مهدی موعود در گفتار دانشمندان بزرگ اهل سنت

شناخت مهدی موعود نام مبارک حضرتش ـ چنان که در روایات شیعه و سنّی آمده است ـ نام پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می باشد. این نام ـ محمّد ـ نامی است که خدای تعالی و جدّش رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)، سالها قبل از ولادت، برای او انتخاب نمودند و

شناخت مهدي موعود <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

نام مبارك حضرتش ـ چنان كه در روايات شيعه و سنّي آمده است ـ نام پيامبراكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) مي باشد. اين نام ـ محمّد ـ نامي است كه خداي تعالي و جدّش رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)، سالها قبل از ولادت، براي او انتخاب نمودند و همه مسلمانان او را به اين نام مي شناسند.

آن حضرت داراي چند كنيه مي باشد. و كنيه مسلّم آن حضرت همان كنيه جدّش رسول خدا «ابو القاسم» است. برخي از ديگر كنيه هاش، ابو عبداللّه، ابو جعفر و ابو صالح مي باشد.

اوصاف و القاب برجسته و معروف آن حضرت كه حاكي از مقام والا و عظمت و شخصيّت بي نظير آن يگانه بازمانده حجج الهي است، در روايات شيعه و سنّي و نويدهاي كتب مذهبي اهل اديان، چنين آمده است:

«امام، امام دوازدهم، امام منتظر، امير اميران، برگزيده ابراهيم، برهان، بقية اللّه، بقيّه حجّت هاي خدا، بقيّه حضرت آدم، بقيّه حضرت ابراهيم، پسر انسان، تقي، ثائر (انقلابي)، خونخواه و انتقام گيرنده، حجّت، حجّت خدا، حجّت آل محمّد (عليهم السلام)، خاتم اوصيا، خازن (خزانه دار) علوم الهي، خالص، خلف صالح، خليفة اللّه، خير اُمّت محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم)، خير الناس، ذخيره نوح، ذو الخلل، ذو الشامتين «خال»، ذو الغيبة، رهايي بخش اُمّت، زكي، سلطان، سيّد، شريد (آواره)، صاحب، صاحب الأمر، صاحب پرچم محمّدي (صلي الله عليه وآله وسلم)، صاحب الدار، صاحب الزمان، صاحب السيّف، صاحب الغيبة، طاهر، طريد (تبعيد شده)، طيّب (پاك و پاكيزه)، عادل، عدالت گستر، غريب، قائم، قائم آل محمّد (عليهم السلام)، قائم اهل بيت، قائم به حقّ، قائم به شمشير، قائم منتظر، قائم مهدي، مأمول، مبارك، مجهول، مظهر دين، منتقم،

 

[ صفحه 86]

 

منصور، مهدي، مهدي آل محمّد (عليهم السلام)، مهدي اُمّت، و مهدي منتظر». [1] .

اينك براي اين كه اين آخرين پيشواي بر حقّ، را بهتر بشناسيم، بخشي از انبوه رواياتي را كه درباره معرّفي آن حضرت از زبان مبارك رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و پدران بزرگوارش بازگو شده، در اينجا مي آوريم:

 

>مهدي موعود اسلام از عرب است

>مهدي از اولاد كنانه است

>مهدي از قريش است

>مهدي از بني هاشم است

>مهدي از فرزندان عبدالمطلب است

>مهدي از فرزندان ابوطالب است

>مهدي از عترت پيامبر است

>مهدي از اهل بيت پيامبر است

>مهدي هم نام پيامبر است

>مهدي از فرزندان پيامبر است

>مهدي از فرزندان حضرت علي است

>مهدي از فرزندان حضرت فاطمه است

>مهدي از فرزندان حسنين است

>مهدي از فرزندان امام حسين است

>مهدي نهمين فرزند امام حسين است

>مهدي از فرزندان امام زين العابدين است

>مهدي از فرزندان امام باقر است

>مهدي از فرزندان امام صادق است

>مهدي از فرزندان امام كاظم است

>مهدي از فرزندان امام رضا است

>مهدي از فرزندان امام جواد است

>مهدي از فرزندان امام هادي است

>مهدي فرزند امام حسن عسكري است

>مهدي از ذوي القربي است

>مهدي از ذريه پيامبر است

مهدي موعود اسلام از عرب است

بر اساس روايات «متواتر»، مهدي موعود اسلام از «عرب» است.

تمام رواياتي كه درباره نسب آن حضرت رسيده است، دلالت دارد كه حضرت از «عرب» مي باشد؛ ولي در عين حال براي اثبات اين مطلب، روايتي نقل مي كنيم.

مردي حضور اميرمؤمنان (عليه السلام) شرفياب گرديد و عرضه داشت:

يا اميرالمؤمنين! ما را از مهدي خودتان آگاه كنيد!

حضرت فرمود:

هنگامي كه رفتني ها رفتند و منقرض شدند، و مؤمنين اندك گرديدند و طرفداران حق؟ از ميان رفتند، پس آن وقت است آن وقت.

عرضه داشت: يا اميرالمؤمنين! مهدي (عليه السلام) از چه طايفه اي است؟

فرمود: مهدي (عليه السلام) از «بني هاشم، قلّه شامخ نژاد عرب است...» [1] .

[1] غيبت نعماني، باب 13، ج 1، ص 212؛ بحارالانوار، ج 51، ص 115.

مهدي از اولاد كنانه است

مقدسي شافعي در كتاب عقد الدرر نقل كرده كه «قتاده» گويد:

«قلت لسعيد بن المسيّب: المهديّ حقّ؟

قال: حقّ. قلت: ممّن؟ قال: من كنانة.قلت: ثمّ ممّن؟ قال: من قريش. قلت: ثمّ ممّن؟ قال: من بني هاشم. قلت: ثمّ ممّن؟ قال: من ولد فاطمة (عليها السلام)». [1] .

 

[ صفحه 87]

 

«از سعيد بن مسيّب پرسيدم: آيا مهدي (عليه السلام) بر حقّ است؟گفت: آري. گفتم: مهدي (عليه السلام) از چه طايفه اي است؟ گفت: از كنانه. گفتم: بعد از آن؟ گفت: از قريش. گفتم: بعد از آن؟ گفت: از بني هاشم. گفتم: بعد از آن؟ گفت: از فرزندان فاطمه (عليها السلام) است».

مقصود از «كِنانه»، كنانة بن خزيمة بن مدركة بن الياس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان (جدّ پيامبر اسلام (عليه السلام است.

مرحوم آية اللّه سيد صدر الدين صدر، در كتاب «المهدي (عليه السلام)» در اين باره مي نويسد:

«در كتاب «سبائك الذهب» مي گويد: «بني كنانه» گروهي از «مضر» هستند. مضر، داراي فرزنداني بود كه پدران و اجداد پيامبر بودند تا به «نضر» منتهي مي شود».

[1] عقد الدرر، ص 42.

مهدي از قريش است

ابن حجر هيتمي مكّي، در كتاب «الصواعق المحرقة» از دو تن از دانشمندان بزرگ اهل سنّت (احمد و ماوردي) روايت كرده است كه پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) درباره بشارت ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) فرمود:

«ابشروا بالمهدي، رجل من قريش من عترتي، يخرج في اختلاف من الناس و زلزال، فيملأ الأرض عدلاً و قسطاً كما مُلئت ظلماً و جوراً، و يرضي عنه ساكن الأرض و السماء، و يقسّم المال صحاحاً بالسّوية». [1] .

«بشارت باد شما را به مهدي (عليه السلام)! او مردي از «قريش» و از عترت من است كه پس از اختلاف زياد و عدم امنيّت ظهور خواهد نمود. زمين را از عدل و داد پر خواهد كرد همان گونه كه از ظلم و ستم پر شده باشد. ساكنان زمين و آسمان از او راضي و خشنود مي گردند و اموال را به طور مساوي در بين مردم تقسيم مي كند».

در اين باب گروهي از دانشمندان شيعه و سنّي مانند مرحوم سيّد بن طاووس (رحمه الله) در

 

[ صفحه 88]

 

كتاب «الملاحم والفتن» و يوسف بن يحياي مقدّسي شافعي در كتاب «عقد الدرر» و علي متقي هندي در كتاب «البرهان في علامات مهدي آخر الزمان» از اسحاق بن يحيي بن طلحه تميمي از طاووس روايت كرده اند كه گفت:

«ودّع عمر بن الخطّاب البيت، ثمّ قال: واللّه! ما أدري أدعُ خزائن البيت، و ما فيه من السلاح و المال، أم اُقسّمه في سبيل اللّه؟

فقال له علي بن ابي طالب (عليه السلام): امض فلست بصاحبه، إنّما صاحبه منّا، شابٌّ من قريش، يقسّمه في سبيل اللّه تعالي في آخر الزمان». [2] .

«عمر بن خطاب در هنگام وداع با كعبه، گفت: به خدا قسم! نمي دانم با آنچه در خزانه بيت است چه كنم؟ آيا اين همه سلاح و اموال را به حال خود وا گذارم يا آنها را در راه خدا قسمت كنم؟

اميرمؤمنان (عليه السلام) به او فرمود:

از آنها بگذر كه تو صاحب آنها نيستي؛ صاحب آنها جواني از ما (اهل بيت) و از «قريش» است كه آنها را در آخرالزمان در راه خدا تقسيم مي كند».

مقصود از قريش، نضر بن كنانه است. علاّمه دهخدا، در كتاب «لغت نامه» مي نويسد: «قريش، نام قبيله اي است. پدر اين قبيله، نضر بن كنانه است. اين قبيله را قريش نامند از آن جهت كه گِرد حرم (يعني: در اطراف خانه خدا و سرزمين مكّه) فراهم آمده اند». [3] .

[1] الصواعق المحرقهَ، ج 2، باب 11، فضائل اهل البيت النبوي، ص 166، مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 37؛ اسعاف الراغبين، حاشيه نور الابصار، ص 148، و فصول المهمّه، ص 297، باب 12.

[2] الملاحم والفتن، ص 152، باب 157؛ عقد الدرر، ص 154، باب 7؛ البرهان، ص86، باب1، ح 38؛ و منتخب الاثر، ص162، ح65.

