بخش 94
10 آیه سابقون دورنمای بحث محتوای سوره واقعه شرح و تفسیر سابقون کیانند ؟ علی ( علیه السّلام ) تفسیر سابقون از زبان پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) 11 آیه اُذُن واعیه دورنمای بحث شرح و تفسیر داستان پیامبران صاحب #171; اُذُن واعیه #187; کیست ؟ تناقض در کلام شیخ روزبهان ! نکته ای ظریف از فخر رازی
385 |
10 آيه سابقون
وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ * اُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ * في جَنّاتِ النَّعيمِ
« سوره واقعه ، آيات 10 تا 12 »
387 |
آيه سابقون
وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ * اُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ * في جَنّاتِ النَّعيمِ
و ( سومين گروه ) پيشگامان پيشگامانند ،
آن ها مقرّب هستند ، در باغ هاي پرنعمت بهشت ( جاي
دارند ) . « سوره واقعه ، آيات 10 تا
12 »
دورنماي بحث
اين آيات شريفه نيز مشتمل بر يكي ديگر از فضايل و مناقب مولاي
متّقيان حضرت علي ( عليه السلام ) است ، كه
دانشمندان عامّه هم به صورت گسترده بدان اعتراف نموده اند . در اين آيات ، كه
سخن از گروه هاي سه گانه مردم در روز قيامت است ، مطالب تلخ و شيرين
آموزنده اي وجود دارد ، كه در ادامه بحث به آن خواهيم پرداخت .
محتواي سوره واقعه
سوره واقعه ، همانند ساير سوره هاي قرآن كريم ، سوره اي
پرمحتوا و داراي مطالب تكاندهنده اي است . عمده موضوعات آيات اين سوره ، پيرامون
معاد و جهان پس از مرگ است . آيات اوّليّه آن با معرّفي آثار و علائم قيامت شروع
مي شود . قيامت با يك انقلاب آغاز مي گردد ، همان گونه كه پيدايش زمين
و آسمان و كهكشان ها با انقلاب و انفجاري همراه بوده است . بنابراين ، دنيا با
انقلابي آغاز و
388 |
با انقلاب و انفجاري پايان مي پذيرد ! در هنگام قيامت زمين
بشدّت مي لرزد و كوه ها با تمام عظمت و وزني كه دارند به هوا پرتاب
مي شوند و در آسمان با هم برخورد مي كنند ، و برخورد آن ها با هم
آن قدر شديد است ، كه به صورت غباري پراكنده درمي آيند . خداوند سپس بر
ويرانه هاي دنيا ، جهان آخرت را پي ريزي مي كند و زمين و آسماني ديگر
مي آفريند . در آن روز انسان هايي كه از قبرها سربرداشته و دوباره زنده
شده اند ، بر سه دسته تقسيم مي شوند :
1 ـ « اصحاب الميمنه » ـ عدّه اي
در گروه اصحاب الميمنه جاي مي گيرند ، اين ها سعادتمندان و خجستگان هستند
و افتخار و بركت و سعادت از آنِ آن هاست .
2 ـ « اصحاب المشئمه » ( 1 ) ـ
عدّه اي ديگر ، انسان هاي شوم و بدبخت و شقاوتمند هستند ، اين ها
كساني هستند كه نامه اعمالشان را به دست چپشان مي دهند !
3 ـ « السّابِقُونَ السّابِقُونَ » ـ
گروه سوم پيشگامان پيشگامانند . خداوند متعال براي اين گروه كه سعادتمندترين
گروه هاي سه گانه هستند مدال افتخاري در نظر گرفته است كه هيچ كس آن را
ندارد . و آن مدال افتخار ، « مقام قرب » پروردگار است . آري ، سابقون مقرّبان درگاه الهي
هستند .
خداوند متعال پس از اين تقسيم بندي ، به شرح و تفسير
پاداش ها و مجازات هاي گروه هاي سه گانه مي پردازد ؛
پاداش هايي خيره كننده كه انديشه پيرامون آن وجدآفرين ؛ و عذاب هايي
دردناك كه تصوّر آن ناراحت كننده است ! آيه 11 تا 26 به پاداش مقرّبان و سابقون
مي پردازد ، پاداش هايي كه بعضاً در ذهن نمي گنجد و تصوّر آن ها
كه قابل تصوّر است ، لذّتبخش مي باشد . و از آيه 27 تا 40 به پاداش
اصحاب اليمين پرداخته شده است و از آيه 41 به بعد مجازات هاي دردناك
اصحاب الشّمال بطور مفصّل بيان شده است .
