ذات پاک خداوند نا متناهی است
شاخههای توحید ما معتقدیم: توحید شاخههای زیادی دارد که از همه مهمتر شاخههای چهار گانه زیر است: >توحید ذات >توحید صفات >توحید افعال >توحید عبادت >توحید افعالی و معجزات پیامبران >فرشتگان خدا >عبادت مخصوص اوست >کنه
شاخههاي توحيد <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
ما معتقديم: توحيد شاخههاي زيادي دارد كه از همه مهمتر شاخههاي چهار گانه زير است:
>توحيد ذات
>توحيد صفات
>توحيد افعال
>توحيد عبادت
>توحيد افعالي و معجزات پيامبران
>فرشتگان خدا
>عبادت مخصوص اوست
>كنه ذات پاك او بر همه مخفي است
>نه تعطيل نه تشبيه
توحيد ذات
يعني ذات پاك او يگانه است و هيچ شبيه و نظير و مانندي ندارد.
توحيد صفات
يعني صفات علم و قدرت و ازليت و ابديت و... همه در ذات او جمع است و عين ذات يگانه اوست. نه مانند مخلوقات كه صفات آنها از يكديگر جدا، و از ذات آنها نيز جداست، البته عينيت ذات خداوند با صفات او نياز به دقت و ظرافت فكري دارد.
توحيد افعال
يعني هر فعل و حركت و هر اثري كه در جهان هستي است همه از اراده و مشيت خدا سرچشمه ميگيرد: الله خالق كل شيء و هو علي كل شيء وكيل، خداوند آفريننده همه چيز، و حافظ و ناظر بر همه اشياست». [1] .
له مقاليد السموات و الارض، كليدهاي آسمانها و زمين از آن اوست (و در دست قدرت او ميباشد)». [2] آري «لا مؤثر في الوجود الا الله، هيچ مؤثري در جهان هستي، جز ذات پاك خداوند وجود ندارد».
ولي اين سخن به آن معني نيست كه ما در اعمال خود مجبوريم، بلكه به عكس ما در اراده و تصميم گيريهاي خود آزاد هستيم انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا، ما او (انسان) را هدايت كرديم (و راه را به او نشان داديم) خواه شاكر باشد (و بپذيرد) يا كفران كند (و سر باز زند). [3] .
و ان ليس للانسان الا ما سعي، و براي انسان بهرهاي جز سعي و كوشش او نيست». [4] .
اين آيات قرآني با صراحت نشان ميدهد كه انسان داراي آزادي اراده است، ولي چون آزادي اراده و قدرت بر انجام كارها را خداوند به ما داده است، اعمال ما مستند به اوست بي آنكه از مسؤوليت ما در برابر كارهايمان بكاهد- دقت كنيد.
آري او اراده كرده است كه ما اعمال خود را با آزادي انجام دهيم تا از اين طريق ما را آزمايش كند و در طريق تكامل پيش ببرد، چرا كه تنها با آزادي اراده و پيمودن راه اطاعت خدا با اختيار، تكامل انسانها صورت ميگيرد، زيرا اعمال جبري و خارج از اختيار نه دليل خوبي كسي است و نه نشانه بدي او!
اصولا اگر ما در اعمالمان مجبور بوديم، نه بعثت انبياء و نازل شدن كتب آسماني مفهوم داشت، و نه تكاليف ديني و تعليم و تربيت، همچنين پاداش و كيفر الهي نيز نامفهوم و خالي از محتوا ميشد. اين همان چيزي است كه ما از مكتب ائمه اهل بيت- عليهم السلام- نيز آموختهايم كه به ما فرمودهاند: نه جبر مطلق صحيح است و نه تفويض و واگذاري مطلق، بلكه چيزي در ميان اين دو است: «لا جبر و لا تفويض و لكن امر بين امرين». [5] .
[1] سوره زمر، آيه 62.
[2] سوره شوري، آيه 12.
[3] سوره انسان، آيه 3.
[4] سوره نجم، آيه 39.
[5] اصول كافي، جلد اول، صفحه 160 (باب الجبر و القدر و الامر بين الامرين).
توحيد عبادت
يعني، عبادت مخصوص خداست و هيچ معبودي جز ذات پاك او وجود ندارد، اين شاخه توحيد از مهمترين شاخههاي آن محسوب ميشود، و پيامبران الهي بيشتر روي آن تكيه كردهاند: و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء... و ذلك دين القيمة، به آنها (پيامبران) جز اين دستوري داده نشد كه تنها خدا را بپرستند، و دين خود را براي او خالص كنند و از شرك به توحيد باز گردند... و اين است آيين پايدار الهي»! [1] .
