بداء در قرآن کریم
بداء در قرآن کریم الف) خدای متعال در دو موضع از سوره رعد، آیات 7 و 27 می فرماید: وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَه مِنْ رَبِّه...؛ کسانی که کافر شدند می گویند: چرا آیت و معجزه ای از پروردگارش بر او نازل نشده؟... سپس در آیات
بداء در قرآن كريم <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
الف) خداي متعال در دو موضع از سوره رعد، آيات 7 و 27 مي فرمايد:
وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَه مِنْ رَبِّه...؛
كساني كه كافر شدند مي گويند: چرا آيت و معجزه اي از پروردگارش بر او نازل نشده؟...
سپس در آيات 38 -40 همان سوره مي فرمايد:
... وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِ آيَه إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتاب يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتاب وَ إِنْ ما نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِساب؛
هيچ پيامبري را نشايد كه آيت و معجزه اي بياورد مگر به فرمان خدا. هر دوراني را سرنوشتي است. خداوند هر چه را بخواهد محو و نابود، و هر چه را بخواهد اثبات و برجاي مي گذارد، و ام الكتاب [لوح محفوظ] نزد اوست. و اگر پاره اي از آنچه را كه به آنان وعده مي دهيم به تو نشان دهيم، يا تو را [پيش از موعد] بميرانيم، در هر حال، آنچه بر عهده توست تنها تبليغ و رساندن است، حساب [آنان] برماست.
شرح كلمات
1. آيه
آيه در لغت علامت و نشان آشكار است. چنانكه اين شاعر گفته است:
و في كُلِّ شَي ءٍ لَهُ آيهتَدُلُّ عَلي أَنَّه واحِدٌ
در هر چه كه بنگري نشانه آشكار وجود خداوند و دليل روشن يكتايي او است.
معجزات انبيا از آن رو «آيت» نام گرفته كه نشان درستي آنان، و دليلي بر قدرت الهي است. همو كه ايشان را توان آوردن چنان معجزاتي مانند عصاي موسي و ناقه صالح بخشيده و در آيات 67، سوره شعرا و 73 سوره اعراف بدان اشارت فرموده است.
قرآن كريم، همچنين انواع عذابها را كه خداوند بر امتهاي كافر نازل فرموده، «آيت» ناميده است. چنانكه در سوره شعراء درباره قوم نوح مي فرمايد:
ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقين إِنَّ في ذلِكَ لَآيَه [1] ...؛
سپس بر جاي ماندگان را غرق كرديم. راستي را كه در آن آيت و نشانه اي است.
و درباره قوم هود مي فرمايد:
فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْناهُمْ إِنَّ في ذلِكَ لَآيَه [2] ؛
آنان پيامبرشان هود را تكذيب كردند، ما هم نابودشان كرديم. راستي را كه در آن آيت و نشانه اي است.
و درباره قوم فرعون در سوره اعراف فرموده:
فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آياتٍ مُفَصَّلات [3] ؛
پس، طوفان و ملخ و آفت گياهي و قورباغه و خون را - كه آيات و نشانه هاي جدا جدا بودند - بر آنان فرستاديم.
2. اَجَل
أجل يعني: مدت، وقت و زمان محدود، سرانجام و پايان كار. اينكه گفته مي شود: فلان كس اجلش فرا رسيد، يعني: مرد و مدت عمرش به سر آمد. و اينكه گفته مي شود: براي آن اجلي تعيين شده، يعني: براي آن وقت محدودي قرار داده اند.
3. كتاب
براي كتاب معاني متعددي است و مقصود از آن در اينجا «مقدار نوشته شده يا مقدر» است، و معناي: «لِكُلِّ أجَلٍ كِتاب» كه در آيه آمده اين است كه: زمان آوردن معجزه به وسيله پيامبر(ص) از پيش تعيين شده، يعني: هر دوراني را سرنوشتي معين است.
