سقاية الحاج » يا « عمارة المسجدالحرام » نيست ، بلكه « ايمان به خدا » و « هجرت
در مسير رضاي او » و « جهاد در راه او » بالاترين افتخار است .

عبّاس عموي پيامبر و علي ( عليهما
السلام )
، با شنيدن اين سخن خشمگين و ناراحت شد و به خدمت پيامبر
اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) رسيد ، و ماجرا
را براي آن حضرت بيان نمود و از علي شكايت كرد ، كه وي مقام و موقعيّت مرا زير سؤال
برده است .

پيامبر شخصي را به دنبال علي ( عليه
السلام )
فرستاد ، وقتي علي به خدمت پيامبر ( صلي
الله عليه وآله وسلم )
رسيد ، حضرت از او توضيح خواست و فرمود : چه گفته اي
كه عمويت عبّاس را عصباني كرده اي ؟

علي عرض كرد : سخن حقّي گفته ام ، عمويم از سخن حقّ من ناراحت
شده است ، سپس آنچه اتّفاق افتاده بود را براي پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) بازگو كرد . ضمناً اين نكته را
يادآور شد كه من در مقام تعريف و تمجيد از خود نبودم ، بلكه مي خواستم به
آن ها بگويم « سقاية الحاج » و « عمارة المسجدالحرام » بالاترين افتخارات نيست و
افتخاراتي بالاتر از آن هم وجود دارد . در اين هنگام آيه سقاية الحاج نازل شد و
خداوند سخن علي ( عليه السلام ) را تأييد
كرد . ( 1 )

شأن نزول فوق حدّاقل در دوازده كتاب معروف اهل سنّت ، كه پيرامون
تفسير

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . شواهد التّنزيل ، جلد اوّل ،
صفحه 249 به بعد .


296


قرآن ، يا تاريخ ، و يا روايات نوشته شده ، آمده است :

1 ـ اسباب النّزول ، نوشته
علاّمه واحدي ( 1 )

2 ـ تفسير علاّمه خازن
بغدادي
( 2 )

3 ـ تفسير العلاّمة
القرطبي
( 3 )

4 ـ تفسير فخررازي ( 4 )

5 ـ دُرّ المنثور ، نوشته
علاّمه سيوطي ( 5 )

6 ـ تفسير ابوالبركات
النّسفي
( 6 )

7 ـ فصول المّهمه ، نوشته ابن
صبّاغ مالكي ( 7 )

8 ـ كفاية الطّالب گنجي
شافعي ( 8 )

9 ـ تاريخ خطيب بغدادي ( 9 )

10 ـ مناقب ابن مغازلي ( 10 )

11 ـ تاريخ ابن عساكر ( 11 )

12 ـ ربيع الابرار ، نوشته
زمخشري ( 12 )

بنابراين ، شأن نزول فوق جاي هيچ گونه ترديد و
گفت و گويي ندارد .

نكته اي مهمّ !

« عبّاس بن عبد المطّلب » به هنگام نزول آيه سقاية الحاج بدون شك
ايمان داشت و جهاد نيز كرده بود . همان گونه كه « شيبه » هم ايمان داشت و داراي
سابقه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اسباب النّزول ، صفحه 182 ( به
نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 123 ) .

2 . تفسير خازن ، جلد 3 ، صفحه 57 ( به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 123 ) .

3 . تفسير قرطبي ، جلد 8 ، صفحه 91 ( به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 125 ) .

4 . تفسير فخر رازي ، جلد 16 ، صفحه 10 ( به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 125 ) .

5 . الدّرّ المنثور ، جلد 3 ،
صفحه 218 ( به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 126 ) .

6 . تفسير نسفي ، جلد 2 ، صفحه 221 ( به نقل از الغدير ، جلد 2 ، صفحه 54 ) .

7 . فصول المهمّة ، صفحه 106 ( به
نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 126 ) .

8 . كفايت الطّالب ، صفحه 113 ( به
نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 125 ) .

9 . تا 12 . به نقل از الغدير ، جلد 2 ، صفحه 54 و 55 .


