بخش 6

مسائل گوناگون مساله حسن و قبح عقلی عدل الهی آزادی انسان یکی از منابع فقه، دلیل عقل است باز هم عدل الهی نفی تکلیف ما لا یطاق فلسفه حوادث دردناک عالم هستی نظام احسن است منابع چهار گانه فقه باب اجتهاد دائما مفتوح است خلا قانونی وجود ندارد تقیه و فلسفه آن در کجا تقیه حرام است عبادات اسلامی جمع میان نمازها سجده بر خاک زیارت قبور پیامبران و امامان مراسم سوگواری و فلسفه آن ازدواج موقت

مسائل گوناگون

گذشته از بحثهايي كه در فصول پيشين آمد كه اصول اعتقادات ما را در
مباحث اساسي دين اسلام روشن مي‏سازد ، ويژگيهاي ديگري در اعتقادات ماست كه در اين فصل
مطرح مي‏شود .

-مساله حسن و قبح عقلي

ما معتقديم : عقل انسان خوبي و بدي و حسن و قبح بسياري از اشياء را
درك مي‏كند ، و اين به بركت نيروي معرفت‏خوب و بد است كه خدا به انسان
بخشيده . بنابراين حتي قبل از نزول شرايع آسماني ، بخشي از مسائل به وسيله عقل بر انسان
روشن بوده است ، خوبي عدالت و نيكوكاري ، بدي ظلم و بيدادگري ، و خوبي بسياري از صفات
اخلاقي مانند « راستگويي‏ » ، « امانت‏ » ، « شجاعت‏ » ، « سخاوت‏ » و امثال آن ، همچنين
بدي‏ « دروغ‏ » و « خيانت‏ » و « بخل‏ » و مانند آن ، همه از مسائلي است كه عقل آنها را درك
مي‏كند ، ولي از آن جا كه عقل قادر به درك حسن و قبح همه اشياء نيست و معلومات انسان
در هر حال محدود است ، اديان الهي و كتب آسماني و پيامبران براي تكميل اين امر از سوي
خداوند مبعوث شدند تا هم بر ادراكات عقلي تاكيد كنند و هم زواياي تاريكي را كه عقل
از درك آن عاجز بوده بر او روشن سازند .

اگر ما استقلال عقل را در تشخيص حقايق بكلي انكار كنيم ، مساله
توحيد و خداشناسي و بعثت انبياء و اديان آسماني از ميان خواهد رفت ، زيرا اثبات وجود
خدا و حقانيت دعوت انبياء ، جز از طريق عقل امكان پذير نيست . بديهي است‏بيانات شرع در
صورتي قابل قبول است كه اين دو اصل ( توحيد-نبوت ) قبلا با دليل عقل ثابت‏شود ، و اثبات
اين دو موضوع تنها به دليل شرع غير ممكن است .

عدل الهي

به همين دليل ما معتقد به عدل الهي هستيم و مي‏گوييم محال
است‏خداوند بر بندگانش ظلم كند ، بي دليل كسي را مجازات و يا بي دليل عفو نمايند ، محال
است‏به وعده‏هاي خود وفا نكند ، و محال است‏شخص ناصالح و خطا كاري را به مقام نبوت و
رسالت از سوي خويش منصوب نمايد ، و معجزاتي در اختيار او بگذارد .

و نيز محال است‏بندگانش را كه براي پيمودن راه سعادت آفريده
است‏بدون راهنما و رهبر بگذارد ، چرا كه همه اين كارها زشت و قبيح است ، و بر خداوند
متعال زشت و قبيح روا نيست .

آزادي انسان

و باز به همين دليل معتقديم كه خدا انسان را آزاد آفريده
است . افعال انسان از روي اراده و اختيار او سرچشمه مي‏گيرد ، چرا كه اگر غير اين باشد
يعني ما معتقد به اصل جبر در اعمال انسانها بوده باشيم ، مجازات بدكاران ظلم و بي
عدالتي واضح ، و پاداش نيكوكاران ، كاري بيهوده و بي دليل خواهد بود ، و چنين امري بر
خداوند محال است .

كوتاه سخن اين كه : قبول حسن و قبح عقلي و استقلال فكر و خرد انسان
در تشخيص بسياري از حقايق ، پايه اصلي دين و شريعت و قبول نبوت انبيا و كتب آسماني
است ، ولي همان گونه كه گفته شد درك و آگاهي انسان محدود است ، و تنها به وسيله آن
نمي‏تواند تمام حقايقي را كه مربوط به سعادت و تكامل اوست دريابد ، و به همين دليل
نياز به بعثت انبيا و كتب آسماني دارد .

يكي از منابع فقه ، دليل عقل است

با توجه به آنچه گفته شد ما معتقديم كه يكي از منابع اصلي دين
اسلام ، دليل عقل است ، و منظور از دليل عقل در اينجا اين است كه عقل بطور قطع و يقين
چيزي را درك كند و درباره آن داوري نمايد ، مثلا اگر ( فرضا ) هيچ دليلي در كتاب و
سنت‏براي حرام بودن ظلم و خيانت و دروغ و قتل نفس و سرقت اموال و تجاوز به حقوق
مردم نداشتيم ، ما به وسيله دليل عقل اين امور را تحريم مي‏كرديم ، و يقين داشتيم
خداوند عالم و حكيم ، اين امور را براي ما حرام شمرده ، و هرگز راضي به انجام آنها
نيست ، و اين يك حجت الهي بر ما بود .

