بخش 4
معاد ودلائل آن اعتقادات در قرآن دلایل معاد روشن است معاد جسمانی عالم عجیب پس از مرگ پرونده اعمال، شهود و گواهان در قیامت شهود و گواهان در قیامت صراط و میزان اعمال شفاعت در قیامت عالم برزخ پاداشهای معنوی و مادی اعتقاد در قرآن
معاد ودلائل آن اعتقادات در قرآن
همه انسانها در روز واحدي بعد از مرگ زنده ميشوند و به حساب
اعمال آنها رسيدگي خواهد شد ، نيكان و صالحان در بهشت جاويدان جاي ميگيرند و بدان و
گنهكاران به دوزخ فرستاده ميشوند .
« الله لا اله الا هو ليجمعنكم الي يوم القيمة لا ريب فيه ، معبودي
جز خداوند يكتا نيست ، به يقين همه شما را در روز رستاخيز كه شكي در آن نيست گرد آوري
ميكند » . ( 1 ) .
« فاما من طغي * و آثر الحيوة الدنيا * فان الجحيم هي الماوي * و اما من
خاف مقام ربه و نهي النفس عن الهوي * فان الجنة هي الماوي ، اما آن كس كه طغيان كرده و
زندگي دنيا را مقدم داشته استبه يقين دوزخ جايگاه اوست و آن كس كه از مقام ( عدالت )
پروردگارش بترسد و نفس را از هوي و هوس باز دارد به يقين بهشت جايگاه اوست » .
( 2 ) .
ما معتقديم : اين جهان در واقع پلي است كه انسانها بايد از آن
بگذرند و به سراي جاويدان برسند ، يا به تعبير ديگر دانشگاه ، يا بازار تجارت ، يا
مزرعهاي استبراي سراي ديگر .
علي ( عليه السلام ) درباره دنيا ميگويد : « ان الدنيا دار صدق لمن صدقها . . . و
دار غني لمن تزود منها ، و دار موعظة لمن اتعظ بها ، مسجد احباء الله و مصلي ملائكة
الله و مهبط وحي الله و متجر اولياء الله ، دنيا جايگاه صدق و راستي استبراي آن كس
كه با صداقتبا آن برخورد كند . . . و سراي بي نيازي استبراي آن كس كه از آن توشه بر
گيرد ، و جايگاه آگاهي و بيداري استبراي آن كس كه از آن پند گيرد ، مسجد دوستان
خداست ، و نمازگاه فرشتگان پروردگار و محل نزول وحي الهي ، و تجارتخانه دوستان
حق ! » ( 3 ) .
دلايل معاد روشن است
دلايل معاد بسيار روشن است چرا كه اولا : زندگي اين جهان نشان
ميدهد كه نميتواند هدف نهايي آفرينش انسان باشد كه چند روزي بيايد ، در ميان انبوه
مشكلات زندگي كند و بعد همه چيز پايان گيرد و در عالم نيستي فرو رود : « افحسبتم انما
خلقناكم عبثا و انكم الينا لا ترجعون ، آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريدهايم و به
سوي ما باز نميگرديد ! » ( 4 )
اشاره به اين كه اگر معادي در كار نبود حيات دنيا عبث و بيهوده به
نظر ميرسيد .