براي پيمودن مراحل تكامل اخلاق و عرفان، توحيد از اين هم عميقتر ميشود و به جايي ميرسد كه انسان بايد تنها به خدا دل ببندد، در همه جا او را بطلبد و جز به او نينديشد و چيزي او را از خدا به خود مشغول نسازد: «كلما شغلك عن الله فهو صنمك، هر چيز تو را به خود مشغول سازد و از خدا دور كند، بت توست».
ما معتقديم: شاخههاي توحيد منحصر به اين چهار شاخه نيست، بلكه توحيد مالكيت (يعني همه چيز از آن خداست) لله ما في السموات و ما في الارض [2] و توحيد حاكميت يعني قانون تنها قانون خداست و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون [3] همه از شاخههاي توحيد است.
[1] سوره بينه، آيه 5.
[2] سوره بقره، آيه 284.
[3] سوره مائده، آيه 44.
توحيد افعالي و معجزات پيامبران
اصل توحيد افعالي اين حقيقت را تاكيد ميكند كه خارق عادات عظيم و معجزاتي كه از پيامبران الهي صادر ميشده همه به «اذن الله» بوده است، چنانكه قرآن مجيد درباره حضرت مسيح (ع) ميگويد: و تبرئ الاكمه و الابرص باذني و اذ تخرج الموتي باذني، كور مادر زاد و مبتلا به بيماري (غير قابل علاج) پيسي را به اذن من شفا ميدادي!و مردگان را به فرمان من زنده ميكردي!» [1] .
و درباره يكي از وزراي سليمان ميفرمايد: قال الذي عنده علم من الكتاب انا آتيك به قبل ان يرتد اليك طرفك فلما رآه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربي، كسي كه دانشي از كتاب آسماني نزد او بود گفت: پيش از آن كه چشم بر هم زني، من آن را (تخت ملكه سبا را) نزد تو خواهم آورد و هنگامي كه (سليمان) آن را نزد خود ثابت و مستقر ديد، گفت: اين از فضل (و اراده) پروردگار من است». [2] .
بنابر اين نسبت دادن شفاي بيماران غير قابل علاج و زنده كردن مردگان به حضرت مسيح (ع)، به اذن و فرمان خدا، كه صريحا در قرآن آمده، عين توحيد است.
[1] سوره مائده، آيه 110.
[2] سوره نمل، آيه 40.
فرشتگان خدا
ما به وجود فرشتگان الهي معتقديم كه هر كدام ماموريت خاصي دارند، بعضي مامور ابلاغ وحي به انبيا [1] بودهاند.
و گروهي مامور حفظ اعمال انسانها. [2] .
و گروهي مامور قبض ارواح. [3] .
و گروهي مامور كمك به مؤمنان با استقامت. [4] .
و گروهي امدادگران نسبت به مؤمنان در جنگها هستند. [5] .
و گروهي مامور مجازات اقوام سركشند [6] و ماموريتهاي مهم ديگري در نظام جهان آفرينش دارند.
بي شك چون همه اين ماموريتها به اذن و فرمان خدا و به حول و قوه الهي است هيچ منافاتي با اصل توحيد افعالي و توحيد ربوبيت ندارد، بلكه تاكيدي بر آن است.
ضمنا از اين جا روشن ميشود كه مساله شفاعت پيامبران و معصومان و فرشتگان چون به اذن خداست، عين توحيد است ما من شفيع الا من بعد اذنه، هيچ شفاعت كنندهاي جز با اذن او نيست». [7] .
شرح بيشتر درباره اين مساله و مساله توسل را در مبحث نبوت انبياء خواهيم داشت.
[1] سوره بقره، آيه 97.
[2] سوره انفطار، آيه 10.
[3] سوره اعراف، آيه 37.
[4] سوره فصلت، آيه 30.
[5] سوره احزاب، آيه 9.
[6] سوره هود، آيه 77.
[7] سوره يونس، آيه 3.
عبادت مخصوص اوست
ما معتقديم: عبادت مخصوص ذات پاك خداست (همان گونه كه در بحث توحيد عبادت اشاره شد) بنابراين هر كس غير او را پرستش كند «مشرك» است، دعوت همه انبيا نيز روي اين مساله متمركز بوده است اعبدوا الله ما لكم من اله غيره، خدا را پرستش كنيد كه معبودي جز او نداريد».
اين سخني است كه در قرآن مجيد بارها از پيامبران نقل شده است. [1] .