آيات قرآن پر است از تعبيراتي كه همه بيانگر اهميت عقل و دلايل
عقلي است .

براي پوييدن راه توحيد ، قرآن ارباب عقل و خرد را دعوت به مطالعه
آيات الهي در زمين و آسمان مي‏كند : « ان في خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و
النهار لآيات لاولي الالباب‏ » . ( 1 )

از سوي ديگر ، هدف از بيان آيات الهي را افزايش فهم و عقل انسانها
مي‏شمرد : « انظر كيف نصرف الآيات لعلهم يفقهون ، بنگر چگونه آيات را با تعبيرات گوناگون
بيان مي‏كنيم تا بفهمند » . ( 2 )

و از سوي سوم ، همه انسانها را دعوت به تميز نيكيها از بديها و به
كار انداختن نيروي تفكر در اين راه مي‏كند ، و مي‏گويد : « قل هل يستوي الاعمي و البصير
افلا تتفكرون ، بگو : آيا نابينا و بينا ( نادان و دانا ) يكسانند ، آيا فكر
نمي‏كنيد ! » ( 3 )

و بالاخره بدترين جنبندگان عالم را كساني مي‏شمرد كه چشم و گوش و
زبان خود را به كار نمي‏اندازند و از نيروي عقل و خرد استفاده نمي‏كنند : « ان شر
الدواب عند الله الصم البكم الذين لا يعقلون ، بدترين جنبندگان نزد خدا افراد كر و
لالي هستند كه انديشه نمي‏كنند » ( 4 ) . . . و آيات فراوان ديگر .

با اين حال چگونه مي‏توان نيروي عقل و خرد و تفكر را در اصول و
فروع اسلام ناديده گرفت .

باز هم عدل الهي

همان گونه كه اشاره شد ما معتقد به عدل الهي هستيم و يقين داريم
كه هرگز خداوند ستمي به بنده‏اي از بندگان روا نمي‏دارد ، چرا كه ظلم كار زشت و
ناپسندي است ، و ساحت قدس الهي از چنين كاري پاك و منزه است : « و لا يظلم ربك
احدا ، پروردگارت به احدي ظلم نمي‏كند » . ( 5 )

اگر مجازاتهايي در دنيا و آخرت دامن افرادي را مي‏گيرد ، سبب اصلي
آن خودشان هستند « فما كان الله ليظلمهم و لكن كانوا انفسهم يظلمون ، خداوند به آنها ( اقوام پيشين كه گرفتار عذاب الهي شدند ) ستم نكرد ، آنها خودشان بر خويشتن ستم
مي‏كردند ! » ( 6 )

نه فقط انسانها بلكه هيچ موجودي در جهان از سوي خداوند مورد ستم
قرار نمي‏گيرد « و ما الله يريد ظلما للعالمين ، خداوند هيچ گاه ستمي بر جهانيان
نمي‏خواهد » ( 7 ) -البته تمام اين آيات تاكيد و ارشاد به سوي حكم عقل است .

نفي تكليف ما لا يطاق

به همين دليل ما معتقديم : هرگز خداوند تكليف ما لا يطاق ( كاري كه
از توان انسان بيرون باشد ) نمي‏كند « لا يكلف الله نفسا الا وسعها » . ( 8 )

فلسفه حوادث دردناك

و نيز به همين دليل معتقديم حوادث دردناكي كه در اين جهان صورت
مي‏گيرد ( از قبيل زلزله‏ها و آفات و بلاها ، گاه جنبه مجازات الهي دارد آن گونه كه
درباره قوم لوط آمده است : « فلما جاء امرنا جعلنا عاليها سافلها و امطرنا عليهم
حجارة من سجيل منضود ، هنگامي كه فرمان ما ( دائر بر عذاب ) فرا رسيد ، شهرهاي آنها را
زير و رو كرديم و باراني از سنگهاي متراكم بر آنان فرو فرستاديم‏ » . ( 9 )

درباره مردم ناسپاس و طغيانگر « سبا » مي‏فرمايد : « فاعرضوا فارسلنا
عليهم سيل العرم ، آنها ( از اطاعت‏خدا ) روي گرداندند و ما سيل ويرانگر را بر آنها
فرستاديم‏ » .

بخش ديگري از اين حوادث ، براي بيدار كردن انسانهاست تا به راه حق
باز گردند : « ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس ليذيقهم بعض الذي عملوا
لعلهم يرجعون ، فساد و تباهي در خشكي و درياها به خاطر كارهايي كه مردم انجام
داده‏اند آشكار گشت ، خدا مي‏خواهد نتيجه پاره‏اي از اعمال آنها را به آنها بچشاند
شايد باز گردند ! » ( 10 ) پس اين بخش از حوادث دردناك در واقع لطف الهي
است .

