گریه پیامبر بر فرزندش حسین در مناسبتهای گوناگون ‌

گریه پیامبر بر فرزندش حسین در مناسبتهای گوناگون   >حدیث ام الفضل >روایت زینب بنت جحش >روایت عایشه حدیث ام الفضل در مستدرک صحیحین، تاریخ ابن عساکر، مقتل خوارزمی و دیگر کتب مکتب خلفا آمده است [1] : از ام الفضل دختر حارث روایت کنند که

گريه پيامبر بر فرزندش حسين در مناسبتهاي گوناگون <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

>حديث ام الفضل

>روايت زينب بنت جحش

>روايت عايشه

حديث ام الفضل

در مستدرك صحيحين، تاريخ ابن عساكر، مقتل خوارزمي و ديگر كتب مكتب خلفا آمده است [1] :

از ام الفضل دختر حارث روايت كنند كه او بر پيامبر خدا وارد شد و گفت: اي رسول خدا! من در شب گذشته خواب ناخوشايندي ديدم! فرمود: «چه ديده اي؟» گفت: خيلي سخت است! فرمود: «چيست؟» گفت: ديدم گويا قطعه اي از جسد شما جدا شد و در دامنم قرار گرفت! رسول خدا(ص) فرمود: «چيز خوبي ديده اي؛ فاطمه -انشاء اللَّه- پسري به دنيا مي آورد و در دامان تو جاي مي گيرد.» [گويد:] پس از آن، فاطمه -همان گونه كه پيامبر فرموده بود - حسين را به دنيا آورد، و او در دامن من جاي گرفت. روزي خدمت رسول خدا(ص) رسيدم و حسين را در دامان آن حضرت نهادم، اندكي بعد توجهش از من منصرف شد، به ناگاه ديدم ديدگان پيامبر(ص) سيل آسا اشك مي بارد! گويد: گفتم: اي نبي خدا! پدر و مادرم به فدايت، شما را چه مي شود؟ فرمود: «جبرئيل - عليه الصلاه و السلام - به ديدارم آمد و به من خبر داد كه: امتم به زودي اين پسرم را مي كشند.» گفتم: اين را؟ فرمود: «آري، او قدري از تربت سرخش را نيز براي من آورد.»

حاكم صاحب مستدرك صحيحين گويد: اين حديث با شرائط شيخين [بخاري و مسلم] حديثي صحيح است، ولي آن را نياورده اند. [2] .

[1] عبارت متن از مستدرك است.

[2] مستدرك صحيحين، ج 3، ص 176 و فشرده آن در ص 179؛ تاريخ ابن عساكر، حديث 631 و نزديك به آن در حديث 630؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 179؛ مقتل خوارزمي، ج 1، ص 162-159؛ تاريخ ابن اثير، ج 6، ص 230. در ج 8، ص 199 نيز به آن اشاره كرده است. امالي شجري، ص 188؛ فصول المهمه ابن صباغ مالكي، ص 145؛ روض النضير، ج1، ص 89؛ صواعق، ص 115، و در چاپ ديگر ص 190. كنزالعمال، ج 6، ص 223، چاپ قديم. الخصائص الكبري، ج 2، ص 125. در كتابهاي مكتب اهل بيت(ع) نيز، در مثير الاحزان، ص 8 و لهوف ابن طاوس، ص 6و7 آمده است.

روايت زينب بنت جحش

در تاريخ ابن عساكر، مجمع الزوائد، تاريخ ابن كثير و ديگر كتب مكتب خلفا روايت كنند [1] :

زينب گويد:»دريكي ازاوقات كه رسول خدا(ص) در خانه من بود ومن حسينِ تازه به راه افتاده را نگه مي داشتم، لحظه اي از وي غافل شدم و او نزد رسول خدا(ص) رفت. فرمود: «آزادش بگذار.» - تا آنجا كه گويد - سپس دستش را بلند كرد. پس از آنكه پيامبر نمازش رابه انجام رسانيد، گفتم: اي رسول خدا! من امروز كاري را از شما ديدم كه تا به حال نديده بودم؟ فرمود: «جبرئيل نزد من آمد و به من خبر داد امت من اين [فرزندم] رامي كشند. گفتم: پس تربتش رابه من نشان بده و او تربت سرخ رنگي برايم آورد.» [2] .