[3] در اين باره اقوال فراوان ديگري نيز هست كه ما نياز چنداني به ذكر همه آنها را نمي بينيم و خوانندگان گرامي مي توانند براي اطلاع بيشتر به كتاب «لغت نامه دهخدا» و كتاب «المهدي» (عليه السلام) نوشته مرحوم آية اللّه سيد صدر الدين صدر، مراجعه فرمايند.

مهدي از بني هاشم است

«قتاده» گويد:

«قلت لسعيد بن المسيّب: أحقّ المهدي؟ قال: نعم، هو حقّ. قلت: ممّن هو؟ قال: من قريش. قلت: من أيّ قريش؟ قال: من بني هاشم.

[ صفحه 89]

«از سعيد بن مسيّب پرسيدم: آيا مهدي بر حقّ است؟ گفت: آري، او حقّ است. گفتم: مهدي از چه طايفه اي است؟ گفت: از قريش است. گفتم: از كدام تيره قريش؟ گفت: از بني هاشم است

مهدي از فرزندان عبدالمطلب است

مقدسي در كتاب «عقد الدرر»، از جماعتي از اهل حديث ـ مانند ابن ماجه در كتاب «سنن»، حافظ طبراني در كتاب «معجم» و ابو نعيم اصفهاني، ـ از انس بن مالك، از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) روايت كرده است كه فرمود:

نحن سبعةٌ بنو عبدالمطلب ساداتُ أهل الجنّة: أنا و أخي علي و عمّي حمزة وجعفر والحسن والحسين والمهديّ». [1] .

«ما هفت تن فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشتيم؛ من، برادرم علي، عمويم حمزه، جعفر، حسن، حسين و مهدي».

[1] عقد الدرر، ص194، باب 7؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص269، باب خروج المهدي، كتاب الفتن؛ ينابيع المودّة، ج3، ص91؛ مستدرك الحاكم، ج3، ص211، بحار الانوار، ج51، ص65، الصواعق المحرقه، ص235؛ منتخب الاثر، ص145، بشارة الاسلام، ص286 و 290؛ ذخائر العقبي، ص 15، و غيبت شيخ طوسي، ص113.

مهدي از فرزندان ابوطالب است

در كتاب «عقد الدرر»، «روضه كافي»، «ارشاد» مفيد و «بحار الانوار» از سيف بن عميره روايت كرده اند كه گفت:

«نزد ابوجعفر منصور ـ دومين خليفه عبّاسي ـ بودم كه خود آغاز به سخن كرد و گفت: اي سيف! به ناچار ندا كننده اي از آسمان به نام مردي از «فرزندان ابوطالب» ندا خواهد كرد.

گفتم: اي امير... شما هم اين مطلب را روايت مي كني؟!

گفت: آري، به خدايي كه جان من در دست قدرت اوست! من اين موضوع را با دو گوش خود شنيده ام... اين ندا متوجه مردي از عمو زادگان ماست

[ صفحه 90]

گفتم: مردي از فرزندان فاطمه (عليها السلام) گفت آري، اي يوسف». [1] .

[1] عقد الدرر، ص 149، فصل 3، كافي، ج8، ص209، ارشاد مفيد، ص337، بحار الانوار، ج 52، ص 288 و المهدي، ص51.

مهدي از عترت پيامبر است

در كتاب «عقد الدرر»، از ابوسعيد خدري روايت كرده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«لاتقوم الساعة حتّي تُملأ الأرض ظلماً وعدواناً ثمّ يخرج من عترتي ـ أو من أهل بيتي ـ من يملأها قسطاً و عدلاً، كما مُلئت ظلماً وعدواناً». [1] .

«رستاخيز به پا نمي شود تا اين كه زمين پر از ظلم و دشمني گردد، در آن هنگام مردي از عترت ـ يا از اهل بيت ـ من قيام مي كند و آن را پر از عدل و داد مي نمايد همان گونه كه پر از ظلم و دشمني شده است».

ابن حجر مكّي نيز، از احمد حنبل و ماوردي نقل كرده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«ابشروا بالمهدي، رجل من قريش من عترتي». [2] .

«مژده باد شما را به مهدي! او مردي از قريش و از عترت من است».

در «مسند» احمد بن حنبل نيز از قول ابوسعيد خدري آمده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«يُملأ الأرض ظلماً وجوراً، ثمّ يخرج رجل من عترتي يملك سبعاً ـ أو تسعاً ـ فيملأ الأرض قسطاً وعدلاً» [3] .

«زمين پر از ظلم و جور خواهد شد؛ در آن موقع، مردي از عترت من قيام مي كند، هفت ـ يا نُه ـ سال در روي زمين حكومت مي نمايد و سراسر زمين را پر از عدل و داد مي سازد».

در كتاب «مطالب السؤول» درباره معناي «عترت» چنين مي نويسد:

 

[ صفحه 91]

 

«گفته شده: معناي كلمه «عترت» عشيره، ـ يعني طايفه، فاميل و خويشان نزديك ـ است. قول ديگر آن است كه: عترت به معناي ذرّيه ـ يعني نسل و فرزند ـ است، و اين هر دو معنا درباره آل پيغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم) صدق مي كند؛ زيرا آنان هم طايفه، فاميل و خويشان نزديك، و هم نسل و فرزند آن حضرت هستند.

امّا عشيره، اهل و عيال نزديك هستند كه آنان چنين بودند، و امّا ذريّه، اولاد دختر انسان را گويند، و قول خداي تعالي در رابطه با حضرت ابراهيم (عليه السلام) بر اين معنا دلالت مي كند، چنان كه مي فرمايد:

(وَمِنْ ذُرّيَّتِهِ داووُدَ وَسْلَيمانَ وَأيّوُبَ وَيُوسُفَ وَمُوسي وَهارون... وَزَكرِيّا وَيَحْيي وَعِيسي وَإلْياسَ كُلٌ مِنَ الصّالِحِينَ). [4] .

«از فرزندان ابراهيم است: داوود، سليمان، أيّوب، يوسف، موسي و هارون... و زكريّا و يحيي و عيسي و الياس كه همگي آنها از مردمان شايسته بودند».

در اين آيات، خداوند پيامبراني را نام برده و آنها را از ذرّيّه و فرزندان حضرت ابراهيم (عليه السلام) شمرده است؛ از جمله اين پيامبران، حضرت عيسي (عليه السلام) است كه نسب شريفش از طرف مادرش، حضرت مريم (عليها السلام)، به حضرت ابراهيم (عليه السلام) مي رسد». [5] .

[1] عقد الدرر، ص 36، باب 1، ح 3.

[2] الصواعق المحرقه، ج 2، ص 479.

[3] مسند احمد، ج 3، ص 28.

[4] سوره انعام، آيه 84 و 85.

[5] المهدي، ص 56.

مهدي از اهل بيت پيامبر است

در «سنن» ترمذي از قول عبداللّه بن مسعود آمده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«لو لم يبق من الدنيا إلاّ يوم لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّي يبعث رجلاً منّي ـ أو من أهل بيتي ـ يواطيء اسمه اسمي، يملأ الأرض قسطاً وعدلاً كما مُلئت ظلماً وجوراً». [1] .

«اگر از عمر دنيا به جز يك روز باقي نماند، خداوند آن روز را به حدّي

 

[ صفحه 92]

 

طولاني مي سازد تا اين كه در آن روز، مردي را كه از فرزندان من ـ يا از اهل بيت من ـ و هم نام من است برانگيزاند كه زمين را پر از عدل و داد كند چنان كه پر از ظلم و ستم شده باشد».

در كتاب «كنز العمّال» از قول ابوهريره آمده است:

«لو لم يبق من الدّنيا إلاّ ليلة لطوّل اللّه تعالي تلك الليلة حتّي يلي رجلٌ من أهل بيتي». [2] .

«اگر از عمر دنيا به جز يك شب باقي نمانده باشد، خداي تعالي آن شب را طولاني مي گرداند تا اين كه مردي از اهل بيت من زمام اُمور را به دست گيرد».

در «سنن» ابو داوود آمده كه پيامبر فرمود:

«لو لم يبق من الدهر إلاّ يوم لبعث اللّه رجلاً من أهل بيتي يملأها عدلاً كما مُلئت جوراً». [3] .

«اگر از عمر دنيا به جز يك روز باقي نمانده باشد، خداوند مردي از اهل بيت مرا بر انگيزد كه دنيا را پر از عدل نمايد چنان كه پر از ستم شده باشد».

در «سنن» ابن ماجه، از قول ابوهريره آمده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«لو لم يبق من الدنيا إلاّ يومٌ، لطوّله اللّه تعالي حتّي يملك رجل من أهل بيتي...». [4] .

«اگر از عمر دنيا به جز يك روز باقي نمانده باشد، خداي تعالي آن روز را طولاني كند تا اين كه مردي از اهل بيت من حكومت را به دست گيرد».

در «سنن» ابن ماجه، و مصادر ديگر از قول علي بن ابي طالب (عليه السلام) آمده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«المهدي منّا أهل البيت، يصلحه اللّه في ليلة» [5] .

«مهدي از ما اهل بيت است و خداوند يك شبه امر او را به سامان مي آورد».

 

[ صفحه 93]

 

در «مستدرك حاكم» از قول ابو سعيد خدري آمده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«مهدي، از ما اهل بيت است».

سپس حاكم مي نويسد: اين حديث بنا به شرط مسلم، صحيح است، امّا بخاري و مسلم آن را نياورده اند. [6] .

در كتاب «مطالب السؤول» درباره معناي «اهل بيت» چنين مي نويسد:

«گفته شده: اهل بيت پيغمبر خدا افرادي هستند كه نَسَب آنان به جدّ آن حضرت منتهي مي شود. قول ديگر آن است كه: اهل بيت آن بزرگوار اشخاصي هستند كه از يك «رَحِم» باشند. قول ديگر آن است كه اهل بيت آن حضرت، آنهايي هستند كه به واسطه نسب يا سبب به رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) متّصل شوند.

كليّه اين معاني درباره اهل بيت آن بزرگوار صدق مي كند؛ زيرا نسب آنان به جدّ پيغمبر خدا كه عبدالمطلب باشد منتهي مي گردد، و اهل بيت پيغمبر با خود آن حضرت از يك رَحِم هستند، و به وسيله نسب و سبب هم به پيغمبر خدا متّصل مي شوند، پس ايشان حقيقتاً اهل بيت پيغمبر اكرم مي باشند، و معناي آل و اهل بيت هم يكي است... پس معناي حقيقي كلمه آل و اهل براي اهل بيت رسول خدا ثابت است.