ثانيا : عدل الهي ايجاب ميكند كه نيكوكاران و بد كاران كه غالبا در
اين جهان در يك صف قرار ميگيرند و گاه بد كاران جلوترند ، از هم جدا شوند و هر كدام
به سزاي اعمالشان برسند : « ام حسب الذين اجترحوا السيئات ان نجعلهم كالذين آمنوا و
عملوا الصالحات سواء محياهم و مماتهم ساء ما يحكمون ، آيا آنها كه مرتكب گناهان شدند
گمان كردند كه ما آنها را همچون كساني قرار ميدهيم كه ايمان آوردهاند و عمل صالح
انجام دادهاند ؟ كه حيات و مرگشان يكسان باشد ؟ چه بد داوري ميكنند ! » ( 5 )
ثالثا : رحمتبي پايان الهي ايجاب ميكند كه فيض و نعمت او با مرگ
از انسان قطع نشود و تكامل افراد مستعد و شايسته همچنان ادامه يابد : « كتب علي نفسه
الرحمة ليجمعنكم الي يوم القيمة لا ريب فيه ، خدا رحمت را بر خود فرض كرده و همه شما
را در روز رستاخيز كه شكي در آن نيست جمع خواهد كرد » . ( 6 )
قرآن به كساني كه در مساله معاد ترديد داشتند ميگويد : چگونه ممكن
است در قدرت خدا براي زنده كردن مردگان شك و ترديد كنيد ، در حالي كه خلقت نخستين شما
نيز از اوست ، همان كسي كه در آغاز شما را از خاك آفريد باز هم به زندگي ديگر بر
ميگرداند : « افعيينا بالخلق الاول بل هم في لبس من خلق جديد ، آيا ما از آفرينش نخستين
عاجز مانديم ( كه قادر بر آفرينش رستاخيز نباشيم ) ولي آنها ( با اين دلايل روشن ) باز
در آفرينش مجدد ترديد دارند ! » ( 7 )
« و ضرب لنا مثلا و نسي خلقه قال من يحي العظام و هي رميم * قل
يحييها الذي انشاها اول مرة و هو بكل خلق عليم ، او براي ما مثالي زد ، ولي آفرينش خود
را فراموش كرد و گفت : چه كسي اين استخوانهاي پوسيده را زنده ميكند ؟ ! بگو همان كسي كه
او را در آغاز آفريد ، و او نسبتبه هر مخلوقي آگاه است » . ( 8 )
اضافه بر اين مگر آفرينش انسان در برابر آفرينش آسمانها و زمين
مساله مهمي است ! كسي كه قادر است اين جهان پهناور را با آن همه شگفتيهايش
بيافريند ، توانايي بر زنده كردن مردگان را پس از مرگ دارد : « او لم يروا ان الله الذي
خلق السموات و الارض و لم يعي بخلقهن بقادر علي ان يحي الموتي بلي انه علي كل شيء
قدير ، آيا آنها نميدانند خداوندي كه آسمانها و زمين را آفريد و از آفرينش آنها
ناتوان نشد قادر است مردگان را زنده كند ؟ آري او بر هر چيز تواناست » . ( 9 )
معاد جسماني
اعتقادات در قرآن
نه تنها روح انسان ، بلكه جسم و روح با هم در آن جهان باز ميگردد ، و
حياتي نوين از سر ميگيرند ، چرا كه آنچه در اين جا انجام شده استبا همين جسم و روح
بوده ، و پاداشها و كيفرها نيز بايد نصيب هر دو شود . در غالب آيات مربوط به معاد در
قرآن مجيد ، روي معاد جسماني تكيه شده است و در برابر تعجب مخالفان كه ميگفتند : چگونه
اين استخوانهاي پوسيده به حيات مجددي باز ميگردند ، قرآن ميگويد : « قل يحييها الذي
انشاها اول مرة ، كسي كه روز اول انسان را از خاك آفريد ، بر چنين كاري قادر
است » . ( 10 )
« ايحسب الانسان ان لن نجمع عظامه * بلي قادرين علي ان نسوي
بنانه ، آيا انسان گمان ميكند كه استخوانهاي ( پوسيده ) او را جمع ( و زنده ) نخواهيم
كرد ؟ آري ما قادريم كه ( حتي خطوط سر ) انگشتان او را مرتب كنيم ( و به حال اول باز
گردانيم ) » . ( 11 )
اين آيات و مانند آن همه صراحت در معاد جسماني دارد .
آياتي كه ميگويد : شما از قبرهايتان بر انگيخته ميشويد ، نيز به
وضوح معاد جسماني را بيان ميكند . ( 12 )
اصولا بيشتر آيات معاد در قرآن معاد روحاني و جسماني را شرح
ميدهد .
