نبوت پیامبران الهی

مقام شفاعت پیامبران ما معتقدیم: پیامبران الهی- و از همه برتر پیامبر اسلام (ص) - دارای مقام شفاعتند و برای گروه خاصی از گنهکاران نزد خداوند شفاعت می‏کنند، ولی آن هم به اذن و اجازه پروردگار است: «ما من شفیع الا من بعد اذنه، هیچ شفاعت کننده‏ای نیست مگ

مقام شفاعت پيامبران <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

ما معتقديم: پيامبران الهي- و از همه برتر پيامبر اسلام (ص) - داراي مقام شفاعتند و براي گروه خاصي از گنهكاران نزد خداوند شفاعت مي‏كنند، ولي آن هم به اذن و اجازه پروردگار است: «ما من شفيع الا من بعد اذنه، هيچ شفاعت كننده‏اي نيست مگر بعد از اذن و اجازه پروردگار». [1] .

«من ذا الذي يشفع عنده الا باذنه، كيست كه در نزد او شفاعت كند جز به فرمان او» [2]  و اگر در بعضي از آيات قرآن اشاره به نفي شفاعت ‏بطور مطلق شده و مي‏فرمايد: «من قبل ان ياتي يوم لا بيع فيه و لا خلة و لا شفاعة، انفاق كنيد پيش از آن كه روزي فرا رسد كه در آن روز نه بيع وجود دارد (تا كسي بتواند سعادت و نجات را براي خود خريداري كند) و نه دوستي (و رفاقتهاي معمولي سودي دارد) و نه شفاعت‏» [3]  منظور شفاعت استقلالي و بدون اذن خداست، يا درباره كساني است كه قابليت ‏شفاعت ندارند، زيرا بارها گفته شد كه آيات قرآن يكديگر را تفسير مي‏كنند.

ما معتقديم: مساله شفاعت، وسيله مهمي است ‏براي تربيت افراد، و باز گرداندن گنهكاران به راه راست و تشويق به پاكي و تقوا و احياي اميد در دل آنان، چرا كه مساله شفاعت، بي حساب و كتاب نيست، تنها در مورد كساني است كه شايستگي آن را داشته باشند، يعني آلودگي آنها در حدي نباشد كه رابطه خود را با شفيعان بكلي قطع كرده باشند، بنابراين مساله شفاعت ‏به گنهكاران هشدار مي‏دهد، تمام پلها را پشت‏سر خود خراب نكنند و راهي براي بازگشت ‏براي خود بگذارند و لياقت ‏شفاعت را از دست ندهند.

[1] سوره يونس، آيه 3.

[2] سوره بقره، آيه 255.

[3] سوره بقره، آيه 254.

مساله توسل

ما معتقديم: مساله‏ «توسل‏» نيز شبيه مساله‏ «شفاعت‏» است، اين مساله به صاحبان مشكلات معنوي و مادي اجازه مي‏دهد كه دست ‏به دامان اولياء الله بزنند تا به اذن الله حل مشكلاتشان را از خدا بخواهند، يعني از يكسو خود به درگاه خدا روي مي‏آورند و از سوي ديگر اولياء الله را وسيله قرار مي‏دهند: «و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما، اگر آنها هنگامي كه به خود ستم مي‏كردند (و مرتكب معصيت مي‏شدند) به نزد تو مي‏آمدند و از خدا طلب آمرزش مي‏كردند، و رسول خدا (ص) نيز براي آنها طلب آمرزش مي‏نمود خدا را توبه پذير و مهربان مي‏يافتند». [1] .

و نيز در داستان برادران يوسف (ع) مي‏خوانيم: «آنها به پدرشان متوسل شدند و گفتند: «يا ابانا استغفر لنا انا كنا خاطئين، اي پدر!براي ما، از خدا آمرزش بخواه، چرا كه ما خطا كار بوديم!» پدر پير (يعقوب پيامبر) اين پيشنهاد را از آنها پذيرفت و به آنان وعده مساعد داد و گفت: «سوف استغفر لكم ربي، به زودي براي شما از پيشگاه پروردگارم طلب آمرزش مي‏كنم‏». [2]  اينها گواه بر اين است كه‏ «توسل‏» در امتهاي پيشين بوده و هست.

