بخش 4

معاد ودلائل آن اعتقادات در قرآن دلایل معاد روشن است معاد جسمانی عالم عجیب پس از مرگ پرونده اعمال، شهود و گواهان در قیامت شهود و گواهان در قیامت صراط و میزان اعمال شفاعت در قیامت عالم برزخ پاداشهای معنوی و مادی اعتقاد در قرآن

معاد ودلائل آن اعتقادات در قرآن

همه انسانها در روز واحدي بعد از مرگ زنده مي‏شوند و به حساب
اعمال آنها رسيدگي خواهد شد ، نيكان و صالحان در بهشت جاويدان جاي مي‏گيرند و بدان و
گنهكاران به دوزخ فرستاده مي‏شوند .

« الله لا اله الا هو ليجمعنكم الي يوم القيمة لا ريب فيه ، معبودي
جز خداوند يكتا نيست ، به يقين همه شما را در روز رستاخيز كه شكي در آن نيست گرد آوري
مي‏كند » . ( 1 ) .

« فاما من طغي * و آثر الحيوة الدنيا * فان الجحيم هي الماوي * و اما من
خاف مقام ربه و نهي النفس عن الهوي * فان الجنة هي الماوي ، اما آن كس كه طغيان كرده و
زندگي دنيا را مقدم داشته است‏به يقين دوزخ جايگاه اوست و آن كس كه از مقام ( عدالت ) پروردگارش بترسد و نفس را از هوي و هوس باز دارد به يقين بهشت جايگاه اوست‏ » . ( 2 ) .

ما معتقديم : اين جهان در واقع پلي است كه انسانها بايد از آن
بگذرند و به سراي جاويدان برسند ، يا به تعبير ديگر دانشگاه ، يا بازار تجارت ، يا
مزرعه‏اي است‏براي سراي ديگر .

علي ( عليه السلام ) درباره دنيا مي‏گويد : « ان الدنيا دار صدق لمن صدقها . . . و
دار غني لمن تزود منها ، و دار موعظة لمن اتعظ بها ، مسجد احباء الله و مصلي ملائكة
الله و مهبط وحي الله و متجر اولياء الله ، دنيا جايگاه صدق و راستي است‏براي آن كس
كه با صداقت‏با آن برخورد كند . . . و سراي بي نيازي است‏براي آن كس كه از آن توشه بر
گيرد ، و جايگاه آگاهي و بيداري است‏براي آن كس كه از آن پند گيرد ، مسجد دوستان
خداست ، و نمازگاه فرشتگان پروردگار و محل نزول وحي الهي ، و تجارتخانه دوستان
حق ! » ( 3 ) .

دلايل معاد روشن است

دلايل معاد بسيار روشن است چرا كه اولا : زندگي اين جهان نشان
مي‏دهد كه نمي‏تواند هدف نهايي آفرينش انسان باشد كه چند روزي بيايد ، در ميان انبوه
مشكلات زندگي كند و بعد همه چيز پايان گيرد و در عالم نيستي فرو رود : « افحسبتم انما
خلقناكم عبثا و انكم الينا لا ترجعون ، آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريده‏ايم و به
سوي ما باز نمي‏گرديد ! » ( 4 )

اشاره به اين كه اگر معادي در كار نبود حيات دنيا عبث و بيهوده به
نظر مي‏رسيد .

ثانيا : عدل الهي ايجاب مي‏كند كه نيكوكاران و بد كاران كه غالبا در
اين جهان در يك صف قرار مي‏گيرند و گاه بد كاران جلوترند ، از هم جدا شوند و هر كدام
به سزاي اعمالشان برسند : « ام حسب الذين اجترحوا السيئات ان نجعلهم كالذين آمنوا و
عملوا الصالحات سواء محياهم و مماتهم ساء ما يحكمون ، آيا آنها كه مرتكب گناهان شدند
گمان كردند كه ما آنها را همچون كساني قرار مي‏دهيم كه ايمان آورده‏اند و عمل صالح
انجام داده‏اند ؟ كه حيات و مرگشان يكسان باشد ؟ چه بد داوري مي‏كنند ! » ( 5 )