عالم عجيب پس از مرگ
ما معتقديم : آنچه در جهان پس از مرگ و عالم قيامت و بهشت و دوزخ
ميگذرد ، بسيار برتر و بالاتر از آن است كه ما در اين دنياي محدود از آن آگاه و با
خبر شويم : « فلا تعلم نفس ما اخفي لهم من قرة اعين ، هيچ كس نميداند چه پاداشهايي كه
مايه روشني چشمهاستبراي آنها ( نيكوكاران ) نهفته شده است » . ( 13 ) .
و در حديث معروف نبوي آمده است : « ان الله يقول اعددت لعبادي
الصالحين ما لا عين رات و لا اذن سمعت و لا خطر علي قلب بشر ، من براي بندگان صالحم
نعمتهايي فراهم كردهام كه هيچ چشمي آنها را نديده و هيچ گوشي نشنيده و بر قلب هيچ
انساني خطور نكرده است » . ( 14 )
در واقع ما در اين دنيا به منزله جنينهايي كه در محيط محدود شكم
مادر قرار دارد ميباشيم و اگر جنين فرضا عقل و هوشي هم داشته باشد ، حقايق و مفاهيمي
را كه در جهان بيرون رحم وجود دارد مانند : آفتاب و ماه درخشان ، وزش نسيم ، منظره گلها و
غرش امواج دريا را هرگز درك نميكند ، اين جهان نسبتبه عالم قيامت همچون جهان جنين
است سبتبه اين دنيا-دقت كنيد .
پرونده اعمال ، شهود و گواهان در قيامت
در روز قيامت نامههايي كه بيانگر اعمال ماست ، به دست ما داده
ميشود ، نامه اعمال نيكوكاران به دست راستشان ، و بدكاران به دست چپشان ، مؤمنان صالح از
مشاهده نامه اعمال خود خوشحال و مسرور ميشوند ، و بدكاران شديدا نگران و ناراحت ، همان
گونه كه قرآن مجيد ميفرمايد : « فاما من اوتي كتابه بيمينه فيقول هاؤم اقرؤا
كتابيه * اني ظننت اني ملاق حسابيه * فهو في عيشة راضية * . . . و اما من اوتي كتابه بشماله
فيقول يا ليتني لم اوت كتابيه ، اما آن كس كه نامه اعمالش را به دست راستش دادهاند
( از شادي ) صدا ميزند كه ( اي اهل محشر ! ) نامه اعمال مرا بگيريد و بخوانيد ! من يقين
داشتم كه به حساب اعمالم ميرسم ! و او در يك زندگي رضايتبخش خواهد بود-ولي كسي كه
نامه اعمالش را به دست چپش دادهاند ميگويد : اي كاش نامه اعمالم را به من
نميدادند ! » ( 15 )
ولي در اين كه نامه اعمال چگونه است ؟ و چگونه نوشته ميشود كه هيچ
كس قادر به انكار محتواي آن نيست ؟ درستبر ما روشن نميباشد ، و چنانكه قبلا نيز اشاره
شد اصولا معاد و رستاخير ويژگيهايي دارد كه درك جزييات آن براي مردم دنيا مشكل يا
غير ممكن است ولي كليات آن معلوم و غير قابل انكار است .