1 . « ميمنه » و « مشئمه » را به دو معني مي توان تفسير كرد :
نخست به همان معناي « يُمن و بركت » و « شوم و بدبختي » و ديگر به معناي دست راست و چپ .
از اين كه اين دو واژه مقابل هم قرار گرفته ، مي توان گفت همان معناي اوّل مراد
است ، و از اين كه در آيات بعد سخن از دادن نامه اعمال سعادتمندان به دست راست ، و
شقاوتمندان به دست چپ خواهد آمد ، مي توان استفاده كرد كه معناي دوم مراد
است .
389 |
شرح و تفسير
سابقون كيانند ؟
« وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ * اُولئِكَ
الْمُقَرَّبُونَ » ـ پيشگامان پيشگام كه مقرّب درگاه الهي اند بايد الگو و
اسوه باشند و امامت و رهبري خلق را در دست گيرند .
سؤال : پيشگام پيشگامان چه كساني هستند ،
كه مدال قرب پروردگار را دريافت كرده اند ؟
پاسخ : براي سابقون تفسيرهاي مختلفي ذكر
شده است :
1 ـ پيشگامان در ايمان
2 ـ سابقين در جهاد و مبارزه
3 ـ پيشگامان در عبادت و نمازهاي پنجگانه
4 ـ سابقين در توبه
5 ـ پيشگامان در اطاعت خدا
6 ـ سابقين در ورود به بهشت
7 ـ پيشگامان در هجرت
8 ـ سابقين در كارهاي خير
و تفاسير ديگري كه مفسّران بيان كرده اند . ( 1 )
ولي به اعتقاد ما هيچ اشكالي ندارد كه همه موارد مذكور منظور آيه
شريفه باشد ، بنابراين نبايد آيه را مقيّد به يك مورد از موارد مذكور كنيم ، بلكه يك
معناي وسيع و گسترده اي در نظر بگيريم كه تمام پيشگامان را شامل شود . به هر
حال ، سابقون افتخارات فراواني دارند كه در قلّه رفيع افتخارات آنان نعمت قرب
پروردگار است . بدون شك لذّتي كه قرب پروردگار براي مقرّبون و سابقون دارد از هر
لذّتي بالاتر است .
« في جَنّاتِ النَّعيم » ـ تعبير به « جنّات النّعيم » انواع نعمتهاي مادّي و معنوي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اين احتمالات در تفسير نمونه ،
جلد 23 ، صفحه 204 ، و تفسير التّـبيان ، جلد 9 ، صفحه
490 ، و مجمع البيان ، جلد 5 ، صفحه 215 ، آمده
است .
390 |
بهشت را شامل مي شود ؛ ضمناً اين تعبير مي تواند اشاره
به اين باشد كه باغهاي بهشت تنها كانون نعمت است ، بر خلاف باغهاي دنيا كه گاه وسيله
زندگي و زحمت است ؛ همانگونه كه حال مقرّبان در آخرت با حالشان در دنيا متفاوت است ،
زيرا مقام والاي آنها در اين دنياتوأم با مسؤوليّتهايي است ، در حالي كه در سراي
ديگر تنها مايه نعمت است .
آيا چنين پاداشهايي جز براي « سابقون » زيبنده كساني ديگر هست !
پروردگارا به لطف و كرمت ما را به سوي اين گروه رهنمون باش .
علي ( عليه السلام ) مصداق أتمّ و أكمل سابقون !