4. يَمْحُو
يمحو يعني: محو مي كند، زايل مي گرداند. «محو» در لغت به معناي باطل كردن و از بين بردن است. همان گونه كه خداي متعال در سوره اسراء، آيه 12 مي فرمايد:
فَمَحَوْنا آيَه اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَه النَّهارِ مُبْصِرَه؛
پس نشانه شب را محو كرده و نشانه روز را روشني بخش قرار داديم.
و در سوره شوري، آيه 24 مي فرمايد:
وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِه؛
خداوند باطل را محو و نابود و حق را به فرمان خود ثابت و استوارمي دارد.
يعني آثار باطل را از بين مي برد.
تفسير آيات
خداي سبحان در آيات گذشته مي فرمايد: كفار قريش از رسول خدا(ص) درخواست كردند تا براي آنان معجزاتي بياورد، خداوند نوع درخواست آنان را نيز در سوره اسراء بيان داشته و فرموده است:
وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً... أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَه قَبيلاً؛ [4] .
و گفتند: ما هرگز به تو ايمان نمي آوريم تا آنكه چشمه جوشاني از اين سرزمين براي ما بيرون آوري...ياقطعات آسمان را-آنگونه كه مي پنداري- بر سر ما فرود آوري، يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياوري.
و در آيه 38 سوره رعد مي فرمايد: «وَ ما كانَ لِرسُولِ اَنْ يَأتِيَ بِآيه» هيچ پيامبري حق ندارد معجزه اي را - كه از او خواسته اند - بياورد «الاّ باذن اللَّه» مگر به فرمان خدا. زيرا، هر كاري در تقدير مكتوب الهي زمان ويژه اي دارد.
خداوند در آيه بعد، بدون فاصله، استثناي از تقدير مكتوب را بيان داشته و مي فرمايد: «يَمْحُو اللَّهُ ما يَشاء» خداوند هر چه را بخواهد محو مي كند، يعني: دست خدا بسته نيست و هر جا كه خواست رزق و اجل و سعادت و شقاوت را در اين مكتوب مقدر، تغيير مي دهد. «و يُثْبِتُ» و هر چه را بخواهد - از نانوشته ها - در آن جاي مي دهد. زيرا «وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْكِتاب» اصل كتاب تقدير و سرنوشت يعني «لوح محفوظ» كه هيچ گونه تغيير و تبديلي در آن نيست، نزد خداست.
بدين خاطر بعد از آن مي فرمايد: «وَ إِنْ ما نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذي نَعِدُهُم» و اگر پاره اي از مجازاتها را كه به آنان وعده مي دهيم [در زمان حيات] به تو نشان دهيم، «اَوْ نَتَوَفَّينَّك» يا تو را [پيش از آن] بميرانيم، «فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغ» در هر حال، تو تنها ابلاغ كننده اي و بس.
طبري و قرطبي و ابن كثير در تفسير اين آيه روايتي آورده اند كه مؤيد گفتار ماست و فشرده آن چنين است:
خليفه دوم عمر بن خطاب پيرامون خانه خدا طواف مي كرد و مي گفت:
اَللَّهُمَّ اِنْ كُنْتَ كَتَبْتَني في اَهْلِ السَّعادَه فَأثْبِتْني فيها، وَ إنْ كُنْتَ كَتَبْتَني في اَهْلِ الشَّقاوَه وَ الذَّنب فَامْحِني وَ أثْبِتْني في اَهْلِ السَّعادَه وَ الْمَغْفِرَه، فَإنَّكَ تَمْحُو ما تَشاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَكَ اُمُّ الْكِتاب؛
خدايا: اگر مرا در زمره سعادتمندان قرار داده اي، در آن استوارم دار، و اگر از شقاوتمندان و گناهكارانم نوشته اي، نامم را از آن محو و در ميان سعادتمندانم جايگزين بفرما. زيرا، تو هر چه را بخواهي محو يا برقرار مي داري.