297


جهاد بود . پس چگونه علي ( عليه
السلام )
ايمان و جهاد خويش را به رخ آن ها مي كشد ، چيزي كه
آن ها هم داشتند ؟

پاسخ اين سؤال آن است كه علي ( عليه
السلام )
مي خواهد بگويد من اوّلين شخصي هستم كه از بين مردان به رسول
خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) ايمان آوردم ، و
اوّلين شخصي هستم كه پس از هجرت پيامبر ( صلّي الله عليه
وآله وسلم )
به مدينه هجرت كردم ، و اوّلين مجاهد در راه خدا و رسولش هستم . سبقت در اسلام و هجرت و جهاد ، كه « عبّاس » و « شيبه » نداشتند ، فضيلت منحصر به فرد « علي » ( عليه السلام ) است .

شرح و تفسير

ايمان به خدا ، برتر از هر چيز !

« اَجَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَعِمارَةَ
الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الاْخِرِ وَجاهَدَ في
سَبيلِ اللهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَاللهِ » ـ
آيا سيراب كردن حجّاج و
عمران و آباد كردن مسجدالحرام را مانند كسي قرار مي دهيد كه ايمان به خدا و
روز قيامت داشته و در راه خدا جهاد مي كند ؟ » از تعبير آيه شريفه معلوم
مي شود كه چنين مقايسه اي انجام شده و كسي « سقاية الحاج » و « عمارة
المسجدالحرام » را در رديف « ايمان به خدا » و « جهاد در راه خدا » دانسته است ـ كه
شرح آن گذشت ـ ولي خداوند متعال اين مقايسه را صحيح نمي داند و « ايمان به
خدا و قيامت » و « جهاد في سبيل الله » را قابل مقايسه با « سقاية الحاج » و « عمارة
المسجدالحرام » نمي داند . چرا كه بدون شك ايمان و جهاد ، برتر از آن دو است .

« وَاللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ
الظّالِمينَ »
ـ خداوند گروه ظالم را هدايت نمي كند » . شايد اين تعبير
اشاره به اين باشد كه نه تنها مقايسه مذكور صحيح نمي باشد و « ايمان » و « جهاد »
برتر از « سقاية الحاج » و « عمارة المسجدالحرام » است ، بلكه اين مقايسه ، نوعي ظلم و
ستم به كسي است كه سبقت در ايمان به خدا و روز قيامت و جهاد في سبيل الله داشته
است .

« اَلَّذينَ آمَنُوا وَهاجَروُا وَجاهَدوُا في
سَبيلِ اللهِ بِاَمْوالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً


298


عِنْدَ اللهِ وَاُولئِكَ هُمُ
الْفائِزُونَ »
ـ كساني كه ايمان آورده اند و علاوه بر آن ، جهت حفظ
ايمان خويش و گسترش آن ، سختي هجرت را بر خويشتن خريده اند و با مال و جان خويش
در راه خداوند و اعتلاي نام و گسترش دين او جهاد نموده اند ، درجاتشان در پيشگاه خداوند بالاتر است و چنين افرادي رستگار و پيروز
هستند » .

خداوند پس از اين كه در آيه اوّل اصل آن مقايسه را رد مي كند
و آن را نوعي ظلم تلقّي مي نمايد ، در اين آيه تصريح مي كند كه ايمان و
هجرت و جهاد ، مهم تر و باارزش تر مي باشد .

« يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَة مِنْهُ وَرِضْوان » ـ خداوند متعال پس از مردود دانستن مقايسه بين « ايمان » و « جهاد » و « هجرت » از يك سو ، و « سقاية الحاج » و « عمارة المسجدالحرام » از سوي ديگر ، و تصريح بر
اين كه سه امر اوّل ارزشمندتر است ، در دو آيه بعد به كساني كه اهل ايمان و جهاد و
هجرت هستند ، بشارت هايي مي دهد . به اين بشارت ها توجّه كنيد :

1 ـ خداوند به اين انسان ها بشارت رحمت خويش و قرب الي
الله را مي دهد .

2 ـ دومين بشارت معنوي براي اين افراد خشنودي خداوند است ، و
چه نعمتي بالاتر از اين كه انسان بداند محبوبش از او خشنود و راضي است .

