بخش 93
9 آیه محبّت دورنمای بحث نفوذ در دل ها ، مهمترین سرمایه رهبران شرح و تفسیر ارتباط ایمان و عمل صالح با نفوذ در دل ها شأن نزول آیه محبّت تفسیرهای دیگری برای آیه مورد بحث پیام آیه شریفه شیعه چراغی پرفروغ مباحث تکمیلی 1. نفوذ در دل همگان 2 . گستره عمل صالح
371 |
9 آيه محبّت
اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا
وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ
وُدّاً
« سوره مريم ، آيه 96 »
373 |
آيه محبّت
اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا
الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً
مسلّماً كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته
انجام داده اند ، خداوند رحمان محبّتي براي آنان در دل ها قرار
مي دهد . « سوره مريم ، آيه
96 »
دورنماي بحث
اين آيه شريفه ، به شهادت كتاب هاي فراواني از اهل سنّت ، در
مورد حضرت علي ( عليه السلام ) است و آن حضرت از
مصاديق أكمل و أتمّ اين آيه شريفه مي باشد . مباحث مختلفي پيرامون اين آيه مطرح
مي باشد ، از جمله ، ارتباط ايمان و عمل صالح با محبّت در دل ها ، نظريّات
دانشمندان اهل سنّت پيرامون شأن نزول آيه فوق ، و مطالبي ديگر از اين قبيل ، كه در
مباحث آينده بطور مشروح به آن مي پردازيم .
نفوذ در دل ها ، مهمترين سرمايه رهبران
مهمترين سرمايه رهبران جوامع مختلف ، محبوبيّت در دل هاست .
نفوذ در دل ها سرمايه بزرگي است ، به گونه اي كه كارهاي مهمّ اجتماعي بدون
وجود اين سرمايه و حضور مردم در صحنه هاي اجتماعي ، امكان پذير
نمي باشد . بدين جهت مشاركت مردم در امور اجتماعي ، سياسي ، فرهنگي و حتّي نظامي ،
لازم و ضروري است . و براي جلب مشاركت مردم ، نفوذ در دل ها و محبوبيّت اجتماعي
374 |
مورد نياز مي باشد . اگر مي بينيم پيامبر
اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) دين نجاتبخش
اسلام را در مدّت زماني كوتاه در شرق و غرب عالم منتشر مي سازد ، و
قلب هاي مسلمانان را به هم پيوند مي زند ، و از انسان هاي پركينه و
عنود ، سپاهي يكپارچه و متّحد و يكدست تهيّه مي كند و به كمك آن ها ، دين
حق را در سراسر كره زمين تبليغ مي نمايد ؛ قرآن سرّ آن را اخلاق خوش
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) و نفوذ عجيب
آن حضرت در قلب و دل مسلمانان و غير مسلمانان معرّفي مي نمايد . قرآن مجيد در
اين زمينه مي فرمايد :
فَبِما رَحْمَة مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظَّاً
غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ( 1 )
به ( بركت ) رحمت الهي ، در برابر آنان ] مردم [ نرم ( و مهربان ) شدي ! و
اگر خشن و سنگدل بودي ، از اطراف تو ، پراكنده مي شدند .
حضرت ابراهيم ( عليه السلام )
هنگامي كه همسر و فرزند شيرخوارش ، حضرت اسماعيل ، را به دستور خداوند به سرزمين خشك
و سوزان مكّه مي آورد ، و آن ها را بدون زاد و توشه كافي در كنار خانه
خدا ، كعبه مقدّس ، مي گذارد ، دست به دعا برمي دارد و براي آن ها چنين
دعا مي كند :
رَبَّنا اِنّي اَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِيَّتي بِواد غَيْرَ ذي زَرْع
عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلوةَ فَاجْعَلْ اَفْئِدَةً
مِنَ النّاسِ تَهْوي اِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ
يَشْكُرُونَ ( 2 )
پروردگارا ! من بعضي از فرزندانم را در سرزمين بي آب و
علفي ، در كنار خانه اي كه حرم توست ، ساكن ساختم تا نماز را برپادارند ؛
( پروردگارا ) تو دل هاي گروهي از مردم را متوجّه آن ها ساز ؛ و از ثمرات به
آن ها روزي ده ؛ شايد آن ها شكر تو را به جاي آورند !