همان طور كه گفته شد مفهوم آيه شريفه سابقون گسترده است ، و شامل
همه كساني كه در ايمان و جهاد و نماز و توبه و اطاعت و ورود در بهشت و مانند آن
سبقت گرفته اند مي شود . ولي طبق آنچه در روايات آمده است ، علي ( عليه السلام ) پيشگام همه پيشگامان و سابق بر همه سابقين
مي باشد . و به تعبير ديگر ، مصداق روشن بلكه روشن ترين مصداق اين آيه
شريفه حضرت علي ( عليه السلام ) است . به برخي از
اين روايت ها توجّه كنيد :
الف ـ ابن عبّاس ، راوي و مفسّر معروف ،
كه مورد قبول شيعه و سنّي است ، مي گويد :
سابِقُ هذِهِ الاُْمَّةِ عَلِيُّ بْنُ اَبيطالِب ( 1 )
پيشگام پيشگامان مسلمان ها ، عليّ بن ابي طالب است .
ب ـ وي در روايت ديگري چنين مي گويد :
يُوشَعُ بْنُ نُونْ سَبَقَ اِلي مُوسي ، وَ مُؤْمِنُ آلِ ياسين
سَبَقَ اِلي عيسي ، وَ عَلِيُّ بْنُ اَبيطالِب سَبَقَ اِلي مُحَمَّد ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 114 .
2 . احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 115 .
391 |
پيشگام پيشگامان در امّت حضرت موسي ( عليه السلام ) يوشع بن نون ، و در امّت حضرت عيسي ، حبيب
نجّار ، و در امّت محمّد ، عليّ بن ابي طالب است .
ج ـ پيامبر گرامي اسلام ( صلّي الله
عليه وآله وسلم ) هنگامي كه مي خواست صيغه مبارك ترين عقد ازدواج
را اجرا كند ، و فاطمه زهرا ( عليها السلام ) را به
عقد علي ( عليه السلام ) درآورد ، خطاب به دخترش
فرمود :
زَوَّجْتُكِ باَوَّلِ مَنْ آمَنَ بي وَ عَرَفَني
وَ ساعَدَني ( 1 )
فاطمه جان ! شوهري براي تو انتخاب كردم كه نخستين ايمان آورنده به من
بود و نخستين كسي بود كه مرا شناخت و به ياري ام شتافت .
آري ، طبق اين روايات ، و ديگر رواياتي كه جهت رعايت اختصار از ذكر
آن صرف نظر مي كنيم ، علي ( عليه
السلام ) پيشگام پيشگامان مسلمانان است . آيا شايسته است با وجود
علي ( عليه السلام ) ، شخص ديگري خليفه پيامبر
شود ؟
چه خوش گفته آن شاعر شيرين زبان عرب :
اَلَيْسَ اَوَّلُ مَنْ صَلّي بِقِبْلَتِهِمْ * * * وَ اَعْلَمُ النّاسِ بِالْقُرْآنِ وَ السُّنَنِ ( 2 )
مگر نه اين كه علي ( عليه
السلام ) ( پس از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله
وسلم ) ) اوّلين مسلماني است كه به سمت قبله نماز خوانده و آگاه ترين
مسلمانان به قرآن و سنّت پيامبر اسلام است ؟ پس چرا با وجود
علي به در خانه ديگران كه معترفند علي بر آن ها رجحان دارد
مي رويد ؟
روايات فوق در منابع مختلف اهل سنّت آمده است كه به 10 مورد آن
اشاره مي شود :
1 ـ ابن مغازلي در مسند ( 3 )
2 ـ سبط ابن جوزي در تذكره ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . روضة الاحباب ، جلد 3 ، صفحه 10 ( به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 117 ) .
2 . شعر فوق از خزيمة بن ثابت است .
3 . به نقل احقاق الحق ، جلد 3 ،
صفحه 114 .
4 . تذكرة ، صفحه 21 ( به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 115 ) .
392 |
3 ـ ابن كثير دمشقي ( 1 )
4 ـ محيي الدّين طبري در الرّياض
النّضرة ( 2 )
5 ـ سيوطي در الدّرّ المنثور ( 3 )
6 ـ ابن حجر در الصّواعق
المحرقة ( 4 )
7 ـ علاّمه شوكاني در فتح
القدير ( 5 )
8 ـ مير محمّد صالح ترمذي در مناقب
مرتضوي ( 6 )
9 ـ آلوسي در روح
المعاني ( 7 )
10 ـ قندوزي در ينابيع
المودّة ( 8 )
با توجّه به روايات فراواني كه در مورد حضرت علي ( عليه السلام ) در ذيل آيه فوق وارد شده است ، آيا امكان
دارد خداوند با وجود علي ( عليه السلام ) با آن
همه فضايل ، شخص ديگري را براي خلافت نصب كند !
