اعتراف دانشمندان اهل سنت به صحت احادیث مهدی

نوید اسلام درباره ظهور حضرت مهدی در بحث های گذشته از ظهور یک مصلح بزرگ جهانی برای ریشه کن ساختن ظلم و فساد سخن گفتیم و به اینجا رسیدیم که پیش بینی چنین قیامی چه از نظر دین و مذهب و چه از نظر فطرت و طبیعت و چه از نظر عقل و منطق کاملا امکان پذیر است. اکن

نويد اسلام درباره ظهور حضرت مهدي <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

در بحث هاي گذشته از ظهور يك مصلح بزرگ جهاني براي ريشه كن ساختن ظلم و فساد سخن گفتيم و به اينجا رسيديم كه پيش بيني چنين قيامي چه از نظر دين و مذهب و چه از نظر فطرت و طبيعت و چه از نظر عقل و منطق كاملا امكان پذير است.

اكنون مي خواهيم ببينيم آن شخصيّت بي نظيري كه تحقّق بخش اهداف ديرينه همه انبيا و اولياي الهي است، و با ظهور مبارك خود همه جهان را نوراني مي كند، چگونه شخصيّتي است؟ براي دانستن و پي بردن به حقيقت اين موضوع لازم است مقدّمه كوتاهي را بيان نماييم و آن اين كه:

براي تحقّق بخشيدن به يك نظام جامع و كامل ـ و حتّي اداره اُمور يك خانواده چند نفري ـ نخستين چيزي كه لازم است «مديريّت و رهبري» صحيح است؛ زيرا مسلّم است كه هيچ جامعه اي بدون رهبر و هيچ كارواني بدون كاروان سالار و هيچ لشكري بدون فرمانده، دوام و بقا نخواهد داشت و همه چيز در گرو وجود مديريّت و رهبري صحيح است. بنابراين، شكّي نيست كه براي ايجاد نظم كامل جهاني و تسلّط بر قدرتهاي كوچك و بزرگ استكباري و برقراري عدالت و امنيّت عمومي، وجود رهبري آگاه و دانا و توانا و مصون از خطا و گناه كه از هر نظر احاطه كاملي بر كلّ جهان داشته و به يك قدرت بي نهايت متّكي باشد، لازم است.

با توجّه به اين مقدّمه، از آنجايي كه نظام «امامت و رهبري» در اسلام، يك نظام الهي و دارنده مقام امامت، داراي يك مقام و منصب الهي است و «امام»، رهبر ديني، فكري و سياسي مسلمانان و خليفه خدا در زمين و وليّ امر مسلمين است، ترديدي نيست كه ظهور مبارك حضرت مهدي (عليه السلام) براي به ثمر رساندن اهداف توحيدي اسلام و تحقّق بخشيدن به تمام وعده هاي قرآن و تشكيل حكومت واحد جهاني، يك امر كاملاً ضروري

 

[ صفحه 62]

 

و منطقي است؛ زيرا او آخرين حجّت خدا و تنها امام معصومي است كه نويد ظهور مباركش در قرآن و روايات اسلامي و كتاب هاي آسماني به مردم داده شده است.

اينك براي اين كه اين موضوع كاملاً مشخّص شود و معلوم گردد كه اسلام براي احراز مقام رهبري در حكومت الهي، چگونه شخصيّتي را معرّفي كرده است، مسأله مهدويّت و عقيده به ظهور آن يگانه مصلح بزرگ جهاني را از ديدگاه اسلام و مسلمانان و منابع اسلامي ـ منابع شيعه و اهل سنّت ـ بررسي مي كنيم.

>مهدي موعود از ديدگاه اسلام

>مهدي موعود از ديدگاه شيعه

>مهدي موعود از ديدگاه اهل سنت

>ويژگي هاي حضرت مهدي در روايات

>تعداد روايات وارده درباره حضرت مهدي

مهدي موعود از ديدگاه اسلام

دين مبين اسلام به عنوان دين خاتم و آخرين دين جامع و كامل آسماني، از نخستين روزهاي طلوع كه غريبانه سر از افق مكّه بيرون آورد و نمي توانست در زير بار گران شكنجه هاي طاقت فرساي كفّار قريش و مشركان مكّه كمر راست كند، با ديدي وسيع، عميق و جدّي به مسأله «مهدويّت» و آينده بشر نگريسته و به مسلمانان نويد «نيك فرجامي» در آينده تاريخ داده است.

طبق متون اصيل اسلامي، رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) در همان عصر غربت و دوران تنهايي خويش و در روزگاري كه هيچ كس باور نداشت كه آئين توحيد و يكتاپرستي از مرز جزيرة العرب فراتر رود، از پيروزي اسلام و آينده جهان و سرانجام بشر سخن مي راند.

شاهد صادق اين گفتار، آيات متعددي است كه در قرآن كريم وارد شده و پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) و پيشوايان معصوم (عليهم السلام) آنها را به وجود مقدّس مهدي موعود (عليه السلام) و زمان ظهور مبارك آن حضرت تفسير و تأويل نموداند.

علاوه بر اين، در ضمن صدها حديث معتبر و متواتر كه بزرگان و محدّثان شيعه و سنّي در منابع موثّق خود آورده اند، به معرّفي مهدي موعود (عليه السلام) و پايه گذار حكومت واحد جهاني پرداخته اند.

اينك براي اين كه معلوم شود مسأله مهدويّت در اسلام تا چه اندازه اهميّت دارد پيرامون عقيده به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) از ديدگاه شيعه و سنّي توضيح مي دهيم و به برخي از رواياتي كه درباره اهميّت اين موضوع در منابع موثّق شيعه و سنّي آمده است

 

[ صفحه 63]

 

اشاره مي كنيم؛ آنگاه درباره ويژگي هاي حضرت مهدي (عليه السلام) در روايات و تعداد روايات رسيده در موضوع ظهور، مطالبي را به طور اختصار تحت چند عنوان مي نگاريم.

مهدي موعود از ديدگاه شيعه

از نظر «شيعه»، مسأله مهدويّت و نويد ظهور مهدي موعود (عليه السلام) يكي از مسايل بسيار حياتي اسلام به شمار مي رود و به اندازه اي اهميّت دارد كه اعتقاد به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) در رديف وقوع «قيامت» و تكذيب و تصديقش در رديف تكذيب و تصديق رسول اكرم مي باشد.

در اين باره روايات فراواني از پيشوايان معصوم (عليهم السلام) رسيده است كه قسمتي از آنها از نظر خوانندگان مي گذرد:

پيامبر اكرم مي فرمايد:

«من أنكر القائم من ولدي فقد أنكرني» [1] .