ابراهيم ( عليه السلام ) چون
مي داند نفوذ در دل ها مهمترين سرمايه است ، لهذا از خداوند مي خواهد
كه محبّت خانواده اش را در دل مردم قرار دهد .
1 . سوره آل عمران ، آيه 159 .
2 . سوره ابراهيم ، آيه 37 .
375 |
امام خميني ( رحمه الله ) تا
آخرين روزهاي انقلاب سلاح نظامي مهمّي در اختيار نداشت ، امّا سلاحي برّنده تر
و كارآمدتر ، كه بر تمام سلاح هاي پيشرفته طاغوت غلبه كرد ، در اختيار داشت و آن
همان نفوذ در دل ها و محبوبيّت عمومي بود . خلاصه اين كه ، نفوذ در دل ها ،
مهمترين سرمايه رهبران جوامع مختلف است .
شرح و تفسير
ارتباط ايمان و عمل صالح با نفوذ در دل ها
« اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا
الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً » ـ در اين آيه شريفه بين
ايمان و عمل صالح از يك سو ، و نفوذ در قلب هاي مردم از سوي ديگر ارتباط برقرار
شده است . خداوند متعال محبوبيّت عمومي را نتيجه ايمان و عمل صالح شمرده است . معني
اين جمله آن است كه با زور شمشير و اسلحه ، هر چند ممكن است بر جسم مردم تسلّط پيدا
كرد ، ولي بدين وسيله هرگز ممكن نيست بر قلب و جان مردم سلطنت نمود و راهي به سوي دل
آن ها باز كرد .
سؤال : راستي چه رابطه اي بين
ايمان و عمل صالح از يك سو ، و نفوذ در قلب ها و مقبوليّت عامّه از سوي ديگر ،
وجود دارد ؟ آيا ما نيز مي توانيم در سايه ايمان و عمل صالح به چنين نعمت بزرگي
دست يابيم ؟
پاسخ : رابطه بين اين دو ، به دو شكل
متصوّر است :
نخست ، ارتباطي معنوي و الهي كه خداوند طبق حكمتش ايجاد
مي كند ؛ همانند علاقه اي كه در دل فرعون و همسرش نسبت به حضرت
موسي ( عليه السلام ) به هنگام كودكي ايجاد كرد .
فرعون ، كه براي نابودي دشمن خويش دستور داده بود تمام نوزادان مصر را نابود كنند ،
به اراده خداوند مهر موسايِ نوزاد در قلبش لانه مي كند و با دست خويش دشمنش را
پرورش مي دهد ، خداوند بدين وسيله قدرت نمايي مي كند و به فرعون و
فرعونيان مي فهماند كه هرگاه اراده الهيّه به چيزي تعلّق بگيرد ، هيچ چيز
نمي تواند مانع تحقّق آن شود . اين گونه رابطه ها و علاقه ها
قابل تحصيل نيست ، بلكه تنها از ناحيه خداوند متعال إعطا مي گردد .
376 |
دوم ، علاقه ها و محبوبيّت هاي عادّي كه قابل تحليل
منطقي است . كار خوب و عمل صالح جاذبه دارد و حتّي آدم هاي ناصالح و بد را به
خود جذب مي كند .
مثلا امانت يك عمل صالح است و امين يك انسان صالح . همه مردم به
امين عشق ميورزند و او را دوست مي دارند ، حتّي سارقين و دزدان هم به او اعتماد
دارند و هنگامي كه اموال مسروقه را مي خواهند نزد كسي به امانت بگذارند ، به
سراغ دوستان سارق خود نمي روند ، بلكه به نزد انسان هاي امانتدار
مي روند و به آن ها مي سپرند ! بنابراين خود عمل صالح و ايمان
جاذبه اي دارد كه ثمره آن نفوذ در قلب هاست . شخصي كه طالب نفوذ در قلب
مردم مي باشد ، كافي است كه نشان دهد انساني مؤمن و صالح العمل است ، هنگامي كه
مردم پي بردند كه وي داراي ايمان و عمل شايسته است ، قلب آن ها
خود به خود به سوي او متوجّه مي شود و نياز به كار خاص نيست .