[1] عبارت از تاريخ ابن عساكر و فشرده آن است.

[2] تاريخ ابن عساكر، شرح حال امام حسين(ع)، حديث 629؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 188؛ كنز العمال، ج 13، ص112؛ ابن كثير نيز در تاريخ خود، ج 8، ص 199 به آن اشاره كرده است. در كتابهاي پيروان مكتب اهل بيت(ع) نيز، در امالي شيخ طوسي، ج 1، ص 323؛ مثير الاحزان، ص 7 -10، كه در پايان آن تتمه مهمي است. و همچنين در لهوف، ص 9-7، ام المؤمنين زينب بنت جحش زوجه رسول خدا(ص) است.

روايت عايشه

در تاريخ ابن عساكر، مقتل خوارزمي، مجمع الزوائد و ديگر كتب پيروان مكتب خلفا از ابي سلمه بن عبدالرحمن روايت كنند [1] :

عايشه گويد: «رسول خدا(ص) كه حسين را بر ران خود نشانيد، جبرئيل نزد او آمد و گفت: اين پسر توست؟ فرمود: «آري»، گفت: ولي امتت به زودي - پس از تو - او را مي كشند. ديدگان پيامبر(ص) اشكبار شد. جبرئيل گفت: اگر بخواهي سرزميني را كه در آن كشته مي شود به تو نشان مي دهم. فرمود: «آري چنين كن.» جبرئيل نيز، خاكي از سرزمين طف [كربلا] را به آن حضرت نماياند.»

در عبارت ديگري چنين است: جبرئيل به سوي سرزمين طف در عراق اشاره كرد و تربتي سرخ فام برگرفت و به او نشان داد و گفت: «اين از تربت قتلگاه اوست [2] »

در اين باب روايات ديگري است كه خبر دادن فرشتگان به رسول خدا(ص) - درباره شهادت امام حسين(ع) - را تأييد مي كند. مانند:

1. روايت ام سلمه

در مستدرك صحيحين، طبقات ابن سعد، تاريخ ابن عساكر و ديگر كتب پيروان مكتب خلفا روايت كنند كه راوي گفته است [3] :

ام سلمه - رضي اللَّه - مرا خبر داد كه: «يك شب رسول خدا(ص) براي خواب در بستر شد و [اندكي] بعد با حالتي افسرده بيدار گرديد؛ سپس خوابيد و آرام گرفت و دوباره با حالتي سبك تر از آنچه در مرحله اول ديده بودم، بيدار شد؛ سپس خوابيد و باز هم - در حالتي كه تربت سرخ فامي در دست داشت و آن را مي بوسيد - از خواب بيدار شد. عرض كردم: اي رسول خدا! اين تربت چيست؟ فرمود: «جبرئيل مرا خبر داد كه اين [حسين(ع)] در سرزمين عراق كشته مي شود. به جبرئيل گفتم: تربت زميني را كه در آن كشته مي شود به من نشان بده و اين تربت آنجاست.»

حاكم گويد: اين حديث با شرايط شيخين [بخاري و مسلم] حديثي صحيح است ولي آن را در كتب خود نياورده اند [4] .

2. حديث انس بن مالك

در مسند احمد، المعجم الكبير طبراني، تاريخ ابن عساكر و ديگر كتب پيروان مكتب خلفا روايت مي كنند [5]  كه:

انس بن مالك گويد: يكي از فرشتگان به نام قطر از پروردگار خود اجازه خواست تا به ديدار پيامبر(ص) بيايد؛ خداوند اذنش داد و او در روز نوبت ام سلمه وارد شد. پيامبر(ص) به ام سلمه فرمود: «مواظب باش كسي در مجلس ما وارد نگردد.» در همان حال كه او بر درب اطاق بود ناگهان حسين بن علي(ع) سر رسيد و در را گشود و وارد شد. رسول خدا(ص) نيز، او را در برگرفت و بوسه باران كرد. آن فرشته گفت: دوستش داري؟ فرمود: «آري.»