«هركس كه قائم (عليه السلام) از فرزندان مرا انكار كند به راستي كه مرا انكار كرده است».

و در حديث ديگر مي فرمايد:

«من أنكر القائم من ولدي في زمان غيبته مات ميتةً جاهليةً». [2] .

«هركس كه مهدي قائم (عليه السلام) از فرزندان مرا در زمان غيبتش انكار كند به مرگ جاهليّت از دنيا رفته است».

و در حديث ديگري آمده است كه فرمود:

«من أطاعه أطاعني، و من عصاه عصاني، و من أنكره في غيبته فقد أنكرني، و من كذّبه فقد كذّبني، ومن صدّقه فقد صدّقني». [3] .

«آن كس كه او را اطاعت كند مرا اطاعت كرده است و آن كس كه با او مخالفت ورزد با من مخالفت ورزيده است و آن كس كه در دوران غيبتش او

 

[ صفحه 64]

 

را انكار كند مرا انكار كرده است و آن كس كه او را تكذيب نمايد مرا تكذيب نموده است و آن كس كه او را تصديق كند مرا تصديق كرده است».

و در حديثي ديگر مي فرمايند:

«لا تقوم الساعة حتّي يقوم القائم الحقُّ منّا وذلك حين يأذن اللّه عزّ وجلّ له و من تبعه نجا، و من تخلّف عنه هلك، اللّه اللّه عباد اللّه! فأتوه ولو علي الثلج، فإنّه خليفة اللّه عزّوجلّ وخليفتي». [4] .

«قيامت برپا نمي شود تا هنگامي كه قائمي از ما به حقّ قيام كند. و اين هنگامي است كه خداي تعالي اذن ظهورش دهد، كسي كه از او پيروي كند نجات مي يابد، و كسي كه از او تخلّف كند هلاك مي شود، از خدا بترسيد، اي بندگان خدا! هركجا باشيد او را دريابيد، اگرچه مجبور شويد بر روي برف حركت كنيد، كه او خليفه خداي تبارك و تعالي و جانشين من است».

اميرمؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايد:

«لاتخلو الأرض من قائم للّه بحجّة، إمّا ظاهراً مشهوراً، و إمّا خائفاً مغموراً، لئلاّ تبطل حجج اللّه وبيّناته». [5] .

«زمين هرگز از وجود قائمي كه براي خدا قيام كند و حجّت حقّ را بر پا دارد خالي نخواهد بود، كه يا ظاهر و آشكار است و يا ترسان و نهان، تا حجّتها و دلايل روشن حضرت پروردگار باطل نشود».

امام حسن مجتبي (عليه السلام) مي فرمايد:

«إنّ الأئمّة منّا، وإنّ الخلافة لاتصلح إلاّ فينا، و إنّ اللّه جعلنا أهلها في كتابه و سنّة نبيّه». [6] .

«امامان ـ دوازده گانه ـ از ما هستند، و خلافت جز براي ما شايسته نيست، و خداي تعالي ما را در كتاب خود و سنّت پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) اهل خلافت قرار داده است».

 

[ صفحه 65]

 

امام حسين (عليه السلام) مي فرمايد:

«قائم هذه الاُمّة هو التاسع من ولدي، وهو صاحب الغيبة، وهو الّذي يقسّم ميراثه وهو حيّ». [7] .

«قائم اين اُمّت نهمين فرزند منست؛ اوست كه از ديده ها غايب مي شود و در حالي كه زنده است ميراثش تقسيم مي شود».

امام زين العابدين (عليه السلام) مي فرمايد:

«... لاتخلو الأرض إلي أن يقوم الساعة من حجّة ولولا ذلك لم يُعبد اللّه...» [8] .

«...تا روزي كه قيامت برپا شود هرگز روي زمين از حجّت خالي نخواهد بود، و اگر حجّت خدا روي زمين نباشد، خدا پرستيده نمي شود...».

امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد:

«من المحتوم الّذي حتّمه اللّه قيام قائمنا، فمن شكّ فيما أقول، لقي اللّه وهو به كافر وله جاحد». [9] .

«قيام قائم ما از وعده هاي حتمي خداوند است. هركس در اين گفتار كه مي گويم شكّ و ترديد به خود راه دهد، خدا را به حال كفر و انكار ملاقات خواهد كرد».

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:

«من أقرّ بجميع الأئمّة وجحد المهدي كان كمن أقرّ بجميع الأنبياء وجحد محمّداً (صلي الله عليه وآله وسلم) نبوّته». [10] .

«هركس به همه امامان اعتراف كند ولي حضرت مهدي (عليه السلام) را انكار نمايد، مانند كسي است كه به همه پيامبران اعتراف كند ولي نبوّت حضرت

 

[ صفحه 66]

 

محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) را انكار نمايد».

امام كاظم (عليه السلام) مي فرمايد:

«من أنكر واحداً من الأحياء فقد أنكر الأموات» [11] .

«هركس يكي از امامان زنده را انكار نمايد، امامان قبلي را نيز انكار نموده است».

امام جواد (عليه السلام) مي فرمايد:

«إذا مات إبني علي بدا سراج بعده، ثمّ خفي، فويلٌ للمرتاب، وطوبي للغريب الفارّ بدينه» [12] .

«هنگامي كه پسرم علي ـ امام هادي ـ از دنيا برود چراغي بعد از او آشكار مي شود، و سپس مخفي مي گردد. واي بر كسي كه در باره او شكّ و ترديد به خود راه دهد، و خوشا به حال شخص غريبي كه دين خود را برداشته ـ براي حفظ آن ـ از شهري به شهر ديگر فرار كند».

در فرمايش امام جواد (عليه السلام) منظور از چراغ آشكار، امام حسن عسكري (عليه السلام) و منظور از چراغ مخفي، حضرت مهدي (عليه السلام) است.

امام حسن عسكري (عليه السلام) مي فرمايد:

«أما إنّ المقرّ بالأئمّة بعد رسول اللّه (صلي الله عليه وآله وسلم) المنكر لولدي كمن أقرّ بجميع أنبياء اللّه ورسله ثمّ أنكر نبوّة محمّد رسول اللّه (صلي الله عليه وآله وسلم)، والمنكر لرسول اللّه (صلي الله عليه وآله وسلم) كمن أنكر جميع الأنبياء، لأنّ طاعة آخرنا كطاعة أوّلنا، والمنكر لآخرنا كالمنكر لأوّلنا» [13] .

