چرا سوره برائت بسم الله ندارد

سرگشتگی ولید بن مغیره در وصف قرآن گرد همائی وی با چند، از سران قریش جهت تصمیم گیری بر علیه پیغمبر، و هم صدا شدن آنان بر ین که او ساحر است، و آیه ای که درباره آنها نازل شد. خردمندانی که از روشهای سخنوری شناختی دارند در مورد نسبت دادن این سوره هائی که در

سرگشتگي وليد بن مغيره در وصف قرآن <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

گرد همائي وي با چند، از سران قريش جهت تصميم گيري بر عليه پيغمبر، و هم صدا شدن آنان بر ين كه او ساحر است، و آيه اي كه درباره آنها نازل شد. خردمنداني كه از روشهاي سخنوري شناختي دارند در مورد نسبت دادن اين سوره هائي كه در قرآن نيست چه قضاوت مي كنند؟ آنها چگونه مي توانند باور كنند كه اين گفتار بيهوده و گمراه كننده جزء مجموعه وحيي است كه خداوند بنام قرآن بر پيغمبرش نازل فرموده، و به بندگان خدا گفته شده كه اگر مي توانند با او معارضه كنند و مانند آن را بياورند. همان قرآني كه عرب اصيل در وزن و ترتيب و شيوه عالي آن مبهوت گشته و سخنوران نامي شان در ميدان فصاحت آن زبان بند گرديده و سرگردان مانده اند. و زبان بلغاء آنان در مرحله اي پائين تر از اوج بلاغت آن از سخن گفتن ناتوان گرديده، و دانشمندان از پيمودن پله هاي نردبان معاني و يا غواصي در ژرفاي درياي بيكران حقايق آن زانوي عجز به زمين زده اند، چنان كه، اين دشمن شناخته شده قرآن، وليد بن مغيره را مي بينيم با اين كه در دامن عرب اصيل پرورش يافته چگونه در گفتارش كه قرآن را به آن وصف نموده آشفته و سراسيمه شده!

ابن هشام در كتاب السيره النبويه [1]  گويد: ايام حج بود[2]  و پيغمبر خدا تصميم گرفته بود ساير قبايل عرب را نيز به اسلام دعوت كند، گروهي از قريش كه بي اندازه مضطرب شده بودند براي چاره جوئي و شروع يك مبارزه منفي بازدارنده با وليد بن مغيره كه مرد سالمند و بزرگي در ميان قريش بود گرد هم آمدند، وليد به آنان گفت: شما آگاهيد كه آوازه محمد در اطراف پيچيده و اكنون زمان انجام مراسم حج فرا رسيده و در اين روزها كاروانهائي از عرب راهي ديار شمايند، درباره او همه يك نظر شويد و تمامي به يك جور درباره اش سخن بگوئيد و چنان نباشد كه هر دسته اي سخني برخلاف ديگري بگويد. گفتند: اي اباعبدشمس هر چه تو بگوئي و هر نظري بدهي ما همگي همان را خواهيم گفت. وليد گفت: شما سخني را انتخاب كنيد تا من هم با شما هم آوا شوم. ما مي گوئيم محمد كاهن است!نه، بخدا او كاهن نيست ما كاهنان را ديده ايم سخنان محمد به زمزمه كاهنان و اوراد آنان همانندي ندارد! پس مي گوئيم: ديوانه است!نه ديوانه هم نيست، چون ما ديوانگان را ديده ايم از محمد حركات و رفتار ديوانگان تاكنون سر نزده. مي گوئيم شاعر است. شاعر هم نيست به علت اين كه همه انواع شعر را از اشعار حماسه اي و هزج و قريض و مقبوض و مبسوطش را ديده و شنيده ايم ولي سخنان او به شعر نمي ماند.پس مي گوئيم: ساحر است! ساحران و جادوي آنها را نيز ما ديده ايم و محمد ساحر نيست زيرا سخنان او بكار ساحران كه نخي را گره مي زنند و سپس در آن مي دمند شباهت ندارد! اي اباعبدشمس پس چه بگوئيم؟ وليد گفت: به خدا قسم گفتارش شيرين است، و سخن او همانند درختي است كه از درون طبيعت سربرآورده، و به اطراف و اعماق ريشه دوانيده و ريشه آن محكم و استوار، و شاخه اش پر از ميوه رسيده و لذيذ است، هر چه بگوئيد مردم مي دانند كه سخن شما بيهوده است. ولي باز هم از همه بهتر آن است؟ بگوئيد: سحر بيان دارد و با اين سخنان جذاب جادوئي است كه ميان پدر و پسر و دو برادر، و زن و شوهر، و فاميل و عشيره جدايي مي اندازد[3]  اين سخن را همه پسنديدند، و قرار بر آن نهادند همين را حربه تبليغ ضد پيغمبر قرار دهند، و سپس از دور وليد پراكنده شدند و از آن پس سر راه كاروانيان مي نشستند، و به هر كه برخورد مي كردند مي گفتند: مبادا به او نزديك شوي كه او چنين است.و درباره اشخاصي كه با او بودند و درباره پيامبر خدا و آياتي كه بر او نازل مي شد، تهمتهائي مي ساختند نازل كرد:

كما انزلنا علي المقتسمين الذين جعلوا القرآن عضين فوريك لنسئلنهم اجمعين عما كانوا يعملون [4] .