گفت: امتت به زودي او را مي كشند! اگر بخواهي مكاني را كه در آن كشته مي شود به تو نشان مي دهم؟ فرمود: «آري مي خواهم.» گويد: آن فرشته مشتي از مكان كشته شدن او را برگرفت و به آن حضرت نماياند، پس از آن قدري ماسه يا خاك سرخ آورد. ام سلمه آن را گرفت و در جامه خود نهاد. راوي حديث، ثابت، گويد: ما - در آن زمان - مي گفتيم: اين كربلاست! [6] .

ب) رواياتي كه مي گويد: پيامبر(ص) از گريه كردن نهي فرمود، و منشأ اين روايات

در صحيح مسلم و سنن نسائي از عبداللَّه روايت كنند: حفصه بر [حال] عمر گريست. عمر گفت: آرام باش دخترم! آيا نمي داني كه پيامبر فرموده: «ميت به خاطر گريه بستگانش بر او، عذاب مي بيند»؟ [7] .

در روايت ديگري آمده است:

عمر گويد: پيامبر(ص) فرمود:»ميت در قبر به خاطر نوحه و زاري بر او عذاب مي بيند [8] »

و در ديگري:

عبداللَّه بن عمر گويد: هنگامي كه عمر ضربت خورد، مدهوش گرديد. بدين خاطر، بر او صيحه و شيون كردند. چون به هوش آمد گفت: آيا نمي دانيد كه رسول خدا(ص) فرمود: «ميت به خاطر گريه زنده عذاب مي بيند. [9]  «

استدراك عايشه بر حديث و رفع اشتباه از عمر و پسرش

در صحيح بخاري، صحيح مسلم و سنن نسائي روايت كنند:

ابن عباس گويد: به مدينه كه رسيديم، اميرالمؤمنين [عمر] هنوز استقرار نيافته بود كه ضربت خورد. صهيب با فرياد: واي برادرم! واي ياورم! بر بالين او آمد. عمر گفت: آيا نمي داني، آيا نشنيده اي كه پيامبر(ص) فرمود: «ميت به خاطر برخي گريه هاي بستگانش عذاب مي بيند»؟

ابن عباس گويد: من برخاستم و نزد عايشه رفتم و از آنچه گذشته بود آگاهش كردم. عايشه گفت: نه به خدا! رسول خدا هرگز نفرموده: «ميت به خاطر گريه كسي عذاب مي بيند.» بلكه فرموده:

إنَّ الكافِرِ يَزيدُه اللَّهُ بِبُكاءِ أَهلهِ عذاباً وَ انَّ اللَّه لَهُو أضْحك و أبْكي، ولا تزر وازره وِزْرطَ اُخري؛ خداوند كافر را به خاطر گريه بستگانش بيشتر عذاب مي كند، و خداوند است كه مي خنداند و مي گرياند، و هيچ كس بار گناه ديگري را بر ندارد.

قاسم بن محمد گويد: هنگامي كه سخن عمر و پسرش به عايشه رسيد گفت: شما مرا از كساني خبر مي دهيد كه نه دروغ گويند و نه دروغ زن، ولي [به هر حال]گوش آدمي خطا مي شنود. [10] .

در صحيح مسلم، صحيح بخاري، سنن ترمذي و موطأ مالك روايت كنند:

هشام بن عروه از پدرش، گويد: در نزد عايشه گفته شد كه ابن عمر گفته است: «ميت به خاطر گريه بستگانش بر او، عذاب مي بيند.» عايشه گفت: خداي بر ابا عبدالرحمن ببخشايد، چيزي را شنيده ولي خوب در نيافته، [قضيه چنين بود كه:] جنازه فردي يهودي را - در حالي كه بر او مي گريستند - از كنار پيامبر(ص) عبور دادند، آن حضرت فرمود: «شما مي گرييد و او عذاب مي شود [11] »

امام نووي [متوفاي 676 هجري] در شرح صحيح مسلم، درباره روايات نهي از گريستن كه از رسول خدا روايت شده، گويد: اين روايات تنها از روايت عمر و پسرش عبداللَّه است. عايشه آنها را انكار كرده و آن را از نسيان و فراموشي و اشتباه آن دو دانسته، و منكر صدور آن از پيامبر(ص) شده است [12] .