«آگاه باشيد كه هركس به همه امامان بعد از پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) اعتراف كند ولي پسرم را انكار نمايد همانند كسي است كه به همه پيامبران اعتراف نموده ولي رسالت پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) را انكار نمايد، و هركس كه رسالت پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) را انكار كند همانند كسي است كه همه پيامبران را انكار نمايد؛ زيرا اطاعت

 

[ صفحه 67]

 

آخرين ما، اطاعت اوّل ماست، و انكار آخرين ما چون انكار اوّل ماست».

حضرت مهدي (عليه السلام) مي فرمايد:

«من أنكرني فليس منّي، و سبيله سبيلُ ابن نوح». [14] .

«كسي كه مرا انكار نمايد از من نيست، و راه او راه فرزند حضرت نوح (عليه السلام) است».

از نظر شيعه، مسأله مهدويت و نويد ظهور آن مصلح الهي، يك مسأله كهن و ريشه دار است و سابقه آن به نخستين روزهاي طلوع فجر اسلام و دوران شخص نبي اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) بر مي گردد.

به اعتقاد شيعه، علاوه بر آيات متعددي كه در «قرآن كريم» وارد شده و پيشوايان ديني آنها را به وجود مقدّس «مهدي موعود» تفسير و تأويل كرده اند، صدها حديث معتبر و متواتر از حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) جانشينان آن حضرت صادر شده كه در آنها كليه صفات، خصوصيّات و جزئيات زندگي آن منتظر موعود و اين كه پس از تولّد دو بار غيبت خواهد داشت و پس از غيبت طولاني ظهور خواهد كرد، و با تشكيل حكومت واحد جهاني، جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود بيان شده است.

شيعيان بر اساس روايات عقيده دارند كه مهدي موعود (عليه السلام) سرّي از اسرار حقّ و رازي از رازهاي نهفته خداوند و آخرين برگزيده الهي است كه پس از تولّد از نظرها غايب شده است و بعد از مدّت زماني طولاني ظهور مي نمايد و او حجّة اللّه، خليفة اللّه و بقيّة اللّه است.

مهدي موعود (عليه السلام) از نسل پاك پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و از علي و زهرا (عليهما السلام) و نهمين نفر از فرزندان امام حسين (عليه السلام) و فرزند بلا فصل امام حسن عسكري (عليه السلام) است.

شيعيان دوازده امامي عقيده دارند كه حضرت مهدي (عليه السلام) همنام و هم كنيه پيامبر و هم اكنون زنده است و هنگامي كه خداوند اذن ظهورش دهد قيام مي كند و زمين را پر از عدل و داد مي نمايد.

شيعيان، طبق وعده هاي انبياي سلف (عليهم السلام) و نويدهاي كتب مذهبي، و وعده هاي

 

[ صفحه 68]

 

صريح قرآن كريم عقيده دارند كه:

آنگاه كه اخلاق و معنويّت از ميان بشر رخت بربندد و ظلم و ستم فراگير شود و اسباب ظهور مهيا گردد، حضرت مهدي (عليه السلام) به فرمان حقّ قيام مي كند و دنيا را پر از عدل و داد مي نمايد و به همه رنج ها پايان مي دهد.

شيعيان بر اساس عقل، وجدان، كتاب و سنّت عقيده دارند كه با ظهور وليّ خدا و آمدن موعود مكتبها و رهايي بخش انسانها هيچ حكومت باطلي روي زمين باقي نمي ماند؛ بلكه همه مكتب هاي موجود و حكومت هاي مقتدر زمان يكي پس از ديگري از بين رفته و متلاشي مي گردند، مرزهاي جغرافيايي بين كشورها برداشته مي شوند؛ مظاهر شرك، كفر، الحاد و بي عدالتي از بين مي روند، عدالت اجتماعي تأمين مي گردد، هر حقّي به صاحب حقّ مي رسد، همگان در رفاه و آسايش زندگي مي كنند، از ظلم و ستم و بي عدالتي خبري نيست، و در سرتاسر جهان هستي، تنها يك نظام حكومت مي كند كه آن هم نظام عادلانه اسلام و احكام نجات بخش آسماني قرآن كريم است.

جعلنا اللّه من أنصاره و الفائزين بلقائه.

[1] بحار الانوار، ج 51، ص 73، ح 20.

[2] همان، ح 21.

[3] همان، ح 19.

[4] بحار الانوار، ج 51، ص 65، منتخب الاثر، ص 204 و كفاية الاثر، ص 106.

[5] نهج البلاغه، ص 1158 و صبحي صالح، ص 635، كلمات قصار، شماره 139.

[6] احتجاج طبرسي، ج 2، ص 6.

[7] بحار الانوار، ج 51، ص 133، ح 3 ؛ منتخب الاثر، ص 207، ح 8؛ كمال الدين صدوق با ترجمه فارسي، ج 1، ص 434.

[8] منتخب الاثر، ص 271، ح 3 ؛ عربي باب 30، ح 2، ص 317 ؛ اثبات الهداة، ج 1، ص 133 ؛ ينابيع الموده، ج 3، ص 361، باب 89.

[9] بحار الانوار، ج 51، ص 139 ؛ منتخب الاثر، ص 212 و غيبت نعماني، ص 86، ح 17.

[10] بحار الانوار، ج 51، ص 143، ح 4، و ص 145، ح 10 ؛ منتخب الاثر، ص 218 و 219.

[11] كافي، ج 1، ص 373، وغيبت نعماني، ص 129.

[12] بحار الانوار، ج 51، ص 157، و بشارة الاسلام، باب العاشر، ص 164.

[13] بحار الانوار، ج 51، ص 160، ح 6، منتخب الاثر، ص 226، اعلام الوري، ص 442.

[14] بحار الانوار، ج 53، ص 180، غيبت شيخ طوسي، ص 176، احتجاج طبرسي، ج 2، ص 283 و كمال الدين با ترجمه فارسي، ج 2، ص 160.

مهدي موعود از ديدگاه اهل سنت

ممكن است بعضي از افراد ناآگاه تصوّر كنند كه عقيده به ظهور مبارك حضرت مهدي (عليه السلام) از مختصات شيعه و تمام منابع و مدارك آن هم مربوط به شيعه و راويان روايات مربوط به ظهور نيز همه دانشمندان و بزرگان و علماي شيعه مي باشند، ولي بايد توجه داشت كه:

عقيده به ظهور مبارك حضرت مهدي (عليه السلام) از مختصات شيعه و منحصر به شيعه نيست و بسياري از فرقه هاي اسلامي در اين عقيده و مرام با هم اتفاق نظر دارند و آن را جزء عقايد قطعي و مسلم خود مي دانند.