مسلم در كتاب صحيح خود از يزيد بن حيّان روايت كرده كه گفت:

«من و حصين بن سبره و عمر بن مسلم نزد زيد بن ارقم رفتيم. وقتي پيش او نشستيم، حصين گفت: اي زيد! تو خير زيادي ديدي، تو رسول خدا را ديدي، حديث آن حضرت را شنيدي، با آن بزرگوار در راه خدا جنگ كردي، پشت سر آن حضرت نماز خواندي، حقّا كه تو خير زيادي ديدي، بگو ببينيم كه از پيغمبر خدا چه شنيدي؟

زيد بن ارقم گفت: اي برادر زاده! پير شده ام و بعيد العهد، بعضي از چيزهايي را كه از رسول خدا ياد گرفتم فراموش كرده ام، آنچه را كه براي شما مي گويم قبول كنيد و آنچه را كه نمي گويم مرا به گفتن آن مجبور ننماييد. سپس گفت:

يك روز پيغمبر اكرم كنار بركه آبي كه بين مكّه و مدينه است و آن را «خم» مي گويند،

 

[ صفحه 94]

 

بپا خاست و خطبه خواند؛ حمد و ثناي خداي را به جا آورد و موعظه كرد آنگاه فرمود:

اي مردم! من هم بشري ـ مثل شما ـ هستم كه نزديك است قاصد پروردگارم (ملك الموت) بيايد و من او را اجابت نمايم. من در ميان شما دو چيز گرانبها را به جا مي گذارم؛ يكي كتاب خداي كه مشتمل بر هدايت و نور است، پس كتاب خدا را بگيريد و به آن چنگ زنيد... و ديگري اهل بيت من است؛ من خدا را درباره اهل بيتم به شما يادآور مي شوم، خدا را در نظر آوريد در رفتار با اهل بيتم.

حصين بن سبره به زيد بن ارقم گفت: اي زيد! اهل بيت پيغمبر خدا كيانند؟ مگر زنان آن حضرت از اهل بيتش نبودند؟

زيد گفت: زنان پيامبر خانواده او بودند، ولي اهل بيت پيغمبر اكرم كساني هستند كه گرفتن صدقه بر آنها حرام است». [7] .

همچنين مسلم در كتاب «صحيح» خود در حديث ديگري از زيد بن ارقم آورده است كه راويان حديث مزبور گفتند:

«... پس ما با همديگر گفتيم: اهل بيت پيغمبر چه كساني مي باشند؟ زنانش؟!

زيد گفت: نه، به خدا قسم! زن مدّتي از زمان را با شوهرش مي باشد، سپس ممكن است طلاقش دهد و به سوي پدر و قومش بازگردد؛ ولي اهل بيت پيامبر هستند كه گرفتن صدقه، بر آنان حرام است». [8] .

[1] التاجّ، ج 5، ص 343 رواه ابو داوود ترمذي؛ كتاب الفتن و علامات الساعة؛ الجامع للأصول، ج 5، ص 311 و بحار الانوار، ج 51، ص 102.

[2] كنز العمّال، ج 7، ص 187.

[3] سنن ابو داوود، ج 2، ص 207.

[4] سنن ابن ماجه، باب الجهاد، ج2، ص 928، ح 2779.

[5] سنن ابن ماجه، باب خروج المهدي (عليه السلام)، ج 2، ص 269، ح 4085، منتخب كنز العمال، ص 549.

[6] مستدرك حاكم، ج 4، ص 557.

[7] به كتاب «المهدي» نوشته مرحوم آية اللّه سيد صدرالدين صدر، ص 58 ـ 59، و صحيح مسلم، ج2، ص450، كتاب فضائل الصحابه، باب فضائل علي (عليه السلام)، ح 36، وهمچنين ترجمه كتاب «المهدي (عليه السلام)» به قلم دانشمند محترم آقاي محمّد جواد نجفي، ص62، مراجعه فرمائيد.

[8] صحيح مسلم، كتاب الفضائل، باب فضائل علي (عليه السلام)، ج2، ص451، ح37.

مهدي هم نام پيامبر است

در «سنن» ترمذي و «سنن» ابوداوود و بسياري از منابع ديگر آمده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«لاتذهب الدنيا، حتّي يملك العرب رجل من أهل بيتي، يواطيء اسمه اسمي». [1] .

 

[ صفحه 95]

 

«دنيا به آخر نمي رسد تا اينكه مردي از اهل بيت من، زمامِ امور عرب را به دست گيرد، او هم نام من است».

در «مسند» احمد بن حنبل، از عاصم، از زر، از عبداللّه بن مسعود روايت كرده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«لاتنقضي الأيام ولايذهب الدهر، حتّي يملك العرب رجل من أهل بيتي اسمه يواطيء اسمي». [2] .

«روزها سپري نمي شود و دنيا به آخر نمي رسد، تا اينكه مردي از اهل بيت من، عرب را مالك شود؛ نام او، نام من باشد».

در كتاب «ارشاد» شيخ مفيد (رحمه الله) نيز در حديثي آمده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«لن تنقضي الأيّام والليالي حتّي يبعث اللّه رجلاً من أهل بيتي، يواطيء اسمه اسمي، يملأها عدلاً و قسطاً كما مُلئت ظلماً». [3] .

«روزها و شبها نمي گذرد (دنيا به پايان نمي رسد) تا اين كه خداوند، مردي از خاندان مرا برانگيزد كه هم نام من است؛ او زمين را پر از عدل و داد كند همچنان كه پر از ستم شده باشد».

[1] سنن ترمذي، ج 9، ص74، سنن ابو داوود، ج4، ص106 ـ 107، عقد الدرر، ص 27، باب 2، حلية الاولياء، ج5، ص75.

[2] مسند احمد، ج1، ص76، تفسير سيوطي، ج6، ص58.

[3] ارشاد مفيد، ص 326، بحار الانوار، ج 52، ص 240 و فصول المهمّه فصل دوازدهم، ص 291، حلية الاولياء، ج 5.

مهدي از فرزندان پيامبر است

در كتاب «عقد الدرر» و «تذكرة الخواص» از قول عبد اللّه عمر آمده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«يخرج في آخر الزمان رجل من ولدي، اسمه كاسمي، و كنيته ككنيتي، يملأ الأرض عدلاً، كما مُلئت جوراً، فذلك المهدي». [1] .

«در آخر الزمان مردي از فرزندان من خروج مي نمايد؛ نام او همانند نام من و

 

[ صفحه 96]

 

كنيه او همانند كنيه من مي باشد. او زمين را پر از عدل مي نمايد همان گونه كه پر از ستم شده باشد، واو همان «مهدي» است».

در روايت ديگري از قول جابر بن عبداللّه آمده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«المهديّ من وُلدي، اسمه اسمي، و كنيته كنيتي، أشبه الناس بي خلقاً و خُلقاً». [2] .

«مهدي از فرزندان من است؛ نام او نام من و كنيه اش كنيه من، از نظر سيرت و صورت شبيه ترين مردمان به من است».

در حديث مفصّلي كه جلال الدين سيوطي در كتاب «الحاوي للفتاوي» از حذيفه نقل كرده، آمده است:

هنگامي كه پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) درباره خروج سفياني و ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) سخن مي گفت، مردي به نام «عمران بن حصين» برخاست و عرض كرد: يارسول اللّه! ما چگونه مهدي (عليه السلام) را بشناسيم؟

«قال (صلي الله عليه وآله وسلم): هو رجل من ولدي كأنّه من رجال، بني إسرائيل، عليه عباءتان قطوانيّتان، كأنّ وجهه الكوكب الدرّيّ، في خدّه الأيمن خال أسود، ابن أربعين سنة... فيبايع له بين الركن والمقام، ثمّ يخرج متوجّهاً إلي الشام، وجبريل علي مقدّمته و ميكائيل علي ساقته، فيفرح به أهل السماء وأهل الأرض، والطير والوحوش والحيتان في البحر». [3] .

«رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: مهدي، مردي از فرزندان من است. او شبيه مردان بني اسرائيل است. (راست قامت تا حدّي بلند قدّ)... صورتش چون ستاره درخشان و بر گونه راستش خال سياهي است. چهل ساله مي نمايد... مسلمانان بين «ركن و مقام» (كنار خانه خدا) با او بيعت مي كنند. سپس در حالي كه جبرئيل پيشاپيش او، و ميكائيل پشت سر او است متوجّه سرزمين شام مي گردد. ساكنان آسمان و زمين، پرندگان، درّندگان و ماهيان دريا، همه از او خشنود مي شوند».

 

[ صفحه 97]

 

و در روايت ديگري كه مرحوم سيّد بن طاووس آن را در كتاب «الملاحم والفتن» از قول حذيفه از جابر بن عبداللّه انصاري نقل نموده، چنين آمده است كه جابر گفت:

«روزي رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) در بين اصحاب خود نشسته بود كه جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و عرضه داشت:... اين پنج نهر (سيحون، جيحون، دجله، فرات و رود نيل مصر) براي تو و اهل بيت تو و شيعيانت مي باشد.

خداوند مي فرمايد: به عزّت و جلال خودم سوگند! هركس يك قطره از اين پنج نهر بياشامد، در روز حساب به بهشت نخواهد رفت مگر اين كه تو از او راضي شوي و او را حلال كني.

در آن موقع، چهره رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) باز شد و فرمود: برادرم جبرئيل! من بر اين نعمت خدا را شكر و سپاس مي گويم.

«فقال له جبرئيل (عليه السلام): اُبشّرك يارسول اللّه! بالقائم من ولدك، لايظهر حتّي يملك الكفّار الخمسة الأنهر، فعند ذلك ينصر اللّه أهل بيتك علي أهل الضلال، ولم ترفع لهم راية أبداً إلي يوم القيامة».