رسول خدا(ص) عمر را از نهي، نهي مي كند

در سنن نسائي، سنن ابن ماجه و مسند احمد [13]  روايت كنند كه: سلمه بن ازرق گويد: شنيدم كه ابو هريره مي گفت: يكي از بستگان رسول خدا(ص) از دنيا رفت، زنان جمع شده و بر او گريه مي كردند، عمر برخاست و آنان را بازداشته و پراكنده مي كرد، رسول خدا(ص) فرمود: «عمر! آنان را به حال خود واگذار كه چشمها اشكبار، دلها مصيبت ديده و داغشان تازه است. [14]  «

در مسند احمد از وهب بن كيسان از محمد بن عمرو روايت كند كه:

سلمه بن ازرق با عبداللَّه بن عمر در بازار نشسته بودند كه عده اي جنازه اي را عبور داده و بر آن مي گريستند. عبداللَّه بن عمر اين كار را ناپسند شمرده و آنان را طرد كرد. سلمه بن ازرق به او گفت: چنين مگو! زيرا من خود شاهد بودم و از ابو هريره شنيدم - زني از بستگان مروان جان سپرده بود و مروان دستور مي داد زناني را كه بر او مي گريستند از آنجا برانند - ابو هريره كه بر سر جنازه آمده بود گفت: اي ابا عبد الملك! آنان را به حال خود واگذار، زيرا جنازه اي را از مقابل پيامبر(ص) عبور دادند. من و عمر بن خطاب نيز، در كنار آن حضرت بوديم. عمر شروع به راندن زناني كرد كه همراه جنازه مي گريستند. رسول خدا(ص) فرمود: «پسر خطاب! آنان رابه حال خود وا گذار كه جانشان مصيبت ديده، چشمشان اشكبار و داغشان تازه است. [15] »

[1] عبارت خوارزمي را آورديم.

[2] طبقات ابن سعد، حديث 269؛ تاريخ ابن عساكر، شرح حال امام حسين(ع)، حديث 627؛ مقتل خوارزمي، ج 1، ص159؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 188- 187؛ كنز العمال، ج 13، ص108 چاپ جديد و ج 6، ص 223 چاپ قديم؛ الصواعق المحرقه ابن حجر، ص 115؛ خصائص السيوطي، ج 2، ص 126- 125؛ جوهره الكلام للقره غولي، ص 117؛ امالي شيخ طوسي از كتب پيروان مكتب اهل بيت(ع)، ج 1، ص 325؛ امالي شجري، ص 177 مشروح.

[3] عبارت از مستدرك است.

[4] مستدرك صحيحين، ج 4، ص 398؛ المعجم الكبير طبراني، حديث 55؛ تاريخ ابن عساكر، حديث 619؛ طبقات ابن سعد، تحقيق و نشر، عبدالعزيز طباطبائي، ص 42 - 44، حديث 628؛ تاريخ الاسلام ذهبي، ج 3، ص 11؛ سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 194 و 195؛ مقتل خوارزمي، ج 1، ص 158 و 159؛ ذخائر العقبي، محب الطبري، ص 148 و 149؛ تاريخ ابن كثير، ج 6، ص 230؛ كنز العمال، متقي، ج 16، ص 266.

[5] عبارت متن از مسند احمد بن حنبل است.

[6] مسند احمد، ج 3، ص 265- 242؛ تاريخ ابن عساكر، شرح حال امام حسين(ع)، حديث 615 - 617 و تهذيب آن تاريخ، ج 4، ص 325؛ معجم الكبير طبراني، شرح حال امام حسين(ع)، حديث 47؛ مقتل خوارزمي، ج 1، ص 162- 160؛ تاريخ الاسلام ذهبي، ج 3، ص 10؛ سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 194؛ ذخائر العقبي، ص 147- 146؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 190- 187، به سند ديگر؛ تاريخ ابن كثير، باب الاخبار بمقتل الحسين، ج 6، ص 229 كه در عبارت آن چنين است: ما مي شنيديم كه او در كربلا كشته مي شود. و ج 8، ص 199؛ كنز العمال، ج 16، ص 266. الصواعق المحرقه؛ ابن حجر، ص 115؛ الدلائل ابي نعيم، ج 3، ص 202؛ الروض النضير، ج 1، ص 192؛ المواهب المدنيه قسطلاني، ج 2، ص 195؛ خصائص سيوطي، ج 2، ص 25؛ موارد الضمآن بزوائد صحيح ابن حبان، ابوبكر هيتمي، ص554. در كتب پيروان مكتب اهل بيت(ع) نيز، امالي شيخ طوسي [ت/460 هجري]، ج1، ص 221 كه در عبارت آن چنين است: بزرگي از بزرگان ملائكه.....