ايمان و عقيده به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) در اسلام به قدري اصيل و ريشه دار و با اهميّت است كه از ديدگاه دانشمندان و بزرگان اهل سنّت نيز ـ مانند شيعيان ـ يكي از ضروريّات دين مبين اسلام به شمار مي رود و منكر آن از آيين اسلام بيرون است.

در اين باره علماي اهل سنّت از پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) روايت كرده اند كه آن

 

[ صفحه 69]

 

حضرت فرمود:

«من كذّب بالمهدي فقد كفر» [1] .

«هركس مهدي (عليه السلام) را انكار كند به راستي كافر است».

گروهي ازعلماي اهل سنّت به مضمون اين حديث فتوا داده اند، و در اين باب، شيخ سليمان قندوزي حنفي، در كتاب «ينابيع المودّة» از كتاب «فرائد السمطين»، از جابر بن عبداللّه انصاري روايت كرده است كه پيامبر اكرم فرمود:

«من أنكر خروج المهديّ فقد كفر بما اُنزل علي محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم)». [2] .

«هر كه ظهور مهدي (عليه السلام) را انكار كند، به آنچه بر محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) نازل شده، كفر ورزيده است».

احاديث حضرت مهدي (عليه السلام) علاوه بر كتب شيعه در بسياري از كتب معروف اهل سنّت نيز آمده است. در اكثر اين كتابها، از اوصاف و خصوصيّات نسبي و زندگي حضرت مهدي (عليه السلام)، علايم ظهور، محلّ بيعت، تعداد اصحاب، مكان ظهور و ديگر ابعاد مربوط به آن حضرت نيز سخن رفته است.

به علاوه، در 35 كتاب از كتب اين دانشمندان تصريح شده كه مهدي (عليه السلام) فرزند بلا فصل امام حسن عسكري (عليه السلام) است و حتّي عدّه زيادي از آنها نيز اعتراف كرده اند كه اين احاديث ـ يعني احاديث مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) ـ از احاديث مشهور يا از احاديث متواتر است.

اينك ما وجدان پاك افراد منصف را «حَكَم» قرار داده، به طور اختصار دور نمايي از اين اعتقاد را كه در منابع و مدارك معتبر اهل سنّت و حتّي در «صحاح ستّه» ـ كه معروف ترين و معتبرترين كتب روايي آنهااست ـ نيز آمده است، از نظر خوانندگان گرامي مي گذرانيم:

يكي از كتاب هاي معتبر اهل سنّت، كتاب «مسند احمد بن حنبل» [3]  مي باشد. كتاب

 

[ صفحه 70]

 

«مسند أحمد حنبل» كهن ترين ومعتبرترين مدرك حديث اهل سنّت مي باشد. در اين كتاب مجموعاً 136 حديث درباره حضرت مهدي (عليه السلام) روايت شده است.

پس از او، محمّد بن اسماعيل بخاري،- [4]  با همه تعصّبي كه نسبت به امامان اهل بيت (عليهم السلام) داشته است ـ در كتاب «صحيح» خود) (كتاب الاحكام) احاديث دوازده جانشين پيغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم) را كه همگي از قريش خواهند بود و عزّت و سربلندي اسلام به وجود آنها بستگي خواهد داشت، نقل كرده است.

به علاوه، بخاري در همان كتاب خود، در «كتاب الانبياء»، باب نزول عيسي بن مريم (عليه السلام)، از همكاري حضرت عيسي (عليه السلام) با حضرت مهدي (عليه السلام) سخن گفته است.

در همان عصر، مسلم بن حجّاج نيشابوري (متوفّاي سال 261هجري) با اين كه مانند «بخاري» اصرار دارد كه نامي از حضرت مهدي (عليه السلام) نبرد، در كتاب «الفتن واشراط الساعة» و باب نزول عيسي (عليه السلام) از كتاب صحيح خود، كه دوّمين كتاب «صحاح» أهل سنّت به شمار مي رود، قسمتي از روايات مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) را نقل كرده است.

بعد از او، ابن ماجه قزويني (متوفّاي سال 275 هجري) در كتاب «سنن» خود ـ كه آن كتاب نيز يكي از كتب صحاح اهل سنّت است ـ احاديث مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) را در بخش مخصوصي به نام «باب خروج المهدي (عليه السلام)» آورده است.

در همين عصر، ابو داوود سيستاني (متوفّاي سال 275هجري) نيز در كتاب «سنن» خود ـ كه از كتب «صحاح ستّه» مي باشد ـ روايات مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) را در بخشي از آن كتاب به عنوان: «كتاب المهدي (عليه السلام)» بيان داشته است.

باز در همين عصر، محمّد بن عيساي ترمذي (متوفّاي سال 279هجري) در كتاب «سنن» خود ـ كه آن هم يكي از كتب صحاح است ـ در كتاب «الفتن، باب ما جاء في المهدي (رضي الله عنه)» روايات مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) را روايت نموده است.

اين شش محدّث نامي اهل سنّت كه سرآمد همه محدّثان و دانشمندان آنها مي باشند، روايات مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) را از: عمر بن خطّاب، عبداللّه بن

 

[ صفحه 71]

 

مسعود، عبداللّه بن عبّاس، ثوبان، جابر بن عبداللّه انصاري، جابر بن سمره، عبداللّه بن عمر، عبداللّه بن عمرو بن عاص، أنس بن مالك، ابوسعيد خدري، اُمّ سلمه ـ همسر پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) ـ و غير اينها نقل كرده اند. [5] .

به هر حال، آنچه از مجموع منابع تاريخي و حديثي اهل سنّت استفاده مي شود اين است كه: مسأله ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) مورد اتفاق و اجماع مسلمين است؛ از اين رو، در هر عصري كتاب هايي در مسائل مختلف مهدويّت نوشته شده، به طوري كه هم اكنون بيش از پنجاه جلد كتاب مستقل از علماي اهل سنّت درباره حضرت وليّ عصر (عليه السلام) در دسترس قرار دارد كه اين خود نشانه اهميّت مسأله مهدويّت در نزد مسلمانان است.

استاد «علي محمد علي دخيّل» اسامي 205 كتاب از بزرگان علماي سنّي را در كتاب نفيس خود «الامام المهدي (عليه السلام)» آورده است كه سي نفر از آنها مستقلاً در باره حضرت ولي عصر (عليه السلام) كتاب نوشته اند، و 31 نفرشان فصلي را در كتاب هاي خود به روايات حضرت مهدي (عليه السلام) اختصاص داده اند، و 144 نفرشان به تناسب هاي مختلف، روايات مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) را در كتاب هاي خود آورده اند. [6] .

اكنون نمونه هايي از اين احاديث را كه در معتبرترين كتب روايتي اهل سنّت و حتّي در برخي از «صحاح ششگانه» آمده است، در اينجا نقل مي نماييم.

