پیشگفتاری از مترجم

پیشگفتاری از مترجم بسم الله الرحمن الرحیم قرآن کتاب مقدس و پر ارزشی است که محصول مغز بشر نیست، مجموعه ای از سخن الهی است که در مدت 23 سال بوسیله امین وحی خدا بر قلب نازنین پیشوای گرامی اسلام نازل گردید. کلمات نغز آن سایه روشنهائی حیرت انگیز است که بلند

پيشگفتاري از مترجم <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

بسم الله الرحمن الرحيم

قرآن كتاب مقدس و پر ارزشي است كه محصول مغز بشر نيست، مجموعه اي از سخن الهي است كه در مدت 23 سال بوسيله امين وحي خدا بر قلب نازنين پيشواي گرامي اسلام نازل گرديد. كلمات نغز آن سايه روشنهائي حيرت انگيز است كه بلنداي معاني و فصاحت آن از اوج تصور هر خردمند بالاتر است، به حدي كه با آن كه پانزده قرن است فرياد تحدي و مبارزه طلبي آن در جهان طنين انداز است، جهانيان در برابر اين دعوت آن سر در گريبان حيرت فرو برده اند و در مقابل جلال و عظمت بيكران آن مات و مبهوت مانده اند. معاني ظريف آن چون پرتو آينه لرزان و از دسترس ‍ انديشه گريزان است ولي وقتي در دلي افتاد تا ناپديدترين زواياي روان او نفوذ كرده و آن را دربست مجذوب خود مي سازد. تعاليم و رهنمودهاي آن شعله هاي فروزاني از نور الهي است كه در طي سالهاي زياد بر جهان دانش گرمي و نور پاشيده و بشر هر اندازه در جاده علم به پيش مي رود و از اسرار پيچيده جهان خلقت پرده برمي دارد چهره پرفروغش درخشان تر و حقيقتش نمودارتر مي شود. با اين همه از همان روز نخست كه اين كلمات از حنجره پاك محمد (ص) در زير سقف نيلگون آسمان جزيرة العرب طنين انداخت و گوش دلها را به خود متوجه ساخت، اهريمناني انسان نما كه نشر و گسترش آن را مخالف منافع شيطاني خود مي پنداشتند بيكار ننشستند و به تلاشهاي مذبوحانه اي دست زدند، نغمه هاي ناموزوني ساز كردند (سحر آشكارش)[1]  خواندند، (اساطير الاولينش)[2]  گفتند، (خيالات پريشانش)[3]  پنداشتند، (افتراء به خدا)[4]  دانستند و چون از اين راه به مقصود خود نرسيدند به معارضه با آن برخاستند ترهات و خزعبلاتي به هم بافتند ولي جز رسوائي محصولي به بار نياوردند. پيغمبر اكرم (ص) تا زنده بود كمال مراقبت در حفظ و پاسداري از دستاوردهاي آن را داشت و به مسلمين توصيه مي فرمود: به اين ريسمان محكم الهي چنگ بزنيد و خود را از چاه ضلالت برهانيد و در حديثي كه مسلم بين الفريقين است پيغمبر اكرم (ص) فرمود:

اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي اهل بيتي ان تمسكتم بهما فقد نجوتم

و در نسخه اي (لن تضلوا بعدها ابدا)[5]  من دو چيز بزرگ و گرانبها در در ميان شما مي گذارم اگر به اين دو چنگ زده و متمسك شويد هرگز گمراه نخواهيد شد و قطعا نجات مي يابيد، و اين دو يكي قرآن و ديگري اهل بيت من است. اما متأسفانه عده اي با چنگ زدن به همين رشته محكم خود را به قعر چاه ضلالت رساندند و با فرياد: حسبنا (كتاب الله) كتاب خدا ما را بس است.[6]  كه از حلقوم عمر برخاست و بدنبال آن يكي از دو ميراث ارزشمند رسول خدا (ص) (عترت) كنار زده شد و همين يك جمله در طول تاريخ چه آثار غم انگيزي به بار آورد كه عبد الله بن عباس پيوسته اشك مي ريخت و مي گفت: (يوم الخميس ما يوم الخميس)[7]  و آنقدر گريه مي كرد كه زمين از اشك چشم او تر مي شد. پرسيدند در روز پنج شنبه چه حادثه واقع شده كه ياد آن روز تو را چنين منقلب مي سازد؟ مي گفت روزي است كه بيماري پيامبر خدا (ص) شدت نمود و فرمود دوات و كتفي بياوريد تا براي شما كتاب بنويسم كه گمراه نشويد؛ بعضي از حضار مجلس مانع شدند بعلاوه گفتند: محمد (ص) هذيان مي گويد، آن روز يوم الخميس ‍بود[8] .