تفسير سابقون از زبان پيامبر ( صلّي الله
عليه وآله وسلّم )
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله
وسلم ) در روايتي فرمود :
« اَلسّابِقُونَ اِلي ظِلِّ الْعَرْشِ طُوبي
لَهُمْ ؛ خوشا به حال سبقت گيرندگان به سايه عرش الهي
( در روز قيامت ، كه روزي سخت و طاقت فرساست ) . »
قيلَ : يا رَسُولَ اللهِ وَ مَنْ
هُمْ ؟ سؤال شد : آن ها چه كساني هستند ؟
حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله
وسلم ) در پاسخ به اين پرسش فرمودند :
1 . تفسير ابن كثير ، جلد 4 ، صفحه 283 ( به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 115 ) .
2 . الرّياض النّضرة ، صفحه 158 ( به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 115 ) .
3 . الدّرّ المنثور ، جلد 6 ، صفحه 154 ( به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 116 ) .
4 . الصّواعق ، صفحه 123 ( به نقل
از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 116 ) .
5 . فتح القدير ، جلد 5 ، صفحه 148 ( به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 117 ) .
6 . مناقب مرتضوي ، صفحه 49 ( به
نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 117 ) .
7 . روح المعاني ، جلد 27 ، صفحه 114 ( به نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 118 ) .
8 . ينابيع المودّة ، صفحه 60 ( به
نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 118 ) .
393 |
1 ـ « اَلَّذينَ يَقْبَلُونَ الْحَقَّ إِذا
سَمِعُوهُ ؛ سابقون كساني هستند كه وقتي حق را
مي شنوند آن را پذيرا مي شوند . »
سابقين ، حرف حق را هر چند از زبان دشمن يا كودكي باشد ،
مي پذيرند ؛ آن ها در برابر حق ، تعصّب و لجاجت و جدال و تكبّر ندارند .
انسان وقتي به اشتباه خويش پي مي برد و حقيقت برايش روشن مي شود ، بايد با
شجاعت حق را بپذيرد و به اشتباهش اعتراف نمايد ، و بداند كه هزينه اعتراف به اشتباه ،
بسيار كمتر از إنكار اشتباه است !
2 ـ « وَ يَبْذَلُونَهُ اِذا سَألُوهُ ؛
( صفت ديگر سابقون آن است كه ) وقتي حق را از آن ها
مي پرسند بيان مي دارند . »
سابقون ، حق را كتمان نمي كنند ؛ آن ها نمي گويند كه
اگر حق را بگوييم ، پدر و مادر ما ، همسر ما ، دوست و همسايه ما ، و يا افراد ديگر
ناراحت مي شوند ، زيرا كتمان حق از گناهان كبيره است و شهادت دادن نسبت به چيزي
كه انسان از آن اطّلاع دارد واجب مي باشد ، همان گونه كه خداوند متعال در
آيه شريفه 283 سوره بقره مي فرمايد :
وَ لا تَكْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ يَكْتُمْها فَاِنَّهُ
آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللهُ بِما تَعْمَلُونَ عَليمٌ
و شهادت را كتمان نكنيد . و هر كس آن را كتمان كند ، قلبش گناهكار است . و خداوند ، به آنچه انجام مي دهيد ، داناست .
3 ـ « وَ يَحكُمُونَ لِلنّاسِ
كَحُكْمِهِمْ لاَِنْفُسِهِمْ ( 1 ) ؛ ( ديگر ويژگي سابقين آن
است كه ) همان
حكمي را كه براي خود مي كنند ، براي مردم
نيز در نظر مي گيرند و آنچه براي خويش دوست دارند ، براي ديگران هم دوست
مي دارند . »
و به تعبير ديگر ، به منافع خويش و ديگران ،
با يك چشم نگاه مي كنند ! البتّه بدون شك اين كار ، كار سختي است . اگر ما همه را
با يك چشم نگاه كنيم ، و در برابر حق تسليم باشيم ، و آن را پذيرا گرديم ، و حق
را گويا باشيم ، جزء سابقين خواهيم بود .