1 ـ امام احمد حنبل، در كتاب «مسند» خود، از پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) نقل مي كند كه فرمود:

«اُبشّركم بالمهدي، يُبعث في اُمّتي علي اختلاف من الناس و زلازل، فيملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما مُلئت جوراً و ظلماً يرضي عنه ساكن السماء والأرض، يقسّم المال صحاحاً.

فقال له رجل: ما صحاحاً؟

قال (صلي الله عليه وآله وسلم): بالسويّة بين الناس.

قال: ويملأ اللّه قلوب اُمّة محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) غنيً، ويسعهم عدله حتّي يأمر منادياً

 

[ صفحه 72]

 

فيقول: من له في مال حاجة؟ فما يقوم من الناس إلاّ رجلٌ، فيقول: إئتِ السادن ـ يعني الخازن ـ فقل له: إنّ المهدي يأمرك أن تعطيني مالاً، فيقول له: احث حتّي إذا جعله في حجره وأبرزه ندم فيقول: كنت أجشع اُمّة محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) نفساً أو عجز عنّي ما وسعهم.

قال: فيردّه فلا يقبلُ منه فيقال له: إنّا لا نأخذ شيئاً أعطيناه». [7] .

«شما را به ظهور مهدي (عليه السلام) بشارت مي دهم، او در ميان اُمّت من برانگيخته مي شود، ظهور وي پس از اختلاف زياد و تزلزل و عدم امنيّت خواهد بود. پس از ظهور، زمين را پر از عدل و داد مي كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده است. ساكنان آسمانها و زمين از او راضي مي شوند، و اموال را به طور صحيح تقسيم مي كند.

مردي پرسيد: معني صحيح چيست؟

فرمود: مال را به طور مساوي در ميان مردم تقسيم مي نمايد.

سپس فرمود: خداوند دلهاي پيروان محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) را پر از بي نيازي مي كند، و عدالت مهدي (عليه السلام) همه جا را فرا مي گيرد، تا آنجا كه دستور مي دهد كسي با صداي بلند اعلام كند: هركس نياز مالي دارد برخيزد. هيچ كس اظهار نياز نمي نمايد جز يك نفر.

امام دستور مي دهد نزد خزينه دار برود و به او بگويد: مهدي (عليه السلام) به تو فرمان مي دهد كه مالي در اختيار من قرار دهي.

خزينه دار مي گويد: بگير، و دامن او را پر مي كند. چون در اختيار او قرار مي گيرد پشيمان مي شود كه چرا آزمند و حريص شده است. لذا مال را بر مي گرداند، ولي خزينه دار نمي پذيرد و مي گويد: ما آنچه را كه بخشيديم پس نمي گيريم».

همچنين امام احمد حنبل، در كتاب «مسند» خود از ابوسعيد خدري نقل مي كند:

«قال رسول اللّه (صلي الله عليه وآله وسلم): تملأ الارضُ ظلماً و جوراً، ثمّ يخرج رجل من عترتي

 

[ صفحه 73]

 

يملك سبعاً ـ أو تسعاً ـ فيملأ الأرض قسطاً و عدلاً». [8] .

«پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: هنگامي فرا مي رسد كه زمين پر از ظلم و جور شود، آن وقت مردي از خاندان من قيام مي كند هفت ـ يا نُه ـ سال در روي زمين حكومت مي كند، و زمين را پر از عدل و داد مي نمايد».

2 ـ محمّد بن اسماعيل بخاري، نامي ترين محدّث اهل سنّت در كتاب «صحيح» خود از ابوهريره نقل مي كند:

«قال رسول اللّه (صلي الله عليه وآله وسلم): كيف أنتم إذا نزل ابن مريم فيكم وإمامكم منكم؟». [9] .

«پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: چگونه خواهيد بود هنگامي كه عيسي بن مريم (عليه السلام) در ميان شما نازل شود و امام شما از ميان خود شما باشد؟».

همچنين «بخاري» در كتاب «صحيح» خود، از سعيد بن مسيّب، از ابوهريره نقل مي كند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«والّذي نفسي بيده! ليوشكنّ أن ينزل فيكم ابن مريم حكماً عدلاً، فيكسر الصليب ويقتل الخنزير ويضع الجزية ويفيض المال حتّي لايقبله أحد حتّي تكون السجدةُ الواحدة خيراً من الدنيا وما فيها».

«به خداي بزرگ سوگند! به يقين پسر مريم به عنوان داوري دادگر در ميان شما نازل خواهد شد. صليب را خواهد شكست، و خوك را از ميان خواهد برد، و جزيه را كنار خواهد گذاشت، و به قدري ثروت خواهد بخشيد كه ديگر كسي نپذيرد. در آن روزگار، يك سجده براي خدا بهتر از همه دنيا و هرچه در آن است خواهد بود».

3 ـ مسلم بن حجّاج نيشابوري در كتاب «صحيح» خود ـ كه دوّمين كتاب معروف از كتب «صحاح» اهل سنّت است ـ از ابو سعيد خدري و جابر بن عبداللّه انصاري نقل مي كند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«يكون في آخر الزمان خليفة يقسم المال ولايعدّه». [10] .

 

[ صفحه 74]

 

«در آخر الزمان خليفه اي مي آيد كه مال را ـ به طور مساوي ـ تقسيم مي كند و آن را نمي شمارد».

همچنين «مسلم» در كتاب «صحيح» خود، از جابر بن عبداللّه انصاري نقل مي كند كه پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«يكون في آخر اُمّتي خليفة يحثي المال حثياً، لايعدّه عدداً». [11] .

«در پايان روزگار اُمّت من، خليفه اي مي آيد كه مانند سيل بخشش مي كند و آن را نمي شمارد».

4 ـ ابن ماجه در كتاب «سنن» خود، فصل «ابواب الفتن»، باب خروج المهدي (عليه السلام) از قول علي بن ابي طالب (عليهما السلام) آورده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«المهديّ منّا أهل البيت، يصلحهُ اللّهُ في ليلة» [12] .

«مهدي از ما اهل بيت است، و خداوند يك شبه او را آماده قيام مي كند»

و نيز ابن ماجه در «سنن» خود آورده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«ما اهل بيتي هستيم كه خداوند به جاي اين دنيا، آخرت را براي ما برگزيده است. همانا اهل بيتم پس از من دچار آوارگي، سختي و گرفتاري خواهند گرديد، تا اين كه گروهي از مشرق برخيزند كه با خود پرچم هاي سياه دارند، آنها حقّ (و يا خير) رامي طلبند كه به آنها داده نمي شود، پس مي جنگند و پيروز مي شوند و هرچه بخواهند به آنها داده مي شود ولي آنها نمي پذيرند ـ و زير بار نمي روند ـ تا اين كه حكومت را به دست مردي از اهل بيتم بسپارند كه جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد پس از آن كه پر از ظلم و ستم شده باشد. پس هركه آن زمان را دريابد به سوي آنان بشتابد، هرچند چهار دست و پا بر روي برف و يا يخ به سوي آنان برود». [13] .