ثالثا : رحمت‏بي پايان الهي ايجاب مي‏كند كه فيض و نعمت او با مرگ
از انسان قطع نشود و تكامل افراد مستعد و شايسته همچنان ادامه يابد : « كتب علي نفسه
الرحمة ليجمعنكم الي يوم القيمة لا ريب فيه ، خدا رحمت را بر خود فرض كرده و همه شما
را در روز رستاخيز كه شكي در آن نيست جمع خواهد كرد » . ( 6 )

قرآن به كساني كه در مساله معاد ترديد داشتند مي‏گويد : چگونه ممكن
است در قدرت خدا براي زنده كردن مردگان شك و ترديد كنيد ، در حالي كه خلقت نخستين شما
نيز از اوست ، همان كسي كه در آغاز شما را از خاك آفريد باز هم به زندگي ديگر بر
مي‏گرداند : « افعيينا بالخلق الاول بل هم في لبس من خلق جديد ، آيا ما از آفرينش نخستين
عاجز مانديم ( كه قادر بر آفرينش رستاخيز نباشيم ) ولي آنها ( با اين دلايل روشن ) باز
در آفرينش مجدد ترديد دارند ! » ( 7 )

« و ضرب لنا مثلا و نسي خلقه قال من يحي العظام و هي رميم * قل
يحييها الذي انشاها اول مرة و هو بكل خلق عليم ، او براي ما مثالي زد ، ولي آفرينش خود
را فراموش كرد و گفت : چه كسي اين استخوانهاي پوسيده را زنده مي‏كند ؟ ! بگو همان كسي كه
او را در آغاز آفريد ، و او نسبت‏به هر مخلوقي آگاه است‏ » . ( 8 )

اضافه بر اين مگر آفرينش انسان در برابر آفرينش آسمانها و زمين
مساله مهمي است ! كسي كه قادر است اين جهان پهناور را با آن همه شگفتيهايش
بيافريند ، توانايي بر زنده كردن مردگان را پس از مرگ دارد : « او لم يروا ان الله الذي
خلق السموات و الارض و لم يعي بخلقهن بقادر علي ان يحي الموتي بلي انه علي كل شي‏ء
قدير ، آيا آنها نمي‏دانند خداوندي كه آسمانها و زمين را آفريد و از آفرينش آنها
ناتوان نشد قادر است مردگان را زنده كند ؟ آري او بر هر چيز تواناست‏ » . ( 9 )

معاد جسماني

اعتقادات در قرآن

نه تنها روح انسان ، بلكه جسم و روح با هم در آن جهان باز مي‏گردد ، و
حياتي نوين از سر مي‏گيرند ، چرا كه آنچه در اين جا انجام شده است‏با همين جسم و روح
بوده ، و پاداشها و كيفرها نيز بايد نصيب هر دو شود . در غالب آيات مربوط به معاد در
قرآن مجيد ، روي معاد جسماني تكيه شده است و در برابر تعجب مخالفان كه مي‏گفتند : چگونه
اين استخوانهاي پوسيده به حيات مجددي باز مي‏گردند ، قرآن مي‏گويد : « قل يحييها الذي
انشاها اول مرة ، كسي كه روز اول انسان را از خاك آفريد ، بر چنين كاري قادر
است‏ » . ( 10 )

« ايحسب الانسان ان لن نجمع عظامه * بلي قادرين علي ان نسوي
بنانه ، آيا انسان گمان مي‏كند كه استخوانهاي ( پوسيده ) او را جمع ( و زنده ) نخواهيم
كرد ؟ آري ما قادريم كه ( حتي خطوط سر ) انگشتان او را مرتب كنيم ( و به حال اول باز
گردانيم ) » . ( 11 )

اين آيات و مانند آن همه صراحت در معاد جسماني دارد .

آياتي كه مي‏گويد : شما از قبرهايتان بر انگيخته مي‏شويد ، نيز به
وضوح معاد جسماني را بيان مي‏كند . ( 12 )

اصولا بيشتر آيات معاد در قرآن معاد روحاني و جسماني را شرح
مي‏دهد .