1 . نوادر الرّاوندي ، صفحه 15 ( به
نقل از بحارالانوار ، جلد 66 ، صفحه 403 ) .
394 |
اگر جهان امروز به اين دستورات سه گانه عمل كند ، گلستان
خواهد شد ؛ ولي متأسّفانه برخورد دوگانه مدّعيان حقوق بشر ، جهان امروز را به جهنّمي
سوزان تبديل كرده است . و از حقوق بشر ، مفهوم ديگري در ذهن جهانيان آفريده شده است .
مردم جهان امروز وقتي اين واژه را از مدّعيان دورغين آن مي شنوند ، معناي جديدي
از آن مي فهمند و آن « حفظ منافع قدرتمندان و زورمندان با هر قيمت و تحت هر
شرايطي است » !
* * *
395 |
11 آيه اُذُن واعيه
اِنّا لَمّا طَغَا الْماءُ
حَمَلْناكُمْ فِي الْجارِيَةِ * لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً
وَ تَعِيَها اُذُنٌ واعِيَةٌ
« سوره حاقّه ، آيات 11 و 12 »
397 |
آيه اُذُن واعيه
اِنّا لَمّا طَغَا الْماءُ حَمَلْناكُمْ فِي
الْجارِيَةِ * لِنَجْعَلَها لَكُمْ
تَذْكِرَةً وَ تَعِيَها اُذُنٌ واعِيَةٌ
و هنگامي كه آب طغيان كرد ، ما شما را سوار بر
كشتي كرديم ، تا آن را وسيله تذكّري براي شما قرار دهيم و گوش هاي شنوا آن را
دريابد و بفهمد .
« سوره حاقّه ، آيات 11 و 12 »
دورنماي بحث
آيه شريفه « اُذن واعيه » از ديگر آيات مربوط به فضايل حضرت
علي ( عليه السلام ) است . طبق رواياتي كه در ذيل
اين آيه شريفه وارد شده ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله
وسلم ) دعا كرد كه علي از جمله كساني باشد كه داراي « اُذن واعيه » هستند . و
اين دعا مستجاب شد . مشروح روايات مذكور ، و شرح و تفسير آيه مورد بحث ، و معناي « اُذن
واعيه » ، مطالبي است كه در مباحث آينده مطرح خواهد شد .
شرح و تفسير
داستان پيامبران
قرآن مجيد نه تنها در سوره حاقّه ، بلكه در بسياري از
سوره هاي ديگر ، داستان انبياء و اقوام گذشته را از زواياي مختلف مورد بررسي
قرار داده است .
398 |
سؤال : راستي چرا قرآن به بيان تاريخ
امّت هاي گذشته پرداخته و داستان انبياء پيشين را مطرح كرده است ؟ آيا قرآن
مجيد كتاب تاريخ است ؟
پاسخ : قرآن ، كتاب انسان سازي است
و تاريخ نقش مهمّي در تعليم و تربيت انسان دارد . خلاصه زندگي انسان ، تجربه است و چه
بهتر كه آدمي از تجربه گذشتگان بهره بگيرد ؛ نه اين كه به قول شاعر دوبار عمر كند ،
يكي را تجربه بيندوزد و در عمر دوباره از تجربه هايش استفاده كند ( 1 ) .