5 ـ ابو داوود سيستاني در كتاب «سنن» خود ـ كه يكي از كتب «صحاح ششگانه» است ـ از ابي الطفيل از علي (عليه السلام) نقل مي كند كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

 

[ صفحه 75]

 

«لو لم يبق من الدهر إلاّ يوم لبعث اللّه رجلاً من أهل بيتي، يملأها عدلاً كما ملئت جوراً». [14] .

«اگر از عمر دنيا جز يك روز باقي نماند، خداوند مردي از اهل بيت مرا بر انگيزد تا زمين را پر از عدل و داد كند بعد از آن كه پر از ظلم و ستم شده باشد».

همچنين ابو داوود در كتاب «سنن» خود، از ابوسعيد خدري نقل مي كند:

«قال رسول اللّه (صلي الله عليه وآله وسلم): المهديُّ منّي، أجلي الجبهة، أقني الأنف، يملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما مُلئت جوراً و ظلماً، يملك سبع سنين».

«پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: مهدي از من است. پيشانيش باز و نوراني، و بيني اش كشيده و باريك است. زمين را پر از عدل و داد مي كند همان گونه كه پر از ظلم و ستم شده است، هفت سال حكومت مي كند».

6 ـ ابو عيسي محمّد بن عيسي بن سوره ترمذي، در كتاب «الجامع الصحيح» معروف به «سنن ترمذي» از عبداللّه بن عمر از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) نقل مي كند كه فرمود:

«لاتذهب الدنيا حتّي يملك العرب رجل من أهل بيتي، يواطيء اسمه اسمي» [15] .

«دنيا به آخر نمي رسد، تا اين كه مردي از اهل بيت من عرب را مالك شود او همنام من است».

همچنين ترمذي در كتاب «سنن» خود، از ابو هريره نقل مي كند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«لو لَم يبق من الدنيا إلاّ يوم لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّي يلي رجل من أهل بيتي يواطيء اسمه اسمي». [16] .

«اگر به پايان دنيا جز يك روز باقي نماند، خداوند آن روز را به حدّي طولاني مي سازد تا مردي از اهل بيت من كه هم نام من است، زمام اُمور را به دست

 

[ صفحه 76]

 

بگيرد».

7 ـ ابو عبدالرحمان احمد بن شعيب، معروف به نسائي در كتاب «سنن» خود ـ كه يكي از كتب «صحاح ششگانه» به شمار مي رود ـ در كتاب جهاد «غزوه هند»، از ثوبان، غلام رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) نقل مي كند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«عصابتان من اُمّتي أحرزهما اللّه من النار، عصابة تغزو الهند، و عصابة تكون مع عيسي بن مريم (عليهما السلام)». [17] .

«دو گروه از اُمّتم هستند كه خداوند آنها را از آتش دوزخ حفظ خواهد نمود؛ گروهي كه براي فتح هندوستان عزيمت مي كنند، و گروهي ديگر كه با عيسي بن مريم (عليه السلام) همراه خواهند بود».

و نيز نسائي در كتاب «سنن» خود ـ بنابر نقل «غاية المرام» و «ينابيع المودّة» ـ در باب: «ما جاء في العرب و العجم» در جلد سوّم، از مسعده نقل كرده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«ابشروا و بشّروا، إنّما اُمّتي كالغيث لايُدري آخره خير أم أوّله، أو كحديقة أطعم منها فوج عاماً، ثمّ أطعم منها فوج عاماً، لعلّ آخرها فوجاً يكون أعرضها عرضاً وأعمقها عمقاً، وأحسنها حسناً، كيف تهلك اُمّة أنا أوّلها، والمهديّ أوسطها، والمسيح آخرها، ولكن بين ذلك ثيح أعوج ليسوا منّي ولا أنا منهم». [18] .

«مژده باد شما را و به ديگران نيز مژده دهيد كه مَثَلِ اُمّت من چون باران است كه معلوم نيست، آخر آن بهتر است يا اوّل آن و مانند بوستاني است كه گروهي در مدّت يك سال از آن استفاده كنند و سپس گروهي ديگر از آن بهره برداري نمايند، (كسي چه مي داند) شايد آخرين گروه مردمي داناتر، كنجكاوتر، ونيكوتر باشند. چگونه هلاك مي شود اُمّتي كه من در اوّل آن، و مهدي (عليه السلام) در وسط آن، و مسيح (عليه السلام) در آخر آن باشد، و لكن در اين ميان مردماني كج و

 

[ صفحه 77]

 

گمراه خواهند بود كه نه آنها از منند و نه من از آنها هستم». [19] .

آنچه تا اينجا نقل نموديم نمونه اي از انبوه رواياتي است كه نامي ترين محدّثان اهل سنت آنها را در معتبرترين كتب روايتي خود، آورده اند و ما نيز آنها را به عنوان پاسخي براي كساني كه تحت تأثير عواطف شخصي و تعصّب خاص مذهبي قرار گرفته و به مبارزه با شيعه برخاسته و مسأله «مهدويت» را افسانه اي پنداشته اند كه تنها «شيعه» معتقد به آن است در اينجا آورديم، باشد كه روزي به خود آيند و بر ميراث پيامبر خويش (عترت و اهل بيت آن حضرت) بيش از اين ظلم و ستم روا ندارند.

در رواياتي كه شيعه و سني از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) و امامان اهل بيت (عليهم السلام) نقل كرده اند، تنها به ذكر كليات اكتفا نشده است، بلكه از اوصاف، خصوصيات و ويژگي هاي آن حضرت نيز سخن رفته است كه براي مزيد اطلاع، فهرست قسمتي از آنها را از نظر خوانندگان گرامي مي گذرانيم.

[1] عقد الدرر، ص 157؛ منتخب الاثر، ص 149؛ البرهان، ص 170، باب 12، ح 2.

[2] ينابيع المودّة، ج 3، ص 108، باب 78، ح 1؛ فرائد السمطين، ج 2، ص 334، جهت اطلاع بيشتر در اين باره به فتاواي علماي عامّه، به كتاب «البرهان في علامات مهدي آخر الزمان» ص 177 ـ 183 مراجعه فرماييد.