عالم عجيب پس از مرگ

ما معتقديم : آنچه در جهان پس از مرگ و عالم قيامت و بهشت و دوزخ
مي‏گذرد ، بسيار برتر و بالاتر از آن است كه ما در اين دنياي محدود از آن آگاه و با
خبر شويم : « فلا تعلم نفس ما اخفي لهم من قرة اعين ، هيچ كس نمي‏داند چه پاداشهايي كه
مايه روشني چشمهاست‏براي آنها ( نيكوكاران ) نهفته شده است‏ » . ( 13 ) .

و در حديث معروف نبوي آمده است : « ان الله يقول اعددت لعبادي
الصالحين ما لا عين رات و لا اذن سمعت و لا خطر علي قلب بشر ، من براي بندگان صالحم
نعمتهايي فراهم كرده‏ام كه هيچ چشمي آنها را نديده و هيچ گوشي نشنيده و بر قلب هيچ
انساني خطور نكرده است‏ » . ( 14 )

در واقع ما در اين دنيا به منزله جنين‏هايي كه در محيط محدود شكم
مادر قرار دارد مي‏باشيم و اگر جنين فرضا عقل و هوشي هم داشته باشد ، حقايق و مفاهيمي
را كه در جهان بيرون رحم وجود دارد مانند : آفتاب و ماه درخشان ، وزش نسيم ، منظره گلها و
غرش امواج دريا را هرگز درك نمي‏كند ، اين جهان نسبت‏به عالم قيامت همچون جهان جنين
است سبت‏به اين دنيا-دقت كنيد .

پرونده اعمال ، شهود و گواهان در قيامت

در روز قيامت نامه‏هايي كه بيانگر اعمال ماست ، به دست ما داده
مي‏شود ، نامه اعمال نيكوكاران به دست راستشان ، و بدكاران به دست چپشان ، مؤمنان صالح از
مشاهده نامه اعمال خود خوشحال و مسرور مي‏شوند ، و بدكاران شديدا نگران و ناراحت ، همان
گونه كه قرآن مجيد مي‏فرمايد : « فاما من اوتي كتابه بيمينه فيقول هاؤم اقرؤا
كتابيه * اني ظننت اني ملاق حسابيه * فهو في عيشة راضية * . . . و اما من اوتي كتابه بشماله
فيقول يا ليتني لم اوت كتابيه ، اما آن كس كه نامه اعمالش را به دست راستش داده‏اند ( از شادي ) صدا مي‏زند كه ( اي اهل محشر ! ) نامه اعمال مرا بگيريد و بخوانيد ! من يقين
داشتم كه به حساب اعمالم مي‏رسم ! و او در يك زندگي رضايتبخش خواهد بود-ولي كسي كه
نامه اعمالش را به دست چپش داده‏اند مي‏گويد : اي كاش نامه اعمالم را به من
نمي‏دادند ! » ( 15 )

ولي در اين كه نامه اعمال چگونه است ؟ و چگونه نوشته مي‏شود كه هيچ
كس قادر به انكار محتواي آن نيست ؟ درست‏بر ما روشن نمي‏باشد ، و چنانكه قبلا نيز اشاره
شد اصولا معاد و رستاخير ويژگيهايي دارد كه درك جزييات آن براي مردم دنيا مشكل يا
غير ممكن است ولي كليات آن معلوم و غير قابل انكار است .

شهود و گواهان در قيامت

در قيامت علاوه بر اين كه خداوند شاهد بر تمام اعمال ماست ، گواهاني
نيز بر اعمال ما گواهي مي‏دهند ، دست و پاي ما و حتي پوست تن ما ، زميني كه بر آن زندگي
مي‏كنيم و غير آنها ، همه شاهد و گواه اعمال ما هستند . « اليوم نختم علي افواههم و
تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون‏ » امروز ( روز قيامت ) بر دهانشان مهر
مي‏نهيم و دستهايشان با ما سخن مي‏گويند و پاهايشان به كارهايي كه انجام مي‏دادند ( نيز ) شهادت مي‏دهند » . ( 16 )