[7] صحيح مسلم، ج 2، ص 639، كتاب الجنائز، باب الميت يعذب ببكاء اهله عليه؛ سنن نسائي، ج 4، ص 18، كتاب الجنائز، باب النهي عن البكاء علي الميت.

[8] صحيح مسلم، ج 2، ص 639؛ صحيح ترمذي، ج 4، ص 222، كتاب الجنائز، باب 24؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 508، كتاب الجنائز، باب الميت يعذب بما نيح عليه.

[9] صحيح مسلم، ج 2، ص 639؛ سنن نسائي، ج 4، ص 18.

[10] صحيح مسلم، كتاب الجنائز، باب9، حديث22 و23؛ صحيح بخاري، كتاب الجنائز، باب يعذب الميت ببكاء اهله عليه، ج 1، ص155 و 156؛ سنن نسائي، ج4، ص18، كتاب الجنائز، باب النياحه علي الميت؛ الاجابه لا يراد ما استدركته عايشه علي الصحابه، زركشي، ص82، باب استدراكها علي عمر بن الخطاب.

[11] صحيح مسلم، كتاب الجنائز، باب 9، حديث 25؛ صحيح بخاري، ج 1، ص 156، كتاب الجنائز، باب الميت يعذب ببكاء بعض اهله؛ صحيح ترمذي، كتاب الجنائز، باب 25، ج 4، ص 227- 226؛ موطأ مالك، ج 1، ص 234، كتاب الجنائز، باب النهي عن البكاء علي الميت.

[12] شرح صحيح مسلم، الامام النووي، ج 6، ص 228، كتاب الجنائز.

[13] عبارت نسائي را آورديم.

[14] سنن نسائي، ج2، ص19، باب الرخصه في البكاء علي الميت؛ مسند احمد، ج2، ص273-110، 444-408؛ سنن ابن ماجه، ج1، ص505، كتاب الجنائز، باب ما جاء في البكاء علي الميت، حديث 1587.

[15] مسند احمد، ج 2، ص 273 و 408 و نزديك به آن در ص 333.

مقايسه روايات و نتيجه آن

روايات بخش اول اثبات كرد: گريه كردن بر محتضر و كسي كه در حال جان دادن است و كسي كه جان سپرده و نيز، گريه بر مزار مردگان -شهيد باشد يا غير شهيد- از سيره پيامبر اكرم(ص) مي باشد.

روايات بخش دوم اثبات كرد: رسول خدا(ص) بارها بر فرزند شهيدش[حسين(ع)] گريه كردند، و با اثبات آن، گريه آن حضرت بر حسين(ع) به بخش اول مي پيوندد و از سيره و سنت رسول خدا(ص) به شمار مي آيد.

روايات بخش سوم اثبات كرد: روايات نهي پيامبر(ص) از گريه بر ميت، تنها از سوي خليفه دوم و پسرش عبداللَّه است؛ و از استدراك ام المؤمنين عايشه بر آنها كه گفت: «خداي ببخشايد ابا عبدالرحمن را، چيزي را شنيده ولي در نيافته» و سخنان ديگر صحابه مانند: ابو هريره و ابن عباس پيرامون اين موضوع درمي يابيم كه:

آنچه خليفه دوم و پسرش عبداللَّه درباره «نهي پيامبر(ص) از گريستن بر ميت» روايت كرده اند، خطا و اشتباه است.

بنابراين، گريستن بر كسي كه در حال مردن است، و گريستن بر ميت، و گريستن بر مزار ميت، از سيره و سنت رسول خدا(ص) است. از اين رو، گريه بر حسين(ع) نيز، پيروي از سيره و سنت رسول خدا(ص) مي باشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


| شناسه مطلب: 74312