بخش ديگر ، مصائبي است كه انسان با دست‏خويش براي خود فراهم مي‏سازد
و به تعبير ديگر نتيجه ندانم كاريهاي خود اوست : « ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا
ما بانفسهم ، خداوند آنچه را مردم دارند تغيير نمي‏دهد مگر اين كه آنها خودشان را
تغيير دهند » . ( 11 )

« ما اصابك من حسنة فمن الله و ما اصابك من سيئة فمن نفسك ، آنچه از
نيكيها و پيروزيها به تو مي‏رسد از ناحيه خداست ( و به كمك اوست ) و آنچه از بديها و
مشكلات دامنگير تو مي‏شود ، از سوي خود توست ! » ( 12 )

عالم هستي نظام احسن است

ما معتقديم : جهان آفرينش صحنه نظام احسن است ، يعني نظم موجود عالم
شايسته‏ترين نظمي است كه مي‏تواند بر جهان حكمفرما باشد ، همه چيز روي حساب است و هيچ
گونه مطلبي بر خلاف حق و عدالت و نيكي در آن وجود ندارد ، و اگر بديها در جامعه
انساني ديده مي‏شود از ناحيه خود آنهاست .

تكرار مي‏كنيم ما معتقديم : عدل الهي يكي از پايه‏هاي الهي جهان
بيني اسلامي است ، و بدون آن مساله توحيد و نبوت و معاد نيز به خطر مي‏افتد-دقت كنيد .

در حديثي مي‏خوانيم كه امام صادق ( عليه السلام ) پس از اين كه تاييد
فرمود : « ان اساس الدين التوحيد و العدل ، پايه و اساس دين توحيد و عدالت
است‏ » ، افزود : « اما التوحيد فان لا تجوز علي ربك ما جاز عليك ، و اما العدل فان لا تنسب
الي خالقك ما لامك عليه ، توحيد آن است كه آنچه بر تو رواست ، بر خدا روا نداري ( و او
را از تمام صفات ممكنات پاك و منزه بشمري ) و اما عدل آن است كه عملي را به خدا نسبت
ندهي كه اگر آن را خودت انجام مي‏دهي ، تو را به خاطر آن ملامت مي‏كند » -دقت
كنيد . ( 13 )

منابع چهار گانه فقه

منابع فقهي ما همان گونه كه در گذشته نيز اشاره شد ، چهار چيز است :

نخست‏ « كتاب الله‏ » قرآن مجيد است كه سند اصلي معارف و احكام اسلام
مي‏باشد .

دوم سنت پيامبر ( ص ) و « امامان معصوم‏ » اهل بيت-عليهم السلام .

سوم اجماع و اتفاق علما و فقهاست كه كاشف از نظر معصوم باشد .

و چهارم دليل عقل است و منظور از دليل عقل ، دليل عقل قطعي است ، و
اما دليل عقل ظني مانند « قياس‏ » و « استحسان‏ » در هيچ يك از مسائل فقهي نزد ما قابل قبول
نيست ، بنابراين هر گاه فقيه با گمان خويش مصلحتي را در چيزي ببيند كه در كتاب و
سنت‏حكم آن به خصوص وارد نشده است ، نمي‏تواند آن را به عنوان يك حكم الهي معرفي
كند ، و همچنين پناه بردن به قياسهاي ظني و امثال آن براي كشف احكام شرع نزد ما جايز
نيست ، اما در مواردي كه انسان يقين پيدا كند مانند يقين به زشتي ظلم و دروغ و سرقت و
خيانت ، اين حكم عقل معتبر است و به مقتضاي‏ « كل ما حكم به العقل حكم به الشرع‏ » بيانگر
حكم شرع است .

حقيقت اين است كه ما درباره احكام مورد نياز مكلفين در امور عبادي
و سياسي و اقتصادي و اجتماعي ، به اندازه كافي روايات از پيغمبر اكرم ( ص ) و ائمه
معصومين-عليهم السلام-در دست داريم ، و نيازي به پناه بردن به اين گونه‏ « ادله
ظنيه‏ » نمي‏بينيم ، حتي معتقديم براي كشف احكام در « مسائل مستحدثه‏ » يعني مسائلي كه با
گذشت زمان در زندگي بشر وارد شده اصول و كلياتي در كتاب و سنت پيامبر ( ص ) و ائمه
معصومين-عليهم السلام-وارد شده كه ما را از توسل به اين گونه دلايل ظني بي نياز
مي‏كند ، يعني با رجوع به همان كليات احكام ، مسائل مستحدثه كشف مي‏شود ( توضيح اين سخن
از حوصله اين بحث فشرده بيرون است ) . ( 14 )

باب اجتهاد دائما مفتوح است

ما معتقديم : باب اجتهاد در تمام مسائل شرع باز است ، و همه فقهاي
صاحب نظر مي‏توانند احكام الهي را از منابع چهار گانه فوق استنباط كرده و در اختيار
كساني كه قدرت استنباط ندارند بگذارند ، هر چند نظراتشان با فقهاي پيشين تفاوتهايي
داشته باشد و معتقديم افرادي كه در فقه صاحب نظر نيستند ، هميشه بايد به فقهاي زنده
كه آگاه به مسائل زمان و مكان هستند مراجعه كنند و به اصطلاح از آنها تقليد كنند و
مراجعه افراد نا آگاه را به متخصصان در فقه از بديهيات مي‏دانيم . ما
اين‏ « فقها » را « مرجع تقليد » مي‏ناميم ، به اين ترتيب تقليد ابتدايي از فقيه ميت را جايز
نمي‏دانيم ، حتما بايد مردم از فقهاي زنده تقليد كنند تا دائما فقه در حركت و تكامل
باشد .