« و قالوا لجلودهم لم شهدتم علينا قالوا انطقنا الله الذي انطق كل
شي‏ء ، آنها به پوستهاي تن خود مي‏گويند : چرا بر ضد ما گواهي داديد ؟ در جواب خواهند
گفت : همان خدايي كه هر موجودي را به نطق در آورده ، ما را گويا ساخته ( و اين ماموريت
افشاگري را به ما بخشيده است ! » . ( 17 )

« يومئذ تحدث اخبارها * بان ربك اوحي لها ، در آن روز زمين خبرهايش را
بازگو مي‏كند ! چرا كه پروردگارت به آن وحي كرده است ( كه اين ماموريت را انجام دهد ) » . ( 18 )

صراط و ميزان اعمال

صراط همان پلي است كه بر روي جهنم كشيده شده و همگان بايد از روي
آن عبور كنند ، آري راه بهشت از روي جهنم مي‏گذرد !

« و ان منكم الا واردها كان علي ربك حتما مقضيا * ثم ننجي الذين
اتقوا و نذر الظالمين فيها جثيا ، همه شما ( بدون استثنا ) وارد جهنم مي‏شويد ، اين امري
است‏حتمي و قطعي بر پروردگارت ، سپس آنها را كه تقوا پيشه كرده‏اند از آن رهايي
مي‏بخشيم و ظالمان را ، در حالي كه به زانو در آمده‏اند در آن رها مي‏سازيم‏ » . ( 19 )

عبور از اين گذرگاه صعب العبور خطرناك بستگي به چگونگي اعمال
انسانها دارد چنان كه در حديث معروفي مي‏خوانيم : منهم من يمر مثل البرق ، و منهم من
يمر مثل عدو الفرس ، و منهم من يمر حبوا ، و منهم من يمر مشيا ، و منهم من يمر متعلقا ، قد
تاخذ النار منه شيئا و تترك شيئا ، بعضي مانند برق از آن مي‏گذرند و بعضي همچون اسب
تيز رو ، بعضي با دست و زانو ، بعضي همچون پيادگان و بعضي به آن آويزان مي‏شوند ( و
مي‏گذرند ! ) گاه آتش دوزخ از آنها چيزي را مي‏گيرد و چيزي را رها مي‏كند ! » ( 20 )

اما « ميزان‏ » چنانكه از نامش پيداست وسيله‏اي است‏براي سنجش اعمال
انسانها ، آري در آن روز همه اعمال ما را مي‏سنجند و ارزش و وزن هر يك را آشكار
مي‏كنند :

« و نضع الموازين القسط ليوم القيمة فلا تظلم نفس شيئا و ان كان
مثقال حبة من خردل اتينا بها و كفي بنا حاسبين ، ما ترازوهاي عدل را در روز قيامت‏بر
پا مي‏كنيم ، و به هيچ كس كمترين ستمي نمي‏شود ، حتي اگر به مقدار سنگيني يك دانه خردل ( كار نيك و بدي ) داشته باشد ما آن را حاضر مي‏كنيم و ( جزايش را به او مي‏دهيم ) و
كافي است كه حساب كننده باشيم ! » . ( 21 )

« فاما من ثقلت موازينه فهو في عيشة راضية * و اما من خفت موازينه
فامه هاوية ، اما كسي كه در آن روز ، ترازوهاي اعمالش سنگين است ، در يك زندگي رضايتبخش
خواهد بود ، و كسي كه ترازوهايش سبك است جايگاهش دوزخ است ! » ( 22 )

آري عقيده ما اين است كه نجات و رستگاري در آن جهان بستگي به
اعمال انسانها دارد ، نه آرزوها و پندارها ، هر كس در گرو اعمال خويش است و بدون پاكي و
تقوا كسي راه به جايي نمي‏برد : « كل نفس بما كسبت رهينة ، هر انساني در گرو اعمال خويش
است‏ » . ( 23 )

اين شرح كوتاهي بود از چگونگي‏ « صراط‏ » و « ميزان‏ » هر چند جزئيات آن
براي ما معلوم نيست و همان گونه كه قبلا نيز گفته‏ايم چون سراي آخرت عالمي
است‏بسيار برتر از جهاني كه در آن زندگي مي‏كنيم ، درك همه مفاهيم آن براي ما
زندانيان دنياي مادي مشكل يا غير ممكن است .