«جبرئيل عرضه داشت: يارسول اللّه! تو را به ظهور «قائم» كه از فرزندان تو مي باشد بشارت مي دهم! او ظهور نخواهد كرد تا اين كه كافران اين رودها را به تصرّف خود درآورند، [4]  در آن وقت است كه خداوند اهل بيت تو را بر گمراهان پيروز گرداند و پس از آن، ديگر هيچ پرچمي از پرچمهاي كفر تا روز قيامت برافراشته نخواهد شد».

آنگاه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به خاطر شكر اين نعمت، براي خدا سجده كرد و... [5] .

[ صفحه 98]

[1] عقد الدرر، ص 32، باب 2؛ تذكرة الخواص، ص 363.

[2] فرائد السمطين، ج 2، ص 335؛ بحار الانوار، ج 51، ص 71، ح 13.

[3] الحاوي للفتاوي، ج 2، باب آثار الواردة في المهدي (عليه السلام)، ص 82؛ عقد الدرر، ص 119 و 120.

[4] لازم به تذكّر است كه رودهاي ياد شده چون: دجله، فرات و رود نيل، هم اكنون در دست ايادي استعمار و دست نشاندگان آنهاست و در واقع غربي ها بر اين رودها سيطره دارند، و رودهاي سيحون و جيحون رسماً در دست كفّار است. زيرا اين دو رودخانه معروف در «روسيّه» قرار دارند، و هر دو از كوه هاي «تيان شان» سرچشمه مي گيرند و پس از سيراب كردن تركمنستان و ازبكستان در جمهوري قزاقستان به درياچه «آرال» مي ريزند. سيحون را امروز «سيرداريا» و جيحون را «آموداريا» مي نامند. (نقل از پاورقي روزگار رهايي، ج2، ص958 و 985).

[5] الملاحم والفتن، ص 368، ح 540، و صراط المستقيم، ج2، ص258، و الزام الناصب، ج2، ص125، به طور خلاصه، و الكتاب المبين، ج2، ص129.

مهدي از فرزندان حضرت علي است

در كتاب «ينابيع المودّه»، از ابن عبّاس روايت كرده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«إنّ عليّاً وصييّ، ومن ولده القائم المنتظر المهدي، الّذي يملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما مُلئت جوراً وظلماً، والّذي بعثني بالحقّ بشيراً و نذيراً، إنّ الثابتين علي القول بإمامته في زمان غيبته لأعزّ من الكبريت الأحمر». [1] .

«علي (عليه السلام) وصي من است و از فرزندان اوست قائم منتظر، حضرت مهدي (عليه السلام) كه زمين را پر از عدل و داد مي كند همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد؛ قسم به پروردگاري كه به حقّ مرا بشارت دهنده و بيم دهنده مبعوث نمود! كساني كه در زمان غيبت او بر امامت او ثابت قدم بمانند، از كبريت احمر، كيمياترند...»

باز در «ينابيع المودّه» از علي (عليه السلام) روايت كرده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«ياعليّ! أنت وصييّ، حربك حربي، وسلمك سلمي، وأنت الإمام وأبو الأئمّة الاحدي عشر الذين هم المطهّرون المعصومون، ومنهم المهديّ الذي يملأ الأرض قسطاً وعدلاً، فويل لمبغضيهم». [2] .

«اي علي! تو وصيّ مني؛ جنگ با تو، جنگ با من است؛ سازش با تو سازش با من است. تو امام و پدر يازده امام هستي كه از هر پليدي پاك و پاكيزه، و از هر خطا و لغزشي مصون و محفوظ هستند. از جمله آنها مهدي (عليه السلام) است كه روي زمين را از عدل و داد پر مي كند. پس واي بر دشمنان آنها!»

و در كتاب «بحار الانوار»، از عبداللّه بن عمرو بن عاص روايت كرده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«المهديّ هو رجل من ولد هذا ـ وأشار بيده إلي علي بن أبي طالب (عليه السلام) ـ به يمحق اللّه الكذب، ويذهب الزمان الكلبِ، (و) به يخرج ذلَّ الرقِّ من

 

[ صفحه 99]

 

أعناقكم». [3] .

«مهدي (قائم) (عليه السلام) مردي از فرزندان اين است ـ و با دست مبارك خود به علي (عليه السلام) اشاره فرمود ـ خداوند به وسيله او دروغ را محو مي كند و سختي روزگار را برطرف مي گرداند و طوق بندگي را از گردن هاي شما بيرون مي آورد».

همچنين در كتاب «بحار الانوار»، در حديثي آمده است كه علي (عليه السلام) فرمود:

«... آگاه باشيد، به خدا سوگند كه من و اين دو پسرم، حسن و حسين (عليهما السلام)، كشته مي شويم و خداوند در آخرالزمان و پايان روزگار، مردي از فرزندان مرا بر مي انگيزد كه خون ما را مطالبه كرده، انتقام ما را بگيرد. او از ديده ها پنهان خواهد شد تا گمراهان شناخته شوند». [4] .

[1] ينابيع المودّه، ج 3، باب 87، ص 109 و در چاپ ديگر، ص 448.

[2] همان، ج 1، باب 16، ص 253 و منتخب الاثر، ص 56، ح 1.

[3] بحار الانوار، ج 51، ص 75، ح 29؛ غيبت شيخ طوسي، ص 114.

[4] بحار الانوار، ج 51، ص 112، ح 7، غيبت نعماني، ص 140، ح 1.

مهدي از فرزندان حضرت فاطمه است

در «سنن» ابو داوود از قول اُمّ سلمه آمده است كه گفت: شنيدم كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) مي فرمود:

«المهديّ من عترتي، من ولد فاطمة (عليها السلام)» [1] .

«مهدي از عترت من و از فرزندان فاطمه (عليها السلام) است».

در كتاب «ينابيع المودّه» از قول ابو ايّوب انصاري آمده است:

هنگامي كه پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) بيمار شد، فاطمه (عليها السلام) به ديدار او آمد و چون رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) را بدان حال ديد، گريه كرد. رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) خطاب به وي فرمود:

«... سوگند به خدايي كه جانم در قبضه قدرت اوست كه مهدي اين اُمّت از ماست و او از نسل تو مي باشد». [2] .

در «كنز العمّال» آمده است كه حضرت علي (عليه السلام) فرمود:

 

[ صفحه 100]

 

«المهديّ رجل منّا، من ولد فاطمة». [3] .

«مهدي، مردي از ما و از فرزندان فاطمه (عليها السلام) است».

ابن ابي الحديد معتزلي در «شرح نهج البلاغه»، ذيل خطبه 16 مي نويسد:

«اكثر محدّثان عقيده دارند كه مهدي موعود (عليه السلام) از نسل فاطمه (عليها السلام) است». [4] .

و در ذيل خطبه 92 مي نويسد:

«... اماميّه عقيده دارند كه او ـ يعني حضرت مهدي (عليه السلام) ـ امام دوازدهم آنها است و فرزند كنيزي به نام «نرجس» است. ولي ما معتزله عقيده داريم كه او از فرزندان فاطمه (عليها السلام) است كه در آينده تاريخ (آخرالزمان) از كنيزي متولد خواهد شد و اكنون موجود نيست». [5] .

علاوه بر اين، احاديث منقوله در كتب اهل سنّت، عقيده شيعه را تأييد و تثبيت مي نمايد؛ زيرا در اين احاديث آمده است كه حضرت مهدي (عليه السلام)، دوازدهمين امام و نهمين فرزند امام حسين (عليه السلام) و چهارمين فرزند امام رضا (عليه السلام) و فرزند بلافصل امام حسن عسكري (عليه السلام) است.

در بسياري از منابع تاريخي اهل سنّت نيز آمده است كه حضرت مهدي (عليه السلام)، فرزند امام حسن عسكري (عليه السلام) است و در سال 255 هجري در نيمه شعبان، در شهر «سامرّا» از مادري به نام «نرجس» به دنيا آمده است. [6] .

بنابراين، جاي هيچ ترديد نيست كه مهدي (عليه السلام) متولّد گرديده و هم اكنون موجود و زنده و از نظرها غايب است تا روزي كه به اذن خدا ظاهر شود و جهان را از عدل و داد پرنمايد.

[1] سنن ابو داوود، ج 4، ص 87 و بسياري ديگر از منابع معتبر حديث.

[2] ينابيع المودّه، ج 3، باب 73، ص 269، و در چاپ ديگر، ص 463.

[3] كنز العمّال، ج 7، ص 261.

[4] شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 1، ص 281، ذيل خطبه 16.

[5] همان، ج 7، ص 59، ذيل خطبه 92.

[6] جهت اطلاع بيشتر، به كتاب هاي: المهدي الموعود المنتظر، ج 1، ص 182، باب 16؛ الامام المهدي (عليه السلام)، ص 279؛ دانشمندان عامّه و مهدي موعود و بخش پنجم همين كتاب مراجعه فرماييد.

مهدي از فرزندان حسنين است

در كتاب «فرائد السمطين»، در حديثي طولاني از قول علي بن علي هلالي از پدرش روايت كرده است كه گفت:

در حال احتضار رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) محضر آن جناب شرفياب شدم؛ فاطمه زهرا (عليها السلام)

 

[ صفحه 101]

 

بالاي سر رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) نشسته، با صداي بلند گريه مي كرد. در اين هنگام رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) ديدگان خود را به سوي او دوخت و فرمود:

دخترم! چه چيز تو را به گريه در آورد؟

فرمود: مي ترسم پس از تو تباه و نابود گردم.

آنگاه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) براي تسلاّي دخترشان، فضايل اهل بيت را ذكر كردند، از آن جمله فرمودند:

«دو سبط اين اُمّت از ما هستند و آن دو، پسران تو، حسن و حسين (عليهما السلام)، هستند كه سرور جوانان اهل بهشت مي باشند و قسم به پروردگاري كه مرا به حقّ مبعوث نمود! مهدي اين اُمّت از نسل اين دو تن حسن و حسين (عليهما السلام) خواهد بود». [1] .

در كتاب «ذخائر العقبي» از قول ابو ايّوب انصاري آمده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«يولد منهما الحسن والحسين (عليهما السلام) مهديّ هذه الاُمّة». [2] .

«مهدي اين اُمّت از اين دو تن حسن و حسين (عليهما السلام) به دنيا خواهد آمد».