خلا قانوني وجود ندارد

ما معتقديم : كه خلا قانوني در اسلام وجود ندارد ، يعني تمام احكام
مورد نياز انسانها تا دامنه قيامت در اسلام بيان شده ، گاه به صورت خاص و گاه در ضمن
يك حكم كلي و عام ، و به همين دليل براي فقها حق قانونگذاري قائل نيستيم ، بلكه آنها را
موظف مي‏دانيم كه احكام الهي را از منابع چهار گانه فوق استخراج كنند و در اختيار
همگان بگذارند ، مگر قرآن مجيد در سوره مائده كه آخرين يا از آخرين سوره‏هايي است كه
بر پيامبر ( ص ) نازل شده نمي‏گويد : « اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و
رضيت لكم الاسلام دينا ، امروز دين شما را كامل كردم و نعمت‏خود را بر شما تمام
نمودم ، و اسلام را آيين شما پذيرفتم‏ » . ( 15 ) چگونه آيين اسلام مي‏تواند
كامل باشد بي آن كه احكام فقهي كامل براي همه اعصار و قرون داشته باشد ؟ ! مگر در
حديث معروف پيامبر ( ص ) نمي‏خوانيم كه در حجة الوداع فرمود :

« ايها الناس و الله ما من شي‏ء يقربكم من الجنة و يباعدكم عن
النار الا و قد امرتكم به ، و ما من شي‏ء يقربكم من النار و يباعدكم عن الجنة الا و
قد نهيتكم عنه ، اي مردم ! هر چيزي شما را به بهشت نزديك كند و از آتش دوزخ دور
سازد ، شما را به آن دستور دادم و هر چيزي كه شما را به آتش دوزخ نزديك سازد و از
بهشت دور نمايد شما را از آن نهي كردم‏ » . ( 16 )

در حديث معروف ديگري از امام صادق ( عليه السلام ) مي‏خوانيم : « ما ترك علي ( عليه السلام ) شيئا الا كتبه حتي ارش الخدش ، علي ( عليه السلام ) چيزي از احكام اسلام را فرو گذار نكرد مگر اين
كه ( به دستور پيامبر-ص-و املاي آن حضرت ) آن را نوشت ، حتي ديه يك خراش كوچك ( كه بر
بدن انساني وارد مي‏شود ) » . ( 17 )

با اين حال نوبتي به ادله ظنيه و قياس و استحسان نمي‏رسد .

تقيه و فلسفه آن

ما معتقديم : هر گاه انساني در ميان افراد متعصب و لجوج و بي منطبق
گرفتار شود كه اظهار عقيده در ميان آنان ، سبب خطر جاني يا مانند آن گردد و از اين
اظهار عقيده فايده مهمي حاصل نشود ، در چنين موردي موظف است عقيده خود را مكتوم
دارد ، و جان خود را بيهوده بر باد ندهد ، و نام اين كار را « تقيه‏ » مي‏گذاريم و اين
مساله را از دو آيه در قرآن مجيد و دليل عقل آموخته‏ايم .

قرآن درباره مؤمن آل فرعون مي‏فرمايد : « و قال رجل مؤمن من آل فرعون
يكتم ايمانه اتقتلون رجلا ان يقول ربي الله و قد جاءكم بالبينات من ربكم ، مرد با
ايماني از آل فرعون كه ايمان خود را كتمان مي‏كرد ( در مقام دفاع از موسي بر آمد و ) گفت : آيا مي‏خواهيد كسي را به قتل برسانيد كه مي‏گويد : پروردگار من خداست ، در حالي كه
دلايل روشني از سوي پروردگارتان براي شما آورده است ! » ( 18 )

جمله‏ « يكتم ايمانه‏ » صراحت در مساله تقيه دارد ، آيا سزاوار بود مؤمن
آل فرعون ايمان خود را آشكار كند و جان خود را از دست‏بدهد و كاري از پيش نبرد ؟

و درباره بعضي از مؤمنان مبارز و مجاهد صدر اسلام كه در چنگال
مشركان لجوج گرفتار شدند دستور تقيه مي‏دهد و مي‏فرمايد : « لا يتخذ المؤمنون الكافرين
اولياء من دون المؤمنين و من يفعل ذلك فليس من الله في شي‏ء الا ان تتقوا منهم
تقاة ، افراد با ايمان نبايد غير از مؤمنان ، كسي را از كافران ، دوست و ولي خود قرار
دهند ، هر كس چنين كند رابطه خود را از خدا بريده است مگر اين كه ( شما در خاطر باشيد
و ) از آنها تقيه كنيد » . ( 19 )

بنابراين‏ « تقيه‏ » يعني كتمان عقيده ، مخصوص جايي است كه جان و مال و
عرض انسان در برابر دشمنان متعصب و لجوج به خطر مي‏افتد ، بي آن كه نتيجه‏اي داشته
باشد ، در چنين مواردي نبايد بيهوده افراد را به خطر انداخت و نيروها را از دست
داد ، بلكه بايد آن را براي مواقع لزوم حفظ كرد ، به همين دليل در حديث معروف امام صادق ( عليه السلام ) مي‏خوانيم : « التقية ترس المؤمن ، تقيه سپر دفاعي مؤمن است‏ » . ( 20 )

تعبير به‏ « ترس‏ » ( سپر ) تعبير لطيفي است كه نشان مي‏دهد تقيه يك
وسيله دفاعي در مقابل دشمنان است .