شفاعت در قيامت

ما معتقديم : در قيامت پيامبران و امامان معصوم و اولياء الله بعضي
از گنهكاران را به اذن خدا شفاعت مي‏كنند و مشمول عفو الهي مي‏گردند ، ولي فراموش
نكنيم كه اين اذن تنها براي كساني است كه پيوندهاي خود را از خدا و اولياء الله قطع
نكرده باشند ، بنابراين شفاعت‏بي قيد و شرط نيست ، آن نيز نوعي رابطه با اعمال و نيات
ما دارد .

« و لا يشفعون الا لمن ارتضي ، آنها جز براي كسي كه خدا راضي به
شفاعت اوست ، شفاعت نمي‏كنند ! » ( 24 )

و چنانكه در گذشته نيز اشاره شد « شفاعت‏ » راهي است‏براي تربيت انسان
و وسيله‏اي ست‏براي جلوگيري از غوطه‏ور شدن در گناه و قطع تمام پيوندها و روابط از
اولياء الله به انسان مي‏گويد اگر آلوده گناه هم شده‏اي ، از همان جا باز گرد و بيش
از اين گناه مكن !

به يقين مقام‏ « شفاعت عظمي‏ » از آن پيامبر اسلام ( ص ) است و بعد از
او ساير پيامبران و امامان معصوم و حتي علما و شهدا و مؤمنان عارف و كامل و از آن
فراتر قرآن و اعمال صالحه نيز براي بعضي شفاعت مي‏كنند .

در حديثي از امام صادق ( عليه السلام ) مي‏خوانيم : « ما من احد من الاولين و
الآخرين الا و هو يحتاج الي شفاعة محمد ( ص ) يوم القيامة ، هيچ كس از اولين و آخرين
نيست مگر اين كه نياز به شفاعت محمد ( ص ) در قيامت دارد ! » ( 25 )

در حديث ديگري در كنز العمال از پيامبر اكرم ( ص ) آمده
است : « الشفعاء خمسة : القرآن و الرحم و الامانة و نبيكم و اهل بيت نبيكم ، در روز قيامت
پنج‏شفيع وجود دارد : قرآن ، صله رحم ، امانت و پيامبر شما و اهل بيت او » . ( 26 ) در حديث ديگري از امام صادق ( عليه السلام ) مي‏خوانيم : « اذا كان يوم القيامة بعث الله
العالم و العابد ، فاذا وقفا بين يدي الله عز و جل قيل للعابد انطلق الي الجنة ، و قيل
للعالم قف تشفع للناس بحسن تاديبك لهم ، روز قيامت كه مي‏شود خداوند « عالم‏ » و « عابد » را
مبعوث مي‏كند ، هنگامي كه در پيشگاه خداوند متعال قرار مي‏گيرند ، به‏ « عابد » گفته
مي‏شود : به سوي بهشت‏برو ! و به عالم گفته مي‏شود : بايست و براي مردم به خاطر
تربيت‏خوبي كه نسبت‏به آنها داشتي شفاعت كن ! » ( 27 )

اين حديث اشاره لطيفي نيز به فلسفه شفاعت دارد .

عالم برزخ

ما معتقديم : در ميان اين جهان و سراي آخرت ، جهان سومي به نام « برزخ‏ » است كه ارواح همه انسانها پس از مرگ تا روز قيامت در آن قرار مي‏گيرند .