و از قول صحابي پيامبر ابن مسعود روايت شده كه مي گفت:
اَللَّهُمَّ اِنْ كُنْتَ كَتَبْتَني فِي السُّعَداءِ فَأثْبِتْني فيهِم، وَ إنْ كُنْتَ كَتَبْتَني فِي الْأشْقِياءِ فَامْحِني مِنَ الْأشْقِياءِ وَ اكْتُبْني فِي السُّعَداء، فَإنَّكَ تَمْحُو ما تَشاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَكَ اُمُّ الْكِتاب؛
خدايا: اگر مرا در زمره سعادتمندان قرار داده اي، در بين آنان استوارم دار، و اگر در زمره شقاوتمندانم نوشته اي، از ميان اشقيايم محو و در بين سعادتمندانم جايگزين فرما. زيرا، تو هر چه را بخواهي محو يا برقرار مي داري، و كتاب اصلي نزد توست.
و از قول ابي وائل آورده اند كه بارها مي گفت:
اَللَّهُمَّ اِنْ كُنْتَ كَتَبْتَنا أشْقِياء فَامْحُ وَ اكْتُبْنا سُعَداء، وَ إنْ كُنْتَ كَتَبْتَنا سُعَداء فَأثْبِتْنا، فَإنَّكَ تَمْحُو ما تَشاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَكَ اُمُّ الْكِتاب؛
خدايا: اگر ما را در زمره بدبختان قرار داده اي، از بين آنان محو و در زمره نيك بختانمان جايگزين فرما، و اگر در زمره نيك بختان قرارمان داده اي در آن استوارمان دار. زيرا، تو هرچه را بخواهي محو يا برقرار مي داري، و كتاب اصلي نزد توست. [5] .
در بحارالانوار آمده است:
وَ إنْ كُنْتُ مِنَ الأشْقِياءِ فَامْحني مِنَ الأشْقياءِ وَ اكْتُبْني مِنَ السُّعداء، فَانَّكَ قُلْتَ في كِتابِكَ الْمُنزَل عَلي نَبِيِّكَ صَلَواتُك عَلَيْه وَ آله: يَمْحُو اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْكِتاب؛
و اگر از بدبختانم، مرا از زمره آنان محو و در بين نيك بختان جايگزين فرما. زيرا، تو در كتاب خود كه بر پيامبرت(ص) نازل شده فرموده اي: خداوند هر چه را بخواهد محو يا برقرار مي دارد و كتاب اصلي نزد اوست [6] .
قرطبي نيز، در ذيل روايتي كه از صحيح بخاري و مسلم آورده، بر اين معني استدلال كرده است، روايت مي گويد:
رسول اكرم(ص) فرمود:
مَنْ سَرَّهُ أنْ يُبْسَطَ لَهُ في رِزْقِه وَ يُنْسَأَلُه في أثَرِه - أجَلِهِ - فَلْيَصِلْ رَحِمَه؛
كسي كه از وسعت روزي و زيادتي عمر خشنود مي گردد، به خويشاوند خود نيكي نمايد. [7] .
و از ابن عباس نقل كرده كه او در جواب كسي كه پرسيد: چگونه در عمر و اجل زيادتي مي شود؟ گفت: خداي عز و جل فرموده:
هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ طينٍ ثُمَّ قَضي أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّي عِنْدَهُ؛ [8] .
او كسي است كه شما را از گل آفريد، سپس مدتي مقرر داشت، و اجل حتمي نزد اوست.
ابن عباس گفت: «اجل اول در آيه اجل بنده از تولد تا مرگ است، و اجل دوم -يعني آنچه نزد خداست - از زمان مرگ تا قيامت است كه در برزخ به سر مي برد، و كسي جز خدا آن را نمي داند. پس، اگر بنده اي از خدا بترسد و صله رَحِم به جاي آورد، خداوند هر چه بخواهد از عمر برزخي او كاسته و به عمر اولش مي افزايد، و اگر نافرماني كند و قطع رحم نمايد، خداوند هر چه بخواهد از عمر دنيايي اش كاسته و به عمر برزخي اش مي افزايد [9] ...»