در كتاب «ينابيع المودّه»، به نقل از كتاب «جواهر العقدين» مي گويد:

«بركات دعاي رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) در وقت تزويج فاطمه به علي ـ رضي اللّه عنهما ـ در نسل حسن و حسين (عليهما السلام) ظاهر شد؛ بعضي از نسل آن دو بزرگوار آمدند و رفتند و بعضي از آنان بعداً مي آيند و اگر در بين آيندگان كسي غير از حضرت مهدي (عليه السلام) نباشد، براي بركت دعاي پيامبر كفايت مي كند». [3] .

جهت اين كه حضرت مهدي (عليه السلام) از فرزندان حسنين (عليهما السلام) به شمار آمده است اين

 

[ صفحه 102]

 

است كه «فاطمه»، مادر امام باقر (عليه السلام) ـ همسر امام زين العابدين (عليه السلام) ـ دختر امام حسن مجتبي (عليه السلام) است، از اين رو امام محمّد باقر (عليه السلام) و امامان بعدي حسني و حسيني هستند و حضرت مهدي (عليه السلام) نيز، نوه دختري امام حسن مجتبي (عليه السلام) و نوه پسري امام حسين (عليه السلام) است.

[1] اين حديث شريف را عدّه زيادي از علماي اهل سنّت و اماميّه به صورت مختصر و مفصّل نقل كرده اند. براي دستيابي به منابع فراوان آن مي توانيد به اين كتابها مراجعه فرمائيد: عقد الدرر، ص 275؛ ذخائر العقبي، ص 135؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 165؛ فرائد السمطين، ج 2، ص 84؛ ينابيع المودّه، ج 3، ص 90 و در چاپ ديگر، ص434، باب73؛ بحار الانوار، ج 51، ص78 ـ 79؛ غاية المرام، ص 699؛ بشارة الاسلام، ص 33.

[2] ذخائر العقبي، ص 146.

[3] ينابيع الموده، ج 3، ص 261، باب 73، ح 2.

مهدي از فرزندان امام حسين است

در كتاب «عقد الدرر»، از حذيفة بن يمان روايت كرده است كه گفت: «روزي رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) براي ما خطبه خواند و آنچه تا روز قيامت اتّفاق خواهد افتاد براي ما بيان نمود، بعد از آن فرمود:

«اگر از عمر دنيا بيشتر از يك روز باقي نماند، خداوند آن روز را طولاني مي كند تا مردي از فرزندان مرا برانگيزاند كه نام او نام من است.

سلمان (رضي الله عنه) برخاست و گفت: يارسول اللّه! از كدام فرزند تو به دنيا خواهد آمد؟

فرمود: از اين فرزندم، و دست خود را به حسين (عليه السلام) زد». [1] .

ابوالقاسم اسماعيل بن عبّاد با سند متّصل به حضرت علي (عليه السلام) روايت كرده است كه علي (عليه السلام) از مهدي (عليه السلام) سخن به ميان آورد و فرمود:

«مهدي (عليه السلام) از فرزندان حسين (عليه السلام) است»

سپس اوصاف او را برشمرد و فرمود:

«او مردي است كه پيشاني اش باز و درخشان، بيني اش كشيده و باريك... و داراي اندامي متناسب است و ميان دندانهايش فاصله دارد...» [2] .

ابن ابي الحديد پس از نقل اين حديث، مي نويسد: اين حديث را عبداللّه بن قتيبه در كتاب «غريب الحديث» آورده است.

[ صفحه 103]

[1] عقد الددر، ص 46، باب 1، ذخائر العقبي، ص 136، فرائد السمطين، ج 2، ص 325، و غاية المرام، ص 699.

[2] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 1، ص 281.

مهدي نهمين فرزند امام حسين است

سلمان فارسي گويد: خدمت رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) شرفياب شدم، ديدم حسين (عليه السلام) روي زانوي آن حضرت است و پيغمبر خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) ديدگان او را مي بوسد، و لبهايش را مي مكد و مي فرمايد:

«تو آقايي. تو آقا زاده اي. تو برادر شخص آقايي هستي. تو امامي. پسر امامي و برادر امامي. تو حجّتي. پسر حجّتي. و برادر حجّتي. تو پدر نُه نفر حجّتي كه نهمي آنها، قائم ايشان است». [1] .

در كتاب «كمال الدين» از حضرت زين العابدين (عليه السلام) و او از پدر بزرگوارش حسين بن علي (عليهما السلام) روايت كرده است كه اميرمؤمنان علي (عليه السلام) خطاب به وي فرمود:

«التاسع من ولدك ياحسين! هو القائم بالحقّ، والمظهر للدين، والباسط للعدل...» [2] .

«اي حسين! نهمين فرزند تو، قائم به حقّ است. او آشكار كننده دين و گستراننده عدل است...»

در كتاب «ينابيع المودّه»، از امام حسين (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود:

«بر جدّم رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) وارد شدم؛ آن حضرت مرا روي زانوي خود نشانيد و فرمود: اي حسين! خداوند از صلب تو نُه امام را اختيار نموده كه نهمي آنها قائم ايشان است ومنزلت همه، نزدخدا يكسان است». [3] .

و در كتاب «كفاية الاثر» از قول عبدالرحمان بن سليط از حضرت امام حسين (عليه السلام) روايت كرده است كه آن حضرت فرمود:

«دوازده امام از ما هستند؛ اوّل آنها، اميرمؤمنان علي (عليه السلام) و آخر آنها، نهمين فرزند من است. همو كه به حق قيام مي كند و خداوند به بركت وجود او، زمين مرده را زنده و آباد مي كند و دين حقّ را بر تمام اديان پيروز مي گرداند اگرچه مشركان كراهت داشته باشند...» [4] .

[ صفحه 104]

[1] ينابيع الموده، ج 3، باب 94، ص 394، ح 44؛ مقتل خوارزمي، ج 1، فصل 7، ص 146.

[2] كمال الدين، صدوق با ترجمه فارسي، ج 1، ص 421 ، ح 26، باب 27، و عربي باب 25، ص 304، ح 16.

بحارالانوار ، ج 51، ص 133، ح 4، اعلام الوري، ص 426 و بشارة الاسلام، ص 52.

[3] ينابيع المودة ج 3، باب 94، ص 395، ح 45 و در چاپ ديگر ص 492.

[4] كفاية‌الاثر، ص 232؛ منتخب الاثر ص 205، ح 4؛ اعلام الوري ص 406؛ كمال الدين ج 1 ص 317.

مهدي از فرزندان امام زين العابدين است

در كتاب «ينابيع المودّه»، از جابر بن عبداللّه انصاري روايت كرده است كه گفت: جندل بن جنادة بن جبير يهودي، محضر رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) آمد و گفت: يا محمّد!... شب گذشته حضرت موسي (عليه السلام) را در خواب ديدم كه فرمود: اي جندل! به دست محمّد، خاتم انبيا، اسلام بياور و به اوصيايي كه بعد از او خواهند بود چنگ بزن.

گفتم: اسلام مي آورم، و حمد خداي را كه اسلام آوردم و خداوند مرا به وسيله تو هدايت كرد.

سپس گفت: يارسول اللّه! از اوصياي خودت به من خبر ده تا به آنها تمسّك جويم.

رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: اوصياي من دوازده نفرند.

گفت: ما نيز در كتاب تورات چنين يافته ايم. يارسول اللّه! آنها را برايم نام ببريد.

حضرت فرمود:

«أوّلهم سيّد الأوصياء أبو الائمّة علي، ثمّ ابناه الحسن والحسين فاستمسك بهم ولايغرنّك جهل الجاهلين، فإذا ولد علي بن الحسين زين العابدين يقضي اللّه عليك ويكون آخر زادك من الدنيا شربة لبن تشربه».

«اوّل آنها، سيّد اوصيا و پدر امامان، علي است؛ سپس دو پسر او حسن و حسين اند. به آنها تمسّك جوي و جهالت جاهلان، تو را فريب ندهد. هنگامي كه فرزند حسين، علي، زينت عابدان به دنيا آمد، پايان عمر تو است و آخرين توشه تو از دنيا، شيري خواهد بود كه مي نوشي».

جندل گفت: ما در تورات و در كتب انبيا (عليهم السلام) يافته ايم كه «ايليا و شبّر و شبير»، اسامي علي، حسن و حسين (عليهم السلام) است. نام امامان پس از حسين چيست؟ حضرت فرمود:

«إذا انقضت مدّة الحسين فالإمام ابنه علي، ويلقّب بزين العابدين، فبعده ابنه محمّد يلقّب بالباقر، فبعده ابنه جعفر يدعي بالصادق، فبعده ابنه موسي يدعي بالكاظم، فبعده ابنه علي يدعي بالرضا، فبعده ابنه محمّد يدعي بالتقي والزكي، فبعده ابنه علي يدعي بالنقي والهادي، فبعده ابنه الحسن يدعي بالعسكري، فبعده ابنه محمّد يدعي بالمهدي والقائم و الحجّة، فيغيب ثمّ يخرج، فإذا خرج يملأ الأرض قسطاً وعدلاً كما ملئت جوراً وظلماً...»

 

[ صفحه 105]

 

«وقتي كه مدّت حسين (عليه السلام) به سر رسيد، امام، فرزندش علي خواهد بود كه ملقّب به زين العابدين

 

[ صفحه 106]

 

است. بعد از او فرزندش محمّد است كه ملقّب به باقر خواهد بود. بعد از او فرزندش جعفر است، كه صادق خوانده مي شود. بعد از او فرزندش موسي كه كاظم خوانده مي شود. بعد از او فرزندش علي كه رضا خوانده مي شود. بعد از او فرزندش محمّد، كه تقي و زكيّ خوانده مي شود. بعد از او فرزندش علي، كه نقي و هادي خوانده مي شود. بعد از او فرزندش حسن، كه عسكري خوانده مي شود. بعد از او فرزندش محمّد است كه به مهدي، قائم و حجّت خوانده مي شود. او از ديده ها پنهان مي شود و سپس ظاهر مي گردد هنگامي كه ظهور كند زمين را از عدل و داد پر خواهد نمود همان گونه كه پر از ظلم و ستم شده باشد...»

سپس فرمود:

«خوشا به حال آنان كه در زمان غيبت او صبر كنند و خوشا به حال كساني كه بر محبّت آنها ثابت و پابرجا مانند...» [1] .