>نخستين زمزمه تحريف قرآن از حنجره چه كسي برخاست؟

 

 

نخستين زمزمه تحريف قرآن از حنجره چه كسي برخاست؟

براي سست كردن بنيان محكم قرآن هم طرح كم و زياد شدن قرآن را ريختند و عمر در آخرين روزهاي زندگانيش در پايان خطبه اي كه در مدينه خواند در حالي كه دستهايش را بر هم زد گفت:

اياكم ان تهلكوا عن اية الرجم ان يقول قائل لانجد حدين في كتاب الله فقد رجم رسول الله (ص) و رجنا، والذي نفسي بيده، لولا ان يقول الناس: زاد عمر! الخطاب في كتاب الله تعالي لكتبتها فانا قد قرن اها.[1] .

و از عايشه روايت شده:

آنها قالت: كان فيما انزل من القرآن عشر رضعات معلومات يحر من ثم نسخ خمس معلومات فتوفي رسول الله و هو فيما يقرأ من القرآن

و صدها نمونه ديگر كه آوردن آنها از حوصله اين مقال بيرون است و باعث شد كه عده اي كوركورانه با همين ريسمان محكم الهي خود را به چاه تطبيق افكندند.با اين همه طرفداران آنها چون فخررازي [2]  و ديگران قول تحريف قرآن را به شيعيان نسبت مي دهند و حال آن كه چنانچه در همين رساله خواهيد خواند تمام دانشمندان بنام شيعه منكر چنين عقيده اي مي باشند و لغزش فكري چند تن معدود را نمي شود به حساب يك مذهب آورد. چه خوب است كه در اين زمينه بيشتر سخن نگويم چون اين بحث به طور مستوفي در همين رساله اي كه در پيش رو داريد بيان گرديده است.اين نوشتار كه به نام (فصل الخطاب في عدم تحريف كتاب رب الارباب) به قلم محققانه استاد گرامي حضرت آية الله آقاي حسن زاده آملي به زبان تازي بود و پارسي زبانان از فيوضات آن محروم بودند به فرموده جناب آقاي اصلاني اينجانب آن را به زبان پارسي برگداندم تا انشاءالله مشعلي باشد در مسير پرابهام اين موضوع و من درباره شيوائي و زيبائي مطالب و استنتاجات صحيح و مفيد از آنها و مزاياي فراوان ديگر آن سخن نمي گويم چون پرتو معنويت از آن مي تابد، و گواه عاشق صادق در آستين باشد. فقط چند نكته را يادآور مي شوم:

1- هر جا به آيه اي استشهاد گرديده بود خود آيه را در متن آوردم و ترجمه آن را در پاورقي تا اصالت آن محفوظ بماند.

2- شماره سوره و آيات نوشته شده بدينگونه مي باشد كه رقم اول شماره سوره و رقم دوم كه بعد از نوشته شده شماره آيه است.

3- كليه آن چه در پاورقي آورده شد ياداشتهائي است كه اينجانب آنها را به عنوان توضيح آورده ام. اميد است خوانندگان در صورتي كه به اشتباهي از ناحيه مترجم برخورد نمودند بوسيله انتشارات قيام مرا آگاه سازند تا انشاء الله در چابهاي بعدي اصلاح گردد.

قم 3 / 9 / 1371 شمسي عبدالعلي محمدي شاهرودي

[1] صحيح بخاري شرح كرماني، حديث 6424، الموطا، 8240، كتاب 41، حديث 10، مسند احمد، 1: 23.

[2] تفسير مفاتيح الغيب 19: 1280، المسالة الرابعه.

 

 


| شناسه مطلب: 74232