ابن كثير بر اين استدلال افزوده و سخني گفته كه فشرده آن چنين است: اين سخن با روايتي كه احمد و نسائي و ابن ماجه آورده اند هماهنگ مي نمايد، آنان آورده اند كه رسول خدا(ص) فرمود:
إنَّ الرَّجُلَ لَيُحْرَمُ الرِّزقَ بِالذَّنبِ يُصيبُهُ وَ لا يَردُّ القَدَرَ إلّا الدُّعاء وَ لا يَزيدُ فِي العُمْرِ إلاّ البِّر؛
انسان گاهي به خاطر گناه از روزي محروم مي گردد، و چيزي جز دعا بلا و سرنوشت را بازنمي گرداند، و چيزي جز نيكي عمر را نمي افزايد. [10] .
و در حديث ديگري فرموده:
إنَّ الدُّعاءَ وَ القَضاءَ لَيَعْتَلِجانِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الأرضِ؛ [11] .
دعا و سرنوشت در ميان آسمان و زمين با هم مبارزه مي كنند.
آنچه آورديم يكي از چند وجهي بود كه در معناي اين آيه گفته اند، وجوه ديگري نيز در معناي آيه آورده اند، مانند اين سخن كه: «مراد از «محو و اثبات» در آيه: محوحكمي و اثبات حكم ديگر است.» يعني نسخ احكام شريعت، و درست تر آن است كه بگوييم: «مقصود در آيه همه را شامل است.» چنانكه قرطبي نيز اين را برگزيده و گفته است: «...اين آيه عام است و شامل همه چيز مي گردد، و اين اظهر است و خدا داناتر [12] »
طبري و سيوطي از قول ابن عباس آورده اند كه او درباره اين آيه: «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتاب» گفته است: «خداوند امور هر سال را در شب قدر تقدير و برنامه مي كند جز نيك بختي و بدبختي را [13] ...»
ب) خداي سبحان در سوره يونس مي فرمايد:
فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَه آمَنَتْ فَنَفَعَها إيمانُها إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياه الدُّنْيا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلي حين [14] ؛
چرا هيچ يك از مردم شهرها و آباديها ايمان نياوردند تا ايمانشان سودشان دهد؟ مگرقوم يونس كه چون ايمان آوردند،عذاب ذلت وخواري را در زندگي دنيا از آنان برداشتيم، و تا مدتي آنان را برخوردار ساختيم.
شرح كلمات
1. كَشَفْنا: زايل كرديم، از بين برديم، برداشتيم.
2. خِزْي: خواري، رسوايي.
3. حين: وقت و زمان نامعلوم كه بيش و كم آن مشخص نيست.
تفسير آيه
فشرده داستان يونس(ع) آنگونه كه در تفسير طبري و قرطبي و مجمع البيان آمده، چنين است: «قوم يونس(ع) در نينوا از اراضي موصل مي زيستند و بت مي پرستيدند. خداوند يونس(ع) را به سوي ايشان فرستاد تا آنان را به اسلام فرا خوانده و از بت پرستي بازدارد. ايشان سرباز زدند، دو نفر از آنان يكي عابد و ديگري عالم، يونس(ع) را پيروي كردند، عابد از يونس(ع) خواست تا بر عليه آن قوم نفرين كند و عالم او را از اين كار نهي كرد و گفت: بر اينان نفرين مكن، زيرا خدا دعايت را مستجاب مي كند ولي هلاكت بندگانش را دوست ندارد! يونس(ع) سخن عابد را پذيرفت و نفرين كرد، خداوند فرمود: عذاب در فلان ماه و فلان روز نازل مي گردد. يونس(ع) آن را به آنان خبر داد، وقت عذاب كه نزديك شد يونس(ع) به همراه آن عابد از ميان ايشان بيرون رفت، ولي آن عالم در ميانشان باقي ماند. قوم