پاكدامني و عفّت يكي ديگر از اعمال صالح بسيار باارزش است ، اين
عمل آن قدر ارزشمند است كه حتّي ناپاكان به آن عشق ميورزند . آن ها ، هنگامي كه
قصد ازدواج مي كنند و مي خواهند تشكيل خانواده دهند ، به سراغ
خانواده هاي پاكدامن مي روند و از ناپاكان اجتناب مي نمايند ! جالب
اين كه حضرت علي ( عليه السلام ) ، كه موضوع بحث
اين آيه است ، هم از طريق ايمان و عمل صالح ـ در بالاترين حدّ آن ـ به اين
سرمايه بزرگ دست يافته است و هم خداوند متعال محبّت وي را در دل و قلب مردم جاي
داده است .
شأن نزول آيه محبّت
هر چند آيه شريفه مفهوم عامّ و گسترده اي دارد و شامل هر
مؤمن صالح العملي كه ايمان و عمل صالح او باعث محبوبيّتش گشته ، مي شود ؛ ولي
بي شك مصداق أكمل و أتمّ اين آيه شريفه حضرت اميرمؤمنان علي ( عليه السلام ) است ، همان گونه كه در كتاب هاي
مختلفي از اهل سنّت به اين مطلب تصريح شده است ؛ هر چند بعضي تلاش كرده اند كه
منكر اين مطلب واضح و روشن شوند !
377 |
مرحوم علاّمه حلّي در كتاب احقاق
الحق ( 1 ) شأن نزول آيه فوق را مربوط به حضرت علي ( عليه السلام ) مي داند ، آقاي قاضي روزبهان از علماي
اهل سنّت در ردّ كلام علاّمه مي گويد :
ليس هذه الرّواية في تفسير اهل السنّة و ان صحت دلّت علي وجوب محبّته
و هو واجب بالاتّفاق ( 2 )
چنين روايتي در هيچ يك از كتاب هاي تفسيري اهل سنّت نيامده است ،
و بر فرض كه آمده باشد ( چيز تازه اي نيست ؛ زيرا ) محبّت علي ( عليه السلام ) واجب مي باشد و اين مطلب مورد قبول
همگان است .
جالب اين كه محقّقين شيعه ، كه بر احقاق
الحق پاورقي زده اند ، از 17 كتاب اهل سنّت روايات مربوط به حضرت
علي ( عليه السلام ) را نقل مي كنند ، كه
اتّفاقاً در بين آن ها شش كتاب تفسيري وجود دارد ! اين تناقض در كلمات
دانشمندان اهل سنّت چگونه توجيه مي شود ؟ آيا قاضي روزبهان اين كتاب ها را
مطالعه نكرده ؟ ! يا مطالعه كرده ، ولي پرده هاي تعصّب و لجاجت مانع پذيرش اين
احاديث شده است ؟ ! به هر حال ، كتاب هاي مزبور به شرح زير است :
1 ـ تفسير ثعلبي ( 3 )
2 ـ تفسير كشّاف ، نوشته مفسّر
معروف اهل سنّت آقاي زمخشري ( 4 )
3 ـ تفسير علاّمه نيشابوري ، كه
در حاشيه تفسير طبري چاپ شده است . ( 5 )
1 . كتاب احقاق الحق ، كه از
كتاب هاي بسيار باارزش شيعه است ، از چهار قسمت تشكيل شده است . مؤلّف نخستين
آن ، مرحوم علاّمه حلّي است ، قاضي روزبهان از دانشمندان اهل سنّت مطالبي در ردّ
اين كتاب نوشت ، كه بعدها ضميمه آن شد . سپس مرحوم قاضي نورالله تستري مطالبي در
تأييد گفتار علاّمه حلّي و در ردّ مطالب قاضي روزبهان نوشته و ضميمه اين كتاب كرد و
بالاخره مرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي ، به كمك عدّه اي از اصحابش ،
حواشي و پاورقي هاي مفيدي به آن اضافه نمود و به شكل فعلي در اختيار دوستداران
علم و دانش قرار گرفته است .
2 . احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 87 .