خداوند متعال در آيه 111 سوره يوسف مي فرمايد :
« لَقَدْ كانَ في قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاُِولِي
الاَْلْبابِ ؛ در سرگذشت آن ها درس عبرتي براي صاحبان
انديشه بود . »
در ابتداي سوره حاقّه نيز اشاره اي به داستان انبياء و
امّت هاي پيشين شده ، كه به شرح اين آيات به صورت گذرا مي پردازيم :
« وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ
وَ الْمُؤْتَفِكاتُ بِالْخاطِئَةِ » ـ فرعون و كساني كه قبل از او
بودند ، يعني قوم شعيب ، عاد ، ثمود و ديگران ، و نيز اهل شهرهاي زير و رو
شده ، مرتكب گناهان بزرگ شدند . « مؤتفكات » جمع « مؤتفكه » به معناي شهرهاي
زير و رو شده است و اشاره به داستان قوم لوط دارد . هنگامي كه عذاب الهي
بر قوم سركش لوط نازل شد ، خانه هاي آن ها بر اثر زلزله چنان ويران و
نابود شد كه گويا آن شهر را زير و رو كرده اند . و پس از زلزله ،
باراني از سنگ بر آن شهر باريدن گرفت و بقاياي آن شهر را بطور كلّي نابود كرد . علّت
تمام اين عذاب ها خطاها و گناهان آن ها بود ، كه در آخر آيه به آن اشاره
شده است ( بالخاطئه ) .
« فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَاَخَذَهُمْ
اَخْذَةً رابِيَةً » ـ اقوام پيشين با فرستادگان پروردگارشان به مخالفت
برخاستند و خداوند نيز آن ها را به عذاب شديدي گرفتار ساخت . تعبير به « ربّهم »
اشاره به اين دارد كه خداوند با فرستادن رسولان مي خواهد مردم را تربيت كند ؛
ولي برخي از مردم ، كه در مسير گناه قدم
1 . شاعر در اين باره چنين مي گويد :
تا به يكي تجربه اندوختن * * * با دگري تجربه بستن به كار !
399 |
برمي دارند ، به نافرماني از دستورات مربّي خويش قيام
مي كنند . بدين جهت مستحقّ عذاب و مجازات هستند .
« اِنّا لَمّا طَغَا الْماءُ حَمَلْناكُمْ فِي
الْجارِيَةِ » ـ اين آيه اشاره به داستان حضرت نوح ( عليه السلام ) دارد . هنگامي كه به فرمان خداوند آب به شكل
سيلاب از آسمان باريدن گرفت ، و از زمين به صورت چشمه هاي بزرگي فَوَران كرد ،
بطوري كه در مدّت زماني كوتاه آب حتّي كوه ها را هم فراگرفت ، خداوند در اين
هنگام حضرت نوح و مؤمنين به آيين او را ، كه سوار بر كشتي نوح بودند ، از خطر غرق شدن
نجات داد . امّا بت پرستان و مشركان ، حتّي فرزند حضرت نوح ، كه راه شرك و
بت پرستي را مي پيمود ، همگي در آب غرق شدند . آري ، آنان كه روزي حضرت
نوح ( عليه السلام ) را به خاطر ساختن كشتي در
فاصله دور از دريا مسخره مي كردند و حتّي نسبت جنون به آن پيامبر بزرگ خدا
مي دادند ! به هنگام طوفان و باران گرفتار چنگال عذاب الهي گشتند و به سزاي
اعمالشان رسيدند .
« لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً
وَ تَعِيَها اُذُنٌ واعِيَةٌ » ـ بيان داستان اقوام گذشته و انبياء
پيشين در قرآن ، صرفاً جنبه تبيين و تشريح تاريخ ندارد ، بلكه هدف اين است كه سرگذشت
تلخ آن ها موجب تذكّر و بيداري شما گردد و گوش هاي شنوا اين
داستان ها را در خود حفظ و نگهداري كنند . « وَعْي » قرار دادن چيزي در قلب است .
عرب هاي عصر ما به انديشه عميق « وعي » مي گويند . بنابراين « اذن واعيه » به
معناي گوش هاي شنوايي است كه چيزي را در خود نگهداري و حفظ مي نمايد .
يعني آن را فراموش نمي كند و به آن عمل مي كند ، گوش هايي كه مشمول
آن ضرب المثل ، كه مي گويد « از يك گوش مي شنود و از گوش ديگر بيرون
مي كند » نيست ، بلكه با هر دو گوش مي شنود و آن را حفظ مي نمايد .
صاحبان « اُذن واعيه » گوشي شنوا ، چشمي بينا ، و قلبي دانا دارند .