يونس(ع) با خود گفتند: ما تا به حال از يونس(ع) دروغي را نديده ايم، مواظب باشيد اگر او امشب در بين شما باقي ماند كه عذابي در كار نيست، ولي اگر بيرون رفت بدانيد كه كه صبح فردا عذابتان قطعي است. شب كه به نيمه رسيد يونس(ع) آشكارا از بينشان بيرون رفت. آنان كه اين را دانستند و آثار عذاب را مشاهده و به هلاكت خود يقين كردند به نزد آن عالم رفتند، او به ايشان گفت: به سوي خدا زاري كنيد كه او به شما رحم مي كند و عذاب را از شما برمي دارد: به سوي بيابان بيرون شويد و زنان و كودكانتان را از هم جدا كنيد و بين حيوانات و بچه هاتان جدايي افكنيد، سپس دعا كنيد و بگرييد! آنان چنين كردند، با زنان و كودكان و چهارپايان خويش سر به صحرا نهادند، لباس پشمينه پوشيدند و اظهار ايمان و توبه كردند و نيت خود را خالص نمودند و ميان همه مادران و بچه هاي آدمي و حيوانات جدايي افكندند سپس ناليدند و فرياد زاري سر دادند. صداها كه در هم پيچيد و فريادها كه آميخته شد با ناله و اندوه به سوي خداي عز و جل توجه نموده و گفتند: [پروردگارا] ما به آنچه يونس آورده بود ايمان آورديم، خداوند آنان را بخشيد و دعايشان را پذيرفت و عذابي را كه بر سرشان سايه گسترده بود از ايشان برطرف ساخت و...»
خداوند، بدين گونه عذاب را از قوم يونس - بعد از آنكه توبه كردند - محو و برطرف كرد. آري، خداوند هرچه را بخواهد محو كرده يا برقرار مي دارد.
ج) خداوند سبحان در سوره اعراف مي فرمايد:
وَ واعَدْنا مُوسي ثَلاثينَ لَيْلَه وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَه؛ [15] .
ما با موسي سي شب وعده گذاشتيم، و آن را با ده شب ديگر تكميل كرديم تا ميقات پروردگارش چهل شب تمام شد.
و در سوره بقره فرموده:
وَ إِذْ واعَدْنا مُوسي أَرْبَعينَ لَيْلَه ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ؛ [16] .
و [به ياد آوريد] هنگامي را كه با موسي چهل شب وعده گذاريم، و شما بعد از او - در حالي كه ستمكار بوديد - گوساله را برگزيديد.
[1] سوره شعرا، آيات 120 - 121.
[2] سوره هود، آيه 139.
[3] سوره اعراف، آيه 133.
[4] سوره اسراء، آيات 90 - 92.
[5] هر سه حديث را طبري در تفسير آيه آورده است. ابو وائل شقيق بن مسلمه اسدي كوفي است، شرح حال او در تهذيب التهذيب، ج 10، ص 354، چنين است كه: ثقه است و مخضرم [جاهليت و اسلام را درك كرده است] در زمان صحابه و تابعين حضور داشته و در خلافت عمر بن عبدالعزيز در سن يكصد سالگي از دنيا رفته است.
[6] بحارالانوار، ج 98، ص 162.
[7] صحيح بخاري، ج 3، ص 34؛ كتاب الادب باب 12 و 13، و صحيح مسلم، ص 1982، حديث 20 و 21 از باب صله رحم و مسند احمد، ج 3، ص 247 و 266 و ج 5، ص 76.
[8] سوره انعام، آيه 2.
[9] تفسير قرطبي، ج 9، ص 331-329.
[10] مقدمه سنن ابن ماجه، باب 10، حديث 90.
[11] تفسير ابن كثير، ج 2، ص 519.
[12] تفسير قرطبي، ج 2، ص 329.
[13] تفسير طبري، ج 13، ص 111 و تفسير سيوطي، ج 4، ص 65. عبارت از طبري است.
[14] سوره يونس، آيه 98.
[15] سوره اعراف، آيه 142.
[16] سوره بقره، آيه 51.