شهود و گواهان در قيامت
در قيامت علاوه بر اين كه خداوند شاهد بر تمام اعمال ماست ، گواهاني
نيز بر اعمال ما گواهي ميدهند ، دست و پاي ما و حتي پوست تن ما ، زميني كه بر آن زندگي
ميكنيم و غير آنها ، همه شاهد و گواه اعمال ما هستند . « اليوم نختم علي افواههم و
تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون » امروز ( روز قيامت ) بر دهانشان مهر
مينهيم و دستهايشان با ما سخن ميگويند و پاهايشان به كارهايي كه انجام ميدادند
( نيز ) شهادت ميدهند » . ( 16 )
« و قالوا لجلودهم لم شهدتم علينا قالوا انطقنا الله الذي انطق كل
شيء ، آنها به پوستهاي تن خود ميگويند : چرا بر ضد ما گواهي داديد ؟ در جواب خواهند
گفت : همان خدايي كه هر موجودي را به نطق در آورده ، ما را گويا ساخته ( و اين ماموريت
افشاگري را به ما بخشيده است ! » . ( 17 )
« يومئذ تحدث اخبارها * بان ربك اوحي لها ، در آن روز زمين خبرهايش را
بازگو ميكند ! چرا كه پروردگارت به آن وحي كرده است ( كه اين ماموريت را انجام دهد )
» . ( 18 )
صراط و ميزان اعمال
صراط همان پلي است كه بر روي جهنم كشيده شده و همگان بايد از روي
آن عبور كنند ، آري راه بهشت از روي جهنم ميگذرد !
« و ان منكم الا واردها كان علي ربك حتما مقضيا * ثم ننجي الذين
اتقوا و نذر الظالمين فيها جثيا ، همه شما ( بدون استثنا ) وارد جهنم ميشويد ، اين امري
استحتمي و قطعي بر پروردگارت ، سپس آنها را كه تقوا پيشه كردهاند از آن رهايي
ميبخشيم و ظالمان را ، در حالي كه به زانو در آمدهاند در آن رها ميسازيم » .
( 19 )
عبور از اين گذرگاه صعب العبور خطرناك بستگي به چگونگي اعمال
انسانها دارد چنان كه در حديث معروفي ميخوانيم : منهم من يمر مثل البرق ، و منهم من
يمر مثل عدو الفرس ، و منهم من يمر حبوا ، و منهم من يمر مشيا ، و منهم من يمر متعلقا ، قد
تاخذ النار منه شيئا و تترك شيئا ، بعضي مانند برق از آن ميگذرند و بعضي همچون اسب
تيز رو ، بعضي با دست و زانو ، بعضي همچون پيادگان و بعضي به آن آويزان ميشوند ( و
ميگذرند ! ) گاه آتش دوزخ از آنها چيزي را ميگيرد و چيزي را رها ميكند ! » ( 20 )
اما « ميزان » چنانكه از نامش پيداست وسيلهاي استبراي سنجش اعمال
انسانها ، آري در آن روز همه اعمال ما را ميسنجند و ارزش و وزن هر يك را آشكار
ميكنند :
« و نضع الموازين القسط ليوم القيمة فلا تظلم نفس شيئا و ان كان
مثقال حبة من خردل اتينا بها و كفي بنا حاسبين ، ما ترازوهاي عدل را در روز قيامتبر
پا ميكنيم ، و به هيچ كس كمترين ستمي نميشود ، حتي اگر به مقدار سنگيني يك دانه خردل
( كار نيك و بدي ) داشته باشد ما آن را حاضر ميكنيم و ( جزايش را به او ميدهيم ) و
كافي است كه حساب كننده باشيم ! » . ( 21 )
« فاما من ثقلت موازينه فهو في عيشة راضية * و اما من خفت موازينه
فامه هاوية ، اما كسي كه در آن روز ، ترازوهاي اعمالش سنگين است ، در يك زندگي رضايتبخش
خواهد بود ، و كسي كه ترازوهايش سبك است جايگاهش دوزخ است ! » ( 22 )
آري عقيده ما اين است كه نجات و رستگاري در آن جهان بستگي به
اعمال انسانها دارد ، نه آرزوها و پندارها ، هر كس در گرو اعمال خويش است و بدون پاكي و
تقوا كسي راه به جايي نميبرد : « كل نفس بما كسبت رهينة ، هر انساني در گرو اعمال خويش
است » . ( 23 )
اين شرح كوتاهي بود از چگونگي « صراط » و « ميزان » هر چند جزئيات آن
براي ما معلوم نيست و همان گونه كه قبلا نيز گفتهايم چون سراي آخرت عالمي
استبسيار برتر از جهاني كه در آن زندگي ميكنيم ، درك همه مفاهيم آن براي ما
زندانيان دنياي مادي مشكل يا غير ممكن است .