صاحب « اُذُن واعيه » كيست ؟
آيه شريفه هر چند مفهوم گسترده اي دارد و شامل تمام كساني كه « اُذن واعيه »
400 |
دارند مي شود ، ولي طبق روايات فراواني كه در تفسير آن وارد
شده ، مصداق أتمّ و أكمل « اُذن واعيه » حضرت علي ( عليه
السلام ) است .
در بعضي از روايات آمده است كه وقتي اين آيه شريفه نازل شد ،
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله
وسلم ) خطاب به حضرت علي ( عليه
السلام ) فرمود :
« سَأَلْتُ اللهَ اَنْ يَجْعَلَها اُذُنَكَ يا
عَلِيّ ؛ اي علي ! از خداوند متعال خواستم كه گوش هاي
تو را « اُذن واعيه » قرار دهد . » ( 1 )
علي ( عليه
السلام ) مي گويد : پس از اين داستان چيزي نبود كه از پيامبر بشنوم و
فراموش كنم ، همواره گوش هايم شنوا بود و مطالب را در خود نگه مي داشت و
چيزي را فراموش نمي كردم .
در برخي از روايات آمده است كه ابتدا پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) اين دعا را در حقّ حضرت
علي ( عليه السلام ) كرد و سپس آيه شريفه فوق
نازل شد .
روايتي كه به آن اشاره شد در منابع مختلف اهل سنّت آمده است ، كه
به عنوان نمونه به ده مورد آن اشاره مي شود .
1 ـ قرطبي در الجامع لاحكام
القرآن ( 2 )
2 ـ علاّمه متّقي هندي در منتخب كنز
العمّال ( 3 )
3 ـ علاّمه آلوسي در روح
المعاني ( 4 )
4 ـ علاّمه واحدي نيشابوري در اسباب
النّزول ( 5 )
5 ـ ابونعيم اصفهاني در حلية
الاولياء ( 6 )
6 ـ طبري در تفسيرش ( 7 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الكشّاف ، جلد 4 ، صفحه 134 ( به
نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 149 ) .
2 . الجامع لاحكام القرآن ، جلد 18 ، صفحه 264 ( به نقل از إحقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 151 ) .
3 . منتخب كنز العمّال ، جلد 5 ،
صفحه 148 ( به نقل از إحقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه
151 ) .
4 . روح المعاني ، جلد 29 ، صفحه 43 ( به نقل از إحقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 153 ) .
5 . اسباب النّزول ، صفحه 339 ( به
نقل از إحقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 148 ) .
6 . حلية الاولياء ، جلد 1 ، صفحه 67 ( به نقل از إحقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 148 ) .
7 . تفسير طبري ، جلد 29 ، صفحه 31 ( به نقل از إحقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 147 ) .
401 |
7 ـ زمخشري در كشّاف ( 1 )
8 ـ ثعلبي در تفسيرش ( 2 )
9 ـ علاّمه اُندلسي مغربي در البحر
المحيط ( 3 )
10 ـ گنجي در كفاية
الطّالب ( 4 )
فخر رازي علي رغم تعصّب فراواني كه در مباحث امامت و ولايت
دارد ، حديث جالبي در ذيل آيه شريفه فوق نقل كرده است . وي پس از نقل دعاي پيامبر در
مورد حضرت علي ( عليه السلام ) اين جمله را از
اميرالمؤمنين نقل مي كند :
« فَما نَسيتُ بَعْدَ ذلِكَ وَ ما كانَ لي
اَنْ اَنْساهُ ؛ بعد از اين جريان ، هيچ چيز را فراموش
نكردم ، و سزاوار نبود و امكان نداشت كه چيزي را فراموش كنم . » ( 5 )
يعني قلب علي پس از دعاي پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) خزانه وحي الهي و مركز كلمات آن
حضرت شد .
تناقض در كلام شيخ روزبهان !
شيخ روزبهان ، كه در ردّ نوشته هاي علاّمه حلّي مطالبي نوشته
است ، وقتي به اين آيه شريفه مي رسد مي گويد :
لمّا نزلت هذه الآية ، قال رسول الله ( صلي
الله عليه وآله وسلم ) لعلي ( عليه السلام )
سألت الله تعالي ان يجعلها اذنك ، قال علي : « فَما نَسيتُ بَعْدَ هذا شَيْئاً » .