داستان تقيه كردن‏ « عمار ياسر » در برابر مشركان و صحه نهادن بر آن
از سوي پيامبر اسلام ( ص ) معروف است . ( 21 )

استتار سربازان و سلاحها در ميدانهاي جنگ ، مخفي نگهداشتن اسرار
جنگي و غير آن از دشمنان و امثال اينها ، همه نوعي تقيه در زندگي انسانها محسوب
مي‏شود ، و در مجموع ، تقيه يعني‏ « كتمان‏ » در جايي كه اظهار كردن موجب خطر و ضرري است‏بي
آن كه فايده‏اي در بر داشته باشد . اين يك حكم عقلي و شرعي است كه نه تنها شيعه بلكه
همه مسلمين جهان بلكه همه عقلاي عالم ، در موارد لزوم به آن عمل مي‏كنند .

با اين حال شگفت آور است كه بعضي اعتقاد به تقيه را مخصوص شيعه و
پيروان مكتب اهل بيت دانسته و آن را به صورت يكي از ايرادهاي عمده بر آنها در
آورده‏اند ، در حالي كه مساله روشني است ، هم ريشه در قرآن مجيد دارد و هم در احاديث
اسلامي و سيره ياران پيامبر ( ص ) و هم برنامه‏هاي تمام عقلاي جهان .

در كجا تقيه حرام است

ما معتقديم : دليل اصلي اين سوء تفاهمها عدم آگاهي كافي از عقايد
شيعه و يا گرفتن عقايد آنها از دشمنان آنهاست ، و تصور مي‏كنيم با توضيحي كه در بالا
آمد مساله كاملا روشن شده باشد .

البته نمي‏توان انكار كرد كه در بعضي از موارد تقيه كردن حرام است
و آن در جايي است كه اساس دين و اسلام و قرآن ، يا نظامهاي اسلامي به خطر بيفتد ، در
چنين مواردي بايد عقايد را اظهار نمود هر چند انسان قرباني اظهار عقيده‏اش شود ، و
معتقديم قيام امام حسين ( عليه السلام ) در عاشورا و كربلا ، درست در راستاي همين هدف بود ، چرا كه
حكام بني اميه اساس اسلام را به خطر افكنده بودند ، و قيام امام حسين ( عليه السلام ) پرده از كار
آنها برداشت ، و جلو خطر را گرفت .

عبادات اسلامي

ما به تمام عباداتي كه قرآن و سنت‏بر آن تاكيد نهاده است ، معتقد و
پايبنديم ، مانند نمازهاي پنجگانه روزانه كه مهمترين رابطه خلق با خالق است ، و روزه
ماه مبارك رمضان كه بهترين وسيله براي تقويت ايمان و تزكيه نفس و تقوي ، و مبارزه با
هوي پرستي است .

ما حج‏خانه خدا را كه وسيله مؤثري براي تقوا و تحكيم علقه‏هاي
مودت و سبب عزت مسلمين است‏يك بار در عمر براي افراد مستطيع واجب مي‏دانيم و زكات
مال و خمس و امر به معروف و نهي از منكر و جهاد در برابر مهاجمين به اسلام و مسلمين
را نيز از واجبات مسلم مي‏شمريم .

هر چند در جزئيات اين امور ، تفاوتهايي ميان ما و بعضي ديگر از فرق
مسلمين وجود دارد همان گونه كه مذاهب چهار گانه اهل سنت نيز در احكام عبادات و غير
آن تفاوتهايي با هم دارند .

جمع ميان نمازها

از جمله اين كه ما معتقديم : جمع ميان نمازهاي ظهر و عصر يا نماز
مغرب و عشا در يك وقت مانعي ندارد ( هر چند جدا خواندن آنها را افضل و بهتر
مي‏دانيم ) و معتقديم اجازه جمع از سوي پيامبر ( ص ) براي ملاحظه حال اشخاصي كه در
زحمتند داده شده است .

در صحيح‏ « ترمذي‏ » از ابن عباس چنين نقل شده : « جمع رسول الله ( ص ) بين
الظهر و العصر ، و بين المغرب و العشاء بالمدينة من غير خوف و لا مطر ، قال فقيل لابن
عباس ما اراد بذلك ؟ قال اراد ان لا يحرج امته ، پيغمبر اكرم ( ص ) در شهر مدينه بين
نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا جمع كرد در حالي كه نه ترسي بود و نه باراني ، از ابن
عباس پرسيدند : منظور حضرت از اين كار چه بود ؟ گفت : براي اين بود كه امت‏خود را به زحمت
نيفكند ( يعني در مواردي كه جدا ساختن موجب زحمتي شود ، از اين ترخيص استفاده كنند ) » . ( 22 )

مخصوصا در عصر و زمان ما كه زندگي اجتماعي به ويژه در كارخانه‏ها
و مراكز فعال صنعتي شكل پيچيده‏اي به خود گرفته و مقيد بودن به پنج وقت جداگانه
نماز سبب شده كه بعضي نماز را بكلي ترك كنند ، استفاده از اين ترخيص كه پيامبر ( ص ) فرموده مي‏تواند سبب پايداري بيشتر در امر نماز شود-دقت كنيد .