3 . تفسير ثعلبي ، صفحه 151 ( به
نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 82 ) .
4 . الكشّاف ، جلد 2 ، صفحه 425 ( به
نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 83 ) .
5 . تفسير الطّبري ، جلد 16 ، صفحه 74 ( به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 84 ) .
378 |
4 ـ سيوطي در الدّرّ المنثور ( 1 )
5 ـ علاّمه شوكاني در تفسيرش ( 2 )
6 ـ آلوسي دانشمند معروف در روح
المعاني ( 3 )
به سه روايت از كتاب هاي مذكور توجّه كنيد :
الف ـ در روح المعاني آمده است كه
براء بن عازب ، از اصحاب معروف و مشهور پيامبر ( صلي
الله عليه وآله وسلم ) مي گويد :
قالَ رَسُولُ الله ( صلّي الله عليه
وآله وسلم ) لِعَلِيّ كَرَّمَ اللهُ تَعالي وَجْهَهُ : « قُلِ اللّهُمَّ
اجْعَلْ لي عِنْدَكَ عَهْداً وَ اجْعَلْ لي في صُدُورِ الْمُؤْمِنينَ وُدّاً »
فَاَنْزَلَ اللهُ سُبْحانَهُ هذِهِ الاْيَهَ
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله
وسلم ) به علي ( عليه السلام ) فرمود : ( از
خداوند دو چيز مسئلت كن ، نخست ) « بگو : پروردگارا براي من نزد خود عهد و پيماني قرار
ده و ( ديگر اين كه ) محبّت مرا در قلب هاي مؤمنين قرار بده » سپس آيه « اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ . . . »
نازل شد .
وَ كانَ مُحَمَّدُ بْنُ حنفيّه ( رضي
الله عنه ) يَقُولُ : لا تَجِدُ مُؤْمِناً اِلاّ وَ هُوَ يُحِبُّ
عَلِيّاً كَرَّمَ اللهُ تَعاليوَجْهَهُ وَ اَهْلَ بَيْتِه ( 4 )
محمّد بن حنفيّه همواره مي گفت : هيچ مؤمني وجود ندارد ، مگر اين
كه علي و اهل بيتش را دوست دارد .
سؤال : منظور از عهد و پيماني كه در اين
روايت بدان اشاره شده چيست ؟
پاسخ : احتمال دارد كه اين عهد ، به آنچه
در چند آيه قبل از آيه مورد بحث آمده ، يعني آيه 87 سوره مريم ، اشاره داشته باشد ؛ در
آن آيه مي خوانيم :
لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ اِلاّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ
عَهْداً
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . الدّرّ المنثور ، جلد 4 ،
صفحه 487 ( به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 85 ) .
2 . تفسير شوكاني ، جلد 3 ، صفحه 342 ( به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 86 ) .
3 . روح المعاني ، جلد 16 ، صفحه 130 ( به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 86 ) .
4 . احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 86 .
379 |
آنان هرگز مالك شفاعت نيستند ؛ مگر كسي كه نزد خداوند رحمان ، عهد و
پيماني دارد .
بنابراين مراد از عهد ، شفاعت است ؛ پيامبر به علي مي گويد : از
خدا طلب كن كه مقام شفاعت را نصيبت گرداند و علاقه و محبّت تو را در قلوب مؤمنان
قرار دهد . عشق و محبّتي كه از زمان ابراهيم خليل و با دعاي آن حضرت شروع شد و تا
زمان پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلم )
ادامه پيدا كرد . پس از آن هم تا قيامت ماندگار خواهد بود .
ب ـ علاّمه شوكاني به نقل از طبراني و او از ابن عبّاس چنين نقل
مي كند :
نَزَلَتْ في عَلِيِّ بْنِ اَبيطالِب « اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا
وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ . . . » قالَ مَحَبَّةً في قُلُوبِ
الْمُؤْمِنينَ ( 1 )
آيه شريفه « اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا
وَ . . . » در مورد حضرت علي ( عليه
السلام ) نازل شده است و منظور از « ودّ » محبّت و نفوذ در قلب مؤمنين است .