[3] امام احمد بن حنبل، پيشواي فرقه حنبلي اهل سنّت، متوفّاي سال 241هجري، و معاصر امام نهم و دهم، بوده است.

[4] محمّد بن اسماعيل بخاري، نامي ترين محدّث اهل سنّت و معاصر حضرت امام حسن عسكري (عليه السلام) كه يك سال پس از ولادت حضرت ولي عصر (عليه السلام) (سال 256 هجري) از دنيا رفته است.

[5] اقتباس از كتاب «دانشمندان عامّه و مهدي موعود (عليه السلام)». ص 13 ـ 15.

[6] اسامي آنها را در كتاب «الامام المهدي (عليه السلام)»، ص 260 ـ 275، و كتاب «او خواهد آمد»، ص 79 ـ 85 و «موعودي كه جهان در انتظار اوست»، ص 51 ـ 68 بخوانيد.

[7] مسند احمد حنبل، ج 3، ص 38.

[8] مسند احمد حنبل، ج 3، ص 28.

[9] صحيح بخاري، ج 4، ص 633، باب 945، ح 1601.

[10] صحيح مسلم، ج 2، ص 672، كتاب الفتن، ح 69.

[11] صحيح مسلم، ج 2، ص 672، كتاب الفتن و اشراط الساعة، ح 67.

[12] سنن ابن ماجه، ج 2، باب خروج المهدي (عليه السلام)، ح 4085.

[13] سنن ابن ماجه، ج 2، باب خروج المهدي (عليه السلام)، ح 4082 و 4087.

[14] سنن ابو داوود، ج 2، ص 207.

[15] سنن ترمذي، ج 4، ص 505، باب 52، باب ما جاء في المهدي (عليه السلام)، كتاب الفتن، ح 2230.

[16] سنن ترمذي، ج 4، ص 505، كتاب الفتن، باب ما جاء في المهدي (عليه السلام)، ح 2231.

[17] سنن نسائي، باب 41 غزوة الهند، ص 32، ح 3175.

[18] غاية المرام، ص 697، ح 43 ؛ ينابيع المودة، ج 3، ص 388، ح 21. و در چاپ ديگر، ص 489، الامام المهدي (عليه السلام)، ص 257، كمال الدين صدوق با ترجمه فارسي، ج 1، ص 385 و بسياري از منابع ديگر.

[19] اين حديث را مرحوم سيّد هاشم بحراني، متوفاي سال 1107 در كتاب معروف «غاية المرام» از جزء سوم «صحيح نسائي» نقل نموده، و شيخ سليمان قندوزي حنفي، متوفاي سال 1294 نيز در كتاب «ينابيع الموده» آن را از كتاب «غاية المرام» مرحوم بحراني نقل كرده است، در حالي كه اين حديث در نسخه هاي چاپ هاي فعلي ديده نمي شود و معلوم نيست كه چرا حديث مزبور در كتاب مذكور وجود ندارد، در صورتي كه صاحب «مفتاح كنوز السنّة» مي گويد:

«حديث نزول حضرت عيسي (عليه السلام) را بخاري، مسلم، نسائي، ابن ماجه، احمد حنبل، ابي داود و طيالسي در روايات متعددي نقل كرده اند».

منتخب الاثر، ص 479، ص 600، فصل 7، باب 8.

 

ويژگي هاي حضرت مهدي در روايات

در روايات گوناگوني كه شيعه و سنّي درباره مهدي موعود (عليه السلام) و ريشه خانوادگي و نسب عالي و اصالت آن حضرت از پيامبر بزرگوار اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) و ساير ائمّه اهل بيت (عليهم السلام) نقل كرده اند، چنين آمده است:

مهدي (عليه السلام) از عرب است.

مهدي (عليه السلام) از اُمّت پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) است.

مهدي (عليه السلام) از فرزندان «كنانه» جدّ پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) است.

مهدي (عليه السلام) از «قريش» است.

 

[ صفحه 78]

 

مهدي (عليه السلام) از «بني هاشم» است.

مهدي (عليه السلام) از فرزندان «عبدالمطلب» است.

مهدي (عليه السلام) از فرزندان «ابوطالب» است.

مهدي (عليه السلام) از آل محمد (عليهم السلام) است.

مهدي (عليه السلام) از نسل پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) است.

مهدي (عليه السلام) از عترت پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) است.

مهدي (عليه السلام) از اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) است.

مهدي (عليه السلام) از «ذوي القربي» است.

مهدي (عليه السلام) از ذريّه پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) است.

مهدي (عليه السلام) از فرزندان پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) است.

مهدي (عليه السلام) نامش، نام پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) است.

مهدي (عليه السلام) كنيه اش، كنيه پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) است.

مهدي (عليه السلام) از فرزندان علي بن ابي طالب (عليه السلام) است.

مهدي (عليه السلام) از فرزندان فاطمه زهرا (عليها السلام) است.

مهدي (عليه السلام) از فرزندان امام حسن مجتبي (عليه السلام) است.

مهدي (عليه السلام) از فرزندان امام حسين (عليه السلام) است.

مهدي (عليه السلام) نهمين نفر از فرزندان امام حسين (عليه السلام) است.

مهدي (عليه السلام) از فرزندان امام زين العابدين (عليه السلام) است.

مهدي (عليه السلام) از فرزندان امام محمّد باقر (عليه السلام) است.

مهدي (عليه السلام) از فرزندان امام صادق (عليه السلام) است.

مهدي (عليه السلام) از فرزندان امام موسي كاظم (عليه السلام) است.

مهدي (عليه السلام) از فرزندان امام رضا (عليه السلام) است.

مهدي (عليه السلام) از فرزندان امام محمّد تقي (عليه السلام) است.

مهدي (عليه السلام) از فرزندان امام هادي (عليه السلام) است.

مهدي (عليه السلام) فرزند امام حسن عسكري (عليه السلام) است.

مهدي (عليه السلام) فرزند بلا فصل امام حسن عسكري (عليه السلام) است.

 

[ صفحه 79]

 

مهدي (عليه السلام) شبيه پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) است.

مهدي (عليه السلام) پيشواي شايسته است.

مهدي (عليه السلام) يكي از سروران اهل بهشت است.

مهدي (عليه السلام) بعد از پادشاهان ستمگر مي آيد.

مهدي (عليه السلام) خليفة اللّه است.

مهدي (عليه السلام) بقيّة اللّه است.

مهدي (عليه السلام) دو غيبت دارد.

مهدي (عليه السلام) در همه عالم يكي است.

مهدي (عليه السلام) تمام روي زمين را از عدل پر مي كند.