ولي نبايد از اين حد منطقي فراتر رفت، و اولياء الله را مستقل در تاثير و بي نياز از اذن خدا دانست كه سبب‏ «شرك و كفر» خواهد شد.

و نيز نبايد توسل به صورت عبادت اولياء الله در آيد كه آن هم‏ «شرك و كفر» است، زيرا آنها در ذات خود و بدون اذن پروردگار مالك سود و زياني نيستند: «قل لا املك لنفسي نفعا و لا ضرا الا ما شاء الله، بگو: من (حتي) براي خودم مالك سود و زياني نيستم مگر آنچه خدا بخواهد» [3]  و غالبا در ميان گروهي از عوام از همه فرق اسلامي هميشه افراط و تفريطهايي در مساله توسل ديده مي‏شود كه بايد آنها را ارشاد و هدايت كرد.

[1] سوره نساء، آيه 64.

[2] سوره يوسف، آيه 97 و 98.

[3] سوره اعراف، آيه 188.

اصول دعوت انبيا يكي است

ما معتقديم: همه انبياء الهي يك هدف را تعقيب مي‏كردند و آن سعادت انسانها از طريق ايمان به خدا و روز رستاخيز و تعليم و تربيت صحيح ديني و تقويت اصول اخلاقي در جوامع بشري بوده است، و به همين دليل همه پيامبران نزد ما محترمند، اين مطلب را قرآن به ما آموخته است: «لا نفرق بين احد من رسله، ما هيچ فرقي ميان رسولان الهي نمي‏گذاريم‏». [1] .

هر چند با گذشت زمان و آمادگي نوع بشر براي تعليمات عاليتر، اديان الهي تدريجا كاملتر، و تعليمات آنها عميقتر و عميقتر شده است تا نوبت‏به آخرين و كاملترين آيين الهي يعني آيين اسلام رسيد و فرمان‏ «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا، امروز دين شما را كامل كردم و نعمت‏خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان آيين (جاويدان) شما پذيرفتم‏» صادر شد. [2] .

[1] سوره بقره، آيه 285.

[2] سوره مائده، آيه 3.

اخبار انبياي پيشين

ما معتقديم: بسياري از پيامبران پيشين از ظهور پيامبران بعد از خود خبر داده‏اند، از جمله حضرت موسي (ع) و حضرت مسيح (ع) نشانه‏هاي روشني از پيامبر اسلام (ص) دادند كه هنوز بعضي از آنها در كتب آنان موجود است: «الذين يتبعون الرسول النبي الامي الذي يجدونه مكتوبا عندهم في التورية و الانجيل... اولئك هم المفلحون، آنها كه از رسول خدا، پيامبر درس نخوانده (ولي عالم و آگاه) پيروي مي‏كنند، همان پيامبري كه صفاتش را در تورات و انجيلي كه نزدشان است، مي‏يابند، آنها رستگارانند». [1] .

به همين دليل تاريخ مي‏گويد: مدتي قبل از ظهور پيامبر اسلام (ص) گروه عظيمي از يهود به مدينه آمدند و با بي صبري انتظار ظهورش را مي‏كشيدند، چون در كتب خود يافته بودند كه او از اين سرزمين ظهور مي‏كند، هر چند بعد از طلوع اين آفتاب گروهي از آنها ايمان آوردند و گروهي ديگر كه منافع خود را در خطر مي‏ديدند به مخالفت‏برخاستند!

[1] سوره اعراف، آيه 157.

پيامبران و اصلاح تمام شؤون زندگي

ما معتقديم: اديان الهي كه بر پيامبران خدا نازل شده- مخصوصا دين اسلام- تنها ناظر به اصلاح زندگي فردي يا منحصر به مسائل معنوي و اخلاقي نبوده است‏بلكه اصلاح و بهبود تمام شؤون اجتماعي را نيز در بر مي‏گرفته، حتي بسياري از علوم و دانشهاي مورد نياز براي زندگي روزانه را مردم از آنان آموختند كه به بعضي از آنها در قرآن اشاره شده است.

و نيز معتقديم: يكي از مهمترين اهداف آن پيشوايان الهي اقامه عدالت در جامعه بشري بوده است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط، ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها كتاب آسماني و ميزان (شناسايي حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم (جهان) قيام به عدالت كنند». [1] .

[1] سوره حديد، آيه 25.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


| شناسه مطلب: 74259