« و من ورائهم برزخ الي يوم يبعثون ، و پشت‏سر آنها ( پس از مرگ ) برزخي است تا روز قيامت‏ » . ( 28 )

البته از جزئيات آن جهان نيز آگاهي زيادي نداريم و نمي‏توانيم
داشته باشيم ، اين قدر مي‏دانيم كه ارواح نيكان و صالحاني كه در درجات بالا قرار
دارند ( مانند ارواح شهدا ) در آن جهان ، متنعم به نعمتهاي فراواني هستند : « و لا تحسبن
الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون ، هرگز گمان مبر كساني كه
در راه خدا كشته شدند مردگانند ، بلكه آنها زنده‏اند و در پيشگاه پروردگارشان
متنعمند » . ( 29 )

و نيز ارواح ظالمان و طاغوتها و حاميان آنها در آن جهان
معذبند ، همان گونه كه قرآن درباره فرعون و آل فرعون مي‏گويد : « النار يعرضون عليها
غدوا و عشيا و يوم تقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد العذاب ، عذاب آنها ( در برزخ ) آتش ( دوزخ ) است كه هر صبح و شام بر آن عرضه مي‏شوند ، و روزي كه قيامت‏بر پا شود ( مي‏فرمايد ) آل فرعون را داخل سخت‏ترين عذابها كنيد ! » ( 30 )

ولي گروه سومي كه گناهان كمتري دارند نه جزء اين دسته‏اند و نه
جزء آن دسته ، و مشمول هيچ كدام از عذاب و كيفر نيستند ، گويي در جهان برزخ در حالتي
شبيه به خواب فرو مي‏روند و در رستاخيز بيدار مي‏شوند ! « و يوم تقوم الساعة يقسم
المجرمون ما لبثوا غير ساعة . . . و قال الذين اوتوا العلم و الايمان لقد لبثتم في
كتاب الله الي يوم البعث فهذا يوم البعث و لكنكم كنتم لا تعلمون ، و روزي كه قيامت‏بر
پا شود گنهكاران قسم ياد مي‏كنند كه جز ساعتي در عالم برزخ درنگ نكردند . . . اما كساني
كه علم و ايمان به آنها داده شده ( خطاب به مجرمان ) مي‏گويند : شما به فرمان خدا تا
روز قيامت ( در عالم برزخ ) قرار داشتيد ، و اكنون روز رستاخيز است ولي شما
نمي‏دانستيد ! » ( 31 ) .

در روايات اسلامي نيز از پيغمبر اكرم ( ص ) آمده است كه
فرمود : « القبر روضة من رياض الجنة او حفرة من حفر النيران ، قبر يا باغي است از باغهاي
بهشت ، يا حفره‏اي از حفره‏هاي دوزخ‏ » . ( 32 )

پاداشهاي معنوي و مادي اعتقاد در قرآن

پاداشهاي قيامت هم جنبه مادي دارد و هم جنبه معنوي ، چرا كه معاد
نيز هم روحاني و هم جسماني است .

آنچه در قرآن مجيد و روايات اسلامي درباره باغهاي بهشتي كه نهرها
از زير درختانش جاري هستند « جنات تجري من تحتها الانهار » ( 33 ) باغهايي كه
ميوه‏هاي آن و سايه‏هايش جاوداني است‏ « اكلها دائم و ظلها » ( 34 ) و براي
افراد با ايمان همسران خوب بهشتي وجود دارد « و ازواج مطهرة‏ » ( 35 ) و
مانند آن آمده است ، و همچنين آنچه درباره آتش سوزان دوزخ و مجازاتهاي دردناك آن ديده
مي‏شود ، همه ناظر به جنبه‏هاي مادي پاداش و كيفر آن جهان است .

ولي از آن مهمتر ، پاداشهاي معنوي ، انوار معرفت الهي و قرب روحاني
پروردگار و جلوه‏هاي جمال و جلال اوست ، همان لذاتي است كه با هيچ زبان و بياني ، قابل
توصيف نيست .

در بعضي آيات قرآن بعد از بيان بخشي از نعمتهاي مادي بهشت ( باغهاي
پر طراوت و مسكنهاي پاكيزه ) مي‏افزايد : « و رضوان من الله اكبر ، و رضا و خشنودي خدا از
همه اينها برتر است ! » و بعد مي‏افزايد : « ذلك هو الفوز العظيم ، پيروزي بزرگ همين
است ! » ( 36 ) آري لذتي بالاتر از اين نيست كه انسان درك كند از سوي معبود
و محبوب بزرگش پذيرفته شده و مشمول رضا و خشنودي و پذيرش او قرار گرفته است !