از اين حديث شريف كه حاوي اسامي مباركه همه معصومين (عليهم السلام) است، به خوبي ظاهر مي شود كه مهدي موعود (عليه السلام) از فرزندان امام زين العابدين (عليه السلام) است.

البته روايات در اين زمينه از طريق شيعه و سنّي فراوان است و منحصر به حديث ياد شده نيست؛ بلكه مجموع آنها ـ طبق شمارش برخي از پژوهشگران ـ 185 حديث است. [2] .

[1] ينابيع المودة ج 3، ص 283- 284- 285، باب 76، ح 2.

[2] منتخب الاثر، ص 210.

مهدي از فرزندان امام باقر است

در كتاب «ينابيع المودّه»، از جابر بن يزيد جعفي نقل كرده است كه گفت: از جابر بن عبداللّه انصاري شنيدم كه مي گفت: رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به من فرمود:

«اي جابر! اوصياي من وامامان مسلمين بعد از من، اوّل آنها علي بن ابي طالب است. بعد از او حسن و بعد از او حسين، سپس عليّ بن الحسين و بعد از او محمّد بن علي است كه معروف به باقر است. اي جابر! تو او را درك خواهي كرد و چون او را ديدي، سلام مرا به او برسان. بعد از او جعفر بن محمّد، بعد از او موسي بن جعفر، بعد از او علي بن موسي، بعد از او محمّد بن علي، بعد از او علي بن محمّد، بعد از او حسن بن علي و بعد از او «قائم» است كه نامش نام من و كنيه اش كنيه من است. او همان كسي است كه خدا به دست او، شرق و غرب جهان را مي گشايد. او همان كسي است كه از دوستان خود غايب مي شود...» [1] .

[1] ينابيع المودة ج 3، ص 398 و 399، آخر باب 94 ح 54.

مهدي از فرزندان امام صادق است

در كتاب «ينابيع المودّه» از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود:

«خلف صالح از فرزندان من است و او همان مهدي است». [1] .

شيخ صدوق (رحمه الله) در كتاب «كمال الدين» روايت كرده است كه حبّان سرّاج گويد: از سيّد اسماعيل بن محمّد حِميَري شنيدم كه مي گفت: به حضرت صادق (عليه السلام) عرض كردم: اي پسر رسول خدا! براي ما اخباري از پدرانت (عليهم السلام) درباره غيبت رسيده و به صحّت پيوسته است. بفرماييد كدام امام غايب مي شود؟

حضرت فرمود:

ششمين فرزند من كه دوازدهمين امام هدايتگر پس از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) است؛ غايب مي شود [2] .

باز در كتاب «كمال الدين»، از عبداللّه بن ابي يعفور از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود:

«هركس به امامت پدرانم و فرزندانم اعتراف كند و امامت فرزندم «مهدي» را منكر شود مانند كسي است كه به همه پيغمبران عقيده داشته باشد و نبوّت

 

[ صفحه 107]

 

حضرت محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) را انكار نمايد.

عرض كردم: اي آقاي من! مهدي، كدام يك از فرزندان شماست؟

فرمود: پنجمين نفر از فرزندان امام هفتم (موسي بن جعفر) است كه شخصِ او از شما پنهان مي شود و نام بردنش برايتان جايز نيست». [3] .

[1] همان، ج 3 ص 392 باب 94 ح 37؛ غاية المرام ص 701.

[2] كمال الدين صدوق، با ترجمه فارسي، ج 1 ص 112، و عربي ص 33.

[3] همان ج 2 ص 8 ح 12 و عربي، ص 338.

مهدي از فرزندان امام كاظم است

در كتاب «فرائد السمطين» و «ينابيع المودّه» از ابن عبّاس نقل شده كه گفت: شخصي يهودي به نام «نعثل» محضر رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) آمد و گفت: يا محمّد! من از تو چيزهايي مي پرسم كه مدّتي است ذهن مرا به خود مشغول كرده است. اگر جواب قانع كننده اي دادي به دست تو مسلمان خواهم شد.

حضرت فرمود: بپرس اي ابا عماره!

نعثل پس از پرسش از صفات خدا و جواب آن حضرت، گفت: به من خبر ده كه وصيّ و جانشين تو كيست؟ كه هيچ پيامبري نيست مگر آن كه وصيّ و جانشيني دارد و پيامبر ما موسي بن عمران به يوشع بن نون وصيّت كرد و او را جانشين خود قرار داد.

حضرت فرمود:

«نعم، إنّ وصييّ و الخليفة من بعدي علي بن أبي طالب، وبعده سبطاي الحسن، ثمّ الحسين يتلوه تسعة من صُلب الحسين ائمّة أبرار.

قال: يا محمّد! فسمّهم لي؟

قال: نعم، إذا مضي الحسين فابنه علي، فإذا مضي علي فابنه محمّد، فإذا مضي محمّد فابنه جعفر، فإذا مضي جعفر فابنه موسي، فإذا مضي موسي فابنه علي، فإذا مضي علي فابنه محمّد، ثمّ ابنه علي، ثمّ ابنه الحسن، ثمّ الحجّة بن الحسن، فهذه اثنا عشر ائمّة عدد نقباء بني إسرائيل».

آري! وصيّ و جانشين من علي بن ابي طالب است؛ پس از او دو نوه من، حسن و حسين؛ سپس نُه امام پاك سرشت از نسل حسين جانشين من خواهند بود.

 

[ صفحه 108]

 

گفت: يامحمّد! نام آنها را بگو.

فرمود: چون حسين از دنيا برود، فرزندش علي بن الحسين امام است؛ وقتي علي از دنيا رود پسرش محمّد و چون محمّد (باقر) از دنيا برود، پسرش جعفر (صادق) و چون جعفر از دنيا درگذرد پسرش موسي و هنگامي كه موسي وفات كند، پسرش علي (رضا) و وقتي علي رحلت نمود پسرش محمّد و چون محمّد از دنيا برود پسرش علي و پس از او پسرش حسن و سپس حجّت بن الحسن، يكي پس از ديگري امام خواهند بود؛ اينها دوازده نفر به عدد نقباي بني اسرائيل هستند».

نعثل گفت: جاي آنها در بهشت كجاست؟

فرمود: در رتبه من هستند.

نعثل گفت: «اشهد أن لا إله إلاّ اللّه وأنّك رسول اللّه وأشهد أنّهم الأوصياء من بعدك».

من در كتاب هاي گذشته همينطور يافته ام و در عهد و وصيّت موسي بن عمران آمده است كه:

چون آخر الزمان شود پيامبري به نام «احمد» مبعوث مي شود. او خاتم پيامبران است و پس از او پيامبري نخواهد آمد و از صلب او، امامان ابرار به عدد اسباط به دنيا مي آيند. [1] .

حضرت فرمود: اي ابا عماره! آيا اسباط را مي شناسي؟

گفت: آري يارسول اللّه! آنها دوازده نفر بودند؛ اوّلشان «لاوي بن برخيا» بود كه مدّتي طولاني از بني اسرائيل غايب شد و بعد ظاهر گرديد و خداوند به وسيله او شريعت را پس از كهنه شدن و محو شدن، آشكار كرد و او با «قرسطياي» پادشاه جنگيد و او را كشت.

 

[ صفحه 109]

 

حضرت فرمود: آنچه در بني اسرائيل اتّفاق افتاد، در اُمّت من نيز اتفاق مي افتد؛ دوازدهمين نفر از نسل من غايب خواهد شد و بر اُمّت من، زماني خواهد آمد كه از اسلام جز نامي و از قرآن جز نوشته اي باقي نمي ماند. در آن وقت، خداوند به او اجازه خروج مي دهد و او اسلام را آشكار و دين را تجديد مي نمايد.

سپس فرمود:خوشا به حال كسي كه آنها را دوست بدارد! واي به حال كسي كه آنها را دشمن بدارد! خوشا به حال كسي كه به آنها تمسّك جويد و دنباله رو آنها باشد!

نعثل پس از شنيدن اين سخنان، بپا خاست و اشعاري چند در مدح پيامبر وائمّه (عليهم السلام) سرود...» [2] .

اين حديث مبارك، نمايانگر اين واقعيّت است كه حضرت مهدي (عليه السلام) از فرزندان موسي بن جعفر (عليهما السلام) و پنجمين فرزند آن حضرت است.

در كتاب «غيبت» شيخ طوسي، از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه حضرت در ضمن حديث مفصّلي فرمود:

«صاحب ما ظهور مي نمايد و او از صلب اين است ـ و با دست خود اشاره به موسي بن جعفر (عليهما السلام) نمود ـ آنگاه فرمود: زمين را از عدل پرمي كند همان گونه كه از ظلم و ستم پر شده باشد و دنيا براي او هموار مي گردد». [3] .

و در كتاب «كمال الدين»، از يونس بن عبدالرحمان روايت كرده است كه گفت: حضور حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) شرفياب شدم و عرض كردم: اي پسر رسول خدا! قائم به حقّ شما هستيد؟ فرمود:

من قائم به حقّ هستم، ولي آن قائمي كه زمين را از وجود دشمنان خدا پاك مي گرداند و آن را از عدل و داد پر مي نمايد، فرزند پنجمي من است كه براي حفظ جانش مدّتي طولاني از انظار غايب مي شود و در آن مدّت، مردم بسياري از دين بر مي گردند و عدّه اي ثابت قدم مي مانند.

سپس فرمود: خوشا به حال شيعيان ما كه در دوران غيبت قائم ما، به دوستي ما چنگ مي زنند و در ولايت ما ثابت و استوار مي مانند و از دشمنان ما بيزاري مي جويند!

 

[ صفحه 110]

 

آنان از ما هستند و ما از آنها هستيم. آنها ما را به امامت پذيرفته اند و ما آنها را به عنوان «شيعه» پسنديده ايم. خوشا به حال آنها، بازهم خوشا به حال آنها! به خدا سوگند! كه آنها در روز قيامت، در رتبه ما هستند». [4] .

[1] در كتاب ينابيع الموده عبارت فوق چنين آمده است: «و اوصياي او بعد از او دوازده نفر خواهند بود»، و اين عبارت صحيحتر است، زيرا كه علي عليه السلام از صلب آن حضرت نيست، مگر اين كه گفته شود: جمله مذكور از باب تغليب است، چنان كه در بعضي از روايات «اثنا عشر من ولدي»؛ «آنها دوازده نفر از فرزندان من هستند»، آمده است.