جالب است كه ما مسلمانان هميشه در نمازهاي خود هنگام تلاوت سوره حمد اين شعار مهم اسلامي را تكرار ميكنيم: «اياك نعبد و اياك نستعين، تنها تو را پرستش ميكنيم و تنها از تو ياري ميجوييم».
روشن است اعتقاد به شفاعت انبياء و فرشتگان به اذن و فرمان خدا كه در آيات قرآن آمده است به معني عبادت نيست.
همچنين توسل به پيامبران به اين معني كه از آنها خواسته شود كه از ساحت مقدس پروردگار حل مشكلي را براي توسل جوينده بخواهند، نه پرستش و عبادت محسوب ميشود، و نه منافات با توحيد افعالي يا توحيد عبادت دارد، و شرح اين مساله در مباحث نبوت خواهد آمد.
[1] سوره اعراف، آيات 59، 65، 73، 85 و...
كنه ذات پاك او بر همه مخفي است
ما معتقديم: با اين كه آثار وجود خداوند همه عالم هستي را پر كرده، حقيقت ذات خدا بر هيچ كس روشن نيست، و هيچ كس نميتواند به كنه ذاتش پي برد، چرا كه ذات او از هر نظر بي نهايت است و ما از هر نظر محدود و متناهي هستيم و به همين دليل احاطه ما به او غير ممكن است: الا انه بكل شيء محيط، آگاه باشيد او به هر چيزي احاطه دارد». [1] .
و الله من ورائهم محيط، و خداوند به همه آنها احاطه دارد». [2] .
به عقل نازي حكيم تا كي، به فكرت اين ره نميشود طي!
به كنه ذاتش خرد برد پي، اگر رسد خس به قعر دريا!
در حديث معروف نبوي (ص) ميخوانيم كه آن حضرت نيز ميفرمود: «ما عبدناك حق عبادتك و ما عرفناك حق معرفتك، ما تو را آن گونه كه شايسته ذات توست عبادت نكرديم، و آن گونه كه حق معرفت تو است تو را نشناختيم!» [3] ولي اشتباه نشود اين سخن به آن معني نيست كه چون از «علم تفصيلي» نسبت به ذات پاكش محروميم، از علم و معرفت اجمالي نيز دستبرداريم و تنها در باب معرفة الله به ذكر الفاظي كه هيچ مفهومي براي ما ندارد قناعت كنيم، اين همان تعطيل معرفة الله است كه ما آن را قبول نداريم و به آن معتقد نيستيم، چرا كه قرآن و ساير كتب آسماني، همه براي معرفة الله و شناخت خداوند نازل شده است.
مثالهاي زيادي براي اين موضوع ميتوان ارائه داد، مثلا ما حقيقت روح را نميدانيم چيست؟ ولي بي شك ما نسبت به آن معرفت اجمالي داريم، ميدانيم روح وجود دارد و آثار آن را مشاهده ميكنيم.
در حديث جالبي از امام محمد بن علي الباقر (ع) ميخوانيم كه فرمود: «كلما ميزتموه باوهامكم في ادق معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود اليكم، هر چيزي را كه با فكر و وهم خود در دقيقترين معانيش تصور كنيد، مخلوق و ساخته شماست و مانند خود شماست، و به شما باز ميگردد (و خداوند از آن برتر و بالاتر است)». [4] .
در حديث ديگري از امير مؤمنان علي (ع) راه دقيق و باريك معرفة الله با تعبير زيبا و روشني بيان شده است، ميفرمايد: «لم يطلع الله سبحانه العقول علي تحديد صفته، و لم يحجبها امواج معرفته، خداوند سبحان عقلها را از حدود (و كنه) صفاتش آگاه نساخته و (در عين حال) آنها را از معرفت و شناخت لازم محجوب و محروم ننموده است». [5] .
[1] سوره فصلت، آيه 54.
[2] سوره بروج، آيه 20.
[3] بحار الانوار، جلد 68، صفحه 23.
[4] بحار الانوار، جلد 66، صفحه 293.
[5] غرر الحكم.
نه تعطيل نه تشبيه
ما معتقديم: همان گونه كه «تعطيل» شناخت خداوند و معرفت صفات او نادرست است، افتادن در وادي «تشبيه» نيز غلط و شرك آلود است، يعني نميتوانيم بگوييم آن ذات پاك اصلا شناخته نميشود، و ما راهي به معرفت او نداريم، همان گونه كه نميتوان او را «شبيه» مخلوقات دانست كه يكي راه «افراط» است و ديگري «تفريط» - دقت كنيد.