شفاعت در قيامت
ما معتقديم : در قيامت پيامبران و امامان معصوم و اولياء الله بعضي
از گنهكاران را به اذن خدا شفاعت ميكنند و مشمول عفو الهي ميگردند ، ولي فراموش
نكنيم كه اين اذن تنها براي كساني است كه پيوندهاي خود را از خدا و اولياء الله قطع
نكرده باشند ، بنابراين شفاعتبي قيد و شرط نيست ، آن نيز نوعي رابطه با اعمال و نيات
ما دارد .
« و لا يشفعون الا لمن ارتضي ، آنها جز براي كسي كه خدا راضي به
شفاعت اوست ، شفاعت نميكنند ! » ( 24 )
و چنانكه در گذشته نيز اشاره شد « شفاعت » راهي استبراي تربيت انسان
و وسيلهاي ستبراي جلوگيري از غوطهور شدن در گناه و قطع تمام پيوندها و روابط از
اولياء الله به انسان ميگويد اگر آلوده گناه هم شدهاي ، از همان جا باز گرد و بيش
از اين گناه مكن !
به يقين مقام « شفاعت عظمي » از آن پيامبر اسلام ( ص ) است و بعد از
او ساير پيامبران و امامان معصوم و حتي علما و شهدا و مؤمنان عارف و كامل و از آن
فراتر قرآن و اعمال صالحه نيز براي بعضي شفاعت ميكنند .
در حديثي از امام صادق ( عليه السلام ) ميخوانيم : « ما من احد من الاولين و
الآخرين الا و هو يحتاج الي شفاعة محمد ( ص ) يوم القيامة ، هيچ كس از اولين و آخرين
نيست مگر اين كه نياز به شفاعت محمد ( ص ) در قيامت دارد ! » ( 25 )
در حديث ديگري در كنز العمال از پيامبر اكرم ( ص ) آمده
است : « الشفعاء خمسة : القرآن و الرحم و الامانة و نبيكم و اهل بيت نبيكم ، در روز قيامت
پنجشفيع وجود دارد : قرآن ، صله رحم ، امانت و پيامبر شما و اهل بيت او » . ( 26 )
در حديث ديگري از امام صادق ( عليه السلام ) ميخوانيم : « اذا كان يوم القيامة بعث الله
العالم و العابد ، فاذا وقفا بين يدي الله عز و جل قيل للعابد انطلق الي الجنة ، و قيل
للعالم قف تشفع للناس بحسن تاديبك لهم ، روز قيامت كه ميشود خداوند « عالم » و « عابد » را
مبعوث ميكند ، هنگامي كه در پيشگاه خداوند متعال قرار ميگيرند ، به « عابد » گفته
ميشود : به سوي بهشتبرو ! و به عالم گفته ميشود : بايست و براي مردم به خاطر
تربيتخوبي كه نسبتبه آنها داشتي شفاعت كن ! » ( 27 )
اين حديث اشاره لطيفي نيز به فلسفه شفاعت دارد .
عالم برزخ
ما معتقديم : در ميان اين جهان و سراي آخرت ، جهان سومي به نام « برزخ » است كه ارواح همه انسانها پس از مرگ تا روز قيامت در آن قرار ميگيرند .