در حديثي از امام علي بن الحسين ( عليه السلام ) مي‏خوانيم : « يقول ( الله ) تبارك
و تعالي رضاي عنكم و محبتي لكم خير و اعظم مما انتم فيه . . . ، خداوند متعال به آنها
مي‏گويد : خشنودي من از شما و محبتم نسبت‏به شما بهتر و برتر است از نعمتهايي كه شما
در آن هستيد ! . . . آنها همگي اين سخن را مي‏شنوند و تصديق مي‏كنند ! » ( 37 ) راستي چه لذتي از اين بالاتر كه انسان مخاطب به اين خطاب شود : « يا ايتها النفس
المطمئنة * ارجعي الي ربك راضية مرضية * فادخلي في عبادي * و ادخلي جنتي ، تو اي روح آرام
يافته ! به سوي پروردگارت باز گرد ، در حالي كه هم تو از او خشنودي و هم او از تو
خشنود ، و در سلك بندگانم در آي و در بهشتم وارد شو ! » ( 38 )

پي‏نوشتها :

1-سوره نساء ، آيه 87 .

2-سوره نازعات ، آيات 37-41 .

3-نهج البلاغه ، كلمات قصار ، شماره 131 .

4-سوره مؤمنون ، آيه 115 .

5-سوره جاثيه ، آيه 21 .

6-سوره انعام ، آيه 12 .

7-سوره ق ، آيه 15 .

8-سوره يس ، آيات 78 و 79 .

9-سوره احقاف ، آيه 33 .

10-سوره يس ، آيه 79 .

11-سوره قيامت ، آيات 3 و 4 .

12-مانند آيات سوره يس : 51 و 52 ، قمر : 7 ، معارج : 43 .

13-سوره سجده ، آيه 17 .

14-محدثان مشهور مانند بخاري و مسلم ، و مفسران معروف مانند
طبرسي ، آلوسي و قرطبي اين حديث را در كتابهاي خود آورده‏اند .

15-سوره الحاقه ، آيات 19 تا 25 .

16-سوره يس ، آيه 65 .

17-سوره فصلت ، آيه 2 .

18-سوره زلزلة ، آيات 4 و 5 .

19-سوره مريم ، آيات 71 و 72 .

20-اين حديث‏با مختصر تفاوتي در منابع معروف شيعه و اهل سنت ، مانند
كنز العمال حديث 39036 و قرطبي ، جلد 6 ، صفحه 4175 ذيل آيه 71 سوره مريم و صدوق در
امالي خود آن را از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده است . در صحيح بخاري نيز بابي ديده مي‏شود
تحت عنوان‏ « الصراط جسر جهنم‏ » ( صحيح بخاري ، جلد 8 ، صفحه 146 ) .

21-سوره انبياء ، آيه 47 .

22-سوره قارعه ، آيات 6 تا 9 .

23-سوره مدثر ، آيه 38 .

24-سوره انبياء ، آيه 28 .

25-بحار ، جلد 8 ، صفحه 42 .

26-كنز العمال ، حديث 39041 ( جلد 14 ، صفحه 390 ) .

27-بحار ، جلد 8 ، صفحه 56 ، حديث 66 .

28-سوره مؤمنون ، آيه 100 .

29-سوره آل عمران ، آيه 169 .

30-سوره مؤمن ، آيه 46 .

31-سوره روم ، آيه 56 .

32-صحيح ترمذي ، جلد 4 ، كتاب صفة القيامة ، باب 26 ، حديث 2460 ، در منابع
شيعه اين حديث گاه از امير مؤمنان علي ( عليه السلام ) و گاه از امام علي بن الحسين ( عليه السلام ) نقل شده
است ( بحار الانوار ، جلد 6 ، صفحه 214 و 218 ) .

33-سوره توبه ، آيه 89 .

34-سوره رعد ، آيه 35 .

35-سوره آل عمران ، آيه 15 .

36-سوره توبه ، آيه 72 .

37-تفسير عياشي ، ذيل آيه 72 سوره توبه ، مطابق نقل الميزان ، جلد 9 .

38-سوره فجر ، آيات 27 تا 30 .


| شناسه مطلب: 74182