حاصل تمام بحث هاي گذشته اين كه آيه شريفه ارتباطي بين ايمان
و عمل صالح با نفوذ در قلب ها مطرح مي كند و طبق روايات مصداق أكمل اين
پيوند حضرت عليّ بن ابي طالب ( عليه
السلام ) است .
تفسيرهاي ديگري براي آيه مورد بحث
علاوه بر تفسيري كه گذشت ، چند تفسير ديگر هم براي آيه مذكور بيان
شده است ، از جمله :
الف ـ منظور از آيه شريفه قرار دادن
محبّت فرد يا افراد خاصّي در دل تمام مؤمنان و مسلمانان نيست ، بلكه منظور اين است
كه ايمان و عمل صالح باعث مي شود كه همه مؤمنان همديگر را دوست داشته باشند و
به تعبير ديگر محبّت همه مؤمنان ، در دل تمام مؤمنان قرار داده مي شود .
ب ـ اين آيه شريفه
به روز قيامت اشاره دارد . خداوند متعال در روز قيامت محبّت
1 . احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 86 .
380 |
مؤمنين را در قلب همديگر قرار مي دهد ،
بنابراين ارتباطي به اين دنيا ندارد .
ج ـ منظور از اين آيه شريفه فقط و فقط
حضرت علي ( عليه السلام ) است و هيچ مؤمن ديگري
را شامل نمي شود و صيغه ها و ضميرهاي جمع مشكلي ايجاد نمي كند ؛ چون
جمع گاهي براي احترام مي آيد . ( 1 )
ولي انصاف آن است كه تمام اين تفسيرها قابل جمع است و آيه شريفه
تمام مؤمنان صالح العمل را در بر مي گيرد ، هر چند فرد أكمل و
مصداق أتمّ آن ، حضرت عليّ بن ابي طالب ( عليهما
السلام ) است . همان گونه كه نور شمع ، چراغ ، لامپ ، پروژكتور و خورشيد همه
نور است ؛ ولي بي شك نور خورشيد مصداق كامل و أتمّ نور است .
پيام آيه شريفه
شيعه چراغي پرفروغ
همان گونه كه بارها گفته ايم شيعيانِ مولا
علي ( عليه السلام ) هر چند در شناخت فضايل و
كمالات آن حضرت و اهل البيتِ پاكش بايد سعي و تلاش وافر داشته باشند ، ولي بدون شك
نبايد به اين مقدار قناعت كنند ، بلكه بايد پس از شناخت اين فضايل در پرتو آن حركت
كرده و راه نجات و فلاح و رستگاري را بيابند و به ديگران نيز نشان دهند . شيعيان علي
بايد هم در بُعد ايمان و هم در بُعد عمل صالح ، همچون چراغي پرفروغ در جامعه خود
نورافشاني كنند . تا ديگران در سايه نور ايمان آن ها هدايت شوند و اين امر باعث
نفوذ محبّت آن ها در قلب ديگران شود و در نتيجه موجب زينت و خرسندي ائمّه
بزرگوار شوند ، نه اين كه خداي ناكرده به گونه اي عمل
كنند كه باعث سرافكندگي و شرمساري رهبران آسماني و الهي خويش گردند ! ( 2 )
1 . سه احتمال مذكور و احتمالات ديگر در مجمع البيان ، جلد 3 ، صفحه 3 و 532 آمده است .
2 . همان گونه كه در روايات متعدّدي اين مطلب آمده است ؛
از جمله امام صادق ( عليه السلام ) در حديثي
فرمودند : « كُونُوا لَنا زَيْناً وَ لا تَكُونُوا عَلَيْنا
شَيْناً » ( بحارالانوار ، جلد 68 ، صفحه 286 ) .
شبيه اين روايت از امام رضا ( عليه
السلام ) ( بحارالانوار ، جلد 75 ، صفحه 348 ) و از
امام حسن عسكري ( عليه السلام ) ( بحارالانوار ، جلد 75 ، صفحه 372 ) نيز نقل شده است .