[1] جلد 1، صفحه 270، چاپ مصر 1375.

[2] حج از سنت هايي بوده است كه قبل از اسلام نيز بگونه اي رايج بوده است.

[3] چون هر تازه مسلمان با پذيرش اسلام در مسير ديگري غير از مسير آنها قرار مي گرفت چندانكه گاهي مجبور مي شد دست از خويشاوندي بشويد، و يا با عقايد آنان مخالفت ورزد.

[4] همچنان كه آن عذاب كه به قسمت كنندگان فرستاديم كساني كه قرآن را بخش بخش پنداشتند به پروردگارت سوگند كه همگي آنان را از آن چه مي كرده اند بازخواست مي كنيم.

اخباري كه از تحريف قرآن سخن گفته اند

اگر گفته شود: اخباري داريم بر اين كه از اين قرآني كه بين دو جلد قرار دارد، و اكنون در دسترس ما است آيات و كلماتي انداخته شده پس چگونه شما مدعي هستيد كه از آن چه خداوند بر پيامبر نازل كرده حرفي كاسته نشده و تحريف نگرديده؟

1- جاي هيچ گفتگوئي نيست كه برخي از آن روايات ساختگي است مانند روايتي كه در كتاب احتجاج نقل شده و فيض هم در تفسير صافي آن را آورده كه اميرالمؤمنين بر زنديقي فرمود: منافقين در آيه:

و ان خفتم الا تقسطوا في اليتامي فانكحوا ماطاب لكم من النساء [1] .

دست برده اند و از بين (اليتامي) و (فانكحوا) خطابها و قصصي را انداخته اند كه بيشتر از يك سوم قرآن بوده.[2] .

2- پاره اي از آن روايات بيانگر مصداقي (شاهد گواه راستي سخن)از مصاديق آيه ايست چنانچه در فرموده خداوند:

و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين و لا يزيد الظالمين الا خسارا.

از امام باقر (ع) نقل شده كه: جبرئيل اين آيه را به اين صورت، بر محمد (ص) نازل كرده:

و لا يزيد الظالمي آل محمد حقهم الا خسارا [3] .

3- بعضي از آن اخبار از بعضي تأويلات و معاني پشت پرده سخن مي گويند چنان كه در فرموده خداوند:

و اذا قيل لهم ماذا انزل ربك قالوا اساطير الاولين

كه در روايتي از امام باقر (ع) وارد شده كه آيه چنين بوده

4- برخي از آن اخبار آيات معيني را تفسير مي كنند.گروهي اين اخبار را دليل بر تحريف قرآن قرار داده اند، و به ظاهر آنها حكم كرده اند كه مقداري از قرآن كاسته شده و محدث نوري آنها را در كتاب فصل الخطاب گرد آورده و دليل بر آن گرفته كه كتاب رب الارباب تحريف گرديده و ديگران هم از او پيروي كرده اند و اگر ترس به درازا كشيده شدن مطلب نبود يك يك آن اخبار را كه وي در كتاب فصل الخطاب آورده نقل مي كردم، روشن مي ساختم كه هيچ يك از آن اخبار بر تحريف قرآن دلالت ندارد، زيرا بعضي از آنها بدون شك ساختگي است و بعضي سندش معيوب است و بعضي بيانگر تأويل مي باشد و برخي از آنها تفسير آيات است، و قسمتي از آنها ضد يكديگراند، و بعضي از آنها از كتاب دبستان المذاهب نقل شده چنانچه خود محدث نوري نيز به اين تصريح كرده و در كتب حديث اصلا نقل نشده است. و مختصر آن كه اخبار بي موردي كه در كتاب فصل الخطاب آورده شده همگي خبر واحدند كه نمي توانند با قرآن متواتر محفوظ مانده از دوران زندگي پيغمبر (ص) تاكنون به معارضه برخيزند و از باب قاعده تعارض اگر جهتي براي آن يافته شد كه منافي قرآن نبود پذيرفتني است و گرنه از اخباري مي شود كه بايد به ديوار زده شوند[4] .

[1] و اگر مي ترسيد كه در مورد يتيمان رعايت عدالت نكنيد از زنان آن كه را برايتان پاك پاكيزه است بگيريد.

[2] تفسير صافي مجلد.

[3] تفسير صافي و هر گاه به ايشان گفته شود پروردگار شما چه نازل كرده، گويند افسانه هاي پيشينيان را.

[4] در باب تعارض احاديث روايات زيادي وارد شده كه كل حديث و در بعضي دارد باطل و رد بعضي ليس منا و در بعضي كتب بعد از او هم نقل كرده اند و ظاهرا برداشتي از مجموع اخبار باشد.

 

 

 

 

 

 

 


| شناسه مطلب: 74245