[2] فرائد السمطين، ج 2 ص 133؛ ينابيع الموده ج 3 باب 76 ص 281 ح 1.

[3] غيبت شيخ طوسي، ص 28.

[4] كمال الدين صدوق با ترجمه فارسي ج 2 ص 30 ح 5 و عربي ص 361 ج 2 باب 34 ح 5؛ كفاية‌الاثر ص 265 منتخب الاثر ص 219 ح 3؛ بحارالانوار ج 51 ص 151 ح 6.

مهدي از فرزندان امام رضا است

در كتاب «فرائد السمطين» از دعبل بن علي خزاعي ـ شاعر اهل بيت ـ روايت شده است كه گفت:

قصيده معروف خود را كه اوّل آن «مدارس آيات خلت من تلاوة...» است براي مولايم امام رضا (عليه السلام) خواندم؛ هنگامي كه به اين دو بيت رسيدم:

 

خروج إمام لا محالة واقع 

يقوم علي اسم اللّه والبركات

 

يميّز فينا كلّ حقّ و باطل 

ويجزي علي النعماء والنقمات

 

آن حضرت گريه شديدي كرد، سپس رو به من كرده، فرمود:

«اي دعبل! روح القدس اين دو بيت را به زبان تو جاري كرده است. آيا اين امام را كه خروج مي كند، مي شناسي؟»

گفتم: نه، مولاي من؛ همين قدر شنيده ام كه امامي از شما اهل بيت قيام خواهد كرد تا زمين را از ظلم و فساد پاك كند و از عدل و داد پر گرداند.

فرمود:

«اي دعبل! امام بعد از من، پسرم محمّد و بعد از محمّد، پسرش علي و بعد از علي، پسرش حسن است و بعد از حسن پسرش حجّتِ قائم است كه در دوران غيبتش، چشم به راهش باشند و در زمان ظهورش، اطاعتش نمايند. اگر از عمر دنيا به جز يك روز باقي نماند خداوند آن روز را به حدّي طولاني مي سازد تا او ظاهر شود و زمين را از عدل و داد پرنمايد چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد...» [1] .

 

[ صفحه 111]

 

در كتاب «فرائد السمطين» نقل شده است كه از امام رضا (عليه السلام) سؤال شد كه كدام يك از شما اهل بيت، «قائم» است؟

آن حضرت فرمود:

«قائم» چهارمين فرزند من است. او پسر بانوي كنيزان است و خداوند به دست او، زمين را از هرگونه ظلم و ستم پاك و پاكيزه مي گرداند...» [2] .

[1] فرائد السمطين، ج 2 ص 337.

[2] فرائد السمطين ج 2 ص 337.

مهدي از فرزندان امام جواد است

حضرت جواد (عليه السلام) به عبد العظيم حسني فرمود:

«اي ابو القاسم! قائم ما اهل بيت، همان «مهدي» موعودي است كه همه بايد در زمان غيبت او منتظرش باشند، و در زمان ظهورش، از او فرمان برداري نمايند.

او فرزند سوّمي من است...» [1] .

[1] كمال الدين ص 377؛ كفاية الاثر ص 277.

مهدي از فرزندان امام هادي است

در كتاب «كمال الدين»، از صقر بن ابي دلف روايت كرده است كه گفت: از حضرت ابوجعفر، محمّد بن علي (امام جواد (عليه السلام شنيدم كه مي فرمود:

امام بعد از من، پسرم علي است؛ فرمان او فرمان من و گفتار او گفتار من و اطاعت او اطاعت من است. سپس خاموش شد.

من عرض كردم: اي پسر رسول خدا! امام بعد از علي (عليه السلام) كيست؟

فرمود: امام بعد از او فرزندش حسن است.

عرض كردم: اي پسر پيامبر! امام بعد از حسن (عليه السلام) كيست؟

آن حضرت به سختي گريست و فرمود: بعد از حسن، پسرش، قائم به حقّ و منتظر، امام است.

عرض كردم: اي پسر رسول خدا! چرا او را «قائم» مي گويند؟

 

[ صفحه 112]

 

فرمود: زيرا پس از آن كه از يادها رفته باشد و بيشتر معتقدان به امامتش از عقيده خود برگشته باشند، قيام مي كند.

عرض كردم: چرا او را «منتظر» مي نامند؟

فرمود:

«زيرا غيبتي طولاني خواهد داشت كه مخلصان، ظهورش را انتظار برند و بيماردلان، منكر او گردند معاندان، ياد او را مسخره كنند كساني كه وقت ظهور او را تعيين كنند دروغ بگويند و شتاب كنندگان در امر ظهور او، هلاك گردند و آنهايي كه تسليم امر خدا هستند نجات يابند». [1] .

و نيز در كتاب «اعلام الوري» از مفضّل بن عمر روايت كرده است كه گفت:

محضر مقدّس مولايم امام جعفر صادق (عليه السلام) شرفياب شدم و عرض كردم: اي مولاي من! چه مي شد اگر جانشين خودتان را به ما معرّفي مي فرموديد؟

فرمود: اي مفضّل! امام بعد از من «موسي» است؛ امّا جانشيني كه چشم به راهش باشند و آرزويش كشند، «م ح م د» فرزند حسن فرزند علي فرزند محمّد فرزند علي بن موسي الرضا (عليهم السلام) است». [2] .

در كتاب «كفاية الاثر»، از مسعده روايت كرده است كه گفت:

محضر امام صادق (عليه السلام) بودم كه ناگاه پير مردي قد خميده بر آن حضرت وارد شد و در حالي كه بر عصاي خود تكيه داشت، سلام كرد. امام (عليه السلام) جواب سلام او را داد.

سپس گفت: اي پسر رسول خدا! دستت را بده تا ببوسم.

آن حضرت دستش را به او داد و پير مرد دست حضرتش را بوسيد و گريه كرد.

امام (عليه السلام) فرمود: اي پير مرد! چه چيز تو را به گريه در آورد؟

جواب داد: جانم به فدايت! سالهاست كه در انتظار قائم شما بسر مي برم؛ با خود مي گويم اين ماه مي آيد و اين سال ظاهر مي شود. و اينك سنّم زياد شده و استخوانم

 

[ صفحه 113]

 

پوسيده و اجلم نزديك گرديده و به آنچه دوست دارم نرسيده ام، و مي بينم كه شما كشته مي شويد، آواره و در به در مي گرديد در حالي كه دشمنان شما در كمال سرور و شادماني زندگي مي كنند! پس چرا گريه نكنم؟!

در اين هنگام ديدگان امام صادق (عليه السلام) پر از اشك گرديد، آنگاه فرمود:

اي پير مرد! اگر خداوند تو را حيات بخشيد تا قائم ما را ببيني، با ما خواهي بود؛ و اگر اجل تو فرا رسيد در روز رستاخيز با ذخيره گرانبهاي پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) خواهي آمد و آن ذخيره گرانبها ما هستيم؛ زيرا پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) فرموده است: «من در ميان شما دو چيز نفيس مي گذارم كه اگر به آن دو تمسّك جوييد هرگز گمراه نخواهيد شد؛ يكي كتاب خداي عزّوجلّ و ديگري عترت و اهل بيتم». [3] .

پير مرد گفت: پس از شنيدن اين خبر ديگر مرا باكي نيست.

آنگاه امام صادق (عليه السلام) به او فرمود:

اي شيخ! بدان كه قائم ما اهل بيت از صلب حسن (عسكري) است و حسن از صُلب علي (هادي) است و علي از صلب محمّد (جواد) است و محمّد از صلب علي (رضا) است و علي از صلب اين فرزند من است ـ و با دست خود به موساي كاظم (عليه السلام) اشاره نمود ـ و فرمود: اين نيز از صلب من است. ما دوازده امام، معصوم و از گناه و آلودگي پاك و پاكيزه ايم.

بعد از آن فرمود:

«اي پير مرد! به خدا سوگند! اگر از عمر دنيا به جز يك روز باقي نماند، خداوند آن روز را به حدّي طولاني مي كند تا قائم ما اهل بيت خروج نمايد». [4] .

آگاه باش كه شيعيان ما در دوران غيبت او دچار فتنه و سرگرداني خواهند گرديد و در آن موقع، خداوند هدايت يافتگان مخلص را بر اعتقاد به او ثابت و استوار نگه خواهد

 

[ صفحه 114]

 

داشت. خداوندا! آنها را بر اين امر ياري فرما». [5] .

اكثر احاديث گذشته نيز دلالت دارند كه حضرت مهدي منتظر از فرزندان امام علي النقي هادي (عليه السلام) است. و حضرت آية اللّه لطف اللّه صافي گلپايگاني نيز در كتاب ارزشمند «منتخب الاثر» به اين موضوع اشاره نموده كه حضرت مهدي (عليه السلام) از فرزندان امام دهم علي بن محمّد هادي (عليه السلام) است، و احاديثي كه از آنها اين مطلب استفاده مي شود 90 حديث است كه از جمله آنها حديث مذكور مي باشد و به بقيه احاديث به نحو اجمال اشاره نموده اند. [6] .

[1] كمال الدين (عربي) ج 2 ص 378 باب 36 ح 3؛ كفاية‌الاثر ص 279؛ منتخب الاثر ص 223 ح 2؛ اعلام الوري ص 436 بحارالانوار ج 51 ص 157 ح 5.

[2] اعلام الوري ص 429 و كمال الدين صدوق با ترجمه فارسي ج 2 ص 3 ح 4. و عربي ج 2 ص 334 باب 33 ح 4.

[3] اين حديث از احاديث مشهور و متواتري است كه مورد قبول شيعه و سني است، و در همه منابع معتبر طرفين نقل شده، و از طريق شيعه و سني اسناد فراوان دارد. براي ديدن آن اسناد به كتاب پر ارج الغدير، عبقات الانوار، مراجعات مرحوم شرف الدين و ساير كتب حديث مراجعه فرماييد.

[4] اين حديث نيز از احاديث بسيار معروف و مشهوري است كه با الفاظ و عبارات مختلف و گوناگون در معتبرترين منابع تاريخي و حديثي شيعه و سني نقل شده و مورد قبول همگان است.