381 |
مباحث تكميلي
1 . نفوذ در دل همگان
ظاهر آيه شريفه اين است كه ايمان و عمل صالح نه تنها موجب نفوذ
محبّت شخص مؤمن در دل مؤمنان مي گردد ؛ بلكه شعله اين محبّت ، قلب غير مؤمنان را
نيز تسخير مي كند . به همين جهت حتّي دشمنان علي ( عليه السلام ) نيز او را دوست مي داشتند ، هر چند هواي
نفس به آن ها اجازه ابراز دائمي آن را نمي داد ، ولي گاه بناچار آن را
ابراز مي كردند .
معاويه بطور مكرّر از ياران حضرت علي ( عليه السلام ) ، به هنگامي كه با آن ها ملاقات داشت ،
مي خواست كه حالات علي را برايش بازگو كنند و او پس از شنيدن آن ها را
تأييد مي كرد . ( 1 )
عمروعاص ، آن مكّار حيله باز ، كه تمام توطئه ها و
خرابكاري هاي دوران معاويه از او نشأت مي گرفت و در حقيقت او فرد اوّل
جنايات معاويه به شمار مي رفت و معاويه نقش دوم را داشت ، در قصيده معروفي به
نام جلجليّه ( 2 ) به جنايات دوران معاويه و فضايل علي ( عليه السلام ) به شكل زيبايي اعتراف مي كند ، اشعار
زير گزيده اي از قصيده اوست :
1 . نمونه هايي از اين جريانات را در كتاب 110 داستان از زندگاني حضرت علي ( عليه السلام ) ، بخش پنجم ، آورده ايم .
2 . علّت اين كه عمروعاص اشعار فوق را سرود ، اين بود كه :
معاويه وي را استاندار مصر كرد ، مرسوم بود كه استانداران درآمدها و ماليات ها
و خراج ها را جمع آوري مي كردند و قسمتي را براي خود نگه
مي داشتند و قسمت ديگري را براي حكومت مركزي مي فرستادند ، ولي عمروعاص از
اين سنّت سرباز زد و هيچ چيزي براي معاويه نفرستاد ، معاويه از اين كار عمروعاص
ناراحت شد ، نامه اي برايش نوشت و او را مؤاخذه نمود و به عمرو عاص دستور داد
كه قسمتي از خراج و درآمد مصر را براي حكومت مركزي بفرستد . عمرو عاص كه خدمات
فراواني به معاويه كرده بود و در بعضي موارد حكومت او را از خطر سقوط رهانيده بود و
اكنون مي ديد كه معاويه خدماتش را فراموش كرده ، قصيده جلجليّه را سرود و براي
معاويه فرستاد . وقتي قصيده مزبور به دست معاويه رسيد ، گويا از كرده خود پشيمان شد و
گفت : « ديگر كاري به كار عمرو عاص و خراج مصر نداشته باشيد ! »
382 |
مُعاوِيَةُ الْحالَ لا تَجْهَل * * * وَ عَنْ
سُبُلِ الْحَقِّ لا تَعْدِل
وَ كِدْتُ لَهُمْ اَنْ اَقامُوا الرُّماحَ * * * عَلَيْهَا الْمَصاحِفَ فِي الْقَسْطَل
نَسيتَ مُحاوَرَةَ الاَْشْعَري * * * وَ نَحْنُ
عَلي دُومَةِ الْجَنْدَل ؟
خَلَعْتُ الْخِلافَةَ مِنْ حَيْدَر * * * كَخَلْعِ
النَّعالِ مِنَ الاَْرْجُل
وَ اَلْبَسْتُها فيكَ بَعْدَ الاْياسِ * * * كَلُبْسِ الْخَواتيمِ بِالاَْنْمُل
وَ كَمْ قَدْ سَمِعْنا مِنَ الْمُصْطَفي * * * وَصايا مُخَصَّصَةً في عَلِيّ ؟
وَ في يَوْمِ خُمّ رَقي مِنْبراً * * * يُبَلِّغُ
وَالرَّكْبُ لَمْ يَرْجُل
وَ في كَفِّه كَفِّه مُعْلِناً * * * يُنادي
بِاَمْرِ الْعَزيزِ الْعَلِيِّ
وَ قالَ فَمَنْ كُنْتُ مَوْليً لَهُ * * * فَهذا
لَهُ الْيَوْمَ نِعْمَ الْوَلِيّ
وَ اِنّا وَ ما كانَ مِنْ فِعْلِنا * * * لَفِي
النّارِ فِي الدَّرْكِ الاَْسْفَلِ ( 1 )
ترجمه : اي معاويه !