و هذا يدلّ علي علمه و حفظه و فضيلته
هنگامي كه آيه « اذن واعيه » نازل شد ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) خطاب به علي ( عليه السلام ) فرمود : از خداوند خواسته ام كه
گوش هاي تو را « اذن واعيه » قرار دهد . علي مي گويد : « پس از اين دعا ، هرگز
چيزي را فراموش نكردم . »
1 . الكشّاف ، جلد 4 ، صفحه 134 ( به
نقل از احقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 149 ) .
2 . به نقل از إحقاق الحق ، جلد 3 ،
صفحه 149 .
3 . البحر المحيط ، جلد 8 ، صفحه 322 ( به نقل از إحقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 151 ) .
4 . كفاية الطّالب ، صفحه 111 ( به
نقل از إحقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 150 ) .
5 . التّفسير الكبير ، جلد 30 ،
صفحه 107 ( به نقل از إحقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه
149 ) .
402 |
شيخ روزبهان بعد از نقل حديث فوق مي گويد : « اين روايت بر علم
و دانش علي ، و قدرت حافظه قوّي او ، و فضيلت و برتريش دلالت دارد . »
وي پس از نقل روايت فوق و جمله اي كه خود در ذيل روايت در
شأن علي گفته ، مي گويد : « ولي اين امور دليل بر امامت و خلافت بلافصل علي
نمي شود ! » ( 1 )
پاسخ اين سخن روشن است ، زيرا يكي از پايه هاي اصلي امامت علم
و آگاهي است ، چون امام جانشين پيامبر است و بايد از تمام سنّت هاي
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلم ) با اطّلاع
باشد ؛ امام بايد حلاّل مشكلات مردم باشد و روشن است كه لازمه اين كار ، علم و آگاهي
در سطح بالايي است . بدين جهت كسي كه از همه مردم آگاه تر و عالم تر است ،
شايستگي بيشتري براي خلافت دارد ، و لهذا ما مي گوييم : علي بن
ابي طالب ( عليه السلام ) به اعتراف خودتان
علم و فضل و هوش و ذكاوت فوق العاده اي داشت و بر ساير مدّعيان خلافت از
اين جهات برتري دارد ، كدام عقل و منطق اجازه مي دهد كه با وجود چنين انسان
برجسته اي ، به سراغ ديگران برويم !
بنابراين ، چگونه آيه شريفه دلالت بر علم و تقواي فوق العاده
علي ( عليه السلام ) دارد ، ولي ارتباطي به خلافت
و امامت ندارد ! آيا اين سخن تناقضي آشكار نمي باشد !
نكته اي ظريف از فخر رازي
فخر رازي در تفسير « اذن واعيه » اين سؤال را مطرح مي كند :
چرا « اذن واعيه » به صورت مفرد و نكره آمده ، نه به صيغه جمع و
معرفه ؟
سپس در پاسخ به اين سؤال به سه نكته اشاره مي كند :
2 . « لتوبيخه النّاس بقلّة من يعي منهم »
ـ دومين نكته اين تعبير اين است كه خداوند مردم را به
خاطر كم بودن گوش شنوا توبيخ و سرزنش مي كند ، چرا در ميان اين همه انسان ،
صاحبان گوش هاي شنوا كم هستند ؟
1 . إحقاق الحق ، جلد 3 ، صفحه 154 .
403 |
3 . « للدّلالة علي ان الاذن الواحدة اذا وعت
و عقلت عن الله فهي السّواد الاعظم عندالله و ان ما سواه لا يلتفت اليهم ( 1 ) »
ـ يك گوش شنوا در بين يك جمعيّت بقدري ارزش دارد كه گويا همه آن جمعيّت گوش شنوا دارند . گوش شنوا يك دنيا
ارزش دارد .
با توجّه به اين مطالب ، و با توجّه به اين كه طبق روايات « اذن
واعيه » بر عليّ بن ابي طالب ( عليه السلام ) تفسير
شد ، نتيجه مي گيريم كه گوش شنواي امّت اسلام حضرت علي ( عليه السلام ) است و اين مطلب ارزش شأن نزول و دعاي
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) براي علي ( عليه السلام ) را روشنتر مي سازد .