« و من ورائهم برزخ الي يوم يبعثون ، و پشتسر آنها ( پس از مرگ ) برزخي است تا روز قيامت » . ( 28 )
البته از جزئيات آن جهان نيز آگاهي زيادي نداريم و نميتوانيم
داشته باشيم ، اين قدر ميدانيم كه ارواح نيكان و صالحاني كه در درجات بالا قرار
دارند ( مانند ارواح شهدا ) در آن جهان ، متنعم به نعمتهاي فراواني هستند : « و لا تحسبن
الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون ، هرگز گمان مبر كساني كه
در راه خدا كشته شدند مردگانند ، بلكه آنها زندهاند و در پيشگاه پروردگارشان
متنعمند » . ( 29 )
و نيز ارواح ظالمان و طاغوتها و حاميان آنها در آن جهان
معذبند ، همان گونه كه قرآن درباره فرعون و آل فرعون ميگويد : « النار يعرضون عليها
غدوا و عشيا و يوم تقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد العذاب ، عذاب آنها ( در برزخ ) آتش
( دوزخ ) است كه هر صبح و شام بر آن عرضه ميشوند ، و روزي كه قيامتبر پا شود
( ميفرمايد ) آل فرعون را داخل سختترين عذابها كنيد ! » ( 30 )
ولي گروه سومي كه گناهان كمتري دارند نه جزء اين دستهاند و نه
جزء آن دسته ، و مشمول هيچ كدام از عذاب و كيفر نيستند ، گويي در جهان برزخ در حالتي
شبيه به خواب فرو ميروند و در رستاخيز بيدار ميشوند ! « و يوم تقوم الساعة يقسم
المجرمون ما لبثوا غير ساعة . . . و قال الذين اوتوا العلم و الايمان لقد لبثتم في
كتاب الله الي يوم البعث فهذا يوم البعث و لكنكم كنتم لا تعلمون ، و روزي كه قيامتبر
پا شود گنهكاران قسم ياد ميكنند كه جز ساعتي در عالم برزخ درنگ نكردند . . . اما كساني
كه علم و ايمان به آنها داده شده ( خطاب به مجرمان ) ميگويند : شما به فرمان خدا تا
روز قيامت ( در عالم برزخ ) قرار داشتيد ، و اكنون روز رستاخيز است ولي شما
نميدانستيد ! » ( 31 ) .
در روايات اسلامي نيز از پيغمبر اكرم ( ص ) آمده است كه
فرمود : « القبر روضة من رياض الجنة او حفرة من حفر النيران ، قبر يا باغي است از باغهاي
بهشت ، يا حفرهاي از حفرههاي دوزخ » . ( 32 )
پاداشهاي معنوي و مادي اعتقاد در قرآن
پاداشهاي قيامت هم جنبه مادي دارد و هم جنبه معنوي ، چرا كه معاد
نيز هم روحاني و هم جسماني است .
آنچه در قرآن مجيد و روايات اسلامي درباره باغهاي بهشتي كه نهرها
از زير درختانش جاري هستند « جنات تجري من تحتها الانهار » ( 33 ) باغهايي كه
ميوههاي آن و سايههايش جاوداني است « اكلها دائم و ظلها » ( 34 ) و براي
افراد با ايمان همسران خوب بهشتي وجود دارد « و ازواج مطهرة » ( 35 ) و
مانند آن آمده است ، و همچنين آنچه درباره آتش سوزان دوزخ و مجازاتهاي دردناك آن ديده
ميشود ، همه ناظر به جنبههاي مادي پاداش و كيفر آن جهان است .
ولي از آن مهمتر ، پاداشهاي معنوي ، انوار معرفت الهي و قرب روحاني
پروردگار و جلوههاي جمال و جلال اوست ، همان لذاتي است كه با هيچ زبان و بياني ، قابل
توصيف نيست .
در بعضي آيات قرآن بعد از بيان بخشي از نعمتهاي مادي بهشت ( باغهاي
پر طراوت و مسكنهاي پاكيزه ) ميافزايد : « و رضوان من الله اكبر ، و رضا و خشنودي خدا از
همه اينها برتر است ! » و بعد ميافزايد : « ذلك هو الفوز العظيم ، پيروزي بزرگ همين
است ! » ( 36 ) آري لذتي بالاتر از اين نيست كه انسان درك كند از سوي معبود
و محبوب بزرگش پذيرفته شده و مشمول رضا و خشنودي و پذيرش او قرار گرفته است !