اكنون خودت را به ناداني مزن و از مسير حقّ و عدالت منحرف نشو ( اگر خدمات مرا
فراموش كرده اي برايت بازگو مي كنم ) : من بودم كه در جنگ صفّين ، آن زمان
كه لشكريان علي تا نزديك خيمه تو رسيده بودند ، حيله قرآن بر فراز نيزه ها را
مطرح كردم ، و بدين وسيله تو را از سقوط حتمي نجات دادم ( آيا فراموش كرده اي ؟ ! )
اي معاويه ! آيا داستان حكميّت ، كه در منطقه دومة الجندل رخ داد ، را فراموش
كرده اي ! ؟ آن جا كه با حيله اي شگرف علي را از خلافت خلع كردم ،
همان گونه كه كفش ها را از پا درمي آورند ! و سپس لباس خلافت را بر
قامت تو پوشانيدم ، همان گونه كه انگشتري را بر انگشتان مي كنند ! ( معاويه !
تمام اين خدمات نه به خاطر استحقاق تو براي خلافت بود ، بلكه به خاطر آن بود كه هواي
نفس بر ما غالب بود . و گرنه شكّي نيست كه علي ( عليه
السلام ) خليفه حقيقي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) است ، چرا
كه : ) از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله
وسلم ) بارها و بارها سفارش هاي فراواني در مورد
علي ( عليه السلام ) شنيديم ،
همان گونه كه روز غدير خم را فراموش نكرده ايم ، كه پيامبر
اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) در آن روز برفراز منبر بالا رفت و فرمان خدا را ، در حالي كه
مسلمان ها اجتماع كرده بودند ، به مردم ابلاغ كرد . آن روز دست علي در دست
پيامبر بود و به صورت آشكار و با صداي بلند فرمان خداوند را بيان كرد . حضرت
رسول ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) در آن حال فرمودند : « هر كس من
1 . الغدير ، جلد 2 ، صفحه 114 .
383 |
مولاي او هستم ، اين علي نيز مولاي اوست » .
معاويه ! ( بايد حقيقتي تلخ را اقرار كنم و آن اين كه : ) من و تو و افعال و كردار ما
( و كساني كه با ما همراه بوده اند ) در جهان آخرت در قعر آتش جهنّم خواهيم سوخت
و در درك اسفل جاي خواهيم گرفت !
2 . گستره عمل صالح
عمل صالح از نظر اسلام بسيار مهمّ و ارزشمند است ، به گونه اي
كه بيش از 70 آيه از آيات قرآن كريم در اين مورد بحث مي كند . عمل صالح مفهوم
گسترده و فراگير و دايره وسيعي دارد و شامل هرگونه كار خيري كه در راستاي رضاي خدا
انجام شود ، مي گردد . در روايت زيبايي از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) كه تبيين كننده گستره عمل
صالح است ، مي خوانيم :
اَلاْيمانُ بِضْعَةٌ وَ سَبْعُونَ ( سِتُّونَ خ ل ) شُعْبَةً
اَعْلاها شَهادَةُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَ اَدْناها اِماطَةُ الاْذي
عَنِ الطَّريقِ ( 1 )
اين روايت ، علاوه بر بيان وسعت دايره عمل صالح ، به اين مطلب اشاره
دارد كه اسلام به كوچكترين مسايل زندگي مسلمان ها عنايت ويژه اي دارد و
به مسلمانان سفارش مي كند كه اين امور جزئي را نيز مراعات كنند .
* * *
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . عوالي اللّئالي ، جلد اوّل ،
صفحه 431 . روايت مذكور با كمي تفاوت در صحيح مسلم ،
كتاب الايمان ، باب 12 ، حديث 58 نيز آمده است . متن آن چنين است : « الايمان بضع و سبعون ، او بضع و ستّون شعبة ، فافضلها قول لا اله الاّ
الله و ادناها اماطة الاذي عن الطّريقِ و الحياء شعبة من الايمان » . روايت
فوق با اندكي تفاوت در مسند احمد ، جلد 2 ، صفحه 379 نيز
نقل شده است .