پس از مهدي (عليه السلام) زندگي سودي نخواهد داشت. [1] .

خواننده گرامي! هريك از اين ويژگي ها، روايت جداگانه اي دارد و در كتب روايتي شيعه و سنّي درج گرديده است.

[1] براي آگاهي از مجموع احاديثي كه در اين زمينه رسيده است به كتاب نفيس «منتخب الاثر» تأليف آية اللّه لطف اللّه صافي و كتاب «البيان» گنجي شافعي و كتاب «المهدي الموعود المنتظر» تحقيق نجم الدين عسكري و ساير كتاب هاي مربوطه مراجعه فرماييد.

تعداد روايات وارده درباره حضرت مهدي

رواياتي كه درباره مهدي موعود (عليه السلام) و صفات و جزئيّات زندگي آن مصلح جهاني، از پيامبر و ساير پيشوايان معصوم (عليهم السلام) وارد شده است و علماي شيعه و سنّي آنها را در منابع معتبر خود آورده اند، بيرون از شمار است، از اين رو، فقط فهرست قسمتي از آنها را از نظر خوانندگان گرامي مي گذرانيم:

1 ـ در مورد اين كه حضرت مهدي (عليه السلام) نامش، نام مبارك پيامبر (محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم و كنيه اش، كنيه شريف پيامبر (ابوالقاسم) است، 48 حديث نقل شده است.

2 ـ در باره اين كه حضرت مهدي (عليه السلام) دوازدهمين امام و آخرين پيشوا است، 136 حديث آمده است.

3 ـ در مورد اين كه حضرتش دهمين فرزند اميرمؤمنان علي (عليه السلام) است، 214 حديث

 

[ صفحه 80]

 

وارد شده است.

4 ـ در مورد اين كه آن حضرت از فرزندان حضرت فاطمه (عليها السلام) است، 192 حديث ذكر شده است.

5 ـ در مورد اين كه وي، نهمين فرزند حضرت امام حسين (عليه السلام) است، 308 حديث بيان شده است.

6 ـ در مورد اين كه او، هشتمين فرزند امام سجّاد (عليه السلام) است، 185 حديث نقل شده است.

7 ـ در مورد اين كه او، هفتمين فرزند امام باقر (عليه السلام) است، 103 حديث آمده است

8 ـ در مورد اين كه او، ششمين فرزند امام صادق (عليه السلام) است، 202 حديث وارد شده است.

9 ـ در مورد اين كه او، پنجمين فرزند حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) است، 199 حديث بيان شده است.

10 ـ در مورد اين كه او، چهارمين فرزند حضرت علي بن موسي الرضا (عليه السلام) است، 95 حديث آمده است.

11 ـ در مورد اين كه او، سوّمين فرزند محمّد بن علي (حضرت جواد الائمّه (عليه السلام است، 90 حديث نقل شده است.

12 ـ در مورد اين كه او، دوّمين فرزند امام علي النقي الهادي (عليه السلام) است، 90 حديث آمده است.

13 ـ در مورد اين كه او، فرزند بلا فصل امام حسن عسكري (عليه السلام) و از صلب آن حضرت است، 293 حديث نقل شده است.

14 ـ در باب ولادت با سعادت حضرتش، 293 حديث آمده است.

15 ـ در باره اين كه آن حضرت، در خفا و پنهاني متولّد گرديد، 14 حديث بيان شده است.

16 ـ راجع به اين كه عمر شريفش بسيار طولاني خواهد شد، 318 حديث نقل شده است.

17 ـ در مورد اين كه مدّت زيادي از انظار غايب و پنهان خواهد بود، 91 حديث

 

[ صفحه 81]

 

آمده است.

18 ـ در مورد اين كه غيبت حضرتش به دو غيبت صغري و كبري منقسم مي گردد، 10 حديث ذكر شده است.

19 ـ در مورد اين كه آيين وي، همان آيين مبين اسلام، و كتابش قرآن است، 15 حديث آمده است.

20 ـ در مورد اين كه وي جهانيان را به دين مبين اسلام دعوت مي نمايد و در تمامي روي زمين حكومت واحد جهاني بر اساس قانون اسلام تشكيل مي دهد، 47 حديث نقل شده است.

21 ـ در مورد اين كه شخصاً عدالت اجتماعي را در روي كره زمين برقرار مي كند و در دولت با سعادت آن حضرت، عدالت واقعي بر تمامي شؤون اجتماع حكومت مي نمايد و جهان انساني پس از ظلم و جور و انحراف، از عدل و داد و خداشناسي پر مي گردد، 123 حديث آمده است.

22 ـ در مورد اين كه وي زمين را از كفر و شرك پاك مي نمايد، 19 حديث وارد شده است.

23 ـ در مورد اين كه: ايمان و امنيّت واقعي در حكومت عادلانه اش حكم فرما خواهد گرديد، 7 حديث آمده است.

24 ـ در مورد اين كه اسلام، شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت، 12 حديث نقل شده است.

25 ـ در مورد اين كه بشر پيرو يك آيين خواهد گرديد، و جميع ملل عالم در تحت لواي اسلام در خواهند آمد، 7 حديث آمده است.

26 ـ در مورد اين كه با شمشير قيام خواهد كرد، 7 حديث ذكر شده است.

27 ـ در مورد اين كه در دوران حكومت عدالت پيشه او، جهان، آباد خواهد گرديد و عقول مردمان كاملتر خواهد شد، 5 حديث نقل شده است.

28 ـ در مورد اين كه معجزات و امتيازات پيامبران در او جمع است و به دست تواناي حضرتش ظاهر مي گردد، 23 حديث نقل شده است.

29 ـ در مورد اين كه وقت ظهورش بر احدي از آحاد مردم معلوم نيست و هركس

 

[ صفحه 82]

 

وقت تعيين كند دروغگوست، 7 حديث آمده است.

30 ـ در مورد اين كه اصحاب خاصّ آن حضرت 313 نفرند و از اطراف و اكناف عالم به سرعت، به اندازه يك چشم به هم زدن، نزدش جمع مي شوند، 25 حديث نقل شده است.

31 ـ در مورد اين كه حضرت عيسي (عليه السلام) در نماز به وي اقتدا مي نمايد، 29 حديث بيان شده است.

32 ـ در مورد اين كه منادي آسماني حضرتش را به نام و نشان به جهانيان معرفي مي كند، 27 حديث آمده است.

33 ـ و در مورد اين كه براي ظهور مبارك آن حضرت، علايم و نشانه هايي خواهد بود كه پيش از ظهور مباركش به وقوع خواهد پيوست، 657 حديث آمده است.

[ صفحه 85]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


| شناسه مطلب: 74293