در حديثي از امام علي بن الحسين ( عليه السلام ) ميخوانيم : « يقول ( الله ) تبارك
و تعالي رضاي عنكم و محبتي لكم خير و اعظم مما انتم فيه . . . ، خداوند متعال به آنها
ميگويد : خشنودي من از شما و محبتم نسبتبه شما بهتر و برتر است از نعمتهايي كه شما
در آن هستيد ! . . . آنها همگي اين سخن را ميشنوند و تصديق ميكنند ! » ( 37 )
راستي چه لذتي از اين بالاتر كه انسان مخاطب به اين خطاب شود : « يا ايتها النفس
المطمئنة * ارجعي الي ربك راضية مرضية * فادخلي في عبادي * و ادخلي جنتي ، تو اي روح آرام
يافته ! به سوي پروردگارت باز گرد ، در حالي كه هم تو از او خشنودي و هم او از تو
خشنود ، و در سلك بندگانم در آي و در بهشتم وارد شو ! » ( 38 )
پينوشتها :
1-سوره نساء ، آيه 87 .
2-سوره نازعات ، آيات 37-41 .
3-نهج البلاغه ، كلمات قصار ، شماره 131 .
4-سوره مؤمنون ، آيه 115 .
5-سوره جاثيه ، آيه 21 .
6-سوره انعام ، آيه 12 .
7-سوره ق ، آيه 15 .
8-سوره يس ، آيات 78 و 79 .
9-سوره احقاف ، آيه 33 .
10-سوره يس ، آيه 79 .
11-سوره قيامت ، آيات 3 و 4 .
12-مانند آيات سوره يس : 51 و 52 ، قمر : 7 ، معارج : 43 .
13-سوره سجده ، آيه 17 .
14-محدثان مشهور مانند بخاري و مسلم ، و مفسران معروف مانند
طبرسي ، آلوسي و قرطبي اين حديث را در كتابهاي خود آوردهاند .
15-سوره الحاقه ، آيات 19 تا 25 .
16-سوره يس ، آيه 65 .
17-سوره فصلت ، آيه 2 .
18-سوره زلزلة ، آيات 4 و 5 .
19-سوره مريم ، آيات 71 و 72 .
20-اين حديثبا مختصر تفاوتي در منابع معروف شيعه و اهل سنت ، مانند
كنز العمال حديث 39036 و قرطبي ، جلد 6 ، صفحه 4175 ذيل آيه 71 سوره مريم و صدوق در
امالي خود آن را از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده است . در صحيح بخاري نيز بابي ديده ميشود
تحت عنوان « الصراط جسر جهنم » ( صحيح بخاري ، جلد 8 ، صفحه 146 ) .
21-سوره انبياء ، آيه 47 .
22-سوره قارعه ، آيات 6 تا 9 .
23-سوره مدثر ، آيه 38 .
24-سوره انبياء ، آيه 28 .
25-بحار ، جلد 8 ، صفحه 42 .
26-كنز العمال ، حديث 39041 ( جلد 14 ، صفحه 390 ) .
27-بحار ، جلد 8 ، صفحه 56 ، حديث 66 .
28-سوره مؤمنون ، آيه 100 .
29-سوره آل عمران ، آيه 169 .
30-سوره مؤمن ، آيه 46 .
31-سوره روم ، آيه 56 .
32-صحيح ترمذي ، جلد 4 ، كتاب صفة القيامة ، باب 26 ، حديث 2460 ، در منابع
شيعه اين حديث گاه از امير مؤمنان علي ( عليه السلام ) و گاه از امام علي بن الحسين ( عليه السلام ) نقل شده
است ( بحار الانوار ، جلد 6 ، صفحه 214 و 218 ) .
33-سوره توبه ، آيه 89 .
34-سوره رعد ، آيه 35 .
35-سوره آل عمران ، آيه 15 .
36-سوره توبه ، آيه 72 .
37-تفسير عياشي ، ذيل آيه 72 سوره توبه ، مطابق نقل الميزان ، جلد 9 .
38-سوره فجر ، آيات 27 تا 30 .