3 ـ « وَجَنّات لَهُمْ فيها نَعيمٌ مُقيمٌ
خالِدينَ فيها اَبَداً »
ـ پاداش سوم آن ها باغ هايي از بهشت است ( توجّه داشته باشيد كه تعبير به باغ ها شده است ، نه يك باغ ) كه انواع
نعمت هاي زائل نشدني در آن وجود دارد . يكي از مشكلات و معايب نعمت هاي
دنيا ناپايداري آن است ؛ امّا نعمت هاي جهان آخرت متزلزل و ناپايدار نيست .

« اِنَّ اللهَ عِنْدَهُ اَجْرٌ عَظيمٌ » ـ
آيا اين جمله اشاره به نعمت ديگري است كه خداوند براي اهل ايمان و جهاد و هجرت در
نظر گرفته است ؛ نعمتي كه علاوه بر قرب الي الله و خشنودي خداوند و باغ هاي
بهشت است ؛ نعمتي كه نه به فكر انسان مي رسد و نه كسي قدرت توصيف و شرح آن را
دارد ، بدين جهت به صورت سربسته بيان شده است ؟ يا اشاره به نعمت هاي سه گانه
سابق دارد و تأكيد بر آن هاست ؟ هيچ يك از دو احتمال فوق بعيد نيست .


299


ارتباط آيه سقاية الحاج با ولايت

از آن جا كه فضيلت سبقت در ايمان و جهاد از آنِ علي ( عليه السلام ) است و هيچ كس از مردان مسلمان چنين فضيلتي
ندارد ، بنابراين علي ( عليه السلام ) افضل افراد
مسلمانان است و روشن است كه اگر خداوند بخواهد جانشيني براي پيامبرش نصب كند ، با
وجود « افضل » به سراغ « مفضول » و حتّي « فاضل » نمي رود ؛ زيرا خداوند حكيم است و
تقديم « مفضول » بر « فاضل » و « فاضل » بر « افضل » بر خلاف حكمت است . و اگر مسأله خلافت
انتخابي هم باشد ، عقلاء نيز با وجود « افضل » به سراغ « فاضل » يا « مفضول » نمي روند . بنابراين با آيه فوق هم مي توان ولايت حضرت را ثابت كرد .

اعترافي از يكي از علماء اهل سنّت !

يكي از دانشمندان سنّي مي گفت :

« شما شيعيان مي توانيد تمام اصول دين و اعتقاداتتان را با
روايات موجود در كتاب هاي ما ثابت كنيد ؛ زيرا در كتاب هاي ما آنقدر روايت
در مورد عقايد و نظريّات شما وجود دارد كه اين امر را امكان پذير
مي كند ! »

سپس در توجيه اين مطلب مي گفت : « پيشينيان ما آدم هاي
ساده اي بودند ، به هر روايتي دست مي يافتند آن را در كتاب هاي خود
نقل مي كردند . » ( 1 )

ما از اين تناقض تعجّب مي كنيم ؛ زيرا آن ها در تعريف و
تمجيد از كتاب هاي خويش ، مخصوصاً « صحاح ستّه » ، مي گويند :

« روايات اين كتاب ها با دقّت فراوان انتخاب شده و تمام
روايات آن معتبر است ؛ زيرا گاه از بين هزار روايت ، تعداد كمي انتخاب شده
است ! » ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . منظور از اين سخن چيست ؟ آيا منظور اين است كه
روايت هاي مذكور معتبر است ، ولي چون به مذاق آقايان سازگار نيست ، نبايد نقل
شود ؟ ! يا منظور اين است كه چنين رواياتي معتبر نيست ؟ در اين صورت چه تضميني براي
اعتبار ساير احاديث صحاح ستّه وجود دارد ؟ !


300


آيا اين سخن با آنچه آن عالم سنّي گفته ، متناقض نيست ؟ اين نوع
تناقض ها نتيجه اين است كه انسان اوّل تصميمي مي گيرد و سپس
مي خواهد آيات قرآن و روايات را بر آن تطبيق دهد ! امّا اگر انسان اوّل در
آستانه قرآن و روايات زانو بزند و آنچه از اين دو چشمه زلال و جوشان استفاده
مي شود انتخاب كند ، هرگز دچار چنين تناقض هايي نمي شود .


| شناسه مطلب: 74168