سجده بر خاك

ما معتقديم : به هنگام سجده نماز ، بايد بر خاك يا ساير اجزاي زمين
سجده كرد يا بر چيزهايي كه از زمين مي‏رويد ، مانند برگ و چوب درختان و تمام گياهان ( به استثناي آنچه خوردني يا پوشيدني است ) .

بنابراين سجده كردن بر فرش را مجاز نمي‏دانيم ، مخصوصا خاك را بر
همه چيز جهت‏سجده كردن ترجيح مي‏دهيم ، لذا براي آسان شدن كار ، بسياري از شيعيان
قطعه‏اي از خاك تميز را كه قالب گيري شده با خود همراه دارند كه نام آن را مهر
مي‏نهند و بر آن سجده مي‏كنند كه هم پاك است و هم خاك .

مستند ما در اين امر حديث معروف پيامبر ( ص ) « جعلت لي الارض مسجدا
و طهورا » است ، ما « مسجد » را در اين حديث‏به معني‏ « محل سجده‏ » مي‏دانيم . اين حديث در
غالب كتب صحاح و غير آن نقل شده است . ( 23 )

ممكن است گفته شود منظور از « مسجد » در اين حديث‏ « محل
سجده‏ » نيست ، بلكه جايگاه نماز ، در مقابل كساني كه نماز را فقط در محل معيني
مي‏خواندند ، ولي با توجه به اين كه سخن از « طهور » يعني‏ « خاك تيمم‏ » در اين جا به ميان
آمده روشن مي‏شود كه منظور از آن‏ « محل سجده‏ » است ، يعني خاك زمين هم‏ « طهور » است و
هم‏ « محل سجده‏ » .

بعلاوه احاديث زيادي نيز از ائمه اهل بيت-عليهم السلام-به ما
رسيده كه محل سجده را خاك و سنگ و مانند آن معرفي مي‏كند .

زيارت قبور پيامبران و امامان

ما معتقديم : زيارت قبر پيامبر اكرم ( ص ) و امامان اهل بيت-عليهم
السلام-و بزرگان از علما و دانشمندان و شهداي راه خدا از مستحبات مؤكد است .

در كتب علماي اهل سنت ، روايات بي شماري درباره زيارت قبر پيامبر ( ص ) نقل شده ، همان گونه كه در كتب علماي شيعه نيز اين معني آمده است ، و هر گاه اين
روايات جمع آوري شود ، كتاب مستقلي را تشكيل مي‏دهد . ( 24 ) در تمام طول
تاريخ علماي بزرگ اسلام و تمام قشرهاي مردم ، به اين كار اهميت مي‏دادند ، و كتابها پر
است از شرح حالات كساني كه به زيارت قبر پيامبر ( ص ) يا ساير قبور بزرگان
مي‏رفتند ( 25 ) و در مجموع مي‏توان گفت اين مساله از مسائل مورد اتفاق و
اجماع همه مسلمين است .

بديهي است هيچ كس‏ « زيارت‏ » را با « عبادت‏ » نبايد اشتباه كند ، عبادت و
پرستش مخصوص خداست ، و منظور از زيارت احترام و بزرگداشت‏بزرگان اسلام و طلب شفاعت از
آنها در پيشگاه خدا مي‏باشد ، حتي در روايات آمده كه شخص پيامبر ( ص ) گاه به زيارت اهل
قبور مي‏رفت و در بقيع مي‏آمد و بر آنها سلام و درود مي‏فرستاد . ( 26 )

بنابراين هيچ كس نبايد و نمي‏تواند در مشروعيت اين كار از نظر فقه
اسلام ترديدي به خود راه بدهد .

مراسم سوگواري و فلسفه آن

ما معتقديم : مساله سوگواري و عزاداري براي شهداي اسلام
مخصوصا « شهداي كربلا » سبب زنده ماندن ياد آنها و خاطره فداكاريهاي آنان در راه بقاي
اسلام است ، به همين دليل در مقاطع مختلفي مخصوصا ايام عاشورا ( ده روز آغاز محرم ) كه
مصادف است‏با شهادت حسين بن علي ( عليه السلام ) سيد جوانان اهل بهشت ( 27 ) فرزند
امير مؤمنان علي ( عليه السلام ) و فاطمه زهرا ( س ) دخت گرامي پيامبر اسلام ( ص ) ، مراسم عزاداري
را بر پا مي‏داريم ، تاريخ زندگي آنها و رشادتهايشان را تحليل مي‏كنيم و از اهداف
آنها سخن مي‏گوييم و بر ارواح پاك آنان درود مي‏فرستيم .

ما معتقديم : كه بني اميه ، حكومت‏خطرناكي را تشكيل داده بودند ، بسياري
از سنن پيامبر اسلام ( ص ) را تغيير داده و كمر بر محو ارزشهاي اسلامي بسته بودند .