[5] كفاية‌الاثر، ص 260 منتخب الاثر ص 254؛ و المهدي الموعود المنتظر ج 1 ص 173 حديث 4.

[6] به كتاب نفيس منتخب الاثر ص 225 مراجعه فرماييد.

مهدي فرزند امام حسن عسكري است

موفّق بن احمد خوارزمي حنفي ـ كه اهل سنّت او را صدر الأئمّه خوانده اند ـ در كتاب «مقتل الحسين (عليه السلام)» از ابي سلمي ـ شتربان رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) ـ روايت كرده است كه گفت: من از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه مي فرمود:

«شبي كه مرا به آسمانها سير دادند، خداوند عزيز ـ جل ثناؤه ـ فرمود: پيامبر به آنچه از جانب پروردگارش به او فرو فرستاده شد، ايمان آورد.

من گفتم: و مؤمنان (نيز ايمان آوردند).

خداي متعال فرمود: راست گفتي اي محمّد! چه كسي را به جانشيني خود در ميان امّت گذاشتي؟

گفتم: بهترين آنها را.

خطاب رسيد: علي بن ابي طالب را؟

گفتم: آري پروردگارا!

فرمود: اي محمّد! من نظري به زمين افكندم و از ميان اهل زمين تو را برگزيدم و نامي از نام هاي خود براي تو برگرفتم؛ پس من در جايي ياد نمي شوم مگر آن كه تو هم با من ياد شوي، من محمودم و تويي محمّد. بار ديگر نظري به زمين افكندم و «علي» را برگزيدم و نامي از نامهاي خود را براي او برگرفتم؛ پس من

 

[ صفحه 115]

 

اعلا هستم و او علي است.

اي محمّد! من تو را و علي، فاطمه، حسن، حسين و امامان از فرزندان حسين را از نور خود آفريدم و ولايت شما را بر اهل آسمانها و زمين ها عرضه داشتم، هر كه آن را پذيرفت در نزد من از مؤمنان است و هر كه نپذيرفت در نزد من از كافران است.

اي محمّد! اگر بنده اي از بندگان من، مرا آن قدر عبادت كند تا از پاي در افتد و يا بدنش مانند مشكي خشكيده گردد، سپس در حالي كه منكر ولايت شماست نزد من آيد، او را نمي آمرزم مگر آن كه اقرار به ولايت شما نمايد.

اي محمّد! آيا دوست داري كه آنها را ببيني؟

گفتم: آري پروردگارا!

فرمود: به طرف راست عرش توجّه نما.

چون به طرف راست عرش خدا نگريستم، علي، فاطمه، حسن، حسين، علي بن حسين، محمّد بن علي، جعفر بن محمّد، موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمّد بن علي، علي بن محمّد، حسن بن علي و مهدي (عليهم السلام) را ديدم كه هاله اي از نور آنها را احاطه كرده است و آنها ايستاده، نماز مي خوانند و او ـ يعني حضرت مهدي (عليه السلام) ـ در وسط آنها مانند ستاره درخشان بود.

پس خداوند فرمود: اي محمّد! اينها حجّتهاي من هستند و مهدي انتقام گيرنده عترت تو است. به عزّت و جلال خودم سوگند! او حجّتي است كه ولايتش بر اولياي من واجب است و اوست كه از دشمنان من انتقام خواهد گرفت». [1] .

آري خواننده گرامي! مهدي موعود منتظر (عليه السلام) فرزند بلافصل امام حسن عسكري (عليه السلام) است و رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) نيز در ضمن حديث مفصّلي كه شيخ الاسلام حمويني شافعي و گروهي از علماي اماميّه آن را نقل كرده اند، نسب شريف او را به طور صريح و روشن اين گونه بيان فرموده است:

 

[ صفحه 116]

 

خداوند تبارك و تعالي در صلب امام حسن (عسكري (عليه السلام نطفه اي مبارك، ميمون، پاك و پاكيزه قرار داده كه هر مؤمني كه خداوند از او پيمان ولايت اهل بيت (عليهم السلام) گرفته، از او خشنود مي شود و هركس كه درباره او ترديد داشته و منكر وجودش گردد از او روي مي گرداند.

او امامي پارسا، پاكيزه، هادي و مهدي است كه مورد پسند درگاه خداوند است. آغاز و انجامش عدالت است؛ به عدالت حكومت مي كند و به عدالت فرمان مي دهد، او خداي تعالي را تصديق مي كند و خداوند هم او را در فرماني كه صادر مي كند تصديق مي نمايد... همراه او صحيفه و نوشته مهر شده اي هست كه شماره اصحاب و كليّه خصوصيّات و ويژگي هاي يارانش، با اسم، نسب، شهر، شغل، زبان و القاب در آن نوشته شده است...» [2] .

[1] مقتل الحسين، خوارزمي ج 1 ص 95 و فرائد السمطين ج 2 ص 319 ح 571.

[2] فرائد السمطين ج 2 ص 158؛ بحارالانوار ج 52 ص 310 و ج 36 ص 207؛ اعلام الوري ص 381؛ منتخب الاثر ص 131؛ بشارة الاسلام ص 8.

مهدي از ذوي القربي است

در كتاب «ينابيع المودّه»، از بخاري و مسلم روايت كرده كه ابن عبّاس درباره تفسير اين آيه: «قُلْ لا أَسْألُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِي القُرْبي» [1]  از سعيد بن جبير پرسش نمود؟

سعيد بن جبير گفت: منظور از «ذوي القربي» آل محمّد (عليهم السلام) است». [2] .

همچنين در همان كتاب، از احمد حنبل ـ در كتاب مسندش ـ از سعيد بن جبير، از ابن عبّاس روايت كرده است كه گفت:

«موقعي كه آيه «ذوي القربي» نازل شد، گفتند: يارسول اللّه! آنان كه خداوند ما را به دوست داشتن ايشان مأمور كرده كيانند؟

فرمود: علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام)». [3] .

ابن حجر هيثمي مكّي نيز در كتاب «الصواعق المحرقه» و برخي ديگر از مفسّران و

 

[ صفحه 117]

 

محدّثان در حديثي آورده اند كه:

هنگامي كه حضرت سجاد را به اسارت شام آوردند و بر دروازه دمشق نگه داشتند، مردي از اهل شام گفت: شكر خداي را كه شما را كشت و ريشه كن ساخت. حضرتش خطاب به او فرمود: «آيا قرآن خوانده اي؟

گفت: آري.

فرمود: اين آيه را نخوانده اي كه مي فرمايد: «قُلْ لا أَسْألَكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاّ المَوَدّةَ فِي القُرْبي»؟

مرد شامي گفت: آيا شما همانها هستيد؟

فرمود: آري. [4] .

از آنجا كه حضرت مهدي (عليه السلام) از فرزندان پيامبر و اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا (عليهم السلام) مي باشد، داخل در خويشان نزديك پيامبر است و اين آيه، آن حضرت را شامل مي شود.

[1] سوره شوري آيه 23 (بگو اي پيامبر! من در برابر رسالتم هيچ مزدي از شما نمي خواهم، جز اين كه خويشاوندانم را دوست بداريد).

[2] ينابيع الموده ج 1 ص 315 باب 32 ح 2.

[3] همان ح 1 و در چاپ ديگر ص 123 ط 7.

[4] الصواعق المحرقه، ص 170 تفسير در المنثور ج 6 ص 7 و تفسير طبري جزء 25 ص 25.

مهدي از ذريه پيامبر است

در حديثي از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) روايت شده كه فرمود:

«إنّ اللّه عزّوجلّ جعل ذريّة كلّ نبيّ في صلبه و جعل ذرّيتي في صلب علي بن أبي طالب». [1] .

«خداوند ذريّه هر پيغمبري را در صلب خودش قرار داد ولي ذرّيه مرا در صلب علي بن ابي طالب قرار داده است».

در كتاب «تحف العقول» در ضمن يك خبر طولاني چنين آمده است:

«هارون به حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) گفت: چرا شما به علي (عليه السلام) كه پدر شماست نسبت داده نمي شويد و به رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) كه جدّ مادري شماست نسبت داده مي شويد در حالي كه فرزند به پدرش نسبت داده مي شود؟

امام موسي بن جعفر (عليه السلام) فرمود:

 

[ صفحه 118]

 

خداي تعالي حضرت عيسي بن مريم (عليه السلام) را به واسطه مادرش به حضرت ابراهيم (عليه السلام) نسبت داده چنان كه در قرآن آمده است:

(وَمِنْ ذُرّيَته داووُد وَسُلَيمانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسي وَهارُونَ وَكَذلِكَ نَجْزِي الُمحسِنين - وَزَكَريّا وَيَحْيي وَعِيْسي وَإلياسَ كُلٌّ مِنَ الصّالِحِينَ). [2] .

«و از نسل او (ابراهيم) داوود و سليمان و ايّوب و يوسف و موسي و هارون را هدايت كرديم و اين گونه، نيكو كاران را پاداش مي دهيم. و زكريّا و يحيي و عيسي و الياس را كه همه از شايستگان بودند».

ما نيز به واسطه مادرمان، فاطمه به رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) نسبت داده مي شويم. [3] .

اين دو حديث شريف، در كمال صراحت دلالت دارد بر اين كه اولاد علي (عليه السلام) كه از فرزندان فاطمه (عليها السلام) بودند، ذرّيه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) محسوب مي شوند. پس مهدي منتظر كه از آل محمّد و ذوي القربي و از فرزندان علي و فاطمه (عليهما السلام) است، جزو ذريه پيامبر مي باشد.

[ صفحه 121]

 

[1] ينابيع الموده ج 2 ص 90 باب 56 ح 191؛ صواعق المحرقه ص 156 و مناقب خوارزمي فصل 19 ص 328 ح 339.

[2] سوره انعام آيه 84 و 85.

[3] تحف العقول ص 473 با ترجمه فارسي، البته ناگفته نماند كه حديث مزبور در بسياري از منابع معتبر شيعه به صورت مختصر و مفصل آمده است، از جمله: در كتاب عيون الاخبار ج 1 ص 81 احتجاج طبرسي ج 2 ص 161 بحارالانوار 48 ص 125 و نورالثقلين ج 1 ص 743.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


| شناسه مطلب: 74294