حسين بن علي ( عليه السلام ) در سال هجري 61 بر ضد يزيد كه مردي بسيار آلوده
به گناه و سبكسر و بيگانه از اسلام بود ، و متاسفانه بر كرسي خلافت اسلامي تكيه زده
بود ، قيام كرد ، هر چند او و تمام يارانش در عراق در سرزمين كربلا شهيد شدند و زنان
خانواده‏اش اسير گشتند ، ولي خون آنها هيجان عجيبي در تمام مسلمانان آن زمان به وجود
آورد ، قيامها يكي بعد از ديگري بر ضد بني اميه آغاز شد و ضربات كوبنده بر پايه‏هاي
كاخ ظلم و بيدادگري آنان وارد آمد ، و سرانجام طومار زندگي كثيفشان پيچيده شد ، و جالب
اين كه تمام قيامهايي كه بعد از واقعه عاشورا بر ضد حكومت‏بني اميه صورت گرفت تحت
عنوان الرضا لآل محمد و يا لثارات الحسين بود ، و بعضي از اين شعارها حتي در دوران
حكومتهاي خود كامه بني عباس نيز ادامه داشت . ( 28 )

مساله قيام خونين امام حسين ( عليه السلام ) امروز براي ما شيعيان به صورت يك
الگو و برنامه جهت مقاومت در برابر هر گونه استبداد و زورگويي و ظلم و ستم در آمده
و شعارهاي‏ « هيهات منا الذلة ، ما هرگز تن به ذلت نمي‏دهيم‏ » ، « و ان الحياة عقيدة و
جهاد ، حقيقت زندگي ايمان و جهاد است‏ » كه بر گرفته از تاريخ خونبار كربلاست هميشه به
ما كمك كرده است كه در مقابل حكومتهاي ظالم بايستيم و با اقتدا به سالار شهيدان
حسين و يارانش ، شر ظالمان را بر طرف سازيم ( در انقلاب جمهوري اسلامي ايران نيز همه
جا اين شعارها به چشم مي‏خورد ) .

كوتاه سخن اين كه : بزرگداشت‏خاطره شهداي اسلام ، مخصوصا شهيدان
كربلا ، روح حماسه و ايثار و شهامت و جانبازي در راه عقيده و ايمان را همواره در ما
زنده مي‏دارد ، و به ما درسهاي مهمي براي سر بلند زيستن و تن به ظلم ندادن مي‏دهد ، اين
است فلسفه زنده نگهداشتن اين خاطره‏ها و تجديد مراسم عزاداري در هر سال . ممكن است
كساني ندانند كه ما در مراسم سوگواري چه مي‏كنيم و آن را مربوط به يك واقعه تاريخي
تصور كنند كه مدتهاست گرد و غبار فراموشي بر آن نشسته ، ولي ما خود مي‏دانيم كه زنده
نگهداشتن اين خاطره‏ها چه تاثيري در تاريخ ديروز و امروز و فرداي ما داشته و دارد .

مراسم سوگواري پيامبر اسلام ( ص ) و مسلمين بر « حمزه ( سيد الشهدا ) » بعد از غزوه‏ « احد » در همه تواريخ معروف آمده است كه رسول خدا ( ص ) از كنار يكي از
خانه‏هاي انصار عبور مي‏كرد ، صداي گريه و نوحه گري شنيد ، چشمان پيامبر ( ص ) گريان شد و
اشك از صورت مباركش جاري گشت و فرمود : ولي‏ « حمزه‏ » عزادار ندارد ، « سعد بن معاذ » اين سخن
را شنيد و به سراغ گروهي از طايفه‏ « بني عبد الاشهل‏ » رفت ، و به زنان آنها دستور داد
كه به خانه حمزه عموي پيامبر ( ص ) بروند و براي حمزه سيد الشهداء سوگواري كنند . ( 29 )

بديهي است اين كار مخصوص حمزه نبود ، بلكه برنامه‏اي است كه براي
همه شهيدان بايد انجام شود ، و خاطره آنها را براي نسلهاي امروز و فردا زنده
نگهداريم ، و از اين راه پيوسته خون تازه‏اي در عروق مسلمين جاري سازيم . تصادفا هم
اكنون كه اين سطور را مي‏نويسيم روز عاشورا ( دهم محرم الحرام ) سال 1417 هجري قمري
است ، به راستي شور عظيمي سراسر جهان تشيع را فرا گرفته است . جوانان و نوجوانان و
بزرگسالان همه لباس سياه پوشيده ، يكپارچه در مراسم سوگواري امام حسين ( عليه السلام ) و شهداي
كربلا شركت كرده‏اند ، چنان تحولي در فكر و جان همه نمايان است كه اگر از آنها براي
مبارزه با دشمنان اسلام دعوت شود همه اسلحه به دست گرفته وارد ميدان مي‏شوند ، از هر
گونه ايثار و فداكاري ابا ندارند ، گويي خون شهادت در عروق همه جاري شده و در همين
لحظه و همين ساعت‏حسين و يارانش را در كربلا در ميدان جانبازي در راه اسلام در
برابر خود مي‏بينند .

اشعار پر حماسه‏اي كه در اين مراسم عظيم خوانده مي‏شود پر است از
اشعارهاي كوبنده بر ضد استعمار و استكبار و تسليم ظلم و ستم نشدن و مرگ افتخار آميز
را بر زندگي ذلت‏بار ترجيح دادن .

ما معتقديم : اين يك سرمايه عظيم معنوي است كه بايد آن را حفظ كرد و
از آن براي زنده نگهداشتن اسلام و ايمان و تقوا بهره گرفت .

ازدواج موقت

ما معتقديم : ازدواج موقت امر مشروعي است كه در فقه اسلامي به
عنوان‏ « متعه‏ » معروف شده است ، به اين ترتيب ازدواج ، دو گونه است ، ازدواج دائم كه وقت و
زمان آن نامحدود است و ازدواج موقت كه مدت آن با توافق طرفين تعيين مي‏گردد .

اين ازدواج با ازدواج دائم در بسياري از مسائل شباهت دارد از جمله
مساله مهريه ، خالي بودن زن از هر گونه مانع ، و احكام مربوط به فرزنداني كه از اين
ازدواج متولد مي‏شوند كه با فرزندان ازدواج دائم هيچ تفاوتي ندارد ، نگهداشتن عده بعد
از جدايي ، اينها همه نزد ما جزء مسلمات است ، به تعبير ديگر عقد موقت ( متعه ) يك نوع
ازدواج است ، با تمام ويژگيهايش . البته تفاوتهايي ميان عقد موقت و دائم وجود دارد از
جمله اين كه در عقد موقت نفقه زن بر شوهر واجب نيست ، و دو همسر از همديگر ارث
نمي‏برند ( ولي فرزندان آنها از پدر و مادر و يكديگر ارث مي‏برند ) .

به هر حال ما اين حكم را از قرآن مجيد گرفته‏ايم كه
مي‏فرمايد : « فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن فريضة ، زناني را كه متعه مي‏كنيد ، مهر
آنها را بايد بپردازيد » . ( 30 )

بسياري از محدثان معروف و مفسران بزرگ ، تصريح كرده‏اند كه اين آيه
درباره عقد موقت است .

در تفسير طبري روايات زيادي در ذيل اين آيه نقل شده كه نشان
مي‏دهد آيه فوق مربوط به ازدواج موقت است و گروه كثيري از صحابه پيامبر ( ص ) به آن
شهادت داده‏اند . ( 31 )

در تفسير « الدر المنثور » ، و « سنن بيهقي‏ » نيز روايات در اين زمينه
فراوان است . ( 32 )

در « صحيح بخاري‏ » و « مسند احمد » و « صحيح مسلم‏ » و كتب فراوان ديگر نيز
رواياتي كه دليل بر وجود عقد موقت در عصر پيامبر اكرم ( ص ) است ديده مي‏شود ، هر چند
روايات مخالف آن نيز وجود دارد . ( 33 )

جمعي از فقهاي اهل سنت معتقدند كه نكاح متعه در عصر پيامبر ( ص ) بوده سپس اين حكم نسخ شده است ، در حالي كه جمعي مي‏گويند اين حكم تا آخر عمر پيامبر ( ص ) بوده و « عمر » آن را نسخ كرده است ، حديث‏ « متعتان كانتا علي عهد رسول الله و انا
محرمهما و معاقب عليهما : متعة النساء و متعة الحج ، دو متعه در عصر پيامبر ( ص ) وجود
داشت و من آنها را تحريم كردم و بر آنها مجازات مي‏كنم ! متعه زنان و متعه حج ( كه نوع
خاصي از حج است ) » گواه اين معني است . ( 34 )

شك نيست كه در اين حكم اسلامي در ميان روات اهل سنت مانند بسياري
از احكام ديگر اختلاف نظر است ، بعضي معتقد به نسخ آن در زمان پيامبر ( ص ) و بعضي به
نسخ آن در زمان خليفه دوم و گروه اندكي بكلي آن را انكار مي‏كنند ، و اين گونه
اختلافات در مسائل فقهي وجود دارد ، ولي فقهاي شيعه در مشروعيت آن اتفاق نظر دارند و
مي‏گويند در عصر پيامبر ( ص ) نسخ نشده و بعد از رحلت آن حضرت نسخ آن غير ممكن است .

به هر حال ما معتقديم : ازدواج موقت اگر مورد سوء استفاده واقع
نشود ، پاسخگوي قسمتي از ضرورتهاي اجتماعي در مورد جواناني است كه قادر به ازدواج
دائم نيستند ، يا مسافراني كه به خاطر كارهاي تجاري و اقتصادي ، يا تحصيلي يا جهات ديگر
مدتي از خانواده خود دور مي‏مانند و مواردي ديگر از اين قبيل و مبارزه با ازدواج
موقت راه را براي توسعه فحشا در ميان اين گروهها باز مي‏كند ، مخصوصا در عصر و زمان
ما كه سن ازدواج دائمي به علل مختلفي بالا رفته و از سوي ديگر عوامل تحريك كننده
شهوات ، بسيار فراوان است . اگر اين راه بسته شود ، راه براي فحشا به يقين گشوده خواهد
شد .

بار ديگر تكرار مي‏كنيم كه ما با هر گونه سوء استفاده از اين حكم
اسلامي ، و آن را بازيچه دست هوسبازان قرار دادن ، و زنان را به آلودگي كشاندن ، شديدا
مخالفيم ، ولي سوء استفاده بعضي هوسبازان از قانون نبايد موجب جلوگيري از اصل قانون
شود ، بلكه بايد از سوء استفاده جلوگيري گردد .


| شناسه مطلب: 74184